- 13
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 23 و 24 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 23 و 24 سوره آلعمران"
اعراض از احکام الهی، سنت سیئه برخی اهل کتاب
گروههای مختلف اهل کتاب در پذیرش و ردّ تورات
مراد از عبادت ﴿الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الکِتَابِ﴾
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُم مُعْرِضُونَ﴿23﴾ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴿24﴾
اعراض از احکام الهی، سنت سیئه برخی اهل کتاب
در بحثهای سابق علت اختلاف را بَغیِ گروهی از علمای سوء قرار داد. الآن میفرماید گروهی از کتاب آسمانیشان بهره بردهاند وقتی دعوت میشوند به حُکم خدا و کتاب خدا که کتاب خدا حَکَم و حاکم باشد اینها رو برمیگردانند. شأن اینها هم رو برگرداندن از حق است، نه تنها در خصوص این مورد ﴿یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ﴾ بلکه سیرت اینها و سنّت سیّئه اینها اعراض است ﴿وَهُم مُعْرِضُونَ﴾ این ﴿وَهُم مُعْرِضُونَ﴾ به عنوان بیان سنّت سیّئه اینهاست نه تنها جملهٴ حالیه است برای خصوص این قضیه، نه اصلاً اینها اهل رو برگرداندن از حقاند.
گروههای مختلف اهل کتاب در پذیرش و ردّ تورات
درباره ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ که بخش اول این کریمه بود، مطالبی هست که بعضی از آنها گذشت. اصولاً برخورد اهل کتاب با کتاب آسمانیشان به چند نحو است.
اولاً کتاب آسمانیشان را مثلاً تورات را خدا به عنوان نور معرّفی کرد، فرمود: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدیً وَنُورٌ﴾ گروهی این کتاب را با اینکه نور بود و از طرف حق سبحانه و تعالی هیچ بُخلی نبود و کتاب هم یک کتاب جامع و کاملی بود، آنها این کتاب را نپذیرفتند هم کتاب نور است که ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدیً وَنُورٌ﴾ و هم یک کتاب جامعی است که فرمود: ﴿تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ که تقریباً نزدیکترین کتاب آسمانی به قرآن کریم همان تورات است. آنگاه بنیاسرائیل در برابر این کتابی که نور است «و تفصیل کلّ شیء» و خدای سبحان این کتاب را بر اینها تحمیل کرده است اینها زیر بار تورات نرفتند. این همان آیهٴ پنجم سورهٴ مبارکهٴ «جمعه» است که ﴿مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَاراً﴾ بر آنها تحمیل شده است؛ آنها مکلّف به تورات شدند ولی زیر بار تورات نرفتند این برای گروهی از بنیاسرائیل.
مراد از عبادت ﴿الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الکِتَابِ﴾
آنهایی که زیر بار این تورات رفتند و این کتاب را پذیرفتند و سهم وافری هم از این کتاب نصیب آنها شده است، از اینها متوقّع نبود و نیست که هم در برابر اسلام موضع بگیرند، هم مشرکین را بالاتر از مسلمین بدانند و شرک را برتر از توحید تلقّی کنند، متأسّفانه این علما با اینکه بهرهٴ قابل توجهی از کتاب آسمانیشان بردهاند دست به این خطرها زدهاند.
بیانذلک این است که این ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ وجوهی است که دو وجهش در بحث دیروز گذشت، چرا ﴿نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ فرمود، برای اینکه اینها کتاب را تحریف کردهاند و همه کتاب در دستشان نیست، لذا ﴿نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ براساس اینکه «من» تبعیض باشد وجه اول، وجه دومی که در بحث دیروز گذشت این بود که اینها چون ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ﴾ است و ﴿نَکْفُرُ بِبَعْضٍ﴾ بعضی از کتاب نصیب آنها شده است، نه همه کتاب. گرچه تبعیضی در کتاب آسمانی با طرد کل یکسان است، چون ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ﴾ در حُکم کفر کل است ولی آنها اینچنین بودند این دو وجه. وجه سوم این است که ناظر به تحریف یا ناظر به تبعیض نباشد که وجه اول و دوم بود، بلکه ناظر به تعظیم باشد که این تنوین، تنوین تعظیم باشد یعنی نگاه کن به گروهی از علما و دانشمندان یهود که اینها با اینکه نصیبی از کتاب را بلدند یعنی حظّ وافری بردند، اینها سهم قابل توجهی از تورات را فهمیدند؛ اما در مقام عمل ببین چه میکنند ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ با اینکه اینها حظّ وافری از کتاب آسمانیشان بردهاند معذلک دست به این کارها میزنند.
عالمان سوء یهود، فروشندگان هدایت و خریداران ضلالت
کارهایی که قرآن کریم درباره این گروه نقل میکند متعدّد است بعضیها از آن علمی که پیدا کردهاند بهرهٴ نیک میبرند ولو به همه کتاب عالِم نیستند به بعض کتاب عالماند؛ اما از این علم بهرهٴ نیک میبرند، نظیر آنچه درباره ﴿قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ گفته شد، این با اینکه ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾ دارد نه همه کتاب، توان آن را دارد که هم طیّالارض کند و هم به چیزی طیّالارض بدهد که این بالاتر از طیّالارض است که خود انسان طی کند یک وقت انسان طیّالارض میکند، یک وقت خودش در همان مکانش آرمیده است ولی چیزی را به طیّالارض حاضر میکند. به هر حال این بهره را به جای خیر مصرف کرد.
اما این مشایخ سوء اهل کتاب اینها که نصیبی از کتاب و حظّی از کتاب بهرهٴ آنها شد اینها دست به کارهای تیرهٴ فراوانی زدند که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بخشی از کارهای آنها آمده است. آیهٴ 44 سورهٴ «نساء» این است ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ وَیُرِیدُونَ أَن تَضِلُّوا السَّبِیلَ﴾؛ فرمود اینها با اینکه بهرهای از کتاب بردند؛ اما اینها ضلالت بخرند، گاهی برای اهمیت و تأکید مسئله، ثَمن و مُثمن هر دو ذکر میشود میگویند ﴿اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَی﴾ یعنی هدایت دادند و ضلالت گرفتند، گاهی هم ثَمن به قرینه مقام حذف میشود و مُثمن ذکر میشود، مثل اینکه همین آیه ﴿یَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ﴾ اینها ضلالتبخرند یعنی هدایت میدهند و ضلالت را میخرند، دیگر ضلالت نمیدهند ضلالت بخرند که، که ثمن و مثمن بشود یکی. اینها ثمنشان هدایت است و مثمنشان ضلالت. درباره این گروه است که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾ ؛ اینها سودی از این داد و ستد نمیبرند.
در این کریمه فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ﴾؛ ضلالتبخرند خودشان گمراهند ﴿وَیُرِیدُونَ أَن تَضِلُّوا السَّبِیلَ﴾؛ شما هم گمراه بشوید ﴿وَاللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِکُمْ وَکَفَی بِاللّهِ وَلِیّاً وَکَفَی بِاللّهِ نَصِیراً﴾ .
ترجیح مشرک و طاغوت بر مسلمان توسط علمای یهود
باز در همان سورهٴ «نساء» آیهٴ 51 از این گروه خبر میدهد میفرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ اینها ﴿یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاَءِ أَهْدَی مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً﴾؛ اینها با اینکه مقداری از کتاب آسمانی را بلدند نصیبی دارند، سالیانی هم در حوزههایشان بودند؛ اما وقتی مسائل دنیا مطرح میشود به جِبت و طاغوت و وثن و صنم آنها ایمان میآورند و میگویند مشرکین از مسلمین متمدنترند، میگویند آنها هدایت شدهتر از مسلمیناند اینها کسانیاند که ﴿اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَی﴾ یعنی هدایت را دادند و ضلالت را گرفتند لذا میگویند شرک بالاتر از توحید است و مشرکین از این مسلمین بهترند.
پرسش:...
پاسخ: جِبت هم صَنم است، طاغوت و اینها را که میگویند جِبت و طاغوت براساس آن اوصافشان است، بر عدهای هم تطبیق شده است، گفتند آنها جِبت و طاغوتاند آن دو نفر اینها تطبیق است وگرنه جبت و طاغوت اوصاف عام صنم و وثن است.
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که بحثش قبلاً گذشت از کسانی که اهل کتاباند و به کتاب آسمانی عمل نمیکنند اینچنین سخن به میان آمده است: ﴿أَوَکُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ٭ وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾ ؛ اینها با اینکه میدانند هم حقّانیت قرآن را و هم اینکه قرآن، تورات اصیل را تصدیق میکند هر دو را میدانند اینها، مثل اینکه قرآنشناس نباشند، مثل اینکه توراتشناس نباشند کتاب خدا را پشت سر پرت میکنند. این نَبذ و پشت سر پرت کردن ﴿نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ همین معنا در قیامت ظهور میکند و نامه اعمال اینها را از پشت سر به اینها میدهند که اینها نامه اعمال را ناچارند به هر وسیلهای هست از پشت سر دریافت کنند این همان نَبْذِ ورای ظهور است که در قیامت به آن صورت ظهور میکند.
سنّت علمای یهود در اعراض از دستورات تورات
اینها نه تنها کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم را ورای ظهورشان نَبذ کردهاند، بلکه تورات اصیل را هم ورای ظهورشان نَبذ کردهاند، چه اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که در آینده به خواست خدا بحث میشود آیهٴ 187 این است: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ﴾؛ فرمود میثاق خدا از علمای اهل کتاب به این بیان است که مبیّن خوبی باشید و کتمان نکنید. مسئله اگر مهم باشد هم به او امر میشود، هم از خلاف او نهی میشود.
مسئله تبیین احکام الهی برای توده مردم، چون مهم است هم به تبیین امر شد هم از کتمان نهی شده است، لذا فرمود: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ﴾ اینچنین نیست که بیان، واجب باشد و کتمان حرام که اگر کسی بیان نکرد دو عِقاب داشته باشد. در حقیقت عظمت همان مسئله است که گاهی به صورت امر به شیء، گاهی به صورت نهی از ضد بازگو میشود ﴿لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ﴾ آنگاه ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ اینجا دیگر سخن از قرآن نیست، همان کتاب آسمانی را که علمای مسیحیت یاد گرفتند و باید میگفتند و علمای یهودیت یاد گرفتند باید میگفتند و مأمور به حفظ و عدم کتمان بودند، کتمان کردند. بنابراین اینها هم کتاب خودشان را ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾، هم قرآن را، کتاب اسلام را، کتاب نهایی را ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ با اینکه اینها بهرهای از کتاب خودشان داشتند.
اجرای عدالت، وظیفه محکمه اسلامی
آنگاه درباره همین گروهی که اهل توراتاند و اهل انجیلاند و اهلیت این کار را دارند نه تنها اهلیّتشان به این معناست که خدا به اینها تورات و انجیل داد، بلکه در حوزههای علمیه خودشان حضور پیدا کردند و تورات را فهمیدند و انجیل را فهمیدند و به نوبه خود نصیبی از این کتابها بردند، اینها هستند که این مشکلات را برای خود و جامعه یهود و مسیحیت به بار آوردند. درباره اینها میفرماید حق را بلدند و اگر حادثهای پیش آمد سعی میکنند آن حادثه را به محکمهٴ تو ارجاع بدهند، خب چرا این کار را میکنند خودشان تورات دارند، حُکم خدا هم در تورات هست، خب برابر همان حکم بکنند دیگر. اینکه میبینید تبهکار را به محکمهٴ تو میفرستند به امید تخفیف که شاید تو حُکمی بدهی که به سود این بزهکار باشد، با اینکه حُکم خدا در تورات هست و اینها هم عالم به توراتاند و این بزهکارها که پرونده زیر بغل آنهاست به آنها تلقین میکنند که اگر محکمه اسلام اینچنین حکم کرد قبول کنید، آنچنان حکم کرد قبول نکنید. حالا این چند مطلب را ملاحظه فرمایید.
در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بسیاری از این احکام فقهی که فعلاً رایج هست، میفرماید قبلاً ما در تورات گفتهایم، حکم قصاص را آنجا گفتهایم و امثال ذلک. آیهٴ 41 سورهٴ «مائده» این است صدرش این است ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ﴾ اینها جاسوسی کار آنهاست ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ﴾ آنگاه اینچنین به بزهکارها و تبهکارها و سایر پرونده میگویند، میگویند: ﴿یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾؛ میگویند بروید به محکمه اسلام اگر اینچنین حکم کرد، برابر این قانون حکم کرد قبول کنید، اگر برابر این قانون حکم نکرد قبول نکنید و این همان قانون تحریف شده است نه قانون تورات ﴿یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾ آنگاه فرمود: ﴿وَمَن یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ تا پایان آیه، بعد در آیهٴ بعد میفرماید که ﴿سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاؤوکَ﴾ اگر همین گروه به محکمهٴ تو آمدند یا اِعراض بکن اینها را به محکمه خودشان برگردان یا بینشان حُکم بکن ﴿فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾؛ آنگاه تو مخیّری بین حکم و اعراض، اگر خواستی اعراض بکنی این حکم شرعی را انجام بدهی بدان که آنها کاری نمیتوانند علیه تو انجام بدهند ﴿وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَإِنْ حَکَمْتَ﴾؛ اگر خواستی به اینها حکم بکنی ﴿فَاحْکُم بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ﴾ ولو اهل کتاباند، ولی تو باید به قسط و عدل حکم بکنی ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾.
انگیزه علمای یهود از ارجاع تبهکاران به محکمه اسلامی
بعد فرمود اینها چه انگیزهای دارند که به محکمه تو بیایند ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ اینها به امید اینکه این بزهکارها را تبرئه کنند یا تخفیفی برای اینها گرفته شود به محکمهٴ تو میفرستند وگرنه تورات آن بخشی که در روزگار مانده است و آنها الآن این بخش از تورات را دارند حُکم الله در آن هست بعضی از مفسّرین گرانقدر ما میفرمایند که فعلاً توراتی که در دست یهودیها هست بسیاری از احکامش با اسلام مخالف است این عیب ندارد؛ اما الآن تقریباً 1400 سال از این صحنه گذشته است، خیلی از تحریف در طول این چهارده قرن اتفاق افتاد در عصر نزول وحی خدای سبحان به رسولش میفرماید: ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ خب اگر بخواهند به حکم خدا عمل کنند به همان تورات عمل کنند.
در بخش دیگر است که میفرماید: ﴿فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ البته تحریف هم شده است یعنی در زمان نزول قرآن هم تحریف شد ولی بخشی از مسائلش و احکامش بدون تحریف مانده است ﴿وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَمَا أُوْلئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ ٭ إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدیً وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن کِتَابِ اللّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلاَ تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ﴾ که این سه لسان است که در بحثهای قبل هم گذشت.
پرسش:...
پاسخ: نه، مرافعات است.
پرسش:...
پاسخ: آنجا که بنا شد جِزیه بدهند ﴿لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ نسبت به آنها ابقا بشود، هنوز آن قدر قدرت مرکزی در حجاز پیدا نشد این بعد از فتح مکه و قدرتهای اینچنین است، این اوایل است که سخن از ﴿فَإِنْ حَاجُّوکَ﴾ است که چند آیهٴ قبل بود که حمله از آن طرف هست، بعد هم مباهله در پیش دارند تا کمکم از قدرت آنها کاسته بشود وگرنه ﴿فَإِنْ حَاجُّوکَ﴾ نشان میدهد که تهاجم از آن طرف است.
دستور قرآن در چگونگی محاکمه اهل کتاب در محمه اسلامی
در همین سورهٴ مبارکهٴ «مائده» میفرماید ما جریان قصاص را در تورات بیان کردیم ﴿وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا﴾ در تورات که ﴿أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنْفَ بِالأَنْفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ که این در اسلام هم جاری است، همین حُکم. آنگاه در آیات بعد همین سورهٴ «مائده» میفرماید هر کدام از یهودیها باید برابر تورات عمل کنند، مسیحیها برابر انجیل عمل کنند ﴿وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فِیهِ وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُوْلئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ همانطوری که اهل تورات باید به تورات عمل کنند، اهل انجیل هم باید به انجیل عمل کنند.
خب، اگر هیچ چیزی از احکام اسلام در او نباشد و همه احکام در تورات و انجیل تغییر یافته شده باشد دیگر قرآن نمیفرماید شما اگر اهل انجیلید به انجیل حکم بکنید، اگر اهل توراتید به تورات حکم بکنید. آن مقداری که قبلاً در جریان بخت نُصر و امثال ذلک از دست رفت حساب دیگری دارد؛ اما آن مقداری که در عصر نزول قرآن موجود است محفوظ از تغیّر است، مگر اینکه در اثر سوء اختیار همان مشایخ سوء عوض بشود ﴿وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ آنگاه نوبت به قرآن میرسد میفرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: اگر مسئله بشارت باشد بله؛ اما این قضایای فقهی است، در سیاق قضایای فقهی میفرمایند به تورات خودتان عمل بکنید، چه اصراری دارد که این بزهکار را با پرونده نزد من میفرستید، چون همین حکم در تورات شما که هست ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ این معلوم میشود درباره مسائل فقهی و حقوقی است، نه مسئله کلامی و اصل رسالت و بشارت.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر برابر آنها عمل بکند، به حکم آنها عمل کند یا برابر قرآن؛ منتها احوط به تعبیر سیدناالاستاد امام(رضوان الله علیه) این است که برابر قرآن عمل بکند تا یک قانون در کشور جاری باشد و از این طرف هم که بالأخره آخرین حکم، حکم قرآن است.
امکان محاکمه اهل کتاب با تورات غیر محرّف و قرآن کریم
﴿وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾ آنگاه یک اصل کلی را بیان میکند میفرماید حکومت یا جاهلیت است یا تمدّن و عقل و علم و اسلام و عدل، اگر برابر وحی نبود، جاهلیت است «أی شیء کان» ﴿أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾ .
خب، بنابراین در آیهٴ محل بحث که فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ﴾ روشن میشود که هم قرآن میتواند حَکَم باشد و هم آن توراتی که غیر محرّف است میتواند حَکم باشد. حالا اگر ما جایی شک کردیم که آیا این حکم در تورات محرّف است یا نه، اگر قرآن خلافش را گفته است، معلوم میشود که قرآن آن حکم خلاف را تصدیق نمیکند باید به قرآن عمل کرد ﴿یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُم مُعْرِضُونَ﴾ این فَریق را اکثری آنها تشکیل میدهند چون در مواردی داشت که «أکثرهم کذا» و این ﴿وَهُم مُعْرِضُونَ﴾ هم همانطوری که ملاحظه فرمودید حال برای خصوص تولّی نیست، این بیان سنّت سیّئه اینهاست اینها اهل رو برگرداندن از حقاند؛ منتها در حالتی که این وصف برای آنها هست تولّی هم شده است در این قضیه.
ردّ ادّعای انحصار طلبی و نژاد پرستی قوم یهود
خب، منشأ اختلاف را در آن آیهٴ قبل ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ﴾ بَغی، معرفی فرمود. اینجا منشأش چیست، اینجا منشأ تولّی و اعراض و رو برگرداندن چیست، فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾؛ اینها اولاً در حقّانیت تردید داشتند گروهی، عدهای هم ﴿بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ﴾ عمداً تخطّی کردند، چون ﴿بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ﴾ است، بعد گفتند که خب حالا ما این تمرّد را داریم، این تولّی و اعراض را داریم در قیامت هم یک چند روزی بیشتر نمیسوزیم و برای ابد راحتیم و اصلاً بهشت برای غیریهودیها نیست، چون ﴿لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُودَاً﴾ حرف اهل کتاب این بود که ﴿لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُودَاً أَوْ نَصَارَی﴾ یعنی «قالت الیهودی لن یدخل الجنة الاّ من کان هوداً و قالت النصاری لن یدخل الجنة الا من کان نصاریٰ» حرفشان این بود، میگفتند بر فرض هم ما در قیامت معذّب بشویم یک چند روزی است. حالا این چند روز همان چند روزی است که سَلفشان به گوسالهپرستی تن در دادند یا ایام دیگر است و این حرف را از کجا دریافت کردند که بیش از چند روز نمیسوزند و عذابشان طولانی نیست.
این را قرآن کریم میفرماید که غلوّ دینی اینها باعث این پندار باطل شد. اول چیزی را جعل کردند، بدعت گذاشتند، بعد این بدعت را تکرار کردند، دیگران برگرداندند به اینها در مقام پذیرش، اینها به مردم رد کردند آن وقت جامعهٴ اینها این را قبول کرد، بعد کمکم امر بر خودشان مشتبه شد باورشان شد. اول فِریه بود، بعد غرور. اول خودشان افترا بستند، بعد فریب خوردند. ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ این هم بر فرض تنزّل و مماشات است وگرنه بهشت را احتکار برای خود کرده بودند ﴿قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾.
در بحثهای سابق این اصل آمده است که کسی که داعیه دارد اهل بهشت است این فقط زندهٴ به آرزوست، در آنجا اصل کلی را قرآن اینچنین تبیین کرد: ﴿لَیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ وَلاَ أَمَانِیِّ أَهْلِ الْکِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ﴾ بهشت را به آرزو نمیدهند خلاصه، به عمل میدهند نه به اُمنیه شماست و نه به اُمنیه اهل کتاب است ﴿مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ﴾.
انحصار طلبی یهود، محصول غلوّ دینی و افترا
در اینجا میفرماید: ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ این ﴿مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ هم که نشانه سنّت سیئه مستمر است دلیل پیدایش آن فریب است یعنی این افترا به نحو سنّت سیّئهٴ مستمرّه، دوام دارد تا امر بر خودِ این طرف مشتبه میشود این است که میگویند اول مرید اشتباه میکند، بعد امر بر خود مراد اشتباه میشود ده بار، بیست بار، سی بار، صد بار، پانصد بار وقتی از کسی تعریف کردند آن بنده خدا باورش میشود، چون بالأخره هر چیزی با تبلیغ و با تلقین جا میافتد، مگر یک انسان عاقلی که باطل را اصلاً جا نمیدهد. فرمود اول اینها افترا بستند، بعد خودشان فریب خوردند، امر بر خودشان مشتبه شد. ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾؛ اینها افترا بستند به خدا، این حرف ﴿لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُودَاً أَوْ نَصَارَی﴾ افتراست، بعد کمکم باورشان شد حالا که باور کردند میگویند بر فرض هم ما به حُکم خدا عمل نکنیم، معصیت بکنیم بیش از چند روزی آسیب نمیبینیم بعد برای ابد راحتیم.
خب، این حرف پیداست که «عن علم» است. این حرف برای آن است که ﴿أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ اینها مدتها درس خواندند، مقداری فهمیدند این غیر از ﴿مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا﴾ است آن یک تکلیف ابتدایی است که شامل همه شده است عدهای زیر بار نرفتند؛ اما اینکه میفرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ یعنی سالها درس خواندند بالأخره چیزی فهمیدند، بهرهای بردند، نصیبی از تورات را دارند، نصیبی از انجیل را دارند؛ اما خود را با این فریب قانع کردند که ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَةً﴾ حالا هم ﴿مَعْدُودَةً﴾ میشود گفت که صفت جمع مؤنّث باشد، هم ﴿مَعْدُودَاتٍ﴾ نظیر «جبال شامخات» و «جبال شامخه» هم ﴿مَعْدُودَةً﴾ صحیح است، هم ﴿مَعْدُودَاتٍ﴾ که در هر دو قسم استعمال شده است ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾. مشابه این هم قبلاً گذشت که ﴿یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ﴾ ؛ غلو نکنید، در دینتان غلو نکنید، خود را مُحقّ تام ندانید و دیگری را مبطل محض نپندارید و بهشت را برای خود ثبت ندهید، هر کس معصیت کرد گرفتار میشود، لذا در اینجا فرمود: ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ آنگاه میفرماید: ﴿فَکَیْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾ ؛ آن روز معلوم میشود که بین اهل تورات و بین اهل انجیل و بین اهل قرآن، در این خطوط کلی جزا و محاسبه فرقی نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
اعراض از احکام الهی، سنت سیئه برخی اهل کتاب
گروههای مختلف اهل کتاب در پذیرش و ردّ تورات
مراد از عبادت ﴿الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الکِتَابِ﴾
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُم مُعْرِضُونَ﴿23﴾ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴿24﴾
اعراض از احکام الهی، سنت سیئه برخی اهل کتاب
در بحثهای سابق علت اختلاف را بَغیِ گروهی از علمای سوء قرار داد. الآن میفرماید گروهی از کتاب آسمانیشان بهره بردهاند وقتی دعوت میشوند به حُکم خدا و کتاب خدا که کتاب خدا حَکَم و حاکم باشد اینها رو برمیگردانند. شأن اینها هم رو برگرداندن از حق است، نه تنها در خصوص این مورد ﴿یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ﴾ بلکه سیرت اینها و سنّت سیّئه اینها اعراض است ﴿وَهُم مُعْرِضُونَ﴾ این ﴿وَهُم مُعْرِضُونَ﴾ به عنوان بیان سنّت سیّئه اینهاست نه تنها جملهٴ حالیه است برای خصوص این قضیه، نه اصلاً اینها اهل رو برگرداندن از حقاند.
گروههای مختلف اهل کتاب در پذیرش و ردّ تورات
درباره ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ که بخش اول این کریمه بود، مطالبی هست که بعضی از آنها گذشت. اصولاً برخورد اهل کتاب با کتاب آسمانیشان به چند نحو است.
اولاً کتاب آسمانیشان را مثلاً تورات را خدا به عنوان نور معرّفی کرد، فرمود: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدیً وَنُورٌ﴾ گروهی این کتاب را با اینکه نور بود و از طرف حق سبحانه و تعالی هیچ بُخلی نبود و کتاب هم یک کتاب جامع و کاملی بود، آنها این کتاب را نپذیرفتند هم کتاب نور است که ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدیً وَنُورٌ﴾ و هم یک کتاب جامعی است که فرمود: ﴿تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ که تقریباً نزدیکترین کتاب آسمانی به قرآن کریم همان تورات است. آنگاه بنیاسرائیل در برابر این کتابی که نور است «و تفصیل کلّ شیء» و خدای سبحان این کتاب را بر اینها تحمیل کرده است اینها زیر بار تورات نرفتند. این همان آیهٴ پنجم سورهٴ مبارکهٴ «جمعه» است که ﴿مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَاراً﴾ بر آنها تحمیل شده است؛ آنها مکلّف به تورات شدند ولی زیر بار تورات نرفتند این برای گروهی از بنیاسرائیل.
مراد از عبادت ﴿الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الکِتَابِ﴾
آنهایی که زیر بار این تورات رفتند و این کتاب را پذیرفتند و سهم وافری هم از این کتاب نصیب آنها شده است، از اینها متوقّع نبود و نیست که هم در برابر اسلام موضع بگیرند، هم مشرکین را بالاتر از مسلمین بدانند و شرک را برتر از توحید تلقّی کنند، متأسّفانه این علما با اینکه بهرهٴ قابل توجهی از کتاب آسمانیشان بردهاند دست به این خطرها زدهاند.
بیانذلک این است که این ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ وجوهی است که دو وجهش در بحث دیروز گذشت، چرا ﴿نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ فرمود، برای اینکه اینها کتاب را تحریف کردهاند و همه کتاب در دستشان نیست، لذا ﴿نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ براساس اینکه «من» تبعیض باشد وجه اول، وجه دومی که در بحث دیروز گذشت این بود که اینها چون ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ﴾ است و ﴿نَکْفُرُ بِبَعْضٍ﴾ بعضی از کتاب نصیب آنها شده است، نه همه کتاب. گرچه تبعیضی در کتاب آسمانی با طرد کل یکسان است، چون ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ﴾ در حُکم کفر کل است ولی آنها اینچنین بودند این دو وجه. وجه سوم این است که ناظر به تحریف یا ناظر به تبعیض نباشد که وجه اول و دوم بود، بلکه ناظر به تعظیم باشد که این تنوین، تنوین تعظیم باشد یعنی نگاه کن به گروهی از علما و دانشمندان یهود که اینها با اینکه نصیبی از کتاب را بلدند یعنی حظّ وافری بردند، اینها سهم قابل توجهی از تورات را فهمیدند؛ اما در مقام عمل ببین چه میکنند ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ با اینکه اینها حظّ وافری از کتاب آسمانیشان بردهاند معذلک دست به این کارها میزنند.
عالمان سوء یهود، فروشندگان هدایت و خریداران ضلالت
کارهایی که قرآن کریم درباره این گروه نقل میکند متعدّد است بعضیها از آن علمی که پیدا کردهاند بهرهٴ نیک میبرند ولو به همه کتاب عالِم نیستند به بعض کتاب عالماند؛ اما از این علم بهرهٴ نیک میبرند، نظیر آنچه درباره ﴿قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ گفته شد، این با اینکه ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ﴾ دارد نه همه کتاب، توان آن را دارد که هم طیّالارض کند و هم به چیزی طیّالارض بدهد که این بالاتر از طیّالارض است که خود انسان طی کند یک وقت انسان طیّالارض میکند، یک وقت خودش در همان مکانش آرمیده است ولی چیزی را به طیّالارض حاضر میکند. به هر حال این بهره را به جای خیر مصرف کرد.
اما این مشایخ سوء اهل کتاب اینها که نصیبی از کتاب و حظّی از کتاب بهرهٴ آنها شد اینها دست به کارهای تیرهٴ فراوانی زدند که در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بخشی از کارهای آنها آمده است. آیهٴ 44 سورهٴ «نساء» این است ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ وَیُرِیدُونَ أَن تَضِلُّوا السَّبِیلَ﴾؛ فرمود اینها با اینکه بهرهای از کتاب بردند؛ اما اینها ضلالت بخرند، گاهی برای اهمیت و تأکید مسئله، ثَمن و مُثمن هر دو ذکر میشود میگویند ﴿اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَی﴾ یعنی هدایت دادند و ضلالت گرفتند، گاهی هم ثَمن به قرینه مقام حذف میشود و مُثمن ذکر میشود، مثل اینکه همین آیه ﴿یَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ﴾ اینها ضلالتبخرند یعنی هدایت میدهند و ضلالت را میخرند، دیگر ضلالت نمیدهند ضلالت بخرند که، که ثمن و مثمن بشود یکی. اینها ثمنشان هدایت است و مثمنشان ضلالت. درباره این گروه است که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾ ؛ اینها سودی از این داد و ستد نمیبرند.
در این کریمه فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یَشْتَرُونَ الضَّلاَلَةَ﴾؛ ضلالتبخرند خودشان گمراهند ﴿وَیُرِیدُونَ أَن تَضِلُّوا السَّبِیلَ﴾؛ شما هم گمراه بشوید ﴿وَاللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِکُمْ وَکَفَی بِاللّهِ وَلِیّاً وَکَفَی بِاللّهِ نَصِیراً﴾ .
ترجیح مشرک و طاغوت بر مسلمان توسط علمای یهود
باز در همان سورهٴ «نساء» آیهٴ 51 از این گروه خبر میدهد میفرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ اینها ﴿یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاَءِ أَهْدَی مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً﴾؛ اینها با اینکه مقداری از کتاب آسمانی را بلدند نصیبی دارند، سالیانی هم در حوزههایشان بودند؛ اما وقتی مسائل دنیا مطرح میشود به جِبت و طاغوت و وثن و صنم آنها ایمان میآورند و میگویند مشرکین از مسلمین متمدنترند، میگویند آنها هدایت شدهتر از مسلمیناند اینها کسانیاند که ﴿اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَی﴾ یعنی هدایت را دادند و ضلالت را گرفتند لذا میگویند شرک بالاتر از توحید است و مشرکین از این مسلمین بهترند.
پرسش:...
پاسخ: جِبت هم صَنم است، طاغوت و اینها را که میگویند جِبت و طاغوت براساس آن اوصافشان است، بر عدهای هم تطبیق شده است، گفتند آنها جِبت و طاغوتاند آن دو نفر اینها تطبیق است وگرنه جبت و طاغوت اوصاف عام صنم و وثن است.
در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که بحثش قبلاً گذشت از کسانی که اهل کتاباند و به کتاب آسمانی عمل نمیکنند اینچنین سخن به میان آمده است: ﴿أَوَکُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ٭ وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ﴾ ؛ اینها با اینکه میدانند هم حقّانیت قرآن را و هم اینکه قرآن، تورات اصیل را تصدیق میکند هر دو را میدانند اینها، مثل اینکه قرآنشناس نباشند، مثل اینکه توراتشناس نباشند کتاب خدا را پشت سر پرت میکنند. این نَبذ و پشت سر پرت کردن ﴿نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ همین معنا در قیامت ظهور میکند و نامه اعمال اینها را از پشت سر به اینها میدهند که اینها نامه اعمال را ناچارند به هر وسیلهای هست از پشت سر دریافت کنند این همان نَبْذِ ورای ظهور است که در قیامت به آن صورت ظهور میکند.
سنّت علمای یهود در اعراض از دستورات تورات
اینها نه تنها کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم را ورای ظهورشان نَبذ کردهاند، بلکه تورات اصیل را هم ورای ظهورشان نَبذ کردهاند، چه اینکه در همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که در آینده به خواست خدا بحث میشود آیهٴ 187 این است: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ﴾؛ فرمود میثاق خدا از علمای اهل کتاب به این بیان است که مبیّن خوبی باشید و کتمان نکنید. مسئله اگر مهم باشد هم به او امر میشود، هم از خلاف او نهی میشود.
مسئله تبیین احکام الهی برای توده مردم، چون مهم است هم به تبیین امر شد هم از کتمان نهی شده است، لذا فرمود: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ﴾ اینچنین نیست که بیان، واجب باشد و کتمان حرام که اگر کسی بیان نکرد دو عِقاب داشته باشد. در حقیقت عظمت همان مسئله است که گاهی به صورت امر به شیء، گاهی به صورت نهی از ضد بازگو میشود ﴿لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَهُ﴾ آنگاه ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ اینجا دیگر سخن از قرآن نیست، همان کتاب آسمانی را که علمای مسیحیت یاد گرفتند و باید میگفتند و علمای یهودیت یاد گرفتند باید میگفتند و مأمور به حفظ و عدم کتمان بودند، کتمان کردند. بنابراین اینها هم کتاب خودشان را ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾، هم قرآن را، کتاب اسلام را، کتاب نهایی را ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ با اینکه اینها بهرهای از کتاب خودشان داشتند.
اجرای عدالت، وظیفه محکمه اسلامی
آنگاه درباره همین گروهی که اهل توراتاند و اهل انجیلاند و اهلیت این کار را دارند نه تنها اهلیّتشان به این معناست که خدا به اینها تورات و انجیل داد، بلکه در حوزههای علمیه خودشان حضور پیدا کردند و تورات را فهمیدند و انجیل را فهمیدند و به نوبه خود نصیبی از این کتابها بردند، اینها هستند که این مشکلات را برای خود و جامعه یهود و مسیحیت به بار آوردند. درباره اینها میفرماید حق را بلدند و اگر حادثهای پیش آمد سعی میکنند آن حادثه را به محکمهٴ تو ارجاع بدهند، خب چرا این کار را میکنند خودشان تورات دارند، حُکم خدا هم در تورات هست، خب برابر همان حکم بکنند دیگر. اینکه میبینید تبهکار را به محکمهٴ تو میفرستند به امید تخفیف که شاید تو حُکمی بدهی که به سود این بزهکار باشد، با اینکه حُکم خدا در تورات هست و اینها هم عالم به توراتاند و این بزهکارها که پرونده زیر بغل آنهاست به آنها تلقین میکنند که اگر محکمه اسلام اینچنین حکم کرد قبول کنید، آنچنان حکم کرد قبول نکنید. حالا این چند مطلب را ملاحظه فرمایید.
در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بسیاری از این احکام فقهی که فعلاً رایج هست، میفرماید قبلاً ما در تورات گفتهایم، حکم قصاص را آنجا گفتهایم و امثال ذلک. آیهٴ 41 سورهٴ «مائده» این است صدرش این است ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ﴾ اینها جاسوسی کار آنهاست ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ﴾ آنگاه اینچنین به بزهکارها و تبهکارها و سایر پرونده میگویند، میگویند: ﴿یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾؛ میگویند بروید به محکمه اسلام اگر اینچنین حکم کرد، برابر این قانون حکم کرد قبول کنید، اگر برابر این قانون حکم نکرد قبول نکنید و این همان قانون تحریف شده است نه قانون تورات ﴿یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾ آنگاه فرمود: ﴿وَمَن یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئاً﴾ تا پایان آیه، بعد در آیهٴ بعد میفرماید که ﴿سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاؤوکَ﴾ اگر همین گروه به محکمهٴ تو آمدند یا اِعراض بکن اینها را به محکمه خودشان برگردان یا بینشان حُکم بکن ﴿فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾؛ آنگاه تو مخیّری بین حکم و اعراض، اگر خواستی اعراض بکنی این حکم شرعی را انجام بدهی بدان که آنها کاری نمیتوانند علیه تو انجام بدهند ﴿وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَإِنْ حَکَمْتَ﴾؛ اگر خواستی به اینها حکم بکنی ﴿فَاحْکُم بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ﴾ ولو اهل کتاباند، ولی تو باید به قسط و عدل حکم بکنی ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾.
انگیزه علمای یهود از ارجاع تبهکاران به محکمه اسلامی
بعد فرمود اینها چه انگیزهای دارند که به محکمه تو بیایند ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ اینها به امید اینکه این بزهکارها را تبرئه کنند یا تخفیفی برای اینها گرفته شود به محکمهٴ تو میفرستند وگرنه تورات آن بخشی که در روزگار مانده است و آنها الآن این بخش از تورات را دارند حُکم الله در آن هست بعضی از مفسّرین گرانقدر ما میفرمایند که فعلاً توراتی که در دست یهودیها هست بسیاری از احکامش با اسلام مخالف است این عیب ندارد؛ اما الآن تقریباً 1400 سال از این صحنه گذشته است، خیلی از تحریف در طول این چهارده قرن اتفاق افتاد در عصر نزول وحی خدای سبحان به رسولش میفرماید: ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ خب اگر بخواهند به حکم خدا عمل کنند به همان تورات عمل کنند.
در بخش دیگر است که میفرماید: ﴿فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾ البته تحریف هم شده است یعنی در زمان نزول قرآن هم تحریف شد ولی بخشی از مسائلش و احکامش بدون تحریف مانده است ﴿وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَمَا أُوْلئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ ٭ إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدیً وَنُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن کِتَابِ اللّهِ وَکَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلاَ تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ﴾ که این سه لسان است که در بحثهای قبل هم گذشت.
پرسش:...
پاسخ: نه، مرافعات است.
پرسش:...
پاسخ: آنجا که بنا شد جِزیه بدهند ﴿لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ نسبت به آنها ابقا بشود، هنوز آن قدر قدرت مرکزی در حجاز پیدا نشد این بعد از فتح مکه و قدرتهای اینچنین است، این اوایل است که سخن از ﴿فَإِنْ حَاجُّوکَ﴾ است که چند آیهٴ قبل بود که حمله از آن طرف هست، بعد هم مباهله در پیش دارند تا کمکم از قدرت آنها کاسته بشود وگرنه ﴿فَإِنْ حَاجُّوکَ﴾ نشان میدهد که تهاجم از آن طرف است.
دستور قرآن در چگونگی محاکمه اهل کتاب در محمه اسلامی
در همین سورهٴ مبارکهٴ «مائده» میفرماید ما جریان قصاص را در تورات بیان کردیم ﴿وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا﴾ در تورات که ﴿أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنْفَ بِالأَنْفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾ که این در اسلام هم جاری است، همین حُکم. آنگاه در آیات بعد همین سورهٴ «مائده» میفرماید هر کدام از یهودیها باید برابر تورات عمل کنند، مسیحیها برابر انجیل عمل کنند ﴿وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فِیهِ وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُوْلئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ همانطوری که اهل تورات باید به تورات عمل کنند، اهل انجیل هم باید به انجیل عمل کنند.
خب، اگر هیچ چیزی از احکام اسلام در او نباشد و همه احکام در تورات و انجیل تغییر یافته شده باشد دیگر قرآن نمیفرماید شما اگر اهل انجیلید به انجیل حکم بکنید، اگر اهل توراتید به تورات حکم بکنید. آن مقداری که قبلاً در جریان بخت نُصر و امثال ذلک از دست رفت حساب دیگری دارد؛ اما آن مقداری که در عصر نزول قرآن موجود است محفوظ از تغیّر است، مگر اینکه در اثر سوء اختیار همان مشایخ سوء عوض بشود ﴿وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ آنگاه نوبت به قرآن میرسد میفرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: اگر مسئله بشارت باشد بله؛ اما این قضایای فقهی است، در سیاق قضایای فقهی میفرمایند به تورات خودتان عمل بکنید، چه اصراری دارد که این بزهکار را با پرونده نزد من میفرستید، چون همین حکم در تورات شما که هست ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ این معلوم میشود درباره مسائل فقهی و حقوقی است، نه مسئله کلامی و اصل رسالت و بشارت.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر برابر آنها عمل بکند، به حکم آنها عمل کند یا برابر قرآن؛ منتها احوط به تعبیر سیدناالاستاد امام(رضوان الله علیه) این است که برابر قرآن عمل بکند تا یک قانون در کشور جاری باشد و از این طرف هم که بالأخره آخرین حکم، حکم قرآن است.
امکان محاکمه اهل کتاب با تورات غیر محرّف و قرآن کریم
﴿وَأَنِ احْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ لَفَاسِقُونَ﴾ آنگاه یک اصل کلی را بیان میکند میفرماید حکومت یا جاهلیت است یا تمدّن و عقل و علم و اسلام و عدل، اگر برابر وحی نبود، جاهلیت است «أی شیء کان» ﴿أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ﴾ .
خب، بنابراین در آیهٴ محل بحث که فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ﴾ روشن میشود که هم قرآن میتواند حَکَم باشد و هم آن توراتی که غیر محرّف است میتواند حَکم باشد. حالا اگر ما جایی شک کردیم که آیا این حکم در تورات محرّف است یا نه، اگر قرآن خلافش را گفته است، معلوم میشود که قرآن آن حکم خلاف را تصدیق نمیکند باید به قرآن عمل کرد ﴿یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُم مُعْرِضُونَ﴾ این فَریق را اکثری آنها تشکیل میدهند چون در مواردی داشت که «أکثرهم کذا» و این ﴿وَهُم مُعْرِضُونَ﴾ هم همانطوری که ملاحظه فرمودید حال برای خصوص تولّی نیست، این بیان سنّت سیّئه اینهاست اینها اهل رو برگرداندن از حقاند؛ منتها در حالتی که این وصف برای آنها هست تولّی هم شده است در این قضیه.
ردّ ادّعای انحصار طلبی و نژاد پرستی قوم یهود
خب، منشأ اختلاف را در آن آیهٴ قبل ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ﴾ بَغی، معرفی فرمود. اینجا منشأش چیست، اینجا منشأ تولّی و اعراض و رو برگرداندن چیست، فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾؛ اینها اولاً در حقّانیت تردید داشتند گروهی، عدهای هم ﴿بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ﴾ عمداً تخطّی کردند، چون ﴿بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ﴾ است، بعد گفتند که خب حالا ما این تمرّد را داریم، این تولّی و اعراض را داریم در قیامت هم یک چند روزی بیشتر نمیسوزیم و برای ابد راحتیم و اصلاً بهشت برای غیریهودیها نیست، چون ﴿لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُودَاً﴾ حرف اهل کتاب این بود که ﴿لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُودَاً أَوْ نَصَارَی﴾ یعنی «قالت الیهودی لن یدخل الجنة الاّ من کان هوداً و قالت النصاری لن یدخل الجنة الا من کان نصاریٰ» حرفشان این بود، میگفتند بر فرض هم ما در قیامت معذّب بشویم یک چند روزی است. حالا این چند روز همان چند روزی است که سَلفشان به گوسالهپرستی تن در دادند یا ایام دیگر است و این حرف را از کجا دریافت کردند که بیش از چند روز نمیسوزند و عذابشان طولانی نیست.
این را قرآن کریم میفرماید که غلوّ دینی اینها باعث این پندار باطل شد. اول چیزی را جعل کردند، بدعت گذاشتند، بعد این بدعت را تکرار کردند، دیگران برگرداندند به اینها در مقام پذیرش، اینها به مردم رد کردند آن وقت جامعهٴ اینها این را قبول کرد، بعد کمکم امر بر خودشان مشتبه شد باورشان شد. اول فِریه بود، بعد غرور. اول خودشان افترا بستند، بعد فریب خوردند. ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ این هم بر فرض تنزّل و مماشات است وگرنه بهشت را احتکار برای خود کرده بودند ﴿قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾.
در بحثهای سابق این اصل آمده است که کسی که داعیه دارد اهل بهشت است این فقط زندهٴ به آرزوست، در آنجا اصل کلی را قرآن اینچنین تبیین کرد: ﴿لَیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ وَلاَ أَمَانِیِّ أَهْلِ الْکِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ﴾ بهشت را به آرزو نمیدهند خلاصه، به عمل میدهند نه به اُمنیه شماست و نه به اُمنیه اهل کتاب است ﴿مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ﴾.
انحصار طلبی یهود، محصول غلوّ دینی و افترا
در اینجا میفرماید: ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ این ﴿مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ هم که نشانه سنّت سیئه مستمر است دلیل پیدایش آن فریب است یعنی این افترا به نحو سنّت سیّئهٴ مستمرّه، دوام دارد تا امر بر خودِ این طرف مشتبه میشود این است که میگویند اول مرید اشتباه میکند، بعد امر بر خود مراد اشتباه میشود ده بار، بیست بار، سی بار، صد بار، پانصد بار وقتی از کسی تعریف کردند آن بنده خدا باورش میشود، چون بالأخره هر چیزی با تبلیغ و با تلقین جا میافتد، مگر یک انسان عاقلی که باطل را اصلاً جا نمیدهد. فرمود اول اینها افترا بستند، بعد خودشان فریب خوردند، امر بر خودشان مشتبه شد. ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾؛ اینها افترا بستند به خدا، این حرف ﴿لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کَانَ هُودَاً أَوْ نَصَارَی﴾ افتراست، بعد کمکم باورشان شد حالا که باور کردند میگویند بر فرض هم ما به حُکم خدا عمل نکنیم، معصیت بکنیم بیش از چند روزی آسیب نمیبینیم بعد برای ابد راحتیم.
خب، این حرف پیداست که «عن علم» است. این حرف برای آن است که ﴿أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ اینها مدتها درس خواندند، مقداری فهمیدند این غیر از ﴿مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا﴾ است آن یک تکلیف ابتدایی است که شامل همه شده است عدهای زیر بار نرفتند؛ اما اینکه میفرماید: ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ﴾ یعنی سالها درس خواندند بالأخره چیزی فهمیدند، بهرهای بردند، نصیبی از تورات را دارند، نصیبی از انجیل را دارند؛ اما خود را با این فریب قانع کردند که ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَةً﴾ حالا هم ﴿مَعْدُودَةً﴾ میشود گفت که صفت جمع مؤنّث باشد، هم ﴿مَعْدُودَاتٍ﴾ نظیر «جبال شامخات» و «جبال شامخه» هم ﴿مَعْدُودَةً﴾ صحیح است، هم ﴿مَعْدُودَاتٍ﴾ که در هر دو قسم استعمال شده است ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾. مشابه این هم قبلاً گذشت که ﴿یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ﴾ ؛ غلو نکنید، در دینتان غلو نکنید، خود را مُحقّ تام ندانید و دیگری را مبطل محض نپندارید و بهشت را برای خود ثبت ندهید، هر کس معصیت کرد گرفتار میشود، لذا در اینجا فرمود: ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ آنگاه میفرماید: ﴿فَکَیْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾ ؛ آن روز معلوم میشود که بین اهل تورات و بین اهل انجیل و بین اهل قرآن، در این خطوط کلی جزا و محاسبه فرقی نیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است