- 10
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 23 تا 25 سوره آلعمران _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 23 تا 25 سوره آلعمران _ بخش اول"
مراجعه گروههای اهل کتاب و وظیفه محکمه اسلامی
ادّعای باطل یهودیان در پذیرش و ردّ برخی از انبیا
بازگشت عدم پذیرش برخی از انبیا به انکار آیات الهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُم مُعْرِضُونَ﴿23﴾ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴿24﴾ فَکَیْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴿25﴾
مراجعه گروههای اهل کتاب و وظیفهٴ محکمه اسلامی
در بحث قبل فرمودند که ﴿فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ﴾ آنها اگر اهل حجاج و جدالاند تو دو جواب بده یعنی این ﴿أَسْلَمْتُ﴾ میتواند به دو بیان تقریر بشود.
الآن درباره همان گروه میفرماید شما اگر آنها را دعوت کنید به عامل حلّ اختلاف آنها تن در نمیدهند؛ آنها همچنان میخواهند اختلافشان بماند، اینها دعوت میشوند به کتاب خدا تا اینکه بینشان حَکَم باشد و اختلاف را برطرف کنند ولی نمیآیند ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ﴾ این محور اختلاف یا بین خود اهل کتاب است یا اهل کتاب با رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم). اختلافی که بین اهل کتاب است درباره مسائل حقوقی و فقهی است، دیگر درباره مسائل اصلی نیست؛ اما اختلافی که با رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست، میتواند درباره مسائل حقوقی و فقهی باشد و میتواند درباره اصل رسالت و نبوت باشد.
اگر درباره اصل نبوت و رسالت است، توراتی که در دست آنها بود این مسائل را داشت آنها تحریف کردند و قرآن هم درباره رسالت شاهد زنده است، چون معجزه است و تورات هم درباره رسالت حضرت بشارت داده است و همچنین انجیل، لذا هم میتوان این کتاب الله را قرآن دانست و هم میتوان این کتاب الله را تورات یا انجیل و اگر این اختلاف، داخلی است یعنی بین آنها و بین پیامبر نیست، [بلکه] بین آنها با مردم عادی است، این قهراً به مسائل حقوقی و فقهی برمیگردد، اینجاست که مسئله از سه صورت بیرون نیست اختلافی که بین آحاد مردم راه پیدا میکند از سه قِسم بیرون نیست: یا یکی از این دو طرف مسلماناند و دیگری اهل کتاب یا یکی از این دو طرف اهل انجیلاند و دیگری اهل تورات یا هر دو طرف اهل توراتاند و یا هر دو طرف اهل انجیل.
مراجعه پیروان ادیان مختلف و وظیفهٴ محکمه اسلامی
اگر طرفین اختلاف اهل ملّت واحده بودند یعنی هر دو یهودی بودند یا هر دو مسیحی بودند، اینجا وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همچنین ائمه معصومین(علیهم السلام) و همچنین جانشینان ائمه معصومین(علیهم السلام) مخیّرند شرعاً که بین این طرفین دعوا به کتاب خود آنها حُکم کنند یا برابر قرآن حُکم کنند، این همان آیه بود که قبلاً بحثش گذشت که اگر اهل کتاب آمدند یا آنها را به محکمهٴ خود آنها برگردان یا بین آنها به حُکم خدا در قرآن عمل بکن، همان آیهٴ 42 سورهٴ «مائده» بود که ﴿فَإِن جَاؤوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾؛ اگر اهل کتاب در صورتی که اهل ملت واحده باشند آنها برای رفع خصومت به محکمه تو مراجعه کردند تو مخیّری، یا از اینها اعراض میکنی یا برابر اینها به حکم قرآن عمل میکنی. اعراض میکنی یعنی ارجاع میدهی به کتاب خودشان، نه اینکه این قضیه را رها میکنی، چون بالأخره باید خصومت فیصله پیدا کند. اینکه فرمود: ﴿فَإِن جَاؤوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾ نه یعنی رها کن، یعنی ارجاعشان بده به محکمهٴ خودشان وگرنه اینچنین نیست که در جامعهای هر تبهکاری دست به هر بزهکاری بزند و او را رها بکنند، اینطور نیست. ﴿فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾ یعنی «فاحکم بینهم بالقرآن أو أرجعهم الی التوراة إن کانوا أهل التوارة أو أرجعهم الی الانجیل إن کانوا أهل الانجیل».
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ آنها به محکمهٴ تو مراجعه میکنند حالا یا به امید اینکه در محکمهٴ تو حُکم سبکتری تلقّی بکنند یا نه برای آنها فرق نمیکند، لذا هم روایات تخییر معنا کرد، نه تخییر بین فعل و ترک، تخییر بین حُکم «بما انزل القرآن» و ارجاع به «انزل الله فی التوراة أو الانجیل» و هم فتوا بر این است.
پرسش:...
پاسخ: بله، این شخص مخیّر است این حُکم قرآن است، حُکم قرآن است که این قاضی شرع، مخیّر است بین اهل کتاب «بما انزل الله فی القرآن» حکم بکند یا ارجاعشان بدهد به محکمهٴ تورات یا انجیل، به اهل انجیل هم قرآن میفرماید: ﴿وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فِیهِ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اینکه دیگر قاضی حُکم نمیکند، میگوید برو نزد محکمهٴ خودتان هر چه آنها حُکم کردند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ نه یعنی رها کن حالا اگر اینها نمیروند به محکمهٴ تورات یا انجیل، اینچنین نیست که رها بکنند در جامعه هر تبهکاری را هر کاری کرد، اینکه در روایات میفرماید شخص مخیّر است و فتوا هم بر همین اساس است، برای اینکه حُکم گنهکار مشخص بشود، حالا یا برابر قرآن یا برابر تورات.
این مسئله اُولیٰ که طرفین دعوا اگر اهل ملّت واحدهاند قاضی اسلامی، مخیّر است بین اینکه «بما انزل الله فی القرآن» حکم بکند یا ارجاع بدهد اگر اهل توراتاند به تورات و اگر اهل انجیلاند به انجیل.
اما مسئله ثانیه که طرفین دعوا اهل ملّت واحده نیستند یکی اهل تورات است و دیگری اهل انجیل، اینجا حُکم این است که برابر «بما انزل الله فی القرآن» حکم انجام میگیرد، برای اینکه ارجاعش به احدی الملّتین ترجیح بلامرجّح است و مرجع در اینگونه از موارد قرآن خواهد بود. از اینجا حُکم مسئله ثالثه هم روشن میشود که اگر طرفین دعوا یکیشان مسلمان بود و دیگری اهل تورات یا اهل انجیل اینجا هم حُکم «بما انزل الله فی القرآن» است، این سه مسئله و این تخییر که از آیهٴ کریمه استفاده شد، چون ظاهرش این است که ﴿ فَإِن جَاؤوکَ﴾ یعنی اگر اهل ملّت واحدهای یهودیها به سراغ تو آمدند یا مسیحیها به سراغ تو آمدند تو مخیّری؛ اما اگر اهل ملّتین آمدند یا یکی اهل کتاب بود و دیگری اهل قرآن، برابر قرآن عمل بکن.
در آیهٴ 43 فرمود اینها چه انگیزهای دارند که به محکمه تو مراجعه میکنند، با اینکه قانون الهی در توراتشان هست، در انجیلشان هست چرا اینجا میآیند؟ ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَمَا أُوْلئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ﴾ این بحث به این آیات قبلاً خوانده شد.
صحّت دیدگاه شیخ طبرسی در معنای ﴿لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ﴾
در بحث دیروز اجمالاً اشاره شد که نقدی بر مرحوم امینالاسلام در مجمعالبیان وارد شده، این نقد ظاهراً وارد نیست. مرحوم طبرسی(رضوان الله علیه) در همین آیهٴ محل بحث سورهٴ «آلعمران» که فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ﴾ فرمودند ممکن است این ﴿لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ﴾ درباره اصل نبوت باشد یا ممکن است درباره جریان ابراهیم خلیل باشد یا درباره حُکم فقهی یا مسئله اصولی است یا مسئله فرعی . اگر درباره مسئله اصولی باشد یعنی درباره رسالت حضرت رسول یا دین حضرت ابراهیم اینها را شما میتوانید به همان تورات مراجعه کنید، به انجیل مراجعه کنید، چون این جریان هست، چه اینکه قرآن هم این مسئله را تبیین کرد و اگر احتمال سوم بود که منظور حکم فقهی است، چون نقل کردند که دو نفر مبتلا به بیعفتی شدند و چون متمکّن و سرمایهدار بودند همان احبار و رهبان بدشان نمیآمد که حُکم تخفیفی درباره اینها صادر بشود این را ارجاع دادند به محکمهٴ قرآن به انتظار اینکه یک حکم سبکی برای اینها صادر بشود که گاهی میگفتند که ﴿إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾ ؛ اگر محکمه اسلام اینچنین حکم کرد بپذیرید و اگر اینچنین حکم نکرد رد کنید و آن جریان رَجم بود.
این روایت را مرحوم امینالاسلام در مجمعالبیان از ابنعباس نقل میکند ، لذا یکی از محتملات این آیه را همین مسئله «لیحکم بینهم فیما یرجع الی الفقه و الحقوق» میداند به عنوان احتمال. مرحوم آقای بلاغی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف تفسیر آلاء الرحمن این را نقد میکند، میگوید رَجمی که در اسلام است غیر از رجمی است که در تورات است. رجمی که در اسلام است مربوط به مُحصنه است و مُحصن، رجمی که در تورات است مربوط به عذرایی است که آلوده شد یا مخطوبهای که در حال خِطبه و نامزدی تن به آلودگی داد. این رجمی که در اسلام است با رجمی که در تورات است فرق میکند، بنابراین نمیتوان گفت این روایت درست است و نمیتوان کتابی که محرّف است آن را کتاب الله بدانیم ، البته مرحوم آقای بلاغی(رضوان الله علیه) یک تبحّر خاصی در فهمیدن کتابهای اهل کتاب داشتند یعنی تورات و انجیل و آن رساله الهدی هم نشان میدهد؛ اما آنچه را که مرحوم آقای بلاغی میبیند انجیل و تورات عصر خود را میبیند و آنچه از ابنعباس نقل شده است و مرحوم امینالاسلام آن را احتمال داد آن انجیل و تورات اصل نزول قرآن را میگوید و آیهٴ 43 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» هم این بود که ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ تأیید میکند این مسئله را که آنچه حُکم خداست در تورات بود آن وقت، گرچه ممکن است در طول تاریخ تحریفهای گوناگونی راه پیدا کرده باشد چه اینکه پیدا کرد؛ اما مرحوم امینالاسلام تورات عصر مرحوم آقای بلاغی را که نمیگوید که، [بلکه] تورات عصر نزول قرآن را میگوید و آیهٴ 43 سورهٴ «مائده» هم میفرماید حکم خدا در تورات هست آنها چه اصراری دارند که به محکمهٴ تو بیایند، معلوم میشود به انتظار تخفیف آمدند ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ البته هرگز قرآن به نحوی ایجاب کلّی نمیگوید همه احکامی که ما گفتیم در تورات هست و باز به نحو ایجاب کلّی نمیفرماید همه آنچه در تورات است ما گفتیم، این دو قضیه را به نحو ایجاب کلّی هرگز قرآن ندارد؛ اما به نحو قضیهٴ موجبهٴ جزئیه یا مهمله که در حکم جزئیه است دارد میفرماید در تورات حکم الله هست، نه همه حرفهایی که خدا گفت در تورات هست و نه همه آنچه در تورات هست در تورات فعلی حُکم خداست؛ اما در تورات حُکم الله هست ﴿فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾.
پرسش:...
پاسخ: اگر ایشان مسئله رجم را دید اختلاف دارد باید ثابت کند رجم در همین تورات، در صدر اسلام تحریف شده بود «فیما یرجعوا الی الرجم أیضا» یعنی حکم رجم در هنگام نزول قرآن در تورات تحریف شده بود، این را ایشان باید ثابت کند و اما اگر تورات عصر خود را میبیند، میبیند که حکم رجم در تورات فعلی غیر از حکم رجم، در قرآن کریم است، در اسلام است این نمیتواند نقدی بر امینالاسلام باشد.
مطلب بعدی آن است که اگر محلّ اختلاف و محور اختلاف اهل کتاب بودند و رسول اکرم باز خود قرآن شاهد است کما مَر و کتاب آسمانی آنها هم گواه است کما مَر، چون در هر دو جا جریان رسالت آن حضرت آمده است.
ادعای باطل یهودیان در پذیرش و رد برخی از انبیا
مطلب بعدی آن است که این گروه در مسئلهٴ اصولی یعنی «فیما یرجع الی النبوة و الرساله» بین انبیا فرق گذاشتند یعنی یهودیها تا موسای کلیم(سلام الله علیه) را پذیرفتند و عیسی(سلام الله علیه) را نپذیرفتند، مسیحیها عیسی(سلام الله علیه) را پذیرفتند و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نپذیرفتند و مانند آن. اینها بین انبیا فرق گذاشتند، لذا قرآن کریم وقتی از مؤمنین و مسلمین یاد میکند، میفرماید اینها کسانی هستند که ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ﴾ که در آخر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود ﴿لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ﴾ که در مورد دیگر است، میفرماید مسلمان بین سلسله انبیا فرق نمیگذارند ولی آنها فرق گذاشتند.
یک مطلب دیگری را هم در اینجا اضافه میفرماید، میفرماید اینها بین خدا و پیامبران فرق گذاشتند: ﴿یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ﴾ تاکنون سخن در این بود که مسلمان و مؤمن، بین هیچ یک از انبیا با دیگری فرق قائل نیست به همه اینها مؤمن است ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ﴾ و در موارد دیگر هم قرآن از اینها به عنوان ﴿لَمْ یُفَرِّقُوا﴾ یاد کرده است، در آخر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ کَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ﴾ حرف آنها این است که ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ﴾ .
بازگشت عدم پذیرش برخی از انبیا به انکار آیات الهی
درباره اهل کتاب، قرآن کریم دارد که اینها ﴿یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ﴾ آیهٴ 150 به بعد سورهٴ «نساء» ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً ٭ أُوْلئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّاً وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَاباً مُهِیناً﴾ اما ﴿والَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴾. در هیچ جا سخن از این نبود که بین خدا و پیامبران میخواهند فرق بگذارند، سخن این بود که اینها بین پیامبران خواستند فرق بگذارند؛ اما در این آیهٴ 150 سورهٴ «نساء» میفرماید اینها میخواهند بین خدا و انبیا فرق بگذارند، یعنی چه؟ یعنی خدا را قبول دارند و فلان پیامبر را قبول ندارند، پیامبر از آن جهت که پیامآور حق است، رسول از آن جهت که رسول است حرفی جز حرف خدا ندارند، بنابراین شما بین خدا و خدا فاصله گذاشتید یعنی بعضی از سخنان خدا را قبول دارید، بعضی از سخنان خدا را قبول ندارید. اگر موسای کلیم را پذیرفتید و عیسای مسیح را نپذیرفتید یعنی بین سخن خدا و بین سخن دیگر خدا فرق گذاشتید. اینچنین نیست که رسول حرفی از خود داشته باشد ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ نشانه آن است که رسول «بما أنه رسول» هیچ حرفی ندارد، مگر رسالت الله. آیهٴ 64 سورهٴ «نساء» این است ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ﴾؛ رسول «بما أنه رسول» هیچ حرفی ندارد الّا نقل پیام خدا، پس اگر کسی رسولی از مرسلین را قبول نکرد روحش به این برمیگردد که بعضی از سخنان خدا را قبول دارد، بعضی از سخنان دیگر خدا را قبول ندارد، این میشود ﴿یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ﴾ لذا و آنهایی که رسول خدا را تکذیب کردهاند قرآن میفرماید اینها رسول را تکذیب نکردند، آیت الهی را تکذیب کردند: ﴿وَلکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ﴾ چون رسول «بما أنه رسول» سِمتی ندارد جز نقل پیام حق؛ اما اینکه فرمود: ﴿یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ﴾ این تعبیر ﴿لِیَحْکُمَ﴾ به کتاب اسناد داد تا آنها توهّم نکنند که شخص پیامبر است که دارد حُکم میکند، بلکه رسالت اوست که دارد حکم میکند و پیامبر که دارد حکم میکند در حقیقت کتاب الله و کلام الله دارد حکم میکند، لذا حکم را به کتاب اسناد داد که مبادا بوی تنفّر از آنها استشمام بشود ﴿لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُم مُعْرِضُونَ﴾.
اوصاف اعراض کنندگان از حکم الهی در قرآن
اینها که اِعراض کردند شأن اینها در آیات سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم گذشت، در آیاتی هم که در پیش داریم خواهد آمد. اینها کسانیاند که در همان آیهٴ 150 به بعد سورهٴ «نساء» از آنها اینچنین یاد میشود ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ﴾ اینها با اینکه اهل کتاباند به خدا کفر ورزیدند، چون حرف رسول را رد کردند ﴿وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً﴾؛ راهی، میانبُری این وسطها پیدا کنند ﴿أُوْلئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّاً﴾ این صغرای قیاس ﴿وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَاباً مُهِیناً﴾ این کبرای قیاس. پس «أعتدنا لهؤلاء عذاباً مهیناً» این نتیجه، آنگاه میفرماید این اهل کتاب از تو چیزهایی مسئلت میکنند ﴿یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذلِکَ﴾ اینها در حقیقت دنبال بهانه میگردند، نه اینکه دنبال کتاب آسمانی باشند. چه اینکه باز به اهل کتاب در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» خطاب میکند که آیهٴ نوزده ﴿یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَی فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُمْ بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾، اگر شما دنبال بهانه نمیگردید این هم برای رفع بهانه. آنگاه انگیزه این گناه را مشخص میکند که چرا اینها دست به این کار زدند. فرمود اولاً اینها عزیزان بیجهتاند خود را احباءالله میدانند، میگویند خدا که ما را عذاب نمیکنند، برای اینکه این همه انبیا از ما بود خدا ما را گرامی داشت برای اینکه انبیای فراوانی به ما داد اولاً ما را عذاب نمیکند ﴿نَحْنُ أَبْنَاءُ اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾ ، بر فرض هم عذاب بکند بیش از چند روز نیست، مشمول شفاعت آنهاییم مثلاً و نجات پیدا میکنیم. اینها فریبمایه علمای کتاب است که دست به این کار زدند.
رد ادعای انحصارطلبی و نژادپرستی قوم یهود
در آیهٴ محل بحث به اجمال گذشت، فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ اما چرا ﴿لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ این در آیهٴ هیجده سورهٴ «مائده» مشخص شد که در آیهٴ هیجده سورهٴ «مائده» این است ﴿وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَی نَحْنُ أَبْنَاءُ اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾ یعنی «قالت الیهود نحن ابناء الله و احباؤه و قالت النصاری نحن أبناء الله و أحباؤه»، آنگاه خدای سبحان به رسولش میفرماید احتجاج کن با اینها که شما با افراد دیگر هیچ فرقی ندارید ﴿قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم﴾ اولاً اگر احباءاللهاید چرا گناه میکنید؟ ثانیاً اگر محبوب خدایید چرا معذّب نزد خدایید، هیچ فرقی بین شما و دیگران نیست ﴿قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنْتُم بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ﴾؛ مثل شما فراواناند در عالم، هیچ مِیزی بین شما و دیگران نیست هر که معصیت کرد مشمول قانون خداست اگر معصیتش شرک باشد که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾ اگر غیرشرک باشد که امید بخشش هست چه شما، چه دیگران ﴿بَلْ أَنْتُم بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلّهِ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ﴾ این سؤال آنها و انگیزهٴ آنها را آیهٴ هیجده سورهٴ «مائده» تحلیل میکند و جواب میدهد که هیچ امتیازی بین شما و دیگران نیست، اگر امتیازی بین شما و دیگران نشد باید گناه را دید، اگر گناه شرک بود سخن از عذاب ابد است، اگر جزء معاصی متعارفه بود مدّت ندارد، نمیشود گفت «ایاماً قلائد»، ﴿أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ یا همان چهل روزی که عدهای گوسالهپرستی داشتند، چه کسی سند سپرد که به عدد ایام ما عِقاب میشویم فقط اصل عِقاب هست، هیچ نمیشود معیّن کرد که برای فلان گناه چند روز انسان در عذاب میسوزد که اینها مشخص نیست که، اینچنین نیست که برای گناه که بگوییم مثلاً کسی پنج سال گناه کرد، پنج سال میسوزد آن یک روزش قابل تحمل نیست چه رسد به پنج سالش، آن هم تعیین حد این رجماً بالغیب است، پس اگر کسی بگوید ﴿لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ باید به او گفت اگر شرک است که ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً﴾ اگر غیرشرک است که بیدالله است، مشخص نیست.
موارد استعمال لفظ «ایّام معدودات» در قرآن
این ایام معدود در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم گذشت در همین زمینه، گرچه کلمه ﴿أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ در حدّ یک ماه یا کمتر از یک ماه اطلاق شده است، چه اینکه در سورهٴ «بقره» درباره روزه و همچنین درباره حج آمده است درباره روزه این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ٭ أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ یعنی روزه بیش از چند روزی مثلاً حداکثر سی روز است ﴿فَمَن کَانَ مِنْکُم مَرِیضاً أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ﴾ مشابه این تعبیر به ایام معدودات در جریان حج هم آمده است. آیهٴ 203 این است ﴿وَاذْکُرُوا اللّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلاَ إِثْمَ عَلَیهْ لِمَنِ اتَّقَی﴾ که در ذیل این ﴿لِمَنِ اتَّقَی﴾ آنجا روایت حج هست که «لمن اتقی الصید» به هر حال این ایام معدودات، بر یک ماه و کمتر از یک ماه اطلاق شده است.
اما آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش گذشت در همین زمینه خوشپنداری اهل کتاب آیهٴ هشتاد سورهٴ «بقره» است که ﴿وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً﴾ قبلش باز درباره همین علمای سوء هست که دست به تحریف زدند ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ اینها دستنویس خود را وحی آسمانی تلقّی میکنند نسبت به مردم ﴿لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ ثمن قلیل در آن بحثهای قبلی سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت، منظور این نیست که بهای اندکی میگیرند، آنجا روایت هم بود بیان هم شد که اگر همه دنیا را در برابر این تحریف بگیرند باز متاع دنیا قلیل است. آنها پول فراوانی میگرفتند؛ اما کل دنیا «مَتَاعٌ قَلیلٌ»، ﴿فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ﴾ آنگاه به همین فریب و نیرنگ دست به تحریف زدند ﴿وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً﴾.
ردّ ادّعای موقت بودن عقوبت اهل کتاب
در سورهٴ «مائده» قرآن استدلال کرد که اینکه شما گفتید ﴿نَحْنُ أَبْنَاءُ اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾ اینچنین نیست ﴿بَلْ أَنْتُم بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ﴾ در اینجا میفرماید اینکه شما گفتید ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدَاً﴾ در آیهای از آیات الهی به شما تعهّد سپرده است که شما فقط چند روز عذاب میبینید یا بدون علم، سخنی را به خدا اسناد دادید و درباره عذاب سخن میگویید ﴿قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدَاً﴾ یعنی خدا در تورات نوشت، در انجیل نوشت، به شما وعده داد که ﴿فَلَنْ یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ﴾؛ که دیگر خدا به وعدهاش خُلف وعده نکند و عهدش تخلف نکند ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ که این ﴿أَمْ﴾ یک استفهام انقطاعی است در اینجا یعنی «بل تقولون علی الله ما لا تعلمون»، اینکه گفتید ﴿لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاةً﴾ آیهای نازل نشد، این میشود «رجما بالغیب»، قول به غیر علم ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ که این استفهام در اینجا «أم»، «أم» منقطعه است یعنی دومی هست، نه اوّلی، چون اوّلی را به صورت استفهام انکاری فرمود، بعد در آیهٴ 81 فرمود و همچنین 82 مردم دو دستهاند ﴿بَلَی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ٭ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ پس اینکه گفتید ﴿لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاةٍ﴾ خودتان را فریب دادید، اولاً افترا بستید این ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ همان است که در آیه محل بحث سورهٴ «آلعمران» فرمود: ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ اولاً افترا بستید، چون ﴿تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ بعد این قدر این افترا را تکرار کردید که باورتان شد خودتان را فریب دادید، همانطوری که منافق خودش را فریب میدهد ﴿وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾ این مشایخ سوء اهل کتاب هم خودشان را فریب دادند و نمیدانند، از بس دروغ گفتند باورشان شد این ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ همان است که به صورت ﴿مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ در آیهٴ محل بحث سورهٴ «آلعمران» آمده، بعد مایه فریب خود آنها شد.
دیدگاه زمخشری در شباهت جبریّه با اهل کتاب
زمخشری حرفی دارد آنها که تفکّر اشعری دارند حرفی علیه زمخشری. زمخشری در ذیل این کریمه در تفسیر کشاف دارد که اینگونه از یهودیها و مسیحیها که گفتند ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ که میگویند ما اگر گناه کردیم چند روزی بیشتر در عذاب نمیسوزیم، اینها فریب شفاعت نیاکانشان را خوردند [و] گفتند گذشتگان ما انبیای سلف(علیهم السلام) از اینها شفاعت میکنند و از آتش بیرون میآیند، همانطوری که جبریه و حشویه گول شفاعت را خوردند. این عبارت تند را زمخشری در کشاف دارد .
مُحشّی کشاف آن احمد که طرز تفکّر او تفکّر اشعری است و مالکی است، میگوید این کینهٴ زمخشری نسبت به اهل حدیث و اشاعره این است که این آمده اهل سنّت را چون خودشان را اهل سنّت میدانند یکی از علمای نیجریه که آمده بود ایران در تابستان که آمده بود مشهد مشرّف شد، با اینکه خودش اهل سنّت بود میگفت اینها که خواباند من به اینها میگویم شما اهل سِنِهاید نه اهل سنّت و میگفت بسیاری از مردم نیجریه امام(رضوان الله تعالی علیه) را تا قبل از جریان فتوای اعدام سلمان رشدی پلید به عظمت نمیشناختند، بعد از آن فتوا فهمیدند تنها مردی که روی زمین دلش برای اسلام میتپد اوست، لذا بعد از ارتحال او همه این مردم لباس مشکی در برکردند و داغدار شدند و به یکدیگر تعزیت میگفتند.
غرض آن است که اهل سنّت با اهل سِنه فرق است اینها که «اخذتهم السنه» اهل سنّت هم نیستند. مُحشّی کشاف به زمخشری میگوید این کینهٴ اهل سنّت است که در قلب توست که تو آمدی اهل سنّت را اصل قرار دادی و یهودیها را به آنها تشبیه کردی؛ گفتی یهودی، گناه میکند، فریب شفاعت میخورد همانطوری که مجبّره و حشویه فریب خوردند اینها را اصل قرار دادی و یهودیها را شبیه به اینها کردی، نه اینکه اینها را شبیه یهودی کرده باشی و این همان کینهای است که بین اعتزال و تفکّر اهل سنّت است.
بعد میگوید که آیه سورهٴ «نساء» که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾ را چون عدهای از همان معتزله صاحبان کبیره را مخلّد میدانند در اثر افراطشان، ایشان استدلال میکند به آیهٴ سورهٴ «نساء» که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾ و همچنین به مسئله شفاعت استدلال میکند .
بیان شیخ طبرسی در پذیرش شفاعت
مرحوم امینالاسلام در پایان بحث مجمعالبیان میفرماید اینکه ما میگوییم ایام معدودهای که اهل کتاب خود را نیرنگ دادند نیست نه یعنی مطلقا ایام معدوده نیست، ما میگوییم اگر کسی گناهش شرک بود این برای ابد میسوزد، مُخلّد است، اگر گناه شرک نبود مُخلّد نیست؛ اما وقت هم معیّن نمیکنیم که چقدر است، «ذاک الی الله» و شفاعت را هم قرآن تأیید و تثبیت و امضا کرده است که فرمود اگر اینها گناه بکنند اگر اینها گناه کردند و خودشان استغفار کردند و پیامبر برایشان استغفار کرد، خدا «غفار الرحیم» است، «توّاب» است یعنی دعای پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره مذنبین مستجاب است این همان شفاعت است دیگر، گذشته از شواهد فراوانی که در خود سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود این آیات قرآنی به خوبی دلالت دارد بر مسئله شفاعت.
بنابراین آن افترایی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ﴾ در آیهٴ محل بحث سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» به این صورت ذکر شده است که ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ آنگاه همانطوری که در سورهٴ «مائده» در آن آیهٴ قبل فرمود که اگر شما «أحباء الله و ابناء الله» هستید ﴿فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنْتُم بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ﴾ مشابه آن را در این آیهٴ بعدی فرمود: ﴿فَکَیْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
مراجعه گروههای اهل کتاب و وظیفه محکمه اسلامی
ادّعای باطل یهودیان در پذیرش و ردّ برخی از انبیا
بازگشت عدم پذیرش برخی از انبیا به انکار آیات الهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُم مُعْرِضُونَ﴿23﴾ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴿24﴾ فَکَیْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴿25﴾
مراجعه گروههای اهل کتاب و وظیفهٴ محکمه اسلامی
در بحث قبل فرمودند که ﴿فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ﴾ آنها اگر اهل حجاج و جدالاند تو دو جواب بده یعنی این ﴿أَسْلَمْتُ﴾ میتواند به دو بیان تقریر بشود.
الآن درباره همان گروه میفرماید شما اگر آنها را دعوت کنید به عامل حلّ اختلاف آنها تن در نمیدهند؛ آنها همچنان میخواهند اختلافشان بماند، اینها دعوت میشوند به کتاب خدا تا اینکه بینشان حَکَم باشد و اختلاف را برطرف کنند ولی نمیآیند ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ﴾ این محور اختلاف یا بین خود اهل کتاب است یا اهل کتاب با رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم). اختلافی که بین اهل کتاب است درباره مسائل حقوقی و فقهی است، دیگر درباره مسائل اصلی نیست؛ اما اختلافی که با رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هست، میتواند درباره مسائل حقوقی و فقهی باشد و میتواند درباره اصل رسالت و نبوت باشد.
اگر درباره اصل نبوت و رسالت است، توراتی که در دست آنها بود این مسائل را داشت آنها تحریف کردند و قرآن هم درباره رسالت شاهد زنده است، چون معجزه است و تورات هم درباره رسالت حضرت بشارت داده است و همچنین انجیل، لذا هم میتوان این کتاب الله را قرآن دانست و هم میتوان این کتاب الله را تورات یا انجیل و اگر این اختلاف، داخلی است یعنی بین آنها و بین پیامبر نیست، [بلکه] بین آنها با مردم عادی است، این قهراً به مسائل حقوقی و فقهی برمیگردد، اینجاست که مسئله از سه صورت بیرون نیست اختلافی که بین آحاد مردم راه پیدا میکند از سه قِسم بیرون نیست: یا یکی از این دو طرف مسلماناند و دیگری اهل کتاب یا یکی از این دو طرف اهل انجیلاند و دیگری اهل تورات یا هر دو طرف اهل توراتاند و یا هر دو طرف اهل انجیل.
مراجعه پیروان ادیان مختلف و وظیفهٴ محکمه اسلامی
اگر طرفین اختلاف اهل ملّت واحده بودند یعنی هر دو یهودی بودند یا هر دو مسیحی بودند، اینجا وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همچنین ائمه معصومین(علیهم السلام) و همچنین جانشینان ائمه معصومین(علیهم السلام) مخیّرند شرعاً که بین این طرفین دعوا به کتاب خود آنها حُکم کنند یا برابر قرآن حُکم کنند، این همان آیه بود که قبلاً بحثش گذشت که اگر اهل کتاب آمدند یا آنها را به محکمهٴ خود آنها برگردان یا بین آنها به حُکم خدا در قرآن عمل بکن، همان آیهٴ 42 سورهٴ «مائده» بود که ﴿فَإِن جَاؤوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾؛ اگر اهل کتاب در صورتی که اهل ملت واحده باشند آنها برای رفع خصومت به محکمه تو مراجعه کردند تو مخیّری، یا از اینها اعراض میکنی یا برابر اینها به حکم قرآن عمل میکنی. اعراض میکنی یعنی ارجاع میدهی به کتاب خودشان، نه اینکه این قضیه را رها میکنی، چون بالأخره باید خصومت فیصله پیدا کند. اینکه فرمود: ﴿فَإِن جَاؤوکَ فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾ نه یعنی رها کن، یعنی ارجاعشان بده به محکمهٴ خودشان وگرنه اینچنین نیست که در جامعهای هر تبهکاری دست به هر بزهکاری بزند و او را رها بکنند، اینطور نیست. ﴿فَاحْکُم بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ﴾ یعنی «فاحکم بینهم بالقرآن أو أرجعهم الی التوراة إن کانوا أهل التوارة أو أرجعهم الی الانجیل إن کانوا أهل الانجیل».
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ آنها به محکمهٴ تو مراجعه میکنند حالا یا به امید اینکه در محکمهٴ تو حُکم سبکتری تلقّی بکنند یا نه برای آنها فرق نمیکند، لذا هم روایات تخییر معنا کرد، نه تخییر بین فعل و ترک، تخییر بین حُکم «بما انزل القرآن» و ارجاع به «انزل الله فی التوراة أو الانجیل» و هم فتوا بر این است.
پرسش:...
پاسخ: بله، این شخص مخیّر است این حُکم قرآن است، حُکم قرآن است که این قاضی شرع، مخیّر است بین اهل کتاب «بما انزل الله فی القرآن» حکم بکند یا ارجاعشان بدهد به محکمهٴ تورات یا انجیل، به اهل انجیل هم قرآن میفرماید: ﴿وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فِیهِ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نه؛ اینکه دیگر قاضی حُکم نمیکند، میگوید برو نزد محکمهٴ خودتان هر چه آنها حُکم کردند.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ نه یعنی رها کن حالا اگر اینها نمیروند به محکمهٴ تورات یا انجیل، اینچنین نیست که رها بکنند در جامعه هر تبهکاری را هر کاری کرد، اینکه در روایات میفرماید شخص مخیّر است و فتوا هم بر همین اساس است، برای اینکه حُکم گنهکار مشخص بشود، حالا یا برابر قرآن یا برابر تورات.
این مسئله اُولیٰ که طرفین دعوا اگر اهل ملّت واحدهاند قاضی اسلامی، مخیّر است بین اینکه «بما انزل الله فی القرآن» حکم بکند یا ارجاع بدهد اگر اهل توراتاند به تورات و اگر اهل انجیلاند به انجیل.
اما مسئله ثانیه که طرفین دعوا اهل ملّت واحده نیستند یکی اهل تورات است و دیگری اهل انجیل، اینجا حُکم این است که برابر «بما انزل الله فی القرآن» حکم انجام میگیرد، برای اینکه ارجاعش به احدی الملّتین ترجیح بلامرجّح است و مرجع در اینگونه از موارد قرآن خواهد بود. از اینجا حُکم مسئله ثالثه هم روشن میشود که اگر طرفین دعوا یکیشان مسلمان بود و دیگری اهل تورات یا اهل انجیل اینجا هم حُکم «بما انزل الله فی القرآن» است، این سه مسئله و این تخییر که از آیهٴ کریمه استفاده شد، چون ظاهرش این است که ﴿ فَإِن جَاؤوکَ﴾ یعنی اگر اهل ملّت واحدهای یهودیها به سراغ تو آمدند یا مسیحیها به سراغ تو آمدند تو مخیّری؛ اما اگر اهل ملّتین آمدند یا یکی اهل کتاب بود و دیگری اهل قرآن، برابر قرآن عمل بکن.
در آیهٴ 43 فرمود اینها چه انگیزهای دارند که به محکمه تو مراجعه میکنند، با اینکه قانون الهی در توراتشان هست، در انجیلشان هست چرا اینجا میآیند؟ ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَمَا أُوْلئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ﴾ این بحث به این آیات قبلاً خوانده شد.
صحّت دیدگاه شیخ طبرسی در معنای ﴿لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ﴾
در بحث دیروز اجمالاً اشاره شد که نقدی بر مرحوم امینالاسلام در مجمعالبیان وارد شده، این نقد ظاهراً وارد نیست. مرحوم طبرسی(رضوان الله علیه) در همین آیهٴ محل بحث سورهٴ «آلعمران» که فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إَلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ﴾ فرمودند ممکن است این ﴿لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ﴾ درباره اصل نبوت باشد یا ممکن است درباره جریان ابراهیم خلیل باشد یا درباره حُکم فقهی یا مسئله اصولی است یا مسئله فرعی . اگر درباره مسئله اصولی باشد یعنی درباره رسالت حضرت رسول یا دین حضرت ابراهیم اینها را شما میتوانید به همان تورات مراجعه کنید، به انجیل مراجعه کنید، چون این جریان هست، چه اینکه قرآن هم این مسئله را تبیین کرد و اگر احتمال سوم بود که منظور حکم فقهی است، چون نقل کردند که دو نفر مبتلا به بیعفتی شدند و چون متمکّن و سرمایهدار بودند همان احبار و رهبان بدشان نمیآمد که حُکم تخفیفی درباره اینها صادر بشود این را ارجاع دادند به محکمهٴ قرآن به انتظار اینکه یک حکم سبکی برای اینها صادر بشود که گاهی میگفتند که ﴿إِنْ أُوتِیتُمْ هذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا﴾ ؛ اگر محکمه اسلام اینچنین حکم کرد بپذیرید و اگر اینچنین حکم نکرد رد کنید و آن جریان رَجم بود.
این روایت را مرحوم امینالاسلام در مجمعالبیان از ابنعباس نقل میکند ، لذا یکی از محتملات این آیه را همین مسئله «لیحکم بینهم فیما یرجع الی الفقه و الحقوق» میداند به عنوان احتمال. مرحوم آقای بلاغی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف تفسیر آلاء الرحمن این را نقد میکند، میگوید رَجمی که در اسلام است غیر از رجمی است که در تورات است. رجمی که در اسلام است مربوط به مُحصنه است و مُحصن، رجمی که در تورات است مربوط به عذرایی است که آلوده شد یا مخطوبهای که در حال خِطبه و نامزدی تن به آلودگی داد. این رجمی که در اسلام است با رجمی که در تورات است فرق میکند، بنابراین نمیتوان گفت این روایت درست است و نمیتوان کتابی که محرّف است آن را کتاب الله بدانیم ، البته مرحوم آقای بلاغی(رضوان الله علیه) یک تبحّر خاصی در فهمیدن کتابهای اهل کتاب داشتند یعنی تورات و انجیل و آن رساله الهدی هم نشان میدهد؛ اما آنچه را که مرحوم آقای بلاغی میبیند انجیل و تورات عصر خود را میبیند و آنچه از ابنعباس نقل شده است و مرحوم امینالاسلام آن را احتمال داد آن انجیل و تورات اصل نزول قرآن را میگوید و آیهٴ 43 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» هم این بود که ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ تأیید میکند این مسئله را که آنچه حُکم خداست در تورات بود آن وقت، گرچه ممکن است در طول تاریخ تحریفهای گوناگونی راه پیدا کرده باشد چه اینکه پیدا کرد؛ اما مرحوم امینالاسلام تورات عصر مرحوم آقای بلاغی را که نمیگوید که، [بلکه] تورات عصر نزول قرآن را میگوید و آیهٴ 43 سورهٴ «مائده» هم میفرماید حکم خدا در تورات هست آنها چه اصراری دارند که به محکمهٴ تو بیایند، معلوم میشود به انتظار تخفیف آمدند ﴿وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾ البته هرگز قرآن به نحوی ایجاب کلّی نمیگوید همه احکامی که ما گفتیم در تورات هست و باز به نحو ایجاب کلّی نمیفرماید همه آنچه در تورات است ما گفتیم، این دو قضیه را به نحو ایجاب کلّی هرگز قرآن ندارد؛ اما به نحو قضیهٴ موجبهٴ جزئیه یا مهمله که در حکم جزئیه است دارد میفرماید در تورات حکم الله هست، نه همه حرفهایی که خدا گفت در تورات هست و نه همه آنچه در تورات هست در تورات فعلی حُکم خداست؛ اما در تورات حُکم الله هست ﴿فِیهَا حُکْمُ اللّهِ﴾.
پرسش:...
پاسخ: اگر ایشان مسئله رجم را دید اختلاف دارد باید ثابت کند رجم در همین تورات، در صدر اسلام تحریف شده بود «فیما یرجعوا الی الرجم أیضا» یعنی حکم رجم در هنگام نزول قرآن در تورات تحریف شده بود، این را ایشان باید ثابت کند و اما اگر تورات عصر خود را میبیند، میبیند که حکم رجم در تورات فعلی غیر از حکم رجم، در قرآن کریم است، در اسلام است این نمیتواند نقدی بر امینالاسلام باشد.
مطلب بعدی آن است که اگر محلّ اختلاف و محور اختلاف اهل کتاب بودند و رسول اکرم باز خود قرآن شاهد است کما مَر و کتاب آسمانی آنها هم گواه است کما مَر، چون در هر دو جا جریان رسالت آن حضرت آمده است.
ادعای باطل یهودیان در پذیرش و رد برخی از انبیا
مطلب بعدی آن است که این گروه در مسئلهٴ اصولی یعنی «فیما یرجع الی النبوة و الرساله» بین انبیا فرق گذاشتند یعنی یهودیها تا موسای کلیم(سلام الله علیه) را پذیرفتند و عیسی(سلام الله علیه) را نپذیرفتند، مسیحیها عیسی(سلام الله علیه) را پذیرفتند و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نپذیرفتند و مانند آن. اینها بین انبیا فرق گذاشتند، لذا قرآن کریم وقتی از مؤمنین و مسلمین یاد میکند، میفرماید اینها کسانی هستند که ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ﴾ که در آخر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود ﴿لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ﴾ که در مورد دیگر است، میفرماید مسلمان بین سلسله انبیا فرق نمیگذارند ولی آنها فرق گذاشتند.
یک مطلب دیگری را هم در اینجا اضافه میفرماید، میفرماید اینها بین خدا و پیامبران فرق گذاشتند: ﴿یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ﴾ تاکنون سخن در این بود که مسلمان و مؤمن، بین هیچ یک از انبیا با دیگری فرق قائل نیست به همه اینها مؤمن است ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ﴾ و در موارد دیگر هم قرآن از اینها به عنوان ﴿لَمْ یُفَرِّقُوا﴾ یاد کرده است، در آخر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ کَلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ﴾ حرف آنها این است که ﴿لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ﴾ .
بازگشت عدم پذیرش برخی از انبیا به انکار آیات الهی
درباره اهل کتاب، قرآن کریم دارد که اینها ﴿یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ﴾ آیهٴ 150 به بعد سورهٴ «نساء» ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً ٭ أُوْلئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّاً وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَاباً مُهِیناً﴾ اما ﴿والَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتِیهِمْ أُجُورَهُمْ وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴾. در هیچ جا سخن از این نبود که بین خدا و پیامبران میخواهند فرق بگذارند، سخن این بود که اینها بین پیامبران خواستند فرق بگذارند؛ اما در این آیهٴ 150 سورهٴ «نساء» میفرماید اینها میخواهند بین خدا و انبیا فرق بگذارند، یعنی چه؟ یعنی خدا را قبول دارند و فلان پیامبر را قبول ندارند، پیامبر از آن جهت که پیامآور حق است، رسول از آن جهت که رسول است حرفی جز حرف خدا ندارند، بنابراین شما بین خدا و خدا فاصله گذاشتید یعنی بعضی از سخنان خدا را قبول دارید، بعضی از سخنان خدا را قبول ندارید. اگر موسای کلیم را پذیرفتید و عیسای مسیح را نپذیرفتید یعنی بین سخن خدا و بین سخن دیگر خدا فرق گذاشتید. اینچنین نیست که رسول حرفی از خود داشته باشد ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ نشانه آن است که رسول «بما أنه رسول» هیچ حرفی ندارد، مگر رسالت الله. آیهٴ 64 سورهٴ «نساء» این است ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ﴾؛ رسول «بما أنه رسول» هیچ حرفی ندارد الّا نقل پیام خدا، پس اگر کسی رسولی از مرسلین را قبول نکرد روحش به این برمیگردد که بعضی از سخنان خدا را قبول دارد، بعضی از سخنان دیگر خدا را قبول ندارد، این میشود ﴿یُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ﴾ لذا و آنهایی که رسول خدا را تکذیب کردهاند قرآن میفرماید اینها رسول را تکذیب نکردند، آیت الهی را تکذیب کردند: ﴿وَلکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ﴾ چون رسول «بما أنه رسول» سِمتی ندارد جز نقل پیام حق؛ اما اینکه فرمود: ﴿یُدْعَوْنَ إِلَی کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ﴾ این تعبیر ﴿لِیَحْکُمَ﴾ به کتاب اسناد داد تا آنها توهّم نکنند که شخص پیامبر است که دارد حُکم میکند، بلکه رسالت اوست که دارد حکم میکند و پیامبر که دارد حکم میکند در حقیقت کتاب الله و کلام الله دارد حکم میکند، لذا حکم را به کتاب اسناد داد که مبادا بوی تنفّر از آنها استشمام بشود ﴿لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَهُم مُعْرِضُونَ﴾.
اوصاف اعراض کنندگان از حکم الهی در قرآن
اینها که اِعراض کردند شأن اینها در آیات سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم گذشت، در آیاتی هم که در پیش داریم خواهد آمد. اینها کسانیاند که در همان آیهٴ 150 به بعد سورهٴ «نساء» از آنها اینچنین یاد میشود ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ﴾ اینها با اینکه اهل کتاباند به خدا کفر ورزیدند، چون حرف رسول را رد کردند ﴿وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً﴾؛ راهی، میانبُری این وسطها پیدا کنند ﴿أُوْلئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّاً﴾ این صغرای قیاس ﴿وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَاباً مُهِیناً﴾ این کبرای قیاس. پس «أعتدنا لهؤلاء عذاباً مهیناً» این نتیجه، آنگاه میفرماید این اهل کتاب از تو چیزهایی مسئلت میکنند ﴿یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَی أَکْبَرَ مِن ذلِکَ﴾ اینها در حقیقت دنبال بهانه میگردند، نه اینکه دنبال کتاب آسمانی باشند. چه اینکه باز به اهل کتاب در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» خطاب میکند که آیهٴ نوزده ﴿یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَی فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُمْ بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾، اگر شما دنبال بهانه نمیگردید این هم برای رفع بهانه. آنگاه انگیزه این گناه را مشخص میکند که چرا اینها دست به این کار زدند. فرمود اولاً اینها عزیزان بیجهتاند خود را احباءالله میدانند، میگویند خدا که ما را عذاب نمیکنند، برای اینکه این همه انبیا از ما بود خدا ما را گرامی داشت برای اینکه انبیای فراوانی به ما داد اولاً ما را عذاب نمیکند ﴿نَحْنُ أَبْنَاءُ اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾ ، بر فرض هم عذاب بکند بیش از چند روز نیست، مشمول شفاعت آنهاییم مثلاً و نجات پیدا میکنیم. اینها فریبمایه علمای کتاب است که دست به این کار زدند.
رد ادعای انحصارطلبی و نژادپرستی قوم یهود
در آیهٴ محل بحث به اجمال گذشت، فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ اما چرا ﴿لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ این در آیهٴ هیجده سورهٴ «مائده» مشخص شد که در آیهٴ هیجده سورهٴ «مائده» این است ﴿وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَی نَحْنُ أَبْنَاءُ اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾ یعنی «قالت الیهود نحن ابناء الله و احباؤه و قالت النصاری نحن أبناء الله و أحباؤه»، آنگاه خدای سبحان به رسولش میفرماید احتجاج کن با اینها که شما با افراد دیگر هیچ فرقی ندارید ﴿قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم﴾ اولاً اگر احباءاللهاید چرا گناه میکنید؟ ثانیاً اگر محبوب خدایید چرا معذّب نزد خدایید، هیچ فرقی بین شما و دیگران نیست ﴿قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنْتُم بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ﴾؛ مثل شما فراواناند در عالم، هیچ مِیزی بین شما و دیگران نیست هر که معصیت کرد مشمول قانون خداست اگر معصیتش شرک باشد که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ﴾ اگر غیرشرک باشد که امید بخشش هست چه شما، چه دیگران ﴿بَلْ أَنْتُم بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلّهِ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ﴾ این سؤال آنها و انگیزهٴ آنها را آیهٴ هیجده سورهٴ «مائده» تحلیل میکند و جواب میدهد که هیچ امتیازی بین شما و دیگران نیست، اگر امتیازی بین شما و دیگران نشد باید گناه را دید، اگر گناه شرک بود سخن از عذاب ابد است، اگر جزء معاصی متعارفه بود مدّت ندارد، نمیشود گفت «ایاماً قلائد»، ﴿أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ یا همان چهل روزی که عدهای گوسالهپرستی داشتند، چه کسی سند سپرد که به عدد ایام ما عِقاب میشویم فقط اصل عِقاب هست، هیچ نمیشود معیّن کرد که برای فلان گناه چند روز انسان در عذاب میسوزد که اینها مشخص نیست که، اینچنین نیست که برای گناه که بگوییم مثلاً کسی پنج سال گناه کرد، پنج سال میسوزد آن یک روزش قابل تحمل نیست چه رسد به پنج سالش، آن هم تعیین حد این رجماً بالغیب است، پس اگر کسی بگوید ﴿لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ باید به او گفت اگر شرک است که ﴿خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً﴾ اگر غیرشرک است که بیدالله است، مشخص نیست.
موارد استعمال لفظ «ایّام معدودات» در قرآن
این ایام معدود در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم گذشت در همین زمینه، گرچه کلمه ﴿أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ در حدّ یک ماه یا کمتر از یک ماه اطلاق شده است، چه اینکه در سورهٴ «بقره» درباره روزه و همچنین درباره حج آمده است درباره روزه این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ٭ أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ یعنی روزه بیش از چند روزی مثلاً حداکثر سی روز است ﴿فَمَن کَانَ مِنْکُم مَرِیضاً أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ﴾ مشابه این تعبیر به ایام معدودات در جریان حج هم آمده است. آیهٴ 203 این است ﴿وَاذْکُرُوا اللّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلاَ إِثْمَ عَلَیهْ لِمَنِ اتَّقَی﴾ که در ذیل این ﴿لِمَنِ اتَّقَی﴾ آنجا روایت حج هست که «لمن اتقی الصید» به هر حال این ایام معدودات، بر یک ماه و کمتر از یک ماه اطلاق شده است.
اما آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش گذشت در همین زمینه خوشپنداری اهل کتاب آیهٴ هشتاد سورهٴ «بقره» است که ﴿وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً﴾ قبلش باز درباره همین علمای سوء هست که دست به تحریف زدند ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ اینها دستنویس خود را وحی آسمانی تلقّی میکنند نسبت به مردم ﴿لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً﴾ ثمن قلیل در آن بحثهای قبلی سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت، منظور این نیست که بهای اندکی میگیرند، آنجا روایت هم بود بیان هم شد که اگر همه دنیا را در برابر این تحریف بگیرند باز متاع دنیا قلیل است. آنها پول فراوانی میگرفتند؛ اما کل دنیا «مَتَاعٌ قَلیلٌ»، ﴿فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ﴾ آنگاه به همین فریب و نیرنگ دست به تحریف زدند ﴿وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً﴾.
ردّ ادّعای موقت بودن عقوبت اهل کتاب
در سورهٴ «مائده» قرآن استدلال کرد که اینکه شما گفتید ﴿نَحْنُ أَبْنَاءُ اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ﴾ اینچنین نیست ﴿بَلْ أَنْتُم بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ﴾ در اینجا میفرماید اینکه شما گفتید ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدَاً﴾ در آیهای از آیات الهی به شما تعهّد سپرده است که شما فقط چند روز عذاب میبینید یا بدون علم، سخنی را به خدا اسناد دادید و درباره عذاب سخن میگویید ﴿قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدَاً﴾ یعنی خدا در تورات نوشت، در انجیل نوشت، به شما وعده داد که ﴿فَلَنْ یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ﴾؛ که دیگر خدا به وعدهاش خُلف وعده نکند و عهدش تخلف نکند ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ که این ﴿أَمْ﴾ یک استفهام انقطاعی است در اینجا یعنی «بل تقولون علی الله ما لا تعلمون»، اینکه گفتید ﴿لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاةً﴾ آیهای نازل نشد، این میشود «رجما بالغیب»، قول به غیر علم ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ که این استفهام در اینجا «أم»، «أم» منقطعه است یعنی دومی هست، نه اوّلی، چون اوّلی را به صورت استفهام انکاری فرمود، بعد در آیهٴ 81 فرمود و همچنین 82 مردم دو دستهاند ﴿بَلَی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ٭ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ پس اینکه گفتید ﴿لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامَاً مَعْدُودَاةٍ﴾ خودتان را فریب دادید، اولاً افترا بستید این ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ همان است که در آیه محل بحث سورهٴ «آلعمران» فرمود: ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ اولاً افترا بستید، چون ﴿تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ بعد این قدر این افترا را تکرار کردید که باورتان شد خودتان را فریب دادید، همانطوری که منافق خودش را فریب میدهد ﴿وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾ این مشایخ سوء اهل کتاب هم خودشان را فریب دادند و نمیدانند، از بس دروغ گفتند باورشان شد این ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ همان است که به صورت ﴿مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ در آیهٴ محل بحث سورهٴ «آلعمران» آمده، بعد مایه فریب خود آنها شد.
دیدگاه زمخشری در شباهت جبریّه با اهل کتاب
زمخشری حرفی دارد آنها که تفکّر اشعری دارند حرفی علیه زمخشری. زمخشری در ذیل این کریمه در تفسیر کشاف دارد که اینگونه از یهودیها و مسیحیها که گفتند ﴿لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ که میگویند ما اگر گناه کردیم چند روزی بیشتر در عذاب نمیسوزیم، اینها فریب شفاعت نیاکانشان را خوردند [و] گفتند گذشتگان ما انبیای سلف(علیهم السلام) از اینها شفاعت میکنند و از آتش بیرون میآیند، همانطوری که جبریه و حشویه گول شفاعت را خوردند. این عبارت تند را زمخشری در کشاف دارد .
مُحشّی کشاف آن احمد که طرز تفکّر او تفکّر اشعری است و مالکی است، میگوید این کینهٴ زمخشری نسبت به اهل حدیث و اشاعره این است که این آمده اهل سنّت را چون خودشان را اهل سنّت میدانند یکی از علمای نیجریه که آمده بود ایران در تابستان که آمده بود مشهد مشرّف شد، با اینکه خودش اهل سنّت بود میگفت اینها که خواباند من به اینها میگویم شما اهل سِنِهاید نه اهل سنّت و میگفت بسیاری از مردم نیجریه امام(رضوان الله تعالی علیه) را تا قبل از جریان فتوای اعدام سلمان رشدی پلید به عظمت نمیشناختند، بعد از آن فتوا فهمیدند تنها مردی که روی زمین دلش برای اسلام میتپد اوست، لذا بعد از ارتحال او همه این مردم لباس مشکی در برکردند و داغدار شدند و به یکدیگر تعزیت میگفتند.
غرض آن است که اهل سنّت با اهل سِنه فرق است اینها که «اخذتهم السنه» اهل سنّت هم نیستند. مُحشّی کشاف به زمخشری میگوید این کینهٴ اهل سنّت است که در قلب توست که تو آمدی اهل سنّت را اصل قرار دادی و یهودیها را به آنها تشبیه کردی؛ گفتی یهودی، گناه میکند، فریب شفاعت میخورد همانطوری که مجبّره و حشویه فریب خوردند اینها را اصل قرار دادی و یهودیها را شبیه به اینها کردی، نه اینکه اینها را شبیه یهودی کرده باشی و این همان کینهای است که بین اعتزال و تفکّر اهل سنّت است.
بعد میگوید که آیه سورهٴ «نساء» که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾ را چون عدهای از همان معتزله صاحبان کبیره را مخلّد میدانند در اثر افراطشان، ایشان استدلال میکند به آیهٴ سورهٴ «نساء» که ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشَاءُ﴾ و همچنین به مسئله شفاعت استدلال میکند .
بیان شیخ طبرسی در پذیرش شفاعت
مرحوم امینالاسلام در پایان بحث مجمعالبیان میفرماید اینکه ما میگوییم ایام معدودهای که اهل کتاب خود را نیرنگ دادند نیست نه یعنی مطلقا ایام معدوده نیست، ما میگوییم اگر کسی گناهش شرک بود این برای ابد میسوزد، مُخلّد است، اگر گناه شرک نبود مُخلّد نیست؛ اما وقت هم معیّن نمیکنیم که چقدر است، «ذاک الی الله» و شفاعت را هم قرآن تأیید و تثبیت و امضا کرده است که فرمود اگر اینها گناه بکنند اگر اینها گناه کردند و خودشان استغفار کردند و پیامبر برایشان استغفار کرد، خدا «غفار الرحیم» است، «توّاب» است یعنی دعای پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره مذنبین مستجاب است این همان شفاعت است دیگر، گذشته از شواهد فراوانی که در خود سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بود این آیات قرآنی به خوبی دلالت دارد بر مسئله شفاعت.
بنابراین آن افترایی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست ﴿أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ﴾ در آیهٴ محل بحث سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» به این صورت ذکر شده است که ﴿وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ آنگاه همانطوری که در سورهٴ «مائده» در آن آیهٴ قبل فرمود که اگر شما «أحباء الله و ابناء الله» هستید ﴿فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنْتُم بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ﴾ مشابه آن را در این آیهٴ بعدی فرمود: ﴿فَکَیْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ وَوُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است