- 25
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 16 تا 18 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 16 تا 18 سوره آلعمران"
اختصاص استغفار ملائکه به مؤمنین
استغفار ملائکه برای خصوص مؤمنین
دستور خداوند به پیامبر جهت استغفار برای مؤمنین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴿16﴾ الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴿17﴾ شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَ ئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِله إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴿18﴾
بیان اوصاف گروهی ازمتقیان
در بیان اوصاف گروهی از متّقیان فرمود اول اینها اظهار ایمان میکنند که ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا﴾ بعد طلب مغفرت میکنند و مسئلت میکنند که از عذاب الهی محفوظ بمانند و اوصاف دیگر این گروه آن است که اینها صابرند و صادقاند و قانتاند و منفق و مستغفر در اسحار.
تفاوت ﴿وَالمُسْتَغْفِرِینَ بِالأَسْحَارِ﴾ با ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾
این ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ گذشته از اینکه از نظر زمان، خاص است و آن ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ عام است، از جهت دیگر با آن ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ فرق میکند، چون ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ طلب آمرزش یا مغفرت برای خودشان است؛ اما ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ هم برای خودشان طلب مغفرت میکنند هم برای دیگران، اینها اگر استغفار میکنند تنها برای خودشان استغفار نمیکنند هم برای خودشان هم برای مؤمنین. قرآن کریم استغفار برای غیر را هم از فرشتهها نقل کرد، هم دستور داد به وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم).
اختصاص استغفار ملائکه به مؤمنین
در سورهٴ «غافر» که همان سورهٴ «مؤمن» است، آیه هفت آن این است: ﴿الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ﴾؛ حاملان عرش با اینکه بارِ سنگینی به دوش آنهاست و همچنین کسانی که اطراف عرش به سر میبرند و جزء مدبّرات امرند باذن الله، اینها هم تسبیح حق دارند با تحمید، هم به خدا مؤمناند و هم برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند.
استغفار ملائکه برای خصوص مؤمنین
در بحثهای قبل، بین این آیه با آیه دیگری که میفرماید فرشتهها ﴿لِمَن فِی الاَرْض﴾ طلب مغفرت میکنند جمع شد. از آن آیه استفاده میشود که فرشتهها ﴿وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الاَرْض﴾ از آیه سورهٴ هفت «غافر» استفاده میشود که ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا﴾ اینچنین نیست که اینها با هم معارض باشند و ما بخواهیم اینها را مقیّد آن مطلق یا مخصّص آن عام قرار بدهیم، چون در روایت هم ظاهراً آمده است که ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الاَرْض﴾ با ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا﴾ یکی است ، زیرا آنها اصولاً غیر مؤمن را نمیبینند ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ به نظر فرشتهها همین مؤمنیناند و تأیید این مسئله آن است که مؤمن نورانی است و همان طوری که ستارههای آسمان برای اهل زمین نور میدهند، مؤمنین اهل زمین هم برای موجودات آسمانی روشناند و روشنیبخشاند، بنابراین اگر در سورهٴ «غافر» آمده است که فرشتهها برای مؤمنین، طلب مغفرت میکنند و در سورهٴ دیگر آمده است که ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الاَرْض﴾ منظور آن ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ هم خصوص مؤمنین است.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ یعنی هر کسی را که آنها میبینند، مؤمن نور دارد و جزء ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ است، کافر نور ندارد و جزء ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ نیست.
پرسش:...
پاسخ: آنها به عنوان اینکه اعدای الهیاند با چشم باطنی آنها را به عنوان مُظلم میدیدند به عنوان عدو میدیدند نه اینکه اصلاً نبینند، اگر نبینند که اعمال اینها را ضبط نمیکنند ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ میبینند؛ اما این فرشتگانی که میخواهند طلب مغفرت کنند میبینند بعضیها تاریک است، بعضیها روشن. آنجا که تاریک است بر او طلب مغفرت نمیکنند، نه اینکه نبینند، اگر نبینند که کرام کاتب نمیتوانند باشند.
دستور خداوند به پیامبر جهت استغفار برای مؤمنین
چه اینکه درباره وجود مبارک رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم در آیه نوزده سورهٴ 47 که بنام آن حضرت است دستور استغفار برای مؤمنین داده شد که فرمود: ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَمَثْوَاکُمْ﴾ در بعضی از روایات آمده است که «أفضل العلم لا إله الاّ الله وأفضل الدعاء الاستغفار»؛ بهترین علم، توحید است و بهترین عبادت، استغفار. به این کریمه استشهاد شده است که در صدرش علم توحید را یادآور میشود و بعد از آن مسئله استغفار را ذکر میکند ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ یعنی موحّد باش عالمانه، محقق باش در توحید و عبادتت هم این باشد که برای خود و برای دیگران یعنی مؤمنین و مؤمنات طلب مغفرت کنی .
استغفار مؤمنین برای یکدیگر
بنابراین این ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ غیر از ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ است اینها هم برای خودشان استغفار میکنند، هم برای دیگران و شاهد و مؤیّدش هم همان دستور نماز شب است که انسان برای چهل مؤمن طلب مغفرت بکند، بعد برای خودش. این چهل مؤمن حدّ مادون است، نه حدّ مافوق.
بیانذلک این است که بعضی از امور حدّش دو طرف است، نظیر نِصاب در زکات؛ اگر زکات گوسفند این است یا زکات گاو این است این نصابش به لحاظ دو طرفه است اگر چهل تا شد این قدر و اگر پنجاه تا شد آن قدر و اگر شصت تا شد آن قدر و امثال ذلک. بعضی از حدود، حدّ یک طرفه است نه دو طرفه نظیر کُر، نظیر حدّ مسافت در قصر صلات و مانند آن. حدّ مسافت در قصر صلات، تهدیدش دو جانبه نیست که باید هشت فرسخ باشد نه بیشتر، نه کمتر، بلکه حدّش یک جانبه است یعنی کمتر از هشت فرسخ نباشد بیشتر از هشت فرسخ حدّی ندارد. کُر هم کمتر از این مسافت ثلاث و اشبار فی ثلاث و اشبار فی ثلاث و اشبار مثلاً نباشد بیش از او هر چه شد.
مسئله طلب مغفرت برای چهل مؤمن، این حداقل است به چهارصد رسید، به هزار رسید به کمتر و بیشتر این حدّی ندارد، نه اینکه انسان برای نماز شب حالا همین چهل مؤمن را که دعا کرد بگوید اگر 41 ر ا دعا کنم یا پنجاه نفر را دعا کنم مثلاً بر خلاف دستور است، اینچنین نیست. این اربعین خب خصیصهای دارد و اما حدش یکجانبه است، نظیر نِصاب زکات نیست که دو جانبه باشد، نظیر مسافت هست، نظیر مساحت کُر هست و مانند آن، لذا ممکن است عده زیادی را انسان در نماز شب دعا بکند و بعد هم به خودش برسد.
معین شدن حد مستغفر با «اسحار» در روایات
پس مُسْتَغفِرِین در اَسْحَار غیر از آن ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ است که برای خودشان طلب مغفرت میکنند منتها؛ روایتی مشخص میکند که حدّ مستغفر اسحار تا چه اندازه است، چون خود این کلمهٴ مستغفر اسم فاعل نیست معنای صفت مُشبهه را دارد که مَلکهای است، نه معنای حدثی؛ اما باید حدّش مشخص بشود که چه وقت انسان جزء ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ خواهد شد.
مرحوم ابنبابویه قمی(رضوان الله علیه) در همان کتاب شریف من لا یحضره الفقیه جلد اول با این چاپ در باب دعای قنوت وَتر این حدیث را از امام صادق(سلام الله علیه) نقل میکند که «من قال فی وتره إذا اوتر» وتر هم اصطلاحاً شامل شفع خواهد شد یعنی این سه رکعت را وتر میگویند اگر در مقابل شفع، قرار نگرفت که خود این سه رکعت را وتر میگویند، اگر در مقابل آن قرار گرفت، خب آن یک رکعت آخر را وتر میگویند و دو رکعت اول را شفع میگویند «من قال فی وتره إذا أوتر» بگوید «استغفر الله ربّی و أتوب الیه سبعین مرّة»؛ هفتاد بار استغفار کند، این عدد «و واضب علی ذلک حتی تمضی سنة»؛ این مدّت، یک سال با همین سیره ادامه بدهد «کتبه الله عنده من المستغفرین بالأسحار و وجبت له الجنة و المغفرة من الله عزّوجلّ» این حدّاقل است و اگر کسی یک سال مواظبت کند بعد دیگر برای او ملکه خواهد شد.
روایت در کتابهای فقهی هست، مرحوم صدوق در این قسمتها نقل نکردند که اگر انسان واقعاً نیّتش این باشد عادی میشود برای او و بیدار میشود حالا در بحث خواب که رسیدیم آنجا این روایت، مناسب است که نقل کنیم ظاهراً از امام صادق(سلام الله علیه) سؤال کردند که ما دلمان میخواهد موقع نماز شب برخیزیم؛ اما بیدار نمیشویم چه کنیم.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ ولی نه، اینجا به عنوان اینکه ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ حدّی در قرآن ندارد این مقدار هست که باید مَلکه بشود حالا ملکه چه موقع حاصل میشود فرمودند یک ساله حاصل میشود جزء ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ خواهد شد.
آداب خواب در سیره پیامبر اکرم: استراحت اعم از خواب و غیر خواب است.
مطلب بعدی آن است که در کیفیت خواب یا اصطجاعی که بین نافله صبح و دو رکعت نماز صبح هست یعنی بین نافله صبح و نماز صبح هست آنجا دارد که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گاهی بین نافله صبح و بین خود نماز صبح گاهی استراحت میکردند. مرحوم صدوق دارد که «اضطجع بین رکعتی الفجر و رکعتی الغداة علی یمینک مستقبل القبله» اضطجاع غیر از خوابیدن است ولی ایشان برداشت فقهی ایشان از نصوص آن است که بین نافله صبح و خود نماز صبح اضطجاع مستحب است. نحوه اضطجاع هم این است که انسان به پهلوی راست مضطجع باشد و رو به قبله، در بعضی تعبیرات هم این است که دست را زیر صورت راست بگذارید، چون از کیفیت خواب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که حضرت دستشان را زیر خدّ ایمن میگذاشتند . این تعبیرها نشان میدهد آن استقبالی که در حالت نوم رواست آن استقبال قبری است نه احتضاری، اگر کسی به پهلوی راست بخوابد و دستش مضطجع باشد یعنی به پهلوی راست، به پهلوی راست مضطجع باشد و به طرف قبله این همان حالت قبری است؛ منتها گاهی به عکس است اگر آنها که در نزدیکیهای قطب جنوب زندگی میکنند ما در منطقههای شمالی به سر میبریم؛ در شمال کعبهایم استقبال قبری ما به این است که روی پهلوی راست بخوابیم؛ اما آنهایی که آن سَمت خط استوا هستند سبک دیگر است، استقبال قبری آنها سمت دیگر است.
به هر حال این تأیید میکند آن را ولی بزرگان دیگر میگویند آن استقبالی که در حالت خواب هست همان استقبال احتضاری است که منهم شیخ مشایخنا مرحوم آقای شاهآبادی(رضوان الله علیه) است که ایشان نظر شریفشان این است که هر دو وجه رواست، ولی تناسب این است که انسان به حالت احتضار بخوابد، نه حالت قبر.
قضای نماز شب
عرض کرد میخواهم بیدار بشوم ولی بیدار نمیشوم، فرمود اگر برای نماز شب بیدار نشدی، قضای نماز شب را در روز به جا بیاور ، وقتی که شب میخواهی بخوابی میدانی که اگر بیدار نشدی فردا باید قضا به جا بیاوری، بیدار میشوی. اینها راه سیر و سلوک است، خب این حکم واجب که نیست، چون چند روایت هست که از معصوم(علیهم السلام) سؤال کردند که اگر کسی نماز واجب را بخواند بیش از او مسئول است و خدا از او چیزی طلب میکند «عمّا سوی الفریضه؟ قال: لا» ولی انسان خود را بدهکار احساس میکند و میبیند که خب من اگر شب بیدار نشوم فردا بالأخره باید از کارم کم بکنم و این نمازها را قضا به جا بیاورم همین همّت و اهتمام، مایهٴ بیداری اوست. انسانی که تصمیم دارد، انسانی که همّتی دارد و به امر اهتمام ورزید یا خوابش نمیبرد یا به موقع بیدار میشود. حالا این روایتی که در کتابهای فقهی هست، زمینهای است برای توجیه کیفیت نماز شب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که حضرت از خواب بیدار میشدند چهار رکعت نماز میخواندند دو باره میخوابیدند برمیخاستند تجدید وضو میکردند مسواک میکردند چهار رکعت نماز دیگر میخواندند دوباره میخوابیدند برمیخاستند و آن سه رکعت وتر را میخواندند نافله صبح را میخواندند بعد نماز صبح را میخواندند و بینالطلوعین هم مینشستند. چطور میشود که انسان مرتب مثل مرزداری که در سنگر مرزی، حافظ است خوابش نمیبرد، چون کار مهمی در پیش دارد اینها این طورند.
یکی از راههایی که حضرت نشان میدهد این است که شما اینچنین نباش که وقتی خواستی بیدار بشوی، بیدار نشدی بگو گذشت، اگر قضا به جا بیاوری نافله لیل را، احساس میکنی که بدهکاری، همین همّت در شما ارادتی ایجاد میکند که خود به خود بیدار میشوی، حالا معلوم میشود که چطور رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لحظه به لحظه میخوابید و بیدار میشد، خواب متّصل نداشت.
بیداری در بین الطلوعین
در تأیید آن، روایتی است که در همین باب نماز شب و اوقات نماز شب و اینها مرحوم صدوق نقل کرد عنوان باب کراهت خواب بعد از نماز صبح، خب این مناسب با این باب نیست این را باید در باب نوم ذکر کرد، الآن روایتی که میخوانیم معلوم میشود که هیچ ارتباطی به مسئله نماز و مسئله نافله و امثال ذلک ندارد و اما ایشان این روایت را در همین باب کراهت خواب بعد از نماز صبح ذکر کرد یعنی بعد از غداة ذکر کردند.
اولین روایتش این است که چون روزیها را بینالطلوعین تقسیم میکنند انسان خوابیده از آن رزق محروم است و قسمت مهم، همان ارزاق معنوی است وگرنه ارزاق ظاهری را خدا به هر وسیلهای باشد میرساند. ارزاق مهم، همان ارزاق معنوی است روزیها را در بینالطلوعین توزیع میکنند، کسی که خواب است از آن رزق مهم برخوردار نیست.
راه بیدار شدن برای نماز شب
یکی از روایتهایی که مرحوم صدوق در این باب نقل میکند این است که ابوبصیر میگوید امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «خمسة لا ینامون»، پنج نفرند که خوابشان نمیبرند، نمیخوابند «الهامُّ بدم یسفکهُ و ذو المال الکثیر لا أمین له و القائل فی الناس الزور و البهتان عن عرضٍ من الدنیا یناله و المأخوذُ بالمال الکثیر ولا مال له و المحبّ حبیباً یتوقّع فراقه» ، خب گرچه همه این فرازها مناسب بحث خواهد بود، ولی آخرین جملهاش که با سیرهٴ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، با سنّت آن حضرت مناسب است اولاً و ما هم موظّفیم تأسی کنیم، چون در همان حدیث شریف این آیه ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ ذکر شد ثانیاً این است.
فرمود انسانی که مُحب است و میترسد محبوب را از دست بدهد خوابش نمیبرد، خب این هیچ ارتباطی به مسئله نماز و شب و امثال ذلک ندارد، این را در این باب ایشان نقل کردند در ردیف همین بابهای صلاة لیل و امثال ذلک نقل کردند. آن کسی که مُحب است و محبوبی دارد و میترسد که به فراغ محبوب مبتلا بشود خوابش نمیبرد. وجود مبارک رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حبیب خداست و میترسد که این حبیب، حبیب خود را از دست بدهد، لذا دائماً در وصال است. همان حدیث شریفی که خوانده شد که حضرت چهار رکعت به چهار رکعت میخواند بعد میخوابید بعد بلند میشد در همان حدیث این آیه سورهٴ «احزاب» که ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ ذکر شده است . یعنی شما هم این طور باشید، خب چطور باشیم که اینچنین بکنیم؟ راهش محبت است. به ما هم فرمودند: ﴿قُلْ إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که از بحثهای بعدی همین سوره است همین آیه است. خدای سبحان به رسولش دستور داد به مردم بگو شما اگر مُحب خدایید به دنبال حبیب خدا حرکت کنید تا از مُحب بودن، به محبوب شدن منتقل بشوید؛ تمام تلاشتان این نباشد که محب خدا باشید خب، بالأخره احتیاج دارید خدا را میخواهید؛ اما کاری هم بکنید که خدا شما را بخواهد ﴿قُلْ إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی﴾ چون من حبیباللهام، محبوب اللهام، به دنبال حبیبالله رفتن انسان را از مُحب بودن به محبوب بودن میرساند ﴿إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ﴾؛ آن وقت شما میشوید محبوب، خدا میشود مُحب، اگر او محبّ شما شد آثار خدایی در بندگان محبوبش ظهور میکند.
غرض آن است که فرمود: «و المحبُّ حبیباً یتوقع فراقه» خوابش نمیبرد، آنگاه معلوم میشود که اگر کسی اهل محبت بود به موقع بیدار میشود خوابش نمیبرد «عجباً للمحب کیف ینام» .
پرسش:...
وقت فضیلت نماز شب
پاسخ: از اینجا یک مطلب دیگری که در فقه کم و بیش هست آن هم روشن میشود و آن این است که مرحوم محقق در شرایع و دیگران فتوا میدهند که نماز شب هر چه به آخر وقت، به آخر سحر برسد و نزدیک طلوع فجر باشد افضل است. این فتوا را با اطلاق نمیشود توجیه کرد، البته خصوص آن شفع و وتر شاید اینچنین باشد؛ اما اصل نماز شب افضل اوقاتش آخر وقت باشد برخلاف نمازهای دیگر که افضل اوقات آنها اول وقت آنهاست، اثبات این مشکل است.
بیانذلک این است که نمازهای واجب یک وقت فضیلت دارد، یک وقت ایضا افضل اوقات هر نماز واجب اول وقت است؛ اما درباره نماز شب افضل اوقات نماز شب، آخر وقت باشد این محل بحث است. معمولاً میفرمایند که بین نصف شب تا طلوع فجر این وقت نماز شب است و هر چه که به فجر نزدیکتر میشود افضل است و افضل اوقاتش همان آخر سحر است. اثبات این فتوا با همهٴ وسعتش کار آسانی نیست. درباره خصوص شفع و وتر شاید دشوار نباشد؛ اما درباره همه این سیزده رکعت اینچنین نیست به شهادت اینکه خود سیرهٴ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این بود که بعد از نصف شب حضرت بلند میشد چهار رکعت نافله شب را میخواند بعد میخوابید دوباره بلند میشد تجدید وضو و مسواک میکرد چهار رکعت نماز میخواند بعد میخوابید، بعد بلند میشد آن سه رکعت وتر را میخواند . اگر کسی بگوید که افضل اوقات صلات لیل آخر سحر است، لازمهاش آن است که حضرت همیشه یا غالباً برخلاف افضل رفتار کرده باشد و اگر گفته بشود که نه، نسبت به آن حضرت تفریق، افضل است، نسبت به ما جمع، افضل است این هم اثباتش مشکل است، برای اینکه روایتی که ما قبلاً خواندیم در حین نقل تفریق که حضرت چهار رکعت نماز میخواند بعد میخوابید بعد چهار رکعت نماز میخواند بعد میخوابید در همان خلال حدیث این آیه سورهٴ «احزاب» نقل شده است که ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ معلوم میشود تفریق برای دیگران هم مستحب است و اگر خواستند تفریق بکنند، اینچنین نیست که افضل اوقات صلات لیل آخر وقتش باشد، آن هم درباره خصوص شفع و وتر قابل اثبات هست.
وقت قضای نماز شب
مطلب بعدی آن است که اگر کسی نماز شب از او فوت شد بعد از نماز صبح میتواند قضا به جا بیاورد و بعد از نماز عصر هم همچنین، باز هم میشود قضا به جا بیاورد. چرا گفتند حالا بعد از نماز صبح به جا بیاورید، یا بعد از نماز عصر به جا بیاورید؟ برای اینکه نزد عامه اینچنین است میگویند هنگام طلوع شمس نماز مکروه است و هنگام غروب شمس هم نماز مکروه است و میگویند که این آفتاب بین دو شاخ شیطان طلوع میکند و بین دو شاخ شیطان غروب میکند «ان الشمس تطلعُ بین قرنی الشیطان و تغرُبُ بین قرنی شیطان» لذا نماز مکروه است شیطان در آن وقت حضور دارد و خیال میکنند که دارند او را عبادت میکنند.
این است که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) از امام صادق(سلام الله علیه) نقل فرمود این گرچه مرسله است، اما همان طوری که در اصول ملاحظه فرمودید اینگونه از مرسلات از مسانید کمتر نیست. یک وقت ایشان دارند که مثلاً «رُویَ» یا «فی روایة» این از مرسلاتی است که باید بالأخره با او کار مرسل کرد؛ اما یک وقت به صورت ارسال مسلّم نقل میکند، میفرماید که «و قال الصادق(علیه السلام)» این از آن مرسلات قوی است این لسانش غیر از لسان «روی» است یا «فی روایة» هست و مانند آن «وقال الصادق(علیه السلام) قضاء صلات اللیل بعد الغداة و بعد العصر من سرّ آل محمد(صلوات الله علیهم أجمعین) المخزون» اینها جزء اسرار ماست، اسرار مخزون است، خب چطور از اسرار مخزون است، برای اینکه دیگران با بافتن آن سخن وهمی، خیلیها را از این فیض عظیم محروم کردند و این جزء اسرار ماست که ما میگوییم نه، این هیچ کراهتی هم ندارد، هیچ نقصی هم ندارد بعد از نماز صبح، نماز شب را قضا به جا بیاورند که میافتد کمکم هنگام طلوع شمس یا بعد از نماز عصر، نماز شب را که نخواندند قضا به جا بیاورند که میشود هنگام غروب آفتاب.
در روایت دیگری دارد که به امام عرض کردند که این چیست که میگویند ـ یکی از توقیعات مبارکه است ظاهراً ـ سؤال کرد که نماز هنگام طلوع شد و هنگام غروب شمس چه حالتی دارد؟ حضرت اینچنین فرمودند: «أما ما سئلت عنه من الصلاة عند الطلوع الشمس و عند غروبها فلئن کان کما یقول الناس ان الشمس تطلع بین قرنی شیطانٍ و تغرب بین قرنی شیطانٍ فما أرغم أنفُ الشیطان بشیء أفضل من الصلاة فصلّها و أرغم أنفَ الشیطان» ؛ فرمود این چیست که میگویند هنگام طلوع آفتاب، آفتاب بین دو شاخ شیطان طلوع میکند یا بین دو شاخ شیطان غروب میکند، خب، اگر اینچنین باشد شما بخواهید رغم أنف کنید، «رغم» یعنی خاکمالی کردن، «مرغمه» یعنی چیزی که این مُهرهای کوچکی که در جانماز انسان میگذارد آنها را میگویند مرغمه یعنی به وسیله او انسان رغم عنف میکند، این عنف وقتی در سجده به خاک مالیده شد بالأخره نقشی دارد در رفع تکبّر. «رغم انف» یعنی خاکمالی کردن بینی. فرمود اگر این افسانه درست باشد که آفتاب بین قرنی الشیطان طلوع بکند و بین قرنی الشیطان غروب میکند خب، چه چیزی بهتر از نماز، که نماز رغم عنف شیطان است شما رغم عنف کنید به نماز، لذا از امام صادق(سلام الله علیه) نقل شد این از اسرار اهلبیت است یعنی قضای نماز شب بعد از صبح که هنگام طلوع شمس میشود یا بعد العصر که هنگام غروب شمس است این از اسرار است .
ما فکر میکردیم دیگر این آخرین بحثی باشد درباره صلات لیل، حالا وارد مسئله ﴿شَهِدَ اللّهُ﴾ بشویم به خواست خدا.
«و الحمد لله رب العالمین»
اختصاص استغفار ملائکه به مؤمنین
استغفار ملائکه برای خصوص مؤمنین
دستور خداوند به پیامبر جهت استغفار برای مؤمنین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴿16﴾ الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴿17﴾ شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَ ئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ لاَ إِله إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴿18﴾
بیان اوصاف گروهی ازمتقیان
در بیان اوصاف گروهی از متّقیان فرمود اول اینها اظهار ایمان میکنند که ﴿رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا﴾ بعد طلب مغفرت میکنند و مسئلت میکنند که از عذاب الهی محفوظ بمانند و اوصاف دیگر این گروه آن است که اینها صابرند و صادقاند و قانتاند و منفق و مستغفر در اسحار.
تفاوت ﴿وَالمُسْتَغْفِرِینَ بِالأَسْحَارِ﴾ با ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾
این ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ گذشته از اینکه از نظر زمان، خاص است و آن ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ عام است، از جهت دیگر با آن ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ فرق میکند، چون ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ طلب آمرزش یا مغفرت برای خودشان است؛ اما ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ هم برای خودشان طلب مغفرت میکنند هم برای دیگران، اینها اگر استغفار میکنند تنها برای خودشان استغفار نمیکنند هم برای خودشان هم برای مؤمنین. قرآن کریم استغفار برای غیر را هم از فرشتهها نقل کرد، هم دستور داد به وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم).
اختصاص استغفار ملائکه به مؤمنین
در سورهٴ «غافر» که همان سورهٴ «مؤمن» است، آیه هفت آن این است: ﴿الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ﴾؛ حاملان عرش با اینکه بارِ سنگینی به دوش آنهاست و همچنین کسانی که اطراف عرش به سر میبرند و جزء مدبّرات امرند باذن الله، اینها هم تسبیح حق دارند با تحمید، هم به خدا مؤمناند و هم برای مؤمنین طلب مغفرت میکنند.
استغفار ملائکه برای خصوص مؤمنین
در بحثهای قبل، بین این آیه با آیه دیگری که میفرماید فرشتهها ﴿لِمَن فِی الاَرْض﴾ طلب مغفرت میکنند جمع شد. از آن آیه استفاده میشود که فرشتهها ﴿وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الاَرْض﴾ از آیه سورهٴ هفت «غافر» استفاده میشود که ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا﴾ اینچنین نیست که اینها با هم معارض باشند و ما بخواهیم اینها را مقیّد آن مطلق یا مخصّص آن عام قرار بدهیم، چون در روایت هم ظاهراً آمده است که ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الاَرْض﴾ با ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا﴾ یکی است ، زیرا آنها اصولاً غیر مؤمن را نمیبینند ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ به نظر فرشتهها همین مؤمنیناند و تأیید این مسئله آن است که مؤمن نورانی است و همان طوری که ستارههای آسمان برای اهل زمین نور میدهند، مؤمنین اهل زمین هم برای موجودات آسمانی روشناند و روشنیبخشاند، بنابراین اگر در سورهٴ «غافر» آمده است که فرشتهها برای مؤمنین، طلب مغفرت میکنند و در سورهٴ دیگر آمده است که ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الاَرْض﴾ منظور آن ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ هم خصوص مؤمنین است.
پرسش:...
پاسخ: چرا؛ ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ یعنی هر کسی را که آنها میبینند، مؤمن نور دارد و جزء ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ است، کافر نور ندارد و جزء ﴿لمَن فِی الاَرْض﴾ نیست.
پرسش:...
پاسخ: آنها به عنوان اینکه اعدای الهیاند با چشم باطنی آنها را به عنوان مُظلم میدیدند به عنوان عدو میدیدند نه اینکه اصلاً نبینند، اگر نبینند که اعمال اینها را ضبط نمیکنند ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ میبینند؛ اما این فرشتگانی که میخواهند طلب مغفرت کنند میبینند بعضیها تاریک است، بعضیها روشن. آنجا که تاریک است بر او طلب مغفرت نمیکنند، نه اینکه نبینند، اگر نبینند که کرام کاتب نمیتوانند باشند.
دستور خداوند به پیامبر جهت استغفار برای مؤمنین
چه اینکه درباره وجود مبارک رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم در آیه نوزده سورهٴ 47 که بنام آن حضرت است دستور استغفار برای مؤمنین داده شد که فرمود: ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَمَثْوَاکُمْ﴾ در بعضی از روایات آمده است که «أفضل العلم لا إله الاّ الله وأفضل الدعاء الاستغفار»؛ بهترین علم، توحید است و بهترین عبادت، استغفار. به این کریمه استشهاد شده است که در صدرش علم توحید را یادآور میشود و بعد از آن مسئله استغفار را ذکر میکند ﴿فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ یعنی موحّد باش عالمانه، محقق باش در توحید و عبادتت هم این باشد که برای خود و برای دیگران یعنی مؤمنین و مؤمنات طلب مغفرت کنی .
استغفار مؤمنین برای یکدیگر
بنابراین این ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ غیر از ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ است اینها هم برای خودشان استغفار میکنند، هم برای دیگران و شاهد و مؤیّدش هم همان دستور نماز شب است که انسان برای چهل مؤمن طلب مغفرت بکند، بعد برای خودش. این چهل مؤمن حدّ مادون است، نه حدّ مافوق.
بیانذلک این است که بعضی از امور حدّش دو طرف است، نظیر نِصاب در زکات؛ اگر زکات گوسفند این است یا زکات گاو این است این نصابش به لحاظ دو طرفه است اگر چهل تا شد این قدر و اگر پنجاه تا شد آن قدر و اگر شصت تا شد آن قدر و امثال ذلک. بعضی از حدود، حدّ یک طرفه است نه دو طرفه نظیر کُر، نظیر حدّ مسافت در قصر صلات و مانند آن. حدّ مسافت در قصر صلات، تهدیدش دو جانبه نیست که باید هشت فرسخ باشد نه بیشتر، نه کمتر، بلکه حدّش یک جانبه است یعنی کمتر از هشت فرسخ نباشد بیشتر از هشت فرسخ حدّی ندارد. کُر هم کمتر از این مسافت ثلاث و اشبار فی ثلاث و اشبار فی ثلاث و اشبار مثلاً نباشد بیش از او هر چه شد.
مسئله طلب مغفرت برای چهل مؤمن، این حداقل است به چهارصد رسید، به هزار رسید به کمتر و بیشتر این حدّی ندارد، نه اینکه انسان برای نماز شب حالا همین چهل مؤمن را که دعا کرد بگوید اگر 41 ر ا دعا کنم یا پنجاه نفر را دعا کنم مثلاً بر خلاف دستور است، اینچنین نیست. این اربعین خب خصیصهای دارد و اما حدش یکجانبه است، نظیر نِصاب زکات نیست که دو جانبه باشد، نظیر مسافت هست، نظیر مساحت کُر هست و مانند آن، لذا ممکن است عده زیادی را انسان در نماز شب دعا بکند و بعد هم به خودش برسد.
معین شدن حد مستغفر با «اسحار» در روایات
پس مُسْتَغفِرِین در اَسْحَار غیر از آن ﴿فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا﴾ است که برای خودشان طلب مغفرت میکنند منتها؛ روایتی مشخص میکند که حدّ مستغفر اسحار تا چه اندازه است، چون خود این کلمهٴ مستغفر اسم فاعل نیست معنای صفت مُشبهه را دارد که مَلکهای است، نه معنای حدثی؛ اما باید حدّش مشخص بشود که چه وقت انسان جزء ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ خواهد شد.
مرحوم ابنبابویه قمی(رضوان الله علیه) در همان کتاب شریف من لا یحضره الفقیه جلد اول با این چاپ در باب دعای قنوت وَتر این حدیث را از امام صادق(سلام الله علیه) نقل میکند که «من قال فی وتره إذا اوتر» وتر هم اصطلاحاً شامل شفع خواهد شد یعنی این سه رکعت را وتر میگویند اگر در مقابل شفع، قرار نگرفت که خود این سه رکعت را وتر میگویند، اگر در مقابل آن قرار گرفت، خب آن یک رکعت آخر را وتر میگویند و دو رکعت اول را شفع میگویند «من قال فی وتره إذا أوتر» بگوید «استغفر الله ربّی و أتوب الیه سبعین مرّة»؛ هفتاد بار استغفار کند، این عدد «و واضب علی ذلک حتی تمضی سنة»؛ این مدّت، یک سال با همین سیره ادامه بدهد «کتبه الله عنده من المستغفرین بالأسحار و وجبت له الجنة و المغفرة من الله عزّوجلّ» این حدّاقل است و اگر کسی یک سال مواظبت کند بعد دیگر برای او ملکه خواهد شد.
روایت در کتابهای فقهی هست، مرحوم صدوق در این قسمتها نقل نکردند که اگر انسان واقعاً نیّتش این باشد عادی میشود برای او و بیدار میشود حالا در بحث خواب که رسیدیم آنجا این روایت، مناسب است که نقل کنیم ظاهراً از امام صادق(سلام الله علیه) سؤال کردند که ما دلمان میخواهد موقع نماز شب برخیزیم؛ اما بیدار نمیشویم چه کنیم.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ ولی نه، اینجا به عنوان اینکه ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ حدّی در قرآن ندارد این مقدار هست که باید مَلکه بشود حالا ملکه چه موقع حاصل میشود فرمودند یک ساله حاصل میشود جزء ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴾ خواهد شد.
آداب خواب در سیره پیامبر اکرم: استراحت اعم از خواب و غیر خواب است.
مطلب بعدی آن است که در کیفیت خواب یا اصطجاعی که بین نافله صبح و دو رکعت نماز صبح هست یعنی بین نافله صبح و نماز صبح هست آنجا دارد که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گاهی بین نافله صبح و بین خود نماز صبح گاهی استراحت میکردند. مرحوم صدوق دارد که «اضطجع بین رکعتی الفجر و رکعتی الغداة علی یمینک مستقبل القبله» اضطجاع غیر از خوابیدن است ولی ایشان برداشت فقهی ایشان از نصوص آن است که بین نافله صبح و خود نماز صبح اضطجاع مستحب است. نحوه اضطجاع هم این است که انسان به پهلوی راست مضطجع باشد و رو به قبله، در بعضی تعبیرات هم این است که دست را زیر صورت راست بگذارید، چون از کیفیت خواب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که حضرت دستشان را زیر خدّ ایمن میگذاشتند . این تعبیرها نشان میدهد آن استقبالی که در حالت نوم رواست آن استقبال قبری است نه احتضاری، اگر کسی به پهلوی راست بخوابد و دستش مضطجع باشد یعنی به پهلوی راست، به پهلوی راست مضطجع باشد و به طرف قبله این همان حالت قبری است؛ منتها گاهی به عکس است اگر آنها که در نزدیکیهای قطب جنوب زندگی میکنند ما در منطقههای شمالی به سر میبریم؛ در شمال کعبهایم استقبال قبری ما به این است که روی پهلوی راست بخوابیم؛ اما آنهایی که آن سَمت خط استوا هستند سبک دیگر است، استقبال قبری آنها سمت دیگر است.
به هر حال این تأیید میکند آن را ولی بزرگان دیگر میگویند آن استقبالی که در حالت خواب هست همان استقبال احتضاری است که منهم شیخ مشایخنا مرحوم آقای شاهآبادی(رضوان الله علیه) است که ایشان نظر شریفشان این است که هر دو وجه رواست، ولی تناسب این است که انسان به حالت احتضار بخوابد، نه حالت قبر.
قضای نماز شب
عرض کرد میخواهم بیدار بشوم ولی بیدار نمیشوم، فرمود اگر برای نماز شب بیدار نشدی، قضای نماز شب را در روز به جا بیاور ، وقتی که شب میخواهی بخوابی میدانی که اگر بیدار نشدی فردا باید قضا به جا بیاوری، بیدار میشوی. اینها راه سیر و سلوک است، خب این حکم واجب که نیست، چون چند روایت هست که از معصوم(علیهم السلام) سؤال کردند که اگر کسی نماز واجب را بخواند بیش از او مسئول است و خدا از او چیزی طلب میکند «عمّا سوی الفریضه؟ قال: لا» ولی انسان خود را بدهکار احساس میکند و میبیند که خب من اگر شب بیدار نشوم فردا بالأخره باید از کارم کم بکنم و این نمازها را قضا به جا بیاورم همین همّت و اهتمام، مایهٴ بیداری اوست. انسانی که تصمیم دارد، انسانی که همّتی دارد و به امر اهتمام ورزید یا خوابش نمیبرد یا به موقع بیدار میشود. حالا این روایتی که در کتابهای فقهی هست، زمینهای است برای توجیه کیفیت نماز شب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که حضرت از خواب بیدار میشدند چهار رکعت نماز میخواندند دو باره میخوابیدند برمیخاستند تجدید وضو میکردند مسواک میکردند چهار رکعت نماز دیگر میخواندند دوباره میخوابیدند برمیخاستند و آن سه رکعت وتر را میخواندند نافله صبح را میخواندند بعد نماز صبح را میخواندند و بینالطلوعین هم مینشستند. چطور میشود که انسان مرتب مثل مرزداری که در سنگر مرزی، حافظ است خوابش نمیبرد، چون کار مهمی در پیش دارد اینها این طورند.
یکی از راههایی که حضرت نشان میدهد این است که شما اینچنین نباش که وقتی خواستی بیدار بشوی، بیدار نشدی بگو گذشت، اگر قضا به جا بیاوری نافله لیل را، احساس میکنی که بدهکاری، همین همّت در شما ارادتی ایجاد میکند که خود به خود بیدار میشوی، حالا معلوم میشود که چطور رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لحظه به لحظه میخوابید و بیدار میشد، خواب متّصل نداشت.
بیداری در بین الطلوعین
در تأیید آن، روایتی است که در همین باب نماز شب و اوقات نماز شب و اینها مرحوم صدوق نقل کرد عنوان باب کراهت خواب بعد از نماز صبح، خب این مناسب با این باب نیست این را باید در باب نوم ذکر کرد، الآن روایتی که میخوانیم معلوم میشود که هیچ ارتباطی به مسئله نماز و مسئله نافله و امثال ذلک ندارد و اما ایشان این روایت را در همین باب کراهت خواب بعد از نماز صبح ذکر کرد یعنی بعد از غداة ذکر کردند.
اولین روایتش این است که چون روزیها را بینالطلوعین تقسیم میکنند انسان خوابیده از آن رزق محروم است و قسمت مهم، همان ارزاق معنوی است وگرنه ارزاق ظاهری را خدا به هر وسیلهای باشد میرساند. ارزاق مهم، همان ارزاق معنوی است روزیها را در بینالطلوعین توزیع میکنند، کسی که خواب است از آن رزق مهم برخوردار نیست.
راه بیدار شدن برای نماز شب
یکی از روایتهایی که مرحوم صدوق در این باب نقل میکند این است که ابوبصیر میگوید امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: «خمسة لا ینامون»، پنج نفرند که خوابشان نمیبرند، نمیخوابند «الهامُّ بدم یسفکهُ و ذو المال الکثیر لا أمین له و القائل فی الناس الزور و البهتان عن عرضٍ من الدنیا یناله و المأخوذُ بالمال الکثیر ولا مال له و المحبّ حبیباً یتوقّع فراقه» ، خب گرچه همه این فرازها مناسب بحث خواهد بود، ولی آخرین جملهاش که با سیرهٴ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، با سنّت آن حضرت مناسب است اولاً و ما هم موظّفیم تأسی کنیم، چون در همان حدیث شریف این آیه ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ ذکر شد ثانیاً این است.
فرمود انسانی که مُحب است و میترسد محبوب را از دست بدهد خوابش نمیبرد، خب این هیچ ارتباطی به مسئله نماز و شب و امثال ذلک ندارد، این را در این باب ایشان نقل کردند در ردیف همین بابهای صلاة لیل و امثال ذلک نقل کردند. آن کسی که مُحب است و محبوبی دارد و میترسد که به فراغ محبوب مبتلا بشود خوابش نمیبرد. وجود مبارک رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حبیب خداست و میترسد که این حبیب، حبیب خود را از دست بدهد، لذا دائماً در وصال است. همان حدیث شریفی که خوانده شد که حضرت چهار رکعت به چهار رکعت میخواند بعد میخوابید بعد بلند میشد در همان حدیث این آیه سورهٴ «احزاب» که ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ ذکر شده است . یعنی شما هم این طور باشید، خب چطور باشیم که اینچنین بکنیم؟ راهش محبت است. به ما هم فرمودند: ﴿قُلْ إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که از بحثهای بعدی همین سوره است همین آیه است. خدای سبحان به رسولش دستور داد به مردم بگو شما اگر مُحب خدایید به دنبال حبیب خدا حرکت کنید تا از مُحب بودن، به محبوب شدن منتقل بشوید؛ تمام تلاشتان این نباشد که محب خدا باشید خب، بالأخره احتیاج دارید خدا را میخواهید؛ اما کاری هم بکنید که خدا شما را بخواهد ﴿قُلْ إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی﴾ چون من حبیباللهام، محبوب اللهام، به دنبال حبیبالله رفتن انسان را از مُحب بودن به محبوب بودن میرساند ﴿إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ﴾؛ آن وقت شما میشوید محبوب، خدا میشود مُحب، اگر او محبّ شما شد آثار خدایی در بندگان محبوبش ظهور میکند.
غرض آن است که فرمود: «و المحبُّ حبیباً یتوقع فراقه» خوابش نمیبرد، آنگاه معلوم میشود که اگر کسی اهل محبت بود به موقع بیدار میشود خوابش نمیبرد «عجباً للمحب کیف ینام» .
پرسش:...
وقت فضیلت نماز شب
پاسخ: از اینجا یک مطلب دیگری که در فقه کم و بیش هست آن هم روشن میشود و آن این است که مرحوم محقق در شرایع و دیگران فتوا میدهند که نماز شب هر چه به آخر وقت، به آخر سحر برسد و نزدیک طلوع فجر باشد افضل است. این فتوا را با اطلاق نمیشود توجیه کرد، البته خصوص آن شفع و وتر شاید اینچنین باشد؛ اما اصل نماز شب افضل اوقاتش آخر وقت باشد برخلاف نمازهای دیگر که افضل اوقات آنها اول وقت آنهاست، اثبات این مشکل است.
بیانذلک این است که نمازهای واجب یک وقت فضیلت دارد، یک وقت ایضا افضل اوقات هر نماز واجب اول وقت است؛ اما درباره نماز شب افضل اوقات نماز شب، آخر وقت باشد این محل بحث است. معمولاً میفرمایند که بین نصف شب تا طلوع فجر این وقت نماز شب است و هر چه که به فجر نزدیکتر میشود افضل است و افضل اوقاتش همان آخر سحر است. اثبات این فتوا با همهٴ وسعتش کار آسانی نیست. درباره خصوص شفع و وتر شاید دشوار نباشد؛ اما درباره همه این سیزده رکعت اینچنین نیست به شهادت اینکه خود سیرهٴ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این بود که بعد از نصف شب حضرت بلند میشد چهار رکعت نافله شب را میخواند بعد میخوابید دوباره بلند میشد تجدید وضو و مسواک میکرد چهار رکعت نماز میخواند بعد میخوابید، بعد بلند میشد آن سه رکعت وتر را میخواند . اگر کسی بگوید که افضل اوقات صلات لیل آخر سحر است، لازمهاش آن است که حضرت همیشه یا غالباً برخلاف افضل رفتار کرده باشد و اگر گفته بشود که نه، نسبت به آن حضرت تفریق، افضل است، نسبت به ما جمع، افضل است این هم اثباتش مشکل است، برای اینکه روایتی که ما قبلاً خواندیم در حین نقل تفریق که حضرت چهار رکعت نماز میخواند بعد میخوابید بعد چهار رکعت نماز میخواند بعد میخوابید در همان خلال حدیث این آیه سورهٴ «احزاب» نقل شده است که ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ معلوم میشود تفریق برای دیگران هم مستحب است و اگر خواستند تفریق بکنند، اینچنین نیست که افضل اوقات صلات لیل آخر وقتش باشد، آن هم درباره خصوص شفع و وتر قابل اثبات هست.
وقت قضای نماز شب
مطلب بعدی آن است که اگر کسی نماز شب از او فوت شد بعد از نماز صبح میتواند قضا به جا بیاورد و بعد از نماز عصر هم همچنین، باز هم میشود قضا به جا بیاورد. چرا گفتند حالا بعد از نماز صبح به جا بیاورید، یا بعد از نماز عصر به جا بیاورید؟ برای اینکه نزد عامه اینچنین است میگویند هنگام طلوع شمس نماز مکروه است و هنگام غروب شمس هم نماز مکروه است و میگویند که این آفتاب بین دو شاخ شیطان طلوع میکند و بین دو شاخ شیطان غروب میکند «ان الشمس تطلعُ بین قرنی الشیطان و تغرُبُ بین قرنی شیطان» لذا نماز مکروه است شیطان در آن وقت حضور دارد و خیال میکنند که دارند او را عبادت میکنند.
این است که مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) از امام صادق(سلام الله علیه) نقل فرمود این گرچه مرسله است، اما همان طوری که در اصول ملاحظه فرمودید اینگونه از مرسلات از مسانید کمتر نیست. یک وقت ایشان دارند که مثلاً «رُویَ» یا «فی روایة» این از مرسلاتی است که باید بالأخره با او کار مرسل کرد؛ اما یک وقت به صورت ارسال مسلّم نقل میکند، میفرماید که «و قال الصادق(علیه السلام)» این از آن مرسلات قوی است این لسانش غیر از لسان «روی» است یا «فی روایة» هست و مانند آن «وقال الصادق(علیه السلام) قضاء صلات اللیل بعد الغداة و بعد العصر من سرّ آل محمد(صلوات الله علیهم أجمعین) المخزون» اینها جزء اسرار ماست، اسرار مخزون است، خب چطور از اسرار مخزون است، برای اینکه دیگران با بافتن آن سخن وهمی، خیلیها را از این فیض عظیم محروم کردند و این جزء اسرار ماست که ما میگوییم نه، این هیچ کراهتی هم ندارد، هیچ نقصی هم ندارد بعد از نماز صبح، نماز شب را قضا به جا بیاورند که میافتد کمکم هنگام طلوع شمس یا بعد از نماز عصر، نماز شب را که نخواندند قضا به جا بیاورند که میشود هنگام غروب آفتاب.
در روایت دیگری دارد که به امام عرض کردند که این چیست که میگویند ـ یکی از توقیعات مبارکه است ظاهراً ـ سؤال کرد که نماز هنگام طلوع شد و هنگام غروب شمس چه حالتی دارد؟ حضرت اینچنین فرمودند: «أما ما سئلت عنه من الصلاة عند الطلوع الشمس و عند غروبها فلئن کان کما یقول الناس ان الشمس تطلع بین قرنی شیطانٍ و تغرب بین قرنی شیطانٍ فما أرغم أنفُ الشیطان بشیء أفضل من الصلاة فصلّها و أرغم أنفَ الشیطان» ؛ فرمود این چیست که میگویند هنگام طلوع آفتاب، آفتاب بین دو شاخ شیطان طلوع میکند یا بین دو شاخ شیطان غروب میکند، خب، اگر اینچنین باشد شما بخواهید رغم أنف کنید، «رغم» یعنی خاکمالی کردن، «مرغمه» یعنی چیزی که این مُهرهای کوچکی که در جانماز انسان میگذارد آنها را میگویند مرغمه یعنی به وسیله او انسان رغم عنف میکند، این عنف وقتی در سجده به خاک مالیده شد بالأخره نقشی دارد در رفع تکبّر. «رغم انف» یعنی خاکمالی کردن بینی. فرمود اگر این افسانه درست باشد که آفتاب بین قرنی الشیطان طلوع بکند و بین قرنی الشیطان غروب میکند خب، چه چیزی بهتر از نماز، که نماز رغم عنف شیطان است شما رغم عنف کنید به نماز، لذا از امام صادق(سلام الله علیه) نقل شد این از اسرار اهلبیت است یعنی قضای نماز شب بعد از صبح که هنگام طلوع شمس میشود یا بعد العصر که هنگام غروب شمس است این از اسرار است .
ما فکر میکردیم دیگر این آخرین بحثی باشد درباره صلات لیل، حالا وارد مسئله ﴿شَهِدَ اللّهُ﴾ بشویم به خواست خدا.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است