display result search
منو
تفسیر آیات 16 و 17 سوره آل‌عمران _ بخش چهارم

تفسیر آیات 16 و 17 سوره آل‌عمران _ بخش چهارم

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 5 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 16 و 17 سوره آل‌عمران _ بخش چهارم"

اختصاص استغفار ملائکه بر مؤمنین
ترک نشدن نماز شب در هیچ وقتی
سنت بودن وتر نماز شب

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴿16﴾ الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالاَسْحَارِ﴿17﴾

اختصاص استغفار ملائکه بر مؤمنین
این استغفار در سحر؛ همان‌طوری که عنایت فرمودید تنها برای خود شب‌زنده‌دار نیست و حذف متعلَّق هم نشانه عموم است؛ استغفار می‌کنند چه برای خود، چه برای دیگران و همان طوری که فرشته‌ها برای مؤمنین استغفار می‌کنند آنها هم برای مؤمنین استغفار می‌کنند.
دو آیه در زمینه استغفار فرشته‌ها بود که اینها باید با هم جمع می‌شد؛ یکی ﴿وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا﴾ یکی هم آیه پنج سورهٴ «شوریٰ» است که ﴿تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلاَئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الأَرْضِ أَلاَ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾ گرچه از نظر نظم صناعی اینها مثبتین‌اند و تعارض بین اینها نیست و چون مثبتین‌اند و در مقام تحدید نیستند مفهوم ندارند، لذا هر دو را می‌شود اخذ کرد؛ منتها استغفار برای مؤمنین، اولیٰ برای غیر مؤمنین خواهد بود ولی در ذیل همین آیه پنج سورهٴ «شوریٰ» چند روایتی است که در تفسیر شریف نورالثقلین است که ﴿مَن فِی الأَرْضِ﴾ را به مؤمنین تطبیق کردند «ویستغفرون لمن فی الأرض من المؤمنین» .

علت نگاه لطفی ملائکه به مؤمنین
آنچه در این خلال گفته شد این بود که ملائکه مؤمنین را می‌بینند و غیر مؤمنین را نمی‌بینند، برای اینکه مؤمن نورانی است و غیر مؤمن مُظلم است؛ اما نورانی بودن مؤمن برای آن است که هم در آیةالکرسی بحثش گذشت ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ هم در کریمه ﴿یَسْعَی نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ﴾ و امثال ذلک گذشت ﴿وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾ گذشت که مؤمن نورانی است اینها بحثهای قرآنی است. روایاتی هم که قبلاً در زمینه فضیلت قرآن خواندن و احیای لیل و صلاة اللیل خوانده شد این بود که آن خانه‌هایی که در آن قرآن خوانده می‌شود «یُضیء لأهل السماء کما تضیء الکواکب لأهل الارض» از این جهت مؤمنین و خانه‌های مردان باایمان روشن است، فرشته‌ها اینها را می‌بینند، کافران ظلمانی‌اند و فرشته‌ها آنها را نمی‌بینند، برای اینکه هم آیةالکرسی فرمود: ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ﴾ ، هم آیه هفده سورهٴ «بقره» که بحثش گذشت این بود که ﴿تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَیُبْصِرُونَ﴾ پس کافر در ظلمت است و دیده نمی‌شود.

مورد لطف قرار نگرفتن کفار توسط ملائکه
مطلب بعدی آن است که اینکه گفته شد فرشته‌ها، کافران را نمی‌بینند، برای اینکه اینها در ظلمت‌اند نه یعنی از اینها آگاهی ندارند، بلکه به اینها نظر لطف نمی‌کنند اینها را نگاه نمی‌کنند یعنی نگاه لطف نمی‌کنند. مشابه همان معنا که درباره ذات اقدس الهی آمده است. خدای سبحان با اینکه ﴿بِکُلِّ شَی‏ءٍ بَصِیرٌ﴾ است مع‌ذلک در سورهٴ مبارکهٴ «آل‌عمران» آیه 77 این است که آنها که ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ القِیَامَةِ وَلاَ یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾؛ گروهی هستند که خدای سبحان در قیامت به اینها نگاه نمی‌کند؛ اینها را نمی‌بیند یعنی نگاه تشریفی و دید خاص ندارد وگرنه خدای سبحان ﴿بِکُلِّ شَی‏ءٍ بَصِیرٌ﴾ است فرشته‌ها هم همه را می‌بینند، برای اینکه «کِرَام کَاتِبِینَ»اند، حافظ‌اند ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ﴾ یا ﴿مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ﴾ و مانند آن، اما نگاه تشریفی و با لطف ندارند، پس اگر در خلال سخنان یا احیاناً در تعبیرات بزرگان آمده است که فرشته‌ها، کافران را نمی‌بینند برای اینکه اینها در ظلمت‌اند نه یعنی از اینها بی‌خبرند، یعنی نظر تشریفی ندارند.

اختصاص استغفار انبیاء به مؤمنین
مطلب بعدی آن است که نه فرشته‌ها برای غیرمؤمنین طلب مغفرت می‌کنند، نه انبیا؛ اما فرشته‌ها برای اینکه هم آیه ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا﴾ هم ذیل آیه پنج سورهٴ «شوریٰ» که فرمود: ﴿یَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ﴾ روایاتی است که بر مؤمنین تطبیق کرده است ، پس فرشته‌ها برای غیرمؤمن طلب مغفرت نمی‌کنند، انبیا هم نمی‌کنند. برای اینکه همان آیه معروفی که فرمود هیچ کسی، هیچ پیامبری حق ندارد به خود رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم فرمود که نه تو، نه هیچ کسی حق ندارد که برای مشرکین طلب مغفرت کنی ، بعد فوراً به عنوان دفع دخل مقدّر جریان حضرت ابراهیم را ذکر می‌کند که اگر حضرت ابراهیم وعدهٴ طلب مغفرت برای آزر داد و استغفار کرد ﴿مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ﴾ یعنی هیچ کسی حق ندارد برای مشرک، طلب مغفرت کند و اگر از حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) شنیده شده است که به آزر وعده استغفار داد، این موعده‌ای بود، این تشویقی بود تا او هدایت بشود، وقتی معلوم شد هدایت‌پذیر نیست اعلان تبرّی و انزجار کرد هم ﴿أَنِّی بَرِی‏ءٌ﴾ گفت، هم با همراهان خود ﴿إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ﴾ فرمودند. بنابراین هیچ‌کسی برای غیرمؤمن طلب مغفرت نمی‌کنند؛ اما هدایت عامه که خدایا اینها را هدایت کن این چرا «اللهم اهدِ قومی فإنّهم لا یعلمون» و امثال ذلک آمده است.

ترک نشدن نماز شب در هیچ وقتی
مطلب بعدی آن است که در فضیلت صلات اللیل روایت فراوانی است نشانهٴ آن است که هیچ وقت انسان این‌گونه از نمازهای مستحبی را ترک نکند چه در سفر و چه در حضر، چون از نوافلی است که در حضر و در سفر هست.
در کتاب شریف وسائل ابواب اعداد الفرائض و نوافلها باب 25 چند حدیثی در این زمینه است. بحث نماز شب را در فقه هم در باب اعداد فرائض و نوافل ذکر می‌کنند، هم در باب مواقیت ذکر می‌کنند و احیاناً در باب صلوات مندوبه هم جدا ذکر می‌کنند. چند روایتی است که در باب 25 از ابواب اعداد الفرائض و نوافلها آمده است.
حدیث اول آن است که امام صادق(سلام الله علیه) طبق این نقل می‌فرماید: «کان أبی لا یدع ثلاث عشرة رَکعةً باللیل فی سَفرٍ ولا حضر» ؛ می‌فرمود پدرم امام باقر(سلام الله علیهما) این سیزده رکعت شب را نه در سفر، نه در حضر هرگز ترک نمی‌کرد منتها یازده رکعتش صلاة‌اللیل است، آن دو رکعت نافلهٴ فجر است که با این یازده رکعت کنار هم خوانده می‌شود.
حدیث دوم از امام باقر(سلام الله علیه) است که فرمود: «صلّ صلاة اللیل و الوتر الرکعتین فی المحمل» نماز شب را که هشت رکعت است آ‌ن وتر که مجموع شفع و وتر است که سه رکعت است می‌شود یازده رکعت، با آن دو رکعتی که قبل از فجر خوانده می‌شود یا خصوص این دو رکعتی که شفع نام دارد و با وتر می‌شود سه رکعت، اینها را در محمل بخوان یعنی در مسافرت، در حال حرکت، در محمل می‌توانی بخوانی، چون نافله را مطلقا در حال حرکت هم می‌شود خواند.

فضلیت نماز شب، سنت بودن وتر نماز شب
حدیث بعدی که از امام صادق(سلام الله علیه) است، سؤال کردند از وتر، فرمود وتر مستحب است «سُنّةٌ لیست بفریضةٍ» سرّ اینکه فرمود سنّت است و فریضه نیست این است که در یک حدیث دیگری از امام باقر(سلام الله علیه) رسیده است که امام باقر طبق این نقل فرمود: «الوترُ فی کتاب علیٍّ(علیه السلام) واجب» منتها منظور از آن وجوب استحباب مؤکّد است لذا امام صادق(سلام الله علیه) فرمود وتر، سنّت است و فریضه نیست و پدر بزرگوارش یعنی امام باقر(سلام الله علیه) فرمود در کتاب علی(سلام الله علیه) آمده است که «الوترُ واجبٌ وَهوَ وتر اللیل و المغربٌ وترٌ النّهار» ؛ پایان روز که مغرب است نافله‌اش «وَترُالنّهار» محسوب می‌شود و پایان لیل همان وتر است که مستحب است، اگر منظور خصوص مغرب باشد این سه رکعت مغرب «وَترُالنّهار» محسوب می‌شود و واجب است، اما آن سه رکعت نماز شب به نام شفع و وتر که از این سه رکعت به وتر یاد می‌شود آن سه رکعت مستحب است، آن سه رکعت «وَترُاللیل» است و نماز مغرب که سه رکعت است آن «وَترُالنّهار» است، البته وترالنهار واجب است و وتراللیل مستحب.
از مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) نقل شده است اینکه امام باقر(سلام الله علیه) فرمود: «فی کتاب علی(علیه السلام)» این است که «الوتر واجبٌ یعنی أنّه سنّة لأنّ المسنون إذا کان مؤکّداً یسمّی واجبٌ» ؛ وقتی مستحب مؤکّد شد احیاناً از او به وجوب یاد می‌شود، وجوب اصطلاحی است، نه وجوب فقهی.
اما آن روایتی که در بحث دیروز خوانده شد که شخص می‌گوید من می‌خواهم برای نماز شب برخیزم ولی مقدورم نیست، حضرت می‌فرماید اگر نماز شب را در روز قضا به جا بیاوری قهراً می‌دانی که اگر شب برنخیزی، روز باید قضا به جا بیاوری همین در تو همّت ایجاد می‌کند و باعث بیداری توست. آن روایت ششم از باب 45 از ابواب المواقیت است چون بحث نماز شب هم در بحث اعداد نماز است، هم در بحث مواقیت نماز. روایت ششم این است که از امام صادق(سلام الله علیه) سؤال شد «متی اُصلّیٰ صلاة اللیل؟ فقال: صلّی آخر اللیل. قال: فقلت فانّی لا أستنبه»؛ بیدار نمی‌شوم «فقال: تستنبحوا مرّة فتصلّیها فتنام فتقضیها فاذا اهتممت بقضائها فی النهار استنبهت» ؛ گاهی بیدار می‌شوی ادا می‌خوانی، گاهی خوابت می‌رود قضا به جا بیاور، وقتی همّت تو این باشد که اگر نماز شب را در شب نخواندی در روز قضا به جا بیاوری، قهراً[ناگزیر] شب بیدار می‌شوی این راهی است برای اینکه انسان به ادای نماز شب موفق بشود.

وقت اداء نماز شب
روایات فراوانی است در اینکه نماز شب را می‌شود در سفر قبل از نصف شب خواند . روایاتی که دارد معصومین(علیهم السلام) یا خصوص رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نماز شب را بعد از نصف شب می‌خواندند این نقل فعل، برای تحدید وقت کافی نیست، یعنی اگر روایات این‌‌چنین بود که ائمه(علیهم السلام) یا رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نماز شب را در ثلث آخر شب می‌خواند یا بعد از نصف شب می‌خواند این حدّاکثر از او فضیلت استفاده بشود، اگر روایتی دلالت داشت بر اینکه قبل از نصف شب هم می‌توان خواند این با آن معارض نیست، چون آن نقل فعل است؛ ظهورش در وجوب بسیار ضعیف است و حمل می‌شود بر رُجحان؛ اما روایتی که می‌گوید قبل از نصف شب هم می‌توان خواند صریح در جواز است، پس روایاتی که می‌گوید معصومین نماز شبشان را بعد از نصف لیل می‌خواندند این دلالت بر توقیت ندارد، مگر اینکه همراه با قرینه باشد که آن قرینه حافه کمک بکند تا این روایات برای تحدید وقت دلالت کنند.

تقدیم نماز شب بر نصف اللیل
اما روایات دیگری هست که می‌فرماید: «بعد نصف اللیل» آن‌گاه معلوم می‌شود تقدیم نماز شب بر نصف‌اللیل به عنوان تعجیل اجازه داده شد و آن هم برای همه نه، برای مسافر، و مانند آن برای کسی که ذوی الاعذارند و در حدیثی در همین مسئله تقدیم، آمده است که امام صادق(سلام الله علیه) به همراهانشان در سفر مکه و مدینه در این بین راه می‌فرمود من پیرم نماز شبم را قبل از نصف اللیل می‌خوانم «اما أنتم فشباب» شما جوانید می‌توانید سحر برخیزید، برای من مقدور نیست در این سن.
خب، از اینجا معلوم می‌شود که جوان تا بتواند بالأخره آخر شب برخیزد، اولاست که در اول شب نماز شبش را مقدم بر نصف‌اللیل بدارد. این هم یک سلسله روایاتی است که اینها را مرور بفرمایید کافی است، چون نوع بحثهایش هم در فقه شده و هم خطوط کلّی‌اش اینجا اشاره شده.

جایگاه مهم قوائد علامه
کتاب قواعد مرحوم علامه از بهترین کتابهای فقهی است که هم از آن بزرگوار به یاد مانده است و هم یکی از مفاخر تشیّع است و فرزند بزرگوارش فخرالمحقّقین هم این کتاب شریف را شرح کرده است. قواعد از کتابهای خوب فقهی است؛ منتها هر کدام از این بزرگواران که قواعد را شرح کردند به گوشه‌ای از قواعد پرداختند مرحوم محقق ثانی جامع المقاصد بخشهای معاملی را تقویت کردند، مفتاح‌الکرامه مسائل نقل اقوال و امثال ذلک را به عهده گرفته است، مرحوم فخرالمحقّقین بخش دیگر قواعد را به عهده گرفته است، یعنی اگر کسی جامع‌المقاصد را دارد شرح کامل قواعد علامه نزد او نیست یا اگر کسی ایضاح فخر را دارد شرح کامل قواعد علامه نزد او نیست یا اگر کسی مفتاح‌الکرامه را دارد شرح کامل قواعد علامه نزد او نیست، هر کدام از آنها به گوشه‌ای از گوشه‌های این بحر پرداختند مجموعش می‌شود شرح کامل قواعد مرحوم علامه.

وصیت‌نامه علامه حلی
در پایان این کتاب وصیت‌نامه مرحوم علامه هست که آ‌ن وصیت‌نامه را حتماً ملاحظه بفرمایید. گوشه‌ای از این وصیت‌نامه را ما تبرّکاً می‌خوانیم، بخشی از این وصیت‌نامه مربوط به دستور به نماز شب است که پسرش را به نماز شب دستور می دهد در آخر قواعد این وصیت هست.
می‌فرماید: «إعلم یا بنی أعانک الله تعالی علی طاعته و وفّقک لفعل الخیر و ملازمته و أرشدک الی ما یحبّه و یرضاه و بلّغک ما تأمله من الخیر و تتمنّاه و اسعدک الله فی الدارین و حباک بکلّ ما تقرّ به العین»؛ هر چه چشم را روشن می‌کند و قرّة عین است خدا به تو اعطا کند «و مدّ لک فی العمر السعید و العیش الرغید و ختم أعمالک بالصالحات و رزقک أسباب السعادات و أفاض علیک من عظائم البرکات و وقاک الله کلّ محذور و دفع عنک الشرور إنّی قد لخّصت لک فی هذا الکتاب لُبّ فتاوی الأحکام و بیّنتُ لک فیه قواعد شرائع الإسلام بألفاظ مختصره و عبارات محرّره و اوضحت لک فیه نهج‌الرشاد و طریق السداد و ذلک بعد أن بلغتُ من العمر الخمسین و دخلت فی عشر التسعین»؛ من پنجاه سالم گذشت به دههٴ شصت رسیده‌ام «و قد حَکم سید البرایا‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بأنّها مبدأ اعتراک المنایا» گرچه آ‌ن حدیث معروف این است که «ما بین الستّین الی السبعین مُعترکُ المنایا» یعنی معرکهٴ مرگ است خلاصه، منیه مرگ، معترک همان میدان جنگ، خلاصه اینجا میدان جنگ مرگ است، اما از این بیان معلوم می‌شود که «عشر الستّین» هم همین طور است «و أنّها مبدأُ تراک المنایا» حالا فرمود اگر خدای سبحان حُکم کرد که من بروم تو یک تکلیف داری، اگر ماندم که خودم آ‌ن تکلیف را انجام می‌دهم «فإن حَکم الله تعالی علیّ فیها بأمره و قضی فیها بقدره و أنفذ ما حَکم به علی العباد الحاضر منهم و الباد»؛ اگر خدای سبحان قضا و قدرش تعلّق گرفت در این میدان مرگ که مُعترک منایا و منیّات من رخت بربندم «فإنّی اوصیک»؛ حالا این وصایای من است «فإنّی اوصیک کما افترض الله تعالی علیّ من الوصیة و أمرنی به حین إدراک المنیّة»، این وصیت بر من لازم است همان طوری که خدا لازم کرده است.

تعریف تقوا در وصیت علامه
من همان وصیت را به تو ابلاغ می‌کنم وصیّتی که به تو ابلاغ می‌کنم این است «بملازمة تقوی الله تعالی فانها السنّة القائمة و الفریضة اللازمة و الجُنّة الواقیة»؛ سفری که انسان را در جنگ با شیطان حفظ می‌کند جُنّت است، همین تقواست «و العدّة الباقیة و أنفع ما أعدّه الإنسان لیوم تشخصُ فیه الأبصار و یُعدم عنه الأنصار»؛ روزی که ناصر نیست و بَصر بسته است، از شدّت ترس «و علیک باتباع أوامر الله تعالی و فعل ما یرضیه و اجتناب ما یکرهه و الانزجار عن نواهیه و قطّع زمانک فی تحصیل کمالات النفسانیة و صرف اوقاتک فی اقتناء الفضائل العلمیة و الارتقاء عن حضیض النقصان الی ذروة الکمال و الإرتفاع الی اوج العرفان عن مهبط فی الجهّال و بذّل المعروف مساعدة الإخوان».

طرز تفکر امام راحل و علامه حلی
حالا این وصیت‌نامه‌های علامه را می‌بینید بعد می‌بینید طرز تفکّر امام(رضوان الله علیه) همین تفکّر است که وصیت‌نامه سیاسی ـ الهی امام همینهاست با وصیت‌نامه‌هایی که دیگران دارند خب، می‌بینید خیلی فرق دارد دیگر. یک مرد الهی این‌‌چنین وصیت می‌کند «و مقابلة المسیء منه بالإحسان و المحسن بالامتنان»؛ طرز رفاقت تو و رفت و آمد تو تنظیم جلسات تو این‌‌چنین باشد و بپرهیز «إیّاک ومصاحبة الأرزال و معاشرة الجهّال فإنّها تفید خُلقاً ذمیماً و ملکةً ردیّة»؛ با هر کس ننشین، با هر کس رفت و آمد نکن، با هر چیزی دهن باز نکن و نگو و نخند و مانند آن «بل علیک بملازمة العلماء و مجالسة الفضلاء فإنّها تفید الاستعداداً تاماً لتحصیل الکمالات و تثمر لک مَلکةً راسخةً لاستنباط المجهولات»؛ اگر می‌خواهی مجتهد باشی در محفل علما شرکت کن آنجا هر چه سخن است از مسائل علمی است «ولیکن یومک خیراً من أمسک و علیک بالتوکل والصبر و الرضا و حاسب نفسک فی کلّ یوم و لیله» این همان محاسبه است که بدون مراقبت و مشارطه نخواهد بود «و أکثر من الاستغفار لربّک و اتّق دعاء المظلوم»؛ ستمی به کسی نکن که آنها دعا کنند یعنی نفرین کنند؛ دعا علیه تو کنند «خصوصاً الیتامیٰ و العجائز فان الله [سبحانه] و تعالی لا یسامح بکسر کسیر»؛ دل‌شکسته را نشکن، زیرا خدا آنجا مسامحه نمی‌کند «و علیک بصلاة اللیل فإنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حث علیها و ندب إلیها و قال: من خُتم له بقیام اللیل ثم مات فله الجنة» که این حدیث در وسائل‌الشیعه هست «و علیک بصلة الرحم فانّها تزید فی العمر و علیک بحُسن الخلق فان رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال: إنّکم لن تسعوا الناس بأموالکم فسعوهم بأخلاقکم» شما آن قدر مال ندارید که بتوانید همه مردم را به طرفتان جذب کنید؛ اما با حُسن خُلق می‌توانید همه را به طرف خودتان جذب بکنید.

اهمیت سادات در آیه و روایات
«و علیک بصلة الذریّة العلویّة»، به سادات خیلی احترام بکن «فانّ الله تعالی قد أکّد الوصیة فیهم و جعل مودّتهم أجر رسالة و الارشاد فقال الله تعالی: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ و قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): إنّی شافعٌ یوم القیامة لأربعة أصناف و لو جائوا بذنوب أهل الدنیا رجلٌ نصر ذریّتی، رجلٌ بذل ما له لذریّتی عند المضیق و رجل أحبّ ذریّتی بالسان و القلب، و رجلٌ سعی فی حوائج ذریّتی إذا طُردوا أو شُرّدوا» و قال الصادق(علیه السلام): «إذا کان یوم القیامة نادیٰ منادٍ أیها الخلائق أنصتوا»؛ همه ساکت باشید ببینید چه چیزی می‌شنوید «فإنّ محمداً (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکلّمکم»؛ پیامبر می‌خواهد سخن بگوید «فینصت الخلائق فیقوم النبیّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فیقول یا معشر الخلائق من کانت له عندی یدٌ أو مِنّة أو معروفٌ»، «مُنّه» هم به معنای نعمت است «أو معروفٌ فلیقم حتی اُکافیه»؛ هر کسی دستی احسان‌کننده نزد من دارد، نعمتی به من داده است، کاری خیری نسبت به من روا داشت برخیزد تا من پاداشش را بدهم «فیقولون بآبائنا و اُمّهاتنا و أیّ یدٍ و أیُّ منّةٍ و أیّ معروف لنا بل الیه و المنّة و المعروف لله و لرسوله علی جمیع الخلائق»؛ ما چه حق و نعمتی نسبت به شما داریم، آن‌گاه پیامبر می‌فرماید: «بلی من آویٰ أحدا من أهل بیتی أو برّهم أو کساهم من عری أو أشبع جائعهم فلیقم»؛ هر کسی برهنه‌ای از اینها، گرسنه‌ای از اینها را یعنی سادات را سیر کرد و پوشاند برخیزد تا من پاداشش را بدهم «فیقوم اُناس قد فعلوا ذلک فیأتی النداء من عند الله تعالی: یا محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا حبیبی! قد جعلتُ مکافأتهم إلیک»؛ من اختیار مکافات و جزای اینها را اجازه دادم به إذن من، در حضور من تو بگویی، جزای اینها به دست توست «فأسکنهم من الجنة حیث شئت» آن‌گاه «فیسکنهم فی الوسیلة» وسیله معلوم می‌شود درجه‌ای از درجات خاصّ بهشت است «حیث لا یحجبون عن محمد و أهل‌بیته(صلوات الله علیهم أجمعین)» خلاصه اینها هر وقت بخواهند پیامبر را ببینند، می‌بینند این طور نیست که حالا اگر مؤمنین وارد بهشت شدند بتوانند مثلاً به زیارت ائمه بروند این طور نیست، آن‌طوری که بزرگان نقل کردند شاید سالی یک بار مثلاً اینها برای اهل بهشت تجلّی بکنند، این‌طور نیست که حالا مثلاً دست هر کسی باز باشد بخواهد به زیارت آنها برود مقدورشان باشد، این‌طور نیست.

اهمیت علم و فقها و علماء
به این بزرگان جایی می‌دهند که اینها هر وقت بخواهند اهل‌بیت را ببینند می‌توانند «و علیک بتعظیم الفقها و تکریم العلماء فإنّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال: «من أکرم فقیهاً مسلماً لقی الله یوم القیامه و هو عنه راض و من أهان فقیهاً مسلماً لقی الله یوم القیامه و هو علیه غضبان» و جعل خدای سبحان «النظر الی وجه العالم عباده، و المشی الی باب العالم عباده و مجالسة العلماء عباده» چون اینها همه اموری است که انسان را به یاد خدا می‌اندازد، این از باب تعلیق حکم بر وصف است مشعر به علیت است یعنی کسی که انسان وقتی او را می‌بیند به یاد خدا بیفتد، گفتند «من لا ینفعک لحظه لا ینفعک لفظه» این از سخنان سهروردی است، کسی که دیدن او انسان را عوض نکند، حرفش سودمند نیست «من لا ینفعک لحظه لا ینفعک لفظه» کسی که دیدار او در انسان سودی ایجاد نکند، حرفش هم سودمند نیست «و علیک بکثرة الاجتهاد فی زیاد العلم و التفقه فی الدین فان امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال لولده «تفقّه فی الدین فان الفقهاء ورثة الانبیاء» و إنّ طالب العلم یستغفر له من فی السماوات و من فی الارض حتی الطیر فی جوّ السماء و الحوت فی البحر و إنّ الملائکة» حالا معلوم می‌شود این استغفار وصف همه بندگان خداست، نه تنها وصف فرشته‌هاست، نه تنها وصف انبیا و اولیاست، وصف طیور هم هست آنها هم حسابی دارند در سورهٴ مبارکهٴ «نور» هست که ﴿کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِیحَهُ﴾ نه یعنی «کل قد علم الله صلاته و تسبیحه» بلکه کلّ واحد از این طیور و این موجودات ﴿قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِیحَهُ﴾ و این نشان می‌دهد که «ولکن لا یفقهو‌ن» نیست، ﴿وَلکِن لاَّ تَفْقَهُونَ﴾ است آنها می‌فهمند چه می‌کنند نه اینکه علم به علم ندارند شمایید که حرف آنها را متوجه نمی‌شوید «حتی الطیر فی جوّ السماء و الحوت فی البحر و ان الملائکة لتضع أجنحتها لطالب العلم وضی به و إیّاک و کتمان العلم و منعه عن المستحقّقین لبذله فان الله تعالی یقول: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ﴾ قال رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) «إذا ظهرت البدع فی اُمّتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله» و قال(علیه السلام) «لا تؤتوا الحکمة غیر أهلها»؛ حکمت را به نااهل ندهید «فتظلموها»؛ وگرنه به حکمت ستم کردید «ولا تمنعوها أهلها فتظلموهم» به اهل ستم کردید، بعد فرمود: «و علیک بتلاوة الکتاب العزیز و التفکّر فی معانیه و امتثال اوامره و نواهیه و تتبّع الأخبار النبویّة و الآثار المحمّدیه(صلوات الله و سلام علیه و علی أهل‌بیته) و البحث عن معانیها و استقصاء النظر فیها و قد وضعت لک کتُباً متعدّدة فی ذلک» چون در تفسیر ایشان نوشت در فلسفه و کلام [نوشت] اشارات مرحوم شیخ را شرح کرد و کتابهای کلامی فراوانی نوشت از اقدمین هر چه ماند تا آنجا که مقدور بود شرح کرد، از خودشان کتابهای متنی به یادگار گذاشتند، فرمود چه در تفسیر، چه در علوم عقلیه من کتابهای گوناگون نوشتم به اینها مراجعه کن: «و قد وضعت لک کُتُباً متعدّدة فی ذلک کله هذا ما یرجع الیک» و اما اینها کارهایی است که وصیت می‌کنم که تو باید انجام بدهی و اما آنچه به من برمی‌گردد «و أما ما یرجع الیّ و یعود نفعه علیّ» این است «فأن تتعهّدنی بالترحم فی بعض الأوقات و أن تهدی إلیّ ثواب بعض الطاعات»؛ فرمود من را فراموش نکن «و لا تقلّل من ذکری»؛ یادم را کم مطرح نکن «فینسبک أهل الوفاء الی الغدر»؛ آنها که اهل وفایند می‌گویند پسر بی‌وفاست «و لا تکثر من ذکری»، خیلی هم نام مرا نبر «فینسبک أهل العزم الی العجز»؛ می‌گویند نمی‌تواند فراغ پدر را تحمل کند «بل اُذکرنی فی خلواتک و عقیب صلواتک و اقض ما علیّ من الدیون الواجب و التعهّدات اللازمة و زُر قبری بقدر الإمکان و اقرأ علیّه شیئاً من القرآن» خب، این حرف علامه است یعنی کسی که ما بعد از معصومین انتظار شفاعت اینها را داریم «و کلّ کتاب صنّفته و حکم الله تعالی بأمره قبل إتمامه»؛ همه کتابهایی که من نوشتم و ذات اقدس الهی صلاح را در این دید که قبل از اتمام من بروم «فأکمله و أصلح ما تجده فیه من الخلل و النقصان و الخطأ و النسیان و هذه وصیّتی إلیک والله خلیفتی علیک و السلام علیک و رحمة الله و برکاته» .
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:06

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن