- 119
- 1000
- 1000
- 1000
ضرورت وجود مذهب، جلسه شانزدهم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «ضرورت وجود مذهب»، جلسه شانزدهم؛ اطاعت از امام معصوم علیهالسلام، سال 1403
موضوع بحث «ضرورت وجود مذهب» است، و واکاوی اینکه تشیّع چه میگوید و چگونه عمل میکند و چگونه تربیت میکند.
بحث به اینجا رسید که یک طرف برای نهاد حقوقی، بدون توجّه به جایگاه شخصیت حقیقی، اعتبار قائل شد. یعنی هر کسی که صاحب قدرت شود، دعا برای سلامتی او جزو اعظم قربات است، چه باتقوا باشد و چه بیتقوا باشد، چه بدترین انسان روی زمین باشد و چه بهترین انسان روی زمین باشد.
در این فضا مثلاً عدالتخواهی اصلاً معنا ندارد، شما باید برای بقاء مُلک و دوام توفیقات و دوام خونریزیهای طرف دعا کنید، پس اصلاً عدالت معنا ندارد!
جلوتر خواهیم دید که الگوگیری هم بشدّت دچار اختلال است، در جامعهای که اگر فاسقترین انسانها قدرت را با کودتا بدست بگیرند و آدم بکشند، باید آنها را دعا کرد و حرمتشان را حفظ کرد، الگوگیری دچار خلل میشود.
لذا وقتی شما نگاه کنید میبینید نوع کسانی که کودتا میکنند خونریز و دیکتاتور هستند. الگو باید چه کسی باشد؟
آن جوان ما که مانند بروجردی ها… که سلام خدا بر شهدای ما باد… ناگهان به کردستان میرفتند و اینقدر مدارا میکردند، چرا اهل مدارا بودند؟ چرا مانند آنها وحشیگری نمیکردند؟ چرا مقابله به مثل نمیکردند؟
یکی از ضعفهایی که داریم این است که ما تابحال نتوانستهایم قصهی جهانی، روایت جهانی، روایتی که بشود آن را به جهان ارائه کرد… مثلاً ما شاهنامهای داریم که هنر فردوسی رحمت الله تعالی علیه است میشود آن را در فضای حماسه به جهان عرضه کرد؛ اما متأسفانه ما حماسهی دومی بعنوان ادبیات، رمان، قصه، فیلم یا مستند نساختهایم که چرا رزمندهی ما با بقیه تفاوت دارد؟
نمیخواهد بگویم صد در صد همهی رزمندههای ما خوب عمل کردهاند، واضح است که معصوم نبودهاند، اما نوع فرماندههای ما، چرا باید با اسرا خوشرفتاری کنند؟ و چرا نوع دیگران اینطور نیستند؟
چون طرف باید از جانیان و فسّاق و فجّار و وحشیِ دیکتاتور چه الگویی بگیرد؟ غیر از وحشیگری و قتل عالم و اسیر کشی؟
البته به بحث الگوگیری خواهم پرداخت.
موضوع بحث «ضرورت وجود مذهب» است، و واکاوی اینکه تشیّع چه میگوید و چگونه عمل میکند و چگونه تربیت میکند.
بحث به اینجا رسید که یک طرف برای نهاد حقوقی، بدون توجّه به جایگاه شخصیت حقیقی، اعتبار قائل شد. یعنی هر کسی که صاحب قدرت شود، دعا برای سلامتی او جزو اعظم قربات است، چه باتقوا باشد و چه بیتقوا باشد، چه بدترین انسان روی زمین باشد و چه بهترین انسان روی زمین باشد.
در این فضا مثلاً عدالتخواهی اصلاً معنا ندارد، شما باید برای بقاء مُلک و دوام توفیقات و دوام خونریزیهای طرف دعا کنید، پس اصلاً عدالت معنا ندارد!
جلوتر خواهیم دید که الگوگیری هم بشدّت دچار اختلال است، در جامعهای که اگر فاسقترین انسانها قدرت را با کودتا بدست بگیرند و آدم بکشند، باید آنها را دعا کرد و حرمتشان را حفظ کرد، الگوگیری دچار خلل میشود.
لذا وقتی شما نگاه کنید میبینید نوع کسانی که کودتا میکنند خونریز و دیکتاتور هستند. الگو باید چه کسی باشد؟
آن جوان ما که مانند بروجردی ها… که سلام خدا بر شهدای ما باد… ناگهان به کردستان میرفتند و اینقدر مدارا میکردند، چرا اهل مدارا بودند؟ چرا مانند آنها وحشیگری نمیکردند؟ چرا مقابله به مثل نمیکردند؟
یکی از ضعفهایی که داریم این است که ما تابحال نتوانستهایم قصهی جهانی، روایت جهانی، روایتی که بشود آن را به جهان ارائه کرد… مثلاً ما شاهنامهای داریم که هنر فردوسی رحمت الله تعالی علیه است میشود آن را در فضای حماسه به جهان عرضه کرد؛ اما متأسفانه ما حماسهی دومی بعنوان ادبیات، رمان، قصه، فیلم یا مستند نساختهایم که چرا رزمندهی ما با بقیه تفاوت دارد؟
نمیخواهد بگویم صد در صد همهی رزمندههای ما خوب عمل کردهاند، واضح است که معصوم نبودهاند، اما نوع فرماندههای ما، چرا باید با اسرا خوشرفتاری کنند؟ و چرا نوع دیگران اینطور نیستند؟
چون طرف باید از جانیان و فسّاق و فجّار و وحشیِ دیکتاتور چه الگویی بگیرد؟ غیر از وحشیگری و قتل عالم و اسیر کشی؟
البته به بحث الگوگیری خواهم پرداخت.
تاکنون نظری ثبت نشده است