- 13
- 1000
- 1000
- 1000
سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، 46
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام»، جلسه چهل و ششم: اقدامات امیرالمؤمنین علیهالسلام پیش از جنگ صفین (4)، سال 1399
عرض کردیم بین معاویه و امیرالمؤمنین نامهنگاریهایی پیش آمد، حضرت از فرصت استثنایی استفاده کردند. از امامت و ظلمهایی که به ایشان شده بود، بیان فرمودند.
معاویه در یک نامه نوشته بود: تو طلحه را کشتی، زبیر را کشتی. اینها اصحاب پیغمبر و بهشتی بودند. همسر پیغمبر را وسط جنگ آوردی و نزدیک بود کشته شود و دنبال تحریک افکار عمومی بود. حضرت از این طرف پاسخگو بودند. حضرت تلاش بسیار کرد تا جنگ جمل رخ ندهد.
معاویه فضای دیگری ایجاد کرد، وقتی جنگی رخ میدهد قبل از آن حتماً جنگ روایت رخ میدهد. تا معاویه نتواند امیرالمؤمنین را از نگاه جامعه اسلامی بیاندازد، نمیتواند قریب به صد هزار نفر مقابل او قرار بدهد. لذا باید او را به انواع اتهامات برچسب بزند و یکی این است. گفت: از پیغمبر شنیدم در این نامهنگاریها که مدینه خباثتهای خودش را از خودش دور میکند و از امیرالمؤمنین عذرخواهی میکند. همینطور که کوره وقتی حرارتش بالا میرود زنگار را از آهن میزداید، پیشگویی رسول خدا درست شد، تو از مدینه به کوفه آمدی و مدینه تو را بیرون کرد. چون امیرالمؤمنین در مدینه که بود از معاویه دور بود. وقتی کوفه آمد معاویه احساس خطر کرد از جهت نظامی، در حالی که امیرالمؤمنین چند سال پایانی به خاطر معاویه به کوفه آمد و معاویه بعد از شهادت امیرالمؤمنین بیست سال حاکم بود در شام ماند و به مدینه نیامد. یعنی با بعضی روایات بازی میکردند و تطبیق به امیرالمؤمنین میکردند. حضرت فرمود: تو همه این دروغها را به من نسبت میدهی ولی جایگاه و خدمات مرا در زمان رسول خدا انکار نمیکنی و همین معلوم است چقدر روشن است که تو متوسل به این حرفها میشوی. یک روز چند نفر از شام که به نسبت از بقیه دیندارتر بودند، نزد معاویه آمدند و گفتند: برای چه میخواهی با علی بجنگی؟ در حالی که تو صحابیگریات مانند او نیست و قرابت تو به رسول خدا با او قابل قیاس نیست. هجرت نداری، سابقه نداری، معاویه نامهای فرستاد و گفت: بروید کوفه بگویید: قاتلان حاکم قبلی را بفرست، من با تو کاری ندارم. وقتی به کوفه آمدند. امیرالمؤمنین فرمود: فردا مسجد برویم به تو پاسخ میدهم.
عرض کردیم بین معاویه و امیرالمؤمنین نامهنگاریهایی پیش آمد، حضرت از فرصت استثنایی استفاده کردند. از امامت و ظلمهایی که به ایشان شده بود، بیان فرمودند.
معاویه در یک نامه نوشته بود: تو طلحه را کشتی، زبیر را کشتی. اینها اصحاب پیغمبر و بهشتی بودند. همسر پیغمبر را وسط جنگ آوردی و نزدیک بود کشته شود و دنبال تحریک افکار عمومی بود. حضرت از این طرف پاسخگو بودند. حضرت تلاش بسیار کرد تا جنگ جمل رخ ندهد.
معاویه فضای دیگری ایجاد کرد، وقتی جنگی رخ میدهد قبل از آن حتماً جنگ روایت رخ میدهد. تا معاویه نتواند امیرالمؤمنین را از نگاه جامعه اسلامی بیاندازد، نمیتواند قریب به صد هزار نفر مقابل او قرار بدهد. لذا باید او را به انواع اتهامات برچسب بزند و یکی این است. گفت: از پیغمبر شنیدم در این نامهنگاریها که مدینه خباثتهای خودش را از خودش دور میکند و از امیرالمؤمنین عذرخواهی میکند. همینطور که کوره وقتی حرارتش بالا میرود زنگار را از آهن میزداید، پیشگویی رسول خدا درست شد، تو از مدینه به کوفه آمدی و مدینه تو را بیرون کرد. چون امیرالمؤمنین در مدینه که بود از معاویه دور بود. وقتی کوفه آمد معاویه احساس خطر کرد از جهت نظامی، در حالی که امیرالمؤمنین چند سال پایانی به خاطر معاویه به کوفه آمد و معاویه بعد از شهادت امیرالمؤمنین بیست سال حاکم بود در شام ماند و به مدینه نیامد. یعنی با بعضی روایات بازی میکردند و تطبیق به امیرالمؤمنین میکردند. حضرت فرمود: تو همه این دروغها را به من نسبت میدهی ولی جایگاه و خدمات مرا در زمان رسول خدا انکار نمیکنی و همین معلوم است چقدر روشن است که تو متوسل به این حرفها میشوی. یک روز چند نفر از شام که به نسبت از بقیه دیندارتر بودند، نزد معاویه آمدند و گفتند: برای چه میخواهی با علی بجنگی؟ در حالی که تو صحابیگریات مانند او نیست و قرابت تو به رسول خدا با او قابل قیاس نیست. هجرت نداری، سابقه نداری، معاویه نامهای فرستاد و گفت: بروید کوفه بگویید: قاتلان حاکم قبلی را بفرست، من با تو کاری ندارم. وقتی به کوفه آمدند. امیرالمؤمنین فرمود: فردا مسجد برویم به تو پاسخ میدهم.
تاکنون نظری ثبت نشده است