- 179
- 1000
- 1000
- 1000
درآمدی بر نهج البلاغه، 17
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «درآمدی بر نهج البلاغه»، جلسه هفدهم: نفاق
دیوان معرفت و نفاق: سه پرده از حقایق دین:
- پرده اول: امامت، نشان حیات و قوام هستی
سخن از امامت، همانا ستون آسمان دین و شاهراه حیاتی معرفت است. در میان دلایل نقلی عظمت وجود امام زمان (عج)، حدیث شریف «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» (هر آن کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است)، چونان خورشیدی درخشان، بر ضرورت وجود «امام حی» در هر دوره گواهی میدهد .
این روایت، نه فقط در کتب ما، بلکه به تواتر در صحاح و سنن اهل سنت نقل گردیده است. علّامهی مجلسی، این مضمون را از احادیث متواتر شمرده است. این حجّت قاطع، دست منکران امامت را در چلنج میگذارد و زمینگیر میسازد.
در برابر این نصّ صریح، برخی کوشیدهاند با دسیسهی تأویل، به تخفیف شأن آن بپردازند. گروهی از علمای مصر، با ادّعای «ساخته و پرداخته شیعه بودن»، قصد بیاعتبار ساختن این روایت را داشتهاند. و برخی دیگر، «امام زمان» را به «قرآن» تفسیر کردهاند، با استناد به آیۀ «کل شیء احصیناه فی امام مبین». امّا عالمان بزرگ، این توجیه را با مناقشهای عالمانه و ظریف مردود دانستهاند. زیرا اگر منظور از نشناختن قرآن، نشناختن الفاظ کل قرآن باشد، احدی چنین حکم هلاکتی نداده است؛ و اگر مراد نشناختن بخشی از آن باشد، باز هم حکم مرگ جاهلی بر آن مترتب نیست. پس این حدیث، ریشه در حکمت الهی دارد و ضرورت شناخت امام بر حقّ در هر دوران را فریاد میکشد.
- پرده دوم: نفاق، بلیّهای همیشگی و معیار محبّت علوی
مسئلهی نفاق، این بلیّهی دیرینه و زخم ناسور، همواره جامعهی اسلامی را به ورطهی آسیب کشانده است. عظمت این خطر تا بدان جاست که بیش از یکصد آیه از آیات قرآن کریم، پرده از اسرار نفاق برداشته است.
در این آوردگاه سخت، امیرالمؤمنین علی (ع)، خود را میزان ایمان و کفر قرار داد. او در کلامی پرمعنا، حد و مرزهای محبّت را ترسیم نمود و فرمود:
«اگر با شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم، تا مرا دشمن بدارد، هرگز مرا دشمن نخواهد داشت؛ و اگر تمامی ذخایر دنیا را به پای منافق بریزم تا مرا دوست بدارد، محال است».
پیامبر خاتم (ص) نیز تأکید فرمود که مؤمن نمیتواند بغض تو (علی) را در سینه بپروراند و منافق نیز نمیتواند تو را دوست بدارد. این محبّت، چنان ریشهای است که نزد سلف، آن را علامت حلالزادگی میشمردند و این نشان میدهد که اهل بیت (ع) توانستند با وجود تحمل هزینههای سنگین (همچون غدیر و کربلا)، صراط هدایت را برای ما حفظ نمایند.
در تبیین جایگاه رفیع علی (ع)، حدیث شریف «منزلت» خودنمایی میکند؛ آنجا که پیامبر (ص) او را به منزلهی هارون نزد موسی (ع) دانست. این حدیث میان شیعه و سنی متواتر و مسلّم است و جای هیچ شکی باقی نمیگذارد. این مقام، علی (ع) را شریک در امر رسالت و وزیری میداند که بار از دوش پیامبر برمیداشت و پشتوانهی او بود (به تعبیر قرآن: اجعل لی وزیراً من اهلی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی).
دیوان معرفت و نفاق: سه پرده از حقایق دین:
- پرده اول: امامت، نشان حیات و قوام هستی
سخن از امامت، همانا ستون آسمان دین و شاهراه حیاتی معرفت است. در میان دلایل نقلی عظمت وجود امام زمان (عج)، حدیث شریف «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» (هر آن کس که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است)، چونان خورشیدی درخشان، بر ضرورت وجود «امام حی» در هر دوره گواهی میدهد .
این روایت، نه فقط در کتب ما، بلکه به تواتر در صحاح و سنن اهل سنت نقل گردیده است. علّامهی مجلسی، این مضمون را از احادیث متواتر شمرده است. این حجّت قاطع، دست منکران امامت را در چلنج میگذارد و زمینگیر میسازد.
در برابر این نصّ صریح، برخی کوشیدهاند با دسیسهی تأویل، به تخفیف شأن آن بپردازند. گروهی از علمای مصر، با ادّعای «ساخته و پرداخته شیعه بودن»، قصد بیاعتبار ساختن این روایت را داشتهاند. و برخی دیگر، «امام زمان» را به «قرآن» تفسیر کردهاند، با استناد به آیۀ «کل شیء احصیناه فی امام مبین». امّا عالمان بزرگ، این توجیه را با مناقشهای عالمانه و ظریف مردود دانستهاند. زیرا اگر منظور از نشناختن قرآن، نشناختن الفاظ کل قرآن باشد، احدی چنین حکم هلاکتی نداده است؛ و اگر مراد نشناختن بخشی از آن باشد، باز هم حکم مرگ جاهلی بر آن مترتب نیست. پس این حدیث، ریشه در حکمت الهی دارد و ضرورت شناخت امام بر حقّ در هر دوران را فریاد میکشد.
- پرده دوم: نفاق، بلیّهای همیشگی و معیار محبّت علوی
مسئلهی نفاق، این بلیّهی دیرینه و زخم ناسور، همواره جامعهی اسلامی را به ورطهی آسیب کشانده است. عظمت این خطر تا بدان جاست که بیش از یکصد آیه از آیات قرآن کریم، پرده از اسرار نفاق برداشته است.
در این آوردگاه سخت، امیرالمؤمنین علی (ع)، خود را میزان ایمان و کفر قرار داد. او در کلامی پرمعنا، حد و مرزهای محبّت را ترسیم نمود و فرمود:
«اگر با شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم، تا مرا دشمن بدارد، هرگز مرا دشمن نخواهد داشت؛ و اگر تمامی ذخایر دنیا را به پای منافق بریزم تا مرا دوست بدارد، محال است».
پیامبر خاتم (ص) نیز تأکید فرمود که مؤمن نمیتواند بغض تو (علی) را در سینه بپروراند و منافق نیز نمیتواند تو را دوست بدارد. این محبّت، چنان ریشهای است که نزد سلف، آن را علامت حلالزادگی میشمردند و این نشان میدهد که اهل بیت (ع) توانستند با وجود تحمل هزینههای سنگین (همچون غدیر و کربلا)، صراط هدایت را برای ما حفظ نمایند.
در تبیین جایگاه رفیع علی (ع)، حدیث شریف «منزلت» خودنمایی میکند؛ آنجا که پیامبر (ص) او را به منزلهی هارون نزد موسی (ع) دانست. این حدیث میان شیعه و سنی متواتر و مسلّم است و جای هیچ شکی باقی نمیگذارد. این مقام، علی (ع) را شریک در امر رسالت و وزیری میداند که بار از دوش پیامبر برمیداشت و پشتوانهی او بود (به تعبیر قرآن: اجعل لی وزیراً من اهلی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی).


تاکنون نظری ثبت نشده است