- 134
- 1000
- 1000
- 1000
درآمدی بر نهج البلاغه، 21
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «درآمدی بر نهج البلاغه»، جلسه بیست و یکم: اخلاص و گریه
در خطبهی شریف قاصعه که خطبهی 192 نهج البلاغه است در بیشتر نُسَخ که با این عبارت شروع میشود «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکِبْرِیَاءَ» پاک و منزه است ستایش خدایی را که عزّت و کبریایی ردای اختصاصی او است و در روایت داریم اگر کسی خدایی نکرده دچار تکبّر باشد یعنی خودش را بزرگ بداند او به جنگ با خدا رفته است و در قیامت نستجیر بالله العظیم مثل حشرهای که زیر پای مردم له میشود، محشور میشود. حضرت با این عبارت شروع میکند و آن جملات معروفی که حضرت در مورد شیطان فرمودند که او اهل عبادت بود و چه شد تکبّر کرد در این خطبه است.
در اواسط خطبه حضرت میفرماید: خدا میخواست مردم اراده داشته باشند. یک بحثی دیروز داشتم همانجا با یک عدّهای از دوستان مجموعه جلساتی از صبح تا غروب پنجشنبهها این را عرض میکردم خلیفهی دوم کوفه را به گونهای اداره کرده بود که امیر المؤمنین نتوانست کوفه را اداره کند، علّت هم این است که وقتی شما با خشونت بیش از حد یاد بدهید که مردم باید در برابر شما خاضع و خاشع باشند دیگر انسانیّت نمیفهمد. وقتی شما یاد بدهید که شخص تکان بخورد شلاق میزنند و آنقدر او را کتک میزنند که نمیتواند از جای خود بلند شود، اگر ایمن از تعذیب کسی مطمئن شود دیگر انسانیّت و آقا و حاج آقا و بزرگوار را متوجّه نمیشود. خود خلیفهی دوم میگفت جز شلاق و شمشیر نمیتواند کوفه را اداره کند. لذا تا همینقدر اکتفا میکنم.
این جملهای که میخواهم بگویم برای من خیلی عجیب است. یک روزی امیر المؤمنین، بحر کرم، منتهی الحلم به مالک اشتر فرمود: چقدر این کوفیها نامرد هستند. چرا درک نمیکنند که من هوای آنها را دارم؟ در موارد قبلی اگر یک نفر به جنگ نمیآمد با او برخورد میکردند. امیر المؤمنین انسانی به آنها برخورد میکرد، آنها طغیان کردند.
در خطبهی شریف قاصعه که خطبهی 192 نهج البلاغه است در بیشتر نُسَخ که با این عبارت شروع میشود «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکِبْرِیَاءَ» پاک و منزه است ستایش خدایی را که عزّت و کبریایی ردای اختصاصی او است و در روایت داریم اگر کسی خدایی نکرده دچار تکبّر باشد یعنی خودش را بزرگ بداند او به جنگ با خدا رفته است و در قیامت نستجیر بالله العظیم مثل حشرهای که زیر پای مردم له میشود، محشور میشود. حضرت با این عبارت شروع میکند و آن جملات معروفی که حضرت در مورد شیطان فرمودند که او اهل عبادت بود و چه شد تکبّر کرد در این خطبه است.
در اواسط خطبه حضرت میفرماید: خدا میخواست مردم اراده داشته باشند. یک بحثی دیروز داشتم همانجا با یک عدّهای از دوستان مجموعه جلساتی از صبح تا غروب پنجشنبهها این را عرض میکردم خلیفهی دوم کوفه را به گونهای اداره کرده بود که امیر المؤمنین نتوانست کوفه را اداره کند، علّت هم این است که وقتی شما با خشونت بیش از حد یاد بدهید که مردم باید در برابر شما خاضع و خاشع باشند دیگر انسانیّت نمیفهمد. وقتی شما یاد بدهید که شخص تکان بخورد شلاق میزنند و آنقدر او را کتک میزنند که نمیتواند از جای خود بلند شود، اگر ایمن از تعذیب کسی مطمئن شود دیگر انسانیّت و آقا و حاج آقا و بزرگوار را متوجّه نمیشود. خود خلیفهی دوم میگفت جز شلاق و شمشیر نمیتواند کوفه را اداره کند. لذا تا همینقدر اکتفا میکنم.
این جملهای که میخواهم بگویم برای من خیلی عجیب است. یک روزی امیر المؤمنین، بحر کرم، منتهی الحلم به مالک اشتر فرمود: چقدر این کوفیها نامرد هستند. چرا درک نمیکنند که من هوای آنها را دارم؟ در موارد قبلی اگر یک نفر به جنگ نمیآمد با او برخورد میکردند. امیر المؤمنین انسانی به آنها برخورد میکرد، آنها طغیان کردند.


تاکنون نظری ثبت نشده است