- 20
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 185 سوره آلعمران _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 185 سوره آلعمران _ بخش اول"
ویژگی قرآن در تبیین مسائل علمی و عملی
سعادت مؤمنان و پاداش آنان در قیامت
تشریح علت شیرینی و لذت مرگ برای مؤمن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُور﴿185﴾
ویژگی قرآن در تبیین مسائل علمی و عملی
چون قرآن کریم نور است، مسائل علمی را با تربیت و تهذیب همراه دارد یعنی ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾ را با ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ همراه دارد. تاکنون که جریان احد بود که مسائل نظامی، سیاسی بود کیفیت برخورد با کفار بود، استدلال و جواب مناقشهها و امثال ذلک بود، بخش مهم آن مسائل دربارهٴ ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾ بود، گرچه مسائل تربیتی را هم به همراه داشت. اما این آیهٴ، مستقیماً ناظر به مسائل تربیتی و تهذیب نفوس است. فرمود گروهی در مقابل اسلام و مسلمین صف بستند به نام مشرکین و منافقین و گروهی هم برای صیانت اسلام رنج میبرند به نام مسلمین، مؤمنین و مانند آن. مرگ برای همه است، هیچ کس بدون مرگ نخواهد بود، این یک قانون کلی است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ هم نشئه قبل از مرگ را این عالم تشریح میکند که این نشئه چه اعتباری دارد و هم نشئه بعد از مرگ را تشریح میکند که چیست و هم داوری میکند که در این وسط، چه کسی استفاده کرد و به چه کسی ضرر خورد.
مرگ، قانونی کلّی و بدون استثنا
اما اصل قانون کلی این است که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ هیچ استثنا هم ندارد، نظیر ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ نیست که ﴿إِلاّ أَصْحابَ الْیَمین﴾ استثنای او باشد، این قانونی نیست که استثناپذیر باشد ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ و اصل کلیاش هم فرمود: ﴿وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُون﴾ ؛ فرمود ما اصلاً حیات دائم را برای هیچ کس مقرر نکردیم که جاودانه در عالم دنیا باشد، چون معنا ندارد عالم امتحان عالم ابدی باشد چون امتحان، برای رسیدن به جزا و کیفر است؛ ممکن نیست نشئهای نشئهٴ امتحان باشد و ابدی یعنی هر که در این نشئه است دائماً داشته باشد امتحان بدهد، بدون پاداش. لذا ابدیت با دنیا سازگار نیست، اگر دنیا دار تکلیف است و امتحان، حتماً مقدمه است برای روز پاداش، لذا فرمود: ﴿وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْد﴾ .
حتمی بودن مرگ در نشئه دنیا
این هم که فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ یا اینکه فرمود: ﴿وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْد﴾ فرمود این قانون ما تخلفپذیر نیست ﴿نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ﴾ که شما بشوید سابق، ما بشویم مسبوق، کسی این قانون را پشت سر بگذارد جلو بیفتد که این قانون، شامل حال او نشود اینچنین نیست. پس قانون، قانون کلی است در اصل تدوین ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ و برای هیچ کس هم ما مخلد بودن در دنیا را مقدر نکردیم، این قانون کلی.
در موقع اجرا هم ما سابقیم، مسبوق نیستیم؛ هیچ کس نمیتواند در هنگام اجرا، جلوی اجرای این قانون کلی را بگیرد ﴿نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقین﴾؛ که ما بشویم مسبوق، آنها بشوند سابق و جلوی مرگ را بگیرند، اینطور نیست. پس هم قانونش عمومی است هم در موقع اجرا، عام است هیچ تخلفپذیر نیست ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ این یک بخش، دوباره باید برگردیم این بخش اول جداگانه، این مقطع اول جداگانه معنا بشود. حالا که این دالان انتقالی را پشت سر گذاشتند از دنیا رفتند دوباره برمیگردد و وضع دنیا را بیان میکند خدا.
سعادت مؤمنان و پاداش آنان در قیامت
حالا وقتی از این دنیا رفتند، مرگ به معنای نابودی نیست به معنای هجرت است. اگر به معنای هجرت است بعد از مرگ یک حساب و کتابی هست، لذا فرمود هر کس در آن نشئه از عذاب دور شد و وارد بهشت شد این به فوز رسید [و] به رستگاری راه یافت ﴿فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ﴾ این هم دو بخش ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَة﴾ یعنی شما وقتی وارد آن نشئه شدید، هیچ کس محصول کارش را با کمی و کاهش نمیگیرد، تمام اجرش را دریافت میکند. ممکن است تبهکاران به تمام کیفرشان نرسند [و] مشمول عفو الهی بشوند ولی پرهیزکاران به تمام اجرشان میرسند که توفیه اجر است ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ﴾ و اگر کسی در قیامت، از عذاب دور شد و وارد بهشت شد به فوز عظیم رسیده است و دوباره برمیگردد به قبل از موت؛ قبل از اینکه ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ اجرا بشود متاع دنیاست. متاع دنیا را هم میفرماید که جز نیرنگ و فریب چیز دیگر نیست.
علت تبیین دنیا، مرگ و حیات اخروی برای مؤمن و کافر
بنابراین قهراً چهار مرحله را این کریمه به همراه دارد: مرحله اول تشریح حالت قبل از مرگ است که دنیا، جز نیرنگ چیز دیگر نیست، نه دنیا جای نیرنگ و فریب است دنیا دار غرور است، بلکه به صورت حصر که دنیا جز فریب چیز دیگر نیست، نه اینکه در دنیا فریب هست یا دنیا فریب هست نه اصلاً دنیا جز فریب چیز دیگر نیست، این یک مرحله اول که قبل از موت است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ مرحله بعد است. بعد از موت هم ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَة﴾ است، در توفیه اجر، برنده کسی است که ﴿زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ﴾ این چهار مرحله. خب، با بیان این چهار مرحله هم دسیسهبازانی که حاضر نیستند دست از دسیسه بردارند هشدار میدهد، تحذیر میکند، اعلان خطر میکند و هم نیرنگ بازهایی که قابل اصلاح و تربیتاند آنها را موعظه میکند و هم مؤمنین رنج دیده را تسلیت میدهد که اگر چیزی از دست شما گرفتهاند، آن متاع غرور بود از دست شما گرفتند و اگر شما در آستانه رفتنید آنها هم ماندنی نیستند و بعد از مرگ، مسئله حساب و کتاب و پاداش و کیفر یقینی است و سرانجام کسی از خطر رهیده و به سعادت رسیده او میشود رستگار، این چهار مرحله.
ردّ نظر شیخ طوسی در معنای «رزق»
اما اینکه فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان، همانطوری که ملاحظه فرمودید دارند که به کار بردن کلمه ذوق، در این موارد مجاز است، چون ذوق برای چشیدن مثلاً مایعات یا امثال ذلک است و مرگ، چیزی نیست که نفس او را بچشد. بنابراین همانطوری که در عرف میگویند «شرب کأس المنون» در این تعبیرات دینی هم آمده است که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ . ولی این مبنا را ملاحظه فرمودید در بحثهای قبل هم که تام نبود، زیرا الفاظ، برای ارواح معانی وضع شده است، نه برای مصداقهای مادی مشخص یعنی آن وقتی که کلمه مصباح و چراغ وضع شده است هرگز چراغ برق و مانند آن در ذهن واضعینش نبود، نه واضعین تعیینی نه واضعین تعیّنی. چراغ یعنی وسیله روشن کننده، آن روزهایی که هیزمی را میسوزاندند و از شعله آن هیزم، نور میگرفتند مصباح آنها همان هیزم افروخته بود، بعد وقتی شمع شد [و] چراغهای دیگر شد همه آنها مصباح بودند، الآن هم که برق هست، مصباح است؛ اینطور نیست که کلمه مصباح، برای همان چراغ مادی وضع شده باشد، از این نمونهها فراوان است و از سطح ماده هم که بگذرد به چیزی که نور معنوی بدهد باز هم مصباح است، مثل خود کلمه نور، اگر کلمه نور بر قرآن اطلاق بشود یا بگوییم: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْض﴾ همهاش حقیقت است [و] مجاز نیست، چون لفظ برای آن روح معنا وضع شد اعم از اینکه مصداقش مادی باشد یا نه، ذوق هم به معنای چشیدن و یافتن است، خواه آب و نان و غذا را به کسی بنوشد یا معارف را بنوشد، این کلمه ذوق هست، خواه آن نوشنده مادی باشد یا مجرد، خواه آن نوشیده شده مادی باشد یا مجرد. پس اطلاق کلمه ذوق در این کریمه ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ مجاز نیست، حقیقت است.
معنای چشیدن مرگ
مطلب دوم آن است که این کلمهٴ ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ را همانطوری که امام رازی هم در تفسیرش اشاره کرده است، نشانه آن است که بدن میمیرد نه روح . این بدن که بخواهد فرسوده بشود بین بدن و روح جدایی رخ میدهد. اگر روح، بدن را رها کرد این بدن فرسوده میشود به نام مرگ، مرگ همان قطع علاقه روح است از بدن که بدن دیگر میپوسد.
مرگ، روح را نمیمیراند، بلکه روح، مرگ را میچشد و در خود هضم میکند، چون در کریمه نیامده است که مرگ، روح را میچشد، بلکه فرمود روح، مرگ را میچشد. اگر کسی شربتی را چشید آن ذائق، این شربت را در خود جذب کرد و هضم نمود، آن شربت که مذوق است، ذائق را جذب نمیکند و هضم نمیکند، بلکه در او هضم میشود. انسان که میمیرد در حقیقت مرگ را میمیراند نه خودش از بین برود. مرگ یعنی تحول، این تحول باید بیاید. انسان با چشیدن این شربت مرگ، این تحول را زیر پا میگذارد دیگر از تحول راحت میشود و برای همیشه میماند. هر کسی که میمیرد در حقیقت، مرگ را میمیراند نه خود بمیرد. مرگ، مذوق است نه ذائق ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ لذا دربارهٴ بهشتیان که فرمود اینها برای همیشه مخلدند نسبت به آنها تعبیر قرآن کریم این است که ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ اْلأُولی﴾ یعنی وقتی که وارد بهشت شدند، غیر از آن مرگ قبلی، مرگ دیگری ندارند؛ مرگی به سراغ آنها نمیآید که آنها مرگ را بچشند، تحولی دیگر در کار نیست.
تشریح علت شیرینی و لذت مرگ برای مؤمن
خب، پس انسان است که مرگ را میمیراند نه مرگ انسان را و مرگ هم در حقیقت، عصاره زندگی است «کما تعیشون تموتون» کسی که زنده است، مشغول آبیاری این درخت وجود است، میوهای این عمرش میدهد. این میوهاش اگر شیرین باشد، هنگام مرگ کاسه مرگ برای او خیلی لذیذ و گواراست که در روایات آمده است «تحفةُ المؤمنِ المَوْتُ» ؛ این نور چشم مؤمن است و هیچ لذتی در تمام مدت زندگی به اندازه لذت مرگ برای مؤمن نیست. آن روایت هم از مرحوم کلینی قبلاً خوانده شد که مرحوم کلینی در کتاب الجنائز الکافی نقل کرد که هنگام مرگ، چهارده معصوم(صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) به بالین مؤمن محتضر میآیند ، این هیچ لذتی بالاتر از این حالت نیست. حالا اگر به کسی بشارت بدهند که مثلاً تو میتوانی قبور ائمه را زیارت کنی، دستت را بر حرم مطهر حضرت امیر یا سیدالشهداء(سلام الله علیهما) برسد، خوشحال است که تازه به قبرشان دسترسی پیدا کرد، چه رسد به اینکه این ذوات نورانی، بیایند به بالین آدم، لذا «تحفةُ المؤمن الموتُ» و هیچ لذتی به اندازهٴ مرگ، برای مؤمن گوارا نیست.
علّت گریهها و نالهای اهل بیت(علیهم السلام)
پرسش:...
پاسخ: بله، آنها برای این بود که دیگران از فیض وجودشان محرومند. در بیان حضرت امام مجتبی(سلام الله علیه) در کتاب شریف اصول کافی هم هست که حضرت فرمود من برای چند چیز اشک میریزم: «لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ و فِراقِ الأحِبَّةَ» خب از این جهت که فیض وجودشان در این نشئه قطع میشود، جا برای تأثّر دارد و اما از آن جهت که مینالند، اگر ننالند در رفاه و امن قرار نمیگیرند، آنها چون مینالند در اماناند ناله، سلاح مؤمن است «و سلاحُه البکاء» حالا اگر کسی بر دشمن پیروز شد یعنی بر نفس اماره از درون و بر شیطان از بیرون پیروز شد، بگوییم تو چرا میگریی؟! آنها اصلاً با گریه دارند بر دشمن درون و بیرون پیروز میشوند، مگر این نفس آدم را رها میکند، هر لحظه به بهانهای آدم را میگزد خلاصه.
پرسش:...
پاسخ: بله همان، برای اینکه فیض آنها به دیگران نمیرسد. اینکه فیض آنها به دیگران نرسد از این جهت میگریند و یا برای مظلومیت آنها مینالند وگرنه برای اصل فراقشان، نه خودشان که رسیدن به روح و ریحان حضرت امیر(سلام الله علیه) به ام کلثوم(رضوان الله علیها) و(سلام الله علیها) فرمود که چرا گریه میکنی؟ اگر ببینی آنچه را که من میبینم گریه نمیکنی، من صفهای فراوانی از ملائکه و انبیا را میبینم که همه منتظر من هستند این گریه ندارد . برای این صحنه، نمینالد برای مظلومیتشان و اینکه حقّ اینها، حقّ دینی اینها تضییع شده و اگر اینها زمام امور را به دست میگرفتند مسلمین روی خوش میدیدند، برای اینها اشک میریختند.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر؛ نباید گفت که اینها چرا گریه، همین که میترسند اهل نجاتاند، نمیشود ترس را، گریه را، ناله را ضجه را، از عبد گرفت، برای اینکه اسلحه او همین است این چرا نجات پیدا کرده، برای اینکه از قبر ترسیده، چون از قبر ترسیده حساب خودش را تسویه کرده. نباید بگویند حالا شما که معصومید چرا میترسید، مثل اینکه بگویند شما که حالا فاتحید چرا شمشیر دستتان است. خب، اصلاً او با همین شمشیر فاتح شد. مؤمن، با ترس از عذاب قبر به بعد این ترس را همیشه دارد، لذا مواظب خودش است.
اشک و ناله، لازمه پیروزی بر دشمن درون و بیرون
پرسش:...
پاسخ: اگر آن نشئه پیش آمد، دیگر دار تکلیف تمام شد دیگر دارالسرور است؛ اما تا زنده است باید بنالد، برای اینکه مبادا دشمن حمله کند. دشمن خواه از درون خواه از بیرون، خیلی از چیزهاست که انسان خیال میکند عمری در تحت ولایت شیطان است، خیال میکند در راه دین دارد کار میکند، با یک دو سه مورد امتحان مشخص میشود/ این است که انسان هر لحظه اگر بنالد موفق است، به ضعف خود پی میبرد، به عجز خود آگاه است، به فریب دنیا مستحضر است، همیشه مواظب کار خودش است. نباید گفت چرا اشک میریزی؟ حالا وقتی دوران تکلیف تمام شد یعنی عندالاحتضار دوران تکلیف تمام شد باید نتیجهاش را ببیند، دیگر «تحفة المؤمن» از آن به بعد دیگر صحنه، صحنه نشاط است. بنابراین اینکه فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ ناظر به آن است که هر کسی مرگ را میمیراند، نه بمیرد، این برای بخش اول و قهراً مرگی در کار نیست از آن به بعد.
مراحل چهارگانه اجر مؤمنان
مطلب بعدی آن است که خب، حالا اینهایی که میمیرند حالا اینها که مُردند، حسابشان و کتابشان همه که مُردند، حساب و کتاب هم رخت برمیبندد یا آغاز بررسی و محاسبات است، فرمود نه ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَة﴾ دربارهٴ اجر، چهار مرحله اجر هست: هم در مرحله دنیا اجر هست اگر کسی کار خیر کرد اجر میبیند، هم عندالموت و ورود در برزخ اجرش محفوظ است، هم در قیامت کبری هنگام بررسی بهشت و جهنم اجر، محفوظ است، هم بعد از ورود در بهشت آن جنتاللقاء که مرحله چهارم است آن هم اجرش محفوظ است. ولی اجری که در دنیا داده میشود یا در برزخ داده میشود تمام الاجر نیست، توفیه اجر نیست [بلکه] اصل اجر فیالجمله گاهی در دنیا داده میشود گاهی هم در برزخ گاهی هم در هر دو، ولی کمالالاجر در روز قیامت است. اما از اینکه اصلالاجر گاهی در دنیا هم داده میشود، جریانش در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» هست. وقتی برادر یوسف به خود یوسف(سلام الله علیه) رسید، آن برادران دیگر فهمیدند و شناختند، در آیهٴ نود سورهٴ «یوسف» آمده است که برادران یوسف به حضرت عرض کردند: ﴿أَ إِنَّکَ َلأَنْتَ یُوسُفُ﴾ قال یوسف(علیه السلام) فرمود: ﴿أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنا﴾ که برادر من را به من رساند و ما را هم به این روز مثلاً نشاط نائل کرد، آنگاه این یک اصل کلی است [و] اختصاصی به من یا برادرم ندارد ﴿إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنین﴾ این اجر، اجر دنیاست، این جزء حسنات دنیاست ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً﴾ داشتن یک زندگی حلال و آبرومند با دوستان خوب، اهل صفا و وفا این جزء حسنات است، داشتن ارحام خوب، رفقای خوب، همسایههای خوب، هم بحثهای خوب، این جزء حسنات دنیاست وگرنه دنیا غیر از این، حسنهای ندارد ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً﴾ حسنات آخرت معلوم است. محفل انس، درس و بحث، حوزه گرم اینها جزء حسنات دنیاست، کار آخرت است یعنی پاداشش در آخرت روشن میشود ولی ظرف ظهورش، دنیاست اینها جزء حسنات دنیاست. در اینجا یوسف صدیق فرمود که خداوند، اجر هیچ محسنی را ضایع نمیکند. خب، این اجر یعنی در دنیا. دربارهٴ همین گروه یک مرحله دیگر هم هست وقتی که مُردند، همین گروه مؤمنانِ پرهیزکار، همین که مُردند نظیر کریمه ﴿مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّه﴾ این با فای تفریع ذکر فرمود و این اختصاصی به مهاجرین ندارد، ممکن است آنها یک ثواب بیشتری داشته باشند ولی مؤمن، همین که رحلت کرد، اجرش را از خدا میگیرد؛ اما توفیه اجر برای مرحله سوم به بعد است یعنی مرحله قیامت. پس در دنیا حسناتی که به انسان میرسد اجر خداست که به انسان دادند «عند البرزخ» اجر خداست که نصیب او میشود، در قیامت هم که فرمود: ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ﴾ این هم اجر خداست، وقتی هم که وارد بهشت شدند ﴿وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَر﴾ که آن جنتاللقاء است، آن هم اجری است فوق اینها، که بشود مقطع چهارم.
مراحل متعدّد کیفر کافران
دربارهٴ کافران و ملحدان و منافقان، آنها هم بشرح ایضاً [همچنین] آنها هم در چهار مرحله در تعذیباند: در دنیا، گرفتار سیئات دنیا هستند؛ بیحیثیت شدن، بیآبرو شدن جزء سیئات دنیاست، این خزی، جزء سیئات دنیاست، عندالاحتضار هم اینها رنج میبرند دو ،یومالقیامه هم که گرفتار عذاب جهنماند سه، وقتی هم که کتابهای اینها بررسی میشود آن در مقابل جنتاللقاء، اینها جهنمالبعد دارد که فرمود: ﴿لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ﴾ اصلاً خدا با اینها حرف نمیزند ﴿وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ﴾ اصلاً خدا اینها را نگاه نمیکند که این یک عذاب معنوی است، فوق ﴿کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَیْرَها﴾ که عذاب جسمانی است. اینها در چهار مقطع گرفتارند. اما آن مقطعی که مربوط به سیئات دنیاست، در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش قبلاً گذشت که اینها گرفتار خزی دنیا هستند، خزی و رسوایی دنیا، سیئهای است برای اینها و اولین مرحله تعذیب تبهکاران است که در دنیا دامنگیرشان شده که از آن تعبیر به عنوان خزی یاد شده است، تعبیر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» از اینها به عنوان خزی است، آیه 85 سورهٴ «بقره» این است که ﴿أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ جزای یک عده، بیحیثیت شدن در دنیاست، اینها مقطع اولشان سلب حیثیت است در دنیا، مقطع دومشان همان است که در سورهٴ «غافر» آمده؛ آیهٴ 46 سورهٴ «غافر» فرمود: ﴿النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب﴾؛ فرمود وقتی اینها مُردند، وارد برزخ شدند یک نحو تعذیبی برای اینها هست، همانطوری که وارد قبر شد یا «رَوْضَةً مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ أو حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ النیران» برای آل فرعون تعذیب برزخی هست، زیرا هر بامداد و شامگاه، آتش را بر اینها عرضه میکنند، اینها را به جلوی آتش میبرند ﴿النّارُ یُعْرَضُونَ﴾ نه «تعرض علیهم»، ﴿النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا﴾ این معلوم میشود برزخ است، چون در قیامت دیگر غدو و عشّی نیست. بعد هم فرمود: ﴿وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب﴾ معلوم میشود عذاب برزخ، شدید است و عذاب قیامت، اشد.
مرگ، سرآغاز عذاب اخروی کافران
اما مسئله نوح را، دربارهٴ قوم نوح فرمود که این قوم نوح وقتی غرق شدند در طوفان، در همان آب که غرق شدند مستقیماً رفتند در آتش. در سورهٴ مبارکهٴ «نوح» فرمود: ﴿مِمّا خَطیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نارًا﴾ یعنی در اثر تبهکاریهایی که قوم نوح داشتند، غرق شدند و از همان جا مستقیماً وارد آتش شدند، آیه 25 ﴿مِمّا خَطیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نارًا﴾ نه «ثم ادخلوا» این «فا» برای تفریع بلافصل است یعنی در همان امواج طوفان که غرق شدند، همین که مُردند در طوفان رفتند در آتش، در آتش برزخی در دریا هم هست، یک آتش دنیایی نیست که با آب دنیایی نسازد که. خب، پس اینها هم در دنیا خزی دارند، هم در برزخ در عذاباند هم در قیامت در اشدُّ العذاباند، هم ﴿لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ﴾ و هم ﴿لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ﴾ .
«و الحمد لله رب العالمین»
ویژگی قرآن در تبیین مسائل علمی و عملی
سعادت مؤمنان و پاداش آنان در قیامت
تشریح علت شیرینی و لذت مرگ برای مؤمن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُور﴿185﴾
ویژگی قرآن در تبیین مسائل علمی و عملی
چون قرآن کریم نور است، مسائل علمی را با تربیت و تهذیب همراه دارد یعنی ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾ را با ﴿یُزَکِّیهِمْ﴾ همراه دارد. تاکنون که جریان احد بود که مسائل نظامی، سیاسی بود کیفیت برخورد با کفار بود، استدلال و جواب مناقشهها و امثال ذلک بود، بخش مهم آن مسائل دربارهٴ ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾ بود، گرچه مسائل تربیتی را هم به همراه داشت. اما این آیهٴ، مستقیماً ناظر به مسائل تربیتی و تهذیب نفوس است. فرمود گروهی در مقابل اسلام و مسلمین صف بستند به نام مشرکین و منافقین و گروهی هم برای صیانت اسلام رنج میبرند به نام مسلمین، مؤمنین و مانند آن. مرگ برای همه است، هیچ کس بدون مرگ نخواهد بود، این یک قانون کلی است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ هم نشئه قبل از مرگ را این عالم تشریح میکند که این نشئه چه اعتباری دارد و هم نشئه بعد از مرگ را تشریح میکند که چیست و هم داوری میکند که در این وسط، چه کسی استفاده کرد و به چه کسی ضرر خورد.
مرگ، قانونی کلّی و بدون استثنا
اما اصل قانون کلی این است که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ هیچ استثنا هم ندارد، نظیر ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ نیست که ﴿إِلاّ أَصْحابَ الْیَمین﴾ استثنای او باشد، این قانونی نیست که استثناپذیر باشد ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ و اصل کلیاش هم فرمود: ﴿وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُون﴾ ؛ فرمود ما اصلاً حیات دائم را برای هیچ کس مقرر نکردیم که جاودانه در عالم دنیا باشد، چون معنا ندارد عالم امتحان عالم ابدی باشد چون امتحان، برای رسیدن به جزا و کیفر است؛ ممکن نیست نشئهای نشئهٴ امتحان باشد و ابدی یعنی هر که در این نشئه است دائماً داشته باشد امتحان بدهد، بدون پاداش. لذا ابدیت با دنیا سازگار نیست، اگر دنیا دار تکلیف است و امتحان، حتماً مقدمه است برای روز پاداش، لذا فرمود: ﴿وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْد﴾ .
حتمی بودن مرگ در نشئه دنیا
این هم که فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ یا اینکه فرمود: ﴿وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْد﴾ فرمود این قانون ما تخلفپذیر نیست ﴿نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ﴾ که شما بشوید سابق، ما بشویم مسبوق، کسی این قانون را پشت سر بگذارد جلو بیفتد که این قانون، شامل حال او نشود اینچنین نیست. پس قانون، قانون کلی است در اصل تدوین ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ و برای هیچ کس هم ما مخلد بودن در دنیا را مقدر نکردیم، این قانون کلی.
در موقع اجرا هم ما سابقیم، مسبوق نیستیم؛ هیچ کس نمیتواند در هنگام اجرا، جلوی اجرای این قانون کلی را بگیرد ﴿نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقین﴾؛ که ما بشویم مسبوق، آنها بشوند سابق و جلوی مرگ را بگیرند، اینطور نیست. پس هم قانونش عمومی است هم در موقع اجرا، عام است هیچ تخلفپذیر نیست ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ این یک بخش، دوباره باید برگردیم این بخش اول جداگانه، این مقطع اول جداگانه معنا بشود. حالا که این دالان انتقالی را پشت سر گذاشتند از دنیا رفتند دوباره برمیگردد و وضع دنیا را بیان میکند خدا.
سعادت مؤمنان و پاداش آنان در قیامت
حالا وقتی از این دنیا رفتند، مرگ به معنای نابودی نیست به معنای هجرت است. اگر به معنای هجرت است بعد از مرگ یک حساب و کتابی هست، لذا فرمود هر کس در آن نشئه از عذاب دور شد و وارد بهشت شد این به فوز رسید [و] به رستگاری راه یافت ﴿فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ﴾ این هم دو بخش ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَة﴾ یعنی شما وقتی وارد آن نشئه شدید، هیچ کس محصول کارش را با کمی و کاهش نمیگیرد، تمام اجرش را دریافت میکند. ممکن است تبهکاران به تمام کیفرشان نرسند [و] مشمول عفو الهی بشوند ولی پرهیزکاران به تمام اجرشان میرسند که توفیه اجر است ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ﴾ و اگر کسی در قیامت، از عذاب دور شد و وارد بهشت شد به فوز عظیم رسیده است و دوباره برمیگردد به قبل از موت؛ قبل از اینکه ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ اجرا بشود متاع دنیاست. متاع دنیا را هم میفرماید که جز نیرنگ و فریب چیز دیگر نیست.
علت تبیین دنیا، مرگ و حیات اخروی برای مؤمن و کافر
بنابراین قهراً چهار مرحله را این کریمه به همراه دارد: مرحله اول تشریح حالت قبل از مرگ است که دنیا، جز نیرنگ چیز دیگر نیست، نه دنیا جای نیرنگ و فریب است دنیا دار غرور است، بلکه به صورت حصر که دنیا جز فریب چیز دیگر نیست، نه اینکه در دنیا فریب هست یا دنیا فریب هست نه اصلاً دنیا جز فریب چیز دیگر نیست، این یک مرحله اول که قبل از موت است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ مرحله بعد است. بعد از موت هم ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَة﴾ است، در توفیه اجر، برنده کسی است که ﴿زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ﴾ این چهار مرحله. خب، با بیان این چهار مرحله هم دسیسهبازانی که حاضر نیستند دست از دسیسه بردارند هشدار میدهد، تحذیر میکند، اعلان خطر میکند و هم نیرنگ بازهایی که قابل اصلاح و تربیتاند آنها را موعظه میکند و هم مؤمنین رنج دیده را تسلیت میدهد که اگر چیزی از دست شما گرفتهاند، آن متاع غرور بود از دست شما گرفتند و اگر شما در آستانه رفتنید آنها هم ماندنی نیستند و بعد از مرگ، مسئله حساب و کتاب و پاداش و کیفر یقینی است و سرانجام کسی از خطر رهیده و به سعادت رسیده او میشود رستگار، این چهار مرحله.
ردّ نظر شیخ طوسی در معنای «رزق»
اما اینکه فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان، همانطوری که ملاحظه فرمودید دارند که به کار بردن کلمه ذوق، در این موارد مجاز است، چون ذوق برای چشیدن مثلاً مایعات یا امثال ذلک است و مرگ، چیزی نیست که نفس او را بچشد. بنابراین همانطوری که در عرف میگویند «شرب کأس المنون» در این تعبیرات دینی هم آمده است که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ . ولی این مبنا را ملاحظه فرمودید در بحثهای قبل هم که تام نبود، زیرا الفاظ، برای ارواح معانی وضع شده است، نه برای مصداقهای مادی مشخص یعنی آن وقتی که کلمه مصباح و چراغ وضع شده است هرگز چراغ برق و مانند آن در ذهن واضعینش نبود، نه واضعین تعیینی نه واضعین تعیّنی. چراغ یعنی وسیله روشن کننده، آن روزهایی که هیزمی را میسوزاندند و از شعله آن هیزم، نور میگرفتند مصباح آنها همان هیزم افروخته بود، بعد وقتی شمع شد [و] چراغهای دیگر شد همه آنها مصباح بودند، الآن هم که برق هست، مصباح است؛ اینطور نیست که کلمه مصباح، برای همان چراغ مادی وضع شده باشد، از این نمونهها فراوان است و از سطح ماده هم که بگذرد به چیزی که نور معنوی بدهد باز هم مصباح است، مثل خود کلمه نور، اگر کلمه نور بر قرآن اطلاق بشود یا بگوییم: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْض﴾ همهاش حقیقت است [و] مجاز نیست، چون لفظ برای آن روح معنا وضع شد اعم از اینکه مصداقش مادی باشد یا نه، ذوق هم به معنای چشیدن و یافتن است، خواه آب و نان و غذا را به کسی بنوشد یا معارف را بنوشد، این کلمه ذوق هست، خواه آن نوشنده مادی باشد یا مجرد، خواه آن نوشیده شده مادی باشد یا مجرد. پس اطلاق کلمه ذوق در این کریمه ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ مجاز نیست، حقیقت است.
معنای چشیدن مرگ
مطلب دوم آن است که این کلمهٴ ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ را همانطوری که امام رازی هم در تفسیرش اشاره کرده است، نشانه آن است که بدن میمیرد نه روح . این بدن که بخواهد فرسوده بشود بین بدن و روح جدایی رخ میدهد. اگر روح، بدن را رها کرد این بدن فرسوده میشود به نام مرگ، مرگ همان قطع علاقه روح است از بدن که بدن دیگر میپوسد.
مرگ، روح را نمیمیراند، بلکه روح، مرگ را میچشد و در خود هضم میکند، چون در کریمه نیامده است که مرگ، روح را میچشد، بلکه فرمود روح، مرگ را میچشد. اگر کسی شربتی را چشید آن ذائق، این شربت را در خود جذب کرد و هضم نمود، آن شربت که مذوق است، ذائق را جذب نمیکند و هضم نمیکند، بلکه در او هضم میشود. انسان که میمیرد در حقیقت مرگ را میمیراند نه خودش از بین برود. مرگ یعنی تحول، این تحول باید بیاید. انسان با چشیدن این شربت مرگ، این تحول را زیر پا میگذارد دیگر از تحول راحت میشود و برای همیشه میماند. هر کسی که میمیرد در حقیقت، مرگ را میمیراند نه خود بمیرد. مرگ، مذوق است نه ذائق ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ لذا دربارهٴ بهشتیان که فرمود اینها برای همیشه مخلدند نسبت به آنها تعبیر قرآن کریم این است که ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ اْلأُولی﴾ یعنی وقتی که وارد بهشت شدند، غیر از آن مرگ قبلی، مرگ دیگری ندارند؛ مرگی به سراغ آنها نمیآید که آنها مرگ را بچشند، تحولی دیگر در کار نیست.
تشریح علت شیرینی و لذت مرگ برای مؤمن
خب، پس انسان است که مرگ را میمیراند نه مرگ انسان را و مرگ هم در حقیقت، عصاره زندگی است «کما تعیشون تموتون» کسی که زنده است، مشغول آبیاری این درخت وجود است، میوهای این عمرش میدهد. این میوهاش اگر شیرین باشد، هنگام مرگ کاسه مرگ برای او خیلی لذیذ و گواراست که در روایات آمده است «تحفةُ المؤمنِ المَوْتُ» ؛ این نور چشم مؤمن است و هیچ لذتی در تمام مدت زندگی به اندازه لذت مرگ برای مؤمن نیست. آن روایت هم از مرحوم کلینی قبلاً خوانده شد که مرحوم کلینی در کتاب الجنائز الکافی نقل کرد که هنگام مرگ، چهارده معصوم(صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) به بالین مؤمن محتضر میآیند ، این هیچ لذتی بالاتر از این حالت نیست. حالا اگر به کسی بشارت بدهند که مثلاً تو میتوانی قبور ائمه را زیارت کنی، دستت را بر حرم مطهر حضرت امیر یا سیدالشهداء(سلام الله علیهما) برسد، خوشحال است که تازه به قبرشان دسترسی پیدا کرد، چه رسد به اینکه این ذوات نورانی، بیایند به بالین آدم، لذا «تحفةُ المؤمن الموتُ» و هیچ لذتی به اندازهٴ مرگ، برای مؤمن گوارا نیست.
علّت گریهها و نالهای اهل بیت(علیهم السلام)
پرسش:...
پاسخ: بله، آنها برای این بود که دیگران از فیض وجودشان محرومند. در بیان حضرت امام مجتبی(سلام الله علیه) در کتاب شریف اصول کافی هم هست که حضرت فرمود من برای چند چیز اشک میریزم: «لِهَوْلِ الْمُطَّلَعِ و فِراقِ الأحِبَّةَ» خب از این جهت که فیض وجودشان در این نشئه قطع میشود، جا برای تأثّر دارد و اما از آن جهت که مینالند، اگر ننالند در رفاه و امن قرار نمیگیرند، آنها چون مینالند در اماناند ناله، سلاح مؤمن است «و سلاحُه البکاء» حالا اگر کسی بر دشمن پیروز شد یعنی بر نفس اماره از درون و بر شیطان از بیرون پیروز شد، بگوییم تو چرا میگریی؟! آنها اصلاً با گریه دارند بر دشمن درون و بیرون پیروز میشوند، مگر این نفس آدم را رها میکند، هر لحظه به بهانهای آدم را میگزد خلاصه.
پرسش:...
پاسخ: بله همان، برای اینکه فیض آنها به دیگران نمیرسد. اینکه فیض آنها به دیگران نرسد از این جهت میگریند و یا برای مظلومیت آنها مینالند وگرنه برای اصل فراقشان، نه خودشان که رسیدن به روح و ریحان حضرت امیر(سلام الله علیه) به ام کلثوم(رضوان الله علیها) و(سلام الله علیها) فرمود که چرا گریه میکنی؟ اگر ببینی آنچه را که من میبینم گریه نمیکنی، من صفهای فراوانی از ملائکه و انبیا را میبینم که همه منتظر من هستند این گریه ندارد . برای این صحنه، نمینالد برای مظلومیتشان و اینکه حقّ اینها، حقّ دینی اینها تضییع شده و اگر اینها زمام امور را به دست میگرفتند مسلمین روی خوش میدیدند، برای اینها اشک میریختند.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر؛ نباید گفت که اینها چرا گریه، همین که میترسند اهل نجاتاند، نمیشود ترس را، گریه را، ناله را ضجه را، از عبد گرفت، برای اینکه اسلحه او همین است این چرا نجات پیدا کرده، برای اینکه از قبر ترسیده، چون از قبر ترسیده حساب خودش را تسویه کرده. نباید بگویند حالا شما که معصومید چرا میترسید، مثل اینکه بگویند شما که حالا فاتحید چرا شمشیر دستتان است. خب، اصلاً او با همین شمشیر فاتح شد. مؤمن، با ترس از عذاب قبر به بعد این ترس را همیشه دارد، لذا مواظب خودش است.
اشک و ناله، لازمه پیروزی بر دشمن درون و بیرون
پرسش:...
پاسخ: اگر آن نشئه پیش آمد، دیگر دار تکلیف تمام شد دیگر دارالسرور است؛ اما تا زنده است باید بنالد، برای اینکه مبادا دشمن حمله کند. دشمن خواه از درون خواه از بیرون، خیلی از چیزهاست که انسان خیال میکند عمری در تحت ولایت شیطان است، خیال میکند در راه دین دارد کار میکند، با یک دو سه مورد امتحان مشخص میشود/ این است که انسان هر لحظه اگر بنالد موفق است، به ضعف خود پی میبرد، به عجز خود آگاه است، به فریب دنیا مستحضر است، همیشه مواظب کار خودش است. نباید گفت چرا اشک میریزی؟ حالا وقتی دوران تکلیف تمام شد یعنی عندالاحتضار دوران تکلیف تمام شد باید نتیجهاش را ببیند، دیگر «تحفة المؤمن» از آن به بعد دیگر صحنه، صحنه نشاط است. بنابراین اینکه فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ ناظر به آن است که هر کسی مرگ را میمیراند، نه بمیرد، این برای بخش اول و قهراً مرگی در کار نیست از آن به بعد.
مراحل چهارگانه اجر مؤمنان
مطلب بعدی آن است که خب، حالا اینهایی که میمیرند حالا اینها که مُردند، حسابشان و کتابشان همه که مُردند، حساب و کتاب هم رخت برمیبندد یا آغاز بررسی و محاسبات است، فرمود نه ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَة﴾ دربارهٴ اجر، چهار مرحله اجر هست: هم در مرحله دنیا اجر هست اگر کسی کار خیر کرد اجر میبیند، هم عندالموت و ورود در برزخ اجرش محفوظ است، هم در قیامت کبری هنگام بررسی بهشت و جهنم اجر، محفوظ است، هم بعد از ورود در بهشت آن جنتاللقاء که مرحله چهارم است آن هم اجرش محفوظ است. ولی اجری که در دنیا داده میشود یا در برزخ داده میشود تمام الاجر نیست، توفیه اجر نیست [بلکه] اصل اجر فیالجمله گاهی در دنیا داده میشود گاهی هم در برزخ گاهی هم در هر دو، ولی کمالالاجر در روز قیامت است. اما از اینکه اصلالاجر گاهی در دنیا هم داده میشود، جریانش در سورهٴ مبارکهٴ «یوسف» هست. وقتی برادر یوسف به خود یوسف(سلام الله علیه) رسید، آن برادران دیگر فهمیدند و شناختند، در آیهٴ نود سورهٴ «یوسف» آمده است که برادران یوسف به حضرت عرض کردند: ﴿أَ إِنَّکَ َلأَنْتَ یُوسُفُ﴾ قال یوسف(علیه السلام) فرمود: ﴿أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنا﴾ که برادر من را به من رساند و ما را هم به این روز مثلاً نشاط نائل کرد، آنگاه این یک اصل کلی است [و] اختصاصی به من یا برادرم ندارد ﴿إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنین﴾ این اجر، اجر دنیاست، این جزء حسنات دنیاست ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً﴾ داشتن یک زندگی حلال و آبرومند با دوستان خوب، اهل صفا و وفا این جزء حسنات است، داشتن ارحام خوب، رفقای خوب، همسایههای خوب، هم بحثهای خوب، این جزء حسنات دنیاست وگرنه دنیا غیر از این، حسنهای ندارد ﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً﴾ حسنات آخرت معلوم است. محفل انس، درس و بحث، حوزه گرم اینها جزء حسنات دنیاست، کار آخرت است یعنی پاداشش در آخرت روشن میشود ولی ظرف ظهورش، دنیاست اینها جزء حسنات دنیاست. در اینجا یوسف صدیق فرمود که خداوند، اجر هیچ محسنی را ضایع نمیکند. خب، این اجر یعنی در دنیا. دربارهٴ همین گروه یک مرحله دیگر هم هست وقتی که مُردند، همین گروه مؤمنانِ پرهیزکار، همین که مُردند نظیر کریمه ﴿مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّه﴾ این با فای تفریع ذکر فرمود و این اختصاصی به مهاجرین ندارد، ممکن است آنها یک ثواب بیشتری داشته باشند ولی مؤمن، همین که رحلت کرد، اجرش را از خدا میگیرد؛ اما توفیه اجر برای مرحله سوم به بعد است یعنی مرحله قیامت. پس در دنیا حسناتی که به انسان میرسد اجر خداست که به انسان دادند «عند البرزخ» اجر خداست که نصیب او میشود، در قیامت هم که فرمود: ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ﴾ این هم اجر خداست، وقتی هم که وارد بهشت شدند ﴿وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَر﴾ که آن جنتاللقاء است، آن هم اجری است فوق اینها، که بشود مقطع چهارم.
مراحل متعدّد کیفر کافران
دربارهٴ کافران و ملحدان و منافقان، آنها هم بشرح ایضاً [همچنین] آنها هم در چهار مرحله در تعذیباند: در دنیا، گرفتار سیئات دنیا هستند؛ بیحیثیت شدن، بیآبرو شدن جزء سیئات دنیاست، این خزی، جزء سیئات دنیاست، عندالاحتضار هم اینها رنج میبرند دو ،یومالقیامه هم که گرفتار عذاب جهنماند سه، وقتی هم که کتابهای اینها بررسی میشود آن در مقابل جنتاللقاء، اینها جهنمالبعد دارد که فرمود: ﴿لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ﴾ اصلاً خدا با اینها حرف نمیزند ﴿وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ﴾ اصلاً خدا اینها را نگاه نمیکند که این یک عذاب معنوی است، فوق ﴿کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودًا غَیْرَها﴾ که عذاب جسمانی است. اینها در چهار مقطع گرفتارند. اما آن مقطعی که مربوط به سیئات دنیاست، در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش قبلاً گذشت که اینها گرفتار خزی دنیا هستند، خزی و رسوایی دنیا، سیئهای است برای اینها و اولین مرحله تعذیب تبهکاران است که در دنیا دامنگیرشان شده که از آن تعبیر به عنوان خزی یاد شده است، تعبیر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» از اینها به عنوان خزی است، آیه 85 سورهٴ «بقره» این است که ﴿أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾ جزای یک عده، بیحیثیت شدن در دنیاست، اینها مقطع اولشان سلب حیثیت است در دنیا، مقطع دومشان همان است که در سورهٴ «غافر» آمده؛ آیهٴ 46 سورهٴ «غافر» فرمود: ﴿النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب﴾؛ فرمود وقتی اینها مُردند، وارد برزخ شدند یک نحو تعذیبی برای اینها هست، همانطوری که وارد قبر شد یا «رَوْضَةً مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ أو حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ النیران» برای آل فرعون تعذیب برزخی هست، زیرا هر بامداد و شامگاه، آتش را بر اینها عرضه میکنند، اینها را به جلوی آتش میبرند ﴿النّارُ یُعْرَضُونَ﴾ نه «تعرض علیهم»، ﴿النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا﴾ این معلوم میشود برزخ است، چون در قیامت دیگر غدو و عشّی نیست. بعد هم فرمود: ﴿وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذاب﴾ معلوم میشود عذاب برزخ، شدید است و عذاب قیامت، اشد.
مرگ، سرآغاز عذاب اخروی کافران
اما مسئله نوح را، دربارهٴ قوم نوح فرمود که این قوم نوح وقتی غرق شدند در طوفان، در همان آب که غرق شدند مستقیماً رفتند در آتش. در سورهٴ مبارکهٴ «نوح» فرمود: ﴿مِمّا خَطیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نارًا﴾ یعنی در اثر تبهکاریهایی که قوم نوح داشتند، غرق شدند و از همان جا مستقیماً وارد آتش شدند، آیه 25 ﴿مِمّا خَطیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نارًا﴾ نه «ثم ادخلوا» این «فا» برای تفریع بلافصل است یعنی در همان امواج طوفان که غرق شدند، همین که مُردند در طوفان رفتند در آتش، در آتش برزخی در دریا هم هست، یک آتش دنیایی نیست که با آب دنیایی نسازد که. خب، پس اینها هم در دنیا خزی دارند، هم در برزخ در عذاباند هم در قیامت در اشدُّ العذاباند، هم ﴿لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ﴾ و هم ﴿لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ﴾ .
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است