display result search
منو
تفسیر آیات 123 تا 127 سوره طه

تفسیر آیات 123 تا 127 سوره طه

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 21 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 123 تا 127 سوره طه"

آثار دنیوی و اخروی تبعیت و اعراض از هدایت الهی
بررسی تکوینی و تشریعی بودن اختیار انسان
علل آرامش و اضطراب انسان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِنِّی هُدیً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلاَ یَضِلُّ وَلاَ یَشْقَی ﴿123﴾ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی ﴿124﴾ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَی وَقَدْ کُنتُ بَصِیراً ﴿125﴾ قَالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذلِکَ الْیَوْمَ تُنسَی ﴿126﴾ وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُّ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَی ﴿127﴾

تعبیر قرآن درباره هبوط آدم و حوا (علیهماالسلام) و ابلیس به زمین
در سورهٴ مبارکهٴ «طه» که عناصر محوری آ‌ن جریان اصول اعتقادی است مسئله مبدأ و وحی و نبوّت را بازگو فرمودند در بخش اخیر جریان معاد را مطرح می‌کنند. به مناسبت این اصول اعتقادی، قصّهٴ حضرت آدم و حوّا(سلام الله علیهما) را بازگو فرمودند برای بار سوم چون هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت هم در سورهٴ «اعراف» و بار سوم جریان سورهٴ مبارکهٴ «طه» مطرح است گرچه جریان سجده در هفت سور‌ه مطرح شد ولی جریان بهشت در این سه سور‌ه طرح شد. بعد فرمود شما در این منطقه که حالا جنّت آسمانی است نباید حضور داشته باشید باید بروید زمین آدم و حوّا و همچنین شیطان وارد زمین شدند. تَثنیه به لحاظ دو جنس است یعنی آدم و حوّا جنس انسان و ابلیس جنس جن و مانند آن این دو جنس مأمور شدند که بیایند زمین لذا فرمود: ﴿بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ﴾ این طور نیست که این تثنیه برای آدم و حوّا باشد نظیر ﴿لاَ تَقْرَبَا﴾ نظیر آنها نیست ﴿قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعاً﴾ تثنیه در سورهٴ «طه» همان جمعی است که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بیان شده آیهٴ 36 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود که ﴿وَقُلْنَا اهْبِطُوا﴾ به آدم و حوّا و ابلیس ﴿بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ﴾ همین جمع را به صورت دو جنس متقابل در آیهٴ محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «طه» مطرح فرمود ﴿قَالَ اهْبِطَا﴾ یعنی جنس انس و جن، آدم و حوّا از یک طرف، ابلیس از طرف دیگر ﴿جَمِیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ﴾.

آثار دنیوی و اخروی تبعیت و اعراض از هدایت الهی
خب، از این به بعد شریعت می‌آید، وحی و حکم الهی می‌آید وقتی شریعت آمد شما در انتخاب راه و چاه آزاد و مختارید بشر را ما آزاد آفریدیم هیچ اجباری در کار نیست و این نشانهٴ کمالِ بشریّت است و کمال دین است ﴿فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِنِّی هُدیً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ﴾ اگر کسی تابع هدایت الهی باشد نه گمراه می‌شود نه در زحمت می‌افتد این مطلق است چه در دنیا، چه در برزخ، چه در قیامت، چه به لحاظ فردی و بدنی، چه به لحاظ روحی، چه به لحاظ اجتماعی، بالقول المطلق گمراهی ندارد کج‌راهه نمی‌رود و در زحمت نمی‌افتد مگر آن زحمتهایی که زمینهٴ امتحان است که لازمهٴ تکامل است وگرنه از ناحیهٴ دین نه گمراه می‌شود نه گرفتار ﴿فَلاَ یَضِلُّ وَلاَ یَشْقَی﴾ در مقابل اگر کسی اعراض کرد از دین الهی ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی﴾ یعنی از همان هدایت و دین الهی، ضلالت و شَقای او به این است که ﴿فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ او در یک زندگی تنگ قرار می‌گیرد این هم به اطلاق شامل بدنی و روحی و فردی و اجتماعی در دنیا، شامل دنیا برزخ آخرت خواهد شد همهٴ اینها زیر پوشش ﴿فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ می‌تواند قرار بگیرد منتها اگر این ﴿فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ مطلق بود ذکر جریان معاد بعد از این اطلاق یا عموم از باب ذکر خاص بعد از عام للإهتمام است که ﴿وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾ و اگر ﴿فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ ناظر به دنیا بود ﴿وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ فقط ناظر به آخرت است پس ذکر ﴿نَحْشُرُهُ﴾ یا از باب ذکر خاص بعد از عام است در صورتی که جملهٴ قبل مطلق یا عام باشد و یا نه، در مقابل دنیاست اگر جملهٴ قبل مخصوص دنیا باشد ﴿وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی﴾ همین تعبیر دو جانبه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم آمد آیهٴ 36 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این است ﴿وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ﴾ بعد در جریان تلقّی در آیه 38 سورهٴ «بقره» دارد ﴿قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ این همان تعبیر دیگری از ﴿فَلاَ یَضِلُّ وَلاَ یَشْقَی﴾ است ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ در مقابل [یعنی عبارت اخریٰ] ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ است بالأخره یا قبول یا نکول هم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هر دو قِسم ذکر شده هم در محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «طه».
پرسش:...منافی اختیار نیست
پاسخ: نه دیگر، راه خاصّ خودش را نشان می‌دهد.

بررسی تکوینی و تشریعی بودن اختیار انسان
اختیار با تکوین سازگار است ولی با تشریع نه، تشریع یعنی قانون‌گذاری دیگر فرمود اگر کسی به حُسن اختیار خودش راه راست را طی کرده است پاداش می‌بیند، اگر به سوء اختیار خودش راه کج را طی کرده است کیفر می‌بیند این اجبارِ شرعی هست یعنی وجوب هست اما وجوب شرعی که جلوی اختیار تکوینی را نمی‌گیرد که ما که شرعاً مختار نیستیم که آن می‌شود ـ معاذ الله ـ اباحه‌گری اگر کسی در نظام شریعت آزاد و رها باشد این آزادی و رهایی در نظام شریعت ـ معاذ الله ـ همان اباحه‌گری است یعنی هر کس هر کاری می‌کند ولی ما را خدای سبحان در نظام تکوین آزاد کرده فرمود این هم راه آن هم چاه ما عقل و فطرت را از درون، وحی و نبوّت را از بیرون فرستادیم تا تو را هدایت بکنند از نظر تکوین آزادی ولی از نظر اختیار و تکامل الاّ ولابد باید راه خوب را انتخاب بکنی وگرنه آسیب می‌بینی، خب.

علل آرامش و اضطراب انسان
مطلب مهم این است که این معانی را بشر می‌فهمد افراد عادی می‌فهمند یعنی تا حال آنچه گفته شد می‌فهمیم اما دوتا مشکل اساسی است که واقعاً برای تودهٴ ما قابل حل نیست و قرآن به عنوان بهترین هدیه الهی این چیزها را به ما می‌فهماند بعد می‌فرماید: ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ چیزهایی را ما به شما می‌گوییم که شما درکتان به آنجا نمی‌رسد به آسانی نمی‌فهمید گاهی و آ‌ن آرامش شماست شما خاطراتی در روح دارید بعضیها با آرامی زندگی می‌کنند با نفس مطمئنّه زندگی می‌کنند، با خیال خوب زندگی می‌کنند هر غذایی که دارند هر راهی که دارند به آسانی زندگی می‌کنند نه بیراهه می‌روند نه راه کسی را می‌بندند شبها هم نیازی نیست که با قرص خواب بخوابند خوب زندگی می‌کنند، خوب هم غذا می‌خورند، خوب هم می‌خوابند بعضیها در جهنّمی زندگی می‌کنند هیچ آرامش ندارند وضع مالی آنها هم خیلی خوب است بین دو جدار در زحمت‌اند یکی حفظ موجود، یکی طلب مفقود، یکی اینکه آنچه را دارند چگونه حفظ بکنند، یکی آنچه را ندارند چگونه به دست بیاورند دائماً بین این دو جدار در ضغطه و فشارند اینها تنها فشار قبر ندارند فشار خواب دارند، فشار بیداری دارند، فشار شب دارند، فشار روز دارند نمی‌فهمند این مشکل از کجا پیدا شده بدون قرص خواب هم نمی‌توانند بخوابند و همهٴ نعمتها را هم دارند این درد چیست، از کجا آمده نه پزشک روانشناس می‌تواند مشکل این را حل کند چون این مشکل طبّی ندارد این از جای دیگر دارد چوب می‌خورد آن چیست این یکی، دوم این ترسالی و خشکسالی بعضی از سالها باران کم است بعضی از سالها باران زیاد است، بعضی جاها زلزله می‌آید بعضی جاها زلزله نمی‌آید، بعضی جاها آفتهای پیش‌بینی نشده می‌آید بعضی جاها آفتهایی نمی‌آید اینها برای خیلی از افراد روشن‌فکر افسانه است اینها یعنی چه.
گناه، عامل نزول بلا و نقمت
قرآن این دو معما را حل می‌کند می‌فرماید ما چیزهایی به شما می‌گوییم که شما نه تنها نمی‌دانید، نمی‌توانید یاد بگیرید شما می‌بینید آمار مرگهای سکته‌ای فراوان است در مدّتی طلاق زیاد است این بیماریها چیست، این دردها از چیست، از کجا نشأت گرفته. ما در دعای «کمیل» می‌خوانیم «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی‏ تَهْتِکُ الْعِصَمَ... تَحْبِسُ الدُّعآءَ» اینها را می‌خوانیم در روایات برای تک تک اینها آدرس دادند آن گناهی که «تَهْتِکُ الْعِصَمَ» چیست، آن گناهی که «تَحْبِسُ الدُّعآءَ» چیست، آن گناهی که «تَقْطَعُ الرّجآءَ» چیست، آن گناهی که «تُنْزِلُ النِّقَم» چیست، بخشی از اینها را مرحوم کلینی در جلد دوم کافی ذکر کرد و مرحوم فیض(رضوان الله علیه) غالب اینها را در یکجا گردآوری کرده ائمه فرمودند فلان گناه سکته را زیاد می‌کند، فلان گناه باران را کم می‌کند، فلان گناه گرانی می‌آورد اینها برای خیلیها افسانه است می‌گویند ضعف مدیریت، بسیار خب ضعف مدیریت هم آفتی است اما این آفت از کجا پیدا شده این دوتا معنای عمیقِ قرآنی برای خیلیها افسانه است خدا می‌فرماید ما چیزهای تازه به بشر می‌فهمانیم ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ نه «ما لا تعلمون» ما چیزهایی می‌گوییم که شما نه تنها نمی‌دانید، نمی‌توانید یاد بگیرید برای روشن‌ترین افراد جامعه شما وقتی اینها را بگویید می‌گویند افسانه است خب چه ارتباطی هست که کارهای بی‌عفّتی اگر زیاد شده سکته زیاد می‌شود این افسانه است که «إذا کَثُرَ الزنا کَثُرَ الفجأةً» در روایات ما هست.

رابطه تقوا با نزول نعمت در قرآن
خب، قرآن دارد که اگر اینها به راه باشند ما درهای آسمان و زمین را به روی اینها باز می‌کنیم خود این آیات اول خوانده بشود آن روایات شریف هم چه در دعای «کمیل» چه آن روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرده روایاتی که مرحوم فیض همهٴ اینها را جمع کرده قدم به قدم مشخص کردند کدام گناه است که فلان خطر را می‌آورد آن روایت مشخص بشود یک، این آیات در درجهٴ اُولیٰ مشخص بشود دو، تا به آن جمع‌بندی عقلی و تحلیل عقلی برسیم سه. در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرموده بود که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ ٭ وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ فرمود اگر اینها دینشان را حفظ بکنند کتاب را حفظ بکنند یعنی این سنّت الهی است اختصاصی به ما مسلمانها ندارد اگر مسیحیها مسیحی راستین باشند، اگر یهودیها یهودیهای راستین باشند به حرف انبیایشان ایمان بیاورند و عمل کنند ما برکاتشان را فراوان می‌کنیم ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِم مِن رَبِّهِمْ﴾ از قرآن هم کمک بگیرند ﴿لَأَکَلُوا مِن فَوْقِهِمْ﴾ باران مناسب دیگر خشکسالی ندارند ﴿وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ معادن زمین، ذخایر زمین، کشاورزی زمین، باغداری زمین ولی ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 96 این است که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی﴾ این اختصاصی به مسیحی و یهودی و امثال ذلک ندارد ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ﴾ هیچ وقت خشکسالی ندارند، هیچ وقت گرانی ندارند، هیچ وقت قحطی ندارند ﴿وَلکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ٭ أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَائِمُونَ ٭ أَوْ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَی أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحی وَهُمْ یَلْعَبُونَ﴾ فرمود گاهی ممکن است که عذاب الهی شب بیاید گاهی ممکن است روز دامنگیرشان بشود و مانند آن. در سورهٴ مبارکهٴ «نوح» آنجا هم به این صورت آمده است که از دیرزمان این سخن بود وجود مبارک نوح هم به امّت خودشان این مطلب را فرمود: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً ٭ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُم مِدْرَاراً ٭ وَیُمْدِدْکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَل لَکُمْ أَنْهَاراً﴾ مالتان، فرزندتان، روزیتان، خشکسالیهایتان را برطرف می‌کند آن نِعَم را فراهم می‌کند و مانند آن، در سورهٴ مبارکهٴ «جن» آیهٴ شانزده به این صورت است ﴿وَأَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾ اینها اگر بیراهه نروند راه کسی را نبندند راه خودشان را بشناسند راه خودشان را بروند ما هیچ وقت خشکسالی برایشان مقرّر نمی‌کنیم ﴿وَأَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾ آبِ فراوان را حالا یا از چشمه است یا از چاه است یا از قنات است یا از باران است تأمین می‌کنیم این آیات فراوان، روایات هم که الی ما شاء الله در این زمینه هست و آن گناهانی که جلوی نِعم را می‌گیرد آنها را هم مشخص کردند و راهش هم بازگو کردند.

کلام بوعلی سینا درباره آثار نماز
بزرگان فلسفهٴ اسلامی مثل مرحوم بوعلی این در مهم‌ترین کتابش یعنی شفا شاید ما دهها بار در نمازجمعه غیر نمازجمعه فرمایش ایشان را نقل کردیم فرمود مبادا حرف افرادی که خیال می‌کنند روشن‌فکرند اینها را اعتنا کنید اینها را بگذارید کنار خیلی از حرفهایی که تودهٴ مردم معتقدند اینها ریشهٴ برهانی دارد اینها ریشهٴ قرآنی دارد من خودم رساله‌ای نوشتم در اینکه نماز استسقا در آمدن باران اثر دارد مبادا کسی بگوید نماز استسقا چیست، نماز باران چیست ما دو رکعت نماز بخوانیم باران می‌آید هواشناسی عوض بشود اینها چیست؟ خب این ابن‌سیناست بالأخره مسلمان و کافر او را به عظمت علمی قبول دارد این یونسکو که صبغهٴ اسلامی ندارد که مسلمان در آن هست، یهودی در آن هست، مسیحی در آن هست، زرتشت در آن هست، کافر در آن هست، مارکسیست در آن هست، همه ابن‌سینا را به عظمت علمی قبول دارند کسی که بی‌استاد می‌شود فیلسوف، بی‌استاد می‌شود منطقی، بی‌استاد می‌شود حکیم، بی‌استاد می‌شود ریاضیدان، بی‌استاد می‌شود طبیب خب یک نابغهٴ جهانی است دیگر این فقط شاگرد نماز بود شاگرد نماز یعنی شاگرد نماز می‌گفت هر وقت من مشکلی پیدا می‌کردم چیزی برایم حل نمی‌شد وضو می‌گرفتم به جامع شهر یعنی مسجد جامع به جامع شهر می‌رفتم دو رکعت نماز می‌خواندم مسئله برای من حل می‌شد کسی نبود که استاد بوعلی باشد این در الهیات شفا تصریح می‌کند «یدفعه هؤلاء المتشبّهة بالفلاسفة» فرمود مبادا حرف اینها را گوش بدهید یک آدم روشن‌فکری بگوید که چه رابطه‌ای بین نماز استسقای ما با آمدن باران خب پس اگر قرآن است حرفش این است، روایت است حرفش این است، برهان و فلسفه است حرفش این است حالا ببینیم راه عقلیش چیست.

تاثیر متقابل اعمال انسان بر موجودات جهان
ما این دوتا مشکل را باید با راه عقلی، با تحلیل عقلی با کمک این آیات و روایات حل کنیم که اگر دین باشد مشکلات روحی برای افراد نیست یک، مشکلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی برای جامعه نیست دو، جامعش این است که انسان یک موجودِ تافتهٴ جدابافته از عالَم نیست که مثلاً ما جهانی داریم، انسانی داریم می‌گوییم چه ارتباطی بین انسان و جهان خیر، انسان جزء این جهان است یک، حوادث و رخدادهای این جهان در تصمیم‌گیریهای انسان سهم تعیین‌کننده دارد دو، کارهای انسان هم در جهان اثر دارد سه، آن که این جهان را تنظیم می‌کند برابر با خواسته‌ها و اعمال صالح و طالح انسان تنظیم می‌کند جایی ابری را دستور می‌دهد اول نسیمی را دستور می‌دهد می‌وزد این نسیم را تحریک می‌کند می‌شود تندباد، کم کم ابر تولید می‌شود ابر را تلقیح می‌کند ابر باردار می‌شود اما کجا باید ببارد ساقی چه کسی است، سائق چه کسی است و قائد چه کسی است فرمود ما این ابرها را از پشت سر رهنمود می‌دهیم ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ ما سائقیم نه تنها خدا ساقی است بلکه سائق است ابر را از پشت می‌راند وقتی ملّتی نالایق بودند این ابرها را خدا دستور می‌دهد در دریاها ببارند به عدد عطش هر گیاهی خدا قطرهٴ باران دارد اگر ملّت لایق نبود این آبها را به دریا می‌ریزد اگر ملّت لایق بود اینها را به سرزمین می‌ریزد ما دلمان می‌خواهد تمام نافرمانیها را بکنیم و ابر و باد و فلک و مَلک در کار باشند تا ما را تأمین کنند خب ما را چه کسی اداره می‌کند، جهان را چه کسی اداره می‌کند آیا مدیر جهان غیر از مدیر انسان است آیا ربّ انسان غیر از ربّ جهان است یا اینها دوتا گسیخته از هم‌اند انسان چه ملحد و چه موحّد باید بهره ببرد یا نه، هیچ کدام از این فروض نیست همه اینها را یک ربّ‌العالمین دارد اداره می‌کند آن که ربّ‌العالمین دارد اداره می‌کند می‌گوید همهٴ حوادث که به رهبری حکیمانهٴ خداست این خدای حکیم فرمود: ﴿أَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾ شما اگر به راه بودید ما هم این خشکسالیتان را ترمیم می‌کنیم به تَرسالی، بیراهه رفتید ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ پس این‌چنین نیست که هوا و فضا در اختیار هواشناسی باشد این فقط می‌شناسد اما چه کسی محرّک است چه کسی تنظیم می‌کند چه کسی تلقیح می‌کند چه کسی باردار می‌کند چه کسی زایمان می‌دهد دیگری است بنابراین هیچ ممکن نیست که ما بگوییم اعمال ما در جهان اثر نمی‌گذارد و حوادث روزگار در ما اثر نمی‌گذارد خیر، حوادث روزگار در فصول چهارگانه در کیفیت تصمیم‌گیری انسان مؤثر است اعمال حَسَن و قبیح انسان هم در رخدادها اثر دارد چون مجموع را خدا دارد اداره می‌کند خدا گاهی تنبیه می‌کند، گاهی ذات اقدس الهی به عنوان استدراج کسانی را سرگرم مال می‌کند فرمود اینها که مدّتی بیراهه رفتند ما اینها را آزمودیم به راه نیامدند از این به بعد ﴿سَنَسْتَدْرِجُهُم﴾ مالِ فراوان می‌دهیم، فرزندان فراوان می‌دهیم ولی شما مؤمنین خیال نکنید ما به آنها داریم احسان می‌کنیم ﴿فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ﴾ گاهی خدا انسان را با مال می‌گیرد، گاهی با فرزند می‌گیرد «کَدودٌ کَدُودِ القَزِّ یَنسج دائما» نظیر این کِرم ابریشم که می‌تَند می‌تَند در همان تَنیده‌های خود دفن می‌شود دور خود می‌تَند دیگر «کَدودٌ» اهل کَد و رنج است «کدودِ القَزّ» مثل کرم ابریشم که «ینسج دائما» دفعتاً همان‌جا خفه می‌شود بنابراین این طور نیست که بشر هر کاری بکند حوادث تغییر نکند این طور نیست حوادث را خدا اداره می‌کند یک، بشر را خدا تدبیر می‌کند دو، راهها را هم مشخص کرده سه، «کژ روی جفّ القلم کژ آیدت» چهار.

منشا آرامش و اضطراب انسان
اما خاطرات ما، آرامش ما، ما همان طوری که در روزگار کلّ آسمان و زمین را یک نفر دارد اداره می‌کند این صحنهٴ دل را که از آسمان و زمین وسیع‌تر است آن را هم دیگری دارد اداره می‌کند مقلّب‌القلوب چه کسی است، ما توان آن را نداریم که جلوی سهو و نسیان را بگیریم یک، توان آن را نداریم جلوی خاطرات را بگیریم دو، گاهی یک خاطرهٴ گزنده‌ای که برای گذشته بود دفعتاً ظهور می‌کند آدم را نگران می‌کند گاهی خاطره‌های خیلی شیرین و خوبی که انسان به آن علاقه‌مند است از یاد آدم می‌رود در سرِ جلسهٴ امتحان کنکور باید جواب بدهد از یادش می‌رود خب گاهی رفتن، گاهی آمدن، گاهی تذکّر، گاهی نسیان دامنگیر انسان می‌شود و در اختیار ما نیست آن بیچاره‌ای که با قرص خواب باید بخوابد همهٴ نعمتها را دارد برای اینکه حیات او حیات خبیثه است در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» ذیل این آیه بیان نورانی حضرت امیر گذشت در آیه این است که اگر کسی مؤمن بود و عمل صالح داشت ﴿فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً﴾ در آنجا وجود مبارک حضرت امیر دارد که «هِیَ الْقَنَاعَةُ» یک انسان قانع خوب زندگی می‌کند، خوب غذا می‌خورد، خوب می‌خوابد، خوب حرکت می‌کند، خوب مطالعه می‌کند، خوب هم محترمانه زندگی می‌کند چیزی که بیرون از حوزهٴ قدرت اوست به او دل نمی‌بندد لذا راحت می‌خوابد اما دیگری واقعاً ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾.

عوامل نیل به حیات طیبه و خبیثه
این دوتا آیه که یکی در سورهٴ مبارکهٴ «طه» یعنی محلّ بحث است یکی در سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» اینها مقابل هم‌اند در آ‌نجا فرمود: ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ یک آدم باتقوا هرگز گیر نمی‌کند نمی‌ماند بالأخره برون‌رفت دارد ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾ اما از این طرف ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ این تمام تلاش و کوشش را می‌کند شب با قرص بخوابد همهٴ نِعَم را دارد «ضَنْک» یعنی فشار، تنگی با اینکه در وسعت رزق است آن یکی ﴿مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً﴾ عقل این را می‌گوید، نقل این را می‌گوید، قرآن این را می‌گوید، روایت این را می‌گوید آدم راحت است اما اگر کسی گفت چه ارتباطی بین کارِ من و حوادث روزگار این معلوم می‌شود خدایِ سکولار را قبول کرده به زحمت دینی را پذیرفته که با زندگی او ارتباط ندارد خدایی را قبول کرده که مدیریت عالَم به عهدهٴ او نیست ـ معاذ الله ـ خدایی را قبول کرده که مدیریت روحِ او به عهدهٴ او نیست ـ معاذ الله ـ خدایی را قبول کرده که مدیریت اجتماعی او به عهدهٴ او نیست ـ معاذ الله ـ چنین خدایی را قبول کرده این سکولار دارد زندگی می‌کند نمی‌داند که موحّد نیست.

تأثیر اعمال انسان بر راحتی و سختی هنگام مرگ
بنابراین در قرآن کریم این اصل آمده که ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً﴾ یک زندگی سختی دارد تا آخر هم دارد می‌دوَد در قبر هم مشکلِ فشار قبر را دارد در برزخ هم مشکل فشار برزخ هم دارد مگر مؤمن فشار قبر دارد یا فشار مُردن دارد فشار عذابی است ذرّه‌ای فشار در حال مرگ برای مؤ‌من نیست هیچ فشاری برای مؤمن در لحظهٴ مرگ نیست مثل اینکه یک گُل یاسی را دارد بو می‌کند و رخت برمی‌بندد چون فشار عذابی است اما این بیچاره بین این دو دیوار در فشار است یکی حفظ موجود یکی طلب مفقود آن چیزی را که دارد چطوری حفظ بکند آن چیزی را که ندارد چطوری به دست بیاورد دارد فشار می‌بیند مثل دو لَبهٴ قیچی اما یک انسانِ آزاد راحت است دیگر ذرّه‌ای فشار چه در حال مُردن چه در برزخ چه در سر برداشتن از قبر و صحنهٴ قیامت برای مؤ‌من نیست خب.
این اصلِ عقلی را که قرآن روی آن تکیه کرده روایات روی آن تکیه کرده باید بپذیریم که ممکن نیست کسی مجاز باشد بگوید که چه رابطه‌ای بین اعمال مردم و حوادث روزگار خیر، کلّ این مجموعه را یک نفر دارد اداره می‌کند آن که دارد اداره می‌کند می‌گوید اگر شما بیراهه رفتید من این بارانها را به دریا می‌فرستم و اگر به راه آمدید ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ و ﴿أَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾ هم صریح سورهٴ مبارکهٴ «جن» است هم دستورات نماز استسقاست و مانند آن، بنابراین به ما گفتند تا می‌توانید فکر بکنید، تلاش و کوشش بکنید.

کلام امیرمومنان(علیهماالسلام) درباره ضرورت مدیریت در جامعه
در بیانات نورانی حضرت امیر هم همین بود که مرحوم صاحب وسائل این را نقل کرده «مَن وجد ماءً و تراباً ثمّ افتقر فأبْعَدَه الله» کار کردن، مدیریت صحیح، نقشه کشیدن، مُقتصِد بودن، اقتصاددانی کردن، تحصیل اقتصادی کردن، علم اقتصاد داشتن اینها هم جزء واجبات است دیگر حالا یا واجب عینی است یا واجب کفایی بعضیها قدرت اقتصادی‌شان قوی است هوش اقتصادی خدا به آنها داد بر آ‌نها واجب عینی است یک عدّهٴ زیادی رفتند تحصیل اقتصاد می‌کنند دیگر می‌شود واجب کفایی در سیاست این طور است، در امنیت این طور است، در اقتصاد این طور است، در فرهنگ این طور است اینها یا واجب عینی است یا واجب کفایی آن بیان نورانی حضرت امیر این است که ملّتی که آب دارد، خاک دارد، مع‌ذلک گندم، برنج، جو، چیزهای دیگر وارد بکند نیازمند به دیگران باشد «فأبعده الله» خب این را حضرت امیر فرموده دیگر، اینها جزء واجبات است که شما از هر مرجعی سؤال بکنید آیا اینها واجب است یا نه، همه می‌گویند واجب است حالا یا واجب عینی یا واجب کفایی نعم، واجب توصّلی است واجب تعبّدی نیست نظیر نماز و روزه که آدم حتماً باید قصد قربت بکند البته اگر خواست ثواب ببرد باید قصد قربت بکند اگر قصد قربت نکرد ثواب نمی‌برد اما عِقاب هم ندارد چون واجب خودش را انجام داده بنابراین بین انسان و خود انسان، بین انسان و جامعه انسان، بین انسان و جهان انسان در هر سه ضلع پیوند ناگسستنی است و مدیر یکی است و آن خداست، اگر کسی راست رفته هم راست زندگی می‌کند هم راست راحت با نفس مطمئنّه به سر می‌برد هم در جامعهٴ آرام زندگی می‌کند هم در جهان آرام، کج‌روی کرده به زحمت می‌خوابد با خودش در زحمت است با جامعه در زحمت است با جهان در زحمت.

پرسش:...
پاسخ: آن بله همین طور است برای اینکه آن نسبت به عذاب اخروی که دارد این رفاهِ مختصری هم که دارد نسبت به آن، بهشت است.

دنیا، زندان مومن و بهشت کافر
برای مؤمن دنیا سِجن است برای اینکه روح و ریحان به انتظار اوست وقتی انسان وارد آن سرزمین بشود اصلاً دنیا برای او ولو زندگی سلیمان پیغمبر را هم داشته باشد برای او قابل قیاس نیست آن عالَمی که «مدّ البصر» هست در خود قبر این طور است چه رسد به ساهرهٴ قیامت انسان وقتی که وارد قبر شد «القبرُ إمّا روضةٌ من ریاض الجنّة أو حُفرة مِن حُفَرِ النیران» برای مؤمن مدّ البصر هست یعنی تا آنجا که چشم می‌بیند الآن ما وقتی به کُرهٴ مریخ و بالاتر از کُرهٴ مریخ نگاه می‌کنیم مدّ البصر است دیگر آن تازه برای برزخ مؤمن است خب مؤمن در دنیا وقتی خودش را قیاس می‌کند با برزخ این می‌شود سِجن او دیگر، اما دربارهٴ کفّار این بیچاره‌ها همان طوری که در دنیا در مدار بسته زندگی می‌کردند خودبین بودند این طور نیست که این بیچاره‌ها را در جهنم که می‌برند دست و پایشان آزاد باشد آزادانه بسوزند با دست و پای بسته دارند می‌سوزند ﴿مُقَرَّنِینَ﴾ یعنی ﴿مُقَرَّنِینَ﴾ یعنی بسته، مقرون‌اند ﴿مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ﴾ اصفاد با صاد یعنی زنجیرها این است که با دست و پای باز نمی‌سوزانند که این را با دست و پای بسته چون دست و پایش هم بسته بود دیگر آن دستی که به طرف خیر دراز نشود بسته است دیگر، آن پایی که به مسجد و حسینیه نرود بسته است دیگر جاهای دیگر باز بود اما اینجا بسته بود این پایی که اهل مسجد و حسینیه نیست این بسته است این را نمی‌گذارند در قیامت باز باشد با پایِ بسته می‌سوزانند ﴿مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ﴾ جایشان هم تنگ است این طور نیست که حالا فضای بازی به آنها بدهند بگویند بسوز که در دنیا در فضای بسته بودند فقط برای خودشان می‌خواستند حالا هم خودشان را باید بخواهند، اگر گفته شد دنیا برای کافر بهشت است ولو کافر در زحمت هم باشد نسبت به آن رنجِ ابدی برای او رفاه است مؤمن اگر هم در دنیا در رفاه باشد نسبت به آن لذّت دائمی و ابدی که در برزخ و امثال آن هست نسبت به آن سِجن است.

علل گشایش و تنگی انسان در قرآن
البته امتحان هست، رنج هست، امتحانهایی که انسان وظیفهٴ شرعی‌اش را باید انجام بدهد هست ولی مقداری که عادت بکند به حلال خوردن و قناعت بقیه برای او آسان است دیگر فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾ از این وعده صریح‌تر چیست فرمود اگر شما چند قدم راه را بروید بعد دیگر احساس خستگی نمی‌کنید شما غالب نوشته‌های علما را که می‌بینید در همان سردابهای نجف نوشتند در درجهٴ چهل پنجاه حرارت آن وقت که نه کولر بود نه یخچال بود هیچ کدام از اینها نبود که خب با این وضع همین کتابها را نوشتند خیلی هم راحت بودند با نشاط زندگی می‌کردند، بنابراین اگر کسی یک چند صباحی یک مقدار امتحان بدهد بقیه می‌شود راحت ما عادت نکردیم که این خاطرات روحیمان را لذیذ بدانیم یک، بعد بدانیم از کجا این یُسر نصیب ما شد دو، اینها جزء اموری است که ﴿وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ فرمود من این را آسان می‌کنم ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾، ﴿أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَی ٭ وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی﴾ ما او را برای رفتن به طرف جهنم و سقوط همه وسایلش را آماده می‌کنیم.

نزول نعمت و بلا در اثر اعمال انسان به اراده الهی
پس بنابراین این دو سه‌تا مسئله جزء مسائلی است که برای ما لولا الوحی قابل درک نیست الآن هم که فضا، فضای اسلامی و معطّر است وقتی شما بگویید که فلان گناه باعث فلان زلزله می‌شود می‌خندند یا «إذا کَثُر الزنا کثر موتُ الفجأة» می‌خندند باور نمی‌کنند باید روشن کرد که بین اعمال مردم و حوادث روزگار رابطه است آیات قرآن انسان را کمی رام می‌کند دعای نورانی «کمیل» قدری رام‌تر می‌کند، جلد دوم کافی قدری رام‌تر و رام‌تر می‌کند، کار مرحوم فیض در وافی که همه‌ٴ اینها را جمع کرده و مشخص کرده انسان را مطمئن می‌کند که فلان گناه اثرش این است برای اینکه یک نفر دارد عالم را اداره می‌کند تمام حوادث به تدبیر همان یک نفر است علل و عوامل طبیعی مبدأ قابلی‌اند به اصطلاح فاعلِ ما به‌اند نه فاعل ما منه، اگر فلسفه در حوزه رایج باشد آدم می‌فهمد که هواشناسی بُردش بُرد مبدأ قابلی است قابل که کار را انجام نمی‌دهد کار را فاعل می‌کند رهبری همهٴ اینها به دست فاعل هست نه به دست قابل الآن همان لاشهٴ علوم است که در این هواشناسیها هست می‌گوییم نسیم وزید چه کسی وزانده، ابر پیدا شد چه کسی تولید کرده، ابر را تلقیح کردند و باردار کردند چه کسی باردار کرده، چه کسی نکاح کرده بین ابر، چه کسی ابر را پدر کرده، چه کسی ابر را مادر کرده باد این‌قدر قدرت دارد که خودش به تنهایی با ارادهٴ خودش این ابرها را گاهی به دریا ببرد گاهی به صحرا یا ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ خب اگر این علوم در حوزه باشد که ما یک مبدأ فاعلی داریم که گرداننده و مدیر کل است دیگر این تعجّب در کار نیست دیگر آن روایت «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتی‏ تَهْتِکُ الْعِصَمَ... تُنْزلُ النِقَم... تِنْزِل البلاء» آدم به خوبی این دعاها را می‌خواند و به خوبی هم معتقد است آن وقت چهارتا اشک هم ریخت اشکِ عارفانه است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:53

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن