- 5
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 110 تا 112 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 110 تا 112 سوره آلعمران"
تبیین عناصر محوری در شناخت اولیای الهی
ناتوانی اهل کتاب از آسیب رساندن به مسلمین
دلیل ذلیل شدن و غضب پروردگار بر قوم یهود
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ ﴿110﴾ لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی وَإِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ ﴿111﴾ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ ﴿112﴾
تبیین عناصر محوری در شناخت اولیای الهی
همانطوری که در کریمه سورهٴ «حجرات» فرمود: ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ﴾ در آیهٴ سورهٴ «بقره» هم فرمود که ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هادُوا وَالنَّصاری وَالصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ در بین همه ملل و اقوام هر فرد یا گروهی که دارای این سه عنصر اصیل باشد او از اولیای الهی به شمار میآید و ترس و اندوهی بر او نیست چه در جمع مؤمنین چه در جمع یهودیان چه در جمع مسیحیان چه در جمع صابئین هر کسی که این سه اصل را داشته باشد قبلاً که این کریمه در سورهٴ «بقره» بحث شد ملاحظه فرمودید منظور آیهٴ سورهٴ «بقره» و سورهٴ «مائده» این نیست که الآن هم این اقوام چهارگانه یعنی مؤمنین و یهودیها و نصاری و صابئین اقوام چهارگانه الآن هم امتیازی بینشان نیست بلکه هر کسی در هر عصری ایمان به خدا بیاورد یک، ایمان به قیامت داشته باشد دو، که مبدأ و معاد است و عمل صالح هم بکند اهل فلاح و رستگاری است عملی را قرآن کریم صالح میداند که برابر با حجت آن عصر باشد و دین منسوخ و شریعت منسوخ حجت عصر نیست اگر عملی مطابق با شریعت منسوخه باشد آن عمل صالح نیست قهراً منظور این نیست که در عصر حاضر هم فرقی بین مسلمین و یهودیها و مسیحیها و صابئین نیست هر عصری کسی که این سه اصل را داشته باشد اهل فلاح است قهراً این آیه محل بحث هم که ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ اینچنین خواهد بود هر عصری که مردم آن عصر برابر با حجت آن عصر ایمان به خدا بیاورند امر به معروف بکنند نهی از منکر بکنند به حال دیگران سودمندند منتها چون عصر شما عصر قرآن است که مهیمن بر کتابهای آسمانی است و رهآورد رسولتان هم مهیمن بر رهآورد انبیای گذشته است عمل شما نسبت به آنها ایمان شما نسبت به آنها اقوی خواهد بود از این جهت شما خیر الامم خواهید بود در صورتی که این سه عنصر اصلی را حفظ کنید.
پرسش:...
پاسخ: البته اهتدی آن مصادیقی دارد و کاملترین مصداقش همان ولایت است چون «بنی الاسلام علی خمس» که افضل آنها ولایت است در هر عصری اینطور است مطلب دیگر آن است که
پرسش:...
پاسخ: آنجا بحث شد که این اسلام اصطلاح قرآن کریم است نه اصطلاح معمول ولی نیازی به تمسک به ﴿وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اْلإِسْلامِ﴾ نیست برای اینکه آیه اصلاً اطلاق ندارد تا ما بگوییم اطلاق آیه به کریمهٴ ﴿وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اْلإِسْلامِ دیناً﴾ تقیید میشود یا عموم ندارد که ما بگوییم به آیه ﴿مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اْلإِسْلامِ دیناً﴾ تخصیص پیدا میکند برای اینکه آیه ملاک نجات را همین سه اصل میداند ایمان به خدا ایمان به قیامت و عمل صالح ، عمل صالح تطبیق کار بر آن حجت عصر است قهراً مسئله وحی و رسالت آن عصر هم پذیرفته شده است و عمل برابر با آن وحی و رسالت عصر هم محقق خواهد شد.
پرسش:...
پاسخ: الآن که نیست این در اعصار گذشته است هر کسی در هر عصری این سه اصل را داشته باشد موفق است آنوقت یهودی بود دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر چون الیوم عمل به شریعت منسوخ که عمل صالح نیست که الیوم کسی به طرف بیتالمقدس نماز بخواند که عمل صالح نیست یا در غیر ماه مبارک رمضان روزه بگیرد که عمل صالح نیست.
پرسش:...
پاسخ: آن در عصر خودش است آنکه یهودیهای عصر خودش را ذکر میکند غرض اینکه این آیه جنبه عمومی دارد
پرسش:...
پاسخ: همه اهل کتاب این آیات هم میرسیم ولی منظور این است که آن نمیخواهد بگوید که الآن فرقی بین مسلمانها و یهودیها و مسیحیها و صابئین نیست اینطور نیست ولی این خیر امت بودن در همه اعصار حاصل است منتها چون این عصر عصر قرآن است که مهیمن بر سایر کتابهاست خیریّت این هم مهیمن بر خیریّتهاست.
ناتوانی اهل کتاب از آسیب رساندن به مسلمین
بعد فرمود اهل کتاب اگر برابر امر به معروف و نهی از منکر شما متنبه میشدند و ایمان میآوردند به اسلام خیر بود ولی بعضیها ایمان آوردند و پذیرفتند ولی اکثری اینها از پذیرش سر باز زدند این درباره اهل کتاب بعد فرمود که شما راهتان را ادامه بدهید آسیبی از آنها به شما نمیرسد آنها نه به شما آسیب میرسانند و نه خودشان طرفی میبندند اما به شما آسیب نمیرسانند آن در مقطع اولای آیه است که فرمود: ﴿لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی﴾ اینها فقط میتوانند از نظر تبلیغات و تهمتهای تبلیغی و اهانتها و هتاکیها شما را برنجانند در همین حد میتوانند آزار کنند بیش از این از دست اینها برنمیآید و ساخته هم نیست در بخشی از آیات قرآن کریم اذیتهای اینها ذکر شده است نظیر آیهٴ 186 همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» دارد که ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیراً﴾ شما از اهل کتاب و از مشرکین اذیتهای فراوانی میشنوید همین دروغ پردازیها اهانتها هتاکیها اینها اذیتهایی است که از اهل کتاب و مشرکین به مسلمین اصابت میکند ﴿أَذًی کَثیراً وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ اگر صابر و باتقوا باشید به مقصد میرسید و این جای صبر و بردباری و پرهیزکاری است زیرا از اموری است که باید روی آن تصمیم گرفت گرچه هر کاری با تصمیم همراه است اما کارهای مهم را میگویند «من عزم الامور» است یعنی «من الامور التی ینبغی ان یعزم» بعضی از کارها با همان ارتکاز اولی حل میشود کسی از منزل به مرکز کارش بخواهد حرکت بکند یک راهی که هر روزه میرود این یک چیز مشخصی است اما اگر بخواهد یک کار جدید و مهمی را انجام بدهد میگویند این «من عزم الامور» است یعنی کاری است که باید روی آن تصمیم گرفت فکر کرد تصمیم گرفت سود و زیانش را سنجید و یک طرفه داوری کرد این «من عزم الامور» است فرمود صبر و بردباری در برابر دیگران این ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ است «من الامور التی ینبغی ان یعزم علیها» است در بخشهای دیگر هم فرمود که اذیتی از اینها به شما میرسد اما اینچنین نیست که قابل تحمل نباشد در سورهٴ «نور» جریان افک و مانند آن یا در سورهٴ «توبه» آیه اذن و مانند آن اینها اذیت به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین هست اینها ایذای پیامبر بود که ﴿وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ﴾ بعد فرمود اینها آزار میکند پیامبر را و شنیدن این حرفها آن حضرت را میرنجاند یا شما مؤمنین از شنیدن تهمتها رنج میبرید بیش از این حد چیزی به شما نمیرسد ﴿لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی﴾.
ترسی منافقین ومشرکین از جنگیدن
اما بخش دوم که اینها پیروز نخواهند شد این است که فرمود: ﴿وَإِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ﴾ اگر هم نوبت به نبرد باشد اینها داعیهای ندارند که بجنگند اینها فرار میکنند زیرا مسئله آخرت برای اینها ثابت نیست و روشن نیست و داعی ندارند که بجنگند کار منافقین و مشرکین این است که «یُوَلُّونَ اْلأَدْبارَ» این یک اصل مشترکی است که بین کفر و نفاق هست چه اینکه کسانی هم که در ظاهر به کسوت اسلام درآمده بودند اینها هم حکم مشرکین و کافرین را دارند در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» فرمود منافقین با کافرین همدست و داستاناند ولی روز جنگ که فرا میرسد فرار میکنند همین منافقین به کافرین میگویند که اگر شما وارد جنگ شدید ما شما را کمک میکنیم ولی دروغ میگویند اگر هم وارد صحنه جنگ بشوند فرار میکنند این در سورهٴ «حشر» آیهٴ دوازده آمده است ﴿لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ اْلأَدْبارَ﴾ و کسانی هم که در صدر اسلام به صورت مسلم صوری بودند ولی سیرتشان سیرت نفاق بود آنها هم در جریان جنگ فرار میکردند در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» جریان این دو گروه را مشخص کرد فرمود اینها مسلمانها در صدر اسلام به دو گروه تقسیم شدند عدهای با اینکه تعهد سپردند که صحنه را ترک نکنند ولی از خطر جنگ رو برگردان شدند و فرار کردند ﴿وَلَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ اْلأَدْبارَ﴾ اما در عین حال که ﴿وَکانَ عَهْدُ اللّهِ مَسْؤُلاً﴾ همین که جنگ شروع شد فرار کردند ﴿قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ﴾ در مقابل این گروه مردانی هستند که پایدار و مستقیماند که ﴿مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ﴾ اینها در مقابل ﴿وَلَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ اْلأَدْبارَ﴾ است اینها فرا کردند آنها کسانی هستند که ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبْدیلاً﴾ منافق کارش این است لذا فرمود: ﴿لَیُوَلُّنَّ الأَدْبَارَ﴾ اما اینچنین نیست که حالا که فرار کردند به یک مقصدی پناهنده بشوند که از نصرت و شوکت برخوردار بشوند فرمود: ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ اینها منصور نخواهند بود همواره مخذولاند هرگز کسی اینها را یاری نخواهد کرد که اینها پیروز بشوند این ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ یک جمله جدا و مستقلی است که هم در پایان آیهٴ دوازده سورهٴ «حشر» بود که فرمود: ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ هم در پایان همین آیه محل بحث آمده که ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ اینها اهل نصرت نیستند که منصور بشوند چون هیچ کسی اینها را یاری نمیکند در بخشهای دیگر فرمود که ولیّ و نصیری ندارند نظیر آنچه که در سورهٴ «فتح» آمده آیهٴ 22 سورهٴ «فتح» ﴿وَلَوْ قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلا نَصیراً﴾ نه تنها اینها بر شما پیروز نمیشوند راهی هم برای نصرت خودشان پیدا نمیکنند لذا در ذیل نوع این آیات یک جمله مستقلی ذکر شده است به عنوان ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ بازترش همان آیهٴ 22 سورهٴ «فتح» است که اصلاً ولیّ و ناصری پیدا نمیکند ﴿ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلا نَصیراً﴾ مگر اینکه ذلیل باشد.
دلیل مجزوم نبودن ﴿لاَ یُنْصَرُونَ﴾ در آیه محل بحث
به همین مناسبت هم هست که این کلمه ﴿لا یُنْصَرُونَ﴾ مجزوم نشده و به عنوان جواب قرار نگرفته نفرمود که «لا یُوَلُّونَ اْلأَدْبارَ و لا یُنْصَرُوا» یا «ثُمَّ لا یُنْصَرُوا» اینطور نیست با اینکه قاعده ادبی اقتضای جزم میکرد چون فرمود آیه این است که ﴿لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی وَإِنْ یُقاتِلُوکُمْ﴾ این شرط است ﴿یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ﴾ این جزاست «یولون» نشد چون مجزوم است جزاست و مجزوم «یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ ثم لا ینصروا» نیست ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ است این عطف بر ﴿یُوَلُّوکُمُ﴾ نیست تا مجزوم باشد عطف بر محذوف است یا عطف است بر آن جمله و یک جمله جدا و مستقله است یعنی اینها منصور نخواهند بود اگر مجزوم میشد معنایش این میشد که ﴿وَإِنْ یُقاتِلُوکُمْ﴾ اگر به قتال شما مبادرت کنند ﴿یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ یعنی اگر به جنگ شما برخیزند روبرگردان میشوند و منصور نخواهند شد در این حال منصور نیستند اما مطلقا منصور نیستند از آیه استفاده نمیشود ولی اگر مجزوم نباشد چه اینکه نیست به عنوان جواب شرط نباشد چه اینکه نیست یک جمله مستقلهای باشد چه اینکه هست معنایش این است که اینها اصلاً منصور نیستند.
پرسش:...
پاسخ: اما فرمود: ﴿مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ﴾ دیگر اکثرشان اینچنیناند بنابراین آن کسی که ایمان آورد که با شما نمیجنگد آن کسی که بر کفر باقی ماند و اصرار ورزید با شما میجنگد و پیروز هم نخواهد شد مادامی که مسئله اعتصام چون این بخش از آیات باید ملحوظ باشد مادامی که اعتصام هست مادامی که تفرق نیست مادامی که اختلاف نیست مادامی که در بین شما خیر الامم حضور دارد در این مقطع و شرایط ﴿لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی﴾ پس اینها نسبت به شما آزاری ضرری نمیرسانند ضرر نظامی جنگی مگر یک تهمتهای زبانی که شما را اندوهگین میکند و در هنگام جنگ هم بر شما پیروز نمیشوند و خودشان هم به شوکت و نصرت نمیرسند.
ضرب شدن ذلّت و خواری بر متمردین از اهل کتاب
اما ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾
پرسش:...
پاسخ: آنها بخش سوم را که یدی و جرح و امثالذلک باشد که به حکومت برمیگردد اعلام کردند که حق هم همین است و اما آن قسمت اول و دوم را نه تنها در انحصار نگرفتند بلکه استدعا دارند که مردم با آنها همکاری کنند و آنها کمتر در بخش اول و دوم فعالاند قسمت مهم فعالیتشان بخش سوم است در اول و دوم به عنوان اینکه یک فرد مسلمان داخل در نظاماند تلاش میکنند دست کمکشان هم به همه دراز است که در بخش اول و دوم اینها را یاری کنند بخش سوم اگر کسی خودش بخواهد اقدام بکند خب هرج و مرجی پیش میآید دیگر.
فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ ذلت و زبونی و خواری و فرومایگی بر اینها زده شده است چیزی که بر یک گروهی ثابت باشد میگویند ضربت نظیر آن سکه که روی او یک علامت و نشانهای زده میشود و زوالپذیر نیست میگویند زده شد و خراج را هم به عنوان یک اصل مقرر بر مردم تعبیر به ضریبه میکنند ضرائب یعنی همان خراجها و مالیاتها و مانند آن گرچه بین مالیات و خراج فرق است جزیه ضریبه است خراج ضریبه است چون بر مردم لازم است از اینها خرائج و ضرائب یاد میشود فرمود ذلت و زبونی و فرومایگی مثل ضرب سکه است اینها مثل یک فلزی هستند که روی اینها این علامت زده شد هر جا باشند ذلیلاند.
مراد از اعتصام به جعل الله و جعل الناس
مگر در چند حالت یکی اینکه مؤمن باشند ایمان بیاورند ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ که معتصم باشند به حبلالله اگر معتصم شدند به حبلالله از ذلت به عزت میآیند و اگر به حبلالله معتصم» نشدند به حبل الناس معتصم شدند منظور از این ناس اگر عترت طاهره باشد که این برگشتش به همان اولی است که حبلالله است که آن داخل در حبلالله است آن هیچ و اگر منظور در مقابل عترت طاهره باشد یعنی مردم نشانه این خواهد بود که این اهل کتاب مخصوصاً یهود اینها همواره زیر دستاند ذلیلاند حکومت مستقل نمیتوانند تشکیل بدهند در عالم پراکندهاند هر جا هستند تابعاند یک کیان مستقل نمیتوانند داشته باشند اگر اینها را هم یکجا جمع و جور میکنند صورتاً مستقلاند وگرنه سیرتاً بردهاند هر جا باشند اینچنیناند ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ که واقعاً برمیگردند عزیز میشوند یا نه ﴿وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ این ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ هم دو تا مصداق دارد یکی اینکه تعهد ترک مخاصمه باشد با مسلمانها تعهدی بستند زیر پوشش کسانیاند که آنها با دولت اسلامی تعهد ترک تعرض دارند و مانند آن یا نه زیر پوشش یک دولت قدرتمندیاند که با دولت اسلامی تعهد ترک تعرض ندارند ولی اینها ذلیلانه زیر پوشش آنها به سر میبرند هرگز یک دولت مستقل و کیان استقلالی نخواهند داشت.
بررسی تشریعی یا تکوینی بودن حکم ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾
و این حکم هم از یک نظر حکم تشریعی است و از یک جهتی حکم تکوینی حکم تشریعیاش به همین است که اگر اینها مهدورالدماند وقتی این دمشان محقون و محفوظ میشود که یا اسلام بیاورند یا به دولتی پناهنده بشوند که با آنها شما تعهد سیاسی متقابل دارید اگر پناهنده شدند به دولتی که با دولت اسلامی پیمان عدم تعرض بسته است و میثاقی بین طرفین بسته شد در این حالت آنها مهدورالدم نیستند چون وفای به شرط واجب است وفای به عهد لازم است ولو نسبت به دولت غیر اسلامی خیانت در امانت حرام است ولو نسبت به دولت غیر اسلامی اگر دولت اسلامی با دولت غیر اسلامی یک تعهدی بسته است وفای به این عهد واجب است شرطی کرده است وفای به این شرط واجب است در وفای عهد و شرط اسلام طرف شرط نیست و اگر منظور این ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ چیز تشریع باشد نظیر ﴿أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا﴾ و مانند آن این دو حال مستثناست و اگر منظور تشریع نباشد منظور نظام ظاهری و صوری باشد این سه حالت مستثناست یکی ایمان آوردن اینها یکی تمسک به حبل دولتی که با دولت اسلامی پیمان بسته است یکی مستعمر شدن دولتی که کاری با دولت اسلامی ندارد ولی نمیشود با او به مبارزه برخاست.
پرسش:...
پاسخ: بله آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» که میفرماید شما میتوانید با هر دولت کافری که کاری به شما نداشت روابط حسنه برقرار کنید این حق است اما اینها دولت مستقل نیستند اینها همواره تابع یک دولتیاند اینها متشتت و پراکندهاند اینها به «حبل الناس» متکیاند خودشان حبلی ندارند ﴿اِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾.
دلیل ذلیل شدن و غضب پروردگار بر قوم یهود
چون خداوند نعمتی که به این یهودیها داد به هیچ قومی نداد لذا فرمود ما ﴿فَضَّلْناهُمْ عَلَی الْعالَمینَ﴾ انبیایی که در بین بنیاسرائیل مبعوث شدند در بین هیچ اقوام و مللی مبعوث نشدند از زمان یعقوب(سلام الله علیه) تا وجود مبارک مسیح این قسمت مهم انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) همان انبیای بنیاسرائیلاند دیگر قدرتی که خداوند به اینها داد در خاورمیانه انبیایی که از اینها مبعوث کرد به هیچ امتی نداد و اینها هم قتل النبیین بحق شد ﴿وَقَتْلَهُمُ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ شد ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ شد لذا ذلتی هم که بر اینها زده شد سکهگونه بر هیچ امتی زده نشد از آن جهت از آن اوج عزت به این ذلت رسیدند که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ﴾ شد ﴿وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ مسکنه هم از زمینگیر شدن سکونت، مسکین را هم مسکین میگویند چون قدرت حرکت ندارد ذلت و فرومایگی و فروپاشی بر اینها زده شده است و استدلال قرآن کریم هم به چند چیز است فرمود: ﴿وَباؤُ﴾ «باء» یعنی رجع اینها غضب خدا را به همراه بردند ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ﴾ این فعل ماضی وقتی با مضارع همراه شد گذشته از اینکه خود فعل مضارع استمرار نمیرساند آن ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ﴾ دوام این استمرار را تثبیت میکند اینها دائماً در حال کفر ورزیدن بودند ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ این کلمه ﴿بِغَیْرِ حَقِّ﴾ گفتند یک قید توضیحی است چون قتل نبی همیشه به غیر حق است چون قتل حق هرگز به حق نیست و اینها مظهر حقاند لذا فرمود: ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ چندین علت برای این مذلت و مسکنت ذکر فرمود یکی اینکه استمرار اینها بر کفر ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ﴾ یکی ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ از اینکه جمع محلی به الف و لام آورده است خیلی از انبیا را شامل شده است ﴿ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ مردم تعدیگر و عصیانگری بودند لذا ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ هرجا باشند ذلیلاند اگر ذلت تشریعی باشد که حق است ذلت تکوینی هم باشد که مشهود است.
پرسش:...
ذلت و زمینگیر بودن قوم یهود
پاسخ: نه اینها در دو جمله است البته اولیاش این است که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ آن ذلیل بودن و نرم بودن از آن جهت که خاضعاند نرماند مثل اینکه ﴿جَعَلَ لَکُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾ تابع دیگری است از آن جهت میشود ذلیل آسیبپذیری با ذلت همراه است اما مسکنت زمینگیری قدرت حرکت نداشتن جنب و جوش نداشتن از این جهت است وگرنه مسکنت با ذلت مفهوماً جدای از هماند.
پرسش:...
پاسخ: بله اینها در هر دو حال هم ذلولاند هم ذلیل اینها هم زبوناند هم نرم آن نرمی اینها در اثر آن فرومایگی اینهاست زمین ذلول است ذلیل نیست اما اینها هم ذلولاند هم ذلیل اینها فرومایهاند و آسیبپذیر و نرم و مطیع
پرسش:...
پاسخ: نه یک چند نفری احیاناً میگویند گردانندههای کارند این چند نفر معیار نیستند کل یهودیت میبینید یا گرفتار استعمار آن رو سیاه روسیه است یا این غرب دیگر بالأخره یا ذلت شرق است یا ذلت غرب اینها را هم آواره کردند از جا
پرسش:...
پاسخ: نه اینطور نیست اینهم از تبلیغات سوء خود آنهاست وگرنه کارگردانها دیگریاند البته در هر قاعده کلی یک چند نفری هم احیاناً مستثنا هستند اما اینکه از یعقوب(سلام الله علیه) تا مسیح همه این منطقههای وسیع را انبیای ابراهیمی داشتند کل خاورمیانه برای اینها بود مصر را گرفته بودند ارض مقدس را گرفته بودند فلسطین را گرفته بودند کل خاورمیانه به نام اینها بود که خدا میفرماید کاری که ما درباره بنیاسرائیل کردیم درباره احدی نکردیم اینها در شرق و غرب عالم یک وجب خاک ندارند که در آن زندگی کنند مستقل باشند اینها آن پراکندهها را جمع کردند به صورت یک استعمار خودشان هم میدانند بردهاند
پرسش:...
پاسخ: نه قسمت مهم سیاق سیاق یهودیت است سیاق سیاق یهودیت است چون ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ ﴿وَقَتْلَهُمُ اْلأَنْبِیاءَ﴾ که این است وگرنه مسیحیت به بعد قتل انبیا به آن صورت نداشتند اینها خودشان هم تازه درباره مسیح(سلام الله علیه) که به پندار خودشان مسیح(سلام الله علیه) شهید شد قتلش هم به یهودیها اسناد میدهند مسیحیها انبیایی را نکشتند که چون بعد از مسیح(سلام الله علیه) خود مسیح را که شهید نکردند بعد از مسیح(سلام الله علیه) هم که انبیایی به قتل اینها نرسید ولی این یهودیها هستند که در بخشهای دیگر فرمود که ﴿قَتْلَهُمُ اْلأَنْبِیاءَ﴾ ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ﴾ امثالذلک را قرآن کریم میشمارد بعد میفرماید اینها ذلیل و زبوناند اینها هستند که انبیا را کشتند
پرسش:...
پاسخ: مطلق است دیگر آخرت هم منصور نیستند دنیا هم منصور نیستند حصر متعلق هم یدل علی العموم درباره عذاب آخرت هم که صریحاً اینها را معذب میداند چون در مقابل این حصر قدر متیقن آن مورد خودش را شامل میشود که دنیاست در دنیا هم اینها منصور نیستند چون آیه 22 سورهٴ «فتح» هم همین بود که ﴿ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلا نَصیراً﴾.
پرسش:...
پاسخ: نه چون آخر تعلیل است دیگر چون تعلیل دارد به اینکه ﴿ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ الأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ این تعلیل درباره خصوص یهودیها است دیگر ﴿ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ اگر نوع اهل تفسیر اتفاق کردند بر اینکه این آیه درباره یهودیهاست برای اینکه مسیحیها که انبیایی را شهید نکردند و آیات دیگری هم که در بخشهای دیگر قرآن کریم آمده جنایات یهود را که میشمارد میفرماید که ﴿وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ﴾ اینها عیسی را متهم کردند مریم را متهم کردند ﴿قَتْلَهُمُ اْلأَنْبِیاءَ﴾ ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ﴾ از این جهت است که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ کاری که اینها کردند هیچ کس در تاریخ نکرده است با اینکه نعمتهایی که خدای سبحان به اینها داد به هیچ کس نداد خب و آنچه هم که در وضع کنونی مشاهده میشود باز هم همینطور است احیاناً این چند روزی که صهیونیستها یک زرق و برقی داشتند خیال میشد که مثلاً این آیه ـ معاذاللهـ نقض شده الآن میبینید که کسی اینقدر قدرت ندارد به او میگویند وقتی موشک میخوری حرف نزن ما تازه جواب میدهیم خب این دیگر چه ذلتی بدتر از این.
پرسش:...
پاسخ: نه صحبت کمک مسلمین نیست صحبت این است که یهودیها در اثر اینکه ﴿یَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ﴾ بودند ﴿بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا﴾ بود ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ﴾ بود ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ﴾ الآن هم هست الآن بحث در این نیست که مسلمین پیروزند.
وجود گروههای مطیع و غیر مطیع در میان مسلمین
مسلمین را در آیهٴ سورهٴ «احزاب» خواندیم که دو گروه بودند یک عده در حضور پیغمبر هم از جبهه فرار میکردند یک عده ﴿مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ﴾ فرمود اینهایی که همراه پیغمبر بودند دو گروه بودند یک عده روی فرار یک عده ﴿مَنْ قَضی نَحْبَهُ﴾ و منتظر هر دو را در سورهٴ «احزاب» مشخص کرد نفرمود همه اینهای که همراه پیغمبر آمدند تا آخر ایستادند که فرمود همین گروهی که قبل از اعزام در هنگام توجیه تعهد سپردند که فرار نکنند فرار کردند.
پرسش: ...
پاسخ: غرض این است که اینها این گروه که فرار کردند ذلیلاند اما ﴿مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ﴾ صحبت در این است که اینهایی که ﴿یَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ اینها یا باید برگردند مؤمن بشوند یا زیر پوشش یک دولتی باشند که با دولت اسلامی پیمان ترک تعرض بسته است یا اسیر یک استعمار پیر باشند که حتی قدرت دفاع هم نداشته باشند همین است دیگر که ﴿اِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ الآن اینها معتصم به حبل آمریکا نیستند حبل آمریکا در گردن اینهاست این را نمیگویند اعتصام به حبل که.
پرسش:...
پاسخ: اینهم از تبلیغات سوء آنهاست این حبل آمریکا در گردن اینهاست نه دست اینها به طناب آمریکا این خیلی فرق است حبل روسیه در گردن اینهاست که اینها در زمستان سرد و سرمای زیر صفر اینها را از روسیه کشان کشان میآورد تا خاک فلسطین اشغالی این حبل است دیگر این کلابی که صاحب کلاب به گردن این کلاب است اینها را میکشاند از شرق به غرب از غرب به شرق اینکه حبل نشد اینکه عزت نشد زن و بچه آواره اینها را از روسیه زیر صفر آوردند به فلسطین الآن در بمباران حق دفاع هم ندارند این شده ذلت
پرسش:...
پاسخ: نه این یک گروه را دارند چهل سال دفاع میکنند او را آن قدرتمند بزرگ آمده ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ﴾ آمده از این طرف دولت اسلامی به ظاهر مسلمان خب مثل اوست الآن سخن در این نیست که مسلمین پیروزند یا نه برای اینکه مسلمین به اسلام عمل نکردند این اسلامهای آمریکایی را دیدیم به تعبیر امام(رضوان الله علیه) دیگر روحش با انبیا محشور بشود مشخص شد که اسلام امریکایی یعنی چه کویتش این است آن عربستانش آن است آن کشورهای خلیجش هم همین است مگر اسلام آمریکایی چیست سمیناری در آمریکا گذاشتند برای شناخت اسلام تا یک صد سال قبل نه یکصد سال بعد او که دلش برای اسلام نسوخت او خواست یک اسلامی را تا قبل از صد سال بشناسد و این خاور دور و نزدیک را به نام خودی که اسلام آمریکایی تثبیت کند و کرده خب.
بنابراین اینها اگر به حبلالله باشند دستشان به حبلالله است موضوع عوض میشود اگر به حبلالله نبود ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ بود نه ﴿بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ حبل استعمار در گردن اینهاست چه اینکه هست این اعتصام به حبل نیست اینها را از این طرف به آن طرف کشاندن است برهان قضیه هم درباره خصوص یهودیهاست و اگر مسیحیها هم به این سبک مبتلا بشوند همین حکم را دارند ولی این ادله درباره مسیحیها نیست اصلاً برای اینکه قتل انبیا نبود و امثالذلک نبود.
«و الحمد لله رب العالمین»
تبیین عناصر محوری در شناخت اولیای الهی
ناتوانی اهل کتاب از آسیب رساندن به مسلمین
دلیل ذلیل شدن و غضب پروردگار بر قوم یهود
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ ﴿110﴾ لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی وَإِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ ﴿111﴾ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ ﴿112﴾
تبیین عناصر محوری در شناخت اولیای الهی
همانطوری که در کریمه سورهٴ «حجرات» فرمود: ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ﴾ در آیهٴ سورهٴ «بقره» هم فرمود که ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَالَّذینَ هادُوا وَالنَّصاری وَالصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ در بین همه ملل و اقوام هر فرد یا گروهی که دارای این سه عنصر اصیل باشد او از اولیای الهی به شمار میآید و ترس و اندوهی بر او نیست چه در جمع مؤمنین چه در جمع یهودیان چه در جمع مسیحیان چه در جمع صابئین هر کسی که این سه اصل را داشته باشد قبلاً که این کریمه در سورهٴ «بقره» بحث شد ملاحظه فرمودید منظور آیهٴ سورهٴ «بقره» و سورهٴ «مائده» این نیست که الآن هم این اقوام چهارگانه یعنی مؤمنین و یهودیها و نصاری و صابئین اقوام چهارگانه الآن هم امتیازی بینشان نیست بلکه هر کسی در هر عصری ایمان به خدا بیاورد یک، ایمان به قیامت داشته باشد دو، که مبدأ و معاد است و عمل صالح هم بکند اهل فلاح و رستگاری است عملی را قرآن کریم صالح میداند که برابر با حجت آن عصر باشد و دین منسوخ و شریعت منسوخ حجت عصر نیست اگر عملی مطابق با شریعت منسوخه باشد آن عمل صالح نیست قهراً منظور این نیست که در عصر حاضر هم فرقی بین مسلمین و یهودیها و مسیحیها و صابئین نیست هر عصری کسی که این سه اصل را داشته باشد اهل فلاح است قهراً این آیه محل بحث هم که ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ﴾ اینچنین خواهد بود هر عصری که مردم آن عصر برابر با حجت آن عصر ایمان به خدا بیاورند امر به معروف بکنند نهی از منکر بکنند به حال دیگران سودمندند منتها چون عصر شما عصر قرآن است که مهیمن بر کتابهای آسمانی است و رهآورد رسولتان هم مهیمن بر رهآورد انبیای گذشته است عمل شما نسبت به آنها ایمان شما نسبت به آنها اقوی خواهد بود از این جهت شما خیر الامم خواهید بود در صورتی که این سه عنصر اصلی را حفظ کنید.
پرسش:...
پاسخ: البته اهتدی آن مصادیقی دارد و کاملترین مصداقش همان ولایت است چون «بنی الاسلام علی خمس» که افضل آنها ولایت است در هر عصری اینطور است مطلب دیگر آن است که
پرسش:...
پاسخ: آنجا بحث شد که این اسلام اصطلاح قرآن کریم است نه اصطلاح معمول ولی نیازی به تمسک به ﴿وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اْلإِسْلامِ﴾ نیست برای اینکه آیه اصلاً اطلاق ندارد تا ما بگوییم اطلاق آیه به کریمهٴ ﴿وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اْلإِسْلامِ دیناً﴾ تقیید میشود یا عموم ندارد که ما بگوییم به آیه ﴿مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اْلإِسْلامِ دیناً﴾ تخصیص پیدا میکند برای اینکه آیه ملاک نجات را همین سه اصل میداند ایمان به خدا ایمان به قیامت و عمل صالح ، عمل صالح تطبیق کار بر آن حجت عصر است قهراً مسئله وحی و رسالت آن عصر هم پذیرفته شده است و عمل برابر با آن وحی و رسالت عصر هم محقق خواهد شد.
پرسش:...
پاسخ: الآن که نیست این در اعصار گذشته است هر کسی در هر عصری این سه اصل را داشته باشد موفق است آنوقت یهودی بود دیگر.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر چون الیوم عمل به شریعت منسوخ که عمل صالح نیست که الیوم کسی به طرف بیتالمقدس نماز بخواند که عمل صالح نیست یا در غیر ماه مبارک رمضان روزه بگیرد که عمل صالح نیست.
پرسش:...
پاسخ: آن در عصر خودش است آنکه یهودیهای عصر خودش را ذکر میکند غرض اینکه این آیه جنبه عمومی دارد
پرسش:...
پاسخ: همه اهل کتاب این آیات هم میرسیم ولی منظور این است که آن نمیخواهد بگوید که الآن فرقی بین مسلمانها و یهودیها و مسیحیها و صابئین نیست اینطور نیست ولی این خیر امت بودن در همه اعصار حاصل است منتها چون این عصر عصر قرآن است که مهیمن بر سایر کتابهاست خیریّت این هم مهیمن بر خیریّتهاست.
ناتوانی اهل کتاب از آسیب رساندن به مسلمین
بعد فرمود اهل کتاب اگر برابر امر به معروف و نهی از منکر شما متنبه میشدند و ایمان میآوردند به اسلام خیر بود ولی بعضیها ایمان آوردند و پذیرفتند ولی اکثری اینها از پذیرش سر باز زدند این درباره اهل کتاب بعد فرمود که شما راهتان را ادامه بدهید آسیبی از آنها به شما نمیرسد آنها نه به شما آسیب میرسانند و نه خودشان طرفی میبندند اما به شما آسیب نمیرسانند آن در مقطع اولای آیه است که فرمود: ﴿لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی﴾ اینها فقط میتوانند از نظر تبلیغات و تهمتهای تبلیغی و اهانتها و هتاکیها شما را برنجانند در همین حد میتوانند آزار کنند بیش از این از دست اینها برنمیآید و ساخته هم نیست در بخشی از آیات قرآن کریم اذیتهای اینها ذکر شده است نظیر آیهٴ 186 همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» دارد که ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیراً﴾ شما از اهل کتاب و از مشرکین اذیتهای فراوانی میشنوید همین دروغ پردازیها اهانتها هتاکیها اینها اذیتهایی است که از اهل کتاب و مشرکین به مسلمین اصابت میکند ﴿أَذًی کَثیراً وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ اگر صابر و باتقوا باشید به مقصد میرسید و این جای صبر و بردباری و پرهیزکاری است زیرا از اموری است که باید روی آن تصمیم گرفت گرچه هر کاری با تصمیم همراه است اما کارهای مهم را میگویند «من عزم الامور» است یعنی «من الامور التی ینبغی ان یعزم» بعضی از کارها با همان ارتکاز اولی حل میشود کسی از منزل به مرکز کارش بخواهد حرکت بکند یک راهی که هر روزه میرود این یک چیز مشخصی است اما اگر بخواهد یک کار جدید و مهمی را انجام بدهد میگویند این «من عزم الامور» است یعنی کاری است که باید روی آن تصمیم گرفت فکر کرد تصمیم گرفت سود و زیانش را سنجید و یک طرفه داوری کرد این «من عزم الامور» است فرمود صبر و بردباری در برابر دیگران این ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ است «من الامور التی ینبغی ان یعزم علیها» است در بخشهای دیگر هم فرمود که اذیتی از اینها به شما میرسد اما اینچنین نیست که قابل تحمل نباشد در سورهٴ «نور» جریان افک و مانند آن یا در سورهٴ «توبه» آیه اذن و مانند آن اینها اذیت به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مؤمنین هست اینها ایذای پیامبر بود که ﴿وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ﴾ بعد فرمود اینها آزار میکند پیامبر را و شنیدن این حرفها آن حضرت را میرنجاند یا شما مؤمنین از شنیدن تهمتها رنج میبرید بیش از این حد چیزی به شما نمیرسد ﴿لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی﴾.
ترسی منافقین ومشرکین از جنگیدن
اما بخش دوم که اینها پیروز نخواهند شد این است که فرمود: ﴿وَإِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ﴾ اگر هم نوبت به نبرد باشد اینها داعیهای ندارند که بجنگند اینها فرار میکنند زیرا مسئله آخرت برای اینها ثابت نیست و روشن نیست و داعی ندارند که بجنگند کار منافقین و مشرکین این است که «یُوَلُّونَ اْلأَدْبارَ» این یک اصل مشترکی است که بین کفر و نفاق هست چه اینکه کسانی هم که در ظاهر به کسوت اسلام درآمده بودند اینها هم حکم مشرکین و کافرین را دارند در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» فرمود منافقین با کافرین همدست و داستاناند ولی روز جنگ که فرا میرسد فرار میکنند همین منافقین به کافرین میگویند که اگر شما وارد جنگ شدید ما شما را کمک میکنیم ولی دروغ میگویند اگر هم وارد صحنه جنگ بشوند فرار میکنند این در سورهٴ «حشر» آیهٴ دوازده آمده است ﴿لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ اْلأَدْبارَ﴾ و کسانی هم که در صدر اسلام به صورت مسلم صوری بودند ولی سیرتشان سیرت نفاق بود آنها هم در جریان جنگ فرار میکردند در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» جریان این دو گروه را مشخص کرد فرمود اینها مسلمانها در صدر اسلام به دو گروه تقسیم شدند عدهای با اینکه تعهد سپردند که صحنه را ترک نکنند ولی از خطر جنگ رو برگردان شدند و فرار کردند ﴿وَلَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ اْلأَدْبارَ﴾ اما در عین حال که ﴿وَکانَ عَهْدُ اللّهِ مَسْؤُلاً﴾ همین که جنگ شروع شد فرار کردند ﴿قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ﴾ در مقابل این گروه مردانی هستند که پایدار و مستقیماند که ﴿مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ﴾ اینها در مقابل ﴿وَلَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ اْلأَدْبارَ﴾ است اینها فرا کردند آنها کسانی هستند که ﴿فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبْدیلاً﴾ منافق کارش این است لذا فرمود: ﴿لَیُوَلُّنَّ الأَدْبَارَ﴾ اما اینچنین نیست که حالا که فرار کردند به یک مقصدی پناهنده بشوند که از نصرت و شوکت برخوردار بشوند فرمود: ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ اینها منصور نخواهند بود همواره مخذولاند هرگز کسی اینها را یاری نخواهد کرد که اینها پیروز بشوند این ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ یک جمله جدا و مستقلی است که هم در پایان آیهٴ دوازده سورهٴ «حشر» بود که فرمود: ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ هم در پایان همین آیه محل بحث آمده که ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ اینها اهل نصرت نیستند که منصور بشوند چون هیچ کسی اینها را یاری نمیکند در بخشهای دیگر فرمود که ولیّ و نصیری ندارند نظیر آنچه که در سورهٴ «فتح» آمده آیهٴ 22 سورهٴ «فتح» ﴿وَلَوْ قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلا نَصیراً﴾ نه تنها اینها بر شما پیروز نمیشوند راهی هم برای نصرت خودشان پیدا نمیکنند لذا در ذیل نوع این آیات یک جمله مستقلی ذکر شده است به عنوان ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ بازترش همان آیهٴ 22 سورهٴ «فتح» است که اصلاً ولیّ و ناصری پیدا نمیکند ﴿ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلا نَصیراً﴾ مگر اینکه ذلیل باشد.
دلیل مجزوم نبودن ﴿لاَ یُنْصَرُونَ﴾ در آیه محل بحث
به همین مناسبت هم هست که این کلمه ﴿لا یُنْصَرُونَ﴾ مجزوم نشده و به عنوان جواب قرار نگرفته نفرمود که «لا یُوَلُّونَ اْلأَدْبارَ و لا یُنْصَرُوا» یا «ثُمَّ لا یُنْصَرُوا» اینطور نیست با اینکه قاعده ادبی اقتضای جزم میکرد چون فرمود آیه این است که ﴿لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی وَإِنْ یُقاتِلُوکُمْ﴾ این شرط است ﴿یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ﴾ این جزاست «یولون» نشد چون مجزوم است جزاست و مجزوم «یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ ثم لا ینصروا» نیست ﴿ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ است این عطف بر ﴿یُوَلُّوکُمُ﴾ نیست تا مجزوم باشد عطف بر محذوف است یا عطف است بر آن جمله و یک جمله جدا و مستقله است یعنی اینها منصور نخواهند بود اگر مجزوم میشد معنایش این میشد که ﴿وَإِنْ یُقاتِلُوکُمْ﴾ اگر به قتال شما مبادرت کنند ﴿یُوَلُّوکُمُ اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ﴾ یعنی اگر به جنگ شما برخیزند روبرگردان میشوند و منصور نخواهند شد در این حال منصور نیستند اما مطلقا منصور نیستند از آیه استفاده نمیشود ولی اگر مجزوم نباشد چه اینکه نیست به عنوان جواب شرط نباشد چه اینکه نیست یک جمله مستقلهای باشد چه اینکه هست معنایش این است که اینها اصلاً منصور نیستند.
پرسش:...
پاسخ: اما فرمود: ﴿مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ﴾ دیگر اکثرشان اینچنیناند بنابراین آن کسی که ایمان آورد که با شما نمیجنگد آن کسی که بر کفر باقی ماند و اصرار ورزید با شما میجنگد و پیروز هم نخواهد شد مادامی که مسئله اعتصام چون این بخش از آیات باید ملحوظ باشد مادامی که اعتصام هست مادامی که تفرق نیست مادامی که اختلاف نیست مادامی که در بین شما خیر الامم حضور دارد در این مقطع و شرایط ﴿لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذًی﴾ پس اینها نسبت به شما آزاری ضرری نمیرسانند ضرر نظامی جنگی مگر یک تهمتهای زبانی که شما را اندوهگین میکند و در هنگام جنگ هم بر شما پیروز نمیشوند و خودشان هم به شوکت و نصرت نمیرسند.
ضرب شدن ذلّت و خواری بر متمردین از اهل کتاب
اما ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾
پرسش:...
پاسخ: آنها بخش سوم را که یدی و جرح و امثالذلک باشد که به حکومت برمیگردد اعلام کردند که حق هم همین است و اما آن قسمت اول و دوم را نه تنها در انحصار نگرفتند بلکه استدعا دارند که مردم با آنها همکاری کنند و آنها کمتر در بخش اول و دوم فعالاند قسمت مهم فعالیتشان بخش سوم است در اول و دوم به عنوان اینکه یک فرد مسلمان داخل در نظاماند تلاش میکنند دست کمکشان هم به همه دراز است که در بخش اول و دوم اینها را یاری کنند بخش سوم اگر کسی خودش بخواهد اقدام بکند خب هرج و مرجی پیش میآید دیگر.
فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ ذلت و زبونی و خواری و فرومایگی بر اینها زده شده است چیزی که بر یک گروهی ثابت باشد میگویند ضربت نظیر آن سکه که روی او یک علامت و نشانهای زده میشود و زوالپذیر نیست میگویند زده شد و خراج را هم به عنوان یک اصل مقرر بر مردم تعبیر به ضریبه میکنند ضرائب یعنی همان خراجها و مالیاتها و مانند آن گرچه بین مالیات و خراج فرق است جزیه ضریبه است خراج ضریبه است چون بر مردم لازم است از اینها خرائج و ضرائب یاد میشود فرمود ذلت و زبونی و فرومایگی مثل ضرب سکه است اینها مثل یک فلزی هستند که روی اینها این علامت زده شد هر جا باشند ذلیلاند.
مراد از اعتصام به جعل الله و جعل الناس
مگر در چند حالت یکی اینکه مؤمن باشند ایمان بیاورند ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ که معتصم باشند به حبلالله اگر معتصم شدند به حبلالله از ذلت به عزت میآیند و اگر به حبلالله معتصم» نشدند به حبل الناس معتصم شدند منظور از این ناس اگر عترت طاهره باشد که این برگشتش به همان اولی است که حبلالله است که آن داخل در حبلالله است آن هیچ و اگر منظور در مقابل عترت طاهره باشد یعنی مردم نشانه این خواهد بود که این اهل کتاب مخصوصاً یهود اینها همواره زیر دستاند ذلیلاند حکومت مستقل نمیتوانند تشکیل بدهند در عالم پراکندهاند هر جا هستند تابعاند یک کیان مستقل نمیتوانند داشته باشند اگر اینها را هم یکجا جمع و جور میکنند صورتاً مستقلاند وگرنه سیرتاً بردهاند هر جا باشند اینچنیناند ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ که واقعاً برمیگردند عزیز میشوند یا نه ﴿وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ این ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ هم دو تا مصداق دارد یکی اینکه تعهد ترک مخاصمه باشد با مسلمانها تعهدی بستند زیر پوشش کسانیاند که آنها با دولت اسلامی تعهد ترک تعرض دارند و مانند آن یا نه زیر پوشش یک دولت قدرتمندیاند که با دولت اسلامی تعهد ترک تعرض ندارند ولی اینها ذلیلانه زیر پوشش آنها به سر میبرند هرگز یک دولت مستقل و کیان استقلالی نخواهند داشت.
بررسی تشریعی یا تکوینی بودن حکم ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾
و این حکم هم از یک نظر حکم تشریعی است و از یک جهتی حکم تکوینی حکم تشریعیاش به همین است که اگر اینها مهدورالدماند وقتی این دمشان محقون و محفوظ میشود که یا اسلام بیاورند یا به دولتی پناهنده بشوند که با آنها شما تعهد سیاسی متقابل دارید اگر پناهنده شدند به دولتی که با دولت اسلامی پیمان عدم تعرض بسته است و میثاقی بین طرفین بسته شد در این حالت آنها مهدورالدم نیستند چون وفای به شرط واجب است وفای به عهد لازم است ولو نسبت به دولت غیر اسلامی خیانت در امانت حرام است ولو نسبت به دولت غیر اسلامی اگر دولت اسلامی با دولت غیر اسلامی یک تعهدی بسته است وفای به این عهد واجب است شرطی کرده است وفای به این شرط واجب است در وفای عهد و شرط اسلام طرف شرط نیست و اگر منظور این ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ چیز تشریع باشد نظیر ﴿أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا﴾ و مانند آن این دو حال مستثناست و اگر منظور تشریع نباشد منظور نظام ظاهری و صوری باشد این سه حالت مستثناست یکی ایمان آوردن اینها یکی تمسک به حبل دولتی که با دولت اسلامی پیمان بسته است یکی مستعمر شدن دولتی که کاری با دولت اسلامی ندارد ولی نمیشود با او به مبارزه برخاست.
پرسش:...
پاسخ: بله آن آیه سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» که میفرماید شما میتوانید با هر دولت کافری که کاری به شما نداشت روابط حسنه برقرار کنید این حق است اما اینها دولت مستقل نیستند اینها همواره تابع یک دولتیاند اینها متشتت و پراکندهاند اینها به «حبل الناس» متکیاند خودشان حبلی ندارند ﴿اِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾.
دلیل ذلیل شدن و غضب پروردگار بر قوم یهود
چون خداوند نعمتی که به این یهودیها داد به هیچ قومی نداد لذا فرمود ما ﴿فَضَّلْناهُمْ عَلَی الْعالَمینَ﴾ انبیایی که در بین بنیاسرائیل مبعوث شدند در بین هیچ اقوام و مللی مبعوث نشدند از زمان یعقوب(سلام الله علیه) تا وجود مبارک مسیح این قسمت مهم انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) همان انبیای بنیاسرائیلاند دیگر قدرتی که خداوند به اینها داد در خاورمیانه انبیایی که از اینها مبعوث کرد به هیچ امتی نداد و اینها هم قتل النبیین بحق شد ﴿وَقَتْلَهُمُ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ شد ﴿یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ شد لذا ذلتی هم که بر اینها زده شد سکهگونه بر هیچ امتی زده نشد از آن جهت از آن اوج عزت به این ذلت رسیدند که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ﴾ شد ﴿وَباؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ مسکنه هم از زمینگیر شدن سکونت، مسکین را هم مسکین میگویند چون قدرت حرکت ندارد ذلت و فرومایگی و فروپاشی بر اینها زده شده است و استدلال قرآن کریم هم به چند چیز است فرمود: ﴿وَباؤُ﴾ «باء» یعنی رجع اینها غضب خدا را به همراه بردند ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ﴾ این فعل ماضی وقتی با مضارع همراه شد گذشته از اینکه خود فعل مضارع استمرار نمیرساند آن ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ﴾ دوام این استمرار را تثبیت میکند اینها دائماً در حال کفر ورزیدن بودند ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ این کلمه ﴿بِغَیْرِ حَقِّ﴾ گفتند یک قید توضیحی است چون قتل نبی همیشه به غیر حق است چون قتل حق هرگز به حق نیست و اینها مظهر حقاند لذا فرمود: ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ چندین علت برای این مذلت و مسکنت ذکر فرمود یکی اینکه استمرار اینها بر کفر ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ﴾ یکی ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ از اینکه جمع محلی به الف و لام آورده است خیلی از انبیا را شامل شده است ﴿ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ مردم تعدیگر و عصیانگری بودند لذا ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ هرجا باشند ذلیلاند اگر ذلت تشریعی باشد که حق است ذلت تکوینی هم باشد که مشهود است.
پرسش:...
ذلت و زمینگیر بودن قوم یهود
پاسخ: نه اینها در دو جمله است البته اولیاش این است که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ آن ذلیل بودن و نرم بودن از آن جهت که خاضعاند نرماند مثل اینکه ﴿جَعَلَ لَکُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾ تابع دیگری است از آن جهت میشود ذلیل آسیبپذیری با ذلت همراه است اما مسکنت زمینگیری قدرت حرکت نداشتن جنب و جوش نداشتن از این جهت است وگرنه مسکنت با ذلت مفهوماً جدای از هماند.
پرسش:...
پاسخ: بله اینها در هر دو حال هم ذلولاند هم ذلیل اینها هم زبوناند هم نرم آن نرمی اینها در اثر آن فرومایگی اینهاست زمین ذلول است ذلیل نیست اما اینها هم ذلولاند هم ذلیل اینها فرومایهاند و آسیبپذیر و نرم و مطیع
پرسش:...
پاسخ: نه یک چند نفری احیاناً میگویند گردانندههای کارند این چند نفر معیار نیستند کل یهودیت میبینید یا گرفتار استعمار آن رو سیاه روسیه است یا این غرب دیگر بالأخره یا ذلت شرق است یا ذلت غرب اینها را هم آواره کردند از جا
پرسش:...
پاسخ: نه اینطور نیست اینهم از تبلیغات سوء خود آنهاست وگرنه کارگردانها دیگریاند البته در هر قاعده کلی یک چند نفری هم احیاناً مستثنا هستند اما اینکه از یعقوب(سلام الله علیه) تا مسیح همه این منطقههای وسیع را انبیای ابراهیمی داشتند کل خاورمیانه برای اینها بود مصر را گرفته بودند ارض مقدس را گرفته بودند فلسطین را گرفته بودند کل خاورمیانه به نام اینها بود که خدا میفرماید کاری که ما درباره بنیاسرائیل کردیم درباره احدی نکردیم اینها در شرق و غرب عالم یک وجب خاک ندارند که در آن زندگی کنند مستقل باشند اینها آن پراکندهها را جمع کردند به صورت یک استعمار خودشان هم میدانند بردهاند
پرسش:...
پاسخ: نه قسمت مهم سیاق سیاق یهودیت است سیاق سیاق یهودیت است چون ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ ﴿وَقَتْلَهُمُ اْلأَنْبِیاءَ﴾ که این است وگرنه مسیحیت به بعد قتل انبیا به آن صورت نداشتند اینها خودشان هم تازه درباره مسیح(سلام الله علیه) که به پندار خودشان مسیح(سلام الله علیه) شهید شد قتلش هم به یهودیها اسناد میدهند مسیحیها انبیایی را نکشتند که چون بعد از مسیح(سلام الله علیه) خود مسیح را که شهید نکردند بعد از مسیح(سلام الله علیه) هم که انبیایی به قتل اینها نرسید ولی این یهودیها هستند که در بخشهای دیگر فرمود که ﴿قَتْلَهُمُ اْلأَنْبِیاءَ﴾ ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ﴾ امثالذلک را قرآن کریم میشمارد بعد میفرماید اینها ذلیل و زبوناند اینها هستند که انبیا را کشتند
پرسش:...
پاسخ: مطلق است دیگر آخرت هم منصور نیستند دنیا هم منصور نیستند حصر متعلق هم یدل علی العموم درباره عذاب آخرت هم که صریحاً اینها را معذب میداند چون در مقابل این حصر قدر متیقن آن مورد خودش را شامل میشود که دنیاست در دنیا هم اینها منصور نیستند چون آیه 22 سورهٴ «فتح» هم همین بود که ﴿ثُمَّ لا یَجِدُونَ وَلِیّاً وَلا نَصیراً﴾.
پرسش:...
پاسخ: نه چون آخر تعلیل است دیگر چون تعلیل دارد به اینکه ﴿ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ الأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ این تعلیل درباره خصوص یهودیها است دیگر ﴿ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ اگر نوع اهل تفسیر اتفاق کردند بر اینکه این آیه درباره یهودیهاست برای اینکه مسیحیها که انبیایی را شهید نکردند و آیات دیگری هم که در بخشهای دیگر قرآن کریم آمده جنایات یهود را که میشمارد میفرماید که ﴿وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ﴾ اینها عیسی را متهم کردند مریم را متهم کردند ﴿قَتْلَهُمُ اْلأَنْبِیاءَ﴾ ﴿وَأَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ﴾ از این جهت است که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ کاری که اینها کردند هیچ کس در تاریخ نکرده است با اینکه نعمتهایی که خدای سبحان به اینها داد به هیچ کس نداد خب و آنچه هم که در وضع کنونی مشاهده میشود باز هم همینطور است احیاناً این چند روزی که صهیونیستها یک زرق و برقی داشتند خیال میشد که مثلاً این آیه ـ معاذاللهـ نقض شده الآن میبینید که کسی اینقدر قدرت ندارد به او میگویند وقتی موشک میخوری حرف نزن ما تازه جواب میدهیم خب این دیگر چه ذلتی بدتر از این.
پرسش:...
پاسخ: نه صحبت کمک مسلمین نیست صحبت این است که یهودیها در اثر اینکه ﴿یَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ﴾ بودند ﴿بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا﴾ بود ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ﴾ بود ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ﴾ الآن هم هست الآن بحث در این نیست که مسلمین پیروزند.
وجود گروههای مطیع و غیر مطیع در میان مسلمین
مسلمین را در آیهٴ سورهٴ «احزاب» خواندیم که دو گروه بودند یک عده در حضور پیغمبر هم از جبهه فرار میکردند یک عده ﴿مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ﴾ فرمود اینهایی که همراه پیغمبر بودند دو گروه بودند یک عده روی فرار یک عده ﴿مَنْ قَضی نَحْبَهُ﴾ و منتظر هر دو را در سورهٴ «احزاب» مشخص کرد نفرمود همه اینهای که همراه پیغمبر آمدند تا آخر ایستادند که فرمود همین گروهی که قبل از اعزام در هنگام توجیه تعهد سپردند که فرار نکنند فرار کردند.
پرسش: ...
پاسخ: غرض این است که اینها این گروه که فرار کردند ذلیلاند اما ﴿مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ﴾ صحبت در این است که اینهایی که ﴿یَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ اینها یا باید برگردند مؤمن بشوند یا زیر پوشش یک دولتی باشند که با دولت اسلامی پیمان ترک تعرض بسته است یا اسیر یک استعمار پیر باشند که حتی قدرت دفاع هم نداشته باشند همین است دیگر که ﴿اِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ الآن اینها معتصم به حبل آمریکا نیستند حبل آمریکا در گردن اینهاست این را نمیگویند اعتصام به حبل که.
پرسش:...
پاسخ: اینهم از تبلیغات سوء آنهاست این حبل آمریکا در گردن اینهاست نه دست اینها به طناب آمریکا این خیلی فرق است حبل روسیه در گردن اینهاست که اینها در زمستان سرد و سرمای زیر صفر اینها را از روسیه کشان کشان میآورد تا خاک فلسطین اشغالی این حبل است دیگر این کلابی که صاحب کلاب به گردن این کلاب است اینها را میکشاند از شرق به غرب از غرب به شرق اینکه حبل نشد اینکه عزت نشد زن و بچه آواره اینها را از روسیه زیر صفر آوردند به فلسطین الآن در بمباران حق دفاع هم ندارند این شده ذلت
پرسش:...
پاسخ: نه این یک گروه را دارند چهل سال دفاع میکنند او را آن قدرتمند بزرگ آمده ﴿فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ﴾ آمده از این طرف دولت اسلامی به ظاهر مسلمان خب مثل اوست الآن سخن در این نیست که مسلمین پیروزند یا نه برای اینکه مسلمین به اسلام عمل نکردند این اسلامهای آمریکایی را دیدیم به تعبیر امام(رضوان الله علیه) دیگر روحش با انبیا محشور بشود مشخص شد که اسلام امریکایی یعنی چه کویتش این است آن عربستانش آن است آن کشورهای خلیجش هم همین است مگر اسلام آمریکایی چیست سمیناری در آمریکا گذاشتند برای شناخت اسلام تا یک صد سال قبل نه یکصد سال بعد او که دلش برای اسلام نسوخت او خواست یک اسلامی را تا قبل از صد سال بشناسد و این خاور دور و نزدیک را به نام خودی که اسلام آمریکایی تثبیت کند و کرده خب.
بنابراین اینها اگر به حبلالله باشند دستشان به حبلالله است موضوع عوض میشود اگر به حبلالله نبود ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ بود نه ﴿بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ حبل استعمار در گردن اینهاست چه اینکه هست این اعتصام به حبل نیست اینها را از این طرف به آن طرف کشاندن است برهان قضیه هم درباره خصوص یهودیهاست و اگر مسیحیها هم به این سبک مبتلا بشوند همین حکم را دارند ولی این ادله درباره مسیحیها نیست اصلاً برای اینکه قتل انبیا نبود و امثالذلک نبود.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است