- 1008
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 11 سوره اعراف بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 11 سوره اعراف بخش اول"
- قرآن کریم انسان را مرکب از امر طبیعی و فرا طبیعی میداند یعنی مرکب از بدن و روح مجرد
- خدا خودش بالصراحه میفرماید ما انسان را از طین خلق کردیم
- طفره محال است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إلاّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِنَ السَّاجِدِینَ﴾
درباره آفرینش انسان مطالب فراوانی را سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در بر دارد بخشی از آنها مربوط به خلقت انسان است بعضی از آنها مربوط به سجده فرشتگان در برابر انسان است قهراً بحث در دو مقام خواهد بود فعلاً در دو مقام بحث است یکی درباره آفرینش انسان یکی درباره سجده فرشتگان در برابر انسان درباره انسان تا کنون قرآن کریم بحثهای تا حدودی مبسوطی را ارائه فرموده است قرآن کریم انسان را مرکب از امر طبیعی و فرا طبیعی میداند یعنی مرکب از بدن و روح مجرد میداند درباره بدن او میفرماید: ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾ درباره روح او میفرماید: ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ پس انسان مثل فرشته نیست که یک روح مجرد باشد چه این که مانند حیوان یا گیاه هم نیست که از آن تجرد عقلی بیبهره باشد بلکه مرکب از بدن است و روح این یک مطلب. مطلب دیگر آن است که بخشی از آیاتی که خلقت انسان را تشریح میکند خصوصیتهای بدنی و طبیعی او را بازگو میکند بخش دیگری که مربوط به بیان روح اوست خصوصیتهای روح درجات روح شئون روح اوصاف روح و مانند آن را شرح میدهد اما آن قسمتی که مربوط به طبیعت انسان و بدن انسان بر میگردد آیات سه طایفه است در یک طایفه خود ذات اقدس الهی بازگو میکند که من انسان را از طین آفریدم در طایفه دیگر خدا نمیفرماید من انسان را از گل خلق کردم درباره او سخنی ندارد ولی جریان سجده را بازگو میکند و سجود فرشتگان را شرح میدهد و تمرد بلیس را هم بازگو میکند آنگاه در این بازگو کردن تمرد ابلیس حرف ابلیس را نقل میکند میگوید که من کسی نیستم که در برابر چیزی که از طین خلق شده است سجده کنم یا ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ و خداوند همین را هم امضا میکند یعنی آنچه را که شیطان گفته است خداوند قبلاً فرموده بود و شیطان هم این را گفت و خدا هم نفی نکرد پس در یک طایفه خدا خودش بالصراحه میفرماید ما انسان را از طین خلق کردیم در طایفه دیگر خدا بالصراحه نمیفرماید ما انسان را از طین خلق کردیم لکن شیطان میگوید که ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ و خداوند تقریر میکند طایفه سوم شاید جمع بین این دو آیات باشد شاید چنین طایفهای هم کم باشد این هم یک مطلب.
مطلب دیگر که مربوط به تبیین آفرینش طبیعی انسان است میفرماید انسان آن انسان اولین از تراب هست گاهی میفرماید از طین هست گاهی میفرماید از طین لازب است گاهی میفرماید از حمأ مسنون است گاهی میفرماید از صلصال است این پنج عنوان و مانند آن برای بازگو کردن مراحل طبیعی انسان است و آنچه که روشن است این است که قرآن هرگز مخالف با دلیل عقلی معتبر یا نقلی معتبر سخن نخواهد گفت و اگر ظاهر یک آیهای مخالف با برهان عقلی را نقلی بود البته همان برهان عقلی یا نقلی دلیل لبی را لفظی متصل یا منفصل بر حمل آیه بر خلاف ظاهر خواهد بود لکن به هر فرضیهای هم نمیتواند دست از ظاهر قرآن برداشت و ظاهر را بر خلافش حمل کرد این یک اصل کلی است مربوط به تفسیر و درک معارف قرآن که اگر یک برهان عقلی یا نقلی معتبر بر خلاف نداشتیم ظاهر حجت است صرف فرضیه نمیتواند باعث حمل ظاهر بر خلافش بشود.
مطلب دیگر آن است که طفره البته محال است یعنی یک موجودی از مرحله نقص به مرحله کمال حرکت کند بدون طی این اوساط و خلال یعنی یک چیزی از مبدأ حرکت کند بدون اینکه وسطها را بپیماید به مقصد برسد این ممکن نیست سرعت ممکن هست اما طفره ممکن نیست ممکن نیست که یک موجودی از مرحله جماد به مرحله حیات عقلی و تجرد روحی برسد مگر اینکه مراحل وسطا را طی بکند یعنی مرحله گیاهی را حیوانی را میپیماید بعد انسان خواهد شد حالا یا سریعاً طی میکند یا بطیعاً طفره در کار نیست ولی سرعت و بطئ ممکن است و ذات اقدس الهی هم در اینجا مشخص نفرمود که چگونه تراب یا طین یا طین لازب یا حمأ مصنون یا صلصال اینها انسان شدند آیا با طفره انسان شدند؟ آیا خداوند یک مجسمهای را خلق کرد؟ بعد در این مجسمه دمید و او انسان شد؟ یا نه این مراحل متوسط و متخلل را طی کرد و ذات اقدس الهی این اوساط را هم نصیب انسان کرد منتها به نحو سرعت؟ حالا یا به نحو سرعت بغیر عادت بشود معجزه یا به نحو عادی آن را دیگر قرآن بازگو نفرمود آنچه که محال است این است که یک موجودی از مرحله تراب و طین به مرحله تجرد انسانی برسد بدون اینکه مراحل وسطا را طی کرده باشد یعنی طفره اما حالا چگونه این مراحل پیموده شد؟ آیا به نحو عادت بود یا فوق عادت و خرق عادت بود به نحو سرعت و اعجاز بود این را بازگو نفرمود هر دو آن ممکن است چه اینکه در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که آفرینش طیر به وسیله عیسای مسیح مطرح شد آنجا هم همینطور بود ذات اقدس الهی به عیسای مسیح(سلام الله علیه) فرمود: ﴿إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیْراً بِإِذْنِی﴾ آنجا اینطور نبود که حضرت مسیح یک مجسمهای ساخته باشد بعد در او دمیده باشد او بشود پرنده چون مجسمه ظاهرش ظاهر آدمی است اما دستگاه گوارش داشته باشد قلب داشته باشد روده و ریه و امعاء و امثال ذلک داشته باشد که نیست آنچه را که وجود مبارک مسیح ساخته بود همه خصوصیتهای ظاهری و باطنی یک پرنده را دارا بود بعد چون مظهر هوالمحیی بود و همانطوری که خداوند با نفخ با افاضه روح حیات انسانی به بشر داد وجود مبارک مسیح هم که فرزند مریم(سلام الله علیهما) که مظهر ذات اقدس الهی بود مظهر هو المحیی بود با نفخ عیسوی روح حیوانی به چنین موجودی افاضه شد که همه دستگاههای ظاهر و باطن را دارا است آنجا هم بحث شد که سرعت و خلاف عادت ممکن است به نحو اعجاز اما طفره ممکن نیست یعنی ممکن نیست که یک موجود جماد و تراب بدون طی مراحل متوسط به حیات حیوانی راه پیدا کند حتماً این مراحل طی میشود حالا یا به نحو عادت است یا غیر عادت یا سرعت است و معجزه یا غیر معجزه و بصورت طبیعی.
پرسش ...
پاسخ: بله مشکل این است که هم در جریان آفرینش انسان هم فرشتگان به آن عمق راه پیدا نکردند هم شیطان هم فرشتگان از جریان طبیعت و تن و افساد و سفک دماء خبر دادند گفتند که ﴿أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ﴾ و هم شیطان گفته بود که ﴿ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ﴾ ، ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ خب فرشتگان هم از آن ﴿عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ﴾ آگاه نبودند فرشتگان از جریان طبیعی انسان با خبر بودند گفتند که ﴿أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ﴾ ذات اقدس الهی هم به فرشتگان فرمود: ﴿إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ هم به شیطان هم فرمود منتها البته سؤال شیطان سؤال استکباری است و اعتراضی سؤال فرشتگان سؤال استفهامی است و استعلامی لذا با تسبیح همراه است از اول هم گفتند ﴿سُبْحَانَکَ﴾ در پایان امر هم که قضیه بر آنها روشن شد گفتند: ﴿سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاّ مَا عَلَّمْتَنَا﴾ خب.
به هر تقدیر غرض آن است که در جریان آفرینش انسان گرچه در بعضی از سور نظیر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» امر به سجده و سجود فرشتگان و استکبار شیطان مطرح است ولی در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و مانند آن از خلقت انسان سخنی به میان نیامده نمیشود گفت که خداوند در هفت سوره خلقت انسان را بیان کرد یکی در سوره «بقره» است یکی هم در سوره فلان خیلی از این سوری که معمولاً میشمارند مربوط به جریان امر به سجده و امثال ذلک است نه مربوط به خلقت انسان تا کنون آنچه که مربوط به خلقت انسان بود آیه دوم سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بود که بحثش گذشت فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلٌ مُسَمّیً عِندَهُ﴾ چه اینکه بحث از تراب هم در قرآن کریم بازگو شد.
پرسش ...
جواب: بله یا مادی یا معنوی یا متعارف یا غیر متعارف آنها نقشی دارند در اینکه این مراحل وسطی طی میشود وگرنه اگر ما یک مبدئی داشته باشیم یک مقصدی داشته باشیم یک موجودی در مبدأ باشد بدون اینکه فاصله بین مقصد و مبدأ را طی بکند در حالی که در مبدأ است بدون طی وسط در مبدأ و منتها قرار بگیرد این مستحیل است عقلاً محال است منتها این مراحل وسطا را گاهی با نیروی طبیعی طی میکنند گاهی با نیروی فرا طبیعی طی میکند گاهی با سرعت طی میکند گاهی با تندی طی میکند بالأخره باید طی بشود گاهی طیالارض است گاهی مانند آن؛ درجات نمیشود پیموده نشود و شیء از مبدأ به مقصد برسد.
پرسش ...
پاسخ: حالا آن علل و عوامل گاهی بعضیها معروفاند بعضیها غیر معروف بعضیها متعارفاند بعضی غیر متعارف ولی بالأخره طبق یک عاملی باید این مراحل طی بشود هر چه هست ممکن نیست که یک موجودی تراب باشد و از تراب بودن دفعتاً سر از انسانیتی که ﴿عَلَّمَ آدَمَ الأسْماء﴾ سر در بیاورد بدون اینکه مراحل وسطی پیموده بشود این مراحل یقیناً طی میشود حالا یا به سرعت یا به بطئ یا به عادت یا به خلاف عادت
در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» آیهٴ 26 فرمود: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ٭ و الجان خلقناه من قبل من نار السموم﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گرچه مستقیماً جریان خلقت انسان از طین را به خود اسناد نمیدهد اما در آیهٴ 61 سوره «اسراء» میفرماید: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً﴾ خب همین مشکلی که فرشتگان داشتن همان مشکل را شیطان دارد البته با یک فاصله فرشتگان میگفتند ﴿أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ﴾ اینها جریان طبیعی آدم را میدیدند دیگر از آن ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ﴾ خبر نداشتند شیطان هم این جریان طبیعی انسان را دید گفت: ﴿ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً﴾ و دیگر از آن جریان ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ بیخبر بود در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون».
پرسش ...
پاسخ: بله یکی استکبار است یکی استعلام یکی در برابر خدا میگوید به خدا عرض میکند که شما نظرتان این است ولی من نظرم چیز دیگر است یکی به خدا از اول عرض میکند ﴿سُبْحَانَکَ﴾ وقتی میخواهد سؤال بکند فرشتگان از همان اول تسبیح میکنند میگویند تو منزه از هر نقص و عیبی ما را متوجه بکن سرّش چیست بعد هم که فهمیدند عرض کردند که ﴿سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاّ مَا عَلَّمْتَنَا﴾ این میشود استعلام آن میشود ﴿أَبَى وَاسْتَکْبَرَ﴾ جرم شیطان تنها این نیست که سجده نکرده است یک گناهی مرتکب شده چون گناه کبیره اینطور نیست که انسان رجیم ابد بشود «جرمش آن بود که در آینه عکس تو ندید» گفت بله به نظر تو عیب ندارد ولی به نظر من عیب دارد این استکبار بر خدا و کفر ورزیدن بود که او را رجیم ابد کرد وگرنه این یک معصیت است مثل اینکه کسی نماز نخواند خب یک بار نماز نخواند که دیگر رجیم ابد نمیشود که مشکل شیطان این است که ﴿أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ﴾ در برابر خدا گفت تو نظرت آن است من نظرم این است خب میشود کفر دیگر نه برای اینکه سجده نکرد
به هر تقدیر در سورهٴ مبارکهٴ «مومنون» آیهٴ چهارده به این صورت است آیهٴ دوازده این است ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ﴾ این برای انسان اولی ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ﴾ که برای .. اوست در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» آیه هفت به این صورت ذکر شده است ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإنسَانِ مِن طِینٍ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» از طین لازب بودن منشأ خلقت آدمی نیز خبر داد آیهٴ یازده سورهٴ «صافات» این است: ﴿فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِن طِینٍ لاَّزِبٍ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «ص» آیهٴ 71 به این صورت است: ﴿إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾ خب در این گونه از موارد پس از تراب که خب هست طین هست ﴿طِینٍ لاَّزِبٍ﴾ هست ﴿حَمَأ مَّسْنُونٍ﴾ هست ﴿صَلْصَالٍ﴾ هست که این آیاتش اشاره شد اینها مراحل طبیعی انسان است آنچه که محال است آن است که یک موجودی از جمادی حرکت بکند به صورت انسان در بیاید بدون طی این اوصاف این محال است البته حالا چگونه طی کرده؟ به نحو عادت یا غیر عادت؟ اینها هر دو قسمش هم ممکن است قرآن در اینجا بالصراحه چیزی هم نفرمود بخشی که مربوط به روح اوست آن هم اینچنین است خواص روح شئون روح درجات روح مراتب روح را یکی پس از دیگری ذکر میکند در بخشی لوامه است در بخشی ملهمه است در بخشی مطمئنه است در بخشی اماره است در بخشی مسوله است اینها را یکی پس از دیگری ذکر میکند و آنجا هم اینچنین است کسی بخواهد از نفس مسوله برهد از ملهمه کمک بگیرد از لوامه مدد بگیرد از شرّ اماره بالسوء برهد به ﴿رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾ برسد به مقام مطمئنه راه پیدا کند اینجا هم طفره محال است بالأخره یا به نحو عادت هست که به تدریج این مراحل یا یکی پس از دیگری طی میکند یا به جذبه الهی است و عنایت اهلبیت(علیهم السلام) است که به سرعت طی میکند ولی بالأخره این فاصلهها این مراتب باید یکی پس از دیگری طی بشود اما حالا آیا انسان از یک حیوان دیگری به این صورت درآمده است که آن احتمال تکامل داروین و مانند آن است یا نه؟ البته این هیچ محال عقلی نیست که یک تحولی به آن حیواناتی که در طول هم باشند البته نه در عرض هم ولی ظاهر قرآن کریم این است که به آن صورت نبود از یک حیوانی به صورت انسان در نیامده ولی بر فرض هم که این سخن داروین که یک فرضیهای بیش نبود یک عده خیال میکردند این یک مطلب علمی است اخیراً هم بطلانش روشن شد که خود آنها هم اعلام کردند بطلان این فرضیه را یعنی آن محققین زیستشناس بطلان چنین فرضیهای را اعلام کردند خب بر فرض محال که یک چنین چیزی باطل نباشد و حق باشد این با توحید منافات ندارد بالأخره این خلقت یک خالقی میخواهد حالا از این راه خلق کرده یا از راه دیگر خلق کرده اینچنین نیست که حالا اگر به آن صورت باشد و مسائل توحید و مانند آن آسیب برساند بالأخره این حرکت است محرک میخواهد خلقت است خالق میخواهد نظم است ناظم میخواهد و مانند آن لکن بطلان آن فرضیه برای محققین زیستشناس اخیراً روشن شد آن هم اعلام کردند خب پس آیات قرآن از این جهت سه طایفه است که در یک طایفه خصوص آفرینش انسان از جریان طبیعی بازگو میشود بدون اینکه جریان امتحان دستور فرشتهها امر به سجده به فرشتگان و مانند آن طرح میشود یک مقدار از آیات خصوص دستور فرشتهها را بازگو میکند یک مقدار از آیات ملفق از هر دو گروه است در جریان آیاتی که فعلاً محل بحث است مستقیماً از کرامت انسان درباره مسجود بودن او سخن به میان آمده فعلاً چیزی درباره اینکه انسان از طین آفریده شده یا به آن صورت نیست البته در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» سخنی از آفرینش طبیعی انسان و جنبه طبیعی انسان مطرح هست اما در بحثی که فعلاً ما داریم میفرماید که ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ﴾ اما از چه چیزی خلق کردیم آن را اینجا بازگو نمیکند شیطان فقط در آیهٴ دوازده همین سورهٴ «اعراف» میگوید: ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ و خدا هم رد نکرده این را بلکه امضا کرده هم اینکه خلقت شیطان از آتش است آن را امضا کرده که فرمود: ﴿وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ﴾ هم خلقت انسان از طین است آن را امضا کرده است که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن طِینٍ﴾ و سایر آیاتی که خوانده شد عمده بحثی که در این کریمه یازده سورهٴ «اعراف» هست این است که فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ﴾ آنهایی که خیال میکنند جریان سجده فرشتگان برای شخص آدم(سلام الله علیه) است این «قضیة شخصیة فی واقعة» به زحمت افتادند که خب مناسب بود که خدا بفرماید که «لقد خلقنا آدم ثم صورناه ثم قلنا للملائکة اسجدوا له» چرا فرمود ﴿لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ﴾؟ این نشان میدهد که منظور از ﴿خَلَقْنَاکُمْ﴾ یعنی «خلقنا اصلکم و مبدأکم ثم صورنا اصلکم و مبدأکم» یعنی «خلقنا اباکم و صورنا اباکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لابیکم» خب آن وقت شواهدی هم ذکر میکند غافل از اینکه در آن شواهد یک مصححی دارند مثلاً در جریان بنی اسرائیل آنچه که بر اقوام گذشته اتفاق افتاده است ذات اقدس الهی بر بنی اسرائیل موجود در عصر نزول قرآن هم حمل میکند برای اینکه اینها یک خلق و خو داشتند و راضی بودند به کردار زشت پیشینیانشان چه اینکه فرزندان نوح هم میفرماید: ﴿حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ﴾ خب یعنی ما شما را در کشتی سوار کردیم اما اینجا چه مصححی ما داریم که خدا بفرماید که ما شما را خلق کردیم بعد تصویر کردیم بعد به ملائکه گفتیم که سجده کنید خب اگر این است باید بفرماید «ثم قلنا للملائکة اسجدوا لکم» اینکه نیست برخی گفتند که این از باب ترتیب ذکری است یعنی از نظر گزارش این است ما بعد از اینکه حضرت آدم(سلام الله علیه) را خلق کردیم و به فرشتگان دستور سجده دادیم آنگاه شما را خلق کردیم و تصویر کردیم که اینها از نظر ترتیب در گزارش جلو هستند وگرنه در تحقق پشتسر هستند این هم تام نیست برای اینکه این قرینه میطلبد ظاهرش همان ترتیب است اما سرّ اینکه تصویر برخلق با ثم عطف شده است این روشن است البته چون در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» که بعضی از این اسماء حسنی آمده است ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ﴾ گرچه آنجا با فا یا ثم عطف نشده ولی این تقدیم ذکری هم بیاثر نیست نشان میدهد اول خلقت است بعد برئ است بعد تصویر خلق به معنای تقدیر است منتها حالا گاهی آفرینش شیء مقدر را هم میگویند خلق وگرنه میگویند خلقالخراز خلق الخیاط یعنی اندازه گرفت تقدیر کرد منتها فعلاً بر آفرینش برابر اندازه خلق اطلاق میشود وگرنه ﴿خَلَقْنَاکُمْ﴾ یعنی «قدرناکم» منتها این برء یعنی روی نقشه قبلی و روی برنامه از پیش تعیین و طرح شده اگر کسی کار بکند این را میگویند برء نشانهاش آن چیزی است که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» آمده است که ﴿مَا أَصَابَ مِن مُصِیَبةٍ فِی الأرْضِ وَلاَ فِی أَنفُسِکُمْ إِلاّ فِی کِتَابٍ مِن قَبْلِ أَن نَبْرَأَهَا﴾ هیچ حادثه تلخی اتفاق نمیافتد مگر اینکه ما قبلاً در کتابی طراحی کردیم پیشبینی کردیم تثبیت کردیم بعد او را برء کردیم یعنی آفرینش یک چیزی که طبق نقشه قبل است طرح قبل است پیشبینی شده قبل است چنین آفرینشی را میگویند برء؛ برئه یعنی اول طرح کرد و نقشه کشید بعد آفرید ﴿مَا أَصَابَ مِن مُصِیَبةٍ فِی الأرْضِ وَلاَ فِی أَنفُسِکُمْ إِلاّ فِی کِتَابٍ مِن قَبْلِ أَن نَبْرَأَهَا﴾ که ضمیر (نبرأها) به انفس بر نمیگردد به مصیبت بر میگردد چون بین مصیبت و سیئات و همچنین حسنات و معائش راضیه که امور معانیاند فرقی نیست چه اینکه بین معانی و ذوات هم فرقی نیست با عبور از این دو مرحله قهراً خدا که باری است به این معناست که چه مصائب چه چیزهای مسرّت بخش مسار چه مسرّت بخش چه مصیبتبار یک؛ چه معانی و چه ذوات دو؛ همه اینها قبلاً طرح شده تدوین شده است و خدا بارئ است نسبت به همه اینها وگرنه آیه سورهٴ «حدید» به حسب ظاهر گرچه درباره مصیبت آمده است خب مسرّت هم همینطور است مصائب و مسار که جزء معنایاند در حکم ذواتاند ذوات هم همینطور است یا ذوات در حکم این معانی است اما تصویر یعنی صورت دادن سامان بخشیدن نظم دادن لذا این سه اسم از اسمای حسنای الهی در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» کنار هم و با ترتیب لفظی ذکر شده است که ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ﴾ گاهی یکی از این اسما ذکر میشود گاهی خصوص خلق ذکر میشود نظیر ﴿خَلَقَکُم مِن طِینٍ﴾ آنجا برء و تصویر را هم به همراه خود خواهد داشت گاهی خصوص تصویر ذکر میشود ﴿هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ﴾ آنجا خلق و برء هم در ضمنش ملحوظ هست گاهی خلق و تصویر ذکر میشود بدون برء؛ برء هم آنگاه در اثنای اینها مندمج و مندرج است این آیه محل بحث یعنی آیهٴ یازده سورهٴ «اعراف» از این قبیل است که خلق و تصویر آمده برء نیامده فرمود: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ﴾ اول آفرینش آن مواد اصلی است چون اصولاً جامه کهنه را میگویند خلق «لا جدید لمن لا خلق له» یعنی کسی که لباس نو دارد ولی یک کهنه منزلی ندارد این لباس نو هم برای او نمیماند بالأخره یک لباسی انسان برای منزل داشته باشد تا لباس نو برای بیرونش باشد «لا جدید لمن لا خَلِق له» خلِق هم همان لباس کهنه که مواد اصلی را به همراه دارد خب.
مطلب مهم در اینجا آن است که چگونه خلقت همگان تصویر همگان اول محقق شد بعد جریان سجده فرشتگان طرح شد آنها که فکر میکردند امر به سجده مخصوص آدم(سلام الله علیه) است آنها باید به زحمت بیفتند و اما اگر کسی بگوید آنچه که مسجود است مقام انسانیت است چه اینکه آنچه که مورد عداوت است آن هم انسانیت است آنگاه راحت است یعنی انسانیت محقق شد خلق شد تصویر شد و آدم نمونه انسانیت است نه شخص آدم در اینجا دخیل بود که سجده برای شخص آدم بود ولاغیر سجده برای مقام انسانیت است هر که کاملتر است مسجودتر است آنگاه اگر اینچنین باشد دیگر ﴿ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ﴾ معنای خاص خود را خواهد داشت ترتیب هم محفوظ است مشکلی هم پیش نمیآید از این جهت که شیطان کمر به عداوت بنی آدم بست که ﴿لأحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ معلوم میشود که در مصاف با خود آدم نیست با انسانیت است خب وگرنه اگر حسد است باید آدم محسود او باشد چرا انسان هر انسانی که شد و اگر عداوت است باید شیطان عدو مبین آدم باشد چرا عدو مبین انسان اینکه ذات اقدس الهی میفرماید (یا بنیآدم) این شیطان عدو مبین شماست ﴿فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً﴾ یا خود شیطان آنطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده است گفت من فرزندان آدم را احتناک میکند ﴿لأحْتَنِکَنَّ﴾ احتنک یعنی تحت حنک اینها را میگیرم حنک اینها در اختیار من است آن راکب مقتدر این اسب مرکوب را احتناک میکند افسارش را دهانهاش را حنکش را همه را در اختیار دارد شیطان هم تهدید به احتناک کرده است که تحت حنک اینها به دست من است حنک اینها به دست من است خب وقتی که گلوی آدم؛ زمام آدم دست او باشد خب هر جا که او بخواهد میبرد دیگر خب اینکه گفت: ﴿لأحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ معلوم میشود او با انسانیت درگیر است نه با شخص آدم از آن طرف هم معلوم میشود مسجود انسانیت است نه شخص آدم اگر مسجود انسانیت بود نه شخص آدم به شهادت اینکه عدو و محسود انسانیت است نه شخص آدم آنگاه این تعبیر جایگاه خاص خود را پیدا میکند که ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ﴾ یعنی انسانیت را ﴿ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ﴾ چون تصویر بعد از خلقت است یعنی انسانیت ﴿ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ﴾ چون آدم عصاره انسانیت است نمودار انسانیت است نماد انسانیت است به عنوان انسانیت مسجود است نه به عنوان شخص خاص آنگاه همگان سجده کردند ﴿إِلاّ إِبْلِیسَ﴾.
«والحمد لله رب العالمین»
- قرآن کریم انسان را مرکب از امر طبیعی و فرا طبیعی میداند یعنی مرکب از بدن و روح مجرد
- خدا خودش بالصراحه میفرماید ما انسان را از طین خلق کردیم
- طفره محال است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إلاّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِنَ السَّاجِدِینَ﴾
درباره آفرینش انسان مطالب فراوانی را سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در بر دارد بخشی از آنها مربوط به خلقت انسان است بعضی از آنها مربوط به سجده فرشتگان در برابر انسان است قهراً بحث در دو مقام خواهد بود فعلاً در دو مقام بحث است یکی درباره آفرینش انسان یکی درباره سجده فرشتگان در برابر انسان درباره انسان تا کنون قرآن کریم بحثهای تا حدودی مبسوطی را ارائه فرموده است قرآن کریم انسان را مرکب از امر طبیعی و فرا طبیعی میداند یعنی مرکب از بدن و روح مجرد میداند درباره بدن او میفرماید: ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾ درباره روح او میفرماید: ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ پس انسان مثل فرشته نیست که یک روح مجرد باشد چه این که مانند حیوان یا گیاه هم نیست که از آن تجرد عقلی بیبهره باشد بلکه مرکب از بدن است و روح این یک مطلب. مطلب دیگر آن است که بخشی از آیاتی که خلقت انسان را تشریح میکند خصوصیتهای بدنی و طبیعی او را بازگو میکند بخش دیگری که مربوط به بیان روح اوست خصوصیتهای روح درجات روح شئون روح اوصاف روح و مانند آن را شرح میدهد اما آن قسمتی که مربوط به طبیعت انسان و بدن انسان بر میگردد آیات سه طایفه است در یک طایفه خود ذات اقدس الهی بازگو میکند که من انسان را از طین آفریدم در طایفه دیگر خدا نمیفرماید من انسان را از گل خلق کردم درباره او سخنی ندارد ولی جریان سجده را بازگو میکند و سجود فرشتگان را شرح میدهد و تمرد بلیس را هم بازگو میکند آنگاه در این بازگو کردن تمرد ابلیس حرف ابلیس را نقل میکند میگوید که من کسی نیستم که در برابر چیزی که از طین خلق شده است سجده کنم یا ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ و خداوند همین را هم امضا میکند یعنی آنچه را که شیطان گفته است خداوند قبلاً فرموده بود و شیطان هم این را گفت و خدا هم نفی نکرد پس در یک طایفه خدا خودش بالصراحه میفرماید ما انسان را از طین خلق کردیم در طایفه دیگر خدا بالصراحه نمیفرماید ما انسان را از طین خلق کردیم لکن شیطان میگوید که ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ و خداوند تقریر میکند طایفه سوم شاید جمع بین این دو آیات باشد شاید چنین طایفهای هم کم باشد این هم یک مطلب.
مطلب دیگر که مربوط به تبیین آفرینش طبیعی انسان است میفرماید انسان آن انسان اولین از تراب هست گاهی میفرماید از طین هست گاهی میفرماید از طین لازب است گاهی میفرماید از حمأ مسنون است گاهی میفرماید از صلصال است این پنج عنوان و مانند آن برای بازگو کردن مراحل طبیعی انسان است و آنچه که روشن است این است که قرآن هرگز مخالف با دلیل عقلی معتبر یا نقلی معتبر سخن نخواهد گفت و اگر ظاهر یک آیهای مخالف با برهان عقلی را نقلی بود البته همان برهان عقلی یا نقلی دلیل لبی را لفظی متصل یا منفصل بر حمل آیه بر خلاف ظاهر خواهد بود لکن به هر فرضیهای هم نمیتواند دست از ظاهر قرآن برداشت و ظاهر را بر خلافش حمل کرد این یک اصل کلی است مربوط به تفسیر و درک معارف قرآن که اگر یک برهان عقلی یا نقلی معتبر بر خلاف نداشتیم ظاهر حجت است صرف فرضیه نمیتواند باعث حمل ظاهر بر خلافش بشود.
مطلب دیگر آن است که طفره البته محال است یعنی یک موجودی از مرحله نقص به مرحله کمال حرکت کند بدون طی این اوساط و خلال یعنی یک چیزی از مبدأ حرکت کند بدون اینکه وسطها را بپیماید به مقصد برسد این ممکن نیست سرعت ممکن هست اما طفره ممکن نیست ممکن نیست که یک موجودی از مرحله جماد به مرحله حیات عقلی و تجرد روحی برسد مگر اینکه مراحل وسطا را طی بکند یعنی مرحله گیاهی را حیوانی را میپیماید بعد انسان خواهد شد حالا یا سریعاً طی میکند یا بطیعاً طفره در کار نیست ولی سرعت و بطئ ممکن است و ذات اقدس الهی هم در اینجا مشخص نفرمود که چگونه تراب یا طین یا طین لازب یا حمأ مصنون یا صلصال اینها انسان شدند آیا با طفره انسان شدند؟ آیا خداوند یک مجسمهای را خلق کرد؟ بعد در این مجسمه دمید و او انسان شد؟ یا نه این مراحل متوسط و متخلل را طی کرد و ذات اقدس الهی این اوساط را هم نصیب انسان کرد منتها به نحو سرعت؟ حالا یا به نحو سرعت بغیر عادت بشود معجزه یا به نحو عادی آن را دیگر قرآن بازگو نفرمود آنچه که محال است این است که یک موجودی از مرحله تراب و طین به مرحله تجرد انسانی برسد بدون اینکه مراحل وسطا را طی کرده باشد یعنی طفره اما حالا چگونه این مراحل پیموده شد؟ آیا به نحو عادت بود یا فوق عادت و خرق عادت بود به نحو سرعت و اعجاز بود این را بازگو نفرمود هر دو آن ممکن است چه اینکه در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که آفرینش طیر به وسیله عیسای مسیح مطرح شد آنجا هم همینطور بود ذات اقدس الهی به عیسای مسیح(سلام الله علیه) فرمود: ﴿إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونَ طَیْراً بِإِذْنِی﴾ آنجا اینطور نبود که حضرت مسیح یک مجسمهای ساخته باشد بعد در او دمیده باشد او بشود پرنده چون مجسمه ظاهرش ظاهر آدمی است اما دستگاه گوارش داشته باشد قلب داشته باشد روده و ریه و امعاء و امثال ذلک داشته باشد که نیست آنچه را که وجود مبارک مسیح ساخته بود همه خصوصیتهای ظاهری و باطنی یک پرنده را دارا بود بعد چون مظهر هوالمحیی بود و همانطوری که خداوند با نفخ با افاضه روح حیات انسانی به بشر داد وجود مبارک مسیح هم که فرزند مریم(سلام الله علیهما) که مظهر ذات اقدس الهی بود مظهر هو المحیی بود با نفخ عیسوی روح حیوانی به چنین موجودی افاضه شد که همه دستگاههای ظاهر و باطن را دارا است آنجا هم بحث شد که سرعت و خلاف عادت ممکن است به نحو اعجاز اما طفره ممکن نیست یعنی ممکن نیست که یک موجود جماد و تراب بدون طی مراحل متوسط به حیات حیوانی راه پیدا کند حتماً این مراحل طی میشود حالا یا به نحو عادت است یا غیر عادت یا سرعت است و معجزه یا غیر معجزه و بصورت طبیعی.
پرسش ...
پاسخ: بله مشکل این است که هم در جریان آفرینش انسان هم فرشتگان به آن عمق راه پیدا نکردند هم شیطان هم فرشتگان از جریان طبیعت و تن و افساد و سفک دماء خبر دادند گفتند که ﴿أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ﴾ و هم شیطان گفته بود که ﴿ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ﴾ ، ﴿خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ خب فرشتگان هم از آن ﴿عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ﴾ آگاه نبودند فرشتگان از جریان طبیعی انسان با خبر بودند گفتند که ﴿أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ﴾ ذات اقدس الهی هم به فرشتگان فرمود: ﴿إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ هم به شیطان هم فرمود منتها البته سؤال شیطان سؤال استکباری است و اعتراضی سؤال فرشتگان سؤال استفهامی است و استعلامی لذا با تسبیح همراه است از اول هم گفتند ﴿سُبْحَانَکَ﴾ در پایان امر هم که قضیه بر آنها روشن شد گفتند: ﴿سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاّ مَا عَلَّمْتَنَا﴾ خب.
به هر تقدیر غرض آن است که در جریان آفرینش انسان گرچه در بعضی از سور نظیر سورهٴ مبارکهٴ «بقره» امر به سجده و سجود فرشتگان و استکبار شیطان مطرح است ولی در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و مانند آن از خلقت انسان سخنی به میان نیامده نمیشود گفت که خداوند در هفت سوره خلقت انسان را بیان کرد یکی در سوره «بقره» است یکی هم در سوره فلان خیلی از این سوری که معمولاً میشمارند مربوط به جریان امر به سجده و امثال ذلک است نه مربوط به خلقت انسان تا کنون آنچه که مربوط به خلقت انسان بود آیه دوم سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بود که بحثش گذشت فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلٌ مُسَمّیً عِندَهُ﴾ چه اینکه بحث از تراب هم در قرآن کریم بازگو شد.
پرسش ...
جواب: بله یا مادی یا معنوی یا متعارف یا غیر متعارف آنها نقشی دارند در اینکه این مراحل وسطی طی میشود وگرنه اگر ما یک مبدئی داشته باشیم یک مقصدی داشته باشیم یک موجودی در مبدأ باشد بدون اینکه فاصله بین مقصد و مبدأ را طی بکند در حالی که در مبدأ است بدون طی وسط در مبدأ و منتها قرار بگیرد این مستحیل است عقلاً محال است منتها این مراحل وسطا را گاهی با نیروی طبیعی طی میکنند گاهی با نیروی فرا طبیعی طی میکند گاهی با سرعت طی میکند گاهی با تندی طی میکند بالأخره باید طی بشود گاهی طیالارض است گاهی مانند آن؛ درجات نمیشود پیموده نشود و شیء از مبدأ به مقصد برسد.
پرسش ...
پاسخ: حالا آن علل و عوامل گاهی بعضیها معروفاند بعضیها غیر معروف بعضیها متعارفاند بعضی غیر متعارف ولی بالأخره طبق یک عاملی باید این مراحل طی بشود هر چه هست ممکن نیست که یک موجودی تراب باشد و از تراب بودن دفعتاً سر از انسانیتی که ﴿عَلَّمَ آدَمَ الأسْماء﴾ سر در بیاورد بدون اینکه مراحل وسطی پیموده بشود این مراحل یقیناً طی میشود حالا یا به سرعت یا به بطئ یا به عادت یا به خلاف عادت
در سورهٴ مبارکهٴ «حجر» آیهٴ 26 فرمود: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ٭ و الجان خلقناه من قبل من نار السموم﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گرچه مستقیماً جریان خلقت انسان از طین را به خود اسناد نمیدهد اما در آیهٴ 61 سوره «اسراء» میفرماید: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ قَالَ ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً﴾ خب همین مشکلی که فرشتگان داشتن همان مشکل را شیطان دارد البته با یک فاصله فرشتگان میگفتند ﴿أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ﴾ اینها جریان طبیعی آدم را میدیدند دیگر از آن ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ﴾ خبر نداشتند شیطان هم این جریان طبیعی انسان را دید گفت: ﴿ءَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِیناً﴾ و دیگر از آن جریان ﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾ بیخبر بود در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون».
پرسش ...
پاسخ: بله یکی استکبار است یکی استعلام یکی در برابر خدا میگوید به خدا عرض میکند که شما نظرتان این است ولی من نظرم چیز دیگر است یکی به خدا از اول عرض میکند ﴿سُبْحَانَکَ﴾ وقتی میخواهد سؤال بکند فرشتگان از همان اول تسبیح میکنند میگویند تو منزه از هر نقص و عیبی ما را متوجه بکن سرّش چیست بعد هم که فهمیدند عرض کردند که ﴿سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاّ مَا عَلَّمْتَنَا﴾ این میشود استعلام آن میشود ﴿أَبَى وَاسْتَکْبَرَ﴾ جرم شیطان تنها این نیست که سجده نکرده است یک گناهی مرتکب شده چون گناه کبیره اینطور نیست که انسان رجیم ابد بشود «جرمش آن بود که در آینه عکس تو ندید» گفت بله به نظر تو عیب ندارد ولی به نظر من عیب دارد این استکبار بر خدا و کفر ورزیدن بود که او را رجیم ابد کرد وگرنه این یک معصیت است مثل اینکه کسی نماز نخواند خب یک بار نماز نخواند که دیگر رجیم ابد نمیشود که مشکل شیطان این است که ﴿أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ﴾ در برابر خدا گفت تو نظرت آن است من نظرم این است خب میشود کفر دیگر نه برای اینکه سجده نکرد
به هر تقدیر در سورهٴ مبارکهٴ «مومنون» آیهٴ چهارده به این صورت است آیهٴ دوازده این است ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ﴾ این برای انسان اولی ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ﴾ که برای .. اوست در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» آیه هفت به این صورت ذکر شده است ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الإنسَانِ مِن طِینٍ﴾ چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «صافات» از طین لازب بودن منشأ خلقت آدمی نیز خبر داد آیهٴ یازده سورهٴ «صافات» این است: ﴿فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِن طِینٍ لاَّزِبٍ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «ص» آیهٴ 71 به این صورت است: ﴿إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾ خب در این گونه از موارد پس از تراب که خب هست طین هست ﴿طِینٍ لاَّزِبٍ﴾ هست ﴿حَمَأ مَّسْنُونٍ﴾ هست ﴿صَلْصَالٍ﴾ هست که این آیاتش اشاره شد اینها مراحل طبیعی انسان است آنچه که محال است آن است که یک موجودی از جمادی حرکت بکند به صورت انسان در بیاید بدون طی این اوصاف این محال است البته حالا چگونه طی کرده؟ به نحو عادت یا غیر عادت؟ اینها هر دو قسمش هم ممکن است قرآن در اینجا بالصراحه چیزی هم نفرمود بخشی که مربوط به روح اوست آن هم اینچنین است خواص روح شئون روح درجات روح مراتب روح را یکی پس از دیگری ذکر میکند در بخشی لوامه است در بخشی ملهمه است در بخشی مطمئنه است در بخشی اماره است در بخشی مسوله است اینها را یکی پس از دیگری ذکر میکند و آنجا هم اینچنین است کسی بخواهد از نفس مسوله برهد از ملهمه کمک بگیرد از لوامه مدد بگیرد از شرّ اماره بالسوء برهد به ﴿رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾ برسد به مقام مطمئنه راه پیدا کند اینجا هم طفره محال است بالأخره یا به نحو عادت هست که به تدریج این مراحل یا یکی پس از دیگری طی میکند یا به جذبه الهی است و عنایت اهلبیت(علیهم السلام) است که به سرعت طی میکند ولی بالأخره این فاصلهها این مراتب باید یکی پس از دیگری طی بشود اما حالا آیا انسان از یک حیوان دیگری به این صورت درآمده است که آن احتمال تکامل داروین و مانند آن است یا نه؟ البته این هیچ محال عقلی نیست که یک تحولی به آن حیواناتی که در طول هم باشند البته نه در عرض هم ولی ظاهر قرآن کریم این است که به آن صورت نبود از یک حیوانی به صورت انسان در نیامده ولی بر فرض هم که این سخن داروین که یک فرضیهای بیش نبود یک عده خیال میکردند این یک مطلب علمی است اخیراً هم بطلانش روشن شد که خود آنها هم اعلام کردند بطلان این فرضیه را یعنی آن محققین زیستشناس بطلان چنین فرضیهای را اعلام کردند خب بر فرض محال که یک چنین چیزی باطل نباشد و حق باشد این با توحید منافات ندارد بالأخره این خلقت یک خالقی میخواهد حالا از این راه خلق کرده یا از راه دیگر خلق کرده اینچنین نیست که حالا اگر به آن صورت باشد و مسائل توحید و مانند آن آسیب برساند بالأخره این حرکت است محرک میخواهد خلقت است خالق میخواهد نظم است ناظم میخواهد و مانند آن لکن بطلان آن فرضیه برای محققین زیستشناس اخیراً روشن شد آن هم اعلام کردند خب پس آیات قرآن از این جهت سه طایفه است که در یک طایفه خصوص آفرینش انسان از جریان طبیعی بازگو میشود بدون اینکه جریان امتحان دستور فرشتهها امر به سجده به فرشتگان و مانند آن طرح میشود یک مقدار از آیات خصوص دستور فرشتهها را بازگو میکند یک مقدار از آیات ملفق از هر دو گروه است در جریان آیاتی که فعلاً محل بحث است مستقیماً از کرامت انسان درباره مسجود بودن او سخن به میان آمده فعلاً چیزی درباره اینکه انسان از طین آفریده شده یا به آن صورت نیست البته در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» سخنی از آفرینش طبیعی انسان و جنبه طبیعی انسان مطرح هست اما در بحثی که فعلاً ما داریم میفرماید که ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ﴾ اما از چه چیزی خلق کردیم آن را اینجا بازگو نمیکند شیطان فقط در آیهٴ دوازده همین سورهٴ «اعراف» میگوید: ﴿أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ﴾ و خدا هم رد نکرده این را بلکه امضا کرده هم اینکه خلقت شیطان از آتش است آن را امضا کرده که فرمود: ﴿وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ﴾ هم خلقت انسان از طین است آن را امضا کرده است که فرمود: ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن طِینٍ﴾ و سایر آیاتی که خوانده شد عمده بحثی که در این کریمه یازده سورهٴ «اعراف» هست این است که فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ﴾ آنهایی که خیال میکنند جریان سجده فرشتگان برای شخص آدم(سلام الله علیه) است این «قضیة شخصیة فی واقعة» به زحمت افتادند که خب مناسب بود که خدا بفرماید که «لقد خلقنا آدم ثم صورناه ثم قلنا للملائکة اسجدوا له» چرا فرمود ﴿لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ﴾؟ این نشان میدهد که منظور از ﴿خَلَقْنَاکُمْ﴾ یعنی «خلقنا اصلکم و مبدأکم ثم صورنا اصلکم و مبدأکم» یعنی «خلقنا اباکم و صورنا اباکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لابیکم» خب آن وقت شواهدی هم ذکر میکند غافل از اینکه در آن شواهد یک مصححی دارند مثلاً در جریان بنی اسرائیل آنچه که بر اقوام گذشته اتفاق افتاده است ذات اقدس الهی بر بنی اسرائیل موجود در عصر نزول قرآن هم حمل میکند برای اینکه اینها یک خلق و خو داشتند و راضی بودند به کردار زشت پیشینیانشان چه اینکه فرزندان نوح هم میفرماید: ﴿حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ﴾ خب یعنی ما شما را در کشتی سوار کردیم اما اینجا چه مصححی ما داریم که خدا بفرماید که ما شما را خلق کردیم بعد تصویر کردیم بعد به ملائکه گفتیم که سجده کنید خب اگر این است باید بفرماید «ثم قلنا للملائکة اسجدوا لکم» اینکه نیست برخی گفتند که این از باب ترتیب ذکری است یعنی از نظر گزارش این است ما بعد از اینکه حضرت آدم(سلام الله علیه) را خلق کردیم و به فرشتگان دستور سجده دادیم آنگاه شما را خلق کردیم و تصویر کردیم که اینها از نظر ترتیب در گزارش جلو هستند وگرنه در تحقق پشتسر هستند این هم تام نیست برای اینکه این قرینه میطلبد ظاهرش همان ترتیب است اما سرّ اینکه تصویر برخلق با ثم عطف شده است این روشن است البته چون در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» که بعضی از این اسماء حسنی آمده است ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ﴾ گرچه آنجا با فا یا ثم عطف نشده ولی این تقدیم ذکری هم بیاثر نیست نشان میدهد اول خلقت است بعد برئ است بعد تصویر خلق به معنای تقدیر است منتها حالا گاهی آفرینش شیء مقدر را هم میگویند خلق وگرنه میگویند خلقالخراز خلق الخیاط یعنی اندازه گرفت تقدیر کرد منتها فعلاً بر آفرینش برابر اندازه خلق اطلاق میشود وگرنه ﴿خَلَقْنَاکُمْ﴾ یعنی «قدرناکم» منتها این برء یعنی روی نقشه قبلی و روی برنامه از پیش تعیین و طرح شده اگر کسی کار بکند این را میگویند برء نشانهاش آن چیزی است که در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» آمده است که ﴿مَا أَصَابَ مِن مُصِیَبةٍ فِی الأرْضِ وَلاَ فِی أَنفُسِکُمْ إِلاّ فِی کِتَابٍ مِن قَبْلِ أَن نَبْرَأَهَا﴾ هیچ حادثه تلخی اتفاق نمیافتد مگر اینکه ما قبلاً در کتابی طراحی کردیم پیشبینی کردیم تثبیت کردیم بعد او را برء کردیم یعنی آفرینش یک چیزی که طبق نقشه قبل است طرح قبل است پیشبینی شده قبل است چنین آفرینشی را میگویند برء؛ برئه یعنی اول طرح کرد و نقشه کشید بعد آفرید ﴿مَا أَصَابَ مِن مُصِیَبةٍ فِی الأرْضِ وَلاَ فِی أَنفُسِکُمْ إِلاّ فِی کِتَابٍ مِن قَبْلِ أَن نَبْرَأَهَا﴾ که ضمیر (نبرأها) به انفس بر نمیگردد به مصیبت بر میگردد چون بین مصیبت و سیئات و همچنین حسنات و معائش راضیه که امور معانیاند فرقی نیست چه اینکه بین معانی و ذوات هم فرقی نیست با عبور از این دو مرحله قهراً خدا که باری است به این معناست که چه مصائب چه چیزهای مسرّت بخش مسار چه مسرّت بخش چه مصیبتبار یک؛ چه معانی و چه ذوات دو؛ همه اینها قبلاً طرح شده تدوین شده است و خدا بارئ است نسبت به همه اینها وگرنه آیه سورهٴ «حدید» به حسب ظاهر گرچه درباره مصیبت آمده است خب مسرّت هم همینطور است مصائب و مسار که جزء معنایاند در حکم ذواتاند ذوات هم همینطور است یا ذوات در حکم این معانی است اما تصویر یعنی صورت دادن سامان بخشیدن نظم دادن لذا این سه اسم از اسمای حسنای الهی در سورهٴ مبارکهٴ «حشر» کنار هم و با ترتیب لفظی ذکر شده است که ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ﴾ گاهی یکی از این اسما ذکر میشود گاهی خصوص خلق ذکر میشود نظیر ﴿خَلَقَکُم مِن طِینٍ﴾ آنجا برء و تصویر را هم به همراه خود خواهد داشت گاهی خصوص تصویر ذکر میشود ﴿هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ﴾ آنجا خلق و برء هم در ضمنش ملحوظ هست گاهی خلق و تصویر ذکر میشود بدون برء؛ برء هم آنگاه در اثنای اینها مندمج و مندرج است این آیه محل بحث یعنی آیهٴ یازده سورهٴ «اعراف» از این قبیل است که خلق و تصویر آمده برء نیامده فرمود: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ﴾ اول آفرینش آن مواد اصلی است چون اصولاً جامه کهنه را میگویند خلق «لا جدید لمن لا خلق له» یعنی کسی که لباس نو دارد ولی یک کهنه منزلی ندارد این لباس نو هم برای او نمیماند بالأخره یک لباسی انسان برای منزل داشته باشد تا لباس نو برای بیرونش باشد «لا جدید لمن لا خَلِق له» خلِق هم همان لباس کهنه که مواد اصلی را به همراه دارد خب.
مطلب مهم در اینجا آن است که چگونه خلقت همگان تصویر همگان اول محقق شد بعد جریان سجده فرشتگان طرح شد آنها که فکر میکردند امر به سجده مخصوص آدم(سلام الله علیه) است آنها باید به زحمت بیفتند و اما اگر کسی بگوید آنچه که مسجود است مقام انسانیت است چه اینکه آنچه که مورد عداوت است آن هم انسانیت است آنگاه راحت است یعنی انسانیت محقق شد خلق شد تصویر شد و آدم نمونه انسانیت است نه شخص آدم در اینجا دخیل بود که سجده برای شخص آدم بود ولاغیر سجده برای مقام انسانیت است هر که کاملتر است مسجودتر است آنگاه اگر اینچنین باشد دیگر ﴿ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ﴾ معنای خاص خود را خواهد داشت ترتیب هم محفوظ است مشکلی هم پیش نمیآید از این جهت که شیطان کمر به عداوت بنی آدم بست که ﴿لأحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ معلوم میشود که در مصاف با خود آدم نیست با انسانیت است خب وگرنه اگر حسد است باید آدم محسود او باشد چرا انسان هر انسانی که شد و اگر عداوت است باید شیطان عدو مبین آدم باشد چرا عدو مبین انسان اینکه ذات اقدس الهی میفرماید (یا بنیآدم) این شیطان عدو مبین شماست ﴿فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً﴾ یا خود شیطان آنطوری که در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آمده است گفت من فرزندان آدم را احتناک میکند ﴿لأحْتَنِکَنَّ﴾ احتنک یعنی تحت حنک اینها را میگیرم حنک اینها در اختیار من است آن راکب مقتدر این اسب مرکوب را احتناک میکند افسارش را دهانهاش را حنکش را همه را در اختیار دارد شیطان هم تهدید به احتناک کرده است که تحت حنک اینها به دست من است حنک اینها به دست من است خب وقتی که گلوی آدم؛ زمام آدم دست او باشد خب هر جا که او بخواهد میبرد دیگر خب اینکه گفت: ﴿لأحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ معلوم میشود او با انسانیت درگیر است نه با شخص آدم از آن طرف هم معلوم میشود مسجود انسانیت است نه شخص آدم اگر مسجود انسانیت بود نه شخص آدم به شهادت اینکه عدو و محسود انسانیت است نه شخص آدم آنگاه این تعبیر جایگاه خاص خود را پیدا میکند که ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ﴾ یعنی انسانیت را ﴿ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ﴾ چون تصویر بعد از خلقت است یعنی انسانیت ﴿ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکِةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ﴾ چون آدم عصاره انسانیت است نمودار انسانیت است نماد انسانیت است به عنوان انسانیت مسجود است نه به عنوان شخص خاص آنگاه همگان سجده کردند ﴿إِلاّ إِبْلِیسَ﴾.
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است