- 13
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 161 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 161 سوره آلعمران"
وضوح در معنای آیه با وجود احتمالات مختلف در شأن نزول
ناظر بودن «ما کان لنبی» به نبوت عامه
حمل گناهان هر کس توسط خودش و مضاعف بودن گناه رهبران کفر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾
وضوح در معنای آیه با وجود احتمالات مختلف در شأن نزول
این کریمه، خواه مربوط به جریان جنگ بدر باشد گفتند قطیفهٴ حمرائی را گُم کردند و بعضی وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را متّهم کردند، خواه مربوط به جنگ بدر نباشد، مربوط به جنگ اُحد باشد که آنهایی که سنگر را رها کردند، آن تیراندازانی که سنگر را رها کردند، گفتند چون مسلمین سرگرم جمع غنایماند ممکن است پیامبر بفرماید هر کس هرچه گرفت برای او و چیزی به ما نرسد، این بود که آن سنگر را رها کردند آمدند برای جمع غنایم که در این زمینه، آیه نازل شده باشد که هرگز پیامبر خیانت نمیکند، سهم هر ذیسهمی را به او میرساند و مانند آن.
خواه مربوط به جنگ بدر یا اُحد نباشد، مربوط به کتمان اسرار وحی و غیب باشد که احتمال سوم هست ، شأن نزول این آیه هر کدام از این سه باشد بیاثر است، برای اینکه آیه به اطلاق، همه اینها را میگیرد هیچ نقشی ندارد. آیه، در مورد خود نصّ است ولی در غیر مورد، بالاطلاق شامل میشود و حجّت است.
ناظر بودن ﴿مَا کَانَ لِنَبِیٍّ﴾ به نبوت عامه
مطلب دیگر آن است که این ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ﴾ همانطوری که در بحث قبل ملاحظه فرمودید مربوط به نبوت عامه است یعنی نبوت با خیانت جمع نمیشود ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ﴾ نه «ما کان للنبی»، «ما کان للرسول» و مانند آن نیست که مخصوص رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد، فرمود: ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ﴾، «أیّ نبیّ کان» هرگز نبوت با غلول و خیانت جمع نمیشود. این معلوم میشود که جزء احکام نبوت عامه است، نظیر آن آیاتی که میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ الله﴾ آیاتی که دلالت دارد که هیچ پیامبری نمیتواند معجزه بیاورد مگر به اذن خدا، این ناظر به نبوت عامه است اختصاصی به نبیّ مخصوص ندارد این دو مطلب.
احتمالات مختلف در لام ﴿لِنَبِیٍّ﴾ و قرائت ﴿أَن یَغُلَّ﴾
سوم اینکه اگر این ﴿أَن یَغُلَّ﴾ قرائت شد، ناظر به آن است که پیامبر خیانت نمیکند، اگر ﴿أَن یُغَلَّ﴾ قرائت شد ناظر به آن است که هیچ پیامبری نباید مورد خیانت قرار بگیرد که وظیفه امتها را در برابر انبیا بازگو میکند ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ﴾ یعنی «ما کان لاُمة من الاُمم أن تغلّ نبیّها» این هیچ پیامبری نباید مغلول بشود یعنی مورد خیانت قرار بگیرد یعنی هیچ امتی حق ندارد به هیچ پیامبری خیانت بکند.
مطلب دیگر آن است که بعضیها اینچنین گفتند ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ﴾ این «لام» بر کلمهٴ نبی که درآمد اصلش اینچنین نبود، اصلش «وما کان النبی لیغلّ» بود، نظیر ﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ﴾ یعنی «ما کان الله لیتّخذ» اصل، اینچنین است، اینجا هم فرمود: ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ﴾ یعنی «وما کان نبیّ لیغلّ» ولی لازم نیست که این تکلّف، رعایت بشود، ممکن است همین ﴿أَن یَغُلَّ﴾ که تأویل مصدر میرود اسم ﴿کَانَ﴾ باشد، آنگاه ﴿لِنَبِیٍّ﴾ میشود خبر «وما کان الغلول لنبیّ» یعنی «حاصلاً لنبیّ» هیچگاه خیانت، برای هیچ پیامبری حاصل نمیشود.
تفاوت معنای آیهٴ ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ با پاداش و جزای الهی
مطلب دیگر که مهمترین مطلب آیه است این است که این کبرای کلّی هم تکلیف انبیا را روشن میکند، هم تکلیف اُمم را روشن میکند و خیانت را به عنوان گناه کبیره میشمارد، ناظر به معنای کنایهای است یا ناظر به آن معنای تجسّم اعمال و تمثّل اعمال است. کبرا این است که ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ لسان این هم لسان تهدید هست و از آن استفاده میشود که این جزء گناهان کبیره است و شخص با این در قیامت مفتضح خواهد شد بعد هم معذّب میشود؛ اول عذاب روحی دارد و آن فضیحت است، بعد عذاب جسمانی دارد و آن جهنّم است. نظیر اینکه فرمود: ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ یعنی خدایا هرکه را تو به آتش بردی، اول او را به خِزی و رسوایی مبتلا کردهای که آن عذاب روحی، مقدّم بر این عذاب جسمانی است. اول، این شخص رسوا میشود بعد میسوزد.
آیا معنا همین است؟ ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ چه پیامبر، چه امت پیامبر یا نه، این کنایه از آن است که ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ یعنی علم دارد به آنچه را که خیانت کرده است. در قیامت، خیانت برای او منکشف میشود. این مثل آن است که این خیانت را به همراه میآورد، نه اینکه خود خیانت را واقعاً به همراه بیاورد. غرض آن است که این جمله، برای بیان معنای کنایی است یا نه، واقعاً خیانتها و اعمال در قیامت ظهور میکند و برای انسانها مجسّم میشود و انسان، متن عمل را میبیند.
در نوبتهای قبل ملاحظه فرمودید که اگر دلیل عقلی یا دلیل نقلی معتبر برخلاف ظاهری اقامه نشد، آن ظاهر حجت است. آیات قرآن هم در اینکه اعمال را، متن اعمال را انسان میبیند ظهور دارد. از آن آیهٴ معروف ﴿فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ گرفته تا آیات دیگر که متن عمل را انسان میبیند، البته هر عمل باطنی دارد که آن باطن، در قیامت ظهور میکند و شخص عامل هم به صورت همان عمل ظهور میکند، اگر عمل، برایش مَلکه باشد، اینکه فرمود: ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ اگر ﴿یَأْتِ﴾ به این معنا باشد که به همان عمل، جزا داده میشود این با جملهٴ بعد که کنار هم قرار بگیرند مستلزم تکرار خواهد بود، چون فرمود: ﴿ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾ پس اینکه فرمود هر کس هر کاری را انجام بدهد همان کار را در قیامت میآورد، ناظر به این نیست که برابر آن کار، جزا داده میشود، چون عنوان جزا، در جملهٴ بعد ذکر شد ﴿ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾ و این مستلزم تکرار است. قهراً ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ معنایی خواهد داشت غیر از معنای جزا و پاداش.
تفاوت معنای آیهٴ ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ با علم پروردگار
مطلب دیگر آن است که این ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ کنایه از علم است نه از جزا تا تکرار باشد یعنی هر کس هر کاری انجام بدهد در قیامت برای او منکشف میشود که این خیانت را کرده است این است معنایش؟ چه اینکه بعضیها اصرار دارند که این ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ یعنی «یعلم بما غلّ و ینکشف له ما غلّ یوم القیامة» و استشهاد میکنند به آنچه درباره ذات اقدس الهی نازل شده است. درباره خداوند در سورهٴ «لقمان» اینچنین آمده است که هر کاری را که بشر انجام بدهد خداوند آن کار را در قیامت حاضر میکند، آیهٴ شانزده سورهٴ «لقمان» این است ﴿یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ﴾؛ لقمان به فرزندش میفرماید آن خصلتی که بشر انجام میدهد معلول حق است و هیچ مانعی از موانع چهارگانه سبب احتجاب آن شیء از علم حق نیست. هیچ چیزی مانع علم حق به آن خصلت و معلوم شدن آن خصلت، برای ذات اقدس الهی نیست.
موانع را گرچه متعدّد ذکر کردند؛ اما در این چهار قِسم خلاصه میشود. شیئی که مورد علم نیست یا چون خیلی ریز است و ظریف است، معلوم نیست، مثل ذرّات ریز یا نه، در نقطه دور قرار گرفته از این جهت معلوم نیست که دوری، مانع شهود و علم پیدا کردن است یا نه، دوری مانع نیست، نزدیک است دور نیست ولی در ظلمت و تاریکی است، در هوای تاریک، در فضای تیره، شیء اگرچه هم درشت باشد و نزدیک باشد دیده نمیشود این سه. یا اینکه نه، ریز نیست و دور هم نیست و فضا تاریک و هوا تیره هم نیست ولی او در پرده است، مثل اینکه یک جسم بزرگی روز روشن پشت دیوار قرار دارد، نه ریز است و نه دور است و نه هوا تاریک و فضا تیره است، بلکه او چون محجوب است ما او را نمیبینیم، پس یا حجاب است یا ظلمت است با بُعد است یا ریزی. در این بخش، لقمان به فرزندش میفرماید هیچ کدام از این موانع چهارگانه مانع علم حق نیست ﴿یَا بُنَیَّ إِنَّهَا﴾ یعنی آن خصلت و صفت انسانی ﴿إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَل﴾؛ به اندازه یک پَری از این پَرهای اسفنج باشد، خیلی ضعیف باشد و همین ضعیف، این مثقال ذره ﴿فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ﴾ در حجاب باشد ﴿أَوْ فِی السَّماوَاتِ﴾ در دورترین نقطه باشد ﴿أَوْ فِی الْأَرْضِ﴾؛ در ظلمات زمین باشد هیچکدام از این موانع چهارگانه فُرادا، مَثنا و جماعت چه این چهار مانع پراکنده باشد چه در یک شیء باشد یعنی یک ذرّه ریزی در دورترین نقطه آسمان باشد یا در دل سنگ باشد یا در حجاب زمین باشد ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ خدا او را در قیامت میآورد، چرا؟ چون ﴿إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ﴾ است و ریزبین و آگاه.
اینجا که فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ خدا او را میآورد یعنی خدا به او علم دارد، پس آیه محلّ بحث هم که خدا فرمود: ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾، ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ یعنی «یعلم بالقلوب» خدا به خیانتِ خائنین، علم دارد. شخص به خیانت خود علم دارد ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ یعنی «ینکشف له ما غلّ و یعلم بما غلّ»، ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ نه یعنی خود آن خیانت را میآورد، بلکه به او علم پیدا میکند، مثل اینکه خدا هم که فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ یعنی «یعلم به الله».
این سخن تام نیست، برای اینکه این ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ تنها معنای علمِ حق را نمیرساند، معنای اینکه خدا قادر است، معنای اینکه خدا حسیب است را هم در بردارد، نه تنها ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ یعنی «یعلمه الله»، بلکه واقعاً خدا متن آن عمل را میآورد. چه اینکه در بخش دیگری خدا به عنوان اینکه حسابرس است از این مطلب یاد کرده است که فرمود: ﴿کَفَی بِنَا حَاسِبِینَ﴾؛ ما حسابرس خوبی هستیم اگر هم یک مثقال ذرّهای باشد آن را هم به حساب میآوریم، آیهٴ 47 سورهٴ «انبیاء» این است که ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا﴾؛ او را میآوریم نه تنها به او علم داریم، بلکه او را میآوریم و در حساب، منظور میکنیم ﴿وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ﴾. پس اینکه فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ نه یعنی «یعلمه الله» تا آیهٴ محلّ بحث که فرمود: ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ به معنای «یعلم» تفسیر بشود که ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ یعنی «یعلم بما غلّ» اینطور نیست، بلکه او را میآورد به همراه میآورد. حالا این آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم خوانده خواهد شد که ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً﴾ بعد هم آن محضِر هم، در سورهٴ «تکویر» مشخص شد که چه کسی است ؟
خب، پس اینکه در المنار میل پیدا کرد که حرف ابومسلم را بپذیرد و بگوید ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ یعنی «یعلم بما غلّ» این تام نیست، برای اینکه دربارهٴ سورهٴ «لقمان» هم که فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ به معنای «یعلم» نیست، صِرف «یعلم» نیست یعنی واقعاً خدا او را اظهار میکند؛ منتها آوردن، دوگونه است: یک وقت به فرمان خدا عمل حاضر میشود؛ یک وقت است که خود شخص آن عمل را به همراه حاضر میکند و نحوهٴ احضار هم به این است که بار را به دوش میکشد. هم احضارکننده در قرآن مشخص شد و هم نحوهٴ احضار در قرآن مشخص شد. اگر دلیل عقلی یا دلیل نقلی برخلاف این ظواهر اقامه نشده است این ظواهر حجّت است، بعد هم روشن خواهد شد که دلیل عقلی یا نقلی برخلاف این اقامه نشده، بلکه بر وِفاق اینها اقامه شده. پس صِرف اینکه فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ به این معنا نیست که «یعلمه الله».
الف: حشرِ خائن و تجسّم خیانت
در بخشهای دیگر اصل حضور عمل، یادآوری شده. آیهٴ 49 سورهٴ «کهف» این است که ﴿وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ﴾؛ هراسناکاند از آنچه که در کتاب هست ﴿وَیَقُولُونَ یَاوَیْلَتَنَا مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾ آن کتاب که ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِین ٭ کِرَاماً کَاتِبِین﴾ ظاهراً کتاب عادی نخواهد بود، نظیر دفتر جزء یا کل که در آن بنویسند فلان شخص این کار را کرده است، بلکه کتابت یعنی تثبیت، آنها متن عمل را در دیوانی ثبت میکنند و انسان، متن عمل را میبیند ﴿وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾ یعنی خود عمل را حاضر میبینند، هر عمل صورتی دارد که آن صُوَر در عالم رؤیا اگر رؤیا صادق باشد ظهور میکند، خود آن عمل را میبینند، نه اینکه در دفتری نوشته باشد که فلان شخص فلان کار را کرده است، بلکه خود آن کار در یک دیوان تکوینی ثبت شده است و همان را شخص میبیند ﴿وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾.
ب: وجود افرادی که اعمال انسان را حاضر میکنند
در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» قبلاً بحثش گذشت که عمل گرچه حاضر است؛ اما مُحضِری دارد و حاضرکنندهای دارد. آیهٴ سی سورهٴ «آلعمران» که قبلاً بحث شد این بود که ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً﴾؛ هر کار خیری که انجام داد، آن کار خیر را احضار شده میبیند. کسی هست که آن کار خیر را احضار بکند ﴿وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء﴾؛ هر کار بدی را هم باز مُحضَر میبیند؛ منتها ﴿تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً﴾ ؛ آرزو میکند که بین او و بین این عمل سوء یک زمان درازی فاصله باشد یعنی قیامت به این زودیها قیام نکند که او بعد بتواند مثلاً ترمیم کند. پس بخشی از آیات دلالت دارد بر اینکه هر عملی ثبت است، طایفه دیگر دلالت دارد بر حضور اعمال، طایفه سوم دلالت دارد بر اینکه این را کسانی هستند که احضار بکنند.
ج: حاضر شدن عمل انسان بدست خودش
طایفه چهارم دلالت دارد بر اینکه خود آدم، جزء گروه محضران است یعنی هر کسی کارِ خود را حاضر میکند. آن در سورهٴ «تکویر» هست. در سورهٴ «تکویر» که از ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ٭ وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ﴾ شروع میشود به آیهٴ چهارده که میرسیم، میفرماید: ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ میفهمد که چه چیزهایی را آورده، این از آن مواردی است که نکره در سیاق مثبت هم براساس سیاق مقام، مفید عموم است ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ یعنی «عملت کلّ نفس ما أحضرت»، چون آیهٴ سورهٴ «آلعمران» به عنوان موجبهٴ کلیه بود ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً﴾ اینجا هم ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ﴾ یعنی «علمت کل نفسٍ ما احضرت».
خب، پس خود شخص، هرچه را که کرد خودش به همراه میآورد. این سند فضاحت خود را به همراه میآورد و از درون او هم پَر میکشد، پس احضارکننده هم مشخص است.
د: به دوش کشیدن اعمال به و خیانتها توسط انسان
منتها نحوهٴ اظهار به وسیلهٴ طایفه پنجم از آیات باید روشن بشود که چه نحوه حاضر میکند، اگر آن عمل، شرّ باشد ظاهرش این است که انسان آن عمل را به دوش میکشد، حمل میکند. انسان میبیند در قیامت کسی دارد میآید که خیانت را به دوش میکشد خیانت صورتی دارد بالأخره، همانطوری که امانت صورتی دارد که گاهی در حالت رؤیا مشخص میشود، خیانت هم صورتی دارد که گاهی در حالت رؤیا مشخص میشود، همان صُوَر و مشابه آن صُوَر در قیامت ظهور میکند، این معلوم میشود خیانت است.
در آخرین طایفه این بخش چندین آیه هست که دلالت دارد بر حمل الخیانات که خیانتها را انسانها حمل میکنند، اینچنین نیست که صِرف جزا باشد. آیهٴ هیجده سورهٴ «فاطر» این است ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ ﴿وَازِرَةٌ﴾ یعنی نفسی که مبتلا به وِزر و گناه شد. این نفس وازره، بار نفس دیگر را به دوش نمیکشد ﴿تَزِرُ﴾ یعنی این نفس، بار میبرد ﴿وَازِرَةٌ﴾ یعنی نفس باربر. فرمود هیچ نفسِ باربری، بارِ دیگری را نمیبرد هر کسی بار خودش را میبرد ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ﴾ یعنی «نفس وازرة»، ﴿وِزْرَ أُخْرَی﴾ یعنی «وزر نفس وازرة اخری»؛ هیچ نفسی بارِ نفس دیگر را نمیبرد، نه تنها ابتدائاً نمیبرد، بلکه اگر درخواست هم بکند کسی به این درخواست پاسخ مثبت نمیدهد ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی﴾.
م: سنگینی بار گناه موجب فروماندن انسان در قیامت
حالا اگر کسی بارش سنگین بود، این نفس وازره که وِزر و بار سنگین را میکِشد، اگر بارش خیلی سنگین بود این نفس «مُثقله» است. آن بار مُثقِل است و سنگینی میکند، این نفس زیر بار سنگین فرومانده است. این نفس مُثقَل که مجبور است بار سنگین را حمل کند و توان آن را ندارد، اگر دعا کند، دعوت کند، استدعا کند، از دیگری بخواهد که مقداری از بار او را ببرد، هرگز دیگری اجابت نخواهد کرد ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ﴾ یعنی اگر استدعا کند نفسی که زیر بار سنگین فرومانده است ﴿إِلَی حِمْلِهَا﴾ یعنی آن بار سنگین ﴿لاَ یُحْمَلْ﴾ از آن حِمل، شیئی ﴿وَلَوْ کَانَ﴾ آن مدعوّ؛ آن کسی که مورد استدعاست «ذا قُربی» باشد، اگر اقربا یکی از دیگری استدعا کند که مقداری بار مرا حمل بکن، او هرگز حمل نمیکند ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا﴾ «حِمل» آن وِزر سنگین. حِمل باری است که روی دوش میکشند، «حَمل» باری است که روی شکم دارند، آنچه ﴿وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ﴾ یعنی بار یک شتر، «حِمل» آن باری است که مرکوب به دوش میکشد. «حَمل» آن باری است که زن در رَحِم دارد ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ﴾ از آن حِمل و بار، شیئی ﴿وَلَوْ کَانَ﴾ آن طرف مورد استدعا ﴿ذَا قُرْبَی﴾ باشد.
خب، از اینجا معلوم میشود که نفس که بار گناه را میآورد ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ اگر این بار، بار گناه باشد او را به دوش میکشد ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ نحوهٴ احضار به حمل آن بار است بر دوش، به حِمل آن بار است. آن حَمل معنای بُردن، آن معنای مصدری دارد ولی آن محمول اگر ظاهر باشد «علی ظَهر» میشود حِمل، اگر باطن باشد «فی البطن» میشود حَمل، آن حَمل معنای مصدری نیست که در رَحِم هست، چه اینکه این حِمل هم مصدر نیست به معنی محمول هست. ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی﴾.
ن: حمل گناهان هر کس توسط خودش و مضاعف بودن گناه رهبران کفر
در بخشهای دیگر این یک مقدار بازتر ذکر شده است مسئله حمل کردن و به دوش کشیدن. در سورهٴ «عنکبوت» آیهٴ دوازده و سیزده این است ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ﴾؛ تبهکاران به پیروانشان میگویند، شما بیایید اگر گناهی بود، باری بود به عهدهٴ ماست، ما بار شما را میکشیم ﴿وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ﴾ قرآن میفرماید که آنها خیال کردند که خطیئهای نیست و سخن از حَمل خطایا نیست، ولی اشتباه است، این کار، خطاست یک، حَمل خطا، حق است [و] عدهای هستند که این گناهان را باید حمل بکنند دو و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را حمل نمیکند این سه، این سران بزهکاری و تبهکاری دوتا بار دارند، این چهار، یکی بار گناه؛ یکی بار اغوای دیگران. آن پیروان، گناه دارند [و] بارشان را خودشان حمل میکنند، این رهبران خطایا دوتا بار دارند: یکی اصل گناه؛ یکی اغوای دیگران، همه اینها را در این بخش از قرآن یعنی در این دو آیهٴ دوازده و سیزده سورهٴ «عنکبوت» مشخص کرد، فرمود: ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا﴾؛ کافرین به مؤمنین گفتند راه کفر را ادامه بدهید، طی کنید ما گناهان شما را حمل میکنیم. این کنایه از آن است که خطیئهای نیست. اینکه میگویند بار شما به دوش من یعنی اینجا بار نیست، خیال میکنند که بار نیست ﴿اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ﴾؛ اما قرآن میفرماید که ﴿وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِن شَیْء﴾؛ هرگز کافرانی که به دیگران پیشنهاد پیروی میدهند، خطایای اتباعشان را حمل نمیکنند. این نه برای اینکه سالبه به انتفاع موضوع باشد خطیئهای نباشد، بلکه واقعاً خطیئه هست ولی هر کسی بار خود را باید حمل بکند ﴿وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِن شَیْء﴾ هرگز رهبران بار پیروان را حمل نمیکنند و اینکه میگویند ما بار شما را حمل میکنیم، دروغ میگویند ﴿إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ﴾ چه اینها بدانند چه ندانند کذب، کذب خبری هست یعنی این خبر واقعاً دروغ است، اینکه گفتند ﴿وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ﴾ این کذب خبریاش یقینی است؛ هرگز متبوعها، خطایای تابعان را حمل نمیکنند، این کذب خبری چه اینها بدانند چه ندانند، بعد برای روشن شدن اصل مسئله، آیهٴ بعد را ذکر میفرماید، میفرمایند: ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾.
این سران ستم، حتماً دوتا بار حمل میکنند. بار اول گناهان خودشان است، بار دوم گناهانی روی گناهانشان است این گناهانی، بارهایی روی بارها، این بارها برای آن اتباع نیست، چون اتباع بار خودش را حمل میکند، این بارِ اغواست یعنی این متبوعها چون دوتا گناه کردند دوتا بار باید حمل بکنند: یکی بار گناه خود؛ یکی بار اغوای دیگران که این هم گناه آنهاست، فرمود: ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ﴾؛ آن بارهای سنگین خودشان را یقیناً باید حمل بکنند ﴿وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾ بارهای سنگینی هم گذشته از بارهای گناهشان باید حمل بکنند. این بارهای سنگین، بارهای تابعان نیست این بار اغوای تابعان است ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَمَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ .
خب، اتباع دارای خطایا هستند و این خطایا، بار سنگین هست و این بار سنگین را هرگز متبوعها حمل نمیکنند، چون در آن آیهٴ دوازدهم [سورهٴ «عنکبوت»] فرمود: ﴿وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِن شَیْءٍ﴾ یعنی هرگز بارِ گناه پیروان را، متبوعها حمل نمیکنند پس تابعان، گناه دارند و بار دارند، متبوعها دوتا بار دارند که سخن از حَمل است.
معنای آیهٴ ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ احضار نفسیِ اعمال و گناهان در قیامت
خب، اگر ظاهر این آیات این است که حَمل است و آیاتی که قبلاً هم قرائت شد ظاهرش این است که حمل است، دلیلی ندارد که ما بگوییم این کنایه است، این حملها کنایه است، اینطور نیست واقعاً به صورتهایی ظهور میکند و افراد تبهکار زیر آن بار خماند و نمیتوانند این بارها را ببرند. پس آیهٴ محلّ بحث به وِزان آیه 123 سورهٴ «نساء» نیست. در آیهٴ 123 سورهٴ «نساء» اینچنین آمده است ﴿مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَلاَ یَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً﴾ این آیهٴ 123 ناظر به اصل جزاست، نه ناظر به حضور عمل یا احضار عمل یا حَمل اعمال «علی الظَهْر» و مانند آن و آیه محلّ بحث دو مطلب دارد: یکی مسئله آوردن است؛ یکی مسئله جزا. مسئله آوردن را با این جمله اول بیان کرد، فرمود: ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ مسئله جزا را در جمله دوم ذکر کرد، فرمود: ﴿ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ﴾ پس وِزان آیهٴ محلّ بحث، وِزان آیهٴ 123 سورهٴ «نساء» نیست که فقط اصلالجزا را بخواهد بفرماید، بلکه این آیه دوتا مطلب دارد: یکی آوردن؛ یکی جزا داده شدن ﴿ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ﴾ ناظر به جزاست، این جمله به وِزان همان 123 سورهٴ «نساء» است ولی اصلش ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ این به وِزان آیات سورهٴ «عنکبوت» و امثال ذلک است که ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾ و مانند آن.
خب، پس مشابه این تعبیر، در همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آیهٴ 180 است که در پیش داریم ـ انشاءالله ـ و آن آیهٴ 180 سورهٴ «آلعمران» این است که ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾؛ آنها که بُخل کردند، از انفاق واجب پرهیز کردند، خیال نکنند این یک کار خیری است و زرنگی است، بلکه این شرّ است و در قیامت، همین بُخل که شرّ است به صورت یک طوق عذاب در گردنشان ظهور میکند، این معلوم است که بُخل است ﴿سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَة﴾ یعنی بُخل به صورت آن طوق عذاب ظهور میکند که این ناظر به تمثّل و تجسّم اعمال هست. پس اگر در روایتی، رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود اگر کسی شتری را غارت کرده است یا اسبی را خیانت کرده است آن اسب میآید یا شتر میآید تا اینجایش قابل توجیه است که خیانت به صورتی ظهور میکند، معلوم است که این خیانت اسب است، معلوم است این خیانت شتر است حالا عین، شتر باشد یا نه، مثل شتر باشد یا نه، ولی تمثّل خیانت شتر و خیانت اسب برای آنها هست و این یک بار سنگینی است [و] این بار، همانطوری که در خواب ظهور میکند در قیامت هم ظهور میکند، پس ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
وضوح در معنای آیه با وجود احتمالات مختلف در شأن نزول
ناظر بودن «ما کان لنبی» به نبوت عامه
حمل گناهان هر کس توسط خودش و مضاعف بودن گناه رهبران کفر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾
وضوح در معنای آیه با وجود احتمالات مختلف در شأن نزول
این کریمه، خواه مربوط به جریان جنگ بدر باشد گفتند قطیفهٴ حمرائی را گُم کردند و بعضی وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را متّهم کردند، خواه مربوط به جنگ بدر نباشد، مربوط به جنگ اُحد باشد که آنهایی که سنگر را رها کردند، آن تیراندازانی که سنگر را رها کردند، گفتند چون مسلمین سرگرم جمع غنایماند ممکن است پیامبر بفرماید هر کس هرچه گرفت برای او و چیزی به ما نرسد، این بود که آن سنگر را رها کردند آمدند برای جمع غنایم که در این زمینه، آیه نازل شده باشد که هرگز پیامبر خیانت نمیکند، سهم هر ذیسهمی را به او میرساند و مانند آن.
خواه مربوط به جنگ بدر یا اُحد نباشد، مربوط به کتمان اسرار وحی و غیب باشد که احتمال سوم هست ، شأن نزول این آیه هر کدام از این سه باشد بیاثر است، برای اینکه آیه به اطلاق، همه اینها را میگیرد هیچ نقشی ندارد. آیه، در مورد خود نصّ است ولی در غیر مورد، بالاطلاق شامل میشود و حجّت است.
ناظر بودن ﴿مَا کَانَ لِنَبِیٍّ﴾ به نبوت عامه
مطلب دیگر آن است که این ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ﴾ همانطوری که در بحث قبل ملاحظه فرمودید مربوط به نبوت عامه است یعنی نبوت با خیانت جمع نمیشود ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ﴾ نه «ما کان للنبی»، «ما کان للرسول» و مانند آن نیست که مخصوص رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد، فرمود: ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ﴾، «أیّ نبیّ کان» هرگز نبوت با غلول و خیانت جمع نمیشود. این معلوم میشود که جزء احکام نبوت عامه است، نظیر آن آیاتی که میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ الله﴾ آیاتی که دلالت دارد که هیچ پیامبری نمیتواند معجزه بیاورد مگر به اذن خدا، این ناظر به نبوت عامه است اختصاصی به نبیّ مخصوص ندارد این دو مطلب.
احتمالات مختلف در لام ﴿لِنَبِیٍّ﴾ و قرائت ﴿أَن یَغُلَّ﴾
سوم اینکه اگر این ﴿أَن یَغُلَّ﴾ قرائت شد، ناظر به آن است که پیامبر خیانت نمیکند، اگر ﴿أَن یُغَلَّ﴾ قرائت شد ناظر به آن است که هیچ پیامبری نباید مورد خیانت قرار بگیرد که وظیفه امتها را در برابر انبیا بازگو میکند ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ﴾ یعنی «ما کان لاُمة من الاُمم أن تغلّ نبیّها» این هیچ پیامبری نباید مغلول بشود یعنی مورد خیانت قرار بگیرد یعنی هیچ امتی حق ندارد به هیچ پیامبری خیانت بکند.
مطلب دیگر آن است که بعضیها اینچنین گفتند ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ﴾ این «لام» بر کلمهٴ نبی که درآمد اصلش اینچنین نبود، اصلش «وما کان النبی لیغلّ» بود، نظیر ﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ﴾ یعنی «ما کان الله لیتّخذ» اصل، اینچنین است، اینجا هم فرمود: ﴿وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ﴾ یعنی «وما کان نبیّ لیغلّ» ولی لازم نیست که این تکلّف، رعایت بشود، ممکن است همین ﴿أَن یَغُلَّ﴾ که تأویل مصدر میرود اسم ﴿کَانَ﴾ باشد، آنگاه ﴿لِنَبِیٍّ﴾ میشود خبر «وما کان الغلول لنبیّ» یعنی «حاصلاً لنبیّ» هیچگاه خیانت، برای هیچ پیامبری حاصل نمیشود.
تفاوت معنای آیهٴ ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ با پاداش و جزای الهی
مطلب دیگر که مهمترین مطلب آیه است این است که این کبرای کلّی هم تکلیف انبیا را روشن میکند، هم تکلیف اُمم را روشن میکند و خیانت را به عنوان گناه کبیره میشمارد، ناظر به معنای کنایهای است یا ناظر به آن معنای تجسّم اعمال و تمثّل اعمال است. کبرا این است که ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ لسان این هم لسان تهدید هست و از آن استفاده میشود که این جزء گناهان کبیره است و شخص با این در قیامت مفتضح خواهد شد بعد هم معذّب میشود؛ اول عذاب روحی دارد و آن فضیحت است، بعد عذاب جسمانی دارد و آن جهنّم است. نظیر اینکه فرمود: ﴿رَبَّنَا إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ﴾ یعنی خدایا هرکه را تو به آتش بردی، اول او را به خِزی و رسوایی مبتلا کردهای که آن عذاب روحی، مقدّم بر این عذاب جسمانی است. اول، این شخص رسوا میشود بعد میسوزد.
آیا معنا همین است؟ ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ چه پیامبر، چه امت پیامبر یا نه، این کنایه از آن است که ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ یعنی علم دارد به آنچه را که خیانت کرده است. در قیامت، خیانت برای او منکشف میشود. این مثل آن است که این خیانت را به همراه میآورد، نه اینکه خود خیانت را واقعاً به همراه بیاورد. غرض آن است که این جمله، برای بیان معنای کنایی است یا نه، واقعاً خیانتها و اعمال در قیامت ظهور میکند و برای انسانها مجسّم میشود و انسان، متن عمل را میبیند.
در نوبتهای قبل ملاحظه فرمودید که اگر دلیل عقلی یا دلیل نقلی معتبر برخلاف ظاهری اقامه نشد، آن ظاهر حجت است. آیات قرآن هم در اینکه اعمال را، متن اعمال را انسان میبیند ظهور دارد. از آن آیهٴ معروف ﴿فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ٭ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾ گرفته تا آیات دیگر که متن عمل را انسان میبیند، البته هر عمل باطنی دارد که آن باطن، در قیامت ظهور میکند و شخص عامل هم به صورت همان عمل ظهور میکند، اگر عمل، برایش مَلکه باشد، اینکه فرمود: ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ اگر ﴿یَأْتِ﴾ به این معنا باشد که به همان عمل، جزا داده میشود این با جملهٴ بعد که کنار هم قرار بگیرند مستلزم تکرار خواهد بود، چون فرمود: ﴿ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾ پس اینکه فرمود هر کس هر کاری را انجام بدهد همان کار را در قیامت میآورد، ناظر به این نیست که برابر آن کار، جزا داده میشود، چون عنوان جزا، در جملهٴ بعد ذکر شد ﴿ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾ و این مستلزم تکرار است. قهراً ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ معنایی خواهد داشت غیر از معنای جزا و پاداش.
تفاوت معنای آیهٴ ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ با علم پروردگار
مطلب دیگر آن است که این ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ کنایه از علم است نه از جزا تا تکرار باشد یعنی هر کس هر کاری انجام بدهد در قیامت برای او منکشف میشود که این خیانت را کرده است این است معنایش؟ چه اینکه بعضیها اصرار دارند که این ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ یعنی «یعلم بما غلّ و ینکشف له ما غلّ یوم القیامة» و استشهاد میکنند به آنچه درباره ذات اقدس الهی نازل شده است. درباره خداوند در سورهٴ «لقمان» اینچنین آمده است که هر کاری را که بشر انجام بدهد خداوند آن کار را در قیامت حاضر میکند، آیهٴ شانزده سورهٴ «لقمان» این است ﴿یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ﴾؛ لقمان به فرزندش میفرماید آن خصلتی که بشر انجام میدهد معلول حق است و هیچ مانعی از موانع چهارگانه سبب احتجاب آن شیء از علم حق نیست. هیچ چیزی مانع علم حق به آن خصلت و معلوم شدن آن خصلت، برای ذات اقدس الهی نیست.
موانع را گرچه متعدّد ذکر کردند؛ اما در این چهار قِسم خلاصه میشود. شیئی که مورد علم نیست یا چون خیلی ریز است و ظریف است، معلوم نیست، مثل ذرّات ریز یا نه، در نقطه دور قرار گرفته از این جهت معلوم نیست که دوری، مانع شهود و علم پیدا کردن است یا نه، دوری مانع نیست، نزدیک است دور نیست ولی در ظلمت و تاریکی است، در هوای تاریک، در فضای تیره، شیء اگرچه هم درشت باشد و نزدیک باشد دیده نمیشود این سه. یا اینکه نه، ریز نیست و دور هم نیست و فضا تاریک و هوا تیره هم نیست ولی او در پرده است، مثل اینکه یک جسم بزرگی روز روشن پشت دیوار قرار دارد، نه ریز است و نه دور است و نه هوا تاریک و فضا تیره است، بلکه او چون محجوب است ما او را نمیبینیم، پس یا حجاب است یا ظلمت است با بُعد است یا ریزی. در این بخش، لقمان به فرزندش میفرماید هیچ کدام از این موانع چهارگانه مانع علم حق نیست ﴿یَا بُنَیَّ إِنَّهَا﴾ یعنی آن خصلت و صفت انسانی ﴿إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَل﴾؛ به اندازه یک پَری از این پَرهای اسفنج باشد، خیلی ضعیف باشد و همین ضعیف، این مثقال ذره ﴿فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ﴾ در حجاب باشد ﴿أَوْ فِی السَّماوَاتِ﴾ در دورترین نقطه باشد ﴿أَوْ فِی الْأَرْضِ﴾؛ در ظلمات زمین باشد هیچکدام از این موانع چهارگانه فُرادا، مَثنا و جماعت چه این چهار مانع پراکنده باشد چه در یک شیء باشد یعنی یک ذرّه ریزی در دورترین نقطه آسمان باشد یا در دل سنگ باشد یا در حجاب زمین باشد ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ خدا او را در قیامت میآورد، چرا؟ چون ﴿إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ﴾ است و ریزبین و آگاه.
اینجا که فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ خدا او را میآورد یعنی خدا به او علم دارد، پس آیه محلّ بحث هم که خدا فرمود: ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾، ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ یعنی «یعلم بالقلوب» خدا به خیانتِ خائنین، علم دارد. شخص به خیانت خود علم دارد ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ یعنی «ینکشف له ما غلّ و یعلم بما غلّ»، ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ نه یعنی خود آن خیانت را میآورد، بلکه به او علم پیدا میکند، مثل اینکه خدا هم که فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ یعنی «یعلم به الله».
این سخن تام نیست، برای اینکه این ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ تنها معنای علمِ حق را نمیرساند، معنای اینکه خدا قادر است، معنای اینکه خدا حسیب است را هم در بردارد، نه تنها ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ یعنی «یعلمه الله»، بلکه واقعاً خدا متن آن عمل را میآورد. چه اینکه در بخش دیگری خدا به عنوان اینکه حسابرس است از این مطلب یاد کرده است که فرمود: ﴿کَفَی بِنَا حَاسِبِینَ﴾؛ ما حسابرس خوبی هستیم اگر هم یک مثقال ذرّهای باشد آن را هم به حساب میآوریم، آیهٴ 47 سورهٴ «انبیاء» این است که ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا﴾؛ او را میآوریم نه تنها به او علم داریم، بلکه او را میآوریم و در حساب، منظور میکنیم ﴿وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ﴾. پس اینکه فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ نه یعنی «یعلمه الله» تا آیهٴ محلّ بحث که فرمود: ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ به معنای «یعلم» تفسیر بشود که ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ یعنی «یعلم بما غلّ» اینطور نیست، بلکه او را میآورد به همراه میآورد. حالا این آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم خوانده خواهد شد که ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً﴾ بعد هم آن محضِر هم، در سورهٴ «تکویر» مشخص شد که چه کسی است ؟
خب، پس اینکه در المنار میل پیدا کرد که حرف ابومسلم را بپذیرد و بگوید ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ یعنی «یعلم بما غلّ» این تام نیست، برای اینکه دربارهٴ سورهٴ «لقمان» هم که فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ به معنای «یعلم» نیست، صِرف «یعلم» نیست یعنی واقعاً خدا او را اظهار میکند؛ منتها آوردن، دوگونه است: یک وقت به فرمان خدا عمل حاضر میشود؛ یک وقت است که خود شخص آن عمل را به همراه حاضر میکند و نحوهٴ احضار هم به این است که بار را به دوش میکشد. هم احضارکننده در قرآن مشخص شد و هم نحوهٴ احضار در قرآن مشخص شد. اگر دلیل عقلی یا دلیل نقلی برخلاف این ظواهر اقامه نشده است این ظواهر حجّت است، بعد هم روشن خواهد شد که دلیل عقلی یا نقلی برخلاف این اقامه نشده، بلکه بر وِفاق اینها اقامه شده. پس صِرف اینکه فرمود: ﴿یَأْتِ بِهَا اللَّهُ﴾ به این معنا نیست که «یعلمه الله».
الف: حشرِ خائن و تجسّم خیانت
در بخشهای دیگر اصل حضور عمل، یادآوری شده. آیهٴ 49 سورهٴ «کهف» این است که ﴿وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ﴾؛ هراسناکاند از آنچه که در کتاب هست ﴿وَیَقُولُونَ یَاوَیْلَتَنَا مَالِ هذَا الْکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾ آن کتاب که ﴿إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِین ٭ کِرَاماً کَاتِبِین﴾ ظاهراً کتاب عادی نخواهد بود، نظیر دفتر جزء یا کل که در آن بنویسند فلان شخص این کار را کرده است، بلکه کتابت یعنی تثبیت، آنها متن عمل را در دیوانی ثبت میکنند و انسان، متن عمل را میبیند ﴿وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾ یعنی خود عمل را حاضر میبینند، هر عمل صورتی دارد که آن صُوَر در عالم رؤیا اگر رؤیا صادق باشد ظهور میکند، خود آن عمل را میبینند، نه اینکه در دفتری نوشته باشد که فلان شخص فلان کار را کرده است، بلکه خود آن کار در یک دیوان تکوینی ثبت شده است و همان را شخص میبیند ﴿وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً﴾.
ب: وجود افرادی که اعمال انسان را حاضر میکنند
در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» قبلاً بحثش گذشت که عمل گرچه حاضر است؛ اما مُحضِری دارد و حاضرکنندهای دارد. آیهٴ سی سورهٴ «آلعمران» که قبلاً بحث شد این بود که ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً﴾؛ هر کار خیری که انجام داد، آن کار خیر را احضار شده میبیند. کسی هست که آن کار خیر را احضار بکند ﴿وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوء﴾؛ هر کار بدی را هم باز مُحضَر میبیند؛ منتها ﴿تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً﴾ ؛ آرزو میکند که بین او و بین این عمل سوء یک زمان درازی فاصله باشد یعنی قیامت به این زودیها قیام نکند که او بعد بتواند مثلاً ترمیم کند. پس بخشی از آیات دلالت دارد بر اینکه هر عملی ثبت است، طایفه دیگر دلالت دارد بر حضور اعمال، طایفه سوم دلالت دارد بر اینکه این را کسانی هستند که احضار بکنند.
ج: حاضر شدن عمل انسان بدست خودش
طایفه چهارم دلالت دارد بر اینکه خود آدم، جزء گروه محضران است یعنی هر کسی کارِ خود را حاضر میکند. آن در سورهٴ «تکویر» هست. در سورهٴ «تکویر» که از ﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ٭ وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ﴾ شروع میشود به آیهٴ چهارده که میرسیم، میفرماید: ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ میفهمد که چه چیزهایی را آورده، این از آن مواردی است که نکره در سیاق مثبت هم براساس سیاق مقام، مفید عموم است ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ یعنی «عملت کلّ نفس ما أحضرت»، چون آیهٴ سورهٴ «آلعمران» به عنوان موجبهٴ کلیه بود ﴿یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً﴾ اینجا هم ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ﴾ یعنی «علمت کل نفسٍ ما احضرت».
خب، پس خود شخص، هرچه را که کرد خودش به همراه میآورد. این سند فضاحت خود را به همراه میآورد و از درون او هم پَر میکشد، پس احضارکننده هم مشخص است.
د: به دوش کشیدن اعمال به و خیانتها توسط انسان
منتها نحوهٴ اظهار به وسیلهٴ طایفه پنجم از آیات باید روشن بشود که چه نحوه حاضر میکند، اگر آن عمل، شرّ باشد ظاهرش این است که انسان آن عمل را به دوش میکشد، حمل میکند. انسان میبیند در قیامت کسی دارد میآید که خیانت را به دوش میکشد خیانت صورتی دارد بالأخره، همانطوری که امانت صورتی دارد که گاهی در حالت رؤیا مشخص میشود، خیانت هم صورتی دارد که گاهی در حالت رؤیا مشخص میشود، همان صُوَر و مشابه آن صُوَر در قیامت ظهور میکند، این معلوم میشود خیانت است.
در آخرین طایفه این بخش چندین آیه هست که دلالت دارد بر حمل الخیانات که خیانتها را انسانها حمل میکنند، اینچنین نیست که صِرف جزا باشد. آیهٴ هیجده سورهٴ «فاطر» این است ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی﴾ ﴿وَازِرَةٌ﴾ یعنی نفسی که مبتلا به وِزر و گناه شد. این نفس وازره، بار نفس دیگر را به دوش نمیکشد ﴿تَزِرُ﴾ یعنی این نفس، بار میبرد ﴿وَازِرَةٌ﴾ یعنی نفس باربر. فرمود هیچ نفسِ باربری، بارِ دیگری را نمیبرد هر کسی بار خودش را میبرد ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ﴾ یعنی «نفس وازرة»، ﴿وِزْرَ أُخْرَی﴾ یعنی «وزر نفس وازرة اخری»؛ هیچ نفسی بارِ نفس دیگر را نمیبرد، نه تنها ابتدائاً نمیبرد، بلکه اگر درخواست هم بکند کسی به این درخواست پاسخ مثبت نمیدهد ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی﴾.
م: سنگینی بار گناه موجب فروماندن انسان در قیامت
حالا اگر کسی بارش سنگین بود، این نفس وازره که وِزر و بار سنگین را میکِشد، اگر بارش خیلی سنگین بود این نفس «مُثقله» است. آن بار مُثقِل است و سنگینی میکند، این نفس زیر بار سنگین فرومانده است. این نفس مُثقَل که مجبور است بار سنگین را حمل کند و توان آن را ندارد، اگر دعا کند، دعوت کند، استدعا کند، از دیگری بخواهد که مقداری از بار او را ببرد، هرگز دیگری اجابت نخواهد کرد ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ﴾ یعنی اگر استدعا کند نفسی که زیر بار سنگین فرومانده است ﴿إِلَی حِمْلِهَا﴾ یعنی آن بار سنگین ﴿لاَ یُحْمَلْ﴾ از آن حِمل، شیئی ﴿وَلَوْ کَانَ﴾ آن مدعوّ؛ آن کسی که مورد استدعاست «ذا قُربی» باشد، اگر اقربا یکی از دیگری استدعا کند که مقداری بار مرا حمل بکن، او هرگز حمل نمیکند ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا﴾ «حِمل» آن وِزر سنگین. حِمل باری است که روی دوش میکشند، «حَمل» باری است که روی شکم دارند، آنچه ﴿وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ﴾ یعنی بار یک شتر، «حِمل» آن باری است که مرکوب به دوش میکشد. «حَمل» آن باری است که زن در رَحِم دارد ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ﴾ از آن حِمل و بار، شیئی ﴿وَلَوْ کَانَ﴾ آن طرف مورد استدعا ﴿ذَا قُرْبَی﴾ باشد.
خب، از اینجا معلوم میشود که نفس که بار گناه را میآورد ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ اگر این بار، بار گناه باشد او را به دوش میکشد ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ﴾ نحوهٴ احضار به حمل آن بار است بر دوش، به حِمل آن بار است. آن حَمل معنای بُردن، آن معنای مصدری دارد ولی آن محمول اگر ظاهر باشد «علی ظَهر» میشود حِمل، اگر باطن باشد «فی البطن» میشود حَمل، آن حَمل معنای مصدری نیست که در رَحِم هست، چه اینکه این حِمل هم مصدر نیست به معنی محمول هست. ﴿وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی﴾.
ن: حمل گناهان هر کس توسط خودش و مضاعف بودن گناه رهبران کفر
در بخشهای دیگر این یک مقدار بازتر ذکر شده است مسئله حمل کردن و به دوش کشیدن. در سورهٴ «عنکبوت» آیهٴ دوازده و سیزده این است ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ﴾؛ تبهکاران به پیروانشان میگویند، شما بیایید اگر گناهی بود، باری بود به عهدهٴ ماست، ما بار شما را میکشیم ﴿وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ﴾ قرآن میفرماید که آنها خیال کردند که خطیئهای نیست و سخن از حَمل خطایا نیست، ولی اشتباه است، این کار، خطاست یک، حَمل خطا، حق است [و] عدهای هستند که این گناهان را باید حمل بکنند دو و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را حمل نمیکند این سه، این سران بزهکاری و تبهکاری دوتا بار دارند، این چهار، یکی بار گناه؛ یکی بار اغوای دیگران. آن پیروان، گناه دارند [و] بارشان را خودشان حمل میکنند، این رهبران خطایا دوتا بار دارند: یکی اصل گناه؛ یکی اغوای دیگران، همه اینها را در این بخش از قرآن یعنی در این دو آیهٴ دوازده و سیزده سورهٴ «عنکبوت» مشخص کرد، فرمود: ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا﴾؛ کافرین به مؤمنین گفتند راه کفر را ادامه بدهید، طی کنید ما گناهان شما را حمل میکنیم. این کنایه از آن است که خطیئهای نیست. اینکه میگویند بار شما به دوش من یعنی اینجا بار نیست، خیال میکنند که بار نیست ﴿اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ﴾؛ اما قرآن میفرماید که ﴿وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِن شَیْء﴾؛ هرگز کافرانی که به دیگران پیشنهاد پیروی میدهند، خطایای اتباعشان را حمل نمیکنند. این نه برای اینکه سالبه به انتفاع موضوع باشد خطیئهای نباشد، بلکه واقعاً خطیئه هست ولی هر کسی بار خود را باید حمل بکند ﴿وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِن شَیْء﴾ هرگز رهبران بار پیروان را حمل نمیکنند و اینکه میگویند ما بار شما را حمل میکنیم، دروغ میگویند ﴿إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ﴾ چه اینها بدانند چه ندانند کذب، کذب خبری هست یعنی این خبر واقعاً دروغ است، اینکه گفتند ﴿وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ﴾ این کذب خبریاش یقینی است؛ هرگز متبوعها، خطایای تابعان را حمل نمیکنند، این کذب خبری چه اینها بدانند چه ندانند، بعد برای روشن شدن اصل مسئله، آیهٴ بعد را ذکر میفرماید، میفرمایند: ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾.
این سران ستم، حتماً دوتا بار حمل میکنند. بار اول گناهان خودشان است، بار دوم گناهانی روی گناهانشان است این گناهانی، بارهایی روی بارها، این بارها برای آن اتباع نیست، چون اتباع بار خودش را حمل میکند، این بارِ اغواست یعنی این متبوعها چون دوتا گناه کردند دوتا بار باید حمل بکنند: یکی بار گناه خود؛ یکی بار اغوای دیگران که این هم گناه آنهاست، فرمود: ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ﴾؛ آن بارهای سنگین خودشان را یقیناً باید حمل بکنند ﴿وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾ بارهای سنگینی هم گذشته از بارهای گناهشان باید حمل بکنند. این بارهای سنگین، بارهای تابعان نیست این بار اغوای تابعان است ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَمَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ﴾ .
خب، اتباع دارای خطایا هستند و این خطایا، بار سنگین هست و این بار سنگین را هرگز متبوعها حمل نمیکنند، چون در آن آیهٴ دوازدهم [سورهٴ «عنکبوت»] فرمود: ﴿وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِن شَیْءٍ﴾ یعنی هرگز بارِ گناه پیروان را، متبوعها حمل نمیکنند پس تابعان، گناه دارند و بار دارند، متبوعها دوتا بار دارند که سخن از حَمل است.
معنای آیهٴ ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ احضار نفسیِ اعمال و گناهان در قیامت
خب، اگر ظاهر این آیات این است که حَمل است و آیاتی که قبلاً هم قرائت شد ظاهرش این است که حمل است، دلیلی ندارد که ما بگوییم این کنایه است، این حملها کنایه است، اینطور نیست واقعاً به صورتهایی ظهور میکند و افراد تبهکار زیر آن بار خماند و نمیتوانند این بارها را ببرند. پس آیهٴ محلّ بحث به وِزان آیه 123 سورهٴ «نساء» نیست. در آیهٴ 123 سورهٴ «نساء» اینچنین آمده است ﴿مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَلاَ یَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً﴾ این آیهٴ 123 ناظر به اصل جزاست، نه ناظر به حضور عمل یا احضار عمل یا حَمل اعمال «علی الظَهْر» و مانند آن و آیه محلّ بحث دو مطلب دارد: یکی مسئله آوردن است؛ یکی مسئله جزا. مسئله آوردن را با این جمله اول بیان کرد، فرمود: ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾ مسئله جزا را در جمله دوم ذکر کرد، فرمود: ﴿ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ﴾ پس وِزان آیهٴ محلّ بحث، وِزان آیهٴ 123 سورهٴ «نساء» نیست که فقط اصلالجزا را بخواهد بفرماید، بلکه این آیه دوتا مطلب دارد: یکی آوردن؛ یکی جزا داده شدن ﴿ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ﴾ ناظر به جزاست، این جمله به وِزان همان 123 سورهٴ «نساء» است ولی اصلش ﴿یَأْتِ بِما غَلَّ﴾ این به وِزان آیات سورهٴ «عنکبوت» و امثال ذلک است که ﴿وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾ و مانند آن.
خب، پس مشابه این تعبیر، در همین سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آیهٴ 180 است که در پیش داریم ـ انشاءالله ـ و آن آیهٴ 180 سورهٴ «آلعمران» این است که ﴿وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ﴾؛ آنها که بُخل کردند، از انفاق واجب پرهیز کردند، خیال نکنند این یک کار خیری است و زرنگی است، بلکه این شرّ است و در قیامت، همین بُخل که شرّ است به صورت یک طوق عذاب در گردنشان ظهور میکند، این معلوم است که بُخل است ﴿سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَة﴾ یعنی بُخل به صورت آن طوق عذاب ظهور میکند که این ناظر به تمثّل و تجسّم اعمال هست. پس اگر در روایتی، رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود اگر کسی شتری را غارت کرده است یا اسبی را خیانت کرده است آن اسب میآید یا شتر میآید تا اینجایش قابل توجیه است که خیانت به صورتی ظهور میکند، معلوم است که این خیانت اسب است، معلوم است این خیانت شتر است حالا عین، شتر باشد یا نه، مثل شتر باشد یا نه، ولی تمثّل خیانت شتر و خیانت اسب برای آنها هست و این یک بار سنگینی است [و] این بار، همانطوری که در خواب ظهور میکند در قیامت هم ظهور میکند، پس ﴿وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است