- 36
- 1000
- 1000
- 1000
سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، 52
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام»، جلسه پنجاه و دوم: وقایع جنگ صفین و سیره امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، سال 1399
بحث به آن جا رسید که دو سپاه آماده شدند که یک قرارداد و توافقنامهای برای حکمیت بنویسند. ولی یک نکتهای که بسیار به نظر خودم مهم است مانده است که از یک زاویه دیگری بحث را ببینیم. یک بحثی داشتیم به اسم جنگ روایتها که این در واقع صفحه به صفحه تاریخ، لحظه به لحظه تاریخ هر جایی که حب و بغضی بوده است گروههای مختلف تلاش کردند که حقایق را به سمت خودشان سوق بدهند و از آن استفاده کنند و به نفع خودشان مسئله را تمام کنند. یکی از چیزهایی که هم جالب است، هم تعجب انگیز و تأسف آور هست این متن مختصری است که میخواهم امروز بخوانم. این متنی که برای شما میخوانم کتابی است به نام مناقب الائمه اربعه که برای یکی از مهمترین محققان متکلم جهان اسلام به نام قاضی باقلانی است چند صفحه در مورد صفین دارد 2 ـ 3 صفحه آن را من میخواهم اشاره کنم. وقتی ما در ماجرای حکمیت رسیدیم به این که عمار کشته شد و شهادت عمار برای تمام جهان اسلام مثل روز روش شد همه مصادر آوردند. من یادم نمیآید شخصیت قابل ملاحظهای در بین تمام مسلمین که بگوید ماجرای حدیث عمار و این که رسول خدا در آن فتنه بزرگ چگونه حق را روشن کردند شک کرده باشد یا رد کرده باشد. این هم فقط ما شیعیان نمیگوییم. شیخ الاسلام شیخ برجسته به نام ابن حجر اسقلانی او هم عین ما همین حرف را میزند. یعنی جزء موارد توافقی فرق مختلف است. ولی اگر کسی بخواهد حقیقت را نپذیرد این طور میشود که جناب باقلانی نخواسته بپذیرد. جناب باقلانی هم عصر شیخ مفید ما است، 403 از دنیا رفته است، مناظراتی هم با شیخ مفید داشته است. خیلی حرف عجیبی زده است. یعنی ما دیگر کجا باید به یقینیات برگردیم. یک روایتی از این واقعه کرده است خیلی جالب است. میگوید وقتی که شامیان قرآن را به نیزه بستند و بلند کردند عراقیان هم همین کار را کردند و از طرف امیرالمؤمنین کسی فریاد زد که یعنی حضرت این حرف را دارد میزند که «امسکوا، امسکوا، ایها الناس رزینا بالکتاب الله»، اولین کس یا معین قرآن به نیزه کردن خود امیرالمؤمنین بوده است، آره به کتاب خدا برگردیم دو تا گروه مسلمان چه کاری است که جنگ کنیم؟ حضرت این کار را قبل از جنگ کرده بود، حالا که حق روشن شده است آنها باید به حقی که روشن شده است برگردند. این دو گروه بجنگند حتی آن گروه بغی کننده که در روایت عمار معلوم شد گروه و لشکر و سپاه بغی کننده چه کسانی هستند، به امر خدا برگردند. حق روشن شد باید برمیگشتند. این جا برای این که آب را گل آلود کنند ایشان میگوید که امیرالمؤمنین گفت بله به کتاب خدا برگردیم. بعد دو گروه نمازهای خود را خواندند. و میگوید این حرفها که امیرالمؤمنین قبول نداشت و این که بگوید این خدعه و نیرنگ است نداریم.
روایت عمار میگوید یک طرف گروه ظالم هستند، یک طرف هم گروهی هستند که عمار داخل آنها هست. پس صف جدا شده است. باقلانی میگوید وقتی دو گروه با هم آتش بس اعلام کردند «بحث علی عبدالله بن عباس، و معون نفر من اصحاب رسول الله الی معاویه» امیرالمؤمنین به رهبری عبدالله بن عباس چند تا اصحاب را برای مذاکرات اولیه فرستاد. و معاویه هم برادر خود عطبه را مع جماعه من اصحاب رسول الله و من خیار اهل الشام، عدهای از یاران پیامبر و افراد نیکوسرشت شام را مذاکره فرستاد. یعنی دو طرف اصحاب پیامبر هستند. یک طرف پیغمبر میفرمود «وحی ُ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَة» فئه یعنی گروه، جریان. فئه باغیه، فئه حق. این جا میگوید اصحاب پیغمبر با اصحاب پیغمبر. در حالی یک طرف تمام بدریین، یک طرف تمام سابقهداران و طرف دیگر طلقا بودند، کسانی که بعد از فتح مکه مجبور شدند اسلام بیاورند. کدام آدم برجستهای از اصحاب پیامبر در بین اینها است. یک نفر. این طرف امیرالمؤمنین گفت هیچ کس قابل قیاس نیست. این وسط دنبال این هستند که گردن یک نفر بیندازند که یک دفاعی کنند از آن جایی که، از ظلمی که قابل دفاع نیست. از باطلی که قابل روتوش نیست. میگوید علی بن ابیطالب دنبال حکمیت و قرآن به نیزه کردن بود.
بحث به آن جا رسید که دو سپاه آماده شدند که یک قرارداد و توافقنامهای برای حکمیت بنویسند. ولی یک نکتهای که بسیار به نظر خودم مهم است مانده است که از یک زاویه دیگری بحث را ببینیم. یک بحثی داشتیم به اسم جنگ روایتها که این در واقع صفحه به صفحه تاریخ، لحظه به لحظه تاریخ هر جایی که حب و بغضی بوده است گروههای مختلف تلاش کردند که حقایق را به سمت خودشان سوق بدهند و از آن استفاده کنند و به نفع خودشان مسئله را تمام کنند. یکی از چیزهایی که هم جالب است، هم تعجب انگیز و تأسف آور هست این متن مختصری است که میخواهم امروز بخوانم. این متنی که برای شما میخوانم کتابی است به نام مناقب الائمه اربعه که برای یکی از مهمترین محققان متکلم جهان اسلام به نام قاضی باقلانی است چند صفحه در مورد صفین دارد 2 ـ 3 صفحه آن را من میخواهم اشاره کنم. وقتی ما در ماجرای حکمیت رسیدیم به این که عمار کشته شد و شهادت عمار برای تمام جهان اسلام مثل روز روش شد همه مصادر آوردند. من یادم نمیآید شخصیت قابل ملاحظهای در بین تمام مسلمین که بگوید ماجرای حدیث عمار و این که رسول خدا در آن فتنه بزرگ چگونه حق را روشن کردند شک کرده باشد یا رد کرده باشد. این هم فقط ما شیعیان نمیگوییم. شیخ الاسلام شیخ برجسته به نام ابن حجر اسقلانی او هم عین ما همین حرف را میزند. یعنی جزء موارد توافقی فرق مختلف است. ولی اگر کسی بخواهد حقیقت را نپذیرد این طور میشود که جناب باقلانی نخواسته بپذیرد. جناب باقلانی هم عصر شیخ مفید ما است، 403 از دنیا رفته است، مناظراتی هم با شیخ مفید داشته است. خیلی حرف عجیبی زده است. یعنی ما دیگر کجا باید به یقینیات برگردیم. یک روایتی از این واقعه کرده است خیلی جالب است. میگوید وقتی که شامیان قرآن را به نیزه بستند و بلند کردند عراقیان هم همین کار را کردند و از طرف امیرالمؤمنین کسی فریاد زد که یعنی حضرت این حرف را دارد میزند که «امسکوا، امسکوا، ایها الناس رزینا بالکتاب الله»، اولین کس یا معین قرآن به نیزه کردن خود امیرالمؤمنین بوده است، آره به کتاب خدا برگردیم دو تا گروه مسلمان چه کاری است که جنگ کنیم؟ حضرت این کار را قبل از جنگ کرده بود، حالا که حق روشن شده است آنها باید به حقی که روشن شده است برگردند. این دو گروه بجنگند حتی آن گروه بغی کننده که در روایت عمار معلوم شد گروه و لشکر و سپاه بغی کننده چه کسانی هستند، به امر خدا برگردند. حق روشن شد باید برمیگشتند. این جا برای این که آب را گل آلود کنند ایشان میگوید که امیرالمؤمنین گفت بله به کتاب خدا برگردیم. بعد دو گروه نمازهای خود را خواندند. و میگوید این حرفها که امیرالمؤمنین قبول نداشت و این که بگوید این خدعه و نیرنگ است نداریم.
روایت عمار میگوید یک طرف گروه ظالم هستند، یک طرف هم گروهی هستند که عمار داخل آنها هست. پس صف جدا شده است. باقلانی میگوید وقتی دو گروه با هم آتش بس اعلام کردند «بحث علی عبدالله بن عباس، و معون نفر من اصحاب رسول الله الی معاویه» امیرالمؤمنین به رهبری عبدالله بن عباس چند تا اصحاب را برای مذاکرات اولیه فرستاد. و معاویه هم برادر خود عطبه را مع جماعه من اصحاب رسول الله و من خیار اهل الشام، عدهای از یاران پیامبر و افراد نیکوسرشت شام را مذاکره فرستاد. یعنی دو طرف اصحاب پیامبر هستند. یک طرف پیغمبر میفرمود «وحی ُ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَة» فئه یعنی گروه، جریان. فئه باغیه، فئه حق. این جا میگوید اصحاب پیغمبر با اصحاب پیغمبر. در حالی یک طرف تمام بدریین، یک طرف تمام سابقهداران و طرف دیگر طلقا بودند، کسانی که بعد از فتح مکه مجبور شدند اسلام بیاورند. کدام آدم برجستهای از اصحاب پیامبر در بین اینها است. یک نفر. این طرف امیرالمؤمنین گفت هیچ کس قابل قیاس نیست. این وسط دنبال این هستند که گردن یک نفر بیندازند که یک دفاعی کنند از آن جایی که، از ظلمی که قابل دفاع نیست. از باطلی که قابل روتوش نیست. میگوید علی بن ابیطالب دنبال حکمیت و قرآن به نیزه کردن بود.
تاکنون نظری ثبت نشده است