display result search
منو
سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، 49

سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، 49

  • 1 تعداد قطعات
  • 43 دقیقه مدت قطعه
  • 5 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام»، جلسه چهل و نهم: اقدامات امیرالمؤمنین علیه‌السلام در جنگ صفین، سال 1399

امیرالمؤمنین علیه السلام خیلی تلاش کردند که این جنگ رخ ندهد، خیلی تلاش کردند که شروع کننده نباشد و خیلی تلاش کردند که میانجی بفرستند که گفتگو کنند، نامه نگاری کردند. از یک طرف یک حقی پایمال شده است که حضرت امیرالمؤمنین مقتدر است. مظلوم هست ولی مقتدر است از حق کوتاه نمی‌آید ولی سعی می‌کند تا می‌تواند خونریزی رخ ندهد و جنگ رخ ندهد و تلاش می‌کند. بسیاری از منابع این را نوشتند که هر کسی را حضرت آن ابتدا یا حتی در وسط کار، می‌بینیم که حضرت با عبارات مشابه می‌فرمود که شما نمی‌خواهم که شروع کننده باشید. من نمی‌خواهم که از طرف من، شما شروع کننده باشید. مثلاً حضرت به مالک اشتر که می‌خواست به عنوان پیش قراول سپاه قرار بگیرد. فرمود که یا مالک عده ای به من خبر از آن بازدید کنندگان و دیده بان‌ها خبر دادند که ابو الاعور السّلمی آمده است و آمادگی پیدا کرده است و خطر جنگ و حمله ‌ی او جدی است. سراغ آن‌ها برو. بعد فرمود که «فَأَنْتَ عَلَیْهِمْ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَبْدَأَ الْقَوْمَ بِقِتَالٍ» به هیچ وقت تو شروع کننده نباش. کما این‌که در بحث محرم هم گفتیم که چند بار عبیدالله در تیررس در کوفه قرار گرفت. شمر در تیررس در کربلا قرار گرفت. فرمود که ما شروع کننده نخواهیم بود. یعنی سیاست امیرالمؤمنین، سیاست تقوا است. من به چیزی قرار نیست که برسم مهم‌تر از این‌که تقوا حفظ شود. قرار باشد که تقوا را زیر پای خود بگذارم و به چیزی برسم، آن چیز که دیگر حق نیست. یعنی قرار نیست که من کار خاصی کنم. اول باید حق حفظ شود چون این مبانی فکری است که مهم است و بعد سراغ باقی آن برویم. فرمود که به هیچ وقت تو شروع کننده نباش. «إِلَّا أَنْ یَبْدَءُوکَ حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَسْمَعَ مِنْهُمْ» برو با آن‌ها گفتگو کن. حرف‌های آن‌ها را بشنو. «وَ لَا یَجْرِمَنَّکَ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ» امیرالمؤمنین می‌خواهد بجنگد و آن‌ها محدور الدم هستند و کشته می‌شوند. پانصد و چند نفر را در جنگ صفین نقل کردند که امیرالمؤمنین، آن‌ها را کشته است. این را منابع مختلف نقل کرده است. وسط جنگ امیرالمؤمنین پهلوانی است که تاریخ به خود ندیده است. قصه هایی گفته اند که من نمی‌خواهم همه ی آن‌ها را نقل کنم. کمتر فردی جرأت می‌کرد که به وسط میدان بیاید و امیرالمؤمنان را به جنگ بطلبد. وقتی که ضربه می‌زند، هر نیمه ی طرف به یک جایی می‌افتاد اما نه از کشتن لذت می‌برد و نه تلاش برای کشتن می‌کند. بله جنگ باشد و برای هر ضربه ای که به هر کسی می‌زند، الله اکبر می‌فرمود، ترس هم در دل آن‌ها می‌افتاد. عمروعاص یک عده را گذاشته بود که می‌گفت بشمارید. پانصد و بیست و چند تا الله اکبر گفته است. یعنی می‌ترسیدند و خود این ترس هم یک دلیلی برای این‌ها بود که فرار کنند و بروند و کمتر وارد جنگ شوند و جنگ در واقع کمرنگ‌تر شود. این برای این نیست که بگویند زور من زیاد است. کسی در مقایسه با امیرالمؤمنین قابل قیاس نیست که خود را بخواهد نشان بدهد. دنبال این بود که هر جور شده، عده ای که فرار می‌کنند. این‌جا هم فرمود که «وَ لَا یَجْرِمَنَّکَ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ» این‌ها ظلم زیاد کردند ولی باعث نمی‌شود که مالک تو ظلم کنی. به یاران معاویه در شام هم ظلم نکن.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 43:15

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن