display result search
منو
سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، 51

سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام، 51

  • 1 تعداد قطعات
  • 40 دقیقه مدت قطعه
  • 4 دریافت شده
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سر خط شروع و تحلیل تاریخ اسلام»، جلسه پنجاه و یکم: وقایع جنگ صفین و سیره امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام (بخش دوم)، سال 1399

بحث جلسه گذشته رسید به آن جایی که جناب مالک تا چند قدمی خیمه رسیده بود و از نظر نظامی با این که تلفات و کشته‌ها و شهدای سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام زیاد بود ولی در مجموع آن چه مانده بود سپاه حضرت کاملاً توفق پیدا کرده بود. اما یک خستگی عجیبی از تعداد کشته‌ها، از تلفات، از جانبازهایی که شده بودند، مجروحیت‌ها، دست‌های قطع شده، و یک طمعی که جلوتر خواهم گفت ذهن‌ها را دچار خلجان کرده بود. اشعث سخنرانی کرد، گوشه‌ای از سخنرانی او را با هم خواندیم که آی مردم نسل عرب کنده شد، زن‌های بی‌سرپرست و بچه‌های یتیم و چه کار کنیم، بعداً نگویید من نگفتم. از آن طرف آماده بودند که بخواهند گرای او را بگیرند چون با هم ظاهراً ارتباطاتی داشتند ماجرای قرآن به نیزه اتفاق افتاد. قبل از آن چند تا مقدمه مختصر بنده از یک زاویه‌های دیگر عرض کنم تا، تا لحظات دیگری به آن جا مالک را حضرت می‌خواهد برگرداند برسیم. یکی این که صریح منابع تاریخی این است که در آن لحظات اوج معاویه به امیرالمؤمنین نامه نوشت و گفت که شام را به من بدهید فعلاً با شما کاری ندارم. و حضرت هم پاسخ منفی دادند. دید ممکن است جواب ندهد به عمروعاص گفت به ابن عباس نامه بنویس و به او بگو که تو خودت بزرگ و صحابه هستی، خودت آدم ترازی هستی، از عقلایی، آدم ویژه‌ای هستی، خودت می‌توانستی حاکم مسلمین بشوی، اصلاً اگر تو بودی که اختلاف نمی‌کردیم. ما علی را قبول نداریم. یعنی دنبال ایجاد تفرقه و شکاف است. «وَ لَوْ بَایَعَ لَکَ النَّاسُ بَعْدَ عُثْمَانَ کُنَّا إِلَیْکَ أَسْرَعَ مِنَّا إِلَى عَلِی‏» اگر مردم با تو بیعت کرده بودند ما سریع سراغ تو می‌آمدیم. مشکل ما با اوست. چرا مسلمین باید تقاص مشکل ما با او را بدهند. یک آدم شایسته می‌گذاشتند. و بعد به او ابن عباس پاسخ داد. این را برای این عرض کردم که بگویم از هیچ تلاشی برای اینکه بتوانند در صفوف سپاه امیرالمؤمنین خدشه کنند، نکته‌ای ایجاد کنند کوتاه نمی‌آمدند. در این فضایی که آنها دنبال این بودند که یارکشی کنند با اشعث یک جور ارتباط گرفتند، با ابن عباس یک جور. حالا ابن عباس رد کرد، ولی آنها طمع داشتند همه حتی ابن عباس نامه بدهند. جالب است برای من که برای مالک اشتر نامه ننوشته است. یعنی شخصیت مالک یک جوری است مثل امام حسن، مثل امام حسین (س)، مثل عمار. حالا هیچ با معصومین قابل قیاس نیست ولی یک شخصیت‌هایی که معاویه هر چه فکر می‌کند در آنها طمع نتواند بکند که آنها را از امیرالمؤمنین جدا کند. برای ابن عباس طمع می‌کند البته ابن عباس قبول نمی‌کند. در این فضا در اوج آن سختی جنگ که شرایط جنگ بسیار پیچیده و طولانی شد اشعث فریاد زد بعد آنها قرآن به نیزه کردند، آماده شدند، 500 قرآن به نیزه شد، این جا یک عبارتی می‌خواهم بخوانم که این عبارت خیلی مهم است. وقتی قرآن به نیزه شد، 500 قرآن، مسعودی در مرور الذهب گفته است یعنی از قبل آمادگی داشتند از دو جهت، 1 ـ سپاه معاویه افرادی در آن بودند که اینها تظاهر به اسم داشتند حسابی، چه بسا با باور. قرآن دنبال آنها بود. یعنی رزمنده‌ای که با خودش قرآن آورده است. 500 تا هم عدد کمی نیست. این صفحاتی که به نیزه شد، لزوماً همه قرآن نبوده است، یک جزئی، یا یک بخشی از قرآن هم باشد این نشان می‌دهد که عده زیادی چه بسا دنبال دین بودند. البته شهوترانی به معنای عام آن یعنی ملک پرستی، حکومت خواهی، قبیله‌گرایی در سپاه شام خیلی پررنگ بود. قرآن‌ها که به نیزه شد امیرالمؤمنین فرمود: «انها مکیدة» این فریب است. ما اول جنگ که قرآن خواندیم اینها تیرباران کردند. «و لیسوا بأصحاب قرآن» اینها اصحاب قرآن نیستند. «واعترض الاشعث» اشعث گفت نه مسلمان هستند، قرآن به نیزه کردند، نگاه کنید. اینها دارند حق می‌گویند. «مایت الیمانیة مع الاشعث» یمانی‌های به اشعث متمایل شدند. چرا یمانی‌ها باید به اشعث متمایل شوند. یمانی‌ها چه کسانی هستند که در تاریخ یعقوبی و انساب الاشراف و جاهای دیگر آمده است؟ منظور چه کسانی هستند؟ مسئله حکمیت یک مسئله چند بعدی پیچیده است. سپاه امیرالمؤمنین (س) ویژگی‌هایی داشتند. حضرت را می‌شناختند، بزرگان حضرت با حضرت همراه بودند. عده‌ای برای دینداری در سپاه حضرت بودند. عده‌ای می‌گفتند در سپاه می‌رویم حقوق هم می‌گیریم، حاکمیت هم هست، پیروزی هم با ما هست. عده‌ای هم دنبال منافع بودند. در جنگ‌ها برده بگیرید، کنیز بگیرید، پول بگیرید، غنیمت بگیرید. این یک مشوقی بود. چون این سه جنگ امیرالمؤمنین علیه السلام با کسانی بود که شهادتین‌گو بودند. همه جملی‌ها شهادتین می‌گفتند، هم صفینی‌ها و هم نهراونی‌ها. حضرت اجازه نمی‌داد اینها غنیمت بردارند. اجازه نمی‌داد زن‌های آنها را اسیر کنند. اجازه نمی‌داد خود آن مردها را اسیر کنند و ببرند برده کنند. می‌گفت اینها مسلمان هستند.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 40:01

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن