- 75
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 44 تا 47 سوره انفال
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 44 تا 47 سوره انفال":
آنچه به عنوان علل پیروزی مسلمین یاد فرمود تصرف در رویا و رویت مسلمین و رهبر اسلامی است
جمیع قیام و قعود و حرکت و سکون و قبض و بسط و اخذ ... به عنایت الهی است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذْ یُریکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فی أَعْیُنِکُمْ قَلیلاً وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ اْلأُمُورُ ٭ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ٭ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ ٭ وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾
علل و عوامل پیروزی جنگ بدر را به طور متفرقه در قرآن کریم بیان فرمود آنچه در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ انفال به عنوان علل پیروزی مسلمین یاد فرمود تصرف در رویا و رویت مسلمین و رهبر اسلامی است در رویای صادقه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گروه مشرکین را در حد عدد قلیل دید در رویت خود مسلمین مشرکین را در طلیعه امر کم دیدند و مشرکین هم مسلمین را کم دیدند ولی در اثنای مبارزه وقتی مبارزه شروع شد مشرکین مسلمین را بیش از آن مقداری که بودند دیدند دو برابر دیدند ﴿یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ چنین کاری نشانه قدرت قاهره الهی است در مجاری ادراکی همان طوری که انسان قیام و قعودش به حول و قوه الهی است که «بحول الله تعالی و بقوته اقوم و اقعد» و این اختصاصی به حال نماز ندارد بلکه در حال نماز انسان موحدانه ذکر میگوید یعنی جمیع قیام و قعود و حرکت و سکون و قبض و بسط و اخذ و اعطا و عفو و منع ما به عنایت الهی است نه اینکه نمازگزار فقط بگوید که من در نماز قیام و قعودم به حول خداست چه اینکه در نماز وقتی میگوید ﴿إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعینُ﴾ معنایش این نیست که من فقط در نماز تو را عبادت میکنم و از تو کمک میخواهم بلکه در حال نماز اعتراف میکند که من عبد محض توأم و در جمیع امور از تو مدد میخواهم همچنین در حال نماز میگوید جمیع حالات من از قیام و قعود و قبض و بسط و حرکت و سکون به حول و قوه توست که «بحول الله تعالی و بقوته اقوم و اقعد» قهراً خواب و بیداری، دیدن و شنیدن، همه امور به حول و قوه الهی است ذات اقدس الهی میتواند در مجاری ادراک برای هدف صحیح اثر بگذارد چون او در حقیقت مالک سمع و مالک بصر است ﴿أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ﴾ و این کارها برای آن است که ﴿لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً ٭ وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ اْلأُمُورُ﴾ آنگاه وارد دستورات نظامی میشود میفرماید که شما وقتی وارد صحنه جنگ شدید امور فراوانی را باید رعایت کنید که شش امر از آن امور فراوان در این بخش از آیات مطرح است که بعضی جزء اوصاف ثبوتی مردان مجاهد است و برخی هم جزء صفات سلبی مجاهدان نستوه است فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً﴾ وقتی که به یک گروهی برخورد کردید این شش امر را رعایت کنید نفرمود وقتی به جنگ رفتید یا جهاد میکنید و مانند آن سرّش آن است که لقا مسلمین معلوم است که با کفار است و لقا هم رواج در مسئله جنگ دارد برخورد کردید یعنی در میدان نبرد مسلمین برخورد نظامی ندارند مگر با کفار لذا آن فئه را هم مشخص نفرمود که فئه کافر است بر خلاف آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ آل عمران آمده است که فرمود: ﴿قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ﴾ اما اینجا دیگر نیازی نبود که بگوید شما با کفار برخورد کردید برای اینکه عنوان لقا منصرف به لقای در حال حرب است اولاً و مسلمین هم با غیر کفار حربی نداشتند ثانیاً ﴿إِذا لَقیتُمْ فِئَةً﴾ یعنی وقتی که میدان نبرد رفتید این امور ششگانه را رعایت کنید که برخی از اینها جزء اوصاف ثبوتی مومن است و برخی جزء اوصاف سلبی اول ثبات است، دوم یاد و نام خدا به نحو کثرت، سوم اطاعت احکام الهی است، چهارم اطاعت رهبریهای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، پنجم پرهیز حالا اطاعت خدا و رهبری پیغمبر اگر هم جدا بشود این حق هم درمیآید پنجم پرهیز از نزاع و اختلاف و درگیری و جناح بازی، ششم صبر و استقامت و پایداری، هفتم پرهیز از فخرفروشی و ریاکاری و مانند آن است که حالا اگر اطاعت از خدا و پیامبر یک اصل حساب بشود این امور هفتگانه به ششگانه برمیگردد فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا﴾ ثبات غیر از صبر است ثبات در مقابل فرار است در همین سورهٴ مبارکهٴ انفال آیه 16 قبلاً گذشت آیه 15 و16 قبلاً به این صورت گذشت که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ اْلأَدْبارَ﴾ که نهی از فرار است اما در این آیه امر به ثبات و پایداری است که صحنه را ترک نکنید در میدان نبرد حضور داشته باشید و تا آخرین لحظه باشید نه با فکر جمع غنائم صحنه را ترک کنید نه برای ترس لذا ثبات غیر از مسئله صبر است بعد فرمود این ثبات و پایداریتان باید با اخلاص همراه باشد ﴿وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا﴾ یک وقت هست انسان ثابت است برای اینکه از آب و خاکش دفاع کند از جان خودش دفاع کند یا غنیمتی نصیب او بشود یا عار و ننگ تاریخ دامنگیرش نشود همه اینها اهداف خوبی است لکن همه اینها باید زیرمجموعه اخلاص باشد و همه اینها را باید انسان برای رضای خدا انجام بدهد لذا فرمود: ﴿وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا﴾ اینکه فرمود: ﴿وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا﴾ برای اینکه یک وقت هست انسان در طلیعه امر به نام خدا شروع میکند ولی در گرماگرم جنگ این خطر امور نظامی او را از یاد خدا غافل میکند ولی کسانی که جزء مجاهدان نستوهاند نظیر آیه سورهٴ مبارکهٴ نور عمل میکنند همان طوری که در آنجا فرمود: ﴿رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ﴾ اینجا هم میشود گفت رجال لا تلهیهم حربٌ و لا جهادٌ لا یلهیهم حربٌ و لا جهاد عن ذکر الله شهادت یا مثلاً جانبازی یا اسارت هیچ کدام از این امور او را از یاد و نام خدا غافل نمیکند پس در حقیقت مردان الهی کسانیاند که نه غنیمتهای ظاهری آنها را از یاد خدا باز میدارد ﴿رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ﴾ و نه غرامتهای ظاهری آنها را یاد خدا باز میدارد ﴿إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا﴾ در میدان جنگ بالأخره خطر هست شهادت هست اسارت هست جانبازی هست و مانند آن هیچ کدام از این علل و عوامل ترس شما را از نام و یاد خدا غافل نکند این همان است که کسانیاند که مردان الهی هستند اینها صابرند و به یاد خدا هستند که ﴿فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ﴾ اگر در بخشی از آیات قرآن کریم دستور دارد در سراء و ضراء به یاد خدا باشید یعنی حالتهای مسرّت بخش و حالتهایی که تلخ کامی میآورد آن وقت این سه طایفه از آیات به صورت جمع به ... ﴿رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ﴾ این آیه محل بحث سوره انفال دارد که در حال جهاد و احساس خطر شهادت یا اسارت یا مانند آن دارید از یاد خدا غافل نباشید آن طایفه سوم جمع کرده است بین غنیمت و غرامت فرمود مردان الهی صابرند و به یاد خدا هستند که ﴿فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ﴾ خب فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ فلاح و رستگاری مراتبی دارد انواع و اقسامی دارد که هر آیه مصداق خاص خود را به همراه دارد در اینجا فلاح نظامی منظور است تردید نیست مشابه این قبلاً داشتیم که زمینه، زمینه فلاح و رستگاری است هیچ کس نباید بگوید الآن که ما ثابت و پایداریم و به یاد خدا هستیم پس مغرورانه بگوید پیروزی مال ماست تمام کارها در حد شاید است هیچ کس نمیتواند فتوا باید بدهد چون از ظواهر امر خبر ندارد کاری را که ذات اقدس الهی ارائه میکند میگوید این کار زمینه را فراهم میکند شاید خدای ناکرده خطری هم شما را تهدید بکند این است که در تمام موارد انسان بین خوف و رجاء باید به سر ببرد نباید بگوید اکنون که ما موفقیم و کارها را به حسب ظاهر برابر دستور الهی انجام دادیم بهشت حتماً مال ماست این طور نیست لذا مسئله صوم، مسئله صلاة همه موارد را میفرماید ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ این لعلکم در همه مسائل هست خب بعد از دستور صلاة و دستور یاد و نام اله فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ هم در دستوراتی که مربوط به احکام اولیه است اطاعت کنید به عنوان ﴿أَطیعُوا اللّهَ﴾ هم در دستوراتی که مربوط به رهبری پیغمبر اسلام است مطیع او باشید به عنوان ﴿وَ رَسُولَهُ﴾ وگرنه دستورات تبلیغی که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد بازگشتش به اطاعت خداست آن دستوری که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میدهد درباره نماز و روزه و تکالیف اولی اینها همان اطاعت خداست اما آن رهبریهایی که میکند کجا بجنگیم، چه وقت بجنگیم، چه وقت صلح بکنیم، چطور بجنگیم؟ اینها دستورات رهبری است اینها اوصاف ثبوتیهای بود که بیان فرمود ثبات بود، ذکر خدا بود، اطاعت خدا بود، اطاعت پیغمبر بود اینها بود آنگاه به اوصاف سلبی میپردازد میفرماید ﴿وَ لا تَنازَعُوا﴾ هرگز با هم درگیر نشوید چون انسانها که یکسان خلق نشدند آنها نظیر مصنوعات کارخانه نیستند نظیر ظروف و استکانها و اینها نیستند که همهشان شبیه هم باشد بلکه ﴿قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوارًا﴾ هستند هر کسی بالأخره «الناس معادن کمعادن الذهب والفضه» و این اختلاف هم رحمت است یک بیان لطیفی سیدنا الاستاد داشتند که قبلاً بازگو شد که ایشان فرمودند که نزاع قبل از علم یک نزاع مقدس و محمود و ممدوحی است آن نزاع بعد از علم است که مذموم است و قبیح نزاع و اختلاف قبل العلم نظیر تنازع کفتی المیزان است میزان یک شاهینی دارد یک وزنی دارد یک موزونی این میزانهای قدیم این طور بود یک شاهینی دارد یک کفه دارد که در او وزن میگذارند یک کفه دارد که در آن موزون میگذارند در یک کفه ترازو مثلاً سنگ میگذارند در کفه دیگر نان میگذارند اگر وزن کمتر از موزون باشد یا موزون کمتر از وزن باشد این دو کفه ترازو با هم اختلاف دارند و این اختلاف هم اختلاف منزه و مقدس است یک اختلاف بسیار خوبی است یعنی اگر سنگ بیشتر از نان بود این کفه سنگ پایین هست و کفه نان بالا میرود میگوید من با تو هماهنگ نیستم برای اینکه تو بیشتری و اگر موزون که نان است بیشتر از سنگ بود و وزن کمتر بود و موزون بیشتر بود این وزن آن موزون را همراهی نمیکند این موزون پایین میماند این وزن میرود بالا میگوید با ما اختلاف داری و هر دو در این دو مرحله اختلاف این است که ما در برابر شاهین عدل باید برابر باشیم اینکه کفه وزن با کفه موزون ناهماهنگ است اختلاف دارند این اختلاف چیز بسیار خوبی است برای اینکه آن حرفش این است که بیا برابر عدل عمل بکنیم اگر من کم هستم تو هم کم باش اگر تو زیادی من هم زیاد باشم آن نانوا اگر بر سنگ افزود در جایی که وزن کم باشد یا اگر بر نان افزود در جایی که موزون کم باشد آنگاه اختلافشان برطرف میشود وقتی اختلافشان برطرف شد هر دو در برابر شاهین دوشادوش هم میایستند اختلافی با هم ندارند پس آن اختلاف قبلی برای برقراری قسط و عدل بود یک چیز خوبی هم هست آن اختلاف را میگویند اختلاف قبل العلم اما از آن به بعد اگر کسی بیاید روی این ترازو دستکاری کند یعنی طرزی این وزن را کمتر از موزون بکند که کسی نفهمد این همان است ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ﴾ از آن به بعد یک اتحاد کاذب است آن مطفف و کم فروش روی این ترازو دستکاری کرده وزن کمتر از موزون است یا موزون کمتر از وزن است ولی اینها را به هم متصالح نشان داده این یک تصالح کاذب است این همان است که در سورهٴ مبارکهٴ حشر فرمود: ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمیعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ﴾ مشابه این در بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) آمده است که فرمود: «ایها المجتمعة ابدانهم المشتتة اهواهما» فرمود شما وقتی در مسجدها، در میادین هستید بدنهایتان کنار هم هست اما افکارتان خیلی از هم فاصله دارد خب این مثل همان ترازوی دستکاری شده مطففین است تطفیف یعنی تقلید طف یعنی کم طفیف یعنی چیز اندک این کم میفروشد کم میدهد روی ترازو دستکاری میکند و این دو کفه ترازو را متصالح نشان میدهد اما تصالح تصالح کاذب است در آن بخش سورهٴ مبارکهٴ بقره که فرمود: ﴿کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا﴾ این اختلاف قبل العلم است بعد فرمود: ﴿وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ﴾ آن اختلاف بعد العلم است
پرسش: ...
پاسخ: خب بله اگر مطلب روشن شد این اختلاف اختلاف روی هوس است که ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمیعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ﴾ در چنین فضایی فرمود نزاع نکنید این اختلاف بعد العلم است بعد از اینکه احکام خدا مشخص شد گفتیم ﴿أَطیعُوا اللّهَ﴾ احکام رهبری مشخص شد گفتیم ﴿وَ رَسُولَهُ﴾ دیگر دلیلی ندارد که حالا اختلاف بکنید ﴿وَ لا تَنازَعُوا﴾ حالا وقتی که مشخص شد حرف خدای سبحان که کلیات را بیان میکند حرف رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رهبری را به عهده دارد دیگر اختلاف مذموم است و اگر اختلاف کردید گذشته از خطر دنیوی این خطر هم شما را تعقیب میکند که ضعیف میشوید در نوبت دیروز اشاره شد که در هر تنازعی چهار تا کار هست که مجموع این کارهای چهارگانه به یک امر است و آن سلب قدرت و سلب حیثیت است و چون طرفین درگیر کسی که بخواهد دیگری را از قدرت بیندازد نیرو صرف میکند یا مال یا آبرو یا وقت بالأخره اینها صرف بکند تا دیگری را از پا در بیاورد پس هم از خود قدرت را نزع میکند هم از دیگری. دیگری هم همین دو تا کار منفی را دارد هم از خود نیرو صرف میکند هم آن قدرت مقابل را میطلبد عصاره این چهار تا کار این است که قدرت شما کم بشود وقتی قدرت شما نزع شد فشل و ضعف دامنگیرتان میشود وقتی ضعف دامنگیرتان شد آن شوکت و شکوهتان از بین میرود این همان است که ما در تعبیرات فارسی میگوییم بادش در رفته گرچه برخی از مفسرین گفتند که بادها یا باد صبا و مانند آن هست که به نصرت انسان میآید یا باد دبور است که به هلاکت میآید و خواستند این ریح را به همان معنای ظاهری تفسیر کنند ولی بالأخره تعبیر ادبیات ما در فارسی هم همین است میگوییم فلان قوم بادشان در رفت اینجا هم فرمود شوکتتان و شکوهتان درمیرود اگر اختلاف کردید این چنین میشود ﴿فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ﴾ خب در جنگ یک سلسله تلخیها دارد که انسان باید آنها را تحمل کند ساختن با دیگران هم یک سلسله دشواریها را دارد که باید تحمل بکند چون هرکسی بالأخره یک سبک خاصی فکر میکند کار جمعی یک شرح صدر میطلبد همه اینها میگویند خدا همه اینها برای رضای خدا کار میکنند منتها تشخیصها مختلف، راهها مختلف و منظرهها مختلف هر یک باید دیگری را تحمل کنند لذا هم در اصل جهاد صبر لازم است هم در حفظ وحدت صبر لازم است فرمود: ﴿وَ اصْبِرُوا﴾ که ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ ذات اقدس الهی با صابرین است بعضی از مفسرین گفتند که ما آزمودیم هیچ شربتی شیرینتر از صبر نیست یک چند روزی به کام آدم نیست بعد هم روشن میشود که حق چه بود آنگاه انسان لذت میبرد خب این یکی از اوصاف سلبیه مومن عموماً و مجاهد خصوصاً خواهد بود بخش دیگر که باز جزء اوصاف سلبی است و جمعاً جزء امور شش یا هفتگانه شرایط یک مجاهد مخلص است این است فرمود: ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ شما مانند آن مشکرین نباشید آنها با عنوان فخرفروشی از مکه حرکت کردند و برای اینکه نام آور تاریخ بشوند حرکت کردند به مردم نشان میدهند که ما داریم به عنوان افتخار تاریخی جنگ میکنیم خب هم به عنوان بطر و فخرفروشی حرکت کردند شما این چنین نباشید هم به مردم نشان بدهند که ما جزء مفاخر تاریخی این سرزمینیم شما این چنین نباشید در بیانات نورانی حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) هنگام خروج به طرف مکه که زمینه برگشت به عراق بود آنجا هم فرمود در وصیت نامهاش هم فرمود در سخنرانیاش فرمود، فرمود که «لم اخرج عشراً و لا بطراً و لا رئائاً» و مانند آن همه این اوصافی را که ذات اقدس الهی برای مجاهدین نستوه ذکر فرمود در غالب سخنان سید الشهداء (سلام الله علیه) آمده که من با این شرایط متثابت و رعایت آن صفات سلبی حرکت کردم مشرکین وقتی که از مکه حرکت کردند برای حمایت کالای تجاری خودشان که زیر نظر ابوسفیان از شام برمیگشت به جحفه که رسیدند اباسفیان باخبر شد به اینها خبر داد که برگردید قافله مال التجاره ما به سلامت رسید ما دیگر نزدیک مکهایم از تیررس و دسترس آنها نجات پیدا کردیم این هم قبلاً به عرضتان رسید که مسلمانها مال فراوانی از مشرکین طلب داشتند چون بسیاری از مسلمانها اموالشان مصادره میشد و هر کس میخواست از مکه به مدینه مهاجرت کند ناچار بود با دست خالی حرکت کند نه اجازه میدادند که خانهاش را زندگیاش را بفروشد تبدیل به نقد بکند و برگردد حرکت کند نه اجازه میدادند که اساس بیت و امثال ذلک و آنکه منقول بود به همراه بیاورند لذا بسیاری از اموال مسلمانها غارت شده مشرکین بود و اینها مال فراوانی دولت اسلامی از آنها طلب داشت و میتوانست حق مسلّم خود را از آن ایل بگیرد اباسفیان وقتی این پیام را در محدوده جحفه به ابوجهل و اینها رساند آنها گفتند نه ما باید برویم بدر آنجا پیروز بشویم و میگساری کنیم و این قیام ما بنوازند و نوازندگی کنند به عنوان بطر و رئائاً الناس خارج شدند در این کریمه ذات اقدس الهی به مجاهدین به طور عموم میفرماید که ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ دیگران هم همین طور بود هم به عنوان فخرفروشی و شرارت طلبی هم به عنوان نشان دادن دیگران و کسانیاند که ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ اما ذات اقدس الهی ﴿بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾ خدای سبحان به همه کارهای اینها احاطه دارد هرگز اجازه نمیدهد که اینها به مقصد برسند در جریان جنگ بدر ابن مسعود به کسی که در کنار او بود گفت که اینها چند نفرند 70 نفر میشوند آن یکی گفت شاید در حدود 100 نفر باشند بعد وقتی که یکی از مشرکین به اسارت درآمد از او سؤال کردند که شما چند نفرید گفتند ما 1000 نفریم تقریباً وگرنه مسلمین آنها را خیلی کم میدیدند حسن بصری از اصحاب بدر وقتی که یاد میکرد طبق آنچه که در برخی از تفاسیر صاحبان ادبیات معرفتی هست این است که میگفت طوبی سپاهی که امیرشان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود آن عین اطلاع دهنده و به اصطلاح جاسوسشان جبرئیل امین خدا مبارز ایشان حمزه و علی (علیه السلام) شیر خدا، مدد ایشان فرشتگان خدا، مقصود ایشان اظهار دین خدا، حاصل ایشان رضای خدا حسن بصری از اصحاب بدر که نام میکرد میگفت طوبی به سپاهی که این فضائل را داشت در این کریمه فرمود که ﴿وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾ این یک تهدیدی است نسبت به کسانی که بطراً و رئاءً الناس خارج شدند و در آیه قبل یعنی آیه 46 همین سوره انفال فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ این یک وعیدی بود نسبت به مجاهدان قبلاً هم ملاحظه فرمودید که ذات اقدس الهی دو نحوه معیت دارد یک معیت قیومی مطلق است ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ خدا با همه هست در همه شرایط ﴿إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری﴾ با آنها همه هست با دشمنان هم هست ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ فرمود اینها که تبییت میکنند بیتوته میکنند شب نشینی نامشروع دارند نقشه مشئوم میکشند و برنامهریزی میکنند در شب نشینیهای مشئوم آنها خدا با آنهاست ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ خب پس ذات اقدس الهی یک معیت مطلقه دارد که با همه هست یک معیت خاصه دارد این معیت خاصه یا برای کمک کردن است مثل اینکه به موسی و هارون (سلام الله علیها) فرمود: ﴿إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری﴾ یا به عنوان کمین است که ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ﴾ قهراً معیت میشود سه قسم یک معیت مطلقه است که همه جا ذات اقدس الهی حضور دارد میتواند بگیرد میتواند ببخشد و مانند آن یک معیت خاصهای است به عنوان انتقام که ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ﴾ است که خدا در کمین آنهاست ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ یک معیت خاصه است که با رحمت رحمیمیه همراه است این است که ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا﴾ ﴿إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ﴾ ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ که در اینجا محل بحث است فرمود: ﴿وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ این معیت غیر از آن معیتی است که در سورهٴ مبارکهٴ حدید آمده فرمود: ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ آن معیت معیت قیومیه و مطلقه است خدا با همه در هر شرایطی هست هم با مومنان هست هم با کافران اما این یک معیت خاصه است که با کمک همراه است خدا فرمود با شماست ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ پس آن وعد که در آیه 46 فرمود این ﴿وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾ یک نحوه از معیت است که وعید را ذکر میکند و تهدید را به همراه دارد اینکه فرمود: ﴿وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾ یعنی توان آن را دارد که همه کار اینها قبضه کند پس آن وعده و این وعید مجموعش به صورت فتح اصحاب بدر درآمده است.
«و الحمد لله رب العالمین»
آنچه به عنوان علل پیروزی مسلمین یاد فرمود تصرف در رویا و رویت مسلمین و رهبر اسلامی است
جمیع قیام و قعود و حرکت و سکون و قبض و بسط و اخذ ... به عنایت الهی است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذْ یُریکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فی أَعْیُنِکُمْ قَلیلاً وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ اْلأُمُورُ ٭ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ٭ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ ٭ وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾
علل و عوامل پیروزی جنگ بدر را به طور متفرقه در قرآن کریم بیان فرمود آنچه در این بخش از سورهٴ مبارکهٴ انفال به عنوان علل پیروزی مسلمین یاد فرمود تصرف در رویا و رویت مسلمین و رهبر اسلامی است در رویای صادقه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گروه مشرکین را در حد عدد قلیل دید در رویت خود مسلمین مشرکین را در طلیعه امر کم دیدند و مشرکین هم مسلمین را کم دیدند ولی در اثنای مبارزه وقتی مبارزه شروع شد مشرکین مسلمین را بیش از آن مقداری که بودند دیدند دو برابر دیدند ﴿یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ چنین کاری نشانه قدرت قاهره الهی است در مجاری ادراکی همان طوری که انسان قیام و قعودش به حول و قوه الهی است که «بحول الله تعالی و بقوته اقوم و اقعد» و این اختصاصی به حال نماز ندارد بلکه در حال نماز انسان موحدانه ذکر میگوید یعنی جمیع قیام و قعود و حرکت و سکون و قبض و بسط و اخذ و اعطا و عفو و منع ما به عنایت الهی است نه اینکه نمازگزار فقط بگوید که من در نماز قیام و قعودم به حول خداست چه اینکه در نماز وقتی میگوید ﴿إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعینُ﴾ معنایش این نیست که من فقط در نماز تو را عبادت میکنم و از تو کمک میخواهم بلکه در حال نماز اعتراف میکند که من عبد محض توأم و در جمیع امور از تو مدد میخواهم همچنین در حال نماز میگوید جمیع حالات من از قیام و قعود و قبض و بسط و حرکت و سکون به حول و قوه توست که «بحول الله تعالی و بقوته اقوم و اقعد» قهراً خواب و بیداری، دیدن و شنیدن، همه امور به حول و قوه الهی است ذات اقدس الهی میتواند در مجاری ادراک برای هدف صحیح اثر بگذارد چون او در حقیقت مالک سمع و مالک بصر است ﴿أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ﴾ و این کارها برای آن است که ﴿لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً ٭ وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ اْلأُمُورُ﴾ آنگاه وارد دستورات نظامی میشود میفرماید که شما وقتی وارد صحنه جنگ شدید امور فراوانی را باید رعایت کنید که شش امر از آن امور فراوان در این بخش از آیات مطرح است که بعضی جزء اوصاف ثبوتی مردان مجاهد است و برخی هم جزء صفات سلبی مجاهدان نستوه است فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً﴾ وقتی که به یک گروهی برخورد کردید این شش امر را رعایت کنید نفرمود وقتی به جنگ رفتید یا جهاد میکنید و مانند آن سرّش آن است که لقا مسلمین معلوم است که با کفار است و لقا هم رواج در مسئله جنگ دارد برخورد کردید یعنی در میدان نبرد مسلمین برخورد نظامی ندارند مگر با کفار لذا آن فئه را هم مشخص نفرمود که فئه کافر است بر خلاف آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ آل عمران آمده است که فرمود: ﴿قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ﴾ اما اینجا دیگر نیازی نبود که بگوید شما با کفار برخورد کردید برای اینکه عنوان لقا منصرف به لقای در حال حرب است اولاً و مسلمین هم با غیر کفار حربی نداشتند ثانیاً ﴿إِذا لَقیتُمْ فِئَةً﴾ یعنی وقتی که میدان نبرد رفتید این امور ششگانه را رعایت کنید که برخی از اینها جزء اوصاف ثبوتی مومن است و برخی جزء اوصاف سلبی اول ثبات است، دوم یاد و نام خدا به نحو کثرت، سوم اطاعت احکام الهی است، چهارم اطاعت رهبریهای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، پنجم پرهیز حالا اطاعت خدا و رهبری پیغمبر اگر هم جدا بشود این حق هم درمیآید پنجم پرهیز از نزاع و اختلاف و درگیری و جناح بازی، ششم صبر و استقامت و پایداری، هفتم پرهیز از فخرفروشی و ریاکاری و مانند آن است که حالا اگر اطاعت از خدا و پیامبر یک اصل حساب بشود این امور هفتگانه به ششگانه برمیگردد فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا﴾ ثبات غیر از صبر است ثبات در مقابل فرار است در همین سورهٴ مبارکهٴ انفال آیه 16 قبلاً گذشت آیه 15 و16 قبلاً به این صورت گذشت که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ اْلأَدْبارَ﴾ که نهی از فرار است اما در این آیه امر به ثبات و پایداری است که صحنه را ترک نکنید در میدان نبرد حضور داشته باشید و تا آخرین لحظه باشید نه با فکر جمع غنائم صحنه را ترک کنید نه برای ترس لذا ثبات غیر از مسئله صبر است بعد فرمود این ثبات و پایداریتان باید با اخلاص همراه باشد ﴿وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا﴾ یک وقت هست انسان ثابت است برای اینکه از آب و خاکش دفاع کند از جان خودش دفاع کند یا غنیمتی نصیب او بشود یا عار و ننگ تاریخ دامنگیرش نشود همه اینها اهداف خوبی است لکن همه اینها باید زیرمجموعه اخلاص باشد و همه اینها را باید انسان برای رضای خدا انجام بدهد لذا فرمود: ﴿وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا﴾ اینکه فرمود: ﴿وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا﴾ برای اینکه یک وقت هست انسان در طلیعه امر به نام خدا شروع میکند ولی در گرماگرم جنگ این خطر امور نظامی او را از یاد خدا غافل میکند ولی کسانی که جزء مجاهدان نستوهاند نظیر آیه سورهٴ مبارکهٴ نور عمل میکنند همان طوری که در آنجا فرمود: ﴿رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ﴾ اینجا هم میشود گفت رجال لا تلهیهم حربٌ و لا جهادٌ لا یلهیهم حربٌ و لا جهاد عن ذکر الله شهادت یا مثلاً جانبازی یا اسارت هیچ کدام از این امور او را از یاد و نام خدا غافل نمیکند پس در حقیقت مردان الهی کسانیاند که نه غنیمتهای ظاهری آنها را از یاد خدا باز میدارد ﴿رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ﴾ و نه غرامتهای ظاهری آنها را یاد خدا باز میدارد ﴿إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا﴾ در میدان جنگ بالأخره خطر هست شهادت هست اسارت هست جانبازی هست و مانند آن هیچ کدام از این علل و عوامل ترس شما را از نام و یاد خدا غافل نکند این همان است که کسانیاند که مردان الهی هستند اینها صابرند و به یاد خدا هستند که ﴿فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ﴾ اگر در بخشی از آیات قرآن کریم دستور دارد در سراء و ضراء به یاد خدا باشید یعنی حالتهای مسرّت بخش و حالتهایی که تلخ کامی میآورد آن وقت این سه طایفه از آیات به صورت جمع به ... ﴿رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ﴾ این آیه محل بحث سوره انفال دارد که در حال جهاد و احساس خطر شهادت یا اسارت یا مانند آن دارید از یاد خدا غافل نباشید آن طایفه سوم جمع کرده است بین غنیمت و غرامت فرمود مردان الهی صابرند و به یاد خدا هستند که ﴿فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ﴾ خب فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ فلاح و رستگاری مراتبی دارد انواع و اقسامی دارد که هر آیه مصداق خاص خود را به همراه دارد در اینجا فلاح نظامی منظور است تردید نیست مشابه این قبلاً داشتیم که زمینه، زمینه فلاح و رستگاری است هیچ کس نباید بگوید الآن که ما ثابت و پایداریم و به یاد خدا هستیم پس مغرورانه بگوید پیروزی مال ماست تمام کارها در حد شاید است هیچ کس نمیتواند فتوا باید بدهد چون از ظواهر امر خبر ندارد کاری را که ذات اقدس الهی ارائه میکند میگوید این کار زمینه را فراهم میکند شاید خدای ناکرده خطری هم شما را تهدید بکند این است که در تمام موارد انسان بین خوف و رجاء باید به سر ببرد نباید بگوید اکنون که ما موفقیم و کارها را به حسب ظاهر برابر دستور الهی انجام دادیم بهشت حتماً مال ماست این طور نیست لذا مسئله صوم، مسئله صلاة همه موارد را میفرماید ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ این لعلکم در همه مسائل هست خب بعد از دستور صلاة و دستور یاد و نام اله فرمود: ﴿وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ هم در دستوراتی که مربوط به احکام اولیه است اطاعت کنید به عنوان ﴿أَطیعُوا اللّهَ﴾ هم در دستوراتی که مربوط به رهبری پیغمبر اسلام است مطیع او باشید به عنوان ﴿وَ رَسُولَهُ﴾ وگرنه دستورات تبلیغی که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد بازگشتش به اطاعت خداست آن دستوری که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میدهد درباره نماز و روزه و تکالیف اولی اینها همان اطاعت خداست اما آن رهبریهایی که میکند کجا بجنگیم، چه وقت بجنگیم، چه وقت صلح بکنیم، چطور بجنگیم؟ اینها دستورات رهبری است اینها اوصاف ثبوتیهای بود که بیان فرمود ثبات بود، ذکر خدا بود، اطاعت خدا بود، اطاعت پیغمبر بود اینها بود آنگاه به اوصاف سلبی میپردازد میفرماید ﴿وَ لا تَنازَعُوا﴾ هرگز با هم درگیر نشوید چون انسانها که یکسان خلق نشدند آنها نظیر مصنوعات کارخانه نیستند نظیر ظروف و استکانها و اینها نیستند که همهشان شبیه هم باشد بلکه ﴿قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوارًا﴾ هستند هر کسی بالأخره «الناس معادن کمعادن الذهب والفضه» و این اختلاف هم رحمت است یک بیان لطیفی سیدنا الاستاد داشتند که قبلاً بازگو شد که ایشان فرمودند که نزاع قبل از علم یک نزاع مقدس و محمود و ممدوحی است آن نزاع بعد از علم است که مذموم است و قبیح نزاع و اختلاف قبل العلم نظیر تنازع کفتی المیزان است میزان یک شاهینی دارد یک وزنی دارد یک موزونی این میزانهای قدیم این طور بود یک شاهینی دارد یک کفه دارد که در او وزن میگذارند یک کفه دارد که در آن موزون میگذارند در یک کفه ترازو مثلاً سنگ میگذارند در کفه دیگر نان میگذارند اگر وزن کمتر از موزون باشد یا موزون کمتر از وزن باشد این دو کفه ترازو با هم اختلاف دارند و این اختلاف هم اختلاف منزه و مقدس است یک اختلاف بسیار خوبی است یعنی اگر سنگ بیشتر از نان بود این کفه سنگ پایین هست و کفه نان بالا میرود میگوید من با تو هماهنگ نیستم برای اینکه تو بیشتری و اگر موزون که نان است بیشتر از سنگ بود و وزن کمتر بود و موزون بیشتر بود این وزن آن موزون را همراهی نمیکند این موزون پایین میماند این وزن میرود بالا میگوید با ما اختلاف داری و هر دو در این دو مرحله اختلاف این است که ما در برابر شاهین عدل باید برابر باشیم اینکه کفه وزن با کفه موزون ناهماهنگ است اختلاف دارند این اختلاف چیز بسیار خوبی است برای اینکه آن حرفش این است که بیا برابر عدل عمل بکنیم اگر من کم هستم تو هم کم باش اگر تو زیادی من هم زیاد باشم آن نانوا اگر بر سنگ افزود در جایی که وزن کم باشد یا اگر بر نان افزود در جایی که موزون کم باشد آنگاه اختلافشان برطرف میشود وقتی اختلافشان برطرف شد هر دو در برابر شاهین دوشادوش هم میایستند اختلافی با هم ندارند پس آن اختلاف قبلی برای برقراری قسط و عدل بود یک چیز خوبی هم هست آن اختلاف را میگویند اختلاف قبل العلم اما از آن به بعد اگر کسی بیاید روی این ترازو دستکاری کند یعنی طرزی این وزن را کمتر از موزون بکند که کسی نفهمد این همان است ﴿وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ﴾ از آن به بعد یک اتحاد کاذب است آن مطفف و کم فروش روی این ترازو دستکاری کرده وزن کمتر از موزون است یا موزون کمتر از وزن است ولی اینها را به هم متصالح نشان داده این یک تصالح کاذب است این همان است که در سورهٴ مبارکهٴ حشر فرمود: ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمیعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ﴾ مشابه این در بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) آمده است که فرمود: «ایها المجتمعة ابدانهم المشتتة اهواهما» فرمود شما وقتی در مسجدها، در میادین هستید بدنهایتان کنار هم هست اما افکارتان خیلی از هم فاصله دارد خب این مثل همان ترازوی دستکاری شده مطففین است تطفیف یعنی تقلید طف یعنی کم طفیف یعنی چیز اندک این کم میفروشد کم میدهد روی ترازو دستکاری میکند و این دو کفه ترازو را متصالح نشان میدهد اما تصالح تصالح کاذب است در آن بخش سورهٴ مبارکهٴ بقره که فرمود: ﴿کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا﴾ این اختلاف قبل العلم است بعد فرمود: ﴿وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ﴾ آن اختلاف بعد العلم است
پرسش: ...
پاسخ: خب بله اگر مطلب روشن شد این اختلاف اختلاف روی هوس است که ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمیعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ﴾ در چنین فضایی فرمود نزاع نکنید این اختلاف بعد العلم است بعد از اینکه احکام خدا مشخص شد گفتیم ﴿أَطیعُوا اللّهَ﴾ احکام رهبری مشخص شد گفتیم ﴿وَ رَسُولَهُ﴾ دیگر دلیلی ندارد که حالا اختلاف بکنید ﴿وَ لا تَنازَعُوا﴾ حالا وقتی که مشخص شد حرف خدای سبحان که کلیات را بیان میکند حرف رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رهبری را به عهده دارد دیگر اختلاف مذموم است و اگر اختلاف کردید گذشته از خطر دنیوی این خطر هم شما را تعقیب میکند که ضعیف میشوید در نوبت دیروز اشاره شد که در هر تنازعی چهار تا کار هست که مجموع این کارهای چهارگانه به یک امر است و آن سلب قدرت و سلب حیثیت است و چون طرفین درگیر کسی که بخواهد دیگری را از قدرت بیندازد نیرو صرف میکند یا مال یا آبرو یا وقت بالأخره اینها صرف بکند تا دیگری را از پا در بیاورد پس هم از خود قدرت را نزع میکند هم از دیگری. دیگری هم همین دو تا کار منفی را دارد هم از خود نیرو صرف میکند هم آن قدرت مقابل را میطلبد عصاره این چهار تا کار این است که قدرت شما کم بشود وقتی قدرت شما نزع شد فشل و ضعف دامنگیرتان میشود وقتی ضعف دامنگیرتان شد آن شوکت و شکوهتان از بین میرود این همان است که ما در تعبیرات فارسی میگوییم بادش در رفته گرچه برخی از مفسرین گفتند که بادها یا باد صبا و مانند آن هست که به نصرت انسان میآید یا باد دبور است که به هلاکت میآید و خواستند این ریح را به همان معنای ظاهری تفسیر کنند ولی بالأخره تعبیر ادبیات ما در فارسی هم همین است میگوییم فلان قوم بادشان در رفت اینجا هم فرمود شوکتتان و شکوهتان درمیرود اگر اختلاف کردید این چنین میشود ﴿فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ﴾ خب در جنگ یک سلسله تلخیها دارد که انسان باید آنها را تحمل کند ساختن با دیگران هم یک سلسله دشواریها را دارد که باید تحمل بکند چون هرکسی بالأخره یک سبک خاصی فکر میکند کار جمعی یک شرح صدر میطلبد همه اینها میگویند خدا همه اینها برای رضای خدا کار میکنند منتها تشخیصها مختلف، راهها مختلف و منظرهها مختلف هر یک باید دیگری را تحمل کنند لذا هم در اصل جهاد صبر لازم است هم در حفظ وحدت صبر لازم است فرمود: ﴿وَ اصْبِرُوا﴾ که ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ ذات اقدس الهی با صابرین است بعضی از مفسرین گفتند که ما آزمودیم هیچ شربتی شیرینتر از صبر نیست یک چند روزی به کام آدم نیست بعد هم روشن میشود که حق چه بود آنگاه انسان لذت میبرد خب این یکی از اوصاف سلبیه مومن عموماً و مجاهد خصوصاً خواهد بود بخش دیگر که باز جزء اوصاف سلبی است و جمعاً جزء امور شش یا هفتگانه شرایط یک مجاهد مخلص است این است فرمود: ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ شما مانند آن مشکرین نباشید آنها با عنوان فخرفروشی از مکه حرکت کردند و برای اینکه نام آور تاریخ بشوند حرکت کردند به مردم نشان میدهند که ما داریم به عنوان افتخار تاریخی جنگ میکنیم خب هم به عنوان بطر و فخرفروشی حرکت کردند شما این چنین نباشید هم به مردم نشان بدهند که ما جزء مفاخر تاریخی این سرزمینیم شما این چنین نباشید در بیانات نورانی حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) هنگام خروج به طرف مکه که زمینه برگشت به عراق بود آنجا هم فرمود در وصیت نامهاش هم فرمود در سخنرانیاش فرمود، فرمود که «لم اخرج عشراً و لا بطراً و لا رئائاً» و مانند آن همه این اوصافی را که ذات اقدس الهی برای مجاهدین نستوه ذکر فرمود در غالب سخنان سید الشهداء (سلام الله علیه) آمده که من با این شرایط متثابت و رعایت آن صفات سلبی حرکت کردم مشرکین وقتی که از مکه حرکت کردند برای حمایت کالای تجاری خودشان که زیر نظر ابوسفیان از شام برمیگشت به جحفه که رسیدند اباسفیان باخبر شد به اینها خبر داد که برگردید قافله مال التجاره ما به سلامت رسید ما دیگر نزدیک مکهایم از تیررس و دسترس آنها نجات پیدا کردیم این هم قبلاً به عرضتان رسید که مسلمانها مال فراوانی از مشرکین طلب داشتند چون بسیاری از مسلمانها اموالشان مصادره میشد و هر کس میخواست از مکه به مدینه مهاجرت کند ناچار بود با دست خالی حرکت کند نه اجازه میدادند که خانهاش را زندگیاش را بفروشد تبدیل به نقد بکند و برگردد حرکت کند نه اجازه میدادند که اساس بیت و امثال ذلک و آنکه منقول بود به همراه بیاورند لذا بسیاری از اموال مسلمانها غارت شده مشرکین بود و اینها مال فراوانی دولت اسلامی از آنها طلب داشت و میتوانست حق مسلّم خود را از آن ایل بگیرد اباسفیان وقتی این پیام را در محدوده جحفه به ابوجهل و اینها رساند آنها گفتند نه ما باید برویم بدر آنجا پیروز بشویم و میگساری کنیم و این قیام ما بنوازند و نوازندگی کنند به عنوان بطر و رئائاً الناس خارج شدند در این کریمه ذات اقدس الهی به مجاهدین به طور عموم میفرماید که ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ دیگران هم همین طور بود هم به عنوان فخرفروشی و شرارت طلبی هم به عنوان نشان دادن دیگران و کسانیاند که ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ اما ذات اقدس الهی ﴿بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾ خدای سبحان به همه کارهای اینها احاطه دارد هرگز اجازه نمیدهد که اینها به مقصد برسند در جریان جنگ بدر ابن مسعود به کسی که در کنار او بود گفت که اینها چند نفرند 70 نفر میشوند آن یکی گفت شاید در حدود 100 نفر باشند بعد وقتی که یکی از مشرکین به اسارت درآمد از او سؤال کردند که شما چند نفرید گفتند ما 1000 نفریم تقریباً وگرنه مسلمین آنها را خیلی کم میدیدند حسن بصری از اصحاب بدر وقتی که یاد میکرد طبق آنچه که در برخی از تفاسیر صاحبان ادبیات معرفتی هست این است که میگفت طوبی سپاهی که امیرشان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود آن عین اطلاع دهنده و به اصطلاح جاسوسشان جبرئیل امین خدا مبارز ایشان حمزه و علی (علیه السلام) شیر خدا، مدد ایشان فرشتگان خدا، مقصود ایشان اظهار دین خدا، حاصل ایشان رضای خدا حسن بصری از اصحاب بدر که نام میکرد میگفت طوبی به سپاهی که این فضائل را داشت در این کریمه فرمود که ﴿وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾ این یک تهدیدی است نسبت به کسانی که بطراً و رئاءً الناس خارج شدند و در آیه قبل یعنی آیه 46 همین سوره انفال فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ این یک وعیدی بود نسبت به مجاهدان قبلاً هم ملاحظه فرمودید که ذات اقدس الهی دو نحوه معیت دارد یک معیت قیومی مطلق است ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ خدا با همه هست در همه شرایط ﴿إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری﴾ با آنها همه هست با دشمنان هم هست ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ فرمود اینها که تبییت میکنند بیتوته میکنند شب نشینی نامشروع دارند نقشه مشئوم میکشند و برنامهریزی میکنند در شب نشینیهای مشئوم آنها خدا با آنهاست ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ خب پس ذات اقدس الهی یک معیت مطلقه دارد که با همه هست یک معیت خاصه دارد این معیت خاصه یا برای کمک کردن است مثل اینکه به موسی و هارون (سلام الله علیها) فرمود: ﴿إِنَّنی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ أَری﴾ یا به عنوان کمین است که ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ﴾ قهراً معیت میشود سه قسم یک معیت مطلقه است که همه جا ذات اقدس الهی حضور دارد میتواند بگیرد میتواند ببخشد و مانند آن یک معیت خاصهای است به عنوان انتقام که ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ﴾ است که خدا در کمین آنهاست ﴿وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ یک معیت خاصه است که با رحمت رحمیمیه همراه است این است که ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا﴾ ﴿إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ﴾ ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ که در اینجا محل بحث است فرمود: ﴿وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ این معیت غیر از آن معیتی است که در سورهٴ مبارکهٴ حدید آمده فرمود: ﴿وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ آن معیت معیت قیومیه و مطلقه است خدا با همه در هر شرایطی هست هم با مومنان هست هم با کافران اما این یک معیت خاصه است که با کمک همراه است خدا فرمود با شماست ﴿إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ پس آن وعد که در آیه 46 فرمود این ﴿وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾ یک نحوه از معیت است که وعید را ذکر میکند و تهدید را به همراه دارد اینکه فرمود: ﴿وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾ یعنی توان آن را دارد که همه کار اینها قبضه کند پس آن وعده و این وعید مجموعش به صورت فتح اصحاب بدر درآمده است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است