- 3228
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 118 تا 126 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 118 تا 126 سوره اعراف"
انسان همیشه مسافر است ولی وقتی سنش به اربعین رسیده این سفر او دیگر رسمیتر خواهد شد
وقتی سحره دیدند که این از سنخ سحر نیست و فهمیدند که معجزه است ایمان آوردند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ٭ فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرینَ ٭ وَ أُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ ٭ قالُوا آمَنّا بِرَبِّ الْعالَمینَ ٭ رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ ٭ قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ٭ َلأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ َلأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعینَ ٭ قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ ٭ وَ ما تَنْقِمُ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرًا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینَ﴾
در جریان عصای موسای کلیم(سلام الله علیه) نقلهای متفاوتی است که چون دلیل قطعی بر اعتبار هیچ کدام از آنها نیست و در حد احتمال مطرح است یکی آنکه که این عصا از زمان آدم(سلام الله علیه) به انبیا رسیده است دیگر اینکه فرشتهای در بین راه یک چنین عصایی را به موسای کلیم عطا کرده است. دلیل قطعی بر وقوع اینها نیست در حد احتمال است.
مطلب بعدی گرفتن عصا در دست است گفتهاند که اگر کسی سنش به چهل رسیده است شایسته است عصا در دست بگیرد در رساله سیر و سلوکی که منسوب به مرحوم بحرالعلوم(رضوان الله علیه) است ایشان یک برداشت لطیفی دارند و آن این است که برابر این نقل که «من بلغ اربعین و لم یتعص فقد عصی» اگر کسی سنش به چهل سال رسید عصایی در دست نگرفته است عصیان کرده است میفرماید برای آن است که مستحب است که مسافر عصا داشته باشد گرچه انسان همیشه مسافر است ولی وقتی سنش به اربعین رسیده این سفر او دیگر رسمیتر خواهد شد سفر آخرتش رسمیتر است و انسان چهل ساله باید محتاطتر از قبل از چهل سال حرکت کند پس اصل نقل این است اگر کسی سنش به چهل رسید عصایی در دست نگرفته است این عصیان کرده است ناظر به آن است که برخلاف احتیاط حرکت میکند این محتاطانه باید با عصا حرکت کند این اصل نقل. برداشتی که در آن رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعوم است این است که این ناظر به آن است چون مستحب است مسافر چون یکی از سنن سفر عصا به دست گرفتن است این مطلب اول که مستحب است مسافر عصا داشته باشد.
مطلب دوم اینکه انسانی که سنش به چهل رسید سفرش رسمیتر خواهد بود همگان مسافرند ولی وقتی سن به چهل سال رسید سفر دیگر روشنتر است و مسافر باید عصا دست بگیرد از این جهت گفتهاند اگر کسی چهل سال شد و عصا در دست نگرفت بر خلاف احتیاط حرکت میکند و معنای عصا دست گرفتن یعنی با احتیاط حرکت کردن.
مطلب بعدی آن است که مرحوم امین الاسلام در مجمعالبیان فرمودند به اینکه این ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾ دلالت دارد براینکه سحر حقیقتی ندارد فقط در محدوده چشم اثر میگذارد چشمبندی است، در خلال بحثهای قبل هم گفتیم این استدلال ناتمام است برای اینکه این یک قضیه فی واقعه و قضیه شخصّیه را دارد ذکر میکند جریان سحر سحره فرعون اینطور بود امّا همه انواع و اقسام سحر همینطور است هیچ سحری واقعیت ندارد آن را نمیشود از این جریان استفاده کرد ممکن است بعضی از سحرها واقعیت داشته باشد و بعضی از سحرها واقعیت نداشته باشند غرض آن است که مدّعی در حد احتمال حق است ولی دلیل دلالت ندارد دلیل یک قضیهای است فی واقعه و اطلاقی یا عمومی قبل یا بعد این مطلب نیامده گاهی ممکن است ذات اقدس الهی یک داستان شخصی را ذکر بکند بعد سنت خود را در پایان آن یادآوری کند مثلاً در جریان حضرت یوسف(سلام الله علیه) که او را به جزاء خیر رساند آنگاه در پایان فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾ این معلوم میشود یک اصل کلی است یا در مورد بعضی از انبیا و اولیای دیگر وقتی قصّهشان را نقل کرد فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾ این بیان یک سنت است امّا در جریان سحر سحره فرعون نفرمود که هر سحری چشمبندی است فرمود اینها ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾ یا در سورهٴ «طه» فرمود: ﴿یخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعی﴾ امّا همه اقسام و انحای سحر این است اینکه از آیه استفاده نمیشود. ممکن است سحر غیر از جریان تلقین و غیر از جریان تخییل و غیر از جریان توهم یک واقعیت خارجی هم داشته باشد در بعضی موارد اثر بگذارد نظیر آنچه که در کریمه ﴿یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاّ بِإِذْنِ﴾ حالا به وسیله سحر بین زن و شوهر خدا ناکرده ممکن است اختلاف ایجاد کنند این به دو صورت است یک وقت است ممکن است به وسیله تلقین به طرفین است یک وقت است ممکن است طبق علل و عوامل خارجی باشد این است که اگر انسان خود را به ذات اقدس الهی بسپارد یا معوظتین را قرائت کند ممکن است از آسیب این سحره مصون بماند منظور آن است که آیه نه عموم دارد و نه اطلاق که جمیع اقسام سحر را شامل میشود پس این استدلال مرحوم امین الاسلام ناتمام است.
امّا آیه ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ که قبلاً بحثش گذشت یعنی همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود که ﴿قالَ الْمََلأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ ٭ یُریدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ﴾ این ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ چند تا احتمال دارد یکی اینکه خود اشراف و ملأ فرعون به یکدیگر گفتند: ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ که اینجا تأمرون از باب ائتمار و مؤامره و مشورت است چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» مؤامره و مؤتمر به همین معنا آمده آیهٴ شش سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» این است که ﴿وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ﴾ مؤتمر این کنفرانسها و سمینارهایی که تبادل نظر میشود مشورت میشود اینها را میگویند مؤتمر که اصلش برابر آیه شش سوره سورهٴ مبارکهٴ قرآن است است فرمود ائتمار کنید این ائتمار که باب افتعال است در اینجا معنای مفاعله را میدهد مثل گاهی اختصام که معنای مخاصمه است. این هم از همین قسم است ائتمار کنید یعنی تئامر داشته باشید تئامر داشته باشید یعنی با یکدیگر مشورت کنید ﴿وَأْتَمِرُوا بَیْنَکُم﴾ از این جهت این کنفرانسها یا کنگرهها یا سمینارها را میگویند مؤتمر. خب اینجا که فرمود ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ یعنی شما نظرتان چیست نظر مشورتی شما چیست؟ احتمال اوّل این است که خود ملأ و اشراف با یکدیگر در میان گذاشتند قهراً این ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ یعنی در جلسه مشورتی نظر شما چیست؟ احتمال دوم آن است که اشراف و ملأ فرعون به شخص فرعون گفته باشند که ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ شما امرتان چیست؟ اینجا امر به معنای خودش است منتها سرّ جمع آوردن این است که برای احتشام و تعظیم و تکریم گفتند: ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ این یک مقدار بعید است اگر نظر شریفتان باشد در مطول این حرف است که ما در متکلم معالغیر و مانند آن جمع به جای مفرد به کار برده میشود مثل ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ﴾ انا کذا انا کذا که ذات اقدس الهی در قرآن کریم از خود یاد میکند یا بزرگان از خودشان میگویند ما اینچنین گفتیم. ولی در ضمیر خطاب اینچنین نیست که برای تعظیم و تشریف و تکریم در عربی مثل فارسی ما به شخص خطاب جمع بکنیم در فاسی به شخص میگوییم شما بجای اینکه بگوییم تو میگوییم شما ولی در عربی میگویند این جزء اصطلاحات مبلّدین است آنطوری که در مطول آمده یعنی محدثین و متأخرین اینها این حرف را میزنند وگرنه ریشه ادبی نزد قدما ندارد که ما به عنوان تجلیل و تکریم یک شخص به او بگوییم کم لذا در تمام زیارتنامهها میبینید همه انبیا و اولیا را مفرد خطاب میکنیم میگوییم «السلام علیک یا رسول الله» یا «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» یا السلام علیکم نمیگوییم این میگویند جزء اصطلاحات مبلّدین و متأخرین است ما در جایی داشته باشیم که به عنوان تجلیل به عنوان تکریم ضمیر خطاب جمع به جای مفرد به کار رفته باشد میگویند نیست یا کم است بنابراین این احتمال دوم این محذور را دارد.
احتمال سوم آن است که گوینده خود فرعون باشد فرعون گفت که شما چه چیزی امر میکنید؟ که برابر با سورهٴ «شعراء» باشد و قال در تقدیر باشد ضمیرش به فرعون برگردد ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ قهراً معنی مؤامر و و ائتمروا بینکم و امثال ذلک است این درباره ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾.
اما از اینکه سحره فرعون بعد از شکست گفتند: ﴿قالُوا آمَنّا بِرَبِّ الْعالَمینَ ٭ رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ﴾ این برای چند نکته است که بعضی از این نکات قبلاً گذشت و آن این است که تفصیل بعد از اجمال است تبیین بعد از مثلاً متن است شرح بعد از متن است و یکی هم برای تعظیم قضیه است مبادا فرعون خیال بکند که این رب خود اوست چون خودش مدعی بود میگفت: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ مبادا بگوید اینکه سحره گفتند: ﴿آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ منظورشان من هستم چون ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ یا ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ آنها برای توضیح گفتند: ﴿رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ﴾ این یکی، یکی برای تعظیم است مثل اینکه ما میگوییم ذات اقدس الهی ﴿رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیم﴾ است آن ربی که توانست موسی بپرواند آن ربی که توانست هارون تربیت کند آن ربی که میتواند عرش را نگهداری کند در همین بعضی از دعاهای سمات و دعای ندبه و اینها روبیت ذات اقدس الهی نسبت به انبیا و اولیا جداگانه مطرح میشود این برای تعظیم قضیه است خدایی که یک چنین بندهای دارد رب السماوات است رب الارضین و رب العرش العظیم است و مانند آن لذا رب موسی و هارون از همین سنخ است این انسانهای کامل مستحضرید که از آسمانها و زمین به مراتب بالاترند.
مطلب بعدی آن است که وقتی سحره فرعون دیدند که این از سنخ سحر نیست و فهمیدند که معجزه است ایمان آوردند فرعون شروع به تحدید کرد هم آنها را تحدید کرد هم بنیاسرائیل را تحدید کرد. کاری که موسای کلیم(سلام الله علیه) کرد این نبود که فناوری سحر را از ساحران گرفته باشد که نتوانند سحر بکنند آنها کارشان را انجام دادند برای اینکه اگر آنها در میدان سابقه کاری را انجام نمیدادند تماشاچی نمیتوانست داوری کند میگفت اینها خودداری میکنند و یا مثلاً از یک سنخاند اما وقتی که فناوری کردند سحرشان را نشان دادند و این سحر موجود را باطل کند در آن میشود معجزه و در نفوس بیشتر مؤثر است لذا اصل علمیت و فناوری را ابطال نکردند یک سحر واقع شده خارجی را ابطال کردند. ایمانی را که سحره آوردند فرعون گفت که ﴿آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ﴾ که این به زبان انکار و استنکار و امثال ذلک است ذات اقدس الهی همانطوری که در قرآن کریم حرفش این است که کسی نمیتواند ایمان بیاورد مگر به اذن خدا چه در سورهٴ «یونس» چه در سورهٴ «آلعمران» این مضمون است ﴿وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ در سورهٴ «یونس» هم هست در آیهٴ 145 سورهٴ «آلعمران» هم هست که در سورهٴ «آلعمران» به این صورت آمده ﴿وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ کِتابًا مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها﴾ در سورهٴ «یونس» به جای تموت مسئله تؤمن دارد ﴿وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ آن اذن اذن تکوینی است چون اذن تشریعی را ذات اقدس الهی به همگان داده است همگان را به ایمان امر کرده است نه تنها اذن داد بلکه امر کرد یک عدهای ایمان میآوردند یک عدهای ایمان نمیآوردند اما آن کار تکوینی بالأخره به اذن خداست چون ممکن نیست چیزی در نظام تکوین اتفاق بیافتد و اذن خدا او را همراهی نکند فرعون هم یک چنین داعیهای دارد منتها در اینجا به لحاظ تشریع میگوید میگوید من باید فرمان بدهم شما باید ایمان بیاورید بدون اجازه من چرا ایمان آوردید منظورش که اذن تکوینی نیست چون میداند به اینکه اذن تکوینی او در کسی اثر نمیکند قبل از دستور من چرا ایمان آوردید؟ ﴿قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هذا﴾ یعنی این صحنهای که شما چوبها و طنابها را انداختید او هم عصای خود را انداخت و بساط سحر را باطل کرد این یک توطئهای از پیش تعیین شده بود به اصطلاح یعنی شما قبل از اینکه از مصر یا از این شهر اسکندریه خارج بشوید در داخله شهر یک نشستی با هم داشتید و یک چنین توطئهای کردید حالا که در خارج محدوده شهر این تحدی و مبارزه و مسابقه به عمل آمده شما پیاده کردید آن توطئهای که در شهر تعیین کردید ﴿انَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدینَةِ﴾ منظورتان هم کشورگیری و کشورگشایی بود منظورتان این بود که در شئون داخلی این کشور به اصطلاح دخالت بکنید و مردم را از این سرزمین را بیرون کنید یعنی بنیاسرائیل را در اینجا حاکم بکنید ﴿لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها﴾ کسانی که اهل این سرزمیناند مالک این سرزمیناند اینها را بیرون کنید و خودتان تصاحب بکنید خب این برای تهییج افکار عمومی بود آنگاه تحدیدها را شروع کرده ﴿فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ﴾ چون خطابش به سحره هست گفت شما در آینده نزدیک میفهمید من با شما چه میکنم آن کاری که میکنم این است ﴿لأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ﴾ دست راست بعضی با پای چپ او و یا دست چپ با پای راست او را قطع میکنم بعد هم به دار میآویزم تا عبرتی برای دیگران باشد ﴿لأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ َلأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعینَ﴾ همه شما را این کار را میکنم حالا این ﴿أَجْمَعِینَ﴾ یا وصف برای همه هست یا وصف برای همه به دار آویختن بالأخره همه این کشتهها را به دار میکشم تا عبرت برای دیگران کسی از شماها را ما باقی نمیگذاریم آنها دو تا حرف زدند ﴿قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ﴾ ما یک تحولی داریم به طرف خدا منقلب میشویم این همان ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ این ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ یک پیام دارد ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ یک پیام دیگری دارد آن ظاهراً در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» است آنچه ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ آن پیامش ظاهراً عمیقتر از پیام ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ است چون ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ یک مطلب است ﴿إِلَیْهِ تُقْلَبُون﴾ یک مطلب است ما تا آنجایی که میتوانیم باید ظاهر را حفظ کنیم اما اگر وقتی برهان عقلی بر خلاف بود مثل یدالله، جاء ربک، و مانند آن این البته این به محکمات برمیگردد شما اگر ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ آن را که را بررسی کنید میبینید معنای آن آیه با ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ خیلی فرق است. ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ به طرف او رجوع میکنیم این یک، یکی اینکه میگوییم ما به سمت او منقلب میشویم انقلب الیه یعنی چه؟ یعنی به سمت او حرکت کرد ممکن هم که واجب نمیشود بنده هم که خدا نخواهد شد هم او محال است هم آیه این را نمیگوید ﴿إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ﴾ یک مطلب است یعنی همهتان به طرف ذات اقدس الهی جمع میشود این معنای روشنی دارد ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ این هم یک معنای روشنی دارد اما ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ آنجا «تنقلبون» نیست ﴿تُقْلَبُونَ﴾ است به هر تقدیر وقتی به آن سورهٴ مبارکه رسیدیم معلوم میشود اینجا هم میفرماید که ﴿إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ﴾ انقلب الی الرب تا آنجا که منع عقلی و نقلی نیست ظاهر آیه باید محفوظ بماند انسان منقلب الی الرب میشود خب تا برسم به آنجا ببینیم چه چیزی میشود. آنها گفتند: ﴿إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ﴾ این حرف خیلی بالاتر از حرف کسانی است که میگویند: ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ اینها چون کارشناسترین سحره آن عصر بودند آن عصری بود که علم سحر رواج داشت. قبلاً هم اشاره شد طبق بیانی که در علل الشرایع است وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) سرّ تنوع معجزات را ذکر کرد که چرا معجزات انبیا در اعصار گوناگون متنوع است؟ برای اینکه پیشرفتهترین رشته هر فنی میطلبد که در همان رشته معجزهای ارائه بشود تا صاحبان آن رشته و کارشناسان ارشد تشخیص بدهند که این معجزه است وگرنه در عصری که طب رواج ندارد کسی بیاید مردهای را زنده کند خیال میکنند او طبیب کاملی است اما وقتی که طب به اوج خود برسد کسی در بیاید مرده را زنده کند کارشناسان ارشد پزشکی میفهمند که این سنخ سنخ طب نیست اینطور نیست که انسان درس بخواند و بتواند مرده را زنده کند در جریان سحر هم بشرح ایضاً [همچنین] وقتی که سحر به اوج خود رسید و انسان بیاید با انداختن عصا جلوی همه سحرها و سحر همگان را بگیرد معلوم میشود از سنخ سحر نیست لذا این کارشناسان ارشد سحر فهمیدند این سخنش معجزه است. حرف آنها هم خیلی بلند است این است که ذات اقدس الهی درباره گروهی از اهل کتاب به عظمت یاد میکند ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ﴾ خیلی تجلیل میکند ﴿ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِین ٭ وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ﴾ میگوید از پیشینیان خیلی به عظمت و نیکی یاد میکند برای همین جهت است که ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ﴾ این احترامی که ذات اقدس الهی برای مومنین به انبیای سلف گذاشته است برای آن است که در بین آنها یک چنین افکاری است.
پرسش ...
پاسخ: نه کسی که توبه بکند وقتی که توبه کرد حق را پذیرفت با همه لذایذ گفتند: ﴿إِنَّ لَنا َلأَجْرًا إِنْ کُنّا نَحْنُ الْغالِبینَ ٭ قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ﴾ آن همه پاداش در برابر آن همه پاداش این همه تحدید همه را تحمل کند حق برایش روشن میشود.
پرسش ...
پاسخ: بله حالا اینها آمدند بررسی کردند دیدند نه چون موسی کلیم بارها برهان ارائه میکرد را کنار بگذار وقتی فرعون گفت: ﴿فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی﴾ به موسی و هارون(سلام الله علیهما) خطاب کرد ﴿فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی ٭ قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ با این آیه کوچک به آن نظام فاعلی و غایی و داخلی همه ماسوا اشاره کرده است.
پرسش ...
پاسخ: نه منظور این است که این حرف پیچید اینطور نبود که دو نفر زیر گوش نجوا بکنند در جمع درباریان این سؤال شده بعد آمدند به موسی گفتند تو چه گفتی؟ به فرعون گفتند تو چه شنیدی؟ این حرف در مصر پیچید و موسای کلیم هم مرتب معجزه میکرد برهان اقامه میکرد ادله اقامه میکرد همیشه که دست به عصا نمیبرد دست به عصا آن موقع ضرورت بود این حرفها بود مدتهایی بود که به این فکر افتادند که درباریان به فرعون گفتند یک علاجی بکن این همینطور دارد تبلیغ میکند گفت چه کنیم؟ و گفتند که تو هم بفرست سحره را از سراسر کشور جمع بکن بیاور که از اسکندریه و غیر اسکندریه هر جا ساحر و کارشناس بود را جمع کردند و آوردند بعد از اینکه اینها به سطوه آمدند گفتند افکار موسی دارد رواج پیدا میکند چرا علاج نمیکنی گفت چه کنیم؟ گفتند: ﴿أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ ٭ یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلیمٍ﴾ معلوم میشود صدا و تبلیغ و دعوت مصر پیچید آنها آشنا شدند که موسی چه میخواهد بگوید منتها فکر میکردند که موسی یک ساحر برتری است یک سحر بزرگتری هم ارائه میکند بعد دیدند اصلاً سنخ سحر نیست خب خب خود ساحران میفهمند که آیا او از این سنخ هست و برتر است یا اصلاً از این سنخ نیست این یک گوهر دیگری است اینها به دنبال اجر آمدند به دنبال مقرّب آن خاقان شدن آمدند این تشویقها را دریافت کردند آن خطر هم اینها را تحدید میکرد کسی از تمام مزایای پاداش بگذرد لله همه خاطرات را تحمّل کند لله آنگاه چشم دلش باز میشود در جریان عاشورا اینطور نبود که وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) آن مقامات و اینها را در آن طلیعه امر نشان سربازان داده باشد بعد از اینکه تلخیها و سختیها را آزمودند و مشخص شد و شب عاشورا شد و بعد فرمود اینها با من کار دارند و با شما کار ندارند و فردا غیر از مرگ خبری نیست هر که باشد کشته میشود و زن و بچه هم به اسارت میرود اینها با من کار دارند من الآن بیعت را از شما برداشتم یعنی اگر آنها میرفتند اهل جهنم نبودند چون امام نه تعارف میکرد و نه ـ معاذالله ـ اغراق و مبالغهای در کارش بود فرمود بروید و اگر میرفتند اهل جهنم نبودند چون به اذن امام زمانشان رفته بودند فرمودند بروید دست این بچههایتان را هم بگیرید ببرید برای اینکه به اسارت نروند اینجا هم روستاها فراوان و راه هم یک طرفه است آمدن به کربلا ممنوع است اما رفتن کاملاً آزاد است هر که بخواهد برود کاملاً راهش میدهند آمدن ممنوع است اینجا هم روستاهای فراوان دارد غاضریه دارد نینوا دارد کذا و کذا و کنار جاده هم هست نزدیک رودخانه هم هست ببُرید همه گفتند نه از آن به بعد که این مردها و آن زنها گفتند «نموت معک» از آن به بعد ذات مقدس حسینی(سلام الله علیه) جای آنها را به آنها نشان دادند که فرمودند نگاه کنید بین انگشتان من ببینید چه میبینید آنها جای خودشان را در بهشت دیدند اگر کسی تا آن حد نه اینکه امتحان بکند با اعتقاد نه با امتحان آنها نمیدانستند چه حادثهای پیش میآید که بعد حضرت نشان داد اگر کسی بگذرد ذات اقدس الهی به او نشان میدهد «تو خود حجاب خودی» اینها هم واقعاً گذشتند بعد این صحنه را دیدند گفتند ﴿فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ﴾ نشان میدهد که مجزوبانه سجده کردند دیگر ندارد سجدوا که دارد ﴿فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ﴾ این معلوم میشود مجزوبانه سجده کردند دیگر آنگاه به چنین گروهی میشود یک چیزهایی را نشان داد ﴿قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ﴾ این به مراتب بالاتر از ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ است.
پرسش ...
پاسخ: نه اینها چون آن جریان سامری و اینها خیلی بعد از یعنی بعد از اینکه این صحنهها گذشت و جریان دریای نیل هم گذشت آن مراحل بعد پیش آمد.
بعد مستقیماً به فرعون همین سحره فرمودند: ﴿إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ ٭ وَ ما تَنْقِمُ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمّا جاءَتْنا﴾ این یک تحدید متقابل هم هست همین سحره در بحبوحه ضعف ظاهری مقتدرانه حرف میزنند به فرعون میگویند به اینکه میدانی با چه کسی داری در میافتی، جرم ما همین است که تابع ربوبیت الله هستیم با او داری درمیافتی. مشابه آن جریانی که اصحاب اُخدود داشتند در سورهٴ مبارکهٴ «بروج» آن است که ﴿إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ ٭ وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ ٭ وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ ٭ الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ﴾ در حقیقت این گروه هم به فرعون میگویند که تو داری در حقیقت از خدا انتقام میگیری برای اینکه ما جرمی نداریم مگر ایمان به خدا ﴿وَ ما تَنْقِمُ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا﴾ بعد رو کردند به ذات اقدس الهی و عرض کردند ﴿رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً﴾ ببینید چیز نخواستند که خدایا ما را نجات بده رب نجنا در آن نیست صبر خواستن هست یعنی توفیق بده ما در این حادثه صابر باشیم تا آخرین لحظه هستیم مسلمان باشیم ﴿رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرًا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینَ﴾ وصیت همه انبیا این بود که ﴿لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ این قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که مرگ که قابل نهی نیست نمیر آن قیدش قابل نهی است وگرنه مرگ ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ به انسان که نمیشود گفت لا تمت به جمع نمیشود گفت ﴿لاَ تَمُوتُنّ﴾ اما یک قید اختیاری این مرگ را همراهی میکند که به لحاظ آن قید اختیاری قابل نهی است میشود گفت که «لاموتنّ کفارا لا تموتنّ کافرین» لذا فرمود: ﴿لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ بکوشید مسلمان بمیرید اینها هم برابر همان مطلبی که انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) یعقوب فرمود ابراهیم فرمود همه اینها فرزندانشان را وصیت میکردند ﴿لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ ﴿لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ اینجا هم دارند ﴿تَوَفَّنَا مُسْلِمِین﴾ خب چنین گروهی درخواست رفاه نکردند درخواست نجات نکردند درخواست صبر کردند این سحره را خب به هر کیفر تلخی بود رساندند اوضاع یک مقداری آرام شد وجود مبارک کلیم خدا مشغول تبلیغ شد و دیدند که اوضاع به هم خورد باز حالا چهار تا ساحر را کشتند موسی کلیم به عنوان پیروزمند آن صحنه تحدّی و مبارزه دارد تبلیغ میکند همین اشرافیان و درباریان فرعون به فرعون گفتند: ﴿وَ قالَ الْمََلأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ﴾ اینها الآن دارند تبلیغ میکنند آن مسائل دینی را دارند از بین مردم میگیرند ظاهر گرچه «الهتک را الاهتک» و امثال ذلک هم خوانده شد ظاهرش این است که اینها یک ربوبیت اعتقادی داشتند عبادی داشتند یک ربوبیت سیاسی ربوبیت سیاسی برای فرعون بوده که ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ ربوبیت اعتقادیشان و عبادیشان برای بتهاشان بود که خود فرعون هم بتپرستها بود میگفتند معمولاً اینها گاو میپرستیدند در جریان ذبح بقره بنیاسرائیل هم برای همین جهت است تا روشن بشود که از گاو کاری ساخته نیست و احیای مجدد گاو هم به همین جهت بود که دیگری است که گاو را از بین میبرد حیات به او میدهد ممات به او میدهد دوباره زندهاش میکند و مانند آن. ظاهراً اینها وثنیینی بودند که گاو میپرستیدند و حرف آنها هم همین بود وقتی درباریان فرعون به فرعون پیشنهاد دادند گفتند که موسی و قومش را رها میکنی حالا معلوم میشود موسی تنها موسی و هارون نبود موسی و قومش بود عدهای به او ایمان آوردند دیگر ﴿لِیُفْسِدُوا فِی الأرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾ آن افساد فی الارض راجع به مسائل سیاسی است و آن ﴿وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾ ناظر مسائل عبادی است فرعون هم در تحدیدش گفت که ﴿انّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی اْلأَرْضِ الْفَسادَ﴾ من میترسم این موسی و قومش هم مسائل سیاسی شما را به هم بزند هم مسائل عبادی و اعتقادی شما را به هم بزنند این ظاهرش تفکیک کرده بود وقتی یک چنین پیشنهادی را درباریان فرعون به فرعون ارائه کردند او جواب نگفت که من با موسی درگیر میشوم گفت: ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیی نِساءَهُمْ وَ إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ﴾ آنها گفتند: ﴿أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ﴾ فرعون تحدید قوم را ذکر کرد اما تحدید موسی را ذکر نکرد تحدید قوم را ذکر کرد گفت که ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ ﴾ ما پسرانشان را میکشیم که دیگر آنها نتوانند مبارزه کنند و زنانهای آنها را زنده نگه میداریم برای خدمت کردن و مانند آن گاهی نسا در مقابل ابنا است معلوم میشود خواهرها هستند ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ﴾ آن را گفتند اگر این بچهها پسر بودند میکشتند دختر بودند نمیکشتند این نسا در قبال ابنا به معنی دختر خواهد بود نظیر آنچه که در [آیه] مبارکهٴ مباهله آمده که ﴿نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ﴾ که در آنجا نسا به معنای دختر است در قبال ابنا چون غالباً آنچه که در قرآن کریم نسا در مقابل ابنا قرار میدهد به معنای خواهر در برابر برادر یا دختر در برابر پسر است ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ﴾ یعنی پسرها را میکشتند دخترها را زنده نگه میداشتند. اینجا هم میتواند گرچه نسا به معنای زن و خواهر آنها هم هست البته حالا باید بررسی کرد که چرا فرعون از موسی سخن نگفت دید نمیتواند او پیروز شد در آن صحنه مسابقه عظیم ﴿أَن یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحی﴾ پیروز شد حرفش در مردم مصر اثر گذاشت نمیتواند او را از بین ببرد ولی نسبت به قومش یک چنین تحدیدی کرد ﴿قال سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیی نِساءَهُمْ﴾ ولی ما بالأخره فوق آنها قاهریم اینها توان اینکه بتوانند افساد فی الارض کنند یا مراسم بتپرستی را برطرف کنند ندارند.
«و الحمد لله رب العالمین»
انسان همیشه مسافر است ولی وقتی سنش به اربعین رسیده این سفر او دیگر رسمیتر خواهد شد
وقتی سحره دیدند که این از سنخ سحر نیست و فهمیدند که معجزه است ایمان آوردند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ٭ فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرینَ ٭ وَ أُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ ٭ قالُوا آمَنّا بِرَبِّ الْعالَمینَ ٭ رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ ٭ قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ٭ َلأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ َلأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعینَ ٭ قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ ٭ وَ ما تَنْقِمُ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرًا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینَ﴾
در جریان عصای موسای کلیم(سلام الله علیه) نقلهای متفاوتی است که چون دلیل قطعی بر اعتبار هیچ کدام از آنها نیست و در حد احتمال مطرح است یکی آنکه که این عصا از زمان آدم(سلام الله علیه) به انبیا رسیده است دیگر اینکه فرشتهای در بین راه یک چنین عصایی را به موسای کلیم عطا کرده است. دلیل قطعی بر وقوع اینها نیست در حد احتمال است.
مطلب بعدی گرفتن عصا در دست است گفتهاند که اگر کسی سنش به چهل رسیده است شایسته است عصا در دست بگیرد در رساله سیر و سلوکی که منسوب به مرحوم بحرالعلوم(رضوان الله علیه) است ایشان یک برداشت لطیفی دارند و آن این است که برابر این نقل که «من بلغ اربعین و لم یتعص فقد عصی» اگر کسی سنش به چهل سال رسید عصایی در دست نگرفته است عصیان کرده است میفرماید برای آن است که مستحب است که مسافر عصا داشته باشد گرچه انسان همیشه مسافر است ولی وقتی سنش به اربعین رسیده این سفر او دیگر رسمیتر خواهد شد سفر آخرتش رسمیتر است و انسان چهل ساله باید محتاطتر از قبل از چهل سال حرکت کند پس اصل نقل این است اگر کسی سنش به چهل رسید عصایی در دست نگرفته است این عصیان کرده است ناظر به آن است که برخلاف احتیاط حرکت میکند این محتاطانه باید با عصا حرکت کند این اصل نقل. برداشتی که در آن رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعوم است این است که این ناظر به آن است چون مستحب است مسافر چون یکی از سنن سفر عصا به دست گرفتن است این مطلب اول که مستحب است مسافر عصا داشته باشد.
مطلب دوم اینکه انسانی که سنش به چهل رسید سفرش رسمیتر خواهد بود همگان مسافرند ولی وقتی سن به چهل سال رسید سفر دیگر روشنتر است و مسافر باید عصا دست بگیرد از این جهت گفتهاند اگر کسی چهل سال شد و عصا در دست نگرفت بر خلاف احتیاط حرکت میکند و معنای عصا دست گرفتن یعنی با احتیاط حرکت کردن.
مطلب بعدی آن است که مرحوم امین الاسلام در مجمعالبیان فرمودند به اینکه این ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾ دلالت دارد براینکه سحر حقیقتی ندارد فقط در محدوده چشم اثر میگذارد چشمبندی است، در خلال بحثهای قبل هم گفتیم این استدلال ناتمام است برای اینکه این یک قضیه فی واقعه و قضیه شخصّیه را دارد ذکر میکند جریان سحر سحره فرعون اینطور بود امّا همه انواع و اقسام سحر همینطور است هیچ سحری واقعیت ندارد آن را نمیشود از این جریان استفاده کرد ممکن است بعضی از سحرها واقعیت داشته باشد و بعضی از سحرها واقعیت نداشته باشند غرض آن است که مدّعی در حد احتمال حق است ولی دلیل دلالت ندارد دلیل یک قضیهای است فی واقعه و اطلاقی یا عمومی قبل یا بعد این مطلب نیامده گاهی ممکن است ذات اقدس الهی یک داستان شخصی را ذکر بکند بعد سنت خود را در پایان آن یادآوری کند مثلاً در جریان حضرت یوسف(سلام الله علیه) که او را به جزاء خیر رساند آنگاه در پایان فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾ این معلوم میشود یک اصل کلی است یا در مورد بعضی از انبیا و اولیای دیگر وقتی قصّهشان را نقل کرد فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ﴾ این بیان یک سنت است امّا در جریان سحر سحره فرعون نفرمود که هر سحری چشمبندی است فرمود اینها ﴿سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ﴾ یا در سورهٴ «طه» فرمود: ﴿یخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعی﴾ امّا همه اقسام و انحای سحر این است اینکه از آیه استفاده نمیشود. ممکن است سحر غیر از جریان تلقین و غیر از جریان تخییل و غیر از جریان توهم یک واقعیت خارجی هم داشته باشد در بعضی موارد اثر بگذارد نظیر آنچه که در کریمه ﴿یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاّ بِإِذْنِ﴾ حالا به وسیله سحر بین زن و شوهر خدا ناکرده ممکن است اختلاف ایجاد کنند این به دو صورت است یک وقت است ممکن است به وسیله تلقین به طرفین است یک وقت است ممکن است طبق علل و عوامل خارجی باشد این است که اگر انسان خود را به ذات اقدس الهی بسپارد یا معوظتین را قرائت کند ممکن است از آسیب این سحره مصون بماند منظور آن است که آیه نه عموم دارد و نه اطلاق که جمیع اقسام سحر را شامل میشود پس این استدلال مرحوم امین الاسلام ناتمام است.
امّا آیه ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ که قبلاً بحثش گذشت یعنی همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این بود که ﴿قالَ الْمََلأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ ٭ یُریدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ﴾ این ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ چند تا احتمال دارد یکی اینکه خود اشراف و ملأ فرعون به یکدیگر گفتند: ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ که اینجا تأمرون از باب ائتمار و مؤامره و مشورت است چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» مؤامره و مؤتمر به همین معنا آمده آیهٴ شش سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» این است که ﴿وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ﴾ مؤتمر این کنفرانسها و سمینارهایی که تبادل نظر میشود مشورت میشود اینها را میگویند مؤتمر که اصلش برابر آیه شش سوره سورهٴ مبارکهٴ قرآن است است فرمود ائتمار کنید این ائتمار که باب افتعال است در اینجا معنای مفاعله را میدهد مثل گاهی اختصام که معنای مخاصمه است. این هم از همین قسم است ائتمار کنید یعنی تئامر داشته باشید تئامر داشته باشید یعنی با یکدیگر مشورت کنید ﴿وَأْتَمِرُوا بَیْنَکُم﴾ از این جهت این کنفرانسها یا کنگرهها یا سمینارها را میگویند مؤتمر. خب اینجا که فرمود ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ یعنی شما نظرتان چیست نظر مشورتی شما چیست؟ احتمال اوّل این است که خود ملأ و اشراف با یکدیگر در میان گذاشتند قهراً این ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ یعنی در جلسه مشورتی نظر شما چیست؟ احتمال دوم آن است که اشراف و ملأ فرعون به شخص فرعون گفته باشند که ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ شما امرتان چیست؟ اینجا امر به معنای خودش است منتها سرّ جمع آوردن این است که برای احتشام و تعظیم و تکریم گفتند: ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ این یک مقدار بعید است اگر نظر شریفتان باشد در مطول این حرف است که ما در متکلم معالغیر و مانند آن جمع به جای مفرد به کار برده میشود مثل ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ﴾ انا کذا انا کذا که ذات اقدس الهی در قرآن کریم از خود یاد میکند یا بزرگان از خودشان میگویند ما اینچنین گفتیم. ولی در ضمیر خطاب اینچنین نیست که برای تعظیم و تشریف و تکریم در عربی مثل فارسی ما به شخص خطاب جمع بکنیم در فاسی به شخص میگوییم شما بجای اینکه بگوییم تو میگوییم شما ولی در عربی میگویند این جزء اصطلاحات مبلّدین است آنطوری که در مطول آمده یعنی محدثین و متأخرین اینها این حرف را میزنند وگرنه ریشه ادبی نزد قدما ندارد که ما به عنوان تجلیل و تکریم یک شخص به او بگوییم کم لذا در تمام زیارتنامهها میبینید همه انبیا و اولیا را مفرد خطاب میکنیم میگوییم «السلام علیک یا رسول الله» یا «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» یا السلام علیکم نمیگوییم این میگویند جزء اصطلاحات مبلّدین و متأخرین است ما در جایی داشته باشیم که به عنوان تجلیل به عنوان تکریم ضمیر خطاب جمع به جای مفرد به کار رفته باشد میگویند نیست یا کم است بنابراین این احتمال دوم این محذور را دارد.
احتمال سوم آن است که گوینده خود فرعون باشد فرعون گفت که شما چه چیزی امر میکنید؟ که برابر با سورهٴ «شعراء» باشد و قال در تقدیر باشد ضمیرش به فرعون برگردد ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾ قهراً معنی مؤامر و و ائتمروا بینکم و امثال ذلک است این درباره ﴿فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴾.
اما از اینکه سحره فرعون بعد از شکست گفتند: ﴿قالُوا آمَنّا بِرَبِّ الْعالَمینَ ٭ رَبِّ مُوسی وَ هارُونَ﴾ این برای چند نکته است که بعضی از این نکات قبلاً گذشت و آن این است که تفصیل بعد از اجمال است تبیین بعد از مثلاً متن است شرح بعد از متن است و یکی هم برای تعظیم قضیه است مبادا فرعون خیال بکند که این رب خود اوست چون خودش مدعی بود میگفت: ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ مبادا بگوید اینکه سحره گفتند: ﴿آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ منظورشان من هستم چون ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ یا ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ آنها برای توضیح گفتند: ﴿رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ﴾ این یکی، یکی برای تعظیم است مثل اینکه ما میگوییم ذات اقدس الهی ﴿رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیم﴾ است آن ربی که توانست موسی بپرواند آن ربی که توانست هارون تربیت کند آن ربی که میتواند عرش را نگهداری کند در همین بعضی از دعاهای سمات و دعای ندبه و اینها روبیت ذات اقدس الهی نسبت به انبیا و اولیا جداگانه مطرح میشود این برای تعظیم قضیه است خدایی که یک چنین بندهای دارد رب السماوات است رب الارضین و رب العرش العظیم است و مانند آن لذا رب موسی و هارون از همین سنخ است این انسانهای کامل مستحضرید که از آسمانها و زمین به مراتب بالاترند.
مطلب بعدی آن است که وقتی سحره فرعون دیدند که این از سنخ سحر نیست و فهمیدند که معجزه است ایمان آوردند فرعون شروع به تحدید کرد هم آنها را تحدید کرد هم بنیاسرائیل را تحدید کرد. کاری که موسای کلیم(سلام الله علیه) کرد این نبود که فناوری سحر را از ساحران گرفته باشد که نتوانند سحر بکنند آنها کارشان را انجام دادند برای اینکه اگر آنها در میدان سابقه کاری را انجام نمیدادند تماشاچی نمیتوانست داوری کند میگفت اینها خودداری میکنند و یا مثلاً از یک سنخاند اما وقتی که فناوری کردند سحرشان را نشان دادند و این سحر موجود را باطل کند در آن میشود معجزه و در نفوس بیشتر مؤثر است لذا اصل علمیت و فناوری را ابطال نکردند یک سحر واقع شده خارجی را ابطال کردند. ایمانی را که سحره آوردند فرعون گفت که ﴿آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ﴾ که این به زبان انکار و استنکار و امثال ذلک است ذات اقدس الهی همانطوری که در قرآن کریم حرفش این است که کسی نمیتواند ایمان بیاورد مگر به اذن خدا چه در سورهٴ «یونس» چه در سورهٴ «آلعمران» این مضمون است ﴿وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ در سورهٴ «یونس» هم هست در آیهٴ 145 سورهٴ «آلعمران» هم هست که در سورهٴ «آلعمران» به این صورت آمده ﴿وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ کِتابًا مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها﴾ در سورهٴ «یونس» به جای تموت مسئله تؤمن دارد ﴿وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ﴾ آن اذن اذن تکوینی است چون اذن تشریعی را ذات اقدس الهی به همگان داده است همگان را به ایمان امر کرده است نه تنها اذن داد بلکه امر کرد یک عدهای ایمان میآوردند یک عدهای ایمان نمیآوردند اما آن کار تکوینی بالأخره به اذن خداست چون ممکن نیست چیزی در نظام تکوین اتفاق بیافتد و اذن خدا او را همراهی نکند فرعون هم یک چنین داعیهای دارد منتها در اینجا به لحاظ تشریع میگوید میگوید من باید فرمان بدهم شما باید ایمان بیاورید بدون اجازه من چرا ایمان آوردید منظورش که اذن تکوینی نیست چون میداند به اینکه اذن تکوینی او در کسی اثر نمیکند قبل از دستور من چرا ایمان آوردید؟ ﴿قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هذا﴾ یعنی این صحنهای که شما چوبها و طنابها را انداختید او هم عصای خود را انداخت و بساط سحر را باطل کرد این یک توطئهای از پیش تعیین شده بود به اصطلاح یعنی شما قبل از اینکه از مصر یا از این شهر اسکندریه خارج بشوید در داخله شهر یک نشستی با هم داشتید و یک چنین توطئهای کردید حالا که در خارج محدوده شهر این تحدی و مبارزه و مسابقه به عمل آمده شما پیاده کردید آن توطئهای که در شهر تعیین کردید ﴿انَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدینَةِ﴾ منظورتان هم کشورگیری و کشورگشایی بود منظورتان این بود که در شئون داخلی این کشور به اصطلاح دخالت بکنید و مردم را از این سرزمین را بیرون کنید یعنی بنیاسرائیل را در اینجا حاکم بکنید ﴿لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها﴾ کسانی که اهل این سرزمیناند مالک این سرزمیناند اینها را بیرون کنید و خودتان تصاحب بکنید خب این برای تهییج افکار عمومی بود آنگاه تحدیدها را شروع کرده ﴿فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ﴾ چون خطابش به سحره هست گفت شما در آینده نزدیک میفهمید من با شما چه میکنم آن کاری که میکنم این است ﴿لأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ﴾ دست راست بعضی با پای چپ او و یا دست چپ با پای راست او را قطع میکنم بعد هم به دار میآویزم تا عبرتی برای دیگران باشد ﴿لأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ َلأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعینَ﴾ همه شما را این کار را میکنم حالا این ﴿أَجْمَعِینَ﴾ یا وصف برای همه هست یا وصف برای همه به دار آویختن بالأخره همه این کشتهها را به دار میکشم تا عبرت برای دیگران کسی از شماها را ما باقی نمیگذاریم آنها دو تا حرف زدند ﴿قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ﴾ ما یک تحولی داریم به طرف خدا منقلب میشویم این همان ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ این ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ یک پیام دارد ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ یک پیام دیگری دارد آن ظاهراً در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» است آنچه ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ آن پیامش ظاهراً عمیقتر از پیام ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ است چون ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ یک مطلب است ﴿إِلَیْهِ تُقْلَبُون﴾ یک مطلب است ما تا آنجایی که میتوانیم باید ظاهر را حفظ کنیم اما اگر وقتی برهان عقلی بر خلاف بود مثل یدالله، جاء ربک، و مانند آن این البته این به محکمات برمیگردد شما اگر ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ آن را که را بررسی کنید میبینید معنای آن آیه با ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ خیلی فرق است. ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ به طرف او رجوع میکنیم این یک، یکی اینکه میگوییم ما به سمت او منقلب میشویم انقلب الیه یعنی چه؟ یعنی به سمت او حرکت کرد ممکن هم که واجب نمیشود بنده هم که خدا نخواهد شد هم او محال است هم آیه این را نمیگوید ﴿إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ﴾ یک مطلب است یعنی همهتان به طرف ذات اقدس الهی جمع میشود این معنای روشنی دارد ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ این هم یک معنای روشنی دارد اما ﴿یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ﴾ آنجا «تنقلبون» نیست ﴿تُقْلَبُونَ﴾ است به هر تقدیر وقتی به آن سورهٴ مبارکه رسیدیم معلوم میشود اینجا هم میفرماید که ﴿إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ﴾ انقلب الی الرب تا آنجا که منع عقلی و نقلی نیست ظاهر آیه باید محفوظ بماند انسان منقلب الی الرب میشود خب تا برسم به آنجا ببینیم چه چیزی میشود. آنها گفتند: ﴿إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ﴾ این حرف خیلی بالاتر از حرف کسانی است که میگویند: ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ اینها چون کارشناسترین سحره آن عصر بودند آن عصری بود که علم سحر رواج داشت. قبلاً هم اشاره شد طبق بیانی که در علل الشرایع است وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) سرّ تنوع معجزات را ذکر کرد که چرا معجزات انبیا در اعصار گوناگون متنوع است؟ برای اینکه پیشرفتهترین رشته هر فنی میطلبد که در همان رشته معجزهای ارائه بشود تا صاحبان آن رشته و کارشناسان ارشد تشخیص بدهند که این معجزه است وگرنه در عصری که طب رواج ندارد کسی بیاید مردهای را زنده کند خیال میکنند او طبیب کاملی است اما وقتی که طب به اوج خود برسد کسی در بیاید مرده را زنده کند کارشناسان ارشد پزشکی میفهمند که این سنخ سنخ طب نیست اینطور نیست که انسان درس بخواند و بتواند مرده را زنده کند در جریان سحر هم بشرح ایضاً [همچنین] وقتی که سحر به اوج خود رسید و انسان بیاید با انداختن عصا جلوی همه سحرها و سحر همگان را بگیرد معلوم میشود از سنخ سحر نیست لذا این کارشناسان ارشد سحر فهمیدند این سخنش معجزه است. حرف آنها هم خیلی بلند است این است که ذات اقدس الهی درباره گروهی از اهل کتاب به عظمت یاد میکند ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ﴾ خیلی تجلیل میکند ﴿ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِین ٭ وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ﴾ میگوید از پیشینیان خیلی به عظمت و نیکی یاد میکند برای همین جهت است که ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ﴾ این احترامی که ذات اقدس الهی برای مومنین به انبیای سلف گذاشته است برای آن است که در بین آنها یک چنین افکاری است.
پرسش ...
پاسخ: نه کسی که توبه بکند وقتی که توبه کرد حق را پذیرفت با همه لذایذ گفتند: ﴿إِنَّ لَنا َلأَجْرًا إِنْ کُنّا نَحْنُ الْغالِبینَ ٭ قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبینَ﴾ آن همه پاداش در برابر آن همه پاداش این همه تحدید همه را تحمل کند حق برایش روشن میشود.
پرسش ...
پاسخ: بله حالا اینها آمدند بررسی کردند دیدند نه چون موسی کلیم بارها برهان ارائه میکرد را کنار بگذار وقتی فرعون گفت: ﴿فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی﴾ به موسی و هارون(سلام الله علیهما) خطاب کرد ﴿فَمَن رَبُّکُمَا یَا مُوسَی ٭ قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ با این آیه کوچک به آن نظام فاعلی و غایی و داخلی همه ماسوا اشاره کرده است.
پرسش ...
پاسخ: نه منظور این است که این حرف پیچید اینطور نبود که دو نفر زیر گوش نجوا بکنند در جمع درباریان این سؤال شده بعد آمدند به موسی گفتند تو چه گفتی؟ به فرعون گفتند تو چه شنیدی؟ این حرف در مصر پیچید و موسای کلیم هم مرتب معجزه میکرد برهان اقامه میکرد ادله اقامه میکرد همیشه که دست به عصا نمیبرد دست به عصا آن موقع ضرورت بود این حرفها بود مدتهایی بود که به این فکر افتادند که درباریان به فرعون گفتند یک علاجی بکن این همینطور دارد تبلیغ میکند گفت چه کنیم؟ و گفتند که تو هم بفرست سحره را از سراسر کشور جمع بکن بیاور که از اسکندریه و غیر اسکندریه هر جا ساحر و کارشناس بود را جمع کردند و آوردند بعد از اینکه اینها به سطوه آمدند گفتند افکار موسی دارد رواج پیدا میکند چرا علاج نمیکنی گفت چه کنیم؟ گفتند: ﴿أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرینَ ٭ یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلیمٍ﴾ معلوم میشود صدا و تبلیغ و دعوت مصر پیچید آنها آشنا شدند که موسی چه میخواهد بگوید منتها فکر میکردند که موسی یک ساحر برتری است یک سحر بزرگتری هم ارائه میکند بعد دیدند اصلاً سنخ سحر نیست خب خب خود ساحران میفهمند که آیا او از این سنخ هست و برتر است یا اصلاً از این سنخ نیست این یک گوهر دیگری است اینها به دنبال اجر آمدند به دنبال مقرّب آن خاقان شدن آمدند این تشویقها را دریافت کردند آن خطر هم اینها را تحدید میکرد کسی از تمام مزایای پاداش بگذرد لله همه خاطرات را تحمّل کند لله آنگاه چشم دلش باز میشود در جریان عاشورا اینطور نبود که وجود مبارک سیدالشهداء(سلام الله علیه) آن مقامات و اینها را در آن طلیعه امر نشان سربازان داده باشد بعد از اینکه تلخیها و سختیها را آزمودند و مشخص شد و شب عاشورا شد و بعد فرمود اینها با من کار دارند و با شما کار ندارند و فردا غیر از مرگ خبری نیست هر که باشد کشته میشود و زن و بچه هم به اسارت میرود اینها با من کار دارند من الآن بیعت را از شما برداشتم یعنی اگر آنها میرفتند اهل جهنم نبودند چون امام نه تعارف میکرد و نه ـ معاذالله ـ اغراق و مبالغهای در کارش بود فرمود بروید و اگر میرفتند اهل جهنم نبودند چون به اذن امام زمانشان رفته بودند فرمودند بروید دست این بچههایتان را هم بگیرید ببرید برای اینکه به اسارت نروند اینجا هم روستاها فراوان و راه هم یک طرفه است آمدن به کربلا ممنوع است اما رفتن کاملاً آزاد است هر که بخواهد برود کاملاً راهش میدهند آمدن ممنوع است اینجا هم روستاهای فراوان دارد غاضریه دارد نینوا دارد کذا و کذا و کنار جاده هم هست نزدیک رودخانه هم هست ببُرید همه گفتند نه از آن به بعد که این مردها و آن زنها گفتند «نموت معک» از آن به بعد ذات مقدس حسینی(سلام الله علیه) جای آنها را به آنها نشان دادند که فرمودند نگاه کنید بین انگشتان من ببینید چه میبینید آنها جای خودشان را در بهشت دیدند اگر کسی تا آن حد نه اینکه امتحان بکند با اعتقاد نه با امتحان آنها نمیدانستند چه حادثهای پیش میآید که بعد حضرت نشان داد اگر کسی بگذرد ذات اقدس الهی به او نشان میدهد «تو خود حجاب خودی» اینها هم واقعاً گذشتند بعد این صحنه را دیدند گفتند ﴿فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ﴾ نشان میدهد که مجزوبانه سجده کردند دیگر ندارد سجدوا که دارد ﴿فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ﴾ این معلوم میشود مجزوبانه سجده کردند دیگر آنگاه به چنین گروهی میشود یک چیزهایی را نشان داد ﴿قالُوا إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ﴾ این به مراتب بالاتر از ﴿إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ﴾ است.
پرسش ...
پاسخ: نه اینها چون آن جریان سامری و اینها خیلی بعد از یعنی بعد از اینکه این صحنهها گذشت و جریان دریای نیل هم گذشت آن مراحل بعد پیش آمد.
بعد مستقیماً به فرعون همین سحره فرمودند: ﴿إِنّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ ٭ وَ ما تَنْقِمُ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمّا جاءَتْنا﴾ این یک تحدید متقابل هم هست همین سحره در بحبوحه ضعف ظاهری مقتدرانه حرف میزنند به فرعون میگویند به اینکه میدانی با چه کسی داری در میافتی، جرم ما همین است که تابع ربوبیت الله هستیم با او داری درمیافتی. مشابه آن جریانی که اصحاب اُخدود داشتند در سورهٴ مبارکهٴ «بروج» آن است که ﴿إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ ٭ وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ ٭ وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ ٭ الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ﴾ در حقیقت این گروه هم به فرعون میگویند که تو داری در حقیقت از خدا انتقام میگیری برای اینکه ما جرمی نداریم مگر ایمان به خدا ﴿وَ ما تَنْقِمُ مِنّا إِلاّ أَنْ آمَنّا بِآیاتِ رَبِّنا﴾ بعد رو کردند به ذات اقدس الهی و عرض کردند ﴿رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً﴾ ببینید چیز نخواستند که خدایا ما را نجات بده رب نجنا در آن نیست صبر خواستن هست یعنی توفیق بده ما در این حادثه صابر باشیم تا آخرین لحظه هستیم مسلمان باشیم ﴿رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرًا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمینَ﴾ وصیت همه انبیا این بود که ﴿لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ این قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت که مرگ که قابل نهی نیست نمیر آن قیدش قابل نهی است وگرنه مرگ ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ به انسان که نمیشود گفت لا تمت به جمع نمیشود گفت ﴿لاَ تَمُوتُنّ﴾ اما یک قید اختیاری این مرگ را همراهی میکند که به لحاظ آن قید اختیاری قابل نهی است میشود گفت که «لاموتنّ کفارا لا تموتنّ کافرین» لذا فرمود: ﴿لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ بکوشید مسلمان بمیرید اینها هم برابر همان مطلبی که انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) یعقوب فرمود ابراهیم فرمود همه اینها فرزندانشان را وصیت میکردند ﴿لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ ﴿لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾ اینجا هم دارند ﴿تَوَفَّنَا مُسْلِمِین﴾ خب چنین گروهی درخواست رفاه نکردند درخواست نجات نکردند درخواست صبر کردند این سحره را خب به هر کیفر تلخی بود رساندند اوضاع یک مقداری آرام شد وجود مبارک کلیم خدا مشغول تبلیغ شد و دیدند که اوضاع به هم خورد باز حالا چهار تا ساحر را کشتند موسی کلیم به عنوان پیروزمند آن صحنه تحدّی و مبارزه دارد تبلیغ میکند همین اشرافیان و درباریان فرعون به فرعون گفتند: ﴿وَ قالَ الْمََلأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ﴾ اینها الآن دارند تبلیغ میکنند آن مسائل دینی را دارند از بین مردم میگیرند ظاهر گرچه «الهتک را الاهتک» و امثال ذلک هم خوانده شد ظاهرش این است که اینها یک ربوبیت اعتقادی داشتند عبادی داشتند یک ربوبیت سیاسی ربوبیت سیاسی برای فرعون بوده که ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الأعْلَی﴾ ﴿مَا عَلِمْتُ لَکُم مِنْ إِلهٍ غَیْرِی﴾ ربوبیت اعتقادیشان و عبادیشان برای بتهاشان بود که خود فرعون هم بتپرستها بود میگفتند معمولاً اینها گاو میپرستیدند در جریان ذبح بقره بنیاسرائیل هم برای همین جهت است تا روشن بشود که از گاو کاری ساخته نیست و احیای مجدد گاو هم به همین جهت بود که دیگری است که گاو را از بین میبرد حیات به او میدهد ممات به او میدهد دوباره زندهاش میکند و مانند آن. ظاهراً اینها وثنیینی بودند که گاو میپرستیدند و حرف آنها هم همین بود وقتی درباریان فرعون به فرعون پیشنهاد دادند گفتند که موسی و قومش را رها میکنی حالا معلوم میشود موسی تنها موسی و هارون نبود موسی و قومش بود عدهای به او ایمان آوردند دیگر ﴿لِیُفْسِدُوا فِی الأرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾ آن افساد فی الارض راجع به مسائل سیاسی است و آن ﴿وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ﴾ ناظر مسائل عبادی است فرعون هم در تحدیدش گفت که ﴿انّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی اْلأَرْضِ الْفَسادَ﴾ من میترسم این موسی و قومش هم مسائل سیاسی شما را به هم بزند هم مسائل عبادی و اعتقادی شما را به هم بزنند این ظاهرش تفکیک کرده بود وقتی یک چنین پیشنهادی را درباریان فرعون به فرعون ارائه کردند او جواب نگفت که من با موسی درگیر میشوم گفت: ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیی نِساءَهُمْ وَ إِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ﴾ آنها گفتند: ﴿أَ تَذَرُ مُوسی وَ قَوْمَهُ﴾ فرعون تحدید قوم را ذکر کرد اما تحدید موسی را ذکر نکرد تحدید قوم را ذکر کرد گفت که ﴿سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ ﴾ ما پسرانشان را میکشیم که دیگر آنها نتوانند مبارزه کنند و زنانهای آنها را زنده نگه میداریم برای خدمت کردن و مانند آن گاهی نسا در مقابل ابنا است معلوم میشود خواهرها هستند ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ﴾ آن را گفتند اگر این بچهها پسر بودند میکشتند دختر بودند نمیکشتند این نسا در قبال ابنا به معنی دختر خواهد بود نظیر آنچه که در [آیه] مبارکهٴ مباهله آمده که ﴿نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ﴾ که در آنجا نسا به معنای دختر است در قبال ابنا چون غالباً آنچه که در قرآن کریم نسا در مقابل ابنا قرار میدهد به معنای خواهر در برابر برادر یا دختر در برابر پسر است ﴿یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ﴾ یعنی پسرها را میکشتند دخترها را زنده نگه میداشتند. اینجا هم میتواند گرچه نسا به معنای زن و خواهر آنها هم هست البته حالا باید بررسی کرد که چرا فرعون از موسی سخن نگفت دید نمیتواند او پیروز شد در آن صحنه مسابقه عظیم ﴿أَن یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحی﴾ پیروز شد حرفش در مردم مصر اثر گذاشت نمیتواند او را از بین ببرد ولی نسبت به قومش یک چنین تحدیدی کرد ﴿قال سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیی نِساءَهُمْ﴾ ولی ما بالأخره فوق آنها قاهریم اینها توان اینکه بتوانند افساد فی الارض کنند یا مراسم بتپرستی را برطرف کنند ندارند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است