- 535
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 1 تا 6 سوره مریم _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 6 سوره مریم _ بخش دوم"
علاوه بر شواهد داخلی، برخی شواهد تاریخی هم مکّی بودن این سوره را تأیید میکند،
فرزند صالح از بهترین دعاهای انبیا و از برجستهترین مصادیق رحمت خاصه الهی است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿کهیعص ﴿1﴾ ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ﴿2﴾ إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً ﴿3﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً ﴿4﴾ وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً ﴿5﴾ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً ﴿6﴾
گذشته از شواهد داخلی که این سورهٴ مبارکهٴ «مریم» در مکه نازل شد برخی از شواهد تاریخی هم مکّی بودن این سوره را تأیید میکند زیرا وقتی جعفربنابیطالب به حبشه هجرت کرد اوایل این سوره را برای پادشاه حبشه قرائت کرد در آن محفل معلوم میشود این سوره در مکه نازل شد و جعفربنابیطالب و همراهانش از این سوره باخبر بود.
مطلب بعدی آن است که گرچه رحمت الهی واسع است و رحمتهای خاصّهٴ او هم وسیع است لکن در این محور از یک رحمت خاصّهای که مربوط به تحکیم خانواده است سخن به میان آمده داشتن فرزندی که صالح باشد عبدِ سالک باشد از روزیهای الهی برخوردار باشد چنانچه مریم(سلام الله علیها) بود اینها را زکریا(علیه السلام) دید و رغبت پیدا کرد که چنین فرزندی داشته باشد این دعای فرزندخواهی را خدای سبحان از زکریای سالمند بعد از مشاهدهٴ مریم نقل میکند وگرنه تاکنون وجود مبارک زکریا چنین درخواستی نداشت یا قرآن نقل نکرد بعد از اینکه مریم(سلام الله علیها) را دید چون کَفیل مریم بود ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا﴾ یعنی «جعل الله زکریّا کفیلاً للمریم» «کَفَّلَ» یعنی خدا تکفیل کرد زکریا را کفیل مریم قرار داد ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا﴾ زکریا در مدّت کفالت کرامتهای فراوانی را از مریم(علیهما السلام) دید از آن جهت ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا﴾ که ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی﴾ کذا و کذا, بنابراین فرزند صالح خواستن آن هم چنین فرزندی از بهترین دعاهای انبیاست یک, و از برجستهترین مصادیق رحمت خاصّه الهی است دو, اصل فرزند داشتن و فرزند صالح داشتن را ذات اقدس الهی در اسرار نکاح ذکر کرده که فرمود: ﴿نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ﴾ در جریان سنّت نکاح وقتی که مراسم ازدواج را مطرح میکند میفرماید اینجا جای مزرعه است به فکر آیندهتان باشید مزرعهٴ خوبی داشته باشید کِشت خوبی داشته باشید زَرع خوبی داشته باشید اصل ازدواج که برای فرزند صالح است را قرآن تأیید کرد ترغیب کرد فرمود: ﴿نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ﴾ چون انسان نمیخواهد از بین برود با اینکه مرگ قطعی است برای اینکه بماند باید فرزند صالح داشته باشد از بهترین برکات الهی فرزند صالح است که بقای انسان را تأمین میکند لذا کتاباً و سنّتاً این امر ترغیب شد وجود مبارک زکریا هم برای اینکه باقی باشد به بقای فرزند صالح از ذات اقدس الهی خیری را مسئلت کرد.
مطلب سوم آن است که گرچه در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «مریم» خدای سبحان از زکریا به عنوان بنده یاد کرده است ﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ﴾ اما این را با اسم خاصّش که عطف بیان اوست مشخص کرده که این عبد زکریاست ولی آنچه در طلیعهٴ سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت عبد محض است عبد مطلق است عبد مطلق غیر از وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) کسی نیست ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً﴾ , ﴿بِعَبْدِهِ﴾ نام مبارک پیغمبر همان طوری که بارها ملاحظه فرمودید اصلاً در قرآن کریم به عنوان خطاب نیامده اصلِ اسم آمده ولی خطاب نیست و هرگز خدای سبحان پیامبر را به اسم خطاب نکرده تا برای ما الگویی باشد و اسوهای باشد که حضرت را به لقب پرافتخار رسول الله, نبیّ الله و مانند آن خطاب بکنیم. در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» عبدِ مطلق یاد کرد و عبد مطلق همان انسانِ کاملِ محض است که غیر از وجود مبارک پیغمبر کسی نیست.
پرسش: ببخشید ایشان غیر از ولد صالح حضرت درخواست کرد که اموالش و اموال به اصطلاح همسرش را وارد کند ..
پاسخ: حالا انشاءالله به آیه ششم که رسیدیم مشخص میشود که ﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ این میراث نبوّت و رسالت است یا اعمّ از او یا به خصوص میراث مال است که این خانواده محفوظ بماند حالا انشاءالله در ذیل آیه ششم این مطرح میشود.
خب, ﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا﴾ چگونه این زکریا عبودیّت خودش را اظهار کرد ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾ اِخفا غیر از اِخفات است اخفات در قبال جَهْر وصف قرائت نمازهای ظهر و عصر و امثال اینهاست که میگویند اخفات است در حضور دیگران است ولی آهسته سخن گفتن این اخفات است چه در حضور دیگران باشد چه در غیاب دیگران باشد همین که جوهرهٴ صدا معلوم نباشد میگویند اخفات, اما اخفا یعنی مخفیانه دور از انظار دیگران چیزی را خواستن که شائبه ریا نباشد, خلوص نیّت در او بیشتر باشد, تنهایی باعث این سراب بودن و ناب بودن است و مانند آن پس اخفات یک مطلب است اخفا که در این آیه طرح شده مطلب دیگر. ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾ وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) هم اصل دعا, هم روش دعا, هم مَنش دعا هر سه را رعایت کرده است اصل دعا به عنوان عبادت که انسان موظّف است در پیشگاه پروردگارش عرض حاجت کند این یک عبادت است زکریا عرض کرد من همیشه دعاگو بودم ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ شقاوت در قبال سعادت است عبادت, سعادت میآورد محرومیّت از عبادت, شقاوت میآورد عرض کرد من نسبت به دعای شما سعید بودم شَقی نبودم همیشه دعاگو بودم همیشه دعا میکردم همیشه از شما میخواستم این سیرهٴ من بود روش من بود چطور دعا میکردم آن را هم عرض میکنم, چه چیزی میخواهم آن را هم عرض میکنم, چطور میخواهم آن را هم عرض میکنم پس اصلِ دعا ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ چطور باید دعا بکنم باید مخفیانه, من باشم و تو, کسی نباشد, مزاحم نباشد گاهی انسان در اتاق خاص تنها زندگی میکند اما این به حمل اوّلی تنهاست به حمل شایع در کثرت است تمام خاطراتش در ذهن او هست با او هست حرفهایی که زده, حرفهایی که شنیده انباری از خاطرات در ذهن او هست این در خفا نیست این در عَلن است آن که مخفی است یعنی طرزی با خدای خود سخن میگوید که کسی نمیفهمد خاطرهای ندارد بیگانهای را راه نداده ذات اقدس الهی ادبِ دعا را در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در چند جا مشخص کرده یکی در همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 55 فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ با ضراعت و ناله و لابه و ضجّه چیز از خدا بخواهید که معلوم میشود فقر است دیگر. خب, آنهایی که اهل دعایاند میگویند خدایا ما هدیهای آوردیم پیشکِشی آوردیم این پیشکش ما فقر ماست پیشکشی نیست مگر نیستیام من این فقرم را آوردم این هم هدیه من, حالا اگر کسی با تضرّع و ناله رفت برای اینکه این ناله و لابهٴ او مخلوط نشود بهتر آن است که در خفا باشد ﴿وَخُفْیَةً﴾ در ذیل همین بحث که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود گذشت برخی از مفسّران بزرگوار نظیر فیض در صافی و دیگران فرمودند اینکه خدا فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ این دلیل است برای آن دوتا حدّ وسط, حدّ وسط اول این است که با تضرّع و ضراعت و ناله و لابه باشد یک, و هر کسی با ناله دعا کرد به مقصد میرسد دو, این قیاس اول و حدّ وسطش هم لابه, قیاس دوم هر کسی در خفا و مخفیانه و بدون ریا و سُمعه دعا کرد مستجاب میشود این هم دعای خُفیه است مستجاب میشود دلیل این دوتا حدّ وسط ذیل آیه است که ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ اگر کسی اهل ناله و لابه نباشد معلوم میشود از حدّ خود تعدّی کرده است و اگر کسی در خفا دعا نکند معلوم میشود از حدّ خود تعدّی کرده است حالا در جمع این همه ناله کردن برای چیست؟ کسی که نیست خبری از تو ندارد در آنجا با خدا ناله کن این دوتا قیاس است و دوتا حدّ وسط است و دوتا مدّعاست تعلیل آنها در ذیل ذکر شده است ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ خب درست است که این تحلیل عام است و خصوصیّت مورد باعث اختصاص آن وارد نمیشود خدا افراد متعدّی را دوست ندارد بله درست است اما این با آیات ظلم و تجاوز سازگار است اگر کسی بگوید غصب نکنید مال مردم را نگیرید ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ این تناسب صدر و ذیل روشن است اما بفرماید مخفیانه دعا بکن ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ این یعنی چه؟ چه تناسبی بین این علّت با آن معلول است معلوم میشود در علن دعا کردن, فریاد کشیدن در حضور جمع این اعتداست مگر آدم با خدا حرف میزند این طور بلند میکند «یا ربّ, یا ربّ» مسجد و همسایههای مسجد را باخبر میکند این اعتداست دعا آرام, آهسته, مخفیانه آرام و آهسته را در بخش دیگر همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بیان کرد مخفیانه بودن را اینجا بیان کرد جامع همهٴ اینها این است که انسان در دعا از حدّش تجاوز نکند در حضور دیگران فریاد برآوردن این تعدّی است خب بالأخره ادب دعا حساب خاصّی دارد هر کسی این ادب را رعایت نکرد متعدّی است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: مستجابتر است اما به همه فرمود آرام دعا کن به همه.
پرسش: در روایت است که امام سجاد(علیه السلام).
پاسخ: بله, دعای در جمع برکات فراوان دارد حتی یک نفر دعا کند بقیه آمین بگویند هم همین دعا را دارد اما این سفارش, سفارش عام است آرام نه فریاد بکشید همهٴ همسایهها را خبر کنید.
پرسش: امام صادق(علیه السلام) دعا میکردند و بچهها آمین میگفتند.
پاسخ: آن خوب است دیگر در دعا کسی دعا بکند دیگران آمین بگویند همه در ثواب شریکاند و استجاب میشود این یک مطلب, تنها دعا کردن اثر دارد این مطلب دیگر, اما فریاد کشیدن ممنوع است.
پرسش: حاج آقا خود کمیل میفرمایند که حضرت با صدای بلند میخواند.
پاسخ: خب حالا یک وقت است کسی یک نفر برای اینکه دیگران آشنا باشند دیگران نمیتوانند میخواند این در حقیقت یک نفر به دلیل خاص جهر میدهد اما آنچه را که غالب ماها تودهٴ مردم ماها موظّفیم در دعا با ذات اقدس الهی این روش را رعایت کنیم همین آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است که فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ چرا, برای اینکه اگر خیلی صدا را بلند کنی این تعدّی است و خدا متعدّیها را دوست ندارد این کاری ناظر به مسئله ظلم و تجاوز به حقوق دیگران ندارد ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾, اما در درون خود آدم دعا بکنند آیهٴ 205 همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است در آنجا فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾ این هم خِیفه را ذکر کرده بالصراحه, هم اخفات را ذکر کرده فرمود: ﴿دُونَ الْجَهْرِ﴾ و هم خُفیه را ذکر کرده بدون اینکه نامش را ببرد فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ یعنی ذِکر قلبی در حقیقت ذُکر قلبی است نه ذِکر لسانی ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً﴾ یک, ﴿وَخُفْیَةً﴾ با هراس که آیا لیاقت دارم, مستجاب میشود, نمیشود دو, و آرام ﴿دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ یعنی اخفات یعنی هَمْس نظیر آن طوری که انسان در نماز ظهرین اخفاتاً قرائت میکند ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ , بنابراین ادبِ دعا را قرآن کریم به ما آموخت وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) به این ادب مؤدّب بود و خدای سبحان را با این ادبِ الهی دعا کرد ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾, خب.
پرسش: حاج آقا جهر بودن ﴿أدْعُوا رَبّکُم﴾
پاسخ: آن مثل ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ است ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ معنایش این نیست که عقد جمعی بخوانید که یعنی «فلیوف کلّ رجلٍ منکم بعقده» ﴿ادْعُوا﴾ یعنی «ادعُ یا زید, ادع یا عمرو, ادع یا بکر» آن وقت جمع میشود «ادعوا», «ادعوا» غیر از «ادع» است اول مفرد, مفرد, مفرد است بعد «ادعوا» معنای ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ یا ﴿أَقِیمُوا الصَّلاَةَ﴾ این نیست که همهتان با هم نماز بخوانید که یعنی هر کسی تکلیف خودش را انجام بدهد و در روایاتی که دارد هر چه جمع شد بهتر آن بحث خاصّ خودش را دارد نظیر نماز جماعت با نماز فُرادا, دعای جماعت با دعای فرادا آن خیلی خوب است همه آمین میگویند یا همه آن دعا را میخوانند اما همه ﴿تَضَرُّعاً﴾ است, ﴿فِی أَنفُسِهِمْ﴾ است, ﴿خِیفَةً﴾ است, ﴿خُفْیَةً﴾ است, ﴿دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ است, مستجابتر هم است این روش را وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) اِعمال کرده است.
پرسش:...
پاسخ: بله, این نظیر ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ است آن ﴿وَارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِینَ﴾ را گفتند دربارهٴ نماز جماعت است و این یعنی کلّ واحدٍ منهم هر کس تکلیف خاصّ خودش را انجام بدهد.
پرسش:...
پاسخ: آن معنایش رفعت یعنی فریاد کشیدن نیست نفاق را همان ﴿خُفْیَةً﴾ از بین میبرد, ﴿فِی أَنفُسِهِمْ﴾ از بین میبرد وگرنه فریاد کشیدن نفاق را از بین نمیبرد آن معنای خاص خودش را دارد که «ارفعوا صلواتکم عند ذکر فانها ترفع النفاق» آنچه را که نفاق را از بین میبرد ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ است, ﴿دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ است, ﴿نِدَاءً خَفِیّاً﴾ است, ﴿وَخُفْیَةً﴾ است و امثال ذلک.
خب, در اینجا که فرمود: ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾ این روش دعا و ادب دعاست. در دعا اول حمد و ثنا مقدّم است این دعای «افتتاح» همین است اول حمد الهی و ثنای الهی بعد عرض حاجت ایشان هم اول حاجت خودش را ذکر کرد نه حاجت یعنی من چه میخواهم فقر و فقدان و ضعف و مسکنت خودش را ذکر کرد عنایت الهی را یادآور شد بعد عرض کرد خواستهٴ من فرزند صالح است ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی﴾ که بحثش در دیروز گذشت ﴿وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾ سَرم در اثر پیری دارای موی سفید است مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان این شِیْب را به معنای موی سفیدی که سیاهی مخلوط اوست یا موی سیاهی که سفیدی مخلوط اوست که برای انسانهای میانسال است معنا کرده و مشوب بودن و شائبه و شائب را هم با این شِیب هماهنگ دانسته و این تفسیر لغوی ناصواب است زیرا آن شُوب به معنای مخلوط بودن و مشوب بودن اجوف واوی است و این شِیب اجوف یایی است این شیب که اجوف یایی است یعنی یکسره سفید آن شوبی که اجوب واوی است سفیدی با سیاهی مخلوط است ظاهر این آیه این است که تمام موی سرم سفید شد نه اینکه سفیدی با سیاهی مشوب شد البته شائبه در هر دو لغت آمده چه اجوف واوی چه اجوف یایی میگویند این مطلب بیشائبه است یعنی مشوب نیست یعنی سَرِه, ناب و خالص است شائبهای در فلان کس نیست یعنی خالص است مشوب نیست مخلوط نیست ولی بالأخره آن اجوف واوی است این شیب که اجوف یایی است یعنی یکسره مویم سفید شده «ابیضّ شَعره» اینکه عرض کرد ﴿وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾ این است. بعد ادب خودش را هم ذکر کرد عرض کرد من از سابق تا الآن این طور بودم که از دعا محروم نبودم تازگی ندارد که ما بندهٴ دعاییم عرض نکرد تو را میخوانم یا عرض نمیکرد میخواستم با این «کان» منفی استمرار سنّت خود را ذکر کرد ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ شقیّ یعنی یک آدم محروم آدمی که دعا میکند سعید است چون دعا عبادت است آدمی که اهل دعا نیست شقی است محروم است انسان محروم را میگویند شقی دیگر شقی شده یعنی محروم شده از سعادت بیبهره شده عرض کرد من از دعا بیبهره نبودم از سابق نه الآن من این طور نبودم که دعا نکنم این ادب خیلیها را تربیت کرد شما ببینید مفسّران متأخّر مطلبی را از معنبنزائده نقل کردند که ریشهاش تا به زمخشری کشاف میرسد حالا شاید ایشان هم از جای دیگری نقل کرده قرآن کریم طرزی مردم را ادب کرد که وقتی میخواهند چیزی به پیشگاه الهی ببرند وسیلهای که میخواهند ببرند وسیله آن احسان اوست و لطف او را وسیله میبرند نه کار خودشان را نمیگویند من آنم که فلان کار را کردم چون فلان کار را کردم الآن وسیله آوردم به فلان کار خودم وسیله دادم ولایت اهل بیت هم همین طور است ولایت اهل بیت فیض اوست نه کار ما «وَیَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ» در آن «مناجات شعبانیه» یا «فَقَدْ جَعَلْتُ الإِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی» چه در دعاهای ماه رجب چه در سحرهای ماه رمضان این بردگی خود را انسان وسیله میبرد بزرگی او را وسیله میبرد این ادب باعث شد که وقتی کسی رفته نزد معنبنزائده معن گفت «مَن أنت», تو چه کسی هستی؟ گفت من کسی هستم که «أحسنتَ إلیه عام أول» من همان هستم که پارسال تو مشکلش را حل کردی این بعد خوشش آمد و راهش داد گفت «مرحبا بمن تشفع الینا بنا» این وسیلهٴ دیگر نیاورده گفت احسان تو وسیله من است چون تو بزرگواری من بزرگواری تو را وسیله قرار دادم تو همان کسی هستی که قبلاً مشکل مرا حل کردی این ادب را قرآن آموخت بنابراین اگر فرمود: ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ وسیله را برای شما مشخص کرده مبادا کسی بگوید من همانم که چند سال درس خواندم عالِم شدم این را وسیله ببرد این همان بارها به عرضتان رسید که اسلامی حرف زدن و قارونی فکر کردن است هر کس گفت من چندین سال درس خواندم و عالم شدم یا چندین سال زحمت کشیدم و مالک شدم این یک قانون ممثّلی است چون آن محروم هم غیر از این نگفت, گفت ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ من خودم عالم شدم و زحمت کشیدم و مال پیدا کردم اگر کسی دهن باز کرد گفت من آنم که چهل سال زحمت کشیدم عالم شدم این اسلامی حرف زد یک, قارونی فکر کرد دو, و به جایی نمیرسد سه, اما بر اساس ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ فکر کرده همیشه در راه است و به مقصد میرسد وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) هم ادب الهی را آموخت عرض کرد ما هرگز دعا را فراموش نکردیم دعا یعنی عرض حاجت و به عنوان ﴿لَمْ أَکُن﴾ که نفی «کان» است و مفید استمرار است ذکر کرده عرض کرد بنده همین طورم ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ من همیشه الحمدلله در اثر عرض ارادت و عرض حاجت سعادتمند بودم و هیچ وقت شقی نبودم برای اینکه همیشه گفتم «یا ربّ», خب.
پرسش:...
پاسخ: نه خب دعا را این شخص باید بکند دیگر عرض حاجت را بکند فرمود: ﴿ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾ البته خود توفیق دعا چون نعمت است ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ آن شخص داعی هم میگوید این برکت هم از ناحیهٴ شماست, خب.
حالا چه میخواهی؟ پس روش دعا مشخص, ادب دعا و استمرار بر دعا مشخص, عرض کرد که ﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی﴾ این بحث را خوب عنایت کنید بالأخره بحث کلامیِ دامنهداری است که وجود مبارک صدیقه کبرا(سلام الله علیها) به آن استدلال کرده برای ارث فدک و دیگری انکار کرده اما خب طرح مسئلهٴ کلامی همیشه نافع بود بدون اینکه ـ معاذ الله ـ یا خدای ناکرده فتنهای را به همراه داشته باشد.
پرسش: ببخشید اینکه موهای سرش سفید شده تشبیه کردند به شعله در منار به چه معناست؟
پاسخ: برای اینکه این وقتی سفید باشد کاملاً نظیر نار علی مَنار برای همه معلوم است دیگر, اگر ناری علی مَنار باشد برای همه معلوم است این شخصی که دارد میآید موی سرش سفید است کاملاً نشانهٴ پیری است دیگر این دیگر خفایی در آن نیست, خب.
﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی﴾ این ﴿مِن وَرَائِی﴾ به ﴿الْمَوَالِیَ﴾ متعلّق است نه ﴿خِفْتُ﴾ من میترسم بعد از من کسانی ولیّ من بشوند وارث من بشوند که شایسته نیست آن وقت خانه و زندگی من به دست این اشرار بنیاسرائیل بیفتد یک فرزند صالحی به ما عطا کن ﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی﴾ من بالأخره نهایه عرض ادب اسم نبرده که من فرزند میخواهم اینجا اسم نبرده و خب معلوم بود گرچه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» در آیهٴ 38 آنجا که قصّهٴ مریم(سلام الله علیها) و کفالت مریم و رزق غیبی مریم(سلام الله علیها) را دید آنجا آیهٴ 37 و 38 زکریا به مریم(سلام الله علیهما) فرمود: ﴿أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ٭ هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ آنجا نام برد که ذریّه میخواهم فرزند میخواهم چون ذریّه هم فرزند بلافصل را شامل میشود هم فرزند معالفصل را تو سمیعالدعائی یعنی گوش به دعا میدهی این سمیع با ﴿ان الله بکل شیء سمیع﴾ دوتاست اصلاً ارتباطی به او ندارد خدا سمیع است یعنی هر چیزی را میشنود صِدق و کذب را, غیبت و تهمت و افترا و دروغ را, وفا و هجا را هم میشنود او «بکلّ شیء سمیع» است این سمعِ تکوینی است اما ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ سمعِ اعتباری است در نظام تشریع وقتی ما میگوییم خدا دعا را میشنود یعنی گوش میدهد ببیند داعی چه میگوید یعنی گوشِ شنوا دارد یعنی به حرف داعی عمل میکند وقتی کسی به دیگری حرفی زد و او قبول نکرد میگوییم این حرف ما را گوش نمیدهد این از ما حرفشنوایی ندارد اینکه تکوینی نیست این شنید و رد کرد پس سمیع دوتاست یک سمیع تکوینی است که ذات اقدس الهی «بکل شیء سمیع» است یک سمیعِ اعتباری است که ما میگوییم فلان کس گوش به حرف ما میدهد حرف ما را زمین نمیزند به حرف ما عمل میکند خدا این چنین است ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ یعنی این یعنی خدایا! اگر کسی چیزی از تو خواست رد نمیکنی وگرنه او سمیع السبّ و اللعن هم هست سمیع الدعاء هم هست از نظر تکوین, آنچه در سورهٴ «آلعمران» آیهٴ 38 آمده ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ ناظر به همین بخش است.
خب, حالا عرض کرد من فرزند میخواهم نه من آن توان را دارم نه همسرم, من که ﴿إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾ همسرم هم که ﴿وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً﴾ الآن که پیر است آن وقتی هم که در دوران جوانی بود عاقِر بود عاقر به آن زنِ عقیم میگویند چون این وصف, وصف خاص است دیگر تاء تأنیث نمیآورند نمیگویند حائضه میگویند حائض چون تاء برای فرق بین مذکر و مؤنث است و اگر صفتی مخصوص مؤنث بود دیگر تاء فارقه نمیخواهد عاقر و عاقره نداریم عاقر یعنی زنِ نازا ﴿وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً﴾ نه «عاقرةً» آن وقتی هم که جوان بود نازا بود خب, من میخواهم ﴿مِن لَدُنْکَ﴾ باشد نه «مِن لدی العاده» یعنی غیر عادی باشد میخواهم از راه کرامت باشد برای اینکه من مریم را دیدم دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بعد از اینکه کراماتی را از مریم(سلام الله علیها) دید ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا﴾ اینجا هم عرض کرد ﴿مِن لَدُنْکَ﴾ جریان فرزند عادی شرایط عادی حاصل نیست ولی به طور غیر عادی لدی اللهی باشد کرامت باشد عنایت الهی باشد از تو برمیآید ﴿وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً﴾ که این ولیّ وارث من باشد دودمان آلیعقوب محفوظ بماند و مانند آن که دارند اذان میگویند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
علاوه بر شواهد داخلی، برخی شواهد تاریخی هم مکّی بودن این سوره را تأیید میکند،
فرزند صالح از بهترین دعاهای انبیا و از برجستهترین مصادیق رحمت خاصه الهی است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿کهیعص ﴿1﴾ ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ﴿2﴾ إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً ﴿3﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً ﴿4﴾ وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً ﴿5﴾ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً ﴿6﴾
گذشته از شواهد داخلی که این سورهٴ مبارکهٴ «مریم» در مکه نازل شد برخی از شواهد تاریخی هم مکّی بودن این سوره را تأیید میکند زیرا وقتی جعفربنابیطالب به حبشه هجرت کرد اوایل این سوره را برای پادشاه حبشه قرائت کرد در آن محفل معلوم میشود این سوره در مکه نازل شد و جعفربنابیطالب و همراهانش از این سوره باخبر بود.
مطلب بعدی آن است که گرچه رحمت الهی واسع است و رحمتهای خاصّهٴ او هم وسیع است لکن در این محور از یک رحمت خاصّهای که مربوط به تحکیم خانواده است سخن به میان آمده داشتن فرزندی که صالح باشد عبدِ سالک باشد از روزیهای الهی برخوردار باشد چنانچه مریم(سلام الله علیها) بود اینها را زکریا(علیه السلام) دید و رغبت پیدا کرد که چنین فرزندی داشته باشد این دعای فرزندخواهی را خدای سبحان از زکریای سالمند بعد از مشاهدهٴ مریم نقل میکند وگرنه تاکنون وجود مبارک زکریا چنین درخواستی نداشت یا قرآن نقل نکرد بعد از اینکه مریم(سلام الله علیها) را دید چون کَفیل مریم بود ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا﴾ یعنی «جعل الله زکریّا کفیلاً للمریم» «کَفَّلَ» یعنی خدا تکفیل کرد زکریا را کفیل مریم قرار داد ﴿وَکَفَّلَهَا زَکَرِیَّا﴾ زکریا در مدّت کفالت کرامتهای فراوانی را از مریم(علیهما السلام) دید از آن جهت ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا﴾ که ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی﴾ کذا و کذا, بنابراین فرزند صالح خواستن آن هم چنین فرزندی از بهترین دعاهای انبیاست یک, و از برجستهترین مصادیق رحمت خاصّه الهی است دو, اصل فرزند داشتن و فرزند صالح داشتن را ذات اقدس الهی در اسرار نکاح ذکر کرده که فرمود: ﴿نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ﴾ در جریان سنّت نکاح وقتی که مراسم ازدواج را مطرح میکند میفرماید اینجا جای مزرعه است به فکر آیندهتان باشید مزرعهٴ خوبی داشته باشید کِشت خوبی داشته باشید زَرع خوبی داشته باشید اصل ازدواج که برای فرزند صالح است را قرآن تأیید کرد ترغیب کرد فرمود: ﴿نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ﴾ چون انسان نمیخواهد از بین برود با اینکه مرگ قطعی است برای اینکه بماند باید فرزند صالح داشته باشد از بهترین برکات الهی فرزند صالح است که بقای انسان را تأمین میکند لذا کتاباً و سنّتاً این امر ترغیب شد وجود مبارک زکریا هم برای اینکه باقی باشد به بقای فرزند صالح از ذات اقدس الهی خیری را مسئلت کرد.
مطلب سوم آن است که گرچه در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «مریم» خدای سبحان از زکریا به عنوان بنده یاد کرده است ﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ﴾ اما این را با اسم خاصّش که عطف بیان اوست مشخص کرده که این عبد زکریاست ولی آنچه در طلیعهٴ سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت عبد محض است عبد مطلق است عبد مطلق غیر از وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) کسی نیست ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً﴾ , ﴿بِعَبْدِهِ﴾ نام مبارک پیغمبر همان طوری که بارها ملاحظه فرمودید اصلاً در قرآن کریم به عنوان خطاب نیامده اصلِ اسم آمده ولی خطاب نیست و هرگز خدای سبحان پیامبر را به اسم خطاب نکرده تا برای ما الگویی باشد و اسوهای باشد که حضرت را به لقب پرافتخار رسول الله, نبیّ الله و مانند آن خطاب بکنیم. در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» عبدِ مطلق یاد کرد و عبد مطلق همان انسانِ کاملِ محض است که غیر از وجود مبارک پیغمبر کسی نیست.
پرسش: ببخشید ایشان غیر از ولد صالح حضرت درخواست کرد که اموالش و اموال به اصطلاح همسرش را وارد کند ..
پاسخ: حالا انشاءالله به آیه ششم که رسیدیم مشخص میشود که ﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً﴾ این میراث نبوّت و رسالت است یا اعمّ از او یا به خصوص میراث مال است که این خانواده محفوظ بماند حالا انشاءالله در ذیل آیه ششم این مطرح میشود.
خب, ﴿ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا﴾ چگونه این زکریا عبودیّت خودش را اظهار کرد ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾ اِخفا غیر از اِخفات است اخفات در قبال جَهْر وصف قرائت نمازهای ظهر و عصر و امثال اینهاست که میگویند اخفات است در حضور دیگران است ولی آهسته سخن گفتن این اخفات است چه در حضور دیگران باشد چه در غیاب دیگران باشد همین که جوهرهٴ صدا معلوم نباشد میگویند اخفات, اما اخفا یعنی مخفیانه دور از انظار دیگران چیزی را خواستن که شائبه ریا نباشد, خلوص نیّت در او بیشتر باشد, تنهایی باعث این سراب بودن و ناب بودن است و مانند آن پس اخفات یک مطلب است اخفا که در این آیه طرح شده مطلب دیگر. ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾ وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) هم اصل دعا, هم روش دعا, هم مَنش دعا هر سه را رعایت کرده است اصل دعا به عنوان عبادت که انسان موظّف است در پیشگاه پروردگارش عرض حاجت کند این یک عبادت است زکریا عرض کرد من همیشه دعاگو بودم ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ شقاوت در قبال سعادت است عبادت, سعادت میآورد محرومیّت از عبادت, شقاوت میآورد عرض کرد من نسبت به دعای شما سعید بودم شَقی نبودم همیشه دعاگو بودم همیشه دعا میکردم همیشه از شما میخواستم این سیرهٴ من بود روش من بود چطور دعا میکردم آن را هم عرض میکنم, چه چیزی میخواهم آن را هم عرض میکنم, چطور میخواهم آن را هم عرض میکنم پس اصلِ دعا ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ چطور باید دعا بکنم باید مخفیانه, من باشم و تو, کسی نباشد, مزاحم نباشد گاهی انسان در اتاق خاص تنها زندگی میکند اما این به حمل اوّلی تنهاست به حمل شایع در کثرت است تمام خاطراتش در ذهن او هست با او هست حرفهایی که زده, حرفهایی که شنیده انباری از خاطرات در ذهن او هست این در خفا نیست این در عَلن است آن که مخفی است یعنی طرزی با خدای خود سخن میگوید که کسی نمیفهمد خاطرهای ندارد بیگانهای را راه نداده ذات اقدس الهی ادبِ دعا را در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در چند جا مشخص کرده یکی در همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آیهٴ 55 فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ با ضراعت و ناله و لابه و ضجّه چیز از خدا بخواهید که معلوم میشود فقر است دیگر. خب, آنهایی که اهل دعایاند میگویند خدایا ما هدیهای آوردیم پیشکِشی آوردیم این پیشکش ما فقر ماست پیشکشی نیست مگر نیستیام من این فقرم را آوردم این هم هدیه من, حالا اگر کسی با تضرّع و ناله رفت برای اینکه این ناله و لابهٴ او مخلوط نشود بهتر آن است که در خفا باشد ﴿وَخُفْیَةً﴾ در ذیل همین بحث که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بود گذشت برخی از مفسّران بزرگوار نظیر فیض در صافی و دیگران فرمودند اینکه خدا فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ این دلیل است برای آن دوتا حدّ وسط, حدّ وسط اول این است که با تضرّع و ضراعت و ناله و لابه باشد یک, و هر کسی با ناله دعا کرد به مقصد میرسد دو, این قیاس اول و حدّ وسطش هم لابه, قیاس دوم هر کسی در خفا و مخفیانه و بدون ریا و سُمعه دعا کرد مستجاب میشود این هم دعای خُفیه است مستجاب میشود دلیل این دوتا حدّ وسط ذیل آیه است که ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ اگر کسی اهل ناله و لابه نباشد معلوم میشود از حدّ خود تعدّی کرده است و اگر کسی در خفا دعا نکند معلوم میشود از حدّ خود تعدّی کرده است حالا در جمع این همه ناله کردن برای چیست؟ کسی که نیست خبری از تو ندارد در آنجا با خدا ناله کن این دوتا قیاس است و دوتا حدّ وسط است و دوتا مدّعاست تعلیل آنها در ذیل ذکر شده است ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ خب درست است که این تحلیل عام است و خصوصیّت مورد باعث اختصاص آن وارد نمیشود خدا افراد متعدّی را دوست ندارد بله درست است اما این با آیات ظلم و تجاوز سازگار است اگر کسی بگوید غصب نکنید مال مردم را نگیرید ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ این تناسب صدر و ذیل روشن است اما بفرماید مخفیانه دعا بکن ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾ این یعنی چه؟ چه تناسبی بین این علّت با آن معلول است معلوم میشود در علن دعا کردن, فریاد کشیدن در حضور جمع این اعتداست مگر آدم با خدا حرف میزند این طور بلند میکند «یا ربّ, یا ربّ» مسجد و همسایههای مسجد را باخبر میکند این اعتداست دعا آرام, آهسته, مخفیانه آرام و آهسته را در بخش دیگر همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» بیان کرد مخفیانه بودن را اینجا بیان کرد جامع همهٴ اینها این است که انسان در دعا از حدّش تجاوز نکند در حضور دیگران فریاد برآوردن این تعدّی است خب بالأخره ادب دعا حساب خاصّی دارد هر کسی این ادب را رعایت نکرد متعدّی است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: مستجابتر است اما به همه فرمود آرام دعا کن به همه.
پرسش: در روایت است که امام سجاد(علیه السلام).
پاسخ: بله, دعای در جمع برکات فراوان دارد حتی یک نفر دعا کند بقیه آمین بگویند هم همین دعا را دارد اما این سفارش, سفارش عام است آرام نه فریاد بکشید همهٴ همسایهها را خبر کنید.
پرسش: امام صادق(علیه السلام) دعا میکردند و بچهها آمین میگفتند.
پاسخ: آن خوب است دیگر در دعا کسی دعا بکند دیگران آمین بگویند همه در ثواب شریکاند و استجاب میشود این یک مطلب, تنها دعا کردن اثر دارد این مطلب دیگر, اما فریاد کشیدن ممنوع است.
پرسش: حاج آقا خود کمیل میفرمایند که حضرت با صدای بلند میخواند.
پاسخ: خب حالا یک وقت است کسی یک نفر برای اینکه دیگران آشنا باشند دیگران نمیتوانند میخواند این در حقیقت یک نفر به دلیل خاص جهر میدهد اما آنچه را که غالب ماها تودهٴ مردم ماها موظّفیم در دعا با ذات اقدس الهی این روش را رعایت کنیم همین آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است که فرمود: ﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً﴾ چرا, برای اینکه اگر خیلی صدا را بلند کنی این تعدّی است و خدا متعدّیها را دوست ندارد این کاری ناظر به مسئله ظلم و تجاوز به حقوق دیگران ندارد ﴿إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدینَ﴾, اما در درون خود آدم دعا بکنند آیهٴ 205 همان سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است در آنجا فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَکُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾ این هم خِیفه را ذکر کرده بالصراحه, هم اخفات را ذکر کرده فرمود: ﴿دُونَ الْجَهْرِ﴾ و هم خُفیه را ذکر کرده بدون اینکه نامش را ببرد فرمود: ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ یعنی ذِکر قلبی در حقیقت ذُکر قلبی است نه ذِکر لسانی ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً﴾ یک, ﴿وَخُفْیَةً﴾ با هراس که آیا لیاقت دارم, مستجاب میشود, نمیشود دو, و آرام ﴿دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ یعنی اخفات یعنی هَمْس نظیر آن طوری که انسان در نماز ظهرین اخفاتاً قرائت میکند ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ , بنابراین ادبِ دعا را قرآن کریم به ما آموخت وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) به این ادب مؤدّب بود و خدای سبحان را با این ادبِ الهی دعا کرد ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾, خب.
پرسش: حاج آقا جهر بودن ﴿أدْعُوا رَبّکُم﴾
پاسخ: آن مثل ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ است ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ معنایش این نیست که عقد جمعی بخوانید که یعنی «فلیوف کلّ رجلٍ منکم بعقده» ﴿ادْعُوا﴾ یعنی «ادعُ یا زید, ادع یا عمرو, ادع یا بکر» آن وقت جمع میشود «ادعوا», «ادعوا» غیر از «ادع» است اول مفرد, مفرد, مفرد است بعد «ادعوا» معنای ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ یا ﴿أَقِیمُوا الصَّلاَةَ﴾ این نیست که همهتان با هم نماز بخوانید که یعنی هر کسی تکلیف خودش را انجام بدهد و در روایاتی که دارد هر چه جمع شد بهتر آن بحث خاصّ خودش را دارد نظیر نماز جماعت با نماز فُرادا, دعای جماعت با دعای فرادا آن خیلی خوب است همه آمین میگویند یا همه آن دعا را میخوانند اما همه ﴿تَضَرُّعاً﴾ است, ﴿فِی أَنفُسِهِمْ﴾ است, ﴿خِیفَةً﴾ است, ﴿خُفْیَةً﴾ است, ﴿دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ است, مستجابتر هم است این روش را وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) اِعمال کرده است.
پرسش:...
پاسخ: بله, این نظیر ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ است آن ﴿وَارْکَعُوا مَعَ الْرَّاکِعِینَ﴾ را گفتند دربارهٴ نماز جماعت است و این یعنی کلّ واحدٍ منهم هر کس تکلیف خاصّ خودش را انجام بدهد.
پرسش:...
پاسخ: آن معنایش رفعت یعنی فریاد کشیدن نیست نفاق را همان ﴿خُفْیَةً﴾ از بین میبرد, ﴿فِی أَنفُسِهِمْ﴾ از بین میبرد وگرنه فریاد کشیدن نفاق را از بین نمیبرد آن معنای خاص خودش را دارد که «ارفعوا صلواتکم عند ذکر فانها ترفع النفاق» آنچه را که نفاق را از بین میبرد ﴿وَاذْکُر رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ﴾ است, ﴿دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾ است, ﴿نِدَاءً خَفِیّاً﴾ است, ﴿وَخُفْیَةً﴾ است و امثال ذلک.
خب, در اینجا که فرمود: ﴿إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیّاً﴾ این روش دعا و ادب دعاست. در دعا اول حمد و ثنا مقدّم است این دعای «افتتاح» همین است اول حمد الهی و ثنای الهی بعد عرض حاجت ایشان هم اول حاجت خودش را ذکر کرد نه حاجت یعنی من چه میخواهم فقر و فقدان و ضعف و مسکنت خودش را ذکر کرد عنایت الهی را یادآور شد بعد عرض کرد خواستهٴ من فرزند صالح است ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی﴾ که بحثش در دیروز گذشت ﴿وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾ سَرم در اثر پیری دارای موی سفید است مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله علیه) در تبیان این شِیْب را به معنای موی سفیدی که سیاهی مخلوط اوست یا موی سیاهی که سفیدی مخلوط اوست که برای انسانهای میانسال است معنا کرده و مشوب بودن و شائبه و شائب را هم با این شِیب هماهنگ دانسته و این تفسیر لغوی ناصواب است زیرا آن شُوب به معنای مخلوط بودن و مشوب بودن اجوف واوی است و این شِیب اجوف یایی است این شیب که اجوف یایی است یعنی یکسره سفید آن شوبی که اجوب واوی است سفیدی با سیاهی مخلوط است ظاهر این آیه این است که تمام موی سرم سفید شد نه اینکه سفیدی با سیاهی مشوب شد البته شائبه در هر دو لغت آمده چه اجوف واوی چه اجوف یایی میگویند این مطلب بیشائبه است یعنی مشوب نیست یعنی سَرِه, ناب و خالص است شائبهای در فلان کس نیست یعنی خالص است مشوب نیست مخلوط نیست ولی بالأخره آن اجوف واوی است این شیب که اجوف یایی است یعنی یکسره مویم سفید شده «ابیضّ شَعره» اینکه عرض کرد ﴿وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾ این است. بعد ادب خودش را هم ذکر کرد عرض کرد من از سابق تا الآن این طور بودم که از دعا محروم نبودم تازگی ندارد که ما بندهٴ دعاییم عرض نکرد تو را میخوانم یا عرض نمیکرد میخواستم با این «کان» منفی استمرار سنّت خود را ذکر کرد ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ شقیّ یعنی یک آدم محروم آدمی که دعا میکند سعید است چون دعا عبادت است آدمی که اهل دعا نیست شقی است محروم است انسان محروم را میگویند شقی دیگر شقی شده یعنی محروم شده از سعادت بیبهره شده عرض کرد من از دعا بیبهره نبودم از سابق نه الآن من این طور نبودم که دعا نکنم این ادب خیلیها را تربیت کرد شما ببینید مفسّران متأخّر مطلبی را از معنبنزائده نقل کردند که ریشهاش تا به زمخشری کشاف میرسد حالا شاید ایشان هم از جای دیگری نقل کرده قرآن کریم طرزی مردم را ادب کرد که وقتی میخواهند چیزی به پیشگاه الهی ببرند وسیلهای که میخواهند ببرند وسیله آن احسان اوست و لطف او را وسیله میبرند نه کار خودشان را نمیگویند من آنم که فلان کار را کردم چون فلان کار را کردم الآن وسیله آوردم به فلان کار خودم وسیله دادم ولایت اهل بیت هم همین طور است ولایت اهل بیت فیض اوست نه کار ما «وَیَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ» در آن «مناجات شعبانیه» یا «فَقَدْ جَعَلْتُ الإِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی» چه در دعاهای ماه رجب چه در سحرهای ماه رمضان این بردگی خود را انسان وسیله میبرد بزرگی او را وسیله میبرد این ادب باعث شد که وقتی کسی رفته نزد معنبنزائده معن گفت «مَن أنت», تو چه کسی هستی؟ گفت من کسی هستم که «أحسنتَ إلیه عام أول» من همان هستم که پارسال تو مشکلش را حل کردی این بعد خوشش آمد و راهش داد گفت «مرحبا بمن تشفع الینا بنا» این وسیلهٴ دیگر نیاورده گفت احسان تو وسیله من است چون تو بزرگواری من بزرگواری تو را وسیله قرار دادم تو همان کسی هستی که قبلاً مشکل مرا حل کردی این ادب را قرآن آموخت بنابراین اگر فرمود: ﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ وسیله را برای شما مشخص کرده مبادا کسی بگوید من همانم که چند سال درس خواندم عالِم شدم این را وسیله ببرد این همان بارها به عرضتان رسید که اسلامی حرف زدن و قارونی فکر کردن است هر کس گفت من چندین سال درس خواندم و عالم شدم یا چندین سال زحمت کشیدم و مالک شدم این یک قانون ممثّلی است چون آن محروم هم غیر از این نگفت, گفت ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ من خودم عالم شدم و زحمت کشیدم و مال پیدا کردم اگر کسی دهن باز کرد گفت من آنم که چهل سال زحمت کشیدم عالم شدم این اسلامی حرف زد یک, قارونی فکر کرد دو, و به جایی نمیرسد سه, اما بر اساس ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ فکر کرده همیشه در راه است و به مقصد میرسد وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) هم ادب الهی را آموخت عرض کرد ما هرگز دعا را فراموش نکردیم دعا یعنی عرض حاجت و به عنوان ﴿لَمْ أَکُن﴾ که نفی «کان» است و مفید استمرار است ذکر کرده عرض کرد بنده همین طورم ﴿وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً﴾ من همیشه الحمدلله در اثر عرض ارادت و عرض حاجت سعادتمند بودم و هیچ وقت شقی نبودم برای اینکه همیشه گفتم «یا ربّ», خب.
پرسش:...
پاسخ: نه خب دعا را این شخص باید بکند دیگر عرض حاجت را بکند فرمود: ﴿ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾ البته خود توفیق دعا چون نعمت است ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ آن شخص داعی هم میگوید این برکت هم از ناحیهٴ شماست, خب.
حالا چه میخواهی؟ پس روش دعا مشخص, ادب دعا و استمرار بر دعا مشخص, عرض کرد که ﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی﴾ این بحث را خوب عنایت کنید بالأخره بحث کلامیِ دامنهداری است که وجود مبارک صدیقه کبرا(سلام الله علیها) به آن استدلال کرده برای ارث فدک و دیگری انکار کرده اما خب طرح مسئلهٴ کلامی همیشه نافع بود بدون اینکه ـ معاذ الله ـ یا خدای ناکرده فتنهای را به همراه داشته باشد.
پرسش: ببخشید اینکه موهای سرش سفید شده تشبیه کردند به شعله در منار به چه معناست؟
پاسخ: برای اینکه این وقتی سفید باشد کاملاً نظیر نار علی مَنار برای همه معلوم است دیگر, اگر ناری علی مَنار باشد برای همه معلوم است این شخصی که دارد میآید موی سرش سفید است کاملاً نشانهٴ پیری است دیگر این دیگر خفایی در آن نیست, خب.
﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی﴾ این ﴿مِن وَرَائِی﴾ به ﴿الْمَوَالِیَ﴾ متعلّق است نه ﴿خِفْتُ﴾ من میترسم بعد از من کسانی ولیّ من بشوند وارث من بشوند که شایسته نیست آن وقت خانه و زندگی من به دست این اشرار بنیاسرائیل بیفتد یک فرزند صالحی به ما عطا کن ﴿وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِن وَرَائِی﴾ من بالأخره نهایه عرض ادب اسم نبرده که من فرزند میخواهم اینجا اسم نبرده و خب معلوم بود گرچه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» در آیهٴ 38 آنجا که قصّهٴ مریم(سلام الله علیها) و کفالت مریم و رزق غیبی مریم(سلام الله علیها) را دید آنجا آیهٴ 37 و 38 زکریا به مریم(سلام الله علیهما) فرمود: ﴿أَنَّی لَکِ هذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ٭ هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ این ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ آنجا نام برد که ذریّه میخواهم فرزند میخواهم چون ذریّه هم فرزند بلافصل را شامل میشود هم فرزند معالفصل را تو سمیعالدعائی یعنی گوش به دعا میدهی این سمیع با ﴿ان الله بکل شیء سمیع﴾ دوتاست اصلاً ارتباطی به او ندارد خدا سمیع است یعنی هر چیزی را میشنود صِدق و کذب را, غیبت و تهمت و افترا و دروغ را, وفا و هجا را هم میشنود او «بکلّ شیء سمیع» است این سمعِ تکوینی است اما ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ سمعِ اعتباری است در نظام تشریع وقتی ما میگوییم خدا دعا را میشنود یعنی گوش میدهد ببیند داعی چه میگوید یعنی گوشِ شنوا دارد یعنی به حرف داعی عمل میکند وقتی کسی به دیگری حرفی زد و او قبول نکرد میگوییم این حرف ما را گوش نمیدهد این از ما حرفشنوایی ندارد اینکه تکوینی نیست این شنید و رد کرد پس سمیع دوتاست یک سمیع تکوینی است که ذات اقدس الهی «بکل شیء سمیع» است یک سمیعِ اعتباری است که ما میگوییم فلان کس گوش به حرف ما میدهد حرف ما را زمین نمیزند به حرف ما عمل میکند خدا این چنین است ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ یعنی این یعنی خدایا! اگر کسی چیزی از تو خواست رد نمیکنی وگرنه او سمیع السبّ و اللعن هم هست سمیع الدعاء هم هست از نظر تکوین, آنچه در سورهٴ «آلعمران» آیهٴ 38 آمده ﴿إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ﴾ ناظر به همین بخش است.
خب, حالا عرض کرد من فرزند میخواهم نه من آن توان را دارم نه همسرم, من که ﴿إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً﴾ همسرم هم که ﴿وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً﴾ الآن که پیر است آن وقتی هم که در دوران جوانی بود عاقِر بود عاقر به آن زنِ عقیم میگویند چون این وصف, وصف خاص است دیگر تاء تأنیث نمیآورند نمیگویند حائضه میگویند حائض چون تاء برای فرق بین مذکر و مؤنث است و اگر صفتی مخصوص مؤنث بود دیگر تاء فارقه نمیخواهد عاقر و عاقره نداریم عاقر یعنی زنِ نازا ﴿وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً﴾ نه «عاقرةً» آن وقتی هم که جوان بود نازا بود خب, من میخواهم ﴿مِن لَدُنْکَ﴾ باشد نه «مِن لدی العاده» یعنی غیر عادی باشد میخواهم از راه کرامت باشد برای اینکه من مریم را دیدم دیگر در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» بعد از اینکه کراماتی را از مریم(سلام الله علیها) دید ﴿هُنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا﴾ اینجا هم عرض کرد ﴿مِن لَدُنْکَ﴾ جریان فرزند عادی شرایط عادی حاصل نیست ولی به طور غیر عادی لدی اللهی باشد کرامت باشد عنایت الهی باشد از تو برمیآید ﴿وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِراً فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً﴾ که این ولیّ وارث من باشد دودمان آلیعقوب محفوظ بماند و مانند آن که دارند اذان میگویند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
کاربر مهمان