- 119
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 9 و 10 سوره انفال _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 9 و 10 سوره انفال _ بخش اول":
در جنگ بدر مسلمین کارآزموده جنگی نبودند و جنگ هم نابرابر بود احساس هراس میکردند
آن جایی که غوث الهی نازل میشود امداد الهی نازل میشود آنجا قلب پیامبر است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ ٭ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾
در جریان جنگ بدر که اولین جنگ اسلام با کفر بود از آن جهت که مسلمین کارآزموده جنگی نبودند و این جنگ هم نابرابر بود آنها احساس هراس میکردند و از طرفی هم معتقد بودند سراسر جهان سپاه و ستاد الهی است ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ ﴿وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ﴾ و مانند آن لذا بر اساس تعلیم نبوی استغاثه کردند یعنی غوث خواهی کردند نصرت خواهی پناه خواهی امدادخواهی کردند هم خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در شب بدر دعا میکرد و هم مؤمنین حالا یا شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دعا میکرد دیگران آمین میگفتند از این جهت فرمود تستغیثون یا همگان دعا میکردند در هر دو حال استغاثه است و استغاثه غیر از دعای لفظی و مانند آن است آنهایی هم که آمین میگویند مستغیثاند یعنی غوث و نجات میخواهند مستغیث با خدایی که غیاث المستغیثین است در ارتباط است و از خدای سبحان مدد و نصرت طلب میکند بنابراین چه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دعا کننده باشد و آنها آمین گوینده چه همگان هر کسی به نوبه خود دعا بکند استغاثه صادق است و از وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) رسیده است که در شب بدر عدهای بالأخره مشغول استراحت شدند ولی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا صبح زیر یک درختی در همان جریان بدر به مناجات حق مشغول بود و عرض میکرد خدایا «ان تهلک هذه الاصابة لم تعبد علی وجه الارض» اگر این گروه اندک از بین بروند تو دیگر در روی زمین عبادت نمیشوی برای اینکه سراسر عالم را کفر گرفته همین گروهند که مؤمناند و مردم را به ایمان دعوت میکنند ولی اضطرابی نداشت آنچه که از حضرت علی (سلام الله علیه) نقل شده است این است که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گرچه تا صبح مشغول مناجات بود ولی مضطرب نبود طمأنینه را داشت دیگران خب دعایشان همراه با اضطراب و هراس و امثال ذلک بود اینکه خود حضرت امیر (سلام الله علیه) میگوید به اینکه «کنا اذا احمر البأس لذنا برسول الله یا اتقینا برسول الله» (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از همین قبیل است میفرماید وقتی نائره جنگ داغ میشد جنگ خیلی مشتعل میشد ما به پیغمبر همین که نزدیک میشدیم احساس آرامش میکردیم حالا از این راه خواستند بگویند وجود مبارک پیغمبر اشجع از علی ابن ابیطالب است آن را هم البته از راه دیگر شاید بتوانیم ثابت کنیم ولی ظاهر این پناهندگی آن است که او محبت وحی است آن جایی که غوث الهی نازل میشود امداد الهی نازل میشود آنجا قلب مطهر پیغمبر است از آن به بعد به دیگران سرایت میکند همان طوری که وحی اول به پیغمبر میرسد بعد دیگران با خبر میشوند امدادهای غیبی هم این چنین است اینکه حضرت امیر دارد «کنا اذا ملاذ با پیغمبر بود یا «اتقینا برسول الله» (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ناظر به این جریان است ﴿إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ﴾ آنگاه ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ﴾ ذات اقدس الهی اجابت کرد فرمود به اینکه من فرشتگان را میفرستم خب این را که فرمود ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ﴾ دریافت کننده این شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است یعنی دریافت کننده این اجابت گرچه اجابت عینی و خارجی را همگان میدیدند پیشنهادی از طرف مؤمنین و مجاهدین در جریان بدر به خدای سبحان داده نشد که از چه راه ما را امتحان میکنید فقط کمک خواستند اما خدای سبحان گاهی رعب و هراس در دلهای دیگران ایجاد میکند که خود رعب از جنود الهی است گاهب به وسیله طوفانهای آبی یا خاکی یا هوایی اسلام و مسلمین را یاری میکند نظیر آنچه که در جریان جنگ احزاب اتفاق افتاده است گاهی هم به وسیله فرشتگان است نظیر آنچه که در جریان جنگ بدر و مانند آن اتفاق افتاد آنها فقط از خدا یاری خواستند سراسر عالم هم که سپاه و ستاد خداست ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ یک آیه ﴿وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ﴾ آیه دیگر آنها از خدا غوث و یاری طلب کردند اما دیگر پیشنهاد ندادند از چه راه ما را یاری کن خدای سبحان هم گاهی به وسیله طوفانها گاهی به وسیله القاء رعب گاهی به وسیله القاء اختلاف و مانند آن گاهی هم به وسیله فرستادن فرشتگان در جریان جنگ بدر که حتما روایاتاش را بررسی میکردید روایتاش هم مبسوط است شاید نرسیم همه روایت را بخوانیم ولی در اثنای بحث به این روایات جنگ بدر اشاره خواهد شد در جریان جنگ بدر آنها دفعتاً دیدند که جمعیت آنها زیاد شد به وسیله فرشتهها امداد میگیرند ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ کمکهای طبیعی هم خواستند که آن را در آیات دیگر ذکر میکنند مثل اینکه آن منطقه منطقه شنی بود اصحاب یا انسانهای مجاهد پایشان فرومیرفت اینها احتیاج داشتند به یک جای سفت و مستحکمی و از طرفی آب نداشتند باران نازل شد که هم شستشو کنند هم نیازهای نوشیدنشان را برطرف کنند و مانند آن که آنها در بحثهای بعدی است که کمکهای طبیعی است حالا اینها کمکها از راه ارسال فرشتگان است ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ﴾ من شما را کمک میکنم مدد و یاری میرسانم که در حقیقت قدرت شما امتداد پیدا کند به افاضه الهی و به قدرت الهی ممدد بشود نحوه امداد من این است که ﴿بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ﴾ من هزار فرشته را به کمک شما میفرستم این فرشتگان مردفاند آن کسی که جلو قرار گرفت آن میشود مردف آن که در دنبال و ردیف قرار میگیرد آن را میگویند رادف اینها که با هم سوار میشوند آن جلویی را میگویند مردف و این دنبالهای را که متأخر است به او میگویند رادف آیا فرشتگان اینچنیناند که مردفاند یکی جلو و یکی دنبال و ترادف را هم که میگویند از همین قبیل است یعنی تطابق؟ که جلو و دنبال طبیعی است یا نه مطیع و مطاع بودن است؟ همان طوری که این فرشتگان وحی علمی بعضیها مطیعاند بعضیها مطاعاند ﴿مُطاعٍ ثَمَّ أَمینٍ ٭ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ ٭ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجیمٍ ٭ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ ٭ ذی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکینٍ﴾ فرشتهای هست وحی میآورد که در پیشگاه ذات اقدس الهی مطاع است و فرشتگان دیگر که زیرمجموعه او به سر میبرند مطیع او هستند اینجا هم مردفاند یعنی بعضیها دنبال بعضاند نظیر این ستون سرباز یا سپاه که حرکت میکنند این چنین که اینها مردفیناند صد نفر یا دویست نفر ارتشی یا سپاهی که ستونی حرکت میکنند اینها مردفاند این است معنایش؟ یا نه بعضیها مطاعاند بعضی مطیع؟ نظیر آن فرمانده گردان یا فرمانده هنگ فرمانده تیپ از این قبیل است؟
اگر چنانچه به این معنا باشد که ﴿بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ یعنی آن هزار فرشته که مترادف هماند ردیف هماند بعضی دنبال نظیر ستون نظامی این اگر باشد آنگاه با آن آیات سورهٴ مبارکهٴ آل عمران باید توجیه بشود که در بخشهایی از سورهٴ مبارکهٴ آل عمران که قبلاً گذشت در همین جریان جنگ بدر گاهی میفرماید ما شما را به سه هزار گاهی هم میفرماید به پنج هزار یاری میکنیم آیه ١٢٣ به بعد سورهٴ مبارکهٴ آل عمران این است ﴿وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ٭ بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ﴾ این فرشتگان را گاهی به سه هزار گاهی به پنج هزار گاهی هم به هزار در آنجا که سخن از فرستادن سه هزار فرشته است تعبیر به منزَل فرمود ﴿أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ﴾ سه هزار فرشته را ما نازل کردیم آنجا که میفرماید ﴿رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ﴾ اینها مسوماند سیما دارند سیما یعنی علامت نه سیما یعنی صورت موسوم یعنی سیمادار سمه سیما یعنی علامت منتها چون این علامتها روی چهره هست خیال میشود نه سیما یعنی صورت فرمود ﴿سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ﴾ سیما یعنی سمه آن وسمه آن علامتشان در صورتشان است خب فرمود اینها مسوماند یعنی صاحب سیما هستند دارای وسمهاند دارای سمهاند دارای سیما هستند دارای علامتند اینها نشان دارند این پنج هزار فرشته نشاندارند آن سه هزار فرشته منزلاند در آیه محل بحث سورهٴ مبارکهٴ انفال فرمود به اینکه ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ اگر منظور از این مردفین یعنی مترادف یعنی ستونی باید بگوییم به اینکه این هزار نفر مردفاند آن سه چهار هزار نفر دیگر ردیف اینها هستند ستونی آمدند هزار نفر جلو بقیه هم پشت سر لکن تعبیر به اینکه حالا هزار نفر مردفاند و چهار هزار نفر ردیف این برهان دارد ولی اگر بگوییم این هزار نفر مردفاند یعنی متبوعاند فرمانده هنگاند خب میشود گفت که پنج هزار نفر فرشته آمدند هزار نفر سرپرست اینها هستند چهار هزار نفر هم زیرمجموعه اینها این میشود مردف این میشود مطاع آنگاه در ردیف این هم زیرمجموعه اینها هستند.
پرسش: ...
پاسخ: ثمره علمیاش این است که اگر چنانچه تعبیر میکند به این که مردفین خب حالا چطور درباره آن سه هزار فرمود به اینکه منزلاند درباره آن پنج هزار نفر فرمود مسوماند درباره یک هزار نفر گفت مردفاند خب همه اینها مردفاند مترادف هماند دیگر این چنین نیست که آن سه هزاری که آمدند مردف نباشند آنها هم مترادفاً آمدند دیگر این پنج هزار نفری هم که آمدند همه مترادفاند حالا چه درباره هزار نفر بفرماید مردف؟ درباره آن سه هزار نفر بفرماید منزل درباره آن پنج هزار نفر بفرماید مسوم؟ مسوم بودن یک وصف عام است منزل بودن هم یک وصف عام است مردف بودن وصف عام نیست مردف یعنی کسی که مطاع است دیگران تابع او هستند خب فرمود ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ از نظر جنگجویی ما نفرات را برای شما فرستادیم از نظر مسائل طبیعی هم باران میفرستیم که آن را در بخشهای بعد دارد به اینکه هم زمین شنزار را سفت کند محکم پایتان فرو نرود و هم شستشو کنید و هم نیازهای اکل و شربتان برطرف بشود.
پرسش: ...
پاسخ: ممکن است درست باشد اگر امکان که دارد ولی اگر چنانچه تام باشد قابل قبول است محذوری ندارند آنها هرچه میدانند از حضرت امیر میدانند ولی ظاهرش این است که اینها جمعیت فراوانی دیدند مطمئن شدند.
پرسش: ...
پاسخ: چون فرشتگان یکسان نیستند فرشتگان آن فرشتگانی که حاملان عرشاند فرشتگانی که حاملان علماند فرشتگانی که وارد قلب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میشدند آن فرشتگانی نیستند که باران را میآوردند و مانند آن این قدر ذات اقدس الهی ملائکه و فرشته دارد که قابل شمارش نیست و به تعبیر حکمای الهی این چنین نیست که همه فرشتگان در حد جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل (سلام الله علیهم اجمعین) باشند آن فرشتگانی که ﴿وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ﴾ یا ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ﴾ آوردند در دلت گذاشتند آن فرشتگانی که در دل راه پیدا میکنند یک موجود مجرداند اما اینگونه از فرشتگان هم میتواند تمثل باشد هم میتواند راههای دیگر چون همه فرشتگان در یک حد نیستند گرچه برخی از تفسیرها نظیر روح البیان این را به قوای روحانی معنا کرده است ولی خب دلیلی هم ندارد که ما اینها را در آن قوای روحانی حمل بکنیم بگوییم که منظور قوای روحانی است اینها وقتی که میدیدند جمعیتشان زیاد است و از همین راه هم مطمئن میشدند بحث مهم آن است که آیا فرشتگان که آمدند کسانی را هم کشتند یا نکشتند؟ یا فقط برای ایجاد طمأنینه و دلگرمی و تبشیر و مانند آن آمدند و این در بحث بعدی باید مطرح بشود خب ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ﴾ که این هزار فرشته مردفاند آنگاه آن سه هزار نفر و یا پنج هزار نفری که البته با اینها جمعاً پنج هزار نفر هستند غیر از این هزار نفر بقیه ردیفاند و رادفاند تابعاند و این هزار نفر فرمانده هنگاند بالأخره اینها فرمانده گردانند اینها فرمانده تیپاند البته اگر چنانچه منظور از مردف یعنی این هزار نفر مردفاند و الف الفی را به دنبال دارند آن هم محال نیست لکن مطابق با ظاهر نخواهد بود ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ این اذ منصوب است به آن اذکر مقدم یعنی صحنه را یاد بیاورید برای اینکه آن روز هیچ کس به داد شما نمیرسد مگر ذات اقدس الهی خب.
حالا این سؤال مطرح است که آیا این فرشتگان آمدند برای کشتن یا نه فقط برای تقویت روح و تقویت قلبی آمدند؟ این یک مطلب.
مطلب دیگر این است که آیا جنگ بدر را مردم و خدا و فرشتگان با هم پیش بردند یا خدا و مردم مانند موجودات دیگر جزء سپاه و ستاد الهیاند کار فقط به دست خداست برای اینکه کسی توهم نکند در جنگ او حرف اول را زده یا فرشتگان نقش تعیین کننده دارند میفرماید که شما و فرشتگان و امثال ذلک اینها به منزله اعضا و جوارح محور کار خدایید نه اعضا و جوارح وصف ذات چه رسد به محور اعضا و جوارح خود ذات شما در بخش سوم قرار دارید زیرمجموعه کار خدایید گرداننده دیگری است ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری﴾ این یک ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ این دو و مستحضر باشید که ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ این سه آنگاه اصل جامعاش هم این است که ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ که علی حده باید بحث بشود این را در سورهٴ مبارکهٴ آل عمران هم قبلاً بحثاش گذشت که ذات اقدس الهی انزال این فرشتگان را به عنوان بشارت برای اسلام و مسلمین قرار داد آیه ١٢٣ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران این بود ﴿وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ٭ بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ ٭ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ این مضمون در همان آیه ١٢٦ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران هست که بعد میفرماید ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ٭ لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ﴾ ظهور توحید کامل در آنجاست قبلاً هم گذشت ولی باید به آن اشاره بشود خب در اینجا هم یعنی آیه ١٠ سورهٴ مبارکهٴ انفال هم فرمود ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری﴾ این امداد و انزال و تسویه فرشتهها برای بشارت شماست این یک بشارت دادند که شما پیروز میشوید این گزارش اول ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ شما وقتی میبینید جمعیتتان زیاد است شما آخر سیصد و اندی بودید آنها هزار نفر حالا وقتی میبینید جمعیت شما بیش از آنهاست مطمئن میشوید ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ اما مبادا خیال کنید که کمک در این جنگ پیروزی در این جنگ به وسیله شماست یا به وسیله فرشتگان ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ شما ابزار کارید تمام تأثیر فاعلی از عند خداست این ظهور توحید است ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ پس اگر کسی بگوید که ما دین خدا را یاری کردیم بر اساس اینکه خدا فرمود ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ﴾ و مانند آن این باید با آیات توحیدی دیگر نظیر آیه سوره آل عمران آیه سوره انفال و مانند آن ارزیابی کند تا روشن شود دیگران ابزار کارند در ردیف علل قابلیاند نه علل فاعلی فاعل فقط اوست ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: بله اینها نقش قابلی دارند دیگر یعنی آنکه قلب این مجاهد را آرام کرده است و توانی به او عطا کرده است این نصرت الهی است ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ بعد فرمود ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ﴾ عزت هم قبلاً گذشت به معنای نفوذناپذیری است نه عزت یعنی غلبه آن سنگ ستبر نفوذ ناپذیر آن صخره صماء را میگویند عزیز آن زمین سفت مستحکمی که کلنگ در او اثر نمیکند میگویند ارض عزاز انسان نفوذ ناپذیر را میگویند عزیز مؤمن عزیز است یعنی نفوذ ناپذیر است و لازمه نفوذ ناپذیری آن است که غالب باشد خب اگر در یک نبردی یکی از دو طرف نفوذ ناپذیر بود دیگری نفوذ پذیر خب آن نفوذ ناپذیر غالب است دیگر پس نفوذ پذیر یعنی غالب نیست این غلبه لازمه عزاز و نفوذ ناپذیری است این هم یک مطلب پس اگر از ناحیه ذات اقدس الهی یک فیضی بیاید دیگر نصرت هست و تمام کارها هم بر محور حکمت است که خدا میداند کی یاری بکند کی یاری نکند کجا یاری بکند کجا یاری نکند به چه وسیله یاری بکند به چه وسیله یاری نکند حکیم است ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ یک وقت است برای تنبیه و گوشمالی کمک نمیفرستد نظیر بخشی از جریان جنگ احد و مانند آن و دعا گاهی هم در آنجاها اثر نمیکند این از بیانات نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) است در آن صحیفه سجادیه «یا من لا تبدل حکمته الوسائل» یعنی گرچه خدای سبحان امر کرد فرمود ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾ نماز دعا توسل به ائمه (علیهم السلام) همه اینها وسائلاند اما هیچ وسیلهای توان آن را ندارد که حکمت خدا را تغییر بدهد که خدا حالا کاری غیر حکیمانه بکند «یا من تبدل حکمته الوسائل» ذات اقدس الهی گاهی برای تنبه افراد خب فرشته نازل نمیکند آن نصرتهای غیبی آن امدادهای غیبی را نازل نمیکند لذا بر اساس حکمت عزتاش را اعمال میکند ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾.
مطلب بعدی آن است که خب این فرشتهها کشتند یا نکشتند بالأخره ظاهرش این است که اینها نکشتند کسی را نکشتند برای اینکه قتال را و اهلاک را در هیچ قسمت از این بخشها چه در سوره آل عمران چه در این سوره انفال که از جریان بدر نقل میکنند به فرشتگان اسناد ندادند این یک طرف از سوی دیگر عدد کشتههای کفار مشخص است که تقریباً هفتاد نفرند چه اینکه شهدای مسلمین هم گفتند کمتر از بیست نفر بودند قاتلهای آن هفتاد نفر هم مشخص است وجود مبارک حضرت امیر چند نفر را کشت و بقیه را کی کشتند قاتلها هم مشخص است آنگاه چیزی نمیماند که این فرشتهها کشته باشند که چون همه آنها آمارشان مشخص تاریخاش هم مشخص شخصی که کشته مشخص.
مطلب دیگر آن است که اگر فرشته بخواهد کاری انجام بدهد نیازی به هزار فرشته نیست در جریان آن شهرهای هفتگانه لوط در جریان آن شرحهای ثمود اینها گفتند با یک تشر جبرئیل (سلام الله علیه) اوضاع به هم خورد با یک صیحه با یک صیحه هفت شهر زیر و رو شد حالا اگر فرشته بخواهد کاری انجام بدهد لازم نیست ستونی حرکت کند اگر فرشته الهی بخواهد امر الهی را اطاعت کند نظیر آن شهرهای هفتگانه قوم لوط بالأخره آن منطقه وسیع حالا یا از مدائن یا کمتر و بیشتر آن منطقه وسیع را گفتند با یک اشاره زیر و رو کرده یا جریان قوم ثمود را با یک صیحه زیر و رو کرده که قابل تحمل نیست مگر زمین تا چه اندازه میتواند مقاومت بکند؟ شما میبینید یک مختصری این ریشترهای زلزله وقتی که اضافه میشود میبینید زمین توان تحمل ندارد.
بنابراین اگر فرشتگان آمده باشند ظاهرش برای تبشیر است و ایجاد طمأنینه نه برای شرکت در جنگ طبق این جهاتی که اشاره شده است.
پرسش: ...
پاسخ: آن وقت قاتلها مشخص است بالأخره این هفتاد نفر از مشرکین بدر کشته شدند کفار مکه عده زیادی هم وجود مبارک حضرت امیر کشت که آنها رقم زدند تاریخاش را هم مشخص کردند عده دیگری را هم قاتلهای معین دارند دیگر کسی نماند که فرشتگان بکشند که.
پرسش: ...
پاسخ: بله او را باید مشخص بکنند که آنها نقلی که هست این است که مجاهدین وقتی که میرفتند همین که میخواستند شمشیر بزنند میدیدند که سر آن کافر بین یدیه افتاده است خب باید یک چنین چیزی را میگفتند با یک روایات معتبری میگفتند یک کار عجیبی را این را که نمیشود با برخی اخبار مرسل حل کرد که.
پرسش: ...
پاسخ: خب خود آن شخص آن شخصی که قاتل هست میداند که خودش کشته او خودش اعتراف دارد و ادعا هم دارد وگرنه میگوید نه من نبودم شما خیال کردید کسی شبیه من بود همه اینها مدعی بودند و مشخص بود هم اینها ادعا میکردند هم دیگران انکار نمیکردند معلوم میشود که عدم انکار دیگری ممکن است روی تمثل باشد یعنی دیگران کسی را به شکل زید میدیدند مثلاً اما خود زید وقتی ادعا میکند من کشتم دیگر نمیشود گفت به اینکه تمثل اوست فرشتهای به صورت او درآمد.
پرسش: ...
پاسخ: قلب او را مطمئن نکرد اگر چنانچه در جریان بدر اگر هم کسی بود او تا آخر منافقانه بودناش را حفظ کرد اما قسمت مهم این مجاهدین که مؤمنین محض بودند اینها یاری الهی نصیب آنها شده یاری پیغمبر را و اینها را یاری کرد.
پرسش: ...
پاسخ: عیب ندارد آن وقت وجود مبارک حضرت امیر هم خودش میداند چند نفر را کشته بقیه را باز میفرماید من نکشتم شما خیال کردید کسانی شبیه من درآمدند اما خود حضرت ادعا میکند که من اینها را کشتم دیگران هم ادعا میکنند ما اینها را کشتیم جمع کشته شدهها هفتاد نفرند کسی هم انکار نمیکند هرکدام از اینها هم در تاریخ مشخص است.
برای اثبات اینکه مدیرعامل کل جهان هستی فقط ذات اقدس الهی است دیگران هر چه هستند سپاه و ستاد اویند گذشته از این جمله ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ که هم در سوره انفال آمده هم در سوره آل عمران آیه ١٢٧ و ١٢٨ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران است که بعد از اینکه فرمود ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ﴾ فرمود تمام این صحنهها برای این است که ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ٭ لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ﴾ برای تحکیم و استقرار توحید پنج مطلب را ذکر میکند دو مطلب را اول ذکر میکند یعنی مطلب اول و دوم مطلب چهارم و پنجم را هم آخر ذکر میکند آن مطلب که مربوط به هسته مرکزی توحید است او را وسط ذکر میکند در آنجا هم فرمود که برای توی پیغمبر هم هیچ سهمی نیست حالا این چنین نیست که دیگران ابزارند فرشتگان هم ابزارند تو هم ابزاری فرمود تمام این کارها برای این است که ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ یک ﴿أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ﴾ یا اینها را محزون و منکوب بکند که اینها خاسراً برگردند این دو ﴿أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ این چهار ﴿أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ این پنج بین اول و دوم و بین چهارم و پنجم آن هسته محوری توحید را ذکر میکند میفرماید ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ هیچ چیزی برای تو نیست تا دیگران حسابشان را بکنند عالم را فقط یک نفر میگرداند منتها تو دعایت مستجاب است تو به ما نزدیکتری تو ابزار خوبی هستی ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ یک ﴿أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ﴾ دو ﴿أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ چهار ﴿أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ پنج بین این چهار و پنج و بین آن اول و دوم این مطلب سوم است که میفرماید ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ چهار تا کار را به خودش اسناد میدهد همه کار هم اثباتی است یک کار را به پیغمبر اسناد میدهد یک کار منفی یعنی از تو هیچ چیزی ساخته نیست تا فرشتگان هم حسابشان را بکنند دیگران هم حسابشان را بکنند آن وقت خود وجود مبارک پیغمبر هم که به این توحید ناب آگاه است لذا تضرع و ناله و استغاثه آن حضرت بیش از دیگران است فرمود ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾
حالا اگر مطالبی مربوط به این آیه ٩ و ١٠ سورهٴ مبارکهٴ انفال نمانده باشد درباره نزول باران در جریان بدر مطرح میشود. «و الحمد لله رب العالمین»
در جنگ بدر مسلمین کارآزموده جنگی نبودند و جنگ هم نابرابر بود احساس هراس میکردند
آن جایی که غوث الهی نازل میشود امداد الهی نازل میشود آنجا قلب پیامبر است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ ٭ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾
در جریان جنگ بدر که اولین جنگ اسلام با کفر بود از آن جهت که مسلمین کارآزموده جنگی نبودند و این جنگ هم نابرابر بود آنها احساس هراس میکردند و از طرفی هم معتقد بودند سراسر جهان سپاه و ستاد الهی است ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ ﴿وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ﴾ و مانند آن لذا بر اساس تعلیم نبوی استغاثه کردند یعنی غوث خواهی کردند نصرت خواهی پناه خواهی امدادخواهی کردند هم خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در شب بدر دعا میکرد و هم مؤمنین حالا یا شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دعا میکرد دیگران آمین میگفتند از این جهت فرمود تستغیثون یا همگان دعا میکردند در هر دو حال استغاثه است و استغاثه غیر از دعای لفظی و مانند آن است آنهایی هم که آمین میگویند مستغیثاند یعنی غوث و نجات میخواهند مستغیث با خدایی که غیاث المستغیثین است در ارتباط است و از خدای سبحان مدد و نصرت طلب میکند بنابراین چه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دعا کننده باشد و آنها آمین گوینده چه همگان هر کسی به نوبه خود دعا بکند استغاثه صادق است و از وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) رسیده است که در شب بدر عدهای بالأخره مشغول استراحت شدند ولی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا صبح زیر یک درختی در همان جریان بدر به مناجات حق مشغول بود و عرض میکرد خدایا «ان تهلک هذه الاصابة لم تعبد علی وجه الارض» اگر این گروه اندک از بین بروند تو دیگر در روی زمین عبادت نمیشوی برای اینکه سراسر عالم را کفر گرفته همین گروهند که مؤمناند و مردم را به ایمان دعوت میکنند ولی اضطرابی نداشت آنچه که از حضرت علی (سلام الله علیه) نقل شده است این است که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گرچه تا صبح مشغول مناجات بود ولی مضطرب نبود طمأنینه را داشت دیگران خب دعایشان همراه با اضطراب و هراس و امثال ذلک بود اینکه خود حضرت امیر (سلام الله علیه) میگوید به اینکه «کنا اذا احمر البأس لذنا برسول الله یا اتقینا برسول الله» (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از همین قبیل است میفرماید وقتی نائره جنگ داغ میشد جنگ خیلی مشتعل میشد ما به پیغمبر همین که نزدیک میشدیم احساس آرامش میکردیم حالا از این راه خواستند بگویند وجود مبارک پیغمبر اشجع از علی ابن ابیطالب است آن را هم البته از راه دیگر شاید بتوانیم ثابت کنیم ولی ظاهر این پناهندگی آن است که او محبت وحی است آن جایی که غوث الهی نازل میشود امداد الهی نازل میشود آنجا قلب مطهر پیغمبر است از آن به بعد به دیگران سرایت میکند همان طوری که وحی اول به پیغمبر میرسد بعد دیگران با خبر میشوند امدادهای غیبی هم این چنین است اینکه حضرت امیر دارد «کنا اذا ملاذ با پیغمبر بود یا «اتقینا برسول الله» (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ناظر به این جریان است ﴿إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ﴾ آنگاه ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ﴾ ذات اقدس الهی اجابت کرد فرمود به اینکه من فرشتگان را میفرستم خب این را که فرمود ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ﴾ دریافت کننده این شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است یعنی دریافت کننده این اجابت گرچه اجابت عینی و خارجی را همگان میدیدند پیشنهادی از طرف مؤمنین و مجاهدین در جریان بدر به خدای سبحان داده نشد که از چه راه ما را امتحان میکنید فقط کمک خواستند اما خدای سبحان گاهی رعب و هراس در دلهای دیگران ایجاد میکند که خود رعب از جنود الهی است گاهب به وسیله طوفانهای آبی یا خاکی یا هوایی اسلام و مسلمین را یاری میکند نظیر آنچه که در جریان جنگ احزاب اتفاق افتاده است گاهی هم به وسیله فرشتگان است نظیر آنچه که در جریان جنگ بدر و مانند آن اتفاق افتاد آنها فقط از خدا یاری خواستند سراسر عالم هم که سپاه و ستاد خداست ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ یک آیه ﴿وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ﴾ آیه دیگر آنها از خدا غوث و یاری طلب کردند اما دیگر پیشنهاد ندادند از چه راه ما را یاری کن خدای سبحان هم گاهی به وسیله طوفانها گاهی به وسیله القاء رعب گاهی به وسیله القاء اختلاف و مانند آن گاهی هم به وسیله فرستادن فرشتگان در جریان جنگ بدر که حتما روایاتاش را بررسی میکردید روایتاش هم مبسوط است شاید نرسیم همه روایت را بخوانیم ولی در اثنای بحث به این روایات جنگ بدر اشاره خواهد شد در جریان جنگ بدر آنها دفعتاً دیدند که جمعیت آنها زیاد شد به وسیله فرشتهها امداد میگیرند ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ کمکهای طبیعی هم خواستند که آن را در آیات دیگر ذکر میکنند مثل اینکه آن منطقه منطقه شنی بود اصحاب یا انسانهای مجاهد پایشان فرومیرفت اینها احتیاج داشتند به یک جای سفت و مستحکمی و از طرفی آب نداشتند باران نازل شد که هم شستشو کنند هم نیازهای نوشیدنشان را برطرف کنند و مانند آن که آنها در بحثهای بعدی است که کمکهای طبیعی است حالا اینها کمکها از راه ارسال فرشتگان است ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ﴾ من شما را کمک میکنم مدد و یاری میرسانم که در حقیقت قدرت شما امتداد پیدا کند به افاضه الهی و به قدرت الهی ممدد بشود نحوه امداد من این است که ﴿بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ﴾ من هزار فرشته را به کمک شما میفرستم این فرشتگان مردفاند آن کسی که جلو قرار گرفت آن میشود مردف آن که در دنبال و ردیف قرار میگیرد آن را میگویند رادف اینها که با هم سوار میشوند آن جلویی را میگویند مردف و این دنبالهای را که متأخر است به او میگویند رادف آیا فرشتگان اینچنیناند که مردفاند یکی جلو و یکی دنبال و ترادف را هم که میگویند از همین قبیل است یعنی تطابق؟ که جلو و دنبال طبیعی است یا نه مطیع و مطاع بودن است؟ همان طوری که این فرشتگان وحی علمی بعضیها مطیعاند بعضیها مطاعاند ﴿مُطاعٍ ثَمَّ أَمینٍ ٭ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ ٭ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجیمٍ ٭ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ ٭ ذی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکینٍ﴾ فرشتهای هست وحی میآورد که در پیشگاه ذات اقدس الهی مطاع است و فرشتگان دیگر که زیرمجموعه او به سر میبرند مطیع او هستند اینجا هم مردفاند یعنی بعضیها دنبال بعضاند نظیر این ستون سرباز یا سپاه که حرکت میکنند این چنین که اینها مردفیناند صد نفر یا دویست نفر ارتشی یا سپاهی که ستونی حرکت میکنند اینها مردفاند این است معنایش؟ یا نه بعضیها مطاعاند بعضی مطیع؟ نظیر آن فرمانده گردان یا فرمانده هنگ فرمانده تیپ از این قبیل است؟
اگر چنانچه به این معنا باشد که ﴿بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ یعنی آن هزار فرشته که مترادف هماند ردیف هماند بعضی دنبال نظیر ستون نظامی این اگر باشد آنگاه با آن آیات سورهٴ مبارکهٴ آل عمران باید توجیه بشود که در بخشهایی از سورهٴ مبارکهٴ آل عمران که قبلاً گذشت در همین جریان جنگ بدر گاهی میفرماید ما شما را به سه هزار گاهی هم میفرماید به پنج هزار یاری میکنیم آیه ١٢٣ به بعد سورهٴ مبارکهٴ آل عمران این است ﴿وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ٭ بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ﴾ این فرشتگان را گاهی به سه هزار گاهی به پنج هزار گاهی هم به هزار در آنجا که سخن از فرستادن سه هزار فرشته است تعبیر به منزَل فرمود ﴿أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ﴾ سه هزار فرشته را ما نازل کردیم آنجا که میفرماید ﴿رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ﴾ اینها مسوماند سیما دارند سیما یعنی علامت نه سیما یعنی صورت موسوم یعنی سیمادار سمه سیما یعنی علامت منتها چون این علامتها روی چهره هست خیال میشود نه سیما یعنی صورت فرمود ﴿سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ﴾ سیما یعنی سمه آن وسمه آن علامتشان در صورتشان است خب فرمود اینها مسوماند یعنی صاحب سیما هستند دارای وسمهاند دارای سمهاند دارای سیما هستند دارای علامتند اینها نشان دارند این پنج هزار فرشته نشاندارند آن سه هزار فرشته منزلاند در آیه محل بحث سورهٴ مبارکهٴ انفال فرمود به اینکه ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ اگر منظور از این مردفین یعنی مترادف یعنی ستونی باید بگوییم به اینکه این هزار نفر مردفاند آن سه چهار هزار نفر دیگر ردیف اینها هستند ستونی آمدند هزار نفر جلو بقیه هم پشت سر لکن تعبیر به اینکه حالا هزار نفر مردفاند و چهار هزار نفر ردیف این برهان دارد ولی اگر بگوییم این هزار نفر مردفاند یعنی متبوعاند فرمانده هنگاند خب میشود گفت که پنج هزار نفر فرشته آمدند هزار نفر سرپرست اینها هستند چهار هزار نفر هم زیرمجموعه اینها این میشود مردف این میشود مطاع آنگاه در ردیف این هم زیرمجموعه اینها هستند.
پرسش: ...
پاسخ: ثمره علمیاش این است که اگر چنانچه تعبیر میکند به این که مردفین خب حالا چطور درباره آن سه هزار فرمود به اینکه منزلاند درباره آن پنج هزار نفر فرمود مسوماند درباره یک هزار نفر گفت مردفاند خب همه اینها مردفاند مترادف هماند دیگر این چنین نیست که آن سه هزاری که آمدند مردف نباشند آنها هم مترادفاً آمدند دیگر این پنج هزار نفری هم که آمدند همه مترادفاند حالا چه درباره هزار نفر بفرماید مردف؟ درباره آن سه هزار نفر بفرماید منزل درباره آن پنج هزار نفر بفرماید مسوم؟ مسوم بودن یک وصف عام است منزل بودن هم یک وصف عام است مردف بودن وصف عام نیست مردف یعنی کسی که مطاع است دیگران تابع او هستند خب فرمود ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ از نظر جنگجویی ما نفرات را برای شما فرستادیم از نظر مسائل طبیعی هم باران میفرستیم که آن را در بخشهای بعد دارد به اینکه هم زمین شنزار را سفت کند محکم پایتان فرو نرود و هم شستشو کنید و هم نیازهای اکل و شربتان برطرف بشود.
پرسش: ...
پاسخ: ممکن است درست باشد اگر امکان که دارد ولی اگر چنانچه تام باشد قابل قبول است محذوری ندارند آنها هرچه میدانند از حضرت امیر میدانند ولی ظاهرش این است که اینها جمعیت فراوانی دیدند مطمئن شدند.
پرسش: ...
پاسخ: چون فرشتگان یکسان نیستند فرشتگان آن فرشتگانی که حاملان عرشاند فرشتگانی که حاملان علماند فرشتگانی که وارد قلب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میشدند آن فرشتگانی نیستند که باران را میآوردند و مانند آن این قدر ذات اقدس الهی ملائکه و فرشته دارد که قابل شمارش نیست و به تعبیر حکمای الهی این چنین نیست که همه فرشتگان در حد جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل (سلام الله علیهم اجمعین) باشند آن فرشتگانی که ﴿وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ﴾ یا ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ﴾ آوردند در دلت گذاشتند آن فرشتگانی که در دل راه پیدا میکنند یک موجود مجرداند اما اینگونه از فرشتگان هم میتواند تمثل باشد هم میتواند راههای دیگر چون همه فرشتگان در یک حد نیستند گرچه برخی از تفسیرها نظیر روح البیان این را به قوای روحانی معنا کرده است ولی خب دلیلی هم ندارد که ما اینها را در آن قوای روحانی حمل بکنیم بگوییم که منظور قوای روحانی است اینها وقتی که میدیدند جمعیتشان زیاد است و از همین راه هم مطمئن میشدند بحث مهم آن است که آیا فرشتگان که آمدند کسانی را هم کشتند یا نکشتند؟ یا فقط برای ایجاد طمأنینه و دلگرمی و تبشیر و مانند آن آمدند و این در بحث بعدی باید مطرح بشود خب ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ﴾ که این هزار فرشته مردفاند آنگاه آن سه هزار نفر و یا پنج هزار نفری که البته با اینها جمعاً پنج هزار نفر هستند غیر از این هزار نفر بقیه ردیفاند و رادفاند تابعاند و این هزار نفر فرمانده هنگاند بالأخره اینها فرمانده گردانند اینها فرمانده تیپاند البته اگر چنانچه منظور از مردف یعنی این هزار نفر مردفاند و الف الفی را به دنبال دارند آن هم محال نیست لکن مطابق با ظاهر نخواهد بود ﴿فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ این اذ منصوب است به آن اذکر مقدم یعنی صحنه را یاد بیاورید برای اینکه آن روز هیچ کس به داد شما نمیرسد مگر ذات اقدس الهی خب.
حالا این سؤال مطرح است که آیا این فرشتگان آمدند برای کشتن یا نه فقط برای تقویت روح و تقویت قلبی آمدند؟ این یک مطلب.
مطلب دیگر این است که آیا جنگ بدر را مردم و خدا و فرشتگان با هم پیش بردند یا خدا و مردم مانند موجودات دیگر جزء سپاه و ستاد الهیاند کار فقط به دست خداست برای اینکه کسی توهم نکند در جنگ او حرف اول را زده یا فرشتگان نقش تعیین کننده دارند میفرماید که شما و فرشتگان و امثال ذلک اینها به منزله اعضا و جوارح محور کار خدایید نه اعضا و جوارح وصف ذات چه رسد به محور اعضا و جوارح خود ذات شما در بخش سوم قرار دارید زیرمجموعه کار خدایید گرداننده دیگری است ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری﴾ این یک ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ این دو و مستحضر باشید که ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ این سه آنگاه اصل جامعاش هم این است که ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ که علی حده باید بحث بشود این را در سورهٴ مبارکهٴ آل عمران هم قبلاً بحثاش گذشت که ذات اقدس الهی انزال این فرشتگان را به عنوان بشارت برای اسلام و مسلمین قرار داد آیه ١٢٣ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران این بود ﴿وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ٭ بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ ٭ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ این مضمون در همان آیه ١٢٦ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران هست که بعد میفرماید ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ٭ لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ﴾ ظهور توحید کامل در آنجاست قبلاً هم گذشت ولی باید به آن اشاره بشود خب در اینجا هم یعنی آیه ١٠ سورهٴ مبارکهٴ انفال هم فرمود ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری﴾ این امداد و انزال و تسویه فرشتهها برای بشارت شماست این یک بشارت دادند که شما پیروز میشوید این گزارش اول ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ شما وقتی میبینید جمعیتتان زیاد است شما آخر سیصد و اندی بودید آنها هزار نفر حالا وقتی میبینید جمعیت شما بیش از آنهاست مطمئن میشوید ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ اما مبادا خیال کنید که کمک در این جنگ پیروزی در این جنگ به وسیله شماست یا به وسیله فرشتگان ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ شما ابزار کارید تمام تأثیر فاعلی از عند خداست این ظهور توحید است ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ پس اگر کسی بگوید که ما دین خدا را یاری کردیم بر اساس اینکه خدا فرمود ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ﴾ و مانند آن این باید با آیات توحیدی دیگر نظیر آیه سوره آل عمران آیه سوره انفال و مانند آن ارزیابی کند تا روشن شود دیگران ابزار کارند در ردیف علل قابلیاند نه علل فاعلی فاعل فقط اوست ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: بله اینها نقش قابلی دارند دیگر یعنی آنکه قلب این مجاهد را آرام کرده است و توانی به او عطا کرده است این نصرت الهی است ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ بعد فرمود ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ﴾ عزت هم قبلاً گذشت به معنای نفوذناپذیری است نه عزت یعنی غلبه آن سنگ ستبر نفوذ ناپذیر آن صخره صماء را میگویند عزیز آن زمین سفت مستحکمی که کلنگ در او اثر نمیکند میگویند ارض عزاز انسان نفوذ ناپذیر را میگویند عزیز مؤمن عزیز است یعنی نفوذ ناپذیر است و لازمه نفوذ ناپذیری آن است که غالب باشد خب اگر در یک نبردی یکی از دو طرف نفوذ ناپذیر بود دیگری نفوذ پذیر خب آن نفوذ ناپذیر غالب است دیگر پس نفوذ پذیر یعنی غالب نیست این غلبه لازمه عزاز و نفوذ ناپذیری است این هم یک مطلب پس اگر از ناحیه ذات اقدس الهی یک فیضی بیاید دیگر نصرت هست و تمام کارها هم بر محور حکمت است که خدا میداند کی یاری بکند کی یاری نکند کجا یاری بکند کجا یاری نکند به چه وسیله یاری بکند به چه وسیله یاری نکند حکیم است ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ یک وقت است برای تنبیه و گوشمالی کمک نمیفرستد نظیر بخشی از جریان جنگ احد و مانند آن و دعا گاهی هم در آنجاها اثر نمیکند این از بیانات نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) است در آن صحیفه سجادیه «یا من لا تبدل حکمته الوسائل» یعنی گرچه خدای سبحان امر کرد فرمود ﴿وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ﴾ نماز دعا توسل به ائمه (علیهم السلام) همه اینها وسائلاند اما هیچ وسیلهای توان آن را ندارد که حکمت خدا را تغییر بدهد که خدا حالا کاری غیر حکیمانه بکند «یا من تبدل حکمته الوسائل» ذات اقدس الهی گاهی برای تنبه افراد خب فرشته نازل نمیکند آن نصرتهای غیبی آن امدادهای غیبی را نازل نمیکند لذا بر اساس حکمت عزتاش را اعمال میکند ﴿إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾.
مطلب بعدی آن است که خب این فرشتهها کشتند یا نکشتند بالأخره ظاهرش این است که اینها نکشتند کسی را نکشتند برای اینکه قتال را و اهلاک را در هیچ قسمت از این بخشها چه در سوره آل عمران چه در این سوره انفال که از جریان بدر نقل میکنند به فرشتگان اسناد ندادند این یک طرف از سوی دیگر عدد کشتههای کفار مشخص است که تقریباً هفتاد نفرند چه اینکه شهدای مسلمین هم گفتند کمتر از بیست نفر بودند قاتلهای آن هفتاد نفر هم مشخص است وجود مبارک حضرت امیر چند نفر را کشت و بقیه را کی کشتند قاتلها هم مشخص است آنگاه چیزی نمیماند که این فرشتهها کشته باشند که چون همه آنها آمارشان مشخص تاریخاش هم مشخص شخصی که کشته مشخص.
مطلب دیگر آن است که اگر فرشته بخواهد کاری انجام بدهد نیازی به هزار فرشته نیست در جریان آن شهرهای هفتگانه لوط در جریان آن شرحهای ثمود اینها گفتند با یک تشر جبرئیل (سلام الله علیه) اوضاع به هم خورد با یک صیحه با یک صیحه هفت شهر زیر و رو شد حالا اگر فرشته بخواهد کاری انجام بدهد لازم نیست ستونی حرکت کند اگر فرشته الهی بخواهد امر الهی را اطاعت کند نظیر آن شهرهای هفتگانه قوم لوط بالأخره آن منطقه وسیع حالا یا از مدائن یا کمتر و بیشتر آن منطقه وسیع را گفتند با یک اشاره زیر و رو کرده یا جریان قوم ثمود را با یک صیحه زیر و رو کرده که قابل تحمل نیست مگر زمین تا چه اندازه میتواند مقاومت بکند؟ شما میبینید یک مختصری این ریشترهای زلزله وقتی که اضافه میشود میبینید زمین توان تحمل ندارد.
بنابراین اگر فرشتگان آمده باشند ظاهرش برای تبشیر است و ایجاد طمأنینه نه برای شرکت در جنگ طبق این جهاتی که اشاره شده است.
پرسش: ...
پاسخ: آن وقت قاتلها مشخص است بالأخره این هفتاد نفر از مشرکین بدر کشته شدند کفار مکه عده زیادی هم وجود مبارک حضرت امیر کشت که آنها رقم زدند تاریخاش را هم مشخص کردند عده دیگری را هم قاتلهای معین دارند دیگر کسی نماند که فرشتگان بکشند که.
پرسش: ...
پاسخ: بله او را باید مشخص بکنند که آنها نقلی که هست این است که مجاهدین وقتی که میرفتند همین که میخواستند شمشیر بزنند میدیدند که سر آن کافر بین یدیه افتاده است خب باید یک چنین چیزی را میگفتند با یک روایات معتبری میگفتند یک کار عجیبی را این را که نمیشود با برخی اخبار مرسل حل کرد که.
پرسش: ...
پاسخ: خب خود آن شخص آن شخصی که قاتل هست میداند که خودش کشته او خودش اعتراف دارد و ادعا هم دارد وگرنه میگوید نه من نبودم شما خیال کردید کسی شبیه من بود همه اینها مدعی بودند و مشخص بود هم اینها ادعا میکردند هم دیگران انکار نمیکردند معلوم میشود که عدم انکار دیگری ممکن است روی تمثل باشد یعنی دیگران کسی را به شکل زید میدیدند مثلاً اما خود زید وقتی ادعا میکند من کشتم دیگر نمیشود گفت به اینکه تمثل اوست فرشتهای به صورت او درآمد.
پرسش: ...
پاسخ: قلب او را مطمئن نکرد اگر چنانچه در جریان بدر اگر هم کسی بود او تا آخر منافقانه بودناش را حفظ کرد اما قسمت مهم این مجاهدین که مؤمنین محض بودند اینها یاری الهی نصیب آنها شده یاری پیغمبر را و اینها را یاری کرد.
پرسش: ...
پاسخ: عیب ندارد آن وقت وجود مبارک حضرت امیر هم خودش میداند چند نفر را کشته بقیه را باز میفرماید من نکشتم شما خیال کردید کسانی شبیه من درآمدند اما خود حضرت ادعا میکند که من اینها را کشتم دیگران هم ادعا میکنند ما اینها را کشتیم جمع کشته شدهها هفتاد نفرند کسی هم انکار نمیکند هرکدام از اینها هم در تاریخ مشخص است.
برای اثبات اینکه مدیرعامل کل جهان هستی فقط ذات اقدس الهی است دیگران هر چه هستند سپاه و ستاد اویند گذشته از این جمله ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ که هم در سوره انفال آمده هم در سوره آل عمران آیه ١٢٧ و ١٢٨ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران است که بعد از اینکه فرمود ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ﴾ فرمود تمام این صحنهها برای این است که ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ٭ لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ﴾ برای تحکیم و استقرار توحید پنج مطلب را ذکر میکند دو مطلب را اول ذکر میکند یعنی مطلب اول و دوم مطلب چهارم و پنجم را هم آخر ذکر میکند آن مطلب که مربوط به هسته مرکزی توحید است او را وسط ذکر میکند در آنجا هم فرمود که برای توی پیغمبر هم هیچ سهمی نیست حالا این چنین نیست که دیگران ابزارند فرشتگان هم ابزارند تو هم ابزاری فرمود تمام این کارها برای این است که ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ یک ﴿أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ﴾ یا اینها را محزون و منکوب بکند که اینها خاسراً برگردند این دو ﴿أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ این چهار ﴿أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ این پنج بین اول و دوم و بین چهارم و پنجم آن هسته محوری توحید را ذکر میکند میفرماید ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ هیچ چیزی برای تو نیست تا دیگران حسابشان را بکنند عالم را فقط یک نفر میگرداند منتها تو دعایت مستجاب است تو به ما نزدیکتری تو ابزار خوبی هستی ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ یک ﴿أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ﴾ دو ﴿أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ چهار ﴿أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ پنج بین این چهار و پنج و بین آن اول و دوم این مطلب سوم است که میفرماید ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ چهار تا کار را به خودش اسناد میدهد همه کار هم اثباتی است یک کار را به پیغمبر اسناد میدهد یک کار منفی یعنی از تو هیچ چیزی ساخته نیست تا فرشتگان هم حسابشان را بکنند دیگران هم حسابشان را بکنند آن وقت خود وجود مبارک پیغمبر هم که به این توحید ناب آگاه است لذا تضرع و ناله و استغاثه آن حضرت بیش از دیگران است فرمود ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾
حالا اگر مطالبی مربوط به این آیه ٩ و ١٠ سورهٴ مبارکهٴ انفال نمانده باشد درباره نزول باران در جریان بدر مطرح میشود. «و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است