- 89
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 32 تا 34 سوره انفال
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 32 تا 34 سوره انفال":
مشرکین حجاز مبدأ را قبول داشتند به عنوان رب العالمین ولی برای او ارباب جزئی را شریک قرار میدادند
سوره انفال مربوط به اوائل هجرت است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ ٭ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ٭ وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾
در شأن نزول این کریمه وجوهی گفته شد برخیها گفتند اباجهل بود که این حرف را زد که گفت اگر این حق است خدا یک عذابی از آسمان به صورت سنگباران بر ما نازل کند یا عذاب الیم دیگر بعضیها هم گفته بودند که نظر بن حارث بود جمع هر دو ممکن است هم او گفته باشد هم این گفته باشد منتها اسنادش به عامه کفار مکه برای آن است که آنها هم همین شعار را پذیرفتند و تکرار کردند گرچه برای اولین بار ابوجهل یا نظر گفته است ولی دیگران این را پذیرفتند از این جهت این سخن به کفار مکه اسناد داده شد.
مطلب بعدی آن است که این تعبیر ﴿وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ﴾ با ضمیر فصل هو و معرف بودند الحق نشانه حصر است یعنی خدا حقی دارد و نازل میکند به وسیله پیامبر ولی آن حق مختلف است اگر تنها حق همین باشد که از طرف خدا آمده حکماش این است مال کسی که وحی را و نبوت و رسالت را منکر است چگونه قابل تصور است؟ مشرکین حجاز حرفشان این بود که ما انزل الله علی بشر من شیء آنها مبدأ را قبول داشتند به عنوان رب العالمین ولی برای او ارباب جزئی را شریک قرار میدادند که اینها در ربوبیت مشرک بودند نه در اصل ذات و نه در خالقیت از اینکه واجب الوجودی هست و از اینکه او خالق آدم و عالم است و از اینکه او رب مجموعه جهان هستی است اینها را قبول داشتند اما ربوبیت جزئی که تأمین سعادت و رزق و شفای انسان به دست کیست این را به ارباب متفرقه یعنی بتها یا این مجسمهها سمبل آنها هستند اسناد میدادند و معاد را هم منکر بودند وحی و نبوت را هم منکر بودند خب کسی که وحی و نبوت را منکر است اصل نزول را منکر است میگوید ﴿ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ﴾ نه اینکه بگوید ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ﴾ این معلوم میشود که اصل رسالت را قبول داشتند گویندههای این و در این شک داشتند که این یکی حق است یا حق نیست لذا سیدنا الاستاد مرحوم علامه (رضوان الله علیه) اصرار دارند که این دو آیه با قبل و بعد مرتبط نیست جایگاه خاص خودش را دارد علی حده نازل شده است حالا ببینیم فرمایش ایشان تام است یا سخن مشهور مشهور بین مفسرین یعنی از قدما و متأخرین آنها همه اینها را به یک سیاق معنا کردند که این آیه مربوط به مشرکین مکه است و مشرکین مکه ﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ و همان مشرکین مکه بودند که ﴿قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ و همان مشرکین مکه بودند که خدا درباره تعذیب آنها سخن گفت ولی سیدنا الاستاد فرمایششان این است که این دو تا آیه به قبل و بعد مرتبط نیست و جایگاه خاص خودش را دارد ببینیم این حرف تا چه اندازه قابل تثبیت است ولی اجمالاً این تعبیر ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ﴾ نشان میدهد که اصل وحی را این گوینده فی الجمله قبول دارد لذا ایشان میفرماید به اینکه این حرف مال کسی است که یا اصل وحی و نبوت را قبول دارد مانند بعضی از اهل کتاب یا مرتدین از مسلمین آنها که اصل وحی را قبول داشتند بعد مرتد شدند شاید این لطیفه را به کمک بعضی از روایات بخواهند حل کنند حالا بماند انشاءالله تا ببینیم نتیجه نهایی فرمایش ایشان چیست.
مطلب بعدی آن است که این آیه را مرتبط میکنند با آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ معارج آمده که چون این گوینده گفت ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِک فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ پاسخ چنین آمده است که ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ٭ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ ٭ مِنَ اللّهِ ذِی الْمَعارِجِ﴾ خب اگر این آیات اولیه سوره معارج به عنوان پاسخ این پیشنهاد نازل شده است این یک ناهماهنگی دیگری پدید میآید چون الآن ما در سه مقطع سخن میگوییم یکی درباره ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ است که این در سوره معارج است و سوره معارج در مکه نازل شد مقطع دیگر اوائل هجرت است که در سورهٴ مبارکهٴ انفال هست که بحث فعلی ماست مسئله سوم و مقطع سوم جریان حجه الوداع است و جریان نزول آیه انما ولیکم الله هست و این جریان نازل شدن ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ﴾ است و ﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ﴾ است و ولایت حضرت امیر خب اگر این مربوط به ولایت حضرت امیر باشد این در حجة الوداع نازل شد در اواخر هجرت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است سوره انفال مربوط به اوائل هجرت است و این جریان ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ مال قبل از هجرت است در مکه اگر این ﴿اللهم إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ مربوط به ولایت و جریان غدیر باشد هرگز آیه سال سائل نمیتواند در پاسخ آن نازل شده باشد این یک و اگر این آیه محل بحث سوره انفال در همین مقطع نازل شده باشد یعنی در جریان بدر و بعد از بدر نازل شده باشد باز سأل سائل نمیتواند جواب آن باشد برای اینکه این مربوط اوائل هجرت است و سال سائل مربوط به قبل از هجرت است جزء سور مکی است چگونه ما بین این سه آیه جمع بکنیم؟ میبینید آن ابتکارات المیزان اینجاها معلوم میشود شما میبینید آنچه که بعد از المیزان نوشته شده اصلاً این معنای عمیق نیامده چون اصلاً خود فهمیدن این دو سه سطر مدتها کار میخواهد که ایشان چه میخواهد بگوید بعد هم ببینیم آیا این درست است یا درست نیست خب شما این سه چهار صفحه را مطالعه بفرمایید ببینید که سه چهار صفحه عادی است یا نه ابتکارات المیزان اینجاها معلوم میشود خب که انسان صدر و ساقه این سور را بررسی کند ببیند این نکته با کدام آیه مربوط است اگر چنانچه این در مکه نازل شده باشد یعنی در مکه این حرف را گفته باشند یعنی کسی در مکه آمده باشد گفته باشد که ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ ممکن است بعداً پاسخاش در اوائل هجرت داده شده باشد یا در اواخر هجرت در جریان غدیر داده شده باشد چون اگر کسی اول این را بگوید ممکن است بعداً ذات اقدس الهی همان را نقل بکند و پاسخ بدهد ولی اگر کسی چیزی را نگفته باشد چیزی که بعداً بخواهد بگوید خدا قبلاً پاسخ بدهد به عنوان ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ این هماهنگ نیست پس آن ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ را باید به یک داستانی مرتبط کرد که سائلی پرسید از عذابی و ذات اقدس الهی هم پاسخ داد خب با توجه به این سه آیه به این سه مقطع باید ببینیم که ما الآن در کدام شرایط هستیم و ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ مربوط به کدام قسم است اینها همه زمینه سؤال است تا انشاءالله به نتیجه نهایی برسیم.
مطلب دیگر آن است که کفری که مشرکین حجاز داشتند یک کفر عناد و لجاج بود که با استکبار همراه بود نه کفر شبههای قرآن کریم سخنان مشرکین را خواه در مسئله مبدأ خواه در مسئله معاد به این صورت بیان میکند که میفرماید به اینکه اینها مشکل علمی ندارند چون مشکل علمی را ما پاسخ دادیم اگر مشکلی دارند مشکل عملی دارند که یعنی عقل نظریشان تسلیم است در برابر برهان عقل عملیشان یعنی آنکه انسان باید باور کند در آن جهت مشکل دارند درباره معاد در سورهٴ مبارکهٴ القیامه فرمود به اینکه ایشان خیال میکند که ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ٭ بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ او حالا استخوان پوک شده را میگیرد نشان میدهد میگوید کی ﴿مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ﴾ کی میتواند استخوانها را زنده کند ما استخوان که یک عضو درشت بدن است ما آن خطوط ریز سرانگشت را که خیلی ظریف است آنها را میتوانیم به حالت اولی برگردانیم چه رسد به استخوان که عضو درشت است ﴿بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ به همان دلیل که اینها هیچ بودند ما همه اینها را آفریدیم هم استخوان ساختیم استخوان بندی کریم هم بنان خلق کردیم حالا که متفرق شده میتوانیم کاملاً جمع کنیم پس اینها مشکل علمی ندارند که مثل شبهه علمی داشته باشند ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ٭ بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ خب پس مشکل اینها چیه ﴿بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ این میخواهد جلویش باز باشد هیچ جلوبندی نداشته باشد ﴿بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ این همان شهوت عملی است شبهه علمی برای آنها نیست اینها مشکل علمی ندارند میخواهند جلویشان باز باشد این درباره معاد است مشابه این در وحی است مشابه این در نبوت است مشابه آن در جریان نزول قرآن کریم و مانند آن است لذا اینها میگویند اگر هم حق باشد ما قبول نمیکنیم ما عذاب را میپذیریم و دین را نمیپذیریم ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ این پیشنهاد انتحاری برای آن است که کفر اینها کفر استکبار است نه شبهه علمی داشته باشند نه برای اینکه مشکل علمی دارند خب اگر مشکل علمی دارند با اینکه روشن میشود حق هست و مسلم شده برای شما که این حق است خب چرا درخواست سنگباران شدن و عذاب الیم میکنید؟ در بعضی از این تفسیرها آمده است که یک مردی که از منطقه یمن آمده بود به شام معاویه گفته بود که ذلت شما همین بس که رئیس شما زن بود که همان ﴿إِنّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ﴾ آن در پاسخ گفته بود اینکه ننگ نیست ننگ آن است که شما گفتید ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیم﴾ گفتید اگر حق باشد ما نمیپذیریم اگر هم مسلماً حق باشد ما درخواست عذاب میکنیم این ننگ است به هر تقدیر حالا این قصه یا درست یا نادرست اصل آیه حق است آنها کفرشان کفر عناد بود روی مشکل عملی بود نه شبهه علمی.
مطلب بعدی آن است که آیا وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحمة للعالمین است این با عذاب نمیسازد اینچنین است یعنی مادامی که پیغمبر هست عذاب نمیآید آیا این مال اصل نبوت است یا نه؟ آیا این مال رحمة للعالمین بودن است یا نه؟ اگر این مال اصل نبوت باشد مال از احکام نبوت عام باشد این قابل نقض است به اینکه بسیاری از انبیا با اینکه در قومشان بودند عذاب الهی آمد این نوح پیغمبر (علی نبینا و آله و علیه السلام ) در بین قوماش بود و آن عذاب آمد و این موسی کلیم (سلام الله علیه) بود در بین قومش بود و این عذاب آمد اینها فاصله کمی داشتند همین که موسی کلیم (سلام الله علیه) با همراهانشان از دریا گذشتند و فراعنه در وسط دریا بودند ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ شد این آبها به هم آمد خب پس اگر مال اصل نبوت است از احکام نبوت عامه است که قابل نقض است و اگر برای آن است که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رحمة لعالمین است با وجود رحمة للعالمین نمیشود عذاب وارد کرد خب ذات اقدس الهی که ارحم الراحمین است از این رحمیتر است مهربانتر است و رحمت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بضعهای و پارهای از آن رحمت بی انتهای الهی است او با اینکه فرمود و رحمتی وسعت کل شیء مع ذلک فرمود ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ حُسُومًا﴾
پرسش: ...
پاسخ: الآن در صدد تحلیل همین مطلبیم که آیا اگر یک موجودی رحمة للعالمین شد با بود او عذاب نمیآید در حالی که خود خدای سبحان که ارحم الراحمین است همان خدا عذاب میکند خب پیشین را خود خدای ارحم الراحمین عذاب کرد دیگر.
مطلب دیگر آن است که این عذاب چه عذابی است آیا عذاب استئصال است که اصل برکن است و ریشه برکن یا عذابهای دیگر هم شامل میشود؟ در اینکه قرآن کریم برخی از شکستها را هم عذاب نامید حرفی نیست در جریان جنگ بدر و مانند آن یک عذابی بود برای آنها اینکه فرمود ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ﴾ آنها را رسوا میکند شما را یاری میکند این عذاب است دیگر ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ یا در آیه ٥٢ سوره توبه به این صورت آمده است ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا﴾ این عذاب یا عذابی است سماوی و مانند آن یا بدست ما شما را عذاب میکند خب این یک عذابی است که ذات اقدس الهی تهدید کرده فرموده به اینکه یا به وسیله عذاب سمائی یا به وسیله پیغمبر و همراهان پیغمبر شما را تعذیب میکند آن عذاب سماوی را هم باز که تهدید کرده است در سورهٴ مبارکهٴ حم سجده تهدید کرده است فرمود به اینکه اگر اینها بخواهند دست از ایذاء مسلمین برندارند به سرنوشت تلخ امتهای گذشته مبتلا میشوند آیه سورهٴ مبارکهٴ سجده از آیه ٩ به بعد دیگر مخاطباش خطاب شروع میشود ﴿قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذی خَلَقَ اْلأَرْضَ فی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدادًا ذلِکَ رَبُّ الْعالَمینَ﴾ این توحید ربوبی الهی را میشمارد تا به اینجا میرسد که ﴿فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحی فی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ حِفْظًا ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ﴾ بعد فرمود ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ خب تهدید کرد فرمود ما قیام این حجت اگر دست از شرک و کفر و عنادشان برندارند به سرنوشت قوم عاد و ثمود مبتلا میشوند پس با بودن رحمة للعالمین با بودن پیغمبر در بین آنها ممکن است عذاب نازل بشود اگر منظور آن است که تا پیغمبر زنده است عذاب نمیآید خب این آیه که نمیگوید بعد از ارتحال تو ما عذاب نازل میکنیم که ظاهرش این است که ما هم اکنون عذاب نازل میکنیم اگر منظور آن است که پیغمبر تنگاتنگ در کنار اینها نباشد باید فاصله داشته باشد مثلاً اگر هجرت کند از مکه به مدینه به اینها عذاب میرسد خب در جریان بدر در جریان خیبر در جریان حنین و امثال ذلک پیغمبر رو در روی اینها بود فاصله چند متری بود همین عذاب شکست بر اینها تحمیل شد که ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ یا آنچه که در سوره توبه آیه ٥٢ آمده است که خداوند شما را من عنده عذاب میکند یا بایدینا عذاب میکند پس باید مشخص بشود این عذاب چه نوع عذابی است هرکدام از اینها باشد یک توضیح خاص میطلبد خب وجود مبارک پیغمبر رحمة للعالمین است اما هرگونه ستمی سنادید قریش بکنند علیه مظلومین این را تحمل بکند؟ چه اینکه خود ذات اقدس الهی هم که ارحم الراحمین است رحمت مطلق او اقتضا میکند که به سود مظلومین ظالمین را تنبیه کند میبینید بر انداختن نظام سلطه نعمت است این یک آیه است ﴿فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ این یک آیه است حمد در برابر نعمت است فرمود ریشه ظالمین کنده شد خدا را شکر معلوم میشود نعمت است اساس ستم و استکبار کنده بشود نعمت است ﴿فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ اگر وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رحمة للعالمین است چه اینکه هست این رحمة للعالمین اقتضا میکند که ریشه ستم کنده بشود چه اینکه ارحم الراحمین بودن ذات اقدس الهی اقتضا میکند که دابر و اصل ظالمین کنده بشود به دلیل اینکه بعد از اعلام قطع دابر ظالمین ما را هدایت کرده به حمد ﴿فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ خب الآن همه اینها به عنوان عناصر محوری سؤال است که ما العذاب؟ این عذاب دنیاست یا عذاب آخرت؟ این یک و ما المراد من قوله و انت فیهم؟ یعنی تو زندهای یا تو در بین اینهایی این دو و آیا تعذیب با اصل نبوت سازگار نیست؟ خب اینهمه انبیا بودند که قومشان در جلوی چشمشان عذاب شد البته برخی از انبیا روی آن مصالحی که بود نظیر لوط (سلام الله علیه) این مأمور شد به اینکه آن سرزمین را ترک کند تا کل آن سرزمین ویران بشود در مواردی یکی از آن موارد سورهٴ مبارکهٴ هود است از آیه ٧٤ به بعد اینچنین شرع میشود تا میرسد به اینجا که ﴿قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ﴾ آیه ٨١ سوره هود ﴿فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصیبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریبٍ ٭ فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ ٭ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هِیَ مِنَ الظّالِمینَ بِبَعیدٍ﴾ این جریان لوط بود که به اعضای خانواده با استثنای همسرش فرمود شما شبانگاه سحرگاه حرکت کنید ما میخواهیم این شهر را ویران کنیم نکردند وگرنه در جریان ویران کردن ابنیه و آثار قوم نوح یا به هم زدن جمعیت قافله فراعنه خب موسی کلیم در بین اینها بود نوح (سلام الله علیه) در بین اینها بود و عذاب آمده پس منظور از این عذاب چه عذابی است منظور از این بودن چه بودنی است و چه مانعی است بین رحمت بودن و تعذیب؟ اینکه فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ این رحمت بودن مانع تعذیب است این چه تعذیبی است که با بودن وجود مبارک پیغمبر هماهنگ نیست؟ پس منظور از این عذاب باید مشخص بشود با اینکه عذابهای فراوانی در جنگها در حضور پیغمبر علیه آنها طرح شده است پس منظور از و انت فیهن حضور عنصری حضرت است در دنیا یا وجود عنصری حضرت است در جمع آنها آیا این با اصل نبوت هماهنگ نیست یا با نبوت خاتم انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) هماهنگ نیست؟ اینها یکی پس از دیگری باید بررسی بشود تا روشن بشود که این دو تا آیه با قبل هماهنگ است یا با قبل هماهنگ نیست؟
مطلب بعدی آن است که برخیها گفتند تناسب این آیات این است که آیه نازل شد که ﴿فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ آن گاه خدا فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ آنها هم گفتند «غفرانک اللهم» خدایا ما از تو مغفرت طلب میکنیم چون طلب مغفرت کردند این جمله نازل شد ﴿وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ چون استغفار کردند خدا اینها را عذاب نمیکند این تطبیق هم ناصواب است برای اینکه آنها در ظرف شرک چه استغفاری دارند؟ مشرک استغفارش لغو است مشرک که کارهای خود را به این بتها میسپارد میگوید مشرکین دو قسم بودند آن محققینشان به اصطلاح یک شبههای داشتند که آن را هم قرآن نقل میکند و ابطال میکند دیگران هم دنباله رو و مقلدین آنها بودند اینها که مقلد بودند میگفتند ﴿إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ﴾ و مانند آن اینها برهان اقامه نمیکردند آن محققینشان رو خلط بین اراده تکوینی و اراده تشریعی برهان اقامه میکردند که ﴿لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا﴾ همه ما مشرکیم همه تبار ما مشرک بودند و این چیزها را تقلید میکردیم تحریم کردیم اگر و خدا هم که قدرت مطلقه دارد اگر خدا نمیخواست که ما شرک نمیورزیدیم نیاکانمان ما مشرک نبودند و ما این چیزها را تحریم نمیکردیم ﴿لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْء﴾ از اینکه نیاکان ما شرک ورزیدند ما خودمان هم مشرکیم یک چیزهایی را هم تحریم کردیم وسیله بود حام بود تابعه بود و مانند آن اینها معلوم میشود حق است که قرآن کریم از این شبهه محققین به محققینشان پاسخ میدهد که شما بین اراده تکوین و تشریعی خلط کردید ذات اقدس الهی جلوی شما را باز گذاشته تکویناً شما را آزاد گذاشته فرمود ﴿لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ﴾ الآن هم همان شبهه است همان بساط است منتها به صورت جاهلیت مدرن گاهی هم به بعضی از آیات تمسک میکنند که خدا فرمود بشر آزاد است البته آزاد است فرمود ﴿قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ ٭ وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا﴾ آیات فراوانی است که ناظر به آن آزادی تکوینی است بشر آزاد خلق شده چون کمالش در آزادی است اما در نظام تشریع آیا با باید و نباید حرکت بکند هر چیز برای او خوب است هر کاری را میتواند بکند یا نه؟ خب اگر همین خدایی که بشر را آزاد گذاشته منظور این باشد که او آزاد است هر کاری را میخواهد بکند پس چرا فردا او از میبندد میگوید ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ ٭ ثُمَّ فی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعًا فَاسْلُکُوهُ﴾ خب چرا میبندد؟ معلوم میشود نظام تشریع یک حساب دارد نظام تکوین حساب دیگری دارد در نظام تکوین انسان یک طرفه نیست دو طرفه است کمالاش در این دوطرفه باشد هیچ اجباری در نظام تکوین نیست ﴿قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ﴾ ﴿وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا﴾ ﴿إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ﴾ اینها اما فرمود به دنبال من بیایید بیراهه نروید آنها ضرر دارد برای شما پایاناش هم دوزخ است اگر نرفتید شما را میبندند خب همین خداست که میگوید ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ دیگر خب چرا انسان باید بین نظام تکوین و تشریع خلط کند؟ شما ببینید الآن قرآن هم حرف روز را میزند مشرکین هم از قدرت تکوینی ذات اقدس الهی سوء استفاده کردند گفتند خدا که میتواند جلوی ما را بگیرد چرا نگرفت؟ خب خدا میتواند جلوی شما را بگیرد شما را آزاد گذاشته برای آزمون ﴿لِیَمیزَ اللّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ﴾ اگر ﴿وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ َلآمَنَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعًا﴾ اگر قدرت تکوینیاش را اعمال کند به زور مردم مؤمن بشوند که کسی کافر نمیشود در عالم و کمال نیست آنوقت اینکه فرمود ﴿وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ َلآمَنَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعًا﴾ همین است اگر خدا بخواهد قدرتی اعمال کند و با زور یا با ترس مردم مسلمان بشوند خب یقیناً میشوند ولی آن کمال نیست الآن جلوی شما را نگرفته تکویناً قدرت دارد جلوی شما را نگرفته ولی تشریعاً جلوی شما را گرفته فرمود این کار را نکنید همان خلطی که این وثنیین بین اراده تکوینی و تشریعی کردند الیوم در جاهلیت مدرن هم بین آزادی تکوینی و تشریعی همان خلط است.
به هر تقدیر ذات اقدس الهی در پاسخ اینها فرمود به اینکه شما اگر استغفار بکنید بخشودهاید خب این چه نقلی است که با عقل سازگار نیست با آیات سازگار نیست؟ آنها در ظرف شرک گفتند «غفرانک اللهم» مشرک بما هو مشرک استغفارش لغو است او استغفاری ندارد نه به آیه نه به معاد معتقد است نه به غفران معتقد است این چنین نیست که به قیامت و روز پاداش معتقد باشد حالا حدود این عناصر محوری بحث را بررسی بفرمایید تا ببینیم که این آیات به کجا مرتبط است.
«و الحمد لله رب العالمین»
مشرکین حجاز مبدأ را قبول داشتند به عنوان رب العالمین ولی برای او ارباب جزئی را شریک قرار میدادند
سوره انفال مربوط به اوائل هجرت است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ ٭ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ٭ وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾
در شأن نزول این کریمه وجوهی گفته شد برخیها گفتند اباجهل بود که این حرف را زد که گفت اگر این حق است خدا یک عذابی از آسمان به صورت سنگباران بر ما نازل کند یا عذاب الیم دیگر بعضیها هم گفته بودند که نظر بن حارث بود جمع هر دو ممکن است هم او گفته باشد هم این گفته باشد منتها اسنادش به عامه کفار مکه برای آن است که آنها هم همین شعار را پذیرفتند و تکرار کردند گرچه برای اولین بار ابوجهل یا نظر گفته است ولی دیگران این را پذیرفتند از این جهت این سخن به کفار مکه اسناد داده شد.
مطلب بعدی آن است که این تعبیر ﴿وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ﴾ با ضمیر فصل هو و معرف بودند الحق نشانه حصر است یعنی خدا حقی دارد و نازل میکند به وسیله پیامبر ولی آن حق مختلف است اگر تنها حق همین باشد که از طرف خدا آمده حکماش این است مال کسی که وحی را و نبوت و رسالت را منکر است چگونه قابل تصور است؟ مشرکین حجاز حرفشان این بود که ما انزل الله علی بشر من شیء آنها مبدأ را قبول داشتند به عنوان رب العالمین ولی برای او ارباب جزئی را شریک قرار میدادند که اینها در ربوبیت مشرک بودند نه در اصل ذات و نه در خالقیت از اینکه واجب الوجودی هست و از اینکه او خالق آدم و عالم است و از اینکه او رب مجموعه جهان هستی است اینها را قبول داشتند اما ربوبیت جزئی که تأمین سعادت و رزق و شفای انسان به دست کیست این را به ارباب متفرقه یعنی بتها یا این مجسمهها سمبل آنها هستند اسناد میدادند و معاد را هم منکر بودند وحی و نبوت را هم منکر بودند خب کسی که وحی و نبوت را منکر است اصل نزول را منکر است میگوید ﴿ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ﴾ نه اینکه بگوید ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ﴾ این معلوم میشود که اصل رسالت را قبول داشتند گویندههای این و در این شک داشتند که این یکی حق است یا حق نیست لذا سیدنا الاستاد مرحوم علامه (رضوان الله علیه) اصرار دارند که این دو آیه با قبل و بعد مرتبط نیست جایگاه خاص خودش را دارد علی حده نازل شده است حالا ببینیم فرمایش ایشان تام است یا سخن مشهور مشهور بین مفسرین یعنی از قدما و متأخرین آنها همه اینها را به یک سیاق معنا کردند که این آیه مربوط به مشرکین مکه است و مشرکین مکه ﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ و همان مشرکین مکه بودند که ﴿قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ و همان مشرکین مکه بودند که خدا درباره تعذیب آنها سخن گفت ولی سیدنا الاستاد فرمایششان این است که این دو تا آیه به قبل و بعد مرتبط نیست و جایگاه خاص خودش را دارد ببینیم این حرف تا چه اندازه قابل تثبیت است ولی اجمالاً این تعبیر ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ﴾ نشان میدهد که اصل وحی را این گوینده فی الجمله قبول دارد لذا ایشان میفرماید به اینکه این حرف مال کسی است که یا اصل وحی و نبوت را قبول دارد مانند بعضی از اهل کتاب یا مرتدین از مسلمین آنها که اصل وحی را قبول داشتند بعد مرتد شدند شاید این لطیفه را به کمک بعضی از روایات بخواهند حل کنند حالا بماند انشاءالله تا ببینیم نتیجه نهایی فرمایش ایشان چیست.
مطلب بعدی آن است که این آیه را مرتبط میکنند با آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ معارج آمده که چون این گوینده گفت ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِک فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ پاسخ چنین آمده است که ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ٭ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ ٭ مِنَ اللّهِ ذِی الْمَعارِجِ﴾ خب اگر این آیات اولیه سوره معارج به عنوان پاسخ این پیشنهاد نازل شده است این یک ناهماهنگی دیگری پدید میآید چون الآن ما در سه مقطع سخن میگوییم یکی درباره ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ است که این در سوره معارج است و سوره معارج در مکه نازل شد مقطع دیگر اوائل هجرت است که در سورهٴ مبارکهٴ انفال هست که بحث فعلی ماست مسئله سوم و مقطع سوم جریان حجه الوداع است و جریان نزول آیه انما ولیکم الله هست و این جریان نازل شدن ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ﴾ است و ﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ﴾ است و ولایت حضرت امیر خب اگر این مربوط به ولایت حضرت امیر باشد این در حجة الوداع نازل شد در اواخر هجرت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است سوره انفال مربوط به اوائل هجرت است و این جریان ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ مال قبل از هجرت است در مکه اگر این ﴿اللهم إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ مربوط به ولایت و جریان غدیر باشد هرگز آیه سال سائل نمیتواند در پاسخ آن نازل شده باشد این یک و اگر این آیه محل بحث سوره انفال در همین مقطع نازل شده باشد یعنی در جریان بدر و بعد از بدر نازل شده باشد باز سأل سائل نمیتواند جواب آن باشد برای اینکه این مربوط اوائل هجرت است و سال سائل مربوط به قبل از هجرت است جزء سور مکی است چگونه ما بین این سه آیه جمع بکنیم؟ میبینید آن ابتکارات المیزان اینجاها معلوم میشود شما میبینید آنچه که بعد از المیزان نوشته شده اصلاً این معنای عمیق نیامده چون اصلاً خود فهمیدن این دو سه سطر مدتها کار میخواهد که ایشان چه میخواهد بگوید بعد هم ببینیم آیا این درست است یا درست نیست خب شما این سه چهار صفحه را مطالعه بفرمایید ببینید که سه چهار صفحه عادی است یا نه ابتکارات المیزان اینجاها معلوم میشود خب که انسان صدر و ساقه این سور را بررسی کند ببیند این نکته با کدام آیه مربوط است اگر چنانچه این در مکه نازل شده باشد یعنی در مکه این حرف را گفته باشند یعنی کسی در مکه آمده باشد گفته باشد که ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ ممکن است بعداً پاسخاش در اوائل هجرت داده شده باشد یا در اواخر هجرت در جریان غدیر داده شده باشد چون اگر کسی اول این را بگوید ممکن است بعداً ذات اقدس الهی همان را نقل بکند و پاسخ بدهد ولی اگر کسی چیزی را نگفته باشد چیزی که بعداً بخواهد بگوید خدا قبلاً پاسخ بدهد به عنوان ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ این هماهنگ نیست پس آن ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ را باید به یک داستانی مرتبط کرد که سائلی پرسید از عذابی و ذات اقدس الهی هم پاسخ داد خب با توجه به این سه آیه به این سه مقطع باید ببینیم که ما الآن در کدام شرایط هستیم و ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ مربوط به کدام قسم است اینها همه زمینه سؤال است تا انشاءالله به نتیجه نهایی برسیم.
مطلب دیگر آن است که کفری که مشرکین حجاز داشتند یک کفر عناد و لجاج بود که با استکبار همراه بود نه کفر شبههای قرآن کریم سخنان مشرکین را خواه در مسئله مبدأ خواه در مسئله معاد به این صورت بیان میکند که میفرماید به اینکه اینها مشکل علمی ندارند چون مشکل علمی را ما پاسخ دادیم اگر مشکلی دارند مشکل عملی دارند که یعنی عقل نظریشان تسلیم است در برابر برهان عقل عملیشان یعنی آنکه انسان باید باور کند در آن جهت مشکل دارند درباره معاد در سورهٴ مبارکهٴ القیامه فرمود به اینکه ایشان خیال میکند که ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ٭ بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ او حالا استخوان پوک شده را میگیرد نشان میدهد میگوید کی ﴿مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ﴾ کی میتواند استخوانها را زنده کند ما استخوان که یک عضو درشت بدن است ما آن خطوط ریز سرانگشت را که خیلی ظریف است آنها را میتوانیم به حالت اولی برگردانیم چه رسد به استخوان که عضو درشت است ﴿بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ به همان دلیل که اینها هیچ بودند ما همه اینها را آفریدیم هم استخوان ساختیم استخوان بندی کریم هم بنان خلق کردیم حالا که متفرق شده میتوانیم کاملاً جمع کنیم پس اینها مشکل علمی ندارند که مثل شبهه علمی داشته باشند ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ٭ بَلی قادِرینَ عَلی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ﴾ خب پس مشکل اینها چیه ﴿بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ این میخواهد جلویش باز باشد هیچ جلوبندی نداشته باشد ﴿بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ﴾ این همان شهوت عملی است شبهه علمی برای آنها نیست اینها مشکل علمی ندارند میخواهند جلویشان باز باشد این درباره معاد است مشابه این در وحی است مشابه این در نبوت است مشابه آن در جریان نزول قرآن کریم و مانند آن است لذا اینها میگویند اگر هم حق باشد ما قبول نمیکنیم ما عذاب را میپذیریم و دین را نمیپذیریم ﴿اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ این پیشنهاد انتحاری برای آن است که کفر اینها کفر استکبار است نه شبهه علمی داشته باشند نه برای اینکه مشکل علمی دارند خب اگر مشکل علمی دارند با اینکه روشن میشود حق هست و مسلم شده برای شما که این حق است خب چرا درخواست سنگباران شدن و عذاب الیم میکنید؟ در بعضی از این تفسیرها آمده است که یک مردی که از منطقه یمن آمده بود به شام معاویه گفته بود که ذلت شما همین بس که رئیس شما زن بود که همان ﴿إِنّی وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ﴾ آن در پاسخ گفته بود اینکه ننگ نیست ننگ آن است که شما گفتید ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیم﴾ گفتید اگر حق باشد ما نمیپذیریم اگر هم مسلماً حق باشد ما درخواست عذاب میکنیم این ننگ است به هر تقدیر حالا این قصه یا درست یا نادرست اصل آیه حق است آنها کفرشان کفر عناد بود روی مشکل عملی بود نه شبهه علمی.
مطلب بعدی آن است که آیا وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحمة للعالمین است این با عذاب نمیسازد اینچنین است یعنی مادامی که پیغمبر هست عذاب نمیآید آیا این مال اصل نبوت است یا نه؟ آیا این مال رحمة للعالمین بودن است یا نه؟ اگر این مال اصل نبوت باشد مال از احکام نبوت عام باشد این قابل نقض است به اینکه بسیاری از انبیا با اینکه در قومشان بودند عذاب الهی آمد این نوح پیغمبر (علی نبینا و آله و علیه السلام ) در بین قوماش بود و آن عذاب آمد و این موسی کلیم (سلام الله علیه) بود در بین قومش بود و این عذاب آمد اینها فاصله کمی داشتند همین که موسی کلیم (سلام الله علیه) با همراهانشان از دریا گذشتند و فراعنه در وسط دریا بودند ﴿فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ ما غَشِیَهُمْ﴾ شد این آبها به هم آمد خب پس اگر مال اصل نبوت است از احکام نبوت عامه است که قابل نقض است و اگر برای آن است که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رحمة لعالمین است با وجود رحمة للعالمین نمیشود عذاب وارد کرد خب ذات اقدس الهی که ارحم الراحمین است از این رحمیتر است مهربانتر است و رحمت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بضعهای و پارهای از آن رحمت بی انتهای الهی است او با اینکه فرمود و رحمتی وسعت کل شیء مع ذلک فرمود ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ حُسُومًا﴾
پرسش: ...
پاسخ: الآن در صدد تحلیل همین مطلبیم که آیا اگر یک موجودی رحمة للعالمین شد با بود او عذاب نمیآید در حالی که خود خدای سبحان که ارحم الراحمین است همان خدا عذاب میکند خب پیشین را خود خدای ارحم الراحمین عذاب کرد دیگر.
مطلب دیگر آن است که این عذاب چه عذابی است آیا عذاب استئصال است که اصل برکن است و ریشه برکن یا عذابهای دیگر هم شامل میشود؟ در اینکه قرآن کریم برخی از شکستها را هم عذاب نامید حرفی نیست در جریان جنگ بدر و مانند آن یک عذابی بود برای آنها اینکه فرمود ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ﴾ آنها را رسوا میکند شما را یاری میکند این عذاب است دیگر ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ یا در آیه ٥٢ سوره توبه به این صورت آمده است ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا﴾ این عذاب یا عذابی است سماوی و مانند آن یا بدست ما شما را عذاب میکند خب این یک عذابی است که ذات اقدس الهی تهدید کرده فرموده به اینکه یا به وسیله عذاب سمائی یا به وسیله پیغمبر و همراهان پیغمبر شما را تعذیب میکند آن عذاب سماوی را هم باز که تهدید کرده است در سورهٴ مبارکهٴ حم سجده تهدید کرده است فرمود به اینکه اگر اینها بخواهند دست از ایذاء مسلمین برندارند به سرنوشت تلخ امتهای گذشته مبتلا میشوند آیه سورهٴ مبارکهٴ سجده از آیه ٩ به بعد دیگر مخاطباش خطاب شروع میشود ﴿قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذی خَلَقَ اْلأَرْضَ فی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدادًا ذلِکَ رَبُّ الْعالَمینَ﴾ این توحید ربوبی الهی را میشمارد تا به اینجا میرسد که ﴿فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحی فی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ حِفْظًا ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ﴾ بعد فرمود ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ خب تهدید کرد فرمود ما قیام این حجت اگر دست از شرک و کفر و عنادشان برندارند به سرنوشت قوم عاد و ثمود مبتلا میشوند پس با بودن رحمة للعالمین با بودن پیغمبر در بین آنها ممکن است عذاب نازل بشود اگر منظور آن است که تا پیغمبر زنده است عذاب نمیآید خب این آیه که نمیگوید بعد از ارتحال تو ما عذاب نازل میکنیم که ظاهرش این است که ما هم اکنون عذاب نازل میکنیم اگر منظور آن است که پیغمبر تنگاتنگ در کنار اینها نباشد باید فاصله داشته باشد مثلاً اگر هجرت کند از مکه به مدینه به اینها عذاب میرسد خب در جریان بدر در جریان خیبر در جریان حنین و امثال ذلک پیغمبر رو در روی اینها بود فاصله چند متری بود همین عذاب شکست بر اینها تحمیل شد که ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ یا آنچه که در سوره توبه آیه ٥٢ آمده است که خداوند شما را من عنده عذاب میکند یا بایدینا عذاب میکند پس باید مشخص بشود این عذاب چه نوع عذابی است هرکدام از اینها باشد یک توضیح خاص میطلبد خب وجود مبارک پیغمبر رحمة للعالمین است اما هرگونه ستمی سنادید قریش بکنند علیه مظلومین این را تحمل بکند؟ چه اینکه خود ذات اقدس الهی هم که ارحم الراحمین است رحمت مطلق او اقتضا میکند که به سود مظلومین ظالمین را تنبیه کند میبینید بر انداختن نظام سلطه نعمت است این یک آیه است ﴿فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ این یک آیه است حمد در برابر نعمت است فرمود ریشه ظالمین کنده شد خدا را شکر معلوم میشود نعمت است اساس ستم و استکبار کنده بشود نعمت است ﴿فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ اگر وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رحمة للعالمین است چه اینکه هست این رحمة للعالمین اقتضا میکند که ریشه ستم کنده بشود چه اینکه ارحم الراحمین بودن ذات اقدس الهی اقتضا میکند که دابر و اصل ظالمین کنده بشود به دلیل اینکه بعد از اعلام قطع دابر ظالمین ما را هدایت کرده به حمد ﴿فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ﴾ خب الآن همه اینها به عنوان عناصر محوری سؤال است که ما العذاب؟ این عذاب دنیاست یا عذاب آخرت؟ این یک و ما المراد من قوله و انت فیهم؟ یعنی تو زندهای یا تو در بین اینهایی این دو و آیا تعذیب با اصل نبوت سازگار نیست؟ خب اینهمه انبیا بودند که قومشان در جلوی چشمشان عذاب شد البته برخی از انبیا روی آن مصالحی که بود نظیر لوط (سلام الله علیه) این مأمور شد به اینکه آن سرزمین را ترک کند تا کل آن سرزمین ویران بشود در مواردی یکی از آن موارد سورهٴ مبارکهٴ هود است از آیه ٧٤ به بعد اینچنین شرع میشود تا میرسد به اینجا که ﴿قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ﴾ آیه ٨١ سوره هود ﴿فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصیبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریبٍ ٭ فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ ٭ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هِیَ مِنَ الظّالِمینَ بِبَعیدٍ﴾ این جریان لوط بود که به اعضای خانواده با استثنای همسرش فرمود شما شبانگاه سحرگاه حرکت کنید ما میخواهیم این شهر را ویران کنیم نکردند وگرنه در جریان ویران کردن ابنیه و آثار قوم نوح یا به هم زدن جمعیت قافله فراعنه خب موسی کلیم در بین اینها بود نوح (سلام الله علیه) در بین اینها بود و عذاب آمده پس منظور از این عذاب چه عذابی است منظور از این بودن چه بودنی است و چه مانعی است بین رحمت بودن و تعذیب؟ اینکه فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ این رحمت بودن مانع تعذیب است این چه تعذیبی است که با بودن وجود مبارک پیغمبر هماهنگ نیست؟ پس منظور از این عذاب باید مشخص بشود با اینکه عذابهای فراوانی در جنگها در حضور پیغمبر علیه آنها طرح شده است پس منظور از و انت فیهن حضور عنصری حضرت است در دنیا یا وجود عنصری حضرت است در جمع آنها آیا این با اصل نبوت هماهنگ نیست یا با نبوت خاتم انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) هماهنگ نیست؟ اینها یکی پس از دیگری باید بررسی بشود تا روشن بشود که این دو تا آیه با قبل هماهنگ است یا با قبل هماهنگ نیست؟
مطلب بعدی آن است که برخیها گفتند تناسب این آیات این است که آیه نازل شد که ﴿فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ آن گاه خدا فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ آنها هم گفتند «غفرانک اللهم» خدایا ما از تو مغفرت طلب میکنیم چون طلب مغفرت کردند این جمله نازل شد ﴿وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ چون استغفار کردند خدا اینها را عذاب نمیکند این تطبیق هم ناصواب است برای اینکه آنها در ظرف شرک چه استغفاری دارند؟ مشرک استغفارش لغو است مشرک که کارهای خود را به این بتها میسپارد میگوید مشرکین دو قسم بودند آن محققینشان به اصطلاح یک شبههای داشتند که آن را هم قرآن نقل میکند و ابطال میکند دیگران هم دنباله رو و مقلدین آنها بودند اینها که مقلد بودند میگفتند ﴿إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ﴾ و مانند آن اینها برهان اقامه نمیکردند آن محققینشان رو خلط بین اراده تکوینی و اراده تشریعی برهان اقامه میکردند که ﴿لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا﴾ همه ما مشرکیم همه تبار ما مشرک بودند و این چیزها را تقلید میکردیم تحریم کردیم اگر و خدا هم که قدرت مطلقه دارد اگر خدا نمیخواست که ما شرک نمیورزیدیم نیاکانمان ما مشرک نبودند و ما این چیزها را تحریم نمیکردیم ﴿لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْء﴾ از اینکه نیاکان ما شرک ورزیدند ما خودمان هم مشرکیم یک چیزهایی را هم تحریم کردیم وسیله بود حام بود تابعه بود و مانند آن اینها معلوم میشود حق است که قرآن کریم از این شبهه محققین به محققینشان پاسخ میدهد که شما بین اراده تکوین و تشریعی خلط کردید ذات اقدس الهی جلوی شما را باز گذاشته تکویناً شما را آزاد گذاشته فرمود ﴿لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ﴾ الآن هم همان شبهه است همان بساط است منتها به صورت جاهلیت مدرن گاهی هم به بعضی از آیات تمسک میکنند که خدا فرمود بشر آزاد است البته آزاد است فرمود ﴿قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ ٭ وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا﴾ آیات فراوانی است که ناظر به آن آزادی تکوینی است بشر آزاد خلق شده چون کمالش در آزادی است اما در نظام تشریع آیا با باید و نباید حرکت بکند هر چیز برای او خوب است هر کاری را میتواند بکند یا نه؟ خب اگر همین خدایی که بشر را آزاد گذاشته منظور این باشد که او آزاد است هر کاری را میخواهد بکند پس چرا فردا او از میبندد میگوید ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحیمَ صَلُّوهُ ٭ ثُمَّ فی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعًا فَاسْلُکُوهُ﴾ خب چرا میبندد؟ معلوم میشود نظام تشریع یک حساب دارد نظام تکوین حساب دیگری دارد در نظام تکوین انسان یک طرفه نیست دو طرفه است کمالاش در این دوطرفه باشد هیچ اجباری در نظام تکوین نیست ﴿قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ﴾ ﴿وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا﴾ ﴿إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ﴾ اینها اما فرمود به دنبال من بیایید بیراهه نروید آنها ضرر دارد برای شما پایاناش هم دوزخ است اگر نرفتید شما را میبندند خب همین خداست که میگوید ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ دیگر خب چرا انسان باید بین نظام تکوین و تشریع خلط کند؟ شما ببینید الآن قرآن هم حرف روز را میزند مشرکین هم از قدرت تکوینی ذات اقدس الهی سوء استفاده کردند گفتند خدا که میتواند جلوی ما را بگیرد چرا نگرفت؟ خب خدا میتواند جلوی شما را بگیرد شما را آزاد گذاشته برای آزمون ﴿لِیَمیزَ اللّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ﴾ اگر ﴿وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ َلآمَنَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعًا﴾ اگر قدرت تکوینیاش را اعمال کند به زور مردم مؤمن بشوند که کسی کافر نمیشود در عالم و کمال نیست آنوقت اینکه فرمود ﴿وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ َلآمَنَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعًا﴾ همین است اگر خدا بخواهد قدرتی اعمال کند و با زور یا با ترس مردم مسلمان بشوند خب یقیناً میشوند ولی آن کمال نیست الآن جلوی شما را نگرفته تکویناً قدرت دارد جلوی شما را نگرفته ولی تشریعاً جلوی شما را گرفته فرمود این کار را نکنید همان خلطی که این وثنیین بین اراده تکوینی و تشریعی کردند الیوم در جاهلیت مدرن هم بین آزادی تکوینی و تشریعی همان خلط است.
به هر تقدیر ذات اقدس الهی در پاسخ اینها فرمود به اینکه شما اگر استغفار بکنید بخشودهاید خب این چه نقلی است که با عقل سازگار نیست با آیات سازگار نیست؟ آنها در ظرف شرک گفتند «غفرانک اللهم» مشرک بما هو مشرک استغفارش لغو است او استغفاری ندارد نه به آیه نه به معاد معتقد است نه به غفران معتقد است این چنین نیست که به قیامت و روز پاداش معتقد باشد حالا حدود این عناصر محوری بحث را بررسی بفرمایید تا ببینیم که این آیات به کجا مرتبط است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است