- 115
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 47 تا 49 سوره انفال
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 47 تا 49 سوره انفال":
انسان مؤمن خود ایمان او یکی از مراحل نام و یاد خداست این باعث طمأنینه است
برای اینکه طمأنینه بیشتری حاصل بشود باید ثبات قدم داشته باشد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ ٭ وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ وَ إِنّی جارٌ لَکُمْ فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنّی بَریءٌ مِنْکُمْ إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنّی أَخافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾
سفارشات نظامی عموماً و آنچه در جریان جنگ بدر خصوصاً اتفاق افتاد در این آیات مطرح است امور ششگانهای را به عنوان وظیفه نظامی ذکر فرمود که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا﴾ ثبات از یک سو، ثبات قدم از یک سو، و کثرت نام خدا از سوی دیگر اطمینان قلب به نام خدا لکن انسان مومن درجهای از ایمان او باعث ثبات قلب اوست چون به همان درجه به یاد خدا و نام خداست ولی وقتی خطر پیش میآید برای اینکه طمأنینه کامل حاصل بکند باید نام خدا را حفظ بکند تا آن طمأنینه پدید بیاید اگر گفته میشود ﴿أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ این دعوت به تحصیل ذکر است یعنی اگر بخواهید قلب شما مطمئن بشود و از اضطراب نجات پیدا کنید نام خدا و یاد خدا را احیا کنید پس انسان مؤمن خود ایمان او یکی از مراحل نام و یاد خداست این باعث طمأنینه است و برای اینکه طمأنینه بیشتری حاصل بشود باید ثبات قدم داشته باشد و از آن نعمت قبلی طرفی ببندد بهره بگیرد و از آنها استفاده بکند و بیشتر به نام خدا به سر ببرد تا طمأنینه بیشتری فراهم بکند پس مرحله اول ایمان به خدا باعث بخشی از طمأنینه است تثبیت قدم باعث ذکر خداست و ذکر خدا طمأنینه جدید را به همراه دارد بعد از اینکه فرمود آن اوصاف ثبوتیه را داشته باشید ثبات قدم و یاد خدا، اطاعت خدا و اطاعت پیغمبر این اوصاف را ذکر فرمود و صفات سلبی را هم ذکر فرمود: ﴿وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا﴾ و صفت سلبی دیگر را هم ذکر کرد فرمود: ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ به عنوان فخرفروشی و شهرت طلبی حرکت نکنید این مطلب را که میتواند بخش هفتم باشد هم بازگو کرد فرمود: ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ یعنی ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ ٭ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ مثل آن گروه نباشید که به عنوان فخرفروشی حرکت کردند به عنوان شهرت طلبی حرکت کردند و خودشان از راه خدا منصرف میشدند و دیگران را از راه خدا و طی طریق خدا منصرف میکردند مثل آنها نباشید و چون این مطلب مهمتر از آن بخش دیگر است آن را در آیه جداگانه ذکر فرمود: ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ از اینکه این ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ با واو هست و اذ یقول که بعداً آمده بدون واو است معلوم میشود ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ تتمه جریان همان مشرکینی است که ﴿بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ﴾ خارج شدند این میشود وصف چهارم برای آنها و ذات اقدس الهی به مجاهدان جبهههای اسلامی میفرماید که ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا﴾ این یک، ﴿وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ دو، ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ سه، ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ چهار، خب شیطان که اعمال انسان را تزیین میکند این اعمال در مقابل اقوال یا عقائد نیست این اعمال به معنای عام است که عقیده، قول، فعل هر سه را شامل میشود اولاً گاهی شیطان در بخش عقیده که آن عقاید شرک آلود را تزیین میکند و گاهی اعمال شهوت انگیز را تزیین میکند گاهی اعمال غضب آلود را انسان بالأخره بیش از این سه شأن ندارد و بیش از این سه کار هم نمیکند یعنی آنچه که خود انسان در درون خود فحص میکند یا از تجارب بیرونی مدد میگیرد میبیند تمام کارهای انسانی در این سه شأن است یا به اندیشههای او برمیگردد که مسائل فکری و علمی است یا به عمل او، عمل او هم یا جذب ملایم است میشود شهوت یا دفع منافی است میشود غضب لذا گفتند کارهای انسانی یا به علم و اندیشه برمیگردد یا به شهوت برمیگردد یا به غضب و علم اخلاق هم برای اصلاح همین سه شأن است یعنی این سه بخشی که در نهان و نهاد انسان تعبیه شده است اگر انسان در سایه تعلیمات دینی این سه بخش را اصلاح هم کرد متخلق خوبی خواهد بود خب این بخش که خیلی مهم است فرمود شیطان هم عقاید سوء و باطل را برای مشرکان به عنوان یک مکتب نو و حق جلوه میدهد که درباره مشرکین آیاتش فراوان است که شرک را و وثنیت و صنمیت را برای مشرکین زیبا نشان میدهیم و هم در جریان شهوت رانی این کار را زیبا نشان میدهد خب ﴿زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ﴾ بنابر اینکه مزین شیطان باشد هم در بحثهای غضب و نظامی و جنگی و کشتار اعمال انسان را زیبا نشان میدهد مثل این آیه و مانند این آیه که ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ سرّ اینکه شیطان در تمام مجاری سهگانه اثر دارد این است که انسان یک موجود متفکر و مختار است یعنی کار را روی اندیشه انجام میدهد تا یک مطلبی را نفهمد و تصمیم نگیرد نمیکند شیطان برای اینکه انسان به دام گناه بیفتد در محدوده عمل او مستقیماً راه پیدا نمیکند از مجاری ادراکی و اندیشه و علم او، او را فریب میدهد لذا در بخشهایی از قرآن کریم راه نفوذ شیطان را ذات اقدس الهی چنین ترسیم کرد که ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ﴾ ﴿وَ َلأُضِلَّنَّهُمْ وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾ تمنیه اضلال، اغوا، تزیین همه اینها تصرف در مجاری ادراکی است من چیزی را بر آنها زیبا جلوه میدهم آنها را با امنیه و آرزو میگیرم آنها را از هدف بازمیدارم راه بد نشانشان میدهم همه اینها تصرف در مجاری ادراکی است هیچ ممکن نیست انسان بدون تصمیمگیری و درک قبلی به دام بیفتد اگر بدون درک قبلی و بدون تصمیم یک کار خلافی کرده است که اشتباه است و رفع عن امتی ... با آن تصمیم قبلی اگر به دام افتاد میشود معصیت لذا شیطان در مجاری ادراکی اثر میکند از این جهت قرآن کریم این سه بخش را قلمرو نفوذ شیطنت شیطان قرار داد یعنی بخش عقاید، بخش شهوترانی گرایش به شهوت، و بخش غضب اصل این کار را شیطان برایشان زیبا نشان داد که کار خوبی است جنگ با مسلمانها خوب است براندازی نظام اسلامی خوب است کشتن رهبر مسلمین و کشتن سران اسلامی چیز خوبی است اصل کار را کرد ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ برای اینکه اینها بر این کار بعد از اینکه کار زیبا جلوه داده شد و تصمیم گرفتند بخواهند اقدام بکنند تهییج بشوند تشجیع بشوند گاه وعدهها و وعیدهایی هم فراسوی اینها نصب کرده و گفت ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ امروز کسی بالاتر از شما نیست کسی بر شما غالب بشود شما گروه زیاد هستید آنها کم شما مسلحید آنها بی سلاح شما از قدرت اقتصادی برخوردارید آنها تهی دستند بنابراین وجهی ندارید که شما شکست بخورید ﴿وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ و اگر هم یک وقتی مشکلی پیدا کردید من شما را پناه میدهم پناه سیاسی میدهم، پناه نظامی میدهم شما جزء پناهندگان ما باشید گرچه جار را به معنی همسایه گرفتند ولی جار همان جاره هست یعنی مجیر یعنی پناه دهنده این جوار و پناه دهندگی همیشه بود الآن به صورت پناهندگی سیاسی یا اجتماعی در کشورها مطرح است آن روز هم بین قبایل مطرح بود که من مجیر شما هستم و در صدر اسلام هم گاهی یک کافر از دولت اسلامی پناهندگی اجتماعی و امنیتی یا سیاسی موقت یا غیر موقت طلب میکرد ﴿وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ حالا اگر در میدان جنگ بود یا مثلاً غیر میدان جنگ یک کافری یک امنیت سیاسی پناهندگی اجتماعی یا سیاسی موقت از شما خواست که بیاید تحقیق کند قرآن را گوش کند حرفهای شما را گوش کند استدلالهای شما را گوش کند بعد هم برگردد حالا نمیخواهد ایمان بیاورد به عنوان یک پژوهشگر دینی میخواهد بیاید ﴿وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ﴾ پناه بدهید ﴿حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ﴾ اگر خواست خب میماند اگر نه برایش روشن نشد ﴿ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ او را در کمال امنیت به شهرش برگردانید این رسمی بود بین مسلمین و غیر مسلمین قبل از اسلام و بعد از اسلام، اسلام هم این را امضا کرده در محدودههای خاص خودش شیطان به اینها گفت من به شما پناهندگی میدهم این تأیید میکند آن نقلی که بعضی از روایات ما آمده است که وقتی قریش خواستند حرکت کنند با قبیله بنی کنانه مشکل داشتند چون کسی را از آنها کشته بودند گفتند ما اگر از این طرف حرکت کنید به طرف بدر برویم سراقة بن مالک که رهبر قبیله بنی کنانه هست با آن نظامیهایش حرکت کنند علیه ما شورشی ایجاد کنند از پشت سر ما را تعقیب کنند ما بین راه گیر کنیم چه میشود این مشکل را داشتند میگویند شیطان به صورت آن سراقة بن مالک که رهبر قبیله بنی کنانه بود و خونی از اینها طلب داشت درآمد گفت که من نه تنها به سود قبیلهام علیه شما قیام نمیکنم بلکه به شما پناهندگی هم میدهم این است گفتند شیطان به این صورت درآمده است خب پس ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ این یک مطلب گرچه سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) احتمال دادند که ﴿وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ﴾ بیان و تفسیر همان تزیین باشد اما این حتمال دوم راجح به نظر میرسد و آن این است که مسئله تزیین غیر از مسئله تغلیب است تغلیب کردن یعنی گفتند شما غالبید این مربوط به بخش عمل برمیگردد اما تزیین به مرحله اصل تصمیم برمیگردد اصل کار را بر اینها زیبا نشان داد که کار، کار خوبی است گاهی ممکن است انسان از حسن فاعلی برخوردار باشد ولی قدرت اقدام نداشته باشد شیطان در بخش حسن فاعلی تحسین کرده گفت کار، کار حسن است در بخش اقدام هم گفت که دلیلی ندارد که شما اقدام نکنید کار، کار خوبی است خب شما اهل شکست هم که نیستید برای اینکه از جهت نظامی پیروزید و بر فرض هم مشکلی داشته باشید حل آن مشکل به عهده من است ﴿وَ إِنّی جارٌ لَکُمْ﴾ با این تزیین و تغلیب و اجاره یعنی با آن زیبا دادن اصل عمل با تشریع بر غلبه با پناهندگی اینها وارد میدان شدند وقتی در مصاف با یکدیگر بر خورد کردند ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ﴾ در طلیعه امر مشرکین هراسی نداشتند برای اینکه ﴿وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ﴾ بود اما در اثنای هماورد و رزم که ﴿یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ پشت سر هم میبینند اسیر میدهند و کشته میدهند در چنین فضایی شیطان فرار کرد ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ﴾ یعنی این فئهای که ﴿تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ﴾ که در اوائل سورهٴ مبارکهٴ آل عمران بحث شده است ﴿قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ این فئتان وقتی در اثنای گرماگرم رزم با یکدیگر برخورد کردند ﴿نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ این که میگفت من به شما پناهندگی سیاسی میدهم اینکه میگفت ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ﴾ این دیدند که به عقب دارد برمیگردد نفوذ همان رجوع قهقراست به عقب دارد برمیگردد حرفش این است که ﴿إِنّی بَریءٌ مِنْکُمْ﴾ من از شما بیزارم تبرئه میکنم خودم را از شما ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ من چیزهایی را میبینم که شما نمیبینید و یقیناً شما شکست میخورید ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ حالا ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ تتمه کلام اوست که از بعضی از تاریخها و نقلها برمیآید یا نه، ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ کلام اوست و تمام میشود ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ سخن خداست به هر تقدیر اگر کلام او باشد مشابهش در قرآن کریم در جای دیگر هست و اینجا هم که خدا کلام او را نقل کرده بدون رد ذکر کرده پس معلوم میشود ممضی است چون اگر سخنی را قرآن کریم نقل بکند و رد نکند معلوم میشود مورد قبول خداست قرآن که مجمع اقوال این و آن نیست یک قول را نقل بکند بدون ابطال بگذرد هیچ مکتبی در عالم نیست مگر اینکه اگر قرآن کریم او را نقل کرده به صحت و سقم او هم فتوا داده و اگر سخن او نباشد کلام خدا باشد که خب حجت است ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ برخیها احتمال دادند که تمام این کارها بر اثر تصرف در مجاری ادراکی باشد نه اینکه به صورت کسی درآمده باشد این محتمل هست اما مطابق با ظاهر نیست محتمل هست که در همان مجاری ادراکی در حد وسوسه در حد خاطرات این سه چهار حرف را زده باشد برخی از کارها را کرده باشد که ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ گاهی انسان به جایی میرسد که زشت را زیبا میبیند زیبا را زشت میبیند بعد از اینکه زیبا را زشت دید زشت را زیبا دید آنگاه شروع به اقدام میکند این کار، کار تسویل است نفس مسوله در طلیعه امر کارش همین است وقتی این کارها را کرد نوبت به نفس اماره میرسد اول که نفس اماره نیست اینکه فرمود: ﴿وَ ما أُبَرِّی نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ﴾ اول که نفس اماره یا نیست یا اگر هست خزیده است و خمیده است اول که فرمان به سوء نمیدهند هیچ مسلمان هیچ آدم عاقلی در طلیعه امر عالماً عامداً خلاف نمیکند که این اماره مال مرحله بعد است اول نفس مسوله است که ﴿سَوَّلَتْ لی نَفْسی﴾ نفس مسوله کارش هنر کاذب است بیان ذلک این است که تسویل یعنی زیبا نشان دادن این هنر را این نفس در طلیعه امر دارد که پلیدترین کار را به صورت زیباترین عمل دربیاورد شما دیدید یک تابلوساز ماهر اگر یک آدم معتقد معتدلی باشد درون و بیرون تابلو پشت و رویش یک مصالح خوب و شفافی درست میکند که سالها این تابلو میماند اما اگر یک انسان فریبکار و دغلبازی باشد تمام این خاک ارهها و آشغالها و اینها را پشت تابلو میگذارد یک قشر شفافی روی آن میکشد که بعد از یک سه چهار ماه شما میبینید این تابلو فاسد شد و از پا درآمد نفس مسوله هنر تابلوسازی را دارد یعنی تمام آن مفاسد و قبایح را که زباله است در درون این تابلو جاسازی میکند یک قشر زیبا و شفافی را روی این زبالهها میکشد و این کار را به عنوان یک تابلوی زیبا در برابر چشم آدم جلوه میدهد به انسان میفروشد تسویل یعنی قبیح را حسن نشان دادن یک تدلیسی است یک مشاطهگری ماهرانه است گاهی میشود برادرکشی را که جزء قبیحترین کارهای خانوادگی است این را به صورت زیبا نشان میدهد برادران یوسف هم همین حرف را زدند وجود مبارک یعقوب (سلام الله علیه) هم همین حرف را زده هم آنها گفتند و هم وجود مبارک یعقوب گفت ﴿سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ﴾ آنها هم قبول کردند سولت شیطان تسویل کرد این نفس برای ما یوسف را به چاه انداختن به عنوان زیبا به شما نشان داد ما تصمیم گرفتیم چه کنیم بهترین کاری که روی آن توافق کردیم همین بود خب یک انسان پاک و معصومی مثل یوسف (سلام الله علیه) را آن هم برادران او با دست خودشان در بیابانی که کسی نیست به چاه بیندازند این را زیبا دیدند چه اینکه سامری پلید سامری هم یک آدم کوچکی نبود سالها این مسائل را گذرانده یک آدم ملای درس خوانده با کرامتی هم بود اینکه گفت ﴿قَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ مگر هرکسی اثر فرشته را میبیند ... پس معلوم میشود چه اینکه در بحثهای دیروز هم اشاره شد که انسان تا نفس میکشد در معرض خطر هست همین است بین خوف و رجاء هم باید باشد آنکه میگوید ﴿فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ که آدم معمولی نبود این شرک و بت پرستی را در برابر توحید و خداپرستی زیبا میبیند برای اینکه یک عدهای چند نفری به دنبال او راه بیفتند یک چند روزی این ﴿أَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَدًا لَهُ خُوارٌ﴾ بعد هم وقتی که به آن روز سیاه نشست در برابر موسای کلیم (سلام الله علیه) اعتراف کرد ﴿سَوَّلَتْ لی نَفْسی﴾ بله نفس مسوله من این کار را زیبا نشان دارد من هم دست زدم به ترویج گوساله پرستی خب در برابر پیغمبر زمان و امام زمان خود یعنی موسای کلیم (سلام الله علیه) در برابر توحید یعنی بت پرستی این را قبول کرد این تمام این زبالهها را پشت صحنه پنهان میکند یک قشر زیبای جاه طلبی و دنیا خواهی روی آن میکشد به عنوان تابلوی زرین به آدم نشان میدهد آدم هم باور میکند تزیین این است که این کار را بدون پرده این کار را انجام میدهد گاهی هم پشت پرده انجام میدهد ظاهر زیبا باطن قبیح را اصلاً مطرح نمیکند گاهی هم نه همین این باطن را میگوید شما نمیبینید این چیز خوبی است شما نابینایید پس تسویل کارش همین است که زشت را زیبا نشان میدهد در این گونه از موارد وقتی زشت را زیبا نشان داد اینها اقدام میکنند میخواهند اقدام بکنند مشکلات عملی دارند مشکلات عملیشان با همین راهها حل میشود آن بخشی که فرمود: ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ آن قابل هست که بر تصرف در مجاری ادراکی حمل بشود یعنی از راه وسوسه و ﴿یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ﴾ آنها حل میشود اما این سه چهار کار به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه (رضوان الله علیه) اینها با وجه دوم هماهنگتر است یعنی با آن تمثل هماهنگتر است اینکه میگوید ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ این هم البته باز ممکن است که در همان وسوسه باشد اما اینکه بگوید ﴿وَ إِنّی جارٌ لَکُمْ﴾ من به شما پناهندگی میدهم پناهندگی سیاسی یا اجتماعی میدهم بالأخره یک کسی را باید دیده باشند به مشرکین بگوید من شما را پناه میدهم ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ یک کسی را باید دیده باشند که دارد به قهقرا پشت پشت دارد برمیگردد و باید کسی را دیده باشند که بگوید ﴿إِنّی بَریءٌ مِنْکُمْ إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ همه این حرفها نشان میدهد که شیطان بر اینها به صورت متمثل شد خب ظاهر قرآن این را تقویت میکند به صورت انسان درآمده است گاهی هم شیاطین انس داریم شیاطین جن هم داریم آن ابلیس گاهی به صورت شیطان انسی درمیآید گاهی به صورت شیطان جنی درمیآید گاهی هم به صورت معمول خودش است این شیاطین الانس و الجن در قرآن مطرح شده است برخیها شیطانند شیطان انسیاند برخیها شیطان جنیاند و برخی نه خود همان شیطان جنی همان من الجن هستند بعضیها هم خود ابلیساند حالا در این گونه از موارد سخن از ابلیس نیست ممکن است بعضی از زیرمجموعههای او باشند که گفت ﴿إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ﴾ در بعضی از موارد هم خود این شیطان مسلمانها را مرعوب میکرد منتها مسلمین گوش به حرف شیطان نمیدادند در آیه 173 سورهٴ مبارکهٴ آل عمران که قبلاً بحثش گذشت این بود درباره مجاهدان نستوه فرمود: ﴿الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ ٭ الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیمانًا وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ﴾ در صحنه نبرد بعضیها که میگویند شیطان به صورت همان منافق درآمده است به این مجاهدان نستوه گفتند که مشرکین اعتلاف کردند علیه شما بپرهیزید ﴿قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ﴾ بترسید ﴿فَزادَهُمْ إیمانًا﴾ هیچ هراسی نداشتند ﴿وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ حشر از بخش دیگری سخن به میان آمده زیرا آیه 16 سوره حشر فرمود: ﴿کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِْلإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمّا کَفَرَ قالَ إِنّی بَریءٌ مِنْکَ إِنّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمینَ﴾ گاهی شیطان حالا با تمثل است یا با همان وسوسه درونی کسی را وادار به کفر میکند وقتی این شخص کافر شد خود شیطان از او منزجر میشود و میگوید ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمینَ﴾ هر دو راه ممکن است لکن ظاهر بعضی از این تعبیرات با تمثل سازگارتر است تمثل هیچ دلیل عقلی برخلافش نیست اینکه انسان میبیند و دیگری نبیند برای او متمثل بشود این رواست بنابراین هر دو قسمش ممکن است و ظاهر برخی از نقلها هم تمثل را تقویت میکند اینها را آورده وسط اینها را به دام انداخت دارد فرار میکند که اینها بترسند از این به بعد اگر مشرکین در اثنای هماورد بدر آن قدرت اولی را اعمال میکردند که فرار نمیکردند اگر میدانستند که مسلمانها همین سیصد و اندی نفرند و جنگشان هم جنگ انتفاضه هست در حقیقت فرار نمیکردند اما وقتی که یک عده فرشتهها را مثلاً دیدند یا او گفت من فرشتهها را میبینم نگفت فرشتهاند یک کسانی هستند که من میبینم شما نمیبینید این باعث مرعوف شدن او بود همین ﴿سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ همین است اینها مجبور شدند و فرار کردند در موارد دیگری هم دارد که ما فرشتگان را آوردیم و متمثل کردیم نظیر همان اوائل همین سورهٴ مبارکهٴ آل عمران بود که ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ به ملائکه هم گفتیم که آیه 12 سوره انفال ﴿إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ که محتمل بود خود فرشتگان دست به شمشیر بکنند نه تنها فرشتگان در مجاری ادراکی مجاهدین تصرف بکنند پس تمثل امکان دارد خب چون این چنین است در آن حال شیطان فرار کرد و اینها هم مرعوب شدند ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ وقتی که آورد به دام انداخت فرار میکند اگر بگویند چرا فرار میکنی؟ میگفت ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ این ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ را که برای نصیحت نمیگوید که برای ایجاد رعب میگوید وگرنه آنها در همان حال هم اگر چنانچه تسلیم میشدند و ایمان میآوردند اهل بهشت بودند در همان حال اگر قبول میکردند اسلام را و توبه میکردند اهل بهشت بودند ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنّی أَخافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ سخن شیطان این بود اما منافقون و کسانی که ﴿فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ هستند این ﴿الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ هم شامل کافر میشود هم شامل منافق هم شامل فاسق حالا یا از سنخ عطف عام بر خاص است برخلاف عطف خاص بر عام یا چون تفصیل قاطع شرکت است منظور از ﴿الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ غیر از منافقیناند حرف منافقین و بیماردلان این است که این مسلمانها فریب خوردهاند ساده لوحاند خودشان را به کشتن میدهند برای اینکه اینها سیصد و اندیاند در برابر هزار نفر مسلح آمدند خودشان را به کشتن میدهند برای چه آمدند اصلاً اینها فریب خوردهاند ساده لوحاند در همین دفاع مقدس هشت سال هم یک عدهای همین حرف را میزدند میگفتند اینها بسیجیاند اینها ساده لوحاند فریب خوردند خودشان را به کشتن میدهند به بهانه بهشت فریب خوردند و به کشتن میدهند در حالی که هیچ فاصلهای بین شهادت و بهشت نیست طبق بیان نورانی سید الشهداء (سلام الله علیه) فرمود: «صبراً بنی الکرامه» فرمود شما فرزندان کرامتید صبر کنید «ما الموت الا قنطره» مرگ یک پلی است مردن همان و بهشت همان دیگر حال فشار جان دادن و امثال ذلک نیست این دیگر روضة من ریاض الجنه «ما الموت الا قنطره» و همه برکات به وسیله همین ایمان است منتها آنها میگویند که ﴿غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ﴾ ذات اقدس الهی کاملاً این سخن را ابطال کرده است فرمود سخن از غرور نیست سخن از توکل است ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ چه مغرور شده دین حق است مما لاریب فیه و نیازی به مجاهد دارد این هم که بین الرشد است جهاد فی سبیل الله برای «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» هم حق است لاریب فیه پس ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ اینکه فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ﴾ یعنی توکل است فریب نیست و ذات اقدس الهی عزیز است و غالب است و قبلاً هم گذشت که غلبه معنای حقیقی عزت نیست لازمه معناست و چون حکیم است میداند برابر حکمت کار بکند که چه کسی را پیروز بکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
انسان مؤمن خود ایمان او یکی از مراحل نام و یاد خداست این باعث طمأنینه است
برای اینکه طمأنینه بیشتری حاصل بشود باید ثبات قدم داشته باشد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ ٭ وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ وَ إِنّی جارٌ لَکُمْ فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنّی بَریءٌ مِنْکُمْ إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنّی أَخافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾
سفارشات نظامی عموماً و آنچه در جریان جنگ بدر خصوصاً اتفاق افتاد در این آیات مطرح است امور ششگانهای را به عنوان وظیفه نظامی ذکر فرمود که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا﴾ ثبات از یک سو، ثبات قدم از یک سو، و کثرت نام خدا از سوی دیگر اطمینان قلب به نام خدا لکن انسان مومن درجهای از ایمان او باعث ثبات قلب اوست چون به همان درجه به یاد خدا و نام خداست ولی وقتی خطر پیش میآید برای اینکه طمأنینه کامل حاصل بکند باید نام خدا را حفظ بکند تا آن طمأنینه پدید بیاید اگر گفته میشود ﴿أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ این دعوت به تحصیل ذکر است یعنی اگر بخواهید قلب شما مطمئن بشود و از اضطراب نجات پیدا کنید نام خدا و یاد خدا را احیا کنید پس انسان مؤمن خود ایمان او یکی از مراحل نام و یاد خداست این باعث طمأنینه است و برای اینکه طمأنینه بیشتری حاصل بشود باید ثبات قدم داشته باشد و از آن نعمت قبلی طرفی ببندد بهره بگیرد و از آنها استفاده بکند و بیشتر به نام خدا به سر ببرد تا طمأنینه بیشتری فراهم بکند پس مرحله اول ایمان به خدا باعث بخشی از طمأنینه است تثبیت قدم باعث ذکر خداست و ذکر خدا طمأنینه جدید را به همراه دارد بعد از اینکه فرمود آن اوصاف ثبوتیه را داشته باشید ثبات قدم و یاد خدا، اطاعت خدا و اطاعت پیغمبر این اوصاف را ذکر فرمود و صفات سلبی را هم ذکر فرمود: ﴿وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا﴾ و صفت سلبی دیگر را هم ذکر کرد فرمود: ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ به عنوان فخرفروشی و شهرت طلبی حرکت نکنید این مطلب را که میتواند بخش هفتم باشد هم بازگو کرد فرمود: ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ یعنی ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ ٭ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ مثل آن گروه نباشید که به عنوان فخرفروشی حرکت کردند به عنوان شهرت طلبی حرکت کردند و خودشان از راه خدا منصرف میشدند و دیگران را از راه خدا و طی طریق خدا منصرف میکردند مثل آنها نباشید و چون این مطلب مهمتر از آن بخش دیگر است آن را در آیه جداگانه ذکر فرمود: ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ از اینکه این ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ با واو هست و اذ یقول که بعداً آمده بدون واو است معلوم میشود ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ﴾ تتمه جریان همان مشرکینی است که ﴿بَطَرًا وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ﴾ خارج شدند این میشود وصف چهارم برای آنها و ذات اقدس الهی به مجاهدان جبهههای اسلامی میفرماید که ﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرًا﴾ این یک، ﴿وَ رِئاءَ النّاسِ﴾ دو، ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ سه، ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ چهار، خب شیطان که اعمال انسان را تزیین میکند این اعمال در مقابل اقوال یا عقائد نیست این اعمال به معنای عام است که عقیده، قول، فعل هر سه را شامل میشود اولاً گاهی شیطان در بخش عقیده که آن عقاید شرک آلود را تزیین میکند و گاهی اعمال شهوت انگیز را تزیین میکند گاهی اعمال غضب آلود را انسان بالأخره بیش از این سه شأن ندارد و بیش از این سه کار هم نمیکند یعنی آنچه که خود انسان در درون خود فحص میکند یا از تجارب بیرونی مدد میگیرد میبیند تمام کارهای انسانی در این سه شأن است یا به اندیشههای او برمیگردد که مسائل فکری و علمی است یا به عمل او، عمل او هم یا جذب ملایم است میشود شهوت یا دفع منافی است میشود غضب لذا گفتند کارهای انسانی یا به علم و اندیشه برمیگردد یا به شهوت برمیگردد یا به غضب و علم اخلاق هم برای اصلاح همین سه شأن است یعنی این سه بخشی که در نهان و نهاد انسان تعبیه شده است اگر انسان در سایه تعلیمات دینی این سه بخش را اصلاح هم کرد متخلق خوبی خواهد بود خب این بخش که خیلی مهم است فرمود شیطان هم عقاید سوء و باطل را برای مشرکان به عنوان یک مکتب نو و حق جلوه میدهد که درباره مشرکین آیاتش فراوان است که شرک را و وثنیت و صنمیت را برای مشرکین زیبا نشان میدهیم و هم در جریان شهوت رانی این کار را زیبا نشان میدهد خب ﴿زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ﴾ بنابر اینکه مزین شیطان باشد هم در بحثهای غضب و نظامی و جنگی و کشتار اعمال انسان را زیبا نشان میدهد مثل این آیه و مانند این آیه که ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ سرّ اینکه شیطان در تمام مجاری سهگانه اثر دارد این است که انسان یک موجود متفکر و مختار است یعنی کار را روی اندیشه انجام میدهد تا یک مطلبی را نفهمد و تصمیم نگیرد نمیکند شیطان برای اینکه انسان به دام گناه بیفتد در محدوده عمل او مستقیماً راه پیدا نمیکند از مجاری ادراکی و اندیشه و علم او، او را فریب میدهد لذا در بخشهایی از قرآن کریم راه نفوذ شیطان را ذات اقدس الهی چنین ترسیم کرد که ﴿لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ وَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ﴾ ﴿وَ َلأُضِلَّنَّهُمْ وَ َلأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾ تمنیه اضلال، اغوا، تزیین همه اینها تصرف در مجاری ادراکی است من چیزی را بر آنها زیبا جلوه میدهم آنها را با امنیه و آرزو میگیرم آنها را از هدف بازمیدارم راه بد نشانشان میدهم همه اینها تصرف در مجاری ادراکی است هیچ ممکن نیست انسان بدون تصمیمگیری و درک قبلی به دام بیفتد اگر بدون درک قبلی و بدون تصمیم یک کار خلافی کرده است که اشتباه است و رفع عن امتی ... با آن تصمیم قبلی اگر به دام افتاد میشود معصیت لذا شیطان در مجاری ادراکی اثر میکند از این جهت قرآن کریم این سه بخش را قلمرو نفوذ شیطنت شیطان قرار داد یعنی بخش عقاید، بخش شهوترانی گرایش به شهوت، و بخش غضب اصل این کار را شیطان برایشان زیبا نشان داد که کار خوبی است جنگ با مسلمانها خوب است براندازی نظام اسلامی خوب است کشتن رهبر مسلمین و کشتن سران اسلامی چیز خوبی است اصل کار را کرد ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ برای اینکه اینها بر این کار بعد از اینکه کار زیبا جلوه داده شد و تصمیم گرفتند بخواهند اقدام بکنند تهییج بشوند تشجیع بشوند گاه وعدهها و وعیدهایی هم فراسوی اینها نصب کرده و گفت ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ امروز کسی بالاتر از شما نیست کسی بر شما غالب بشود شما گروه زیاد هستید آنها کم شما مسلحید آنها بی سلاح شما از قدرت اقتصادی برخوردارید آنها تهی دستند بنابراین وجهی ندارید که شما شکست بخورید ﴿وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ و اگر هم یک وقتی مشکلی پیدا کردید من شما را پناه میدهم پناه سیاسی میدهم، پناه نظامی میدهم شما جزء پناهندگان ما باشید گرچه جار را به معنی همسایه گرفتند ولی جار همان جاره هست یعنی مجیر یعنی پناه دهنده این جوار و پناه دهندگی همیشه بود الآن به صورت پناهندگی سیاسی یا اجتماعی در کشورها مطرح است آن روز هم بین قبایل مطرح بود که من مجیر شما هستم و در صدر اسلام هم گاهی یک کافر از دولت اسلامی پناهندگی اجتماعی و امنیتی یا سیاسی موقت یا غیر موقت طلب میکرد ﴿وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ حالا اگر در میدان جنگ بود یا مثلاً غیر میدان جنگ یک کافری یک امنیت سیاسی پناهندگی اجتماعی یا سیاسی موقت از شما خواست که بیاید تحقیق کند قرآن را گوش کند حرفهای شما را گوش کند استدلالهای شما را گوش کند بعد هم برگردد حالا نمیخواهد ایمان بیاورد به عنوان یک پژوهشگر دینی میخواهد بیاید ﴿وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ﴾ پناه بدهید ﴿حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ﴾ اگر خواست خب میماند اگر نه برایش روشن نشد ﴿ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ﴾ او را در کمال امنیت به شهرش برگردانید این رسمی بود بین مسلمین و غیر مسلمین قبل از اسلام و بعد از اسلام، اسلام هم این را امضا کرده در محدودههای خاص خودش شیطان به اینها گفت من به شما پناهندگی میدهم این تأیید میکند آن نقلی که بعضی از روایات ما آمده است که وقتی قریش خواستند حرکت کنند با قبیله بنی کنانه مشکل داشتند چون کسی را از آنها کشته بودند گفتند ما اگر از این طرف حرکت کنید به طرف بدر برویم سراقة بن مالک که رهبر قبیله بنی کنانه هست با آن نظامیهایش حرکت کنند علیه ما شورشی ایجاد کنند از پشت سر ما را تعقیب کنند ما بین راه گیر کنیم چه میشود این مشکل را داشتند میگویند شیطان به صورت آن سراقة بن مالک که رهبر قبیله بنی کنانه بود و خونی از اینها طلب داشت درآمد گفت که من نه تنها به سود قبیلهام علیه شما قیام نمیکنم بلکه به شما پناهندگی هم میدهم این است گفتند شیطان به این صورت درآمده است خب پس ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ این یک مطلب گرچه سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) احتمال دادند که ﴿وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ﴾ بیان و تفسیر همان تزیین باشد اما این حتمال دوم راجح به نظر میرسد و آن این است که مسئله تزیین غیر از مسئله تغلیب است تغلیب کردن یعنی گفتند شما غالبید این مربوط به بخش عمل برمیگردد اما تزیین به مرحله اصل تصمیم برمیگردد اصل کار را بر اینها زیبا نشان داد که کار، کار خوبی است گاهی ممکن است انسان از حسن فاعلی برخوردار باشد ولی قدرت اقدام نداشته باشد شیطان در بخش حسن فاعلی تحسین کرده گفت کار، کار حسن است در بخش اقدام هم گفت که دلیلی ندارد که شما اقدام نکنید کار، کار خوبی است خب شما اهل شکست هم که نیستید برای اینکه از جهت نظامی پیروزید و بر فرض هم مشکلی داشته باشید حل آن مشکل به عهده من است ﴿وَ إِنّی جارٌ لَکُمْ﴾ با این تزیین و تغلیب و اجاره یعنی با آن زیبا دادن اصل عمل با تشریع بر غلبه با پناهندگی اینها وارد میدان شدند وقتی در مصاف با یکدیگر بر خورد کردند ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ﴾ در طلیعه امر مشرکین هراسی نداشتند برای اینکه ﴿وَ یُقَلِّلُکُمْ فی أَعْیُنِهِمْ﴾ بود اما در اثنای هماورد و رزم که ﴿یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ پشت سر هم میبینند اسیر میدهند و کشته میدهند در چنین فضایی شیطان فرار کرد ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ﴾ یعنی این فئهای که ﴿تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ﴾ که در اوائل سورهٴ مبارکهٴ آل عمران بحث شده است ﴿قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْری کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ﴾ این فئتان وقتی در اثنای گرماگرم رزم با یکدیگر برخورد کردند ﴿نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ این که میگفت من به شما پناهندگی سیاسی میدهم اینکه میگفت ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ﴾ این دیدند که به عقب دارد برمیگردد نفوذ همان رجوع قهقراست به عقب دارد برمیگردد حرفش این است که ﴿إِنّی بَریءٌ مِنْکُمْ﴾ من از شما بیزارم تبرئه میکنم خودم را از شما ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ من چیزهایی را میبینم که شما نمیبینید و یقیناً شما شکست میخورید ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ حالا ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ تتمه کلام اوست که از بعضی از تاریخها و نقلها برمیآید یا نه، ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ کلام اوست و تمام میشود ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ سخن خداست به هر تقدیر اگر کلام او باشد مشابهش در قرآن کریم در جای دیگر هست و اینجا هم که خدا کلام او را نقل کرده بدون رد ذکر کرده پس معلوم میشود ممضی است چون اگر سخنی را قرآن کریم نقل بکند و رد نکند معلوم میشود مورد قبول خداست قرآن که مجمع اقوال این و آن نیست یک قول را نقل بکند بدون ابطال بگذرد هیچ مکتبی در عالم نیست مگر اینکه اگر قرآن کریم او را نقل کرده به صحت و سقم او هم فتوا داده و اگر سخن او نباشد کلام خدا باشد که خب حجت است ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ برخیها احتمال دادند که تمام این کارها بر اثر تصرف در مجاری ادراکی باشد نه اینکه به صورت کسی درآمده باشد این محتمل هست اما مطابق با ظاهر نیست محتمل هست که در همان مجاری ادراکی در حد وسوسه در حد خاطرات این سه چهار حرف را زده باشد برخی از کارها را کرده باشد که ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ گاهی انسان به جایی میرسد که زشت را زیبا میبیند زیبا را زشت میبیند بعد از اینکه زیبا را زشت دید زشت را زیبا دید آنگاه شروع به اقدام میکند این کار، کار تسویل است نفس مسوله در طلیعه امر کارش همین است وقتی این کارها را کرد نوبت به نفس اماره میرسد اول که نفس اماره نیست اینکه فرمود: ﴿وَ ما أُبَرِّی نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ﴾ اول که نفس اماره یا نیست یا اگر هست خزیده است و خمیده است اول که فرمان به سوء نمیدهند هیچ مسلمان هیچ آدم عاقلی در طلیعه امر عالماً عامداً خلاف نمیکند که این اماره مال مرحله بعد است اول نفس مسوله است که ﴿سَوَّلَتْ لی نَفْسی﴾ نفس مسوله کارش هنر کاذب است بیان ذلک این است که تسویل یعنی زیبا نشان دادن این هنر را این نفس در طلیعه امر دارد که پلیدترین کار را به صورت زیباترین عمل دربیاورد شما دیدید یک تابلوساز ماهر اگر یک آدم معتقد معتدلی باشد درون و بیرون تابلو پشت و رویش یک مصالح خوب و شفافی درست میکند که سالها این تابلو میماند اما اگر یک انسان فریبکار و دغلبازی باشد تمام این خاک ارهها و آشغالها و اینها را پشت تابلو میگذارد یک قشر شفافی روی آن میکشد که بعد از یک سه چهار ماه شما میبینید این تابلو فاسد شد و از پا درآمد نفس مسوله هنر تابلوسازی را دارد یعنی تمام آن مفاسد و قبایح را که زباله است در درون این تابلو جاسازی میکند یک قشر زیبا و شفافی را روی این زبالهها میکشد و این کار را به عنوان یک تابلوی زیبا در برابر چشم آدم جلوه میدهد به انسان میفروشد تسویل یعنی قبیح را حسن نشان دادن یک تدلیسی است یک مشاطهگری ماهرانه است گاهی میشود برادرکشی را که جزء قبیحترین کارهای خانوادگی است این را به صورت زیبا نشان میدهد برادران یوسف هم همین حرف را زدند وجود مبارک یعقوب (سلام الله علیه) هم همین حرف را زده هم آنها گفتند و هم وجود مبارک یعقوب گفت ﴿سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ﴾ آنها هم قبول کردند سولت شیطان تسویل کرد این نفس برای ما یوسف را به چاه انداختن به عنوان زیبا به شما نشان داد ما تصمیم گرفتیم چه کنیم بهترین کاری که روی آن توافق کردیم همین بود خب یک انسان پاک و معصومی مثل یوسف (سلام الله علیه) را آن هم برادران او با دست خودشان در بیابانی که کسی نیست به چاه بیندازند این را زیبا دیدند چه اینکه سامری پلید سامری هم یک آدم کوچکی نبود سالها این مسائل را گذرانده یک آدم ملای درس خوانده با کرامتی هم بود اینکه گفت ﴿قَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ مگر هرکسی اثر فرشته را میبیند ... پس معلوم میشود چه اینکه در بحثهای دیروز هم اشاره شد که انسان تا نفس میکشد در معرض خطر هست همین است بین خوف و رجاء هم باید باشد آنکه میگوید ﴿فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ﴾ که آدم معمولی نبود این شرک و بت پرستی را در برابر توحید و خداپرستی زیبا میبیند برای اینکه یک عدهای چند نفری به دنبال او راه بیفتند یک چند روزی این ﴿أَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَدًا لَهُ خُوارٌ﴾ بعد هم وقتی که به آن روز سیاه نشست در برابر موسای کلیم (سلام الله علیه) اعتراف کرد ﴿سَوَّلَتْ لی نَفْسی﴾ بله نفس مسوله من این کار را زیبا نشان دارد من هم دست زدم به ترویج گوساله پرستی خب در برابر پیغمبر زمان و امام زمان خود یعنی موسای کلیم (سلام الله علیه) در برابر توحید یعنی بت پرستی این را قبول کرد این تمام این زبالهها را پشت صحنه پنهان میکند یک قشر زیبای جاه طلبی و دنیا خواهی روی آن میکشد به عنوان تابلوی زرین به آدم نشان میدهد آدم هم باور میکند تزیین این است که این کار را بدون پرده این کار را انجام میدهد گاهی هم پشت پرده انجام میدهد ظاهر زیبا باطن قبیح را اصلاً مطرح نمیکند گاهی هم نه همین این باطن را میگوید شما نمیبینید این چیز خوبی است شما نابینایید پس تسویل کارش همین است که زشت را زیبا نشان میدهد در این گونه از موارد وقتی زشت را زیبا نشان داد اینها اقدام میکنند میخواهند اقدام بکنند مشکلات عملی دارند مشکلات عملیشان با همین راهها حل میشود آن بخشی که فرمود: ﴿وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ﴾ آن قابل هست که بر تصرف در مجاری ادراکی حمل بشود یعنی از راه وسوسه و ﴿یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ﴾ آنها حل میشود اما این سه چهار کار به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه (رضوان الله علیه) اینها با وجه دوم هماهنگتر است یعنی با آن تمثل هماهنگتر است اینکه میگوید ﴿لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النّاسِ﴾ این هم البته باز ممکن است که در همان وسوسه باشد اما اینکه بگوید ﴿وَ إِنّی جارٌ لَکُمْ﴾ من به شما پناهندگی میدهم پناهندگی سیاسی یا اجتماعی میدهم بالأخره یک کسی را باید دیده باشند به مشرکین بگوید من شما را پناه میدهم ﴿فَلَمّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ﴾ یک کسی را باید دیده باشند که دارد به قهقرا پشت پشت دارد برمیگردد و باید کسی را دیده باشند که بگوید ﴿إِنّی بَریءٌ مِنْکُمْ إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنّی أَخافُ اللّهَ﴾ همه این حرفها نشان میدهد که شیطان بر اینها به صورت متمثل شد خب ظاهر قرآن این را تقویت میکند به صورت انسان درآمده است گاهی هم شیاطین انس داریم شیاطین جن هم داریم آن ابلیس گاهی به صورت شیطان انسی درمیآید گاهی به صورت شیطان جنی درمیآید گاهی هم به صورت معمول خودش است این شیاطین الانس و الجن در قرآن مطرح شده است برخیها شیطانند شیطان انسیاند برخیها شیطان جنیاند و برخی نه خود همان شیطان جنی همان من الجن هستند بعضیها هم خود ابلیساند حالا در این گونه از موارد سخن از ابلیس نیست ممکن است بعضی از زیرمجموعههای او باشند که گفت ﴿إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ﴾ در بعضی از موارد هم خود این شیطان مسلمانها را مرعوب میکرد منتها مسلمین گوش به حرف شیطان نمیدادند در آیه 173 سورهٴ مبارکهٴ آل عمران که قبلاً بحثش گذشت این بود درباره مجاهدان نستوه فرمود: ﴿الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ ٭ الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیمانًا وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ﴾ در صحنه نبرد بعضیها که میگویند شیطان به صورت همان منافق درآمده است به این مجاهدان نستوه گفتند که مشرکین اعتلاف کردند علیه شما بپرهیزید ﴿قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ﴾ بترسید ﴿فَزادَهُمْ إیمانًا﴾ هیچ هراسی نداشتند ﴿وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ حشر از بخش دیگری سخن به میان آمده زیرا آیه 16 سوره حشر فرمود: ﴿کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِْلإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمّا کَفَرَ قالَ إِنّی بَریءٌ مِنْکَ إِنّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمینَ﴾ گاهی شیطان حالا با تمثل است یا با همان وسوسه درونی کسی را وادار به کفر میکند وقتی این شخص کافر شد خود شیطان از او منزجر میشود و میگوید ﴿إِنّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمینَ﴾ هر دو راه ممکن است لکن ظاهر بعضی از این تعبیرات با تمثل سازگارتر است تمثل هیچ دلیل عقلی برخلافش نیست اینکه انسان میبیند و دیگری نبیند برای او متمثل بشود این رواست بنابراین هر دو قسمش ممکن است و ظاهر برخی از نقلها هم تمثل را تقویت میکند اینها را آورده وسط اینها را به دام انداخت دارد فرار میکند که اینها بترسند از این به بعد اگر مشرکین در اثنای هماورد بدر آن قدرت اولی را اعمال میکردند که فرار نمیکردند اگر میدانستند که مسلمانها همین سیصد و اندی نفرند و جنگشان هم جنگ انتفاضه هست در حقیقت فرار نمیکردند اما وقتی که یک عده فرشتهها را مثلاً دیدند یا او گفت من فرشتهها را میبینم نگفت فرشتهاند یک کسانی هستند که من میبینم شما نمیبینید این باعث مرعوف شدن او بود همین ﴿سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ همین است اینها مجبور شدند و فرار کردند در موارد دیگری هم دارد که ما فرشتگان را آوردیم و متمثل کردیم نظیر همان اوائل همین سورهٴ مبارکهٴ آل عمران بود که ﴿أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ﴾ به ملائکه هم گفتیم که آیه 12 سوره انفال ﴿إِذْ یُوحی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَةِ أَنّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ اْلأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ﴾ که محتمل بود خود فرشتگان دست به شمشیر بکنند نه تنها فرشتگان در مجاری ادراکی مجاهدین تصرف بکنند پس تمثل امکان دارد خب چون این چنین است در آن حال شیطان فرار کرد و اینها هم مرعوب شدند ﴿وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ وقتی که آورد به دام انداخت فرار میکند اگر بگویند چرا فرار میکنی؟ میگفت ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ این ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ﴾ را که برای نصیحت نمیگوید که برای ایجاد رعب میگوید وگرنه آنها در همان حال هم اگر چنانچه تسلیم میشدند و ایمان میآوردند اهل بهشت بودند در همان حال اگر قبول میکردند اسلام را و توبه میکردند اهل بهشت بودند ﴿إِنّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنّی أَخافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ سخن شیطان این بود اما منافقون و کسانی که ﴿فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ هستند این ﴿الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ هم شامل کافر میشود هم شامل منافق هم شامل فاسق حالا یا از سنخ عطف عام بر خاص است برخلاف عطف خاص بر عام یا چون تفصیل قاطع شرکت است منظور از ﴿الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ غیر از منافقیناند حرف منافقین و بیماردلان این است که این مسلمانها فریب خوردهاند ساده لوحاند خودشان را به کشتن میدهند برای اینکه اینها سیصد و اندیاند در برابر هزار نفر مسلح آمدند خودشان را به کشتن میدهند برای چه آمدند اصلاً اینها فریب خوردهاند ساده لوحاند در همین دفاع مقدس هشت سال هم یک عدهای همین حرف را میزدند میگفتند اینها بسیجیاند اینها ساده لوحاند فریب خوردند خودشان را به کشتن میدهند به بهانه بهشت فریب خوردند و به کشتن میدهند در حالی که هیچ فاصلهای بین شهادت و بهشت نیست طبق بیان نورانی سید الشهداء (سلام الله علیه) فرمود: «صبراً بنی الکرامه» فرمود شما فرزندان کرامتید صبر کنید «ما الموت الا قنطره» مرگ یک پلی است مردن همان و بهشت همان دیگر حال فشار جان دادن و امثال ذلک نیست این دیگر روضة من ریاض الجنه «ما الموت الا قنطره» و همه برکات به وسیله همین ایمان است منتها آنها میگویند که ﴿غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُمْ﴾ ذات اقدس الهی کاملاً این سخن را ابطال کرده است فرمود سخن از غرور نیست سخن از توکل است ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ چه مغرور شده دین حق است مما لاریب فیه و نیازی به مجاهد دارد این هم که بین الرشد است جهاد فی سبیل الله برای «لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعَلْیَا» هم حق است لاریب فیه پس ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ اینکه فرمود: ﴿وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ﴾ یعنی توکل است فریب نیست و ذات اقدس الهی عزیز است و غالب است و قبلاً هم گذشت که غلبه معنای حقیقی عزت نیست لازمه معناست و چون حکیم است میداند برابر حکمت کار بکند که چه کسی را پیروز بکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است