display result search
منو
تفسیر آیات 67 تا 70 سوره آل‌عمران

تفسیر آیات 67 تا 70 سوره آل‌عمران

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 9 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 67 تا 70 سوره آل‌عمران"

متدیّن بودن حضرت ابراهیم به خطوط کلی انجیل و تورات
اطلاق اهل بیت ع بر شیعیان و مؤمنین
یاد کردن قرآن به نیکی از بعض اهل کتاب

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفًا مُسْلِمًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ ﴿67﴾ اِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنین ﴿68﴾ وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ ﴿69﴾ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿70﴾

متدیّن بودن حضرت ابراهیم به خطوط کلی انجیل و تورات
آن معنایی که برای یهودیت و نصرانیت تحریف¬شده است به آن معنا نه تنها ابراهیم‌(سلام الله علیه) یهودی یا نصرانی نبود، بلکه هیچ کدام از انبیای سلف حتی موسی‌(سلام الله علیه) یهودی نبود و عیسی‌(علیه السلام) نصرانی نبود، زیرا یهودیت و نصرانیت تحریف شده دین هیچ کدام از انبیا(علیهم السلام) نبود و این اختصاصی به حضرت ابراهیم ندارد. آنچه مربوط به حضرت ابراهیم است این است که حضرت ابراهیم به خصوصیات دینی که در تورات اصیل آمده متدیّن نبود، بلکه به خطوط کلی متدین بود و به خصوصیات دینی که در انجیل آمده به آن خصوصیت متدین نبود، بلکه به همان خطوط اصلی متدیّن بود، موسی و عیسی‌(علیهم السلام) برابر آن تورات اصیل و انجیل اصیل مؤمن بودند.
پس دو مطلب است: یکی اینکه ابراهیم(سلام الله علیه) حنیف مسلم بود و در خطوط کلی مؤمن بود و به شریعت خاصه خود هم متدیّن بود و با خصوصیاتی که در تورات و در انجیل آمده بر اساس آن خصوصیات کار نمی‌کرد ولی موسی‌(سلام الله علیه) براساس خصوصیات تورات کار می‌کرد، عیسی(علیه السلام) براساس خصوصیات انجیل کار می‌کرد این درباره تورات و انجیل.

عدم ارتباط یهودیت و نصرانیت تحریف شده با حضرت موسی و عیسی(علیها السلام)
اما درباره یهودیت و نصرانیت تحریف¬شده نه تنها ابراهیم‌(سلام الله علیه) یهودی یا نصرانی نبود، بلکه موسی و عیسی‌(علیهما السلام) هم یهودی و نصرانی نبودند این یهودیت محرّفه، دین حضرت موسی نیست و مسیحیت تحریف‌شده، دین حضرت عیسی نیست در احتجاجهای امام هشتم‌(سلام الله علیه) نمونه‌ای از این معارف هست.

پرسش:...
پاسخ: چون یهودیت و نصرانیت معمولاً یک لغت ذم است، برای اینکه این یهودیت رایجه و نصرانیت رایجه با تحریف همراه است، لذا موسای کلیم‌(سلام الله علیه) اهل تورات بود نه یهودی مصطلح، عیسی‌(علیه السلام) اهل انجیل بود نه مسیحیت مصطلح.
در احتجاجات امام هشتم‌(سلام الله علیه) نمونه این معارف هست، حضرت در استدلالی که با جاثلیق دارد می‌فرماید من مؤمنم به آن عیسایی که به وجود مبارک رسول خدا‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشارت داده است و به آن عیسایی که معتقد به رسالت خاتم نباشد و بشارت نداده باشد، کافرم: «انا مقرّ بنبوی عیسی» که اینچنین است «و کافر بنبوة کل عیسی» که آن چنان است [یعنی اقرار به نبوت رسول اکرم ندارد]. این احتجاج گذشته از اینکه در احتجاجات حضرت هست، در پایان کتاب شریف توحید مرحوم صدوق هست که «انا مقرّ» به عیسایی که مؤید و مصّدق پیغمبر باشد و کافرم به عیسایی که مکذّب باشد و مبشّر نباشد و مانند آن یعنی یهودیت و مسیحیتی که شما دارید، این تحریف‌شده است و آن موسی و عیسی‌(علیهما السلام) هم به این دینی که شما ساختید، معتقد نبودند.

پرسش:...
پاسخ: نه این در صدد ذمّ است که خواندیم؛ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» حرف آنها را قرآن نقل کرد که ﴿وَ قالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا﴾؛ آنها گفتند اگر بخواهید هدایت بشوید یا مسیحیت یا یهودیت، آیهٴ135 سورهٔ «بقره» بود که بحثش گذشت که این حرف را قرآن ابطال کرد ﴿وَ قالُوا کُونُوا هُودًا أَوْ نَصاری تَهْتَدُوا﴾ در جواب قرآن فرمود:﴿قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ﴾ یعنی محور هدایت ملت ابراهیم است نه یهودیت و نه نصرانیت.
مطلب دیگر آن است که دو تا اشکال در کتاب شریف کنز الدقائق مرحوم میرزا مشهدی‌(رضوان الله علیه) آمده است که آن دو تا اشکال با این تفسیری که در خلال روزهای گذشته بیان شد برطرف می‌شود که مراجعه خواهید فرمود و نیازی به تکرار نیست.

اطلاق اهل بیت بر شیعیان و مؤمنین
امر سوم آن است که این جریان «سلمان منا اهل البیت» اختصاصی به وجود مبارک سلمان‌(رضوان الله علیه) ندارد، همه مؤمنین راستین جزء اهل بیت به شمار می‌آیند. روایتی که در ذیل همین آیهٔ محل بحث ﴿إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهیمَ﴾ از عمربن‌یزید نقل شده است که امام ششم‌(سلام الله علیه) به او فرمود «انتم و الله من آل محمد» ‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم). فرمود شما از اهل بیت‌اید و برای تثبیت مطلب سه بار این جمله را حضرت ذکر کرد که شما از اهل بیت‌اید، آن‌گاه برای رفع تعجب به این آیهٴمبارکه استدلال کرد که ﴿إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا﴾ بر اساس این استدلالی که امام ششم فرمود و به تعلیمی که به عمربن¬یزید داد، معلوم می‌شود که هر مؤمن موحد حقیقی از اهل بیت به شمار می‌آید؛ منتها چون ایمان سلمان‌(رضوان الله علیه) کامل‌تر از ایمان سایر اوساط بود، درباره ایشان آمده است که «سلمان منا اهل البیت» وگرنه همه شیعیان از اهل بیت عصمت و طهارت به شمار می‌آیند، چون ﴿إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا﴾ این پیوند ولاست که انسان را از اهل بیت‌(علیهم السلام) به شمار می‌آورد «و کفی بذلک فخرا».

عداوت مشترک اهل کتاب، مشرکین و منافقین با اسلام
اما آیه‌ای که در بحث امروز تلاوت شده است این است که ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ یک سلسله افکاری است که بین مشرکین و منافقین و اهل کتاب ترسیم شده است و آن عداوت با اسلام و مسلمین است. درباره این عداوت مشترک قرآن می‌فرماید ﴿ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ یا ﴿یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ﴾ ؛ این اهل کتاب شبیه مشرکین سخنی دارند، یا ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا﴾ این عداوتهای مشترک هست. یکی از آن عداوتهای مشترک در همین آیه ترسیم شده است که گروهی از اهل کتاب علاقه¬مندند که شما را گمراه کنند. یک بحث در این است که این علاقه به کفر مؤمنین در نهان و نهاد اهل کتاب هست، در درون منافقین هست، در دل مشرکین هم هست.

درجات عداوت اهل کتاب و مشرکین
مطلب دیگر هم آن است که درجات این عداوت و بغضا را قرآن کریم در سه طایفه ترسیم می‌کند. مطلب دیگر آن است که آنجا که جای عدل و انصاف است قرآن رها نمی‌کند، همه اهل کتاب چون این رذیلت را ندارند، بلکه بعضی از اهل کتاب از فضیلت برخوردارند حرمت آن بعض را هم قرآن کریم حفظ می‌کند؛ اما اینکه اظهار عداوت دشمنان دین نسبت به اسلام و مسلمین در چند قسم ترسیم می‌شود، این است که در بخشی از آیات آمده است که اینها علاقه¬مندند که اصلاً خیری به شما نرسد، خیری نازل نشود، نه اینکه این خیری که دارید از شما گرفته بشود [بلکه] آنها علاقه¬مندند که خیری به شما نرسد، این علاقه اختصاصی به یهودیها یا مسیحیها و مانند آن ندارد. آیهٴ105 سورهٔ «بقره» که بحثش قبلاً گذشت این بود که ﴿ما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِکینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ آنها علاقه¬مندند که اصلاً خیری به شما نرسد، چه خیر ظاهری چه خیر باطنی، چه مشرکین و چه اهل کتاب علاقه‌شان این است که شما خیر نبینید، خیری نصیب شما نشود ﴿ما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِکینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ اما ﴿وَ اللّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ﴾ کلید خزاین خیر که به دست اینها نیست، خدا هر که را بخواهد از خیر خاص خود برخوردار می‌کند این یک طایفه.

یاد کردن قرآن به نیکی از بعض اهل کتاب
مطلب دیگر آن است که، گرچه در آیات دیگر فرمود اهل کتاب مایل‌اند یا به صورت جمع ذکر فرمود؛ اما این آیهٴ مبارکه محل بحث یعنی آیهٴ69 سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» دارد ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ﴾ نه یعنی همه اهل کتاب این چنین‌اند [بلکه] گروهی از آنها اهل عدل و انصاف‌اند [و] در صدد اضلال و تبلیغ سوء نیستند، حق آنها را هم قرآن کریم حفظ کرده است. در همین سورهٔ «آل عمران» که بحثش بعداً خواهد آمد آیهٴ113 این¬چنین است که ﴿لَیْسُوا سَواءً﴾ همه اهل کتاب یکسان نیستند ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ ٭ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصّالِحینَ﴾ ؛ اگر اهل کتابی در صدد اضلال و ایذای اسلام و مسلمین نباشد از او قرآن به نیکی یاد می‌کند که فرمود همه اهل کتاب یکسان نیستند، برای اینکه بعضیها اهل احیای لیل‌اند و اهل تلاوت آیات خودشان‌اند و مانند آن، چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ66 هم از گروهی از اهل کتاب به نیکی یاد کرده است، فرمود ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ اگر اهل کتاب تورات و انجیل را و آنچه [را] از ذات اقدس الهی برای هدایت اینها نازل شده است، نظیر قرآن این را اقامه می‌کردند از روزیهای بالا و پایین برخوردار بودند؛ اما ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ بعضی از اینها میانه‌رو هستند، بعضی از اینها بدرفتار. پس همه اهل کتاب میانه رو نیستند، چه اینکه همه آنها هم بدرفتار نیستند. اگر در بعضی از آیات آمده است که اهل کتاب مایل‌اند یا به صورت جمع ذکرشد، آن آیات یا در حد اهمال است و اطلاق ندارد به نحو فی¬الجمله بیان می‌کند نه بالجمله و اگر هم اطلاق داشته باشد با این مقیّدات تقیید می‌شود، چون صریح این بخش از مقیدها این است که همه اهل کتاب یکسان نیستند ﴿لَیْسُوا سَواءً﴾ یا در همین آیهٴ66 سوره «مائده» می‌فرماید ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ بر اساس این تحلیل، معلوم می‌شود که چرا در آیهٔ محل بحث فرمود ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ﴾ نفرمود «ودّ اهل الکتاب» همه یهودیها این¬چنین نیستند، همه مسیحیها این چنین نیستند که در صدد اضلال و تبلیغ سوء باشند، لذا فرمود ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ﴾.

نزدیک بودن مسیحیت به اسلام
پرسش: ...
پاسخ: اما مسیحیهایی که جدا می‌کند، فرمود ﴿وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصاری ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ اما اگر مستکبر شدند مثل یهودیان فرق نمی‌کنند، استدلالی که قرآن کریم دارد برای اینکه مسیحیت به اسلام نزدیک است سه تا دلیل است، این سه تا دلیل دو تایش مشترک است یکی‌ مخصوص یهودیهاست، فرمود ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا﴾ کذا و کذا، نصارا را شما نزدیک‌ترین گروه به مسلمانها می‌یابید، آن‌گاه سه تا برهان ذکر فرمود. چرا نصارا به مسلمانها نزدیک‌تر از یهودیها هستند و چرا یهودیها مثل مشرکین دشمنی سرسختی نسبت به اسلام و مسلمین دارند؟ چرا این مسیحیت نزدیک است، برای اینکه ﴿ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ﴾ یعنی در بین مسیحیت بعضی از علمایشان بعضی از افراد مسیحی این‌چنین است ﴿قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ این قسیس و رهبان را هم با تفاوت گوناگون یهودیها هم دارند اگر آنها کشیش دارند، اینها هم برای خودشان علما و احبار و رهبان دارند، داشتن کشیش و رهبان مسئله را حل نمی‌کند ﴿ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ این ﴿وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ اگر برگشت و «انهم یستکبرون» شد، آن‌گاه مسیحیت همان عداوت را دارد که یهود دارد. همان‌طوری که یهود یعنی اسرائیل مسلمانهای فلسطین اشغالی را شهید می‌کند، این مارونیها مسلمانهای لبنان را فرق نمی‌کند، این ﴿وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ وقتی به «یستکبرون» درآمد به همین صورت در بیاید.

مسیحیت آمریکایی
از آن طرف شما سری به کلیساها می‌زنید می‌بینید هر چه حرف دارند می‌گویند عشق به خدا، عشق به خلق خدا از آن طرف هم سلاح به دست مارونی می‌دهند، این پیداست که این یک مسیحیت آمریکایی است، روح مطهر امام را خدا آن به آن با روح و ریحان خاص خودش غرق بکند که این اسلام را مشخص کرد، اسلام آمریکایی چیست و اسلام ناب چیست؟ الآن واتیکان و همه مسیحیّت باید این رسالت را انجام بدهند که این مسیحیت آمریکایی را از آن مسیحیت ناب عیسوی جدا کنند، آنچه انسان در کشورهای غرب می‌بیند یک مسیحیت مسخ شده آمریکایی است از آن طرف با هر که نشستیم و صحبت کردیم دم از عشق به خدا و خلق خداست، از آن طرف سلاح پشت سر هم در اختیار مسیحیت مارونی هست، هیچ فرقی نیست از آن جهت که حزب الله کشته می‌شود یا مسلمانهای لبنان شهید می‌شوند یا از آن طرف فلسطینیها، مسلمانهای فلسطین شربت شهادت می‌نوشند فرق نیست، حالا یا از آستین اسرائیل است یا از آستین مارونی، این ﴿وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ عوض شده است، اگر واقعاً این ﴿وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ باشد «یستکبرون» نباشد ﴿لا یستکبرون﴾ باشد البته قرآن حق شناس است، حق کسی را هم تضییع نمی‌کند.

پرسش:...
پاسخ: نه؛ چون اینها کمتر از آنها بودند، آثار اینها محسوس نبود و مقدار رقمشان هم این چنین‌اند دیگر، اینها رقمشان خیلی کمتر از آنهاست، گرچه خطرشان کم نیست؛ اما رقمشان کم است، ممکن است چهار تا یهودی هم در چهار تا گوشه دنیا این‌چنین باشند ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ﴾ این-چنین است؛ منتها حالا جمعیت اینها کم است اگر چهار تا آدم خوب هم در آنها باشند قرآن آن چهار تا خوب را بالأخره تشویق می‌کند؛ منتها اکثریت با مسیحیهاست، الآن بیش از یک میلیارد را اینها مسخ کردند دیگر در حقیقت اکثریت با همین مسیحیت آمریکایی است.
پرسش:...
پاسخ: برای اینکه بر مسیحیّت اشد نیست ﴿أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصاری﴾ مسیحیت اشد نیست، قرآن می‌فرماید مسیحیت اشد نیست؛ اما این¬چنین نفرمود مسیحیت دشمن اسلام نیست یا دوست مسلمین است برهان اقامه کرد ﴿ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ اما اگر قسیس و رهبان را خود آنها تراشیدند ﴿وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ شده «انهم یستکبرون» دیگر ﴿أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصاری﴾ نیست، قرآنی که می‌گوید ﴿أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ کسانی‌اند که ﴿قالُوا إِنّا نَصاری﴾ سه تا دلیل ذکر می‌کند: کشیش دارند حساب شده، رهبان دارند حساب شده و خودشان هم مستکبر نیستند؛ اما کشیش و رهبانی که جاسوسی اینها را به عهده بگیرد که دیگر ﴿أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ نیست، آنها اینطور است دیگر
پرسش:...
پاسخ: نه؛ کار خودشان را انجام می‌دهند در صدد ایذا نیستند، حالا یا مسائل برایشان حل نشد یا نرفتند، تحقیق کنند به هر ‌حال هم در سورهٔ «مائده» هم در سورهٔ «آل عمران» از این گروه خاص با عظمت و تجلیل یاد کرد، فرمود ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ ، لذا فرمود ﴿لَیْسُوا سَواءً﴾ .
پرسش:...
پاسخ: آن اگر شد، عناد می‌شود؛ اما درصدد این راه نیستند اصلاً، دین خودشان را بدون تحریف دارند عمل می‌کنند، حالا یا نرفتند تحقیق بکنند یا تحقیق کردند و برایشان ثابت نشده و مانند آن؛ اما اهل عناد نیستند می‌گویند خب، شما هم برحقّید ما هم برحقّیم و در یک فروع جزئی اصلاً اختلاف داریم و مانند آن، لذا فرمود ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ یا ﴿لَیْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ﴾ . بنابراین روی این دسته بندی طوایف آیات، مشخص می‌شود که چرا فرمود ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ﴾ پس همه اهل کتاب این¬چنین نیست ﴿لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾.
گمراهی اهل کتاب به دست خود
خب، اینها علاقه‌مندند که نه تنها خیری شما نازل نشود، نه تنها علاقه‌مندند که شما دست از دین بردارید، بلکه علاقه‌مندند که با تبلیغات سوء شما را گمراه کنند ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ﴾ اما ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ گفتند در اینجا شأن نزولی است و آن اینکه عده‌ای از یهودیها، حذیفه را و معاذ را و عمار را به یهودیت دعوت می‌کردند آنها هم اجابت نکردند و این آیهٴ نازل شده است. عمده این است که فرمود ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾؛ اینها فقط خودشان را گمراه می‌کنند یعنی اصلاً اضلال آنها تأثیر ندارد، نظیر آنچه درباره پیغمبر‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است یا تأثیر دارد ولی تأثیرش علتهای اعدادی است نه علتهای اصلی. بیان ذلک این است که مشابه این تعبیر درباره خود پیغمبر‌(علیه آلاف التحیة والثناء) است، در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که اینها علاقه‌مندند تو را گمراه کنند که ﴿لو یُضِلُّونکَ﴾ اما ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْ‏ءٍ﴾ ؛ از آنها کاری ساخته نیست، آنها نه می‌توانند به تو ضرر برسانند و نه می‌توانند تو را گمراه بکنند. این تعبیر درباره رسول خدا درست است که آنها می‌خواهند تو را گمراه کنند ﴿لو یُضِلُّونکَ﴾ اما ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْ‏ءٍ﴾ این درباره پیغمبر درست نیست ولی درباره غیر آن حضرت چطور، درباره غیر آن حضرت ممکن است درباره حواریین آن حضرت خلّص اولیای آن حضرت هم تام باشد که اثر تبلیغات سوء،ف منفی باشد، نتوانند این اولیای الهی را منحرف کنند؛ اما این تحلیل درباره همه مسلمین و مؤمنین است که ﴿وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ﴾ که خطاب به مسلمین است آنها اصلاً نمی‌توانند اضلال بکنند و در تبلیغات سوشان موفق نیستند، اینکه خب می‌بینیم برخلاف است، عده‌ای از مسلمین ساده لوح را همین مهاجرتهای زیانبار پاپ و امثال پاپ اینها را برمی‌گرداند، مسیحی می‌کند ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِّلا أَنْفُسَهُمْ﴾؛ اینها هیچ کاری نمی‌توانند بکنند فقط خودشان را می‌توانند گمراه بکنند، این با مشهودات خارج مطابق نیست. گذشته از اینکه با بعضی از آیات دیگر مطابق نیست در بعضی از آیات دارد که مستضعفین در قیامت به خدای سبحان می‌گویند ﴿إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ﴾ ؛ آنها ما را گمراه کردند، ما پیرویشان را کردیم آنها ما را بیراهه بردند یا نوح‌(سلام الله علیه) به خدا عرض می‌کند که این قوم، دیگر یمان نمی‌آورند اینها را از بین ببر، برای اینکه اینها اگر باقی بمانند جز اضلال، اثر دیگری ندارند، گذشته از اینکه ﴿وَ لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِرًا کَفّارًا﴾ آنها را اگر تو باقی بگذاری ﴿یُضِلُّوا عِبادَکَ﴾ این دو، پس از نظر آیات می‌بینیم کافران مشرکین یا اهل کتاب یا امثال اینها درصدد تبلیغ سوء بودند و موفق هم شدند، عمل خارجی را هم که ما می‌بینیم و خطاب هم دربارهٔ همه مؤمنین است، اینکه قرآن می‌فرماید ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾ یعنی چه؟ اینها فقط و فقط خودشان را گمراه می‌کنند ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾.

ناتمام بودن بیان نوع مفسرین در مورد ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾
نوع مفسرین اینجا بیانی دارند که این بیان به این برمی‌گردد که مسلمانها بالأخره در عقایدشان راسخ‌اند، آنها نمی‌توانند بر مسلمین نفوذ کنند. خب، این سخن ناتمام است، برای اینکه هم مشهود خارج برخلاف است و هم اطلاقات آن آیهٴ، بعضیها خواستند بگویند این گروه گرچه تبلیغ سوء دارند ولی وبال و عذاب این کار در قیامت دامنگیر خودشان می‌شود، چون اینها عده‌ای را گمراه کردند. این فی نفسه حق است که البته اگر کسی تبلیغ سوء کرد و عده‌ای را منحرف کرد در قیامت عذابش مضاعف می‌شود، هم عذاب ضلال دارد هم عذاب اضلال ولی این آیهٴ می‌گوید اصلاً آنها غیر از خودشان احدی را گمراه نمی‌کنند.

تبیین بیان علامه طباطبایی (ره)
سیدنا الاستاد‌(رضوان الله علیه) بیانی دارد در ظرف دو سطر که این هم از آن سخنان بلند ایشان است که می‌فرماید این اصل قرآنی است جزء معارف قرآنیه است که براساس توحید افعالی تنظیم می‌شود و آن این است که هر کاری که دشمن می‌کند تا خدا اذن ندهد او نمی‌کند، در جهت تشریع، البته اضلال حرام است و معصیت؛ اما در جهات تکوینی آیا آنهایند که راه دیگران را می‌بندند و دیگران را گمراه می‌کنند یا آنها مقدّمات اعدادیه را فراهم می‌کنند و اگر کسی خواست مرتد بشود ـ معاذ الله‌ـ یا کفر بورزد، مشمول قهر خدا خواهد بود چیست آن. نظیر این در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت در خدعه‌هایی که منافقین داشتند، آیهٴ نه سورهٔ «بقره» این بود که ﴿یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا﴾ اما ﴿وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ این خدعه‌ای که منافقین داشتند و دارند، این خدعه در بعضی از موارد اثر کرد نسبت به مسلمین، مسلمین را یا شهید کرد یا عده‌ای را گمراه کرد، عده‌ای را متضرّر کرد و مانند آن. پس خدعه اینها درباره مؤمنین اثر کرد؛ اما خدا فرمود اینها فقط خودشان را فریب می‌دهند ﴿وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ﴾ این سلسله از آیات، یک جمع بندی می‌طلبد که اصلاً غیر خدا نمی‌تواند کاری را در دیگری انجام بدهد تکویناً، مگر به اذن خدا یا نه، غیر خدا می‌تواند در دیگری یا دیگران کاری را انجام بدهد چه خدا بخواهد چه خدا نخواهد. براساس توحید افعالی هم آیهٴ نه سورهٔ «بقره» و هم این آیهٴ محل بحث سورهٔ «آل عمران» می‌فرماید آنها تمام تلاش و کوشش‌شان اضرار به خودشان است، در درون خودشان دارند ضرر ایجاد می‌کنند و اضلال، چون تبلیغ سوء خودش ضلال است و ادامه این راه فرورفتگی در ضلالت و اما آنچه دیگران مبتلا می‌شوند آن با قهر الهی است با اذن تکوینی حق است، گر چه تبلیغ سوء، به عنوان یک علت معدّه زمینه را فراهم می‌کند. پس آنها اساس کارشان به خودشان برمی‌گردد و فروعات و سایه این کار، دربارهٔ مؤمنین رسوخ می‌کند که این را با سایر آیات وقتی در کنار هم بگذاریم به عنوان یک نتیجه‌ای می‌شود استنباط کرد؛ منتها چون مطلب مهم است باید مقداری بیشتر روی آن فکر بکنید به خواست خدا.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:17

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن