- 310
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 31 تا 34 سوره انفال
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 31 تا 34 سوره انفال":
در آیات فراوانی سخن از حقانیت قرآن مطرح شده که قول خدا حق است و لا یقول الا الحق
دو آیه و اذ قال اللهم با ما کان یعذبهم مربوط به ولایت است در جریان غدیر و مانند آن.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ ٭ وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ ٭ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ٭ وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾
گروهی که این آیات را منسجم میدانند و فکر میکنند با هم نازل شده است مثل جناب رازی و دیگران میگویند کفار در این زمینه دو شبهه داشتند دو سخن داشتند یکی را ذات اقدس الهی پاسخ نداد سرّش آن است که به وضوحاش واگذاشت دومی را پاسخ داد حرف اول مشرکین این بود که ﴿سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ خداوند به این سخن اینها پاسخ نداد نفی نکرد نفرمود به اینکه این حق است اسطوره نیست و اگر میتوانید مثل این بیاورید سرّش آن است که در آیات فراوانی سخن از حقانیت قرآن مطرح شد که قول خدا حق است و لا یقول الا الحق ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قیلاً﴾ بعد تحدی سهگانه هم در بسیاری از آیات قرآنی هست که یا مثل قرآن بیاورید نشد ده سوره نشد یک سوره لذا به این قسمت اول پاسخ داده نشد برای اینکه این بین الغی است پاسخاش روشن است گذشته از اینکه در موارد زیاد به این مطلب پاسخ داده شد.
سخن دوم آنها این است که ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ که درخواست عذاب آسمانی کردند یا عذاب دیگر به این مطلب دوم پاسخ داده شد که فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ اینکه اینها درخواست عذاب میکنند عذاب خدا حتمی است در صورتی که یکی از این دو مانع نباشد وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مانع تعذیب است استغفار آنها هم مانع تعذیب این خلاصه سخن مفسرانی نظیر امام رازی که قائل به انسجام این آیاتاند که اینها با هم نازل شدهاند.
لکن بیان سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) به یک تحلیلی نیازمند است فرمایش ایشان این است که این آیات یعنی این دو آیه و اذ قال اللهم با ما کان یعذبهم مربوط به قبل و بعد نیست و یک جریان دیگری است مربوط به ولایت است در جریان غدیر و مانند آن نازل شده است و جداگانه نازل شد مدنی هم هست.
آنها که بر این باورند که این دو آیه مانند آیات دیگر با هم نازل شدهاند و ربطی به سورهٴ مبارکهٴ معارج ندارند که ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ باشد طبق شبههای که دیروز نقل شد میگویند آن سوره در مکه نازل شده است از سور مکی است و سوره انفال و مانند آن از سور مدنی است و این دو آیه هم در سوره انفال نازل شده است ربطی به ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ ندارد.
نظر سیدنا الاستاد و همفکرانشان (رضوان الله علیه) و همفکرانشان این است که مکی بودن سوره معارج اول کلام است شواهدی هست که آن سوره مدنی است برای اینکه در همان سوره ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ این چنین آمده است که ﴿إِنَّ اْلإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعًا ٭ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ٭ وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا ٭ إِلاَّ الْمُصَلِّینَ﴾ که اوصاف مصلین را ذکر میکند گرچه صلات در مکه بود اما این اوصافی که هست اینها در مدینه آمده ﴿الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ ٭ وَ الَّذینَ فی أَمْوالِهِمْ حَقُّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ﴾ که این حق معلوم به زکات تطبیق شده است زکات هم از احکام فقهی است که در مدینه نازل شده حکم زکات که در مکه نیامد نظیر صوم نظیر حج اینها از احکامی است که در مدینه نازل شده و آن سور مکی که در آن زکات هست آن یا به معنی تزکیه نفوس است یا زکات استحبابی است و مانند آن لذا در سوره مؤمنین دارد ﴿الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ﴾ این فاعل زکات بودن غیر از ایتاء زکات و اعطای زکات و امثال ذلک است این یا ناظر به تزکیه نفس است یا زکات استحبابی است و مانند آن این حق معلوم طبق روایات بر زکات فقهی تطبیق شده است و زکات فقهی هم در مدینه نازل شده است نه در مکه بنابراین در همان سوره معارج هم شواهدی هست که این در مدینه نازل شده است مکی بودنش اول کلام است چه اینکه آن سائل گفتند حارث بن نعمان است و ذیل آیه ﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ﴾ هم همین داستان حارث بن نعمان و امثال ذلک او گفت ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ این قصه در ذیل آیه سوره مائده هم آمده است بنابراین نمیتوان گفت چون آن سوره مکی است این مربوط به او نیست مکی بودن آن سوره اول کلام است این یک مطلب.
مطلب دیگر این است که اینکه ذات اقدس الهی فرمود پیشنهاد شما پذیرفته نیست برای اینکه عامل رفع عذاب دو چیز است یکی وجود مبارک پیغمبر است یکی استغفار این را باید تحلیل کرد که آیا بالقول المطلق وجود مبارک پیغمبر مانع نزول عذاب است یا نه؟ هرگونه عذابی با بودن پیغمبر منتفی است یا نه؟ چرا وجود مبارک پیغمبر مانع عذاب هست؟ اگر او به عنوان رحمة للعالمین است خدای سبحان که از او ارحم است چطور همین خدایی که ارحم الراحمین است عدهای را عذاب بکند اگر بگویند نه وجود مبارک پیغمبر رحمة للعالمین است اما نه چون رحمة للعالمین است عذاب نمیآید تا شما بگویید از او مهربانتر خود خداست بلکه ما میگوییم خدایی که ارحم الراحمین است وقتی پیغمبری را به عنوان رحمة للعالمین میفرستد معلوم میشود که این میخواهد رحمت کند نه عذاب از اینکه فرمود ﴿انا أَرْسَلْناکَ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾ یا ﴿ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾ و مانند آن معلوم میشود خدا میخواهد رحمت کند در چنین ظرفی دیگر جا برای تعذیب نیست نه چون پیغمبر رحمة للعالمین است با عذاب سازگار نیست تا کسی بگوید خدا ارحم از اوست بلکه چون خدا رحمة للعالمین را فرستاده معلوم میشود که این میخواهد رحمت کند نه عذاب در چنین ظرفی جا برای عذاب نیست اگر کسی این چنین پاسخ بدهد میگوییم این عذاب چه عذابی است؟ اگر عذاب دنیوی است نظیر قتل و کشته شدن در میدان جنگ و امثال ذلک اینکه واقع شده که خدا فرمود ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ و مانند آن در سورهٴ مبارکهٴ توبه هم آیه ٥٢ که بحث دیروز خوانده شد فرمود به اینکه این عذابی است که به دست ما بر شما تحمیل شده است عملاً هم اینها در جریان بدر و امثال بدر معذب شدند که خدا فرمود ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ اگر این گونه از عذابها مراد باشد اینها که واقع شده و اگر چنانچه عذاب استئصال باشد نظیر عذابی که بر قوم عاد و ثمود نازل شد آن را هم که در سورهٴ مبارکهٴ حم سجده صریحاً تهدید کرد که باز گوشهای از آن در بحث دیروز خوانده شد آیه ١٣ به بعد سورهٴ مبارکهٴ حم فصلت این است فرمود ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ اگر اینها اعراض کردند در برابر دین ایستادند به آنها بگو همان عذابی که بر عاد و ثمود نازل شده است ما را به آن عذاب تهدید میکنیم آنگاه قصه عاد و ثمود را در طی یک صفحه بیان فرمود که ﴿إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ﴾ بعد فرمود ﴿فَأَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی اْلأَرْضِ ٭ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحًا صَرْصَرًا فی أَیّامٍ نَحِساتٍ لِنُذیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ ٭ وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی﴾ بعد فرمود ﴿فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ اینها همان عذابهای معروف عاد و ثمود است که ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود به آنها هشدار بده اگر اعراض کردند همان کیفر تلخ عاد و ثمود اینها را تعقیب میکند خب با اینکه پیغمبر در بین آنهاست و اگر با اصل نبوت عذاب سازگار نیست خب جریان حضرت موسی جریان حضرت نوح اینها بودند و عذاب هم آمد منتها اینها نجات پیدا کردند قومشان به هلاکت رسیدند.
پس این ماده نقض دارد که اگر کسی بگوید وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باعث برطرف شدن عذاب است باعث نیامدن عذاب است این ماده نقض دارد.
جواب حلی هم دارد اشکال حلی هم دارد و آن این است که آیا پیغمبر که رحمة للعالمین است فقط برای تبهکاران و ظالمان و مستکبران یا برای دو چیز دیگر هم رحمت است یکی برای خود مکتب رحمت است یکی هم برای مظلومین و ستمدیدهها هم رحمت است برای اینها رحمت است یا نه خب معنای رحمت بودن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر دین برای دین و معنای رحمت بودن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای مظلومان آن است که ظالمان تنبیه بشوند اگر نسبت به دین هرگونه بداندیشی و کج اندیشی اعمال بشود اهانت بشود این ساکت میشود معلوم میشود برای دین رحمت نیست برای ظالمین رحمت است اگر مظلومین نظیر سمیه نظیر عمار نظیر بلال رنجها ببینند پیغمبر ساکت باشد این معلوم میشود برای مظلومین رحمت نیست فقط برای ظالمین رحمت است این است _معاذ الله_؟ یا برای همه رحمت است اگر برای همه رحمت است باید ظالمین به کیفر برسند تا خود مکتب محفوظ بماند مظلومین محفوظ بمانند بنابراین این چه سخنی است که ما بگوییم چون پیغمبر هست بر مشرکین عذاب نمیشود؟ هم اشکال نقضی دارد هم اشکال حلی دارد از اینجا معلوم میشود که منظور مشرکین نیستند اینها یا اهل کتابند یا مرتدیناند که اسلام را قبول کردند ایمان آوردند جریان ولایت که شد اینها جزء واقفیه درآمدند که تا مرز نبوت را قبول کردند در مرز ولایت توقف کردند که همان جریان حارث بن نعمان و امثال ذلک گفتند بعد از نازل شدن جریان غدیر گفتند همه دستورات را ما قبول کردیم و این یکی را دیگر نمیپذیرید این اگر از طرف خداست که ﴿فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ﴾ و از این جهت که اینها گفتند ان کان هذا حق گفتند ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ﴾ این معلوم میشود اصل حق بودن را قبول دارند منتها در خصوص این تردید کردند در حالی که مشرکین اصل حقانیت وحی و نبوت را باطل میدانستند و اصلاش را اسطوره میگفتند میگفتند ممکن نیست بشر پیغمبر بشود خب اگر بشر پیغمبر میشد خب ما هم پیغمبر میشدیم.
بنابراین این دو آیه ظاهرش این است که با قبل مناسب نیست این خلاصه فرمایش سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) که میفرمایند آن قبل که گفتند ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ حرف مشرکین است این دو آیه باهم نازل نشده و جریان خاص خودش را دارد.
اشکال دیگری که سیدنا الاستاد میکنند این است که اینکه فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ با این آیه بعد نمیسازد چون ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ﴾ در صدد بیان تعذیب است که ما اینها را میخواهیم عذاب بکنیم چرا اینها را عذاب نکنیم در حالی که اینها صاد عن سبیل اللهاند آن دو آیه قبل دارد عذاب را منتفی میداند و علت نفیاش را هم ذکر میکند و این آیه دارد زمینه نزول عذاب را بیان میکند ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: خصوصیتاش را ما از کجا استفاده کنیم خصوصیتاش که در جریان سوره حم سجده و سایر سور فرمودند به اینکه اگر شما اعراض کردید صاعقههایی نظیر امم دیگر نازل میشود فرقی بین شما و امم دیگر نیست فرقی هم بین من و صالح و هود نیست صالح پیغمبر هود پیغمبر بود و بر امتاش عذاب نازل شد من هم هستم بر امتم که شما باشید عذاب نازل میشود اگر بین وجود مبارک پیغمبر با انبیای دیگر فرق باشد که آنها را تهدید نمیکند به عذاب عاد و ثمود که اگر جریان قتل است و عذاب دنیایی که واقع شده و اگر جریان صاعقه و عذاب سماوی است که تهدید کرده خب پس معلوم میشود که با بود پیغمبر با وجود عنصریاش یا در زمان حیاتاش میشود امتی را به عذاب صاعقه عاد و ثمود معذب کرد اینکه وجود مبارک امیرالمومنین دارد البته اهل سنت از ابن عباس نقل میکنند خب ابن عباس شاگرد حضرت امیر (سلام الله علیه) بود در نهجالبلاغه از علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل شده است که دیروز نهجالبلاغه را آوردیم که بخوانیم فرصت نشد در نهجالبلاغه در کلمات قصار آن حضرت و کلمات حکمت آمیز آن حضرت آمده است که از وجود مبارک امام باقر هم نقل میکند یعنی مرحوم سید رضی از وجود مبارک امام باقر (سلام الله علیه) نقل میکند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود دو امان از طرف خدا بود یکی وجود مبارک پیغمبر یکی هم استغفار مردم با ارتحال پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن امان اول از دست ما گرفته شد استغاف را باید مواظب باشیم خب این سخن حق است اما در بین چه کسی و با چه چیزی یعنی وجود عنصری آن حضرت مانع نزول هرگونه عذاب است برای هر گروه؟ یا درباره خصوص این مرتدین است که درباره ولایت مشکل داشتند اگر درباره مشرکین باشد که هم اشکال حلی دارد هم اشکال نقضی دارد واقع شده اصولاً عذاب بر آنها تهدید هم شدند لذا ایشان میفرمایند که بحث مبسوطش نیازمند است به بررسی سوره معارج ببینیم ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ٭ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ﴾ اینکه در برخی از روایات آمده است که منظور از سائل همین است که میگوید ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ منظور همین است آن روایات را ما با این چگونه تطبیق بکنیم در سوره معارج آیه یک به بعد این است که ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ٭ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ ٭ مِنَ اللّهِ﴾ سورهٴ مبارکهٴ معارج ﴿مِنَ اللّهِ ذِی الْمَعارِجِ ٭ تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾ اگر منظور آن عذاب آخرت باشد البته راه حل دارد اما اگر عذابهای دنیایی باشد خواه به صورت قتل خواه به صورت صاعقه آن وقت این پاسخش چه خواهد بود اینکه فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ این پاسخاش چه خواهد بود؟ یعنی چون مادامی که در بین کفار هستی ما اینها را عذاب نمیکنیم هم اشکال نقضی دارد هم اشکال حلی آنچه جزء مرتدین ولایت و اینها باشد خب یک راهی دارد که ما درباره مرتدین یک چنین تهدیدی نشده واقع نشده البته بعد از آن وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن قائله رده و اینها حوادث تلخی را هم به دنبال داشت خب یک بررسی هم میخواهد با آیه یا ایها الرسول بلغ و یک نظر مستأنفی میخواهد با سأل سائل تا ببینیم این راهی که سیدنا الاستاد طی کردند این راه رفتنی است یا راه معروف این هم از آن نمونههای بارز تفسیر قرآن به قرآن است که از المعجم و از واژه و امثال ذلک کمک نگرفتند بلکه روی تهدیدهای تفسیری و تعبیری که داشتند از این شواهد کمک میگرفتند.
پرسش: ...
پاسخ: بسیار خب پس معلوم میشود به اینکه با بود پیغمبر هم عذاب میآید نظیر صاعقه آسمانی که برای عاد و ثمود آمده است این ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ را باید درست معنا کرد این آیه یا با اصل نبوت سازگار نیست چرا با اصل نبوت سازگار است برای اینکه با اینکه انبیایی در بین اقوامشان بودند آن اقوام آسیب دیدند اگر با عذاب آسمانی سازگار نباشد خب با عذاب آسمانی در جریان عاد و ثمود سازگار بود برای اینکه صالح و هود بودند و عذاب آسمانی هم آمد و وجود مبارک پیغمبر هم امت خودش را هشدار داد به چنین تعذیبی که اگر منظور عذاب قتل و کشته شدن در میدان جنگ است آن که واقع شده و خدا هم فرمود ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ بعد هم فرمود ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ و خود پیغمبر هم مأمور شد که به اینها بگوید که ﴿...﴾ تا اینکه ﴿أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا ﴾ اینها همه واقع شده.
پرسش: ...
پاسخ: آن هم در آنجا که آمده است شخص فاصله گرفته رفته تا دم در خودش از محضر پیغمبر فاصله گرفته عذاب آنجا آمده آن هم در حضور پیغمبر نیامد معلوم میشود یک عذاب خاص است یعنی در حضور پیغمبر آنجا که پیغمبر ایستاده بود شخصاً ایستاده بود آن حرف را زده عذاب نیامده همین که از محضر حضرت فاصله گرفت و دور شد عذاب آمد آن بررسی آن روایت که مربوط به غدیر است بالأخره قابل جمع است چون گفتند به احترام آن حضرت تا در حضور آن حضرت بود این عذاب نیامده بود.
پرسش: ...
پاسخ: خب اگر این است باز به جریان غدیر برمیگردد نه جریان شرک مشرکین درباره مشرکین هم انذار شده است به عذاب آسمانی و هم عذاب قتل آنها واقع شده است و از سه چهار جهت باید بررسی کنیم که آیا اصل نبوت با تعذیب موافق نیست؟ این شواهد نقض فراوانی دارد یک نبوت اولوالعزمی خاتم انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) سازگار نیست؟ این هم اشکال حلی دارد هم اشکال نقضی اشکال نقضیاش هم این است که واقع شده است و قرآن هم تعبیر به عذاب کرده است ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ گفته ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ خود پیغمبر هم به دستور الهی فرموده که خدا شما را ﴿أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا﴾ این عذابهای قتل و امثال ذلک و عذابهای صاعقه را هم در سوره حم فصلت و مانند آن انذار کرده فرمود به اینها بگو ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ خب پس این با چه چیزی سازگار نیست؟ اگر کفار اگر مشرکین همه شان در برابر مسلمین بایستند خدا آنها را عذاب نمیکند چرا عذاب نمیکند بود پیغمبر مگر پیغمبر _معاذ الله_ مگر رحمت برای یک گروه است؟ در درجه اول رحمت برای دین است بعد برای مظلومین شعاع رحمت دیگران را هم میگیرد آن وقت چطور در دین هر آسیبی وارد بشود فرق میکند و بر مظلومین هر آسیبی تحمیل بشود او صبر بکند چه رحمتی است؟
خب پس بنابراین اصرار سیدنا الاستاد علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) این است که این دو تا آیه نه با قبل هماهنگ است نه با بعد بلکه علی حده نازل شده است البته در مدینه هم نازل شده است و سوره انفال هم مدنی است دیگر خود حضرت هم در این قسمت قرار گرفته است.
پرسش: ...
پاسخ: نشده برای اینکه آنها توبه کردند و عده زیادی ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ اگر این نبود هم نازل میشد شما میبینید نه قرن و نیم نهصد و پنجاه سال وجود مبارک نوح شیخ الانبیاء (سلام الله علیه اجمعین) تلاش و کوشش کرد نهصد و پنجاه سال نه عمر حضرت نوح نهصد و پنجاه سال است عمرش خیلی بیش از اینها بود ﴿فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاّ خَمْسینَ عامًا﴾ آن زمان رسالت حضرت نوح نه قرن و نیم بود این نه قرن و نیم بازده کمی داشت ﴿لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِرًا کَفّارًا﴾ ﴿لا تَذَرْ عَلَی اْلأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیّارًا﴾ برای اینکه اینها ﴿لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِرًا کَفّارًا﴾ و عذاب آمد به حیات و عمر آنها خاتمه داد اما اینجا وجود مبارک پیغمبر بعد از تأسیس حکومت با گذشت نه سال و اندی ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ کل اوضاع برگشت البته یک عدهای هم منافق بودند اما اینطور نبود که نظیر آنها که درباره بعضی از اقوام خدا میفرماید که ﴿فَما وَجَدْنا فیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ﴾ این تنویناش تنوین تقلیل است فرمود یک خانوار فقط به او ایمان آوردند در بین این همه جمعیت خب برای آن اقوام البته صاعقهای نازل شده است مشابه این بود نازل میشد اما اینکه ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ خب چرا صاعقه نازل بشود؟ اکثری پذیرفتند دیگر.
اما یک نحو عذابی را ایشان میفرماید به اینکه اگر این آیات با هم نازل میشد این ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ﴾ با آیات قبل هماهنگ نبود چون آیه بعد در همین ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ﴾ در صدد بیان تصدیق عذاب است فرمود ما اینها را چرا عذاب نکنیم اینها را عذاب میکنیم ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ خب چه عذابی؟ همین عذابهایی که قبلاً منتفی شده دیگر اگر اینها با هم نازل شده باشند این آیه در صدد این است که ما اینها را عذاب میکنیم آن آیه دارد که خدا به نحو سنت الهی عذاب نمیکند اینها را و هم یستغفرون خب درباره مشرکینی که اصلاً دین را به استحضا گرفتند گفتند ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ اهل استغفار نبودند در ظرف شرک این معلوم میشود یا مال اهل کتاب است که اصل وحی و نبوت را نمیپذیرد یا مال بعضی از مرتدین است که درباره ولایت نقل است فرمود بودن شما زمینه عذاب را برمیدارد اینجا میفرماید به اینکه حالا اینها صد عن مسجد الحرام میکنند خب بکنند حالا شما هستید که اینهایی که صد از مسجد الحرام میکنند صد با صاد یعنی انصراف نفس و صرف غیر ینصرفون بانفسهم و ینصرفون غیرهم این را میگویند صد عن سبیل الله خب حالا اگر کسی بگوید به اینکه این با صبر سازگار نیست البته اینها صاد عن سبیل الله هستند اما توی پیغمبر هستی بالأخره آنها چون دیدند راه حل ندارد آنها گفتند فتح مکه عذاب است فتح مکه که بشارت بود برای اینها ﴿إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ﴾ آنها که «اذهبوا انتم الطلقاء» آزاد شدند مشمول عفو عمومی شدند و از جاهلیت به درآمدند ﴿و یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ برای آنها رحمت بود این چه عذابی است؟ پس معلوم میشود که آن عذابی که منفی است غیر از این عذابی است که حالا دارند اثبات میکنند.
«و الحمد لله رب العالمین»
در آیات فراوانی سخن از حقانیت قرآن مطرح شده که قول خدا حق است و لا یقول الا الحق
دو آیه و اذ قال اللهم با ما کان یعذبهم مربوط به ولایت است در جریان غدیر و مانند آن.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ ٭ وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ ٭ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ٭ وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾
گروهی که این آیات را منسجم میدانند و فکر میکنند با هم نازل شده است مثل جناب رازی و دیگران میگویند کفار در این زمینه دو شبهه داشتند دو سخن داشتند یکی را ذات اقدس الهی پاسخ نداد سرّش آن است که به وضوحاش واگذاشت دومی را پاسخ داد حرف اول مشرکین این بود که ﴿سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ خداوند به این سخن اینها پاسخ نداد نفی نکرد نفرمود به اینکه این حق است اسطوره نیست و اگر میتوانید مثل این بیاورید سرّش آن است که در آیات فراوانی سخن از حقانیت قرآن مطرح شد که قول خدا حق است و لا یقول الا الحق ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قیلاً﴾ بعد تحدی سهگانه هم در بسیاری از آیات قرآنی هست که یا مثل قرآن بیاورید نشد ده سوره نشد یک سوره لذا به این قسمت اول پاسخ داده نشد برای اینکه این بین الغی است پاسخاش روشن است گذشته از اینکه در موارد زیاد به این مطلب پاسخ داده شد.
سخن دوم آنها این است که ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ که درخواست عذاب آسمانی کردند یا عذاب دیگر به این مطلب دوم پاسخ داده شد که فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ اینکه اینها درخواست عذاب میکنند عذاب خدا حتمی است در صورتی که یکی از این دو مانع نباشد وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مانع تعذیب است استغفار آنها هم مانع تعذیب این خلاصه سخن مفسرانی نظیر امام رازی که قائل به انسجام این آیاتاند که اینها با هم نازل شدهاند.
لکن بیان سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) به یک تحلیلی نیازمند است فرمایش ایشان این است که این آیات یعنی این دو آیه و اذ قال اللهم با ما کان یعذبهم مربوط به قبل و بعد نیست و یک جریان دیگری است مربوط به ولایت است در جریان غدیر و مانند آن نازل شده است و جداگانه نازل شد مدنی هم هست.
آنها که بر این باورند که این دو آیه مانند آیات دیگر با هم نازل شدهاند و ربطی به سورهٴ مبارکهٴ معارج ندارند که ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ باشد طبق شبههای که دیروز نقل شد میگویند آن سوره در مکه نازل شده است از سور مکی است و سوره انفال و مانند آن از سور مدنی است و این دو آیه هم در سوره انفال نازل شده است ربطی به ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ ندارد.
نظر سیدنا الاستاد و همفکرانشان (رضوان الله علیه) و همفکرانشان این است که مکی بودن سوره معارج اول کلام است شواهدی هست که آن سوره مدنی است برای اینکه در همان سوره ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ﴾ این چنین آمده است که ﴿إِنَّ اْلإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعًا ٭ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ٭ وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا ٭ إِلاَّ الْمُصَلِّینَ﴾ که اوصاف مصلین را ذکر میکند گرچه صلات در مکه بود اما این اوصافی که هست اینها در مدینه آمده ﴿الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ ٭ وَ الَّذینَ فی أَمْوالِهِمْ حَقُّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ﴾ که این حق معلوم به زکات تطبیق شده است زکات هم از احکام فقهی است که در مدینه نازل شده حکم زکات که در مکه نیامد نظیر صوم نظیر حج اینها از احکامی است که در مدینه نازل شده و آن سور مکی که در آن زکات هست آن یا به معنی تزکیه نفوس است یا زکات استحبابی است و مانند آن لذا در سوره مؤمنین دارد ﴿الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ﴾ این فاعل زکات بودن غیر از ایتاء زکات و اعطای زکات و امثال ذلک است این یا ناظر به تزکیه نفس است یا زکات استحبابی است و مانند آن این حق معلوم طبق روایات بر زکات فقهی تطبیق شده است و زکات فقهی هم در مدینه نازل شده است نه در مکه بنابراین در همان سوره معارج هم شواهدی هست که این در مدینه نازل شده است مکی بودنش اول کلام است چه اینکه آن سائل گفتند حارث بن نعمان است و ذیل آیه ﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ﴾ هم همین داستان حارث بن نعمان و امثال ذلک او گفت ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ این قصه در ذیل آیه سوره مائده هم آمده است بنابراین نمیتوان گفت چون آن سوره مکی است این مربوط به او نیست مکی بودن آن سوره اول کلام است این یک مطلب.
مطلب دیگر این است که اینکه ذات اقدس الهی فرمود پیشنهاد شما پذیرفته نیست برای اینکه عامل رفع عذاب دو چیز است یکی وجود مبارک پیغمبر است یکی استغفار این را باید تحلیل کرد که آیا بالقول المطلق وجود مبارک پیغمبر مانع نزول عذاب است یا نه؟ هرگونه عذابی با بودن پیغمبر منتفی است یا نه؟ چرا وجود مبارک پیغمبر مانع عذاب هست؟ اگر او به عنوان رحمة للعالمین است خدای سبحان که از او ارحم است چطور همین خدایی که ارحم الراحمین است عدهای را عذاب بکند اگر بگویند نه وجود مبارک پیغمبر رحمة للعالمین است اما نه چون رحمة للعالمین است عذاب نمیآید تا شما بگویید از او مهربانتر خود خداست بلکه ما میگوییم خدایی که ارحم الراحمین است وقتی پیغمبری را به عنوان رحمة للعالمین میفرستد معلوم میشود که این میخواهد رحمت کند نه عذاب از اینکه فرمود ﴿انا أَرْسَلْناکَ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾ یا ﴿ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ﴾ و مانند آن معلوم میشود خدا میخواهد رحمت کند در چنین ظرفی دیگر جا برای تعذیب نیست نه چون پیغمبر رحمة للعالمین است با عذاب سازگار نیست تا کسی بگوید خدا ارحم از اوست بلکه چون خدا رحمة للعالمین را فرستاده معلوم میشود که این میخواهد رحمت کند نه عذاب در چنین ظرفی جا برای عذاب نیست اگر کسی این چنین پاسخ بدهد میگوییم این عذاب چه عذابی است؟ اگر عذاب دنیوی است نظیر قتل و کشته شدن در میدان جنگ و امثال ذلک اینکه واقع شده که خدا فرمود ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ و مانند آن در سورهٴ مبارکهٴ توبه هم آیه ٥٢ که بحث دیروز خوانده شد فرمود به اینکه این عذابی است که به دست ما بر شما تحمیل شده است عملاً هم اینها در جریان بدر و امثال بدر معذب شدند که خدا فرمود ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ اگر این گونه از عذابها مراد باشد اینها که واقع شده و اگر چنانچه عذاب استئصال باشد نظیر عذابی که بر قوم عاد و ثمود نازل شد آن را هم که در سورهٴ مبارکهٴ حم سجده صریحاً تهدید کرد که باز گوشهای از آن در بحث دیروز خوانده شد آیه ١٣ به بعد سورهٴ مبارکهٴ حم فصلت این است فرمود ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ اگر اینها اعراض کردند در برابر دین ایستادند به آنها بگو همان عذابی که بر عاد و ثمود نازل شده است ما را به آن عذاب تهدید میکنیم آنگاه قصه عاد و ثمود را در طی یک صفحه بیان فرمود که ﴿إِذْ جاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ﴾ بعد فرمود ﴿فَأَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی اْلأَرْضِ ٭ فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحًا صَرْصَرًا فی أَیّامٍ نَحِساتٍ لِنُذیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ ٭ وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی﴾ بعد فرمود ﴿فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ اینها همان عذابهای معروف عاد و ثمود است که ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود به آنها هشدار بده اگر اعراض کردند همان کیفر تلخ عاد و ثمود اینها را تعقیب میکند خب با اینکه پیغمبر در بین آنهاست و اگر با اصل نبوت عذاب سازگار نیست خب جریان حضرت موسی جریان حضرت نوح اینها بودند و عذاب هم آمد منتها اینها نجات پیدا کردند قومشان به هلاکت رسیدند.
پس این ماده نقض دارد که اگر کسی بگوید وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باعث برطرف شدن عذاب است باعث نیامدن عذاب است این ماده نقض دارد.
جواب حلی هم دارد اشکال حلی هم دارد و آن این است که آیا پیغمبر که رحمة للعالمین است فقط برای تبهکاران و ظالمان و مستکبران یا برای دو چیز دیگر هم رحمت است یکی برای خود مکتب رحمت است یکی هم برای مظلومین و ستمدیدهها هم رحمت است برای اینها رحمت است یا نه خب معنای رحمت بودن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر دین برای دین و معنای رحمت بودن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای مظلومان آن است که ظالمان تنبیه بشوند اگر نسبت به دین هرگونه بداندیشی و کج اندیشی اعمال بشود اهانت بشود این ساکت میشود معلوم میشود برای دین رحمت نیست برای ظالمین رحمت است اگر مظلومین نظیر سمیه نظیر عمار نظیر بلال رنجها ببینند پیغمبر ساکت باشد این معلوم میشود برای مظلومین رحمت نیست فقط برای ظالمین رحمت است این است _معاذ الله_؟ یا برای همه رحمت است اگر برای همه رحمت است باید ظالمین به کیفر برسند تا خود مکتب محفوظ بماند مظلومین محفوظ بمانند بنابراین این چه سخنی است که ما بگوییم چون پیغمبر هست بر مشرکین عذاب نمیشود؟ هم اشکال نقضی دارد هم اشکال حلی دارد از اینجا معلوم میشود که منظور مشرکین نیستند اینها یا اهل کتابند یا مرتدیناند که اسلام را قبول کردند ایمان آوردند جریان ولایت که شد اینها جزء واقفیه درآمدند که تا مرز نبوت را قبول کردند در مرز ولایت توقف کردند که همان جریان حارث بن نعمان و امثال ذلک گفتند بعد از نازل شدن جریان غدیر گفتند همه دستورات را ما قبول کردیم و این یکی را دیگر نمیپذیرید این اگر از طرف خداست که ﴿فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ﴾ و از این جهت که اینها گفتند ان کان هذا حق گفتند ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ﴾ این معلوم میشود اصل حق بودن را قبول دارند منتها در خصوص این تردید کردند در حالی که مشرکین اصل حقانیت وحی و نبوت را باطل میدانستند و اصلاش را اسطوره میگفتند میگفتند ممکن نیست بشر پیغمبر بشود خب اگر بشر پیغمبر میشد خب ما هم پیغمبر میشدیم.
بنابراین این دو آیه ظاهرش این است که با قبل مناسب نیست این خلاصه فرمایش سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) که میفرمایند آن قبل که گفتند ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ حرف مشرکین است این دو آیه باهم نازل نشده و جریان خاص خودش را دارد.
اشکال دیگری که سیدنا الاستاد میکنند این است که اینکه فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ با این آیه بعد نمیسازد چون ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ﴾ در صدد بیان تعذیب است که ما اینها را میخواهیم عذاب بکنیم چرا اینها را عذاب نکنیم در حالی که اینها صاد عن سبیل اللهاند آن دو آیه قبل دارد عذاب را منتفی میداند و علت نفیاش را هم ذکر میکند و این آیه دارد زمینه نزول عذاب را بیان میکند ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: خصوصیتاش را ما از کجا استفاده کنیم خصوصیتاش که در جریان سوره حم سجده و سایر سور فرمودند به اینکه اگر شما اعراض کردید صاعقههایی نظیر امم دیگر نازل میشود فرقی بین شما و امم دیگر نیست فرقی هم بین من و صالح و هود نیست صالح پیغمبر هود پیغمبر بود و بر امتاش عذاب نازل شد من هم هستم بر امتم که شما باشید عذاب نازل میشود اگر بین وجود مبارک پیغمبر با انبیای دیگر فرق باشد که آنها را تهدید نمیکند به عذاب عاد و ثمود که اگر جریان قتل است و عذاب دنیایی که واقع شده و اگر جریان صاعقه و عذاب سماوی است که تهدید کرده خب پس معلوم میشود که با بود پیغمبر با وجود عنصریاش یا در زمان حیاتاش میشود امتی را به عذاب صاعقه عاد و ثمود معذب کرد اینکه وجود مبارک امیرالمومنین دارد البته اهل سنت از ابن عباس نقل میکنند خب ابن عباس شاگرد حضرت امیر (سلام الله علیه) بود در نهجالبلاغه از علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل شده است که دیروز نهجالبلاغه را آوردیم که بخوانیم فرصت نشد در نهجالبلاغه در کلمات قصار آن حضرت و کلمات حکمت آمیز آن حضرت آمده است که از وجود مبارک امام باقر هم نقل میکند یعنی مرحوم سید رضی از وجود مبارک امام باقر (سلام الله علیه) نقل میکند که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود دو امان از طرف خدا بود یکی وجود مبارک پیغمبر یکی هم استغفار مردم با ارتحال پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن امان اول از دست ما گرفته شد استغاف را باید مواظب باشیم خب این سخن حق است اما در بین چه کسی و با چه چیزی یعنی وجود عنصری آن حضرت مانع نزول هرگونه عذاب است برای هر گروه؟ یا درباره خصوص این مرتدین است که درباره ولایت مشکل داشتند اگر درباره مشرکین باشد که هم اشکال حلی دارد هم اشکال نقضی دارد واقع شده اصولاً عذاب بر آنها تهدید هم شدند لذا ایشان میفرمایند که بحث مبسوطش نیازمند است به بررسی سوره معارج ببینیم ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ٭ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ﴾ اینکه در برخی از روایات آمده است که منظور از سائل همین است که میگوید ﴿إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ منظور همین است آن روایات را ما با این چگونه تطبیق بکنیم در سوره معارج آیه یک به بعد این است که ﴿سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ٭ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ ٭ مِنَ اللّهِ﴾ سورهٴ مبارکهٴ معارج ﴿مِنَ اللّهِ ذِی الْمَعارِجِ ٭ تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾ اگر منظور آن عذاب آخرت باشد البته راه حل دارد اما اگر عذابهای دنیایی باشد خواه به صورت قتل خواه به صورت صاعقه آن وقت این پاسخش چه خواهد بود اینکه فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ این پاسخاش چه خواهد بود؟ یعنی چون مادامی که در بین کفار هستی ما اینها را عذاب نمیکنیم هم اشکال نقضی دارد هم اشکال حلی آنچه جزء مرتدین ولایت و اینها باشد خب یک راهی دارد که ما درباره مرتدین یک چنین تهدیدی نشده واقع نشده البته بعد از آن وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن قائله رده و اینها حوادث تلخی را هم به دنبال داشت خب یک بررسی هم میخواهد با آیه یا ایها الرسول بلغ و یک نظر مستأنفی میخواهد با سأل سائل تا ببینیم این راهی که سیدنا الاستاد طی کردند این راه رفتنی است یا راه معروف این هم از آن نمونههای بارز تفسیر قرآن به قرآن است که از المعجم و از واژه و امثال ذلک کمک نگرفتند بلکه روی تهدیدهای تفسیری و تعبیری که داشتند از این شواهد کمک میگرفتند.
پرسش: ...
پاسخ: بسیار خب پس معلوم میشود به اینکه با بود پیغمبر هم عذاب میآید نظیر صاعقه آسمانی که برای عاد و ثمود آمده است این ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ را باید درست معنا کرد این آیه یا با اصل نبوت سازگار نیست چرا با اصل نبوت سازگار است برای اینکه با اینکه انبیایی در بین اقوامشان بودند آن اقوام آسیب دیدند اگر با عذاب آسمانی سازگار نباشد خب با عذاب آسمانی در جریان عاد و ثمود سازگار بود برای اینکه صالح و هود بودند و عذاب آسمانی هم آمد و وجود مبارک پیغمبر هم امت خودش را هشدار داد به چنین تعذیبی که اگر منظور عذاب قتل و کشته شدن در میدان جنگ است آن که واقع شده و خدا هم فرمود ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ بعد هم فرمود ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ و خود پیغمبر هم مأمور شد که به اینها بگوید که ﴿...﴾ تا اینکه ﴿أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا ﴾ اینها همه واقع شده.
پرسش: ...
پاسخ: آن هم در آنجا که آمده است شخص فاصله گرفته رفته تا دم در خودش از محضر پیغمبر فاصله گرفته عذاب آنجا آمده آن هم در حضور پیغمبر نیامد معلوم میشود یک عذاب خاص است یعنی در حضور پیغمبر آنجا که پیغمبر ایستاده بود شخصاً ایستاده بود آن حرف را زده عذاب نیامده همین که از محضر حضرت فاصله گرفت و دور شد عذاب آمد آن بررسی آن روایت که مربوط به غدیر است بالأخره قابل جمع است چون گفتند به احترام آن حضرت تا در حضور آن حضرت بود این عذاب نیامده بود.
پرسش: ...
پاسخ: خب اگر این است باز به جریان غدیر برمیگردد نه جریان شرک مشرکین درباره مشرکین هم انذار شده است به عذاب آسمانی و هم عذاب قتل آنها واقع شده است و از سه چهار جهت باید بررسی کنیم که آیا اصل نبوت با تعذیب موافق نیست؟ این شواهد نقض فراوانی دارد یک نبوت اولوالعزمی خاتم انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) سازگار نیست؟ این هم اشکال حلی دارد هم اشکال نقضی اشکال نقضیاش هم این است که واقع شده است و قرآن هم تعبیر به عذاب کرده است ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ گفته ﴿قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدیکُمْ﴾ خود پیغمبر هم به دستور الهی فرموده که خدا شما را ﴿أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا﴾ این عذابهای قتل و امثال ذلک و عذابهای صاعقه را هم در سوره حم فصلت و مانند آن انذار کرده فرمود به اینها بگو ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾ خب پس این با چه چیزی سازگار نیست؟ اگر کفار اگر مشرکین همه شان در برابر مسلمین بایستند خدا آنها را عذاب نمیکند چرا عذاب نمیکند بود پیغمبر مگر پیغمبر _معاذ الله_ مگر رحمت برای یک گروه است؟ در درجه اول رحمت برای دین است بعد برای مظلومین شعاع رحمت دیگران را هم میگیرد آن وقت چطور در دین هر آسیبی وارد بشود فرق میکند و بر مظلومین هر آسیبی تحمیل بشود او صبر بکند چه رحمتی است؟
خب پس بنابراین اصرار سیدنا الاستاد علامه طباطبایی (رضوان الله علیه) این است که این دو تا آیه نه با قبل هماهنگ است نه با بعد بلکه علی حده نازل شده است البته در مدینه هم نازل شده است و سوره انفال هم مدنی است دیگر خود حضرت هم در این قسمت قرار گرفته است.
پرسش: ...
پاسخ: نشده برای اینکه آنها توبه کردند و عده زیادی ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ اگر این نبود هم نازل میشد شما میبینید نه قرن و نیم نهصد و پنجاه سال وجود مبارک نوح شیخ الانبیاء (سلام الله علیه اجمعین) تلاش و کوشش کرد نهصد و پنجاه سال نه عمر حضرت نوح نهصد و پنجاه سال است عمرش خیلی بیش از اینها بود ﴿فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاّ خَمْسینَ عامًا﴾ آن زمان رسالت حضرت نوح نه قرن و نیم بود این نه قرن و نیم بازده کمی داشت ﴿لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِرًا کَفّارًا﴾ ﴿لا تَذَرْ عَلَی اْلأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیّارًا﴾ برای اینکه اینها ﴿لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِرًا کَفّارًا﴾ و عذاب آمد به حیات و عمر آنها خاتمه داد اما اینجا وجود مبارک پیغمبر بعد از تأسیس حکومت با گذشت نه سال و اندی ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ کل اوضاع برگشت البته یک عدهای هم منافق بودند اما اینطور نبود که نظیر آنها که درباره بعضی از اقوام خدا میفرماید که ﴿فَما وَجَدْنا فیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ﴾ این تنویناش تنوین تقلیل است فرمود یک خانوار فقط به او ایمان آوردند در بین این همه جمعیت خب برای آن اقوام البته صاعقهای نازل شده است مشابه این بود نازل میشد اما اینکه ﴿یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ خب چرا صاعقه نازل بشود؟ اکثری پذیرفتند دیگر.
اما یک نحو عذابی را ایشان میفرماید به اینکه اگر این آیات با هم نازل میشد این ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ﴾ با آیات قبل هماهنگ نبود چون آیه بعد در همین ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ﴾ در صدد بیان تصدیق عذاب است فرمود ما اینها را چرا عذاب نکنیم اینها را عذاب میکنیم ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ خب چه عذابی؟ همین عذابهایی که قبلاً منتفی شده دیگر اگر اینها با هم نازل شده باشند این آیه در صدد این است که ما اینها را عذاب میکنیم آن آیه دارد که خدا به نحو سنت الهی عذاب نمیکند اینها را و هم یستغفرون خب درباره مشرکینی که اصلاً دین را به استحضا گرفتند گفتند ﴿لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا﴾ اهل استغفار نبودند در ظرف شرک این معلوم میشود یا مال اهل کتاب است که اصل وحی و نبوت را نمیپذیرد یا مال بعضی از مرتدین است که درباره ولایت نقل است فرمود بودن شما زمینه عذاب را برمیدارد اینجا میفرماید به اینکه حالا اینها صد عن مسجد الحرام میکنند خب بکنند حالا شما هستید که اینهایی که صد از مسجد الحرام میکنند صد با صاد یعنی انصراف نفس و صرف غیر ینصرفون بانفسهم و ینصرفون غیرهم این را میگویند صد عن سبیل الله خب حالا اگر کسی بگوید به اینکه این با صبر سازگار نیست البته اینها صاد عن سبیل الله هستند اما توی پیغمبر هستی بالأخره آنها چون دیدند راه حل ندارد آنها گفتند فتح مکه عذاب است فتح مکه که بشارت بود برای اینها ﴿إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ﴾ آنها که «اذهبوا انتم الطلقاء» آزاد شدند مشمول عفو عمومی شدند و از جاهلیت به درآمدند ﴿و یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ أَفْواجًا﴾ برای آنها رحمت بود این چه عذابی است؟ پس معلوم میشود که آن عذابی که منفی است غیر از این عذابی است که حالا دارند اثبات میکنند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است