- 1009
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 65 تا 67 سوره مائده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 65 تا 67 سوره مائده"
- دلیل بیان تقوی در برابر ایمان
- رابطه مستقیم بین ایمان و تقوی
- نزول فرشتگان برای افراد با استقامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ ٭ وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالإنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ ٭ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ﴾
خلاصه مباحث گذشته
بعد از اینکه فرمود یهودیها و همچنین مسیحیها نه به کتاب آسمانی خود عمل میکنند و نه به وحی قرآن کریم معتقدند لذا فرمود بر اساس آن تبهکاریها و اعتقادات فاسد مغلول الیدند و ملعوناند, لکن راه را باز کرد و فرمود اگر اهل کتاب اعم از یهود و مسیحی و مانند آن ایمان بیاورند سیئات گذشتهٴ اینها ترمیم میشود, چون «الاسلامُ یَجُبُّ ما قبلَه».
دلیل بیان تقوی در برابر ایمان
اگر برابر ایمان تقوا هم داشته باشند وارد بهشت خواهند شد ایمان برای آن است که از آثار کفر گذشته نجات پیدا کنند و تقوا برای آن است که به بهشت سعادت راه یابند, لذا به ایمان تنها اکتفا نکرد چون اگر کسی مؤمن بود ممکن است که آثار کفر را رها کرده باشد لکن آثار فسق او را رها نکرده باشد و جهنم مخصوص کافران نیست گرچه خلود برای آنهاست و اگر کسی مسلمانِ فاسق بود او هم گرفتار عذاب خواهد شد.
برای اینکه هم از آثار کفر نجات پیدا کند و هم از آثار فسق برهد و هیچ عذابی دامنگیر او نشود, تقوا را در کنار ایمان یاد فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ﴾ این دربارهٴ عذاب آخرت و همچنین رسیدن به بهشت آخرت است و اما دربارهٴ رهایی از تنگدستی دنیا و رسیدن به رفاه نسبیِ دنیا آن را به این وضع ذکر فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالآنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ که در جریان نجات از جهنم و ورود به بهشت یک اصل کلی را ذکر فرمود که ایمان باشد و بعدش هم تقوا را یاد کرد و همان اصل را در آیه بعد شرح داد و باز کرد و آن این است که فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالآنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ﴾ و این دلیل بر امتناع نیست; منتها آنها عملاً در خارج مبتلا هستند به تبهکاری و تعصب, چون فرمود: ﴿وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ وگرنه این کار ممتنع نیست; منتها آنها خودشان امتناع میورزند و اکثریِ آنها امتناع میورزند و ابا دارند.
﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالآنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ﴾; اگر آنها نه تنها به تورات و انجیل ایمان بیاورند بلکه تورات و انجیل را اقامه کنند; یعنی حدودش را اقامه کنند و احکامش را اقامه کنند نظیر اقامه صلاة که غیر از اعتقاد به نماز است فرمود آنها اگر تورات را اقامه کنند و انجیل را اقامه کنند و آن چه که به طرف اینها نازل شده است آیات قرآنی و مانند آن, آن را اقامه کنند, از آن تنگدستی و فشاری که بر اینها وارد شده است: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَباءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ و مانند این دامنگیرشان شد, از این مجموعهٴ تلخکامی نجات پیدا میکنند: ﴿ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾.
مراد از «اکل» در آیه
منظور از این «اکل» مطلق تنعم است وگرنه خصوص خوردن نیست; مثل اینکه میفرماید: ﴿لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ﴾ مطلق تصرف است و خصوص خوردن نیست یا ﴿یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْمًا﴾ یعنی مطلق تصرف نه خصوص خوردن; اینجا هم ﴿لأَکَلُوا﴾ یعنی مطلق بهرهبرداری نه خصوص خوردن.
دربارهٴ اینکه فرمود از بالا و از پایین روزیهای اینها تأمین میشود یا کنایه از آن است که نعمتهای الهی به اینها محیط است و غرق نعمتاند یا نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آمده است میباشد که اگر عدهای اهل ایمان باشند یعنی اهل منطقهها اهل ایمان باشند ما برکات آسمان و زمین را بر اینها نازل میکنیم ناظر به آن باشد که برکات آسمان از بالاست و برکات زمین از زیر. آیه 96 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ﴾ قهراً ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾.
مقصود از برکات در آیه
ناظر به برکات آسمان و زمین است برکات آسمان همان باران و تابش به موقع آفتاب و امثال ذلک است که «اذا اراد اللهُ بِقومٍ خَیراً أمْطَرهُم بالّلیل و شَمَّسَهُم بالنهار» اگر خداوند خیر اقتصادی ملتی را بخواهد شب باران نازل میکند و روز آفتاب که کشاورزی و باغداری اینها تأمین بشود. بالأخره برکات آسمان فراوان است; تابش آفتاب است و بارش باران و برف است و مانند آن و برکات زمین هم که رویش گیاهان است, استخراج معادن است, احیای قنوات و چاهها و امثال ذلک است. از این آیهٴ محل بحث یعنی ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالإنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ و همچنین از آیه 96 سورهٴ «اعراف» به خوبی برمیآید که بین ایمان و رفاه اقتصادی رابطه برقرار است (این یک مطلب).
این مطلب را آیات دیگر هم تثبیت میکند; آیه 10 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «نوح» هم این را تثبیت میکند که نوح (سلام الله علیه) به امتش فرمود: ﴿اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّارًا ٭ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارًا ٭ وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارًا﴾; یعنی این استغفار دو فایده دارد: هم برکات معنوی را نازل میکند و هم برکات مادی را, هم گناهان گذشته را میبخشد و هم روزیهای آینده را ترمیم میکند; چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «جن» آیه 16 این است: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾; اگر اینها مستقیم باشند بر طریقهٴ حق ما آب فراوان و به موقع به اینها میچشانیم خدایی که ساقی است آب فراوان و مناسبی را به کشاورزیها و باغداریهای افرادی که در طریقه مستقیم حرکت میکنند و اهل استقامتاند نازل میکند.
نزول فرشتگان برای افراد مستقیم
در قرآن کریم برای افرادی که مستقیم هستند هم برکات معنوی را نازل میکند هم برکات مادی را وعده داد فرمود: ﴿الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاّ تَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا﴾; فرشتگان به چنین افرادی نازل میشوند. در آیه 16 سورهٴ «جن» فرمود: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾ معلوم میشود که اگر کسی مستقیم باشد و در طریق دین باشد و بر صراط مستقیم حرکت کند و فاصله نگیرد, هم فرشتگان رحمت بر او نازل میشوند و به او بشارت میدهند و هم باران مناسب میبارد, هم رزق ظاهری است هم رزق باطنی; نزول فرشتهها و علوم الهی و الهامها رزق کریم است, نبوت, ولایت, امامت, رسالت, علم ربانی همهٴ اینها رزق کریمِ حقاند و گذشته از نزول فرشتهها بارانِ به موقع هم نازل میشود.
بنابراین در نوع این آیات یعنی در این چهار سوره بین مستقیم بودن با نزول برکات مادی و معنوی ارتباط برقرار است; چه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که محل بحث است, چه در سورهٴ «اعراف», چه در سورهٴ «نوح» و چه در سورهٴ «جن». در آیهٴ محل بحثِ سورهٴ «اعراف» ملاحظه فرمودید که اگر اینها اهل ایمان و تقوا باشند از جهنم نجات پیدا میکنند و وارد بهشت میشوند: ﴿لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ﴾ و بعد هم فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالآنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾; هم نعمت ظاهری است و هم نعمت باطنی. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم که فرمود: ﴿لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأرْضِ﴾.
تبیین برکات آسمانی و معنوی
برکات آسمان و زمین اختصاصی به باران و امثال ذلک نیست آن معارف و علوم و فضائل هم برکات آسمانی است. در سورهٴ «نوح» هم که فرمود: ﴿اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّارًا ٭ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارًا ٭ وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارًا﴾ این هم مسئلهٴ مغفرت است و فیض معنوی و هم ریزش باران است و فیض ظاهری. در سورهٴ مبارکهٴ «جن» هم که فرمود: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾ دربارهٴ برکات ظاهری است و آن آیهای که در سورهٴ دیگر است که فرمود: ﴿إنّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ﴾ این هم برکات معنوی است. از مجموعهٴ این آیات کاملاً برمیآید که بین ایمان و نزول برکات معنوی از یک سو و بین ایمان و نزولِ برکات مادی از سوی دیگر رابطه است. این خلاصه آنچه که از قرآن کریم برمیآید, در این آیه هم برکت نیست, برای اینکه فرمود: ﴿وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْمًا﴾ که گاهی استدراج است و میخواهد خدا در همان وضع اینها را بگیرد.
قرآن تشریح کرد و فرمود خیال نکنند حتی قارونی که ﴿فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ﴾ این در برکت است, برای اینکه ما میخواهیم این به جایی برسد و بعد ﴿فَخَسَفْنا بِهِ وَبِدارِهِ اْلأَرْضَ﴾. وقتی که قارون با آن جلال و شکوه مادی حرکت کرد دو حرف از مردم شنیده شد; تودهٴ مردم گفتند که ای کاش ما هم مثل قارون وضع مرفهی میداشتیم: ﴿یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظِّ عَظیمٍ﴾. گروهی دیگر که خردمندان و فرزانگان آن منطقه بودند: ﴿وَقالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللّهِ خَیْرٌ﴾. پس همیشه این دو گروه هستند: آن فرزانگانی که در مکتب وحی تربیت شدند یک طرز میاندیشند و افراد عادی و عامی که از وحی برخوردار نیستند طرز دیگر فکر میکنند, آنها که در مکتب عقل میاندیشند طرز دیگر فکر میکنند و آنها که در مکتب حس قدم برمیدارند طرز دیگر فکر میکنند و ذات اقدس الهی بین برکت با نعمتهای استدراجی هم فرق گذاشته و فرمود: اینها خیال نکنند که ما داریم اینها را گرامی میداریم, بلکه میخواهیم اینها را سخت بگیریم. مطلب مهم آن است که قرآن کریم بین اعمال امت و حوادث جهان رابطهٴ مستقیم برقرار میکند در دو طرف.
امتحان خدا زیاد است نه فقر, برای اینکه داود و سلیمان را قرآن کریم به آن عظمت میستاید ﴿عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ﴾ یا ﴿یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ﴾ که این همه فضیلت دربارهٴ داود و سلیمان (سلام الله علیهما) ذکر میکند و داود را خلیفه خود میداند: ﴿یا داود إِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی اْلأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ﴾; اما معذلک آن همه نعمت هم در اختیارشان بود. او جلوتر از همه اگر نباشد آن وسطهاست, چون خوانندهٴ بهشتیهاست. در نهجالبلاغه دارد که قاری بهشتیها داود است و قرآن را انسان در بهشت با صدای داود میشنود; این بیان نورانی حضرت امیر است در نهجالبلاغه که فرمود: «قارئ اهل الجنه».
دو جنبه بودن امتحان
بنابراین امتحان دو جنبه دارد امتحان گاهی ذات اقدس الهی به مال امتحان میکند گاهی به فقر در سورهٴ مبارکهٴ «فجر» دارد که ﴿فَأَمَّا الانسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ ٭ وَأَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهانَنِ ٭ کلا﴾ فرمود ما بعضیها را به مال و رفاه و امکانات امتحان میکنیم بعضیها را به فقر نه آنها که به آنها مقام و مال دادیم پیش ما مکرماند نه آنها که مبتلا به فقر شدند پیش ما مورد اهانتاند «کلا» اینچنین نیست و هر دو را ما امتحان کردیم تعبیر قرآن دربارهٴ هر دو گروه ابتلاست ﴿فَأَمَّا الانسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ﴾ بعضی مبتلا به سلامتاند بعضی مبتلا به مالاند, بعضی مبتلا به مرضاند و مبتلا به فقرند هر دو ابتلاست و امتحان است کرامت فقط در قیامت مشخص میشود «الغنی و الفقر بعد العرض علی الله». هر دو امتحان است; الآن کسی که سالم است مگر این سلامت امتحان الهی نیست کسی مقامی دارد این مقام امتحان الهی نیست مالی دارد آیا این مال امتحان الهی نیست؟ همه امتحان هستند بعضی مبتلا به سلامتاند یعنی ممتحن به سلامت بعضی مبتلا به فقرند یعنی ممتحن به فقرند.
آثار تقوا بودن برکت
از آثار تقوا برکت است که انسان در امتحان پیروزمندانه بیرون میآید این میشود برکت مال ماندنی برکت است این برکه عبارت از جایی است که نمیگذارد آب هدر برود در بیابانها آب که جمع میشود تا رهگذر تشنه از او استفاده کند چنین جایی را میگویند برکه و این قسمتهای جلوی سینه شتر که موی نرم و بادوام است میگویند بَرَک و شتر روی همین سینه که میخوابد آن خوابگاهش را و آن جایگاهی را که استراحت میکند میگویند مبارک ابل. برکت چنین مالی است که مال ماندنی و مؤثر است. گاهی مال است اما ﴿یَذْهَبُ جُفائاً﴾ است یک وقت است که مالی است با برکت و ماندنی خداوند بین ایمان و برکت که در حقیقت کوثر است رابطه برقرار کرده نه بین ایمان و تکاثر تکاثر برکت نیست یک عده هستند که چون از یاد خدا غافلاند در عین حال که وضع مالیشان خوب است اینها در معیشت ضنکاند; یعنی در فشارند برای اینکه تمام تلاششان به این است که آنچه را که دارند چگونه حفظ بکنند و آنچه را که ندارند چگونه به دست بیاورند؟ این بین دو فشار به سر میبرد و چون از یاد خدا غافل است در فشار است.
رابطه بین ایمان، تقوی و بین نجات از جهنم و بهشت
مطلب مهم این است که قرآن کریم بین ایمان و تقوی از یک سو و بین نجات از جهنم و بهشت از سوی دیگر رابطه برقرار کرد، بین ایمان و تقوی از یک سو و رفاه دنیایی رابطه برقرار کرده است که برکات آسمان و زمین نازل میشود از سوی دیگر.
در مطلب اول که تلازم است بین ایمان و نجات از دوزخ و ورود به بهشت, این تلازم مطلق است چه فرد و چه جامعه; هر فرد یا گروهی که اهل ایمان بود از جهنم میرهد و به بهشت میرسد; ولی دربارهٴ مسائل دنیا نظام دنیایی نظام هماهنگ و مرتبطی است, اگر در جامعهای که مثلاً صدها هزار نفر هستند ده نفر یا صد نفر و یک گروه کمی اهل ایمان و تقوی باشند آن جامعه از برکات برخوردار نیست; ولی اگر امت اهل ایمان و تقوی بود و اکثریت قاطع اهل ایمان و تقوی بودند, از رفاه و برکات دنیایی برخوردارند. پس تلازم در باب معنویات مطلق است چه فرد و چه گروه, تلازم دربارهٴ برکات مادی مطلق نیست که اگر جامعهای مثلاً چند میلیون نفر زندگی میکنند اگر چند نفر انسان وارسته و برکتمند باشند کل جامعه در رفاه باشند, این طور نیست و باید خود جامعه همه یا اکثریِ قریب به اتفاق رو به فلاح بروند تا برکات نصیبشان بشود.
مسلمان چه وقت به دستور اسلام عمل کرده که برکت در کارش نبود؟! میگویند دعای چند گروه مستجاب نیست. یک عده آدمهای بیکارند که دعای آدم بیکار مستجاب نیست و قرآن کریم وعده داد و فرمود: ﴿فامْشُوا فی مَناکِبِها﴾; شما روی دوش زمین راه بروید و روزی بگیرید; هر کس کسب کرد به دستور الهی تلاش و کوشش کرد به وظیفه خود عمل کرد به مقداری که دین بر او واجب کرده است به همان مقدار انجام وظیفه کرد خدا برکت میدهد بیکار بودن و به دعای محض اکتفا کردن این را ذات مقدس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نپذیرفت به اباذر که اصلاً عنصر وارستگی و فضیلت است.
اهمیت دعا از نگاه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
در آن وصایایش فرمود: اباذر! دعا به منزلهٴ نمک طعام است شما همهٴ کارها را بخواهی با دعا حل بکنی که نمیشود! این نظام, نظامِ کار است شما غذا تهیه کن و مقداری هم نمک بریز. آن کسب حلال دعاست و انسان به نام خدا شروع بکند به فراهم کردن کسب حلال این دعاست; منتها دعای فعلی است دعای به زبان حال است دعا به زبان استعداد است نه تنها دعا به زبان قول و این جزء وصایای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است به اباذر.
اگر کسی بخواهد همهٴ کارها را با دعا حل کند یک زندگی پر شوری خواهد داشت ولی اگر به دنبال کار برود معدنشناس باشد, دریا شناس باشد از آسمان و زمین بهرهبرداری بکند به نام خدا و در مسیر حلال حرکت کند و دعا را هم فراموش نکند او ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ است. فرمود که راه برای همه باز است; ﴿سواءً لِلسّائلین﴾; هر که رفت سؤال کرد خدا به او داد.
بنابراین در جریان نجات از جهنم و ورود به بهشت تلازم مطلق است چه فرد و چه جامعه هر کسی کار خودش را انجام میدهد; سرّش آن است که در قیامت انسان نظام جمعی ندارد: ﴿وَکُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَرْدًا﴾; نظام قیامت نظامِ فرد است نظام جمع نیست و در عین حال که ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ است اما هر کسی در کنار سفرهٴ عقیده و عمل خود مینشیند; نه هیچ کسی بار دیگری را میبرد و نه هیچ کسی مهمان کسی خواهد بود, همه هستند اما بیهماند و با هم نیستند. زندگیِ دنیا زندگی جمعی است و زندگی جمعی ایمان جمعی طلب میکند, اگر بین عمل صالح و ورود به بهشت تلازم است بالقول المطلق چه فرد و چه گروه, برای آن است که در آخرت زندگی, زندگی فردی است. یک نفر اگر مؤمن بود در دربار فرعون به بهشت میرود ولو همه اهل جهنم باشند. در قیامت هر کسی مهمان سفره خودش است; ولی در دنیا زندگی, زندگیِ جمعی است و زندگی جمعی با کار خیر دو نفر یا سه نفر یا چند نفر حل نمیشود, البته ممکن است ذات اقدس الهی به برکت یک عنصر صالحی گاهی مشکلی را از جامعه بزداید; اما این به لطف الهی وابسته است و خدا به صورت یک اصل کلی وعده نداد که اگر در جامعهای چند نفر انسان صالح پیدا بشود ما کل آن جامعه را مرفّه میکنیم.
سخن در این است که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ﴾ یا ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾ . این قاعدهٴ کلی است, چه فرقی بین آنها و اینهاست؟ در سورهٴ «اعراف» که فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی﴾ اختصاصی به منطقهٴ خاص ندارد. چطور خدا به یهودیها و مسیحیها وعده میدهد که اگر تورات را اقامه کنند برکات از بالا و پایین نصیبشان میشود ولی اگر کسی قرآن را اقامه کرده است اینچنین نیست؟ برکات الهی شامل همه خواهد بود و برکات الهی صبغه معنوی دارد و خیر و رحمت است.
از همین جا جریان نماز استسقا هم روشن میشود که دعای باران و نماز باران یقیناً اثر دارد, چون خدا خودش وعده داده است که اگر اینها مستقیم بودند ما باران فراوان و مناسب را بر اینها نازل میکنیم: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾; اما اینچنین نیست که کسی دست از همه کارها و کشاورزیها بردارد و دعا بکند, بلکه باید که کشاورزی را بکند و بعد برای کمبود باران نماز استسقا بخواند تا باران بیاید.
رابطه مستقیم بین ایمان و تقوی
رابطه آن یک آزمایش موقت بود و خدا امتحان کرد و اینها از امتحان سرافراز برآمدند و بعد خداوند روزیهای فراوانی به اینها داده است. بنابراین الآن که این آیات سورهٴ «مائده» محل بحث است در وقتی بحث میکنیم که مسلمین در کمال رفاه بودند و بعد وقتی خلافت و امامت را به سلطنت تبدیل کردند به صورت دیگر درآمده است.
بنابراین رابطهٴ مستقیم است بین ایمان و تقوای یک ملت با برکات آن ملت; اما بین ایمان و تقوای چند نفر با برکات جامعه چنین وعدهای را خدا نداده است. سرّ اینکه بین ایمان و تقوای جامعه با برکات الهی رابطه دارد این است که همان طوری که حوادث جهان در انسان اثر میگذارد و در طرز تفکّرش و در طرز زیستش اثر میگذارد, حوادث انسان و عقاید و اعمال و رفتار انسان هم در جریان عالَم اثر دارد, انسان هم یک مهرهای است از مهرههای نظام وسیعِ خلقت. چگونه کارهای جهان طبیعت در انسان اثر میگذارد و کارهای انسان در جهان اثر نمیگذارد؟ اگر کل جهان را مدبر امور میگرداند کما هو الحق و اگر تمام امور به دست خداست ولاغیر که ﴿یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ﴾, چنین خدایی اگر به دستور او عمل بشود کارها را به سود انسانها انجام میدهد. خدا به عدد نیاز هر گیاهی قطرهٴ بارانی نازل میکند و به عدد هر جایی که عطش است خدا باران نازل میکند; ولی اگر افراد نالایق بودند این باران را به بیابانها میرساند و عدهای در عطش میمانند.
بنابراین بین اعمال مردم با حوادث رابطه است; چه در طرف خیر و چه در طرف شرّ. در طرف خیر آیاتی بود که خوانده شد در طرف شرّ و نکبت هم آیات دیگری است که در بحثهای قبل اشاره شد و در خود همین آیات هم اشاره میشود; مثل آیه سورهٴ «اعراف» که دارد: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾; ما اینها را مؤاخذه کردیم به فقر و فلاکت و امثال ذلک دیگر به آنها برکت ندادیم, یا آنها مبتلا شدند به فقر و یا گرفتار استدراج شدند. در سورهٴ «اعراف» عدهای را استثنا کرد در آیه محل بحث هم میفرماید همه اینها اینچنین نیستند; آیه 66 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالإنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ که بعضیها خواستند بگویند که این اکل از بالا و پایین اختصاصی به غذاهای ظاهری ندارد, برای اینکه اگر در سورهٴ «عبس» آیه ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ ٭ أَنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا﴾ و مانند آن مسئلهٴ طعام به علم تفسیر شده است; یعنی سورهٴ «عبس» که فرمود: ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ ٭ أَنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا ٭ ثُمَّ شَقَقْنَا اْلأَرْضَ شَقًّا﴾.
مراد از «طعام» در آیه از نظر امام صادق(علیه السلام)
از وجود مبارک امام(سلام الله علیه) طبق نقل مرحوم کلینی نقل شد که منظور از طعام علم است انسان علمی که میآموزد نگاه کند که از چه کسی علم یاد میگیرد; ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ﴾ و اگر منظور از این طعام در حقیقت اعم از طعام ظاهری و طعام معنوی است غذای روح و غذای جسم است, قهراً آن بارانی که هست آبی که هست اعم از آب ظاهری و آب حیات است زمینی که هست اعم از زمین مادی و زمینه دل است, حَبّ و حَبّهای که هست اعم از حبّ کشاورزی یا حبّی که در نهان و در سویدای دل قرار دارد میباشد و مانند آن.
این روایتی را که مرحوم کلینی نقل کرده است که این طعام را بر علم تطبیق کرد معنا ندارد که این طعام اعم از علم و نان و امثال آنها باشد ولی آن آب خصوص آب مادی و آن زمین خصوص زمین مادی و آن حبّ خصوص حبّ مادی باشد! اگر این طعام اعم است آن زمین هم اعم از زمینه است و آن آب هم اعم از آب زندگانی است, آنگاه ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ همین آیه میتواند اعم باشد هم باران و آفتاب را شامل بشود و هم علومی که نازل میشود بر بندگان را شامل بشود.
دلیل منفصل ثابت میکند که ﴿إنّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ﴾ است و به برکت آن دلیل منفصل و به شهادت آیه سورهٴ «عبس» میتوان این ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ را به معنای جامع گرفت که اعم از رزق ظاهری و رزق باطنی باشد. رزقی که ظاهری است از بالا میآید که همان بارش باران و برف یا تابش آفتاب و مانند آن است, از زمین میآید که همین جوشش آب از چشمه و قنات یا رویش گیاه و امثال ذلک.
تقسیم انواع علوم
علمها هم دو قسم است: علمی که از بالا میآید و علمی که از تحت ارجل میآید علمی که از تحت ارجل میآید همین علمهایی است که انسان به مدرسه میرود به حوزه میرود و درس و بحثی دارد و چیزی یاد میگیرد علمی که از بالا میآید بر اساس ﴿الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ﴾ خواهد بود آن علم در دفتر نیست چنین علمی که از بالا افاضه میشو اینچنین است گرچه هر علمی چه انسان از کتاب و کتبیه بخواند از معلم بشنود مطالعه کند از رفت و آمد مراکز علمی نصیبش بشود چه علمی که با نزول فرشتهها نصیب او میشود هر دو از خداست چه اینکه برکتی که از آسمان باشد یا برکتی که از زمین باشد هر دو از خداست برای اینکه ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ﴾.
بنابراین هم به دلیل منفصل میشود توسعه داد هم از اطلاق دلیل متصل میشود استفاده کرد که ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ یعنی علومی که بیزحمت درس و بحث نصیب انسان میشود همان علوم الهامی و ربانی است یا علومی که با راه رفتنها و با کسب و کار نصیب انسان میشود چه اینکه روزیها هم دو قسم است. چطور اگر کسی در عالم رؤیا خواب ببیند که شیر نوشیده است حکمت نصیبش میشود یا اگر آب نوشیده است علم نصیبش میشود و اگر کسی خواب ببیند که انگور یا اناری نصیبش شده است یک برکت معنوی نصیبش میشود پس معلوم میشود در عالم معنا آن حقیقت به صورت انگور تمثل میکند متمثل میشود یا به صورت انار متمثل میشود.
تفصیل قاطع شرکت است و آنجا که تفصیل نیست جامع است وگرنه این روایتی را که مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی نقل کرده است که فرمود: ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ﴾ یعنی «علمُه الذی یأخُذُه عمّن یأخذه», اگر طعام جامع است چون نمیشود گفت که طبق این روایت طعام مخصوص علم است, آن وقت لازمهاش این است که این جمله ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ﴾ از گذشته و آینده منقطع بشود. طعام شما از این راه تأمین میشود, آن وقت لازمهاش این است که این منقطع باشد هم از گذشته هم از آینده ولی وقتی منقطع نیست و سرفصل است و طعام لابد جامع است بین علم و طعام مادی قهراً آن آب هم اعم از آب حیات است و باران و آن میوهها هم اینچنین است.
غرض آن است که هم به دلیل منفصل میشود استفاده کرد که ﴿الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ﴾ و هم به اطلاق دلیل منفصل, لکن فرمود: ﴿منهم أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ مشابه آن استدراجی که در سورهٴ «اعراف» است که فرمود: ﴿کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ در همین آیه محل بحث سورهٴ «مائده» هم فرمود: ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ دربارهٴ اهل کتاب همیشه قرآن آن گروه اندک را استثنا میکند, آنجا که فرمود: ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ﴾ آن گروه کم را استثنا کرده است, چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم قبلاً ملاحظه فرمودید; آیه 75 سورهٴ «آلعمران» آن گروه کم را استثنا میکند میفرماید: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ﴾; بعضیها هستند که شما اگر یک ظرف پُری را حالا یا مَشک باشد یا مانند آن, ظرف پُری را از طلا و نقره به اینها امانت بدهید اینها خیانت نمیکنند ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ﴾; اما ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ﴾; بعضی از اینها هم هستند که اگر یک دینار به آنها امانت بدهید, نه تنها در مال شما طمع دارند و خیانت میکنند بلکه در امانت هم خیانت میکنند ولو یک دینار; اگر کم باشد و امانت هم باشد اینها رحم نمیکنند اما یک عده هستند که امیناند ولو قنطار به آنها بدهی اینها امیناند حرمت امینهای هر گروهی را هم قرآن حفظ کرده است, لذا به صورت موجبهٴ کلیه نه در سورهٴ «مائده» سخن فرمود و نه در سورهٴ «اعراف», چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم حق پاکان هر گروهی را حفظ کرد.
«و الحمد لله رب العالمین»
- دلیل بیان تقوی در برابر ایمان
- رابطه مستقیم بین ایمان و تقوی
- نزول فرشتگان برای افراد با استقامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ ٭ وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالإنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ ٭ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ﴾
خلاصه مباحث گذشته
بعد از اینکه فرمود یهودیها و همچنین مسیحیها نه به کتاب آسمانی خود عمل میکنند و نه به وحی قرآن کریم معتقدند لذا فرمود بر اساس آن تبهکاریها و اعتقادات فاسد مغلول الیدند و ملعوناند, لکن راه را باز کرد و فرمود اگر اهل کتاب اعم از یهود و مسیحی و مانند آن ایمان بیاورند سیئات گذشتهٴ اینها ترمیم میشود, چون «الاسلامُ یَجُبُّ ما قبلَه».
دلیل بیان تقوی در برابر ایمان
اگر برابر ایمان تقوا هم داشته باشند وارد بهشت خواهند شد ایمان برای آن است که از آثار کفر گذشته نجات پیدا کنند و تقوا برای آن است که به بهشت سعادت راه یابند, لذا به ایمان تنها اکتفا نکرد چون اگر کسی مؤمن بود ممکن است که آثار کفر را رها کرده باشد لکن آثار فسق او را رها نکرده باشد و جهنم مخصوص کافران نیست گرچه خلود برای آنهاست و اگر کسی مسلمانِ فاسق بود او هم گرفتار عذاب خواهد شد.
برای اینکه هم از آثار کفر نجات پیدا کند و هم از آثار فسق برهد و هیچ عذابی دامنگیر او نشود, تقوا را در کنار ایمان یاد فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ﴾ این دربارهٴ عذاب آخرت و همچنین رسیدن به بهشت آخرت است و اما دربارهٴ رهایی از تنگدستی دنیا و رسیدن به رفاه نسبیِ دنیا آن را به این وضع ذکر فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالآنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ که در جریان نجات از جهنم و ورود به بهشت یک اصل کلی را ذکر فرمود که ایمان باشد و بعدش هم تقوا را یاد کرد و همان اصل را در آیه بعد شرح داد و باز کرد و آن این است که فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالآنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ﴾ و این دلیل بر امتناع نیست; منتها آنها عملاً در خارج مبتلا هستند به تبهکاری و تعصب, چون فرمود: ﴿وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ وگرنه این کار ممتنع نیست; منتها آنها خودشان امتناع میورزند و اکثریِ آنها امتناع میورزند و ابا دارند.
﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالآنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ﴾; اگر آنها نه تنها به تورات و انجیل ایمان بیاورند بلکه تورات و انجیل را اقامه کنند; یعنی حدودش را اقامه کنند و احکامش را اقامه کنند نظیر اقامه صلاة که غیر از اعتقاد به نماز است فرمود آنها اگر تورات را اقامه کنند و انجیل را اقامه کنند و آن چه که به طرف اینها نازل شده است آیات قرآنی و مانند آن, آن را اقامه کنند, از آن تنگدستی و فشاری که بر اینها وارد شده است: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَباءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ و مانند این دامنگیرشان شد, از این مجموعهٴ تلخکامی نجات پیدا میکنند: ﴿ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾.
مراد از «اکل» در آیه
منظور از این «اکل» مطلق تنعم است وگرنه خصوص خوردن نیست; مثل اینکه میفرماید: ﴿لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ﴾ مطلق تصرف است و خصوص خوردن نیست یا ﴿یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْمًا﴾ یعنی مطلق تصرف نه خصوص خوردن; اینجا هم ﴿لأَکَلُوا﴾ یعنی مطلق بهرهبرداری نه خصوص خوردن.
دربارهٴ اینکه فرمود از بالا و از پایین روزیهای اینها تأمین میشود یا کنایه از آن است که نعمتهای الهی به اینها محیط است و غرق نعمتاند یا نظیر آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» آمده است میباشد که اگر عدهای اهل ایمان باشند یعنی اهل منطقهها اهل ایمان باشند ما برکات آسمان و زمین را بر اینها نازل میکنیم ناظر به آن باشد که برکات آسمان از بالاست و برکات زمین از زیر. آیه 96 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ﴾ قهراً ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾.
مقصود از برکات در آیه
ناظر به برکات آسمان و زمین است برکات آسمان همان باران و تابش به موقع آفتاب و امثال ذلک است که «اذا اراد اللهُ بِقومٍ خَیراً أمْطَرهُم بالّلیل و شَمَّسَهُم بالنهار» اگر خداوند خیر اقتصادی ملتی را بخواهد شب باران نازل میکند و روز آفتاب که کشاورزی و باغداری اینها تأمین بشود. بالأخره برکات آسمان فراوان است; تابش آفتاب است و بارش باران و برف است و مانند آن و برکات زمین هم که رویش گیاهان است, استخراج معادن است, احیای قنوات و چاهها و امثال ذلک است. از این آیهٴ محل بحث یعنی ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالإنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ و همچنین از آیه 96 سورهٴ «اعراف» به خوبی برمیآید که بین ایمان و رفاه اقتصادی رابطه برقرار است (این یک مطلب).
این مطلب را آیات دیگر هم تثبیت میکند; آیه 10 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «نوح» هم این را تثبیت میکند که نوح (سلام الله علیه) به امتش فرمود: ﴿اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّارًا ٭ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارًا ٭ وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارًا﴾; یعنی این استغفار دو فایده دارد: هم برکات معنوی را نازل میکند و هم برکات مادی را, هم گناهان گذشته را میبخشد و هم روزیهای آینده را ترمیم میکند; چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «جن» آیه 16 این است: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾; اگر اینها مستقیم باشند بر طریقهٴ حق ما آب فراوان و به موقع به اینها میچشانیم خدایی که ساقی است آب فراوان و مناسبی را به کشاورزیها و باغداریهای افرادی که در طریقه مستقیم حرکت میکنند و اهل استقامتاند نازل میکند.
نزول فرشتگان برای افراد مستقیم
در قرآن کریم برای افرادی که مستقیم هستند هم برکات معنوی را نازل میکند هم برکات مادی را وعده داد فرمود: ﴿الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاّ تَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا﴾; فرشتگان به چنین افرادی نازل میشوند. در آیه 16 سورهٴ «جن» فرمود: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾ معلوم میشود که اگر کسی مستقیم باشد و در طریق دین باشد و بر صراط مستقیم حرکت کند و فاصله نگیرد, هم فرشتگان رحمت بر او نازل میشوند و به او بشارت میدهند و هم باران مناسب میبارد, هم رزق ظاهری است هم رزق باطنی; نزول فرشتهها و علوم الهی و الهامها رزق کریم است, نبوت, ولایت, امامت, رسالت, علم ربانی همهٴ اینها رزق کریمِ حقاند و گذشته از نزول فرشتهها بارانِ به موقع هم نازل میشود.
بنابراین در نوع این آیات یعنی در این چهار سوره بین مستقیم بودن با نزول برکات مادی و معنوی ارتباط برقرار است; چه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» که محل بحث است, چه در سورهٴ «اعراف», چه در سورهٴ «نوح» و چه در سورهٴ «جن». در آیهٴ محل بحثِ سورهٴ «اعراف» ملاحظه فرمودید که اگر اینها اهل ایمان و تقوا باشند از جهنم نجات پیدا میکنند و وارد بهشت میشوند: ﴿لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلأَدْخَلْناهُمْ جَنّاتِ النَّعیمِ﴾ و بعد هم فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالآنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾; هم نعمت ظاهری است و هم نعمت باطنی. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم که فرمود: ﴿لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأرْضِ﴾.
تبیین برکات آسمانی و معنوی
برکات آسمان و زمین اختصاصی به باران و امثال ذلک نیست آن معارف و علوم و فضائل هم برکات آسمانی است. در سورهٴ «نوح» هم که فرمود: ﴿اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّارًا ٭ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارًا ٭ وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارًا﴾ این هم مسئلهٴ مغفرت است و فیض معنوی و هم ریزش باران است و فیض ظاهری. در سورهٴ مبارکهٴ «جن» هم که فرمود: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾ دربارهٴ برکات ظاهری است و آن آیهای که در سورهٴ دیگر است که فرمود: ﴿إنّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ﴾ این هم برکات معنوی است. از مجموعهٴ این آیات کاملاً برمیآید که بین ایمان و نزول برکات معنوی از یک سو و بین ایمان و نزولِ برکات مادی از سوی دیگر رابطه است. این خلاصه آنچه که از قرآن کریم برمیآید, در این آیه هم برکت نیست, برای اینکه فرمود: ﴿وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْمًا﴾ که گاهی استدراج است و میخواهد خدا در همان وضع اینها را بگیرد.
قرآن تشریح کرد و فرمود خیال نکنند حتی قارونی که ﴿فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ﴾ این در برکت است, برای اینکه ما میخواهیم این به جایی برسد و بعد ﴿فَخَسَفْنا بِهِ وَبِدارِهِ اْلأَرْضَ﴾. وقتی که قارون با آن جلال و شکوه مادی حرکت کرد دو حرف از مردم شنیده شد; تودهٴ مردم گفتند که ای کاش ما هم مثل قارون وضع مرفهی میداشتیم: ﴿یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظِّ عَظیمٍ﴾. گروهی دیگر که خردمندان و فرزانگان آن منطقه بودند: ﴿وَقالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللّهِ خَیْرٌ﴾. پس همیشه این دو گروه هستند: آن فرزانگانی که در مکتب وحی تربیت شدند یک طرز میاندیشند و افراد عادی و عامی که از وحی برخوردار نیستند طرز دیگر فکر میکنند, آنها که در مکتب عقل میاندیشند طرز دیگر فکر میکنند و آنها که در مکتب حس قدم برمیدارند طرز دیگر فکر میکنند و ذات اقدس الهی بین برکت با نعمتهای استدراجی هم فرق گذاشته و فرمود: اینها خیال نکنند که ما داریم اینها را گرامی میداریم, بلکه میخواهیم اینها را سخت بگیریم. مطلب مهم آن است که قرآن کریم بین اعمال امت و حوادث جهان رابطهٴ مستقیم برقرار میکند در دو طرف.
امتحان خدا زیاد است نه فقر, برای اینکه داود و سلیمان را قرآن کریم به آن عظمت میستاید ﴿عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ﴾ یا ﴿یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ﴾ که این همه فضیلت دربارهٴ داود و سلیمان (سلام الله علیهما) ذکر میکند و داود را خلیفه خود میداند: ﴿یا داود إِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی اْلأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ﴾; اما معذلک آن همه نعمت هم در اختیارشان بود. او جلوتر از همه اگر نباشد آن وسطهاست, چون خوانندهٴ بهشتیهاست. در نهجالبلاغه دارد که قاری بهشتیها داود است و قرآن را انسان در بهشت با صدای داود میشنود; این بیان نورانی حضرت امیر است در نهجالبلاغه که فرمود: «قارئ اهل الجنه».
دو جنبه بودن امتحان
بنابراین امتحان دو جنبه دارد امتحان گاهی ذات اقدس الهی به مال امتحان میکند گاهی به فقر در سورهٴ مبارکهٴ «فجر» دارد که ﴿فَأَمَّا الانسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ ٭ وَأَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهانَنِ ٭ کلا﴾ فرمود ما بعضیها را به مال و رفاه و امکانات امتحان میکنیم بعضیها را به فقر نه آنها که به آنها مقام و مال دادیم پیش ما مکرماند نه آنها که مبتلا به فقر شدند پیش ما مورد اهانتاند «کلا» اینچنین نیست و هر دو را ما امتحان کردیم تعبیر قرآن دربارهٴ هر دو گروه ابتلاست ﴿فَأَمَّا الانسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ﴾ بعضی مبتلا به سلامتاند بعضی مبتلا به مالاند, بعضی مبتلا به مرضاند و مبتلا به فقرند هر دو ابتلاست و امتحان است کرامت فقط در قیامت مشخص میشود «الغنی و الفقر بعد العرض علی الله». هر دو امتحان است; الآن کسی که سالم است مگر این سلامت امتحان الهی نیست کسی مقامی دارد این مقام امتحان الهی نیست مالی دارد آیا این مال امتحان الهی نیست؟ همه امتحان هستند بعضی مبتلا به سلامتاند یعنی ممتحن به سلامت بعضی مبتلا به فقرند یعنی ممتحن به فقرند.
آثار تقوا بودن برکت
از آثار تقوا برکت است که انسان در امتحان پیروزمندانه بیرون میآید این میشود برکت مال ماندنی برکت است این برکه عبارت از جایی است که نمیگذارد آب هدر برود در بیابانها آب که جمع میشود تا رهگذر تشنه از او استفاده کند چنین جایی را میگویند برکه و این قسمتهای جلوی سینه شتر که موی نرم و بادوام است میگویند بَرَک و شتر روی همین سینه که میخوابد آن خوابگاهش را و آن جایگاهی را که استراحت میکند میگویند مبارک ابل. برکت چنین مالی است که مال ماندنی و مؤثر است. گاهی مال است اما ﴿یَذْهَبُ جُفائاً﴾ است یک وقت است که مالی است با برکت و ماندنی خداوند بین ایمان و برکت که در حقیقت کوثر است رابطه برقرار کرده نه بین ایمان و تکاثر تکاثر برکت نیست یک عده هستند که چون از یاد خدا غافلاند در عین حال که وضع مالیشان خوب است اینها در معیشت ضنکاند; یعنی در فشارند برای اینکه تمام تلاششان به این است که آنچه را که دارند چگونه حفظ بکنند و آنچه را که ندارند چگونه به دست بیاورند؟ این بین دو فشار به سر میبرد و چون از یاد خدا غافل است در فشار است.
رابطه بین ایمان، تقوی و بین نجات از جهنم و بهشت
مطلب مهم این است که قرآن کریم بین ایمان و تقوی از یک سو و بین نجات از جهنم و بهشت از سوی دیگر رابطه برقرار کرد، بین ایمان و تقوی از یک سو و رفاه دنیایی رابطه برقرار کرده است که برکات آسمان و زمین نازل میشود از سوی دیگر.
در مطلب اول که تلازم است بین ایمان و نجات از دوزخ و ورود به بهشت, این تلازم مطلق است چه فرد و چه جامعه; هر فرد یا گروهی که اهل ایمان بود از جهنم میرهد و به بهشت میرسد; ولی دربارهٴ مسائل دنیا نظام دنیایی نظام هماهنگ و مرتبطی است, اگر در جامعهای که مثلاً صدها هزار نفر هستند ده نفر یا صد نفر و یک گروه کمی اهل ایمان و تقوی باشند آن جامعه از برکات برخوردار نیست; ولی اگر امت اهل ایمان و تقوی بود و اکثریت قاطع اهل ایمان و تقوی بودند, از رفاه و برکات دنیایی برخوردارند. پس تلازم در باب معنویات مطلق است چه فرد و چه گروه, تلازم دربارهٴ برکات مادی مطلق نیست که اگر جامعهای مثلاً چند میلیون نفر زندگی میکنند اگر چند نفر انسان وارسته و برکتمند باشند کل جامعه در رفاه باشند, این طور نیست و باید خود جامعه همه یا اکثریِ قریب به اتفاق رو به فلاح بروند تا برکات نصیبشان بشود.
مسلمان چه وقت به دستور اسلام عمل کرده که برکت در کارش نبود؟! میگویند دعای چند گروه مستجاب نیست. یک عده آدمهای بیکارند که دعای آدم بیکار مستجاب نیست و قرآن کریم وعده داد و فرمود: ﴿فامْشُوا فی مَناکِبِها﴾; شما روی دوش زمین راه بروید و روزی بگیرید; هر کس کسب کرد به دستور الهی تلاش و کوشش کرد به وظیفه خود عمل کرد به مقداری که دین بر او واجب کرده است به همان مقدار انجام وظیفه کرد خدا برکت میدهد بیکار بودن و به دعای محض اکتفا کردن این را ذات مقدس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نپذیرفت به اباذر که اصلاً عنصر وارستگی و فضیلت است.
اهمیت دعا از نگاه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
در آن وصایایش فرمود: اباذر! دعا به منزلهٴ نمک طعام است شما همهٴ کارها را بخواهی با دعا حل بکنی که نمیشود! این نظام, نظامِ کار است شما غذا تهیه کن و مقداری هم نمک بریز. آن کسب حلال دعاست و انسان به نام خدا شروع بکند به فراهم کردن کسب حلال این دعاست; منتها دعای فعلی است دعای به زبان حال است دعا به زبان استعداد است نه تنها دعا به زبان قول و این جزء وصایای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است به اباذر.
اگر کسی بخواهد همهٴ کارها را با دعا حل کند یک زندگی پر شوری خواهد داشت ولی اگر به دنبال کار برود معدنشناس باشد, دریا شناس باشد از آسمان و زمین بهرهبرداری بکند به نام خدا و در مسیر حلال حرکت کند و دعا را هم فراموش نکند او ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ است. فرمود که راه برای همه باز است; ﴿سواءً لِلسّائلین﴾; هر که رفت سؤال کرد خدا به او داد.
بنابراین در جریان نجات از جهنم و ورود به بهشت تلازم مطلق است چه فرد و چه جامعه هر کسی کار خودش را انجام میدهد; سرّش آن است که در قیامت انسان نظام جمعی ندارد: ﴿وَکُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَرْدًا﴾; نظام قیامت نظامِ فرد است نظام جمع نیست و در عین حال که ﴿إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ ٭ لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ است اما هر کسی در کنار سفرهٴ عقیده و عمل خود مینشیند; نه هیچ کسی بار دیگری را میبرد و نه هیچ کسی مهمان کسی خواهد بود, همه هستند اما بیهماند و با هم نیستند. زندگیِ دنیا زندگی جمعی است و زندگی جمعی ایمان جمعی طلب میکند, اگر بین عمل صالح و ورود به بهشت تلازم است بالقول المطلق چه فرد و چه گروه, برای آن است که در آخرت زندگی, زندگی فردی است. یک نفر اگر مؤمن بود در دربار فرعون به بهشت میرود ولو همه اهل جهنم باشند. در قیامت هر کسی مهمان سفره خودش است; ولی در دنیا زندگی, زندگیِ جمعی است و زندگی جمعی با کار خیر دو نفر یا سه نفر یا چند نفر حل نمیشود, البته ممکن است ذات اقدس الهی به برکت یک عنصر صالحی گاهی مشکلی را از جامعه بزداید; اما این به لطف الهی وابسته است و خدا به صورت یک اصل کلی وعده نداد که اگر در جامعهای چند نفر انسان صالح پیدا بشود ما کل آن جامعه را مرفّه میکنیم.
سخن در این است که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ﴾ یا ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾ . این قاعدهٴ کلی است, چه فرقی بین آنها و اینهاست؟ در سورهٴ «اعراف» که فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی﴾ اختصاصی به منطقهٴ خاص ندارد. چطور خدا به یهودیها و مسیحیها وعده میدهد که اگر تورات را اقامه کنند برکات از بالا و پایین نصیبشان میشود ولی اگر کسی قرآن را اقامه کرده است اینچنین نیست؟ برکات الهی شامل همه خواهد بود و برکات الهی صبغه معنوی دارد و خیر و رحمت است.
از همین جا جریان نماز استسقا هم روشن میشود که دعای باران و نماز باران یقیناً اثر دارد, چون خدا خودش وعده داده است که اگر اینها مستقیم بودند ما باران فراوان و مناسب را بر اینها نازل میکنیم: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَةِ َلأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾; اما اینچنین نیست که کسی دست از همه کارها و کشاورزیها بردارد و دعا بکند, بلکه باید که کشاورزی را بکند و بعد برای کمبود باران نماز استسقا بخواند تا باران بیاید.
رابطه مستقیم بین ایمان و تقوی
رابطه آن یک آزمایش موقت بود و خدا امتحان کرد و اینها از امتحان سرافراز برآمدند و بعد خداوند روزیهای فراوانی به اینها داده است. بنابراین الآن که این آیات سورهٴ «مائده» محل بحث است در وقتی بحث میکنیم که مسلمین در کمال رفاه بودند و بعد وقتی خلافت و امامت را به سلطنت تبدیل کردند به صورت دیگر درآمده است.
بنابراین رابطهٴ مستقیم است بین ایمان و تقوای یک ملت با برکات آن ملت; اما بین ایمان و تقوای چند نفر با برکات جامعه چنین وعدهای را خدا نداده است. سرّ اینکه بین ایمان و تقوای جامعه با برکات الهی رابطه دارد این است که همان طوری که حوادث جهان در انسان اثر میگذارد و در طرز تفکّرش و در طرز زیستش اثر میگذارد, حوادث انسان و عقاید و اعمال و رفتار انسان هم در جریان عالَم اثر دارد, انسان هم یک مهرهای است از مهرههای نظام وسیعِ خلقت. چگونه کارهای جهان طبیعت در انسان اثر میگذارد و کارهای انسان در جهان اثر نمیگذارد؟ اگر کل جهان را مدبر امور میگرداند کما هو الحق و اگر تمام امور به دست خداست ولاغیر که ﴿یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ﴾, چنین خدایی اگر به دستور او عمل بشود کارها را به سود انسانها انجام میدهد. خدا به عدد نیاز هر گیاهی قطرهٴ بارانی نازل میکند و به عدد هر جایی که عطش است خدا باران نازل میکند; ولی اگر افراد نالایق بودند این باران را به بیابانها میرساند و عدهای در عطش میمانند.
بنابراین بین اعمال مردم با حوادث رابطه است; چه در طرف خیر و چه در طرف شرّ. در طرف خیر آیاتی بود که خوانده شد در طرف شرّ و نکبت هم آیات دیگری است که در بحثهای قبل اشاره شد و در خود همین آیات هم اشاره میشود; مثل آیه سورهٴ «اعراف» که دارد: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾; ما اینها را مؤاخذه کردیم به فقر و فلاکت و امثال ذلک دیگر به آنها برکت ندادیم, یا آنها مبتلا شدند به فقر و یا گرفتار استدراج شدند. در سورهٴ «اعراف» عدهای را استثنا کرد در آیه محل بحث هم میفرماید همه اینها اینچنین نیستند; آیه 66 سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَالإنجیلَ وَما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ که بعضیها خواستند بگویند که این اکل از بالا و پایین اختصاصی به غذاهای ظاهری ندارد, برای اینکه اگر در سورهٴ «عبس» آیه ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ ٭ أَنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا﴾ و مانند آن مسئلهٴ طعام به علم تفسیر شده است; یعنی سورهٴ «عبس» که فرمود: ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ ٭ أَنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا ٭ ثُمَّ شَقَقْنَا اْلأَرْضَ شَقًّا﴾.
مراد از «طعام» در آیه از نظر امام صادق(علیه السلام)
از وجود مبارک امام(سلام الله علیه) طبق نقل مرحوم کلینی نقل شد که منظور از طعام علم است انسان علمی که میآموزد نگاه کند که از چه کسی علم یاد میگیرد; ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ﴾ و اگر منظور از این طعام در حقیقت اعم از طعام ظاهری و طعام معنوی است غذای روح و غذای جسم است, قهراً آن بارانی که هست آبی که هست اعم از آب ظاهری و آب حیات است زمینی که هست اعم از زمین مادی و زمینه دل است, حَبّ و حَبّهای که هست اعم از حبّ کشاورزی یا حبّی که در نهان و در سویدای دل قرار دارد میباشد و مانند آن.
این روایتی را که مرحوم کلینی نقل کرده است که این طعام را بر علم تطبیق کرد معنا ندارد که این طعام اعم از علم و نان و امثال آنها باشد ولی آن آب خصوص آب مادی و آن زمین خصوص زمین مادی و آن حبّ خصوص حبّ مادی باشد! اگر این طعام اعم است آن زمین هم اعم از زمینه است و آن آب هم اعم از آب زندگانی است, آنگاه ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ همین آیه میتواند اعم باشد هم باران و آفتاب را شامل بشود و هم علومی که نازل میشود بر بندگان را شامل بشود.
دلیل منفصل ثابت میکند که ﴿إنّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ﴾ است و به برکت آن دلیل منفصل و به شهادت آیه سورهٴ «عبس» میتوان این ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ را به معنای جامع گرفت که اعم از رزق ظاهری و رزق باطنی باشد. رزقی که ظاهری است از بالا میآید که همان بارش باران و برف یا تابش آفتاب و مانند آن است, از زمین میآید که همین جوشش آب از چشمه و قنات یا رویش گیاه و امثال ذلک.
تقسیم انواع علوم
علمها هم دو قسم است: علمی که از بالا میآید و علمی که از تحت ارجل میآید علمی که از تحت ارجل میآید همین علمهایی است که انسان به مدرسه میرود به حوزه میرود و درس و بحثی دارد و چیزی یاد میگیرد علمی که از بالا میآید بر اساس ﴿الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ﴾ خواهد بود آن علم در دفتر نیست چنین علمی که از بالا افاضه میشو اینچنین است گرچه هر علمی چه انسان از کتاب و کتبیه بخواند از معلم بشنود مطالعه کند از رفت و آمد مراکز علمی نصیبش بشود چه علمی که با نزول فرشتهها نصیب او میشود هر دو از خداست چه اینکه برکتی که از آسمان باشد یا برکتی که از زمین باشد هر دو از خداست برای اینکه ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلأَرْضِ﴾.
بنابراین هم به دلیل منفصل میشود توسعه داد هم از اطلاق دلیل متصل میشود استفاده کرد که ﴿َلأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ یعنی علومی که بیزحمت درس و بحث نصیب انسان میشود همان علوم الهامی و ربانی است یا علومی که با راه رفتنها و با کسب و کار نصیب انسان میشود چه اینکه روزیها هم دو قسم است. چطور اگر کسی در عالم رؤیا خواب ببیند که شیر نوشیده است حکمت نصیبش میشود یا اگر آب نوشیده است علم نصیبش میشود و اگر کسی خواب ببیند که انگور یا اناری نصیبش شده است یک برکت معنوی نصیبش میشود پس معلوم میشود در عالم معنا آن حقیقت به صورت انگور تمثل میکند متمثل میشود یا به صورت انار متمثل میشود.
تفصیل قاطع شرکت است و آنجا که تفصیل نیست جامع است وگرنه این روایتی را که مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی نقل کرده است که فرمود: ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ﴾ یعنی «علمُه الذی یأخُذُه عمّن یأخذه», اگر طعام جامع است چون نمیشود گفت که طبق این روایت طعام مخصوص علم است, آن وقت لازمهاش این است که این جمله ﴿فَلْیَنْظُرِ الانسانُ إِلى طَعامِهِ﴾ از گذشته و آینده منقطع بشود. طعام شما از این راه تأمین میشود, آن وقت لازمهاش این است که این منقطع باشد هم از گذشته هم از آینده ولی وقتی منقطع نیست و سرفصل است و طعام لابد جامع است بین علم و طعام مادی قهراً آن آب هم اعم از آب حیات است و باران و آن میوهها هم اینچنین است.
غرض آن است که هم به دلیل منفصل میشود استفاده کرد که ﴿الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ﴾ و هم به اطلاق دلیل منفصل, لکن فرمود: ﴿منهم أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ مشابه آن استدراجی که در سورهٴ «اعراف» است که فرمود: ﴿کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ﴾ در همین آیه محل بحث سورهٴ «مائده» هم فرمود: ﴿مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثیرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما یَعْمَلُونَ﴾ دربارهٴ اهل کتاب همیشه قرآن آن گروه اندک را استثنا میکند, آنجا که فرمود: ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ﴾ آن گروه کم را استثنا کرده است, چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم قبلاً ملاحظه فرمودید; آیه 75 سورهٴ «آلعمران» آن گروه کم را استثنا میکند میفرماید: ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ﴾; بعضیها هستند که شما اگر یک ظرف پُری را حالا یا مَشک باشد یا مانند آن, ظرف پُری را از طلا و نقره به اینها امانت بدهید اینها خیانت نمیکنند ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ﴾; اما ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ﴾; بعضی از اینها هم هستند که اگر یک دینار به آنها امانت بدهید, نه تنها در مال شما طمع دارند و خیانت میکنند بلکه در امانت هم خیانت میکنند ولو یک دینار; اگر کم باشد و امانت هم باشد اینها رحم نمیکنند اما یک عده هستند که امیناند ولو قنطار به آنها بدهی اینها امیناند حرمت امینهای هر گروهی را هم قرآن حفظ کرده است, لذا به صورت موجبهٴ کلیه نه در سورهٴ «مائده» سخن فرمود و نه در سورهٴ «اعراف», چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» هم حق پاکان هر گروهی را حفظ کرد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است