- 7
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 124 تا 132 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 124 تا 132 سوره آلعمران"
تعقیب کافران برای جلوگیری از توطئه
تفاوت آیات مربوط به جنگ های احد و بدر
برکات زکات و صدقه و آفات ربا در اموال مسلمین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ﴿124﴾ بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ ﴿125﴾ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ ﴿126﴾ لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ﴿127﴾ لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ﴿128﴾ وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ﴿129﴾ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿130﴾ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ ﴿131﴾ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿132﴾
تعقیب کافران برای جلوگیری از توطئه
در جریان احد که عدهای از مسلمانها نافرمانی کردند و در نتیجه، شکست موقتی دامن¬گیرشان شد، دستور رسید که شما با آماده باش مجدد جلوی توطئه کافران را بگیرید، کافران به این خیال بودند که برگردند و مسلمین زخمی را سرکوب کنند و در بعضی از تفاسیر آمده که مدینه را غارت کنند: «یغیروا المدینة» رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد همانهایی که در جنگ احد شرکت کردند زخمی شدند، همانها باید حضور داشته باشند که ما کافران را تعقیب بکنیم. اینها آمادگی را اعلام کردند، بعضی از زخمیها آنها که جانباز بیشتر زخم دیده بودند آنها را به دوش کشیدند و راه را خواستند ادامه بدهند. در این مقطع، آیه نازل شد که اگر شما صابر و متقی باشید و دشمنان شما هم شتابزده برسند، خداوند به وسیله فرشتههای غیبی شما را یاری میکند؛ منتها چون مشرکین از این تصمیم مشئومشان برگشتند و آمادگی مسلمین را دیدند، دیگر فرشتگانی در جریان احد نازل نشده است، چون شرطش این بود ﴿بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا﴾ چون این شرط سوم در جریان احد حاصل نشد، لذا مسئله امداد فرشتهها هم حاصل نشد.
تفاوت آیات مربوط به جنگهای احد و بدر
مطلب دیگر آن است که همین بخشها که در جریان احد نازل شده است یعنی همین آیه، گرچه فرشتگان نیامدند با آیهای که در جریان بدر نازل شد تفاوت مختصر دارد و آن این است که فرمود: ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ﴾ یعنی دلهای شما با امداد الهی آرام بشود. همین معنا در سورهٴ «انفال» ذکر شده است؛ منتها با تقدیم کلمه ﴿بِهِ﴾ که در آیهٴ ده سورهٴ «انفال» فرمود: ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ در سورهٴ «آل عمران» که محل بحث است، فرمود: ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ﴾ در سورهٴ «انفال» فرمود: ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ گفتند این نکتهاش آن است که در جریان سورهٴ «انفال» که مربوط به قضیه بدر است، مسلمین هیچ پناهگاهی نداشتند، تنها امیدشان به امداد غیبی بود، برای اینکه هم جنگ اول بود هم جنگ نابرابر بود از نظر عده و هم نابرابر بود از نظر عُده، اینها چوبهای درخت خرما را در دست داشتند آنها شمشیر، لذا در اینگونه از موارد تنها امید اینها به امداد غیبی است، لذا در سورهٴ «انفال» که ناظر به جریان نزول فرشتههاست این کلمه ﴿بِهِ﴾ مقدم شد فرمود: ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ که حصری را هم دربردارد یعنی تنها آرامش دلهای شما به همین کمک الهی است، نظیر اینکه ﴿أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ تقدیم این متعلق، مفید حصر است، گرچه اینجا ﴿بِهِ﴾ بر تطمئن مقدم نشد ولی بر فاعل مقدم شد ﴿لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ این نشانه حصر است یا شدت ترغب، لذا بین آیهٴ سورهٴ «انفال» و آیهٴ سورهٴ «آل عمران» از این جهت فرق است، مطلب دیگر آن است که.
پرسش:...
پاسخ: بله، این ﴿لَکُمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» نیست؛ اما یکجا وصف کرد دیگر دو چیز نبود ﴿بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ به قُلُوبُکُم﴾ که مرتبط فرمود.
معترضه بودن جمله ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ﴾ و بازگشت شش ضمیر به ﴿الَّذینَ کَفَرُوا﴾
خب همه اینها را فرمود که هیچ کدام از این نصرها از غیر خدا نیست، بلکه ﴿مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ﴾ است و اهدافش هم این است ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ٭ لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ گرچه بعضیها فکر میکردند این ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ طلیعه جمله است و مستقل است و کلمه «او» را به معنای «الی أن» گرفتند؛ اما چون ضمیر در ﴿یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ مرجع میخواهد، معلوم میشود ﴿یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ دنباله همان ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ است، به یک اسم ظاهر است و سه ضمیر یا چهار ضمیر، فرمود: ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ بعد چهار، پنج ضمیر را به همین ﴿الَّذینَ کَفَرُوا﴾ برگرداند، فرمود: ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ﴾ این یک ضمیر ﴿فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ﴾ این سه ضمیر که یکی در﴿فَیَنْقَلِبُوا﴾ است و دیگری در ﴿خائِبینَ﴾، ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ چهار ضمیر ﴿أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ پنج ضمیر ﴿فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ﴾ شش ضمیر، این ضمایر سبطه به همان ﴿الَّذینَ کَفَرُوا﴾ برمیگردد، اگر ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ جمله مستقل باشد نه معترضه، آن¬وقت این ضمایر باید به آن مرجعی که در آیه قبل شد و رشته سخن قطع شد برگردد و این خلاف ظاهر است، لذا ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ میشود جمله معترضه، آن¬وقت مجموع این دو آیه میخواهد بیان کند که هرگونه تصمیمگیری درباره اینها در اختیار ذات اقدس الهی است.
پرسش:...
پاسخ: آخر این مفرد است آنها جمعاند. مطلب دیگر آن است که این کارهایی که مربوط به تعیین سرنوشت انسانهاست اختصاص به دنیا ندارد، چه کارهای دنیایی، چه کارهای اخروی اینها در اختیار ذات اقدس الهی است و احدی بالذات نقشی ندارد.
تلاش فخررازی برای اثبات جبر در آیات محل بحث
مطلب بعدی آن است که امام رازی، از این آیه به عنوان جبر، نظیر سایر موارد استفاده کرده است ؛ منتها از اینجا خیلی صریح و روشنتر که حتی به طور صریح بیان میکند که هرگونه طاعتی از عبد باشد برای خداست و ـ معاذالله ـ هرگونه معصیتی از عبد باشد برای خداست، هیچ کسی نقشی ندارد، تمام کارها به دست خداست. ایشان مکرراً این جبر علّی را با جبر در مقابل تفویض خلط میکند. آنجا که جای جبر علّی است که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» است، آنجاها نوع این اهل کلام به اولویت اکتفا میکنند. آنجا جای جبر است که جبر علّی یعنی شیء تا صد درصد نشود، ضروری نشود، حاصل نخواهد شد با اولویت احیاناً گفتند که شیء یافت میشود. اما اینجا که جای جبر نیست تن به جبر میدهند. انسان مجبور نیست که مورد فعل باشد، چه اینکه مستقل نیست که تفویض باشد تفویض، باطل، جبر هم باطل و اینها نقیض هم نیستند که رفعشان محال باشد، بلکه رفعشان ممکن است بین جبر و بین تفویض، منزلهای است «اوسع مما بین السماء و الارض» که در روایات ماست.
انسان موجودی است که «اذا شاء فعل و اذا لم یشاء لم یفعل» همه تصمیمها به این سر دوراهی میرسد و انسان در انتخاب راه آزاد است. انسان، مجبور است که آزاد است نه مجبور است که یک راه مشخصی را طی کند که نمونههایش قبلاً گذشت. اینگونه از موارد که فرا میرسد جای میدانداری امام رازی و همفکران او از اشاعرهاند، چه اینکه جای میدانداری صاحب المنار و همفکران اینها هستند. اینها که احیاناً مسئله توسل، تبرک، شفاعت اینگونه از معارف را انکار میکنند براساس همان تفکر وهابی، وقتی به این آیه که رسیدند خیلی خوشحال میشوند، خیال میکنند این آیه هرگونه توسل و شفاعت و امثالذلک را نفی میکند، در حالی که برابر با آیاتی که بررسی شد مخصوصاً آیهٴ سورهٴ «توبه» که ذات اقدس الهی اغنا را به رسولش هم نسبت داد، فرمود: ﴿إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ﴾ معلوم میشود که وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مظهر هوالمغنی است و هرگونه بینیازی که در عالم نصیب کسی بشود، به برکت پیغمبر است، خواه غنای علمی خواه غنای مالی و اینجا که فرمود: ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ یعنی بالذات و بالاصاله نظیر آیهٴ سورهٴ «منافقون» که عزت را برای خدا و پیامبر و مؤمنین میداند و در سورهٴ «نساء» هم حصر میکند که ﴿إنّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعًا﴾ اینها هیچ کدام منافی هم نیستند مسئله شفاعت هم همینطور است و مانند آن.
احتمال صاحب المنار بر نازل نشدن ملائکه برای امداد غیبی
مطلب دیگری که صاحب المنار آن را طی کرده است آن است که براساس همین نفی توسل و شفاعت و امدادهای غیبی و مانند آن این است که میگوید، معلوم نیست ملائکه آمده باشند و اگر عمری مانده باشد ما وقتی به سورهٴ «انفال» رسیدیم آنجا بررسی خواهیم کرد، خدا وعده داد که این کار را میکند؛ اما حالا کرد یا نکرد معلوم نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» ملاحظه فرمودید که این جریان، خلیلالرحمان(سلام الله علیه) را چگونه تأویل برد. در سورهٴ «بقره» این است که حضرت خلیل(سلام الله علیه) به ذات اقدس الهی عرض کرد که ﴿رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی﴾ آنوقت خدای سبحان هم دستور داد که اگر خواستی کیفیت احیای موتیٰ را آشنا بشوی چند مرغ را میگیری مأنوس میکنی، اینها را میکشی، میکوبی [و] پراکنده میکنی بعد میخوانی اینها هم میآیند؛ اما حالا کرد و شد یا نشد که دلالت ندارد که، چنین خیالی را ایشان آنجا هم دارد. اصولاً نوع معجزاتی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست زیر همه را آرام آب بسته که چنین چیزی واقع نشده، مثل اینکه طبیبی به شاگردی که میخواهد در رشته داروسازی کار کند میگوید اگر خواستی فلان دارو پیدا بشود چند مثقال از عصاره فلان گیاه، چند گرم از فلان گیاه میگیری، میکوبی فلان دارو حاصل میشود؛ اما حالا آن دانشجو گرفته کوبیده کرده نتیجه گرفته یا نه که دلالت نمیکند که، آیه دلالت ندارد که حضرت خلیل(سلام الله علیه) کرده است، چنین خیالی آنجا داشتند. اینجا هم وعده میدهند که ما اگر ما به سورهٴ «انفال» رسیدیم آنجا خواهیم گفت، ظاهراً آنجا هم شاید نپذیرند که این فرشتهها آمدند، در حالی که آیات به خوبی دلالت میکنند ـ آیات سورهٴ «انفال» ـ که این فرشتهها آمدند و کمک کرد.
رجزخوانی صاحب المنار بر بیتأثیر بودن دعا و توسل
آنگاه شروع به رجز خوانی میکند، میگوید «العمل العمل، الاستعداد الاستعداد الاُهبة الاُهبه» آماده باید بود؛ نباید به کارهای غیبی توکل کرد؛ نباید انتظار داشت که فرشتهها بیایند، مشکل ما را حل کنند و شروع میکنند به رجز خوانی. البته این رجز خوانی خوب است؛ اما دیار مصر، دیاری نبود که بتواند انقلابی را احداث کند به ثمر برساند و شکوفا کند. آن کسی که اصلاً در انقلاب آب شده یعنی واقع انقلاب با روح و جان او عجین شده به نام امام(رضوان الله علیه) او سراپایش اعتقاد به این حرفهاست؛ اما آن که حرف انقلابی میزند و حاضر نیست نه تبعید بشود نه کشته بدهد نه شهید بدهد و مانند آن، آن هر بار دستور رجز خوانی میدهد که قرآن میگوید «العمل العمل» بله «العمل العمل»؛ اما مع الدعاء «الاستعداد الاستعداد؛ اما مع التوسل»، «الاهبه الاهبة اما مع الشفاعه» این¬طور نیست که این آیه بخواهد بگوید شما از وسایل مادی مدد بگیرید کاری نداشته باشید به امدادهای غیبی، آیه میگوید اصل آن است، شما وسیله مادیتان را بر شما واجب است انجام بدهید؛ اما ﴿أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ این نمیتواند جلوی حصر ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ را بگیرد ﴿أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ که نه مخصص است نه مقید است، نه قرینه صارفه است که جلوی حصر ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ﴾ را بگیرد. این حصر، نشانه آن است که هرگونه پیروزی از ناحیه ذات اقدس الهی است. پس حتماً مسئله ﴿أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ هست، چون واجب است؛ اما در کنارش توسل هست تبرک هست دعا هست نیایش هست و مانند آن، امدادهای غیبی هست و مانند آن. خب، اینکه گفت: ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ که در المنار آمده پس نمیخواهد آن را بیان کند.
بیان جهاتی در آیه ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ برای مقابله با افراط و تفریط
مطلب دیگر آن است که این¬گونه از آیات کریمه که ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ است، این میتواند دارای دو جهت باشد: یکی اینکه جلوی افراطیها را بگیرد؛ یکی اینکه جلوی تفریطیها را سد کند. جلوی افراطیها را بگیرد که مبادا درباره پیامبر، غلو کنند حرفی که درباره مسیح(علیه السلام) زدند درباره رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بگویند و مانند آن. جلوی تفریطیها را هم باید گرفت که مبادا یک عده اگر حوادث دردناکی دیدند ـ معاذالله ـ تطیر بزنند؛ به طیره مبتلا بشوند، بگویند این هم از آثار پیامبر است. بنیاسرائیل اینچنین بودند، بعضی از اقوام اینچنین بودند که اگر خطری به اینها میرسید، میگفتند در اثر مشئوم بودن قدم پیامبر است که این را میگفتند ﴿قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا﴾ و امثالذلک، در قرآن کریم حرف این متطیرین را نقل میکند، بعد میفرماید: ﴿طائِرُکُمْ مَعَکُمْ﴾ بد قدمی شما با خود شماست، این تطیر شما با شماست، ذات مقدس رسول اکرم منشأ اینها نیست، کارها براساس تقدیر الهی انجام میگیرد ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ بنیاسرائیل به موسای کلیم این حرف را میگفتند، میگفتند: ﴿أُوذینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا﴾ در بعضی از موارد هم اقوام دیگری که نظیر قوم ثمود بودند، به صالح پیامبر میگفتند که ﴿اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ﴾ آیهٴ ٤٥ به بعد سورهٴ «نمل» این است که ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ فَإِذا هُمْ فَریقانِ یَخْتَصِمُونَ ٭ قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ﴾؛ ما تطیر زدیم، فال بد زدیم تو و همراهان تو مایه بد قدمی هستید، آثار بدی هستید ﴿قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ﴾ . در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم مشابه این آمده است که آنها هم داعیه تطیر داشتند که ذات اقدس الهی میفرماید این تطیر برای خود شماست. آیهٴ ١٢٩ سورهٴ «اعراف» این است که به موسای کلیم گفتند: ﴿قالُوا أُوذینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی اْلأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ اصل این قسمت را نفی میکند، میفرماید آنچه ذات اقدس الهی اراده کرده است همان اتفاق میافتد و غیر خواسته خدا چیزی در جهان حضور ندارد و آیهٴ ١٣١ میرسیم در سورهٴ «اعراف» فرمود: ﴿فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾؛ اگر سختی به آنها برسد، میگویند در اثر بد قدمی موسی و اصحاب موسی است. این فکر برای دیگران هم هست، لذا آیه میفرماید ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ اگر یک وقت شکست خوردند یک وقت آسیب دیدند، این از ناحیه تو نبود تو تصمیم گیرنده نبودی و مانند آن، خلاصه سود و زیان به دست الله است که هوالضار والنافع. همین «مناجات شعبانیه» است که «بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی و نفعی و ضّری» همین است.
بیدلیل و خرافی بودن بد و نحوست
پرسش:...
پاسخ: اما راه عقلی ندارد که انسان ﴿قالوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ﴾ نباید تطیر زد که فلان چیز باعث شده است، خواندن یک غراب اثر گذاشته یا دیدن یک جغد اثر گذاشته، اینها خیال باطل هست خب.
پرسش:...
پاسخ: آن تطیر نیست، نظیر اینکه در قمر العقرب میگویند مسافرت نروید، عقد نکنید و مانند آن، بالأخره حوادث جهان مؤثر است.
پرسش:...
پاسخ: در تحفالعقول هست از امام دهم ابی¬الحسن الثالث(علیه السّلام) که فرمود: «ما ذنب الایام» گناه ایام چیست؟ یکی از اصحاب آمده به حضرت عرض کرد امروز یک روز نحسی بود، برای اینکه لباسمان پاره شد، بدنمان خونی شد ما گرفتار ازدحام شدیم و آسیب دیدیم. حضرت فرمود: «ما ذنب الایام»؛ گناه خود را چرا به عهده روزگار میگذارید، در این روز عدهای بهره بردند، عدهای رنجیدید عدهای ثواب کردند، عدهای گناه کردند روز، تقصیر ندارد «ما ذنب الایام».
پرسش:...
پاسخ: همان ایام نحسات، برای مسلمین ایام سعدات بود یعنی روزی که علیه کافرین عذاب الهی آمده است که ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ که اینها حسوم بود و قطوع بود، همان ایام نحسات بود برای کافران و همان ایام هم برای مؤمنین ایام سعد و سعادت و نشاط و برکت بود، ذات روز نحس نیست.
پرسش:...
پاسخ: آن برای نحس بودن نیست که این زمان، نحس است، به دلیل اینکه همین زمان، دو قدم آن طرفتر برکت است. ببینید وقتی قمر در صورت عقرب هست این سیری که دارد براساس کرویت زمین امروز قمر وارد برج عقرب میشود، در اثر آن حرکت خاصی که دارد و قبلاً در منطقه دیگر در برج عقرب بود، حالا از آنجا گذشته و آمده اینجا. الآن برای آنها روز پر برکتی است، همین زمان ما که براساس کرویت زمین در این منطقه قرار گرفتیم، البته قمر در زندگی ما مؤثر است، چه اینکه زمین در زندگی موجودات قمری اثر دارد. این کره زمین به این بزرگی انسان یک موجود تکوینی اینها که منقطع الارتباط از یکدیگر نیستند که چگونه میشود اجرام سماوی در انسان اثر نگذارد یا کارهای انسان در اجرام سماوی اثر نگذارد، هم کارهای انسان در آنها اثر میگذارد هم کارهای آنها در انسان اثر میگذارد، این قبض و بسطش این جزر و مدش، این قرب و بعدش، این طلوع و غروبش یقیناً اثر دارد؛ منتها به ما در شرع فرمودند که قمر وقتی در برج عقرب است عقد، مکروه است و مسافرت، مکروه است ولی «سیروا علی اسم الله» با صدقه این کراهت برطرف میشود؛ اما خود این زمان، مشکلی ندارد، چون همین زمان برای کسانی که در آن طرف افق یا طرف دیگر افق قرار دارند که قمر برای آنها در برج عقرب نیست خیلی سعد و مبارک است.
پرسش:...
پاسخ: این دهر را یعنی گذشت روزگار، گذشت روزگار اینچنین است، نه اینکه خود روزگار بد باشد، زمانه بد باشد و امثالذلک، در حالی که همان ایام، بهترین ایام بود برای اینها، چه اینکه زینب کبری(سلام الله علیه) فرمود: «ما رأیت الا جمیلاً» لذا هر لحظه که به شهادتش نزدیکتر میشد، خوشحالتر بود حضرت. خب، پس این ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ میتواند هم جلوی افراطیها را بگیرد، هم جلوی تفریطیها را بگیرد که مبادا کسی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را براساس طیره متهم کند،آنگاه به آیات اخلاقی و دستور تهذیب نفس و مانند آن میپردازند.
ایجاد فقر در میان مسلمین با ربا
سرّ اینکه در جنگ بدر اینها پیروز شدند و در جنگ احد شکست خوردند، سرّ اینکه در صدر اسلام یک نفر در برابر ده نفر مقاومت میکرد، بعدها یک نفر در مقابل دو نفر مقاومت میکرد که فرمود: ﴿اْلآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفًا﴾ سرّ ضعف مسلمین همان گرایش به دنیا بود و ارتکاب معاصی است، لذا فرمود که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مضاعفة﴾ اینها که وضعشان خوب شد، به جای اینکه جامعه را به وسیله انفاق احیا کنند، به وسیله ربا اماته کردند. وقتی مال، برای تأمین ارزاق مردم فراهم شد و در اثر ربا، مال یک عده به جیب گروه خاص برود این رباگیر، اضعاف مضاعفه فراهم میکند، نه اینکه رباخوار در هر معاملهای اضعاف مضاعفه فراهم بکند، بلکه ربا منشأ آن است که چند برابر از مال خود فراهم بکند یعنی کم¬کم مال از کیسه دیگران گرفته بشود و در کیسه او قرار بگیرد، این میشود ربا که اضعاف مضاعفه است. گرچه ذات اقدس الهی درباره ربا فرمود این یک ضِعف کاذب است و ضَعف صادق، شما خیال نکنید مالتان با ربا ضِعف پیدا میکند مضاعف میشود و دو چندان، بلکه ضَعیف میشود، چون ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ .
برکات زکات و صدقه و آفات ربا در اموال مسلمین
این از آن معارفی است که ذات اقدس الهی فرمود ما چیزهایی یادتان میدهیم که شما نمیتوانید یاد بگیرید. انفاق و صدقه به حسب ظاهر کم شدن مال است، ربا به حسب ظاهر، زیاد شدن مال است ولی قرآن فرمود که خداوند ربا را در محاق میاندازد و صدقات را به ربوه و برجستگی میرساند: ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ که در سورهٴ «بقره» بود که حالا هم اشاره میشود. در اینجا فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا﴾ حالا خطاب به مؤمنین است، در اوایل اسلام خطاب به همه بود ﴿ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا﴾ در آنجا دارد که ﴿فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ﴾ یعنی آنچه قبل از بلوغ این حکم الهی مصرف کرده است یعنی در زمان جاهلیت آن بخشوده میشود و اما در اینجا در مدینه نازل شده است و به مسلمین و مؤمنین خطاب میکند که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا﴾ منظور از این اکل هم مطلق اخذ و تصرف است، خصوص خوردن نیست، نظیر ﴿لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ﴾ که منظور از اکل، مطلق تصرف است نه خصوص خوردن ﴿لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾؛ از این عمل حرام بپرهیزید تا شاید به فلاح راه یابید. اصل ربا که ضِعف است در سورهٴ مبارکهٴ «روم» هست ظاهراً که فرمود اگر ربایی را گرفتید خدا محو میکند؛ اما ﴿وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُریدُونَ وَجْهَ اللّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ﴾ یعنی آنها که زکات میدهند گرچه به حسب ظاهر مالشان کم میشود؛ اما واقعاً اینها هستند که مالشان را ضِعف میکنند، دو چندان میکنند ولی دیگران که ربا میگیرند، گرچه به حسب ظاهر مالشان را مضاعف میکنند ولی در واقع، مالشان کاهش مییابد. آیهٴ ٣٩ سورهٴ «روم» این است که ﴿وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِبًا لِیَرْبُوَا فی أَمْوالِ النّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللّهِ﴾ اما ﴿وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُریدُونَ وَجْهَ اللّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آنجا مشخص فرمود هرگز ربا عامل رشد نیست، بلکه به محاق میرود یعنی اوایل ممکن است فروغی داشته باشد؛ اما سرانجام محو میشود. آیهٴ ٢٧٦ به بعد سورهٴ «بقره» این بود که ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ در محاق، اول میبینیم که ماه به صورت هلال است باریک است کم¬کم بدر میشود چشمگیر میشود مشار بالبنان است خیلی روشن است، بعد هم به محاق میافتد در آخرهای ماه. ربا هم همینطور است اول هلال گونه شروع میشود، بعد در وسط زندگی مثل بدر یک رباخوار میدرخشد چشمگیر میشود، مشار بالبنان میشود به عنوان یک سرمایهدار متکاتر، بعد در پایان عمر هم به محاق میافتد که تا میرود طلوع کند تحت الشعاع قرار میگیرد.
پرسش:...
پاسخ: خب البته، این هم محاق است.
پرسش:...
پاسخ: بله ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا﴾ را، مرابی را هم همچنین، درباره مرابی فرمود: ﴿الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ﴾ این مخبطانه برمیخیزد حالا یا در قبر یا از قبر یا در قیام دنیا یا مطلق ولی درباره ربا فرمود: ﴿و یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ یعنی صدقه که به حسب ظاهر کم کردن مال است، این به ربوه و برجستگی میرسد، ربا که به حسب ظاهر اضافه کردن مال است به محاق میافتد که ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾.
ربا یکی از اقسام کفر عملی
اما در همین آیهٴ محلّ بحث سورهٴ «آل عمران» تعبیری دارد که در همان سورهٴ «بقره» هم این تعبیر گذشت، آن تعبیر این است که در آیهٴ محلّ بحث فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ٭ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ این یک کفر عملی را هم به همراه دارد. فرمود از آن آتشی بپرهیزید که برای کافرین آماده شده یعنی اگر ربا خوردید، وارد آتشی میشوید که برای کافرین آماده شده یعنی ربا یک کفر عملی است.
پرسش:...
پاسخ: ظاهری و باطنی هر دو.
پرسش:...
پاسخ: این همان حالا بدر را شما دیدید حالا محاق را که ندیدید. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم مشابه همین تعبیر آمده، فرمود: ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفّارٍ أَثیمٍ﴾ خب، اینکه فرمود از آتشی بپرهیزید که برای کافران آماده شده است، این اشاره ضمنی دارد که ربا، یک کفر عملی است. در سورهٴ «بقره» که فرمود از ربا بپرهیزید و ربا نگیرید، برای اینکه ﴿اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفّارٍ أَثیمٍ﴾ یعنی یک کفر عملی است.
پرسش:...
پاسخ: ﴿أَمْرُهُ إِلَی اللّهِ﴾ خیلی خب.
پرسش:...
پاسخ: آن که عامداً عالماً است. بله، عالماً عامداً آنجا فرمود که ﴿وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا﴾ درباره همان ﴿إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ و مانند آن؛ اما در اینجا که مناسب با آیهٴ محلّ بحث است خطاب هم به مؤمنین است معلوم میشود که اگر کسی مؤمن بود احیاناً ممکن است خدای ناکرده به کفر عملی مبتلا بشود، چون در اینجا فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً﴾ آیه هم در مدینه نازل شد، خطاب هم به مؤمنین است، بعد میفرماید: ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ٭ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ خب، خطاب به مؤمنین است به مؤمنین میفرماید از آتشی بپرهیزید که برای کافرین آماده کردیم یعنی این ربا یک کفر عملی است، نه کفر اعتقادی، نظیر آنچه در ذیل آیه «حج» آمده وگرنه به مؤمنین که نمیگویند شما از آتشی بپرهیزید که برای کافرین اعتقادی ما آماده کردیم، معلوم میشود آن نار، برای مطلق کافران آماده شده است، چه کافران اعتقادی چه کافران عملی، چون خطاب در اینجا به مؤمنین است.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، اگر این نار، للکافرین است چرا غیر کافر برود؟ در آنجا هم ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ اگر برای متقین است چرا غیر متقی برود؟ معلوم میشود این غیر متقی، ملحق به متقی است دیگر، آنجا هم آن غیر کافر ملحق به کافر است، لحوق غیر کافر به کافر در مرحله عمل است وگرنه اگر هیچ جنبه کفری برای غیر کافر نباشد چرا در آتش کافران بسوزد؟
پرسش:...
پاسخ: نه؛ کافران اعتقادی نیستند، چون خطاب به مؤمنین است، عنوان مؤمنین را حفظ فرمود، فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ اینها که مؤمناند با حفظ ایمان، اگر دست به ربا دراز کردند در مقام عمل، کافرند یعنی کفر عملی است وگرنه اصل عنوان محفوظ است که فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تعقیب کافران برای جلوگیری از توطئه
تفاوت آیات مربوط به جنگ های احد و بدر
برکات زکات و صدقه و آفات ربا در اموال مسلمین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ ﴿124﴾ بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ ﴿125﴾ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ ﴿126﴾ لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ﴿127﴾ لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ﴿128﴾ وَ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ ﴿129﴾ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿130﴾ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ ﴿131﴾ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿132﴾
تعقیب کافران برای جلوگیری از توطئه
در جریان احد که عدهای از مسلمانها نافرمانی کردند و در نتیجه، شکست موقتی دامن¬گیرشان شد، دستور رسید که شما با آماده باش مجدد جلوی توطئه کافران را بگیرید، کافران به این خیال بودند که برگردند و مسلمین زخمی را سرکوب کنند و در بعضی از تفاسیر آمده که مدینه را غارت کنند: «یغیروا المدینة» رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور داد همانهایی که در جنگ احد شرکت کردند زخمی شدند، همانها باید حضور داشته باشند که ما کافران را تعقیب بکنیم. اینها آمادگی را اعلام کردند، بعضی از زخمیها آنها که جانباز بیشتر زخم دیده بودند آنها را به دوش کشیدند و راه را خواستند ادامه بدهند. در این مقطع، آیه نازل شد که اگر شما صابر و متقی باشید و دشمنان شما هم شتابزده برسند، خداوند به وسیله فرشتههای غیبی شما را یاری میکند؛ منتها چون مشرکین از این تصمیم مشئومشان برگشتند و آمادگی مسلمین را دیدند، دیگر فرشتگانی در جریان احد نازل نشده است، چون شرطش این بود ﴿بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا﴾ چون این شرط سوم در جریان احد حاصل نشد، لذا مسئله امداد فرشتهها هم حاصل نشد.
تفاوت آیات مربوط به جنگهای احد و بدر
مطلب دیگر آن است که همین بخشها که در جریان احد نازل شده است یعنی همین آیه، گرچه فرشتگان نیامدند با آیهای که در جریان بدر نازل شد تفاوت مختصر دارد و آن این است که فرمود: ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ﴾ یعنی دلهای شما با امداد الهی آرام بشود. همین معنا در سورهٴ «انفال» ذکر شده است؛ منتها با تقدیم کلمه ﴿بِهِ﴾ که در آیهٴ ده سورهٴ «انفال» فرمود: ﴿وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ در سورهٴ «آل عمران» که محل بحث است، فرمود: ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ﴾ در سورهٴ «انفال» فرمود: ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ گفتند این نکتهاش آن است که در جریان سورهٴ «انفال» که مربوط به قضیه بدر است، مسلمین هیچ پناهگاهی نداشتند، تنها امیدشان به امداد غیبی بود، برای اینکه هم جنگ اول بود هم جنگ نابرابر بود از نظر عده و هم نابرابر بود از نظر عُده، اینها چوبهای درخت خرما را در دست داشتند آنها شمشیر، لذا در اینگونه از موارد تنها امید اینها به امداد غیبی است، لذا در سورهٴ «انفال» که ناظر به جریان نزول فرشتههاست این کلمه ﴿بِهِ﴾ مقدم شد فرمود: ﴿وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ که حصری را هم دربردارد یعنی تنها آرامش دلهای شما به همین کمک الهی است، نظیر اینکه ﴿أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ تقدیم این متعلق، مفید حصر است، گرچه اینجا ﴿بِهِ﴾ بر تطمئن مقدم نشد ولی بر فاعل مقدم شد ﴿لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ﴾ این نشانه حصر است یا شدت ترغب، لذا بین آیهٴ سورهٴ «انفال» و آیهٴ سورهٴ «آل عمران» از این جهت فرق است، مطلب دیگر آن است که.
پرسش:...
پاسخ: بله، این ﴿لَکُمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» نیست؛ اما یکجا وصف کرد دیگر دو چیز نبود ﴿بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ به قُلُوبُکُم﴾ که مرتبط فرمود.
معترضه بودن جمله ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ﴾ و بازگشت شش ضمیر به ﴿الَّذینَ کَفَرُوا﴾
خب همه اینها را فرمود که هیچ کدام از این نصرها از غیر خدا نیست، بلکه ﴿مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ﴾ است و اهدافش هم این است ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ ٭ لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ گرچه بعضیها فکر میکردند این ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ طلیعه جمله است و مستقل است و کلمه «او» را به معنای «الی أن» گرفتند؛ اما چون ضمیر در ﴿یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ مرجع میخواهد، معلوم میشود ﴿یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ دنباله همان ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ است، به یک اسم ظاهر است و سه ضمیر یا چهار ضمیر، فرمود: ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ بعد چهار، پنج ضمیر را به همین ﴿الَّذینَ کَفَرُوا﴾ برگرداند، فرمود: ﴿لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ﴾ این یک ضمیر ﴿فَیَنْقَلِبُوا خائِبینَ﴾ این سه ضمیر که یکی در﴿فَیَنْقَلِبُوا﴾ است و دیگری در ﴿خائِبینَ﴾، ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ﴾ چهار ضمیر ﴿أَوْ یُعَذِّبَهُمْ﴾ پنج ضمیر ﴿فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ﴾ شش ضمیر، این ضمایر سبطه به همان ﴿الَّذینَ کَفَرُوا﴾ برمیگردد، اگر ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ جمله مستقل باشد نه معترضه، آن¬وقت این ضمایر باید به آن مرجعی که در آیه قبل شد و رشته سخن قطع شد برگردد و این خلاف ظاهر است، لذا ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ میشود جمله معترضه، آن¬وقت مجموع این دو آیه میخواهد بیان کند که هرگونه تصمیمگیری درباره اینها در اختیار ذات اقدس الهی است.
پرسش:...
پاسخ: آخر این مفرد است آنها جمعاند. مطلب دیگر آن است که این کارهایی که مربوط به تعیین سرنوشت انسانهاست اختصاص به دنیا ندارد، چه کارهای دنیایی، چه کارهای اخروی اینها در اختیار ذات اقدس الهی است و احدی بالذات نقشی ندارد.
تلاش فخررازی برای اثبات جبر در آیات محل بحث
مطلب بعدی آن است که امام رازی، از این آیه به عنوان جبر، نظیر سایر موارد استفاده کرده است ؛ منتها از اینجا خیلی صریح و روشنتر که حتی به طور صریح بیان میکند که هرگونه طاعتی از عبد باشد برای خداست و ـ معاذالله ـ هرگونه معصیتی از عبد باشد برای خداست، هیچ کسی نقشی ندارد، تمام کارها به دست خداست. ایشان مکرراً این جبر علّی را با جبر در مقابل تفویض خلط میکند. آنجا که جای جبر علّی است که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» است، آنجاها نوع این اهل کلام به اولویت اکتفا میکنند. آنجا جای جبر است که جبر علّی یعنی شیء تا صد درصد نشود، ضروری نشود، حاصل نخواهد شد با اولویت احیاناً گفتند که شیء یافت میشود. اما اینجا که جای جبر نیست تن به جبر میدهند. انسان مجبور نیست که مورد فعل باشد، چه اینکه مستقل نیست که تفویض باشد تفویض، باطل، جبر هم باطل و اینها نقیض هم نیستند که رفعشان محال باشد، بلکه رفعشان ممکن است بین جبر و بین تفویض، منزلهای است «اوسع مما بین السماء و الارض» که در روایات ماست.
انسان موجودی است که «اذا شاء فعل و اذا لم یشاء لم یفعل» همه تصمیمها به این سر دوراهی میرسد و انسان در انتخاب راه آزاد است. انسان، مجبور است که آزاد است نه مجبور است که یک راه مشخصی را طی کند که نمونههایش قبلاً گذشت. اینگونه از موارد که فرا میرسد جای میدانداری امام رازی و همفکران او از اشاعرهاند، چه اینکه جای میدانداری صاحب المنار و همفکران اینها هستند. اینها که احیاناً مسئله توسل، تبرک، شفاعت اینگونه از معارف را انکار میکنند براساس همان تفکر وهابی، وقتی به این آیه که رسیدند خیلی خوشحال میشوند، خیال میکنند این آیه هرگونه توسل و شفاعت و امثالذلک را نفی میکند، در حالی که برابر با آیاتی که بررسی شد مخصوصاً آیهٴ سورهٴ «توبه» که ذات اقدس الهی اغنا را به رسولش هم نسبت داد، فرمود: ﴿إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ﴾ معلوم میشود که وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مظهر هوالمغنی است و هرگونه بینیازی که در عالم نصیب کسی بشود، به برکت پیغمبر است، خواه غنای علمی خواه غنای مالی و اینجا که فرمود: ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ یعنی بالذات و بالاصاله نظیر آیهٴ سورهٴ «منافقون» که عزت را برای خدا و پیامبر و مؤمنین میداند و در سورهٴ «نساء» هم حصر میکند که ﴿إنّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعًا﴾ اینها هیچ کدام منافی هم نیستند مسئله شفاعت هم همینطور است و مانند آن.
احتمال صاحب المنار بر نازل نشدن ملائکه برای امداد غیبی
مطلب دیگری که صاحب المنار آن را طی کرده است آن است که براساس همین نفی توسل و شفاعت و امدادهای غیبی و مانند آن این است که میگوید، معلوم نیست ملائکه آمده باشند و اگر عمری مانده باشد ما وقتی به سورهٴ «انفال» رسیدیم آنجا بررسی خواهیم کرد، خدا وعده داد که این کار را میکند؛ اما حالا کرد یا نکرد معلوم نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» ملاحظه فرمودید که این جریان، خلیلالرحمان(سلام الله علیه) را چگونه تأویل برد. در سورهٴ «بقره» این است که حضرت خلیل(سلام الله علیه) به ذات اقدس الهی عرض کرد که ﴿رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی﴾ آنوقت خدای سبحان هم دستور داد که اگر خواستی کیفیت احیای موتیٰ را آشنا بشوی چند مرغ را میگیری مأنوس میکنی، اینها را میکشی، میکوبی [و] پراکنده میکنی بعد میخوانی اینها هم میآیند؛ اما حالا کرد و شد یا نشد که دلالت ندارد که، چنین خیالی را ایشان آنجا هم دارد. اصولاً نوع معجزاتی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست زیر همه را آرام آب بسته که چنین چیزی واقع نشده، مثل اینکه طبیبی به شاگردی که میخواهد در رشته داروسازی کار کند میگوید اگر خواستی فلان دارو پیدا بشود چند مثقال از عصاره فلان گیاه، چند گرم از فلان گیاه میگیری، میکوبی فلان دارو حاصل میشود؛ اما حالا آن دانشجو گرفته کوبیده کرده نتیجه گرفته یا نه که دلالت نمیکند که، آیه دلالت ندارد که حضرت خلیل(سلام الله علیه) کرده است، چنین خیالی آنجا داشتند. اینجا هم وعده میدهند که ما اگر ما به سورهٴ «انفال» رسیدیم آنجا خواهیم گفت، ظاهراً آنجا هم شاید نپذیرند که این فرشتهها آمدند، در حالی که آیات به خوبی دلالت میکنند ـ آیات سورهٴ «انفال» ـ که این فرشتهها آمدند و کمک کرد.
رجزخوانی صاحب المنار بر بیتأثیر بودن دعا و توسل
آنگاه شروع به رجز خوانی میکند، میگوید «العمل العمل، الاستعداد الاستعداد الاُهبة الاُهبه» آماده باید بود؛ نباید به کارهای غیبی توکل کرد؛ نباید انتظار داشت که فرشتهها بیایند، مشکل ما را حل کنند و شروع میکنند به رجز خوانی. البته این رجز خوانی خوب است؛ اما دیار مصر، دیاری نبود که بتواند انقلابی را احداث کند به ثمر برساند و شکوفا کند. آن کسی که اصلاً در انقلاب آب شده یعنی واقع انقلاب با روح و جان او عجین شده به نام امام(رضوان الله علیه) او سراپایش اعتقاد به این حرفهاست؛ اما آن که حرف انقلابی میزند و حاضر نیست نه تبعید بشود نه کشته بدهد نه شهید بدهد و مانند آن، آن هر بار دستور رجز خوانی میدهد که قرآن میگوید «العمل العمل» بله «العمل العمل»؛ اما مع الدعاء «الاستعداد الاستعداد؛ اما مع التوسل»، «الاهبه الاهبة اما مع الشفاعه» این¬طور نیست که این آیه بخواهد بگوید شما از وسایل مادی مدد بگیرید کاری نداشته باشید به امدادهای غیبی، آیه میگوید اصل آن است، شما وسیله مادیتان را بر شما واجب است انجام بدهید؛ اما ﴿أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ این نمیتواند جلوی حصر ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ را بگیرد ﴿أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ که نه مخصص است نه مقید است، نه قرینه صارفه است که جلوی حصر ﴿وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ﴾ را بگیرد. این حصر، نشانه آن است که هرگونه پیروزی از ناحیه ذات اقدس الهی است. پس حتماً مسئله ﴿أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ هست، چون واجب است؛ اما در کنارش توسل هست تبرک هست دعا هست نیایش هست و مانند آن، امدادهای غیبی هست و مانند آن. خب، اینکه گفت: ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ که در المنار آمده پس نمیخواهد آن را بیان کند.
بیان جهاتی در آیه ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ برای مقابله با افراط و تفریط
مطلب دیگر آن است که این¬گونه از آیات کریمه که ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ است، این میتواند دارای دو جهت باشد: یکی اینکه جلوی افراطیها را بگیرد؛ یکی اینکه جلوی تفریطیها را سد کند. جلوی افراطیها را بگیرد که مبادا درباره پیامبر، غلو کنند حرفی که درباره مسیح(علیه السلام) زدند درباره رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بگویند و مانند آن. جلوی تفریطیها را هم باید گرفت که مبادا یک عده اگر حوادث دردناکی دیدند ـ معاذالله ـ تطیر بزنند؛ به طیره مبتلا بشوند، بگویند این هم از آثار پیامبر است. بنیاسرائیل اینچنین بودند، بعضی از اقوام اینچنین بودند که اگر خطری به اینها میرسید، میگفتند در اثر مشئوم بودن قدم پیامبر است که این را میگفتند ﴿قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا﴾ و امثالذلک، در قرآن کریم حرف این متطیرین را نقل میکند، بعد میفرماید: ﴿طائِرُکُمْ مَعَکُمْ﴾ بد قدمی شما با خود شماست، این تطیر شما با شماست، ذات مقدس رسول اکرم منشأ اینها نیست، کارها براساس تقدیر الهی انجام میگیرد ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ بنیاسرائیل به موسای کلیم این حرف را میگفتند، میگفتند: ﴿أُوذینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا﴾ در بعضی از موارد هم اقوام دیگری که نظیر قوم ثمود بودند، به صالح پیامبر میگفتند که ﴿اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ﴾ آیهٴ ٤٥ به بعد سورهٴ «نمل» این است که ﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ فَإِذا هُمْ فَریقانِ یَخْتَصِمُونَ ٭ قالَ یا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ٭ قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ﴾؛ ما تطیر زدیم، فال بد زدیم تو و همراهان تو مایه بد قدمی هستید، آثار بدی هستید ﴿قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ﴾ . در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم مشابه این آمده است که آنها هم داعیه تطیر داشتند که ذات اقدس الهی میفرماید این تطیر برای خود شماست. آیهٴ ١٢٩ سورهٴ «اعراف» این است که به موسای کلیم گفتند: ﴿قالُوا أُوذینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی اْلأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ اصل این قسمت را نفی میکند، میفرماید آنچه ذات اقدس الهی اراده کرده است همان اتفاق میافتد و غیر خواسته خدا چیزی در جهان حضور ندارد و آیهٴ ١٣١ میرسیم در سورهٴ «اعراف» فرمود: ﴿فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسی وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾؛ اگر سختی به آنها برسد، میگویند در اثر بد قدمی موسی و اصحاب موسی است. این فکر برای دیگران هم هست، لذا آیه میفرماید ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ اگر یک وقت شکست خوردند یک وقت آسیب دیدند، این از ناحیه تو نبود تو تصمیم گیرنده نبودی و مانند آن، خلاصه سود و زیان به دست الله است که هوالضار والنافع. همین «مناجات شعبانیه» است که «بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی و نفعی و ضّری» همین است.
بیدلیل و خرافی بودن بد و نحوست
پرسش:...
پاسخ: اما راه عقلی ندارد که انسان ﴿قالوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ﴾ نباید تطیر زد که فلان چیز باعث شده است، خواندن یک غراب اثر گذاشته یا دیدن یک جغد اثر گذاشته، اینها خیال باطل هست خب.
پرسش:...
پاسخ: آن تطیر نیست، نظیر اینکه در قمر العقرب میگویند مسافرت نروید، عقد نکنید و مانند آن، بالأخره حوادث جهان مؤثر است.
پرسش:...
پاسخ: در تحفالعقول هست از امام دهم ابی¬الحسن الثالث(علیه السّلام) که فرمود: «ما ذنب الایام» گناه ایام چیست؟ یکی از اصحاب آمده به حضرت عرض کرد امروز یک روز نحسی بود، برای اینکه لباسمان پاره شد، بدنمان خونی شد ما گرفتار ازدحام شدیم و آسیب دیدیم. حضرت فرمود: «ما ذنب الایام»؛ گناه خود را چرا به عهده روزگار میگذارید، در این روز عدهای بهره بردند، عدهای رنجیدید عدهای ثواب کردند، عدهای گناه کردند روز، تقصیر ندارد «ما ذنب الایام».
پرسش:...
پاسخ: همان ایام نحسات، برای مسلمین ایام سعدات بود یعنی روزی که علیه کافرین عذاب الهی آمده است که ﴿سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیّامٍ﴾ که اینها حسوم بود و قطوع بود، همان ایام نحسات بود برای کافران و همان ایام هم برای مؤمنین ایام سعد و سعادت و نشاط و برکت بود، ذات روز نحس نیست.
پرسش:...
پاسخ: آن برای نحس بودن نیست که این زمان، نحس است، به دلیل اینکه همین زمان، دو قدم آن طرفتر برکت است. ببینید وقتی قمر در صورت عقرب هست این سیری که دارد براساس کرویت زمین امروز قمر وارد برج عقرب میشود، در اثر آن حرکت خاصی که دارد و قبلاً در منطقه دیگر در برج عقرب بود، حالا از آنجا گذشته و آمده اینجا. الآن برای آنها روز پر برکتی است، همین زمان ما که براساس کرویت زمین در این منطقه قرار گرفتیم، البته قمر در زندگی ما مؤثر است، چه اینکه زمین در زندگی موجودات قمری اثر دارد. این کره زمین به این بزرگی انسان یک موجود تکوینی اینها که منقطع الارتباط از یکدیگر نیستند که چگونه میشود اجرام سماوی در انسان اثر نگذارد یا کارهای انسان در اجرام سماوی اثر نگذارد، هم کارهای انسان در آنها اثر میگذارد هم کارهای آنها در انسان اثر میگذارد، این قبض و بسطش این جزر و مدش، این قرب و بعدش، این طلوع و غروبش یقیناً اثر دارد؛ منتها به ما در شرع فرمودند که قمر وقتی در برج عقرب است عقد، مکروه است و مسافرت، مکروه است ولی «سیروا علی اسم الله» با صدقه این کراهت برطرف میشود؛ اما خود این زمان، مشکلی ندارد، چون همین زمان برای کسانی که در آن طرف افق یا طرف دیگر افق قرار دارند که قمر برای آنها در برج عقرب نیست خیلی سعد و مبارک است.
پرسش:...
پاسخ: این دهر را یعنی گذشت روزگار، گذشت روزگار اینچنین است، نه اینکه خود روزگار بد باشد، زمانه بد باشد و امثالذلک، در حالی که همان ایام، بهترین ایام بود برای اینها، چه اینکه زینب کبری(سلام الله علیه) فرمود: «ما رأیت الا جمیلاً» لذا هر لحظه که به شهادتش نزدیکتر میشد، خوشحالتر بود حضرت. خب، پس این ﴿لَیْسَ لَکَ مِنَ اْلأَمْرِ شَیْءٌ﴾ میتواند هم جلوی افراطیها را بگیرد، هم جلوی تفریطیها را بگیرد که مبادا کسی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را براساس طیره متهم کند،آنگاه به آیات اخلاقی و دستور تهذیب نفس و مانند آن میپردازند.
ایجاد فقر در میان مسلمین با ربا
سرّ اینکه در جنگ بدر اینها پیروز شدند و در جنگ احد شکست خوردند، سرّ اینکه در صدر اسلام یک نفر در برابر ده نفر مقاومت میکرد، بعدها یک نفر در مقابل دو نفر مقاومت میکرد که فرمود: ﴿اْلآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفًا﴾ سرّ ضعف مسلمین همان گرایش به دنیا بود و ارتکاب معاصی است، لذا فرمود که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مضاعفة﴾ اینها که وضعشان خوب شد، به جای اینکه جامعه را به وسیله انفاق احیا کنند، به وسیله ربا اماته کردند. وقتی مال، برای تأمین ارزاق مردم فراهم شد و در اثر ربا، مال یک عده به جیب گروه خاص برود این رباگیر، اضعاف مضاعفه فراهم میکند، نه اینکه رباخوار در هر معاملهای اضعاف مضاعفه فراهم بکند، بلکه ربا منشأ آن است که چند برابر از مال خود فراهم بکند یعنی کم¬کم مال از کیسه دیگران گرفته بشود و در کیسه او قرار بگیرد، این میشود ربا که اضعاف مضاعفه است. گرچه ذات اقدس الهی درباره ربا فرمود این یک ضِعف کاذب است و ضَعف صادق، شما خیال نکنید مالتان با ربا ضِعف پیدا میکند مضاعف میشود و دو چندان، بلکه ضَعیف میشود، چون ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ .
برکات زکات و صدقه و آفات ربا در اموال مسلمین
این از آن معارفی است که ذات اقدس الهی فرمود ما چیزهایی یادتان میدهیم که شما نمیتوانید یاد بگیرید. انفاق و صدقه به حسب ظاهر کم شدن مال است، ربا به حسب ظاهر، زیاد شدن مال است ولی قرآن فرمود که خداوند ربا را در محاق میاندازد و صدقات را به ربوه و برجستگی میرساند: ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ که در سورهٴ «بقره» بود که حالا هم اشاره میشود. در اینجا فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا﴾ حالا خطاب به مؤمنین است، در اوایل اسلام خطاب به همه بود ﴿ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا﴾ در آنجا دارد که ﴿فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ﴾ یعنی آنچه قبل از بلوغ این حکم الهی مصرف کرده است یعنی در زمان جاهلیت آن بخشوده میشود و اما در اینجا در مدینه نازل شده است و به مسلمین و مؤمنین خطاب میکند که ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا﴾ منظور از این اکل هم مطلق اخذ و تصرف است، خصوص خوردن نیست، نظیر ﴿لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ﴾ که منظور از اکل، مطلق تصرف است نه خصوص خوردن ﴿لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾؛ از این عمل حرام بپرهیزید تا شاید به فلاح راه یابید. اصل ربا که ضِعف است در سورهٴ مبارکهٴ «روم» هست ظاهراً که فرمود اگر ربایی را گرفتید خدا محو میکند؛ اما ﴿وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُریدُونَ وَجْهَ اللّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ﴾ یعنی آنها که زکات میدهند گرچه به حسب ظاهر مالشان کم میشود؛ اما واقعاً اینها هستند که مالشان را ضِعف میکنند، دو چندان میکنند ولی دیگران که ربا میگیرند، گرچه به حسب ظاهر مالشان را مضاعف میکنند ولی در واقع، مالشان کاهش مییابد. آیهٴ ٣٩ سورهٴ «روم» این است که ﴿وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِبًا لِیَرْبُوَا فی أَمْوالِ النّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللّهِ﴾ اما ﴿وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُریدُونَ وَجْهَ اللّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آنجا مشخص فرمود هرگز ربا عامل رشد نیست، بلکه به محاق میرود یعنی اوایل ممکن است فروغی داشته باشد؛ اما سرانجام محو میشود. آیهٴ ٢٧٦ به بعد سورهٴ «بقره» این بود که ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ در محاق، اول میبینیم که ماه به صورت هلال است باریک است کم¬کم بدر میشود چشمگیر میشود مشار بالبنان است خیلی روشن است، بعد هم به محاق میافتد در آخرهای ماه. ربا هم همینطور است اول هلال گونه شروع میشود، بعد در وسط زندگی مثل بدر یک رباخوار میدرخشد چشمگیر میشود، مشار بالبنان میشود به عنوان یک سرمایهدار متکاتر، بعد در پایان عمر هم به محاق میافتد که تا میرود طلوع کند تحت الشعاع قرار میگیرد.
پرسش:...
پاسخ: خب البته، این هم محاق است.
پرسش:...
پاسخ: بله ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا﴾ را، مرابی را هم همچنین، درباره مرابی فرمود: ﴿الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ﴾ این مخبطانه برمیخیزد حالا یا در قبر یا از قبر یا در قیام دنیا یا مطلق ولی درباره ربا فرمود: ﴿و یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ یعنی صدقه که به حسب ظاهر کم کردن مال است، این به ربوه و برجستگی میرسد، ربا که به حسب ظاهر اضافه کردن مال است به محاق میافتد که ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾.
ربا یکی از اقسام کفر عملی
اما در همین آیهٴ محلّ بحث سورهٴ «آل عمران» تعبیری دارد که در همان سورهٴ «بقره» هم این تعبیر گذشت، آن تعبیر این است که در آیهٴ محلّ بحث فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ٭ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ این یک کفر عملی را هم به همراه دارد. فرمود از آن آتشی بپرهیزید که برای کافرین آماده شده یعنی اگر ربا خوردید، وارد آتشی میشوید که برای کافرین آماده شده یعنی ربا یک کفر عملی است.
پرسش:...
پاسخ: ظاهری و باطنی هر دو.
پرسش:...
پاسخ: این همان حالا بدر را شما دیدید حالا محاق را که ندیدید. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هم مشابه همین تعبیر آمده، فرمود: ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفّارٍ أَثیمٍ﴾ خب، اینکه فرمود از آتشی بپرهیزید که برای کافران آماده شده است، این اشاره ضمنی دارد که ربا، یک کفر عملی است. در سورهٴ «بقره» که فرمود از ربا بپرهیزید و ربا نگیرید، برای اینکه ﴿اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفّارٍ أَثیمٍ﴾ یعنی یک کفر عملی است.
پرسش:...
پاسخ: ﴿أَمْرُهُ إِلَی اللّهِ﴾ خیلی خب.
پرسش:...
پاسخ: آن که عامداً عالماً است. بله، عالماً عامداً آنجا فرمود که ﴿وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا﴾ درباره همان ﴿إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ و مانند آن؛ اما در اینجا که مناسب با آیهٴ محلّ بحث است خطاب هم به مؤمنین است معلوم میشود که اگر کسی مؤمن بود احیاناً ممکن است خدای ناکرده به کفر عملی مبتلا بشود، چون در اینجا فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً﴾ آیه هم در مدینه نازل شد، خطاب هم به مؤمنین است، بعد میفرماید: ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ٭ وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ﴾ خب، خطاب به مؤمنین است به مؤمنین میفرماید از آتشی بپرهیزید که برای کافرین آماده کردیم یعنی این ربا یک کفر عملی است، نه کفر اعتقادی، نظیر آنچه در ذیل آیه «حج» آمده وگرنه به مؤمنین که نمیگویند شما از آتشی بپرهیزید که برای کافرین اعتقادی ما آماده کردیم، معلوم میشود آن نار، برای مطلق کافران آماده شده است، چه کافران اعتقادی چه کافران عملی، چون خطاب در اینجا به مؤمنین است.
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، اگر این نار، للکافرین است چرا غیر کافر برود؟ در آنجا هم ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ اگر برای متقین است چرا غیر متقی برود؟ معلوم میشود این غیر متقی، ملحق به متقی است دیگر، آنجا هم آن غیر کافر ملحق به کافر است، لحوق غیر کافر به کافر در مرحله عمل است وگرنه اگر هیچ جنبه کفری برای غیر کافر نباشد چرا در آتش کافران بسوزد؟
پرسش:...
پاسخ: نه؛ کافران اعتقادی نیستند، چون خطاب به مؤمنین است، عنوان مؤمنین را حفظ فرمود، فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ اینها که مؤمناند با حفظ ایمان، اگر دست به ربا دراز کردند در مقام عمل، کافرند یعنی کفر عملی است وگرنه اصل عنوان محفوظ است که فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است