- 53
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 37 تا 40 سوره حج
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 37 تا 40 سوره حج"
بیان برخی از مصادیق و اوصاف "مخبتین"
تشریح برخی از منافع و اهداف قربانی
اهداف و آثار دنیوی و اخروی جهاد و کشته شدن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ کَذلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ ﴿37﴾ إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ ﴿38﴾ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿39﴾ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌ عَزِیزٌ ﴿40﴾
صبغه بین المللی بودن مناسک حج
بعد از اینکه جریان حج را ذکر فرمود به صبغهٴ بینالمللی بودن این عبادت هم اشاره کرد. فرمود جریان حج یک جریان بینالمللی است بخشی از عبادتها مخصوص یک ملّت است اما برخی از عبادتها برای همه مِلل الهی و اسلامی است هیچ ملّتی نیست که مَنسِک و جریان قربانی و اینها را نداشته باشد فرمود: ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً﴾ بنابراین در هر ملّتی هست منتها حالا زمان و زمینش ممکن است فرق بکند بر اساس ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ ممکن که زمان قربانی، زمین قربانی، خود شیء آن قربانی فرق بکند، ولی هر ملّتی بالأخره دارای قربانی بوده و هست.
بیان برخی از مصادیق و اوصاف <مخبتین>
آنگاه فرمود مُخْبِتین را بشارت بدهید در عین حال که چند گروهی که اهل بشارتاند مطرحاند نام مُخبتین را بالاختصاص اختصار ذکر فرمود برای اینکه اینها برجستهترین آنها هستند یعنی در بین «صابرین» همه مُخبِت نیستند برخی مخبتاند برخی غیر مخبت، در بین «مُقِیمِینَ الصَّلاَةَ» همه مخبت نیستند، در بین «الْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ» همه مخبت نیستند مخبتین یک گروه خاصّیاند که آن قدر سر در برابر ذات اقدس الهی خم میکنند که حتّی برخیها گفتند اگر پرندهای بالای سر اینها باشد تکان نمیخورند که آن پرنده حرکت کند این قدر خضوع و سِلْم در برابر ذات اقدس الهی دارند، بنابراین آن گروهها یعنی «الصَّابِرِینَ» و «مُقِیمِینَ الصَّلاَةَ» و «الْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ» آنها هم اهل بشارت هستند لکن مُخبتین از یک بشارت ویژهای برخوردارند.
تشریح برخی از منافع و اهداف قربانی
به دنبال آن فرمود جریان قربانی که برای هر ملّتی هست سه مسئله مطرح است یکی اینکه گوشت و خون و امثال ذلک کوچکتر و کمتر از آن هستند که به طرف خدا صعود کنند (یک)، دوم اینکه تقوا با خدا رابطه دارد، سوم اینکه تقوا به خدا میرسد نه اینکه خدا به تقوا برسد خدا از کفر و ایمان جهانیان بینیاز است در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» فرمود: ﴿إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الأرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾ اینچنین نیست که ـ معاذ الله ـ ذات اقدس الهی محتاجِ تقوای متّقیان باشد که تقوای متّقیان محتاجِ به پذیرش الله است تقوا چون یک عبادت خالصی است میتواند بالا برود و مقبول خدا قرار بگیرد. پس سه مسئله شد، اما اصرار اینکه ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا﴾ برای آن است که قبلاً فرمود: ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ﴾ آنچه را که ما به آنها دادیم آنها میبخشند درست است اصل مالکیّت را ذات اقدس الهی امضا کرده ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾ اصلِ مالکیّت را بر خلاف مرام بلشویکی و کمونیستی و مانند آن اثبات کرده تثبیت کرده امضا کرده، اما بشر در برابر الله مالک نیست که بگوید من مالکم و حاضر نیستم این کار را انجام بدهم مِلک خود او هست در جوامع بشری نسبت به اشیاء و اشخاص میتواند بگوید من مالکم نسبت به این راضیم نسبت به آن ناراضی این حقّ مسلّم اوست، اما نسبت به ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ این طور نیست که ذات اقدس الهی ـ معاذ الله ـ تفویض کرده باشد اختیار را واگذار کرده باشد به انسان تا انسان بگوید من مال خودم است و نمیدهم حرفِ قارونی بزند بگوید ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ خب بنابراین فرمود: ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ﴾ نحوهٴ انفاقش هم این است که لحوم را به مستمندان عطا بکند و تقوا را در تهیه این لحوم (یک)، در بذل این لحوم (دو)، رعایت بکند این تقوا آن لیاقت را دارد که به الله برسد (این سه)، پس خدا به تقوا نمیرسد چون او مرجع کل است او غنیّ مطلق است تقوا نیاز دارد که به الله برسد و میرسد ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ﴾ بعد فرمود ما این حیوانهایی که میتوانست جَموح باشد چه اینکه جنسِ دیگر اینها یا صنف دیگر اینها جموحاند و شما به آنها دسترسی ندارید اینها را هم مثل آنها جموح قرار میدادیم لکن ما مسخّرتان کردیم که همهٴ بهرهها را ببرید یکی از آن فوایدی که نصیبتان میشود بهرهٴ عبادی است که قربانی کنید و الله اکبر بگویید خدا را بزرگ بشمارید هم از نظر قلب، تعظیم و تکبیر الهی را در دل جا بدهید هم از نظر زبان آن ذکر مخصوص «الله أکبرُ علی ما هَدانا» یادتان نرود ﴿لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ﴾
بیان برخی از مصادیق و اوصاف محسنین
بعد میفرماید: ﴿وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ﴾ احسان مستحضرید که سه بخش دارد یک بخشاش این است که کسی کار خوب میکند که اینجا احسان یعنی صاحبِ فعلِ حَسن دیگر متعدّی نیست گرچه از یک جهت که فعلی از فاعل صادر میشود فعلِ حَسَن متعدّی است اما احسان به معنای دوم انجام کار خیر نسبت به دیگری مشکل مردم را حل کردن، عیادت کردن، قرضالحسنه دادن، رعایت حقوق دیگران کردن این احسانِ به غیر است. قِسم سوم آن است که نه به معنای اول است یعنی فعلِ حَسن نه به معنای دوم است که احسانِ به غیر باشد احسان، مقامی از مقامات سالکان است هم شیعهها نقل کردند هم سنّیها نقل کردند که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال کردند که «الإحسان ما هو؟» حضرت فرمود: «أن تَعبد الله کأنّک تراه فإن لم تَکن تراه فإنّه یَراک» احسان مقامی است برای عابدان و آن این است که شما طرزی خدا را عبادت بکنید که گویا خدا را میبینید با چشمِ جان و اگر به اینجا نرسیدید بدانید که خدا شما را میبیند پس مرتبهٴ قویّ احسان آن است که دو دید داشته باشید یکی اینکه دید داشته باشید در مَشهد و محضر خدایید، یک دید هم داشته باشید که او را ببینید «کأنّ» نه «أنّ» آن «أنّ» برای حضرت امیر و امثال حضرت امیر(سلام الله علیه) است که فرمود: «ما کنتُ أعبدُ ربّاً لم أره» محال نیست دیگران به مقام «أنّ» برسند اما آنچه که اوساطی از مؤمنان و اولیای الهی میرسند مقام «کأنّ» است فرمود احسان یعنی «أن تَعبد الله کأنّک تراه» بدانیم که اگر ما او را نمیبینیم او ما را میبیند خب این مقام احسان است کسی که معانی نماز در ذهن او هست و با حضور قلب دارد نماز میخواند نماز خوبی است نماز مقبولی است ثواب خوبی میبرد اما به مقام احسان نرسیده است احسان چیز دیگر است
بشارت الهی در دفاع از محسنین و مخبتین
این ﴿بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ﴾ یعنی به افرادی که اهل احساناند بشارت بدهید شاید به معنی سوم نظر نداشته باشد همان معنای اول، کسانی که وظایف دینیشان را انجام میدهند مؤمناند واجبات را انجام میدهند محرّمات را ترک میکنند این قدر متیقّن احسان است خب به اینها چه چیزی بشارت بدهیم؟ به اینها بشارت بدهیم که یک حکم بینالمللی خدای سبحان دارد که برای اسلام است نه برای شریعت و منهاج همهٴ مسلمانها این اصل را دارند و آن این است که باید در برابر ظلم مبارزه بکنند و خدا قادر است (یک)، ناصر است (دو)، وعدهٴ نصرت میدهد (سه)، انجاز وعده را هم به عهده دارد (چهار). این بشارتِ محسنان است در پیروزی صحنهٴ مبارزه درست است مسئلهٴ بهشت و حُسن خاتمت و درجات برتر جزء بشارتهاست اما سیاقی که در اینجا مطرح است پیروزی در مبارزه است. ﴿وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ﴾ چرا؟ به چه چیزی بشارت بدهیم؟ به این دلیل که ﴿إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ خب احسان هم که به معنای این بود کسی که عقیدهٴ خوب، اخلاق خوب، عمل صالح داشته باشد حالا معنای دومی خیلی مهم نیست معنای سوم مهم است آن نشد، نشد خدای سبحان از مؤمنین دفاع میکند با اینکه دفع متعدّی است از فعل مفاعله استفاده شد که مفید مبالغه است در اینجا خداوند از مؤمنین خیلی دفاع میکند ﴿إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ چرا؟ برای اینکه آنها که مؤمن نیستند دو رذیلتی دارند که از این جهت منفور خدایند آنها خَوّاناند، خائناند امانتی را خدا به آنها داده اینها خیانت کردند امانتِ دین را، امانتِ قرآن را، امانتِ عترت را، امانتِ فطرت را به اینها داد اینها خیانت کردند و همهٴ اینها نعمتهای الهیاند به جای شکر نعمت کفران کردند خب خدای سبحان هم خَوّانِ کفور را دوست ندارد حالا خَوّان مستحضرید در بحثهای صیغهٴ مبالغه هم آنجا گفته شد گاهی انسان چندین بار کاری را انجام میدهد مثلاً دروغ میگوید میگویند این کذّاب است یا حرفهٴ او این است میگویند کذّاب است یا یک وقت یک خبر مهمّی را جعل میکند این شاید اوّلین دروغ او باشد ولی چون خیلی مهم است میگویند کذّاب، اَفّاک جریان جعفر کذّاب گفتند از همین قبیل است او یک آدمِ پردروغ نبود اما دعوی امامت یک دروغ بزرگی است ولو قبلاً هم دروغ نگفته باشد اَفّاک بودن از همین قبیل است، کذّاب بودن از همین قبیل است بنابراین گاهی انسان خیانتهای فراوان دارد در مسائل مالی گاهی به ولایت اهل بیت خیانت میکند، به قرآن خیانت میکند این میشود خوّان لازم نیست که پیشهٴ او، حرفهٴ او، سابقهٴ او خیانتِ ممتد باشد هر کسی خوّان شد یا در اثر کثرتِ خیانت یا در اثر شدّت خیانت چنین کسی یقیناً محبوب خدا نیست کفور هم بشرح ایضاً کفران نعمت هم همین طور است یک وقت نعمتهای مادّی را پشت سر هم کفران میکند یک وقت نعمتِ امامت اهل بیت را، محبّت اهل بیت را کفران میکند ولو یک بار هم ـ خدای ناکرده ـ کفران بکند میشود کفور اینچنین نیست که حالا لازم باشد عنوان کفور، عنوان خوّان بر کسی اطلاق بشود که پیشهٴ او، حرفهٴ او اینهاست نظیر جعفر کذّاب هم همین طور است خب، پس دو قضیه آنجا ذکر فرمود، فرمود خدای سبحان یقیناً به طور کامل از مؤمنین دفاع میکند یک و یقیناً خدای سبحان خوّانِ کفور را دوست ندارد دو، این دو مطلب را به محسنین بشارت بدهید ﴿وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ﴾ به اینها بگو کار به دست خداست خدا از مؤمنین دفاع میکند خدا کاری هم به خوّانِ کفور ندارد آنها منفور نزد خدا هستند این طلیعه است برای جریان اذن مبارزه
بررسی صدور اولین آیه تجویز مبارزه مسلحانه
آنگاه در آیهٴ 39 فرمود: ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ﴾ این اذن، اذن تشریعی است (یک) جمله، جملهٴ خبریه است (دو)، به داعی انشاء القا شده است (سه)، فاعل ﴿أُذِنَ﴾ للتعظیم حذف شده است (چهار) آذِن ذات اقدس الهی است که «بِیَده الحُکم» خب، ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ﴾ به چه کسانی اذن داده شد؟ به بیگناهانی که یک عدّه تبهکاران به جنگ اینها میآیند اینها که شروع به مبارزه نکردند که اینها مقاتِل نیستند اینها مقاتَلاند چون در بخشهای دیگری از قرآن کریم که قبلاً خوانده شد فرمود: ﴿وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ اینها شروع به جنگ کردند شما که شروع به جنگ نکردید این ﴿وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ نشانه آن است که شما حجّت بالغه دارید آنها حمله کردند نه شما، شما مقاتَلید نه مقاتِل حالا که شما مقاتَلید به شما اذن داده میشود که مقاتِل باشید از خودتان دفاع کنید و خدا از شما دفاع میکند نصرت میدهد و مراکز را هم حفظ میکند ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ﴾ چرا؟ برای اینکه اینها مظلوماند و خدا حامی مظلومان است حالا ظاهر این ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ﴾ آن است که اوّلین آیهای که تجویز مبارزهٴ مسلّحانه صادر شده است به وسیلهٴ همین آیه است برخیها خواستند بگویند که درست است در مکّه مبارزهٴ مسلّحانه اجازه داده نشد برای اینکه امکانات نبود لکن در مدینه اوّلین آیهای که دستور مبارزهٴ مسلّحانه داده شد آیهٴ 190 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است که فرمود: ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ برخیها گفتند اوّلین آیهای که دستور مبارزهٴ مسلّحانه را صادر کرد آیهٴ 111 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» است که ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً﴾ فرمود خدای سبحان با مؤمنین معامله کرده جانِ اینها را از اینها خریده به اینها بهشت داده این جان برای خداست و چون جان برای خداست اینها امیناللهاند باید امانت را حفظ بکنند دربارهٴ این امانت هم بیش از دو کار حق ندارند یا شهید یا پیروز راه سوم نیست احدیالحُسنَیین همین است دیگر راه ثالثی وجود ندارد فرمود در این معامله که به سود شماست ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم﴾ جانتان را دادید و بهشت گرفتید پس هر تصرّفی میخواهید در جانتان بکنید بدون اذن خدا غصب است چون معامله کردید، اگر معامله کردید جان دادید بهشت گرفتید حُسن خاتمه گرفتید خیرِ دنیا و آخرت گرفتید، باید در جانتان به اذن خدا تصرّف بکنید خدا اجازه نمیدهد که شما در جانتان غیر از این دو امر تصرّف بکنید یا شهادت یا پیروزی ﴿فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ﴾ همین، یا قاتل بشوید یا مقتول، یا شهید بشوید یا پیروز راه سومی وجود ندارد. مسئلهٴ اسارت یک امر اختیاری نیست کسی خودش را تسلیم بکند این خلاف است این حقّ تسلیم شدن ندارد حالا یک وقت آنها به زور تسلیم میکنند و اسیر میگیرند آن راه سوم نیست فرمود شما بیش از دو راه ندارید در همین آیهٴ 111 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود شما که معامله کردید بهشت را گرفتید ﴿یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ دوتا راه دارید ﴿فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ﴾ یا شهید یا پیروزی حالا اگر یک وقت دستتان نرسید و راه سوم را بر شما تحمیل کردند دیگر کارِ شما نیست شما که تسلیم نشدید شما را
مبارزه و جهاد عامل محفوظ ماندن ادیان
حالا اسیر کردند ﴿وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً﴾ فرمود: ﴿فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ﴾ این یک حکمِ بینالمللی است برای اسلام است نه برای شریعت و منهاج در اینجا هم فرمود اگر ما مسئلهٴ جهاد را لازم میدانیم برای اینکه دینِ یهود به وسیلهٴ جهاد محفوظ است دین مسیحیّت به وسیلهٴ جهاد محفوظ است راهبانی که از مردم جدایند صومعه و دِیْر دارند آن دِیر آنها هم به برکت رزمِ رزمندهها محفوظ است ولو آنها در صحنه نیستند آنکه در زمان دفاع مقدس کاری به جنگ نداشت تسبیح دستش بود و ذکر میگفت این باید بداند که اگر جنگ نبود تسبیح هم در دستش نبود فرمود مگر راهبان اهل مبارزهاند، اهل اجتماعاند اینها در دامنهٴ کوه مشغول عبادتاند اگر مبارزهٴ مجاهدان نباشد رهبانیّت هم جایی ندارد راهبِ گوشهنشین هم ویرانهنشین میشود در همین جریان هفتاد سالهٴ منحوس اتحاد شما میدیدید این بخشی از آسیا و بخشی از اروپا را این اتحاد جماهیری سوسیالیستی شوروی پر کرده بود این نقشهٴ سابق را یادتان است دیگر بخشی از آسیا را همین شوروی سابق داشت بخشی از اروپا را هم اینها داشتند خب در آنجا نه تنها جا برای یهودیّت نبود و مسیحیّت نبود و اسلامیّت نبود جا برای رهبانیّتِ راهبان هم نبود به کسی اجازه نمیدادند که برود گوشهای دامنهٴ غاری عبادت کند که این چهار گروه را که این سه گروه مستقیماً ربطِ اجتماعی با مردم دارند یک گروه هم اهل زاویه و زهد و انزوا هستند به آنها هم میفرماید شما هم باید دعاگوی رزمندهها باشید اگر جهاد نباشد آن صومعه را هم سرتان خراب میکنند خب پس بنابراین این یک حکم بینالمللی اسلام است دین بدون مبارزه نمیشود این آیه را حالا با آن آیهای که محلّ بحث است هماهنگ کنید ملاحظه بفرمایید ﴿وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ﴾ ادیان ابراهیمی فعلاً در خاورمیانه همین سه دین است که رسمیّت دارد آنگاه در این بخش هم میرسیم به این آیه که اگر مسئلهٴ جهاد نباشد ﴿لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ﴾
اهداف و آثار دنیوی و اخروی جهاد و کشته شدن
گروهی اخیراً از هند و غیر هند آمدند به عنوان عاشوراپژوهی به آنها گفته شد که اگر کسی به خدا و قیامت معتقد باشد این میتواند دربارهٴ عاشورای سیّدالشهداء(سلام الله علیه) یا مَقالی یا مَقالتی داشته باشد اما چون در بین اینها یک عدّه غیر موحّد بودند حالا کسی که موحّد نیست خدا و قیامت و بعد از مرگ را قبول ندارد این مبارزهٴ او لغو است این به دنبال یک وهم حرکت میکند برای اینکه کسی که مبارزه میکند هدفی دارد این است که خودش یا همنوعانش را آزاد بکند کشورش را آزاد بکند دیگران را به استقلال برساند این یک هدف خوبی است این اصل اول, انسان که میمیرد به زعمِ باطل اینها معدوم میشود ولی به بَنای حق اگر کسی شربت شهادت نوشید کاملاً زنده است (یک), زنده وارد برزخ میشود (دو), گرچه بدن متلاشی شد کاملاً از صحنه باخبر است کسی که شربت شهادت نوشید دوتا هدف دارد به هر دو میرسد یکی فیضِ کارِ خودش که ثواب الهی است ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ﴾, ثواب میبرد لذّت ظاهری میبرد لذّت باطنی میبرد لذّت جسمی میبرد لذّت روحی میبرد همهٴ این لذایذ برای شهید محفوظ است این یک, دوم میخواهد بفهمد که این مبارزهٴ او و این خونی که ریخته شده است ملّت آزاد شدند یا نه, کشورشان مستقل شد یا نه, این را هم ذات اقدس الهی به اینها بشارت میدهد اینها ﴿یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ مرتب از خدا سؤال میکنند خدایا ما به دستور تو رفتیم جبهه و شربت شهادت نوشیدیم برای اینکه کشورمان مستقل بشود شد یا نشد چه کسانی راه افتادند کجا هستند در چه مقعطیاند پشت سرش هم ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾, ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾ که فعل مضارع است و مفید استمرار. مرتّب از خدا بشارت میخواهند خدایا به ما بشارت بده اینهایی که راهیانِ راه ما بودند الآن کجا هستند بعد خدا به اینها خبر میدهد که به برکت خون شما کشورتان آزاد شد مردمتان آزاد شدند کشورتان مستقل شد این دوتا نشاط برای شهدا هست حالا اگر کسی ـ معاذ الله ـ معتقد بود مرگ پوسیدن است نه از پوست به در آمدن و مرگ آخر خط است که این ملحدان بر آناند خب انسان میشود معدوم, وقتی معدوم شد نه خودش لذّت میبرد نه از پیروزی دیگران باخبر میشود تا لذّت ببرد میشود عدمِ صِرف این برای چه دارد میجنگد تمام لذّتها را به زعمِ باطل خود در درون حیات دنیا خلاصه میکند بعد هم که خبری نیست نه به او چیزی میدهند چون «لا مَیْز فی الأعدام» نه از استقلال کشورش باخبر است چون «لا مَیْز فی الأعدام» بنابراین فرضِ عقلی ندارد کسی موحّد نباشد و مبارز باشد این دیگر نمیتواند دربارهٴ سیّدالشهداء فکر بکند که.
پرسش: فرمود: «وکنتم لا تخافون المعاد ولکن کونوا احراراً»..
پاسخ: در دنیایتان راحت باشید تا زنده هستید در دنیایتان تجاوز نکنید.
پرسش: پس پیام دارد برای ما.
پاسخ: بله پیام دارد برای دنیایتان نه برای آخرت, این شخص دیگر نمیخواهد کُشته بشود که میگوید دست از زن و بچهٴ من بردارید در دنیا آزادمرد باشید برای اینکه شما اگر امروز به زن و بچهٴ کسی فحش گفتید فردا هم به زن و بچهٴ شما میگویند آبرویتان در خطر است نه اینکه اگر مُردید بهره میبرید این دین برای کسانی که کافر هم هستند پیام دارد میگوید مواظب اخلاقتان, زبانتان, گفتارتان, قلمتان باشید که در دنیا هستید راحت زندگی بکنید همین, اما حضرت نفرمود شما شهید بشوید کُشته بشوید و بعد بهره میبرید دستور کشته شدن نداد دستور ترکِ ظلم داد خب بله این نفعِ دنیایی است و دین برای کفّار هم پیام دارد اما مبارزه علیه ظلم که کسی علیه ظلم مبارزه بکند خودش را به کُشتن بدهد این سراب است این خیال میکند همان طوری که خودش الآن به دنبال جنازهٴ مقتولی حرکت کرده برای او بَنِر میزنند نمیدانم دستهگل راه میاندازند تشییع میکند تشییع خوب میکنند بازماندههایش را گرامی میدارند این خیال میکند بعد از مرگ این کارها را هم بکنند او لذّت میبرد وقتی انسان معدوم شد هیچ خبری از هیچ جای عالَم به او نمیرسد بنابراین اینها گرفتار وهماند هر کسی اینها را نمیتواند جریان سیّدالشهداء(سلام الله علیه) و عاشورا و اینها را درک بکنند
حکم بین المللی جهاد و عظمت آن در حفظ دین
خب این مسئله که فرمود یک کار بینالمللی است یعنی خدای سبحان برای هر دینی یک مبارزه قرار داد الآن این مسیحیّت در اسارتِ کلیساست اینکه اینها میگویند مسیحیّت یا کارِ ما ارتباطی با سیاست ندارد, با جنگ کاری نداریم ما چه کار داریم مثلاً تجاوز اسرائیل را محکوم کنیم این مسیحیّت در اسارت اینهاست در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «صف» که اصلاً سوره به نام سورهٴ جنگ است اوّلش جنگ, وسطش جنگ, آخرش جنگ این سوره, سورهٴ جنگ است اوّلش این است که ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ﴾ وسطش این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ﴾ آخرش هم که به ما مسلمانها دستور میدهد مسلمانها! مثل مسیحیها باشید بجنگید ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ به ما مسلمانها میگوید مسلمانها مثل مسیحیها باشید بجنگید آن وقت اینها آمدند مسیحیّت را خلاصه کردند در کلیسا و گفتند دین از سیاست جداست ما کاری به جنگ نداریم ما جریان اسرائیل را نمیتوانیم محکوم کنیم از این بازیهایی که در آوردند خب, در قرآن فرمود این در تورات هست در انجیل هست در قرآن کریم هست در همهٴ کتابهای آسمانی هست در محلّ بحثِ ما هم فرمود اگر مبارزه نباشد نه صومعهٴ راهب میماند نه بیعهٴ ترسائیان میماند نه کنیسهٴ یهودیها میماند نه مساجد مسلمانها میماند این عظمتِ جهاد است و
نصرت و امدادهای غیبی به مجاهدان فی سبیل الله
همهٴ این گزارشها هم مرتّب روزانه به شهدا میرسد چون این ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾ فعل مضارع است شهید در برزخ نه میمیرد نه به خواب میرود مرتّب از ذات اقدس الهی سؤال میکند و جوابِ بشارتآمیز را هم از ذات اقدس الهی دریافت میکند فرمود ما به اینها اجازهٴ مبارزه دادیم چرا, برای اینکه اینها مظلوماند و خدای سبحان که اجازه داد هم قدرت دارد که یاری کند (یک), هم یاری میکند به وعدهاش عمل میکند (دو), پس به اینها بشارت بده ﴿بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ﴾ قدرت هم گاهی به تجهیزات نظامی است گاهی هم به امدادهای غیبی است که البته همهٴ اینها به امدادهای غیبی برمیگردد گاهی به تَشجیعِ مبارزان از یک طرف, به ترهیب مخالفان از طرف دیگر است که ﴿سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) منصورِ بالرّعب بود این ﴿سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ امدادِ غیبی است که گاهی مخالفان میترسیدند قبل از اینکه حضرت دست به قبضهٴ شمشیر ببرد. خب این یک نصرت الهی است تشجیع کردن از این طرف است که فرمود ما تثبیت میکنیم قلوب اینها را (یک), ترهیب میکنیم مرهوب میکنیم خائف میکنیم قلوب دشمنان را (دو), آن امدادهای غیبی هم که هست باران را به موقع برای اینها میفرستید مسوّمین را فرشتهها را به کمک اینها میفرستد در چشمِ اینها اثر معجزهگی میکند نه سِحری مظلومیت اینها چیست؟ برای اینکه اینها از سرزمینشان تبعید شدند یا به حبشه تبعید شدند یا به مدینه تبعید شدند ﴿الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم﴾ یک وقت است که سخن از سرزمین و وطن و امثال ذلک است از اینها در عالَم زیاد است یک وقت است نه, سخن از تبعیدِ دینی است یک عدّه هیچ جُرمی ندارند مگر اینکه موحّدانه میخواهند به سر ببرند کفار این را ذَنْب و گناه تلقّی میکنند این مؤمنانِ باتقوا را از دیارشان خارج میکنند ﴿الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ ظالمانه تبعید شدند حالا یه به طرف حبشه یا به طرف مدینه هیچ گناهی نداشتند ﴿إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾ در بخشهایی هم از قرآن کریم آمده است که اینها هیچ ذنبی نداشتند مگر اینکه میگفتند که خدای ما یکی است تنها عامل انتقام کفّار این بود که اینها میگفتند ما مؤمنیم اینجا هم فرمود: ﴿الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ هیچ حقّی نداشتند این استثنا هم استثنای تأکیدی است که ﴿بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾
اهداف مبارزاتی ملت ایران در برابر بیگانگان
خب اینها مأذوناند که مبارزه بکنند خدا ناصر است و به وعدهاش عمل میکند خب چرا؟ برای اینکه سرزمینشان را حفظ بکنند برای همین؟ یا نه, اینها برای اینکه دینشان را حفظ بکنند دین که حفظ باشد سرزمین هم محفوظ است این ایران در جنگ جهانی اول مادامی که روحانیّت نبود و دین نبود در جنگ جهانی اول دستِ همینها بالا رفته بود هر چه بیگانهها خواستند بگیرند گرفتند در جنگ جهانی دوم هم بشرح ایضاً بیگانه آمد ارباً اربا کرد هر چه خواست بگیرد گرفت در کودتای ننگین 28 مرداد هم دست اینها بالا رفت هر چه خواستند تحویل گرفتند گاز را دادند به شوروی و نفت را دادند به آمریکا و اینها خانهنشین شدند همه جا سخن از جمهوری ایرانی بود و هیچ یعنی هیچ اثر نکرد تنها جایی اثر کرد که جمهوری اسلامی شد یعنی امام شد و روحانیّت شد و مسجد و حسینیه شد و حوزه و دانشگاه شد و مردم متدیّن آمدند به میدان گفتند قرآن است و عترت این ماند و ماند و ماند ـ انشاءالله ـ تا ظهور حضرت میماند خب همین کشور بود دیگر, همین مردم ایران بودند دیگر, دیگر ما مکتب ایرانی نخواهیم داشت اگر جمهوری ایرانی میداشتیم در جنگ جهانی اول بود در جنگ جهانی دوم بود در جمع شما شاید کسانی نباشد که این جریان ننگین کودتای 28 مرداد را درک کرده باشد ما آن روز تقریباً سنّمان بیش از بیست سال بود در حوزهٴ تهران درس میخواندیم در متنِ صحنه بودیم در ظرف چهار ساعت وضع عوض شد شعار رسمی مردم تهران در کودتای ننگین 28 مرداد مرگ بر شاه بود شاید این قصّه را ما بارها گفتیم یک طبقداری, دستفروشی گلابیهای نطنز و غیر نطنز را جمع کرده بود در همین میدان شاهِ سابق که الآن میدان قیام شده در جنوب تهران خیابان مولوی نزدیک مدرسهٴ حاج ابوالفتح آنجا این دستفروش حدود ساعت نُه بارش را از میدان آورد و گلابی را پهن کرد و داد میزد «آی شاه میوه, آی شاه میوه» ریختند بساط او را به هم زدند که چرا اسم شاه را میبری این ساعت 30: 9 صبحِ 28 مرداد 1332 ساعت ده شد و آن کودتای ننگین شد و مصدّق و همکاران و دولتیانش به زندان افتادند و داماد شاه آمد و دولت تشکیل داد و کابینه تشکیل داد و وزرا تشکیل داد دویِ بعدازظهر همین «مرگ بر شاه» شده «جاوید شاه» همین جمهوری ایرانی بود دیگر, همین مکتب ایرانی بود دیگر, اما شما شانزده شهریور آن همه شهادت, هفده شهریور آن همه شهدای بدر و اُحد را شما دیدید که همه گفتند «مرگ بر شاه» هجده شهریور هم گفتند «مرگ بر شاه» دین است که کشور را حفظ میکند مردم آخر برای چه کُشته بشوند این دین است که به انسان همین که چشم بست دوتا بشارت را دارد هم ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ﴾ دارد, هم ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾ دارد دیگر چه زندگیای بهتر از این, اینجا را که دیگر میگویند جای زندگی نیست «دارٌ بالبلاء مَحفوفة» آنکه این عالَم را ساخت قسم یاد کرد که اینجا جای نشاط نیست ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾ کَبَد یعنی درد و رنج و غصّه در قبال کَبِد است که این عضو گوارشی است این «لام», «لام» قسم است حرف خدا هم است آنکه جهان را خلق کرد دنیا را خلق کرد انسان را خلق کرد قسم خورد که اینجا جای نشاط نیست حواستان جمع باشد ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾ حالا یا فقرِ مالی است یا فقرِ عِرضی است یا مشکل سیاسی است یا مشکل اجتماعی است یا مشکل خانوادگی است گیری هست بالأخره, اینجا جای آسایش نیست آنجایی که جای آسایش است همین است که انسان در راه دین شربت شهادت بنوشد و کشور را او حفظ کرده, بنابراین فرمود این یک حرفِ اساسی است حرفِ خداست در تورات حرف خداست در انجیل حرف خداست در قرآن و خدا مدافع است و خدا ناصر است و اگر مبارزه نباشد نه صومعهای میماند نه بیعهای میماند نه کَنیسهای میماند نه مسجدی, در همان زمان پهلویِ پلید تمام مساجدِ شهر ما شده بود انبار حسینیهها که کلاً تخریب شد سقّاخانه و حسینیه تخریب شد مسجد هم برای اینکه انبار در شهر کم بود خراب نکردند همین, انبار یعنی انبار, در طیّ این قدرت چند سالهٴ پهلوی خب هیچ خبری نبود, اگر دین نباشد این مسجد میشود انبار چه اینکه همین کار را کردند دیگر, اثری از دین نبود.
روش صحیح مبارزه و اصلاح جامعه
پس بنابراین مبارزه را یک انسان موحّد میکند مگر کسی گرفتار وهم باشد اصلاً نداند مبارزه یعنی چه, اگر کسی خردمدارانه دارد فکر میکند مبارزه تنها از کسی متمشّی میشود که به بعد از مرگ معتقد باشد دوم اینکه درست است در بخشهایی از قرآن کریم فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ درست است زمین فاسد میشود اما چرا زمین فاسد میشود؟ چون مسجد به وظیفهاش عمل نکرده حسینیه به وظیفهاش عمل نمیکند حوزه به وظیفهاش نمیرسد آن آیه معلولِ این آیه است پس نمیشود گفت هدف مبارزه این است که ما اصلاح بکنیم مملکت را بله میخواهیم اصلاح بکنیم اما اصلاح مملکت به حوزه است و مسجد است و روحانیّت است و دین است و قرآن است و عترت اینها را شما برداری جامعه را با چه چیزی میخواهی اصلاح کنی جامعه را دین اصلاح میکند و اخلاق. خب, پس اگر در آنجا فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ این حق است اما در رتبهٴ ثانیه است این آیه حرفِ اصلی را میزند که ﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ﴾ جا برای راهبان هم نیست ﴿وَبِیَعٌ﴾ ترسایان هم جا ندارند ﴿وَصَلَوَاتٌ﴾ که گفتند مرکز عبادتهای یهودیها را میگفتند صَلوسا به تعبیر زمخشری که این تَعریبِ اوست ﴿وَمَسَاجِدُ﴾ که برای مسلمانهاست یعنی هیچ ملّتی مرکز دینی نخواهد داشت چه اینکه در کمونیست هم همین طور بود وقتی مراکز دینی فعّال نباشد ﴿لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ پس یک حلقهٴ مفقودهای بین آن مقدم و تالی یا موضوع و محمول آن آیه هست که فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ اینجا یک مقدمهٴ مَطویه کم است آن مقدمهٴ مَطویه را آیهٴ چهل سورهٴ مبارکهٴ «حج» حل میکند ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ﴾ اول مراکز مذهب ضعیف میشود وقتی مراکز تبلیغی, فرهنگی, دینی ضعیف شد جامعه آلوده میشود «أعاذنا الله مِن شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
بیان برخی از مصادیق و اوصاف "مخبتین"
تشریح برخی از منافع و اهداف قربانی
اهداف و آثار دنیوی و اخروی جهاد و کشته شدن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ کَذلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ ﴿37﴾ إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ ﴿38﴾ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿39﴾ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌ عَزِیزٌ ﴿40﴾
صبغه بین المللی بودن مناسک حج
بعد از اینکه جریان حج را ذکر فرمود به صبغهٴ بینالمللی بودن این عبادت هم اشاره کرد. فرمود جریان حج یک جریان بینالمللی است بخشی از عبادتها مخصوص یک ملّت است اما برخی از عبادتها برای همه مِلل الهی و اسلامی است هیچ ملّتی نیست که مَنسِک و جریان قربانی و اینها را نداشته باشد فرمود: ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَکاً﴾ بنابراین در هر ملّتی هست منتها حالا زمان و زمینش ممکن است فرق بکند بر اساس ﴿فَأَیْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ ممکن که زمان قربانی، زمین قربانی، خود شیء آن قربانی فرق بکند، ولی هر ملّتی بالأخره دارای قربانی بوده و هست.
بیان برخی از مصادیق و اوصاف <مخبتین>
آنگاه فرمود مُخْبِتین را بشارت بدهید در عین حال که چند گروهی که اهل بشارتاند مطرحاند نام مُخبتین را بالاختصاص اختصار ذکر فرمود برای اینکه اینها برجستهترین آنها هستند یعنی در بین «صابرین» همه مُخبِت نیستند برخی مخبتاند برخی غیر مخبت، در بین «مُقِیمِینَ الصَّلاَةَ» همه مخبت نیستند، در بین «الْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ» همه مخبت نیستند مخبتین یک گروه خاصّیاند که آن قدر سر در برابر ذات اقدس الهی خم میکنند که حتّی برخیها گفتند اگر پرندهای بالای سر اینها باشد تکان نمیخورند که آن پرنده حرکت کند این قدر خضوع و سِلْم در برابر ذات اقدس الهی دارند، بنابراین آن گروهها یعنی «الصَّابِرِینَ» و «مُقِیمِینَ الصَّلاَةَ» و «الْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ» آنها هم اهل بشارت هستند لکن مُخبتین از یک بشارت ویژهای برخوردارند.
تشریح برخی از منافع و اهداف قربانی
به دنبال آن فرمود جریان قربانی که برای هر ملّتی هست سه مسئله مطرح است یکی اینکه گوشت و خون و امثال ذلک کوچکتر و کمتر از آن هستند که به طرف خدا صعود کنند (یک)، دوم اینکه تقوا با خدا رابطه دارد، سوم اینکه تقوا به خدا میرسد نه اینکه خدا به تقوا برسد خدا از کفر و ایمان جهانیان بینیاز است در سورهٴ مبارکهٴ «ابراهیم» فرمود: ﴿إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الأرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾ اینچنین نیست که ـ معاذ الله ـ ذات اقدس الهی محتاجِ تقوای متّقیان باشد که تقوای متّقیان محتاجِ به پذیرش الله است تقوا چون یک عبادت خالصی است میتواند بالا برود و مقبول خدا قرار بگیرد. پس سه مسئله شد، اما اصرار اینکه ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا﴾ برای آن است که قبلاً فرمود: ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ﴾ آنچه را که ما به آنها دادیم آنها میبخشند درست است اصل مالکیّت را ذات اقدس الهی امضا کرده ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾ اصلِ مالکیّت را بر خلاف مرام بلشویکی و کمونیستی و مانند آن اثبات کرده تثبیت کرده امضا کرده، اما بشر در برابر الله مالک نیست که بگوید من مالکم و حاضر نیستم این کار را انجام بدهم مِلک خود او هست در جوامع بشری نسبت به اشیاء و اشخاص میتواند بگوید من مالکم نسبت به این راضیم نسبت به آن ناراضی این حقّ مسلّم اوست، اما نسبت به ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ این طور نیست که ذات اقدس الهی ـ معاذ الله ـ تفویض کرده باشد اختیار را واگذار کرده باشد به انسان تا انسان بگوید من مال خودم است و نمیدهم حرفِ قارونی بزند بگوید ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾ خب بنابراین فرمود: ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ﴾ نحوهٴ انفاقش هم این است که لحوم را به مستمندان عطا بکند و تقوا را در تهیه این لحوم (یک)، در بذل این لحوم (دو)، رعایت بکند این تقوا آن لیاقت را دارد که به الله برسد (این سه)، پس خدا به تقوا نمیرسد چون او مرجع کل است او غنیّ مطلق است تقوا نیاز دارد که به الله برسد و میرسد ﴿لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ﴾ بعد فرمود ما این حیوانهایی که میتوانست جَموح باشد چه اینکه جنسِ دیگر اینها یا صنف دیگر اینها جموحاند و شما به آنها دسترسی ندارید اینها را هم مثل آنها جموح قرار میدادیم لکن ما مسخّرتان کردیم که همهٴ بهرهها را ببرید یکی از آن فوایدی که نصیبتان میشود بهرهٴ عبادی است که قربانی کنید و الله اکبر بگویید خدا را بزرگ بشمارید هم از نظر قلب، تعظیم و تکبیر الهی را در دل جا بدهید هم از نظر زبان آن ذکر مخصوص «الله أکبرُ علی ما هَدانا» یادتان نرود ﴿لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ﴾
بیان برخی از مصادیق و اوصاف محسنین
بعد میفرماید: ﴿وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ﴾ احسان مستحضرید که سه بخش دارد یک بخشاش این است که کسی کار خوب میکند که اینجا احسان یعنی صاحبِ فعلِ حَسن دیگر متعدّی نیست گرچه از یک جهت که فعلی از فاعل صادر میشود فعلِ حَسَن متعدّی است اما احسان به معنای دوم انجام کار خیر نسبت به دیگری مشکل مردم را حل کردن، عیادت کردن، قرضالحسنه دادن، رعایت حقوق دیگران کردن این احسانِ به غیر است. قِسم سوم آن است که نه به معنای اول است یعنی فعلِ حَسن نه به معنای دوم است که احسانِ به غیر باشد احسان، مقامی از مقامات سالکان است هم شیعهها نقل کردند هم سنّیها نقل کردند که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سؤال کردند که «الإحسان ما هو؟» حضرت فرمود: «أن تَعبد الله کأنّک تراه فإن لم تَکن تراه فإنّه یَراک» احسان مقامی است برای عابدان و آن این است که شما طرزی خدا را عبادت بکنید که گویا خدا را میبینید با چشمِ جان و اگر به اینجا نرسیدید بدانید که خدا شما را میبیند پس مرتبهٴ قویّ احسان آن است که دو دید داشته باشید یکی اینکه دید داشته باشید در مَشهد و محضر خدایید، یک دید هم داشته باشید که او را ببینید «کأنّ» نه «أنّ» آن «أنّ» برای حضرت امیر و امثال حضرت امیر(سلام الله علیه) است که فرمود: «ما کنتُ أعبدُ ربّاً لم أره» محال نیست دیگران به مقام «أنّ» برسند اما آنچه که اوساطی از مؤمنان و اولیای الهی میرسند مقام «کأنّ» است فرمود احسان یعنی «أن تَعبد الله کأنّک تراه» بدانیم که اگر ما او را نمیبینیم او ما را میبیند خب این مقام احسان است کسی که معانی نماز در ذهن او هست و با حضور قلب دارد نماز میخواند نماز خوبی است نماز مقبولی است ثواب خوبی میبرد اما به مقام احسان نرسیده است احسان چیز دیگر است
بشارت الهی در دفاع از محسنین و مخبتین
این ﴿بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ﴾ یعنی به افرادی که اهل احساناند بشارت بدهید شاید به معنی سوم نظر نداشته باشد همان معنای اول، کسانی که وظایف دینیشان را انجام میدهند مؤمناند واجبات را انجام میدهند محرّمات را ترک میکنند این قدر متیقّن احسان است خب به اینها چه چیزی بشارت بدهیم؟ به اینها بشارت بدهیم که یک حکم بینالمللی خدای سبحان دارد که برای اسلام است نه برای شریعت و منهاج همهٴ مسلمانها این اصل را دارند و آن این است که باید در برابر ظلم مبارزه بکنند و خدا قادر است (یک)، ناصر است (دو)، وعدهٴ نصرت میدهد (سه)، انجاز وعده را هم به عهده دارد (چهار). این بشارتِ محسنان است در پیروزی صحنهٴ مبارزه درست است مسئلهٴ بهشت و حُسن خاتمت و درجات برتر جزء بشارتهاست اما سیاقی که در اینجا مطرح است پیروزی در مبارزه است. ﴿وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ﴾ چرا؟ به چه چیزی بشارت بدهیم؟ به این دلیل که ﴿إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ خب احسان هم که به معنای این بود کسی که عقیدهٴ خوب، اخلاق خوب، عمل صالح داشته باشد حالا معنای دومی خیلی مهم نیست معنای سوم مهم است آن نشد، نشد خدای سبحان از مؤمنین دفاع میکند با اینکه دفع متعدّی است از فعل مفاعله استفاده شد که مفید مبالغه است در اینجا خداوند از مؤمنین خیلی دفاع میکند ﴿إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا﴾ چرا؟ برای اینکه آنها که مؤمن نیستند دو رذیلتی دارند که از این جهت منفور خدایند آنها خَوّاناند، خائناند امانتی را خدا به آنها داده اینها خیانت کردند امانتِ دین را، امانتِ قرآن را، امانتِ عترت را، امانتِ فطرت را به اینها داد اینها خیانت کردند و همهٴ اینها نعمتهای الهیاند به جای شکر نعمت کفران کردند خب خدای سبحان هم خَوّانِ کفور را دوست ندارد حالا خَوّان مستحضرید در بحثهای صیغهٴ مبالغه هم آنجا گفته شد گاهی انسان چندین بار کاری را انجام میدهد مثلاً دروغ میگوید میگویند این کذّاب است یا حرفهٴ او این است میگویند کذّاب است یا یک وقت یک خبر مهمّی را جعل میکند این شاید اوّلین دروغ او باشد ولی چون خیلی مهم است میگویند کذّاب، اَفّاک جریان جعفر کذّاب گفتند از همین قبیل است او یک آدمِ پردروغ نبود اما دعوی امامت یک دروغ بزرگی است ولو قبلاً هم دروغ نگفته باشد اَفّاک بودن از همین قبیل است، کذّاب بودن از همین قبیل است بنابراین گاهی انسان خیانتهای فراوان دارد در مسائل مالی گاهی به ولایت اهل بیت خیانت میکند، به قرآن خیانت میکند این میشود خوّان لازم نیست که پیشهٴ او، حرفهٴ او، سابقهٴ او خیانتِ ممتد باشد هر کسی خوّان شد یا در اثر کثرتِ خیانت یا در اثر شدّت خیانت چنین کسی یقیناً محبوب خدا نیست کفور هم بشرح ایضاً کفران نعمت هم همین طور است یک وقت نعمتهای مادّی را پشت سر هم کفران میکند یک وقت نعمتِ امامت اهل بیت را، محبّت اهل بیت را کفران میکند ولو یک بار هم ـ خدای ناکرده ـ کفران بکند میشود کفور اینچنین نیست که حالا لازم باشد عنوان کفور، عنوان خوّان بر کسی اطلاق بشود که پیشهٴ او، حرفهٴ او اینهاست نظیر جعفر کذّاب هم همین طور است خب، پس دو قضیه آنجا ذکر فرمود، فرمود خدای سبحان یقیناً به طور کامل از مؤمنین دفاع میکند یک و یقیناً خدای سبحان خوّانِ کفور را دوست ندارد دو، این دو مطلب را به محسنین بشارت بدهید ﴿وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ﴾ به اینها بگو کار به دست خداست خدا از مؤمنین دفاع میکند خدا کاری هم به خوّانِ کفور ندارد آنها منفور نزد خدا هستند این طلیعه است برای جریان اذن مبارزه
بررسی صدور اولین آیه تجویز مبارزه مسلحانه
آنگاه در آیهٴ 39 فرمود: ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ﴾ این اذن، اذن تشریعی است (یک) جمله، جملهٴ خبریه است (دو)، به داعی انشاء القا شده است (سه)، فاعل ﴿أُذِنَ﴾ للتعظیم حذف شده است (چهار) آذِن ذات اقدس الهی است که «بِیَده الحُکم» خب، ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ﴾ به چه کسانی اذن داده شد؟ به بیگناهانی که یک عدّه تبهکاران به جنگ اینها میآیند اینها که شروع به مبارزه نکردند که اینها مقاتِل نیستند اینها مقاتَلاند چون در بخشهای دیگری از قرآن کریم که قبلاً خوانده شد فرمود: ﴿وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ اینها شروع به جنگ کردند شما که شروع به جنگ نکردید این ﴿وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ نشانه آن است که شما حجّت بالغه دارید آنها حمله کردند نه شما، شما مقاتَلید نه مقاتِل حالا که شما مقاتَلید به شما اذن داده میشود که مقاتِل باشید از خودتان دفاع کنید و خدا از شما دفاع میکند نصرت میدهد و مراکز را هم حفظ میکند ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ﴾ چرا؟ برای اینکه اینها مظلوماند و خدا حامی مظلومان است حالا ظاهر این ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ﴾ آن است که اوّلین آیهای که تجویز مبارزهٴ مسلّحانه صادر شده است به وسیلهٴ همین آیه است برخیها خواستند بگویند که درست است در مکّه مبارزهٴ مسلّحانه اجازه داده نشد برای اینکه امکانات نبود لکن در مدینه اوّلین آیهای که دستور مبارزهٴ مسلّحانه داده شد آیهٴ 190 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» است که فرمود: ﴿وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ برخیها گفتند اوّلین آیهای که دستور مبارزهٴ مسلّحانه را صادر کرد آیهٴ 111 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» است که ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً﴾ فرمود خدای سبحان با مؤمنین معامله کرده جانِ اینها را از اینها خریده به اینها بهشت داده این جان برای خداست و چون جان برای خداست اینها امیناللهاند باید امانت را حفظ بکنند دربارهٴ این امانت هم بیش از دو کار حق ندارند یا شهید یا پیروز راه سوم نیست احدیالحُسنَیین همین است دیگر راه ثالثی وجود ندارد فرمود در این معامله که به سود شماست ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم﴾ جانتان را دادید و بهشت گرفتید پس هر تصرّفی میخواهید در جانتان بکنید بدون اذن خدا غصب است چون معامله کردید، اگر معامله کردید جان دادید بهشت گرفتید حُسن خاتمه گرفتید خیرِ دنیا و آخرت گرفتید، باید در جانتان به اذن خدا تصرّف بکنید خدا اجازه نمیدهد که شما در جانتان غیر از این دو امر تصرّف بکنید یا شهادت یا پیروزی ﴿فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ﴾ همین، یا قاتل بشوید یا مقتول، یا شهید بشوید یا پیروز راه سومی وجود ندارد. مسئلهٴ اسارت یک امر اختیاری نیست کسی خودش را تسلیم بکند این خلاف است این حقّ تسلیم شدن ندارد حالا یک وقت آنها به زور تسلیم میکنند و اسیر میگیرند آن راه سوم نیست فرمود شما بیش از دو راه ندارید در همین آیهٴ 111 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود شما که معامله کردید بهشت را گرفتید ﴿یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ﴾ دوتا راه دارید ﴿فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ﴾ یا شهید یا پیروزی حالا اگر یک وقت دستتان نرسید و راه سوم را بر شما تحمیل کردند دیگر کارِ شما نیست شما که تسلیم نشدید شما را
مبارزه و جهاد عامل محفوظ ماندن ادیان
حالا اسیر کردند ﴿وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً﴾ فرمود: ﴿فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ﴾ این یک حکمِ بینالمللی است برای اسلام است نه برای شریعت و منهاج در اینجا هم فرمود اگر ما مسئلهٴ جهاد را لازم میدانیم برای اینکه دینِ یهود به وسیلهٴ جهاد محفوظ است دین مسیحیّت به وسیلهٴ جهاد محفوظ است راهبانی که از مردم جدایند صومعه و دِیْر دارند آن دِیر آنها هم به برکت رزمِ رزمندهها محفوظ است ولو آنها در صحنه نیستند آنکه در زمان دفاع مقدس کاری به جنگ نداشت تسبیح دستش بود و ذکر میگفت این باید بداند که اگر جنگ نبود تسبیح هم در دستش نبود فرمود مگر راهبان اهل مبارزهاند، اهل اجتماعاند اینها در دامنهٴ کوه مشغول عبادتاند اگر مبارزهٴ مجاهدان نباشد رهبانیّت هم جایی ندارد راهبِ گوشهنشین هم ویرانهنشین میشود در همین جریان هفتاد سالهٴ منحوس اتحاد شما میدیدید این بخشی از آسیا و بخشی از اروپا را این اتحاد جماهیری سوسیالیستی شوروی پر کرده بود این نقشهٴ سابق را یادتان است دیگر بخشی از آسیا را همین شوروی سابق داشت بخشی از اروپا را هم اینها داشتند خب در آنجا نه تنها جا برای یهودیّت نبود و مسیحیّت نبود و اسلامیّت نبود جا برای رهبانیّتِ راهبان هم نبود به کسی اجازه نمیدادند که برود گوشهای دامنهٴ غاری عبادت کند که این چهار گروه را که این سه گروه مستقیماً ربطِ اجتماعی با مردم دارند یک گروه هم اهل زاویه و زهد و انزوا هستند به آنها هم میفرماید شما هم باید دعاگوی رزمندهها باشید اگر جهاد نباشد آن صومعه را هم سرتان خراب میکنند خب پس بنابراین این یک حکم بینالمللی اسلام است دین بدون مبارزه نمیشود این آیه را حالا با آن آیهای که محلّ بحث است هماهنگ کنید ملاحظه بفرمایید ﴿وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ﴾ ادیان ابراهیمی فعلاً در خاورمیانه همین سه دین است که رسمیّت دارد آنگاه در این بخش هم میرسیم به این آیه که اگر مسئلهٴ جهاد نباشد ﴿لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ﴾
اهداف و آثار دنیوی و اخروی جهاد و کشته شدن
گروهی اخیراً از هند و غیر هند آمدند به عنوان عاشوراپژوهی به آنها گفته شد که اگر کسی به خدا و قیامت معتقد باشد این میتواند دربارهٴ عاشورای سیّدالشهداء(سلام الله علیه) یا مَقالی یا مَقالتی داشته باشد اما چون در بین اینها یک عدّه غیر موحّد بودند حالا کسی که موحّد نیست خدا و قیامت و بعد از مرگ را قبول ندارد این مبارزهٴ او لغو است این به دنبال یک وهم حرکت میکند برای اینکه کسی که مبارزه میکند هدفی دارد این است که خودش یا همنوعانش را آزاد بکند کشورش را آزاد بکند دیگران را به استقلال برساند این یک هدف خوبی است این اصل اول, انسان که میمیرد به زعمِ باطل اینها معدوم میشود ولی به بَنای حق اگر کسی شربت شهادت نوشید کاملاً زنده است (یک), زنده وارد برزخ میشود (دو), گرچه بدن متلاشی شد کاملاً از صحنه باخبر است کسی که شربت شهادت نوشید دوتا هدف دارد به هر دو میرسد یکی فیضِ کارِ خودش که ثواب الهی است ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ﴾, ثواب میبرد لذّت ظاهری میبرد لذّت باطنی میبرد لذّت جسمی میبرد لذّت روحی میبرد همهٴ این لذایذ برای شهید محفوظ است این یک, دوم میخواهد بفهمد که این مبارزهٴ او و این خونی که ریخته شده است ملّت آزاد شدند یا نه, کشورشان مستقل شد یا نه, این را هم ذات اقدس الهی به اینها بشارت میدهد اینها ﴿یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ مرتب از خدا سؤال میکنند خدایا ما به دستور تو رفتیم جبهه و شربت شهادت نوشیدیم برای اینکه کشورمان مستقل بشود شد یا نشد چه کسانی راه افتادند کجا هستند در چه مقعطیاند پشت سرش هم ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾, ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾ که فعل مضارع است و مفید استمرار. مرتّب از خدا بشارت میخواهند خدایا به ما بشارت بده اینهایی که راهیانِ راه ما بودند الآن کجا هستند بعد خدا به اینها خبر میدهد که به برکت خون شما کشورتان آزاد شد مردمتان آزاد شدند کشورتان مستقل شد این دوتا نشاط برای شهدا هست حالا اگر کسی ـ معاذ الله ـ معتقد بود مرگ پوسیدن است نه از پوست به در آمدن و مرگ آخر خط است که این ملحدان بر آناند خب انسان میشود معدوم, وقتی معدوم شد نه خودش لذّت میبرد نه از پیروزی دیگران باخبر میشود تا لذّت ببرد میشود عدمِ صِرف این برای چه دارد میجنگد تمام لذّتها را به زعمِ باطل خود در درون حیات دنیا خلاصه میکند بعد هم که خبری نیست نه به او چیزی میدهند چون «لا مَیْز فی الأعدام» نه از استقلال کشورش باخبر است چون «لا مَیْز فی الأعدام» بنابراین فرضِ عقلی ندارد کسی موحّد نباشد و مبارز باشد این دیگر نمیتواند دربارهٴ سیّدالشهداء فکر بکند که.
پرسش: فرمود: «وکنتم لا تخافون المعاد ولکن کونوا احراراً»..
پاسخ: در دنیایتان راحت باشید تا زنده هستید در دنیایتان تجاوز نکنید.
پرسش: پس پیام دارد برای ما.
پاسخ: بله پیام دارد برای دنیایتان نه برای آخرت, این شخص دیگر نمیخواهد کُشته بشود که میگوید دست از زن و بچهٴ من بردارید در دنیا آزادمرد باشید برای اینکه شما اگر امروز به زن و بچهٴ کسی فحش گفتید فردا هم به زن و بچهٴ شما میگویند آبرویتان در خطر است نه اینکه اگر مُردید بهره میبرید این دین برای کسانی که کافر هم هستند پیام دارد میگوید مواظب اخلاقتان, زبانتان, گفتارتان, قلمتان باشید که در دنیا هستید راحت زندگی بکنید همین, اما حضرت نفرمود شما شهید بشوید کُشته بشوید و بعد بهره میبرید دستور کشته شدن نداد دستور ترکِ ظلم داد خب بله این نفعِ دنیایی است و دین برای کفّار هم پیام دارد اما مبارزه علیه ظلم که کسی علیه ظلم مبارزه بکند خودش را به کُشتن بدهد این سراب است این خیال میکند همان طوری که خودش الآن به دنبال جنازهٴ مقتولی حرکت کرده برای او بَنِر میزنند نمیدانم دستهگل راه میاندازند تشییع میکند تشییع خوب میکنند بازماندههایش را گرامی میدارند این خیال میکند بعد از مرگ این کارها را هم بکنند او لذّت میبرد وقتی انسان معدوم شد هیچ خبری از هیچ جای عالَم به او نمیرسد بنابراین اینها گرفتار وهماند هر کسی اینها را نمیتواند جریان سیّدالشهداء(سلام الله علیه) و عاشورا و اینها را درک بکنند
حکم بین المللی جهاد و عظمت آن در حفظ دین
خب این مسئله که فرمود یک کار بینالمللی است یعنی خدای سبحان برای هر دینی یک مبارزه قرار داد الآن این مسیحیّت در اسارتِ کلیساست اینکه اینها میگویند مسیحیّت یا کارِ ما ارتباطی با سیاست ندارد, با جنگ کاری نداریم ما چه کار داریم مثلاً تجاوز اسرائیل را محکوم کنیم این مسیحیّت در اسارت اینهاست در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ «صف» که اصلاً سوره به نام سورهٴ جنگ است اوّلش جنگ, وسطش جنگ, آخرش جنگ این سوره, سورهٴ جنگ است اوّلش این است که ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ﴾ وسطش این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ﴾ آخرش هم که به ما مسلمانها دستور میدهد مسلمانها! مثل مسیحیها باشید بجنگید ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَت طَائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ﴾ به ما مسلمانها میگوید مسلمانها مثل مسیحیها باشید بجنگید آن وقت اینها آمدند مسیحیّت را خلاصه کردند در کلیسا و گفتند دین از سیاست جداست ما کاری به جنگ نداریم ما جریان اسرائیل را نمیتوانیم محکوم کنیم از این بازیهایی که در آوردند خب, در قرآن فرمود این در تورات هست در انجیل هست در قرآن کریم هست در همهٴ کتابهای آسمانی هست در محلّ بحثِ ما هم فرمود اگر مبارزه نباشد نه صومعهٴ راهب میماند نه بیعهٴ ترسائیان میماند نه کنیسهٴ یهودیها میماند نه مساجد مسلمانها میماند این عظمتِ جهاد است و
نصرت و امدادهای غیبی به مجاهدان فی سبیل الله
همهٴ این گزارشها هم مرتّب روزانه به شهدا میرسد چون این ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾ فعل مضارع است شهید در برزخ نه میمیرد نه به خواب میرود مرتّب از ذات اقدس الهی سؤال میکند و جوابِ بشارتآمیز را هم از ذات اقدس الهی دریافت میکند فرمود ما به اینها اجازهٴ مبارزه دادیم چرا, برای اینکه اینها مظلوماند و خدای سبحان که اجازه داد هم قدرت دارد که یاری کند (یک), هم یاری میکند به وعدهاش عمل میکند (دو), پس به اینها بشارت بده ﴿بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ﴾ قدرت هم گاهی به تجهیزات نظامی است گاهی هم به امدادهای غیبی است که البته همهٴ اینها به امدادهای غیبی برمیگردد گاهی به تَشجیعِ مبارزان از یک طرف, به ترهیب مخالفان از طرف دیگر است که ﴿سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) منصورِ بالرّعب بود این ﴿سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ امدادِ غیبی است که گاهی مخالفان میترسیدند قبل از اینکه حضرت دست به قبضهٴ شمشیر ببرد. خب این یک نصرت الهی است تشجیع کردن از این طرف است که فرمود ما تثبیت میکنیم قلوب اینها را (یک), ترهیب میکنیم مرهوب میکنیم خائف میکنیم قلوب دشمنان را (دو), آن امدادهای غیبی هم که هست باران را به موقع برای اینها میفرستید مسوّمین را فرشتهها را به کمک اینها میفرستد در چشمِ اینها اثر معجزهگی میکند نه سِحری مظلومیت اینها چیست؟ برای اینکه اینها از سرزمینشان تبعید شدند یا به حبشه تبعید شدند یا به مدینه تبعید شدند ﴿الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم﴾ یک وقت است که سخن از سرزمین و وطن و امثال ذلک است از اینها در عالَم زیاد است یک وقت است نه, سخن از تبعیدِ دینی است یک عدّه هیچ جُرمی ندارند مگر اینکه موحّدانه میخواهند به سر ببرند کفار این را ذَنْب و گناه تلقّی میکنند این مؤمنانِ باتقوا را از دیارشان خارج میکنند ﴿الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ ظالمانه تبعید شدند حالا یه به طرف حبشه یا به طرف مدینه هیچ گناهی نداشتند ﴿إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾ در بخشهایی هم از قرآن کریم آمده است که اینها هیچ ذنبی نداشتند مگر اینکه میگفتند که خدای ما یکی است تنها عامل انتقام کفّار این بود که اینها میگفتند ما مؤمنیم اینجا هم فرمود: ﴿الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ﴾ هیچ حقّی نداشتند این استثنا هم استثنای تأکیدی است که ﴿بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾
اهداف مبارزاتی ملت ایران در برابر بیگانگان
خب اینها مأذوناند که مبارزه بکنند خدا ناصر است و به وعدهاش عمل میکند خب چرا؟ برای اینکه سرزمینشان را حفظ بکنند برای همین؟ یا نه, اینها برای اینکه دینشان را حفظ بکنند دین که حفظ باشد سرزمین هم محفوظ است این ایران در جنگ جهانی اول مادامی که روحانیّت نبود و دین نبود در جنگ جهانی اول دستِ همینها بالا رفته بود هر چه بیگانهها خواستند بگیرند گرفتند در جنگ جهانی دوم هم بشرح ایضاً بیگانه آمد ارباً اربا کرد هر چه خواست بگیرد گرفت در کودتای ننگین 28 مرداد هم دست اینها بالا رفت هر چه خواستند تحویل گرفتند گاز را دادند به شوروی و نفت را دادند به آمریکا و اینها خانهنشین شدند همه جا سخن از جمهوری ایرانی بود و هیچ یعنی هیچ اثر نکرد تنها جایی اثر کرد که جمهوری اسلامی شد یعنی امام شد و روحانیّت شد و مسجد و حسینیه شد و حوزه و دانشگاه شد و مردم متدیّن آمدند به میدان گفتند قرآن است و عترت این ماند و ماند و ماند ـ انشاءالله ـ تا ظهور حضرت میماند خب همین کشور بود دیگر, همین مردم ایران بودند دیگر, دیگر ما مکتب ایرانی نخواهیم داشت اگر جمهوری ایرانی میداشتیم در جنگ جهانی اول بود در جنگ جهانی دوم بود در جمع شما شاید کسانی نباشد که این جریان ننگین کودتای 28 مرداد را درک کرده باشد ما آن روز تقریباً سنّمان بیش از بیست سال بود در حوزهٴ تهران درس میخواندیم در متنِ صحنه بودیم در ظرف چهار ساعت وضع عوض شد شعار رسمی مردم تهران در کودتای ننگین 28 مرداد مرگ بر شاه بود شاید این قصّه را ما بارها گفتیم یک طبقداری, دستفروشی گلابیهای نطنز و غیر نطنز را جمع کرده بود در همین میدان شاهِ سابق که الآن میدان قیام شده در جنوب تهران خیابان مولوی نزدیک مدرسهٴ حاج ابوالفتح آنجا این دستفروش حدود ساعت نُه بارش را از میدان آورد و گلابی را پهن کرد و داد میزد «آی شاه میوه, آی شاه میوه» ریختند بساط او را به هم زدند که چرا اسم شاه را میبری این ساعت 30: 9 صبحِ 28 مرداد 1332 ساعت ده شد و آن کودتای ننگین شد و مصدّق و همکاران و دولتیانش به زندان افتادند و داماد شاه آمد و دولت تشکیل داد و کابینه تشکیل داد و وزرا تشکیل داد دویِ بعدازظهر همین «مرگ بر شاه» شده «جاوید شاه» همین جمهوری ایرانی بود دیگر, همین مکتب ایرانی بود دیگر, اما شما شانزده شهریور آن همه شهادت, هفده شهریور آن همه شهدای بدر و اُحد را شما دیدید که همه گفتند «مرگ بر شاه» هجده شهریور هم گفتند «مرگ بر شاه» دین است که کشور را حفظ میکند مردم آخر برای چه کُشته بشوند این دین است که به انسان همین که چشم بست دوتا بشارت را دارد هم ﴿فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ﴾ دارد, هم ﴿یَسْتَبْشِرُونَ﴾ دارد دیگر چه زندگیای بهتر از این, اینجا را که دیگر میگویند جای زندگی نیست «دارٌ بالبلاء مَحفوفة» آنکه این عالَم را ساخت قسم یاد کرد که اینجا جای نشاط نیست ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾ کَبَد یعنی درد و رنج و غصّه در قبال کَبِد است که این عضو گوارشی است این «لام», «لام» قسم است حرف خدا هم است آنکه جهان را خلق کرد دنیا را خلق کرد انسان را خلق کرد قسم خورد که اینجا جای نشاط نیست حواستان جمع باشد ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ﴾ حالا یا فقرِ مالی است یا فقرِ عِرضی است یا مشکل سیاسی است یا مشکل اجتماعی است یا مشکل خانوادگی است گیری هست بالأخره, اینجا جای آسایش نیست آنجایی که جای آسایش است همین است که انسان در راه دین شربت شهادت بنوشد و کشور را او حفظ کرده, بنابراین فرمود این یک حرفِ اساسی است حرفِ خداست در تورات حرف خداست در انجیل حرف خداست در قرآن و خدا مدافع است و خدا ناصر است و اگر مبارزه نباشد نه صومعهای میماند نه بیعهای میماند نه کَنیسهای میماند نه مسجدی, در همان زمان پهلویِ پلید تمام مساجدِ شهر ما شده بود انبار حسینیهها که کلاً تخریب شد سقّاخانه و حسینیه تخریب شد مسجد هم برای اینکه انبار در شهر کم بود خراب نکردند همین, انبار یعنی انبار, در طیّ این قدرت چند سالهٴ پهلوی خب هیچ خبری نبود, اگر دین نباشد این مسجد میشود انبار چه اینکه همین کار را کردند دیگر, اثری از دین نبود.
روش صحیح مبارزه و اصلاح جامعه
پس بنابراین مبارزه را یک انسان موحّد میکند مگر کسی گرفتار وهم باشد اصلاً نداند مبارزه یعنی چه, اگر کسی خردمدارانه دارد فکر میکند مبارزه تنها از کسی متمشّی میشود که به بعد از مرگ معتقد باشد دوم اینکه درست است در بخشهایی از قرآن کریم فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ درست است زمین فاسد میشود اما چرا زمین فاسد میشود؟ چون مسجد به وظیفهاش عمل نکرده حسینیه به وظیفهاش عمل نمیکند حوزه به وظیفهاش نمیرسد آن آیه معلولِ این آیه است پس نمیشود گفت هدف مبارزه این است که ما اصلاح بکنیم مملکت را بله میخواهیم اصلاح بکنیم اما اصلاح مملکت به حوزه است و مسجد است و روحانیّت است و دین است و قرآن است و عترت اینها را شما برداری جامعه را با چه چیزی میخواهی اصلاح کنی جامعه را دین اصلاح میکند و اخلاق. خب, پس اگر در آنجا فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ این حق است اما در رتبهٴ ثانیه است این آیه حرفِ اصلی را میزند که ﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ﴾ جا برای راهبان هم نیست ﴿وَبِیَعٌ﴾ ترسایان هم جا ندارند ﴿وَصَلَوَاتٌ﴾ که گفتند مرکز عبادتهای یهودیها را میگفتند صَلوسا به تعبیر زمخشری که این تَعریبِ اوست ﴿وَمَسَاجِدُ﴾ که برای مسلمانهاست یعنی هیچ ملّتی مرکز دینی نخواهد داشت چه اینکه در کمونیست هم همین طور بود وقتی مراکز دینی فعّال نباشد ﴿لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ پس یک حلقهٴ مفقودهای بین آن مقدم و تالی یا موضوع و محمول آن آیه هست که فرمود: ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾ اینجا یک مقدمهٴ مَطویه کم است آن مقدمهٴ مَطویه را آیهٴ چهل سورهٴ مبارکهٴ «حج» حل میکند ﴿لَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ﴾ اول مراکز مذهب ضعیف میشود وقتی مراکز تبلیغی, فرهنگی, دینی ضعیف شد جامعه آلوده میشود «أعاذنا الله مِن شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است