- 12
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 112 و 113 سوره آلعمران
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 112 و 113 سوره آلعمران"
ذلّت تشریعی یهود در برابر مسلمین
ذلّت تمامی مخالفان و دشمنان اسلام
فرق گذشتن قرآن بین گروههایی از اهل کتاب
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ ﴿112﴾ لَیْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ﴿113﴾
بیان مراد از ﴿ضُرِبَت﴾ در آیه
فرمود این گروه یعنی یهودیها ذلت بر اینها زده شد این زدن معنای لزوم را تفهیم میکند خواه نظیر ضرب خیمه باشد که از بالا میپوشاند و احاطه دارد یا نظیر ضرب سکه باشد که از نزدیک رها نمیکند و این دو جامعی دارند که همان لزوم باشد خواه ضرب سکه خواه ضرب خیمه و از اینکه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِم﴾ با «علی» یاد شد نظیر ضرب خیمه را بهتر تأیید میکند «ضرب فیهم» و مانند آن نیست ﴿علیهم﴾ است مثل خیمهای که از بالا احاطه دارد و میپوشاند که از او به سرادق هم یاد میکنند.
معنای مختلف «ذلّ»
مطلب دوم آن است که این ذلت از ذُل است که قهر و غلبه را همراه دارد و فرومایگی و خواری را هم در بر دارد اما ذِل در قبال ذُل به معنای مطلق نقدی است که در قرآن کریم هر دو استعمال شد و اینها مباین هم نیستند اینها هم جامع دارند همانطوری که ضرب خیمه و ضرب سکه جامع داشت ذُل عبارت از آن است که کسی در اثر قهر یک قاهری به فرومایگی و زبونی بیفتد ذِل به کسر ذال آن است که بعد از سرکشی کسی رام بشود آن رام شدن بعد از سرکشی و نفور را ذِل میگویند حیوان وحشی که کم کم اهلی میشود این بعد از اینکه نفور بود و ناآرام بود حالا رام شد در قرآن کریم هر دو استعمال شد هم ذُل و ذلت و زبونی استعمال شد چه اینکه درباره جهنمیها دارد ﴿خاشِعینَ مِنَ الذُّلِّ﴾ یا ﴿تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ﴾ و مانند آن و هم به معنای نرمی و اهلی استعمال شد فرمود این حیوانات را ما برای انسان نرم کردیم که هم از آنها سواری میگیرند و هم از گوشت آنها استفاده میکنند یا میوههای درخت بهشت ذلول است ﴿وَذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً﴾ میوههای درخت دنیا اینطور نیست ذلول و نرم و رام نیست بالأخره انسان باید با نردبان یا با ابزار دیگر خود را به شاخه برساند و میوه را بکند ولی میوههای درخت بهشت ذلول و نرم و آرام و راماند هر وقت بهشتی طلب بکند در اختیار اوست ﴿وَذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً﴾ چه اینکه زمین را هم ذات اقدس الهی ذلول و نرم آفرید که ﴿جَعَلَ لَکُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾ و زنبورهای عسل هم در عین حال که یک حیوان پرنیشی هم هستند برای تولید عسل خیلی راماند و ذات اقدس الهی اینها را ذلول و رام کرد ﴿فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً﴾ ذلل از همان ذلول و آرام و رام بودن است نه از ذلیل نظیر اینکه ﴿جَعَلَ لَکُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾ یا حیوانات و دواب اهلی را ذلول کرد مشابه همین در جریان «بقره» گذشت که ﴿لا ذَلُولٌ تُثیرُ اْلأَرْضَ وَلا تَسْقِی الْحَرْثَ﴾ گاو هم از حیوانات اهلی است که در اختیار کشاورزان برای شیار ذلول و رام است علی ای حال ذُل و ذِل یک جامعی دارند چه اینکه ضرب خیمه و ضرب سکه هم جامعی داشت اما ذُل آن قهر و غلبهای که با قهر و غلبه حاصل میشود ذُل است لذا اگر یک جایی منظور آرام بودن و نرم بودن بدون قهر و غلبه است قید میشود مثل اینکه فرمود: ﴿وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾ یعنی قاهری تو را ذلیل نکرد ولی براساس رحمت نسبت به آنها پر مذلت پهن کن.
ذلّت تشریعی یهود در برابر مسلمین
خب این ذلت برای اینها زده شده است ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ هر جا باشند این ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ شاید شاهد بر تشریع این کار باشد نه یعنی تکویناً اینها زبون و ذلیلاند بلکه تشریعاً هر جا باشند محکوم به ذلتاند «الا بحبل من الناس» هم قرینه ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ هم قرینه «الا بحبل» که استثنا شده است یعنی اگر اینها جزیه بپذیرند یا مسلمان بشوند یا تعهدی بپذیرند یا میثاقی را امضا کنند و مانند آن این ذلت تشریعی از اینها گرفته میشود مانند دیگران به سر میبرند و اما آن ذلت تکوینی آن حرف دیگری است که از جمله ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ شاید استفاده بشود که اینها هر جا باشند ذلیلاند مگر اینکه در پناه دولت اسلام باشند یا اسلام بیاورند اگر اسلام آوردند که مثل سایر مسلمین زندگی میکنند و اگر جزیه پذیرفتند که باز هم از یک رفاه نسبی برخوردارند و اگر هیچ کدام از اینها نبود اگر حبل مردمی بود یعنی میثاقی با یک دولتی بستند که آن دولت با نظام اسلامی پیمان متقابل دارد اینها زیر پوشش آن دولت متعهد با دولت اسلامیاند این ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نظیر آنچه که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آمده است که ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ یعنی «وجدوا» نظیر آیهٴ پنج سورهٴ «توبه» است که درباره مشرکین آمده ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ که این امر تشریعی است نه تکوینی.
ذلّت تمامی مخالفان و دشمنان اسلام
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ این گرچه درباره یهودیهاست اما اختصاصی به اینها ندارد اصولاً آنهایی که دشمنان دیناند محکوم به ذلتاند چون ﴿إِنَّ الَّذینَ یُحَادُّونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ فِی اْلأَذَلِّینَ﴾ این ذلیل بودن در مقابل عزیز بودن است اگر «العزة لله و لرسوله و للمؤمنین» قهراً دیگران محکوم به ذلتاند هم از این حصر استفاده میشود که دیگران ذلیلاند هم از آن کریمهای که ﴿أُولئِکَ فِی اْلأَذَلِّینَ﴾ از آن آیه هم به خوبی استفاده میشود که اینها ذلیلاند چه اینکه اگر مسلمین هم دست از اسلام بردارند و اسلام صوری داشته باشند به همین ذلت محکوماند آنها اگر دست بردارند ﴿بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ یعنی مسلم بشوند اسلام راستین عزیز خواهند بود پس ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾
پرسش:...
پاسخ: اینجا چون به استثنا رسید با ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ آمد این به تشریع تناسب دارد اما این ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ای که در جمله بعد آمده چون ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ ندارد و استثنا هم ندارد آن مانعی نیست که بر همان تکوین حمل بشود این مسئله ضرب ذلت بر یهودیها در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و «اعراف» هم آمده در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که قبلاً بحثاش گذشت آیهٴ 61 این بود که ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ آنجا ذلت و مسکنه کنار هم ذکر شد دیگر نه مقید شد به ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نه مستثنا شد به ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ لذا حملش بر تکوین محذوری نداشت که فرمود: ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» اصل تهدید مطرح شد یعنی آیهٴ 152 سورهٴ «اعراف» تهدید فرمود و اصل کلی را هم ذکر فرمود که این اختصاصی به یهودیها ندارد هر کسی که کفر بورزد در حیات دنیا ذلیلاند و مشمول قهر و غضب الهیاند.
شباهتها و تفاوتهای آیه محل بحث با آیه 61 سوره «بقره»
اما در آیهٴ محل بحث چند قید هست که در سورهٴ «بقره» نبود یکی اینکه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ در آنجا ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نداشت دوم اینکه استثنا شده ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ آنجا این استثنا نبود سوم اینکه آنجا ذلت و مسکنه کنار هم ذکر شد اینجا اول ذلت ذکر شد با آن دو قید بعد مسکنت قید شد لذا شاید بتوان آن ضرب ذلت را بر تشریع حمل کرد و این ضرب مسکنت را بر تکوین این راه باز است البته آن ﴿الاّ﴾ که استثناست روحش بر هر دو جمله حاکم است یعنی اگر واقعاً مسلمان بشوند به حبلالله معتصم بشوند هم آن ضرب ذلت تشریعی برطرف میشود هم این ضرب مسکنت تکوینی رخت برمیبندد هم تشریعاً عزیزند هم تکویناً عزیزند ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾.
منظور از ﴿حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾
در بحثهای قبل هم اشاره شد که اگر بعضی از روایات این ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ را حبل ولا معرفی کرده است وگفت مگر اینکه کسی به حبل ولایت اهلبیت (علیهم السلام) متمسک بشود این بازگشتش به همان حبلالله است و منافات ندارد که این ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ معنایی که تاکنون یاد شده است هم تفهیم کند یعنی اگر با کسانی زیر پوشش تعهدات کسانی رفتند این حکم تشریعی از آنها برداشته میشود یعنی اینچنین نیست که هر جا هستند شما آنها را تذلیل کنید بلکه روی اصول انسانی و قواعد بینالملل با آنها رفتار کنید ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ وقتی تعهد سپردند دیگر آن تذلیل تشریعی را ندارند.
اشتراک اصل ذلّت بین غیر یهود از اهل کتاب
و اصل ذلت مشترک بین همه اهل کتاب هست اختصاصی به یهودیها ندارد در سورهٴ «توبه» آیهٴ 29 اینچنین آمده است که ﴿قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلا بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَلا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾ با دست خودشان باید بدهند و ذلیلانه آن مشترک هست آن یک ذلتی است که با پذیرش جزیه هم سازگار است اما آن ذلتی که بالکل رخت برمیبندد همان به وسیله اسلام رخت برمیبندد ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: حالا این سخن از فقر مادی نیست همان سکونت است که در بحثهای قبل هم اشاره شد که اینها هم آنجا هم در تحت استعمار دیگراناند یعنی سیاستمداراناند که این پول پرستان را مهار کردهاند اینچنین نیست که اینها گردانندگان اصلی باشند اینها هم الآن طناب دیگران است که به گردن اینهاست مسکنت به معنای فقر مادی نیست همان مسکین بودن و بیچاره بودن و قدرت قیام نداشتن و به سکون مبتلا شدن و مانند آن است الآن هم که طناب دیگران به گردن اینهاست و از آن وقتی که آیات قرآن کریم در این زمینه نازل شده اینچنین بود و قبل از نزول آیات هم اینها باز در اثر قتل نبیین به این ذلت مبتلا بودند گاهی به مجوسیها جزیه میدادند گاهی به مسیحیها جزیه میدادند اینطور نبود که مثلاً بتوانند مجوسی یا مسیحی را زیر پوشش بگیرند بلکه زیر پوشش اینها بودند این استدلال قرآن عام است فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ لذا همواره زیر سلطه یکی از این ملل غیر یهود بودند.
پرسش:...
پاسخ: گاهی ممکن است در یک مقطع خاصی خداوند برای اینکه بیشتر بگیرد یک میدان بیشتری در اختیار اینها قرار بدهد یک استدلالی یزید ملعون در همان مجلس شام کرد آیه ﴿قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ﴾ را قرائت کرده که زینب کبری(علیها سلام) برای رفع مغالطه ایشان آن آیهٴ معروف را قرائت کردند که ﴿وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً﴾ فرمود کافران خیال نکنند اگر چند صباحی ما به آنها مهلت دادیم نسبت به آنها رحم کردیم بلکه آنها را میدان دادیم تا بیشتر اینها گرفتار بشوند مثل اینکه فرصت دویدن بیشتری است تا به عمق خطر بیفتند اینهایی که میدان بیشتری دارند وقتی سقوط کردند هلاکت بیشتری دامنگیر آنها میشود فرمود کافر خیال نکند که ما اگر یک چند روزی به او مهلت دادیم نسبت به او انعام کردیم یا غفلت داریم یا عجز داریم اینچنین نیست نه غفلت هست نه عجز است نه انعام ﴿وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ﴾ این املا و این امهال خیر برای آنها نیست ﴿إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً﴾ بنابراین با قرائت این آیه که حضرت(علیها سلام) قرائت فرمودند جای مغالطه یزید بسته شد اینچنین نیست که واقعاً آنها در امان باشند نباید آدم یک مقطع را نگاه بکند در هر حادثهای وقتی جمعبندی میکند ﴿وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ درمیآید یعنی در آن حوادثی که گذشت اینطور بود در حوادث قبل از انقلاب اینطور بود در حوادث بعد از انقلاب و زمان جنگ اینطور بود یعنی هر حادثهای را که شما جمعبندی میکنید صدر و ذیلش وقتی تمام بشود ﴿وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ درمیآید.
چگونگی چینش مدلول و دلیل در آیه محل بحث
اینکه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾، ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ از هم جدا شدند معنایش این نیست که اگر حبل الهی باشد آن ضرب مسکنه عوض نمیشود اینطور نیست عمده آن است که برهانی بر این مسئله ذکر فرمود این برهان در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست و در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم هست منتها در سورهٴ «اعراف» دلیل اول ذکر شد بعد مدعی بعد مدلول در سورهٴ «بقره» و «آل عمران» به عکس در سورهٴ «بقره» این بود که ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ آنگاه علت در ذیل ذکر شد ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ در آیهٴ محل بحث هم که همین سیاق است یعنی اولی مدعی است بعد دلیل ولی در سورهٴ «اعراف» اینچنین نیست اول دلیل است بعد مدلول آیهٴ 152 «اعراف» این بود که فرمود اینها که گوسالهپرستی را اتخاذ کردهاند غضب الهی دامنگیر اینها میشود و ذلت در دنیا که کفر اول ذکر شد پیامد کفر بعد ولی در آیهٴ« بقره» و «آل عمران» پیامد کفر اول ذکر شد بعد خود کفر که دلیل است.
مطلب بعدی آن است که آنها دست به قتل انبیای معصوم(علیهم السلام) زدند عالماً عامداً اینکه در سورهٴ «بقره» فرمود: ﴿وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ که با الف و لام است و در سورهٴ «آل عمران» که محل بحث است فرمود: ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ که بی الف لام است یعنی عالماً عامداً بانه بغیر حق است این کار را کردند.
ذکر ادلّه ذلّت به ترتیب اهمیت آنها و ارتباط دلائل با یکدیگر
مطلب بعدی آن است که این دلیلها اول اهم ذکر شد بعد آن مهم یعنی غیر اهم ذکر شد فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ﴾ که این کفر است بعد ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ بعد استدلال فرمود چرا این کار را کردند ﴿ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ یعنی اینجا چهار مطلب است که این چهار مطلب هر کدام به دیگری وابسته است کفرشان که اصل توحید را قبول نکردند آن عالیترین درجه گناه اینهاست در کنار شرک بعد از او مسئله قتل انبیاست آنگاه عصیان و گناه مطرح شد بعد تعدی یعنی در قوس صعود وقتی انسان تعدی کرد از وظیفه خارج شد سر از عصیان درمیآورد وقتی به عصیان کشید دست به قتل انبیا میزند بعد هم اصل مبدأ را انکار میکند شرک است خب چرا اینها به این روز سیاه مبتلا شدند که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ﴾ چون ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ خب چرا به این روز سیاه مبتلا شدند که کفر ورزیدند و دست به پیامبر کشی زدند برای اینکه معصیت کردند خب چطور شد که اینها معصیتکار شدند برای اینکه در مرز خود نبودند اگر در سورهٴ «اعراف» اصل کلی را ذکر کرد فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرینَ﴾ در اینجا راههای سقوط را هم ذکر کرده یک وقت است انسان سر جای خودش هست وظیفهشناس است تعدی نمیکند مرتکب مکروهات نمیشود که به معاصی صغیره مبتلا بشود یا مبتلا به معاصی صغیره نمیشود که مبتلا به معاصی کبیره بشود اهل احتیاط است خب اول انسان تعدی میکند از مرز یک مقداری فاصله میگیرد بعد از تعدی عصیان میکند آنگاه دستش به خونریزی باز میشود سر از کفر درمیآورد این است که آن که ضرب ذلت و مسکنت معلل شد به کفر و قتل انبیا این کفر و قتل انبیا معلل شد به عصیان و تعدی یعنی کار از مرحله ضعیف شروع میشود به مرحله قویتر میرسد نظیر آیهٴ ده سورهٴ «روم» که آنجا فرمود: ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَکانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ﴾ این آیه طبق معنای معروف بین اهل تفسیر همین است که عاقبت کسانی که تن به سیئات دادهاند تکذیب آیات خداست «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای التکذیب» یعنی عاقبت معصیتکاران کفر است اسم کان همان تکذیبی است که ﴿أَنْ کَذَّبُوا﴾ به آن صورت تبدیل میشود ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای﴾ چه؟ «التکذیب» یعنی «عاقبة المعصیه الکفر» است گرچه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) احتمال دیگری دادند که اسم ﴿کان﴾ ﴿السُّوای﴾ باشد ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای﴾ یعنی عاقبت افراد مسیء و تبهکار بد است اینها بد عاقبتاند؛ چرا؟ ﴿أَنْ کَذَّبُوا﴾ این ﴿أَنْ کَذَّبُوا﴾ دلیل مسئله باشد علی ای حال معروف بین اهل تفسیر آن است که این آیه هشدار میدهد که کسی به سراغ معاصی برود ممکن است ـ معاذاللهـ سر از کفر دربیاورد ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا﴾ یعنی عاقبت معصیتکاران تکذیب است آنگاه برابر این کریمه آیهٴ سورهٴ «بقره» و سورهٴ «آل عمران» کاملاً قابل توجیه است که فرمود ﴿ذلک﴾ یعنی آن ضرب ذلت و مسکنت برای این است که اینها ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ چرا مبتلا شدند به کفر و قتل انبیا؟ برای اینکه معصیت کردند یعنی معصیت زمینه را به آن کفر الحاد کشانده است ﴿ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله غرض این است که قتل انبیا به استناد شرک بد است ریشه همه اینها شرک است دیگر قتل از معاصی کبیره است قتل نبی کفر میآورد و خلود دارد اما در اثر آن کفر و شرکی که منکشف به این کار است.
پرسش:...
پاسخ: خب البته گاهی میفرماید که حالا اگر مسئله برای شما روشن نشد در این سرزمین نباشید اما اینچنین نیست که اهم وظایف پرهیز از قتل انبیا باشد اصلش توحید است آنگاه در سایه توحید یک تکالیفی متوجه انسانهاست دیگر.
حفظ حق گروه اندک صالحان از اهل کتاب
چون در بین آنها یک گروه کمی هم بودند که از این محاذیر و مفاسد مصون بودند ذات اقدس الهی حق آنها را حفظ کرده فرمود: ﴿لَیْسُوا سَواءً﴾ همه اهل کتاب برابر هم نیستند برای اینکه ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ٭ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَأُولئِکَ مِنَ الصّالِحینَ ٭ وَما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَاللّهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ﴾ فرمود اینچنین نیست که اگر در بین آنها چند عضو صالح بودند ما همه را محکوم به ضرب ذلت و مسکنت کنیم اینچنین نیست بلکه ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ﴾ یک گروهیاند که ﴿قائمة﴾ هستند حالا قائم به امراللهاند یا قائم به صلاتاند که قیام در برابر صیام ذکر میشود قائم به انجام وظایف الهیاند یا در لیل قائماند ﴿یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ﴾ را آن آیات الهی را که در کتب انبیای سلف آمده آنها را تلاوت میکنند آنها هم آیات است قرآن کریم آیاتی دارد تورات آیاتی دارد انجیل آیاتی دارد اینچنین نیست که آیه مخصوص قرآن باشد فرمود آیات الهی که در کتب انبیای سلف هست اینها تلاوت میکنند هم برای خودشان هم برای مردم هم برای خودشان تلاوت میکنند ﴿آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ﴾ هم برای مردم تلاوت میکنند در مسئله امر به معروف و نهی از منکر از آن جهت که خودشان تلاوت میکنند برای اینکه نظیر ﴿فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾ هست یا ﴿وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً﴾ هست و مانند آن از آن جهت که آمر به معروف و ناهی از منکرند کار انبیا را دارند که انبیا ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا﴾ و امثالذلک هست این تلاوت آیات یعنی تعلیم آیات تدریس آیات تبیین آیات تفسیر آیات و مانند آن هر دو کار را این گروه مخصوص از علمای اهل کتاب داشتهاند ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ﴾ که ﴿یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ﴾ نظیر آنچه که در سورهٴ «زمر» آمده که ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ﴾ که ﴿یَحْذَرُ اْلآخِرَةَ وَیَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾ اهل سجدهاند اهل قیاماند اهل رکوعاند بعد فرمود: ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذینَ لا یَعْلَمُونَ﴾ این درباره امت اسلامی هست آیهٴ محلّ بحث هم درباره امت اهل کتاب ﴿یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ٭ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾ .
پرسش:...
فرق گذشتن قرآن بین گروههایی از اهل کتاب
پاسخ: اینها از همان اول تا زمان اسلام آن گروه کسانی بودند که ﴿یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ﴾ بودند ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ بودند و عصیان داشتند تعدی این رذائل چهارگانه مایه ضرب ذلت و مسکنت شد ولی درباره گروهی دیگر اینچنین نیست اینها نه ﴿یَکْفُرُونَ﴾اند نه ﴿یَقْتُلُونَ﴾اند نه ﴿بِما عَصَوْا﴾ هستند نه ﴿کانُوا یَعْتَدُونَ﴾اند بلکه در مقابلش ﴿یَتْلُونَ﴾ هستند ﴿یَسْجُدُونَ﴾ هستند ﴿یُؤْمِنُونَ﴾ هستند ﴿یَأْمُرُونَ﴾ هستند امثال ذلک این خطراتی که متوجه آنهاست در اثر آن معاصی چهارگانه یاد شده است اینها اصل نبوت عامه را قبول دارند که خدا پیامبرانی دارد پیامبری دارد وحیای دارد رسالتی دارد این نبوت عامه است اینها قوانین کلی نبوت است نبوت خاصه اینکه نوح پیامبر است ابراهیم پیامبر است اسحاق و انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) پیامبرند تا برسد به موسی(علیهم السلام) اینها را میگویند نبوت خاصه از آن به بعد درباره شخص مسیح(علیه السلام) یا درباره شخص رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این را نمیپذیرند این بخش از نبوت خاصه را نمیپذیرند وگرنه اصل نبوت عامه را میپذیرند نبوت خاصه انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) را میپذیرند و این آثار را هم که دارند لذا قرآن روی اینها صحه گذاشت همین که فرمود: ﴿وَمِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ﴾ همین که فرمود از قوم موسی کسانی هستند که مردم را به حق دعوت میکنند معلوم میشود که نه تنها از آن معاصی چهارگانه مبرایند بلکه به خیلی از فضایل مزیناند اینها آنطور نیست که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ باشند اینها اینطور نیست که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ باشند البته برابر آیهٴ سورهٴ «توبه» که قرائت شده است ﴿یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾ آن حکم دیگری است برای همه است اما آن کفر و قتل و عصیان و تعدی که مایه ضرب مسکنت است نظیر اسرائیل فعلی این درباره گروهی از آنها نبود
پرسش:...
علّت پرداخت نکردن جزیه در زمان حاضر
پاسخ: بله این کسی که دین حق را نمیپذیرد و کسی به آنها ستم نمیکند این مالیاتی که میخواهد بدهد این ضربی را که میخواهد بپردازد این را با ذلت میپردازد اینچنین نیست که حالا حواله بدهد این چون عمداً نمیپذیرد حالا اگر یک قراردادی شد که این هم جزء میثاق بینالملل شد یعنی گفتند مسلمانها را که در کشورهای دیگر زیر پوشش یک کشور کفر زندگی میکنند آنها هم باید سرانه بدهند یا مالیات بدهند اما ﴿عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾ ممکن است این را به عنوان مصلحت نظام اسلامی بگویند نه به طور عادی باشد وگرنه آن .. معنوی هست برای اینها ضرب شده است ولی این ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ که بگویند اگر شما از اینها جزیه گرفتید از مسلمانهای شما هم در کشورهای دیگر زندگی کنند جزیه میگیرند آن ممکن است که فعلاً مسکوت باشد تا خود ظهور حضرت(سلام الله علیه) لذا در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم اصلاً مسئله ضرب جزیه نیامده وگرنه به همین مسلمانهایی که در کشورهای دیگر زندگی میکنند میگویند شما هم باید جزیه بدهید اما وقتی خود حضرت(سلام الله علیه) ظهور کرد براساس «البیعةلله» همه اینها زیر پوشش حکومت اسلامی زندگی میکنند یعنی حکومت حکومت واحده است «البیعةلله» در حکومت اسلامی دیگر کسی نیست که بگوید که مسلمان باید جزیه بپردازد یا مانند آن.
«و الحمد لله رب العالمین»
ذلّت تشریعی یهود در برابر مسلمین
ذلّت تمامی مخالفان و دشمنان اسلام
فرق گذشتن قرآن بین گروههایی از اهل کتاب
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ ﴿112﴾ لَیْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ﴿113﴾
بیان مراد از ﴿ضُرِبَت﴾ در آیه
فرمود این گروه یعنی یهودیها ذلت بر اینها زده شد این زدن معنای لزوم را تفهیم میکند خواه نظیر ضرب خیمه باشد که از بالا میپوشاند و احاطه دارد یا نظیر ضرب سکه باشد که از نزدیک رها نمیکند و این دو جامعی دارند که همان لزوم باشد خواه ضرب سکه خواه ضرب خیمه و از اینکه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِم﴾ با «علی» یاد شد نظیر ضرب خیمه را بهتر تأیید میکند «ضرب فیهم» و مانند آن نیست ﴿علیهم﴾ است مثل خیمهای که از بالا احاطه دارد و میپوشاند که از او به سرادق هم یاد میکنند.
معنای مختلف «ذلّ»
مطلب دوم آن است که این ذلت از ذُل است که قهر و غلبه را همراه دارد و فرومایگی و خواری را هم در بر دارد اما ذِل در قبال ذُل به معنای مطلق نقدی است که در قرآن کریم هر دو استعمال شد و اینها مباین هم نیستند اینها هم جامع دارند همانطوری که ضرب خیمه و ضرب سکه جامع داشت ذُل عبارت از آن است که کسی در اثر قهر یک قاهری به فرومایگی و زبونی بیفتد ذِل به کسر ذال آن است که بعد از سرکشی کسی رام بشود آن رام شدن بعد از سرکشی و نفور را ذِل میگویند حیوان وحشی که کم کم اهلی میشود این بعد از اینکه نفور بود و ناآرام بود حالا رام شد در قرآن کریم هر دو استعمال شد هم ذُل و ذلت و زبونی استعمال شد چه اینکه درباره جهنمیها دارد ﴿خاشِعینَ مِنَ الذُّلِّ﴾ یا ﴿تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ﴾ و مانند آن و هم به معنای نرمی و اهلی استعمال شد فرمود این حیوانات را ما برای انسان نرم کردیم که هم از آنها سواری میگیرند و هم از گوشت آنها استفاده میکنند یا میوههای درخت بهشت ذلول است ﴿وَذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً﴾ میوههای درخت دنیا اینطور نیست ذلول و نرم و رام نیست بالأخره انسان باید با نردبان یا با ابزار دیگر خود را به شاخه برساند و میوه را بکند ولی میوههای درخت بهشت ذلول و نرم و آرام و راماند هر وقت بهشتی طلب بکند در اختیار اوست ﴿وَذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلیلاً﴾ چه اینکه زمین را هم ذات اقدس الهی ذلول و نرم آفرید که ﴿جَعَلَ لَکُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾ و زنبورهای عسل هم در عین حال که یک حیوان پرنیشی هم هستند برای تولید عسل خیلی راماند و ذات اقدس الهی اینها را ذلول و رام کرد ﴿فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً﴾ ذلل از همان ذلول و آرام و رام بودن است نه از ذلیل نظیر اینکه ﴿جَعَلَ لَکُمُ اْلأَرْضَ ذَلُولاً﴾ یا حیوانات و دواب اهلی را ذلول کرد مشابه همین در جریان «بقره» گذشت که ﴿لا ذَلُولٌ تُثیرُ اْلأَرْضَ وَلا تَسْقِی الْحَرْثَ﴾ گاو هم از حیوانات اهلی است که در اختیار کشاورزان برای شیار ذلول و رام است علی ای حال ذُل و ذِل یک جامعی دارند چه اینکه ضرب خیمه و ضرب سکه هم جامعی داشت اما ذُل آن قهر و غلبهای که با قهر و غلبه حاصل میشود ذُل است لذا اگر یک جایی منظور آرام بودن و نرم بودن بدون قهر و غلبه است قید میشود مثل اینکه فرمود: ﴿وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ﴾ یعنی قاهری تو را ذلیل نکرد ولی براساس رحمت نسبت به آنها پر مذلت پهن کن.
ذلّت تشریعی یهود در برابر مسلمین
خب این ذلت برای اینها زده شده است ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ هر جا باشند این ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ شاید شاهد بر تشریع این کار باشد نه یعنی تکویناً اینها زبون و ذلیلاند بلکه تشریعاً هر جا باشند محکوم به ذلتاند «الا بحبل من الناس» هم قرینه ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ هم قرینه «الا بحبل» که استثنا شده است یعنی اگر اینها جزیه بپذیرند یا مسلمان بشوند یا تعهدی بپذیرند یا میثاقی را امضا کنند و مانند آن این ذلت تشریعی از اینها گرفته میشود مانند دیگران به سر میبرند و اما آن ذلت تکوینی آن حرف دیگری است که از جمله ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ شاید استفاده بشود که اینها هر جا باشند ذلیلاند مگر اینکه در پناه دولت اسلام باشند یا اسلام بیاورند اگر اسلام آوردند که مثل سایر مسلمین زندگی میکنند و اگر جزیه پذیرفتند که باز هم از یک رفاه نسبی برخوردارند و اگر هیچ کدام از اینها نبود اگر حبل مردمی بود یعنی میثاقی با یک دولتی بستند که آن دولت با نظام اسلامی پیمان متقابل دارد اینها زیر پوشش آن دولت متعهد با دولت اسلامیاند این ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نظیر آنچه که در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آمده است که ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ یعنی «وجدوا» نظیر آیهٴ پنج سورهٴ «توبه» است که درباره مشرکین آمده ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾ که این امر تشریعی است نه تکوینی.
ذلّت تمامی مخالفان و دشمنان اسلام
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ این گرچه درباره یهودیهاست اما اختصاصی به اینها ندارد اصولاً آنهایی که دشمنان دیناند محکوم به ذلتاند چون ﴿إِنَّ الَّذینَ یُحَادُّونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُولئِکَ فِی اْلأَذَلِّینَ﴾ این ذلیل بودن در مقابل عزیز بودن است اگر «العزة لله و لرسوله و للمؤمنین» قهراً دیگران محکوم به ذلتاند هم از این حصر استفاده میشود که دیگران ذلیلاند هم از آن کریمهای که ﴿أُولئِکَ فِی اْلأَذَلِّینَ﴾ از آن آیه هم به خوبی استفاده میشود که اینها ذلیلاند چه اینکه اگر مسلمین هم دست از اسلام بردارند و اسلام صوری داشته باشند به همین ذلت محکوماند آنها اگر دست بردارند ﴿بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ﴾ یعنی مسلم بشوند اسلام راستین عزیز خواهند بود پس ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾
پرسش:...
پاسخ: اینجا چون به استثنا رسید با ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ آمد این به تشریع تناسب دارد اما این ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ای که در جمله بعد آمده چون ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ ندارد و استثنا هم ندارد آن مانعی نیست که بر همان تکوین حمل بشود این مسئله ضرب ذلت بر یهودیها در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» و «اعراف» هم آمده در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که قبلاً بحثاش گذشت آیهٴ 61 این بود که ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ آنجا ذلت و مسکنه کنار هم ذکر شد دیگر نه مقید شد به ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نه مستثنا شد به ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ لذا حملش بر تکوین محذوری نداشت که فرمود: ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» اصل تهدید مطرح شد یعنی آیهٴ 152 سورهٴ «اعراف» تهدید فرمود و اصل کلی را هم ذکر فرمود که این اختصاصی به یهودیها ندارد هر کسی که کفر بورزد در حیات دنیا ذلیلاند و مشمول قهر و غضب الهیاند.
شباهتها و تفاوتهای آیه محل بحث با آیه 61 سوره «بقره»
اما در آیهٴ محل بحث چند قید هست که در سورهٴ «بقره» نبود یکی اینکه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ در آنجا ﴿أَیْنَ ما ثُقِفُوا﴾ نداشت دوم اینکه استثنا شده ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ آنجا این استثنا نبود سوم اینکه آنجا ذلت و مسکنه کنار هم ذکر شد اینجا اول ذلت ذکر شد با آن دو قید بعد مسکنت قید شد لذا شاید بتوان آن ضرب ذلت را بر تشریع حمل کرد و این ضرب مسکنت را بر تکوین این راه باز است البته آن ﴿الاّ﴾ که استثناست روحش بر هر دو جمله حاکم است یعنی اگر واقعاً مسلمان بشوند به حبلالله معتصم بشوند هم آن ضرب ذلت تشریعی برطرف میشود هم این ضرب مسکنت تکوینی رخت برمیبندد هم تشریعاً عزیزند هم تکویناً عزیزند ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾.
منظور از ﴿حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾
در بحثهای قبل هم اشاره شد که اگر بعضی از روایات این ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ را حبل ولا معرفی کرده است وگفت مگر اینکه کسی به حبل ولایت اهلبیت (علیهم السلام) متمسک بشود این بازگشتش به همان حبلالله است و منافات ندارد که این ﴿حَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ معنایی که تاکنون یاد شده است هم تفهیم کند یعنی اگر با کسانی زیر پوشش تعهدات کسانی رفتند این حکم تشریعی از آنها برداشته میشود یعنی اینچنین نیست که هر جا هستند شما آنها را تذلیل کنید بلکه روی اصول انسانی و قواعد بینالملل با آنها رفتار کنید ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ وقتی تعهد سپردند دیگر آن تذلیل تشریعی را ندارند.
اشتراک اصل ذلّت بین غیر یهود از اهل کتاب
و اصل ذلت مشترک بین همه اهل کتاب هست اختصاصی به یهودیها ندارد در سورهٴ «توبه» آیهٴ 29 اینچنین آمده است که ﴿قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلا بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَلا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾ با دست خودشان باید بدهند و ذلیلانه آن مشترک هست آن یک ذلتی است که با پذیرش جزیه هم سازگار است اما آن ذلتی که بالکل رخت برمیبندد همان به وسیله اسلام رخت برمیبندد ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: حالا این سخن از فقر مادی نیست همان سکونت است که در بحثهای قبل هم اشاره شد که اینها هم آنجا هم در تحت استعمار دیگراناند یعنی سیاستمداراناند که این پول پرستان را مهار کردهاند اینچنین نیست که اینها گردانندگان اصلی باشند اینها هم الآن طناب دیگران است که به گردن اینهاست مسکنت به معنای فقر مادی نیست همان مسکین بودن و بیچاره بودن و قدرت قیام نداشتن و به سکون مبتلا شدن و مانند آن است الآن هم که طناب دیگران به گردن اینهاست و از آن وقتی که آیات قرآن کریم در این زمینه نازل شده اینچنین بود و قبل از نزول آیات هم اینها باز در اثر قتل نبیین به این ذلت مبتلا بودند گاهی به مجوسیها جزیه میدادند گاهی به مسیحیها جزیه میدادند اینطور نبود که مثلاً بتوانند مجوسی یا مسیحی را زیر پوشش بگیرند بلکه زیر پوشش اینها بودند این استدلال قرآن عام است فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ لذا همواره زیر سلطه یکی از این ملل غیر یهود بودند.
پرسش:...
پاسخ: گاهی ممکن است در یک مقطع خاصی خداوند برای اینکه بیشتر بگیرد یک میدان بیشتری در اختیار اینها قرار بدهد یک استدلالی یزید ملعون در همان مجلس شام کرد آیه ﴿قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ﴾ را قرائت کرده که زینب کبری(علیها سلام) برای رفع مغالطه ایشان آن آیهٴ معروف را قرائت کردند که ﴿وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً﴾ فرمود کافران خیال نکنند اگر چند صباحی ما به آنها مهلت دادیم نسبت به آنها رحم کردیم بلکه آنها را میدان دادیم تا بیشتر اینها گرفتار بشوند مثل اینکه فرصت دویدن بیشتری است تا به عمق خطر بیفتند اینهایی که میدان بیشتری دارند وقتی سقوط کردند هلاکت بیشتری دامنگیر آنها میشود فرمود کافر خیال نکند که ما اگر یک چند روزی به او مهلت دادیم نسبت به او انعام کردیم یا غفلت داریم یا عجز داریم اینچنین نیست نه غفلت هست نه عجز است نه انعام ﴿وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ﴾ این املا و این امهال خیر برای آنها نیست ﴿إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً﴾ بنابراین با قرائت این آیه که حضرت(علیها سلام) قرائت فرمودند جای مغالطه یزید بسته شد اینچنین نیست که واقعاً آنها در امان باشند نباید آدم یک مقطع را نگاه بکند در هر حادثهای وقتی جمعبندی میکند ﴿وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ درمیآید یعنی در آن حوادثی که گذشت اینطور بود در حوادث قبل از انقلاب اینطور بود در حوادث بعد از انقلاب و زمان جنگ اینطور بود یعنی هر حادثهای را که شما جمعبندی میکنید صدر و ذیلش وقتی تمام بشود ﴿وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ﴾ درمیآید.
چگونگی چینش مدلول و دلیل در آیه محل بحث
اینکه فرمود: ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾، ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ از هم جدا شدند معنایش این نیست که اگر حبل الهی باشد آن ضرب مسکنه عوض نمیشود اینطور نیست عمده آن است که برهانی بر این مسئله ذکر فرمود این برهان در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» هست و در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم هست منتها در سورهٴ «اعراف» دلیل اول ذکر شد بعد مدعی بعد مدلول در سورهٴ «بقره» و «آل عمران» به عکس در سورهٴ «بقره» این بود که ﴿وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ﴾ آنگاه علت در ذیل ذکر شد ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ در آیهٴ محل بحث هم که همین سیاق است یعنی اولی مدعی است بعد دلیل ولی در سورهٴ «اعراف» اینچنین نیست اول دلیل است بعد مدلول آیهٴ 152 «اعراف» این بود که فرمود اینها که گوسالهپرستی را اتخاذ کردهاند غضب الهی دامنگیر اینها میشود و ذلت در دنیا که کفر اول ذکر شد پیامد کفر بعد ولی در آیهٴ« بقره» و «آل عمران» پیامد کفر اول ذکر شد بعد خود کفر که دلیل است.
مطلب بعدی آن است که آنها دست به قتل انبیای معصوم(علیهم السلام) زدند عالماً عامداً اینکه در سورهٴ «بقره» فرمود: ﴿وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ که با الف و لام است و در سورهٴ «آل عمران» که محل بحث است فرمود: ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ که بی الف لام است یعنی عالماً عامداً بانه بغیر حق است این کار را کردند.
ذکر ادلّه ذلّت به ترتیب اهمیت آنها و ارتباط دلائل با یکدیگر
مطلب بعدی آن است که این دلیلها اول اهم ذکر شد بعد آن مهم یعنی غیر اهم ذکر شد فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ﴾ که این کفر است بعد ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ بعد استدلال فرمود چرا این کار را کردند ﴿ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ یعنی اینجا چهار مطلب است که این چهار مطلب هر کدام به دیگری وابسته است کفرشان که اصل توحید را قبول نکردند آن عالیترین درجه گناه اینهاست در کنار شرک بعد از او مسئله قتل انبیاست آنگاه عصیان و گناه مطرح شد بعد تعدی یعنی در قوس صعود وقتی انسان تعدی کرد از وظیفه خارج شد سر از عصیان درمیآورد وقتی به عصیان کشید دست به قتل انبیا میزند بعد هم اصل مبدأ را انکار میکند شرک است خب چرا اینها به این روز سیاه مبتلا شدند که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ﴾ چون ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ﴾ خب چرا به این روز سیاه مبتلا شدند که کفر ورزیدند و دست به پیامبر کشی زدند برای اینکه معصیت کردند خب چطور شد که اینها معصیتکار شدند برای اینکه در مرز خود نبودند اگر در سورهٴ «اعراف» اصل کلی را ذکر کرد فرمود: ﴿کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرینَ﴾ در اینجا راههای سقوط را هم ذکر کرده یک وقت است انسان سر جای خودش هست وظیفهشناس است تعدی نمیکند مرتکب مکروهات نمیشود که به معاصی صغیره مبتلا بشود یا مبتلا به معاصی صغیره نمیشود که مبتلا به معاصی کبیره بشود اهل احتیاط است خب اول انسان تعدی میکند از مرز یک مقداری فاصله میگیرد بعد از تعدی عصیان میکند آنگاه دستش به خونریزی باز میشود سر از کفر درمیآورد این است که آن که ضرب ذلت و مسکنت معلل شد به کفر و قتل انبیا این کفر و قتل انبیا معلل شد به عصیان و تعدی یعنی کار از مرحله ضعیف شروع میشود به مرحله قویتر میرسد نظیر آیهٴ ده سورهٴ «روم» که آنجا فرمود: ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَکانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ﴾ این آیه طبق معنای معروف بین اهل تفسیر همین است که عاقبت کسانی که تن به سیئات دادهاند تکذیب آیات خداست «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای التکذیب» یعنی عاقبت معصیتکاران کفر است اسم کان همان تکذیبی است که ﴿أَنْ کَذَّبُوا﴾ به آن صورت تبدیل میشود ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای﴾ چه؟ «التکذیب» یعنی «عاقبة المعصیه الکفر» است گرچه سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) احتمال دیگری دادند که اسم ﴿کان﴾ ﴿السُّوای﴾ باشد ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای﴾ یعنی عاقبت افراد مسیء و تبهکار بد است اینها بد عاقبتاند؛ چرا؟ ﴿أَنْ کَذَّبُوا﴾ این ﴿أَنْ کَذَّبُوا﴾ دلیل مسئله باشد علی ای حال معروف بین اهل تفسیر آن است که این آیه هشدار میدهد که کسی به سراغ معاصی برود ممکن است ـ معاذاللهـ سر از کفر دربیاورد ﴿ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کَذَّبُوا﴾ یعنی عاقبت معصیتکاران تکذیب است آنگاه برابر این کریمه آیهٴ سورهٴ «بقره» و سورهٴ «آل عمران» کاملاً قابل توجیه است که فرمود ﴿ذلک﴾ یعنی آن ضرب ذلت و مسکنت برای این است که اینها ﴿کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾ چرا مبتلا شدند به کفر و قتل انبیا؟ برای اینکه معصیت کردند یعنی معصیت زمینه را به آن کفر الحاد کشانده است ﴿ذلِکَ بِما عَصَوْا وَکانُوا یَعْتَدُونَ﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله غرض این است که قتل انبیا به استناد شرک بد است ریشه همه اینها شرک است دیگر قتل از معاصی کبیره است قتل نبی کفر میآورد و خلود دارد اما در اثر آن کفر و شرکی که منکشف به این کار است.
پرسش:...
پاسخ: خب البته گاهی میفرماید که حالا اگر مسئله برای شما روشن نشد در این سرزمین نباشید اما اینچنین نیست که اهم وظایف پرهیز از قتل انبیا باشد اصلش توحید است آنگاه در سایه توحید یک تکالیفی متوجه انسانهاست دیگر.
حفظ حق گروه اندک صالحان از اهل کتاب
چون در بین آنها یک گروه کمی هم بودند که از این محاذیر و مفاسد مصون بودند ذات اقدس الهی حق آنها را حفظ کرده فرمود: ﴿لَیْسُوا سَواءً﴾ همه اهل کتاب برابر هم نیستند برای اینکه ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ٭ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَأُولئِکَ مِنَ الصّالِحینَ ٭ وَما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَاللّهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ﴾ فرمود اینچنین نیست که اگر در بین آنها چند عضو صالح بودند ما همه را محکوم به ضرب ذلت و مسکنت کنیم اینچنین نیست بلکه ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ﴾ یک گروهیاند که ﴿قائمة﴾ هستند حالا قائم به امراللهاند یا قائم به صلاتاند که قیام در برابر صیام ذکر میشود قائم به انجام وظایف الهیاند یا در لیل قائماند ﴿یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ﴾ را آن آیات الهی را که در کتب انبیای سلف آمده آنها را تلاوت میکنند آنها هم آیات است قرآن کریم آیاتی دارد تورات آیاتی دارد انجیل آیاتی دارد اینچنین نیست که آیه مخصوص قرآن باشد فرمود آیات الهی که در کتب انبیای سلف هست اینها تلاوت میکنند هم برای خودشان هم برای مردم هم برای خودشان تلاوت میکنند ﴿آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ﴾ هم برای مردم تلاوت میکنند در مسئله امر به معروف و نهی از منکر از آن جهت که خودشان تلاوت میکنند برای اینکه نظیر ﴿فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾ هست یا ﴿وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً﴾ هست و مانند آن از آن جهت که آمر به معروف و ناهی از منکرند کار انبیا را دارند که انبیا ﴿یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا﴾ و امثالذلک هست این تلاوت آیات یعنی تعلیم آیات تدریس آیات تبیین آیات تفسیر آیات و مانند آن هر دو کار را این گروه مخصوص از علمای اهل کتاب داشتهاند ﴿مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ﴾ که ﴿یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ﴾ نظیر آنچه که در سورهٴ «زمر» آمده که ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ﴾ که ﴿یَحْذَرُ اْلآخِرَةَ وَیَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾ اهل سجدهاند اهل قیاماند اهل رکوعاند بعد فرمود: ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذینَ لا یَعْلَمُونَ﴾ این درباره امت اسلامی هست آیهٴ محلّ بحث هم درباره امت اهل کتاب ﴿یَتْلُونَ آیاتِ اللّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ٭ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾ .
پرسش:...
فرق گذشتن قرآن بین گروههایی از اهل کتاب
پاسخ: اینها از همان اول تا زمان اسلام آن گروه کسانی بودند که ﴿یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ﴾ بودند ﴿وَیَقْتُلُونَ اْلأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقِّ﴾ بودند و عصیان داشتند تعدی این رذائل چهارگانه مایه ضرب ذلت و مسکنت شد ولی درباره گروهی دیگر اینچنین نیست اینها نه ﴿یَکْفُرُونَ﴾اند نه ﴿یَقْتُلُونَ﴾اند نه ﴿بِما عَصَوْا﴾ هستند نه ﴿کانُوا یَعْتَدُونَ﴾اند بلکه در مقابلش ﴿یَتْلُونَ﴾ هستند ﴿یَسْجُدُونَ﴾ هستند ﴿یُؤْمِنُونَ﴾ هستند ﴿یَأْمُرُونَ﴾ هستند امثال ذلک این خطراتی که متوجه آنهاست در اثر آن معاصی چهارگانه یاد شده است اینها اصل نبوت عامه را قبول دارند که خدا پیامبرانی دارد پیامبری دارد وحیای دارد رسالتی دارد این نبوت عامه است اینها قوانین کلی نبوت است نبوت خاصه اینکه نوح پیامبر است ابراهیم پیامبر است اسحاق و انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) پیامبرند تا برسد به موسی(علیهم السلام) اینها را میگویند نبوت خاصه از آن به بعد درباره شخص مسیح(علیه السلام) یا درباره شخص رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این را نمیپذیرند این بخش از نبوت خاصه را نمیپذیرند وگرنه اصل نبوت عامه را میپذیرند نبوت خاصه انبیای ابراهیمی(علیهم السلام) را میپذیرند و این آثار را هم که دارند لذا قرآن روی اینها صحه گذاشت همین که فرمود: ﴿وَمِنْ قَوْمِ مُوسی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ﴾ همین که فرمود از قوم موسی کسانی هستند که مردم را به حق دعوت میکنند معلوم میشود که نه تنها از آن معاصی چهارگانه مبرایند بلکه به خیلی از فضایل مزیناند اینها آنطور نیست که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ﴾ باشند اینها اینطور نیست که ﴿ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ﴾ باشند البته برابر آیهٴ سورهٴ «توبه» که قرائت شده است ﴿یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾ آن حکم دیگری است برای همه است اما آن کفر و قتل و عصیان و تعدی که مایه ضرب مسکنت است نظیر اسرائیل فعلی این درباره گروهی از آنها نبود
پرسش:...
علّت پرداخت نکردن جزیه در زمان حاضر
پاسخ: بله این کسی که دین حق را نمیپذیرد و کسی به آنها ستم نمیکند این مالیاتی که میخواهد بدهد این ضربی را که میخواهد بپردازد این را با ذلت میپردازد اینچنین نیست که حالا حواله بدهد این چون عمداً نمیپذیرد حالا اگر یک قراردادی شد که این هم جزء میثاق بینالملل شد یعنی گفتند مسلمانها را که در کشورهای دیگر زیر پوشش یک کشور کفر زندگی میکنند آنها هم باید سرانه بدهند یا مالیات بدهند اما ﴿عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ﴾ ممکن است این را به عنوان مصلحت نظام اسلامی بگویند نه به طور عادی باشد وگرنه آن .. معنوی هست برای اینها ضرب شده است ولی این ﴿إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النّاسِ﴾ که بگویند اگر شما از اینها جزیه گرفتید از مسلمانهای شما هم در کشورهای دیگر زندگی کنند جزیه میگیرند آن ممکن است که فعلاً مسکوت باشد تا خود ظهور حضرت(سلام الله علیه) لذا در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم اصلاً مسئله ضرب جزیه نیامده وگرنه به همین مسلمانهایی که در کشورهای دیگر زندگی میکنند میگویند شما هم باید جزیه بدهید اما وقتی خود حضرت(سلام الله علیه) ظهور کرد براساس «البیعةلله» همه اینها زیر پوشش حکومت اسلامی زندگی میکنند یعنی حکومت حکومت واحده است «البیعةلله» در حکومت اسلامی دیگر کسی نیست که بگوید که مسلمان باید جزیه بپردازد یا مانند آن.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است