display result search
منو
تفسیر آیات 118 تا 120 سوره آل‌عمران _ بخش دوم

تفسیر آیات 118 تا 120 سوره آل‌عمران _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 2 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 118 تا 120 سوره آل‌عمران _ بخش دوم"

خودی نبودن کفار از دیدگاه قرآن
خطوط کلی اسلام در روابط بین کفار و مسلمین
تبیین دوستی و دشمنی مسلمین با خودی و غیر خودی


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ اْلآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿118﴾ ‌ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ اْلأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ﴿119﴾ إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ ﴿120﴾

خلاصه مباحث گذشته
بعد از اینکه روابط داخلی مسلمین را تنظیم فرمود به ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا﴾ و خطر اختلاف و تفرقه را بازگو فرمود و اهل کتاب را هم با همه خصوصیاتی که دارند در صورتهای کلی ترسیم کرد، آن‌گاه فرمود شما با دشمنانتان، با بیگانه‌ها رابطه تنگاتنگ نداشته باشید که آنها را به درون مسائل سیاسی‌تان راه بدهید، این تعبیر خودی و بیگانه در تعبیرات عربی هم هست، فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ﴾ یعنی از بیگانه، چون خود مسلمین و مؤمنین جمعاً خود‌اند و غیر مسلم بیگانه است، نفرمود «لا تتخذوا بطانة من غیر المومنین» [بلکه] فرمود: ﴿مِنْ دُونِکُمْ﴾ چون آیات وحدت، ثابت کرد که شما یک واقعیت هستید، اگر یک واقعیت بودید غیر شما بیگانه است، شما خودی هستید به منزله خود یکدیگرید، لذا فرمود: ﴿لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ﴾.

خودی نبودن کفار از دیدگاه قرآن
چند مطلب را این بخش قرآن به عهده دارد: یکی اینکه دین، دین انزوا نیست؛ نمی‌گوید روابطتان را خواه سیاسی، فرهنگی اجتماعی یا اقتصادی و مانند آن از بیگانه‌ها قطع کنید فقط با مسلمین رابطه برقرار کنید، این¬‌طور نیست چون گذشته از اینکه برای این آیات، شأن نزولی ذکر کردند و آن شأن نزول نشان می‌دهد که محور نهی چیست، متن آیات، مستدل است دلیل و علت آن راز نهی را مشخص می‌کند، چون دلیل و علت همان¬طوری که تخصیص می‌دهد، تعمیم هم می‌دهد. بنابراین از این آیات استفاده نمی‌شود که شما با غیر مسلمانها اصلاً رابطه برقرار نکنید غیر مسلمینی که دارای این اوصاف رذیله چندگانه‌اند از آنها بپرهیزید، آن‌ هم پرهیز به این معناست که آنها را بطانه قرار ندهید، راز‌دارتان قرار ندهید نه اینکه کلاً رابطه را قطع کنید.

خطوط کلی اسلام در روابط بین کفار و مسلمین
این آیه به انضمام بحثهایی که قبلاً در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» گذشت با زمینه آیهٴ سورهٴ «ممتحنه» این خطوط کلی روابط بین‌الملل را تبیین می‌کند. در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» آیهٴ 28 این‌چنین بود: ﴿لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ﴾ یعنی مسلمانها، مسلمین را رها بکنند [و] بروند به سراغ غیر مسلم و آنها را هم اولیای خود قرار بدهند، خواه به معنای ولیّ و سرپرست، خواه به معنای دوستان درونی ﴿وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فی شَیْ‏ءٍ إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً﴾؛ مگر در حال تقیه باشید که مستثناست ﴿وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصیرُ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» فرمود که کافرانی که به شما ستم نکردند برقراری روابط دوستانه با آنها مجاز است. آیهٴ هشت و نه سورهٴ «ممتحنه» این است: ﴿لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ﴾؛ کافرانی که درباره دین شما به مقاتله برنخواستند و شما را تبعید نکردند [و] به تمامیت ارضی شما آسیب نرساندند یا شما را از سرزمینتان محجور نکردند، خدا نهی نمی‌کند که نسبت به اینها برّ و نیکی کنید، بلکه برّ و قسط و عدل را نسبت به اینها روا بدارید که ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ﴾ ولی ﴿إِنَّما یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ﴾ نسبت به کافرانی که سوابق سوء داشتند؛ با شما مبارزه کردند، قتال کردند، شما را از سرزمینتان دور کردند و در تبعیدتان مظاهره و هماهنگی کردند، کمک یکدیگر بودند پشتیبانی کردند، خدا نهی می‌کند که آنها را اولیای خود قرار بدهید با آنها تولی داشته باشید، بلکه موظف هستید از آنها تبری داشته باشید ﴿وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ﴾ خب، پس نسبت به کافران این دو حکم را به طور تفصیل بیان فرمود و از هم جدا کرد. پس دین، دین انزوا نیست که با بیگانه‌ها رابطه نداشته باشید، بلکه با بیگانه‌هایی که دارای این رذایل‌اند رابطه برقرار نکنید، آن ‌هم در حد بطانه ولی اگر کسی این رذایل را نداشت، ارتباط با آنها جایز است.

غیر خودی بودن مسلمانانی که دچار رذایل اخلاقی هستند
مطلب دیگر آن است که علت همانطور که مخصص است، معمم است. اگر کسی به ظاهر، مسلمان شناسنامه‌ای بود و از نظر نژاد، مسلمان بود ولی به همین دردها و رذایل مبتلا بود آنها را هم نباید به پستهای کلیدی رساند، مَحرم اسرار کرد چون دلیل، هم تعمیم می‌دهد هم تخصیص. حالا اگر کسی به ظاهر مسلمان بود ولی ﴿وَدُّوا ما عَنِتُّمْ﴾ بود ﴿قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ﴾ بود، جزء این گروه بود باز نمی‌شود اینها را بطانه قرار داد. پس ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ﴾ یعنی دون شمایی که مؤمنین راستین هستید، حالا آن افرادی که مثل شما نیست، خواه مسلمان نباشد یا مسلمان صوری باشد.

پرسش:...
پاسخ: بله دیگر، چون نهی می‌کند چون در آیهٴ هشت فرمود که از برّ و قسط نهی نمی‌کند، در آیهٴ نه فرمود: ﴿إِنَّما یَنْهاکُمُ﴾ که ﴿أَنْ تَوَلَّوْهُمْ﴾ با اینها رابطه نداشته باشید، نه اینکه اینها را ولیّ و سرپرست قرار ندهید، بلکه دوست هم قرار ندهید. البته، یک ارتباط بیرونی که آنها از اسرار آدم آگاه نباشند، داد و ستد باشد خرید و فروش باشد؛ اما نه در حد تولی، آن خب، عیب ندارد.

بیان دو اصل کلی در روابط بین‌المللی اسلامی
پرسش:...
پاسخ: بله؛ اگر گروه عظیمی زیر پوشش اینها در اسارت اینها به سر می‌برند و این رابطه می‌تواند دو قشر عظیم مسلمانها را به هم مرتبط کند، می‌شود با ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾ آن رابطه را هم برقرار کرد، چون اگر دو گروهی باشند که یکی مسلمان باشند و دیگری کافر، مشمول همین دلیل هست؛ اما اگر دو گروه باشند که هر دو مسلمان¬اند و یکی از این دو گروه، زیر پوشش غیر مسلم به سر می‌برد، می‌توان در اثر ارتباط غیر کلیدی، آن روابط اسلامی دو گروه را حفظ کرد. اصل اینکه غیر مسلمان با مسلمان هماهنگ نیست این را در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» هشدار داد؛ آیهٴ 82 سورهٴ «مائده» این است که ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصاری ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ وَ رُهْبانًا وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ پس آنها دشمن‌اند و حرف آنها هم براساس فرصت و انحصارطلبی این است که ﴿لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ اما آیا اسلام هم همین حرف را می‌زند که ﴿لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ که اصل بر انزوا و حصر است یا نه اصل بر برقراری روابط است «الا ما خرج بالدلیل». آیهٴ هشت و نه سورهٴ «ممتحنه» در تأسیس اصل، نقشی دارد، اصل این است که نظام اسلامی با غیر اسلامی در رابطه است «الا ما خرج بالدلیل»، نه اینکه اصل آن است که نظام اسلامی با بیگانه‌ها رابطه نداشته باشد «الا ما خرج بالدلیل»، صرف اینکه طرف مقابل، مسلمان نیست نمی‌شود رابطه را قطع کرد یا نسبت به آنها برّ و قسط روا نداشت، بلکه اگر طرف مقابل در صدد ایذای اسلام یا مسلمین است، آنجاست که باید هوشیار بود و با آنها رابطه بطانه‌ای نداشت. در بخشهای دیگر همین سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آنجا هم مشخص کرد، فرمود چه گروهی هستند که نمی‌شود آنها را محرم راز قرار داد.

در آیهٴ 51 سورهٴ «مائده» فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ﴾؛ با آن بیگانه‌ها و در همان سورهٴ «مائده» آیهٴ 57 فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفّارَ أَوْلِیاءَ﴾ خب، این مشخص است که مرکز نهی، جایی است که آنها دین انسان را لهو و لعب اتخاذ کنند. حالا اگر کسی کاری با دین آدم نداشت، گفت من به دین شما عقیده دارم [و] با داشتن دو عقیده متخالف ما یک زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشیم، ظاهر این را گفت و باطن هم خلاف این از او کشف نشد، می‌شود با اینها رابطه برقرار کرد؛ اما نه اینکه پست کلیدی را آدم بدهد آنها را محرم اسرار خود قرار بدهد. پس اصل، بر حفظ ارتباط است «الا ما خرج بالدلیل» نه اینکه اصل، عدم ارتباط است «الا ما خرج بالدلیل» این یک مسئله، مسئله دیگر این است که در پستهای کلیدی و بطانه‌گیری اصل، بر منع است «الا ما خرج بالدلیل» نه اینکه اصل، بر جواز باشد «الا ما خرج بالدلیل». دو گونه رابطه، نظام اسلامی با دیگران دارد: یکی روابط بین الملل و عموم که این کار به راز‌داری و آشنایی به اسرار و بطانه‌گیری و امثال‌ذلک نیست. در اینجا اصل بر جواز است «الا ما خرج بالدلیل»؛ یکی اینکه بخواهند اینها را محرم اسرار قرار بدهند، راز‌دار بکنند، کارهای کلیدی بدهند [و] مسائل عمیق سیاسی را با اینها در میان بگذارند این اصل، منع است «الا ما خرج بالدلیل». خب، اینکه در آیات دلیل را مشخص فرمود، فرمود ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ کذا و کذا، این دلیل را خوب مشخص می‌کند. بنابراین دین اسلام یک دین انزوایی نیست که بگوید: ﴿وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاّ لِمَنْ تَبِعَ دینَکُمْ﴾ بلکه دین آزادی است و زندگی مسالمت‌آمیز و روابط بین الملل را امضا می‌کند «الا ما خرج بالدلیل» این دو مسئله هم جدای از هم است.

جمع بین دو اصل خودی نبودن غیرمسلمان و ارتباط با آن
پرسش:...
پاسخ: غرض این است که در همین آیه محلّ بحث، بطانه را به همان ولیجه معنا کردند، «ولیجه» یعنی کسانی که از آنها به عنوان دُخلا یاد می‌کنند به تعبیر مرحوم شیخ در تبیان یعنی کسانی که در اندرون راه دارند، ولیجه، بطانه، دخیل. در این قسمتها که فرمود اینها را ولیجه قرار ندهید یعنی اینها را راز‌دار قرار ندهید یعنی بطانه قرار ندهید، این ناظر به همان مسئله دوم است که اصل، منع است «الا ما خرج بالدلیل» آیاتی که در سورهٴ «ممتحنه» بود اصل را در تأسیس اصل می‌گفت جواز است «الا ما خرج بالدلیل» یعنی اصل برقراری روابط بین الملل جایز است «الا ما خرج بالدلیل» ولی اصل راز‌داری و ولیجه و بطانه و دخیل‌گیری و ولیّ اتخاذ کردن و امثال‌ذلک اصل، منع است «الا ما خرج بالدلیل»، لذا این دو تا مسئله چون با دو دستگاه تأسیس اصل می‌شوند، مباین هم هم نخواهند بود.

پرسش:...
پاسخ: چون دو تا مسئله است ما نباید مستثنیات یکی از این دو مسائل را با مسئله دیگر یکجا ذکر بکنیم. در هر مسئله‌ای قیدی دارد و خواهشی هست. مسئله آن است که اصل برقراری روابط با بیگانه‌ها چطور است، آیا اصل، منع است «الا ما خرج بالدلیل» یا اصل، جواز است، این یک مسئله است. مسئله دوم بطانه‌گیری ولیجه‌گیری، راز‌دار بودن کارهای کلیدی دادن اینجا چطور، اینجا اصل، منع است «الا ماخرج بالدلیل» یا اینجا هم اصل، جواز است «الا ما خرج بالدلیل».
پرسش:...
پاسخ: نه؛ غرض آن است که دو تا مسئله جدای از هم است: یک مسئله آن است که اسلام می‌گوید با هیچ کس رابطه برقرار نکن و منزوی باش «الا ما خرج بالدلیل» یا اصل، برقراری روابط است «الا ما خرج بالدلیل» این یک مسئله است که آیات سورهٴ «ممتحنه» در تأسیس این اصل می‌گوید اصل، جواز است . مسئله دوم این است که اگر کسی خواست کارهای کلیدی را با بیگانه‌ها در میان بگذارد، بدهد آنها را ولیجه، آنها را بطانه آنها را ولیّ اتخاذ بکند آیا اصل منع است «الا ما خرج بالدلیل» یا اینجا هم اصل جواز است «الا ما خرج بالدلیل» اینجا اصل، منع است. اینجاست که مرتب آیات سورهٴ «بقره»، آیات سورهٴ «مائده»، آیات سورهٴ «آل عمران» و آیات سایر سور نهی است: ﴿لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا﴾ این نهی است و دلیل این نهی هم ما را به آن نکته این کار آشنا می‌کند و آن این است که اینها به این اوصاف چندگانه پلید مبتلایند. حالا اگر کسی از یک سلامت سریره‌ای برخوردار بود حالا یا برای اینکه حق برای او روشن نشد یا اینکه توانست نسبت به مسلمین بی‌تفاوت بماند، هیچ‌گونه عداوتی، بغضایی با اسلام و مسلمین ندارد [و] او را هم به عنوان یک دین دارد نگاه می‌کند و کینه‌ای در او نیست، سعی می‌کند محبت متقابل داشته باشد نه یک جانبه، این را خب این آیات نمی‌گیرد، چون علت، همان-طوری که مخصص است معمم هم هست. چه اینکه اگر کسی به ظاهر از نظر نژاد، مسلمان هست ولی این رذایل را داراست آیات او را هم می‌گوید که شما کار کلیدی ندهید، بطانه نگیرید، ولیجه نگیرید و مانند آن؛ چرا، چون ﴿لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً﴾ و مانند آن. خب، پس این دو تا مسئله و دو تا اصل در تأسیس این دو مسئله.

باقی گذاشتن راههایی برای ارتباط و پیوند با غیرمسلمانان
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، لذا در همان سورهٴ «ممتحنه» دارد که اگر با کسی بد هستید یک راه آشنایی و آشتی را هم حفظ بکنید ﴿عَسَی اللّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً﴾ شاید یک وقت رابطه‌تان خوب شد، حالا که رابطه‌تان بد است تمام عداوت را اعمال نکنید، بالأخره شما در یک خانواده دارید زندگی می‌کنید، شما که نمی‌توانید دورتان را احصار کنید که، اگر با کسی هم قطع رابطه کردید این‌چنین نباشد که تا آن آخر این عداوتتان را اعلام و اعمال بکنید، راهی برای آشتی و آشنایی داشته باشید، آیهٴ هفت سورهٴ «ممتحنه» این است که ﴿عَسَی اللّهُ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذینَ عادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً﴾.
پرسش:...
پاسخ: در همین آیهٴ هفت سورهٴ «ممتحنه» است. نه، آنکه بحثش گذشت به تأسیس اصل، غرض این است که اسلام نمی‌گوید حالا که رابطه را قطع کردید برای همیشه رابطه را قطع کنید، شما بشرید [و] ناچارید [که] روی زمین زندگی بکنید، خیلی از مواهب طبیعی است که در دیار آنهاست، چه اینکه در دیار شما هم مواهب طبیعی هست. بالأخره باید با هم زندگی کنید و اگر رابطه باشد احیاناً شما می‌توانید پیامتان را به آنها برسانید، این‌چنین نباشد که بالکلّ همه انحای پیوند را قطع کنید. خب، پس در اصل ارتباط، اصل جواز است «الا ما خرج بالدلیل»؛ اما در آن مسئله دوم که کارهای کلیدی و راز‌داری و بطانه و ولیجه و دخیل و ولیّ و امثال‌ذلک است این اصل، منع است «الا ما خرج بالدلیل».

منظور از ﴿مِنْ دُونِکُمْ﴾ و ﴿لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً﴾ در آیه
خب اینکه فرمود: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ﴾ این کلمه ﴿مِنْ دُونِکُمْ﴾ نشان می‌دهد که مسلمین خودی‌اند، آنها بیگانه‌اند ﴿لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً﴾ این «ألٰا» یعنی «قصر»؛ قصور کرد، کوتاهی کرد. در سورهٴ مبارکهٴ «نور» که فرمود: ﴿وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ﴾ آیهٴ 22 سورهٴ «نور» که فرمود: ﴿وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبی وَ الْمَساکینَ﴾ یعنی آنها که دارای فضل هستند یعنی ما به آنها روزی زائد دادیم، رزق آنها را توسعه دادیم حالا رزق ظاهری یا معنوی، اینها کوتاهی نکنند که به مساکین و ذوی¬القربی ندهند، بلکه اهل بلوغ باشند نه اهل قصور و مساکین و فقرا را زیر پوشش بگیرند. این ﴿لا یَأْتَلِ﴾ از همین ماده «ألٰا» است یعنی قَصَرَ، ﴿لا یَأْتَلِ﴾ یعنی «لا یقتصر» کوتاهی نکنند دشمنان دین، کوتاهی نمی‌کنند در ایجاد خَبل و خبال. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود اینها اگر به سراغ شما بیایند، خبال ایجاد می‌کنند یعنی فساد ایجاد می‌کنند. در جنگ اگر شرکت کنند اینطور است. آیهٴ 47 سورهٴ «توبه» این است که ﴿لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ﴾ یعنی در جمع شما باشند ﴿ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً﴾ جز بی‌نظمی و فساد، کاری از این به ظاهر مسلمان صادر نخواهد شد، اینها منافق حقیقی‌اند و در روز خطر خودشان را به کفر می‌کشانند منافق، چون باطناً کافر است و ظاهراً مسلم، این‌چنین نیست که انسان دو تا اصل داشته باشد: یکی ظاهر و دیگری باطن، خب، اصل همان باطن اوست و ظاهر، فرع است نه اصل، لذا روز خطر اصل بر فرع غالب می‌شود، اگر ظاهر هم مثل باطن اصل بود خب ممکن بود در روز خطر، وضع اینها روشن نشود که به کدام سمت گرایش دارند ولی چون اصل انسان همان لبّ اوست، این «اصل الانسان لُبّه» براساس اصالت روح و اصالت قلب و عقل، انسان را معرفی می‌کند که انسان یک اصل دارد که روح او و قلب اوست و یک فرع دارد که اعضا و جوارح او هستند، چون هر دو اصل نیستند و یکی اصل است، منافق از نظر اصل، کافر است و از نظر فرع، مسلم لذا در روز خطر به سمت آن اصلش که قلب است گرایش پیدا می‌کند، لذا فرمود وقتی حادثه رخ داد ﴿هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِْلإیمانِ﴾ یعنی امروز که روز خطر است اینها به سمت کفر نزدیک‌اند، چون قلباً کافرند و از نظر اعضا و جوارح، مسلمان و چون «اصل الانسان لُبّه»، ﴿هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِْلإیمانِ﴾.

ترکیب نحوی ﴿خبالاً﴾ و کنایه بودن ﴿أَفْوَاهِهِم﴾ از تمام جوارح
پرسش:...
پاسخ: اینها چون ترسویند دیگر، منافق‌اند از آنها برنمی‌آید ولی مسلمین را تضعیف می‌کنند. خب این ﴿لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً﴾ را بعضی خواستند بگویند دو تا مفعول گرفته: یکی «کُم»؛ یکی ﴿خبالاً﴾ نظیر آیهٴ چهار سورهٴ «توبه» که فرمود: ﴿إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا﴾، «نقصه شیئاً» که در اینجا دو تا مفعول گرفته، اینجا هم ﴿لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً﴾ یعنی «لاینقصونکم خبالاً» یعنی در ایجاد خبال و فساد، قصور و نقصی را روا نمی‌دارند ولی خب دیگران گفتند این ﴿خبالاً﴾ تمیز است و مانند آن، نه مفعول ثانی، اگر مفعول ثانی باشد این «لا یَأْلُونَ» باید تضمین بشود یعنی «لایمنعونکم خبالاً» یا تضمین، نظیر قصور معنای نقص را داشته باشد، نظیر آیهٴ چهار سورهٴ «توبه» که ﴿لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا﴾ اینجا هم ﴿لا یَأْلُونَکُمْ خبالاً﴾ یعنی در برقراری خبال و ایجاد فساد، هیچ قصوری را روا نمی‌دارند. خب ﴿لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً﴾ که این گذشت ﴿قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ﴾؛ از دهان اینها، حالا دهان اینها منظور تنها گفتار نیست، بلکه رفتار و نوشتار اینها هم هست این کلمه دهان کنایه از سایر جوارح هم هست، مثل اینکه کلمه قول، کنایه از همه کارهاست، اینکه ما می‌گوییم حرف اینها چیست نه یعنی فقط آنچه را که می‌گویند چیست، آنچه را که می‌گویند، آنچه را که می‌نویسند آن خط مشی را می‌گویند حرف.

اینکه فرمود از افواه اینها بغضا ظهور می‌کند از دهان اینها، این دهان کنایه از سایر اعضا و جوارح است یعنی هر چه از دستشان برمی‌آید همان شراره بغض و غضب است، خواه به صورت گفتار باشد خواه به صورت رفتار، نوشتار و مانند آنها ﴿قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ﴾ این دو سه قید، چون ﴿وَدُّوا ما عَنِتُّمْ﴾ هم بود. این ﴿وَدُّوا ما عَنِتُّمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» کلمه ﴿لأَعْنَتَکُمْ﴾ و امثال‌ذلک آنجا این بحث گذشت، آیهٴ 220 سورهٴ «بقره» این بود که ﴿وَ لَوْ شاءَ اللّهُ َلأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ که «عنت» یعنی ضرر و مشقت، «اعِنات» یعنی به ضرر و مشقت انداختن. در اینجا فرمود آنها ﴿وَدُّوا ما عَنِتُّمْ﴾ یعنی «ودوا عنتکم»؛ مشقت شما را دوست دارند، همین معنا در آیه بعد بازتر شد. پس اولین رذیلت آنها این است که ﴿لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً﴾ دوم این است که ﴿وَدُّوا ما عَنِتُّمْ﴾ سوم این است که ﴿قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ﴾ چهارم آن است که ﴿وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ﴾.

پرسش:...
پاسخ: درست است، آن‌ هم همین¬طور است. آن منظور کلام تنها گفتار نیست، رفتار و نوشتار هم هست آن نیت پلیدی که انسان دارد از لابه¬لای مکتوب او هم ظهور می‌کند، از نوشته‌های او از رفتار او هم مشخص می‌شود، لذا در سورهٴ 47 که به نام مبارک حضرت(سلام الله علیه) بود آنجا فرمود آنها که ضغن و حقد و کینه اسلام و مسلمین را در دل دارند، خیال می‌کنند که ذات اقدس الهی آن کینه مستتر را ظاهر نمی‌کند ، می‌کند. حالا گاهی به صورت قول است گاهی به صورت فعل است گاهی به صورت کتابت است و مانند آن؛ منتها قول یک امر رایج است، مثل همان آیهٴ سورهٴ «ق» که فرمود: ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾ اینکه اختصاصی به قول ندارد که، خب حالا انسان هر حرفی که می‌زند فرشته‌ها می‌نویسند. خب، هر چیزی را که می‌نویسد چطور، هر قدمی که برمی‌دارد چطور، هر جایی را که نگاه می‌کند چطور، او هم همین¬طور است دیگر ﴿ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ﴾ شامل می‌شود «ما ینظر من شیء، ما یسمع الی شیء و لا یأکل شیئاً و لایبصر شیئاً و لایکتب شیئاً» ﴿إِلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ﴾ دیگر. قول در این‌گونه از موارد، کنایه از مطلق تصرف است. خب، اینکه فرمود: ﴿قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ اْلآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾ نوعاً فرمودند که منظور از این آیات یعنی نشانه‌های دشمن‌شناسی را ما برای شما تبیین کردیم که منظور از این آیات، آیات الهی نیست، نظیر سایر موارد، بلکه آیات معنای لغوی خود را دارد یعنی علامات و نشانه‌ها، نشانه‌های دشمن‌شناسی را ما مشخص کردیم و هر جا این نشانه بود شما آنها را ولیجه و بطانه اتخاذ نکنید. این معنا حق است؛ اما می‌شود گفت که آیات الهی که تولی و تبری از بارزترین آیات الهی است و دستورات الهی است ذات اقدس الهی این‌چنین برای شما مستدل می‌کند، مبیّن می‌کند که با چه کسی ولیّ باشید و چرا و از چه کسی تبری کنید و چرا.

تبیین دوستی و دشمنی مسلمین با خودی و غیرخودی
خب، این بحث هنوز تمام نشد، چهار رذیله از رذایل کسانی که نباید آنها را کارهای کلیدی داد یا در مدیریت، اینها که الآن در نظام تلاش و کوشش می‌کنند که شرایط مدیریت، اوصاف مدیریت آفات مدیریت اخلاق کارگزاران آداب کارگزاران و امثال‌ذلک را بنویسند این آیات خوبی است که ذات اقدس الهی ما را راهنمایی می‌کند که کارهای کلیدی را به چه کسی بدهید، محرم‌داری را، چه اینکه مسائل خصوصی هم همین¬طور است، هر کسی در مسائل اجتماع خودش هم اگر بخواهد دوستی داشته باشد، رفیقی که محرم راز است داشته باشد، باید اینها را شناسایی کند. این آداب زندگی است، اینها انسان را زنده می‌کند؛ هم در مسائل زندگی فردی و هم در مسائل اجتماعی و هم از نظر مسائل کلی که در یک نظام حاکم است. فرمود رذیلهٴ دیگر این است که ﴿ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ﴾ شما در اثر آن صفای ضمیر به عنوان اینکه اصالت الصحه قائل‌اید حمل می‌کنید فعل کسی را بر صحت و اصل را بر محبت قرار می‌دهید، اینها را دوست خودتان قرار می‌دهید، به اینها علاقه‌مندید دوست اینهایید؛ اما دوستی‌تان یک جانبه است، شما دوست اینهایید ولی آنها دوست شما نیستند. این کلمه ﴿ها أَنْتُمْ أُولاءِ﴾ در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» به سبک دیگر گذشت. در اینجا فرمود: ﴿ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ﴾ این ﴿ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ﴾ آیهٴ 66 سورهٴ «آل عمران» این بود که شما همانهایی هستید، این شما همانهایی هستید که ﴿ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ﴾ این در صدر آیه گاهی قرار می‌گیرد تا مخاطب را هشدار بدهد. این«ها» گاهی روی اسم اشاره قرار می‌گیرد می‌شود هولاء، گاهی تنها ذکر می‌شود، مثل همین آیه فرمود: ﴿ها أَنْتُمْ أُولاءِ﴾ نفرمود ‌﴿ها أَنْتُمْ هؤُلاَءِ﴾ نظیر آیهٴ 66 همین سورهٴ «آل عمران» نیست که اینها به روی اسم اشاره هم آمده باشد. فرمود ‌﴿ها﴾ این حرف تنبیه است؛ آگاه باشید! شما همانهایی هستید که روی ساده‌لوحی‌تان اینها را دوست دارید ولی اینها دوستان شما نیستند هوشیار باشید، ساده‌لوح نباشید ﴿ها أَنْتُمْ أُولاءِ﴾ شما همانهایی هستید که ﴿تُحِبُّونَهُمْ﴾ این دشمنانتان را دوست دارید؛ اما ﴿وَ لا یُحِبُّونَکُمْ﴾ پس این رذیلت پنجم که به جای اینکه جزای احسان را به احسان بدهند، جزای احسان را به اسائه می‌دهند، جزای محبت را به محبت بدهند، جزای محبت را با ترک محبت می‌دهند ﴿ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ﴾ اما ﴿وَ لا یُحِبُّونَکُمْ﴾ این می‌شود ارتباط یک جانبه، نه دو جانبه.

بیان ایمان مسلمین به کتب آسمانی
رذیلت ششمش این است که ﴿وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ﴾ شما به همه کتاب و به کتابهای همه ایمان دارید به کتابهای همهٴ انبیا و به همه مطالب کتاب خودتان ایمان دارید. این دو تا موجبه کلیه است شما به تمام کتابهای آسمانی به کتاب همه انبیا و به همه مطالبی که در کتاب خودتان هست ایمان دارید ﴿وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ﴾ اما آنها این‌چنین نیست، آنها به کتابهای همه انبیا مؤمن نیستند، برای اینکه به قرآن ایمان ندارند، نسبت به کتاب خودشان هم ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ﴾اند، که ﴿وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً﴾ اینها دو تا موجبه جزئیه دارند شما دو تا موجبه کلیه دارید. خب، شما با اینها خیلی فرق می‌کنید. این فضیلتی است برای شما و رذیلتی است برای آنها به عنوان ششمین عامل پرهیز.

وجود کینه و نفاق در غیرمسلمانان
هفتم ﴿وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ اْلأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ﴾ اینها دو چهره‌اند شما هم باید از دو چهره اینها باخبر باشید. اینها وقتی با شما هستند می‌گویند ما حرفهای شما را تصدیق داریم، حالا ذیل آیه گرچه ناظر به منافقین است؛ اما این تعلیل آن روحش را حفظ می‌کند ذیل آیه، راجع به منافقین است، چه اینکه از شأن نزول بعضی از نقلهای تاریخی برمی‌آید ولی حالا اگر کسی جزء منافقین دینی نبود ولی جزء منافقین سیاسی بود، ظاهراً در این روابط و برخوردها می‌گوید ما به تمامیت ارضی شما طمعی نداریم؛ اما باطن [در] تصمیم دیگر می‌گیرند، خب آن را هم آیه شامل می‌شود. این‌چنین نیست که دلیل، او را نگیرد. فرمود که اینها کسانی هستند که وقتی با شما هستند برخورد کردند ﴿قالُوا آمَنّا﴾ ما حرف شما را تصدیق داریم ﴿وَ إِذا خَلَوْا﴾؛ از شما خالی شدند، به جمع خودشان رفتند این سر انگشتشان را گاز می‌گیرند روی شدت غضب که این کنایه از ﴿عَضُّوا عَلَیْکُمُ اْلأَنامِلَ﴾ یعنی انسان متأثر یعنی انسان غضبناک که دستش به جایی بند نشد یا به عنوان سبابه متندم، این انگشت سبابه را می‌گزد یا انامل دیگری را گاز می‌گیرد، این نشانه غضب است. در قرآن کریم فرمود که کافر تمام تلاشها و کوششها را در دنیا انجام می‌دهد که به مقصد برسد، وقتی مُرد می‌بیند که دستش خالی است و همه آن خدماتی که انجام داده است رخت بربست و سراب شد، آن¬وقت ﴿یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیْهِ﴾ هر دو دستش را گاز می‌گیرد. این نشانه شدت تحسر اوست و شدت عصبانیت و غضبناکی اوست ﴿یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیْهِ﴾ که ﴿یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً﴾ و مانند آن اینجا هم ﴿عَضُّوا﴾ یعنی گاز می‌گیرند علیه شما، انگشتان خودشان را از شدت غیظ و غضب که نمی‌خواهند شما مستقل باشید، نمی‌خواهند شما از رفاه برخوردار باشید.

تبیین معنای ﴿مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ﴾ و ﴿عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ﴾ در آیه شریفه
آن‌گاه همانطوری که در پایان آیهٴ قبل فرمود: ﴿قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ اْلآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ﴾ در اینجا هم می‌فرماید که ﴿قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ﴾ این یک فرمان است، این ﴿قُلْ مُوتُوا﴾ نه اینکه در برخورد بعدی به اینها بگویید: ﴿مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ﴾ این معنایش این نیست که [بلکه] معنایش این است که شما شرّ اینها را از ذات اقدس الهی مسئلت کنید که برطرف کند، به اینها بگویید در باطن به اینها بگویید در غیظتان بمیرید ما همین وضع مستقلی که داریم، داریم این یک، و از خدا هم بخواهید که شر اینها را به خود اینها برگردد و ریشه‌کن بشود دو، ﴿قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ﴾ نه اینکه حالا در جلسه بعد به اینها بگویید بروید از شدت غضب بمیرید تا آنها بگویند ما غضبی نداشتیم. خب، رابطه‌تان با خدا این باشد که سقوط آنها را طلب کنید و بدانید هم که اینها در غیاب شما خشمگین‌اند و سقوط شما را طلب می‌کنند و اینکه شما با خدا این رابطه را برقرار کنید، سرّش این است که ﴿إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ﴾ ذات اقدس الهی به آنچه ذات‌الصدر است می‌داند. یک وقت است انسان چیزی را در جیب خود پنهان کرده یا چیزی را در دست دارد خب، خدا می‌داند. چیزی را در دل دارد؛ آن خاطراتی که در دل مستتر است آن خاطرات را می‌گویند ذات¬القلب یعنی اوست که در دل است، اوست که در صدر است او ذات‌الصدر است ذات‌القلب است ذات‌البطن است ﴿عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ﴾ یعنی ﴿عَلیمٌ﴾ به خاطراتی که این خاطرات دارای دل‌اند یعنی در دل مستقرند، نه اینکه به صدر عالم است به صدر که عالم است به خاطراتی هم که در دل مستقرند و مستتر آنها را هم عالم است، چون از آنها عالم است شما را باخبر کرده که قلبشان این‌چنین است.

شادی غیرمسلمین از آسیب دیدن مسلمانان
آن‌گاه رذیلت بعدی که از اینها یاد می‌کند این است که می‌فرماید: ﴿إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها﴾ آنها این‌چنین‌اند که حالا اگر از دست خود آنها آسیبی به شما نرسید ولی طبق علل و عواملی حالا یا روی مشکلات درونی شما یا از جای دیگر به شما کمترین آسیبی برسد، اینها خوشحال می‌شوند یا کمترین رفاهی برسد اینها نگران می‌شوند. درباره رفاه، تعبیر به «مَس» کرد، فرمود: ﴿إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾، «مَس» آن حسنه کم که فقط برخورد بکند یعنی تماس داشته باشد نه اصابه، کمی هم حسنه و رفاه به شما برسد اینها نگران می‌شوند؛ به خیر کم شما هم راضی نیستند، هیچ راضی نیستند به شما خیری برسد ﴿إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾؛ بدشان می‌آید.
پرسش:...
پاسخ: بله؛ نه این کل این فرازها، کل این مقطع زمینه است تا وارد بشویم در سرفصل بعد که فرمود: ﴿وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّی الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ﴾ این بدون اینکه نامی ببرد با ضمیر هم سخن می‌گوید، معلوم می‌شود که درباره همان اسم ظاهری است که قبلاً گذشت وگرنه این یک سرفصل جدایی نیست که با ضمیر شروع بشود. اول فصل با ضمیر شروع نمی‌شود، اینکه فرمود: ﴿إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾ معلوم می‌شود این ﴿تَسُؤْهُمْ﴾ به همان ﴿مِن دونکم﴾ برمی‌گردد، همه این ضمایر به آنها برمی‌گردد. فرمود که ﴿إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ﴾ بدشان می‌آید؛ اما ﴿وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ﴾ اگر مصیبتی به شما که ناگوار است برسد ﴿یَفْرَحُوا بِها﴾؛ فوراً خوشحال می‌شوند. خب، حالا سؤال ماییم و دشمنان بیگانه که دارای این همه رذایل‌اند بعضی رذایل اخلاقی‌اند، بعضی رذایل سیاسی‌اند، بعضی رذایل فرهنگی‌اند که اگر اینها باز بشود مشخص می‌شود که به چند رذیلت برمی‌گردد. خب، ما با اینها چه کنیم، فرمود: ﴿إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ﴾؛ صبر و استقامت داشته باشید پیروزید.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:47

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن