display result search
منو
تفسیر آیات 23 تا 25 سوره یونس

تفسیر آیات 23 تا 25 سوره یونس

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 12 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 23 تا 25 سوره یونس"

بسیاری از مردم در حال خطر به یاد خدا می‌افتند همین که به ساحل امن رسیدند به جای شکر، کفران نعمت می‌کنند
فرمود واستعینوا بالصبر والصّلاة؛ روزه وسیله است نماز وسیله است

بسم الله الرحمن الرحیم
فَلَمَّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ٭ إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ٭ وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

اصل کلی را در آیهٴ 21 فرمود طبع اکثری مردم این است وقتی فشاری ببینند و بعد آن فشار با رحمت الهی برطرف بشود و مشمول نعمتی بشوند به جای سپاسگذاری و حق شناسی به کفران نعمت می‌پردازند و در آیات الهی مکر می‌کنند که قهراً ثمرهٴ تلخ آن را خواهند دید بعد نمونه‌ای ذکر فرمود که بسیاری از مردم وقتی سفر دریایی می‌کنند در حال خطر به یاد خدا می‌افتند همین که به ساحل امن رسیدند به جای شکر، کفران نعمت می‌کنند در تفسیر المنار چون جریان شفاعت، توسل و مانند آن برای ایشان حل نشد می‌گویند به اینکه از قرآن برمی‌آید که مشرکان در حال تضرع، موحدانه خدا را می‌طلبند ولی کم نیستند افرادی که در مصر و اطراف مصر زندگی می‌کنند اینها در خطرهای دریایی و مانند آن به فکر اشخاص معین هستند به فکر کسانی که در قبور مدفون هستند به فکر توسل به اموات هستند گاهی هم افرادی در گوشه و کنار جهان پیدا می‌شوند که خضر را می‌طلبند الیاس را می‌طلبند و مانند آن، اگر واقعاً کسی در مصر و امثال مصر که از همان مرز و بوم آنهاست چنین تفکری داشته باشد که بالاستقلال از این افراد کمک بگیرد خوب اشکال ایشان وارد است اما اگر منظورش طعن بر امامیه و امثال اینها باشد این وارد نیست برای اینکه کسانی که به خضر سلام الله علیه، به الیاس سلام الله علیه مخصوصاً به وجود مبارک ولیّ عصر ارواحنا فداه متوسل می‌شوند هرگز اینها را منشأ تأثیر ذاتی نمی‌دانند مستقل بالذات نمی‌دانند فاعل بالذات نمی‌دانند خدای سبحان فرمود ﴿واتبغوا إلیه الوسیلة﴾ این یک اصل است چه وسیله است چه وسیله نیست نمی‌شود به این آیه تمسک کرد چون تمسک به عام در شبهه مصداقیه خود عام است این هم اصل دوم وعده قرآن فرمود ﴿واستعینوا بالصّبر والصّلاة﴾ روزه، وسیله است نماز، وسیله است در روایات فراوان آمده است که ولایت اهل بیت علیهم السلام وسیله است اینها وسیله هستند ما که نماز می‌خوانیم به نماز استعانت می‌کنیم بالاخره نماز، فعل است موجودِ امکانی است مگر ما از نماز تأثیر بالاستقلال می‌طلبیم تأثیر بالذات می‌طلبیم یا در حدّ وسیله نماز و روزه و امثال ذلک را تلقی می‌کنیم مبدأ بالذات ذات اقدس اله است غیر از این چیزی نیست ولایت هم همین‌طور است اینطور نیست که کسی معاذالله از غیر خدا یک چیزی را بالذات بخواهد بالاصاله بخواهد اینها چون مقرّب درگاه الهی هستند ارتباط با اینها منشأ تقرّب الی الله است و اگر کسی به ذات اقدس اله نزدیک شد از لطف الهی برخوردار است هیچ تفاوتی بین نماز و روزه و ولایت و امثال ذلک نیست همه موجودات امکانی هستند شما قبول دارید انسان می‌تواند به نماز متوسل بشود به روزه متوسل بشود به صدقات متوسل بشود اینها را که قرآن توصیه کرده است که اگر فرمود ﴿وابتغوا إلیه الوسیلة﴾ مصادیقش راهم مشخص کرده است که ﴿واستعینوا بالصّبر والصّلاة﴾ و مانند آن یا با حسنات شما جلوی سیئات را بگیرید بنابراین، اگر توسلی به وجود مبارک ولیّ عصر است یا به خضر هست یا به الیاس سلام الله علیهم اجمعین هست در همین حدّ توسل به نماز و روزه و امثال ذلک است که اینها موجودات امکانی هستند به اذن خدا مؤثرند اینطور نیست که کسی بالاستقلال از اینها کمک طلب بکند. فرمود اینها وقتی که به ساحل امن رسیدند نجات پیدا کردند به فکر بغیِ باطل و ظلم و فساد می‌افتند ﴿یبغون فی الأرض بغیر الحق﴾ که اشاره شد که این بغیر الحق در اینجا تأکید است بعد آنجا یک اصل کلی را ذکر می‌کند که این حبّ دنیا چون رأس کلّ خطیئة است دنیا را تشریح می‌کند که دنیا چیست فرمود ﴿یا أیّها الناس إنّما بغیکم علی أنفسکم متاع الحیاة الدنیا﴾ غیر از این نیست تمام این ستمهای شما علیه خود شماست این یک، دوم اینکه یک وقتی انسان ستم می‌کند برای یک چیزی که به مقصد برسد شما برای دنیا، این جانتان را مورد ستم قرار می‌دهید و دنیا را ما برای شما تشریح بکنیم که دنیا برای هیچ کس ثمر نخواهد شد اینجا چند مطلب است که بعضیها گذشت و آن این است که هر بغیی هر ظلمی هر طلب باطلی به زیان خود آدم است آن روایت را که وجود مبارک پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند در بیانات نورانی أمیرالمؤمنین علیه السلام هست از ائمهٴ دیگر هم نقل شده است که به این سه چیز خیلی تکیه کردند یکی جریان بغی است یکی جریان مکر است یکی هم جریان پیمان‌شکنی، به این سه آیه تمسک می‌کردند که ﴿إنّما بغیکم علی أنفسکم﴾ ﴿ولایحیق المکر السیّئ إلاّ بأهله﴾ ﴿فمن نکث فإنّما ینکث علی نفسه﴾ به این سه آیه تمسک می‌کردند که هر کسی بخواهد پیمان شکنی کند یا مکر کند یا ظلم کند علیه خودش می‌کند مطلب دیگر این است که انسان حالا به ضرر خودش می‌خواهد اقدام بکند اما در قبال کدام نفع یک وقت است که نفعی می‌برد می‌گوید که ما پنجاه سال، شصت سال راحتیم بعد حالا هر چه شد، شد می‌فرماید اینچنین نیست این هوس را کسی نکند دنیا برای هیچ کس میوه نمی‌دهد ممکن نیست انسان یک قدم بتواند بر دارد دنیا اصولاً جای سردی است و درختی که در جای سرد سبز بشود به میوه نمی‌رسد یک مثلی ذکر می‌کنند و آن مثل انما یا أیّها الناس بدانید مثل دنیا این است ائمه علیهم السلام از این آیه، روایات فراوانی را به ما فهماندند در سخنان حضرت امیر سلام الله علیه زیاد است به استناد همین آیه در سخنان امام سجاد سلام الله علیه زیاد است به استناد همین آیه در سخنان ائمه دیگر هم هست که بخشی از این روایات را در این تفسیر روایی مخصوصاً تفسیر کنز الدقائق اینها جمع شد این را خوب عنایت کنید که خود ما هم مبتلا هستیم مطلب بعدی آن است که دنیا که حبّ او رأس کلّ خطیئة است عبارت از آسمان، زمین، دریا، صحرا، باغداری، دامداری، کشاورزی و اینها نیست اینها حیات دنیا است اینها مخلوق خداست اینها آیات الهی است همانطوری که درخت بهشت آیه الهی است درخت دنیا هم هست همانطوری که آب بهشت، آیه الهی است آب دنیا، هم آیه الهی است مخلوق خدا هستند آیه خدا هستند هیچ نقصی در اینها نیست اینها برکتند اینها دنیا نیست وقتی انسان یک قدری سنّش بالا آمد بازیهای افراد را در طیّ این شصت هفتاد سال می‌بیند آن وقت معنای دنیا که الّدنیا ما هی کاملاً مشخص می‌شود که دنیا یعنی بازیچه، دنیا نه یعنی درخت و هوا و آب و باغ و اینها، اینها موجودات حقیقی هستند یک, مخلوق خدا هستند دو, آیات الهی هستند سه, و در نهایت زیبایی هستند چهار, برای اینکه خدا فرمود همه اینها را من خلق کردم هر چه هم که من خلق کردم زیبا خلق کردم فرمود ﴿الله خالق کلّ شیء﴾ هر چه مصداق شیء است تکویناً نه اعتباراً هر چه شیء حقیقی است مخلوق خداست یک وقت است وهم است سراب است موجود نیست تا ما بگوییم مخلوق باشد دوم اینکه فرمود من هر چه خلق کردم زیبا خلق کردم که از آن زیباتر ممکن نیست ﴿ألّذی أحسن کلّ شیء خلقه﴾ هر چیزی را در جای خودش زیبا خلق کردیم خوب پس اگر گفتند دنیا مذموم است نه یعنی درخت نه یعنی دامداری، کشاورزی، دریایی و صحرایی و مانند آن این‌ها نه، دنیا همین مقامات اعتباری است که من باید به این سمت برسم من دارای فلان مقامم من باید جلو بیفتم من باید حرف اوّل را بزنم من باید صدر بنشینم همین، که اینها به قرارداد وابسته است و منشأ آن هم و منشأ تنظیم آن وهم است و خیال از یک سو، شهوت و غضب هم قوه اجرایی او را دارند از سوی دیگر، نه آن عقل عملی که «ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان» مجری اجرا هست نه آن عقل نظری که منشأ برهان و استدلال است محور تقنین است تقنینش از وهم و خیال شروع می‌شود اجرایش هم در اثر شهوت و غضب است داوری آن هم باز به عهده شهوت و غضب است و وهم و خیال فرمود من جریان دنیا را برای شما شرح بدهم مثل بزنم تا شما بدانید که دنیا یعنی چه در تعریف آنکه منطقی است چهار راه رسمی است آنکه عرفی است در مسائل ادبی، در مسائل اجتماعی، در مسائل روز مطرح است راه پنجم است که انسان برای تفهیم و تفهم از آن راه پنجم استفاده می‌کند در منطق این در زاویه قرار دارد در متن قرار ندارد در متن می‌گویند معرّف چهار تاست حدین و رسمین حد تام و ناقص، رسم‌تام و ناقص، بالاخره یا از جنس و فصلش کمک می‌گیرند یا عرض خاص و عام یا از ذاتیات شیء ما را با خبر می‌کنند یا تمیز او از ما عدا را به ما تفهیم می‌کنند راه پنجم راه تمثیل است که نه جزو حدین است نه جزو رسمین است تمثیل همان مثل زدن است که مطلب را پایین می‌آورد تا مخاطب بفهمد این تمثیل نه حد تام است نه حد ناقص نه رسم‌تام است نه رسم ناقص، به عنوان نمونه می‌گویند نفس در بدن النفس فی البدن یا منزلة النفس فی البدن کمنزلة السلطان إلی المدینة أو الربّان الی السفینة این مثالی است که در منطق ذکر می‌کنند برای آن معرف پنجم که کارآمد، کارآیی عقلی ندارد ولی کارآیی عرفی آن خوب است مثلاً در جریان نفس یک وقت انسان را نفس تعریف می‌کنند جوهر مجرد کذا و کذا است یک وقتی از آن حدود و رسوم می‌گذرد می‌گوید نفس در بدن مثل سلطان مدینه است که شهری را اداره می‌کند یا ربّان و ناخدای کشتی است که کشتی را می‌راند این بدن به منزله کشتی است شبیه کشتی است آن نفس کشتیبان است این بدن به منزله شهر است او به منزله والی این شهر است اینطور نفس شناسی معرفة النفس راه تمثیل است نه راه حل و نه راه رسم، که کارآیی اینها در محاورات عرف به تفهیم و تفهم خیلی زیاد است ذات اقدس اله از این راه هم در قرآن کمک می‌گیرد و می‌فهماند می‌فرماید مثلش این است داستانش این است گاهی تمثیل، گاهی تشریح می‌فرماید دنیا را ما بخواهیم برای شما تعریف بکنیم حالا حقیقت دنیا چیز دیگر است وجود مثالی دنیا چیز دیگر است که برای حضرت امیر سلام الله علیه متمثل شده است به صورت عجوزه و کذا و کذا اینجا در حد تمثیل دنیا را معرفی می‌کند می‌فرماید مثل حیات دنیا، این است که یک کسی، زمین را شیار بکند آماده کشت و زرع باشد یک باغی می‌خواهد درست بکند بارانی هم بیاید این درختها رشد بکنند بالنده هم بشوند و شکوفه هم بکنند طوری که این باغبان بفهمد که حالا سرمایه‌ای پیدا کرده و به جایی رسیده که می‌تواند کاری انجام بدهد درآمدی داشته باشد هنوز این درختها به بار ننشسته ما به وسیله سرمای سرد همه اینها را می‌خشکانیم بعد هرگز دیگر این درخت میوه نمی‌دهد چطور این را خشک می‌کنیم؟ جوری می‌خشکانیم که گویا اصلاً دیروز اینجا باغی نبوده یک وقت است درخت می‌خشکد تا چند سال بالاخره نشانه باغ اینجا هست بالاخره درخت حالا خشک شده اینطور نیست که آثارش به این زودیها از بین برود اگر یک بوته یک سانتی که تازه از کنار یک نهری روئیده، تمام قدش یک سانت است یا نیم سانت است یا یک میلیمتر است این اگر کسی بوته یک میلیمتری را بکند فردا بیاید جایش معلوم نیست اصلاً امروز از کنار این نهر می‌گذرد می‌بیند در کنارش یک بوته یک میلیمتری سبز شده این، این بوته را کنده، جایش معلوم نیست که حالا اگر فردا آمده معلوم باشد که دیروز اینجا یک بوته‌ای بوده کنده شد یک بوته یک میلیمتری مگر جایش چقدر است اگر کسی چناری را که مثلاً قرنها عمر اوست و در منطقه وسیعی ریشه دوانیده این را طوری بکند که مثل همان بوته یک میلیمتری باشد این را می‌گوید که یک جوری چنار را کنده ﴿کأن لم تغن بإلأمس﴾ غنی یعنی در این مکان بود لم تغن یعنی گویا دیروز اینجا نبوده است خوب یک جوری آدم یک چناری که در اعماق زمین ریشه دارد بالاخره ده بیست متر را پر کرده، آدم وقتی این چنار را می‌کند ده بیست متر گود می‌شود فرمود ما طوری می‌کنیم که گویا اصلاً دیروز در اینجا چناری نبود مثل اینکه ریشه پهلوی را با همه گسترشی که داشت طرزی کنده که اصلاً گویا اینها دیروز دراین مملکت نبودند با اینکه بیش از نیم قرن همه کشور تحت سلطه اینها بود فرمود ما اینطور عاد و ثمود را برمی‌داریم ﴿کأن لم تغن بالأمس﴾ کأن لم یغن بالأمس، غنی یعنی در این مکان بود غنی بالامس یعنی دیروز اینجا بود لم تغن بالأمس یعنی گویا دیروز اینجا نبود چه کارش می‌کنیم ﴿مزّقناهم کلّ ممرّق﴾ می‌کنیم ﴿فجعلناهم أحادیث﴾ و جعلناهم احادیث یعنی چه؟ یعنی اینها که موجودات مقتدر خارجی و عینی بودند ما اینها را فقط احدوثه قرار می‌دهیم فقط حدیث و حرفشان در افواه هست اثرشان در خارج نیست ﴿فجعلناهم أحادیث﴾ این همان است که می‌گویند در کتابهای تاریخ گفتند فرمود ما اینطوری اینها را ریشه‌‌کن می‌کنیم هر جا دنیا است که حبّش، رأس کلّ خطیئة است بازگشتش این است خوب پس معلوم می‌شود درخت دنیا نیست برای اینکه مَثَل است نه ممثّل، باران دنیا نیست، زمین دنیا نیست، کشاورزی دنیا نیست، رشدش دنیا نیست، آن لحظه‌ای که کسانی خیال می‌کنند که به جایی رسیدند و طولی نمی‌کشد که بساطشان جمع می‌شود این نمایانگر دنیاست فرمود ﴿انّما مثل الحیاة الدنیا﴾ مثل این است درختی باشد آبیاری شده باشد و بالنده بشود و مانند آن خوب اینها پس معلوم می‌شود که دنیا را با اینها ما داریم می‌فهمیم پس معلوم می‌شود اینها دنیا نیست وگرنه اتّحاد مَثَل و ممثّل لازم می‌آمد که مقامات هم همینطور است، جاه هم همینطور است. اگرکسی خدای ناکرده به دنبال یک جاه و نام و نانی بخواهد حرکت بکند همین است و فرمود برای هیچ کس میوه نمی‌شود آن بخش دیگری که به وجود مبارک پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم توصیه میکند می‌فرماید ﴿لاتمدّنّ عینیک إلی مامتّعنا به أزواجاً منهم زهرة الحیاة الدنیا﴾ فرمود توی پیغمبر به شکوفه دنیا نگاه نکن زهر، شکوفه، ازهار یعنی شکوفه‌ها زهرالربیع یعنی شکوفه بهار، زهر و زهرة مثل تمر و تمرة است فرمود این شکوفه است برای هیچ کس میوه نمی‌شود چون اینجا، جای سردی است اگر یک درختی در یک منطقه سردسیری غرس بشود بحبوحه تابستان که هوا گرم است یک کمی شکوفه می‌کند ولی پاییز زودرسی دارد این پاییز زودرس یک سرمای تندی را به همراه دارد فوراً این شکوفه‌ها را می‌ریزاند از بین می‌برد فقط در حد شکوفه است و بس، لذا شما همه کسانی را که در این مسائل باندبازیها و سیاسیها بودند آخرهای عمرشان می‌بینید که پشیمانند چیزی در دستشان نیست اما هیچ عالمی هیچ متدین، هیچ آدم متقی را ندیدید آخرهای عمر پشیمان بشود برای اینکه کالای او نقد است در دست او حاضر است یعنی محصول عمر او در دستش است امّا آن کسی که به دنبال این و آن راه افتاده خدای ناکرده برای این چاه بکند برای آن چاه بکند اینجا مقام طلب بکند آنجا مقام طلب بکند آخر امر می‌بینید که دستش خالی است و پژمرده است، مثل کسی که به دنبال شکوفه رفته توانش را از دست داده چیزی هم گیرش نیامده روایات فراوان است در شرح این، نه تنها در تفسیرهای روایی مثل برهان و نورالثقلین، تفسیرهای دیگر هم همین است که قال علیّ علیه السلام کذا لهذه الآیة قال علیّ بن موسی الرضا علیه السلام کذا لهذه الآیة قال سجاد علیه السلام کذا لهذه الآیة، قال صادق علیه السلام لهذه الآیة که این محور پند و هدایت و عنایت ائمه علیهم السلام قرار می‌گیرد ملاحظه کردید فرمود به اینکه ﴿یا أیّها الناس إنّما بغیکم علی أنفسکم﴾ این مطلب اوّل، که اینچنین نیست که حالا شما ظلم کردید به دیگری ظلم کردید علیه خود شماست دوم خوب چه گیر شما می‌آید ﴿متاع الحیاة الدنیا﴾ درباره متاع دو قرائت شد یکی نصب، یکی رفع، وقتی نصب خوانده می‌شود اینجا مفعول بغی است که شما آنکه گیرتان می‌آید متاع بغی است یا مفعول مطلق فعل محذوف است که تتمتعون متاع الحیاة الدنیا یعنی بهر‌ه‌هایتان، همان بهره‌های دنیایی است یا مفعول مطلق است برای تتمتعون یا مفعول به است برای بغی این در صورت نصب، اما اگر رفع خوانده بشود خبر می‌شود برای بغی که إنّما بغیکم متاع الحیاة الدنیا است یعنی آنکه طلب کردی همین است این یک یا نه خبر است برای مبتدای محذوف ذلک یعنی آن که شما به دنبال آن می‌روید متاع الحیاة الدنیا است خوب دنیا چیست این را آیه بعد شرح می‌دهد پس آن آیهٴ 21 به منزله متن است این آیه 22 و 23 بمنزله شرح آن است و آیهٴ 24 بمنزله شرح الشرح است این که فرمود ﴿یا أیّها الناس إنّما بغیکم علی أنفسکم متاع الحیاة الدنیا﴾ آنگاه إنّما مثل الحیاة الدنیا کذا و کذا.
مطلب دیگر که بخش پایانی آیه قبل است این است که حالا اینچنین نیست که شما یک عمری را به هدر دادید کسی کاری با شما نداشته باشد شما بالاخره امین ما بودید ما یک چیزی را به شما نبخشیدیم که و این را بارها عنایت کردید که وقت و عمر و مانند آن درآمد نیست آدم درآمدش را هزینه می‌کند چه برای خودش چه برای مهمانها مال بخشوده هبه و، ارث و بالاخره مالی که بدون رنج به انسان رسیده، انسان دستش باز است در هزینه کردن تاحدودی اما حالا سرمایه اینطور است یعنی یک کاسب با سرمایه، معامله درآمد می‌کند خب اگر سرمایه را هزینه بکند با چه دیانت بکند عمر درآمد نیست که کسی یک ساعت یک جایی بنشیند و همینطوری وقت صرف بکند هر جایی برود هر کسی را بپذیرد با هر کسی سخنرانی بکند با هر کسی می‌نشیند باید بداند دارد سرمایه را خرج می‌کند و سرمایه اگر خرج شد باید در کنارش یک جان مایه‌ای، یک دلمایه‌ای، یک سرمایه دیگری بیاید انسان این سرمایه را بدهد یک چیزی بگیرد بالاخره این بسیاری از این دید و بازدیدها از این گده‌ها، گده همان قعده است همان قعده‌ها جلسه‌ها، نشستن ها برخاستنها رفتن ها و دید و بازدید کردن‌ها، همه اینها باید حساب شده باشد یک مقداری هم که سن بالا آمد انسان نه فرصت درس خواندن دارد نه فرصت درس دادن دارد نه حال مطالعه دارد سرمایه است و محدود هم هست فرمود وقت اینچنین نیست که شما اگر سرمایه را هدر دادید بگویید مال خودم بود من هدر دادم ﴿ثمّ إلینا مرجعکم﴾ آنوقت ما به شما می‌گوییم شما چکار کردید ﴿فننبّئکم بما کنتم تعملون﴾ شما را با خبر می‌کنیم در سورهٴ مبارکهٴ القیامه هم دارد که ﴿ینبّؤا الإنسان یومئذٍ بما قدّم و أخّر﴾ انسان تنبئه می‌شود تنبئه و انباء یعنی گزارش دادن، نبأ یعنی خبر، آنکه انباء می‌کند یا تنبئه می‌کند یعنی گزارش می‌دهد ﴿ینبّؤا الإنسان یومئذٍ بما قدّم و أخّر﴾ بعد فرمود ما چرا گزارش بدهیم بل الانسان این بل، بل اضرابیه است آن‌جا فرمود ﴿ینبّؤا الإنسان یومئذٍ بما قدّم وأخّر﴾ بعد می‌فرماید ﴿بل الإنسان علی نفسه بصیرة﴾ این تای بصیره را هم قبلاً ملاحظه فرمودید تای مبالغه است بصیرة مثل علامة یعنی انسان اگر نسبت به چیزهای دیگر بینشش کم باشد نسبت به خود شناسی علاّمه است و مشکلی ندارد بالاخره خودش را می‌داند وهم و خیالش را می‌داند شهوت و غضبش را می‌داند نیّتش را می‌داند دسیسه‌اش را می‌داند نسبت به چیزهای دیگر اگر عالم باشد نسبت به درون خودش علاّمه است می‌داند چه کاره است می‌فرماید ﴿بل الإنسان علی نفسه بصیرة ٭ ولو ألقی معذ یره﴾ و لو عذرهایش را هم بیاورد بالاخره خودش می‌داند دارد چه کار می‌کند نیازی به تنبئه نیست اگر اوّل فرمود ﴿ینبّؤا الإنسان یومئذٍ بما قدّم و أخّر﴾ بعد با بل اضرابیه فرمود نیازی به این نیست که ما حالا بگوییم چه کردی چون خودش ﴿علمت نفس ما أحضرت﴾ چون خودش همراه خود می‌آورد. این را ما باید خیلی عنایت کنیم فرمود ﴿إنّما مثل الحیاة الدنیا کماء﴾ پس معلوم می‌شود آب دنیا نیست این آیه الهی است آسمان دنیا نیست آیه الهی است نزول فیوضات رحمانی از بالا، دنیا نیست اینها آیات الهی است. چون ماء
سؤال جواب: بله آن می‌شود دنیا اما آب و هوا و اینها که دنیا نیست که مذمت شود این حیاتی است در برابر حیات آخرت مخلوق خداست طبق بیان نورانی حضرت امیر سلام الله علیه فرمود اینجا متجر اولیا است دنیا که جای بدی نیست اصلاً خلاف نکرده با کسی، هر چه دارد شفاف می‌گوید کجا دنیا خلاف گفته کجا کتمان کرده، اگر مرده ها و بیمارها هستند هم بیمارستان را به شما نشان داد هم قبرستان را به شما نشان داد چیزی را مخفی نکرده، عده‌ای در شرائط گوناگون خلاف کردند به روز سیاه مبتلا شدند آنها را هم به شما نشان داد چیزی را خلاف نکرده، چیزی را کتمان نکرده که شما مذمتش کنید این دنیا کسی را مغرور نکرده، شما با او مغرور شدید اینکه فرمود این دنیا متجر اولیا است یعنی این زمین، این هوا، این فضا جای بسیار وبی است همهٴ نیکان و پاکان از همین جا ﴿هل أدلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب ألیم﴾ .
سؤال جواب: بله مخلوق خداست اما مخلوق مع الواسطه به وساطت وهم و شهوت و غضب اینها پیدا شده وگرنه فرمود ﴿و من یوق شحّ نفسه فأُولئک هم المفلحون﴾ مرتب دارد در اذان و اقامه می‌فرماید حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح خب فلاح چیست؟ فرمود این بخل و حرص و اینها را رها کن ﴿و من یوق شحّ نفسه فأُولئک هم المفلحون﴾ این از این طرف گفتند برو بطرف فلاح از آن طرف گفتند جلوی علاقه‌ات را بگیر، کار بکن چون جلوی علاقه را گرفتی برای تو حلال و حرام فرق می‌کند بدنبال حرام نمی‌روی حلال را انسان می‌طلبد دستور خداست تأمین خودش واجب است تأمین واجب النفقه او واجب است اینها که کسب حلال که عبادت است که ﴿انّما مثل الحیاة الدنیا کماءٍ أنزلناه من السماء﴾ پس اینها هیچ کدامشان دنیا نیستند آن حبّ الدنیا که رأس کلّ خطیئة است اینها نیست فرمود مثل آبی است که ما از بالا نازل می‌کنیم ﴿فاختلط به نبات الأرض﴾ وقتی باران بارید، برف بارید تگرگ بارید، با خاک و ذرات خاک متّحد می‌شود و مرتبط می‌شود منطوی می‌شود مرکب می‌شود از یک سو آن ریشه های نباتات با اینها مرکب می‌شود از سوی دیگر آن بذرها با اینها مرکب و ممزوج می‌شوند از سوی سوم این مجموعه زمینهٴ رشد گیاهان و درختها را فراهم می‌کند ﴿فاختلط به نبات الأرض﴾ آنچه که از زمین می‌روید در معارف الهی که از غیب نازل می‌شود می‌فرماید آنها روزی فرشتگان است و علما، اما آنچه که از زمین می‌روید غالباً می‌فرماید انسان و دام و اینها اینها را در کنار هم ذکر می‌کند در سورهٴ مبارکهٴ آل عمران ملاحظه فرمودید آنجا دارد که ﴿شهد الله أنّه لا إله إلاّ هو و الملئکة و أُولو العلم قائماً بالقسط﴾ آنجا شما می‌بینید نام علمای اهل تقوی و توحید را در کنار ملائکه می‌بینید اما وقتی سخن از خوردن و نوشیدن و پوشیدن و اینهاست یا سخن از مواد غذایی انسان و دام است اینها را کنار هم ذکر می‌کند گاهی می‌فرماید ﴿کلوا وارعوا أنعامکم﴾ گاهی می‌فرماید ﴿متاعاً لکم و لأنعامکم﴾ گاهی هم نظیر این آیهٴ سورهٴ یونس می‌فرماید ﴿ممّا یأکل النّاس و الأنعام﴾ این بیماری های مشترک دام و انسان هم همین است دیگر، اینها یک چیزی انسان بما أنّه انسان که نیازی به این مواد ندارد. حیوان هم به اینها محتاج است.
سؤال جواب: بله شاگردان اینها هم البته مرتبه کامل آن مال معصومین است آنجا مرتبه کامل است و شیعتنا المتعلمون اینهایی که متعلم هستند در حقیقت همان حرفها را یاد می‌گیرند و می‌گویند شهادت به وحدانیت می‌دهند علمای اهل توحید اینها مشمول شهدالله خواهند بود منتها به رهبری معلمین اصیلشان که ائمه معصوم علیهم الصلاة و علیهم السلام باشند نه مانند انبیاء که نمی‌شوند برای اینکه غیر معصوم چگونه می‌تواند معصوم شود اگر هست تشبیه درحد لازم است.
﴿فاختلط به نبات الأرض ممّا یأکل الناس و الأنعام﴾ بعد فرمود ﴿حتّی إذا أخذت الأرض زخرفها﴾ وقتی باران آمد و آب جاری شد زمین مزین می‌شود این را قبلاً هم ملاحظه فرمودید آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ کهف است یا در سایر سور است می‌فرماید هر چه در روی زمین است ما آن را زینت زمین قرار دادیم نه زینت انسان ﴿إنّا جعلنا ما علی الأرض زینةً لها﴾ نه لکم بعد هم ﴿وانّا لجاعلون ما علیها صعیداً جرزا﴾ زینت انسان همان است که در سورهٴ مبارکهٴ حجرات مشخص کرده است که ﴿حبّب إلیکم الإیمان و زیّنه فی قلوبکم﴾ اینجا هم می‌فرماید ﴿حتی إذا أخذت الأرض زخرفها﴾ وقتی زمین، زیورهای خود را گرفته اگر یک جایی باغی ساخته اند یک جایی قصری ساختند و بنایی احداث کردند آن یک تکه زمین مزین شده است نه صاحب زمین ﴿حتی إذا أخذت الأرض زخرفها و ازّیّنت﴾ مزیّن شده است ﴿و ظنّ أهلها أنّهم قادرون علیها﴾ و اهل آن زمین که دارای این امکانات مادی هستند حالا به فکر رسیدند که قدرتی پیدا کرده‌اند می‌توانند از منافع این سرزمین استفاده کنند و از درآمد این باغ بهره بگریند ﴿أتاها أمرنا﴾ دستور می‌دهیم بساطش برچیده شود حالا یا شب یا روز ﴿أتاها أمرنا لیلاً أو نهاراً فجعلناها حصیداً کأن لم تغن بالأمس﴾ ما اینها را درو می‌کنیم ﴿و آتوا حقّه یوم حصاده﴾ حصاد همان روز درو است محصود یعنی درو شده، چگونه درو می‌کنیم طرزی درو می‌کنیم از ریشه ﴿کأن لم تغن بالأمس﴾ گویا این باغها اصلاً دیروز اینجا نبودند بالاخره درختی که سرما می‌زند تا یک مدتی بالاخره آثارش هست دیگر فرمود ما طرزی دنیازدگان را ناامید می‌کنیم که گویا قدرتی در اختیارشان نبود ﴿کأن لم تغن بالأمس﴾ بعد فرمود ﴿کذلک نفصّل الآیات لقوم یتفکّرون﴾ تا معلوم بشود آنچه را که به نام زمین است و آثار زمین، اینها دنیا نیست و اگر اینها دنیا بود که اتّحاد مَثَل و ممثّل می‌شد اینها هست گاهی مثلاً شما می‌بینید وجود مبارک حضرت امیر سلام الله علیه در طیّ آن بیست و پنج سال قسمت مهم وقتشان را صرف کشاورزی می‌کردند خوب «نعم المال الصالح للعبد الصالح» چه بهتر از این که انسان نیازی به زید و عمرو نداشته باشد به جیب زید و به کیف عمرو نگاه نکند خودش یک درآمدی داشته باشد با او زندگی بکند این که کمال است اما حلال و حرام را که فرق می‌گذارد معلوم می‌شود که همه دنیا این نیست بعد ﴿وآتوا حقّه یوم حصاره﴾ را که امتثال می‌کند معلوم می‌شود که اهل دنیا نیست و مانند آن اینها برکاتی است که از همین کریمه استفاده می‌شود اما در این سؤالهایی که آمده در جریان طوفان نوح سلام الله علیه احیاناً باد هم نقشی داشت اگر باد نقشی داشت مثل خود آب هر دوی اینها به معجزه نوح سلام الله علیه پدید آمده، دربارهٴ داوود و سلیمان خدای سبحان فرمود ما سلسله جبال را در اختیار اینها قرار دادیم دربارهٴ حضرت سلیمان فرمود ﴿فسخّرنا له الرّیح﴾ از یک سو ﴿سخّرنا الجبال معه﴾ از سوی دیگر ﴿یا جبال أوّبی معه﴾ از سوی سوم وقتی که وجود مبارک سلیمان یا داوود سلام الله علیهم نماز جماعت می‌خواندند همه این سلسله جبال به او اقتدا می‌کردند هم نوا می‌شدند اینها نماز فرادایشان را که داشتند ﴿یسبّح لله ما فی السموات وما فی الأرض﴾ ﴿لله یسجد ما فی السموات وما فی الأرض﴾ ولی به رهبری داوود و سلیمان اینها ﴿أوّبی معه﴾ تأویب داشتند خضوع داشتند خشوع داشتند آه و ناله داشتند و مانند آن یک نماز جماعت اینچنینی می‌خواندند اگر ﴿سخّرنا له الرّیح﴾ است برای حضرت سلیمان اگر ﴿یا جبال أوّبی معه﴾ است اگر ﴿وألنّاله الحدید﴾ است نسبت به داوود اینها همه‌اش نشان می‌دهد که به برکت ولایت تکوینی و اینها که مبسوطاً در المیزان سیدنا الاستاد و اینها آمده بازگو می‌شود در جریان نوح سلام الله علیه با آن بسم الله که او می‌گوید هم دریا پیدا شده، هم موج پیدا شده، هم اینها را اگر بادها خواستند رهبری کنند به برکت ﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾ او رهبری می‌کردند اینطور نیست که باد به میل خود بوزد نظیر بادهای دیگر و کشتی را به میل خود جابجا کند بلکه هر جایی که باد هست به برکت رهبری وجود مبارک نوح است.
سؤال: جواب: بله بالاخره آثار دنیایی و ظلم را ذات اقدس اله اینطور برمی‌دارد گاهی می‌فرماید ما یک عده را نگه می‌داریم برای اینکه عبرت بشود اینها یک اصل کلی است مطلق است و عام است قابل تخصیص و قابل تقیید هم هست در جریان فرعون فرمود ما همه اینها را ریختیم در دریا ﴿فأخذناه وجنوده فنبذناهم فی الیم﴾ ﴿فغسیهم من الیم ما غشیهم﴾ همه اینها را این دریا برد آن آب روان برد ولی به این دریا دستور دادیم که بدن فرعون را یک گوشه بگذارد برای اینکه دیگران ببینند و عبرت بگیرند ﴿فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلقک﴾ خوب گاهی اینچنین است فرمود این همه را دستور دادیم که آب ببرد و به آب دستور دادیم که آرام این لاشه فرعون را بگذار کنار، که همه ببینند و بشناسند و عبرت بگیرند گاهی اینطور هم هست از بین بردنش سریع بود ﴿فغشیهم من الیم ما غشیهم﴾ اما آثار را یک مدتی نگاه داشت برای عبرت.

والحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:11

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن