display result search
منو
تفسیر آیات 37 تا 40 سوره یونس

تفسیر آیات 37 تا 40 سوره یونس

  • 1 تعداد قطعات
  • 38 دقیقه مدت قطعه
  • 13 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 37 تا 40 سوره یونس"

در مکه مشرکان حجاز گاهی درباره مبدا اشکال داشتند گاهی درباره معاد و گاهی هم در باره وحی و نبوت


بسم الله الرحمن الرحیم
و ما کان هذا القران ان یفترى من دون الله و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین ٭ ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورةٍ مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین ٭ بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله کذلک کذب الذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبة الظالمین ..... وربک اعلم بالمفسدین.

در مکه مشرکان حجاز گاهی درباره مبدا اشکال داشتند گاهی درباره معاد و گاهی هم در باره وحی و نبوت این سورهٴ مبارکهٴ یونس چون مکی است به این عناصر محوری نظر کامل دارد در اوائل این سوره درباره توحید و مانند آن سخنی به میان آمد بعد در آیه 15 همین سوره جریان وحی و نبوت طرح شد که آنها به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌گفتند ﴿ائت بقرآن غیر هذا او بدله﴾ یا یک کتاب دیگر بیاور یا اگر همین کتاب است خطوط کلی آن را عوض کن فکر می‌کردند که این کتاب ساخت بشر است قرآن کریم در آن بخش جواب کافی به اینها داد الان به مسألهٴ نبوت و وحی و اعجاز قرآن دوباره می‌پردازد می‌فرماید سنخ این کتاب کتابی نیست که کار غیر خدا باشد گاهی می‌فرماید پیغمبر افترا نبست گاهی می‌فرماید دیگری هم نمی‌تواند چنین کاری بکند گاهی می‌فرماید اصلا شان قرآن مثل قرآن سنخ قرآن کتابی نیست که کسی بتواند مثل این حرف بزند ﴿و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله﴾ مثل اینکه انسان بگوید جریان آسمانها راه شیری نظام آفرینش اینها کار غیرخدا نیست یک وقت است می‌گویند شما این آسمانها و کره زمین و اقیانوسها را ساختید می‌گویند اصلا اقیانوس کار بشر نیست راه شیری آفریدن کار غیر خدا نیست تعبیر ﴿و ما کان هذا القرآن ان یفتری﴾ این است پس آن بخشی که در آیه 15 و 16 آمده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود ﴿ما یکون لی ان ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع﴾ من هرگز این کار را نکردم من که پیامبرم جز تبعیت وحی کاری از من ساخته نیست اما این آیه ناظر به آن است که قرآن مستقیما کلام خداست غیر خدا احدی توان این کار را ندارد ﴿و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله﴾ مثل اینکه خدا بفرماید این راه شیری را کسی نیافرید می‌گوئید نه همه جن و انس جمع شوند آسمان بسازند و آفتاب بیاورند و اقیانوس خلق کنند این مقدورشان نیست این تعبیر آن تعبیر است و این لسان آن لسان است ﴿و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله﴾ لکن محتوای این کتاب یک راهی دارد شما هم یک پیامی دارید شما یعنی مشرکان حجاز دنباله‌رو مشرکان عهد حضرت نوح هستید عهد حضرت ابراهیم و عهد حضرت موسی و عهد حضرت عیسی و اینها هستید شما یک ردیف دارید انبیاء و مومنان به انبیا ردیف دیگر دارند کتب آسمانی هم ردیف خاص خودشان را دارند این کتابهای آسمانی هماهنگ است انبیائی که آورندگان این کتابها هستند آنها هم هم آوا هستند مومنانی که پیروان راستین هستند آنها هم هم دل هستند شما هم هم دل هستید از باب تشابهت قلوبهم حرفی که مشرکان عهد حضرت نوح می‌زدند همان حرف را شما می‌زنید حرفی که مشرکان عهد حضرت ابراهیم و موسی وعیسی می‌زدند شما هم همان حرف را می‌زنید برهان مسئله این است که اینکه خدا فرمود ﴿لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾ یکی از بهترین راه اعجاز قرآن همین یک دست بودن آن است یعنی کتابی است از یک انسان درس نخوانده در طی بیش از 20 سال در شرایط گوناگون نازل شده گاهی در جنگ است گاهی در صلح گاهی در غربت است گاهی در وطن است گاهی در فشار اقتصادی در شعب ابیطالب است گاهی در کمال عزت و اقتدار حکومت اسلامی است گاهی در فقر است گاهی در غنا است گاهی در ذلت است گاهی در عزت است ولی یک دست است هیچ آیه‌ای با آیه دیگر مخالف نیست گاهی از آسمان سخن می‌گوید گاهی از زمین سخن می‌گوید گاهی از بهشت سخن می‌گوید گاهی از جهنم سخن می‌گوید گاهی از مبدا حرف می‌زند گاهی از معاد حرف می‌زند گاهی از انبیاء و امم گذشته حرف می‌زند گاهی ازجریان آینده حرف می‌زند همه‌اش یکدست است هیچ کدام این حرفها باهم مخالف نیست این محال است از غیر خدا باشد ﴿لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾ این برهان همانطوری که دلیل نبوت خاص است دلیل معجزه بودن قرآن است دلیل نبوت عام هم هست معجزه بودن وحی و نبوت انبیاء قبلی هم هست الان کتاب زمان حضرت نوح در دسترس نیست آن تورات غیر محرف و انجیل غیرمحرف این عهدین غیر محرف که باشند با قرآن که بسنجند هرگز اختلافی باهم ندارند منتها یکی کامل است یکی اکمل یکی متوسط است یکی نهایی و مانند آن چون همه اینها من عند الله است برهان مسئله است است که اگر غیرخدا بخواهد یک کتابی را تدوین کند بالاخره یک خط خوردگی دارد تبدل رای و کشف اشتباه دارد و رفع سهو نسیان و غفلت دارد تبدل جهل به علم دارد پیشرفت علم دارد چطور ممکن است انسان در 20 سال یک کتابی بنویسد تبدل رای پیدا نشود نه سهو بکند نه نسیان داشته باشد نه خط خوردگی داشته باشد نه در موضوعات نه در احکام آن هم از غیب خبر بدهد لذا ﴿لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾ لکن التالی باطل فالمقدم مثله پس این من عند الله است این برهان نشان می‌دهد که نسبت به کتب انبیای دیگر نیز همینطور است یعنی تورات غیر محرف انجیل غیر محرف صحف ابراهیم و موسی که محرف نباشد با قرآن بسنجند آنها هم ﴿مصدق لما بین یدیه﴾ اینکه فرمود ﴿تصدیق الذی بین یدیه﴾ همین است همین طوری که آیات قرآن «یصدق بعضه بعضا» می‌شود تصدیق قرآن به قرآن کلام خدا اصولا بعضهم مفسر بعض است تورات را با انجیل انجیل را با تورات هر دو را با قرآن می‌شود به خوبی تفسیر کرد اینکه قرآن یفسر بعضه بعضا نه چون قرآن است چون کلام الله است یفسر بعضه بعضا لذا انجیل یفسر بعضه بعضا تورات یفسر بعضه بعضا و انجیل و تورات را هم یفسرهما القرآن لذا فرمود این ﴿تصدیق الذی بین یدیه﴾ گرچه تصدیق همه کتابهای گذشته است لکن آن کتابهای گذشته در دسترس شما نیست تا شما تصدیق کنید و ارزیابی کنید و بسنجید تنها عهدین است که بین یدیه است و مانده است تا حدودی سالم مانده و بخشی از آن تحریف شده وگرنه کتاب حضرت نوح در دسترس نیست تا شما مقایسه کنید صحیفه حضرت ابراهیم در دسترس نیست تا شما مقایسه کنید بنابراین اینکه قرآن یفسر بعضه بعضا بازگشتش به این است که کلام خدا یفسر بعضه بعضا لذا فرمود ﴿تصدیق الذی بین یدیه﴾ این بیان نورانی که از حضرت امیر سلام الله علیه است که قرآن ینطق بعضه ببعض و ازاهل بیت(ع) رسیده است که «یصدق بعضه ببعض» این بازگشتش به این است که کلام الله ینطق بعضه ببعض و یصدق بعضه ببعض این در باره همه صحف است ﴿ان هذا لفی الصحف الاولی صحف ابراهیم و موسی﴾ فتحصل که انبیاء یک ردیفند صحف آسمانی یک ردیفند مومنان و پیروان یک ردیف هستند و اینها همه یکدست است گاهی به عنوان ﴿مصدق بین یدیه﴾ است گاهی بعنوان ﴿تصدیق الذی بین یدیه﴾ است و مانند آن، کفار و منافقین اینها هم یکدست هستند ﴿تشابهت قلوبهم﴾ اینها یک حرف جدیدی ندارند کفار زمان نزول قرآن همان حرفهای کفرهٴ عصر حضرت ابراهیم و نوح و موسی و عیسی علیهم‌السلام را تکرار می‌کردند پس ﴿تشابهت قلوبهم﴾ در این بخش فرمود ﴿و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه﴾ و نه تنها تصدیق می‌کند شرح هم دارد آنها اگر متن هستند این شرح است آنها اگر مجمل هستند این مفصل است. ﴿تبیاناً لکل شئ﴾ است و ﴿تفصیل الکتاب﴾ این تردیدی نیست که من رب العالمین است مثل اینکه انسان بگوید راه شیری تردیدی نیست که از خداست می‌گویید نه خوب مثل این بیاورید الان با پیشرفت همهٴ صنایع مثل این خلق کنید جن انس را هم دعوت کنید این شدنی نیست بعد فرمود اینها چه می‌خواهند بگویند می‌گویند افترا است ﴿ام یقولون افتراه قل فاتوا بسوره مثله﴾ شما هم یک سوره مثل این بیاورید که هماهنگ باشد بخش مهم تحدی مربوط به آن معارف واخبار به غیب قرآن و همگون و همسان بودن قرآن است ﴿مصدق الذی بین یدیه﴾ بودن قرآن است از تورات و انجیل خبر دادن قرآن است و مانند آن آن مرحله نازله‌اش می‌افتد به فصاحت و بلاغت خوب اینکه قرآن کریم تحدی کرده که شما هم مثل این بیاورید از آن طرف هم تحدی آن جهانی است جهانیان را که نمی‌شود تحدی کرد به زبان عربی که آنها هرگز نمی‌توانند مثل سبعه معلقه و گلستان سعدی و دیوان حافظ بیاورند مگر کسی که زبانش فارسی نیست می‌تواند مثل این حرف بزند یکی زبان چینی دارد یکی زبان لاتینی دارد کسی که اهل این زبان نیست او را تحدی نمی‌کنند که مثل این بیاور که او می‌گوید من کمتر از این راهم نمی‌توانم بیاورم اینکه فرمود ﴿لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا﴾ محور اصلی تحدی آن محتوای آن است اخبار به غیب شما هم بگویید حضرت موسی در طور چه کرد حضرت عیسی چه شنید مریم چه شنید اینها را برای ما بگویید وگرنه اینگونه عربی حرف زدن آن مرحلهٴ خیلی نازل تحدی قرآن است آنهم در محدوده حجاز آن هم با فصحا و بلغا وگرنه توده مردم که از آوردن کتابهای عادی عاجز هستند آنکه تحدی جهانی است چه درس خوانده چه درس نخوانده چه عرب چه تازی چه فارسی همان بخش معارف و اخبار به غیب و متقن بودن ﴿و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾ و اینها است.
سوال جواب:
بسیار خوب معتقد نیستند ولی جریان مثلا جریان 200 سال قبل یک حادثه‌ای اتفاق افتاده ولو این عقیده ندارد بالاخره یک فرعونی بود یک موسی بود یک رود نیلی بود یک غرقی بود یک استبدادی و مبارزه‌ای و یک پیروزی بود اینها را شنیدند اینها را برای ما شرح بدهند متقن هم شرح بدهند بدون کم و کاست شرح بدهند بصورت جزم شرح بدهند کی می‌تواند این را انجام دهد بخش مهم قرآن کریم روی همین معارف غیبی او است حالا ولو شما قبول نداشته باشید خوب قبول نداشته باشید یعنی بالاخره شنیدید که یک عیسایی بود و داعیه ای داشت و مرغی را زنده کرد و مرده‌ای را زنده کرد و اینها را که شنیده‌اید حالا یک عده گفتند سحر است یک عده ایمان آوردند شما بگوئید جریان چه بود؟
﴿ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون الله﴾ غیر از خدا احدی نمی‌تواند این کار را انجام بدهد در قرآن کریم کریم فرمود که این کار سه جور است یا خدا به تنهایی انجام می‌دهد یا کسی می‌خواهد در کار خدا دخالت کند یا خودش انجام می‌دهد از این سه فرض که بیرون نیست که محصول دو تا منفصله حقیقیه است کار یا محصول اراده خداست وحده لا شریک له ام لا کار را یا خدا به تنهایی انجام می‌دهد یا نه اگر به تنهایی انجام نداد یا دیگری در کار خدا دخالت می‌کند یا نه اگر کار را خدا به تنهایی انجام داد می‌شود صورت اولی دیگری در کار خدا دخالت کرد می‌شود صورت ثانیه کار را بدون دخالت انجام دادند می‌شود صورت ثالثه یعنی کار را غیر خدا انجام داد هر سه را در قرآن کریم نقل کرد و فرمود یک صورت سالم می‌ماند آن کاری را که خدا تنها بعهده بگیرد از هر خطری محفوظ است دیگری بخواهد در کار خدا دخالت کند با فساد و تباهی همراه است خودش بخواهد کاری را به تنهایی بعهده بگیرد با اختلاف همراه است درباره کار خدا در سوره مبارکه ملک فرمود ما آسمان و زمین را منسجم آفریدیم طبق اصول ریاضی خلق شده هیچ چیزی با چیزی ناهماهنگ نیست یکجا مثلا ناسازگاری باشد برخلاف نظم باشد بر خلاف اصول ریاضی باشد اینگونه نیست در سوره مبارکهٴ انبیاء فرمود اگر غیرخدا بخواهد در کار خدا دخالت کند ﴿لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا﴾ در بخش سوم هم فرمود ﴿لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا﴾ اگر یک کتابی را غیرخدا بخواهد بیاورد حتما با اختلاف همراه است کی است که بداند من همه چیز جهان را می‌دانم هیچ اشتباهی نمی‌کنم تغیر حال پیدا نمی‌شود شدنی نیست پس تنها کاری سامان می‌پذیرد که ذات اقدس اله به تنهایی انجام بدهد این است که به ما گفتند توکل کنید اگر توکل کردید او خودش راهنمایی می‌کند آنوقت شما می‌شوید ابزار دست او اراده شما و هوش و فکر شما را او رهبری می‌کند وقتی شما شدید ابزار دست او عمله اکره او شدید کار را او می‌کند و شما می‌شوید ابزار دست او کارتان سامان می‌پذیرد خودتان بخواهید به تنهایی انجام دهید مشکل دارید بخواهید در کار خدا دخالت کنید بگویید خدا هست امّا خدا هست ولی این امّا و ولی کار را مشکل می‌کند بگویید خدا و خدا و خدا آنوقت ما می‌شویم ابزار دست او و این را انسان به جد بگوید هر کاری سامان می‌پذیرد چون سپرده به او این است که فرمود ﴿و علی الله فلیتوکل المؤمنون﴾ فرمود ﴿و من یتوکل علی الله فهو حسبه﴾ نه یعنی بگویید توکلت علی الله طبق اصول علمی باور بکنید که کار بدست او است آنوقت این اراده و هوش ما را او رهبری می‌کند که اینجا اینجور بکن آنجا آنجور بکن دنبال فلان رو آنجا تند بدو آنجا کند برو این می‌شود من غلام و آلت فرمان او این می‌شود توحید افعالی انسان می‌فهمد باید چکار کند و کار هم سامان می‌پذیرد ولی اگر بگوید خدا هست درست است ولی این ولی و اما دهها مشکل به همراه دارد یعنی من هم باید باشم این منم باید باشم یعنی یک مجهولی ضمیمه معلوم یک عاجز ضمیمه قادر ضم مجهول به معلوم مجهول می‌کند قضیه را ضم جهل به علم مجموع را مجهول می‌کند ضم اختلاف به اتفاق مجموع را مختلف می‌کند این است که غیر متوکل همیشه مشکل دارد اما ﴿و من یتوکل علی الله فهو حسبه﴾ تنبلی چیز بسیار بدی است تن پروری چیز بسیار بدی است بیکاری چیز بسیار بدی است توکل چیز بسیار خوبی است و معنای توکل این نیست که بگوید توکلت علی الله این به حمل اولی توکل است است به حمل شایع غرور و غفلت است این پرش از سکوی امکان این انبعاث روح این دل دادگی به خدا این می‌شود توکل آنوقت ذات اقدس اله تمام این دلمایه‌ها را هدایت می‌کند اینجا اینجور برو اینجا اینطور بکن فلان جا کند برو فلان جا تند برو این کار را حتما بکن فلان کار را شب بکن فلان کار را روز بکن فلان کار را با دوستت بکن فلان کار را تنهایی بکن کار سامان می‌پذیرد لذا فرمود به اینکه اگر غیر خدا بخواهد یک چنین چیزی انجام بدهد سامان نمی‌پذیرد این کار مستقیما کار الهی است ﴿وادعوا من استطعم من دون الله ان کنتم صادقین﴾ .
سوال و جواب:
نه توسل هم به اذن او است که او خود فرمود ﴿وابتغوا الیه الوسیله﴾ خودش فرمود که وسیله بگیرید حالا که به او توکل کردید به طبیب مراجعه بکن اگر یک بیماری بخواهد درمان شود چند کار فنی می‌خواهد آدم باید فکرش هدایت شود در بین این اطباء به کدام طبیب مراجعه کند حالا که به طبیب مراجعه کرد در بین همه این خاطرات ذهنی خدا باید ذهن طبیب را به تشخیص بیماری هدایت بکند ثانیاً ذات اقدس اله باید فکر طبیب را به تشخیص داروی معالج هدایت بکند ثالثا این‌که طبیب در تشخیص بیماری اشتباه نکند در تشخیص دارو اشتباه نکند آنوقت فکر این ولی بیمار را هدایت بکند که این دارو را از کدام داروخانه بگیرد که تاریخ مصرفش نگذشته باشد و صحیح باشد رابعاً دارو فروش را هم باید فکرش را هدایت بکند که دارو را اشتباهی ندهد خامساً آن پرستاری که این را به این بیمار می‌دهد اشتباه نکند به موقع بدهد ثالثا تا این بیمار خوب بشود قدم به قدم احتیاج دارد به رهنمود دیگری معنای توسل این است که انسان متوسل شود به عبادت به دعا به ولایت به امثال ذلک تا در این توکّل موفق شود اینگونه نیست که بخشی بعهده انسان باشد بخشی بعهده خدای سبحان که تقطیع شود چون اگر اینگونه باشد که دیگر ﴿لله جنود السموات و الارض﴾ نیست انسان متوکل در یک فضایی زندگی می‌کندکه خود را جزء سپاه و ستاد الهی می‌داند اگر ﴿لله جنود السموات والارض﴾ خوب من هم جزء ﴿جنود السموات و الارض﴾ هستم یک جندی یک سرباز کار را به دست فرمانده لشکر می‌دهد ببیند او چه دستوری می‌دهد چه حلال است چه حرام است کجا بروم کجا نروم چه گونه بروم چگونه نروم فرمود اینها دوتا مشکل دارند که تکذیب کردند یکی اینکه جاهلند تکذیبشان حساب شده نیست دلیلی ندارند ﴿بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه﴾ که قبل از تعطیلات اربعین روایتهایی که مربوط به اینها است خوانده شد مرحوم کلینی نقل کرد دیگران نقل کردند که ذات اقدس اله بندگانش را چه در مرز تصدیق چه در مرز تکذیب اینها را مامور کرده که تصدیقشان عالمانه باشد تکذیبشان هم عالمانه باشد ﴿بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه﴾ چیزی را که نمی‌دانستند تکذیب کردند عالمانه نبود دلیلی نداشتند بیخود تکذیب کردند ﴿و لما یاتهم تاویله﴾ بالاخره انسان یا باید عالم باشد یا باید متن جریان را ببیند ایشان فرمود که اینها نه از متن جریان باخبر شدند چون هنوز نیامده به تعبیر سیدناالاستاد رضوان الله تعالی علیه ایشان اصرار دارند که تاویل در این بخشهای قرآنی مربوط به معاد است که تاویل قرآن در قیامت ظهور می‌کند تاویل از سنخ لفظ نیست از سنخ مفهوم نیست چه مفهوم ظاهر چه مفهوم باطن آن تنزیل است که یا ظاهر دارد یا باطن تاویل از اول است و رجوع است و کار به مصداق خارجی دارد آن مصداق خارج را می‌گویند تاویل قرآن نه مفهوم باطنی را چون مفهوم باطنی باطن همین تنزیل است است تفسیر یا به ظاهر است یا به باطن تاویل از سنخ مفهوم نیست از سنخ علم نیست از سنخ عین است فرمود اینها در قیامت تاویل قرآن را می‌بینند ﴿یوم یاتی تاویله﴾ روز قیامت تاویل قرآن می‌آید «اول» یعنی رجوع بازگشت همهٴ این مطالب به آن مصادیق خارجی است پس ما یک تفسیر داریم یک تاویل تفسیر حالا یا به ظاهر است یا به باطن یا عینی است یا انفسی یا خارجی بالاخره از سنخ استدلال و مفهوم و معانی و اینها است تاویل از سنخ تفسیر نیست نه باطن نه ظاهر از سنخ عین خارجی است فرمود اینها که از واقعیت خارج هنوز باخبر نشدند دلیل علمی هم ندارند پس نه تفسیر دارند نه تاویل و جاهلانه تکذیب کردند ﴿بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه﴾ پس محققانه نبود از آن طرف که هنوز فرصت تاویلش نیامده تا اینها ببینند وقتی فرصت تاویلش آمد ما اینها را به جهنم می‌بریم و خدا اینها را به طرف جهنم می‌برد ﴿افسحر هذا ام انتم لا تبصرون﴾ این آتش سحر است یا شما نمی‌بینید آنها هم می‌گویند ﴿ربنا ابصرنا و سمعنا﴾ آنروز تاویل قرآن می‌آید فرمود هنوز آن روز که نشده این آتش را ببینند دلیلی هم که ندارند.
﴿کذلک کذب الذین من قبلهم﴾ مشرکان اعصار گذشته بر اساس ﴿تشابهت قلوبهم﴾ حرفهایی می‌زدند که اینها همان حرفها را می‌زنند چه اینکه انبیاء حرفهای مسانخ هم و همگون دارند اینها ﴿مصدقا لما بین یدیه﴾ است اینها هم ﴿تشابهت قلوبهم﴾ هستند.
﴿کذلک کذب الذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبة الظالمین﴾ نگاه کن ببین عاقبت ظالمین چه شد آنهایی که با نوح درافتادند با ابراهیم و موسی و عیسی درافتادند عاقبت آنها چه شد اینها هم همان طورند ﴿ومنهم من یؤمن به و منهم من لایؤمن به﴾ بعضی‌ها می‌فهمند و تصدیق نمی‌کنند برخی می‌فهمند و تصدیق می‌کنند اینهایی که می‌فهمند و تصدیق نمی‌کنند یا اصلا نمی‌فهمند درباره اینها بخشهای آتی قرآن این مطالب را دارد فرمود ﴿فمنهم من یؤمن به﴾ به این قرآن ﴿و منهم من لایؤمن به﴾ آنهایی که یومن آنهایی که لا یومن یا فهمیند و روی ﴿وجحدوا بها واستیقنتها انفسهم﴾ ایمان نیاوردند یا نه ﴿کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه﴾ بودند و منشا اینها فساد درونی و افساد جامعه است در یک فضای فاسد اینها در برابر وحی موضع می‌گیرند چون مفسدند فساد گرا هستند در برابر وحی موضع می‌گیرند و نمی‌پذیرند یکی از عناصر محوری سور مکی بحث درباره اصول دین است یکی از علائم محوری سور مکی این آتش بس و این قتال و این اعلام جدایی و اینها است که ﴿لکم دینکم ولی دین﴾ و این تعبیرات هرجا در هر سوره‌ای و آیه‌ای از این سنخ مطالب سخن به میان آمده که خوب بالاخره شما قبول ندارید شما راه خودتان را بروید من راه خودم را دیگر با من کاری نداشته باشید اینها معلوم است در مکه نازل شده است اما وقتی که در مدینه حکومت اسلامی تشکیل شد اینها جلوی مردم مستضعف را می‌گرفتند نمی‌گذاشتند آنها بیایند گوش بدهند بازگشت تمام این جهادها حتی جهاد ابتدائی به دفاع است چه اینکه بازگشت دفاع به دفع متجاوز است که این متجاوزین را از سر راه بردارد تا مردم بی‌گناه این حرفها را بشنوند وگرنه هیچ کسی را به زور نمی‌گویند یا اسلام بیاور یا شمشیر می‌گفتند یا کنار برو یا شمشیر بگذارید ما حرف خودمان را به مردم برسانیم یا کنار بروید یا شمشیر نه یا اسلام بیاورید یا شمشیر این سنگهایی که در جدول جوی هست اینها را به هر وسیله‌ای هست آن باغبان از سر راه برمی‌دارد می‌گوید یا خودت آب بخور یا بگذار دیگری آب بخورد تو نه این هستی نه آن تو چرا اینجایی این شمشیر برای کسری‌ها و قیصرها بود که یا بروید کنار یا شمشیر وگرنه به توده مردم که نمی‌گفتند که یا شمشیر یا اسلام این در سوره مبارکه توبه خواندیم در میدان جنگ یک سرباز مشرک از شما پناهندگی اجتماعی یا سیاسی موقت خواست گفت مرا پناه بدهید بیایم این مسائل فرهنگی شما را بررسی کنم یک هفته می‌خواهم پیش شما بمانم شما کاری به او نداشته باشید و او را پناهندگی بدهید پناه بدهید بیاید بماند و اگر ایمان آورد که در صف شما است اگر ایمان نیاورد در کمال سلامت او را به مرز خودش برگردانید ﴿و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه﴾ او ا گر استیجار کرد یعنی از شما جوار طلب کرد یعنی پناهندگی خواست حالا یا سیاسی یا اجتماعی گفت به من جوار بدهید شما مجیر باشید من مستجیر هستم و من جوار می‌خواهم به من جوار بدهید پناهندگی بدهید شما فاجره به او پناهندگی بدهید بیاید قرآن را و کلام خدا را بررسی بکند اگر ایمان آورد که در صف شما هست اگر نیاورد در کمال امنیت او را به شهرش برگردانید ﴿حتی یسمع کلام الله﴾ اگر نکرد ﴿ثم ابلغه مامنه﴾ به این که نمی‌گوید یا اسلام یا شمشیر که به آن قیصر می‌گوید یا برو کنار یا شمشیر به خسرو پرویز می‌گوید یا کنار برو یا شمشیر وگرنه به آدمهای نا آگاه که نمی‌گوید یا اسلام یا شمشیر که این بحث مبسوطا در سوره مبارکه توبه بحث شد این می‌شود آزادی آنوقت این کاملا می‌فهمد چه جور می‌شود انسان نخواهد لجاجت کند معجزات را ببیند آن ادب را بینید آن انسانیت و شرف را ببینید مع ذلک لجاج بکند برای چی لجاجت می‌کند معلوم می‌شود مشکل دیگر دارد.
فرمود اینها مفسدند ﴿و ربک اعلم بالمفسدین و ان کذبوک﴾ آنها یکوقت است که کاری با تو ندارند بسیار خوب اما حالا با تو کار دارند می‌گویند تو دروغ می‌گویی تو ساحری تو شاعری تو کاهنی ﴿و ان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم﴾ بالاخره من مسئول کار خودم خودم هستم و مسئول کار شما خود شمائید شما هم با من کاری نداشته باشید من هم با شما کاری ندارم این مال مکه است نظیر ﴿یا ایها الکافرون﴾ اما آن بخشهایی که اینها دیگر دست از توطئه برنمی‌داشتند منافقانه رفتار می‌کردند کافرانه زندگی می‌کردند جلوی یک عده را می‌گرفتند و توطئه می‌کردند در چنین فضایی فرمود ﴿جاهد الکفار و المنافقین واغلظ علیهم﴾ اینجا دیگر ﴿لکم دینکم و لی دین﴾ نیست آدم قدرت دارد که گروه مستضعفی را نجات بدهد خوب وظیفه‌اش این است که این سنگها را از سر راه بردارد ﴿و ان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم أنتم بریئون مما اعمل و انا بریءٌ مما تعملون﴾ اگر نقص یا عیبی در کار من است شما تبرئه‌اید نقص یا عیبی در کار شما است من مبراء هستم شما کار خودتان را انجام بدهید من کار خودم را انجام می‌دهم مزاحم ما نباشید اینها پیام مکه است اما پیام مدینه وقتی آدم قدرت پیدا کرد باید از زیر دستش دفاع بکند بعد فرمود ﴿ومنهم من یستمعون الیک افانت تسمع الصم ولو کانوا لایعقلون و منهم من ینظر إلیک افانت تهدی العمی و لو کانوا لا یبصرون ان الله لا یظلم ا لناس شیئا و لکن الناس انفسهم یظلمون﴾ فرمود اینها مشکل علمی دارند مشکل عملی دارند اینها گوششان را به کار نمی‌اندازند چشمشان را به کار نینداختند اینها چندتا مشکل دارند نه تنها نمی‌بینند نمی‌فهمند نه تنها نمی‌شنوند نمی‌فهمند گاهی انسان نمی‌بیند ولی بالاخره عالم می‌شود همین که می‌بینید خیلی‌ها هستند که اعمی هستند از راه حواس دیگر مخصوصا سامعه به خیلی از مطالب علمی راه پیدا می‌کنند بعضی‌ها هستند که کرند اما از راه باصره به خیلی از مطالب علمی راه پیدا می‌کنند فرمود اینها کری هستند که نمی‌فهمند کوری هستند که نمی‌فهمند می‌گویند ... حواس پنج نماز است و دل چو سبع مثانی در فقه ما مگر این نیست که لا صلاة الا بفاتحة الکتاب اگر نماز هست حتما باید فاتحة الکتاب باشد که فاتحة الکتاب سبع مثانی است نماز بدون فاتحة الکتاب نماز نیست فرمودند این حواس پنج گانهٴ شما بمنزله نماز است آن دلتان بمنزلهٴ فاتحة الکتاب است اگر دل همراه نباشد از این حواس پنجگانه چه کاری ساخته است حواس پنج نماز است و دل چو سبع مثانی یعنی اگر گوش و چشم اثر دارد دست و پا اثر دارد برای این است که دل زنده است در اینجا فرمود اینها هر دو جهت را از دست دادند نه تنها کورند بلکه بی‌دلند نه تنها کرند بلکه بی دل هستند چه توقعی داری از اینها محصول این آیه در آیات دیگر آمده است که ﴿صم بکم عمی فهم لا یعقلون﴾ نه تنها حواس ظاهری را از دست دادند آن دل مایه را هم از دست داده‌اند فرمود ﴿و منهم من یستمعون الیک﴾ گوش فرا می‌دهند اما برای اینکه حرف تو را رد کنند نه حرف تورا قبول کنند در سوره مبارکه انعام گذشت که برخی می‌آیند که حرف خودشان را به تو بزنند نه حرف تو را گوش دهند فاذا جائک الذین یجادلون فی آیاتنا فقل کذا اصلا این نمی‌آید که حرف تو را گوش بدهد می‌آید حرف خودش را نقد کند به فروش برساند نه انتقاد کند و اذا جائک الذین یجادلون فی آیاتنا فقل کذا و کذا پس او اصلا می‌آید که حرف خودش را بزند نه حرف تو را گوش بدهد اینها هم همینطورند می‌آیند که رد کنند می‌آیند که بشنوند و بگویند این شعر و سحر است و جادو طلسمو شعبده است کهانة و افترا است و مانند آن ﴿و منهم من یستمعون الیک﴾ در حالیکه اینها دو تا مشکل دارند یک ﴿افانت تسمع الصم﴾ اینها اصلا کرند ﴿ولو کانوا لا تعقلون﴾ نه تنهاکرند آن سبع مثانی را هم ندارند خیلی ها هستند که کر هستند اما از راه باصره چیز می‌فهمند از راه اشاره چیز می‌فهمند این اشاره اخرس عقد او را تامین می‌کند ﴿ومنهم من ینظر الیک﴾ برخی تو را نگاه می‌کنند اما ﴿افانت تهدی العمی و لو کانوا لایبصرون﴾ اینها که کورند اینهااهل نظرند نه اهل بصر اینها اهل نگاهند نه اهل دیدن این در بخشهای قبلی و سوره اعراف و مانند آن گذشت که ﴿و تراهم ینظرون الیک وهم لایبصرون﴾ اینها اهل نظر هستند نه اهل بصر اهل نگاهند نه اهل دیدن شما در استهلال ماه می‌بینید آنها که چشمشان ضعیف است می‌گویند نظرت الی القمر لفم اره من رفتم استهلال بکنم نگاه کردم به افق ولی ندیدم پس معلوم می‌شود نظر غیر از بصر است اینا نه تنها بصر ندارند بصیرت هم ندارند ﴿و منهم من ینظر الیک أفأنتتهدی العمی ولو کانوا لا یبصرون﴾ بعد فرمود ما هیچ تقصیری نداریم همه سرمایه های درونی را به اینها دادیم همه سرمایه های یبرونی را به اینها دادیم اینها بی‌جا بکار بردند خودشان را عمداً کر کردند خودشان را عمدا کور کردند ذات اقدس اله به احدی ظلم نمی‌کند و مانند آن.
والحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 38:37

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن