display result search
منو
تفسیر آیات 45 تا 49 سوره یونس

تفسیر آیات 45 تا 49 سوره یونس

  • 1 تعداد قطعات
  • 36 دقیقه مدت قطعه
  • 4 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 45 تا 49 سوره یونس"

اینهایی که تبهکارند اینطور نیست که از کیفر الهی در امان باشند
انسان‌ها وقتی وارد قیامت می‌شوند جریان قبل از قیامت را مثلا دنیا را در حد یک بامداد یا شامگاه می‌بینند

بسم الله الرحمن الرحیم
وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ کَأَن لَّمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةࣰ مِّنَ ٱلنَّهَارِ یَتَعَارَفُونَ بَیۡنَهُمۡۚ قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱللَّهِ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ (45) وَ إِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعۡضَ ٱلَّذِی نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ ثُمَّ ٱللَّهُ شَهِیدٌ عَلَىٰ مَا یَفۡعَلُونَ (46) وَ لِکُلِّ أُمَّةࣲ رَّسُولࣱۖ فَإِذَا جَآءَ رَسُولُهُمۡ قُضِیَ بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ (47) وَ یَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ (48) قُل لَّآ أَمۡلِکُ لِنَفۡسِی ضَرࣰّا وَلَا نَفۡعًا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۗ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌۚ إِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ فَلَا یَسۡتَـٔۡخِرُونَ سَاعَةࣰ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ (49)

عناصر محوری سور مکی و همچنین سورهٴ مبارکهٴ یونس اصول اعتقادی بود یعنی توحید و نبوت و معاد و مسائلی که وابسته به این اصول سه‌گانه بود ذیلاً مطرح شد بخش توحید و همچنین نبوت را ارائه فرمودند الان این بخش معاد است فرمود اینهایی که تبهکارند اینطور نیست که از کیفر الهی در امان باشند روزی فرا می‌رسد که ذات اقدس اله همه اینها را جمع می‌کند اینها جریان دنیایشان را و همچنین قبل از قیامت را در حد یک ساعت می‌دانند این کلمه ساعة چه در مسائل مثبت چه منفی نمودار قلت است وقتی گفته می‌شود «تفکّر ساعة خیر کذا و کذا» یعنی یک لحظه فکر کردن نه یعنی یک ساعت شصت دقیقه‌ای حالا یک مقداری فکر کردن ناظر به آن قلّت مدت است این هم که فرمود ﴿ساعة من النهار﴾ یعنی یک پاره‌ای از وقت خیلی احساس نمی‌کنند که خیلی در دنیا معطل شدند این تعبیر گاهی به ساعت است گاهی به عشیه است گاهی به ضحی است گاهی به روز است گاهی به ده روز است یعنی به تفاوت خود این افراد یا درکهایی که اینها دارند پاسخهای گوناگونی می‌دهند در سورهٴ مبارکهٴ نازعات آیه 46 به این صورت است ﴿انما انت منذر من یخشیها کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیة او ضحیٰها﴾ اینها وقتی وارد قیامت شدند جریان قبل از قیامت را مثلا دنیا را گویا در حد یک بامداد یا شامگاه می‌بینند یعنی پاره‌ای از روز عشیة یعنی شامگاه ضحی یعنی بامداد تا نزدیکهای نیمروز ظهر غیر از ضحی است در سورهٴ مبارکهٴ احقاف آیهٴ 35 به این صورت آمده است ﴿فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل لهم کأنهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوا الا ساعة من نهار بلاغ فهل یهلک الاّ القوم الفاسقون﴾ آنچه در سوره احقاف آمده شبیه همین است که در سورهٴ یونس مطرح شده است که اینها احساس می‌کنند یک مقداری از روز را در دنیا بوده‌اند نه حتی یک روز در سورهٴ مبارکه روم آیه 55 به این صورت یاد شده است ﴿و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة﴾ تبهکاران چون برایشان روشن نیست و وضع ابدیت را می‌بینند سوگند یاد می‌کنند که فقط یک ساعت ماندند یعنی یک مدت کوتاهی در دنیا یا در برزخ ماندند برای آنها طولانی بودن مدّت دنیا یا برزخ محسوس نیست برای اینکه ابدیت را که مشاهده می‌کنند انسان در قبال مرحلهٴ ابدی این دورهٴ 70 80 ساله برای او یک ساعت یا یک روز تلقی می‌شود آیه 112 سورهٴ مبارکهٴ مومنون به این صورت است وقتی اینها وارد صحنه قیامت می‌شوند ﴿قال کم لبثتم فی الارض عدد سنین﴾ چند سال ماندید؟ آنها در پاسخ سوال چند سال ﴿قالوا لبثنا یوما او بعض یوم﴾ ما به نظر ما یک روز یا پاره‌ای از روز ماندیم یک نصف روز ماندیم آنها که می‌دانند از آنها سوال کنید آنها که عادند آنهایی که می‌شمرند عدد نزد آنها است از آنها بپرسید ﴿فسئل العادین﴾ ما نمی‌دانیم به نظر ما یک روز یا نصف روز است در سوره مبارکه طه به این صورت آمده است که آیه 104 ﴿من اعرض عنه فانه یحمل یوم القیامه وزرا ... یوم ینفخ فی الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقاً یتخافتون بینهم ان لبثتم الا عشرا﴾ اینها باهم راز گویانه می‌گویند که شاید ده دوز طول کشیده ﴿نحن اعلم بما یقولون اذ یقول أمثلهم طریقة ان لبثتم الا یوما﴾ آنها که یک مقداری بهتر درک می‌کنند می‌گویند نه سخن از ده روز نیست فقط یک روز شما ماندید حالا یا این مربوط به اشخاص است یا کیفیت مواقف قیامت است یا کیفیت حالتهایی است که برای آنها پدید می‌آید ولی بالاخره جریان دنیا را هم چنین برزخ را نسبت به قیامت کبری خیلی کم می‌بینند .
سوال
جواب: بله مومنین هم همینطور است مومنین که خیلی به سرعت رد می‌شود مومنین آن پنجاه هزار سال برای آنها به اندازه 5 یا 6 دقیقه است مومنین سریعا رد می‌شوند خدای سبحان با مومنین که سریع الحساب رفتار می‌کند اینها زود این مراحل را پشت سر می‌گذارند و وارد بهشت می‌شوند.
سوال:
جواب: وقتی که ابدیت را مشاهده می‌کنند بله نسبت به مشاهده ابدیت دنیا یک مدت کوتاهی است چون درک می‌کنند وارد صحنه ابدیت می‌شوند وقتی وارد صحنه ابدیت شدند ابدیت را به خوبی درک می‌کنند.
در سوره مبارکه المعارج به این صورت ... در جریان آن 50 هزار سال وقتی فرمود ﴿خمسین الف سنة﴾ آنجا مجلس خصوصی بود در منزل زید بن ارقم بود ظاهرا یکی از اصحاب در منزل اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تفسیر این آیه مطرح شد یک کسی از حضرت سوال کرد که ما اطول هذا الیوم؟ چه روز طولانی است در ذیل آن آیه که دارد قیامت 50 هزار سال است این روایت در ذیل همان آیه است کسی از حضرت سوال کرد ما اطول هذا الیوم چه روز طولانی است ما اطول ما افعل کلمه تعجب است حضرت فرمود «والذی نفسی بیده» قسم به ذات کسی که جانم در دست او است این روز 50 هزار سال برای مومن به اندازه صلاة مکتوبه است به اندازه یک نماز واجب مومن یک نماز واجب مثلا نماز ظهرش که چهار رکعت است چقدر طول بکشد خیلی هم با طمئنینه بخواند 8 ، 10 دقیقه این پنجاه هزار سال برای او همین اندازه است وجهی ندارد که او معطل شود او تمام کارهایش را در دنیا انجام داد آنجا موقفی نیست بازداشتی نیست ایست و بازرسی نیست ﴿و قفواهم انهم مسئولین﴾ نیست لحظه به لحظه یک عده را بازداشت می‌کنند برای سوال کردن کسی که حسابش روشن است ذات اقدس اله که سریع الحساب است با او اینچنین رفتار می‌کند که سریعا وضعش را روشن می‌شود.
در سوره مبارکه اسراء به این صورت آمده است که چقدر اینها مثلا می‌مانند فرمود بسیار کم می‌مانند حالا مدت آن به اندازهٴ ساعة من النهار نیست کم هست آیه 52 سوره اسراء این است ﴿یوم یدعوکم و فتستجیبون بحمده و تظنون إن لبثتم الا قلیلا﴾ درک تو این است که کم ماندی البته سالیان متمادی در دنیا ماندی اما نسبت به ابدیت کم است یا وجوه دیگری که در بحثهای قبلی اشاره شده به هر تقدیر فرمود ﴿و یوم یحشرهم کأن لم یلبثوا الا ساعة من النهار یتعارفون بینهم قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله﴾ اینهایی که مسئله معاد را انکار کردند سرمایه را باختند گاهی تعبیرمنفی دارد گاهی تعبیرمثبت یعنی آن هم نفی مثبت است تعبیر منفی این است که ﴿قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله﴾ اینهایی که معاد را منکر شدند سرمایه را باختند گاهی تعبیر می‌کند به اینکه اینها در تجارت سود نبردند ﴿فما ربحت تجارتهم﴾ آیه 16 سوره مبارکه بقره این بود که ﴿اولئک الذین اشتروا الضلالة بالهدی فما ربحت تجارتهم﴾ این ﴿و ما کانوا مهتدین﴾ مشترک است بین آیه محل بحث سورهٴ یونس و آیه 16 سورهٴ بقره اینها چون مهتدی نبودند تجارت سودآوری نداشند بعد در محل بحث فرمود نه تنها تجارت سود آوری نداشتند که تجارت رابحی داشته باشند بلکه سرمایه را باختند که این بدتر از آن است یک وقتی می‌فرماید که اینها سود نکردند یک وقتی می‌فرماید نه سرمایه را از دست دادند ﴿فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین﴾ که در آیه 16 سوره مبارکه بقره بود این نسبت به برخی ها که نرم تر بودند قابل تطبیق است اما آیه محل بحث این است که اینها اصلا سرمایه را باختند ﴿قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله و ما کانوا مهتدین﴾ .
مطلب دیگر این است که ذات اقدس اله در جریان انبیاء گذشته فرمود گروهی تبهکارانه در برابر نوح ایستادند و ما اینها را غرق کردیم در برابر حضرت موسی ایستادند ﴿فنبذناهم فی الیم﴾ ﴿فغشیهم من الیم ما غشیهم﴾ یا در جریان قارون فرمود ﴿فخسفنا به و بداره الارض﴾ یا در جریان انبیاء دیگر فرمود سخرها علیه سبع لیال و ثمانیة ایام بالاخره اینها را مستاصل کرد مستاصل کرد یعنی اصل اینها را برانداخت استاصله یعنی قلع اصله اینها را ریشه کن کردیم کسی که ریشه کن شده است می‌گویند مستاصل است یعنی اصلش برافتاد وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از دریافت اینگونه از اخبار درباره اممم گذشته عرض کرد خدایا اینها هم که کم نیاوردند نسبت به دین و اصحاب ما و یاران اینها یاران ما را هم شهید کردند و هم دین را به استهزاء گرفتند کاری از دست این سنادید قریش برنیامدکه نکنند در آیه 93 سورهٴ مبارکهٴ مومنون درخواست پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به این صورت نقل شده است ﴿قل رب اما ترینی ما یوعدون رب فلاتجعلنی فی القوم الظالمین﴾ خدایا این می‌شود که آنچه را که شما وعده می‌دهید وعید و تهدید می‌کنید نسبت به کفار به من نشان بدهید در زمان من اینها را مستاصل کنی نذیر آن عذابهایی که بر امم گذشته وار شده است ذات اقدس اله فرمود به اینکه ﴿و إنّا علی أن نریک ما نعدهم لقادرون﴾ ما این قدرت را داریم که آن وعیدها و تهدیدها را عملی بکنیم اما تو یک ماموریتی داری و ما هم یک قضا و قدری داریم ماموریت تو این است که ﴿ادفع بالتی هی احسن السّیئة نحن اعلم بما یصفون﴾ تو در حوزه اسلامی بَدان را منتفی نکن بدی را منتفی بکن البته یک عده بهره می‌برند یک عده بهره نمی‌برند ولی بنای عملی تو و اصحاب تو در حوزهٴ اسلامی این باشد که بدی را از بین ببری اختلاف را از بین ببری نه مختلف را و رقیب را از پا دربیاوری اگر کسی از بیرون حمله کرده است بله ﴿جاهد الکفار و المنافقین﴾ است ﴿و غلظ علیهم﴾ هست ﴿ولیجدوا فیکم غلظه﴾ است و مانند آن ﴿و جاهدهم به جهادا کبیرا﴾ است و مانند آن اما در داخل حوزه اسلامی در امت شما در درون شما اگر یک مشکلی پیش آمد شما سعی کنید دشمنی را از بین ببرید نه دشمن را از پا دربیاورید ﴿ادفع بالتی هی احسن﴾ چی را؟ ﴿السیئة﴾ سیئه را و بدی و اختلاف و رقابت را و دشمنی را از پا در بیاوری نه دشمن را بله اگر کسی از بیرون مرز حمله کرد نسبت به اینها ﴿جاهد الکفار و المنافقین﴾ هست ﴿ولیجدوا فیکم غلظة﴾ هست ﴿واغلظ علیهم﴾ هست اما در داخل حوزه اسلامی بنایتان بر این باشد که کینه را از بین ببرید نه صاحب کینه را رقابت را از بین ببرید نه رقیب را از صحنه خارج کنید دشمنی را از بین ببرید نه دشمن را از پا دربیاورید ﴿ادفع بالتی هی احسن﴾ یعنی با آن روش احسن با طریقه حسنا دفع بکن چی را؟ ﴿السیئة﴾ یعنی اختلاف را نه السیئ آنکه بد است بدی را از بین ببرید نه بدان را این وظیفه شما است در داخل حوزهٴ اسلامی ما قدرت داریم ﴿وانّا علی أن نریک ما نعدهم لقادرون﴾ و اما شما وظیفه‌تان این است تا آنجایی که ممکن است بکوشید اختلاف را از بین ببرید نه اینکه رقیب را از صحنه خارج بکنید رقیب را از صحنه خارج کردن کار آسانی است اما رقابت را برطرف کردن کار هر کسی نیست شما موظفید این کار را بکنید اما درباره عذاب استئصال اینکه به شما گفته شد شما هم اینچنین را مطرح کنید ﴿اما ترینّی ما یوعدون﴾ شما با انبیاء دیگر فرق می‌کنید شما بالاخره ﴿رحمة للعالمین﴾ هستید و خاتم انبیاء هستید بنا براین نیست که حالا هر پیغمبری که آمده جمعیت حرف او را گوش نداند کافر یا منافق شدند ما همه را بریزیم در دریا یا همه را با طوفان غرق کنیم بله جریان نوح اینگونه بود جریان حضرت موسی سلام الله علیهما اینگونه بود اما حالا اگر کسی خاتم انبیاء شد و دیگر بعد از او پیامبری نخواهد آمد این نباشد ﴿رحمة للعالمین﴾ باشد ان ارسلناه رحمتا للناس کافه باشد ﴿ومٰا ارسلناک إلاّ کافة للناس﴾ باشد بنابراین درباره عذاب استئصال آن جریان سورهٴ مبارکهٴ انفال مطرح است در سوره انفال که قبلا بحث شد آیهٴ 33 به این صورت بود ﴿و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم﴾ ﴿و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون﴾ حالا اینچنین که ما فوراً عذاب را مثل طوفان بیاوریم و عذابهای دیگر بیاوریم اینها را مستأصل کنیم اصل و ریشه اینها را براندازیم نه البته در جریان بدر امثال بدر و خندق و اینها عذابهای مقطعی و موسمی که چند نفر از بین می‌روند و کشته می‌شوند اینها عیب ندارد اما آن عذابی که نظیر عذاب حضرت نوح باشد ﴿سخّرها علیهم سبع لیالٍ﴾ یا ﴿فنبذناهم فی الیم﴾ ﴿فغشیهم من الیمّ ما غشیهم﴾ باشد اینجور عذابها مادامی که تو در بین مردم هستی ما این عذابها را نمی‌فرستیم برای آنکه ما می‌دانیم عظمت تو چیست تو رحمة للعالمین هستی مادامیکه تو در بین مردم هستی ما این عذابها را نمی‌فرستیم ﴿و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم﴾ و اگر بعد از رحلت شما اینها اهل استغفار بودند و توبه کردند و بالاخره مستغفرانی در بین اینها پدید آمد باز هم ما آن عذاب استئصال را بر اینها روا نمی‌داریم البته عذابهای مقطعی و مانند آن محذوری ندارد.
بنابراین ا ینکه ذات اقدس اله در همین آیهٴ سورهٴ یونس که فرمود هیچ امتی نیست مگر اینکه پیامبری دارد و اگر پیامبرش آمد ما به قسط بین اینها حکم می‌کنیم قسط اسلامی این است قسط اسلامی این است که عذابهای مقطعی می‌شود اما تا وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در بین امت هست آن عذابهای استئصال رخ نمی‌دهد و اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رحلت کرد اینها اهل استغفار شدند باز آن عذاب استئصال رخت برمی‌بندد عذابهای مقطعی عیب ندارد ﴿و اما نرینک بعض الذی نعدهم﴾ نه همه‌اش را چون تا تو هستی آن عذاب نخواهد آمد بعضی از آن مراحل البته عیب ندارد.
سوال
جواب: چرا عذاب هست اینها به سوء اختیار است اما عذاب استئصال نیست عذاب مقطعی است مشابه این در جای دیگر هم هست و اگر مسلمانها هل استغفار و اعتصام به حبل الله باشند ترمیم می‌شود. که امیدواریم اینچنین باشد.
﴿و اما نرینک بعض الذی﴾ نه همه آنچه را که ما تهدید می‌کنیم برای اینکه عظمت تو رحمت للعالمینی تو در باره انبیاء دیگر نبود این خصیصه مال تو است ﴿و اما نرینک بعض الذی نعدهم او نتوفینک﴾ و بعد از توفی تو ما این عذاب را اعمال بکنیم بالاخره ﴿فالینا مرجعهم ثم الله شهید علی ما یفعلون﴾ وقتی این بخش تهدید و ذکر عذاب را ذات مقدّس پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم برای آنها بازگو کرد آنها گفتند پس کی می‌شود این عذاب کی می‌آید وقتی استعجال و استهزاء می‌کردند پاسخش این است که ﴿ولکل امة رسول﴾ این یک اصل کلی است که هیچ امتی نیست مگر اینکه پیغمبر دارد اصل کلی این است ﴿فاذا جاء رسولهم﴾ اگر پیامبرشان آمد و اینها نپذیرفتند و در برابر پیغمبرشان صلی الله علیه و آله و سلم موضع گرفتند و به مخالفت برخاستند ﴿قضی بینهم بالقسط﴾ با قسط داوری می‌شوند که اینها حالا به چه عذابی باید معذب شوند برابر قسط و عدل است برای اهمیت مطلب هم به صورت مثبت آمده است هم بصورت منفی بصورت مثبت آمد فرمود ﴿قضی بینهم بالقسط﴾ بصورت منفی یاد شد فرمود ﴿و هم لا یظلمون﴾ اگر حکم بالعدل است یقینا ظلم نیست این ﴿وهم لا یظلمون﴾ تثبیت و تاکید و تایید همان ﴿قضی بینهم بالقسط﴾ است در نوبتهای قبل اشاره شد که هیچ ملتی نیست مگر اینکه پیغمبر دارد ﴿و لقد بعثنا فی کل امة رسولا﴾ وقتی برای هر ملتی یک پیامبری آمد آن پیامبر به آن ملت می‌گفت ﴿ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت﴾ در روایات هم هست که رقم انبیاء از هزارها می‌گذرد 124 هزار است مثلا در چند جای قرآن فرمود ما انبیاء فراوانی را اعزام کردیم ولی قصص بعضی‌ها را اصلا در قرآن نگفتیم ﴿منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک﴾ اینکه گفته می‌شود همه معارف علوم و اولین و آخرین و تبیان کل شئ در قرآن هست خود قرآن می‌فرماید ما خیلی‌هایشان را نگفتیم اما برای مردم نگفتیم نه برای پیغمبر و آل پیغمبر علیهم الصلاة والسلام نگفتیم اسرارش را برای آنها گفته‌اند شما می‌بینید در روایات ما احادیث فراوانی است که ائمه علیهم السلام می‌فرمایند که ذات اقدس اله برای پیامبری از انبیاء بنی اسرائیل چنین وحی فرستاد چنین گفته است آن پیغمبر چنین گفته است اینها را خدای سبحان بوسیله پیغمبر به اهل بیت فرموده اما در خود قرآن نیست چه در سورهٴ نساء چه در بخشی از سور دیگر فرمود برخی از اینها انبیائی هستند که ما داستانشان را برای شما بازگو کردیم و بعضی هستند که داستانشان را نگفتیم طبق آنچه که در روایات آمده آنهایی که نگفتند خیلی بیش از آنهایی است که گفتند برای اینکه اگر 124 هزار پیغمبر است و در قرآن فقط 24 پیغمبر اسم شریفشان آمده معلوم می‌شود که قسمت مهم انبیاء نیامده خوب این انبیاء اممی داشتند حرفهایی داشتند جنگ و صلحی داشتند و قبض و بسطی داشتند رضا و سخطی داشتند نعمت و نقمتی داشتند هیچ کدامش نیامده در آیه 164 سوره نساء به این صورت است که ﴿و رسلاً قد قصصناهم علیک﴾ بعد از اینک فرمود ﴿انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده﴾ اما حالا آن انبیائی که بعد از نوح هستند کی‌ها هستند دیگر آنها را ذکر نکرده ﴿و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الأسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و آتینا داود زبورا﴾ آنگاه در آیه 164 همان سورهٴ نساء فرمود ﴿و رسلا قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک﴾ این را در سورهٴ دیگر هم فرمود اینطور نیست که رسلی را ما شرح حالشان را نگفتیم و بعد می‌گوئیم بعد هم در قرآن غیر از این 25 تا پیامبر انبیاء دیگر داستانشان نیامده ﴿و رسلا لم نقصصهم علیک و کلم الله موسی تکلیما﴾ انبیائی که مال آنطرف آب شرق هستند یا اینطرف آب غرب هستند اگر قصه‌هایشان را می‌گفت برای مردم ثابت نمی‌شد داستان انبیائی را به مردم می‌گوید که بعد به مردم بفرماید که ﴿سیروا فی الارض ثمّ انظروا کیف کان عاقبة المکذبین﴾ حالا اگر بفرماید ما آنطرف اقیانوس کبیر ما برای امّتی یک پیامبری فرستادیم یک حادثه‌ای پیش آمد مردم راه تحقیق نداشتند اینگونه نیست که انبیاء مخصوص خاورمیانه باشند این خاورمیانه معمور بود دریای مهمی نداشت رفت و آمد عادی ممکن بود قصهٴ انبیای خاورمیانه در قرآن آمده انبیائی که مال آنطرف چین بود انبیائیکه مال اقیانوس اطلس بود انبیائی که مال آنطرف اقیانوس کبیر بود اینها قصه‌اش نیامده برای اینکه راهی برای تفهیم مردم نداشت.
سوال
جواب: بالاخره حقیقتش پیش اهل بیت است آنوقت هر چه آنها از قرآن کریم فهمیدند برای انسان نقل می‌کنند و الاّ انسان عادی بخواهد همه معارف را از قرآن کریم در بیاورد با اینکه خود خدا می‌فرماید ما خیلی‌اش را نگفتیم.
سوال
جواب: اما علمش را به شما گفتیم خیلی از چیزها است که علمش را به شما گفتیم لذا در سوره حشر فرمود ﴿ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا﴾ معلوم می‌شود یک چیزهایی پیغمبر دارد که ما نداریم اگر همین آیات باشد که خود آیات را دارد فرمود او چیزهایی ما به او گفتیم که شما نمی‌دانید هر چه او فرمود شما گوش کنید او هم حدیث ثقلین فرمود احادیث دیگر را فرمود فرمود ﴿ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا﴾ فرمود اگر شما آیاتی دیدید و برای شما مشکل بود اگر ﴿لو ردوه الی الرسول والی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم﴾ فرمود شما به کسی ارجاع بدهید که بتواند از قرآن استنباط کند و آن اهل بیت هستند معلوم می‌شود که چیزهایی هست که پیش آنها است و اگر همین ظواهر بود که خود ما استنباط می‌کردیم اینکه به همه ما می‌فرماید که اگر چیزی دیدید فورا داوری نکنید به اهلش مراجعه بکنید اگر به اهلش مراجعه نکردید ﴿لعلمه الذین یستنبطونه﴾ این است آنها مستنبط هستند آنها کارشناس هستند آب دست آنها است طناب دست آنها است دلو دست آنها است می‌جوشانند و ما را سیراب می‌کنند پس برای آنها گفتند نشانه‌اش همین روایات فراوانی است که ائمه علیهم السلام می‌فرمایند که «اوحی الله الی نبی من انبیاء بنی اسرائیل کذا و کذا» .
سوال
جواب: کل شئ همین است دیگر گفتیم حالا یا برای شما گفتیم یا برای رهبران شما گفتیم لذا فرمود به اینکه شما خودتان دست نزنید نگویید حسبنا کتاب الله همین آیه که الآن خوانده شد فرمود ﴿لو ردوه الی الرسول و الی اولی الأمر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم﴾ شما به آنها ارجاع کنید ما که همه‌اش را روخوانی نفرستادیم این درونخوانی هم است این درونخوانی کوثر است یک کسی باید بالاخره این قنات را چاه را این چشمه را فوران بدهد و جوشان کند و به شما بدهد این آنها هستند مشخص هم کرده که این کتاب در کتاب است در کتاب است در کتاب است فرمود ما این قرآن را نازل کردیم به این سبکی که «طرفه بید الله و الطرف الاخر بایدیکم» قرآن را نازل کرده باران را هم نازل کرده اما باران را انداخت و قرآن را آویخت قرآن را که نینداخت پیش ما که این قرآن را آویزان کرده فرمود یک طرفش دست من است یکطرفش دست شما است این 6 هزارو خورده‌ای این ته قرآن است این حبل را بگیرید و بالا بیایید ما که این را نینداختیم پیش شما که بگویید همه‌اش همین است این آویخته است «طرفه بید الله» است «اقرأ وارق» خوب آنها کسانی هستند که این قرآن ﴿انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون﴾ فی کتاب مکنون فی کتاب مکنون تا به لدی الله برسد اینها مستور است ما آنچه که داریم این عربی مبین است فرمود ﴿الر کتاب احکمت آیاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر﴾ و ﴿إنّا جعلناه قرآنا عربیا﴾ و ﴿انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم﴾ فرمود آنکه پیش شما است ما آویختیم عربی مبین است آنکه پیش ما است علی حکیم است و خیال نکنید این قرآن مانند باران است و تگرگ است و یخ و برف است و آمد دست شما و همین است و همین این آویخته است نه انداخته یک طرفش دست ما است شما بگیرید و بالا بیایید و این کتاب درونش کتاب است تو آن کتاب دیگر است تو کتاب دیگر است تو آن کتاب دیگر است تا برسد به ما و کسی اهل منساس است که مطهر باشد ﴿لا یمسه الا المطهرون﴾ مطهرون هم اهل بیت هستند شما پس به اینها مراجعه کنید اینها از درون می‌توانند در بیاورند ما در همین قرآن گفتیم ما خیلی چیزها را در ظاهر نگفتیم یعنی در عربی مبین نیست در کتاب مکنون است شما ببینید ﴿ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نها کم عنه فانتهوا﴾ ببینید او چه می‌گوید برای اینکه او دستش به کتاب مکنون می‌رسد چون در کتاب مکنون است و باطن این قرآن است و تاویل و تفسیر این قرآن است و تنزیل این قرآن است حقیقت این قرآن است و پیش اوست به او مراجعه کنید اگر گفتید حسبنا کتاب الله شما خیال کردید قرآن را مثل باران انداخته است خیال کردید همین است خوب اگر کسی یده یدالله شد او هم بالاخر احد طرفی القرآن بیده است اگر در آن حدیث معروف است که «طرفه بید الله» است و وجود مبارک حضرت امیر ید الله است تنها او نیست که این چهارده بزرگوار همه ید الله هستند حالا حضرت درباره او آمده احد الطرفیه بید اهل بیت است آنوقت کسی که می‌گوید حسبنا کتاب الله خیال می‌کند قرآن هم مثل باران است این قرآن را انداخته می‌داند نه آویخته وقتی انداخته است می‌گوید این کتاب عربی است دیگر گاهی هم اجتهاد در مقابل نص می‌کند می‌گوید این کتاب عربی است ما هم حرف می‌زنیم اما اگر بداند آویخته است و کتاب مکنون دارد و هزارها مسائل است که مرحلهٴ بالا است و احد الطرفیه بید الله سبحانه و تعالی است و اهل بیت مظهر ید الله هستند چه ید الله فوق ایدیهم آنها را رها نمی‌کنند می‌گوید حسبنا القرآن و العتره، حسبنا الثقلین می‌شود این دید با آن دید خیلی فرق دارد.
سوال
جواب: و ما انه رسول بعنوا عربی مبین س: ج: نه بدلیل اینکه در همان سورهٴ مبارکهٴ زخرف در آنجا مشخص کرد که این عربی مبین را ما نازل می‌کنیم و بالاتر از عربی مبین آن قرآن علی حکیم است سورهٴ مبارکهٴ زخرف آیه 2 به بعد این است ﴿حم و الکتاب المبین انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون﴾ اما همین قرآنی که عربی مبین است ﴿وانه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم﴾ آنجا دیگر جای عربی مبین نیست کسی بگوید من عربی خوانده‌ام ادبیات خوانده‌ام بفهمد آنجا ﴿لا یمسه الا المطهرون﴾ مطهرون هم مشخص است چه کسانی هستند از علی حکیم تا عربی مبین از عربی مبین تا علی حکیم این می‌شود حبل الله اینکه گفتند ﴿واعتصموا بحبل الله﴾ نه یعنی این طناب انداخته را بگیر خوب طناب انداخته مشکل خودش را حل نمی‌کند طناب انداخته انداخته است تمام این طناب فروشها طنابی را که برای فروش دارند طناب انداخته است حالا کسی برود و محکم چنگ بزند این طناب انداخته مشکل خودش را حل نمی‌کند که کسی باید او را نگه بدارد آن طناب آویخته است که مشکل را حل می‌کند این طناب آویخته به سقف بسته است و جای محکمی بسته است آدم این را می‌گیرد بالا می‌آید از تو چاه بالا می‌آید هر جا هست این را می‌گیرد و محفوظ می‌شود وگرنه از طناب انداخته چه کاری ساخته است از عربی مبین چه کاری ساخته است عربی مبین که وصل به لدینا لعلی حکیم است از او هزارها کار ساخته است و آن کسی که علی است با علی حکیم رابطه دارد.
والحمد لله رب العالمین

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 36:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن