- 63
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 87 تا 92 سوره یونس _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 87 تا 92 سوره یونس _ بخش اول"
خدای سبحان فرمود ما به موسی و برادرش دستور دادیم که در شهر مصر خانه مؤمنان به وحی و تورات را تأمین کند
بشارت خدای سبحان یک تبشیر دنیایی هم همراه داشت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿و أوحینا الى موسی و أخیه ان تبوَّءا لقومکما بمصر بیوتاً و اجعلوا بیوتکم قبلةً و اقیموا الصلاةَ و بشر المؤْمنین﴾ (87) ﴿و قال موسیٰ ربنا انک اتیت فرعون و ملاه زینةً و اموالا فی الحیاةِ الدنیا ربنا لیضلوا عن سبیلک ربنا اطمس علیٰ اموالهم و اشدد علیٰ قلوبهم فلا یؤْمنوا حتىٰ یروا العذاب الألیم﴾ (88) ﴿قال قد أجیبت دعوتکما فاستقیما و لا تتبعان سبیل الذین لا یعلمون﴾ (89) ﴿و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغیا و عدوا حتی اذا أدرکه الغرق قال ءَامنت انه لا اله الا الذی ءامنت به بنوا اسرائیل و انا من المسلمین﴾ (90) ﴿الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین﴾ (91) ﴿فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ایه و ان کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون﴾ (92)
بعد از پیروزی نسبی وجود مبارک موسی و هارون ((سلام الله علیه)ما) در آن صحنه مبارزه و تحدّی یک مقدار آرامش و آزادی برای مؤمنان به موسای کلیم ((سلام الله علیه)) پدید آمد آن آزادی مطلق بعد از جریان غرق فرعون بود بعد از آن تحدّی که سحره اعتراف کردند و عدهای از سحره هم اعدام شدند بنی اسرائیل یک موقعیت نسبی پیدا کردند قبل از غرق فرعون در چنین حالی خدای سبحان فرمود ما به موسی و برادرش دستور دادیم که در شهر مصر خانه مؤمنان به وحی و تورات را تأمین کند و این خانهها را در مقابل یکدیگر و رو به روی یکدیگر قرار بدهد که اینها یک قبیله منسجمی باشند ﴿و اوحینا الىٰ موسیٰ و أخیه ان تبوَّءا لقومکما بمصر بیوتا﴾ این کلمه مصر اگر معرفه باشد منظور همان شهر مخصوص مصر است و اگر مصراً که در بعضی از بخشهای دیگر قرآن کریم آمده است نکره است و تنوین قبول میکند آن مصراً غیر از این مصری است که معرفه است و غیر منصرف است و تنوین قبول نمیکند در برخی از روایات این ﴿واجعلوا بیوتکم قبلة﴾ را یعنی خانههایتان را مصلی قرار دهید یا خانههایتان را به طرف قبله قرار بدهید است کم و بیش آن تفسیرهایی که سبقه روایی دارد چنین معانی هم ذکر کردهاند ﴿واجعلوا بیوتکم قبلةً﴾ یعنی به طرف قبله قرار بدهید ولی ظاهرش آن است که خانههایتان را مقابل هم قرار بدهید که از یکدیگر باخبر باشید اقامه نماز هم در منزلهایتان هم هست چه اینکه همانها هم نقل کردهاند یعنی تفسیرهایی که سبقه روایی دارند ﴿واقیموا الصلاة﴾ را گفتند ﴿صلوا ببیوتکم﴾ بشارتی را که خدای سبحان به موسی کلیم دستور ابلاغش را داد تنها بشارت به لحاظ بهشت نیست یک تبشیر دنیایی را هم به همراه دارد یعنی به اینها بگویید ﴿والعاقبة للمتقین﴾ بالأخره اینها نجات پیدا میکنند زمینه نجات هم از همین جا شروع میشود که موسی کلیم (سلام الله علیه) عرض کرد خدایا اینها یک قدرتی دارند یک زینتی دارند یک نژاد برتریاند به حسب ظاهر یک زینت بدنی دارند خوش انداماند خوش تیپاند دیگران اینطور نیستند این از نظر زینت و سرمایه هم در اختیار اینهاست و اینها هم که زینت حیات دنیاست و در بسیاری از مردم هم در همین امور اینها مؤثر است پروردگارا این زینتهای طبیعی و صناعی را از آنها بگیر ﴿و قال موسى ربنا انک اتیت فرعون و ملاه زینةً و اموالا فی الحیاةِ الدنیا﴾ که اینها این زینت را و این اموال را در بهرههای دنیایی به کار میبرند ﴿انما اموالکم و اولادکم فتنة﴾ اینها با اینکه زینت حیات دنیا است اینها یک فتنه بدی دارند در این فتنه و امتحان الاهی بد پاسخ دادند ﴿ربنا لیضلوا عن سبیلک﴾ که لام لام عاقبت است نظیر ﴿فالتقطه آل فرعون لیکون لهم عدوا﴾ که این لام لام عاقبت است نه لام غایت پس پروردگارا این اموال و این زینتی که شما به اینها عطا کردید اینها به جای بهره نیک بهره بد میبرند باعث ضلالت و اضلال خواهند بود خدایا اموال اینها را محو بکن این طمس همان محو است آنچه که در سوره مبارکه مرسلات میآید که در طلیعه قیامت نجوم منطمس میشوند آیه هشت سوره مبارکه مرسلات ﴿فاذا النجوم طمست﴾ همین است این ستارهها محو میشوند کم نور و کم فروغ میشوند بخشی از اموال را ذات اقدس الاه به تدریج بی فروغ میکند نظیر ﴿یمحق الله الربا﴾ این محاق افتادن ربا و رباخوار برای آن است که اول رباخوار یک مقداری ترقی میشود مثل بدر میشود که مشارب البنان است همه این بدر را نگاه میکنند به بدر اشاره میکنند کم کم آخر ماه که شد به محاق میافتد یک وقتی که طلوع میکند که تحت الشعاع شمس قرار میگیرد این محاق افتادن مال حرام است این مطموس شدن و فانی و محو شدن مال حرام است عرض کرد خدایا اموال اینها را محو بکن ﴿ربنا اطمس علیٰ اموالهم و اشدد علیٰ قلوبهم﴾ خدایا دلها به دست توست البته این دعاهایی که انبیا (علیهم السلام) میکنند مسبوق به اذن الاهی است اینها هرگز بدون اذن خدا دعا نمیکنند وجود مبارک ایوب بعد از مدتها صبر مجاز شد دعا بکند آنگاه عرض کرد ﴿ربه أنی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین﴾ وگرنه آن رنجها را در سالیان متمادی تحمل میکرد بعد از اینکه اجازه دعا و اذن دعا رسید عرض کرد ﴿ربه أنی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین﴾ که بعد دعایش مستجاب شد چه اینکه وجود مبارک حضرت نوح (سلام الله علیه) هم بعد از اینکه مأذون شد دعا بکند آنچنان که در سوره مبارکه نوح آمده دعا کرده است که عرض کرد خدایا ﴿رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا﴾ در سوره مبارکه نوح دعای حضرت نوح این است عرض کرد که ﴿رب انهم عصونی واتَّبعوا من لم یزده ماله وَ ولده الا خسارا﴾ آیه 26 و 27 سوره مبارکه نوح این است ﴿و قال نوح رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا٭ انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا﴾ اینها جزء ضلالت و اضلال منظور دیگری ندارند تقریباً نه قرن و نیم آزمود دیگر وجود مبارک حضرت نوح طبق بیان قرآن کریم ﴿فلبث فیهم ألف سنة الا خمسین عاما﴾ نهصد و پنجاه سال نبوت آن حضرت طول کشید نه عمر آن حضرت عمر آن حضرت خیلی بیش از اینها بود اینکه در تمام این نه قرن و نیم لب به نفرین نگشود و الان دارد دعا میکند و نفرین میکند معلوم میشود که مسبوق به اذن الاهی است خدای سبحان هم فرمود ما اوایل همه را برابر فطرت هدایت میکنیم این نعمت را عطاء میکنیم ﴿هدی للناس﴾ است و مانند آن بعد اگر دیدیم یک عدهای عالماً عامداً در صدد ضلالت و اضلال خود و دیگران بودند آنگاه دلهای اینها را از فهم معارف قرآن بازمیگردانیم ﴿ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق﴾ ﴿ساصرف عن آیاتی﴾ چه کسی را؟ مفعول این ﴿ساصرف﴾ چه کسانی هستند؟ ﴿ساصرف عن آیاتی﴾ چه را و چه کسی را؟ ﴿الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق﴾ آنها را دیگر نمیگذاریم بفهمند نمیگذاریم بفهمند یعنی چه؟ یعنی یک چیزی به آنها میدهیم به عنوان نفهمی یک کاری درباره آنها میکنیم به عنوان نفهماندن؟ یا نه کار وجودی نیست این قضیه بازگشتش به یک قضیه سلبی است موجبه نیست یعنی آن لطف و آن احسان و آن محبتی که تا حال داشتیم حالا صرفنظر میکنیم حالا لطف خودمان را از اینها میگیریم این همان است که میگوییم «الهی و أله آبائی لاتکلنی الیٰ نفسی طرفة عین أبدا» نه اینکه یک امر وجودی است به نام ﴿ساصرف﴾ یا ﴿یضل من یشاء﴾ خدا یک چیزی به آدم میدهد به عنوان گمراهی وقتی لطف خدا از انسان گرفته میشود انسان به حال خود رهاست این ﴿ان النفس لأمارةً بالسوء الا ما رحم﴾ اگر آن رحم گرفته شود این اماره بالسوء که هست از آن طرف ﴿وَ لأضلنهم وَ لأمنینّهم وَ لآمرنَّهم﴾ از آن طرف که ابلیس بیرونی است از این طرف که نفس درونی است اگر لطف خدا نباشد اینها حمله میکنند اینکه گفته میشود ﴿الهی و إله آبائی لاتکلنی الی نفسی﴾ حرز حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود برای اینکه میدید وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این دعا را زیاد مطرح میکند خدایا یک لحظه ما را به حال خودمان وانگذار همین است نه اینکه یک چیزی خدا میدهد به نام اضلال یا صرف و مانند آن نخیر آن لطف خاصی را که تا به حال داشت الان برمیدارد خطوط کلیاش در سوره مبارکه فاطر مشخص شد ﴿ما یفتح الله للناس من رحمة فلا ممسک و ما یمسک فلا مُرْسل﴾ این اصل کلی است که حاکم بر همه آن آیات است یعنی یا ذات اقدس الاه در رحمت را باز میکند یا باز نمیکند باز نکردن که امر وجودی نیست یا لطف میکند یا لطف نمیکند لطف نکردن که امر وجودی نیست یا فیض میرساند یا نمیرساند نرساندن که یک امر وجودی نیست همین که فرمود ﴿ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض﴾ یعنی لطفمان را دیگر به اینها اعمال نمیکنیم همین بعد اینها به حال خودشان رها میشوند این میشود طمس در اموال این میشود قصاوت در دلها تاکنون ذات اقدس الاه با لیت و لعل لطفش را اعمال میکرد اما فرعون و آل فرعون عالماً و عامداً اینها ﴿نبذ ... کتاب الله وراء ظهورهم﴾ در سوره مبارکه طه دارد که ما به این دو بزرگوار یعنی موسی و هارون (سلام الله علیهما) گفتیم در کمال نرمش فرعون را به دین دعوت کنید آیه 41 به بعد سوره مبارکه طه این است ﴿اذهب انت و اخوک بآیاتی ولاتنیا فی ذکری﴾ ﴿تنیا﴾ یعنی ونی یعنی سستی به خود راه ندهید ونی ینی این است تنیا یعنی ونی و وهن و سستی را به خود راه ندهید ﴿ولاتنیا﴾ یعنی سستی نکنید ونی نکنید در ذکر ما ﴿اذهبا الی فرعون انه طغی﴾ با اینکه طاغوت است ﴿فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی﴾ خیلی در کمال نرمش و آرامی هم خوب حرف بزنید هم حرف خوب بزنید محتوایش نرم باشد نحوه گفتن نرم باشد تا برگردد شاید برگردد
سؤال: ... جواب: بله خوب این معلوم میشود که هنوز آن در رحمت باز است.
سؤال: ... جواب: نه هرگز سنادید قریش مشرکان مکه مثل آل فرعون نبودند که سالیان متمادی ﴿یذبحون ابناءَکم﴾ باشد ﴿وَ یستحیون نساءکُم﴾ باشد ﴿یقتلون ابناءکم﴾ باشد ﴿یسومونکم سوء العذاب﴾ باشد سائمة که بحثش قبلاً گذشت در برابر معلوفه است به آن گوسفندانی میگویند سائمة که اینها بیابانچر باشند به آن گوسفندهایی میگویند معلوفه که پرواری باشد برای اینها یک اسطبلی یک آخوری داشته باشند اینها را نگهداری کنند ﴿یسومونکم سوء العذاب﴾ یعنی این بچههای مردم را عذاب چر کردند مثل همین کاری که الان اسرائیل دارد میکند این نمونهای از این ﴿یذبحون ابناءکُم﴾ است دیگر این بچه رفته در دامان پدر در آغوش پدر پدر این را جذب کرده جمع کرده این در چشم همه جهانیان این طفل را به گلوله بسته این میشود ﴿یذبحون ابناءکُم﴾ آن هم سالیان متمادی نمونهاش همین است که الان شما در اسرائیل میبینید آن وقت اینها باز جای رحم کردن است اینها که ذات اقدس الاه با همه آن اوضاعی که آنها داشتند فرمود ﴿فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی﴾ اما مردم مکه که اینطور نبودند نسبت به مسلمانها البته یک چند نفری را آسیب رساندند اما هرگز مثل آل فرعون نبودند به هر تقدیر.
سؤال: ... جواب: بله خوب غرض آن است که با این همه اوصاف ذات اقدس الاه به اینها مهلت داد تا دیگر حالا به آن نصاب پایانی رسید اگر پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به مشرکان حجاز آنطور نفرین نکرد برای اینکه مشرکان حجاز هرگز مثل آل فرعون نبودند پس آنچه را که در سوره مبارکه طه است نشانه کمال رأفت و رحمت الاهی است که به موسی کلیم و هارون (سلام الله علیهما) داشت الان دیگر به پایان رسید نظیر همان کاری که نوح (سلام الله علیه) کرد نظیر کاری که انبیای دیگر احیاناً به اذن خدا کردند و وجود مبارک موسی و هارون (سلام الله علیهما) هم عرض کردند ﴿ربنا اطمس علی اموالهم واشدد علی قلوبهم﴾ طوری که ﴿فلا یؤْمنوا حتىٰ یروا العذاب الالیم﴾ این ﴿حتی یروا العذاب الالیم﴾ یعنی آن وقت که ایمان نیست آن وقت که حال احتضار است ایمان اختیاری متمشی نمیشود ایمان اضطراری پیدا نشد این ایمان هم که مقبول نیست ذات اقدس الاه بعد از این دعایی که این دو بزرگوار کردند فرمود ﴿قال قد أجیبت دعوتکما﴾ این مستقبل محقق الوقوع است چون در حکم ماضی است تعبیر به فعل ماضی شده است فرمود قطعاً دعای شما مستجاب است دعا را از زبان موسی کلیم نقل میکند که دارد ﴿و قال موسی ربنا انک اتیت فرعون﴾ معلوم میشود که هارون (سلام الله علیهما) در همه صحنههای دعا حضور داشت حالا یا او هم دعا میکرد یا آمین میگفت آمین گوینده هم شریک داعی است در دعا و آن کسی که خواهان اجابت و استجابت است آن هم در حقیقت دارد دعا میکند ﴿قال قد اجیبت دعوتکما﴾ ولی شما با پیروانتان این أمر مستقیماً متوجه به موسی و هارون (سلام الله علیهما) است تا آنها هم پیروان آنها هم تبعیت کنند فرمود ﴿فاستقیما و لا تتبعان سبیل الذین لا یعلمون﴾ شما استقامت کنید استقامت یعنی ایستادگی این قیامی هم که در قرآن تعبیر شده است ﴿ان تقوموا لله مثنیٰ و فرادی﴾ ﴿انما اعظکم بواحدةٍ ان تقوموا لله مثنیٰ و فرادی﴾ آن قیام هم یعنی ایستادگی نه ایستادن چون بهترین حال برای مبارزه و دفاع حالت ایستادن است از او به قیام یاد شده است وگرنه انسان گاهی نشسته است و کار ایستاده را انجام میدهد ﴿ولا تتبعان سبیل الذین لایعلمون﴾ فرمود این قومتان بالأخره جاهلند پیشنهادهایی دارند نظیر پیشنهادهایی که قبلیها هم داشتند گفتند ﴿لن نومن لک حتی نری الله جهرةً﴾ یا ﴿نری الله جهرةً﴾ یا پیشنهادهایی ممکن است بعدا از این سنخ بدهند شما یک کار مهمی را در پیش داری البته مشورت کردن یک چیز خوبی است اما مشورت کردن با مع الذین یعلم والا وجود مبارک موسی و هارون هم از مشورت کردن از تضارب آراء ولو برای ترویج این سنت حسنه باکی نداشتند اما یک ملتی که گاهی پیشنهاد میدهند ﴿لن نومن لک حتی نری الله جهرةً﴾ گاهی میگویند ﴿أرنا الله جهرةً﴾ گاهی هم پیشنهادهای دیگری میدهند با اینها مشورت کردن ندارد از اینها کمک فکری خواستن ندارد پیرو نظریات اینها بودن ندارد وقتی اینها به راه افتادند ﴿من اهل الکتاب امة قائمة یتلون آیات الله﴾ بله آنگاه هم مشورت معنا دارد هم کمک فکری گرفتن برای غیر انبیاء معنا دارد و مانند آن.
سؤال: ... جواب: چون این نفرین است خدایا تو این قدرتها را دادی این قدرتها را از اینها بگیر تا اینها نتوانند باعث اضلال دیگران بشوند اکثری مردم هم چشمشان معیار عقلشان است و عقلشان هم در چشمشان است وقتی ببینند فرعون اینطور استدلال میکند میگوید ﴿الیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی﴾ معلوم میشود در یک فضای فکری بود که اینگونه از براهین طلبکار داشته مطلوب بوده یک عدهای خواهان آن بودند شما الان هم میبینید بسیاری از ارزشها رفته به سمت دیگر به دنبال چیز دیگرند اینطور نیست که حالا خون شهدا و سعی امام و اینها مثلاً محترم باشد دیگر خوب اینها هم بالأخره جوانند اینها هم روی کار آمدند اینها نه امام را دیدند نه جنگ را دیدند نه ارزشهای انقلاب را دیدند نه قبل از انقلاب را دیدند به دنبال چیز دیگر هستند بالأخره اینها را باید راهنمایی کرد به راه صحیح برد ولی فضا این است خوب در چنین فضایی استدلال فرعون این است که ﴿وَ قد أفلح الیوم اسْتعلی﴾ هر که سرمایه بیشتری دارد متمدنتر است ﴿الیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی﴾ آن که محقق است میگوید خوب داشته باش چیز غاصبانه داری حالا بر فرض داشته باش چه دلیل به فضیلت تو است اما توده مردم که اهل این استدلال نیستند برای هدایت توده مردم هم که این دیگر خم رنگرزی نیست که جمعیت چند میلیونی را یک شبه انسان عالم بکند این ده بیست سال درس میخواهد در چنین کاری جز معجزه و دعا نقشی ندارد عرض کرد خدایا شما این قدرتها را از اینها بگیر که اینها نتوانند عوام فریبی بکنند بگویند ﴿الیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی﴾ خوب من و برادرم میفهمیم که بر فرض این مال تو باشد این در اختیار توست این چه دلیلی برای برتری توست این آبی است که دارد میرود خدا خلق کرده عدهای را هم تو اجیر کردی استعمال کردی بیگاری گرفتی اینها این قصرها را ساختند این چه دلیلی بر فضیلت توست این را که توده مردم که نمیفهمند توده مردم وقتی ببینند که ﴿فأخذناه و جنوده فنبذناهم فی الیم﴾ آن وقت میفهمند حق با موسای کلیم است موسی کلیم عرض کرد خدایا ما با این عوام باید بنشینیم یک حوزه و دانشگاه داشته باشیم چندین سال درس بگوییم بگوییم اصول ارزشی چیست تا اینها بفهمند که ﴿قد افلح من تزکی﴾ حق است نه ﴿وَ قد افلح الیوم استعلی﴾ الان هم دنیا اینطور نیست الان هم دیگر بسیاری از ارزشها به آن سمت نمیرود آن ارزشی که برای یک گل زدن هست مگر برای فهمیدن و حل مسائل علمی و فقه و اصول هست یا برای المپیادتان هست این که نیست دنیا وضعش این است آنها که بالأخره ثروت دستشان است این راه را دارند طی میکنند خوب اگر این است در چنین فضایی به غیر از دعا و معجزه چه میتواند کارگر باشد حالا قرآن مرتب مکرر فرمود این ﴿وَ قد افلح الیوم من استعلی﴾ یک تز باطلی است ﴿قد افلح من زکاها﴾ ﴿قد افلح من تزکی﴾ و مانند آن آنها الیوم هم میگویند ﴿وَ قد افلح الیوم من استعلی﴾ الیوم هم میگویند مگر الیوم نمیگویند؟ الان اینها که میگویند شما نباید مثلاً این قدرت علمی هستهای را داشته باشید ما فقط باید داشته باشیم هر که سخن حق بگوید این وتو میکند یعنی رأی مخالف میدهد رأی مخالف او باعث بطلان آن قطعنامه هست در حقیقت اینها مدعی وحی هستند مگر ما نمیگوییم همه حرفها باید مطابق با قرآن باشد اگر مطابق با قرآن نباشد باطل است اینها میگویند در سازمان ملل در مجامع ملل در شورای امنیت هر جا هست باید مطابق با رأی ما باشد اگر مطابق با رأی ما نباشد ما رأی مخالف بدهیم میشود باطل وتو کردن یعنی همین آمریکا وتو کرد یعنی رأی مخالف داد رأی مخالف که داد آن قطعنامه میشود باطل الیوم هم همینطور است حالا شما در شرایط کنونی چهطور میخواهی مردم را بفهمانی از یک طرفی کار حوزویان و دانشگاهیان نشر معارف است از یک طرفی دعا توسل ﴿ربنا اطمس علی اموالهم واشدد علی قلوبهم﴾ تا از آن طرف کار یکسره بشود وجود مبارک موسی کلیم دید آخر این کار یک سال و دو سال و ده سال و بیست سال نیست تازه گفتند بین آن ﴿انا ربکم الاعلی﴾ او با ﴿ما علمت لکم من إله غیری﴾ او چهل سال فاصله شد بین ﴿ما علمت لکم من إله غیری﴾ با ﴿ربنا اطمس علی اموالهم﴾ وجود مبارک موسی که موسی گفت و بعد اجابت شد چهل سال بین دعای موسی و اجابت فاصله شد تا زمینه فراهم بشود غرض این است که خدا ارحم الراحمین است تا اجازه ندهد انبیا یک چنین نفرین عامی را مطرح نمیکنند اما بالأخره خدا خدای همه است خدا خدای فرعون هم هست آنجا که فرمود ﴿اذهبا الی فرعون انه طغی﴾ ﴿فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی﴾ چون خدای فرعون هم هست خالق فرعون هم هست میخواهد او هم هدایت بشود فرمود او با همه جرم و جنایتی که مرتکب شده است آرام با او حرف بزنید نرم رفتار باشید هم محتوای حرفتان نرم باشد هم نحوه گفتارتان نرم باشد ﴿فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی﴾ وقتی هم که حالا با اینها افتاده ﴿وَ لأصلبنکم فی جذوع النخل﴾ هست ﴿قد افلح الیوم من استعلی﴾ هست از آن طرف وجود مبارک موسی کلیم مأذون شد که یک چنین دعایی را بکند خدا هم فرمود دعای شما مستجاب میشود ولی همین بنی اسرائیل ممکن است پیشنهادهایی بدهند ﴿وَ لاتتبعان سبیل الذین لایعلمون﴾ این بنی اسرائیل را آنطوری که قرآن کریم از زبان موسی (سلام الله علیه) تعبیر کرده است در آیه 138 سوره اعراف که قبلاً بحث شد آنجا فرمود موسی کلیم (سلام الله علیه) که آنها را از دریا عبور داد آنها به عرض موسی کلیم رساندند ﴿یا موسی اجعل لنا إلهاً کما لهم آلهة﴾ وجود مبارک موسی کلیم به آنها فرمود ﴿انکم قوم تجهلون﴾ شما یک آدم جاهلی هستید هم جهل علمی دارید هم جهالت عملی دارید از این قوم جاهل به جهل علمی و جهالت عملی تعبیر به الذین لایعلم میشود ذات اقدس الاه به این دو بزرگوار فرمود ﴿فاستقیما وَ لاتتبعان سبیل الذین لایعلمون﴾ مبادا اینها یک پیشنهاد دادند یک قدری ترسیدند یک قدری مثلاً تطمیع شدند یا تطمیعشان یا با تحبیبشان تهدیدشان پیشنهادهایی میدهند شما عوض بشوید ﴿وَ لاتتبعان سبیل الذین لایعلمون﴾ آنگاه دستور رسید چون وقتی که اینها در مصر مستقر شدند بنا شد که آنها بنا گذاشتند آل فرعون که بساط همه اینها را یکسره جمع بکنند ذات اقدس الاه دستور داد که این بنی اسرائیلی که به تو ایمان آوردند اینها را از شهر بیرون ببر به سمتی که ما راهنمایی میکنیم آن سمت حرکت بکنید تا از دسترس و تیررس آل فرعون نجات پیدا کنید این قسمت مقاطع فراوانی دارد ابعاد گوناگونی دارد هر بخش از قرآن کریم عهدهدار تبیین بعدی از این ابعاد است در سوره مبارکه بقره آیه 50 مقداری از جریان شکاف دریا و عبور از دریا مطرح شد آیه 50 سوره بقره این است که ﴿و اذ فرقنا بکم البحر فانجیناکم و اغرقنا ال فرعون و انتم تنظرون﴾ این ناظر به یک بخش خاص است در سوره مبارکه اعراف که قبلا بحثش شد آیه 138 به این صورت آمده است ﴿و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتوا علی قوم یعکفون علی اصنام لهم قالوا یا موسی اجعل لنا إلهاً کما لهم آلهة﴾ در سوره اعراف که قصه گذشت و عبور و گذر از دریا را نقل میکند برای اینکه میخواهد بگوید و بفرماید که بعد از اینکه این معجزه را علناً و عملاً احساس کردند و تجربه کردند و پشت سر گذاشتند همین که از دریا گذشتند و یک عده بت پرست را دیدند پیشنهاد بت پرستی دادند در سوره مبارکه یونس که فعلاً هستیم کیفیت غرق و ایمان حال اضطرار فرعون را بازگو میکند در قسمتهای دیگر نظیر آنچه که در سوره مبارکه دخان هست آنجا از یک کیفیت دیگری از جریان غرق فرعون سخنی به میان میآورد آیه 24 سوره مبارکه دخان این است که به وجود مبارک موسی کلیم میفرماید حالا که آنها غرق شدند ﴿واترک البحر رهوا انهم جند مغرقون﴾ شما در کمال آرامش این کاروان را از دریا بیرون ببر هدایت بکن اینها که به دنبال شما میآیند اینها اینچنین نیست که آب همچنان برای اینها شکافته باشد اینها فرصت داشته باشند از دریا عبور کنند همین که شما از دریا بیرون رفتید اینها که در دریا هستند همه اینها غرق میشوند ﴿واترک البحر رهوا انهم جند مغرقون﴾ در سوره مبارکه شعرا آنجا جریان اینکه این شکاف دریا به چه صورت بود به دوازده قسمت بود هر فروعی در یک راه مخصوصی میرفتند آن مطرح شد آیه 64 سوره شعراء این است ﴿فاوحینا الی موسی ان اضرب بعصاک البحر فانفلق فکان کل فرق کالطود العظیم﴾ ﴿و ازلفنا ثم الاخرین﴾ غرض آن است که در هر گوشهای مقطعی و بعدی از این ابعاد بازگو شده است اینجا فرمود ﴿و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتبعهم فرعون و جنوده بغیا و عدوا﴾ اینها آمدند شبانه حرکت کردند یا سحرگاه حرکت کردند به رهبری موسای کلیم (سلام الله علیه) آمدند تا نزدیک دریای روان به موسای کلیم عرض کردند آخر اینها فرعونیها که از پشت سر این لشکر جرارشان دارد میآید جلو هم که دریاست خوب ما را بین دو خطر گیر انداختی وجود مبارک موسی کلیم فرمود نه ﴿کلا ان معی ربی سیهدین﴾ یک چنین حرفی نزنید بالأخره دریا در اختیار آنهاست شمشیر آل فرعون هم در اختیار خداست هر جا او دستور داد ما همان راه را طی میکنیم ﴿ان معی ربی سیهدین﴾ ترس ندارد او گفته ما میگوییم چشم دستور رسید ﴿أنْ اضربْ بعصاک البحر﴾ این دریا آبهای رفته رفت و آبهای نیامده نیامد شده بستر خاکی ﴿فاضربْ لهم طریقاً فی البحر یبساً﴾ جاده خشک شد خوب وقتی آن بعدی به سرعت برود و آب قبلی یک تلی موجی درست بکند یک جبالی درست کند سلسله جبالی روی هم، روی هم، روی هم قرار بگیرد و نیاید آن وسط میشود جاده خشک دیگر وجود مبارک موسی کلیم (سلام الله علیه) و همراهانشان حرکت کردند رفتند فرعون خیال میکرد برای او هم همین دریا خشک میشود به موسی کلیم ذات اقدس الاه وحی فرستاد همین که شما در رفتید این آبها این سلسله جبال آب که روی هم است همهشان میریزد به همان حالت اولیه برمیگردد ﴿فاتبعهم فرعون و جنوده بغیا و عدوا﴾ روی ظلم و تحدّی خیال کردند میتوانند اینها را درک بکنند بعد آخرین نفر از پیروان موسی کلیم (سلام الله علیه) که از این دریا گذشتند ﴿فغشیهم من الیم ما غشیهم﴾ این آبها که به صورت سدّی شده است همهاش ریخت خب آن که آب آفرین است دریا آفرین است یک وقتی میگوید بایست یک وقتی میگوید برو دیگر هیچ فعلی بی علت نیست هیچ موجودی بی علت نیست اما همه علل که محسوس مادی نیست و همه علل هم که احصاء نشده همه علل هم که در اختیار ما نیست این مقدار را بله ما میفهمیم که هیچ فعلی بی علت نیست اینقدر علل ناشناخته در عالم هست الی ماشاءالله دعا از آن قبیل است توسل از آن قبیل است اینطور نیست که دعا یا توسل بر خلاف نظام علی و معلولی کار بکند که ما سرمایه ما مزجات ما درباره علم همین چند موردی است که آزمودیم راههای دیگر که بسته نیست.
سؤال: ... جواب: مادی و غیر مادی هم همینطور است الان مشخص شده است که فلان بیماری را با فلان دارو درمان میکنند پس فردا ممکن است علم پیشرفت بکند معلوم بشود که از عصاره دهها گیاه هم میشود این بیماری را حل کرد اینها مادی است دیگر حالا اگر یک کسی از راه غیب فهمید که عصاره فلان گیاه هم حل میکند هم فهمیدنش به وحی الاهی است هم ابزار اولیاش امر مادی است هرگز در قلمرو حس و تجربه حصر نیست تا اینجا را ما فهمیدیم راههای دیگر چیست پیشنهادهای دیگر چیست علل و عوامل دیگر چیست در توان علوم حسی و تجربی است با همه گسترهای که دارد یعنی طب با همه پهناوری که دارد داروسازی با همه پهناوری که دارد گیاه شناسی با همه پهناوری که دارد هیچ کدام از اینها نمیتوانند فتوی به حصر بدهند البته فلسفه و کلام دستشان باز است بالاتر از این اما اینها هم یک حد خاصی دارند ولی علوم تجربی با همه پهنه و گسترهای که دارد هرگز توان فتوی به حصر را ندارد زیرا آن مقداری را که آزمود این است آن مقداری را که در بین راه است و او نیازمود که لاادری است لست ادری است به هر تقدیر وجود مبارک موسی کلیم با این وعده الاهی مطمئن شد که اینها که رفتند بیرون فراعنه که در دریا هستند این سلسله جبال روی هم انباشته آبهای اینها فرومیریزد ﴿حتی اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل﴾ که انشاءالله به بحث بعد.
«والحمد لله رب العالمین»
خدای سبحان فرمود ما به موسی و برادرش دستور دادیم که در شهر مصر خانه مؤمنان به وحی و تورات را تأمین کند
بشارت خدای سبحان یک تبشیر دنیایی هم همراه داشت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿و أوحینا الى موسی و أخیه ان تبوَّءا لقومکما بمصر بیوتاً و اجعلوا بیوتکم قبلةً و اقیموا الصلاةَ و بشر المؤْمنین﴾ (87) ﴿و قال موسیٰ ربنا انک اتیت فرعون و ملاه زینةً و اموالا فی الحیاةِ الدنیا ربنا لیضلوا عن سبیلک ربنا اطمس علیٰ اموالهم و اشدد علیٰ قلوبهم فلا یؤْمنوا حتىٰ یروا العذاب الألیم﴾ (88) ﴿قال قد أجیبت دعوتکما فاستقیما و لا تتبعان سبیل الذین لا یعلمون﴾ (89) ﴿و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغیا و عدوا حتی اذا أدرکه الغرق قال ءَامنت انه لا اله الا الذی ءامنت به بنوا اسرائیل و انا من المسلمین﴾ (90) ﴿الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین﴾ (91) ﴿فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک ایه و ان کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون﴾ (92)
بعد از پیروزی نسبی وجود مبارک موسی و هارون ((سلام الله علیه)ما) در آن صحنه مبارزه و تحدّی یک مقدار آرامش و آزادی برای مؤمنان به موسای کلیم ((سلام الله علیه)) پدید آمد آن آزادی مطلق بعد از جریان غرق فرعون بود بعد از آن تحدّی که سحره اعتراف کردند و عدهای از سحره هم اعدام شدند بنی اسرائیل یک موقعیت نسبی پیدا کردند قبل از غرق فرعون در چنین حالی خدای سبحان فرمود ما به موسی و برادرش دستور دادیم که در شهر مصر خانه مؤمنان به وحی و تورات را تأمین کند و این خانهها را در مقابل یکدیگر و رو به روی یکدیگر قرار بدهد که اینها یک قبیله منسجمی باشند ﴿و اوحینا الىٰ موسیٰ و أخیه ان تبوَّءا لقومکما بمصر بیوتا﴾ این کلمه مصر اگر معرفه باشد منظور همان شهر مخصوص مصر است و اگر مصراً که در بعضی از بخشهای دیگر قرآن کریم آمده است نکره است و تنوین قبول میکند آن مصراً غیر از این مصری است که معرفه است و غیر منصرف است و تنوین قبول نمیکند در برخی از روایات این ﴿واجعلوا بیوتکم قبلة﴾ را یعنی خانههایتان را مصلی قرار دهید یا خانههایتان را به طرف قبله قرار بدهید است کم و بیش آن تفسیرهایی که سبقه روایی دارد چنین معانی هم ذکر کردهاند ﴿واجعلوا بیوتکم قبلةً﴾ یعنی به طرف قبله قرار بدهید ولی ظاهرش آن است که خانههایتان را مقابل هم قرار بدهید که از یکدیگر باخبر باشید اقامه نماز هم در منزلهایتان هم هست چه اینکه همانها هم نقل کردهاند یعنی تفسیرهایی که سبقه روایی دارند ﴿واقیموا الصلاة﴾ را گفتند ﴿صلوا ببیوتکم﴾ بشارتی را که خدای سبحان به موسی کلیم دستور ابلاغش را داد تنها بشارت به لحاظ بهشت نیست یک تبشیر دنیایی را هم به همراه دارد یعنی به اینها بگویید ﴿والعاقبة للمتقین﴾ بالأخره اینها نجات پیدا میکنند زمینه نجات هم از همین جا شروع میشود که موسی کلیم (سلام الله علیه) عرض کرد خدایا اینها یک قدرتی دارند یک زینتی دارند یک نژاد برتریاند به حسب ظاهر یک زینت بدنی دارند خوش انداماند خوش تیپاند دیگران اینطور نیستند این از نظر زینت و سرمایه هم در اختیار اینهاست و اینها هم که زینت حیات دنیاست و در بسیاری از مردم هم در همین امور اینها مؤثر است پروردگارا این زینتهای طبیعی و صناعی را از آنها بگیر ﴿و قال موسى ربنا انک اتیت فرعون و ملاه زینةً و اموالا فی الحیاةِ الدنیا﴾ که اینها این زینت را و این اموال را در بهرههای دنیایی به کار میبرند ﴿انما اموالکم و اولادکم فتنة﴾ اینها با اینکه زینت حیات دنیا است اینها یک فتنه بدی دارند در این فتنه و امتحان الاهی بد پاسخ دادند ﴿ربنا لیضلوا عن سبیلک﴾ که لام لام عاقبت است نظیر ﴿فالتقطه آل فرعون لیکون لهم عدوا﴾ که این لام لام عاقبت است نه لام غایت پس پروردگارا این اموال و این زینتی که شما به اینها عطا کردید اینها به جای بهره نیک بهره بد میبرند باعث ضلالت و اضلال خواهند بود خدایا اموال اینها را محو بکن این طمس همان محو است آنچه که در سوره مبارکه مرسلات میآید که در طلیعه قیامت نجوم منطمس میشوند آیه هشت سوره مبارکه مرسلات ﴿فاذا النجوم طمست﴾ همین است این ستارهها محو میشوند کم نور و کم فروغ میشوند بخشی از اموال را ذات اقدس الاه به تدریج بی فروغ میکند نظیر ﴿یمحق الله الربا﴾ این محاق افتادن ربا و رباخوار برای آن است که اول رباخوار یک مقداری ترقی میشود مثل بدر میشود که مشارب البنان است همه این بدر را نگاه میکنند به بدر اشاره میکنند کم کم آخر ماه که شد به محاق میافتد یک وقتی که طلوع میکند که تحت الشعاع شمس قرار میگیرد این محاق افتادن مال حرام است این مطموس شدن و فانی و محو شدن مال حرام است عرض کرد خدایا اموال اینها را محو بکن ﴿ربنا اطمس علیٰ اموالهم و اشدد علیٰ قلوبهم﴾ خدایا دلها به دست توست البته این دعاهایی که انبیا (علیهم السلام) میکنند مسبوق به اذن الاهی است اینها هرگز بدون اذن خدا دعا نمیکنند وجود مبارک ایوب بعد از مدتها صبر مجاز شد دعا بکند آنگاه عرض کرد ﴿ربه أنی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین﴾ وگرنه آن رنجها را در سالیان متمادی تحمل میکرد بعد از اینکه اجازه دعا و اذن دعا رسید عرض کرد ﴿ربه أنی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین﴾ که بعد دعایش مستجاب شد چه اینکه وجود مبارک حضرت نوح (سلام الله علیه) هم بعد از اینکه مأذون شد دعا بکند آنچنان که در سوره مبارکه نوح آمده دعا کرده است که عرض کرد خدایا ﴿رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا﴾ در سوره مبارکه نوح دعای حضرت نوح این است عرض کرد که ﴿رب انهم عصونی واتَّبعوا من لم یزده ماله وَ ولده الا خسارا﴾ آیه 26 و 27 سوره مبارکه نوح این است ﴿و قال نوح رب لاتذر علی الارض من الکافرین دیارا٭ انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا﴾ اینها جزء ضلالت و اضلال منظور دیگری ندارند تقریباً نه قرن و نیم آزمود دیگر وجود مبارک حضرت نوح طبق بیان قرآن کریم ﴿فلبث فیهم ألف سنة الا خمسین عاما﴾ نهصد و پنجاه سال نبوت آن حضرت طول کشید نه عمر آن حضرت عمر آن حضرت خیلی بیش از اینها بود اینکه در تمام این نه قرن و نیم لب به نفرین نگشود و الان دارد دعا میکند و نفرین میکند معلوم میشود که مسبوق به اذن الاهی است خدای سبحان هم فرمود ما اوایل همه را برابر فطرت هدایت میکنیم این نعمت را عطاء میکنیم ﴿هدی للناس﴾ است و مانند آن بعد اگر دیدیم یک عدهای عالماً عامداً در صدد ضلالت و اضلال خود و دیگران بودند آنگاه دلهای اینها را از فهم معارف قرآن بازمیگردانیم ﴿ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق﴾ ﴿ساصرف عن آیاتی﴾ چه کسی را؟ مفعول این ﴿ساصرف﴾ چه کسانی هستند؟ ﴿ساصرف عن آیاتی﴾ چه را و چه کسی را؟ ﴿الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق﴾ آنها را دیگر نمیگذاریم بفهمند نمیگذاریم بفهمند یعنی چه؟ یعنی یک چیزی به آنها میدهیم به عنوان نفهمی یک کاری درباره آنها میکنیم به عنوان نفهماندن؟ یا نه کار وجودی نیست این قضیه بازگشتش به یک قضیه سلبی است موجبه نیست یعنی آن لطف و آن احسان و آن محبتی که تا حال داشتیم حالا صرفنظر میکنیم حالا لطف خودمان را از اینها میگیریم این همان است که میگوییم «الهی و أله آبائی لاتکلنی الیٰ نفسی طرفة عین أبدا» نه اینکه یک امر وجودی است به نام ﴿ساصرف﴾ یا ﴿یضل من یشاء﴾ خدا یک چیزی به آدم میدهد به عنوان گمراهی وقتی لطف خدا از انسان گرفته میشود انسان به حال خود رهاست این ﴿ان النفس لأمارةً بالسوء الا ما رحم﴾ اگر آن رحم گرفته شود این اماره بالسوء که هست از آن طرف ﴿وَ لأضلنهم وَ لأمنینّهم وَ لآمرنَّهم﴾ از آن طرف که ابلیس بیرونی است از این طرف که نفس درونی است اگر لطف خدا نباشد اینها حمله میکنند اینکه گفته میشود ﴿الهی و إله آبائی لاتکلنی الی نفسی﴾ حرز حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود برای اینکه میدید وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این دعا را زیاد مطرح میکند خدایا یک لحظه ما را به حال خودمان وانگذار همین است نه اینکه یک چیزی خدا میدهد به نام اضلال یا صرف و مانند آن نخیر آن لطف خاصی را که تا به حال داشت الان برمیدارد خطوط کلیاش در سوره مبارکه فاطر مشخص شد ﴿ما یفتح الله للناس من رحمة فلا ممسک و ما یمسک فلا مُرْسل﴾ این اصل کلی است که حاکم بر همه آن آیات است یعنی یا ذات اقدس الاه در رحمت را باز میکند یا باز نمیکند باز نکردن که امر وجودی نیست یا لطف میکند یا لطف نمیکند لطف نکردن که امر وجودی نیست یا فیض میرساند یا نمیرساند نرساندن که یک امر وجودی نیست همین که فرمود ﴿ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض﴾ یعنی لطفمان را دیگر به اینها اعمال نمیکنیم همین بعد اینها به حال خودشان رها میشوند این میشود طمس در اموال این میشود قصاوت در دلها تاکنون ذات اقدس الاه با لیت و لعل لطفش را اعمال میکرد اما فرعون و آل فرعون عالماً و عامداً اینها ﴿نبذ ... کتاب الله وراء ظهورهم﴾ در سوره مبارکه طه دارد که ما به این دو بزرگوار یعنی موسی و هارون (سلام الله علیهما) گفتیم در کمال نرمش فرعون را به دین دعوت کنید آیه 41 به بعد سوره مبارکه طه این است ﴿اذهب انت و اخوک بآیاتی ولاتنیا فی ذکری﴾ ﴿تنیا﴾ یعنی ونی یعنی سستی به خود راه ندهید ونی ینی این است تنیا یعنی ونی و وهن و سستی را به خود راه ندهید ﴿ولاتنیا﴾ یعنی سستی نکنید ونی نکنید در ذکر ما ﴿اذهبا الی فرعون انه طغی﴾ با اینکه طاغوت است ﴿فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی﴾ خیلی در کمال نرمش و آرامی هم خوب حرف بزنید هم حرف خوب بزنید محتوایش نرم باشد نحوه گفتن نرم باشد تا برگردد شاید برگردد
سؤال: ... جواب: بله خوب این معلوم میشود که هنوز آن در رحمت باز است.
سؤال: ... جواب: نه هرگز سنادید قریش مشرکان مکه مثل آل فرعون نبودند که سالیان متمادی ﴿یذبحون ابناءَکم﴾ باشد ﴿وَ یستحیون نساءکُم﴾ باشد ﴿یقتلون ابناءکم﴾ باشد ﴿یسومونکم سوء العذاب﴾ باشد سائمة که بحثش قبلاً گذشت در برابر معلوفه است به آن گوسفندانی میگویند سائمة که اینها بیابانچر باشند به آن گوسفندهایی میگویند معلوفه که پرواری باشد برای اینها یک اسطبلی یک آخوری داشته باشند اینها را نگهداری کنند ﴿یسومونکم سوء العذاب﴾ یعنی این بچههای مردم را عذاب چر کردند مثل همین کاری که الان اسرائیل دارد میکند این نمونهای از این ﴿یذبحون ابناءکُم﴾ است دیگر این بچه رفته در دامان پدر در آغوش پدر پدر این را جذب کرده جمع کرده این در چشم همه جهانیان این طفل را به گلوله بسته این میشود ﴿یذبحون ابناءکُم﴾ آن هم سالیان متمادی نمونهاش همین است که الان شما در اسرائیل میبینید آن وقت اینها باز جای رحم کردن است اینها که ذات اقدس الاه با همه آن اوضاعی که آنها داشتند فرمود ﴿فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی﴾ اما مردم مکه که اینطور نبودند نسبت به مسلمانها البته یک چند نفری را آسیب رساندند اما هرگز مثل آل فرعون نبودند به هر تقدیر.
سؤال: ... جواب: بله خوب غرض آن است که با این همه اوصاف ذات اقدس الاه به اینها مهلت داد تا دیگر حالا به آن نصاب پایانی رسید اگر پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به مشرکان حجاز آنطور نفرین نکرد برای اینکه مشرکان حجاز هرگز مثل آل فرعون نبودند پس آنچه را که در سوره مبارکه طه است نشانه کمال رأفت و رحمت الاهی است که به موسی کلیم و هارون (سلام الله علیهما) داشت الان دیگر به پایان رسید نظیر همان کاری که نوح (سلام الله علیه) کرد نظیر کاری که انبیای دیگر احیاناً به اذن خدا کردند و وجود مبارک موسی و هارون (سلام الله علیهما) هم عرض کردند ﴿ربنا اطمس علی اموالهم واشدد علی قلوبهم﴾ طوری که ﴿فلا یؤْمنوا حتىٰ یروا العذاب الالیم﴾ این ﴿حتی یروا العذاب الالیم﴾ یعنی آن وقت که ایمان نیست آن وقت که حال احتضار است ایمان اختیاری متمشی نمیشود ایمان اضطراری پیدا نشد این ایمان هم که مقبول نیست ذات اقدس الاه بعد از این دعایی که این دو بزرگوار کردند فرمود ﴿قال قد أجیبت دعوتکما﴾ این مستقبل محقق الوقوع است چون در حکم ماضی است تعبیر به فعل ماضی شده است فرمود قطعاً دعای شما مستجاب است دعا را از زبان موسی کلیم نقل میکند که دارد ﴿و قال موسی ربنا انک اتیت فرعون﴾ معلوم میشود که هارون (سلام الله علیهما) در همه صحنههای دعا حضور داشت حالا یا او هم دعا میکرد یا آمین میگفت آمین گوینده هم شریک داعی است در دعا و آن کسی که خواهان اجابت و استجابت است آن هم در حقیقت دارد دعا میکند ﴿قال قد اجیبت دعوتکما﴾ ولی شما با پیروانتان این أمر مستقیماً متوجه به موسی و هارون (سلام الله علیهما) است تا آنها هم پیروان آنها هم تبعیت کنند فرمود ﴿فاستقیما و لا تتبعان سبیل الذین لا یعلمون﴾ شما استقامت کنید استقامت یعنی ایستادگی این قیامی هم که در قرآن تعبیر شده است ﴿ان تقوموا لله مثنیٰ و فرادی﴾ ﴿انما اعظکم بواحدةٍ ان تقوموا لله مثنیٰ و فرادی﴾ آن قیام هم یعنی ایستادگی نه ایستادن چون بهترین حال برای مبارزه و دفاع حالت ایستادن است از او به قیام یاد شده است وگرنه انسان گاهی نشسته است و کار ایستاده را انجام میدهد ﴿ولا تتبعان سبیل الذین لایعلمون﴾ فرمود این قومتان بالأخره جاهلند پیشنهادهایی دارند نظیر پیشنهادهایی که قبلیها هم داشتند گفتند ﴿لن نومن لک حتی نری الله جهرةً﴾ یا ﴿نری الله جهرةً﴾ یا پیشنهادهایی ممکن است بعدا از این سنخ بدهند شما یک کار مهمی را در پیش داری البته مشورت کردن یک چیز خوبی است اما مشورت کردن با مع الذین یعلم والا وجود مبارک موسی و هارون هم از مشورت کردن از تضارب آراء ولو برای ترویج این سنت حسنه باکی نداشتند اما یک ملتی که گاهی پیشنهاد میدهند ﴿لن نومن لک حتی نری الله جهرةً﴾ گاهی میگویند ﴿أرنا الله جهرةً﴾ گاهی هم پیشنهادهای دیگری میدهند با اینها مشورت کردن ندارد از اینها کمک فکری خواستن ندارد پیرو نظریات اینها بودن ندارد وقتی اینها به راه افتادند ﴿من اهل الکتاب امة قائمة یتلون آیات الله﴾ بله آنگاه هم مشورت معنا دارد هم کمک فکری گرفتن برای غیر انبیاء معنا دارد و مانند آن.
سؤال: ... جواب: چون این نفرین است خدایا تو این قدرتها را دادی این قدرتها را از اینها بگیر تا اینها نتوانند باعث اضلال دیگران بشوند اکثری مردم هم چشمشان معیار عقلشان است و عقلشان هم در چشمشان است وقتی ببینند فرعون اینطور استدلال میکند میگوید ﴿الیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی﴾ معلوم میشود در یک فضای فکری بود که اینگونه از براهین طلبکار داشته مطلوب بوده یک عدهای خواهان آن بودند شما الان هم میبینید بسیاری از ارزشها رفته به سمت دیگر به دنبال چیز دیگرند اینطور نیست که حالا خون شهدا و سعی امام و اینها مثلاً محترم باشد دیگر خوب اینها هم بالأخره جوانند اینها هم روی کار آمدند اینها نه امام را دیدند نه جنگ را دیدند نه ارزشهای انقلاب را دیدند نه قبل از انقلاب را دیدند به دنبال چیز دیگر هستند بالأخره اینها را باید راهنمایی کرد به راه صحیح برد ولی فضا این است خوب در چنین فضایی استدلال فرعون این است که ﴿وَ قد أفلح الیوم اسْتعلی﴾ هر که سرمایه بیشتری دارد متمدنتر است ﴿الیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی﴾ آن که محقق است میگوید خوب داشته باش چیز غاصبانه داری حالا بر فرض داشته باش چه دلیل به فضیلت تو است اما توده مردم که اهل این استدلال نیستند برای هدایت توده مردم هم که این دیگر خم رنگرزی نیست که جمعیت چند میلیونی را یک شبه انسان عالم بکند این ده بیست سال درس میخواهد در چنین کاری جز معجزه و دعا نقشی ندارد عرض کرد خدایا شما این قدرتها را از اینها بگیر که اینها نتوانند عوام فریبی بکنند بگویند ﴿الیس لی ملک مصر و هذه الأنهار تجری من تحتی﴾ خوب من و برادرم میفهمیم که بر فرض این مال تو باشد این در اختیار توست این چه دلیلی برای برتری توست این آبی است که دارد میرود خدا خلق کرده عدهای را هم تو اجیر کردی استعمال کردی بیگاری گرفتی اینها این قصرها را ساختند این چه دلیلی بر فضیلت توست این را که توده مردم که نمیفهمند توده مردم وقتی ببینند که ﴿فأخذناه و جنوده فنبذناهم فی الیم﴾ آن وقت میفهمند حق با موسای کلیم است موسی کلیم عرض کرد خدایا ما با این عوام باید بنشینیم یک حوزه و دانشگاه داشته باشیم چندین سال درس بگوییم بگوییم اصول ارزشی چیست تا اینها بفهمند که ﴿قد افلح من تزکی﴾ حق است نه ﴿وَ قد افلح الیوم استعلی﴾ الان هم دنیا اینطور نیست الان هم دیگر بسیاری از ارزشها به آن سمت نمیرود آن ارزشی که برای یک گل زدن هست مگر برای فهمیدن و حل مسائل علمی و فقه و اصول هست یا برای المپیادتان هست این که نیست دنیا وضعش این است آنها که بالأخره ثروت دستشان است این راه را دارند طی میکنند خوب اگر این است در چنین فضایی به غیر از دعا و معجزه چه میتواند کارگر باشد حالا قرآن مرتب مکرر فرمود این ﴿وَ قد افلح الیوم من استعلی﴾ یک تز باطلی است ﴿قد افلح من زکاها﴾ ﴿قد افلح من تزکی﴾ و مانند آن آنها الیوم هم میگویند ﴿وَ قد افلح الیوم من استعلی﴾ الیوم هم میگویند مگر الیوم نمیگویند؟ الان اینها که میگویند شما نباید مثلاً این قدرت علمی هستهای را داشته باشید ما فقط باید داشته باشیم هر که سخن حق بگوید این وتو میکند یعنی رأی مخالف میدهد رأی مخالف او باعث بطلان آن قطعنامه هست در حقیقت اینها مدعی وحی هستند مگر ما نمیگوییم همه حرفها باید مطابق با قرآن باشد اگر مطابق با قرآن نباشد باطل است اینها میگویند در سازمان ملل در مجامع ملل در شورای امنیت هر جا هست باید مطابق با رأی ما باشد اگر مطابق با رأی ما نباشد ما رأی مخالف بدهیم میشود باطل وتو کردن یعنی همین آمریکا وتو کرد یعنی رأی مخالف داد رأی مخالف که داد آن قطعنامه میشود باطل الیوم هم همینطور است حالا شما در شرایط کنونی چهطور میخواهی مردم را بفهمانی از یک طرفی کار حوزویان و دانشگاهیان نشر معارف است از یک طرفی دعا توسل ﴿ربنا اطمس علی اموالهم واشدد علی قلوبهم﴾ تا از آن طرف کار یکسره بشود وجود مبارک موسی کلیم دید آخر این کار یک سال و دو سال و ده سال و بیست سال نیست تازه گفتند بین آن ﴿انا ربکم الاعلی﴾ او با ﴿ما علمت لکم من إله غیری﴾ او چهل سال فاصله شد بین ﴿ما علمت لکم من إله غیری﴾ با ﴿ربنا اطمس علی اموالهم﴾ وجود مبارک موسی که موسی گفت و بعد اجابت شد چهل سال بین دعای موسی و اجابت فاصله شد تا زمینه فراهم بشود غرض این است که خدا ارحم الراحمین است تا اجازه ندهد انبیا یک چنین نفرین عامی را مطرح نمیکنند اما بالأخره خدا خدای همه است خدا خدای فرعون هم هست آنجا که فرمود ﴿اذهبا الی فرعون انه طغی﴾ ﴿فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی﴾ چون خدای فرعون هم هست خالق فرعون هم هست میخواهد او هم هدایت بشود فرمود او با همه جرم و جنایتی که مرتکب شده است آرام با او حرف بزنید نرم رفتار باشید هم محتوای حرفتان نرم باشد هم نحوه گفتارتان نرم باشد ﴿فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی﴾ وقتی هم که حالا با اینها افتاده ﴿وَ لأصلبنکم فی جذوع النخل﴾ هست ﴿قد افلح الیوم من استعلی﴾ هست از آن طرف وجود مبارک موسی کلیم مأذون شد که یک چنین دعایی را بکند خدا هم فرمود دعای شما مستجاب میشود ولی همین بنی اسرائیل ممکن است پیشنهادهایی بدهند ﴿وَ لاتتبعان سبیل الذین لایعلمون﴾ این بنی اسرائیل را آنطوری که قرآن کریم از زبان موسی (سلام الله علیه) تعبیر کرده است در آیه 138 سوره اعراف که قبلاً بحث شد آنجا فرمود موسی کلیم (سلام الله علیه) که آنها را از دریا عبور داد آنها به عرض موسی کلیم رساندند ﴿یا موسی اجعل لنا إلهاً کما لهم آلهة﴾ وجود مبارک موسی کلیم به آنها فرمود ﴿انکم قوم تجهلون﴾ شما یک آدم جاهلی هستید هم جهل علمی دارید هم جهالت عملی دارید از این قوم جاهل به جهل علمی و جهالت عملی تعبیر به الذین لایعلم میشود ذات اقدس الاه به این دو بزرگوار فرمود ﴿فاستقیما وَ لاتتبعان سبیل الذین لایعلمون﴾ مبادا اینها یک پیشنهاد دادند یک قدری ترسیدند یک قدری مثلاً تطمیع شدند یا تطمیعشان یا با تحبیبشان تهدیدشان پیشنهادهایی میدهند شما عوض بشوید ﴿وَ لاتتبعان سبیل الذین لایعلمون﴾ آنگاه دستور رسید چون وقتی که اینها در مصر مستقر شدند بنا شد که آنها بنا گذاشتند آل فرعون که بساط همه اینها را یکسره جمع بکنند ذات اقدس الاه دستور داد که این بنی اسرائیلی که به تو ایمان آوردند اینها را از شهر بیرون ببر به سمتی که ما راهنمایی میکنیم آن سمت حرکت بکنید تا از دسترس و تیررس آل فرعون نجات پیدا کنید این قسمت مقاطع فراوانی دارد ابعاد گوناگونی دارد هر بخش از قرآن کریم عهدهدار تبیین بعدی از این ابعاد است در سوره مبارکه بقره آیه 50 مقداری از جریان شکاف دریا و عبور از دریا مطرح شد آیه 50 سوره بقره این است که ﴿و اذ فرقنا بکم البحر فانجیناکم و اغرقنا ال فرعون و انتم تنظرون﴾ این ناظر به یک بخش خاص است در سوره مبارکه اعراف که قبلا بحثش شد آیه 138 به این صورت آمده است ﴿و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتوا علی قوم یعکفون علی اصنام لهم قالوا یا موسی اجعل لنا إلهاً کما لهم آلهة﴾ در سوره اعراف که قصه گذشت و عبور و گذر از دریا را نقل میکند برای اینکه میخواهد بگوید و بفرماید که بعد از اینکه این معجزه را علناً و عملاً احساس کردند و تجربه کردند و پشت سر گذاشتند همین که از دریا گذشتند و یک عده بت پرست را دیدند پیشنهاد بت پرستی دادند در سوره مبارکه یونس که فعلاً هستیم کیفیت غرق و ایمان حال اضطرار فرعون را بازگو میکند در قسمتهای دیگر نظیر آنچه که در سوره مبارکه دخان هست آنجا از یک کیفیت دیگری از جریان غرق فرعون سخنی به میان میآورد آیه 24 سوره مبارکه دخان این است که به وجود مبارک موسی کلیم میفرماید حالا که آنها غرق شدند ﴿واترک البحر رهوا انهم جند مغرقون﴾ شما در کمال آرامش این کاروان را از دریا بیرون ببر هدایت بکن اینها که به دنبال شما میآیند اینها اینچنین نیست که آب همچنان برای اینها شکافته باشد اینها فرصت داشته باشند از دریا عبور کنند همین که شما از دریا بیرون رفتید اینها که در دریا هستند همه اینها غرق میشوند ﴿واترک البحر رهوا انهم جند مغرقون﴾ در سوره مبارکه شعرا آنجا جریان اینکه این شکاف دریا به چه صورت بود به دوازده قسمت بود هر فروعی در یک راه مخصوصی میرفتند آن مطرح شد آیه 64 سوره شعراء این است ﴿فاوحینا الی موسی ان اضرب بعصاک البحر فانفلق فکان کل فرق کالطود العظیم﴾ ﴿و ازلفنا ثم الاخرین﴾ غرض آن است که در هر گوشهای مقطعی و بعدی از این ابعاد بازگو شده است اینجا فرمود ﴿و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتبعهم فرعون و جنوده بغیا و عدوا﴾ اینها آمدند شبانه حرکت کردند یا سحرگاه حرکت کردند به رهبری موسای کلیم (سلام الله علیه) آمدند تا نزدیک دریای روان به موسای کلیم عرض کردند آخر اینها فرعونیها که از پشت سر این لشکر جرارشان دارد میآید جلو هم که دریاست خوب ما را بین دو خطر گیر انداختی وجود مبارک موسی کلیم فرمود نه ﴿کلا ان معی ربی سیهدین﴾ یک چنین حرفی نزنید بالأخره دریا در اختیار آنهاست شمشیر آل فرعون هم در اختیار خداست هر جا او دستور داد ما همان راه را طی میکنیم ﴿ان معی ربی سیهدین﴾ ترس ندارد او گفته ما میگوییم چشم دستور رسید ﴿أنْ اضربْ بعصاک البحر﴾ این دریا آبهای رفته رفت و آبهای نیامده نیامد شده بستر خاکی ﴿فاضربْ لهم طریقاً فی البحر یبساً﴾ جاده خشک شد خوب وقتی آن بعدی به سرعت برود و آب قبلی یک تلی موجی درست بکند یک جبالی درست کند سلسله جبالی روی هم، روی هم، روی هم قرار بگیرد و نیاید آن وسط میشود جاده خشک دیگر وجود مبارک موسی کلیم (سلام الله علیه) و همراهانشان حرکت کردند رفتند فرعون خیال میکرد برای او هم همین دریا خشک میشود به موسی کلیم ذات اقدس الاه وحی فرستاد همین که شما در رفتید این آبها این سلسله جبال آب که روی هم است همهشان میریزد به همان حالت اولیه برمیگردد ﴿فاتبعهم فرعون و جنوده بغیا و عدوا﴾ روی ظلم و تحدّی خیال کردند میتوانند اینها را درک بکنند بعد آخرین نفر از پیروان موسی کلیم (سلام الله علیه) که از این دریا گذشتند ﴿فغشیهم من الیم ما غشیهم﴾ این آبها که به صورت سدّی شده است همهاش ریخت خب آن که آب آفرین است دریا آفرین است یک وقتی میگوید بایست یک وقتی میگوید برو دیگر هیچ فعلی بی علت نیست هیچ موجودی بی علت نیست اما همه علل که محسوس مادی نیست و همه علل هم که احصاء نشده همه علل هم که در اختیار ما نیست این مقدار را بله ما میفهمیم که هیچ فعلی بی علت نیست اینقدر علل ناشناخته در عالم هست الی ماشاءالله دعا از آن قبیل است توسل از آن قبیل است اینطور نیست که دعا یا توسل بر خلاف نظام علی و معلولی کار بکند که ما سرمایه ما مزجات ما درباره علم همین چند موردی است که آزمودیم راههای دیگر که بسته نیست.
سؤال: ... جواب: مادی و غیر مادی هم همینطور است الان مشخص شده است که فلان بیماری را با فلان دارو درمان میکنند پس فردا ممکن است علم پیشرفت بکند معلوم بشود که از عصاره دهها گیاه هم میشود این بیماری را حل کرد اینها مادی است دیگر حالا اگر یک کسی از راه غیب فهمید که عصاره فلان گیاه هم حل میکند هم فهمیدنش به وحی الاهی است هم ابزار اولیاش امر مادی است هرگز در قلمرو حس و تجربه حصر نیست تا اینجا را ما فهمیدیم راههای دیگر چیست پیشنهادهای دیگر چیست علل و عوامل دیگر چیست در توان علوم حسی و تجربی است با همه گسترهای که دارد یعنی طب با همه پهناوری که دارد داروسازی با همه پهناوری که دارد گیاه شناسی با همه پهناوری که دارد هیچ کدام از اینها نمیتوانند فتوی به حصر بدهند البته فلسفه و کلام دستشان باز است بالاتر از این اما اینها هم یک حد خاصی دارند ولی علوم تجربی با همه پهنه و گسترهای که دارد هرگز توان فتوی به حصر را ندارد زیرا آن مقداری را که آزمود این است آن مقداری را که در بین راه است و او نیازمود که لاادری است لست ادری است به هر تقدیر وجود مبارک موسی کلیم با این وعده الاهی مطمئن شد که اینها که رفتند بیرون فراعنه که در دریا هستند این سلسله جبال روی هم انباشته آبهای اینها فرومیریزد ﴿حتی اذا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل﴾ که انشاءالله به بحث بعد.
«والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است