display result search
منو
تفسیر آیات 101 تا 103 سوره یونس _ بخش دوم

تفسیر آیات 101 تا 103 سوره یونس _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 32 دقیقه مدت قطعه
  • 8 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 101 تا 103 سوره یونس _ بخش دوم"

ادلّه عقلی و شواهد نقلی برای یک عده‌ای که فرهنگشان لجاج و عناد است سودمند نیست
در بهشت همه‌اش شجره طوبا و طیّب است که اصلاً جا برای علف هرز نیست.



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِی الْآیَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا یُؤْمِنُونَ ﴿101﴾ فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَیَّامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ ﴿102﴾ ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ حَقًّا عَلَیْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِینَ ﴿103﴾

بعد از دعوت به نظریه‌پردازی در آسمان و زمین و روشن شدن جریان توحید فرمود یک عده دارای قلب بصیر هستند متنبه‌اند مؤمن می‌شوند که بحثشان گذشت عده‌ای نه مسائل عقلی در آنها اثر می‌گذارد نه معارف نقلی نه تامل در آیات تکوین آنها را بیدار می‌کند نه انذار و هشدار و رهبران الاهی از راه نقل اینها کسانی‌اند که در قیامت ناچارند چنین حرفی را بزنند که ﴿لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر﴾ که این به نحو منفصله مانعه الخلو است که جمع را شاید گفته‌اند اگر ما اهل عقل بودیم یا اهل نقل بودیم بالأخره اهل جهنم نمی‌شدیم ما یا باید خودمان درک می‌کردیم عاقل بودیم یا باید از راه نقل متنبّه می‌شدیم نه چون گوش شنوا داشتیم و نه چون قلب بینا و بیدار به جهنم افتادیم ﴿لو کنا نسمع او نعقل﴾ که عقل در مقابل سمع است نه در مقابل شرع اگر ما از راه نقل متنبه می‌شدیم یا از راه عقل آگاه می‌شدیم اهل جهنم نبودیم در این بخش از آیات می‌فرماید نه ادله عقلی برای آنها سودمند است نه ادله نقلی نه آیات الاهی که برهان را به همراه دارد برای اینها نافع است نه انذار انبیا که دلیل نقلی است پس هم از این سو ذات اقدس الاه می‌فرماید ﴿و ما تغنی آیات و النذر عن قوم لا یؤمنون﴾ قومی که فرهنگ آنها لجاجت است این فعل مضارع هم است یعنی شما هر چه ادله اقامه بکنید اینها ایمان بیاور نیستند در بحث دیروز هم اشاره شد که ﴿عن قوم لا یومنون﴾ غیر از «عن الذین لا یومنون» است اصلاً یک قومی هستند که فرهنگشان این است نمی‌خواهند بپذیرند پس آیه بیانش این است که ادلّه عقلی و شواهد نقلی برای یک عده‌ای که فرهنگشان لجاج و عناد است سودمند نیست در قیامت هم همین‌ها اعتراف می‌کنند که ﴿لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر﴾ ما اگر اهل عقل بودیم یا اهل نقل بودیم بالأخره به جهنم نمی‌رفتیم.
حالا بحث در این است که در قیامت حساب روشن است که ﴿لا ظلم الیوم﴾ و هر کسی گرفتار اعمال خودش خواهد شد اما آیا دنیا حساب و کتابی هم در آن هست ولو موقت یا در دنیا هیچ حساب و کتابی نیست فقط به قیامت موکول می‌شود‌اند فرمود این‌چنین نیست دنیا حساب و کتاب منظّمی دارد دنیا نظیر یک بوستانی است که بالأخره یک باغبانی دارد ﴿و الله انبتکم من الارض نباتا﴾ این باغبان این بوستان را به خوبی اداره می‌کند منتها در بهشت همه‌اش شجره طوبا و طیّب است که اصلاً جا برای علف هرز نیست در دنیا برای آزمون چاره‌ای جز علف هرز نیست علف هرز حتمی است اما این‌چنین نیست که باغبان غافل باشد یا نداند یا نتواند این علفهای هرز را جمع بندی کند بالأخره موقع درو که می‌شود پاییز که می‌شود برای اینکه این میوه‌ها و این درختها را به ثمر برسانند چند بار بررسی کند و علفهای هرز را برچیند کارگرانش و مدبرانش را به کار می‌گیرد این ﴿و الله انبتکم من الارض نباتا﴾ نشانه آن است که دنیا هم یک بوستان خوبی است درختان خوبی دارد میوه هم می‌دهد و اگر علفهای هرزی باشد اینها را وجین می‌کنند این‌طور نیست که همه اینها سرِ هم باشند بعد در قیامت بررسی کنند فرمود ﴿فهل ینتظرون الا مثل ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ جریان قیامت حسابش جداست که آن پاداش و کیفر نهایی است اما دنیا هم یک باغ منظمی است این‌چنین نیست که الی یوم القیامه علف هرز بتواند دوام پیدا کند در هر دوره‌ای و عصری علف هرز هست اما این‌چنین نیست که علف هرز اصل باشد یا مثل درختهای بار‌آور ریشه ممتد و متّصل داشته باشد به تعبیر سیدنا الاستاد رضوان الله تعالی علیه ایشان می‌فرمودند انسان روزها بیدار است شبها خواب است این خوابها از هم گسیخته‌اند و گسسته‌اند چیزهایی که انسان در عالم رؤیا می‌بیند یا اضغاثِ احلام است یا چیزی هم نمی‌بیند بالأخره اما بیداریهای او به هم مرتبط‌اند یعنی آن چیزی را که در روزها یاد می‌گیرد کاملاً منسجم است می‌گوید ده سال قبل این را یاد گرفتم نه سال قبل این را یاد گرفتم امسال این را یاد گرفتم اینها همه جمع بندی می‌شود و نتیجه می‌دهد اما خوابها پراکنده‌اند ظلمها، ستمها، معصیتها، تبهکاریها، تبهکاران اینها مثل ظلمت شب‌اند اینها از هم گسیخته‌اند آنهایی که به هم مرتبط‌اند انبیایند اولیایند، مومنان‌اند، مردان صالح و فاتح‌اند هستند که در این زمنیه می‌فرماید ﴿لقد وصلنا لهم القول﴾ اینها به هم مرتبط‌اند اینها کثری هستند متواترند ﴿و ارسلنا رسلنا تترا﴾ اما آن بیگانگان ﴿کلما أوقدوا نارا اطفأها الله﴾ هر وقتی اینها می‌خواهند آتشی روشن کنند علیه اسلام و مسلمانها ما خاموش می‌کنیم بنابراین یک علف هرز پراکنده مقطعی فرض دارد که اینها برای هر عصری هستند اینها را وجین می‌کنند یک شجره طوبایی است که برای همیشه ثابت است فرمود این‌چنین نیست که ما به اینها مهلت بدهیم هر کاری می‌خواهند بکنند بکنند اینها را دعوت کردیم با آیات با ادله عقلی اینها را دعوت کردیم با انذارهای نقلی هیچ اثر نکرد اینها منتظر عذاب باشند ﴿فهل ینتظرون الا مثل ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ گرچه سراسر جهان هر روز روز خداست اصلاً شب در عالم نیست برای اینکه هر لحظه هر موجودی از ذات اقدس الاه مطلبی درخواست می‌کند ﴿یسئله من فی السموات و الارض﴾ از آن طرف هم ﴿کل یوم هو فی شان﴾ این یک آیه صدر و ذیلش مربوط به سؤال عمومی و پاسخ عمومی است چرا ﴿کل یوم هو فی شان﴾ یوم نه یعنی شب و روز، یوم نه یعنی روز در مقابل شب یوم یعنی هر ظهور در هر ظهوری خدا کار تازه‌ای دارد چرا؟ چون در هر لحظه‌ای یک سؤال جدیدی است این ﴿یسئله من فی السموات و من فی الارض﴾ این‌طور نیست که هر موجودی شب و روز یک سؤال داشته باشد هر موجودی هر لحظه سائل است چه کسی باید پاسخش را بدهد؟ آن که ﴿کل یوم هو فی شأن﴾ است پس این یک آیه است دو آیه که نیست صدرش سؤال عمومی است ذیلش پاسخ عمومی یا صدرش پاسخ عمومی است و ذیلش سؤال عمومی است ﴿یسئله من فی السموات و من فی الارض﴾ چه کار بکند او ﴿کل یوم هو فی شان﴾ یعنی هر لحظه جواب می‌دهد یجیب من فی السموات و الارض را اینها همیشه ایام الله است لکن آن قدرتهایی که ظهور می‌کند از آنها به عنوان ایام خدا و فرصتهای تاریخیِ نام آور یاد می‌کنند این یک مطلب.
مطلب دیگر آن است که هر چه که در عالم اتفاق می‌افتد جزء ظهورات الاهی است برای اینکه مدیر کل رب‌العالمین اوست ولی بعضی از حوادث حادثه‌ای است که به حسب ظاهر جنگ بین حق و باطل و انبیا و کفار و اینها مطرح نیست یک حادثه و رخداد طبیعی است حالا منشاش چیست باید بررسی کرد یک وقتی یک آتشفشانی است یک عده می‌میرند یک سیل است یک زلزله است یک طاعون است یک وباست یک عده‌ای رخت برمی‌بندند که اینها را تاریخ ثبت می‌کند این می‌شود تاریخ فلان قوم اما یک وقتی یک سری جنگی است یک نبرد حق و باطلی است انبیا یک طرف و کفار یک طرف این یک سکه دو روست هم ایام شکست خورده‌هاست هم ایام پیروزمندها آن ایام شکست خورده‌ها را می‌گویند ﴿ایام الذین خَلَو من قبلکم﴾ یا ﴿من قبلکم﴾ ایامی که مربوط به فتح و ظفر و پیروزی است می‌گویند ایام الله این ﴿و ذکر هم بأیام الله﴾ این است در جریان آل فرعون این‌طور است جریان آل نمرود این طور است جریان عاد و ثمود این‌طور است آنهایی که ﴿سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیة ایام﴾ یک سمتش مومنان‌اند یک سمتش کافران‌اند آنجا که ظهور حق و قدرت حق اهل حق را پیروز کرده است می‌شود ایام الله آنجا که ظهور حق و قدرت حق باطل‌گراها را از بین برد ﴿فأخذناهم و جنوده فنبذناهم فی الیم﴾ فرمود اینها را جمع کردیم ریختیم در دریا می‌شود ﴿ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ اگر تهدید است ﴿ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ است اگر وعده و نوید است ایام الله است این جا چون مساقش مساق تهدید است فرمود ﴿فهل ینتظرون الا مثل ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ در مواردی که ذات اقدس الاه به پیامبری از انبیا الاهی (علیهم السلام) دستور می‌دهد که قوم خود را به استقامت و پایداری فرا بخوان آنها را به وعده الاهی امیدوار بکند آنجا سخن از ایام الله است در سوره مبارکه ابراهیم آیه پنج این‌چنین است که ﴿و لقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بایام الله﴾ گرچه در ذیل این‌گونه آیات روایاتی است که ایام الله مثلاً سه قسم است روز رجعت است روز ظهور حضرت حجت (سلام الله علیه) است قیامت است و امثال ذلک ولی مستحضرید که غالب این نصوص در صدد تمثیل است و نه تعیین یعنی معیّن نمی‌کند لسانش لسان حصر نیست که ایام الله همین‌هاست و لاغیر منتها روزهای بارز الاهی بله روز ظهور حضرت حجت (سلام الله علیه) است روز قیامت است و مانند آن اما هر وقتی که بالأخره حق بر باطل به عنایت الاهی پیروز شد ایام الله است آن جریانی که ﴿فغشیهم من الیم ما غشیهم﴾ ایام الله است آن جریانی که ﴿سخرها علیهم سبع لیال و ثمانیة ایام﴾ ایام الله است آن جریانی که یا ﴿أرض ابلعی ماءک و یا سماء أقلعی و غیض الماء و قضی الأمر واستوت علی الجودی﴾ ایام الله است آن جریانی که به نوح (سلام الله علیه) فرمود که نازل بشوید روی کوه جودی بگوید کوه ﴿ بسلام منا و برکات علیک﴾ جزء ایام الله است هر حادثه مهمی که حق و باطل درگیر شدند و با قدرت غیبی ذات اقدس الاه انبیا و اولیا و مؤمنان فاتح شدند جزء ایام الله است منتها مصداق کاملش برابر آن حدیث جریان ظهور حضرت حجّت (سلام الله علیه) و مانند آن است پس آن روایات لسانش لسان تعیین نیست یعنی حصر نیست لسان تمثیل است یعنی مثال زدن است نمودار بیان کردن است چه اینکه وجود مبارک موسی (سلام الله علیه) مأمور شده است که پیروانش را به ایام خدا متذکّر کند تا اینها متنبّه بشوند که وقتی قدرت خدا و نصرت خدا ظهور می‌کند و اینها فاتح و پیروز می‌شوند بنابراین آن صبغه تهدید می‌شود ﴿ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ آن صبغه وعده می‌شود جزء ایام الله در سوره مبارکه سبا مشابه این آمده است منتها حالا عنوان ایام الله و اینها در آن مطرح نشده در سوره مبارکه سبا به وجود مبارک رسول گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید اینها که جزء صنادید قریش‌اند سرمایه‌داران قریش‌اند مستکبران قریش هستند و در برابر تو سخت موضع‌گیری کردند اینها به چه چیزی می‌نازند خب بالأخره اینها تاریخ گذشتگانشان را ببینند عدّه‌ای هم روی همین کره زمین زندگی می‌کردند از اینها چیزدارتر بودند متمکّن‌تر بودند قدرتمند‌تر بودند که این سرمایه‌داران و صنادید قریش ﴿و ما بلغوا معشار ما آتیناهم﴾ اینها یک‌دهم قدرت آنها را نداشتند ما آنها را خاک کردیم اینها چه می‌گویند خب بالأخره تاریخ آنها را بخوانند فرمود در آیه 45 سوره سبأ ﴿و کذب الذین من قبلهم و ما بلغوا معشار ما آتیناهم﴾ اینها این کفار مکه چه می‌گویند؟ مگر عاد و ثمود را ندیدند مگر آنها که امکاناتشان طوری بود که ﴿لم یخلق مثلها فی البلاد﴾ قصرهایی داشتند که در زمین نمونه نداشت ما بساط همه را جمع کردیم اینها که یک دهم قدرت آنها را ندارد بالأخره جهان سرمایه‌دار زیاد دیده است قارونها زیاد دیده است در همان جریان قارون بحثهایش قبلا اشاره شد که ذات اقدس الاه می‌فرماید ﴿ما انّ مفاتحه لتنوء بالعصبة﴾ حالا یا مخزنهای آن یا کلیدهای مخازن یا مِفتحهای آن یا مَفتحهای آن را یک گروه نیرومندی باید حمل می‌کردند حالا بفرمایید مخزن بعد درباره قارون می‌فرماید قبل از قارون کسانی بودند که ﴿من هو اشد منه قوّةً و اکثر جمعاً﴾ از او سرمایه‌دارتر هم در دنیا به خاک افتادند فرمود آخر اینها به چه چیزی می‌نازند در برابر کدام قدرت دارند مقاومت می‌کنند ﴿و ما بلغوا معشار ما آتیناهم فکذبوا رسلی فکیف کان نکیر﴾ این یا دلیل بر حذف یا است خب ما وقتی خشم کردیم آنها از بین رفتند این می‌شود ﴿ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ همین صحنه جزء ایام الله است یعنی وقتی سخن از وعده مطرح است و تبشیر مؤمنان می‌شود ایام الله وقتی از وعید و تهدید و انذار تبهکاران مطرح است می‌شود ﴿ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ در این بخش فرمود این یک اصل کلی است نه اینکه ما این کار را کردیم ما این کار را همیشه می‌کنیم ما از همان ازل بر خودمان تثبیت کردیم این ﴿و قد کتب ربکم علی نفسه الرحمة﴾ نه یعنی علی ذاته اسمی از اسمای برتر بر اسمی در اسمای دیگر حکومت می‌کند اگر «سبقت رحمته غضبه» این جزء رحمتهای خاص الاهی است که بالأخره حق را پیروز کند این‌طور نیست که حقی باشد و باطلی باشد در همان مثال معروف که ﴿فأما الزبد فیذهب جفاء﴾ جفاء یعنی آب برد یعنی حالا دیگر ما بساطی پهن کنیم سرباز کشی و نیرو کشی و اعزام نیرو بکنیم این‌طور نیست در همین فراز و نشیب این سیل خود این کفها هم از بین می‌روند خود آب اینها را از بین می‌برد این آب برد‌ها را می‌گویند جفاء ﴿فامّا الزبد فیذهب جفاء﴾ این برای آن، این علفهای هرز را هم فرمود ما اینها را می‌ریزیم در دریا و این نه اینکه این کار را کردیم‌ این کار را بعداً هم می‌کنیم این کار سنّت ماست ما خودمان تثبیت کردیم عالم با این نقشه خلق شده است اینکه فرمود ﴿و کذلک ننجی المومنین﴾ این بیان سیره الاهی است یعنی سنت ما این است که ﴿فلن تجد لسنت الله تبدیلا و لن تجد لسنت الله تحویلا﴾ در سوره مبارکه روم از این شفاف‌تر به عنوان اصل کلی ارائه کرده است فرمود اصلاً تثبیت شده است بر ما که ما مومنان را یاری کنیم ﴿و کان حقا علینا نصر المومنین﴾ کمک کردن مؤمنان برما به عنوان یک اصل لازم است این‌طور نیست که گاهی کمک بکنیم گاهی کمک نکنیم بلکه همواره ما مومنان را کمک خواهیم کرد و هرگز آنها را رها نمی‌کنیم. سوره مبارکه روم آیه 47 فرمود ﴿و قد ارسلنا من قبلک رسلا الی قومهم فجاؤهم بالبینات فانتقمنا من الذین اجرموا﴾ نه این یک قضیة فی واقعه باشد بلکه ﴿و کان حقا علینا﴾ یعنی ثابنا علینا ﴿نصر المومنین﴾ این اصل است این ﴿کتب الله لاغلبن انا و رسلی﴾ به عنوان اصل است ﴿و کان حقا علینا نصر المومنین﴾ اصل است ﴿و کذلک ننجی المومنین﴾ اصل است اینها می‌شود جزء سنتهای الاهی.
مطلب دیگر آن است که همان‌طوری که صبح دو قسم است صبح صادق و صبح کاذب و تشخیص آن به عهده منجم است عطش دو قسم است عطش صادق و کاذب که این بحثهایش قبلاً هم اشاره شد تشخیص عطش صادق و کاذب به عهده طبیب است این پزشک معالج می‌داند که این بیمار که آب می‌خواهد عطشش صادق است باید به او آب داد و آن بیماری که دستگاه گوارشش را عمل کرده‌اند تازه از اتاق عمل به تخت آسایشگاه آمده است گرچه عطشان است چند دقیقه‌ای یا چند لحظه‌ای نباید به او آب داد این عطشش عطش کاذب است الان دستگاه گوارش او آب را تحمل نمی‌کند انتظار این‌چنین است امید این‌چنین است بعضی‌ها منتظرند بعضی‌ها به خیال خود امیدوارند این انتظار اگر در مسیر صحیح باشد انتظار حق است اگر در مسیر باطل باشد انتظار باطل است فرمود خیلی‌ها منتظرند انبیا و اولیا هم منتظرند آنها منتظر هستند که روزی نظام اسلامی برچیده شود مثلاً پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رحلت بکند و بساط دینش برچیده شود ﴿یتربص بکم الدوائر﴾ است اما ﴿علیهم دائرة السوء﴾ شما هم مسئله انتظار را دارید فرمود که انبیا هم منتظرند آنها هم منتظرند این انتظار آنها انتظار کاذب است مثل صبح کاذب و عطش کاذب انتظار ما انتظار صادق است مثل عطش صادق این صبح صادق را که می‌گویند صبح صادق برای اینکه که آغاز روز است به دنبال شمس است آن صبح را که می‌گویند کاذب است آن دنباله‌روِ شب است خودش را به عنوان صبح نشان می‌دهد خب تو در حقیقت شب هستی دنباله‌روِ ظلمت و تیرگی و تاریکی هستی تو کجایت صبح است؟ اگر یک دُمِ گرگی که کَذَنبِ سرحان و مانند آن نشان داد این یک چیز دروغین است وقتی صبح بودنش کاذب است شب بودنش صادق است دیگر معنا ندارد که هم صبحش کاذب باشد هم شبش کاذب اگر عطشِ یک بیماری کاذب است آب نخواستنش صادق است اگر تمدنی کاذب بود خلافش می‌شود صادق چون هم خودش کاذب باشد هم خلافش کاذب باشد که نیست فرمود این انتظاری که اینها دارند انتظار کاذب است دنباله یک شب است یک ظلمتی هست یک کفری هست یک الحادی هست یک بد اخلاقی هست بعد یک انتظاری این انتظار شما به دنبال آن ظلمت‌هایی که رفتید و تیرگی‌ای که پشت سر گذاشتید شما دنباله روِ شب هستید خب یقیناً صبح کاذب می‌شود آنکه پیشاپیش روز است و پیام روز را می‌آورد بله صبح صادق است تربّص انتظار هم در فرهنگ قرآن دو قسم است یک عده انتظار کاذب دارند ﴿یتربص بکم الدوائر﴾ پشت سر هم نقشه می‌کشند داخل و خارج که این نظام اسلامی را براندازند و وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود که اینها تمام تلاش و کوششان این است که شما از بین بروید که اوضاع برگردد آن جاهلیت برگردد ﴿یتربص بکم الدوائر﴾ یعنی اوضاع دوباره برگردد ﴿علیهم دائره السوء﴾ فرمود شما منتظر باشید ما هم منتظریم آن انتظار شما که به مقصد برسید انتظار کاذب است یک حادثه تلخی پیش می‌آید برای شما و شیرینی برای ما که وعید شماست و وعده ماست ما به انتظار آن روز می‌رسیم که بشود بشارت شما به انتظار آن روز به سر ببرید که بشود انذار این جریان تربّصِ متقابل را قرآن کریم در چند جا نقل کرده است در آیه سی سوره مبارکه طور فرمود ﴿ام یقولون شاعر نتربص به ریب المنون﴾ منون یعنی مرگ ﴿ المنیه انشبت اظفارها» یعنی مرگ، منون یعنی مرگ اینها گفتند ما منتظریم که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بمیرد «معاذ الله» بساط دینش برچیده بشود حالا پسر هم که ندارد کار بیفتد به دست ما و .. ﴿نتربص به ریب المنون﴾ در بخشهای دیگر هم از همین این انتظار کاذب آنها سخن به میان آمده نظیر آنچه که در آیهٴ 98 سوره مبارکه توبه است فرمود ﴿و من الاعراب من یتخذ ما ینفق مغرما﴾ اینها اگر بخواهند کمکی به مراکز خیریه بکنند کمکی به مستمندان بکنند این را یک غرامت می‌دانند درحالی که این غنیمت است ﴿و یتربص بکم الدوائر﴾ اینها منتظرند که اوضاع دوباره برگردد این انتظار کاذبی است برای اینکه به دنبال آن ظلمت شبانه جاهلی است این انتظار انتظارِ کاذب است این انتظار کاذب یک انتظار صادقی را پشت سر دارد در درون دارد برای اینکه ممکن نیست هر دو طرف کاذب باشد ذات اقدس الاه به رسولش (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود این‌چنین نیست که حالا ما به اینها مهلت بدهیم نه ادله نقلی کافی باشد نه ادله عقلی کافی باشد نه اینها اهل سمع باشند نه اهل عقل باشند همین طوری این علف هرز را تا الی یوم القیامة ادامه بدهیم بعد در معاد حسابشان را برسیم این‌طور نیست ﴿فهل ینتظرون الا مثل ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ این انتظار تهدید است بعد فرمود یک حادثه‌ای پیش می‌آید این نظیر آتش فشانی یک جانبه نیست که بالأخره اهل یک روستایی آسیب ببینند که این یک جنگی است یک طرف فاتح‌اند یک طرف منهزم و شکست خورده‌اند ﴿قل فانتظروا﴾ این تهدید است ﴿انی معکم من المنتظرین﴾ این سکّهٴ دو روی وعد و وعید شما منتظر وعید باشید ما منتظر وعده الاهی این می‌شود انتظار صادق که ما بالأخره خدای سبحان فرمود ﴿و کان حقاً علینا نصر المومنین﴾ و این اصل کلی است.
سؤال: ... جواب: خب یک مقداری گاهی دیر می‌شود آنها استبطا کردند حضرت استدعا کرده همه می‌گویند ﴿متی نصر الله﴾ اما تا گوینده چه کسی باشد جوینده چه کسی باشد برخی‌ها خیال می‌کنند که مثلاً دیر شده دیگر نمی‌دانند ﴿انا کل شیء خلقنا بقدر﴾ وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که می‌گویند ﴿متی نصر الله﴾ استدعاست طلب است آنها احیاناً استبطا است می‌گویند به بطی و کندی و درازی کشیده است طول کشیده است وقتش گذشته است در حالی که هیچ چیزی از وقتش نمی‌گذرد این تنها مرگ انسان نیست که ﴿اذا جاء اجلهم فلٰا یستأخرون ساعةً عنها و لا یستقدمون﴾ اگر عالم بر اساس جریان ریاضی تنظیم شده است کما هو الحق هیچ چیزی هیچ رخدادی نه جلو دارد نه دنبال، اینکه احیاناً گفته می‌شود این مرگِ نا به هنگام است آن تصادف نا به هنگام است این برای علم ماست وگرنه موتا طبیعیا قد اخترامی ٭٭٭ قیسَ الی کلیة النظامی
ما لیس موزونا ببعض من نغم ٭٭٭ ففی نظام الکل کل منتظم
ممکن است حالا بعضی از نغمه‌ها برای گوش ما گوش نواز نباشد ولی هر چیزی در جای خودش خوب است این‌طور نیست که ما مرگ نا به ‌هنگام داشته باشیم موت اخترامی داشته باشیم هر مرگی طبیعی است در جای خودش حالا چون ما نمی‌دانیم برابر توقع خودمان ارزیابی می‌کنیم بعضی حوادث را زودرس بعضی حوادث را دیر می‌بینیم.
ذات اقدس الاه فرمود این اصل کلی است یک بیان نورانی از حضرت امیر (سلام الله علیه) هست در نهج البلاغه می‌فرماید که ما در جبهه‌ها خودمان را نشان دادیم در امتحان فاتح و پیروز شدیم بعد ذات اقدس الاه کمکش را نصیب ما کرده این‌طور نبود که کمک همچنین نقد باشد فوری به هر کسی برسد که در خطبه 56 به این صورت فرمود اصحاب رسول را وقتی که مؤمنان در قبال کافران صف آرایی کردند وجود مبارک حضرت امیر در آن خطبه 56 نهج‌البلاغه می‌فرماید «و لقد کنا مع رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقتل آباءنا و اخواننا و اعمامنا ما یزیدنا ذلک الا ایمانا و تسلیما و مضیا علی اللّقم و صبراً علی مضض الألم» تا به اینجا رسید فرمود از رزم‌آوران ما و جنگ‌آوران آنها مبارزه می‌کردند «یتصاولان تصاول الفحلین یتخالسان انفسهما ایهما یسقی صاحبه کأس المنون فمرة لنا من عدونا» گاهی ما پیروز می‌شدیم «و مرة لعدونا منا» آنها از ما کشته می‌گرفتند غنیمت می‌بردند آنها به حسب ظاهر پیروز می‌شدند ﴿فلما رای الله صدقنا» وقتی معلوم شد ما راست می‌گوییم این می‌شود صبح صادق ﴿انزل بعدونا الکبت و انزل علینا النصر» او دشمن را شکست داد او ما را پیروز کرد همیشه همین طور است این ﴿و کان حقا علینا نصر المومنین﴾ یک اصل کی است «حتی استقر الاسلام ملقیا جرانه و متبوئا اوطانه» بعد به اصحابش رو کرد فرمود اگر ما هم در صدر اسلام مثل شما رفاه‌طلب می‌بودیم «و لعمرى لو کنا ناتى ما اتیتم» آن‌طوری که شما رفتار می‌کردید ما رفتار می‌کردیم «ما قام للدین عمود و لا اخضر للایمان عود» نه ستونی برای اسلام می‌ماند و نه درخت اسلام شاخه‌ای می‌داشت سبز بود ﴿و ایم الله لتحطلبنَّها دما و لتتبعنّها ندماً» در بخشهای دیگر هم باز از این تعبیرات وجود مبارک حضرت امیر هست که نصر الاهی وقتی نازل می‌شود که انسان آن آزمونش را به سر ببرد بنابراین این که فرمود ﴿فهل ینتظرون الّا مثل ایام الذین خلوا من قبلهم﴾ برای آنها می‌شود تهدید برای مومنان می‌شود وعده.
«والحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 32:03

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن