- 1057
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 6 و 7 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 6 و 7 سوره اعراف"
- مبدأ نزول هم ذات اقدس الهی است
- انذار شامل عذاب دنیا و عذاب آخرت خواهد بود
- ذات اقدس الهی تنها مسئول جهان هستی است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ ٭ فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ﴾
بعد از اینکه جریان نزول قرآن کریم را ذکر فرمود که ﴿کِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ و اینکه مبدأ نزول هم ذات اقدس الهی است که در جمله بعد فرمود: ﴿وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُم﴾ پس مبدأ و وحی و نبوت این دو اصل از اصول دین بازگو شد در کنار ذکر وحی و نزول قرآن کریم سخن از تکلیف و حساب و کتاب هم خواهد بود لذا فرمود این کتاب را ما نازل کردیم ﴿لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ انذار هم اختصاصی به جریان دنیا ندارد بلکه شامل عذاب دنیا و عذاب آخرت خواهد بود در بخشی از قرآن کریم آمده است که ﴿لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا﴾ و همچنین ﴿وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ﴾ چون انذار اختصاصی به عذاب دنیا ندارد بلکه شامل عذاب آخرت هم میشود لذا هر دو نوع عذاب را به عنوان مصداق انذار ذکر کرد در جریان عذاب دنیا فرمود: ﴿وَکَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾ درباره عذاب آخرت هم میفرماید: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ که این مربوط به جریان قیامت است. مطلب بعدی آن است که سؤال دو قسم است یک سؤال استعلامی و استفهامی و مانند آن یک سؤال توبیخی تقریعی و مانند آن سؤال استفهامی برای ذات اقدس الهی نیست که خداوند چیزی را از کسی سؤال بکند که عالم بشود برای اینکه او نه تنها عالم به شواهد و ظواهر هست مشهودهاست و ظاهرهاست بلکه علاّم الغیوب هم هست او ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ﴾ است و ﴿عَلَى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ﴾ است بکل شیء شهید است و مانند آن اما سؤال به معنای تقریع توبیخ که میگوییم فلان کس زیر سؤال رفت این سؤال برای ذات اقدس الهی هست تنها اوست که میتواند سؤال کند پس اگر گفته شد خدا سؤال میکند یعنی سؤال تقریعی و توبیخی که چرا این کار را کرده است. و یکی برای اقرار گرفتن طرف هم هست این دوتا یک وقتی اعتراض است که چرا این کار را کردی یعنی من میدانم این کار را کردی تو هم میدانی این کار را کردی خب چرا این کار را کردی یک وقت است برای محاسبه مقدمه محاسبه سؤال میکنند که طرف اقرار بکند که آیا این کار را کردی یا نکردی؟ طرف اقرار میکند بعد برابر اقرارش محکوم خواهد شد پس سؤال به معنای اقرار گرفتن و همچنین سؤال به معنای اعتراض این دو قسم برای ذات اقدس الهی متصور است اما سؤال به معنای استفهام و استعلام که چیزی را نداند و بپرسد برای خداوند ممکن نیست چون از صفات سلبیه حق تعالی است «و ما ... عن علمه مصداق ذره» و چیزی از او غایب نیست او ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیط﴾ است این یک مطلب.
مطلب بعدی آن است که مسئله به قدری مهم است که با لام قسم با نون تأکید و همچنین با دو تأکید دیگر که جمعاً چهار یا یبش از چهار تأکید است این عناوین یاد میشود که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ اما فرمود: ﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ﴾ مطلب خیلی مهم است که با این تأکیدات چهارگانه یعنی لام قسم نون تأکید ﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ﴾ با همه اینها همراه است.
پرسش... پاسخ: حالا برسیم به سراغ ﴿الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ به این امر هم میرسیم به خواست خدا.
مطلب بعدی آن است که این ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ﴾ این فا عطف است بر چه چیزی؟ عطف جریان سؤال اگر از نظر ترتیب ذکری باشد بله میشود گفت که آن که فعلاً ذات اقدس الهی در این بخش از سوره «اعراف» ذکر میکند به دنبال گذشته است اما به لحاظ واقع که بررسی بشود آن سؤال در ظرف قیامت واقع میشود و بین قیامت و جریان دنیا فاصله فراوان است باید بفرماید: «ثم لنسئلن» چرا فرمود: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ﴾ این برای آن است که گرچه قیامت به نظر عدهای دور است ﴿إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً﴾ اما ﴿وَنَرَاهُ قَرِیباً﴾ به همان دلیل هم فرمود: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ﴾ و خیلی هم روشن نیست که قیامت صغرا چه زمانی قیام میکند پس اگر منظور قیامت کبرا باشد گرچه به نظر دیگران دور است ﴿إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً﴾ اما به نظر ذات اقدس الهی ﴿وَنَرَاهُ قَرِیباً﴾ لذا مصحح عطف به فا هست چه اینکه فرمود: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ﴾ قیامت نه تنها قریب است بلکه مقترب است بین اقتراب و قرب همان فرقی است بین اقتدار و قدرت همان فرق است خب اقتدار خیلی بالاتر از قدرت است اقتراب خیلی نزدیکتر از قرب است این قدر ذات اقدس الهی جریان قیامت را نزدیک میبیند اگر به لحاظ گوینده است در فضای تکلم متکلم است فا مصحح دارد اما آن کسی که مستشکل است بر اساس ﴿إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً﴾ اینجا جای ثم است نه جای فا.
مطلب دیگر آن است که اگر به لحاظ قیامت صغرا باشد که خیلی روشن است منتها بحث درباره قیامت کبرا است چون بخشی از سؤالها در قیامت صغرا است و قیامت صغرا هم خیلی روشن است که برای افراد نزدیک است مرگ هر کسی گاهی ممکن است که در همان روز فرا برسد و به روز بعد نرسد اینچنین نیست که دور باشد بالأخره بعد از موت هم انسان اولین چیزی که از انسان سؤال میشود در قبر همان جریان نماز و عمر و امثال ذلک است که قیامت صغرا که همان موت است و برزخ انسان مسئول است
مطلب دیگر آن است که این سؤالها اگر به معنای درخواست باشد ذات اقدس الهی تنها مسئول جهان هستی است اما به معنای اعتراض باشد تنها ذاتی است که مصون از سؤال به معنای اعتراض است اما این دو مطلب یعنی خدا تنها ذاتی است که مسئول جهانیان است مسئول یعنی مطلوب و مورد درخواست آن را سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» مشخص کرد که ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ چون ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ همه موجودات آسمانی و زمینی از ذات اقدس الهی چیز درخواست میکنند خدا هم هر لحظه فیض خاص خود را عطا میکند چون ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ لذا ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ این یک آیه صدر و ذیلش مربوط به سؤال و جواب است همه موجودات از ذات اقدس الهی چیز طلب میکنند لذا ذات اقدس الهی هر روز فیض جدید دارد و منظور از این روز نه در مقابل شب است نه مجموع شب و روز چون گاهی یوم در مقابل لیل است گاهی یوم در مقابل مجموع شبانه روز این یوم نه در مقابل شب است نه به معنی مجموع شبانه روز ﴿کُلَّ یَوْمٍ﴾ یعنی کل ظهور نه کل لحظه، لحظه هم چون ظهور اوست آنگاه ذات اقدس الهی هر ظهوری دارد به نیازی پاسخ میدهد چون پاسخهای انسانها که مربوط به شب یا روز نیست هر موجودی هر لحظهای دارد از خدا فیض درخواست میکند لذا ذات اقدس الهی هر لحظه دارد پاسخ میدهد خب پس اگر سؤال به معنای درخواست و طلب باشد چه درخواست علمی چه عملی ذات اقدس الهی ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ اما اگر سؤال به معنای اعتراض و توبیخ باشد ﴿لاَ یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ﴾ احدی او را زیر سؤال نمیبرد چه اینکه خودش هم ذات او هم تحت سؤال نیست که از چه چیزی خلق شده یا چه کسی او را خلق کرده نه خود او تحت سؤال است نه میشود از او سؤال کرده که خدا از چه چیزی پیدا شده چه کسی او را آفریده هدف آفرینش او چه بود چون هستی نامحدود است و خود عین مبدأ است و خود عین هدف کارهای او زیر سؤال نیست چون عین حکمت است کسی نیست که از ذات اقدس الهی بازخواستی به عمل بیاورد که چرا فلان کار را کردی اما ﴿وَهُمْ یُسْئَلُونَ﴾ فتحصل که اگر سؤال به معنای درخواست باشد تنها مسئول خداست و بقیه سائلاند اگر به معنای اعتراض باشد تنها کسی که مسئول نیست خداست ﴿لاَ یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُونَ﴾.
مطلب دیگر آن است که این سؤال که گاهی به معنای درخواست استفهام است استعلام است و گاهی به معنای توبیخ و زیر سؤال بردن و اعتراض هم بین افراد است در قیامت با یکدیگر هم بین افراد با خدای خود آنهاست اما آنچه که بین افراد است از او به عنوان تسائل یاد میشود خاصیت باب تفاعل هم همین است باب تفاعل آن دو طرفی است که هیچ کدام راجح نیستند بر خلاف باب مفاعله که بین طرفین است که بالأخره یکی راجح است و دیگری مرجوح در جریان مضاربه میگویند «ضارب زید عمرا» هر دو با یکدیگر به ضرب پرداختند ولی بالأخره یکی برنده شد لذا یکی فاعل است و دیگری مفعول اما آنجا که برنده ندارد نمیگویند «ضارب زید عمرا» میگویند «تضارب زید عمرو» آنجا جای تضارب است است نه مضاربه به هر تقدیر در آن گونه از موارد تعبیر به تسائل میشود که ﴿یَتَسَاءَلُونَ﴾ از یکدیگر سؤال میکنند اما این سؤالی که از یکدیگر میکنند هم دو قسم است گاهی به معنای استعلام است گاهی به معنای زیر سؤال بردن لذا آیات مربوط به تسائل دو قسم است یک جا دارد ﴿یَتَسَاءَلُونَ﴾ یکجا دارد ﴿لاَ یَتَسَاءَلُونَ﴾ آن تسائل که ﴿یَتَسَاءَلُونَ ٭ عَنِ الْمُجْرِمِینَ﴾ از یکدیگر سؤال میکنند آن سؤال به معنای استعلام و استفهام است اما آن سوالی که زیر سؤال میبرند ﴿یَتَسَاءَلُونَ﴾ یعنی یکدیگر را مجرم و تبهکار میدانند لذا با ﴿یَتَلاَوَمُونَ﴾ همراه است فرمود اینها ﴿یَتَلاَوَمُونَ﴾ هر کدام دیگری را ملامت میکنند وقتی هم که این طرفین ملاومت و مسائلت به دوزخ رفتند ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ خب پس تسائل آن رد و بدل سؤال است بین خود افراد در قیامت این یک مطلب و تسائل افراد در قیامت هم گاهی به معنای استعلام است گاهی به معنای زیر سؤال بردن این دو مطلب آیات مربوط به تسائل هم دو طایفه است یکجا اثبات میکند یک جا نفی میکند سه مطلب که کل این سه مطلب از بحث فعلی ما خارج است بحث ما در این کریمه ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ آن سؤالی است به بین بندگان و ذات اقدس الهی یا بین بندگان و مأموران الهی است خب لذا یک احتمالی که امین الاسلام (رضوان الله علیه) و دیگران در تفسیرشان ارائه کردند آن احتمال هم خارج از بحث است که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ منظور انبیا باشند ﴿وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ منظور فرشتگان باشند البته فرشتگان مرسلاند و انبیا ارسل الیهماند اما آنها از بحث فعلی ما بیرون است بحث فعلی در این است که ما این کتاب را برای مردم نازل کردیم آنگاه به همه مکلفین خطاب میکند ﴿اتَّبِعُوا مَاأُنْزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُمْ وَلاَ تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ﴾ بعد فرمود این قرآن نازل شده است ﴿لِتُنذِرَ بِهِ﴾ بعد فرمود: ﴿کَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا﴾ بعد میفرماید: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ خب تمام این سیاق نشان میدهد که منظور از ﴿أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ مردماند نه منظور از ﴿أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ انبیا باشند و منظور از مرسلین ملائکه البته ملائکه مرسلاند ﴿جاء بالملائکة رسلا﴾ خداوند ملائکه را فرستادههای خاص خود میداند که برای انبیا وحی میآورند آن در بحثهای دیگر و بخشهای دیگر مطرح است نه در خصوص این پس آن سؤال و جوابی که بین بندگان با یکدیگر است رأساً از محل بحث بیرون است آن ﴿أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ و مرسلینی که بین ملائکه و انبیا مطرح است آن هم رأساً از محل بحث بیرون است تنها چیزی که داخل در محل بحث است این است که انبیا هستند و اممشان.
مطلب دیگر این است که از اینکه فرمود: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ این کلمه سؤال را با همه تأکیداتش تکرار کرده است معلوم میشود سؤال دو قسم است یعنی دو سنخ سؤال است نفرمود «فلنسئلن المرسلین و الذین ارسل الیهم» خب با یک جمله ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ﴾ میتوانست به هر دو بیان تأدیه کند هر دو مطلب را تأدیه کند بفرماید: «فلنسئلن المرسلین و الذین ارسل الیهم» ما از انبیا و امم میپرسیم اما این تکرار نشان میدهد که سؤال دو قسم است ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ از آنها سؤال میکنیم چون سؤال یعنی آنها را زیر سؤال میبریم ﴿وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ دیگر مرسلین زیر سؤال نمیروند مرسلین هم معصوماند اینها کسانیاند که خود ذات اقدس الهی فرمود درباره اینها ﴿مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى﴾ چون فرقی بین پیغمبر اسلام و سایر انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) در این جهت نیست که هیچ کدامشان روی هوا حرف نمیزنند و همه اینها برابر سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» مصون از خشیت غیر الهیاند ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إلاَّ اللَّهَ﴾ و خود ذات اقدس الهی به صلاح اینها فتوا داد و امضا کرد فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ بعد فرمود ﴿کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ خب کسانی که ذات اقدس الهی به صلاحیت اینها گواهی داد از اینها زیر سؤال نمیروند قهراً سؤال اینها از سنخ سؤال از امم نیست لذا این فعل تکرار شد برای اینکه توهم نشود که هر دو از یک سنخ سؤال است ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾.
مطلب دیگر این است که خب حالا که معلوم شد سؤال دو قسم است یک سؤال استعلامی داریم یک سؤال توبیخی داریم سؤال توبیخی که از انبیا نیست به همین شواهد یاد شده سؤال استعلامی هم که درخور ذات اقدس الهی نیست پس این چه سؤالی است؟ از انبیا چه سوالی میکنند؟ بخواهد انبیا را زیر سؤال ببرند که خود خدا فرمود اینها صالحاند معصوماند مصوناند و مانند آن از انبیا بخواهد سؤال استعلامی بکند که خدا منزه است پس این چه سؤالی است؟ سؤالی که از انبیا میشود به منزله استشهاد خواهد بود در حقیقت در بخشی از قرآن کریم آمده است که انبیا سمتی دارند مردم هم سمتی ﴿عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَا حُمِّلْتُمْ﴾ این را در سورهٴ مبارکهٴ «نور» بیان فرمود فرمود ﴿أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَا حُمِّلْتُمْ﴾ انبیا یک رسالتی دارند که بر آنها تحمیل شده است و آن ابلاغ است امم رسالتی دارند که امتثال است وظیفهای دارند که امتثال است باری بر آنها تحمیل شده است که امتثال است آنگاه ذات اقدس الهی همه اینها را امم را و انبیا را در قیامت جمع میکند در حضور امم از انبیا میپرسد و در حضور انبیا از امم میپرسد یک عده در بعضی از مواقع اینها زیر سؤال میروند بازداشت میشوند چرا این کار را کردی این سؤال تقریری است این یک بحث یک سؤال هم هست که میخواهند از او اقرار بگیرند بعد او را کیفر بدهند این یک بحث دیگر این سؤال مستلزم جهل سائل نیست این یا توبیخاً سؤال میکند میگوید چرا این کار را کردی؟ این کار را کردی؟ با همین لحن که توبیخ است یا نه میخواهد از او اقرار بگیرد که او را محکوم کند این یک سؤال در مشهد انبیا و امم خدا طرفین یا جمع میکند ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بخش پایانیاش گذشت آن هم در کمال ادب عرض میکنند که ما نمیدانیم هر چه هست شما میدانید آیه 109 سوره «مائده» این بود ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلأّمُ الْغُیُوبِ﴾ میبینید سؤالی که ذات اقدس الهی از انبیا میکنند نمیگویند آیا پیام ما را رساندی یا نه؟ میفرماید که مردم درباره شما چه کردند؟ آنها مخاطباند مسئولاند ولی محور سؤال کار مردم است ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ﴾ نمیفرماید «ماذا فعلتم، ماذا بلغتم» میفرماید ﴿مَاذَا أُجِبْتُمْ﴾ آیا دعوت کردید مردم اجابت کردند یا نه؟ این در حقیقت سؤال از مردم است حالا یا سؤال تقریری یا سؤال توبیخی ﴿فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا﴾ انبیا عرض میکنند ﴿لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلأّمُ الْغُیُوبِ﴾ خب این ادب انبیاست معلوم میشود که اگر انبیا مسئولاند نحوه سؤالشان این است نه سؤال تقریبی است نه سؤال توبیخی است نه سؤال استفهامی حالا بخشهای دیگری که مربوط به سؤال از انبیا است ملاحظه بفرمایید درباره دیگران که آنها زیر بار سؤال واقع میشوند آنجا مشخص فرمود مشابه این تعبیری که در آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است و محل بحث است در آیه 92 سوره «حجر» آمده است که ﴿فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ که با لام قسم هست و با سوگندهای دیگر آمیخته است در جریان سؤال کردن که انبیا مسئولند و امم مسئولند تعبیرات قرآن کریم یکسان نیست در سوره نحل یک تعبیر دارد تعبیر سورهٴ مبارکهٴ نحل به این صورت است آنها وقتی میخواهند پاسخ بدهند یا اعضا و جوارح آنها شهادت میدهد یا خود انبیا به عنوان شاهد علیه آنها شهادت میدهند یا دهان آنها بسته است و اعضا و جوارح شهادت میدهد یا نه خود زبان شهادت میدهد حالا این آیه سورهٴ مبارکهٴ مومنون را ملاحظه بفرمایید که نحوه سؤال و جواب آنها را به چه صورت بازگو میکند در بخشی از همین آیات قرآن دارد ما از اینها سؤال نمیکنیم لا یسئل عن ذنبه انس و لا جان یا یومئذ لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون و مانند آن که ما از اینها هیچ سؤال نمیکنیم در بخشی دیگر همانطوری که ملاحظه فرمودید دارد به این که ما از همه اینها سؤال میکنیم وهیچ کسی از سؤال مصون نیست در سوره مومنون آنچه که فعلاً خارج از بحث است آمده آیه 101 مومنون این بود که ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلاَ یَتَساءَلُونَ﴾ یعنی لا یتسائلون با یکدیگر یعنی از یکدیگر سؤال نمیکنند وگرنه در برابر خدا مسئولند آیه 54 سورهٴ مبارکهٴ نور این است ﴿أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَا حُمِّلْتُمْ﴾ پس هر کدام از اینها در برابر تکلیفشان مسئولاند چه پیامبر چه امتها در آیه 65 سورهٴ مبارکهٴ «قصص» به این صورت آمده است ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ﴾ میبینید آنچه در بخش پایانی سوره «مائده» است با آنچه در آیه 65 سوره «قصص» است خیلی فرق میکند انبیا مسئولاند امم مسئولاند از امم سؤال میکنند ﴿مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ﴾ از انبیا سؤال میکنند ﴿مَاذَا أَجَبْتُمُ﴾ در حقیقت سؤال از انبیا سؤال ازامم است از انبیا سؤال نمیکنند آیا شما رسالتتان را انجام دادید یا ندادید بلکه از انبیا سؤال میکنند که آیا حرف شما را گوش دادند یا گوش ندادند این در حقیقت یک بازخواست و یک اعتراضی است نسبت به امم خیلی فرق میکند که انبیا مستقیماً زیر سؤال برود.
پرسش: ...
پاسخ: عیب ندارد غرض آن است که بالأخره آنها مکلفاند لکن سؤال به این معنا که زیر سؤال بروند نیست و اگر چنانچه امم غفلتی کردند و اعتراضی کردند گفتند که به ما نرسیده است همه شهادت میدهند که ائمه (علیهم السلام) کما هو حقه تبلیغ کردهاند.
پرسش: ...
پاسخ: بله خب آنها بله همانطوری که در همان اوائل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که عدهای همانطوری که در دنیا به کتمان و کذب عادت کردهاند در قیامت هم میگویند: ﴿مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ این ملکاتشان آنجا هم ظهور میکند لذا اعمالشان به آنها نشان داده میشود اعضا و جوارح علیهشان شهادت میدهند انبیا شهادت میدهند آن زمین شهادت میدهد همین بشری که در دنیا کتمان میکند این کتمان و کذب برای او ملکه میشود و در قیامت هم دروغ میگوید، میگوید ﴿مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ البته وقتی کاملاً اسرار نهانی آنها بیرون آمده است دیگر ﴿لاَ یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً﴾ خب.
پرسش: ...
پاسخ: بله این در همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» مفصل بحث شد که این مربوط به تعدد مواقف است حالا آن بحث را به طور تفصیل اینجا اشاره نمیکنیم ولی به طور اجمال اینجا اشاره میشود و آن این است که پس معلوم شد که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ مرسلین با امم یکطور سؤال نمیشوند دو نحوه سؤال میشوند و در حقیقت سؤال از مرسلین هم به این نیست که آیا شما تبلیغ کردید یا نه؟ سؤال از مرسلین این است که آیا حرف شما را گوش دادند یا نه؟ باز برگشت سؤال از مرسلین به سؤال از امم خواهد بود.
مطلب دیگر آن است که اینکه ذات اقدس الهی در سوره «حجر» فرمود: ﴿فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ یا در همین آیه محل بحث با لام قسم و نون تأکید و مانند آن فرمود: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ و مانند آن با اینکه در بخشهایی از قرآن کریم دارد که اینها مصون نیستند از اینها سؤال میکنیم چگونه جمع میشوند؟ آیاتی که مربوط به سؤال از بندگان است دو طایفه است یک طایفه نفی میکند مثل آیه 78 سورهٴ مبارکهٴ «قصص» که ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ از ذنوب آنها یعنی «لایسئل المجرمون عن ذنوبهم» در حقیقت ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ الرحمن هم آیه معروف این است که ﴿فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ در قبال این طایفه از آیات که دارد اینها مسئول نیستند آیات فراوانی دارد که اینها مسئولاند نظیر آیه سوره «حجر» آیه محل بحث سوره «اعراف» آیه 24 سورهٴ مبارکهٴ «صافات» که دارد ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: بله این در حقیقت اعتراض است به امم که وجود مبارک حضرت عیسی هم عرض میکند که خدایا تو اعلمی به آنچه که میگذرد هرگز من این حرف را نزدم در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بعد از اینکه ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلأّمُ الْغُیُوبِ﴾ که اصل کلی است که از همه انبیا سخن به میان میآید آنگاه یک نمونهای از حضرت عیسی ذکر میکند وجود مبارک حضرت عیسی همان جوابی را میدهد که انبیا همان جواب را دادند حالا در بخش پایانی سوره «مائده» این بحث شد آن آیه 109 سوره «مائده» این بود ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلأّمُ الْغُیُوبِ﴾ این برای همه انبیا آنگاه به عنوان مصداق یکی از انبیا (علیهم السلام) وجود مبارک حضرت عیسی است در بخش بعدی همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» یعنی آیه 116 میفرماید: ﴿إِذْ قَالَ اللّهُ یَاعِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ﴾ برای اینکه ﴿تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ﴾ میبینید همان جوابی را که سلسله انبیا (علیهم السلام) میدهند همان جواب را عیسای مسیح (علیه السلام) میدهد خب پس پیداست که نحوه سؤال بازگشتش به سؤال از امت است نه سؤال از شخص پیامبر که آیا ابلاغ کردی یا نکردی خب در بحثی که آیا امت زیر سؤال میرود یا نه؟ دو طایفه از آیات است یک طایفه با تأکید و سوگند دارد که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ یا ﴿فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ یک طایفه هم نظیر آیه 78 سوره «قصص» است که ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ یا آن آیه معروف سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» است که ﴿فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ این دو طایفه است بعضیها این طائفتین را بر تعدد موقف حمل کردند یعنی در یک موقف جای سؤال نیست فقط میگویند اینها را آماده کنید در یک موطن و در موقف دیگر جای سؤال هست چون مواقف قیامت فراوان است حالا شاید پنجاه هزار سالش ناظر به پنجاه هزار موقف باشد و مانند آن گفتند چون موقفها فرق میکند در یک موقف سؤال میکنند در یک موقف دیگر سؤال نمیکنند محتمل است که سؤالها فرق میکند نه موقفها آنجایی که آن طایفه از آیات که دارد اینها مورد سؤال نیستند یعنی سؤال استعلامی یک، سؤال تقریری دو، آنجایی که سؤال میشوند سؤال توبیخی بیان ذلک این است که شاهد این جمع همان سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» است سؤال برای چیست؟ اگر سؤال برای آن است که سائل عالم بشود خدا که فرمود: ﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ﴾ ما به شما خبر میدهیم که چه کردید و آن روز فرمود که ﴿یُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ﴾ ما به انسان تنبئه داریم انباء داریم نبأ میدهیم گزارش میدهیم ﴿یُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ﴾ ما داریم گزارش میدهیم ما دیگر لازم نیست سؤال بکنیم که پس سؤال به معنای استعلامی و استفهمامی نیست این یک، سؤال به معنای تقریر که از متهم اقرار بگیرند بعد او را محکوم بکنند این هم نیست چرا؟ چرا ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾؟ برای اینکه ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ خب شما از یک درندهای دارید سؤال میکنید در دنیا که بودی درندهخو بودی الآن این به صورت کلب محشور شده چه سؤال میکنی؟ چرا سؤال بکنی؟ ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ سیما یعنی علامت نشانه نه سیما یعنی صورت وسمه، سمه، موسوم این است آن کسی که علامت میگذارد به او میگویند وسام خب حالا اگر یک کسی به صورت درآمده ﴿یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ﴾ بعضیها روسیاه درآمدند این اصلاً با پاداش محشور شده با کیفر محشور شده اما آن سؤال بعدی که چرا کردی که زجرآور است همچنان همیشه هست چرا این کار را کردی؟ او گذشته از اینکه خودش به این صورت درآمده سیاهرو شده است و روسیاه گذشته از اینکه ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ یعنی بعلائمهم معذلک در مواقف زیادی از او میپرسند چرا این کار را کردی؟ این سؤال توبیخی است پس بنابراین این دو طایفه از آیات که یک طایفه دلالت میکند بر نفی سؤال طایفه دیگر دلالت میکند بر اثبات سؤال یا به تعدد موقف حمل میشود که لایبعد یا نه به تعدد معنای سؤال حمل میشود آنجا که دارد سؤال نمیشود قرینهاش هست که چرا سؤال نمیشود ﴿فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ یعنی «لایسئل انس و لاجان عن ذنبه» چرا؟ چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ اصلاً سؤال برای چیست؟ اگر یعرف المجرم بسیماه سؤال برای چیست؟ آنگاه ﴿فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالأقْدَامِ﴾ و اگر سؤال به معنای اعتراض و توبیخ باشد این یک عذاب روحی است این همچنان ادامه دارد که
«اعاذنا الله من شرور انفسنا والحمد لله رب العالمین»
- مبدأ نزول هم ذات اقدس الهی است
- انذار شامل عذاب دنیا و عذاب آخرت خواهد بود
- ذات اقدس الهی تنها مسئول جهان هستی است
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ ٭ فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ﴾
بعد از اینکه جریان نزول قرآن کریم را ذکر فرمود که ﴿کِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ﴾ و اینکه مبدأ نزول هم ذات اقدس الهی است که در جمله بعد فرمود: ﴿وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُم﴾ پس مبدأ و وحی و نبوت این دو اصل از اصول دین بازگو شد در کنار ذکر وحی و نزول قرآن کریم سخن از تکلیف و حساب و کتاب هم خواهد بود لذا فرمود این کتاب را ما نازل کردیم ﴿لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ انذار هم اختصاصی به جریان دنیا ندارد بلکه شامل عذاب دنیا و عذاب آخرت خواهد بود در بخشی از قرآن کریم آمده است که ﴿لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا﴾ و همچنین ﴿وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ﴾ چون انذار اختصاصی به عذاب دنیا ندارد بلکه شامل عذاب آخرت هم میشود لذا هر دو نوع عذاب را به عنوان مصداق انذار ذکر کرد در جریان عذاب دنیا فرمود: ﴿وَکَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾ درباره عذاب آخرت هم میفرماید: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ که این مربوط به جریان قیامت است. مطلب بعدی آن است که سؤال دو قسم است یک سؤال استعلامی و استفهامی و مانند آن یک سؤال توبیخی تقریعی و مانند آن سؤال استفهامی برای ذات اقدس الهی نیست که خداوند چیزی را از کسی سؤال بکند که عالم بشود برای اینکه او نه تنها عالم به شواهد و ظواهر هست مشهودهاست و ظاهرهاست بلکه علاّم الغیوب هم هست او ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ﴾ است و ﴿عَلَى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ﴾ است بکل شیء شهید است و مانند آن اما سؤال به معنای تقریع توبیخ که میگوییم فلان کس زیر سؤال رفت این سؤال برای ذات اقدس الهی هست تنها اوست که میتواند سؤال کند پس اگر گفته شد خدا سؤال میکند یعنی سؤال تقریعی و توبیخی که چرا این کار را کرده است. و یکی برای اقرار گرفتن طرف هم هست این دوتا یک وقتی اعتراض است که چرا این کار را کردی یعنی من میدانم این کار را کردی تو هم میدانی این کار را کردی خب چرا این کار را کردی یک وقت است برای محاسبه مقدمه محاسبه سؤال میکنند که طرف اقرار بکند که آیا این کار را کردی یا نکردی؟ طرف اقرار میکند بعد برابر اقرارش محکوم خواهد شد پس سؤال به معنای اقرار گرفتن و همچنین سؤال به معنای اعتراض این دو قسم برای ذات اقدس الهی متصور است اما سؤال به معنای استفهام و استعلام که چیزی را نداند و بپرسد برای خداوند ممکن نیست چون از صفات سلبیه حق تعالی است «و ما ... عن علمه مصداق ذره» و چیزی از او غایب نیست او ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیط﴾ است این یک مطلب.
مطلب بعدی آن است که مسئله به قدری مهم است که با لام قسم با نون تأکید و همچنین با دو تأکید دیگر که جمعاً چهار یا یبش از چهار تأکید است این عناوین یاد میشود که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ اما فرمود: ﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ﴾ مطلب خیلی مهم است که با این تأکیدات چهارگانه یعنی لام قسم نون تأکید ﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ﴾ با همه اینها همراه است.
پرسش... پاسخ: حالا برسیم به سراغ ﴿الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ به این امر هم میرسیم به خواست خدا.
مطلب بعدی آن است که این ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ﴾ این فا عطف است بر چه چیزی؟ عطف جریان سؤال اگر از نظر ترتیب ذکری باشد بله میشود گفت که آن که فعلاً ذات اقدس الهی در این بخش از سوره «اعراف» ذکر میکند به دنبال گذشته است اما به لحاظ واقع که بررسی بشود آن سؤال در ظرف قیامت واقع میشود و بین قیامت و جریان دنیا فاصله فراوان است باید بفرماید: «ثم لنسئلن» چرا فرمود: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ﴾ این برای آن است که گرچه قیامت به نظر عدهای دور است ﴿إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً﴾ اما ﴿وَنَرَاهُ قَرِیباً﴾ به همان دلیل هم فرمود: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ﴾ و خیلی هم روشن نیست که قیامت صغرا چه زمانی قیام میکند پس اگر منظور قیامت کبرا باشد گرچه به نظر دیگران دور است ﴿إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً﴾ اما به نظر ذات اقدس الهی ﴿وَنَرَاهُ قَرِیباً﴾ لذا مصحح عطف به فا هست چه اینکه فرمود: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ﴾ قیامت نه تنها قریب است بلکه مقترب است بین اقتراب و قرب همان فرقی است بین اقتدار و قدرت همان فرق است خب اقتدار خیلی بالاتر از قدرت است اقتراب خیلی نزدیکتر از قرب است این قدر ذات اقدس الهی جریان قیامت را نزدیک میبیند اگر به لحاظ گوینده است در فضای تکلم متکلم است فا مصحح دارد اما آن کسی که مستشکل است بر اساس ﴿إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً﴾ اینجا جای ثم است نه جای فا.
مطلب دیگر آن است که اگر به لحاظ قیامت صغرا باشد که خیلی روشن است منتها بحث درباره قیامت کبرا است چون بخشی از سؤالها در قیامت صغرا است و قیامت صغرا هم خیلی روشن است که برای افراد نزدیک است مرگ هر کسی گاهی ممکن است که در همان روز فرا برسد و به روز بعد نرسد اینچنین نیست که دور باشد بالأخره بعد از موت هم انسان اولین چیزی که از انسان سؤال میشود در قبر همان جریان نماز و عمر و امثال ذلک است که قیامت صغرا که همان موت است و برزخ انسان مسئول است
مطلب دیگر آن است که این سؤالها اگر به معنای درخواست باشد ذات اقدس الهی تنها مسئول جهان هستی است اما به معنای اعتراض باشد تنها ذاتی است که مصون از سؤال به معنای اعتراض است اما این دو مطلب یعنی خدا تنها ذاتی است که مسئول جهانیان است مسئول یعنی مطلوب و مورد درخواست آن را سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» مشخص کرد که ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ چون ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ همه موجودات آسمانی و زمینی از ذات اقدس الهی چیز درخواست میکنند خدا هم هر لحظه فیض خاص خود را عطا میکند چون ﴿یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالأرْضِ﴾ لذا ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ این یک آیه صدر و ذیلش مربوط به سؤال و جواب است همه موجودات از ذات اقدس الهی چیز طلب میکنند لذا ذات اقدس الهی هر روز فیض جدید دارد و منظور از این روز نه در مقابل شب است نه مجموع شب و روز چون گاهی یوم در مقابل لیل است گاهی یوم در مقابل مجموع شبانه روز این یوم نه در مقابل شب است نه به معنی مجموع شبانه روز ﴿کُلَّ یَوْمٍ﴾ یعنی کل ظهور نه کل لحظه، لحظه هم چون ظهور اوست آنگاه ذات اقدس الهی هر ظهوری دارد به نیازی پاسخ میدهد چون پاسخهای انسانها که مربوط به شب یا روز نیست هر موجودی هر لحظهای دارد از خدا فیض درخواست میکند لذا ذات اقدس الهی هر لحظه دارد پاسخ میدهد خب پس اگر سؤال به معنای درخواست و طلب باشد چه درخواست علمی چه عملی ذات اقدس الهی ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾ اما اگر سؤال به معنای اعتراض و توبیخ باشد ﴿لاَ یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ﴾ احدی او را زیر سؤال نمیبرد چه اینکه خودش هم ذات او هم تحت سؤال نیست که از چه چیزی خلق شده یا چه کسی او را خلق کرده نه خود او تحت سؤال است نه میشود از او سؤال کرده که خدا از چه چیزی پیدا شده چه کسی او را آفریده هدف آفرینش او چه بود چون هستی نامحدود است و خود عین مبدأ است و خود عین هدف کارهای او زیر سؤال نیست چون عین حکمت است کسی نیست که از ذات اقدس الهی بازخواستی به عمل بیاورد که چرا فلان کار را کردی اما ﴿وَهُمْ یُسْئَلُونَ﴾ فتحصل که اگر سؤال به معنای درخواست باشد تنها مسئول خداست و بقیه سائلاند اگر به معنای اعتراض باشد تنها کسی که مسئول نیست خداست ﴿لاَ یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُونَ﴾.
مطلب دیگر آن است که این سؤال که گاهی به معنای درخواست استفهام است استعلام است و گاهی به معنای توبیخ و زیر سؤال بردن و اعتراض هم بین افراد است در قیامت با یکدیگر هم بین افراد با خدای خود آنهاست اما آنچه که بین افراد است از او به عنوان تسائل یاد میشود خاصیت باب تفاعل هم همین است باب تفاعل آن دو طرفی است که هیچ کدام راجح نیستند بر خلاف باب مفاعله که بین طرفین است که بالأخره یکی راجح است و دیگری مرجوح در جریان مضاربه میگویند «ضارب زید عمرا» هر دو با یکدیگر به ضرب پرداختند ولی بالأخره یکی برنده شد لذا یکی فاعل است و دیگری مفعول اما آنجا که برنده ندارد نمیگویند «ضارب زید عمرا» میگویند «تضارب زید عمرو» آنجا جای تضارب است است نه مضاربه به هر تقدیر در آن گونه از موارد تعبیر به تسائل میشود که ﴿یَتَسَاءَلُونَ﴾ از یکدیگر سؤال میکنند اما این سؤالی که از یکدیگر میکنند هم دو قسم است گاهی به معنای استعلام است گاهی به معنای زیر سؤال بردن لذا آیات مربوط به تسائل دو قسم است یک جا دارد ﴿یَتَسَاءَلُونَ﴾ یکجا دارد ﴿لاَ یَتَسَاءَلُونَ﴾ آن تسائل که ﴿یَتَسَاءَلُونَ ٭ عَنِ الْمُجْرِمِینَ﴾ از یکدیگر سؤال میکنند آن سؤال به معنای استعلام و استفهام است اما آن سوالی که زیر سؤال میبرند ﴿یَتَسَاءَلُونَ﴾ یعنی یکدیگر را مجرم و تبهکار میدانند لذا با ﴿یَتَلاَوَمُونَ﴾ همراه است فرمود اینها ﴿یَتَلاَوَمُونَ﴾ هر کدام دیگری را ملامت میکنند وقتی هم که این طرفین ملاومت و مسائلت به دوزخ رفتند ﴿کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾ خب پس تسائل آن رد و بدل سؤال است بین خود افراد در قیامت این یک مطلب و تسائل افراد در قیامت هم گاهی به معنای استعلام است گاهی به معنای زیر سؤال بردن این دو مطلب آیات مربوط به تسائل هم دو طایفه است یکجا اثبات میکند یک جا نفی میکند سه مطلب که کل این سه مطلب از بحث فعلی ما خارج است بحث ما در این کریمه ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ آن سؤالی است به بین بندگان و ذات اقدس الهی یا بین بندگان و مأموران الهی است خب لذا یک احتمالی که امین الاسلام (رضوان الله علیه) و دیگران در تفسیرشان ارائه کردند آن احتمال هم خارج از بحث است که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ منظور انبیا باشند ﴿وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ منظور فرشتگان باشند البته فرشتگان مرسلاند و انبیا ارسل الیهماند اما آنها از بحث فعلی ما بیرون است بحث فعلی در این است که ما این کتاب را برای مردم نازل کردیم آنگاه به همه مکلفین خطاب میکند ﴿اتَّبِعُوا مَاأُنْزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُمْ وَلاَ تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ﴾ بعد فرمود این قرآن نازل شده است ﴿لِتُنذِرَ بِهِ﴾ بعد فرمود: ﴿کَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا﴾ بعد میفرماید: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ خب تمام این سیاق نشان میدهد که منظور از ﴿أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ مردماند نه منظور از ﴿أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ انبیا باشند و منظور از مرسلین ملائکه البته ملائکه مرسلاند ﴿جاء بالملائکة رسلا﴾ خداوند ملائکه را فرستادههای خاص خود میداند که برای انبیا وحی میآورند آن در بحثهای دیگر و بخشهای دیگر مطرح است نه در خصوص این پس آن سؤال و جوابی که بین بندگان با یکدیگر است رأساً از محل بحث بیرون است آن ﴿أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ و مرسلینی که بین ملائکه و انبیا مطرح است آن هم رأساً از محل بحث بیرون است تنها چیزی که داخل در محل بحث است این است که انبیا هستند و اممشان.
مطلب دیگر این است که از اینکه فرمود: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ این کلمه سؤال را با همه تأکیداتش تکرار کرده است معلوم میشود سؤال دو قسم است یعنی دو سنخ سؤال است نفرمود «فلنسئلن المرسلین و الذین ارسل الیهم» خب با یک جمله ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ﴾ میتوانست به هر دو بیان تأدیه کند هر دو مطلب را تأدیه کند بفرماید: «فلنسئلن المرسلین و الذین ارسل الیهم» ما از انبیا و امم میپرسیم اما این تکرار نشان میدهد که سؤال دو قسم است ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ از آنها سؤال میکنیم چون سؤال یعنی آنها را زیر سؤال میبریم ﴿وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ دیگر مرسلین زیر سؤال نمیروند مرسلین هم معصوماند اینها کسانیاند که خود ذات اقدس الهی فرمود درباره اینها ﴿مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى﴾ چون فرقی بین پیغمبر اسلام و سایر انبیا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) در این جهت نیست که هیچ کدامشان روی هوا حرف نمیزنند و همه اینها برابر سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» مصون از خشیت غیر الهیاند ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إلاَّ اللَّهَ﴾ و خود ذات اقدس الهی به صلاح اینها فتوا داد و امضا کرد فرمود: ﴿أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ﴾ بعد فرمود ﴿کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ﴾ خب کسانی که ذات اقدس الهی به صلاحیت اینها گواهی داد از اینها زیر سؤال نمیروند قهراً سؤال اینها از سنخ سؤال از امم نیست لذا این فعل تکرار شد برای اینکه توهم نشود که هر دو از یک سنخ سؤال است ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾.
مطلب دیگر این است که خب حالا که معلوم شد سؤال دو قسم است یک سؤال استعلامی داریم یک سؤال توبیخی داریم سؤال توبیخی که از انبیا نیست به همین شواهد یاد شده سؤال استعلامی هم که درخور ذات اقدس الهی نیست پس این چه سؤالی است؟ از انبیا چه سوالی میکنند؟ بخواهد انبیا را زیر سؤال ببرند که خود خدا فرمود اینها صالحاند معصوماند مصوناند و مانند آن از انبیا بخواهد سؤال استعلامی بکند که خدا منزه است پس این چه سؤالی است؟ سؤالی که از انبیا میشود به منزله استشهاد خواهد بود در حقیقت در بخشی از قرآن کریم آمده است که انبیا سمتی دارند مردم هم سمتی ﴿عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَا حُمِّلْتُمْ﴾ این را در سورهٴ مبارکهٴ «نور» بیان فرمود فرمود ﴿أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَا حُمِّلْتُمْ﴾ انبیا یک رسالتی دارند که بر آنها تحمیل شده است و آن ابلاغ است امم رسالتی دارند که امتثال است وظیفهای دارند که امتثال است باری بر آنها تحمیل شده است که امتثال است آنگاه ذات اقدس الهی همه اینها را امم را و انبیا را در قیامت جمع میکند در حضور امم از انبیا میپرسد و در حضور انبیا از امم میپرسد یک عده در بعضی از مواقع اینها زیر سؤال میروند بازداشت میشوند چرا این کار را کردی این سؤال تقریری است این یک بحث یک سؤال هم هست که میخواهند از او اقرار بگیرند بعد او را کیفر بدهند این یک بحث دیگر این سؤال مستلزم جهل سائل نیست این یا توبیخاً سؤال میکند میگوید چرا این کار را کردی؟ این کار را کردی؟ با همین لحن که توبیخ است یا نه میخواهد از او اقرار بگیرد که او را محکوم کند این یک سؤال در مشهد انبیا و امم خدا طرفین یا جمع میکند ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بخش پایانیاش گذشت آن هم در کمال ادب عرض میکنند که ما نمیدانیم هر چه هست شما میدانید آیه 109 سوره «مائده» این بود ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلأّمُ الْغُیُوبِ﴾ میبینید سؤالی که ذات اقدس الهی از انبیا میکنند نمیگویند آیا پیام ما را رساندی یا نه؟ میفرماید که مردم درباره شما چه کردند؟ آنها مخاطباند مسئولاند ولی محور سؤال کار مردم است ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ﴾ نمیفرماید «ماذا فعلتم، ماذا بلغتم» میفرماید ﴿مَاذَا أُجِبْتُمْ﴾ آیا دعوت کردید مردم اجابت کردند یا نه؟ این در حقیقت سؤال از مردم است حالا یا سؤال تقریری یا سؤال توبیخی ﴿فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا﴾ انبیا عرض میکنند ﴿لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلأّمُ الْغُیُوبِ﴾ خب این ادب انبیاست معلوم میشود که اگر انبیا مسئولاند نحوه سؤالشان این است نه سؤال تقریبی است نه سؤال توبیخی است نه سؤال استفهامی حالا بخشهای دیگری که مربوط به سؤال از انبیا است ملاحظه بفرمایید درباره دیگران که آنها زیر بار سؤال واقع میشوند آنجا مشخص فرمود مشابه این تعبیری که در آیه سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است و محل بحث است در آیه 92 سوره «حجر» آمده است که ﴿فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ که با لام قسم هست و با سوگندهای دیگر آمیخته است در جریان سؤال کردن که انبیا مسئولند و امم مسئولند تعبیرات قرآن کریم یکسان نیست در سوره نحل یک تعبیر دارد تعبیر سورهٴ مبارکهٴ نحل به این صورت است آنها وقتی میخواهند پاسخ بدهند یا اعضا و جوارح آنها شهادت میدهد یا خود انبیا به عنوان شاهد علیه آنها شهادت میدهند یا دهان آنها بسته است و اعضا و جوارح شهادت میدهد یا نه خود زبان شهادت میدهد حالا این آیه سورهٴ مبارکهٴ مومنون را ملاحظه بفرمایید که نحوه سؤال و جواب آنها را به چه صورت بازگو میکند در بخشی از همین آیات قرآن دارد ما از اینها سؤال نمیکنیم لا یسئل عن ذنبه انس و لا جان یا یومئذ لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون و مانند آن که ما از اینها هیچ سؤال نمیکنیم در بخشی دیگر همانطوری که ملاحظه فرمودید دارد به این که ما از همه اینها سؤال میکنیم وهیچ کسی از سؤال مصون نیست در سوره مومنون آنچه که فعلاً خارج از بحث است آمده آیه 101 مومنون این بود که ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلاَ یَتَساءَلُونَ﴾ یعنی لا یتسائلون با یکدیگر یعنی از یکدیگر سؤال نمیکنند وگرنه در برابر خدا مسئولند آیه 54 سورهٴ مبارکهٴ نور این است ﴿أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَا حُمِّلْتُمْ﴾ پس هر کدام از اینها در برابر تکلیفشان مسئولاند چه پیامبر چه امتها در آیه 65 سورهٴ مبارکهٴ «قصص» به این صورت آمده است ﴿وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ فَیَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ﴾ میبینید آنچه در بخش پایانی سوره «مائده» است با آنچه در آیه 65 سوره «قصص» است خیلی فرق میکند انبیا مسئولاند امم مسئولاند از امم سؤال میکنند ﴿مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِینَ﴾ از انبیا سؤال میکنند ﴿مَاذَا أَجَبْتُمُ﴾ در حقیقت سؤال از انبیا سؤال ازامم است از انبیا سؤال نمیکنند آیا شما رسالتتان را انجام دادید یا ندادید بلکه از انبیا سؤال میکنند که آیا حرف شما را گوش دادند یا گوش ندادند این در حقیقت یک بازخواست و یک اعتراضی است نسبت به امم خیلی فرق میکند که انبیا مستقیماً زیر سؤال برود.
پرسش: ...
پاسخ: عیب ندارد غرض آن است که بالأخره آنها مکلفاند لکن سؤال به این معنا که زیر سؤال بروند نیست و اگر چنانچه امم غفلتی کردند و اعتراضی کردند گفتند که به ما نرسیده است همه شهادت میدهند که ائمه (علیهم السلام) کما هو حقه تبلیغ کردهاند.
پرسش: ...
پاسخ: بله خب آنها بله همانطوری که در همان اوائل سورهٴ مبارکهٴ «انعام» گذشت که عدهای همانطوری که در دنیا به کتمان و کذب عادت کردهاند در قیامت هم میگویند: ﴿مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ این ملکاتشان آنجا هم ظهور میکند لذا اعمالشان به آنها نشان داده میشود اعضا و جوارح علیهشان شهادت میدهند انبیا شهادت میدهند آن زمین شهادت میدهد همین بشری که در دنیا کتمان میکند این کتمان و کذب برای او ملکه میشود و در قیامت هم دروغ میگوید، میگوید ﴿مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ﴾ البته وقتی کاملاً اسرار نهانی آنها بیرون آمده است دیگر ﴿لاَ یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً﴾ خب.
پرسش: ...
پاسخ: بله این در همان سورهٴ مبارکهٴ «انعام» مفصل بحث شد که این مربوط به تعدد مواقف است حالا آن بحث را به طور تفصیل اینجا اشاره نمیکنیم ولی به طور اجمال اینجا اشاره میشود و آن این است که پس معلوم شد که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ﴾ مرسلین با امم یکطور سؤال نمیشوند دو نحوه سؤال میشوند و در حقیقت سؤال از مرسلین هم به این نیست که آیا شما تبلیغ کردید یا نه؟ سؤال از مرسلین این است که آیا حرف شما را گوش دادند یا نه؟ باز برگشت سؤال از مرسلین به سؤال از امم خواهد بود.
مطلب دیگر آن است که اینکه ذات اقدس الهی در سوره «حجر» فرمود: ﴿فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ یا در همین آیه محل بحث با لام قسم و نون تأکید و مانند آن فرمود: ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ و مانند آن با اینکه در بخشهایی از قرآن کریم دارد که اینها مصون نیستند از اینها سؤال میکنیم چگونه جمع میشوند؟ آیاتی که مربوط به سؤال از بندگان است دو طایفه است یک طایفه نفی میکند مثل آیه 78 سورهٴ مبارکهٴ «قصص» که ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ از ذنوب آنها یعنی «لایسئل المجرمون عن ذنوبهم» در حقیقت ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ الرحمن هم آیه معروف این است که ﴿فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ در قبال این طایفه از آیات که دارد اینها مسئول نیستند آیات فراوانی دارد که اینها مسئولاند نظیر آیه سوره «حجر» آیه محل بحث سوره «اعراف» آیه 24 سورهٴ مبارکهٴ «صافات» که دارد ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْؤُولُونَ﴾.
پرسش: ...
پاسخ: بله این در حقیقت اعتراض است به امم که وجود مبارک حضرت عیسی هم عرض میکند که خدایا تو اعلمی به آنچه که میگذرد هرگز من این حرف را نزدم در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» بعد از اینکه ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلأّمُ الْغُیُوبِ﴾ که اصل کلی است که از همه انبیا سخن به میان میآید آنگاه یک نمونهای از حضرت عیسی ذکر میکند وجود مبارک حضرت عیسی همان جوابی را میدهد که انبیا همان جواب را دادند حالا در بخش پایانی سوره «مائده» این بحث شد آن آیه 109 سوره «مائده» این بود ﴿یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنْتَ عَلأّمُ الْغُیُوبِ﴾ این برای همه انبیا آنگاه به عنوان مصداق یکی از انبیا (علیهم السلام) وجود مبارک حضرت عیسی است در بخش بعدی همان سورهٴ مبارکهٴ «مائده» یعنی آیه 116 میفرماید: ﴿إِذْ قَالَ اللّهُ یَاعِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ﴾ برای اینکه ﴿تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ﴾ میبینید همان جوابی را که سلسله انبیا (علیهم السلام) میدهند همان جواب را عیسای مسیح (علیه السلام) میدهد خب پس پیداست که نحوه سؤال بازگشتش به سؤال از امت است نه سؤال از شخص پیامبر که آیا ابلاغ کردی یا نکردی خب در بحثی که آیا امت زیر سؤال میرود یا نه؟ دو طایفه از آیات است یک طایفه با تأکید و سوگند دارد که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ﴾ یا ﴿فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ یک طایفه هم نظیر آیه 78 سوره «قصص» است که ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ﴾ یا آن آیه معروف سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» است که ﴿فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ این دو طایفه است بعضیها این طائفتین را بر تعدد موقف حمل کردند یعنی در یک موقف جای سؤال نیست فقط میگویند اینها را آماده کنید در یک موطن و در موقف دیگر جای سؤال هست چون مواقف قیامت فراوان است حالا شاید پنجاه هزار سالش ناظر به پنجاه هزار موقف باشد و مانند آن گفتند چون موقفها فرق میکند در یک موقف سؤال میکنند در یک موقف دیگر سؤال نمیکنند محتمل است که سؤالها فرق میکند نه موقفها آنجایی که آن طایفه از آیات که دارد اینها مورد سؤال نیستند یعنی سؤال استعلامی یک، سؤال تقریری دو، آنجایی که سؤال میشوند سؤال توبیخی بیان ذلک این است که شاهد این جمع همان سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» است سؤال برای چیست؟ اگر سؤال برای آن است که سائل عالم بشود خدا که فرمود: ﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ﴾ ما به شما خبر میدهیم که چه کردید و آن روز فرمود که ﴿یُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ﴾ ما به انسان تنبئه داریم انباء داریم نبأ میدهیم گزارش میدهیم ﴿یُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ﴾ ما داریم گزارش میدهیم ما دیگر لازم نیست سؤال بکنیم که پس سؤال به معنای استعلامی و استفهمامی نیست این یک، سؤال به معنای تقریر که از متهم اقرار بگیرند بعد او را محکوم بکنند این هم نیست چرا؟ چرا ﴿لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾؟ برای اینکه ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ خب شما از یک درندهای دارید سؤال میکنید در دنیا که بودی درندهخو بودی الآن این به صورت کلب محشور شده چه سؤال میکنی؟ چرا سؤال بکنی؟ ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ سیما یعنی علامت نشانه نه سیما یعنی صورت وسمه، سمه، موسوم این است آن کسی که علامت میگذارد به او میگویند وسام خب حالا اگر یک کسی به صورت درآمده ﴿یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ﴾ بعضیها روسیاه درآمدند این اصلاً با پاداش محشور شده با کیفر محشور شده اما آن سؤال بعدی که چرا کردی که زجرآور است همچنان همیشه هست چرا این کار را کردی؟ او گذشته از اینکه خودش به این صورت درآمده سیاهرو شده است و روسیاه گذشته از اینکه ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ یعنی بعلائمهم معذلک در مواقف زیادی از او میپرسند چرا این کار را کردی؟ این سؤال توبیخی است پس بنابراین این دو طایفه از آیات که یک طایفه دلالت میکند بر نفی سؤال طایفه دیگر دلالت میکند بر اثبات سؤال یا به تعدد موقف حمل میشود که لایبعد یا نه به تعدد معنای سؤال حمل میشود آنجا که دارد سؤال نمیشود قرینهاش هست که چرا سؤال نمیشود ﴿فَیَوْمَئِذٍ لاَ یُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلاَ جَانٌّ﴾ یعنی «لایسئل انس و لاجان عن ذنبه» چرا؟ چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیَماهُمْ﴾ اصلاً سؤال برای چیست؟ اگر یعرف المجرم بسیماه سؤال برای چیست؟ آنگاه ﴿فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالأقْدَامِ﴾ و اگر سؤال به معنای اعتراض و توبیخ باشد این یک عذاب روحی است این همچنان ادامه دارد که
«اعاذنا الله من شرور انفسنا والحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است