- 814
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 11 سوره مائده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 11 سوره مائده"
- تعدی نکردن از عدالت نسبت به مشرکین
- سودمند بودن تذکر نعمت برای سپاسگزاری
- توکل و اعتماد به خدا بهترین راه شکرگزاری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾
بیان وجوهات شأن نزول آیه
در شأن نزول این آیهٴ مبارکه وجوهی گفته شد:
شأن نزول اول آیه
اول اینکه ناظر به همان جریان عام و مطلق است که مؤمنین تحت سلطه مشرکین بودند و مشرکین تمام تلاش و کوشششان این بود که اسلام و مسلمین را محو کنند. در مکه در طی این سیزده سال موفق نشدند و در مدینه که حکومت اسلامی تشکیل شد، با تحمیل جنگ بدر و احد و خندق و خیبر و امثال ذلک باز هم موفق نشدند، چون سورهٴ مبارکهٴ «مائده» در اواخر عمر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد، لذا فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ﴾؛ به یاد این نعمت امنیت باشید، زیرا در طی سالیان متمادی چه در مکه و چه در مدینه، مشرکین قصد براندازی اسلام و ریشه کن کردن مسلمین را داشتند و خدا جلوی اینها را گرفت، با اینکه همه امکانات را داشتند و شما در کمال ضعف بودید. این وجه اوّل بود به عنوان شأن نزول که مخصوص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست، بلکه مربوط به اسلام و مسلمین است.
شأن نزول دوم آیه
شأن نزول دوم آن است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعضی از مأمورین خود را اعزام کرده بود و این مأمور تخطّی کرد و مشرکینی که در امان اسلام بودند دو نفر از آنها را کشت و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در خدمتش عدهای از همان مسلمانهای صدر اسلام بودند و حضرت حرکت کرد و رفت به سراغ قوم مقتول و فرمود که نماینده من دو نفر از شماها را که در امان اسلام بودید کشت و من آمدم دیه آنها را بپردازم. آنها گفتند که همین جا باشید تا ما از شما پذیرایی بکنیم و قصد توطئه داشتند که خواستند پیغمبر را شهید بکنند، وحی نازل شد که آنها قصد توطئه دارند و وجود مبارک حضرت حرکت کرد و با همراهانش و نجات پیدا کردند؛ آیه نازل شد که ﴿اِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ﴾ (این شأن نزول دوم).
شأن نزول سوم آیه
سوم همان است که قبلاً هم از مرحوم کلینی در جریانی نقل شد که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جریان یک جنگ در اثر آمدن سیل بین آن حضرت و بین لشگریانش فاصله شد و مشغول استراحت بودند که کسی از طرف مشرکین آمد و شمشیر بر بالای سر حضرت کشید و گفت: «مَن یُنجیک مِنّی»؛ چه کسی تو را از دست من نجات میدهد؟ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: خدا. این شخص تا فشار آورد که شمشیر را بر سر حضرت فرود بیاورد خودش یک طرف و شمشیرش طرف دیگر افتاد و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برخاست و شمشیر کشید و فرمود: «مَن یُنجیک»؛ چه کسی تو را از من نجات میدهد؟ گفت: من به بخشش و کرم تو تکیه میکنم، حضرت فرمود: برخیز من از تو گذشتم و تو را عفو کردم این قصه را هم مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل میکند در کافی و هم زمخشری در کشاف و بعدیها هم البته از اینها نقل کردند. آن وقت آیه نازل شد که به یاد این نعمت باشید که بیگانهها خواستند به شما آسیب برسانند و خدا حفظ کرد (این وجه سوم).
شأن نزول چهارم آیه
، وجه چهارم آن است که در یکی از جبهههای جنگ، مسلمانها نماز ظهر را خواندند و مشرکین دیدند که همه اینها یکجا به نماز پرداختند و پشیمان شدند که چرا در حال نماز حمله نکردند؛ به آنها گفته شد که اینها نماز عصر را هم در پیش دارند که برای اینها خیلی عزیز است، شما موقع نماز عصر حمله کنید. آیه نازل شد که آنها قصد دارند شما را در حال نماز آسیب برسانند و شما سنگر را رها نکنید و در هنگام نماز عصر همه با هم نماز نخوانید، بلکه یک عده سنگر را حفظ بکنند و یک عده به جماعت مشغول باشند وقتی اینها نمازشان تمام شد سنگر را حفظ بکنند و آن سنگردارها بیایند نماز جماعت را تتمیم بکنند ؛ (این چهار وجه) و امثال این به عنوان شأن نزول ذکر شده است.
از تعدّد این وجوه معلوم میشود که اینها در حقیقت تطبیق است نه شأن نزول و عمده همان است که مشرکین در صدد ایذای مسلمین و براندازی اسلام بودند و خدا در مواقع گوناگون اسلام و مسلمین را حفظ کرده است اختصاصی به یک جریان معیّن ندارد (این یک نکته).
تبیین فرق بین وجوه چهارگانه
نکته دوم آن است که فرق این وجوه چهارگانهای که برای شأن نزول ذکر شده است آن است که وجه اول و چهارم عام است و شامل پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسلمین میشود؛ ولی وجه دوم و سوم مخصوص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و خطابِ اینکه خدا متوجه مؤمنین کرد و فرمود به یاد این نعمت باشید که خداوند دست دشمن را از شما کوتاه کرده است، برای آن است که اگر خدای ناکرده پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آسیب میدید اسلام و مسلمین آسیب میدیدند. به هر تقدیر وجه اوّل و چهارم عام و مشترک است وجه دوم و سوم مخصوص پیغمبر است و جامع این وجوه چهارگانه آن است که خداوند اسلام و مسلمین را از دست مشرکین حفظ کرد (این مطلب اول).
تعدی نکردن از عدالت نسبت به مشرکین
مطلب دوم آن است که در آیه قبل فرمود که اکنون که شما به قدرت رسیدهاید قسط و عدل را فراموش نکنید ولو نسبت به کافران و مشرکین و اکنون که به قدرت رسیدید اینچنین نیست که مجاز باشید از عدالت تعدی کنید ولو نسبت به مشرکین، بلکه باید عدالت را حفظ کنید ولو نسبت به کافران و مشرکین، برای اینکه آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این بود ﴿یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا﴾؛ اگر با گروهی دشمنید در اثر اینکه آنها مشرک بودند و به شما آزار کردند، این وادارتان نکند اکنون که به قدرت رسیدید عدالت را رعایت نکنید، بلکه اکنون که به قدرت رسیدید باید عادل باشید.
تذکر نعمتِ دورانِ تبدیلِ ضعف به قوت و بندگی به آزادگی و مانند آن هم برای آن است که نسبت به دوستان انسان از قسط و عدل بیرون نیاید و هم نسبت به دشمنان و هم اینکه این تبدّل ضعف به قدرت را نعمت الهی بداند و هرگز نگوید که ما خودمان تلاش و کوشش کردیم. اگر کسی بداند که این آزادی و پیروزی نعمت اسلام است حق شناس است و عدل را نسبت به دشمنها رعایت میکند (یک) و مغرور هم نمیشود و هرگز نمیگوید من یا ما قیام کردهایم (دو). همانطوری که منگویی درست نیست ماگویی هم درست نیست و همانطوری که کسی بگوید من قیام کردم و پیروز شدم درست نیست اگر بگوید مردم ما قیام کردند و پیروز شدند این هم درست نیست، البته وقتی انسان میگوید مردم ما، آن را باید با قرینه ذکر بکند و سرّ اینکه این تعبیر کم و بیش رایج است که مردم ما و کشور ما انقلاب کردهاند و پیروز شدند برای آن است که آن فکرِ توحیدی هنوز رواج پیدا نکرده وگرنه بر اساس ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾ هرگز نه سخن از من است و نه سخن از ما، بلکه سخن از هو الله است و اوست که انسان را پیروز کرده است.
سودمند بودن تذکر نعمت برای سپاسگزاری
مطلب بعدی آن است که تذکرِ نعمت برای سپاسگزاری برای همه انسانها سودمند است، گذشته از اینکه این در جریان انبیای پیشین(علیهم السّلام) هم بوده است درباره شخص پیغمبر خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم بود. در سورهٴ مبارکهٴ «ضحی» آیهٴ شش به بعد این است که فرمود: ﴿أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی ٭ وَوَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَی ٭ وَوَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی﴾؛ شما این مشکلات را شخصاً طی کردید؛ یعنی اگر یتیم بودید و بی مأوا بودید خدا تو را مأوا داد و اکنون که هدایت شدهاید به برکت وحی الهی است و قبلاً عائلهمند بودید و تهیدست، الآن وضع مالیتان خوب است و حالا که اینچنین است ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ٭ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ٭ وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ﴾ که این سه اصل اختصاصی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ندارد و درباره هر انسانی اینچنین است.
اگر خداوند به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید که به یاد آن رنجهای دوران گذشته باش و هم اکنون نعمت الهی را متذکر باش، به همه ما هم تذکر میدهد و میفرماید: ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ﴾ که بهترین نعمت همان نعمت امینت و آزادی است. گذشته از اینکه به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور تذکر داد، به ما هم دستور تذکر داد به طور عموم.
در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آیهٴ ٢٦ که در بحث گذشته اجمالاً اشاره شد اینچنین میفرماید: ﴿وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی اْلأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾؛ فرمود به یاد آن روزی باشید که گروه کمی مستضعف بودید و این کم را خدا زیاد کرد که ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ ؛ جمعیت شما زیاد شد و آن استضعاف سپری شد و هم اکنون به امامت رسیدید ﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ﴾ ؛ اکنون که به استضعافتان پایان داده شد و به امامت رسیدید و آن قلّت شما به کثرت مبدّل شد، به یاد آن نعمت باشید و هیچ چیزی در این عالم ماندنی نیست و هیچ چیزی هم به عنوان جزای محض نیست، بلکه هر چه در این عالم است فقط جنبه آزمون الهی را دارد. اگر یک وقت کسی قیام کرد و خدا آنها را به حرّیت و قدرت رساند، این جزای بیمسئولیت نیست، بلکه این نعمتی است همراه با مسئولیت، لذا خداوند به بنیاسرائیل و مانند آن میفرماید که آن دوران استضعاف شما سپری شد و الآن به قدرت رسیدید؛ ولی مواظب باشید.
این نکته را ذات اقدس الهی ضمن تذکر نعمت با اعلان خطر یاد میکند و میفرماید: ﴿وَ سَکَنْتُمْ فی مَساکِنِ الَّذینَ ظَلَمُوا﴾ ؛ فرمود: شما به جای ظالمین نشستهاید که این به جای ظالمین نشستهاید ضمن تذکر نعمت یک هشدار است؛ یعنی قبل از شما کسانی تکیه داده بودند و روی همین میزها و پستها و در اثر ظلم سرنگون شدند و نوبت به شما رسید و اگر خدای ناکرده شما هم همان راه را ادامه بدهید اصل کلی بر این است که خداوند با ظلم و ظالم هماهنگ نیست و او را از بین میبرد.
این تعبیر که ﴿وَسَکَنتُمْ فِی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾ است یک اخطار لطیف است که شما به جای ظالمین نشستهاید و ضمن اینکه گاهی به صورت فعل مغایب است و گاهی به صورت متکلم معالغیر، در جریان انبیای سلف(علیهم السّلام) مخصوصاً بنیاسرائیل و وجود مبارک موسی(سلام الله علیه) تعبیرات اینچنین دارد که فرمود ما ظالمین را بردیم و شما را به جای آنها نشاندیم و خدا این کار را کرد ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ ؛ ببیند شما چه میکنید؟! یا ﴿لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ ؛ نگاه بکنیم ببینیم شما چه میکنید؟! اگر شما هم مثل آنها بدرفتار بودید، خدا شما را میبرد و یک گروه دیگر میآورد.
اینکه فرمود: ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾ یا ﴿یَأْتِ بِآخَرِین﴾ ؛ خدا اگر بخواهد شما را میبرد و یک عده دیگر میآورد، این ناظر به آن اصل نظام تکوین که نیست، چون نظام تکوین اصلاً بر همین است که یک عده میروند و یک عده میآیند و هر روز یک عده میمیرند و یک عده زنده میشوند یا یک نسلی منقرض میشود و یک نسل دیگر پدید میآیند، این دیگر نیاز به تعلیق ندارد که خدا در قرآن بفرماید که اگر خداوند بخواهد شما را میبرد و یک عده دیگر را میآورد، چون هر روز خدا دارد این کار را میکند.
منظور آن است که هم اکنون که پست و سِمَت به دست شماست، اگر مواظب آن نعمتهای الهی نباشید خدا این را از شما میگیرد و به دیگران میدهد وگرنه منظور این نیست که خداوند شما را میبرد و یک گروه دیگر میآورد، چون همیشه خدا همین کار را میکند و درباره انبیا هم این کار را کرده است که فرمود: ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ﴾ و فرمود: پیامبر! ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ﴾ ؛ هم تو میمیری و هم دیگران میمیرند. اینجا مسافرخانه است و جای ماندنی نیست، دارالخلد نیست و دارالقرار نیست، بلکه دارالفرار است؛ دارالقرار به تعبیر قرآن کریم قیامت است و بهشت که انسان میآرمد و قرار میگیرد و اینجا دارالفرار است حالا یا تُند یا کُند.
اینکه فرمود اگر خدا بخواهد شما را میبرد و یک عده دیگر میآورد، ناظر به اصل نظام نیست، چون در اصل نظام انبیا را هم برد دیگران را آورد و مؤمنان صالح را هم میبرد و دیگران را میآورد، اینکه اصل نظام کلی است، بلکه منظور آن است که شما به این قدرتِ اعطاییِ الهی مغرور نباشید که از دست شما میگیرند و دیگران را جای شما مینشاند و خداوند رابطه خاصی با هیچ کسی ندارد.
بنابراین اکنون که به قدرت رسیدید ولو نسبت به یک بتپرست هم که شد ظلم نکنید که این دین میشود یک دین جهانی.
به هر تقدیر در آیهٴ ٢٦ سورهٴ مبارکهٴ «انفال» فرمود: ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ﴾ کم بودید ـ در بخش دیگر دارد ﴿فَکَثَّرَکُمْ﴾ ـ و مستضعف فی الارض بودید که ﴿تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ﴾، این آدم ربایی که الآن شما در فلسطین اشغالی میبینید این طور است و الآن آنها قلیل و مستضعفاند و محروماند و بیچارهها حرفشان هم به جایی نمیرسد و هر وقت هم این صهیونیست خواست کسی از اینها را اختطاف کند و برباید میرباید که این آدم ربایی کار همان استکبار گذشته و امروز است. فرمود شما گرفتار آدم ربایان بودید و ذات اقدس الهی شما را از این خطر رهایی بخشید و حفظ کرد: ﴿تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ﴾؛ خدا به شما مأوا داد ﴿وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ﴾ ؛ وضع مالیتان بد بود و الآن متنعماید که همان نعمتهایی را که در سورهٴ مبارکهٴ «ضحی» برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برشمرد مشابه آنها را برای امت اسلامی یاد میکند و میفرماید: شما ضعیف بودید خدا تقویتتان کرد و وضع مالیتان نابسامان بود خدا ﴿رَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَات﴾ است و وضع مالیتان را رو به راه کرد، پس حالا به یاد آن نعمت باشید و شاکر باشید و این شکر نعمت مایه حفظ و دوام آنست.
در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ ٧٤ به توطئه کافران اشاره میکند و میفرماید: اینها کسانیاند که ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ﴾ که درباره منافقین است البته ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾؛ منافقین همت گماشتند که کاری بکنند که خدا نگذاشت. درباره آیه محل بحث در سورهٴ «مائده» ناظر به مشرکین است و آیهٴ ٧٤ سورهٴ «توبه» راجع به منافقین است. به هر تقدیر چه مشرک و چه منافق اینها همت گماشته بودند به براندازی اسلام و مسلمین؛ اما ﴿لَمْ یَنَالُوا﴾؛ موفق نشدند ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ و خدا ما را متذکر میکند از اینکه از شرّ نفاق داخلی نجات پیدا کردیم چه اینکه از شرّ شرک خارجی هم نجات پیدا کردیم و نه دشمنان بیرونی توانستند اسلام و مسلمین را از بین ببرند و نه دشمنانی که داخل نظام زندگی میکردند یعنی منافقین توانای آن بودند که اسلام و مسلمین را از بین ببرند. آنجا هم فرمود: ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ در آیهٴ محل بحث هم فرمود: ﴿فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ﴾.
مشابه این مطلب در سطح مشرکین در سورهٴ مبارکهٴ «فتح» آمده است؛ آیهٴ بیست سورهٴ مبارکهٴ «فتح» این است: ﴿وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ وَکَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنکُمْ﴾؛ خداوند وعدههای فراوانی داد و غنیمتهای بیشماری را در صحنههای نبرد نصیب شما کرده است و دست دشمنان را هم از شما کوتاه کرده است، به یاد این نعمتها باشید که اینها تذکر نعمت است و تذکره نعمت باعث شکر نعمت و صرف آن نعمت است در موارد خاص. همهٴ این تأییدات نشان میدهد که آن چهار وجهی که به عنوان شأن نزول ذکر شده است.
اُولی بودن وجه اول
اینها تطبیق است و آن وجه اول اُولی به نظر میرسد؛ یعنی فضای شما فضایی بود که مشرکین علیه اسلام و مسلمین تلاش و کوشش میکردند و بعد هم هشدار میدهد که اینها به هیچ وجه دست بردار نیستند.
در سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» آیهٴ دوم از خطر مشرکین اینچنین پرده برمیدارد و میفرماید: ﴿إِن یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً وَیَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ﴾؛ فرمود مشرکین از هر ناحیهای میخواهند آسیب برسانند؛ اوّلاً با توطئه تبلیغی و مانند آن میخواهند شما دست از اسلام بردارید، نشد با بدزبانی شما را برنجانند و با دست هم آزار کنند. آنها تا این حد آمادهاند که ﴿إِن یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً وَیَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ﴾.
آیهٴ «مائده» که محل بحث است چون بعد از سورهٴ «ممتحنه» و مانند آن نازل شده است فرمود: ذات اقدس الهی دست اینها را بست و نگذاشت آسیبی برسانند، چه اینکه دهان اینها را هم بست و نگذاشت به شما بد بگویند، چه اینکه جلوی فکر اینها را هم گرفت و دیگر به این فکر نبودند که توطئه کنند و شما را از دین بازدارند و وقتی ناامید شدند بر اساس ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ﴾ ، دیگر به این فکر نیستند که ﴿یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾ و وقتی شما به قدرت رسیدید دیگر آنها بددهان و بدزبان نیستند و وقتی مقتدر شدید دیگر آنها دست درازی نمیکنند و همه اینها را ذات اقدس الهی نصیب شما کرده است. حالا که به قدرت رسیدهاید ظلم نکنید ولو نسبت به کافران ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ﴾؛ کسی همت میگمارد که دست درازی کند که دست دراز داشته باشد و اگر آنها دستِ دراز نمیداشتند؛ یعنی قدرتی نمیداشتند دیگر چنین همتی و اهتمامی نمیورزیدند. اینکه فرمود: ﴿هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ﴾، معلوم میشود که یک ید مبسوطی داشتند و میخواستند این ید مبسوط را علیه شما به کار بگیرند و خداوند دست آنها را از شما کوتاه کرده است ﴿فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ﴾.
توکل و اعتماد به خدا بهترین راه شکرگزاری
بنابراین شما هم ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ﴾؛ تذکر نعمت به حفظ تقواست و بهترین راه شکرگزاری این است که ﴿وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾. در آیات دیگر فرمود که ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الأرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ و در این آیه محل بحث در سورهٴ «مائده» فرمود: ﴿وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾؛ دیگر نگویید که ما پیروز شدیم و اگر کسی متذکر نعمت باشد که هیچ راهی برای پیروزی اسلام و مسلمین نبود مگر امداد غیبی و او بود که عزم راسخ داده است و او بود که ترس را از دلهای مؤمنین برداشت و آن که شوق و شعف در دلها ایجاد کرد، چنین کسی خداست، پس بر او تکیه کنید که ﴿وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾، لذا در فتحها و پیروزیها شاکر بودند.
انسان گاهی میگوید که من این کار را کردم و خط مقدم جبهه را فتح کردم و در خاکریز من رفتم، چون «اصلُ الانسان لُبّه» ؛ ما هر کاری نسبت به دست و پا میکنیم از جانمان مایه میگیریم و از قلبمان مدد میگیریم و این قلب ما در اختیار خود ما نیست، این ﴿فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ﴾ برای مؤمنین است؛ آنجا که انزال سکینت نباشد و دو نفر کنار هم هستند که یکی در اوج سکینت است و یکی در کمال تزلزل، ابیبکر که همسفر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود در آن غار و همراه پیغمبر بود، لذا یکی کاملاً میلرزد به نام ابیبکر و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نهی میکند که ﴿لاَتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا﴾ که خود پیغمبر هم آرام است.
بنابراین اینکه گاهی انسان از هیچ چیز هراسی ندارد و گاهی میلرزد، آنجا که از هیچ چیز هراس ندارد این سکینت الهی است که نازل شده است ﴿رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا﴾ که این تثبیت قدم یک فیض خاص الهی است که نصیب هر کسی نمیشود که فرمود: ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ و اگر اینچنین است آنگاه انسان در برابر پیروزی بدهکار است نه بستانکار. خیلیها بودند که ترسیدند و خیلیها بودند که توفیق جبهه نداشتند و خدا فرمود ما دیدیم که آنها لایق نیستند: ﴿وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ بنشینید مثل زنها و پیرزنها و پیرمردها و خردسالها ﴿وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ که این دو تا پیام دارد: ﴿وَقِیلَ اقْعُدُوا﴾؛ یعنی شما اهل قیام نیستید و بنشینید و ﴿مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ بنشینید که البته کسی که نشسته با قاعدین مینشیند و دیگر با قائمین که نمینشیند. پیام دیگرش این است که شما مثل زن یا مثل پیرزن یا مثل پیرمرد یا مثل بچهاید ﴿وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ که خیلیها گرفتار چنین توبیخ الهی شدند، پس اگر کسی توفیقی پیدا کرد که دین به دست او و به زبان او و به قلم او آبیاری شد، اوّلین روزِ بدهکاری اوست و هرگز نمیگوید من و هرگز نمیگوید ما، بلکه میگوید: ﴿هُوَ الأوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ .
«و الحمد لله رب العالمین»
- تعدی نکردن از عدالت نسبت به مشرکین
- سودمند بودن تذکر نعمت برای سپاسگزاری
- توکل و اعتماد به خدا بهترین راه شکرگزاری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾
بیان وجوهات شأن نزول آیه
در شأن نزول این آیهٴ مبارکه وجوهی گفته شد:
شأن نزول اول آیه
اول اینکه ناظر به همان جریان عام و مطلق است که مؤمنین تحت سلطه مشرکین بودند و مشرکین تمام تلاش و کوشششان این بود که اسلام و مسلمین را محو کنند. در مکه در طی این سیزده سال موفق نشدند و در مدینه که حکومت اسلامی تشکیل شد، با تحمیل جنگ بدر و احد و خندق و خیبر و امثال ذلک باز هم موفق نشدند، چون سورهٴ مبارکهٴ «مائده» در اواخر عمر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد، لذا فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ﴾؛ به یاد این نعمت امنیت باشید، زیرا در طی سالیان متمادی چه در مکه و چه در مدینه، مشرکین قصد براندازی اسلام و ریشه کن کردن مسلمین را داشتند و خدا جلوی اینها را گرفت، با اینکه همه امکانات را داشتند و شما در کمال ضعف بودید. این وجه اوّل بود به عنوان شأن نزول که مخصوص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست، بلکه مربوط به اسلام و مسلمین است.
شأن نزول دوم آیه
شأن نزول دوم آن است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعضی از مأمورین خود را اعزام کرده بود و این مأمور تخطّی کرد و مشرکینی که در امان اسلام بودند دو نفر از آنها را کشت و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در خدمتش عدهای از همان مسلمانهای صدر اسلام بودند و حضرت حرکت کرد و رفت به سراغ قوم مقتول و فرمود که نماینده من دو نفر از شماها را که در امان اسلام بودید کشت و من آمدم دیه آنها را بپردازم. آنها گفتند که همین جا باشید تا ما از شما پذیرایی بکنیم و قصد توطئه داشتند که خواستند پیغمبر را شهید بکنند، وحی نازل شد که آنها قصد توطئه دارند و وجود مبارک حضرت حرکت کرد و با همراهانش و نجات پیدا کردند؛ آیه نازل شد که ﴿اِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ﴾ (این شأن نزول دوم).
شأن نزول سوم آیه
سوم همان است که قبلاً هم از مرحوم کلینی در جریانی نقل شد که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جریان یک جنگ در اثر آمدن سیل بین آن حضرت و بین لشگریانش فاصله شد و مشغول استراحت بودند که کسی از طرف مشرکین آمد و شمشیر بر بالای سر حضرت کشید و گفت: «مَن یُنجیک مِنّی»؛ چه کسی تو را از دست من نجات میدهد؟ پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: خدا. این شخص تا فشار آورد که شمشیر را بر سر حضرت فرود بیاورد خودش یک طرف و شمشیرش طرف دیگر افتاد و پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برخاست و شمشیر کشید و فرمود: «مَن یُنجیک»؛ چه کسی تو را از من نجات میدهد؟ گفت: من به بخشش و کرم تو تکیه میکنم، حضرت فرمود: برخیز من از تو گذشتم و تو را عفو کردم این قصه را هم مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) نقل میکند در کافی و هم زمخشری در کشاف و بعدیها هم البته از اینها نقل کردند. آن وقت آیه نازل شد که به یاد این نعمت باشید که بیگانهها خواستند به شما آسیب برسانند و خدا حفظ کرد (این وجه سوم).
شأن نزول چهارم آیه
، وجه چهارم آن است که در یکی از جبهههای جنگ، مسلمانها نماز ظهر را خواندند و مشرکین دیدند که همه اینها یکجا به نماز پرداختند و پشیمان شدند که چرا در حال نماز حمله نکردند؛ به آنها گفته شد که اینها نماز عصر را هم در پیش دارند که برای اینها خیلی عزیز است، شما موقع نماز عصر حمله کنید. آیه نازل شد که آنها قصد دارند شما را در حال نماز آسیب برسانند و شما سنگر را رها نکنید و در هنگام نماز عصر همه با هم نماز نخوانید، بلکه یک عده سنگر را حفظ بکنند و یک عده به جماعت مشغول باشند وقتی اینها نمازشان تمام شد سنگر را حفظ بکنند و آن سنگردارها بیایند نماز جماعت را تتمیم بکنند ؛ (این چهار وجه) و امثال این به عنوان شأن نزول ذکر شده است.
از تعدّد این وجوه معلوم میشود که اینها در حقیقت تطبیق است نه شأن نزول و عمده همان است که مشرکین در صدد ایذای مسلمین و براندازی اسلام بودند و خدا در مواقع گوناگون اسلام و مسلمین را حفظ کرده است اختصاصی به یک جریان معیّن ندارد (این یک نکته).
تبیین فرق بین وجوه چهارگانه
نکته دوم آن است که فرق این وجوه چهارگانهای که برای شأن نزول ذکر شده است آن است که وجه اول و چهارم عام است و شامل پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مسلمین میشود؛ ولی وجه دوم و سوم مخصوص پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و خطابِ اینکه خدا متوجه مؤمنین کرد و فرمود به یاد این نعمت باشید که خداوند دست دشمن را از شما کوتاه کرده است، برای آن است که اگر خدای ناکرده پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آسیب میدید اسلام و مسلمین آسیب میدیدند. به هر تقدیر وجه اوّل و چهارم عام و مشترک است وجه دوم و سوم مخصوص پیغمبر است و جامع این وجوه چهارگانه آن است که خداوند اسلام و مسلمین را از دست مشرکین حفظ کرد (این مطلب اول).
تعدی نکردن از عدالت نسبت به مشرکین
مطلب دوم آن است که در آیه قبل فرمود که اکنون که شما به قدرت رسیدهاید قسط و عدل را فراموش نکنید ولو نسبت به کافران و مشرکین و اکنون که به قدرت رسیدید اینچنین نیست که مجاز باشید از عدالت تعدی کنید ولو نسبت به مشرکین، بلکه باید عدالت را حفظ کنید ولو نسبت به کافران و مشرکین، برای اینکه آیهٴ هشت سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این بود ﴿یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا﴾؛ اگر با گروهی دشمنید در اثر اینکه آنها مشرک بودند و به شما آزار کردند، این وادارتان نکند اکنون که به قدرت رسیدید عدالت را رعایت نکنید، بلکه اکنون که به قدرت رسیدید باید عادل باشید.
تذکر نعمتِ دورانِ تبدیلِ ضعف به قوت و بندگی به آزادگی و مانند آن هم برای آن است که نسبت به دوستان انسان از قسط و عدل بیرون نیاید و هم نسبت به دشمنان و هم اینکه این تبدّل ضعف به قدرت را نعمت الهی بداند و هرگز نگوید که ما خودمان تلاش و کوشش کردیم. اگر کسی بداند که این آزادی و پیروزی نعمت اسلام است حق شناس است و عدل را نسبت به دشمنها رعایت میکند (یک) و مغرور هم نمیشود و هرگز نمیگوید من یا ما قیام کردهایم (دو). همانطوری که منگویی درست نیست ماگویی هم درست نیست و همانطوری که کسی بگوید من قیام کردم و پیروز شدم درست نیست اگر بگوید مردم ما قیام کردند و پیروز شدند این هم درست نیست، البته وقتی انسان میگوید مردم ما، آن را باید با قرینه ذکر بکند و سرّ اینکه این تعبیر کم و بیش رایج است که مردم ما و کشور ما انقلاب کردهاند و پیروز شدند برای آن است که آن فکرِ توحیدی هنوز رواج پیدا نکرده وگرنه بر اساس ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾ هرگز نه سخن از من است و نه سخن از ما، بلکه سخن از هو الله است و اوست که انسان را پیروز کرده است.
سودمند بودن تذکر نعمت برای سپاسگزاری
مطلب بعدی آن است که تذکرِ نعمت برای سپاسگزاری برای همه انسانها سودمند است، گذشته از اینکه این در جریان انبیای پیشین(علیهم السّلام) هم بوده است درباره شخص پیغمبر خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم بود. در سورهٴ مبارکهٴ «ضحی» آیهٴ شش به بعد این است که فرمود: ﴿أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی ٭ وَوَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَی ٭ وَوَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی﴾؛ شما این مشکلات را شخصاً طی کردید؛ یعنی اگر یتیم بودید و بی مأوا بودید خدا تو را مأوا داد و اکنون که هدایت شدهاید به برکت وحی الهی است و قبلاً عائلهمند بودید و تهیدست، الآن وضع مالیتان خوب است و حالا که اینچنین است ﴿فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ٭ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ٭ وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ﴾ که این سه اصل اختصاصی به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ندارد و درباره هر انسانی اینچنین است.
اگر خداوند به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید که به یاد آن رنجهای دوران گذشته باش و هم اکنون نعمت الهی را متذکر باش، به همه ما هم تذکر میدهد و میفرماید: ﴿اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ﴾ که بهترین نعمت همان نعمت امینت و آزادی است. گذشته از اینکه به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دستور تذکر داد، به ما هم دستور تذکر داد به طور عموم.
در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» آیهٴ ٢٦ که در بحث گذشته اجمالاً اشاره شد اینچنین میفرماید: ﴿وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی اْلأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾؛ فرمود به یاد آن روزی باشید که گروه کمی مستضعف بودید و این کم را خدا زیاد کرد که ﴿یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً﴾ ؛ جمعیت شما زیاد شد و آن استضعاف سپری شد و هم اکنون به امامت رسیدید ﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ﴾ ؛ اکنون که به استضعافتان پایان داده شد و به امامت رسیدید و آن قلّت شما به کثرت مبدّل شد، به یاد آن نعمت باشید و هیچ چیزی در این عالم ماندنی نیست و هیچ چیزی هم به عنوان جزای محض نیست، بلکه هر چه در این عالم است فقط جنبه آزمون الهی را دارد. اگر یک وقت کسی قیام کرد و خدا آنها را به حرّیت و قدرت رساند، این جزای بیمسئولیت نیست، بلکه این نعمتی است همراه با مسئولیت، لذا خداوند به بنیاسرائیل و مانند آن میفرماید که آن دوران استضعاف شما سپری شد و الآن به قدرت رسیدید؛ ولی مواظب باشید.
این نکته را ذات اقدس الهی ضمن تذکر نعمت با اعلان خطر یاد میکند و میفرماید: ﴿وَ سَکَنْتُمْ فی مَساکِنِ الَّذینَ ظَلَمُوا﴾ ؛ فرمود: شما به جای ظالمین نشستهاید که این به جای ظالمین نشستهاید ضمن تذکر نعمت یک هشدار است؛ یعنی قبل از شما کسانی تکیه داده بودند و روی همین میزها و پستها و در اثر ظلم سرنگون شدند و نوبت به شما رسید و اگر خدای ناکرده شما هم همان راه را ادامه بدهید اصل کلی بر این است که خداوند با ظلم و ظالم هماهنگ نیست و او را از بین میبرد.
این تعبیر که ﴿وَسَکَنتُمْ فِی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا﴾ است یک اخطار لطیف است که شما به جای ظالمین نشستهاید و ضمن اینکه گاهی به صورت فعل مغایب است و گاهی به صورت متکلم معالغیر، در جریان انبیای سلف(علیهم السّلام) مخصوصاً بنیاسرائیل و وجود مبارک موسی(سلام الله علیه) تعبیرات اینچنین دارد که فرمود ما ظالمین را بردیم و شما را به جای آنها نشاندیم و خدا این کار را کرد ﴿فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ ؛ ببیند شما چه میکنید؟! یا ﴿لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ﴾ ؛ نگاه بکنیم ببینیم شما چه میکنید؟! اگر شما هم مثل آنها بدرفتار بودید، خدا شما را میبرد و یک گروه دیگر میآورد.
اینکه فرمود: ﴿إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ﴾ یا ﴿یَأْتِ بِآخَرِین﴾ ؛ خدا اگر بخواهد شما را میبرد و یک عده دیگر میآورد، این ناظر به آن اصل نظام تکوین که نیست، چون نظام تکوین اصلاً بر همین است که یک عده میروند و یک عده میآیند و هر روز یک عده میمیرند و یک عده زنده میشوند یا یک نسلی منقرض میشود و یک نسل دیگر پدید میآیند، این دیگر نیاز به تعلیق ندارد که خدا در قرآن بفرماید که اگر خداوند بخواهد شما را میبرد و یک عده دیگر را میآورد، چون هر روز خدا دارد این کار را میکند.
منظور آن است که هم اکنون که پست و سِمَت به دست شماست، اگر مواظب آن نعمتهای الهی نباشید خدا این را از شما میگیرد و به دیگران میدهد وگرنه منظور این نیست که خداوند شما را میبرد و یک گروه دیگر میآورد، چون همیشه خدا همین کار را میکند و درباره انبیا هم این کار را کرده است که فرمود: ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ﴾ و فرمود: پیامبر! ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ﴾ ؛ هم تو میمیری و هم دیگران میمیرند. اینجا مسافرخانه است و جای ماندنی نیست، دارالخلد نیست و دارالقرار نیست، بلکه دارالفرار است؛ دارالقرار به تعبیر قرآن کریم قیامت است و بهشت که انسان میآرمد و قرار میگیرد و اینجا دارالفرار است حالا یا تُند یا کُند.
اینکه فرمود اگر خدا بخواهد شما را میبرد و یک عده دیگر میآورد، ناظر به اصل نظام نیست، چون در اصل نظام انبیا را هم برد دیگران را آورد و مؤمنان صالح را هم میبرد و دیگران را میآورد، اینکه اصل نظام کلی است، بلکه منظور آن است که شما به این قدرتِ اعطاییِ الهی مغرور نباشید که از دست شما میگیرند و دیگران را جای شما مینشاند و خداوند رابطه خاصی با هیچ کسی ندارد.
بنابراین اکنون که به قدرت رسیدید ولو نسبت به یک بتپرست هم که شد ظلم نکنید که این دین میشود یک دین جهانی.
به هر تقدیر در آیهٴ ٢٦ سورهٴ مبارکهٴ «انفال» فرمود: ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ﴾ کم بودید ـ در بخش دیگر دارد ﴿فَکَثَّرَکُمْ﴾ ـ و مستضعف فی الارض بودید که ﴿تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ﴾، این آدم ربایی که الآن شما در فلسطین اشغالی میبینید این طور است و الآن آنها قلیل و مستضعفاند و محروماند و بیچارهها حرفشان هم به جایی نمیرسد و هر وقت هم این صهیونیست خواست کسی از اینها را اختطاف کند و برباید میرباید که این آدم ربایی کار همان استکبار گذشته و امروز است. فرمود شما گرفتار آدم ربایان بودید و ذات اقدس الهی شما را از این خطر رهایی بخشید و حفظ کرد: ﴿تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ﴾؛ خدا به شما مأوا داد ﴿وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ﴾ ؛ وضع مالیتان بد بود و الآن متنعماید که همان نعمتهایی را که در سورهٴ مبارکهٴ «ضحی» برای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برشمرد مشابه آنها را برای امت اسلامی یاد میکند و میفرماید: شما ضعیف بودید خدا تقویتتان کرد و وضع مالیتان نابسامان بود خدا ﴿رَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَات﴾ است و وضع مالیتان را رو به راه کرد، پس حالا به یاد آن نعمت باشید و شاکر باشید و این شکر نعمت مایه حفظ و دوام آنست.
در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیهٴ ٧٤ به توطئه کافران اشاره میکند و میفرماید: اینها کسانیاند که ﴿یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ﴾ که درباره منافقین است البته ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾؛ منافقین همت گماشتند که کاری بکنند که خدا نگذاشت. درباره آیه محل بحث در سورهٴ «مائده» ناظر به مشرکین است و آیهٴ ٧٤ سورهٴ «توبه» راجع به منافقین است. به هر تقدیر چه مشرک و چه منافق اینها همت گماشته بودند به براندازی اسلام و مسلمین؛ اما ﴿لَمْ یَنَالُوا﴾؛ موفق نشدند ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ و خدا ما را متذکر میکند از اینکه از شرّ نفاق داخلی نجات پیدا کردیم چه اینکه از شرّ شرک خارجی هم نجات پیدا کردیم و نه دشمنان بیرونی توانستند اسلام و مسلمین را از بین ببرند و نه دشمنانی که داخل نظام زندگی میکردند یعنی منافقین توانای آن بودند که اسلام و مسلمین را از بین ببرند. آنجا هم فرمود: ﴿وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا﴾ در آیهٴ محل بحث هم فرمود: ﴿فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ﴾.
مشابه این مطلب در سطح مشرکین در سورهٴ مبارکهٴ «فتح» آمده است؛ آیهٴ بیست سورهٴ مبارکهٴ «فتح» این است: ﴿وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَکُمْ هذِهِ وَکَفَّ أَیْدِیَ النَّاسِ عَنکُمْ﴾؛ خداوند وعدههای فراوانی داد و غنیمتهای بیشماری را در صحنههای نبرد نصیب شما کرده است و دست دشمنان را هم از شما کوتاه کرده است، به یاد این نعمتها باشید که اینها تذکر نعمت است و تذکره نعمت باعث شکر نعمت و صرف آن نعمت است در موارد خاص. همهٴ این تأییدات نشان میدهد که آن چهار وجهی که به عنوان شأن نزول ذکر شده است.
اُولی بودن وجه اول
اینها تطبیق است و آن وجه اول اُولی به نظر میرسد؛ یعنی فضای شما فضایی بود که مشرکین علیه اسلام و مسلمین تلاش و کوشش میکردند و بعد هم هشدار میدهد که اینها به هیچ وجه دست بردار نیستند.
در سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» آیهٴ دوم از خطر مشرکین اینچنین پرده برمیدارد و میفرماید: ﴿إِن یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً وَیَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ﴾؛ فرمود مشرکین از هر ناحیهای میخواهند آسیب برسانند؛ اوّلاً با توطئه تبلیغی و مانند آن میخواهند شما دست از اسلام بردارید، نشد با بدزبانی شما را برنجانند و با دست هم آزار کنند. آنها تا این حد آمادهاند که ﴿إِن یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً وَیَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ﴾.
آیهٴ «مائده» که محل بحث است چون بعد از سورهٴ «ممتحنه» و مانند آن نازل شده است فرمود: ذات اقدس الهی دست اینها را بست و نگذاشت آسیبی برسانند، چه اینکه دهان اینها را هم بست و نگذاشت به شما بد بگویند، چه اینکه جلوی فکر اینها را هم گرفت و دیگر به این فکر نبودند که توطئه کنند و شما را از دین بازدارند و وقتی ناامید شدند بر اساس ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُمْ﴾ ، دیگر به این فکر نیستند که ﴿یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا﴾ و وقتی شما به قدرت رسیدید دیگر آنها بددهان و بدزبان نیستند و وقتی مقتدر شدید دیگر آنها دست درازی نمیکنند و همه اینها را ذات اقدس الهی نصیب شما کرده است. حالا که به قدرت رسیدهاید ظلم نکنید ولو نسبت به کافران ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ﴾؛ کسی همت میگمارد که دست درازی کند که دست دراز داشته باشد و اگر آنها دستِ دراز نمیداشتند؛ یعنی قدرتی نمیداشتند دیگر چنین همتی و اهتمامی نمیورزیدند. اینکه فرمود: ﴿هَمَّ قَوْمٌ أَن یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ﴾، معلوم میشود که یک ید مبسوطی داشتند و میخواستند این ید مبسوط را علیه شما به کار بگیرند و خداوند دست آنها را از شما کوتاه کرده است ﴿فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ﴾.
توکل و اعتماد به خدا بهترین راه شکرگزاری
بنابراین شما هم ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ﴾؛ تذکر نعمت به حفظ تقواست و بهترین راه شکرگزاری این است که ﴿وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾. در آیات دیگر فرمود که ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الأرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ و در این آیه محل بحث در سورهٴ «مائده» فرمود: ﴿وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾؛ دیگر نگویید که ما پیروز شدیم و اگر کسی متذکر نعمت باشد که هیچ راهی برای پیروزی اسلام و مسلمین نبود مگر امداد غیبی و او بود که عزم راسخ داده است و او بود که ترس را از دلهای مؤمنین برداشت و آن که شوق و شعف در دلها ایجاد کرد، چنین کسی خداست، پس بر او تکیه کنید که ﴿وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾، لذا در فتحها و پیروزیها شاکر بودند.
انسان گاهی میگوید که من این کار را کردم و خط مقدم جبهه را فتح کردم و در خاکریز من رفتم، چون «اصلُ الانسان لُبّه» ؛ ما هر کاری نسبت به دست و پا میکنیم از جانمان مایه میگیریم و از قلبمان مدد میگیریم و این قلب ما در اختیار خود ما نیست، این ﴿فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ﴾ برای مؤمنین است؛ آنجا که انزال سکینت نباشد و دو نفر کنار هم هستند که یکی در اوج سکینت است و یکی در کمال تزلزل، ابیبکر که همسفر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود در آن غار و همراه پیغمبر بود، لذا یکی کاملاً میلرزد به نام ابیبکر و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نهی میکند که ﴿لاَتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا﴾ که خود پیغمبر هم آرام است.
بنابراین اینکه گاهی انسان از هیچ چیز هراسی ندارد و گاهی میلرزد، آنجا که از هیچ چیز هراس ندارد این سکینت الهی است که نازل شده است ﴿رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا﴾ که این تثبیت قدم یک فیض خاص الهی است که نصیب هر کسی نمیشود که فرمود: ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ و اگر اینچنین است آنگاه انسان در برابر پیروزی بدهکار است نه بستانکار. خیلیها بودند که ترسیدند و خیلیها بودند که توفیق جبهه نداشتند و خدا فرمود ما دیدیم که آنها لایق نیستند: ﴿وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ بنشینید مثل زنها و پیرزنها و پیرمردها و خردسالها ﴿وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ که این دو تا پیام دارد: ﴿وَقِیلَ اقْعُدُوا﴾؛ یعنی شما اهل قیام نیستید و بنشینید و ﴿مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ بنشینید که البته کسی که نشسته با قاعدین مینشیند و دیگر با قائمین که نمینشیند. پیام دیگرش این است که شما مثل زن یا مثل پیرزن یا مثل پیرمرد یا مثل بچهاید ﴿وَقِیلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِینَ﴾ که خیلیها گرفتار چنین توبیخ الهی شدند، پس اگر کسی توفیقی پیدا کرد که دین به دست او و به زبان او و به قلم او آبیاری شد، اوّلین روزِ بدهکاری اوست و هرگز نمیگوید من و هرگز نمیگوید ما، بلکه میگوید: ﴿هُوَ الأوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ .
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است