- 526
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 6 سوره نساء _ بخش هشتم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 6 سوره نساء _ بخش هشتم"
- اصول و قواعد حاکم بر دعوت رسول اکرم(ص)؛
- نرمش و عدم سازش اوصاف ثبوتی و سلبی دعوت انبیاء؛
- تصریح به پلیدی شراب در سوره مبارکه «مائده».
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافاً وَبِدَاراً أَن یَکْبَرُوا وَمَن کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کَانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَکَفَی بِاللّهِ حَسِیباً﴿6﴾
خلاصه تبیین کیفیت دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
چند فصل در ذیل این مقطع خاص مطرح شد یکی از آن فصول، تبیین کیفیت دعوت اسلامی بود که دعوت اسلامی چگونه شروع شد؟
به عرض رسید که مهمترین مشکل مردم آن روز، مخصوصاً حجاز جاهلیت شرک بود و در اثر جاهلیت شرک به رذایل اخلاقی و مانند آن مبتلا بودند و مهمترین فضیلتی که مدینهٴ فاضله را میسازد توحید است. شعار رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آغاز رسالت، یک شعار اقتصادی نبود که عدهای از محرومین و پابرهنهها به دور او جمع بشوند یا شعار طرفداری از امنیت نبود که رنجدیدهها و زجرکشیدهها و مظلومین، دور او جمع بشوند. همه این مسائل را دین در برداشت و دارد؛ اما آن شعار اصلیاش، مسئله توحید بود که همه با او مخالفت کردند؛ هم ظالم با این شعار مخالفت کرد هم مظلوم، هم غنی و هم فقیر، هم رنجکشیده و هم رنجدهنده، زیرا این رسوبات جاهلی و این عقیدهٴ کُهن، در اینها طبیعت ثانیه شد[و] دستبرداشتن از این طبیعت سخت بود. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کار را از ریشه شروع کردند، فرمودند همه مشکلات شما شرک است، باید از شرک نجات پیدا کنید و همه سعادتها در توحید است باید موحّد باشید، این یک مطلب که فصل جدایی است که به دعوت از توحید شروع شد، نه از مسائل اقتصادی یا امنیتی یا سیاسی یا حقوقی و مانند آن، اول از توحید شروع شد.
اصول و قواعد حاکم بر دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
مطلب دوم این بود که چگونه دعوتش را آغاز کرد، چون ثابت شد که هرگز هدف، وسیله را توجیه نمیکند و ممکن نیست از راه فساد به مقصد صالح رسید، لذا حضرت با هیچ گروه و دستهای سازش نکرد، گرچه با همه نرمش نشان داد. نرمش، دأب همه انبیا(علیهم السلام) است؛ اما سازش کردن، از صفات سلبیه همه انبیاست، هیچ پیامبری اهل سازش نبود. فرمود: ﴿لا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ سازش نبود، گرچه نرمش بود یعنی با نرمی دعوت میکرد؛ اما مداهنه بکند، چیزی از هدف بکاهد، چیزی از مقاصد شوم آنها را امضا بکند این نبود.
در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» که جزء سُوَر مکّی است، آنجا هم مشابه سورهٴ «کافرون» آمده است که فرمود حجتی بین ما و شما نیست، آیهٴ پانزده سورهٴ «شوریٰ» این است ﴿فَلِذلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ﴾، این ﴿لَنا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ﴾ یعنی شما در موضعتان و ما در جانب خودمان، هیچ گذشت نمیکنیم که در یک صف بایستیم؛ اما این حرف را در کمال نرمش میگوید، میفرماید: ﴿لاَ حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ﴾ در تعبیرات دیگر آمده است که ﴿إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَی هُدیً أَوْ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ﴾ این در کمال ادب و نرمی حرف زدن است. فرمود بالأخره یا ما گمراهیم یا شما، یا حق با ماست یا حق با شما، حرفِ ما این است که دست از بتها بردارید. این نرمیِ در دعوت است با قاطعیت، ادبِ در دعوت است با حفظ قاطعیت. فرمود یا حق با ماست یا حق با شما ما هستیم و این ادله ﴿إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَی هُدیً أَوْ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ﴾.
نرمش و عدم سازش اوصاف ثبوتی و سلبی دعوت انبیاء
اما به هیچ وجه از خطوط اصلی دین فاصله نگرفتند که مقداری کم بیایند، بنابراین سازش از اوصاف سلبی انبیاست و نرمش، از اوصاف ثبوتی این بزرگواران است. آنگاه دعوتش را با این راه شروع میکند، میفرماید ما اگر بخواهیم زمینهای بسازیم که از او بهره بگیریم باید پاک باشد. این آیه سورهٴ «اعراف» که ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَیَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً﴾ یعنی آیهٴ 58 سورهٴ «اعراف» هم ناظر به همین است که ما بخواهیم از راهِ فاسد به مقصد صالح برسیم، اینچنین نیست؛ سرزمین فاسد هرگز میوهٴ صالح نمیدهد؛ زمینهٴ تباه هرگز هدف صالح را به همراه ندارد: ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ البته این یک امر روشنی است که زمین شورهزار بَر و ثمر ندارد، این احتیاجی به وحی ندارد. قرآن کریم اینگونه از مسائل و معارف را برای بیان زمینههای صالح و طالح ذکر میکند، نه زمینِ صالح و طالح. خب، زمین بد و خوب را همه میدانند که زمین شوره بَر ندارد، این دیگر احتیاجی به قرآن و وحی ندارد. میفرماید زمینهٴ پاک، اهداف پاک دارد، دلهای پاک، کارهای پاک دارد، دلهای آلوده، کارهای آلوده دارد، عقیدهٴ پاک، رفتار پاک دارد، عقیدهٴ ناپاک، رفتار ناپاک دارد ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَیَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً﴾.
سرّ تأکید بر زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا
میبینید در فرهنگ ما، مسئله «زیارت عاشورا» و «زیارت وارث» یک امر رسمی است. به ما گفتند هر روز به یاد شهدا باشید، حالا نه اینکه این روزها که روز فتح خرمشهر است و شرفی به کشور دادند این عزیزان که با انبیا محشورند، به یاد اینها باشید [بلکه] هر روز به یاد اینها باشید؛ صبح، شام اینچنین نباشد که حالا به عنوان گرامیداشت ظاهری، سالی یکبار نام اینها را ببرید نه، به ما گفتند «زیارت وارث» را هر روز بخوانید، «زیارت عاشورا» را هر روز بخوانید. در این «زیارت وارث» ما به شهدا چه چیزی میگوییم? میگوییم: «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ» شما پاکاید و کشوری که ابدان شما را در برگرفت، آن کشور پاک است. سرزمینی که در آن سرزمین، شهید بیارمد طیّب است «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ» صغرای قیاس در «زیارت وارث» است، کبرای قیاس در سورهٴ «اعراف» که ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ ؛ سرزمین پاک، میوه میدهد، میوهٴ سرزمین پاک عقاید خوب، اخلاق خوب، مردان خوب، زنان خوب و کودکان خوب و فرهنگ خوب و مانند آن است که این سرزمین، پاک شده است به وسیلهٴ خونهای شهدا «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ».
دو قسم اشاره شده در چگونگی دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
خب، چگونه دعوت شروع شده است بحث است پس معلوم شد که از کجا شروع کرده؟ از توحید شروع کرده، چگونه شروع کرده? با نرمش؛ بدون سازش شروع کرده. دعوتهایی که آمده دو قِسم است: بخشی در سُوَر مکّی است، بخشی هم در سُوَر مدنی.
بخش اول مضمون وارده در سور مکی
آنچه در سُوَر مکّی است و در اوایل بعثت، نازل شده است و در حال مظلومیت اسلام و مسلمین نازل شد، قرآن کریم راهِ خودش را مشخص کرد. فرمود ما نمیخواهیم با فشار، چیزی را بر شما تحمیل کنیم، دعوتِ ما دعوت حرج و عُسر نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود: ﴿مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِنْ حَرَجٍ﴾ خدا خواست شما را تطهیر بکند، اینکه فرمود: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ﴾ از همین قبیل است. آیهٴ شش سورهٴ «مائده» این است که ﴿ما یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِنْ حَرَجٍ وَلکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ اگر دین، قصد حرج ندارد و اگر دستبرداشتن از همه عادات و رسوم جاهلی یک امر حَرَجی است، بنابراین دین بنایش بر این نبود که دفعتاً همه احکام عوض بشود، چون خودش فرمود من نمیخواهم با حَرج و دشواری، تعالیمم را تلقین کنم در جاهلیت که فرهنگ نبود و هزارها مشکل دیگری به دنبال فقدان فرهنگ بود، بخواهند دفعتاً این مردم را موحّد عالمِ عابد کنند، سخت است. فرمود: ﴿ مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِنْ حَرَجٍ﴾ لذا با این خطّمشی، تعلیماتش را در اوایل بعثت آغاز کرد. سورهٴ «مزمل»، سورهٴ «مدثر»، سورهٴ «علق» اینها جزء عتایق سُوَر است یعنی جزء سُور اولیه است. در این سُور میبینید که خطوط کلی اخلاق، فقه، حقوق و مانند آن مطرح است، نه جزئیات و مسائلی مطرح است که دور از عدل یا عاطفه نیست؛ دعوت به عدل است، دعوت به پرهیز از گرانفروشی یا کمفروشی یا احتکار است، وفای به عهد است، احترام به پدر و مادر است، احترام به همسایه است، احترام به قرارداد است، احترام متقابل با یکدیگر است، این خطوط کلی را دعوت کرده که هم درکش دشوار نیست هم عملش سخت نیست.
در سورهٴ مبارکهٴ «علق»، خطوط کلی را مثلاً بیان کرده. فرمود: ﴿کَلاَّ إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی ٭ إِنَّ إِلَی رَبِّکَ الرُّجْعَی ٭ أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَی ٭ عَبْداً إِذَا صَلَّی ٭ أَرَأَیْتَ إِن کَانَ عَلَی الْهُدَی ٭ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَی﴾ این خطوط کلی عبادت و تقوا را طرح کرده است، چه اینکه در سورهٴ «شمس» فرمود: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ که این درکش هم سخت نیست و عملش هم دشوار نیست.
در سورهٴ مبارکهٴ «مزمل» و «مدثر» که «مدثر» بعد از «مزمل» نازل شده است، همین دعوتهای اوّلیه را دستور داد به مردم ابلاغ بکند. در سورهٴ مبارکهٴ «مزمل» اینچنین فرمود: ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾ هَجر جمیل این است که حرفها را گوش بده، نرنج و قهر نکن ولی فاصله بگیر؛ از فهمِ اینها فاصله بگیر، از خُلق و خوی اینها فاصله بگیر ولی از اینها فاصله نگیر. یک وقت است کسی مسئول تربیت جایی است، همین که چهارتا مشکل دید قهر میکند، این هَجر قبیح است نه هَجر جمیل. فرمود مشکلی را که دیدی از مردم فاصله نگیر، از اندیشهٴ اینها فاصله بگیر نه از خود اینها با اینها؛ نزدیک باش اینها را ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ تعلیمشان کن ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾ نه اینکه فاصله بگیر، منزوی بشوی، اینطور نیست. انزوا، قهر کردن اینها دأب انبیا نیست.
در سورهٴ مبارکهٴ «مدثر» هم فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ٭ قُمْ فَأَنذِرْ﴾ مردم را از آتش بترسان، البته این هنر در اشخاص عادی نیست، حرفِ هر کسی هم در مردم اثر بکند که مردم از آتش بترسند، اینطور نیست و مادامی هم که مردم از آتش نترسند، هرگز مردم اصلاح نخواهند شد. هیچ چیزی نمیتواند مردم را بترساند، مگر ترس از قیامت. چون مردم میدانند طبق برهان عقلی اینچنین است، طبق گفتهٴ خدا اینچنین است که گناه، باطنش آتش است. چه مردم بدانند چه مردم ندانند هر کسی که دست به گناه میزند روزی باید جوابش را بدهد. این مهمترین عامل تعلیم و تربیت است و حقیقت گناه به تعبیر آقایان، سَم است، خب عاقل که دست به سم نمیزند. اگر بر اساس علم و اعتقاد ثابت شد که معاد، حق است، حسابی هست و کتابی هست و هر کاری زنده است و کار، صاحبکار را رها نمیکند، انسان اصلاح میشود. زندان و شلاّق و قانون و اینها یک درصد ضعیفی اثر دارد و این کار هم کارِ هر کسی نیست که بتواند مردم را از جهنم بترساند ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾.
مهمترین رسالت حوزههای علمیه
در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که مهمترین رسالت حوزههای علمیه، همان رسالت انبیاست؛ عالم شدن، مجتهد شدن، حکیم و فیلسوف شدن، مدرّس شدن، مفسّر شدن، مصنّف شدن، مؤلف شدن خیلی سخت نیست. بالأخره انسان سی سال، چهل سال، پنجاه سال، شصت سال زحمت میکشد مجتهدی میشود، مصنّف میشود، مؤلف میشود به جایی میرسد. پنجاه سال زحمت کشیدن سخت نیست؛ اما انسان به جایی برسد که حرفش در دلها اثر کند، مردم را عوض بکند. این کار آسان نیست، با پنجاه سال درس خواندن حاصل نمیشود، این یک جانکندن میخواهد که حرفِ کسی در دیگری اثر بکند و فرمودند رسالت حوزههای علمیه این نیست که فقیه بشوند، مدرّس بشوند، کتاب بنویسند اینها مقدمه کار است. ﴿لَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾ که وسیله است ﴿وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا﴾ فِقاهت، تازه مقدمه است. ما اگر توانستیم رسالتمان را انجام بدهیم، اکثری مردم و مسئولین اصلاح خواهند شد چه مسئولین و چه مردم را حوزه باید اصلاح بکند یعنی عالِم دین، باید اصلاح بکند ﴿لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا﴾. این ﴿وَلِیُنذِرُوا﴾ نه به معنای «لیخبروا» است و نه به معنای «لیبلّغوا» این تبلیغ و سخنرانی و کتاب نوشتن، اینها سخت نیست، با بیست سال زحمت یا سی سال زحمت یا چهل سال زحمت حاصل میشود. خیلیها هستند که از شصت سال قبل آمدند حوزه یا چهل سال قبل آمدند حوزه؛ عالماند، مجتهدند، حکیماند، فیلسوفاند، مدرّساند، همین که میبینید در حوزه الحمدلله هست؛ اما اگر کسی بخواهد حرفش آدم را عوض بکند، جوهر آدم را تکان بدهد آن کم است، که آدم را از جهنم بترساند یعنی به آدم بفهماند دست به گناه نزن! این گناه تو را رها نمیکند، این گناه که تنها اختصاصی به مال یتیم نیست که ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ هر گناهی همینطور است.
فرمود: ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾ ؛ مردم را از آتش بترسان، بعد به علما هم فرمود بروید حوزههای علمیه، کار پیغمبران را بکنید ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا﴾ اگر ما توانستیم ﴿لِیُنذِرُوا﴾ باشیم، مردم هم نظیر امت صدر اسلام آنچنان خواهند بود.
بیان خطوط کلی، مرحله اول دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
به هر تقدیر، در اوایل بعثت سخن از انذار بود، خطوط کلی بود. بعد از جریان مزمل و مدّثر و امثال ذلک، نوبت میرسد به سورهٴ «فصلت»، در آیهٴ ششم و هفتم فرمود: ﴿إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ ٭ الَّذِینَ لاَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ﴾ این زکاتی که در سورهٴ «فصلت» آمده، زکات فقهی که نیست. زکات فقهی، در مدینه واجب شده و این «فصلت» در مکه آمده. این همان یا به معنی تزکیه روح است یا زکات مستحبّی است یعنی کسی که مقدورش است دیگران را دریابد، از این انفاق و زکات غفلت نکند.
در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» خطوط کلی را بیان کرده، مثلاً واجبات اوّلیه را ذکر کرده، محرّمات اوّلیه را ذکر کرده یعنی محرّماتی را که عقل در درکش عاجز نیست. با این خطوط کلی، مدتها مکه را تأمین کرد: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَلاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُم مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ﴾؛ فرمود مشرک نباشید، به پدر و مادر احترام کنید، بچهها را نکُشید؛ نه برای گرسنگی نه برای ننگ و عار، دخترها را نکشید؛ نه برای گرسنگی پسر و دختر را نکُشید، نه برای قربانی کردن بتها، پسرکُشی یا دخترکُشی نکنید. بعد فرمود به پدر و مادر احترام بکنید ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾ نفرمود چه چیزی فحشاست? فرمود دنبال کارهای بد نروید، این را عقل میپسندند. بعداً دست گذاشت فرمود فلان کار بد است، فلان کار بد است، فلان کار بد است، فلان کار بد است. اول نفرمود مِیگُساری نکنید، [بلکه] اول فرمود دنبال فواحش نروید، بعد فرمود مِیگُساری فحشاست، اول که نفرمود مِی نخورید. یکی از راههای تجاری آنها همین مِیگساری و مِیفروشی و مِیسازی و امثال ذلک بود. اول فرمود از فواحش بپرهیزید چه ظاهر، چه باطن ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾؛ مظلومی را نکُشید، آدمکُشی نداشته باشید ﴿ذلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ در اینگونه از موارد ﴿لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ ، ﴿لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ اینها کمتر است، ﴿لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ است که اینها را به اصل عقل و تفکّر وامیدارد ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ﴾ یتیم بیسرپرست را تحمیل نکنید، به مالش تعدّی نکنید ﴿ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ﴾ در خرید و فروش به مقدار قِسط و عدل تهیه کنید، به مقدار قِسط و عدل بپردازید و مانند آن، این خطوط کلی را در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بیان کرد.
بیان ضمنی پلیدی شراب در مرحلهٴ اول
بعد کمکم جریان شراب را مطرح کرد. اول درباره شراب فرمود: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾ کارهایی که زشت است آنها را انجام ندهید، بعد طور ضمنی اشاره کرد که از اِثم و گناه بپرهیزید، آنگاه فرمود مِیگساری اثم دارد، گرچه فایده هم دارد ولی گناه دارد و گناهش بیشتر از فایدهٴ اوست. بعد صریحاً فرمود اصلاً این پلید است، ببینید در چهار مقطع، درباره مِیگساری آیات تدریجی نازل کرده است تا هیچ بهانهای نداشته باشند آنها.
در همین قسمت فرمود: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ﴾ از فحشا و گناه بپرهیزید. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود مِیگساری گناه است، گرچه فایده هم دارد؛ اما اینکه فرمود فایده دارد برای اینکه اینها یکجا نرنجند.
آیهٴ 219 سورهٴ «بقره» این است که ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ﴾ فرمود اینکه ما گفتیم از گناه بپرهیزید، از فواحش بپرهیزید، اینها کم و بیش سؤال میکنند که مِیگساری چطور؟ فرمود: ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهَا إِثْمٌ کَبِیرٌ﴾ اما فرمود: ﴿وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾، ﴿وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ یعنی بالأخره عدهای از این راه درآمدی دارند، این را هم ذکر کرده ﴿وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ ولی ﴿وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا﴾ این منفعت را منفعت تجاری و مادی باید گرفت، نه منفعت معنوی.
تصریح به پلیدی شراب در سورهٴ «مائده»
آنگاه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» به صورت روشن، جریان شُرب خَمر را فرمود: ﴿فَاجْتَنِبُوهُ﴾ برای اینکه این رِجس است و پلید است و کاملاً از او بپرهیزید. آیه 90 و 91 سورهٴ «مائده» این است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾ پلید است، اصلاً ﴿لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ٭ إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾ خب، بین آن تعبیر که ﴿فِیهَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ با اینکه این رِجس است ﴿مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ﴾ است و جز فحشا و چیز دیگر، چیزی نیست و مایهٴ فساد و تباهی جامعه است، خیلی فرق است.
تقریظی بر چرایی نزول تدریجی قرآن
از اینجا معلوم میشود که چرا قرآن، یکجا نازل نشد. قرآن که نظیر زبور داود مجموعه کتاب اخلاق نیست. اگر مجموعهٴ دستورات اخلاقی و پند و نصیحت و امثال ذلک میبود، مجموعهٴ این قرآن اگر یکجا نازل میشد، مشکلی نداشت. ولی کتابی است احکام فراوانی دارد از عبادات شروع کرده، محرّماتی دارد، از مناهی شروع کرده، جنگ و صلحی دارد، مسائل مالی دارد و مانند آن. اگر دفعتاً قرآن یکجا نازل میشد و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم برابر آیه سورهٴ «نحل» مبیّن آیات بود که ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ آنوقت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم، همه این احکام و حِکَم را برای مردم دفعتاً بیان میکرد، چه کسی قبول میکرد، چون دفعتاً کلّ امور باید برگردد. لذا فرمود ما تدریجاً این کتاب را فرستادیم ﴿لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ﴾ ما اگر یکجا این کتاب را با همه احکام و مقرّراتش نازل میکردیم که مردم، تحمل نمیکردند. ما آیاتش را به تدریج نازل کردیم تو هم به تدریج گفتی، اولاً چیزهای عقلپسند را گفتیم که تعبّدی محض نباشد (یک)، آنها را هم در حدّ اجمال گفتیم نه در حدّ تفصیل (دو)، خطوط کلی فقه و عبادات و اخلاق را مشخص کردیم، جزئیات را در مدینه بیان کردیم (سه)، دیگر آنها نمیتوانند بگویند قرآن، چرا یکجا نازل نشده، فرمود این اعتراضشان دیگر وارد نیست.
پاسخ قرآن بر چرایی عدم نزول دفعی قرآن
این اعتراض، بخشی در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» هست و بخشی در سورهٴ «اسراء». در آیات 105 و 106 سورهٴ «اسراء» این است ﴿وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ﴾؛ به تدریج ﴿وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً﴾ آنگاه اینها اعترضشان این است که چرا قرآن دفعتاً واحده نازل نشد، آیهٴ 32 سورهٴ «فرقان» این است که ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً﴾ خب، یکجا نازل بشود. خب، یکجا نازل بشود باید همه اوضاع اقتصادی و غیراقتصادی عوض بشود شدنی است? میپذیرند? کسی که از راه خَمر، خرید و فروش میکند، کسی که از راه برده خرید و فروش میکند، کسی که مبتلا به فواحش است و کسی که از راه غارتگری و کسی که از راه و دهها معاصی دیگر، آن وقت این مردم با آن خوی جاهلی و فقرِ فرهنگ، دفعتاً اینها را میشود عوض کرد? فرمود این چه توقّعی است? اینها میگویند: ﴿لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً﴾ ؛ ما به تدریج میگوییم، ما به تدریج گفتیم اینها به زحمت افتادند، اگر دفعتاً میگفتیم چه میشد?
در مسئله ارث هم اینچنین است؛ اول فرمود مهاجر و انصار با هم برادرند و از یکدیگر ارث میبرند، بعد آیه سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» نازل شد که ﴿وأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ﴾ آیه شش سورهٴ «احزاب» این است که ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ﴾ که دیگر ارث، در بین طبقات سهگانه توزیع شده است، نه بین مهاجر و انصار و مانند آن.
تدریجی بودن اصل دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
بنابراین اصلِ دعوت، تدریج است (یک) و تدریج بودنش هم به این است که در سُور مکّی، خطوط کلی عقاید و اخلاق و فقه و حدود مطرح است (دو) و آن مسائل جزیی را به مدینه واگذار کردند (سه)، آنهایی هم که در مکه آمدند، چیزهایی است که یا عقل به خوبی میفهمد یا از عواطف، دور نیست (چهار).
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- اصول و قواعد حاکم بر دعوت رسول اکرم(ص)؛
- نرمش و عدم سازش اوصاف ثبوتی و سلبی دعوت انبیاء؛
- تصریح به پلیدی شراب در سوره مبارکه «مائده».
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافاً وَبِدَاراً أَن یَکْبَرُوا وَمَن کَانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کَانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَکَفَی بِاللّهِ حَسِیباً﴿6﴾
خلاصه تبیین کیفیت دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
چند فصل در ذیل این مقطع خاص مطرح شد یکی از آن فصول، تبیین کیفیت دعوت اسلامی بود که دعوت اسلامی چگونه شروع شد؟
به عرض رسید که مهمترین مشکل مردم آن روز، مخصوصاً حجاز جاهلیت شرک بود و در اثر جاهلیت شرک به رذایل اخلاقی و مانند آن مبتلا بودند و مهمترین فضیلتی که مدینهٴ فاضله را میسازد توحید است. شعار رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آغاز رسالت، یک شعار اقتصادی نبود که عدهای از محرومین و پابرهنهها به دور او جمع بشوند یا شعار طرفداری از امنیت نبود که رنجدیدهها و زجرکشیدهها و مظلومین، دور او جمع بشوند. همه این مسائل را دین در برداشت و دارد؛ اما آن شعار اصلیاش، مسئله توحید بود که همه با او مخالفت کردند؛ هم ظالم با این شعار مخالفت کرد هم مظلوم، هم غنی و هم فقیر، هم رنجکشیده و هم رنجدهنده، زیرا این رسوبات جاهلی و این عقیدهٴ کُهن، در اینها طبیعت ثانیه شد[و] دستبرداشتن از این طبیعت سخت بود. وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کار را از ریشه شروع کردند، فرمودند همه مشکلات شما شرک است، باید از شرک نجات پیدا کنید و همه سعادتها در توحید است باید موحّد باشید، این یک مطلب که فصل جدایی است که به دعوت از توحید شروع شد، نه از مسائل اقتصادی یا امنیتی یا سیاسی یا حقوقی و مانند آن، اول از توحید شروع شد.
اصول و قواعد حاکم بر دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
مطلب دوم این بود که چگونه دعوتش را آغاز کرد، چون ثابت شد که هرگز هدف، وسیله را توجیه نمیکند و ممکن نیست از راه فساد به مقصد صالح رسید، لذا حضرت با هیچ گروه و دستهای سازش نکرد، گرچه با همه نرمش نشان داد. نرمش، دأب همه انبیا(علیهم السلام) است؛ اما سازش کردن، از صفات سلبیه همه انبیاست، هیچ پیامبری اهل سازش نبود. فرمود: ﴿لا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ وَلاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدتُّمْ ٭ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ٭ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ سازش نبود، گرچه نرمش بود یعنی با نرمی دعوت میکرد؛ اما مداهنه بکند، چیزی از هدف بکاهد، چیزی از مقاصد شوم آنها را امضا بکند این نبود.
در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» که جزء سُوَر مکّی است، آنجا هم مشابه سورهٴ «کافرون» آمده است که فرمود حجتی بین ما و شما نیست، آیهٴ پانزده سورهٴ «شوریٰ» این است ﴿فَلِذلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ﴾، این ﴿لَنا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ﴾ یعنی شما در موضعتان و ما در جانب خودمان، هیچ گذشت نمیکنیم که در یک صف بایستیم؛ اما این حرف را در کمال نرمش میگوید، میفرماید: ﴿لاَ حُجَّةَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ﴾ در تعبیرات دیگر آمده است که ﴿إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَی هُدیً أَوْ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ﴾ این در کمال ادب و نرمی حرف زدن است. فرمود بالأخره یا ما گمراهیم یا شما، یا حق با ماست یا حق با شما، حرفِ ما این است که دست از بتها بردارید. این نرمیِ در دعوت است با قاطعیت، ادبِ در دعوت است با حفظ قاطعیت. فرمود یا حق با ماست یا حق با شما ما هستیم و این ادله ﴿إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَی هُدیً أَوْ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ﴾.
نرمش و عدم سازش اوصاف ثبوتی و سلبی دعوت انبیاء
اما به هیچ وجه از خطوط اصلی دین فاصله نگرفتند که مقداری کم بیایند، بنابراین سازش از اوصاف سلبی انبیاست و نرمش، از اوصاف ثبوتی این بزرگواران است. آنگاه دعوتش را با این راه شروع میکند، میفرماید ما اگر بخواهیم زمینهای بسازیم که از او بهره بگیریم باید پاک باشد. این آیه سورهٴ «اعراف» که ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَیَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً﴾ یعنی آیهٴ 58 سورهٴ «اعراف» هم ناظر به همین است که ما بخواهیم از راهِ فاسد به مقصد صالح برسیم، اینچنین نیست؛ سرزمین فاسد هرگز میوهٴ صالح نمیدهد؛ زمینهٴ تباه هرگز هدف صالح را به همراه ندارد: ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ البته این یک امر روشنی است که زمین شورهزار بَر و ثمر ندارد، این احتیاجی به وحی ندارد. قرآن کریم اینگونه از مسائل و معارف را برای بیان زمینههای صالح و طالح ذکر میکند، نه زمینِ صالح و طالح. خب، زمین بد و خوب را همه میدانند که زمین شوره بَر ندارد، این دیگر احتیاجی به قرآن و وحی ندارد. میفرماید زمینهٴ پاک، اهداف پاک دارد، دلهای پاک، کارهای پاک دارد، دلهای آلوده، کارهای آلوده دارد، عقیدهٴ پاک، رفتار پاک دارد، عقیدهٴ ناپاک، رفتار ناپاک دارد ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَیَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً﴾.
سرّ تأکید بر زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا
میبینید در فرهنگ ما، مسئله «زیارت عاشورا» و «زیارت وارث» یک امر رسمی است. به ما گفتند هر روز به یاد شهدا باشید، حالا نه اینکه این روزها که روز فتح خرمشهر است و شرفی به کشور دادند این عزیزان که با انبیا محشورند، به یاد اینها باشید [بلکه] هر روز به یاد اینها باشید؛ صبح، شام اینچنین نباشد که حالا به عنوان گرامیداشت ظاهری، سالی یکبار نام اینها را ببرید نه، به ما گفتند «زیارت وارث» را هر روز بخوانید، «زیارت عاشورا» را هر روز بخوانید. در این «زیارت وارث» ما به شهدا چه چیزی میگوییم? میگوییم: «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ» شما پاکاید و کشوری که ابدان شما را در برگرفت، آن کشور پاک است. سرزمینی که در آن سرزمین، شهید بیارمد طیّب است «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ» صغرای قیاس در «زیارت وارث» است، کبرای قیاس در سورهٴ «اعراف» که ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ ؛ سرزمین پاک، میوه میدهد، میوهٴ سرزمین پاک عقاید خوب، اخلاق خوب، مردان خوب، زنان خوب و کودکان خوب و فرهنگ خوب و مانند آن است که این سرزمین، پاک شده است به وسیلهٴ خونهای شهدا «طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ».
دو قسم اشاره شده در چگونگی دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
خب، چگونه دعوت شروع شده است بحث است پس معلوم شد که از کجا شروع کرده؟ از توحید شروع کرده، چگونه شروع کرده? با نرمش؛ بدون سازش شروع کرده. دعوتهایی که آمده دو قِسم است: بخشی در سُوَر مکّی است، بخشی هم در سُوَر مدنی.
بخش اول مضمون وارده در سور مکی
آنچه در سُوَر مکّی است و در اوایل بعثت، نازل شده است و در حال مظلومیت اسلام و مسلمین نازل شد، قرآن کریم راهِ خودش را مشخص کرد. فرمود ما نمیخواهیم با فشار، چیزی را بر شما تحمیل کنیم، دعوتِ ما دعوت حرج و عُسر نیست. در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» فرمود: ﴿مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِنْ حَرَجٍ﴾ خدا خواست شما را تطهیر بکند، اینکه فرمود: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ﴾ از همین قبیل است. آیهٴ شش سورهٴ «مائده» این است که ﴿ما یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِنْ حَرَجٍ وَلکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾ اگر دین، قصد حرج ندارد و اگر دستبرداشتن از همه عادات و رسوم جاهلی یک امر حَرَجی است، بنابراین دین بنایش بر این نبود که دفعتاً همه احکام عوض بشود، چون خودش فرمود من نمیخواهم با حَرج و دشواری، تعالیمم را تلقین کنم در جاهلیت که فرهنگ نبود و هزارها مشکل دیگری به دنبال فقدان فرهنگ بود، بخواهند دفعتاً این مردم را موحّد عالمِ عابد کنند، سخت است. فرمود: ﴿ مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِنْ حَرَجٍ﴾ لذا با این خطّمشی، تعلیماتش را در اوایل بعثت آغاز کرد. سورهٴ «مزمل»، سورهٴ «مدثر»، سورهٴ «علق» اینها جزء عتایق سُوَر است یعنی جزء سُور اولیه است. در این سُور میبینید که خطوط کلی اخلاق، فقه، حقوق و مانند آن مطرح است، نه جزئیات و مسائلی مطرح است که دور از عدل یا عاطفه نیست؛ دعوت به عدل است، دعوت به پرهیز از گرانفروشی یا کمفروشی یا احتکار است، وفای به عهد است، احترام به پدر و مادر است، احترام به همسایه است، احترام به قرارداد است، احترام متقابل با یکدیگر است، این خطوط کلی را دعوت کرده که هم درکش دشوار نیست هم عملش سخت نیست.
در سورهٴ مبارکهٴ «علق»، خطوط کلی را مثلاً بیان کرده. فرمود: ﴿کَلاَّ إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَی ٭ أَن رَآهُ اسْتَغْنَی ٭ إِنَّ إِلَی رَبِّکَ الرُّجْعَی ٭ أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَی ٭ عَبْداً إِذَا صَلَّی ٭ أَرَأَیْتَ إِن کَانَ عَلَی الْهُدَی ٭ أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَی﴾ این خطوط کلی عبادت و تقوا را طرح کرده است، چه اینکه در سورهٴ «شمس» فرمود: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ که این درکش هم سخت نیست و عملش هم دشوار نیست.
در سورهٴ مبارکهٴ «مزمل» و «مدثر» که «مدثر» بعد از «مزمل» نازل شده است، همین دعوتهای اوّلیه را دستور داد به مردم ابلاغ بکند. در سورهٴ مبارکهٴ «مزمل» اینچنین فرمود: ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾ هَجر جمیل این است که حرفها را گوش بده، نرنج و قهر نکن ولی فاصله بگیر؛ از فهمِ اینها فاصله بگیر، از خُلق و خوی اینها فاصله بگیر ولی از اینها فاصله نگیر. یک وقت است کسی مسئول تربیت جایی است، همین که چهارتا مشکل دید قهر میکند، این هَجر قبیح است نه هَجر جمیل. فرمود مشکلی را که دیدی از مردم فاصله نگیر، از اندیشهٴ اینها فاصله بگیر نه از خود اینها با اینها؛ نزدیک باش اینها را ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ﴾ تعلیمشان کن ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً﴾ نه اینکه فاصله بگیر، منزوی بشوی، اینطور نیست. انزوا، قهر کردن اینها دأب انبیا نیست.
در سورهٴ مبارکهٴ «مدثر» هم فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ٭ قُمْ فَأَنذِرْ﴾ مردم را از آتش بترسان، البته این هنر در اشخاص عادی نیست، حرفِ هر کسی هم در مردم اثر بکند که مردم از آتش بترسند، اینطور نیست و مادامی هم که مردم از آتش نترسند، هرگز مردم اصلاح نخواهند شد. هیچ چیزی نمیتواند مردم را بترساند، مگر ترس از قیامت. چون مردم میدانند طبق برهان عقلی اینچنین است، طبق گفتهٴ خدا اینچنین است که گناه، باطنش آتش است. چه مردم بدانند چه مردم ندانند هر کسی که دست به گناه میزند روزی باید جوابش را بدهد. این مهمترین عامل تعلیم و تربیت است و حقیقت گناه به تعبیر آقایان، سَم است، خب عاقل که دست به سم نمیزند. اگر بر اساس علم و اعتقاد ثابت شد که معاد، حق است، حسابی هست و کتابی هست و هر کاری زنده است و کار، صاحبکار را رها نمیکند، انسان اصلاح میشود. زندان و شلاّق و قانون و اینها یک درصد ضعیفی اثر دارد و این کار هم کارِ هر کسی نیست که بتواند مردم را از جهنم بترساند ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾.
مهمترین رسالت حوزههای علمیه
در بحثهای قبل هم ملاحظه فرمودید که مهمترین رسالت حوزههای علمیه، همان رسالت انبیاست؛ عالم شدن، مجتهد شدن، حکیم و فیلسوف شدن، مدرّس شدن، مفسّر شدن، مصنّف شدن، مؤلف شدن خیلی سخت نیست. بالأخره انسان سی سال، چهل سال، پنجاه سال، شصت سال زحمت میکشد مجتهدی میشود، مصنّف میشود، مؤلف میشود به جایی میرسد. پنجاه سال زحمت کشیدن سخت نیست؛ اما انسان به جایی برسد که حرفش در دلها اثر کند، مردم را عوض بکند. این کار آسان نیست، با پنجاه سال درس خواندن حاصل نمیشود، این یک جانکندن میخواهد که حرفِ کسی در دیگری اثر بکند و فرمودند رسالت حوزههای علمیه این نیست که فقیه بشوند، مدرّس بشوند، کتاب بنویسند اینها مقدمه کار است. ﴿لَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾ که وسیله است ﴿وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا﴾ فِقاهت، تازه مقدمه است. ما اگر توانستیم رسالتمان را انجام بدهیم، اکثری مردم و مسئولین اصلاح خواهند شد چه مسئولین و چه مردم را حوزه باید اصلاح بکند یعنی عالِم دین، باید اصلاح بکند ﴿لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا﴾. این ﴿وَلِیُنذِرُوا﴾ نه به معنای «لیخبروا» است و نه به معنای «لیبلّغوا» این تبلیغ و سخنرانی و کتاب نوشتن، اینها سخت نیست، با بیست سال زحمت یا سی سال زحمت یا چهل سال زحمت حاصل میشود. خیلیها هستند که از شصت سال قبل آمدند حوزه یا چهل سال قبل آمدند حوزه؛ عالماند، مجتهدند، حکیماند، فیلسوفاند، مدرّساند، همین که میبینید در حوزه الحمدلله هست؛ اما اگر کسی بخواهد حرفش آدم را عوض بکند، جوهر آدم را تکان بدهد آن کم است، که آدم را از جهنم بترساند یعنی به آدم بفهماند دست به گناه نزن! این گناه تو را رها نمیکند، این گناه که تنها اختصاصی به مال یتیم نیست که ﴿الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ هر گناهی همینطور است.
فرمود: ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾ ؛ مردم را از آتش بترسان، بعد به علما هم فرمود بروید حوزههای علمیه، کار پیغمبران را بکنید ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا﴾ اگر ما توانستیم ﴿لِیُنذِرُوا﴾ باشیم، مردم هم نظیر امت صدر اسلام آنچنان خواهند بود.
بیان خطوط کلی، مرحله اول دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
به هر تقدیر، در اوایل بعثت سخن از انذار بود، خطوط کلی بود. بعد از جریان مزمل و مدّثر و امثال ذلک، نوبت میرسد به سورهٴ «فصلت»، در آیهٴ ششم و هفتم فرمود: ﴿إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ ٭ الَّذِینَ لاَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ﴾ این زکاتی که در سورهٴ «فصلت» آمده، زکات فقهی که نیست. زکات فقهی، در مدینه واجب شده و این «فصلت» در مکه آمده. این همان یا به معنی تزکیه روح است یا زکات مستحبّی است یعنی کسی که مقدورش است دیگران را دریابد، از این انفاق و زکات غفلت نکند.
در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» خطوط کلی را بیان کرده، مثلاً واجبات اوّلیه را ذکر کرده، محرّمات اوّلیه را ذکر کرده یعنی محرّماتی را که عقل در درکش عاجز نیست. با این خطوط کلی، مدتها مکه را تأمین کرد: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَلاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُم مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ﴾؛ فرمود مشرک نباشید، به پدر و مادر احترام کنید، بچهها را نکُشید؛ نه برای گرسنگی نه برای ننگ و عار، دخترها را نکشید؛ نه برای گرسنگی پسر و دختر را نکُشید، نه برای قربانی کردن بتها، پسرکُشی یا دخترکُشی نکنید. بعد فرمود به پدر و مادر احترام بکنید ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾ نفرمود چه چیزی فحشاست? فرمود دنبال کارهای بد نروید، این را عقل میپسندند. بعداً دست گذاشت فرمود فلان کار بد است، فلان کار بد است، فلان کار بد است، فلان کار بد است. اول نفرمود مِیگُساری نکنید، [بلکه] اول فرمود دنبال فواحش نروید، بعد فرمود مِیگُساری فحشاست، اول که نفرمود مِی نخورید. یکی از راههای تجاری آنها همین مِیگساری و مِیفروشی و مِیسازی و امثال ذلک بود. اول فرمود از فواحش بپرهیزید چه ظاهر، چه باطن ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ﴾؛ مظلومی را نکُشید، آدمکُشی نداشته باشید ﴿ذلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ در اینگونه از موارد ﴿لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ ، ﴿لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ اینها کمتر است، ﴿لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ است که اینها را به اصل عقل و تفکّر وامیدارد ﴿وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ﴾ یتیم بیسرپرست را تحمیل نکنید، به مالش تعدّی نکنید ﴿ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ﴾ در خرید و فروش به مقدار قِسط و عدل تهیه کنید، به مقدار قِسط و عدل بپردازید و مانند آن، این خطوط کلی را در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» بیان کرد.
بیان ضمنی پلیدی شراب در مرحلهٴ اول
بعد کمکم جریان شراب را مطرح کرد. اول درباره شراب فرمود: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ﴾ کارهایی که زشت است آنها را انجام ندهید، بعد طور ضمنی اشاره کرد که از اِثم و گناه بپرهیزید، آنگاه فرمود مِیگساری اثم دارد، گرچه فایده هم دارد ولی گناه دارد و گناهش بیشتر از فایدهٴ اوست. بعد صریحاً فرمود اصلاً این پلید است، ببینید در چهار مقطع، درباره مِیگساری آیات تدریجی نازل کرده است تا هیچ بهانهای نداشته باشند آنها.
در همین قسمت فرمود: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ﴾ از فحشا و گناه بپرهیزید. در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود مِیگساری گناه است، گرچه فایده هم دارد؛ اما اینکه فرمود فایده دارد برای اینکه اینها یکجا نرنجند.
آیهٴ 219 سورهٴ «بقره» این است که ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ﴾ فرمود اینکه ما گفتیم از گناه بپرهیزید، از فواحش بپرهیزید، اینها کم و بیش سؤال میکنند که مِیگساری چطور؟ فرمود: ﴿یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهَا إِثْمٌ کَبِیرٌ﴾ اما فرمود: ﴿وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾، ﴿وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ یعنی بالأخره عدهای از این راه درآمدی دارند، این را هم ذکر کرده ﴿وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ ولی ﴿وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا﴾ این منفعت را منفعت تجاری و مادی باید گرفت، نه منفعت معنوی.
تصریح به پلیدی شراب در سورهٴ «مائده»
آنگاه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» به صورت روشن، جریان شُرب خَمر را فرمود: ﴿فَاجْتَنِبُوهُ﴾ برای اینکه این رِجس است و پلید است و کاملاً از او بپرهیزید. آیه 90 و 91 سورهٴ «مائده» این است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾ پلید است، اصلاً ﴿لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ٭ إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾ خب، بین آن تعبیر که ﴿فِیهَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ با اینکه این رِجس است ﴿مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ﴾ است و جز فحشا و چیز دیگر، چیزی نیست و مایهٴ فساد و تباهی جامعه است، خیلی فرق است.
تقریظی بر چرایی نزول تدریجی قرآن
از اینجا معلوم میشود که چرا قرآن، یکجا نازل نشد. قرآن که نظیر زبور داود مجموعه کتاب اخلاق نیست. اگر مجموعهٴ دستورات اخلاقی و پند و نصیحت و امثال ذلک میبود، مجموعهٴ این قرآن اگر یکجا نازل میشد، مشکلی نداشت. ولی کتابی است احکام فراوانی دارد از عبادات شروع کرده، محرّماتی دارد، از مناهی شروع کرده، جنگ و صلحی دارد، مسائل مالی دارد و مانند آن. اگر دفعتاً قرآن یکجا نازل میشد و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم برابر آیه سورهٴ «نحل» مبیّن آیات بود که ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ آنوقت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم، همه این احکام و حِکَم را برای مردم دفعتاً بیان میکرد، چه کسی قبول میکرد، چون دفعتاً کلّ امور باید برگردد. لذا فرمود ما تدریجاً این کتاب را فرستادیم ﴿لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ﴾ ما اگر یکجا این کتاب را با همه احکام و مقرّراتش نازل میکردیم که مردم، تحمل نمیکردند. ما آیاتش را به تدریج نازل کردیم تو هم به تدریج گفتی، اولاً چیزهای عقلپسند را گفتیم که تعبّدی محض نباشد (یک)، آنها را هم در حدّ اجمال گفتیم نه در حدّ تفصیل (دو)، خطوط کلی فقه و عبادات و اخلاق را مشخص کردیم، جزئیات را در مدینه بیان کردیم (سه)، دیگر آنها نمیتوانند بگویند قرآن، چرا یکجا نازل نشده، فرمود این اعتراضشان دیگر وارد نیست.
پاسخ قرآن بر چرایی عدم نزول دفعی قرآن
این اعتراض، بخشی در سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» هست و بخشی در سورهٴ «اسراء». در آیات 105 و 106 سورهٴ «اسراء» این است ﴿وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ﴾؛ به تدریج ﴿وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً﴾ آنگاه اینها اعترضشان این است که چرا قرآن دفعتاً واحده نازل نشد، آیهٴ 32 سورهٴ «فرقان» این است که ﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً﴾ خب، یکجا نازل بشود. خب، یکجا نازل بشود باید همه اوضاع اقتصادی و غیراقتصادی عوض بشود شدنی است? میپذیرند? کسی که از راه خَمر، خرید و فروش میکند، کسی که از راه برده خرید و فروش میکند، کسی که مبتلا به فواحش است و کسی که از راه غارتگری و کسی که از راه و دهها معاصی دیگر، آن وقت این مردم با آن خوی جاهلی و فقرِ فرهنگ، دفعتاً اینها را میشود عوض کرد? فرمود این چه توقّعی است? اینها میگویند: ﴿لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً﴾ ؛ ما به تدریج میگوییم، ما به تدریج گفتیم اینها به زحمت افتادند، اگر دفعتاً میگفتیم چه میشد?
در مسئله ارث هم اینچنین است؛ اول فرمود مهاجر و انصار با هم برادرند و از یکدیگر ارث میبرند، بعد آیه سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» نازل شد که ﴿وأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ﴾ آیه شش سورهٴ «احزاب» این است که ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ﴾ که دیگر ارث، در بین طبقات سهگانه توزیع شده است، نه بین مهاجر و انصار و مانند آن.
تدریجی بودن اصل دعوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)
بنابراین اصلِ دعوت، تدریج است (یک) و تدریج بودنش هم به این است که در سُور مکّی، خطوط کلی عقاید و اخلاق و فقه و حدود مطرح است (دو) و آن مسائل جزیی را به مدینه واگذار کردند (سه)، آنهایی هم که در مکه آمدند، چیزهایی است که یا عقل به خوبی میفهمد یا از عواطف، دور نیست (چهار).
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است