- 1928
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 46 تا 48 سوره هود
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 46 تا 48 سوره هود
- ایمان آورندگان به حضرت نوح (ع)
- نسبت دینی و نسبت خانوادگی
- زندگی دوباره بعد از طوفان نوح (ع)
- سلام و سلامت
- سلام خدا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلا تسئلنِ ما لیس لک به علم انی اعظک ان تکون من الجاهلین ٭ قال رب انی اعوذ بک ان اسئلک ما لیس لی به علم و إلّا تغفرلی و ترحمنی أکن من الخاسرین ٭ قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی أمم ممن معک و امم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب ألیم ٭ تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لا قومک من قبل هذا فاصبر ان العاقبة للمتقین﴾
این بخش پایانی قصه نوح (سلام الله علیه) است آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ هود آمده گرچه بخشهایی از این قصه در سایر سور مطرح است از قرآن کریم برمیآید که وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) در تمام این مدت موفقیتش در این بود که اعضای خانواده خودش فرزندان بلافصل و معالفصل و نوه های او ایمان آوردند که اینها همه ذریه حضرت نوح (سلام الله علیه) بودند برای اینکه ایشان در این مدّت نه قرن و نیم فرزندها و ذریه فراوانی داشت دیگران شاید ایمان نیاورند گرچه از آیهای که قبلاً بحثش گذشت که ﴿قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول و من آمن﴾ که من آمن بر اهل عطف شده است و نشان آن است که اهل غیر از من آمن است من آمن غیر از اهل است اهلش یعنی اعضای خانواده او که صالح بودند نجات پیدا میکردند مومنان هم نجات پیدا کردند لکن آن طوری که از سورهٴ مبارکهٴ صافات برمیآید این است که همه اینها جزء اهل حضرت نوح (سلام الله علیه) بودند در سورهٴ مبارکهٴ صافات آیه 76 و 77 به این صورت است ﴿و لقد نادٰنا نوح فلنعم المجیبون ٭ و نجیناه و اهله من الکرب العظیم ٭ و جعلنا ذریته هم الباقین ٭ و ترکنا علیه فی الآخرین ٭ سلام علی نوح فی العالمین﴾ اینکه فرمود ﴿و نجیناه و أهله من الکرب العظیم﴾ گروه سوم را مستثنا نفرمود و ذکر نفرمود معلوم میشود که آن مَن آمن که در سوره هود هست همان اهل او هستند نه بیگانه چه اینکه در همان سوره صافات فرمود ﴿و جعلنا ذریته هم الباقین﴾ تنها گروهی که روی زمین ماندند ذریه نوح (سلام الله علیه) بودند بقیه هلاک شدند از اینجا شاید بتوان استظهار کرد گرچه تفصیلش مربوط به سوره صافات است میشود استظهار کرد آنهایی که روی زمین ماندند همان فرزندان نوح (سلام الله علیه) هستند لذا در بعضی از کتابهای تفسیری از قدما نوح را آدم اصغر میدانند چه اینکه حضرت آدم را آدم اکبر میدانند یعنی آدم (سلام الله علیه) منشأ نسل کثیر شد تا زمان نوح و نوح (سلام الله علیه) هم منشا نسلهای بعدی است چون به حسب اینکه طوفان عالمی باشد و کل این منطقه را گرفته باشد همه هلاک شدند فقط ذریه نوح ماندند ﴿و جعلنا ذریته هم الباقین﴾ حالا اگر قرینه معتبری دلالت بکند بر این که این ذریه اعم است یا منظور بقای نسبی است نه نفسی راه دیگری است اگر این دوتا راه را از دلیل خارج ما نتوانیم استظهار بکنیم ظاهر این کریمه این است که تنها اعضای خانواده او و فرزندها و نوههای آن حضرت ایمان آوردند و همینها بودند که منشا پیدایش نسلهای بعدی شدند خب ﴿و جعلنا ذریته هم الباقین﴾
سؤال:... جواب: باید در سورهٴ مبارکهٴ صافات ببینیم که در ذیل آن آیات چه روایتی آمده وگرنه در این قسمتها چیزی که دلالت بکند بر اینکه باقی افرادی که ماندهاند غیر از ذریه نوح بودند ظاهراً باید به همان ذیل آیه سورهٴ مبارکهٴ صافات مراجعه بشود
از این آیه سورهٴ مبارکهٴ هود که محل بحث است چنین استظهاری آسان نیست برای اینکه فرمود ﴿قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین﴾ این مربوط به حیوانات ﴿و اهلک﴾ این مربوط به اعضای خانواده شما ﴿و من آمن﴾ معلوم میشود که سرنشینان سفینه نوح غیر از حضرت نوح و غیر از اعضای خانوادهاش آنها که مؤمن و صالح بودند یک گروه دیگری هم به عنوان زن و مرد صالح و مومن هم وجود داشتند اما از آن دو آیه سورهٴ مبارکهٴ صافات برمیآید که آنهایی هم که مؤمن بودند از نوههای حضرت نوح بودند خب کسی که نه قرن و نیم زندگی بکند بالاخره فرزندان فراوانی خواهد داشت.
مطلب بعدی این بود که آنچه که نوح (سلام الله علیه) به عرض ذات اقدس الاه رساند و خطاب عتاب آمیزی هم که از طرف خدای سبحان به نوح (سلام الله علیه) رسید در حد همان محاورهای بود که بین ملائکه و ذات اقدس الاه شد نه بیش از آن یعنی یک سؤال استفهامی بود یک، آمیخته با توقع و انتظار دو، یک آمیختگی محمود و ممدوح بود چون هیچ اعتراضی را در برنداشت سه، قبلش و بعدش محفوف به تسبیح و تکریم و تجلیل خدای سبحان بود چهار، بعدش هم اظهار خضوع و تذلّل بود پنج، همین کارهایی که فرشتگان داشتند حضرت نوح (سلام الله علیه) هم دارد از آن طرف عرض میکند ﴿و انت احکم الحاکمین﴾ من تردیدی ندارم که حکم تو عین عدل است و حق است و صدق، مشکل در اینجا چیست که پسرم نجات پیدا نکرد؟ و از طرفی هم انسان گذشته از مسئولیتی که نسبت به جامعه دارد نسبت به افراد خانوادهاش یک مسئولیت مخصوص دارد چون گذشته از اینکه همه ما موظفیم دیگران را هدایت کنیم امر به معروف کنیم نسبت به اعضای خانواده هم براساس این مسئولیت که ﴿قوا انفسکم و اهلیکم نارا﴾ مسئولیت خاص داریم وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) هم براساس این مسئولیتها نسبت به فرزندش حساس بود که ﴿قوا انفسکم و اهلیکم نارا﴾ البته مستحضرید این روایت هم قبلاً هم خوانده شد در تفسیر شریف نورالثقلین این روایت هست که جریان فرزندی و پدری و برادری و خواهری و امثال ذلک اینها در نشئه دنیاست وگرنه انسان که رحلت کرد خاک میشود دوباره همه از خاک برمیخیزند دیگر زاد و ولدی در کار نیست وقتی همه از خاک برخواستند دیگر کسی پدر دیگری باشد کسی پسر کسی باشد اینطور نیست ﴿فلا انساب بینهم﴾ اگر همه یکسره از خاک خلق میشوند دیگر تولید و توالدی در کار نیست لذا نسب و پیوندی در کار نیست میماند به لحاظ دنیا آن وقت بعضی از اصحاب از وجود مبارک امام (سلام الله علیه) سؤال کردند که اگر در بهشت حزن و اندوه و غمی نیست چگونه پدر در بهشت است پسر در جهنم میسوزد و پدر در بهشت رنج نمیبرد اگر در بهشت هیچ غم و حزنی نیست که بهشتیها میگویند ﴿الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن﴾ حزن و اندوهی در آن عالم نیست لغو و فسادی هم نیست بالاخره خیلیها هستند که این یکی کمیل بن زیاد نخعی است از اصحاب خاص حضرت است آن یکی حارث بن زیاد نخعی لعنة الله علیه است که قاتل بچههای مسلم (سلام الله علیه) است این قدر بینشان فاصله است آن برادر جهنمی این برادر بهشتی یا نوح (سلام الله علیه) بهشتی فرزندش جهنمی بالاخره اینها مشکلات بهشت است چگونه انسان در بهشت لذت میبرد در رفاه است درحالی که پسرش دارد میسوزد یا برادرش در آتش دارد میسوزد پس چرا در بهشت حزن نیست؟ حضرت فرمود آنجا اصلاً یادش نیست پسری داشت و برادری داشت بالقول المطلق وجود مبارک نوح از صحنه ذهن او گرفته میشود که چنین پسری داشت وقتی یادش نباشد غمگین نیست یا کمیل (سلام الله علیه) اصلاً یادش نیست برادری داشت به نام حارث بن زیاد نخعی بنابراین وقتی کسی یادش نباشد اندوهی نیست تمام این خاطرات از ذهن زدوده میشود بعد وارد بهشت میکنند اینطور نیست که با همین سبکهای خاطراتی وارد بهشت بشوند.
سؤال:... جواب: آن مربوط به قیامت است قبل از بهشت است در صحنه حساب و قیامت و امثال ذلک اینچنین است هر کسی گرفتار خودش است ﴿لکل امرئٍ منهم یومئذ شان یغنیه﴾ تا بالاخره معلوم بشود چه کسی مورد عفو قرار میگیرد چه کسی مورد بخشش قرار میگیرد حساب چه کسی تاریک است حساب چه کسی روشن است آنهایی که ﴿خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا﴾ نگراناند آیا مشمول شفاعت میشوند یا نه بخشوده میشوند یا نه کارهایشان مقبول شد یا نه بالاخره نگراناند بعد وقتی که یک مقدار رنج دیدند عذاب چشیدند آنهایی که قابل تطهیر بودند طاهر شدند وقتی میخواهد وارد بهشت بشوند دیگر همان طوری که ﴿و نزعنا ما فی صدورهم من غل﴾ تمام کینهها و اختلافها و عداوتها گرفته میشود بالاخره انسان تا فرشته خوی نشود وارد بهشت نخواهد شد آنجا هم که هست دیگر جا برای نگرانی نیست خاطراتی هم که دارد تعدیل میشود تطهیر میشود وقتی به یاد کسی بود آن یاد گرفته میشود و مانند آن
سؤال:... جواب: آن هم لذت آور است
سؤال:... جواب: بله دیگر چون هنوز حساب رسیده نشد آن روز ﴿لکل امرئٍ منهم یومئذ شان یغنیه﴾ هر کسی، یک زلزله میآید میبینید پدر از پسر غفلت میکند همه دارند فرار میکنند یک انفجار جزئی پیدا میشود، اما آن عذاب آخرت که، این عذابی که بالاخره در تحلیلات دعای کمیل هست مدت کوتاه است اما آن عذاب آخرت که بالاخره عذابی است که خدای سبحان تصییرش کرده تسعیرش کرده «تطول مدته و یدوم مقامه و لا یخفف عن أهله لانه لا یکون الا عن غضبک و انتقامک و سخطک» در آن عذاب خب خیلیها از دیگری غفلت میکنند در یک چنین صحنه.
سؤال:... جواب: بله اما دو روز بعد سه روز بعد که غایله جنگ و نایره جنگ فروکش میکرد بعد به یادش بود بستگانش را میدید نگران بود دیگر وقتی میبیند دارد میسوزد حالا تا چه زمانی دارد میسوزد؟ این نگران است بالاخره دیگر اظهار تأسف میکند افسوس میخورد ولی در بهشت افسوسی هم نیست افسوس و اینها همه مربوط به ساهره قیامت است بعد از اینکه تطهیر شد و حسابها بررسی شد ﴿فریق فی الجنة و فریق فی السّعیر﴾ آن وقت دیگر در صحنه قیامت چیزی نیست.
کارهایی که ذات اقدس الاه میکند از هیچ احدی ساخته نیست این مسئله بردن از خاطرات یک اصلی است برای بهشتیها در روایات توبه هست بالاخره کسی که بد کرده گناهی کرده نسبت به دیگری خیانتی کرده از آن دیگری چه ساخته است حالا بر فرض کسی نسبت به ما بد کرده یا ما نسبت به دیگری بد کردیم از ما یا از دیگری در بخشش چه چیزی ساخته است؟ این مراحل از بشر ساخته است که در صدد انتقام و جبران برنیاییم یک پیش کسی هم نگوییم این دو و نه تنها پیش کسی نگوییم در صدد انتقام هم برنیاییم بلکه مشکلات او را هم برطرف بکنیم هر وقت کاری داشت برایش انجام بدهیم مثل یک دوست این سه اما هرچه ما نسبت به او احسان بکنیم یا او نسبت به ما احسان بکند آن درد درونی ما درمان نخواهد شد برای اینکه ما هر وقت طرف را میبینیم خجل میشویم هرچه او نسبت به ما بیشتر احسان میکند ما شرمنده تریم که ما نسبت به او بد کردیم او این همه محبت دارد میکند و اصلاً به روی خودش نیاورده اگر آن بزرگوار بخواهد این مشکل ما را حل بکند این مشکل نه از دست ما ساخته است حلش نه از دست او ما همیشه شرمندهایم اما ذات اقدس الاه این مشکل را میتواند حل بکند و آن این است که از یاد انسان تائب میبرد که او گناهکار بود لذا در بهشت نگران نیست شرمنده هم نیست اگر کسی بد کرده معصیت کرده بعد توبه کرده مشمول عنایت الاهی شد و وارد بهشت شد یادش نیست که گناه کرده تا خجالت بکشد این اِذهابِ از صحنه دل فقط کار مقلب القلوب است از هیچ کس ساخته نیست یک چنین خدایی است
خب پس این روایت هم از آن غرر روایات ماست که حضرت فرمود نوح (سلام الله علیه) اصلاً یادش نیست که چنین پسری دارد بنابراین دیگر جدایی ندارد غمگین باشد که این کار
سؤال:... جواب: نه آن متاثر نمیشود آن اتمام حجت است در همان بخشهای دیگر آیه همین را نشان میدهد که ﴿فاطَّلع فرآه فی سواء الجحیم﴾ آن جایی است که انسان خوشحال میشود ﴿وانّ الذین أجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون﴾ این یک تشفی است ﴿و یشف صدور قوم مؤمنین﴾ از همین قبیل است اینها میگویند این همه ما تلاش و کوشش کردیم شما را هدایت کنیم شما مرتب هر چه دستتان برآمد نسبت به دین و پیغمبر و امام اهانت کردید فرمود در چنین روزی ﴿الیوم الذین أجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون﴾ از این گروه بله ﴿فاطَّلع فرآه فی سواء الجحیم﴾ یک تشفی است اما آنجا که جای پرده داری است پرده پوشی است راز پوشی است آنجا هرگز خدای سبحان این کار را نمیکند حالا این دو تا سوالی هم که شده در خلال بحث مطرح میشود غرض این است که بهشت یک چنین صحنهای است الان هم اگر کسی با خدای سبحان خوب معامله بکند یک چنین کاری را خدا میکند با او و آنچه که بین نوح (سلام الله علیه) و ذات اقدس الاه تبارک و تعالیٴ گذشت در همان حدّ سؤال و جوابی بود که بین فرشتگان و ذات اقدس الاه گذشت نه چیزی تندتر از آن شما این پنج شش نکتهای که مربوط به کیفیت سؤال ملائکه بود ﴿أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک﴾ که قبلش بعدش محفوف و مسبوق و ملحوق به تسبیح و تکریم خدای سبحان است بررسی بکنید میبینید مشابه همان در جریان گفتگوی نوح (سلام الله علیه) با ذات اقدس الاه است ﴿قال رب انی اعوذبک ان اسئلک ما لیس لی به علم و إلاّ تغفر لی و ترحمنی اکن من الخاسرین﴾ معمولاً چه به صورت فعل چه به صورت اسم مغرفت و رحمت وقتی در قرآن کریم ذکر میشود اول مغفرت است بعد رحمت ﴿ان الله غفور رحیم﴾ اینجا هم ﴿الا تغفر لی و ترحمنی﴾ است که مغفرت قبل از رحمت است مغفرت معمولاً آن لکهگیری و شستشو و غبارروبی و اینهاست مرحمت آن رنگآمیزی و صبغة الله دادن و برکات و افاضات خاص مرحمت کردن است تا مغفرت نشود مرحمت پدید نمیآید لذا ﴿ان الله غفور رحیم﴾ با تقدیم غفور بر رحیم یاد میشود اینجا هم ﴿الا تغفر لی و ترحمنی﴾ مسئله مغفرت قبل از مسئله مرحمت یاد میشود.
سؤال:... جواب: اینها ﴿عملٌ غیر صالح﴾ مربوط به بچه او است نه مربوط به خود حضرت نوح، ضمیر به بچه برمیگردد دیگر سؤال:... جواب: بله نسبت به خود حضرت نوح فرمود ﴿انی اعظک ان تکون من الجاهلین﴾ این هم فوراً عرض کرد ﴿رب انی﴾، چون خود نوح (سلام الله علیه) هم اولش عرض کرد که خدایا ﴿ان ابنى من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین﴾ حقانیت وعده او را ذکر کرد احکم الحاکمین بودن او را ذکر کرد بعدش هم که عرض کرد خدایا اگر شما ما را مورد مغفرت قرار ندهی مورد مغفرت قرار ندهی ﴿اکن من الخاسرین﴾ یک سؤال آمیخته با توقع را به عرض خدای سبحان رساند ملائکه هم همینطور است دیگر ملائکه هم یک سؤالِ با توقع و انتظار را عرض کردند
سؤال:... جواب: آنجا هم نفی شده یعنی من مظهر اسمای حسنا میخواهم و شما نیستید آنجا هم نفی شده دیگر آنچنان نفی شده است که ملائکه نمیتوانستند بگویند خدایا اگر به ما هم یاد میدادی ما هم عالم اسما میشدیم آخر هر کسی صلاحیت شاگردی را ندارد ملائکه شاگرد مع الواسطه خدای سبحاناند نه بلاواسطه آن هم در حد گزارش و اِنبا نه در حد تعلیم آنجا سخن از ﴿و علم آدم الاسماء﴾ است اینجا خدای سبحان به شاگردش میگوید تو استاد ملائکه بشو در حد انبا ﴿فقال أنبئونی بأسماء هؤُلاء﴾ خب اگر ملائکه میتوانستند شاگرد بلا واسطه خدای سبحان باشند خب خدا هم یادشان میداد دیگر چون در آن طرف که بخلی نیست و اگر میتوانستند در حد تعلّم فرا بگیرند نه در حد انبا باز هم ذات اقدس الاه به آدم (سلام الله علیه) میفرمود «أنبئونی بأسماء هولاء» اینها مثل انسان کامل نیستند اینها در آن حدّی نیستند که شاگرد بلا واسطه بشوند یک و متعلم بشوند دو اینها شاگرد مع الواسطهاند یک در حد انبا شاگرد قبول میکنند دو، آنجا هم رد کرده خدای سبحان.
حالا در چنین فضایی ذات اقدس الاه بعد از اینکه فرمود ﴿وقضی الأمر و استوت علی الجودی﴾ یعنی امر تمام شده ﴿و قیل بُعدا للقوم لظالمین﴾ آبهایی که جمع شده همه به وسیله بلع زمین فروکش شدند و این کشتی روی جودی فرود آمد حالا اینها میخواهند از کشتی بیرون بیایند این برنامه شان میشود فرمود ﴿قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی امم ممن معک﴾ حالا شما میخواهید از این سفینه که روی کوه مستقر شد بیایید به دامنه زمین و دشت زندگیتان را شروع بکنید در غالب این موارد سخن از قیل است یعنی کسی که فرمانروای مطلق است و امر او نسبت به زمین امر او نسبت به آسمان امر او نسبت به بلع شدن نافذ و جاری است خداست لذا لازم نبود که خدای سبحان بفرماید ما به زمین گفتیم یا خدا به زمین گفت تعبیراتی از این قبیل که فعل به فعل معلوم ذکر بشود همه فعلها مجهول است ﴿وقیل یا أرض ابلعی ماءک و یا سماء أقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی و قیل بعدا للقوم الظالمین﴾ تنها گوینده در این مراسم فقط خدای سبحان است دیگر کسی غیر از خدا نمیتواند این حرفها را بزند اینجا هم اینچنین است ﴿قیل یا نوح اهبط بسلام منا﴾ کسی مجاز است و نافذالکلمه است به نوح و همراهان نوح بگوید با سلامت از کشتی بیایید به زمین که خالق کل مجموعه باشد اینکه فرمود با سلامت هبوط کنید و فرود بیایید یعنی به زمین دستور داد اینها مهمانان من هستند سالم اینها را تحویل بگیر به سفینه دستور داد اینها مهمانان من هستند سالم اینها را جابهجا بکن تا دارد که اینها به سلامت پیاده بشوند ﴿قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی امم ممن معک﴾
سلامت، خودِ سلام از اسمای حسنای ذات اقدس الاه است که در پایان سورهٴ مبارکهٴ حشر است که ﴿السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون﴾ یکی از اسمای حسنای ذات اقدس الاه سلام است و آنچه که سلامت است چه سلامت ظاهری چه سلامت باطنی از این اسم مبارک ظهور میکند گاهی درباره سورهٴ مبارکهٴ یس که گفته شد قلب قرآن است بعضی بر آناند که سوره یس که قلب قرآن است برای آن آیه ﴿سلام قولاً من رب رحیم﴾ است ولی سیدنا الاستاد از مشایخشان (رضوان الله علیهم) نقل میکردند که این به مناسبت آن بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ یس است ﴿فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیٍ﴾ به آن مناسبت این سورهٴ مبارکهٴ یس قلب قرآن است سلام که از اسمای حسنای خداست هر گونه سلامتی چه در دنیا چه در آخرت چه از عذاب ظاهری چه از عذاب باطنی نصیب کسی بشود این ظهور اسم سلام است وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) مورد سلام الاهی شد چه اینکه ابراهیم و موسی و عیسی و هارون و این گونه از ذوات قدسی مورد سلام الاهیاند و خدای سبحان درباره اینها هم فرمود ﴿سلام علی ابراهیم﴾ ﴿سلام علی موسی وَ هارون﴾ و امثال ذلک سلامها چند قسم است یک وقت است مطلق است یعنی بدون ذکر قید است نه قید اطلاق دارد نه قید تقییدی دارد مثل همین ﴿سلام علی موسی و هارون﴾ ﴿سلام علی عیسی﴾ ﴿سلام علی موسیٰ و هارون﴾ و مانند آن که این مطلق است شاید حذف متعلق دلیل بر آن باشد گاهی مقید به قیود است به اصطلاح به شرط شیء است آن یکی لا بشرط است و روشن نیست که مطلق است یا مهمل اما این مقید به قیود است نظیر آنچه که درباره حضرت عیسی آمده نظیر آنچه که درباره حضرت یحیی (سلام الله علیهما) آمده و السلام علیّ او علیه که فرق میکند آنچه که برای حضرت عیسی و برای حضرت یحیی (سلام الله علیهما) آمده ﴿یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا﴾ به این سه مقطع حساس سلام داشتند که از وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) در ذیل این آیه آن حدیث معروف است که این مقاطع چون مقاطع حساس است یوم الولادة و یوم الموت و یوم البعث لذا نسبت به این سه مورد بر این دو ذات قدسی سلام فرستاده شد که این مقید به این قیود است به اصطلاح به شرط شروط است یک وقت است به شرط الاطلاق است آن تنها جایی که بشرط الاطلاق یعنی مقید به اطلاق سلام فرستاده شد مربوط به حضرت نوح (سلام الله علیه) است که دارد ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ در سورهٴ مبارکهٴ صافات است ظاهرا درباره غیر نوح (سلام الله علیه) یک چنین تعبیری نیست که ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ آیه 79 سورهٴ مبارکهٴ صافات بعد از اینکه فرمود ﴿و جعلنا ذریته هم الباقین ٭ و ترکنا علیه فی الآخرین﴾ فرمود ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾
سؤال:... جواب: خب سلام که اسم اعظم نیست.
سؤال:... جواب: نه برای آن انسان کامل که مظهر اسم اعظم است جمیع اسما در آنجا ظهور میکند فی العالمین این درباره خصوص سلام است خب.
﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ بعد که دارد ﴿انا کذلک نجزی المحسنین﴾ این ناظر به آن جزای فی الجمله است نه بالجمله نه اینکه ما نسبت به هر محسنی سلام جهانی داریم ما نسبت به هر محسنی برابر با احسان او سلام داریم این همان است که فی الجمله را میرساند نه بالجمله یعنی هر کسی به اندازه احسانش از سلام ما برخوردار است درباره حضرت نوح مقاطع گوناگونی با سلام همراه است و اینها چون مثبتَیْناند آیه سوره هود نمیتواند مقیِّد سوره صافات باشد که آنجا مطلق است اولا آنجا مطلق نیست به قید اطلاق است مقید است نه مطلق و این مقید به قید خاص است اینها دوتا مقیداند نه اینکه یکی مطلق باشد یکی مقید و ثانیاً بر فرض هم مطلق باشد آنها مثبتیناند لذا این یکی پیامی ندارد که آن را نفی بکند و مقیِّد آن باشد ﴿بسلام منا﴾ یعنی این منافات ندارد که هم در حال هبوط که یک مقطع حساس است سلام خاص دریافت کند و هم در مقاطع دیگر ﴿یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی امم ممن معک﴾ سلام خودش فی نفسه برکت است اما این زمینه است برای برکت دیگر چون مستحضرید اگر کسی دارای قلب سالم بود یعنی سلامت از عیب اولاً سلامت از نقص ثانیاً این دل سالم داشتن برای یک منظوری است بالاخره آدم ظرفی که سالم است برای یک مظروف خاص است وگرنه سالم بدون مظروف مشکلی را حل نمیکند اینکه ما در زیارتها و در دعاها میگوییم.
«السلام علیک و رحمة الله» این و رحمة الله آن مظروف است یعنی قلب سلیم داشته باشید نظیر آنچه درباره حضرت ابراهیم آمده است که ﴿اذ جاء ربه بقلب سلیم﴾ حالا این قلب سالم بود از هوا سالم بود از هوس سالم بود از شرک سالم بود از رذایل سالم بود خب بالاخره چه چیزی در این قلب هست رحمت خدا در این قلب هست لذا «السلام علیک و رحمة الله و برکاته» «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» این رحمت آن مظروف است که به قلب سلیم عطا میکند اینجا هم ظاهرش اختصاصی به قلب ندارد یعنی به سلامت از این خطر نجات پیدا کنی بالاخره طوفانی که ظاهرش عالَمی بود حالا بحثش خواهد آمد که عالمی بود یا در خصوص خاورمیانه بود بالاخره این خطرات فراوانی را به همراه دارد عده زیادی مردند شما سالم باشید از مرگ و مرض و حوادث تلخ دیگر و برکات الاهی هم بر شما نازل بشود خب اینها برای خود شما یعنی شخص حضرت نوح (سلام الله علیه) ﴿یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک﴾ اما همراهان چه؟ در سوره صافات فرمود ﴿انا کذلک نجزی المحسنین﴾ اینجا هم میفرماید ﴿و علی امم ممن معک﴾ اینهایی که همراهان حضرت نوح بودند اینها همهٴشان مؤمن بودند چون در چند جای همین سورهٴ مبارکهٴ هود فرمود اینها مؤمنانیاند که سوار کشتی شدند ﴿و اهلک الا من سبق علیه القول و من آمن و ما آمن معه الا قلیل﴾ چه اینکه درآیه 36 همین سورهٴ مبارکهٴ هود که قبلاً بحث شد این آیه از او با قد آمن تعبیر کرده است فرمود ﴿و اوحی الی نوح انه لن یؤمن من قومک الا من قدآمن﴾ اینها دیگر محققانه ایمان آوردند بنابراین اینها شایستهاند که برکات الاهی بخشی از سلام الاهی نصیب اینها بشود.
اما ﴿و امم﴾ یعنی هناک امم که از نسلِ اینها درمیآیند همانطوری که بعضی از افراد صالحی که یاد شدند فرزندان طالح داشتند اینها هم ممکن است که نسلهای طالح هم داشته باشند ﴿و امم﴾ یعنی هناک امم که اینها از سلام ما بهرهای ندارند یک از برکات ما سهمی ندارند دو از تمتعات و لذایذ دنیا ما آنها را برخوردار میکنیم ولی این برای آنها همیشه برکت نیست ﴿و امم﴾ که ﴿سنمتعهم﴾ اما ﴿ثم یمسهم منا عذاب الیم﴾ عدهای هم هستند بالاخره از نسلهای همینها که ما آنها را متمتع میکنیم ولی عذاب الاهی دامنگیرشان خواهد شد نظیر آنچه که در جریان حضرت ابراهیم نسبت به سرزمین مکه ذکر شده در سورهٴ مبارکهٴ بقره آیه 126 این بود که وجود مبارک ابراهیم (سلام الله علیه) به ذات اقدس الاه اول عرض کرد که این سرزمین را شهر قرار بدهید ﴿رب اجعل هذا بلدا آمنا﴾ که این بلداً نکرد است این دعای اول، بعد از یک مدتی که حالا اینجا آب جوشید و آن قبایل مجاور آمدند و آنجا سرزمین شد دعای دوم با الف و لام ذکر شد عرض کرد ﴿رب اجعل هذا بلداً آمنا﴾ این ﴿هذا بلداً آمنا﴾ با آن ﴿هذا بلدا آمنا﴾ فاصله خیلی است حالا سرزمین آباد شد برکات فراوانی از اطراف به این سرزمین منتقل شده و میشود لکن خدای سبحان در پاسخ حضرت ابراهیم طبق آیه 126 سورهٴ مبارکهٴ بقره فرمود، چون دارد ﴿ و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الآخر﴾ دعای حضرت ابراهیم هم مخصوص بود که خدایا مؤمنان این سرزمین را متنعم بکن خدای سبحان فرمود اینچنین نیست که حالا اگر کسی در مکه بود و کافر بود ما نانش را قطع بکنیم نه خیر اینطور نیست ﴿و من کفر فأمتعه قلیلا ثم أضْطره الی عذاب النار و بئس المصیر﴾ اینجا هم همین است فرمود اینچنین نیست که حالا اگر کسی کافر شد فوراً ما نان و آبش را قطع بکنیم ﴿وامم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب الیم﴾
اما اینکه سوال شده اگر خدا ستارالعیوب است با چشم برزخی بعضیها چگونه جمع میشود یا تجسم اعمال چگونه با آن ستار بودن خدای سبحان سازگار است این دو تا سؤال در بحثهای قبلی پاسخش روشن شد خدای سبحان ستارالعیوب است اما به هر کسی هم چشم برزخی نمیدهد آن کسی که میداند آبروی دیگران را میبرد یا نسبت به کسی که باید آبرویش محفوظ باشد خدا اجازه نمیدهد او ببیند آن روایتی که از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) از نهج الفصاحه خواندیم که فرمود بعضیها هستند که حتّی من حاضر نیستم تو بفهمی پیغمبر عرض کرد خدایا حساب اعمال امت مرا در قیامت به من واگذار بکن که اگر اینها معصیت کردند فقط من بدانم و دیگران ندانند انبیای دیگر مثلاً آگاه نشوند که مثلاً این شرمنده بشود پاسخی که در آن حدیث در نهج الفصاحه هست که خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود این است که من اعمال امت تو را خودم به عهده میگیرم که اگر اینها آلوده بودند حتی تو هم باخبر نشوی که آنها خجالت بکشند
سؤال:... جواب: خیلی اثر دارد اما آنجایی که لازم باشد که آبروی کسی محفوظ بماند خدای سبحان اجازه نمیدهد در همین دعای کمیل است که وجود مبارک حضرت امیر عرض کرد خدایا اصلاً ملائکه را فرستادی ﴿وَان علیکم لحافظین ٭ کراما کاتبین﴾ اصلاً ملائکه را فرستادی مأموریت آنها نوشتن اعمال ماست اما «و کنت أنت الرّقیب علی فی ورائهم و الشاهد لما خفى عنهم و برحمتک اخفیته» بعضی از آن سیئهها، حالا تا انسان چه کسی باشد چه چیزی باشد کسی که عمری آبروی دیگران را حفظ کرده کاری نکرده که آبروی دیگری ریخته بشود حالا اگر یک وقتی پایش لغزید خدا آبروی او را حفظ میکند گفت «به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات ٭٭٭ بخواست جام می و گفت راز پوشیدن»
همیشه سعی کردند که اسرار مردم را حفظ بکنند اگر وقتی خود انسان خواست پرده دری کند راه دیگر است در همین دعای کمیل هست که حضرت عرض میکند خدایا اصلاً ملائکه را فرستادی برای نوشتن اعمال اما وقتی که میخواهی آبروی کسی را حفظ بکنی اجازه نمیدهی که این ملائکه هم بفهمند «و کنت انت الرقیب علی من ورائهم و الشاهد لما خفى عنهم و برحمتک أخفیته» خب اگر بر پیغمبر میپوشاند برملائکه میپوشاند نسبت به آنها که چشم برزخی دارند یقینا اجازه نمیدهد در مسئله تجسم اعمال هم همینطور است گاهی به خود انسان هم نشان نمیدهد تا انسان خجالت بکشد در روایات معاد هست که گاهی انسان را میآورند اعمال او را به او نشان میدهند او را محاکمه میکنند در حالی که کسی که پهلوی اوست اصلاً نه میبینید و نه میشنود خب اینکه در روایات بهشت است که خدای سبحان اگر توبه کسی را قبول کرده نه تنها کاری به او ندارد بلکه از صحنه قلبش میبرد و چنین شخصی یادش نیست معصیت کرده تا خجالت بکشد معلوم میشود که بردن، این اسهاء، بردن از صحنه خاطرات فقط به دست ذات اقدس الاه است او مقلب القلوب است
و الحمد لله رب العالمین
- ایمان آورندگان به حضرت نوح (ع)
- نسبت دینی و نسبت خانوادگی
- زندگی دوباره بعد از طوفان نوح (ع)
- سلام و سلامت
- سلام خدا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلا تسئلنِ ما لیس لک به علم انی اعظک ان تکون من الجاهلین ٭ قال رب انی اعوذ بک ان اسئلک ما لیس لی به علم و إلّا تغفرلی و ترحمنی أکن من الخاسرین ٭ قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی أمم ممن معک و امم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب ألیم ٭ تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لا قومک من قبل هذا فاصبر ان العاقبة للمتقین﴾
این بخش پایانی قصه نوح (سلام الله علیه) است آن طوری که در سورهٴ مبارکهٴ هود آمده گرچه بخشهایی از این قصه در سایر سور مطرح است از قرآن کریم برمیآید که وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) در تمام این مدت موفقیتش در این بود که اعضای خانواده خودش فرزندان بلافصل و معالفصل و نوه های او ایمان آوردند که اینها همه ذریه حضرت نوح (سلام الله علیه) بودند برای اینکه ایشان در این مدّت نه قرن و نیم فرزندها و ذریه فراوانی داشت دیگران شاید ایمان نیاورند گرچه از آیهای که قبلاً بحثش گذشت که ﴿قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول و من آمن﴾ که من آمن بر اهل عطف شده است و نشان آن است که اهل غیر از من آمن است من آمن غیر از اهل است اهلش یعنی اعضای خانواده او که صالح بودند نجات پیدا میکردند مومنان هم نجات پیدا کردند لکن آن طوری که از سورهٴ مبارکهٴ صافات برمیآید این است که همه اینها جزء اهل حضرت نوح (سلام الله علیه) بودند در سورهٴ مبارکهٴ صافات آیه 76 و 77 به این صورت است ﴿و لقد نادٰنا نوح فلنعم المجیبون ٭ و نجیناه و اهله من الکرب العظیم ٭ و جعلنا ذریته هم الباقین ٭ و ترکنا علیه فی الآخرین ٭ سلام علی نوح فی العالمین﴾ اینکه فرمود ﴿و نجیناه و أهله من الکرب العظیم﴾ گروه سوم را مستثنا نفرمود و ذکر نفرمود معلوم میشود که آن مَن آمن که در سوره هود هست همان اهل او هستند نه بیگانه چه اینکه در همان سوره صافات فرمود ﴿و جعلنا ذریته هم الباقین﴾ تنها گروهی که روی زمین ماندند ذریه نوح (سلام الله علیه) بودند بقیه هلاک شدند از اینجا شاید بتوان استظهار کرد گرچه تفصیلش مربوط به سوره صافات است میشود استظهار کرد آنهایی که روی زمین ماندند همان فرزندان نوح (سلام الله علیه) هستند لذا در بعضی از کتابهای تفسیری از قدما نوح را آدم اصغر میدانند چه اینکه حضرت آدم را آدم اکبر میدانند یعنی آدم (سلام الله علیه) منشأ نسل کثیر شد تا زمان نوح و نوح (سلام الله علیه) هم منشا نسلهای بعدی است چون به حسب اینکه طوفان عالمی باشد و کل این منطقه را گرفته باشد همه هلاک شدند فقط ذریه نوح ماندند ﴿و جعلنا ذریته هم الباقین﴾ حالا اگر قرینه معتبری دلالت بکند بر این که این ذریه اعم است یا منظور بقای نسبی است نه نفسی راه دیگری است اگر این دوتا راه را از دلیل خارج ما نتوانیم استظهار بکنیم ظاهر این کریمه این است که تنها اعضای خانواده او و فرزندها و نوههای آن حضرت ایمان آوردند و همینها بودند که منشا پیدایش نسلهای بعدی شدند خب ﴿و جعلنا ذریته هم الباقین﴾
سؤال:... جواب: باید در سورهٴ مبارکهٴ صافات ببینیم که در ذیل آن آیات چه روایتی آمده وگرنه در این قسمتها چیزی که دلالت بکند بر اینکه باقی افرادی که ماندهاند غیر از ذریه نوح بودند ظاهراً باید به همان ذیل آیه سورهٴ مبارکهٴ صافات مراجعه بشود
از این آیه سورهٴ مبارکهٴ هود که محل بحث است چنین استظهاری آسان نیست برای اینکه فرمود ﴿قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین﴾ این مربوط به حیوانات ﴿و اهلک﴾ این مربوط به اعضای خانواده شما ﴿و من آمن﴾ معلوم میشود که سرنشینان سفینه نوح غیر از حضرت نوح و غیر از اعضای خانوادهاش آنها که مؤمن و صالح بودند یک گروه دیگری هم به عنوان زن و مرد صالح و مومن هم وجود داشتند اما از آن دو آیه سورهٴ مبارکهٴ صافات برمیآید که آنهایی هم که مؤمن بودند از نوههای حضرت نوح بودند خب کسی که نه قرن و نیم زندگی بکند بالاخره فرزندان فراوانی خواهد داشت.
مطلب بعدی این بود که آنچه که نوح (سلام الله علیه) به عرض ذات اقدس الاه رساند و خطاب عتاب آمیزی هم که از طرف خدای سبحان به نوح (سلام الله علیه) رسید در حد همان محاورهای بود که بین ملائکه و ذات اقدس الاه شد نه بیش از آن یعنی یک سؤال استفهامی بود یک، آمیخته با توقع و انتظار دو، یک آمیختگی محمود و ممدوح بود چون هیچ اعتراضی را در برنداشت سه، قبلش و بعدش محفوف به تسبیح و تکریم و تجلیل خدای سبحان بود چهار، بعدش هم اظهار خضوع و تذلّل بود پنج، همین کارهایی که فرشتگان داشتند حضرت نوح (سلام الله علیه) هم دارد از آن طرف عرض میکند ﴿و انت احکم الحاکمین﴾ من تردیدی ندارم که حکم تو عین عدل است و حق است و صدق، مشکل در اینجا چیست که پسرم نجات پیدا نکرد؟ و از طرفی هم انسان گذشته از مسئولیتی که نسبت به جامعه دارد نسبت به افراد خانوادهاش یک مسئولیت مخصوص دارد چون گذشته از اینکه همه ما موظفیم دیگران را هدایت کنیم امر به معروف کنیم نسبت به اعضای خانواده هم براساس این مسئولیت که ﴿قوا انفسکم و اهلیکم نارا﴾ مسئولیت خاص داریم وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) هم براساس این مسئولیتها نسبت به فرزندش حساس بود که ﴿قوا انفسکم و اهلیکم نارا﴾ البته مستحضرید این روایت هم قبلاً هم خوانده شد در تفسیر شریف نورالثقلین این روایت هست که جریان فرزندی و پدری و برادری و خواهری و امثال ذلک اینها در نشئه دنیاست وگرنه انسان که رحلت کرد خاک میشود دوباره همه از خاک برمیخیزند دیگر زاد و ولدی در کار نیست وقتی همه از خاک برخواستند دیگر کسی پدر دیگری باشد کسی پسر کسی باشد اینطور نیست ﴿فلا انساب بینهم﴾ اگر همه یکسره از خاک خلق میشوند دیگر تولید و توالدی در کار نیست لذا نسب و پیوندی در کار نیست میماند به لحاظ دنیا آن وقت بعضی از اصحاب از وجود مبارک امام (سلام الله علیه) سؤال کردند که اگر در بهشت حزن و اندوه و غمی نیست چگونه پدر در بهشت است پسر در جهنم میسوزد و پدر در بهشت رنج نمیبرد اگر در بهشت هیچ غم و حزنی نیست که بهشتیها میگویند ﴿الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن﴾ حزن و اندوهی در آن عالم نیست لغو و فسادی هم نیست بالاخره خیلیها هستند که این یکی کمیل بن زیاد نخعی است از اصحاب خاص حضرت است آن یکی حارث بن زیاد نخعی لعنة الله علیه است که قاتل بچههای مسلم (سلام الله علیه) است این قدر بینشان فاصله است آن برادر جهنمی این برادر بهشتی یا نوح (سلام الله علیه) بهشتی فرزندش جهنمی بالاخره اینها مشکلات بهشت است چگونه انسان در بهشت لذت میبرد در رفاه است درحالی که پسرش دارد میسوزد یا برادرش در آتش دارد میسوزد پس چرا در بهشت حزن نیست؟ حضرت فرمود آنجا اصلاً یادش نیست پسری داشت و برادری داشت بالقول المطلق وجود مبارک نوح از صحنه ذهن او گرفته میشود که چنین پسری داشت وقتی یادش نباشد غمگین نیست یا کمیل (سلام الله علیه) اصلاً یادش نیست برادری داشت به نام حارث بن زیاد نخعی بنابراین وقتی کسی یادش نباشد اندوهی نیست تمام این خاطرات از ذهن زدوده میشود بعد وارد بهشت میکنند اینطور نیست که با همین سبکهای خاطراتی وارد بهشت بشوند.
سؤال:... جواب: آن مربوط به قیامت است قبل از بهشت است در صحنه حساب و قیامت و امثال ذلک اینچنین است هر کسی گرفتار خودش است ﴿لکل امرئٍ منهم یومئذ شان یغنیه﴾ تا بالاخره معلوم بشود چه کسی مورد عفو قرار میگیرد چه کسی مورد بخشش قرار میگیرد حساب چه کسی تاریک است حساب چه کسی روشن است آنهایی که ﴿خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا﴾ نگراناند آیا مشمول شفاعت میشوند یا نه بخشوده میشوند یا نه کارهایشان مقبول شد یا نه بالاخره نگراناند بعد وقتی که یک مقدار رنج دیدند عذاب چشیدند آنهایی که قابل تطهیر بودند طاهر شدند وقتی میخواهد وارد بهشت بشوند دیگر همان طوری که ﴿و نزعنا ما فی صدورهم من غل﴾ تمام کینهها و اختلافها و عداوتها گرفته میشود بالاخره انسان تا فرشته خوی نشود وارد بهشت نخواهد شد آنجا هم که هست دیگر جا برای نگرانی نیست خاطراتی هم که دارد تعدیل میشود تطهیر میشود وقتی به یاد کسی بود آن یاد گرفته میشود و مانند آن
سؤال:... جواب: آن هم لذت آور است
سؤال:... جواب: بله دیگر چون هنوز حساب رسیده نشد آن روز ﴿لکل امرئٍ منهم یومئذ شان یغنیه﴾ هر کسی، یک زلزله میآید میبینید پدر از پسر غفلت میکند همه دارند فرار میکنند یک انفجار جزئی پیدا میشود، اما آن عذاب آخرت که، این عذابی که بالاخره در تحلیلات دعای کمیل هست مدت کوتاه است اما آن عذاب آخرت که بالاخره عذابی است که خدای سبحان تصییرش کرده تسعیرش کرده «تطول مدته و یدوم مقامه و لا یخفف عن أهله لانه لا یکون الا عن غضبک و انتقامک و سخطک» در آن عذاب خب خیلیها از دیگری غفلت میکنند در یک چنین صحنه.
سؤال:... جواب: بله اما دو روز بعد سه روز بعد که غایله جنگ و نایره جنگ فروکش میکرد بعد به یادش بود بستگانش را میدید نگران بود دیگر وقتی میبیند دارد میسوزد حالا تا چه زمانی دارد میسوزد؟ این نگران است بالاخره دیگر اظهار تأسف میکند افسوس میخورد ولی در بهشت افسوسی هم نیست افسوس و اینها همه مربوط به ساهره قیامت است بعد از اینکه تطهیر شد و حسابها بررسی شد ﴿فریق فی الجنة و فریق فی السّعیر﴾ آن وقت دیگر در صحنه قیامت چیزی نیست.
کارهایی که ذات اقدس الاه میکند از هیچ احدی ساخته نیست این مسئله بردن از خاطرات یک اصلی است برای بهشتیها در روایات توبه هست بالاخره کسی که بد کرده گناهی کرده نسبت به دیگری خیانتی کرده از آن دیگری چه ساخته است حالا بر فرض کسی نسبت به ما بد کرده یا ما نسبت به دیگری بد کردیم از ما یا از دیگری در بخشش چه چیزی ساخته است؟ این مراحل از بشر ساخته است که در صدد انتقام و جبران برنیاییم یک پیش کسی هم نگوییم این دو و نه تنها پیش کسی نگوییم در صدد انتقام هم برنیاییم بلکه مشکلات او را هم برطرف بکنیم هر وقت کاری داشت برایش انجام بدهیم مثل یک دوست این سه اما هرچه ما نسبت به او احسان بکنیم یا او نسبت به ما احسان بکند آن درد درونی ما درمان نخواهد شد برای اینکه ما هر وقت طرف را میبینیم خجل میشویم هرچه او نسبت به ما بیشتر احسان میکند ما شرمنده تریم که ما نسبت به او بد کردیم او این همه محبت دارد میکند و اصلاً به روی خودش نیاورده اگر آن بزرگوار بخواهد این مشکل ما را حل بکند این مشکل نه از دست ما ساخته است حلش نه از دست او ما همیشه شرمندهایم اما ذات اقدس الاه این مشکل را میتواند حل بکند و آن این است که از یاد انسان تائب میبرد که او گناهکار بود لذا در بهشت نگران نیست شرمنده هم نیست اگر کسی بد کرده معصیت کرده بعد توبه کرده مشمول عنایت الاهی شد و وارد بهشت شد یادش نیست که گناه کرده تا خجالت بکشد این اِذهابِ از صحنه دل فقط کار مقلب القلوب است از هیچ کس ساخته نیست یک چنین خدایی است
خب پس این روایت هم از آن غرر روایات ماست که حضرت فرمود نوح (سلام الله علیه) اصلاً یادش نیست که چنین پسری دارد بنابراین دیگر جدایی ندارد غمگین باشد که این کار
سؤال:... جواب: نه آن متاثر نمیشود آن اتمام حجت است در همان بخشهای دیگر آیه همین را نشان میدهد که ﴿فاطَّلع فرآه فی سواء الجحیم﴾ آن جایی است که انسان خوشحال میشود ﴿وانّ الذین أجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون﴾ این یک تشفی است ﴿و یشف صدور قوم مؤمنین﴾ از همین قبیل است اینها میگویند این همه ما تلاش و کوشش کردیم شما را هدایت کنیم شما مرتب هر چه دستتان برآمد نسبت به دین و پیغمبر و امام اهانت کردید فرمود در چنین روزی ﴿الیوم الذین أجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون﴾ از این گروه بله ﴿فاطَّلع فرآه فی سواء الجحیم﴾ یک تشفی است اما آنجا که جای پرده داری است پرده پوشی است راز پوشی است آنجا هرگز خدای سبحان این کار را نمیکند حالا این دو تا سوالی هم که شده در خلال بحث مطرح میشود غرض این است که بهشت یک چنین صحنهای است الان هم اگر کسی با خدای سبحان خوب معامله بکند یک چنین کاری را خدا میکند با او و آنچه که بین نوح (سلام الله علیه) و ذات اقدس الاه تبارک و تعالیٴ گذشت در همان حدّ سؤال و جوابی بود که بین فرشتگان و ذات اقدس الاه گذشت نه چیزی تندتر از آن شما این پنج شش نکتهای که مربوط به کیفیت سؤال ملائکه بود ﴿أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک﴾ که قبلش بعدش محفوف و مسبوق و ملحوق به تسبیح و تکریم خدای سبحان است بررسی بکنید میبینید مشابه همان در جریان گفتگوی نوح (سلام الله علیه) با ذات اقدس الاه است ﴿قال رب انی اعوذبک ان اسئلک ما لیس لی به علم و إلاّ تغفر لی و ترحمنی اکن من الخاسرین﴾ معمولاً چه به صورت فعل چه به صورت اسم مغرفت و رحمت وقتی در قرآن کریم ذکر میشود اول مغفرت است بعد رحمت ﴿ان الله غفور رحیم﴾ اینجا هم ﴿الا تغفر لی و ترحمنی﴾ است که مغفرت قبل از رحمت است مغفرت معمولاً آن لکهگیری و شستشو و غبارروبی و اینهاست مرحمت آن رنگآمیزی و صبغة الله دادن و برکات و افاضات خاص مرحمت کردن است تا مغفرت نشود مرحمت پدید نمیآید لذا ﴿ان الله غفور رحیم﴾ با تقدیم غفور بر رحیم یاد میشود اینجا هم ﴿الا تغفر لی و ترحمنی﴾ مسئله مغفرت قبل از مسئله مرحمت یاد میشود.
سؤال:... جواب: اینها ﴿عملٌ غیر صالح﴾ مربوط به بچه او است نه مربوط به خود حضرت نوح، ضمیر به بچه برمیگردد دیگر سؤال:... جواب: بله نسبت به خود حضرت نوح فرمود ﴿انی اعظک ان تکون من الجاهلین﴾ این هم فوراً عرض کرد ﴿رب انی﴾، چون خود نوح (سلام الله علیه) هم اولش عرض کرد که خدایا ﴿ان ابنى من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین﴾ حقانیت وعده او را ذکر کرد احکم الحاکمین بودن او را ذکر کرد بعدش هم که عرض کرد خدایا اگر شما ما را مورد مغفرت قرار ندهی مورد مغفرت قرار ندهی ﴿اکن من الخاسرین﴾ یک سؤال آمیخته با توقع را به عرض خدای سبحان رساند ملائکه هم همینطور است دیگر ملائکه هم یک سؤالِ با توقع و انتظار را عرض کردند
سؤال:... جواب: آنجا هم نفی شده یعنی من مظهر اسمای حسنا میخواهم و شما نیستید آنجا هم نفی شده دیگر آنچنان نفی شده است که ملائکه نمیتوانستند بگویند خدایا اگر به ما هم یاد میدادی ما هم عالم اسما میشدیم آخر هر کسی صلاحیت شاگردی را ندارد ملائکه شاگرد مع الواسطه خدای سبحاناند نه بلاواسطه آن هم در حد گزارش و اِنبا نه در حد تعلیم آنجا سخن از ﴿و علم آدم الاسماء﴾ است اینجا خدای سبحان به شاگردش میگوید تو استاد ملائکه بشو در حد انبا ﴿فقال أنبئونی بأسماء هؤُلاء﴾ خب اگر ملائکه میتوانستند شاگرد بلا واسطه خدای سبحان باشند خب خدا هم یادشان میداد دیگر چون در آن طرف که بخلی نیست و اگر میتوانستند در حد تعلّم فرا بگیرند نه در حد انبا باز هم ذات اقدس الاه به آدم (سلام الله علیه) میفرمود «أنبئونی بأسماء هولاء» اینها مثل انسان کامل نیستند اینها در آن حدّی نیستند که شاگرد بلا واسطه بشوند یک و متعلم بشوند دو اینها شاگرد مع الواسطهاند یک در حد انبا شاگرد قبول میکنند دو، آنجا هم رد کرده خدای سبحان.
حالا در چنین فضایی ذات اقدس الاه بعد از اینکه فرمود ﴿وقضی الأمر و استوت علی الجودی﴾ یعنی امر تمام شده ﴿و قیل بُعدا للقوم لظالمین﴾ آبهایی که جمع شده همه به وسیله بلع زمین فروکش شدند و این کشتی روی جودی فرود آمد حالا اینها میخواهند از کشتی بیرون بیایند این برنامه شان میشود فرمود ﴿قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی امم ممن معک﴾ حالا شما میخواهید از این سفینه که روی کوه مستقر شد بیایید به دامنه زمین و دشت زندگیتان را شروع بکنید در غالب این موارد سخن از قیل است یعنی کسی که فرمانروای مطلق است و امر او نسبت به زمین امر او نسبت به آسمان امر او نسبت به بلع شدن نافذ و جاری است خداست لذا لازم نبود که خدای سبحان بفرماید ما به زمین گفتیم یا خدا به زمین گفت تعبیراتی از این قبیل که فعل به فعل معلوم ذکر بشود همه فعلها مجهول است ﴿وقیل یا أرض ابلعی ماءک و یا سماء أقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی و قیل بعدا للقوم الظالمین﴾ تنها گوینده در این مراسم فقط خدای سبحان است دیگر کسی غیر از خدا نمیتواند این حرفها را بزند اینجا هم اینچنین است ﴿قیل یا نوح اهبط بسلام منا﴾ کسی مجاز است و نافذالکلمه است به نوح و همراهان نوح بگوید با سلامت از کشتی بیایید به زمین که خالق کل مجموعه باشد اینکه فرمود با سلامت هبوط کنید و فرود بیایید یعنی به زمین دستور داد اینها مهمانان من هستند سالم اینها را تحویل بگیر به سفینه دستور داد اینها مهمانان من هستند سالم اینها را جابهجا بکن تا دارد که اینها به سلامت پیاده بشوند ﴿قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی امم ممن معک﴾
سلامت، خودِ سلام از اسمای حسنای ذات اقدس الاه است که در پایان سورهٴ مبارکهٴ حشر است که ﴿السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون﴾ یکی از اسمای حسنای ذات اقدس الاه سلام است و آنچه که سلامت است چه سلامت ظاهری چه سلامت باطنی از این اسم مبارک ظهور میکند گاهی درباره سورهٴ مبارکهٴ یس که گفته شد قلب قرآن است بعضی بر آناند که سوره یس که قلب قرآن است برای آن آیه ﴿سلام قولاً من رب رحیم﴾ است ولی سیدنا الاستاد از مشایخشان (رضوان الله علیهم) نقل میکردند که این به مناسبت آن بخشهای پایانی سورهٴ مبارکهٴ یس است ﴿فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیٍ﴾ به آن مناسبت این سورهٴ مبارکهٴ یس قلب قرآن است سلام که از اسمای حسنای خداست هر گونه سلامتی چه در دنیا چه در آخرت چه از عذاب ظاهری چه از عذاب باطنی نصیب کسی بشود این ظهور اسم سلام است وجود مبارک نوح (سلام الله علیه) مورد سلام الاهی شد چه اینکه ابراهیم و موسی و عیسی و هارون و این گونه از ذوات قدسی مورد سلام الاهیاند و خدای سبحان درباره اینها هم فرمود ﴿سلام علی ابراهیم﴾ ﴿سلام علی موسی وَ هارون﴾ و امثال ذلک سلامها چند قسم است یک وقت است مطلق است یعنی بدون ذکر قید است نه قید اطلاق دارد نه قید تقییدی دارد مثل همین ﴿سلام علی موسی و هارون﴾ ﴿سلام علی عیسی﴾ ﴿سلام علی موسیٰ و هارون﴾ و مانند آن که این مطلق است شاید حذف متعلق دلیل بر آن باشد گاهی مقید به قیود است به اصطلاح به شرط شیء است آن یکی لا بشرط است و روشن نیست که مطلق است یا مهمل اما این مقید به قیود است نظیر آنچه که درباره حضرت عیسی آمده نظیر آنچه که درباره حضرت یحیی (سلام الله علیهما) آمده و السلام علیّ او علیه که فرق میکند آنچه که برای حضرت عیسی و برای حضرت یحیی (سلام الله علیهما) آمده ﴿یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا﴾ به این سه مقطع حساس سلام داشتند که از وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) در ذیل این آیه آن حدیث معروف است که این مقاطع چون مقاطع حساس است یوم الولادة و یوم الموت و یوم البعث لذا نسبت به این سه مورد بر این دو ذات قدسی سلام فرستاده شد که این مقید به این قیود است به اصطلاح به شرط شروط است یک وقت است به شرط الاطلاق است آن تنها جایی که بشرط الاطلاق یعنی مقید به اطلاق سلام فرستاده شد مربوط به حضرت نوح (سلام الله علیه) است که دارد ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ در سورهٴ مبارکهٴ صافات است ظاهرا درباره غیر نوح (سلام الله علیه) یک چنین تعبیری نیست که ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ آیه 79 سورهٴ مبارکهٴ صافات بعد از اینکه فرمود ﴿و جعلنا ذریته هم الباقین ٭ و ترکنا علیه فی الآخرین﴾ فرمود ﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾
سؤال:... جواب: خب سلام که اسم اعظم نیست.
سؤال:... جواب: نه برای آن انسان کامل که مظهر اسم اعظم است جمیع اسما در آنجا ظهور میکند فی العالمین این درباره خصوص سلام است خب.
﴿سلام علی نوح فی العالمین﴾ بعد که دارد ﴿انا کذلک نجزی المحسنین﴾ این ناظر به آن جزای فی الجمله است نه بالجمله نه اینکه ما نسبت به هر محسنی سلام جهانی داریم ما نسبت به هر محسنی برابر با احسان او سلام داریم این همان است که فی الجمله را میرساند نه بالجمله یعنی هر کسی به اندازه احسانش از سلام ما برخوردار است درباره حضرت نوح مقاطع گوناگونی با سلام همراه است و اینها چون مثبتَیْناند آیه سوره هود نمیتواند مقیِّد سوره صافات باشد که آنجا مطلق است اولا آنجا مطلق نیست به قید اطلاق است مقید است نه مطلق و این مقید به قید خاص است اینها دوتا مقیداند نه اینکه یکی مطلق باشد یکی مقید و ثانیاً بر فرض هم مطلق باشد آنها مثبتیناند لذا این یکی پیامی ندارد که آن را نفی بکند و مقیِّد آن باشد ﴿بسلام منا﴾ یعنی این منافات ندارد که هم در حال هبوط که یک مقطع حساس است سلام خاص دریافت کند و هم در مقاطع دیگر ﴿یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی امم ممن معک﴾ سلام خودش فی نفسه برکت است اما این زمینه است برای برکت دیگر چون مستحضرید اگر کسی دارای قلب سالم بود یعنی سلامت از عیب اولاً سلامت از نقص ثانیاً این دل سالم داشتن برای یک منظوری است بالاخره آدم ظرفی که سالم است برای یک مظروف خاص است وگرنه سالم بدون مظروف مشکلی را حل نمیکند اینکه ما در زیارتها و در دعاها میگوییم.
«السلام علیک و رحمة الله» این و رحمة الله آن مظروف است یعنی قلب سلیم داشته باشید نظیر آنچه درباره حضرت ابراهیم آمده است که ﴿اذ جاء ربه بقلب سلیم﴾ حالا این قلب سالم بود از هوا سالم بود از هوس سالم بود از شرک سالم بود از رذایل سالم بود خب بالاخره چه چیزی در این قلب هست رحمت خدا در این قلب هست لذا «السلام علیک و رحمة الله و برکاته» «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» این رحمت آن مظروف است که به قلب سلیم عطا میکند اینجا هم ظاهرش اختصاصی به قلب ندارد یعنی به سلامت از این خطر نجات پیدا کنی بالاخره طوفانی که ظاهرش عالَمی بود حالا بحثش خواهد آمد که عالمی بود یا در خصوص خاورمیانه بود بالاخره این خطرات فراوانی را به همراه دارد عده زیادی مردند شما سالم باشید از مرگ و مرض و حوادث تلخ دیگر و برکات الاهی هم بر شما نازل بشود خب اینها برای خود شما یعنی شخص حضرت نوح (سلام الله علیه) ﴿یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک﴾ اما همراهان چه؟ در سوره صافات فرمود ﴿انا کذلک نجزی المحسنین﴾ اینجا هم میفرماید ﴿و علی امم ممن معک﴾ اینهایی که همراهان حضرت نوح بودند اینها همهٴشان مؤمن بودند چون در چند جای همین سورهٴ مبارکهٴ هود فرمود اینها مؤمنانیاند که سوار کشتی شدند ﴿و اهلک الا من سبق علیه القول و من آمن و ما آمن معه الا قلیل﴾ چه اینکه درآیه 36 همین سورهٴ مبارکهٴ هود که قبلاً بحث شد این آیه از او با قد آمن تعبیر کرده است فرمود ﴿و اوحی الی نوح انه لن یؤمن من قومک الا من قدآمن﴾ اینها دیگر محققانه ایمان آوردند بنابراین اینها شایستهاند که برکات الاهی بخشی از سلام الاهی نصیب اینها بشود.
اما ﴿و امم﴾ یعنی هناک امم که از نسلِ اینها درمیآیند همانطوری که بعضی از افراد صالحی که یاد شدند فرزندان طالح داشتند اینها هم ممکن است که نسلهای طالح هم داشته باشند ﴿و امم﴾ یعنی هناک امم که اینها از سلام ما بهرهای ندارند یک از برکات ما سهمی ندارند دو از تمتعات و لذایذ دنیا ما آنها را برخوردار میکنیم ولی این برای آنها همیشه برکت نیست ﴿و امم﴾ که ﴿سنمتعهم﴾ اما ﴿ثم یمسهم منا عذاب الیم﴾ عدهای هم هستند بالاخره از نسلهای همینها که ما آنها را متمتع میکنیم ولی عذاب الاهی دامنگیرشان خواهد شد نظیر آنچه که در جریان حضرت ابراهیم نسبت به سرزمین مکه ذکر شده در سورهٴ مبارکهٴ بقره آیه 126 این بود که وجود مبارک ابراهیم (سلام الله علیه) به ذات اقدس الاه اول عرض کرد که این سرزمین را شهر قرار بدهید ﴿رب اجعل هذا بلدا آمنا﴾ که این بلداً نکرد است این دعای اول، بعد از یک مدتی که حالا اینجا آب جوشید و آن قبایل مجاور آمدند و آنجا سرزمین شد دعای دوم با الف و لام ذکر شد عرض کرد ﴿رب اجعل هذا بلداً آمنا﴾ این ﴿هذا بلداً آمنا﴾ با آن ﴿هذا بلدا آمنا﴾ فاصله خیلی است حالا سرزمین آباد شد برکات فراوانی از اطراف به این سرزمین منتقل شده و میشود لکن خدای سبحان در پاسخ حضرت ابراهیم طبق آیه 126 سورهٴ مبارکهٴ بقره فرمود، چون دارد ﴿ و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله و الیوم الآخر﴾ دعای حضرت ابراهیم هم مخصوص بود که خدایا مؤمنان این سرزمین را متنعم بکن خدای سبحان فرمود اینچنین نیست که حالا اگر کسی در مکه بود و کافر بود ما نانش را قطع بکنیم نه خیر اینطور نیست ﴿و من کفر فأمتعه قلیلا ثم أضْطره الی عذاب النار و بئس المصیر﴾ اینجا هم همین است فرمود اینچنین نیست که حالا اگر کسی کافر شد فوراً ما نان و آبش را قطع بکنیم ﴿وامم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب الیم﴾
اما اینکه سوال شده اگر خدا ستارالعیوب است با چشم برزخی بعضیها چگونه جمع میشود یا تجسم اعمال چگونه با آن ستار بودن خدای سبحان سازگار است این دو تا سؤال در بحثهای قبلی پاسخش روشن شد خدای سبحان ستارالعیوب است اما به هر کسی هم چشم برزخی نمیدهد آن کسی که میداند آبروی دیگران را میبرد یا نسبت به کسی که باید آبرویش محفوظ باشد خدا اجازه نمیدهد او ببیند آن روایتی که از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) از نهج الفصاحه خواندیم که فرمود بعضیها هستند که حتّی من حاضر نیستم تو بفهمی پیغمبر عرض کرد خدایا حساب اعمال امت مرا در قیامت به من واگذار بکن که اگر اینها معصیت کردند فقط من بدانم و دیگران ندانند انبیای دیگر مثلاً آگاه نشوند که مثلاً این شرمنده بشود پاسخی که در آن حدیث در نهج الفصاحه هست که خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود این است که من اعمال امت تو را خودم به عهده میگیرم که اگر اینها آلوده بودند حتی تو هم باخبر نشوی که آنها خجالت بکشند
سؤال:... جواب: خیلی اثر دارد اما آنجایی که لازم باشد که آبروی کسی محفوظ بماند خدای سبحان اجازه نمیدهد در همین دعای کمیل است که وجود مبارک حضرت امیر عرض کرد خدایا اصلاً ملائکه را فرستادی ﴿وَان علیکم لحافظین ٭ کراما کاتبین﴾ اصلاً ملائکه را فرستادی مأموریت آنها نوشتن اعمال ماست اما «و کنت أنت الرّقیب علی فی ورائهم و الشاهد لما خفى عنهم و برحمتک اخفیته» بعضی از آن سیئهها، حالا تا انسان چه کسی باشد چه چیزی باشد کسی که عمری آبروی دیگران را حفظ کرده کاری نکرده که آبروی دیگری ریخته بشود حالا اگر یک وقتی پایش لغزید خدا آبروی او را حفظ میکند گفت «به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات ٭٭٭ بخواست جام می و گفت راز پوشیدن»
همیشه سعی کردند که اسرار مردم را حفظ بکنند اگر وقتی خود انسان خواست پرده دری کند راه دیگر است در همین دعای کمیل هست که حضرت عرض میکند خدایا اصلاً ملائکه را فرستادی برای نوشتن اعمال اما وقتی که میخواهی آبروی کسی را حفظ بکنی اجازه نمیدهی که این ملائکه هم بفهمند «و کنت انت الرقیب علی من ورائهم و الشاهد لما خفى عنهم و برحمتک أخفیته» خب اگر بر پیغمبر میپوشاند برملائکه میپوشاند نسبت به آنها که چشم برزخی دارند یقینا اجازه نمیدهد در مسئله تجسم اعمال هم همینطور است گاهی به خود انسان هم نشان نمیدهد تا انسان خجالت بکشد در روایات معاد هست که گاهی انسان را میآورند اعمال او را به او نشان میدهند او را محاکمه میکنند در حالی که کسی که پهلوی اوست اصلاً نه میبینید و نه میشنود خب اینکه در روایات بهشت است که خدای سبحان اگر توبه کسی را قبول کرده نه تنها کاری به او ندارد بلکه از صحنه قلبش میبرد و چنین شخصی یادش نیست معصیت کرده تا خجالت بکشد معلوم میشود که بردن، این اسهاء، بردن از صحنه خاطرات فقط به دست ذات اقدس الاه است او مقلب القلوب است
و الحمد لله رب العالمین
تاکنون نظری ثبت نشده است