- 174
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 200 سوره آلعمران _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 200 سوره آلعمران _ بخش اول"
- نقش محوری صبر در پیروی از دستورات الهی
- بیان لطیفی از زمخشری در معنای مصابره و مرابطه
- معیار شناخت صبر صادق از صبر کاذب
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿200﴾
خلاصهٴ مضامین سوره در آیهٴ آخر
این آخرین آیهٴ کریمه از سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» است. عدهای از مفسرین ناظر به این هستند که این بخش اخیر سورهٴ «آل عمران» مخصوصاً این آیه خلاصهٴ همهٴ مضامین سورهٴ مبارکهٴ را در بر دارد، چون این سوره هم دربارهٴ اصول و معارف دینی دستوراتی دارد، نظیر آیات توحید ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْط﴾ یا ﴿قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاء﴾ و امثال ذلک آیات توحید را در بر دارد و هم آیات وحی و رسالت را در بر دارد، نظیر آیهٴ مباهله و هم مسئلهٴ جهاد را در بر دارد که بسیاری از آیات جهاد، در این سوره است و هم احکام فرعی را. قهراً برای فراگیری این علوم و انجام این اعمال، سه امر لازم است. این سه امر یا چهار امری که شده است، امر به صبر و مصابره و مرابطه و تقوا، مخصوصاً آن سه امر اولی مطلق است؛ همهٴ این بخشها را شامل میشود، گرچه صبر به سه قسم تقسیم شد: صبر در طاعت و صبر از معصیت و صبر عندالمصیبت ؛ اما طاعت، مطلق است. فراگیری علوم و درک معارف، دشوار است [و] صبر لازم دارد این هم جزء طاعات دینی است.
نقش محوری صبر در پیروی از دستورات الهی
طاعات، خواه واجب عینی خواه واجب کفایی صبر لازم دارد، مستحبات هم صبر لازم دارد، آن بخشی از اصول دین که تحصیلش واجب عینی است، دشواریاش را با صبر باید تحمل کرد، آن بخشی که واجب کفایی هم که فروع دین است آن هم با صبر باید تحمل کرد، مستحبات هم اینچنین است یعنی درک امور مستحبی که درکش هم مستحب باشد؛ اما اعمال یا واجب است یا مستحب، آنها هم صبر لازم دارد، پرهیز از معاصی، چون لذتهای زودگذر نفسانی در آنها هست صبر و مقاومت لازم است تا انسان از معصیت نجات پیدا کند. اولی صبر بر طاعت است، دومی صبر از معصیت است، سومی هم صبر عندالمصیبت است . در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» بحثش گذشت شما مورد آزمایش ابتلا قرار میگیرید ، حوادث سختی که رخ میدهد صبر لازم است. پس چون این آیه هم دربارهٴ علوم و معارف سخن دارد، هم دربارهٴ احکام و حکم سخن دارد، هم دربارهٴ اعمال و امثال ذلک، صبر هم در همهٴ این قسمتها مطلق است و اگر در بعضیاز روایات، به دو قسمش یا سه قسمش اشاره شده این برای بیان مصداق است نه حصر این، صبر.
پرسش:...
پاسخ: صبر در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مفصل بحث شد، مخصوصاً در ذیل آیهٴ ﴿وَ الصّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حینَ الْبَأْس﴾ آنجا در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مبسوطاً بحث شد که صبر غیر از سکوت است. صبر، آن مقاومت و ایستادگی است در برابر کار، انسانی که مشکل تحصیل علوم را تحمل میکند، صابر است، مشکل انجام فرایض و نوافل را تحمل میکند صابر است، مشکل پرهیز از معصیت را تحمل میکند صابر است، مشکل تلخی مصائب را تحمل میکند صابر است، جزع نمیکند، از جا در نمیرود، جا خالی نمیکند، ترک مسئولیت نمیکند وظیفه را ترک نمیکند، سِمت را حفظ میکند و آن کار را به خوبی انجام میدهد، این میشود صبر.
بیان لطیفی از زمخشری در معنای مصابره و مرابطه
اما دربارهٴ مصابره چند تا احتمال هست. این مصابره، چون باب مفاعله است نوع مفسرین، برای حفظ این هیئت باب مفاعله یک طور معنا کردند و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) طرز دیگر معنا میکند، هم دربارهٴ مصابره هم دربارهٴ مرابطه. ایشان تقریباً پانزده عنوان که به نوبه خود پانزده فصل از مسائل علمی است، ذیل همین آیهٴ مبارکه دارد که به منزله عصارهٴ سورهٴ «آل عمران» است و بحثهای جامعه-شناسی و رابطه فرد و جامعه را هم مفصل بحث کردند، این پانزده فصل را، پانزده عنوان حتماً ملاحظه فرمایید به خواست خدا بحث میشود. مسئلهٴ ولایت فقیه و حکومت اسلامی را هم در ذیل همین آیه بحث کردند ، این پانزده عنوان را به طور دقیق مباحثه بفرمایید تا اینجا به تفصیل بحث بشود ـ انشاءالله ـ تا معلوم بشود یک حرف تازهای دارد ایشان. نوعاً مفسرین، این مصابره و مرابطه را برای اینکه با مفاعله هیئتاش محفوظ بماند طوری معنا کردند، خواه زمخشری در کشاف خواه امام رازی خواه امین-الاسلام(رضوان الله علیه) در مجمع . آنها گفتند «صابروا» یعنی باب مفاعله است، همان¬طوری که دشمنان شما در صحنهٴ نبرد صابرند شما هم صابر باشید، مثل «قاتلوا» آنها صابرند شما هم صابر باشید که طرفین صبر، یک طرف مسلمان است [و] یک طرف غیر مسلمان «رابطوا» هم اینچنین است یعنی همان¬طوری که آنها اهل رباطاند، شما هم اهل رباط باشید. «رباط» هم این است که اسبها را در مرزها محکم ببندید و آماده باشید یا حمله کنید یا جلوی تهاجم آنها را بگیرید، نظیر آیهٴ شصت سورهٴ «انفال» که فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾، ﴿رِباطِ الْخَیْلِ﴾ بستر اسب، در مرزها که انسان مرزدار باشد، مواظب باشد که تا بیگانه تهاجم نکند. خب، همان¬طوری که آنها اهل رباطاند، شما هم اهل رباط باشید؛ منتها آنها بر باطل، شما بر حق، برای اینکه هیئت باب مفاعله محفوظ باشد.
اما زمخشری در کشاف لطیفهای را هم دارد که در دیگر تفاسیر نیست یا کم است و آن این است که ایشان به یک نکته توجه کرد که گرچه این هیئت، هیئت مفاعله است؛ اما امر هم است. در باب «قتال» بالأخره قتال، باب مفاعله است، امر هم شده باید این امر توجیه بشود که این فعل دو طرفه چگونه مورد امر است. حالا اینجا که مصابره هست، این مصابره مأمور بها است مصابره یعنی دو طرف، یکی که باطل است دیگری حق، آیا مصابرهٴ بین دو طرف مورد امر است در حالی که یک گروه باطلاند و منهیاند عن¬الصبر والرباط، برای اینکه این شبهه پیش نیاید، زمخشری در کشاف میگوید که این باب مفاعله باب مغالبه است ﴿صابروا﴾... ای«غالبوهم فی الصبر» یعنی دشمن شما اهل صبرند، شما صابرتر باشید اگر این مصابره به معنای مغالبه در صبر باشد میتواند مأمور بها باشد. ولی اگر مصابره همان فعل بینالطرفین است، این فعل بینالطرفین مورد امر نیست، چون یک طرف منهی است. پس این معانی که این بزرگان ذکر کردند یا ﴿صابروا﴾ را به همین معنا گرفتند که همان¬طوری که آنها صبر میکنند شما صبر کنید و در ﴿رابطوا﴾ هم گفتند، همان¬طوری که آنها اهل رباطاند، شما هم اهل رباط باشید یعنی اسبها را ببندید [و] منتظر دفاع باشید یا نه مرابطه کنید یعنی مغالبهٴ در رباط، مصابره کنید یعنی مغالبه در صبر.
ارائه معنای جدید از مصابره و مرابطه توسط علامه طباطبائی(ره)
اما بیانی که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارد این است که این﴿صابروا﴾ مستقیماً متوجه به خود مسلمین است و﴿رابطوا﴾ مستقیماً متوجه مسلمین است، نه با هم صبر کنید، صبرهایتان را با هم تبادل کنید ؛ همان¬طوری که ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا﴾ دستور میدهد که با هم مسلمان باشید، نه همه مسلمان باشید، چون در بحث ﴿وَ اعْتَصِمُوا﴾ ملاحظه فرمودید که ﴿وَ اعْتَصِمُوا﴾ دستور به ایمان جمعی میدهد. مثلاً الآن اگر روی زمین که بیش از یک میلیارد مسلمان است، حالا فرضاً یک میلیارد مسلمان در روی زمین باشد و این یک میلیارد همه اینها مسلمان باشند موحد باشند؛ اما کارهای هماهنگ نداشته باشند، با هم نباشند هیچ کدام، اینها به این آیه عمل نکردند، چون آیه نمیگوید مسلمان باشید، میگوید با هم مسلمان باشید، با هم مسلمان بودن غیر از مسلمان بودن است ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا﴾ ؛ همهٴ شما با هم مسلمان باشید، اگر مسئلهٴ نظریِ فکری است تبادل کنید، اگر مسئلهٴ عملی است تعاون کنید، اگر مسئله جنگ است مجاهدت و مرابطه و مصابره داشته باشید، با هم بکنید. یک میلیارد مسلمان بیهم، هیچ کدام به این آیه عمل نکردند، با هم مسلمان بودن غیر از اینکه هر کدام مسلمان باشند. خب، اگر ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا﴾ معنایش این است که با هم مسلمان باشید و این هم یکی از بحثهای رسمی همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» بود، این ﴿صابروا و رابطوا﴾ هم به این مسلمین خطاب میکند که با هم اهل صبر باشید، چون صبر هر کسی محدود است و هر کسی هم در برابر هر کاری حساسیت دارد. زود میرنجد، دیگری در آن امر نمیرنجد، دربارهٴ کار دیگر میرنجد. اگر این صبرها روی هم گذاشته بشود، با هم صبر کنند آنجا که یکی رنجید، دیگری ترمیم میکند یا یکی خسته شد، دیگری جبران میکند یا یکی لرزید یا لغزید، دیگری مرمت میکند و بالعکس. با هم صبر کردن غیر از این است که تک تک صابر باشند. این هم هیئت مفاعله محفوظ ماند و هم هر دو طرفش حق است، نه نیاز به آن معنایی است که امام رازی کرد و امین¬الاسلام پذیرفت و برای حفظ هیئت باب مفاعله، این معنای دقیق را از دست دادند که بالأخره مصابرهای که مورد امر شده است یک طرفش منهی است، یک طرفش که حرام است، کجا مصابره امر شده، نه آن معنای باطلی است که در تفسیر امام رازی است و امینالاسلام پذیرفته، نه آن معنای با تکلفی است که زمخشری دارد که ﴿صابروا﴾... ای «غالبوهم فی الصبر» خطاب به مؤمنین است ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ با هم صبر کنید. خب، شما در همین جریان جنگ و دفاع هشت ساله ملاحظه فرمودید، در هر کار اشتباهی هم همین¬طور است، در یک لجنه و یک گروه ده نفری هم میبینید همین-طور است، هر عضوی از اعضای این لجنه و گروه، دربارهٴ امری زود میرنجد، دیگری ترمیم میکند و دیگری دربارهٴ مطلبی میرنجد و همین شخص، مرمت میکند این میشود مصابره. با هم صبر کردن، صبرها را روی هم ریختن، ضعف کسی را با صبر خود ترمیم کردن، میشود مصابره، در آن مسئلهٴ مرابطه هم ایشان حرف تازهای دارند.
تفاوت مصابره و تواصی به صبر
پرسش:...
پاسخ: تواصی به صبر یکدیگر را به صبر دستور دادن هست؛ اما این خودش صبر کردن است در کارها. تواصی به حق و تواصی به صبر در مقابل ایمان و عمل صالح است. آن سورهٴ مبارکه، چهار رکن را اشاره کرد و کسانی که واجد آن ارکان اربعه هستند از خسارت مصون¬اند ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ ٭ إِلاَّ الَّذینَ﴾ که این چهار چیز را داشته باشد: ﴿إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا﴾ مسائل اعتقادیشان درست بشود؛ ﴿وَ عَمِلُوا الصّالِحات﴾ اعمالشان درست باشد، همان¬طوری که این رکن اول و دوم را دارند، این رکن اول و دوم را هم به دیگران یاد بدهند ﴿وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ﴾ معارف را به دیگران توصیه کنند ﴿وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر﴾ چون عمل صالح، صبر طلب میکند دو تا رکن برای خودشان است، همین دو تا رکن را به دیگران هم توصیه کنند بشود چهار رکن، کسانی که دارای این ارکان اربعه هستند از خسارت مصوناند؛ اما این مصابره برای خودشان است، جزء ﴿عَمِلُوا الصّالِحات﴾ است.
تبیین معنای مرابطه
خب، ﴿وَ رابِطُوا﴾ هم گذشته از اینکه رباطهای با هم را در بردارد، ایجاد مرابطه را هم دارد. حالا رابطهٴ فرد با فرد، آحاد امت با یکدیگر، رابطهٴ امت با امام چون یکی از روایاتی که در ذیل همین کریمه آمده است، این است که «رٰابِطوُا مع اِمٰامَکُمْ» در بخشی از نقلها دارد که «امامَکُم المنتظر» خب، اینها به عنوان مصداق است البته، بهترین مصداق مرابطه، ایجاد ارتباط با وجود مبارک حضرت حجت(سلام الله علیه) است، بعد هم کسانی که جانشین اویند. پس هم رابطههای فردی مطرح است که افراد با یکدیگر رابطه برقرار کنند و هم رابطهای که بین امت و امام برقرار بشود، اینها مطالبی است که در ضمن پانزده فصل، به عنوان پانزده عنوان، یک تا پانزده ایشان مطرح کردند ، حالا شما تفاسیر دیگر را هم ملاحظه فرمایید، این تفسیر هم ملاحظه فرمایید، ببینید که فاصله چقدر زیاد است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ تواصی به صبر موردش این است که دیگران را به صبر واردار کردند، مصابره این است که خودش در موقع صبر، نقص دیگری را ترمیم میکند، آنجا که دیگری جزع دارد او صابر است، چه اینکه در جایی که خودش جزع میکند، دیگری صابر است.
پرسش:...
پاسخ: صیغهاش صیغهٴ جمع است؛ اما هیئتاش، هیئت باب مفاعله که نیست، این تحلیلی است، نظیر ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ نظیر ﴿أَقیمُوا الصَّلاةَ﴾ که هر کسی موظف است صبر کند و اقسام سهگانه صبر؛ اما ﴿صابِرُوا﴾ که هیئت باب مفاعله است با هم صبر کردن است. در کارهای اجتماعی با هم صبر بکنید یعنی صبرها را روی هم بگذارید. اگر صبرها را روی هم گذاشتید، در کارهای اجتماعی موفقید. در کارهای فردی، خود انسان موظف است صبر کند. در کارهای اجتماعی، ضعف هر کسی را دیگری باید با صبر خود ترمیم بکند.
شرط رسیدن به فلاح در پرتو صبر
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾ گرچه صدر این آیه خطاب به مؤمنین است؛ اما برای اینکه توهم نشود این¬گونه از امور و اوامر سهگانه یاد شده مربوط به مسائل دنیایی است، مسئلهٴ تقوا را بازگو فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ﴾ تا روشن بشود که چه در صبر، چه در مصابره، چه در مرابطه تقوای الهی باید مطرح باشد که هم خیر دنیا باشد و هم خیر آخرت و از مجموع این خیرین، تعبیر به فلاح بشود ﴿لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾. خب، ممکن است که کسی صابر باشد، رنج و کوشش را تحمل کند؛ اما فقط برای منافع دنیا، این مشمول این ﴿اصبروا﴾ نیست، چون این ﴿اصبروا﴾ در سایهٴ تقواست. ممکن است کسی برای تحصیل درآمد خیلی هم اهل استقامت و ایستادگی باشد او صبر کرده است؛ اما برای تأمین وسایل رفاهی خود، این دیگر به فلاح نمیرسد. کسی به فلاح میرسد که در این امور یاد شده، اهل تقوا باشد ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ﴾. قهراً گاهی نباید مقاومت کند [بلکه] باید تسلیم بشود. یک انسان با تقوا نباید در جایی که حق برای او روشن شده است مقاومت کند، فوراً باید تسلیم بشود اگر تقواست. دو نفر دارند بحث میکنند، برای او معلوم شد که حق با طرف بحث اوست نخواهد، حتماً حرف خودش را تثبیت کند، اینجا ایستادگی جای بسیار بدی است، صبر مذموم است، این صبر نیست در حقیقت، جدال است و لجاج. اینجا دارد مقاومت میکند؛ اما تقوا در او نیست، حتماً میخواهد بگوید که من هم مطلب صحیحی داشتم. این کم کم او را لجوج و مجادل بار میآورد، در مصابره هم اینچنین است، در مرابطه هم اینچنین است. بنابراین تقوا روح این سه اصل یاد شده است.
معیار شناخت صبر صادق از صبر کاذب
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، آنها اقسام سهگانه است ؛ اما حصر که نیست، آنها به عنوان تطبیق یاد میشوند. صبر در مصیبت هم اینچنین است، گاهی انسان در برابر مصیبت صبر میکند، ایستادگی میکند ولی متنبه نمیشود، جزع نمیکند، نظیر صبری که مشرکین در جریان جنگ بدر داشتند گفتند. اصلاً کسی حق ندارد برای کشتههای خود گریه کند تا ما بعدها جبران کنیم که آن عقدهها را در جنگ اُحد ترمیم کردند، شده «آکلة الاکباد» این هم صبر بود ولی صبر عندالمصیبت بود ولی مذموم بود. ممکن است کسی حادثه تلخی به او رخ بدهد که برای بیداری اوست او جزع نمیکند؛ اما متنبه هم نمیشود ولی تقوا اگر در کنارش باشد، متنبه میشود.
بنابراین، چون صبر مطلق است همه این اقسام را میگیرد و در بعضی از این اقسام، سخن از تقوا نیست، لذا کلمهٴ ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ﴾ را به عنوان اصل ضامن این سه اصول ذکر فرمود تا به فلاح برسد.
پرسش:...
پاسخ: اگر کسی در مسئلهٴ فردی مربوط به مسائل شخصی خود صابر بود، معنایش این نیست که در مسائل جمعی هم صابر است. در مسائل جمعی باید نظرات گوناگون را بشنود و تحمل کند. ده نفر که نشستهاند، اینها ده تا نظر دارند، وقتی ده تا نظر داشتند نباید که شخصی بگوید حتماً نظر من باید اجرا بشود که، این باید نظرات دیگران را هم تحمل کند. تصمیمگیری یک هیئت و لجنه، ضابطهای دارد حالا اگر او نظرش مؤافق نبود باید اینجا تحمل بکند، چون توافق آرا که ممکن نیست، با تک رای هم که نمیشود مملکت را اداره کرد یا کارهای جمعی را انجام داد، باید نظرات دیگران را تحمل کرد. این مصابره در بین خود مسلمین است و چیز خوبی هم هست، با هم صبر کردن است و اگر کسی نظرات دیگران را تحمل کرد، دیگران هم این توفیق را دارند که نظرات او را تحمل بکنند، چون معلوم میشود که او میخواهد با تقوا کار کند، این مصابره او براساس تقوا بود [و] نخواست رأی خود را تحمیل کند.
معنای حقیقی مرابطه در جامعه اسلامی
خب ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ مطلبی که حالا در این امور به خواست خدا مطرح میشود این است که یک وقت سخن از وجود جامعه است که جامعه وجود دارد یا نه؟ این یک بحث مبسوطی است که شاید از بعضی از آیاتی که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) استنباط کردند، استنباط بشود با نقدی که متوجه است.
اما حالا جامعه، به عنوان یک امر اعتباری، یک قرارداد جمعی این هست تا برسیم به اصل وجود حقیقی جامعه. یک سلسله احکام برای فرد است، یک سلسله احکام برای جمع. روایاتی هم که در ضمن این آیه آمده است بعضی برای مسائل اجتماعی است، بعضی مثل مسائل فردی. آنچه مربوط به مسائل فردی است، انتظار نماز بعد از نماز، جزء مرابطه است «رباط» یعنی انتظار الصلاة، بعضی از مفسرین خواستند این آیه را بر همین معنا حمل کنند و اختصاص بدهند، گفتند چون در زمان خود رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرابطه به این معنا که نبود یعنی مرزداری بود، بستن خیل در مرز و امثال ذلک که نبود، بنابراین این ﴿رابطوا﴾ که در اینجاست یعنی «انتظار الصلاة» بعد از صلات ، نظیر همین کاری که فعلاً در حجاز و غیر حجاز است، آن¬قدر مینشیند تا موقع نماز بعدی و این هم به حساب فضیلت میشمارند، در حالی که قرآن کریم دارد ﴿فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ ؛ بروید دنبال کارتان، کارهایتان را انجام بدهید بعد موقع نماز بیایید. حالا اگر کسی زائر بود، مسافر بود، توفیقی داشت آنجا بنشیند، منتظر نماز بعدی باشد طوبی له و حسن مآب؛ اما نظام بر این نیست که انسان، سه چهار ساعت وقت را مرتب در مسجد بگذراند و بعد هم در سایر کارها محتاج به دیگران باشد که این-طور نیست ﴿فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ﴾ این ﴿وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ﴾ معلوم میشود کار صحیح، تولید صحیح و مانند آن است وگرنه آن فضل به معنای اذکار مستحبی که در مسجدها آسان تر است که ﴿فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ ولو روز جمعه ﴿وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ﴾ اگر بخواهید دستتان در کنار سفرهٴ دیگران دراز نشود، بروید کار کنید، فضل خدا فراوان است ولو در نماز جمعه بعد از نماز جمعه، آنها میگفتند چون رباط به این معنای بستن اسب در مرزها نیست، لذا معنی انتظار صلات بعد از صلات است ، در حالی که آیهٴ شصت سورهٴ «انفال» هم ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّه﴾ آمده، حالا اصل آمده ولو آن زمان، زمان امتثالش نباشد، هر وقتی که زمان امتثال شد این آیه، در حکم وجوبی را به همراه دارد. آنچه مهم است این است که انسان یک وظیفه فردی دارد که همین سوره بیان کرد، نظیر نماز و روزه و امثال ذلک، یک وظیفه جمعی دارد. آن وظیفه فردی را هم با این وظایف جمعی انجام بدهد، نمازش را با جماعت بخواند، در عین حال که نماز یک وظیفه فردی است، آن را با جماعت بخواند ﴿وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ﴾ باشد و مانند آن.
معنای حیات فردی و جمعی انسان در قرآن کریم
ربط فرد به مجتَمع را این آیه، تثبیت میکند، این یکی از آن فصول پانزدهگانهای است که سیدناالاستاد (رضوان الله علیه) عنوان کردند. اصل جامعه را حالا چه نحو وجودی دارد باید که بعد بحث بشود ولی یک وجود و قرارداد اجتماعی هست و قرآن کریم، خطابی که به جامعه دارد، برای جامعه کتاب باز میکند یعنی برای امت، کتاب باز میکند. انسان در قرآن به دو محاسبه دعوت میشود: یک محاسبه فردی که نامه اعمال او را براساس آن محاسبات فردی او تنظیم میکنند؛ یک نامهٴ اجتماعی هم دارد که کارهای اجتماعی او در آن نامه جمعی نوشته میشود. کارهای فردی او در یک کتاب خاص تنظیم میشود که ﴿وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ ٭ کِرامًا کاتِبینَ﴾ آنها هم مینویسند؛ اما کارهای اجتماعی او در کتاب جمعی نوشته میشود که ﴿هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون﴾ آن کریمه ظاهراً، ناظر به کتاب جمعی است یعنی دستورات جامعه در آن کتاب جمعی نوشته میشود. ممکن است کسی نامه اعمالش در مسائل فردی سفید باشد، سیاه نباشد ولی در مسائل جمعی نامهٴ سفیدی نداشته باشد یعنی بعد از اینکه محاسبه فردی او تمام شد، وقتی به بخش محاسبه جمعی میرسند، میبینند او در مسائل اجتماعی رهآوردی ندارد ﴿هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ نشان میدهد که انسان سلسله وظایف جمعی دارد که در نامهٴ امت نوشته میشود، در کتاب امت نوشته میشود، چه اینکه یک سلسله وظایف فردی دارد که در کتاب شخص نوشته میشود. آن آیاتی که دارد که یک عدّه کتابشان به یمینشان، یک عدّه کتابشان به یسارشان، یک عدّه کتابشان به ورای ظهرشان داده میشود، ظاهراً کتابهای فردی است؛ اما آن بخشی که گویی در سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» و مانند آن باشد که برای هر امتی کتاب هست ، آن دیگر اینچنین تقسیم نمیشود، کتاب برای او نیست. حالا اگر امتی تبهکار بود کتاب را به ورای ظهر آن امت بدهند یا به یسارشان بدهند، این چگونه قابل تصویر است و اگر امتی اهل فلاح بود و پرهیزکار کتاب را به دست راستشان بدهد این چگونه قابل تصویر است، هر کدام جداگانه باید بحث بشود. منظور آن است که یک سلسله اعمال فردی است که کتاب فردی دارد و در صحنه تطایر کتب به انسان اعطا میکند، یک سلسله اعمال جمعی است که در کتاب دیگر نوشته میشود، در نامهٴ اعمال دیگر نوشته میشود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ﴾.
دلالت صابروا و رابطوا بر رابطه متقابل فرد و جامعه
خب پس اصل جامعه به عنوان یک وجود قراردادی فعلاً هست که قرآن اینچنین میگوید، حالا حقیقی یا اعتباریاش باید بحث بشود و رابطهٴ فرد و جمع را هم ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه﴾ و امثال ذلک که بحثش گذشت به عهده دارد و این﴿رابطوا﴾ هم تثبیت میکند یعنی با یکدیگر رابطه بر قرار کنید، نه اسب را در مرزها ببندید. آن یک مصداق از مصادیق این﴿رابطوا﴾ است. بستن اسب در مرزها به عنوان نگهداری، این برای گروه خاص است در زمان مخصوص؛ اما این﴿رابطوا﴾ برای همه مردم است در همهٴ عصرها. پس برقراری رابطه و ساختن جامعه، اولین وظیفه است. نباید ما بگوییم که جامعهای نیست، جمعی نیست تا ما به آن جمع بپیوندیم، ما باید جمع بسازیم. اگر کسی گروهی ندارد، جمعی ندارد باید جمع بسازد و جمعِ ساخته را حفظ بکند هم اصل جمع، وظیفه است، چون فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه﴾ و ﴿رابطوا﴾ و هم بعدالجمع آن صبر دسته جمعی هم وظیفه است، به عنوان ﴿صابروا﴾ حالا عناوینی که مطالعه میفرمایید در این چند صفحه، از همین ذیل این آیهٴ مبارکه، ایشان شروع میکنند تا به آن فصل پانزدهم که اسلام، دین غالب است .
«و الحمد لله رب العالمین»
- نقش محوری صبر در پیروی از دستورات الهی
- بیان لطیفی از زمخشری در معنای مصابره و مرابطه
- معیار شناخت صبر صادق از صبر کاذب
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿200﴾
خلاصهٴ مضامین سوره در آیهٴ آخر
این آخرین آیهٴ کریمه از سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» است. عدهای از مفسرین ناظر به این هستند که این بخش اخیر سورهٴ «آل عمران» مخصوصاً این آیه خلاصهٴ همهٴ مضامین سورهٴ مبارکهٴ را در بر دارد، چون این سوره هم دربارهٴ اصول و معارف دینی دستوراتی دارد، نظیر آیات توحید ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْط﴾ یا ﴿قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاء﴾ و امثال ذلک آیات توحید را در بر دارد و هم آیات وحی و رسالت را در بر دارد، نظیر آیهٴ مباهله و هم مسئلهٴ جهاد را در بر دارد که بسیاری از آیات جهاد، در این سوره است و هم احکام فرعی را. قهراً برای فراگیری این علوم و انجام این اعمال، سه امر لازم است. این سه امر یا چهار امری که شده است، امر به صبر و مصابره و مرابطه و تقوا، مخصوصاً آن سه امر اولی مطلق است؛ همهٴ این بخشها را شامل میشود، گرچه صبر به سه قسم تقسیم شد: صبر در طاعت و صبر از معصیت و صبر عندالمصیبت ؛ اما طاعت، مطلق است. فراگیری علوم و درک معارف، دشوار است [و] صبر لازم دارد این هم جزء طاعات دینی است.
نقش محوری صبر در پیروی از دستورات الهی
طاعات، خواه واجب عینی خواه واجب کفایی صبر لازم دارد، مستحبات هم صبر لازم دارد، آن بخشی از اصول دین که تحصیلش واجب عینی است، دشواریاش را با صبر باید تحمل کرد، آن بخشی که واجب کفایی هم که فروع دین است آن هم با صبر باید تحمل کرد، مستحبات هم اینچنین است یعنی درک امور مستحبی که درکش هم مستحب باشد؛ اما اعمال یا واجب است یا مستحب، آنها هم صبر لازم دارد، پرهیز از معاصی، چون لذتهای زودگذر نفسانی در آنها هست صبر و مقاومت لازم است تا انسان از معصیت نجات پیدا کند. اولی صبر بر طاعت است، دومی صبر از معصیت است، سومی هم صبر عندالمصیبت است . در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» بحثش گذشت شما مورد آزمایش ابتلا قرار میگیرید ، حوادث سختی که رخ میدهد صبر لازم است. پس چون این آیه هم دربارهٴ علوم و معارف سخن دارد، هم دربارهٴ احکام و حکم سخن دارد، هم دربارهٴ اعمال و امثال ذلک، صبر هم در همهٴ این قسمتها مطلق است و اگر در بعضیاز روایات، به دو قسمش یا سه قسمش اشاره شده این برای بیان مصداق است نه حصر این، صبر.
پرسش:...
پاسخ: صبر در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مفصل بحث شد، مخصوصاً در ذیل آیهٴ ﴿وَ الصّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حینَ الْبَأْس﴾ آنجا در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» مبسوطاً بحث شد که صبر غیر از سکوت است. صبر، آن مقاومت و ایستادگی است در برابر کار، انسانی که مشکل تحصیل علوم را تحمل میکند، صابر است، مشکل انجام فرایض و نوافل را تحمل میکند صابر است، مشکل پرهیز از معصیت را تحمل میکند صابر است، مشکل تلخی مصائب را تحمل میکند صابر است، جزع نمیکند، از جا در نمیرود، جا خالی نمیکند، ترک مسئولیت نمیکند وظیفه را ترک نمیکند، سِمت را حفظ میکند و آن کار را به خوبی انجام میدهد، این میشود صبر.
بیان لطیفی از زمخشری در معنای مصابره و مرابطه
اما دربارهٴ مصابره چند تا احتمال هست. این مصابره، چون باب مفاعله است نوع مفسرین، برای حفظ این هیئت باب مفاعله یک طور معنا کردند و سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) طرز دیگر معنا میکند، هم دربارهٴ مصابره هم دربارهٴ مرابطه. ایشان تقریباً پانزده عنوان که به نوبه خود پانزده فصل از مسائل علمی است، ذیل همین آیهٴ مبارکه دارد که به منزله عصارهٴ سورهٴ «آل عمران» است و بحثهای جامعه-شناسی و رابطه فرد و جامعه را هم مفصل بحث کردند، این پانزده فصل را، پانزده عنوان حتماً ملاحظه فرمایید به خواست خدا بحث میشود. مسئلهٴ ولایت فقیه و حکومت اسلامی را هم در ذیل همین آیه بحث کردند ، این پانزده عنوان را به طور دقیق مباحثه بفرمایید تا اینجا به تفصیل بحث بشود ـ انشاءالله ـ تا معلوم بشود یک حرف تازهای دارد ایشان. نوعاً مفسرین، این مصابره و مرابطه را برای اینکه با مفاعله هیئتاش محفوظ بماند طوری معنا کردند، خواه زمخشری در کشاف خواه امام رازی خواه امین-الاسلام(رضوان الله علیه) در مجمع . آنها گفتند «صابروا» یعنی باب مفاعله است، همان¬طوری که دشمنان شما در صحنهٴ نبرد صابرند شما هم صابر باشید، مثل «قاتلوا» آنها صابرند شما هم صابر باشید که طرفین صبر، یک طرف مسلمان است [و] یک طرف غیر مسلمان «رابطوا» هم اینچنین است یعنی همان¬طوری که آنها اهل رباطاند، شما هم اهل رباط باشید. «رباط» هم این است که اسبها را در مرزها محکم ببندید و آماده باشید یا حمله کنید یا جلوی تهاجم آنها را بگیرید، نظیر آیهٴ شصت سورهٴ «انفال» که فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾، ﴿رِباطِ الْخَیْلِ﴾ بستر اسب، در مرزها که انسان مرزدار باشد، مواظب باشد که تا بیگانه تهاجم نکند. خب، همان¬طوری که آنها اهل رباطاند، شما هم اهل رباط باشید؛ منتها آنها بر باطل، شما بر حق، برای اینکه هیئت باب مفاعله محفوظ باشد.
اما زمخشری در کشاف لطیفهای را هم دارد که در دیگر تفاسیر نیست یا کم است و آن این است که ایشان به یک نکته توجه کرد که گرچه این هیئت، هیئت مفاعله است؛ اما امر هم است. در باب «قتال» بالأخره قتال، باب مفاعله است، امر هم شده باید این امر توجیه بشود که این فعل دو طرفه چگونه مورد امر است. حالا اینجا که مصابره هست، این مصابره مأمور بها است مصابره یعنی دو طرف، یکی که باطل است دیگری حق، آیا مصابرهٴ بین دو طرف مورد امر است در حالی که یک گروه باطلاند و منهیاند عن¬الصبر والرباط، برای اینکه این شبهه پیش نیاید، زمخشری در کشاف میگوید که این باب مفاعله باب مغالبه است ﴿صابروا﴾... ای«غالبوهم فی الصبر» یعنی دشمن شما اهل صبرند، شما صابرتر باشید اگر این مصابره به معنای مغالبه در صبر باشد میتواند مأمور بها باشد. ولی اگر مصابره همان فعل بینالطرفین است، این فعل بینالطرفین مورد امر نیست، چون یک طرف منهی است. پس این معانی که این بزرگان ذکر کردند یا ﴿صابروا﴾ را به همین معنا گرفتند که همان¬طوری که آنها صبر میکنند شما صبر کنید و در ﴿رابطوا﴾ هم گفتند، همان¬طوری که آنها اهل رباطاند، شما هم اهل رباط باشید یعنی اسبها را ببندید [و] منتظر دفاع باشید یا نه مرابطه کنید یعنی مغالبهٴ در رباط، مصابره کنید یعنی مغالبه در صبر.
ارائه معنای جدید از مصابره و مرابطه توسط علامه طباطبائی(ره)
اما بیانی که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) دارد این است که این﴿صابروا﴾ مستقیماً متوجه به خود مسلمین است و﴿رابطوا﴾ مستقیماً متوجه مسلمین است، نه با هم صبر کنید، صبرهایتان را با هم تبادل کنید ؛ همان¬طوری که ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا﴾ دستور میدهد که با هم مسلمان باشید، نه همه مسلمان باشید، چون در بحث ﴿وَ اعْتَصِمُوا﴾ ملاحظه فرمودید که ﴿وَ اعْتَصِمُوا﴾ دستور به ایمان جمعی میدهد. مثلاً الآن اگر روی زمین که بیش از یک میلیارد مسلمان است، حالا فرضاً یک میلیارد مسلمان در روی زمین باشد و این یک میلیارد همه اینها مسلمان باشند موحد باشند؛ اما کارهای هماهنگ نداشته باشند، با هم نباشند هیچ کدام، اینها به این آیه عمل نکردند، چون آیه نمیگوید مسلمان باشید، میگوید با هم مسلمان باشید، با هم مسلمان بودن غیر از مسلمان بودن است ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا﴾ ؛ همهٴ شما با هم مسلمان باشید، اگر مسئلهٴ نظریِ فکری است تبادل کنید، اگر مسئلهٴ عملی است تعاون کنید، اگر مسئله جنگ است مجاهدت و مرابطه و مصابره داشته باشید، با هم بکنید. یک میلیارد مسلمان بیهم، هیچ کدام به این آیه عمل نکردند، با هم مسلمان بودن غیر از اینکه هر کدام مسلمان باشند. خب، اگر ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا﴾ معنایش این است که با هم مسلمان باشید و این هم یکی از بحثهای رسمی همین سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» بود، این ﴿صابروا و رابطوا﴾ هم به این مسلمین خطاب میکند که با هم اهل صبر باشید، چون صبر هر کسی محدود است و هر کسی هم در برابر هر کاری حساسیت دارد. زود میرنجد، دیگری در آن امر نمیرنجد، دربارهٴ کار دیگر میرنجد. اگر این صبرها روی هم گذاشته بشود، با هم صبر کنند آنجا که یکی رنجید، دیگری ترمیم میکند یا یکی خسته شد، دیگری جبران میکند یا یکی لرزید یا لغزید، دیگری مرمت میکند و بالعکس. با هم صبر کردن غیر از این است که تک تک صابر باشند. این هم هیئت مفاعله محفوظ ماند و هم هر دو طرفش حق است، نه نیاز به آن معنایی است که امام رازی کرد و امین¬الاسلام پذیرفت و برای حفظ هیئت باب مفاعله، این معنای دقیق را از دست دادند که بالأخره مصابرهای که مورد امر شده است یک طرفش منهی است، یک طرفش که حرام است، کجا مصابره امر شده، نه آن معنای باطلی است که در تفسیر امام رازی است و امینالاسلام پذیرفته، نه آن معنای با تکلفی است که زمخشری دارد که ﴿صابروا﴾... ای «غالبوهم فی الصبر» خطاب به مؤمنین است ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ با هم صبر کنید. خب، شما در همین جریان جنگ و دفاع هشت ساله ملاحظه فرمودید، در هر کار اشتباهی هم همین¬طور است، در یک لجنه و یک گروه ده نفری هم میبینید همین-طور است، هر عضوی از اعضای این لجنه و گروه، دربارهٴ امری زود میرنجد، دیگری ترمیم میکند و دیگری دربارهٴ مطلبی میرنجد و همین شخص، مرمت میکند این میشود مصابره. با هم صبر کردن، صبرها را روی هم ریختن، ضعف کسی را با صبر خود ترمیم کردن، میشود مصابره، در آن مسئلهٴ مرابطه هم ایشان حرف تازهای دارند.
تفاوت مصابره و تواصی به صبر
پرسش:...
پاسخ: تواصی به صبر یکدیگر را به صبر دستور دادن هست؛ اما این خودش صبر کردن است در کارها. تواصی به حق و تواصی به صبر در مقابل ایمان و عمل صالح است. آن سورهٴ مبارکه، چهار رکن را اشاره کرد و کسانی که واجد آن ارکان اربعه هستند از خسارت مصون¬اند ﴿وَ الْعَصْرِ ٭ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ ٭ إِلاَّ الَّذینَ﴾ که این چهار چیز را داشته باشد: ﴿إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا﴾ مسائل اعتقادیشان درست بشود؛ ﴿وَ عَمِلُوا الصّالِحات﴾ اعمالشان درست باشد، همان¬طوری که این رکن اول و دوم را دارند، این رکن اول و دوم را هم به دیگران یاد بدهند ﴿وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ﴾ معارف را به دیگران توصیه کنند ﴿وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر﴾ چون عمل صالح، صبر طلب میکند دو تا رکن برای خودشان است، همین دو تا رکن را به دیگران هم توصیه کنند بشود چهار رکن، کسانی که دارای این ارکان اربعه هستند از خسارت مصوناند؛ اما این مصابره برای خودشان است، جزء ﴿عَمِلُوا الصّالِحات﴾ است.
تبیین معنای مرابطه
خب، ﴿وَ رابِطُوا﴾ هم گذشته از اینکه رباطهای با هم را در بردارد، ایجاد مرابطه را هم دارد. حالا رابطهٴ فرد با فرد، آحاد امت با یکدیگر، رابطهٴ امت با امام چون یکی از روایاتی که در ذیل همین کریمه آمده است، این است که «رٰابِطوُا مع اِمٰامَکُمْ» در بخشی از نقلها دارد که «امامَکُم المنتظر» خب، اینها به عنوان مصداق است البته، بهترین مصداق مرابطه، ایجاد ارتباط با وجود مبارک حضرت حجت(سلام الله علیه) است، بعد هم کسانی که جانشین اویند. پس هم رابطههای فردی مطرح است که افراد با یکدیگر رابطه برقرار کنند و هم رابطهای که بین امت و امام برقرار بشود، اینها مطالبی است که در ضمن پانزده فصل، به عنوان پانزده عنوان، یک تا پانزده ایشان مطرح کردند ، حالا شما تفاسیر دیگر را هم ملاحظه فرمایید، این تفسیر هم ملاحظه فرمایید، ببینید که فاصله چقدر زیاد است.
پرسش:...
پاسخ: نه؛ تواصی به صبر موردش این است که دیگران را به صبر واردار کردند، مصابره این است که خودش در موقع صبر، نقص دیگری را ترمیم میکند، آنجا که دیگری جزع دارد او صابر است، چه اینکه در جایی که خودش جزع میکند، دیگری صابر است.
پرسش:...
پاسخ: صیغهاش صیغهٴ جمع است؛ اما هیئتاش، هیئت باب مفاعله که نیست، این تحلیلی است، نظیر ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾ نظیر ﴿أَقیمُوا الصَّلاةَ﴾ که هر کسی موظف است صبر کند و اقسام سهگانه صبر؛ اما ﴿صابِرُوا﴾ که هیئت باب مفاعله است با هم صبر کردن است. در کارهای اجتماعی با هم صبر بکنید یعنی صبرها را روی هم بگذارید. اگر صبرها را روی هم گذاشتید، در کارهای اجتماعی موفقید. در کارهای فردی، خود انسان موظف است صبر کند. در کارهای اجتماعی، ضعف هر کسی را دیگری باید با صبر خود ترمیم بکند.
شرط رسیدن به فلاح در پرتو صبر
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾ گرچه صدر این آیه خطاب به مؤمنین است؛ اما برای اینکه توهم نشود این¬گونه از امور و اوامر سهگانه یاد شده مربوط به مسائل دنیایی است، مسئلهٴ تقوا را بازگو فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ﴾ تا روشن بشود که چه در صبر، چه در مصابره، چه در مرابطه تقوای الهی باید مطرح باشد که هم خیر دنیا باشد و هم خیر آخرت و از مجموع این خیرین، تعبیر به فلاح بشود ﴿لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾. خب، ممکن است که کسی صابر باشد، رنج و کوشش را تحمل کند؛ اما فقط برای منافع دنیا، این مشمول این ﴿اصبروا﴾ نیست، چون این ﴿اصبروا﴾ در سایهٴ تقواست. ممکن است کسی برای تحصیل درآمد خیلی هم اهل استقامت و ایستادگی باشد او صبر کرده است؛ اما برای تأمین وسایل رفاهی خود، این دیگر به فلاح نمیرسد. کسی به فلاح میرسد که در این امور یاد شده، اهل تقوا باشد ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ﴾. قهراً گاهی نباید مقاومت کند [بلکه] باید تسلیم بشود. یک انسان با تقوا نباید در جایی که حق برای او روشن شده است مقاومت کند، فوراً باید تسلیم بشود اگر تقواست. دو نفر دارند بحث میکنند، برای او معلوم شد که حق با طرف بحث اوست نخواهد، حتماً حرف خودش را تثبیت کند، اینجا ایستادگی جای بسیار بدی است، صبر مذموم است، این صبر نیست در حقیقت، جدال است و لجاج. اینجا دارد مقاومت میکند؛ اما تقوا در او نیست، حتماً میخواهد بگوید که من هم مطلب صحیحی داشتم. این کم کم او را لجوج و مجادل بار میآورد، در مصابره هم اینچنین است، در مرابطه هم اینچنین است. بنابراین تقوا روح این سه اصل یاد شده است.
معیار شناخت صبر صادق از صبر کاذب
پرسش:...
پاسخ: بسیار خب، آنها اقسام سهگانه است ؛ اما حصر که نیست، آنها به عنوان تطبیق یاد میشوند. صبر در مصیبت هم اینچنین است، گاهی انسان در برابر مصیبت صبر میکند، ایستادگی میکند ولی متنبه نمیشود، جزع نمیکند، نظیر صبری که مشرکین در جریان جنگ بدر داشتند گفتند. اصلاً کسی حق ندارد برای کشتههای خود گریه کند تا ما بعدها جبران کنیم که آن عقدهها را در جنگ اُحد ترمیم کردند، شده «آکلة الاکباد» این هم صبر بود ولی صبر عندالمصیبت بود ولی مذموم بود. ممکن است کسی حادثه تلخی به او رخ بدهد که برای بیداری اوست او جزع نمیکند؛ اما متنبه هم نمیشود ولی تقوا اگر در کنارش باشد، متنبه میشود.
بنابراین، چون صبر مطلق است همه این اقسام را میگیرد و در بعضی از این اقسام، سخن از تقوا نیست، لذا کلمهٴ ﴿وَ اتَّقُوا اللّهَ﴾ را به عنوان اصل ضامن این سه اصول ذکر فرمود تا به فلاح برسد.
پرسش:...
پاسخ: اگر کسی در مسئلهٴ فردی مربوط به مسائل شخصی خود صابر بود، معنایش این نیست که در مسائل جمعی هم صابر است. در مسائل جمعی باید نظرات گوناگون را بشنود و تحمل کند. ده نفر که نشستهاند، اینها ده تا نظر دارند، وقتی ده تا نظر داشتند نباید که شخصی بگوید حتماً نظر من باید اجرا بشود که، این باید نظرات دیگران را هم تحمل کند. تصمیمگیری یک هیئت و لجنه، ضابطهای دارد حالا اگر او نظرش مؤافق نبود باید اینجا تحمل بکند، چون توافق آرا که ممکن نیست، با تک رای هم که نمیشود مملکت را اداره کرد یا کارهای جمعی را انجام داد، باید نظرات دیگران را تحمل کرد. این مصابره در بین خود مسلمین است و چیز خوبی هم هست، با هم صبر کردن است و اگر کسی نظرات دیگران را تحمل کرد، دیگران هم این توفیق را دارند که نظرات او را تحمل بکنند، چون معلوم میشود که او میخواهد با تقوا کار کند، این مصابره او براساس تقوا بود [و] نخواست رأی خود را تحمیل کند.
معنای حقیقی مرابطه در جامعه اسلامی
خب ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾ مطلبی که حالا در این امور به خواست خدا مطرح میشود این است که یک وقت سخن از وجود جامعه است که جامعه وجود دارد یا نه؟ این یک بحث مبسوطی است که شاید از بعضی از آیاتی که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) استنباط کردند، استنباط بشود با نقدی که متوجه است.
اما حالا جامعه، به عنوان یک امر اعتباری، یک قرارداد جمعی این هست تا برسیم به اصل وجود حقیقی جامعه. یک سلسله احکام برای فرد است، یک سلسله احکام برای جمع. روایاتی هم که در ضمن این آیه آمده است بعضی برای مسائل اجتماعی است، بعضی مثل مسائل فردی. آنچه مربوط به مسائل فردی است، انتظار نماز بعد از نماز، جزء مرابطه است «رباط» یعنی انتظار الصلاة، بعضی از مفسرین خواستند این آیه را بر همین معنا حمل کنند و اختصاص بدهند، گفتند چون در زمان خود رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مرابطه به این معنا که نبود یعنی مرزداری بود، بستن خیل در مرز و امثال ذلک که نبود، بنابراین این ﴿رابطوا﴾ که در اینجاست یعنی «انتظار الصلاة» بعد از صلات ، نظیر همین کاری که فعلاً در حجاز و غیر حجاز است، آن¬قدر مینشیند تا موقع نماز بعدی و این هم به حساب فضیلت میشمارند، در حالی که قرآن کریم دارد ﴿فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ ؛ بروید دنبال کارتان، کارهایتان را انجام بدهید بعد موقع نماز بیایید. حالا اگر کسی زائر بود، مسافر بود، توفیقی داشت آنجا بنشیند، منتظر نماز بعدی باشد طوبی له و حسن مآب؛ اما نظام بر این نیست که انسان، سه چهار ساعت وقت را مرتب در مسجد بگذراند و بعد هم در سایر کارها محتاج به دیگران باشد که این-طور نیست ﴿فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ﴾ این ﴿وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ﴾ معلوم میشود کار صحیح، تولید صحیح و مانند آن است وگرنه آن فضل به معنای اذکار مستحبی که در مسجدها آسان تر است که ﴿فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ ولو روز جمعه ﴿وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ﴾ اگر بخواهید دستتان در کنار سفرهٴ دیگران دراز نشود، بروید کار کنید، فضل خدا فراوان است ولو در نماز جمعه بعد از نماز جمعه، آنها میگفتند چون رباط به این معنای بستن اسب در مرزها نیست، لذا معنی انتظار صلات بعد از صلات است ، در حالی که آیهٴ شصت سورهٴ «انفال» هم ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّه﴾ آمده، حالا اصل آمده ولو آن زمان، زمان امتثالش نباشد، هر وقتی که زمان امتثال شد این آیه، در حکم وجوبی را به همراه دارد. آنچه مهم است این است که انسان یک وظیفه فردی دارد که همین سوره بیان کرد، نظیر نماز و روزه و امثال ذلک، یک وظیفه جمعی دارد. آن وظیفه فردی را هم با این وظایف جمعی انجام بدهد، نمازش را با جماعت بخواند، در عین حال که نماز یک وظیفه فردی است، آن را با جماعت بخواند ﴿وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ﴾ باشد و مانند آن.
معنای حیات فردی و جمعی انسان در قرآن کریم
ربط فرد به مجتَمع را این آیه، تثبیت میکند، این یکی از آن فصول پانزدهگانهای است که سیدناالاستاد (رضوان الله علیه) عنوان کردند. اصل جامعه را حالا چه نحو وجودی دارد باید که بعد بحث بشود ولی یک وجود و قرارداد اجتماعی هست و قرآن کریم، خطابی که به جامعه دارد، برای جامعه کتاب باز میکند یعنی برای امت، کتاب باز میکند. انسان در قرآن به دو محاسبه دعوت میشود: یک محاسبه فردی که نامه اعمال او را براساس آن محاسبات فردی او تنظیم میکنند؛ یک نامهٴ اجتماعی هم دارد که کارهای اجتماعی او در آن نامه جمعی نوشته میشود. کارهای فردی او در یک کتاب خاص تنظیم میشود که ﴿وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ ٭ کِرامًا کاتِبینَ﴾ آنها هم مینویسند؛ اما کارهای اجتماعی او در کتاب جمعی نوشته میشود که ﴿هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون﴾ آن کریمه ظاهراً، ناظر به کتاب جمعی است یعنی دستورات جامعه در آن کتاب جمعی نوشته میشود. ممکن است کسی نامه اعمالش در مسائل فردی سفید باشد، سیاه نباشد ولی در مسائل جمعی نامهٴ سفیدی نداشته باشد یعنی بعد از اینکه محاسبه فردی او تمام شد، وقتی به بخش محاسبه جمعی میرسند، میبینند او در مسائل اجتماعی رهآوردی ندارد ﴿هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنّا کُنّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ نشان میدهد که انسان سلسله وظایف جمعی دارد که در نامهٴ امت نوشته میشود، در کتاب امت نوشته میشود، چه اینکه یک سلسله وظایف فردی دارد که در کتاب شخص نوشته میشود. آن آیاتی که دارد که یک عدّه کتابشان به یمینشان، یک عدّه کتابشان به یسارشان، یک عدّه کتابشان به ورای ظهرشان داده میشود، ظاهراً کتابهای فردی است؛ اما آن بخشی که گویی در سورهٴ مبارکهٴ «جاثیه» و مانند آن باشد که برای هر امتی کتاب هست ، آن دیگر اینچنین تقسیم نمیشود، کتاب برای او نیست. حالا اگر امتی تبهکار بود کتاب را به ورای ظهر آن امت بدهند یا به یسارشان بدهند، این چگونه قابل تصویر است و اگر امتی اهل فلاح بود و پرهیزکار کتاب را به دست راستشان بدهد این چگونه قابل تصویر است، هر کدام جداگانه باید بحث بشود. منظور آن است که یک سلسله اعمال فردی است که کتاب فردی دارد و در صحنه تطایر کتب به انسان اعطا میکند، یک سلسله اعمال جمعی است که در کتاب دیگر نوشته میشود، در نامهٴ اعمال دیگر نوشته میشود ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ﴾.
دلالت صابروا و رابطوا بر رابطه متقابل فرد و جامعه
خب پس اصل جامعه به عنوان یک وجود قراردادی فعلاً هست که قرآن اینچنین میگوید، حالا حقیقی یا اعتباریاش باید بحث بشود و رابطهٴ فرد و جمع را هم ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه﴾ و امثال ذلک که بحثش گذشت به عهده دارد و این﴿رابطوا﴾ هم تثبیت میکند یعنی با یکدیگر رابطه بر قرار کنید، نه اسب را در مرزها ببندید. آن یک مصداق از مصادیق این﴿رابطوا﴾ است. بستن اسب در مرزها به عنوان نگهداری، این برای گروه خاص است در زمان مخصوص؛ اما این﴿رابطوا﴾ برای همه مردم است در همهٴ عصرها. پس برقراری رابطه و ساختن جامعه، اولین وظیفه است. نباید ما بگوییم که جامعهای نیست، جمعی نیست تا ما به آن جمع بپیوندیم، ما باید جمع بسازیم. اگر کسی گروهی ندارد، جمعی ندارد باید جمع بسازد و جمعِ ساخته را حفظ بکند هم اصل جمع، وظیفه است، چون فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه﴾ و ﴿رابطوا﴾ و هم بعدالجمع آن صبر دسته جمعی هم وظیفه است، به عنوان ﴿صابروا﴾ حالا عناوینی که مطالعه میفرمایید در این چند صفحه، از همین ذیل این آیهٴ مبارکه، ایشان شروع میکنند تا به آن فصل پانزدهم که اسلام، دین غالب است .
«و الحمد لله رب العالمین»


تاکنون نظری ثبت نشده است