display result search
منو
تفسیر آیه 200 سوره آل‌عمران _ بخش بیست و هفتم

تفسیر آیه 200 سوره آل‌عمران _ بخش بیست و هفتم

  • 1 تعداد قطعات
  • 37 دقیقه مدت قطعه
  • 5 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 200 سوره آل‌عمران _ بخش بیست و هفتم"
- دلیل عقلی بر منتهی شدن آینده اسلام به قسط و عدل
- حتمی بودن جهان شمولی دین اسلام در قرآن کریم
- شبهات انقلاب اسلامی با حکومت نبوی و علوی


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴿200﴾

آینده جهان از نظر اسلام
گرچه فصل چهاردهم از این فصول پانزده‌گانه‌ای که ذیل این کریمه مطرح و معنون است، مطالب دیگری هم داشت درباره انحای آزادی و اقسام آزادی و کیفیت اعمال آزادی و اینکه انسانها طبعاً آزادند مگر اینکه بیگانه‌ها بر اینها مسلّط بشوند ولی شاید خطوط کلی آزادی که در فصل چهارده و در بعضی از فصول قبل بیان شد راهگشا باشد. الآن می‌رسیم به خواست خدا به فصل پانزدهم که آخرین فصل این مجموعه است و فصل پانزده در این‌باره است که آینده جهان از نظر اسلام چیست؟ به مناسبت اینکه در آستانه میلاد ولی عصر(ارواحناه فداه)‌ هستیم و جهان با ظهور آن حضرت پر از قسط و عدل و داد می‌شود «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَ جَوْرَاً» این فصل، فصل مناسبی است که آینده جهان از نظر اسلام چیست و یکی از روایاتی هم که در ذیل همین آیهٴ سورهٴ «آل‌عمران» به عنوان ﴿وَرَابِطُوا﴾ تبیین شده است این است که «رابطوا امامکم المنتظر(علیه الصلاة و علیه السلام)» . بنابراین هم آن حدیثی که در ذیل این کریمه وارد شده است، زمینه بحث را فراهم می‌کند و هم عنوان فصل پانزده‌ای که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) ارائه کردند همین است که آینده جهان از نظر اسلام، حکومت الهی است.

دلیلی عقلی بر منتهی شدن آینده اسلام به قسط و عدل
این مطلب را هم می‌توان با برهان عقلی اثبات کرد، هم می‌توان با برهان نقلی؛ منتها بحث چون بحث تفسیری است، قسمت مهم مباحث به استناد آیات و روایات حل می‌شود و آن بخش عقلی‌اش به طور کوتاه اشاره می‌شود و آن این است که انسان، در هر شرایطی که باشد، بالأخره خواهان قسط و عدل و داد است و سعادت و کمال را طلب می‌کند و تبهکاران که به دنبال تعدّی و طغیان حرکت می‌کنند نه برای آن است که بگویند فساد چیز خوبی است، بلکه فساد را به سود خود می‌پندارند ﴿وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾ هیچ عاقلی به دنبال بدی نمی‌رود، همه‌اش به دنبال خوبی حرکت می‌کند؛ منتها در اثر تعلیم غلط، گاهی بد را خوب و گاهی خوب را بد می‌داند. این است که ﴿یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ﴾ درباره منافقین آمده، درباره گروه دیگر هم آمده ﴿وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾ به خیال خوب، کار بد می‌کنند، نه اینکه بدانند این کار، کار بد است. پس هر انسانی فطرتاً، قسط و عدل طلب است و حق‌خواه، در نهان هر بشری این تعبیه شد و آفریده شد، این یک مقدمه و این به قرارداد و رسوم و عادتهای نژادی و امثال‌ذلک هم نیست که بگوییم مردم مشرق زمین این‌چنین معتادند، مردم مغرب زمین آن‌چنان عادت کرده‌اند و مانند آن، زیرا با اختلاف السنه و الوان و نژاد و قوم و ملیتها در نهان هر کسی این هست، با تجارب و با تواتر و با تسامح، مجموعاً به دست می‌آید که هر انسانی عدالت‌طلب است و سعادت‌خواه، این مقدمه اُولیٰ.
پرسش:...
پاسخ: نه یعنی «لا تعلمون تفصیلاً» وگرنه چطور می‌شود که در جان انسان، فطرت باشد و انسان از او غافل باشد و مقدمه دوم آن است که چیزی که در نهان همه بشر هست، این عبث و باطل نیست. اگر این بحث در الهیات مطرح بشود، بعد از اینکه اثبات بشود ذات اقدس الهی دارای اوصاف کمالی است، حکمت است و عنایت است، می‌شود از راه عنایت حق تعالی که خدایی که حکیم است و عنایت دارد به نظام احسن، عالم است، این خدا اگر خصیصه‌ای را در نهان انسانها به ودیعت سپرد، حتماً روزی این نهفته شکوفا می‌شود. این برهان الهی دارد بر مسئله، برهان لمی هم دارد یعنی از وصفی از اوصاف خدا می‌شود استفاده کرد، او را حد وسط قرار داد و گفت خدای حکیم که این کار را کرده است این لغو نیست، نظیر آیات پایانی سورهٴ «قیامت» که ﴿أَ یَحْسَبُ اْلإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًی﴾ و امثال‌ ذلک. این راه، راهی است که در الهیات مطرح است و اگر به آن حد نرسید یعنی سیر بحث به آنجا نرسید و از راه عنایت الهی و حکمت الهی، حد وسط تشکیل نشد، یک مقدمه حدسی دارد البته و آن این است که چیز لغو و باطل در جهان نیست. اگر در نهان همهٴ درختها میل به آب هست، پس آبی هم در جهان هست؛ ممکن نیست که همه درختها و گیاهان تشنه آب باشند؛ اما آب در عالم نباشد و امثال‌ذلک یا همه معدنها زمینه شکوفایی آن گوهرهای نهفته در آنها باشد ولی هیچ راهی نباشد به رسیدن، این یک مقدمه حدسی است البته، حتی آنها که موحد نیستند این را می‌پذیرند.
پرسش:...
پاسخ: چرا، اگر آن برهان الهی شد که آن برهان است، اگر از آن راه کسی نیامد می‌شود مقدمه حدسی، مقدمه حدسی هم یقین‌آور است البته. ظنی که نیست، حدس منطقی به آن یقینی می‌گویند. خب، چون همه انسانها تشنه قسط و عدل‌اند، پس نظام قسط و عدل در جهان خواهد بود که همه
منتظر او هستند و تشنه او هستند، این راه عقلی.

بیان قرآن کریم دربارهٴ آینده جهان
اما راه نقلی و تفسیری‌اش آن است که قرآن کریم وقتی مسئله رسالت و نبوت را تبیین می‌کند، هدف نبوت عامه را ذکر می‌کند، می‌فرماید هدف، آن است ﴿لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ یعنی همه مردم، تودهٴ مردم بشوند اهل قسط و عدل، بعد می‌فرماید که دینی را که ذات اقدس الهی به همراه رسولش فرستاده است، این نور الله است. گرچه عده‌ای در اثر بیراهه رفتن و خطای در تطبیق، به این فکرند که نور خدا را خاموش کنند ولی هرگز توان آن را ندارند و ذات اقدس الهی نور خودش را به تمامیت و کمال می‌رساند و این دین که نور خداست بر همهٴ مکتبها و ادیان باطل پیروز می‌شود. یک طایفه از آیات، لسانش همین است که اینها در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و سورهٴ «صف» و سورهٴ «فتح» به یک مضمون آمده با یک تفاوت کوتاهی که ﴿هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ﴾ خب، این طایفه از آیات می‌گوید که ذات اقدس الهی رسولش را با دین حق فرستاده است تا اینکه این دین را بر همه ادیان و مکاتب پیروز کند، پس آینده جهان از نظر قرآن، طبق این بخش از آیات، پیروزی قسط و عدل است.

حتمی بودن جهان شمولی دین اسلام در قرآن کریم
حالا گذشته از اینکه این را به عنوان هدف نهایی ذکر فرمود، به مؤمنین وعده هم داد. بخشی از آیات و طایفه‌ای از آیات این است که اگر افرادی صالح و صادق باشند، خدا به اینها وعده می‌دهد که بتوانند نظامی و حکومتی را تأسیس کنند، این هم یک طایفه از آیات. طایفه دیگر آیاتی‌اند که برنامه نظام اسلامی را بازگو می‌کنند. طایفه دیگر نمونه‌هایی از انجاز به این وعده و عمل به این وعده را ذکر می‌کنند؛ نمونه‌ای. آن‌گاه روایات فراوانی است که در ذیل آیاتی که جهان‌گیری و جهان‌شمولی دین را ذکر می‌کند، می‌فرمایند این در زمان ظهور حضرت ولی‌ّعصر(ارواحناه فداه) است. اما آن طایفه اُولیٰ که دلالت می‌کند دین، نور خداست دشمنان دین درصدد خاموش کردن این نورند و هرگز موفق نمی‌شوند و خدا نورش را به پایان می‌رساند، یکی در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» است آیهٴ 32 و33، آیه این است ﴿یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ﴾ همان طوری که نور آفتاب را کسی با دهان نمی‌تواند خاموش کند، با فوت دهان، نور آفتاب خاموش نمی‌شود، با تبلیغات مسموم و با تلقینات باطل، نور خدا که دین است خاموش نمی‌شود، چرا؟ ﴿وَ یَأْبَی اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ﴾ چرا؟ برای اینکه ﴿هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ﴾ اصلاً ذات اقدس الهی، دین را برای جهانی شدن فرستاده. اگر خداوند دین را برای جهانی شدن فرستاده یعنی برای پاسخ مثبت دادن به عطش جوامع بشری فرستاده، دیگر معنا ندارد که اجازه بدهد عده‌ای این نور خدا را خاموش کنند، پس گرچه ﴿یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ﴾؛ اما ﴿وَ یَأْبَی اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ﴾ چرا، برای اینکه اصلاً خدا برای اینکه جهان را روشن کند این نور را فرستاده، آن وقت معنا ندارد که خدا برای همین هدف، نور بفرستد و اجازه بدهد عده‌ای نور او را خاموش کنند، این ﴿هُوَ الَّذی﴾ به منزله تعلیل آن آیه است.

وعده قطعی خداوند بر جهان شمولی دین اسلام
مشابه این مضمون، در سورهٴ مبارکهٴ «صف» هم هست، تفاوت کوتاهی است. آیهٴ هشت و نه سورهٴ «صف» این است که ﴿یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا﴾ ـ آنجا داشت که ﴿یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا﴾ ـ ﴿ یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ﴾؛ اینها توطئه می‌چینند، زمینه فراهم می‌کنند که نور خدا را خاموش کنند ولی خداوند اجازه نمی‌دهد چرا، برای اینکه ﴿هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ﴾ این ضمیر ﴿لِیُظْهِرَهُ﴾ به رسول برنمی‌گردد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دین برمی‌گردد، چون در سورهٴ مبارکهٴ «رعد» و مانند آن آمده است که شما تبلیغتان را بکنید، کارتان را انجام بدهید، وظیفه‌تان بیان کردن است. آنچه را من وعده دادم، بعضی از آن وعده‌ها را در زمان حیاتتان انجام می‌دهم، بعضی را هم بعد از رحلتتان: ﴿وَ إِنْ ما نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ﴾ معلوم می‌شود که این ضمیر، به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برنمی‌گردد که ﴿لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ﴾ و مناسب هم نیست که پیغمبر را بر همه ادیان پیروز کند، دین پیغمبر را بر همه ادیان پیروز می‌کند. اگر آن مغلوبها، اشخاص بودند ممکن بود کسی ضمیر را به پیغمبر برگرداند که ﴿لِیُظْهِرَهُ﴾ مثلاً «علی اعدائه»؛ اما آن مغلوب، ادیان باطل است، قهراً این غالب می‌شود دین حق، گذشته از اینکه در بعضی از طایفه‌ای دیگری از آیات خدا به پیامبر فرمود تو دستورت را انجام بده، آنچه را که من وعده دادم بعضی را در زمان حیات تو به تو نشان می‌دهم، بعضی را هم بعد از ممات انجام می‌دهم ﴿وَ إِنْ ما نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نه، چون جاهل مقصرند معذور نیستند؛ منتها این را کمال می‌دانند. مثلاً فرعونی که آمده است برای خاموش کردن نور دین خدا، گفت ﴿وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی﴾ این خیال کرد هر کس زد و بندی دارد و زرق و برقی دارد به کمال رسیده است، او به دنبال کمال می‌رود؛ اما خیال می‌کند کمال این است. بعد وقتی که بخواهند تفهیمش کنند، حاضر نیست درک بکند یا وقتی هم که درک کرده است از آن به بعد دیگر به عناد می‌افتد. این قلیل است کسی که حق را بفهمد و به عناد بیفتد. اما اینها می‌شود جاهل مقصر، جاهل مقصر مثل عالم عامد است دیگر. در سورهٴ «فتح» آیهٴ 28 مسبوق به آن ﴿ یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا﴾ یا ﴿یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا﴾ نیست، خودش مستقل است ﴿هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللّهِ شَهیدًا﴾ این ضمیر ﴿لِیُظْهِرَهُ﴾ هم به دین برمی‌گردد، هم طبق آن نکته‌ای که گفته شد و هم به اینکه این دین، نزدیک‌تر از رسول است، چون دارد ﴿هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ﴾ این ﴿لِیُظْهِرَهُ﴾ به دین حق برگردد أنسب است، این دین هم گفته شد اضافه، بیانیه است؛ دینی که «هو الحق» است. به هر حال پس این طایفه سه آیه را زیر پوشش دارد: یکی در سورهٴ «توبه» است ؛ یکی در سورهٴ «صف» است ؛ یکی هم در سورهٴ «فتح» که فرمود این دین، باید بر همه مکتبها پیروز بشود.
مسئله دیگر آن است که بخشی از آیات، وعده می‌دهد که این دین، به وسیله مردان صالح جهانگیر بشود یا لااقل به پیروزی برسد ولو در مقطعی. این ﴿وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ﴾ این وقتی که ﴿فِی اْلأَرْضِ﴾ منظور، مطلق زمین شد نه «ای ارضٍ کان»، بلکه مطلق الارض شد، این می‌شود همان جهان‌شمولی نظام اسلامی. این است که از حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل شده است که «اَلْمُسْتَضْعَفُونَ فی الأرْضِ... نحن اهل البیت» و وقتی مهدی ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده است، مشمول این آیه خواهد بود ، این حدیث شریف از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) است. ولی در قبل از این ظهور وجود مبارک حضرتش، یک سلسله از آیات است که وعده می‌دهد؛ وعده می‌دهد که اگر مردان صالحی قیام کردند خدا آنها را به نظام و خلافت و حکومت برساند.

شباهت انقلاب اسلامی با حکومت نبوی و علوی
گرچه قبلاً بحث شد که روایاتی که دارد هر قیامی که قبل از ظهور حضرت حجّت(سلام الله علیه) صورت بگیرد محکوم به شکست است ، آن مقداری بحث شد و همان سخنی که در مقدمه صحیفه‌سجادیه هست از شارح بزرگوارش در ذیل همان سخن، این روایت معتبر هم نقل شد که ائمه(علیهم السلام) در عین حالی که آن سخن را فرمودند که هر قیامی قبل از ظهور حضرت باشد شکست می‌یابد، خودشان هم فرمودند که ما اگر هفده نفر آدم صالح مبارز نستوه می‌داشتیم، قیام می‌کردیم و اگر کسی جمود بکند بر همین روایات خب، انقلاب اسلامی قبل از ظهور حضرت بود و قیام کرد و شکست نخورد. اگر چهار تا معصیت یا چهل تا معصیت یا چهارصد تا معصیت یا چهارصد هزار معصیت هم باشد بالأخره نظام، نظام اسلامی است. بالأخره کمتر از آن مقدار معصیتی است که در زمان پیغمبر بود یا همان حد. مگر خالد آن کار را در زمان پیغمبر نکرد؟ مگر خلاف و تجاوز و تعدّی به مال و ناموس چیست/ وقتی آیه نازل شد که ﴿فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنّی بَری‏ءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ﴾ خب، خالد آن کار را جریان مالک‌بن‌نویره که در زمان ابوبکر و دیگران کرده ولی آن تعدّی مال و اهلاک را در زمان خود پیغمبر انجام داد. وقتی به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گزارش رسید که خالد، کارگزار شماست، رفته این همه جنایت کرده، حضرت آمده در حضور مردم دست را بلند کرده عرض کرد «اللهم انی أبرأ الیک مما صنَعَ خالد» بعد به حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود که یا علی! برو تمام خسارتهای این روستائیهای بیچاره را بده حتی ‌«‌حتی انه لیدی میلغة الکلب» ‌«‌میلغه» آن ظرفی که روستائیها برای ولوق کلابشان آماده کردند. گفت آن میلقهٴ کلاب را هم قیمت گذاری بکن قیمت آنها را هم بده. بعد هم همین خالد طولی نکشید که هنوز آب آن غسل، خشک نشده که آن جنایت را کرده که هم نویسنده‌ها از نوشتنشان شرم دارند و هم گوینده‌ها و بعد هم جریان سقیفه پیش آمد. آن سیزده سال اول که حضرت در مکه بود که اصلاً صحبت زد و خورد نبود، فقط خورد بود به تعبیر آقایان؛ فحش شنیدن بود و کتک خوردن بود، این سیزده سال اول که حکومت نبود، این ده سال که به این وضع ختم شد بعد هم که به سقیفه تبدیل شد. بر فرض هم ـ معاذ الله ـ فردا ـ معاذ الله ـ نظام اسلامی در ایران برچیده بشود، باز مثل صدر اسلام می‌شود. اگر یک نظامی هم ـ معاذ الله ـ شکست بخورد معنایش این نیست که شما نباید قیام بکنید، نظام را تشکیل بدهید وگرنه خود نظام پیغمبر هم بعد از ده سال شکست خورد «ارْتَّد النَّاسُ بَعْدَ النَّبی» شد و مانند آن. خود حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود سخت است بتوانید با من زندگی کنید. خب، بالأخره حضرت 25 سال که با آن وضع به سر برد که هیچ، حالا هم که خلیفه رسمی مسلمین شد حق بنی‌فاطمه را نتوانست استرداد کند. فدک که برای خود حضرت علی نبود که بگوید من صرف‌نظر کردم که، فدک برای این صغار بود، بعد از رحلت وجود مبارک حضرت زهرا(صلوات الله و سلامه علیها) برای این بچه‌ها بود دیگر. خب، حق بچه‌ها را، حق صغار را چرا خلیفه عصر نگرفت حضرت فرمود: «لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَایَ مِنْ هذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَیَّرْتُ أَشْیَاءَ» ؛ من اگر جا بیفتد حکومتم خیلی کار می‌کنم. خیلی از کارها مانده در زمان او، تنها سخن از صلات تراوی و امثال صلات تراوی نبود که نماز شب را به جماعت خواندند، این گونه از بدعتها را دید و نتوانست دم بربیاورد، آن مسائل مالی را نتوانست دم بر بیاورد. خیلی از این کارها بود که در زمان خود حضرت امیر نشد، آن هم در زمان خالد بود در زمان خود پیغمبر. تنها کسی که باید آن کل جهان را به هدف برساند وجود مبارک حضرت حجّت(سلام الله علیه) است.
پرسش:...
پاسخ: بله آنها که به این حدیث استشهاد می‌کنند، به این معنایی که گفته شد که چیز نمی‌کنند، اینها اصل نظام اسلامی ایران را زیر سؤال می‌برند، بحبوحه جنگ هم حرفشان همین بود. الآن هم خود نظام اسلامی هم آن توقع را ندارد که کل جهان یک شبه برگردد، مسلمان بشود. آنها درباره شرق و غرب که حرف ندارند درباره همین یک وجبی که روی زمین هست، درباره این یک وجب حرف دارند الآن. مثلاً بیش از پنج میلیارد روی زمین زندگی می‌کنند، این پنجاه میلیون در برابر بیش از پنج میلیارد اصلاً «کشعرة سوداء فی بقرة البیضاء، او کشعرة بیضاء فی بقرة السوداء» راجع به همین هم حرف دارند. خب، اگر ـ معاذ الله ـ فردا نظام اسلامی به هم بخورد انسان بدهکار نیست، تازه می‌شود زمان، مثل زمان خود پیغمبر که بعد از ده سال به سقیفه تبدیل شده است.

امکان وقوع معصیت و خلاف در حکومت اسلامی
شما اگر دلتان بخواهد کسی معصیت نکند این فقط در بهشت است، در زمان ظهور حضرت هم معصیت فراوان است؛ منتها نظام، نظام اسلامی است، حضرت را هم شهید می‌کنند. دو تا آیه در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» است که یکی القاست [و] یکی اغراء فرمود: ﴿وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ﴾ درباره یهودیها معلوم می‌شود که اینها تا آن روز هستند، درباره مسیحیها معلوم می‌شود تا آن روز هستند، با کینه و عداوت هم هستند؛ منتها کل جهان را یک حکومت دارد اداره می‌کند، حدود الهی هم آنجا اجرا می‌شود یعنی معصیت می‌کنند، تعدّی می‌کنند حد، جاری می‌شود. نه اینکه معصیت نکنند، قصاص هم جاری می‌شود یعنی آدم‌کشی هست؛ منتها قصاص هست، نه اینکه همه‌شان می‌شوند عالم عادل، آن در بهشت است و لاغیر.

نمونه‌هایی از وقوع خلاف و معصیت در حکومت نبوی و علوی
بنابراین کسی بخواهد بگوید که هر قیامی قبل از ظهور حضرت حجّت محکوم به شکست است. این وقوع، دلیل بر امکان است. بهترین دلیل و قطعی‌ترین دلیل بر اینکه روایات، منظورش این نیست، همین استقرار نظام اسلامی است. شما بروید جلوتر ببینید زمان حضرت امیر چه غوغا بود ‌«ما یک گوشه‌ای، رخی نشان داد وگرنه مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز‌»، در صدر اسلام چه کارها بود. آن کارهایی که مالک‌بن‌نویره و امثال ذلک به نام دین می‌کردند که شبانه او را کشتند و با عیالش همبستر شدند . چنین کارهایی که به عنوان کارگزار شما ندارید در نظام اسلامی. خب، این بود. حضرت امیر فرمود طولی نکشید که «لُبِسَ الْإِسْلاَمُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً» کاملاً مثل پوستین وارونه شد، آن در حضور حضرت امیر بود و وجود مبارک حضرت امیر هم فرمود که من خیلی تلاش کردم که چه بکنم، دیدم من ماندم و اهل بیتم «فَضَنِنْتُ بِهِم» ؛ من ظنت ورزیدم؛ حاضر نشدم اینها شهید بشوند، نه برای اینکه من از شهادت باکی داشتم یا اینها از شهادت هراسی داشتند، ما دیدیم خون، عزیز است خون، را باید بالأخره به جا ریخت، نه بیجا. وقتی جای مناسب شد ما همه هم خون می‌دهیم و همه هم دادند. در نهج‌البلاغه دارد من خیلی فکر کردم که چه کنم، دیدم من ماندم و همین چند نفر «فَضَنِنْتُ بِهِم»؛ من ظنت ورزیدم؛ حاضر نشدم این عزیزانم کشته بشوند. همین حضرت، در نامه‌ای که برای معاویه نوشت، فرمود ما سران شهادت بودیم؛ هر جا خون می‌خواستند اول ما می‌دادیم. فرمود که در نامه‌ای که برای معاویه نوشت، فرمود ما اصلاً پیشگام خون بودیم، هر وقت پی دین خون می‌خواست ما می‌دادیم، این عموی ما حمزه بود، این برادر من بود، جعفر طیار بود، این چه کسی بود، این چه کسی بود، این چه کسی بود، شهدایی از خانواده خودش را شمرده در آن نامه فرمود تا دین خون می‌خواست ما می‌دادیم همان حضرت الآن فرمود که «فَضَنِنْتُ بِهِم»؛ من ظنت ورزیدم، حاضر نشدم این بچه‌هایم کشته بشوند، برای اینکه بالأخره کشتن حسابی دارد.
بنابراین اگر کسی خیال بکند که این روایات، ناظر به این است که این انقلاب اسلامی ایران ـ معاذ الله ـ زیر سؤال است، هر کاری که می‌خواهند بکنند بکنند، کسی حق قیام ندارد، تشکیل حکومت ندارد بهترین دلیل بر بطلان این گمان، استقرار همین نظام اسلامی است. شما سه تا تاریخ را ورق بزنید، تاریخ ده ساله حکومت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ورق بزنید، ببینید چه معاصی که در آنجا واقع نشده. سیصد نفر در برابر پیغمبر، بیش از سیصد نفر ایستادند دیگر. این یک سوم جمعیت در جریان جنگ احد که آمدند توطئه کردند نرفتند و مسلمین را تنها گذاشتند، همین مسلمین پشت‌سر پیغمبر نماز خوان بودند دیگر، اینها که شرقی و غربی نبودند که، اینها بیش از سیصد نفر در داخله مدینه، علیه پیغمبر صف‌آرایی کردند دیگر. خواستند ترور کنند جریان فتک و هتک شد، نشد. بعد به رذل‌ترین کار و فرومایه‌ترین کار دست زدند و آن تهمت ناموسی بود به همسر پیغمبر زدند دیگر. آن همه آیات سورهٴ مبارکهٴ «نور» آمده برای تبرئه عیال پیغمبر، قرآن کریم دو تا حرف دارد: یکی اینکه زن پیغمبر را ممکن است کافر باشد، مثل زن نوح، زن لوط ولی این ننگ نیست خود او پیغمبری است، زنش کافر است، ایمان نیاورده به او؛ اما اگر زن پیغمبر بدنام باشد این ننگ است. لذا در این ننگ، آیات فراوان سورهٴ «نور» مسئله را در حد اعلا تبرئه کرده است که همسران پیغمبر به این ننگ، آلوده نشدند، از آن طرف هم فرمود: ﴿ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ﴾ این ننگی نیست که پیغمبر زنش کافر باشد به او ایمان نیاورد؛ اما آن بد است. خب، این را همین منافقین، همینها که در پشت‌سر پیغمبر نماز می‌خواندند درآوردند دیگر، بیگانه که درنیاورده. مسجد ضرار ساختند، پیغمبر دستور تخریب داد، دیدند هیچ کاری از آنها برنمی‌آید آخرها دست زدند به اهانت ناموسی. خب، پس نظامی که ﴿لا لَغْوٌ فیها وَ لا تَأْثیمٌ﴾ آن فقط بهشت است، نظامی که بعضی از کارگزارانش خلاف نکنند، نفاق نورزند، کفر نورزند این نباید توقع داشت. نظامی که در او معصیت نباشد؛ نه بود و نه هست؛ اما نظامی که بدنه‌اش، استخوان‌بندی‌اش، چهارچوبش، تشکیلاتش، قانونش، الهی باشد و روند اکثری مردم به اسلام باشد، البته چهار تا معصیت هم، چهارصد معصیت هم، چهارصدهزار معصیت هم در آن می‌شود، مثل زمان پیغمبر و زمان حضرت امیر. پس اگر کسی خیال کند که این روایات می‌گوید قیام نکنید چنین خیالی، خیال باطلی است.

وعده قطعی خداوند دربارهٴ خلافت صالحان بر زمین
اما در آیهٴ پنج سورهٴ مبارکهٴ «قصص» که فرمود: ﴿وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ﴾ این به صورت فعل مضارع بیان شده که نشانه استمرار و دوام است که ما همواره این کار را می‌کنیم همیشه همین طور هست؛ منتها آنکه از حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل شده است به عنوان مصداق کامل مستضعف فی الارض فرمود ما ائمه(علیهم السلام)‌ایم ، وقتی حضرت مهدی(علیه السلام) قیام کرده است، حکومت می‌شود حکومت عالمین وگرنه سائلین هم جزء مستضعفین هستند بر آنها هم قابل تطبیق است. وعده را ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «نور» داده است؛ آیهٴ 55 سورهٴ مبارکهٴ «نور» که این طایفه دیگر از آیات است، فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئًا وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ﴾؛ فرمود خدا افراد مؤمن را وعده داد که اینها را «خلیفة الله فی الارض» بکند، خلیفه‌ای است که بعض الخلف خلیفه‌اند لسلف، این را در آیات دیگر فرمود، فرمود: ﴿اِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ﴾ کذا ﴿مِنْ بَعْدِ﴾ کذا هر نسل آینده‌ای خلیفه گذشته است، این اختصاصی به صالح و طالح ندارد؛ همه یکسان‌اند. بعضیها «خلیفة الله فی الارض‌»اند، اینها مخصوص مؤمنین است. فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ﴾ از نظر عقیده، مؤمن از نظر عمل، صالح به اینها وعده داد ﴿لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ﴾، چه اینکه ﴿اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ که افراد مؤمن با عمل صالح را قبلاً خلیفه در زمین کرد، شما را هم همین کار را می‌کند و آن دین خدا‌پسند ﴿وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ﴾ آن دینی که خدا می‌پسندد ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ﴾ دیگر. اینکه در سورهٴ «مائده» فرمود: ﴿وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا﴾ بعد در سورهٴ «آل عمران» فرمود: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ﴾ یعنی خدا دینی که می‌پسندد، دین خدا‌پسند برای همه انبیا و اقوام و امم همین اسلام است؛ منتها در شرعه و شریعه و منهاج باهم فرق دارند وگرنه اصول دین، خطوط کلی اخلاقی، خطوط کلی فروع دین، اینها همه‌اش یکسان‌اند، در مسائل جزئی البته با هم اختلاف دارند.

گستردگی قلمرو ظلم در عصر حاضر
پرسش:...
پاسخ: نه؛ ما هم تمام تلاش و کوشش را بکنیم باز دنیا را ظلم فرا گرفته و می‌گیرد، ما از این جهت، وقتی می‌توانیم مبارزه با ظلم بکنیم و منتظر حضرت باشیم که نهی از منکر داشته باشیم. الآن هم دنیا را ظلم و جور گرفته، الآن هم ما مظلوم‌ایم؛ منتها نظام اسلامی ظالم نیست، به کسی ظلم نمی‌کند نه مظلوم نیست. الآن هم دنیا پر از ظلم و جور شده، لذا الآن هم ما هر لحظه انتظار ظهور حضرت را داشته باشیم بجاست. الآن شما کجای دنیا را می‌بینید که گستره ظلم، آنجا را نگرفته ممکن است چهار نفر در جایی یا پنج میلیون آدمی باشند که ظلم نکنند اما پنج میلیون، مظلوم‌اند. نام ایران و پول ایران و نفت ایران و حیثیت ایران هر روز یا غرب می‌برد یا شرق می‌برد و غارت می‌کنند دیگر. اگر حق مسلم ایران را به خود ایران بدهند، اینها از این مظلومیت بیرون می‌آیند دیگر. تمام تهمتها برای ایران است، تمام توطئه‌ها علیه ایران است. خب، همین عراق بود که وضع مظلومیتش را شما دیدید ظلم همه جا را گرفته، معنایش این نیست که همه ظلم می‌کنند که «مُلِئَتْ ظُلْمَاً و جَوْرَاً» ممکن است گروهی در یک گوشه بنشینند، مدیر عامل این پنج میلیارد آدم باشند. الآن همین طور است دیگر، الآن مدیر عامل این خانواده پنج میلیاردی به گمان اینها همین نظم نوین جهانی است که آمریکا درست کرده. شما تازه رفتید این پتروشیمی بوشهر راه بیفتد، به ژاپن فشار آورده که آن رابطه را قطع کن، آن پیمان را عمل نکن. تا یک گوشه ایران می‌رود، توافقی امضا بکند فشار می‌آورند که این رابطه را قطع کنید، این رابطه تجاری را قطع کنید. الآن هم «مُلِئَتْ ظُلْمَاً و جَوْرَاً» است، معنای «مُلِئَتْ ظُلْمَاً و جَوْرَاً» این نیست که همه ظالم‌اند، معنایش این است که ظلم همه جاست، ممکن است ظالم یک گروه کمی باشند؛ اما مظلومین زیاد.
پرسش:...
پاسخ: «کما ملئت» دارد البته، خب ‌«کما ملئت‌» نه معنایش این است که همه ظالم‌اند که
پرسش ...
پاسخ: احیاناً ‌«بعد مَا مُلِئَتْ» هم ممکن است داشته باشد ولی «کما ملئت» فراوان است. آیهٴ 41 سورهٴ «حج» برنامه حکومتی مستضعفین را مشخص می‌کند که اینها چگونه‌اند، این یک طایفه خاص است. پس طایفه‌ای که نمونه‌اش در سورهٴ «نور» بود وعده الهی را مشخص می‌کند، این طایفه آیهٴ 41 سورهٴ «حج» برنامه حکومتی صالحان را مشخص می‌کند و آن این است که ﴿الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ اْلأُمُورِ﴾.

نمونه‌ای از تحقق وعده‌ الهی بر تداوم اسلام
طایفه بعدی آن است که به عنوان نمونه به وعده عمل می‌کند، می‌فرماید من به وعده عمل کردم. همان جریان مسئله غدیرخم است و نصب حضرت امیر(سلام الله علیه) برای خلافت است و نازل شدن آیه که دیگر از این به بعد نترسید. آیهٴ سه سورهٴ مبارکهٴ «مائده» این است که ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ﴾؛ دیگر کافران ناامید شدند ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ﴾ از آنها نترسید از خدا بترسید، چرا؟ ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا﴾ چه شد مگر در غدیرخم؟ فرمود دیگران توطئه کردند که بعد از رحلت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چون حضرت پسری ندارد و وارثی ندارد، نظام برچیده می‌شود؛ اما با نصب خلیفه، با تعیین زمامدار مشخص شد که دین، ماندنی است. ﴿الْیَوْمَ﴾ این ﴿الْیَوْمَ﴾ در جریان غدیرخم نازل شد، اینکه جریان فتح مکه نبود، این جریان جنگ نبود که بگوییم حالا شما جنگ کردید پیروز شدید، آنها ناامید شدند. نه ﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ﴾ چرا، چون ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا﴾، ﴿ الْیَوْمَ ﴾ که دین کامل شد کمالش به داشتن یک ولی الله است و امام است و رهبر، بنابراین دشمن ناامید است و اگر نباشد یک مسئول اجرا، قوانین دینی همان سوادٌ علی بیاض هست؛ با او هر کاری که بخواهد بکنند می‌کنند دیگر. پس این آیهٴ سوم سورهٴ مبارکهٴ «مائده» به منزله وفای به وعده است، فتحصل که برهان عقلی بر این است که نظم آینده جهان از نظر اسلام، قسط و عدل است. آیهٴ سورهٴ «توبه» و آیه سورهٴ «فتح» و آیهٴ سورهٴ «صف» نشانه آن است که آینده جهان به قسط و عدل است ولو قدرت جنگ ستارگان را شرق و غرب به نام خود ثبت بدهند. آیهٴ سورهٴ «نور» وعده می‌دهد ، چه اینکه آیهٴ سورهٴ «قصص» هم وعده می‌دهد که مستضعف، حاکم در زمین می‌شود . آیهٴ سورهٴ «حج» برنامه حکومتی مستضعفین را مشخص می‌کند . آیه سورهٴ مبارکهٴ «مائده» وفای به وعده را گوشزد می‌کند، چون آیه سورهٴ «نور» هم قبل از جریان غدیرخم نازل شده است. در سورهٴ «نور» فرمود: ﴿وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اْلأَرْضِ﴾ ؛ خدا وعده داد. بعد هم در سورهٴ «مائده» فرمود ما به وعده عمل کردیم، دیگر از کافران نترسید. در سورهٴ «نور» فرمود به شما وعده می‌دهم که شما را خلیفه بکنم، طوری که بعد از ترس در امان باشید، دیگر از هیچ کس نترسید. در سورهٴ «مائده» می‌فرماید دیگر حالا آرام باشید، آنها از شما می‌ترسند نه شما.

ویژگی حکومت جهانی امام زمان(علیه السلام) در روایات
خب، حالا می‌رسیم به سراغ روایاتی که جریان ظهور حضرت حجت(سلام الله علیه) را بررسی کرده است. اولاً خود همین انتظار که افضل عبادات است، از بهترین علل و عوامل سازندگی است، چون کمتر چیزی به اندازه فضیلت انتظار، در روایات ما آمده. افضل اعمال امت، انتظار فرج است . ابی‌بصیر می‌گوید امام صادق فرمود: «فوَالله ما لباسه الاّ الغلیظ و ما طعامُه الاّ الشَّعیر الجَشْب» ؛ فرمود قسم به خدا فرمود عجله نکنید، این‌قدر نگویید حضرت چرا نمی‌آید ای خدا برسان، شما نمی‌توانید تحمل بکنید، او لباس غلیظ در بردارد نه نرم، غذای او هم غذای جوی سبوس نگرفته است و کسی هم که با اوست با شمشیر کار می‌کند، اگر آماده‌اید بسم الله. این روایاتی که درباره حضرت حجت(سلام الله علیه) است یکی و دوتا و ده‌تا و صدتا نیست، اینها البته باید جزء بحثهای رسمی حوزه باشد. البته بحثهای رسمی حوزه بشود حالا بخشی از این احادیث و کتابها که در این زمینه شد، روایاتش را مطالعه بفرمایید تا بحث بعدی ـ ان‌شاء الله ـ .
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 37:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن