- 38
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 200 سوره آلعمران _ بخش بیست و سوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 200 سوره آلعمران _ بخش بیست و سوم"
- جهاد و حج؛ نمونههایی از احکام جمعی اسلام
- شرط صحت با کمال بودن جماعت در نماز جمعه و عیدین؟
- عواقب عدم حضور مردم در جامعه اسلامی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴿200﴾
بیان «المیزان» در دلالت آیهٴ محل بحث بر جمعی بودن احکام اسلام
فصل چهاردهم از فصول پانزدهگانهای که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) ذیل این کریمه، عنوان کردند این است که اسلام با همه شئونش اجتماعی است؛ دین فردی نیست، دین جمعی است. مهمترین شاهدش همین است که مسائل اخلاقی و احکامی که مربوط به فرد است آن را هم زیر عناوین جمع یاد کرده است که با هم صابر باشید، با هم مصابر باشید و رابطه برقرار کنید و اگر در بعضی از نصوص آمده است که رابطه داشته باشید با امام زمانتان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حالا در هر زمانی، امامی از ائمه معصومین، دوازده امام(علیهم السلام) بودند این به عنوان تطبیق است نه تفسیر، زیرا آن وقتی که این کریمه، نازل شده بود فقط وجود مبارک پیغمبر(سلام الله علیه) زمامدار مسلمین بود. در هر عصری انسان باید با امامش رابطه داشته باشد، این یکی از مصادیق است؛ اما مصداق معروفش این است که با هم رابطه داشته باشید. خب، پس خود این کریمه از آیاتی است که اجتماعی بودن اسلام را در همه شئون مشخص میکند.
جهاد و حج؛ نمونههایی از احکام جمعی اسلام
شواهدی که ایشان اقامه میفرمایند میفرمایند؛ که در بعضی از بحثها اسلام مسئله اجتماع را واجب کرده است یعنی خود آن حکم، حکم جمعی است، نظیر مسئله جهاد، هرگز جهاد فردی نخواهد بود؛ اگر گروهی به کشور اسلامی تهاجم کردند مسلمین که «وَ هُمْ یَد واحدةٌ علی مَنٌ سِواهُم» باید ید واحد باشند، باید یک نظام باشد که اینها را شکل بدهد. قهراً وحدت اجتماعی به وحدت قانون است، به وحدت نظام است، به وحدت رهبری است؛ اینچنین نیست که هر کسی برای خود یک راه مخصوصی را انتخاب بکند و از سلاح خاص استفاده کند و در جای خاص دفاع بکند، این طور نیست. جهاد با همه اقسام و شعبی که دارد امرٌ اجتماعی این یک. مسئله حج که این هم یک امر اجتماعی است در او هم تردیدی نیست یعنی خود به خود، همه یکجا جمعاند و مسئله عرفات را و احیاناً مشعر و منا را هم از مصادیق حج اکبر دانستند؛ حج اکبر را بر منا و عرفات تطبیق کردند، چون همگان در زمان واحد، در مکان واحد حضور دارند. ولی اینکه فرمود خداوند از مشرکین در روز حج اکبر بیزار است یعنی روزی که همگان یکجا جمعاند، طرز برنامه ریزی حج طوری است که همه یکجا جمعاند، این مسئله حج. گذشته از اینکه در پایان حج در مسئله نماز عید قربان، آنجا هم اگر خود امام معصوم(سلام الله علیه) حضور داشته باشد که نماز عید میشود واجب، آنهم باید به جماعت خوانده شود.
نماز جمعه وعیدین، نمونهای دیگر از احکام جمعی اسلام
در روزه هم، اینها در عین حالی که یک امر فردی است پایان روزه به صلات عید فطر ختم میشود که آنهم یک نماز جمعی است، چه اینکه در خصوص مسئله نماز، هر هفته یکبار باید کنار هم جمع بشوند به نام نماز جمعه که اینجا هم جماعت واجب است فرق نماز عید فطر و عید اضحی و نماز جمعه با جماعتهای دیگر آن است که در این سه نماز، جماعت شرط صحت است [اما] در نمازهای دیگر شرط کمال است. ممکن است بر کسی نماز جماعت واجب باشد ولی در همان نماز، جماعت شرط صحت نیست [بلکه] شرط کمال است. بیانذلک این است که نماز جمعه، جماعت مقوم اوست، اینچنین نیست که یا واجب است جماعتاً یا مستحب است فرادا که بعضیها درباره نماز عیدین فتوا دادند، اصلاً نماز جمعه بدون جماعت، صحیح نیست این شرط صحت اوست و مقوم اوست در سایر نمازها، جماعت شرط کمال است یعنی نمازهای یومیه را انسان فرادا بخواند، صحیح است، به جماعت بخواند هم صحیح است؛ منتها اگر به جماعت بخواند کاملتر است. درباره نماز عیدین، در زمان حضور و ظهور امام معصوم(علیه السلام) آنهم مثل نماز جمعه است که اگر واجب هست جماعت شرط اوست؛ شرط صحت است. در زمان غیبت هم بعضیها اختلاف کردند؛ اما به هر حال اگر هم مستحب باشد شرط صحتش جماعت است فرادا خواندن را گفتند به قصد رجا و مانند آن بخوانید به هر حال نماز عید و نماز عید فطر و عید قربان و نماز جمعه وجوباً و استحباباً در زمان غیبت فرق میکند؛ اما آنچه نقش اساسی در این نمازها دارد مسئله جماعت است که اینها جماعت مستقیماً در آنها اخذ شده است.
شرط صحت با کمال بودن جماعت در نماز جمعه و عیدین؟
پس مسئله جهاد است، مسئله حج است مسئله نماز جمعه هست، نماز عید فطر هست نماز عید قربان هست که جماعت در متن این احکام آمده بخشهای دیگر جماعت، به عنوان شرط کمال آمده نه شرط صحت برای پیدایش زمینه جماعت گفتند هر کسی نماز را در مسجد مجاور خود بخواند و جار را هم و همسایه را هم که به چهل خانه تحدید کردهاند، بعد گفته شده «لا صلاةَ لِجارِ المسجدِ إلا فی المسجدِ» قهراً نوع نمازها در مسجد خوانده میشود، گرچه حضور همه مردم در یکجا این به معنی جماعت نیست ولی ساختن زمینه جماعت هم هست از آن طرف هم شرط کمال هر نماز هم این است که به جماعت خوانده بشود بر بعضیها حضور در جماعت واجب فقهی است، مثل آنهایی که قرائتشان درست نیست و فراغت هم پیدا نکردند که قرائت را درست کنند تا نماز را با قرائت بخوانند، با قرائت صحیح، وقت میگذرد. در این گونه از موارد خب، شرکت کردن اینها در جماعت میشود واجب البته جماعت بر اینها واجب است نه اینکه شرط صحت آنها جماعت باشد، این فرق دارد با خود نماز جمعه که جماعت، مقوم اوست اصلاً. پس در اینگونه از موارد، جماعت گرچه مستحب است ولی برای بعضی واجب است. ولی آنچنان این مسئله، مسئله دینی تلقی شده است که جنبه سیاسی او در جماعت بودن او ظهور کرده است و این همان بیان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که اگر کسی در مسجد شرکت نکرده است من دستور میدهم خانههای او را آتش بزنند، این یک حکم ولایی است دیگر، اینکه حکم فقهی باب طهارت و دیات و صلات که نیست. خب، انسان حق داشته باشد خانه کسی را آتش بزند، این یک حکم حکومتی است دیگر و جزء احکام اولیه هم هست و همین را البته، عدهای بهانه کردند در جریان سقیفه و بیعت نکردن حضرت امیر(سلام الله علیه) و آن پدیده تلخ، ظهور کرده است این را بهانه کردند وگرنه اصلش در دین به عنوان یک حکم ولایی و یک حکم سلطنتی آمده است در کتاب شریف وسائل ابواب صلات جماعه، روایات فراوانی است که حضور در مسجد و هم چنین حضور در جماعت مستحب است، بعد آن احکام حکومتی ولایی آمده. باب دوم از ابواب صلات جماعه و هم چنین باب سوم، این گونه از ابواب در همین زمینه است.
بیان روایاتی دربارهٴ اهمیت نماز جماعت
روایات فراوانی است که در آن صحیحه هم هست غیر صحیحه هم هست، نوعاً معتبر است، چون صحیحه هم در آن هست. روایت اولش که از امام باقر(علیه السلام) است نقل میکند که حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود: «مَنْ سَمِعَ النِّداء فَلَم یُجِبْهُ مِن غَیر عِلَّةٍ فلا صَلاة لَهُ»؛ اگر کسی ندای نماز مسجد و جماعت مسجد را بشنود و در جماعت شرکت نکند، این نماز او نماز کاملی نیست. بخشی از این روایات، مربوط به این است که «لا صَلاة لِمَن لا یَشْهَدُ الصلاة مِن جِیران الْمَسْجِد إلا مَریضٍ أوْ مَشغولٍ» که در همین باب آمده.
روایت چهارم این باب این است که از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که فرمود: «لَتَحْضُرُنَّ الْمَسْجِدَ أوْ لاُحْرِقَنَّ عَلَیکم مَنازِلَکُم»؛ فرمود یا در مساجد حاضر باشید یا من دستور میدهم که خانههای شما را آتش بزنند، این مستقیماً یک حکم حکومتی است و یک حکم ولایتی.
در روایت ششم این باب آمده است که «اشْترطَ رسولُ الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عَلی جِیرانِ المسجدِ شهودَ الصَّلاةِ و قال لَیَنْتَهِیَنَّ اقوامُ لا یَشْهَدُونَ الصَّلاةَ»؛ آنهایی که در مسجد، هنگام نماز حضور پیدا نمیکنند، دست از این کار بردارند، انتهاب بشوند؛ منتهی بشوند؛ نهی در آنها اثر بکند «أو لآمُرَنَّ مُؤذِّناً یُؤذِّنُ ثمّ یُقیمُ ثمّ آمُرُ رَجلاً مِن أهل بیتی و هُو علیٌ(علیه السلام) فَلْیُحْرِقَنَّ علی أقوامٍ بُیوتَهُم» اگر اینها دست از این تفرقه و توطئه برنداشتند و به مسجد نیامدند، من آخرین مرحله مهلت را به اینها میدهم و آن این است که موقع نماز که شد مؤذن را دستور میدهم که اذان بگوید، اقامه بگوید تا آن آخرین لحظه اگر دیدم که اینها نیامدند کسی که از اهلبیت من است و آن علی(علیه السلام) است امر میکنم که خانههای اینها را آتش بزند «آمُرُ رجلاً مِن أهل بیتی و هو علی(علیه السلام) فَلْیُحْرِقَنَّ علی أقوامٍ بُیوتَهُم» به فراهم کردن حطب به آنها «لأنَّهُم لا یأتُون الصَّلاةَ» روایات در این مضمون کم نیست.
روایت هفتم این است «مَن تَرَکَ الجماعةَ رغبةً عنها و عن جماعةِ المسلمین مِن غیرِ علةٍ فلا صلاةَ له»؛ اگر کسی از جامعه اسلامی از جمعیت اسلامی از گروه اسلامی بدون عذر فاصله بگیرد؛ در جماعت شرکت نکند، مخصوصاً در جمعه شرکت نکند بدون عذر این صلاتش مقبول نیست، حالا این را نوعاً حمل کردند بر نفی کمال. این نماز، آن نمازی نیست که بالأخره ﴿تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ باشد و مشکلاتش را حل بکند، بر فرض هم نفی صحت نباشد، آن حداقل نماز نصیبش میشود.
پرسش:...
پاسخ: خب حالا آنها را نباید به حساب عذر آورد، مهمان داشتن و امثالذلک را، خود مهمان هم بالأخره مسلمان است و در همین حکم است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: آنها که قائل به ولایت مطلقه فقیهاند خب، بله؛ منتها این کار را وجود مبارک پیغمبر نکرده است ولی منظور این است که قسمت مهمّش درباره توطئه منافقین و امثالذلک بود اصل حکم به این اندازه مهم است و آنهایی هم که در صدر اسلام، هیزم آوردند که در خانه فاطمه(علیها السلام ) را آتش بزنند به استناد همینها بود و میگفتند حق با ماست و شما نباید این کار را بکنید.
تأکید روایات بر حضور در نماز جماعت مسلمانان
روایت نهم این باب این است که «هَمَّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بإحْراقِ قومٍ فی منازلِهم کانوا یُصَلُّونَ فی منازلهم و لا یُصَلُّون الجماعة» از این روایت نهم که نوع اینها روایاتی است که معتبر است البته، مخصوصاً این یکی محمدبنحسن، مرحوم شیخ طوسی «باسناد عن محمدبن علیبن محبوب بهذا الأسناد عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال «هَمَّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بإحْراقِ قومٍ فی منازلِهم کانوا یُصَلُّونَ فی منازلهم و لا یُصَلُّون الجماعة»؛ حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نه تنها آن دستور را داد، نسبت به گروهی اصلاً همت کرد، قصد کرد که این کار را انجام بدهد، آنگاه «فأتاهُ رَجُلٌ أعمَی»؛ نابینایی حضور مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشرف شد «قال یا رسول الله انّی ضَریر الْبَصَر»؛ من یک انسانیم که چشمم نابیناست، ضریرم یعنی اعمایم «و رُبَّما أسْمَعُ النِّداء و لا أجِدُ مَن یَقُودُنِی إلی الجماعةِ»؛ گاهی من صدای مؤذن را میشنوم و اما قاعدی ندارم که دست مرا بگیرد، مرا به مسجد بیاورد چه کنم، من چه کنم «و رُبَّما أسْمَعُ النِّداء و لا أجِدُ مَن یَقُودُنِی إلی الجماعةِ و الصَّلاةِ مَعَک فقال لَهُ النَّبیُّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شُدَّ مِن مَنْزِلِک إلی الْمَسجد حبلاً و احْضُرِ الجماعةَ»؛ تو دستور بده این کار را بکنند، نخی، طنابی از خانهات تا مسجد بکشند به همین دیوارها، وقتی کسی نیست که دستت را بگیرد و به مسجد بیاورد، این طناب را بگیر خودت را به مسجد برسان.
نماز جماعت، نشانه حضور مردم در جامعه اسلامی
خب، البته این در یک وقت است، حالا ممکن است وقتی نظام اسلامی گسترده شد حضرت به این فشار حکومت را و ولایت را اعمال نکند؛ اما در وقتی که نظام اسلامی حضور مردم را طلب میکند، عدهای ﴿یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ یعنی مرتب در خانه نشستهاند بیتوته [و] تبیتشان درباره براندازی نظامهای اسلامی است. خب، میبینید در الجزایر دارند چه میکنند دیگر، این بر خلاف همه اصول دموکراسی و حقوق بشر هست این یک چیز بین الرشدی است دیگر که مسلمین الجزایر دارند و کاری بین الغی است که طاغیان آن زمان به وسیله همان شیطان بزرگ دارند میکنند، این دیگر یک امر مبهم و پیچیدهای که نیست که اگر دشمنان داخلی هم مرتباً این رادیوها را گوش میدهند، ببینند آنها چه میگویند که اینها هم به همان روال حرکت کنند. در یک شرایط کنونی آیا حضور مردم در صحنههایی که دین نیازی به آنها دارد واجب است یا واجب نیست، هیچکس نمیتواند بگوید که زید، فلان کار را کرده یا عمرو فلان کار را کرده، من علاقهام نسبت به اسلام بد شده است اگر خدای ناکرده این نظام تضعیف بشود دیگر به این آسانیها به این صد سال و دویست سال و ممکن است یک 2500 سال دیگری هم رژیم شاهنشاهی بیاید، بعدها امامی هم زنده بشود و ظهور کند و چنین کاری را انجام بدهد، معلوم نیست. این است که مشکلات جزئی و گلایههای جزئی و یک حوادث جزئی و یک سلسله حرفهایی هم که بعد سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) مطرح کردند که آنهم به خواست خدا مطرح میشود، آنها نباید انسان را از صبغه اسلامی بودن این نظام یا از ربقه اسلامی بودن، فاصله بیندازد.
علت تهدید پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به ترک جماعت مسمانان
خب این را پیغمبر، با اینکه ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است این ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ دستور خانه سوزی را داده است دیگر، «همَّ» نه تنها تهدید کرد «همَّ» و این هم حکم حکومتی است، حکم ولایتی است و آن حضرت برای خودش که نبود برای خودش همه خطر را هم تحمل میکردند اینها دیگر، وقتی میبینند اسلام در خطر است خب این کارها را هم انجام میدهند چون همه شان موظفاند امین اللهاند این امانت را حفظ بکنند، حالا هم چون این احکام، همان طوری مطرح بود یا تفکر، جدایی دین از سیاست بود یا تفکر انعزال این شرایط حوزوی از نظام سیاسی بود یا برداشتهای دیگر بود، به هر حال آنچه معروف است این است که این حکمها را حمل بر استحباب کردند؛ اما اگر یک وضع دیگری بیاید یک بازنگری دیگری بشود باز هم ما از این روایت حکم استحبابی میفهمیم، آن معلوم نیست. روزی که نظام اسلامی احتیاج دارد به حضور مردم در صحنه، مثل فردا که روز 22 بهمن است یا نماز جمعهها، آدم میتواند همین طور آرام باشد که من مهمان آمد یا کار دارم یا حوصله ندارم، این بعید است عندالله معذور باشد. آن وقتها که میگفتند به ما چه و کاری نداشتند نوع این روایات حمل بر استحباب میشد وگرنه نشانه استحباب، در این روایات نیست «همَّ رسولُ الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بإحراقِ قومٍ فی منازِلِهم کانوا یُصَلُّون فی منازلهم»؛ اهل نماز بودند ولی در خانه میخواندند «ولا یُصَلُّون الجماعةَ فأتاهُ رجلٌ أعمیٰ فقال یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) أنّی ضَرِیرُ البَصَر و رُبَّما أسمعُ النِّداءَ و لا أجدُ من یَقُودُنی الی الجماعةِ و الصلاةِ مَعک فقال له النبیُّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شُدَّ مِن مَنزلک إلی المسجدِ حَبْلاً و احْضُرِ الجماعةَ» حالا البته، این شخص از آن افرادی نبود که در منطقههای دور دست قرار بگیرد اصولاً مگر مدینه آن وقت چقدر بزرگ بود کل مردم مدینه که مسلمان شده بودند تقریباً هزار نفر هزار و خردهای مثلاً مرد کامل داشت یا 1500 نفر، حداکثر دو سه برابر اینهم زن و بچه و اینها باشد، مگر جمعیت مدینه آن وقت در حد یک روستای بزرگ بود اینکه شما میبینید حضرت مثلاً صبح تا ظهر مینشست ظهر تا عصر مینشست، بین الطلوعین مینشست به کار همه مردم میرسید، این برای اینکه در حد یک روستای بزرگ بود نه مثل حالا یک وقت است که ولی الله(سلام الله علیه) با اعجاز و علم غیب میخواهد عمل بکند، شخصاً به همه سؤالها جواب بده، دیدارهای متعدد داشته باشد آن حسابی است مخصوص. یک وقت به عنوان ﴿إنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ﴾ میخواهد رفتار بکند خب، اگر بود آنهم دفتر داشت، معاون داشت، مشیر داشت، مستشیر داشت این کارها را انجام میداد دیگر. نباید گفت که حضرت آن کارها را خودش همهاش را انجام میداد بله، همهاش را انجام میداد در حد یک روستا کل مدینه این قدر بود، حالا اینکه فرمود: «شُدَّ مِن منزلک الی المسجد» نباید اعتراض بشود که خب، یک نابینا که ته شهر است، چگونه تا مصلای قدس طناب بکشد اینکه منظور نیست یعنی آن مقداری که ممکن هست، حداکثر امکان همین است، برای یک نابینا این طور است.
روایت دهم این است که «إنَّ اُناساً کانوا علی عَهْدِ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابْطَئُوا عن الصلاة فی المسجدِ فقال رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لَیُوشِکُ قومٌ یَدعون الصلاة فی المسجد أن نأمُرَ بِحَطَبٍ فَیُوضَعَ علی أبوابهم فَتُوقَدُ علیهم نارٌ فَتُحْرَقَ علیهم بُیوتهم» اینهم همان است.
بیان کتاب و سنت دربارهٴ ضرورت حضور در جماعت مسلمانان
در روایت یازدهم دارد که «عن ابی عبدالله مَنْ خَلَعَ جماعةَ المسلمینَ قَدْرَ شِبْرٍ خَلع رِبْقَ الإیمانِ مِنْ عُنُقِهِ»؛ اگر کسی به اندازه یک وجب این طناب جامعه را از گردن خود خلع کرد یا از دست خود رها کرد، به اندازه یک وجب، خلاصه از امت اسلامی فاصله گرفت، این شخص، آن ربقه اسلامی و آن طناب اسلامی و حبل الله را از گردن خود بیرون انداخت یعنی از پوشش اسلامی درآمده، این مسلمانی است که واقع، اسلام را نشناخته نمیداند که بیگانه، صف بسته که این نظام را بردارد، چون برای بیگانه هیچ چیزی مطرح نیست مگر دنیا آن مسئله قیامت و معاد و آینده را که معتقد نیست، او همین چند روز را میخواهد خوب زندگی کند، نظیر حیوان ﴿وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ اْلأَنْعامُ وَ النّارُ مَثْوًى لَهُمْ﴾ قهراً جزء تکالب و درندگی، چیز دیگری هم برای او نیست، بعدش هم که خبری نیست، به زعم او، لذا تمام تلاش و کوششاش را برای براندازی یک نظام، تضعیف یک نظام دارد. اینکه شما میبینید مسئولین ما در سخنرانیها حرفهای مکرر دارند، برای اینکه فحشهای مکرر به نظام داده میشود شما یک شبانه روز یا یک هفته این رادیوهای بیگانه را گوش بدهید، ببینید آنها چه میگویند بعد روشن خواهد شد که چرا مسئولین ما هر کدام ما حرف میزنند، همین آنچه میگذرد همان را میگویند حرفهای نو نیست برای ما نو نیست برای اینکه در متن جریان هستیم؛ اما هر روز یک تهمت تازه است، هر روز یک فریب تازه، هر روز یک نیرنگ جدید، هر روز یک دروغ تازه است، این رادیوها را که شما گوش بدهید، اینها ناچارند دفاع کنند و حمایت کنند. در یک شرایط کنونی، انسان بیاید برای مسائل جزئی از ربقهٴ اسلامی مثلاً فاصله بگیرد در همان جریان سورهٴ مبارکهٴ «نور» آنجا ذات اقدس الهی، حضور در صحنه را جزء مراحل ایمان شمرده، اگر گرانفروشی بود اگر اختلاف بود بدتر از اختلافهای حالا در صدر اسلام بود دیگر الآن که خیلی وضع خوب است، اختلافات صدر اسلام به مراتب بدتر بود، مشکلات صدر اسلام به مراتب بدتر بود. در آن فضا، این آیه نازل شده که مؤمنین، هرگز رهبران خودشان را در مسائل سیاسی رها نمیکنند. در سورهٴ مبارکهٴ «نور» آیهٴ 62 این است ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ این برای عقیده، مؤمنون چه کسانیاند؟ کسانی که معتقد به خدا و قیامتاند، این برای اعتقادشان ﴿وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾ وقتی یک امر عمومی پیش آمد، هرگز صحنه را ترک نمیکنند ولو معذور هم باشند تا اذن بگیرند، اجازه بگیرند وقتی ولیّ مسلمین اجازه داده است، آنگاه صحنه را ترک کنند، که جریان حنظله غسیل الملائکه(رضوان الله علیه) ذیل همین آیه است دیگر. خب، حنظله غسیل الملائکه معذور بود و اجازه گرفت، فرمود مؤمنون کسانیاند که اول به خدا و پیامبر معتقدند، بعد ﴿وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ﴾ امر جامع یعنی امری که همه را جمع کرده، مثل نماز جمعه، مثل تظاهرات فردا که 22 بهمن است، این امر جامع است، این آیه که نباید گفت ـ معاذ الله ـ نسخ شده یا مثلاً تلاوتش برای ما مانده و کل این آیه که داد ابدیت میزند قرآن، فقط برای آن پنجاه سالی بود که پیغمبر بود کاری به این پنجاه هزار سالی که در پیش داریم نیست این طور که نیست که. فرمود مؤمنین کسانیاند که اول معتقد به خدا و پیغمبر باشند بعد در امر اجتماعی صحنه را ترک نکنند ولو معذورند، اعلام بکنند که ما معذوریم، عذر داریم بعد صحنه را ترک بکنند حنظله غسیل الملائکه به حضرت عرض کرد من معذورم، اجازه بدهید شب را در مدینه باشم، فردا میآیم، حضرت فرمود بسیار خب ﴿وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾، آنگاه میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾؛ آنها که معذورند ولی با اجازه صحنه را ترک میکنند، اینها کسانیاند که به خدا و قیامت ایمان دارند.
ضرورت حضور نیروهای متعّهد و متخصص در جامعه اسلامی
خب، اگر نباشد حضور مردم در صحنه ولو در نوبتهای قبل ملاحظه فرمودید ولو ولیّ مسلمین امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) باشد. در زمان حکومت حضرت امیر، احکام خیلی بدتر از حالاها بود، ما آن نامهها را خواندیم در نهجالبلاغه، زیادبن ابیه در فلات وسیعی استاندار بود یعنی اهواز بود، بصره بود تا مرز کرمان، همه این منطقه، زیر ولایت آن والی رسمی بود به نام ابنعباس و خلیفه این والی هم همین زیادبن ابیه بود که حضرت چندتا نامه تند برای زیادبن ابیه نوشت. خب، اگر چهار تا آدم، شهید شد آن وقت چهار تا فاسق جای او مینشیند دیگر این نظام اسلامی را پنج گروه موظفاند حفظ کنند اول پیغمبر؛ بعد امام معصوم؛ بعد ولیّ فقیه حالا ـ معاذ الله ـ اگر ولیّ فقیه نداشتیم نوبت به عدول مؤمنین میرسد؛ بعد نوبت به فساق مؤمنین میرسد، این طور نیست که این نظام اسلامی را باید رها کرد که. ممکن است کسی در ادله لفظی ولایت فقیه کمی شک کند، بگوید فلان روایت سندش کذا فلان روایت حدیث دلالتش کذا؛ اما آن بیانی که از مرحوم صاحب جواهر خواندیم در جلد 21 جواهر که فرمود اگر کسی در ولایت فقیه با این گسترهاش شک کند، او هیچ طعم فقه را نچشید، این درباره کسی نمیگوید که درباره مقبوله عمربنحنظله یا مشهوره ابیخدیجه حرف میزند ایشان به این کسانی که در این مسائل جزئی وقت صرف میکنند میگویند سرتان را بلند کنید، از این حدیث و از آن روایت بیایید بیرون و این دین را ببینید، بعد بگویید این دین متولی میخواهد یا نمیخواهد شما خودتان را صرف کردید ببینید مقبوله عمربنحنظله چه میگوید. لذا فرمود این وسوسه است و اگر کسی قائل به ولایت نباشد «ما ذَاقَ مِن طعمِ الفقهِ شیئاً» این عبارتی بود که از ایشان خواندیم دیگر یعنی خودش را معطل کرده این باید بیاید بیرون اسلام را از اول عقاید تا آخر حدود و دیات بشناسد بعد بیند این متولی میخواهد یا نمیخواهد اگر مسئله قضا را لااقل بپذیرند کافی است که حکومت داشته باشند گرچه آن روایت درباره سلطان است و سلطان غیر از قاضی است خیلی از این آقایان تا مرحله قضا را پذیرفتند گفتند قضا هست؛ اما قضا هست باید قضا این دستوراتی که قاضی میدهد اجرا بشود یا نه؟ اختلاف مالی که بین شرکتها هست، الآن یکی از مسائل مالی که بین مسلمین است و غیر مسلمین همین چند میلیارد پولی است که بلوکه شده، خب حالا این قضای بین المللی میخواهد، یک طرفش مسلمان است یک طرفش کافر. این کار، کار آسانی نیست این سی چهل نفر کارشناس چهل پنج سال درس خوانده میخواهد، قهراً یک نظام وسیع دانشگاهی میخواهد تا این گونه از مسائل را آدم حل بکند. اختلافات دریایی هست، اختلافات صحرایی هست، اختلافات فضایی است، اختلافات زمینی و ارضی هست، اختلافات معدن هست. فلان جا میخواهند معدنی را کشف بکنند، مسلمین میگویند برای ماست، دیگری میگوید برای ماست، اینجا کارشناس وزارت نفت میخواهد حالا بر فرض، حالا قاضی مجتهد آمده همه اینها را هم فراهم کرده و حکم کرده به اینکه فلان شخص باید این پول بلوکه شده را بدهد باید قدرت داشته باشد بگیرد یا نه؟ فلان متهم را باید اعدام بکند یا زندان ببرد یا تبعید بکند باید قدرت داشته باشد یا نه؟ زندان و اعدام که برای قاضی نیست، برای حاکم شرع نیست، برای والی مسلمین است، برای زعیم مسلمین است. ممکن نیست کسی قبول بکند که در زمان غیبت قضا هست و حکومت را نپذیرد چون قضا بدون حکومتش شدنی نیست در این بخش فرمود مؤمن، کسی است که وقتی کار جمعی پیش آمد اگر هم عذر داشته باشد باید به مردم بگوید من معذورم تا مردم نگویند که فلان کس نیامد و ما هم نمیآییم. حالا اگر دسترسی ندارد به ولیّ مسلمین، استیذان کند لااقل مردم، همسایهها، دوستانش بدانند که آن که غیبت کرده روی عذر غیبت کرده، بعد فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾؛ اینها که اجازه میگیرند و میروند اینها مؤمناند ﴿فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ﴾؛ اگر عدهای معذور بودند، کاری داشتند از شما اذن خواستند ﴿فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ﴾ باز هم مصلحت دست توست گاهی شما صلاح میدانید که آن عذر شخصی را این شخص تحمل بکند و مصلحت اسلام مقدم باشد به او اجازه نمیدهید، اگر میخواستی اجازه ندهی به حنظله غسیل الملائکه هم اجازه نمیدادی، این در اختیار شماست، اینهم حکم حکومتی است ﴿فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ﴾.
عواقب عدم حضور مردم در جامعه اسلامی
پرسش:...
پاسخ: بله؟ دفاع که زن و مرد ندارد، جهاد است که زن و مرد دارد؛ اما ما الآن واقع، در حالت دفاعیم. چون در حالت دفاعیم دفاع بر هر کسی که عقل دارد، تمیز میدهد ولو نابالغ، واجب است عقلاً ولو پیرزن و پیرمرد واجب است عقلاً بر هر کسی که عقل دارد حالا اگر کسی یک سارق مسلحی حمله کرده بر خانهای، بر همه آن اهل خانه واجب است دفاع بکنند ولو این شخص، مکلف نباشد، وجوب عقلی دارد نه وجوب شرعی.
پرسش:...
پاسخ: مگر اینکه او مشکل دیگر داشته باشد، چگونه ممکن است اذن ندهد در قبال حکم خدا این امر لازم است برای او. اگر جایی دفاع لازم بود شوهر میتواند بگوید که من اذن نمیدهم دفاع بکنی. اگر کسی یک مقداری این رادیوهای بیگانه را گوش بدهد از توطئهها باخبر بشود که چه نقشهها دارند واقعاً میکشند، شما دیدید وقتی مردم در صحنه نباشند آن حوزهای که بیش از هزار سال در نجف سابقه داشت و قدمت او و عظمت او و قداست او زبانزد عالم بود، این به چه روز سیاهی مبتلا شد دیگر. خب، میلیونها مرجع تقلید و عالم و مؤلف و مفسّر و حکیم و ادیب در طی این بیش از این ده قرن، این خاکها را بوسیدند خاک اعتاب مقدسه را دیگر درها را بوسیدند دیگر همین درهایی که میلیونها نفر فاضل و عالم و زاهد، در طی این بیش از هزار سال بوسیدند این را به گلوله بستند دیگر، اینها به قم و امثال قم رحم میکنند؟ و دیدید وقتی که قیام مردم مسلمان عراق داشت شکل میگرفت، باز صدام را تقویت کردند، اینچنین نیست که آدم دشمن را نشناسد و حضرت امیر(سلام الله علیه) به پسرش ابنحنفیه فرمود: «وَارْمِ بِبَصَرِکَ أقْصَی الْقَومِ»؛ ببین دشمن تا کجا صف بسته فرمود این روستائی که امروز از این اطراف آمده در برابر من ایستاد این را مأمورین شام اعزام کردند، از آنجا دستور گرفته و اینهایی هم که از نزدیک آمدند اینها از راه دور نقشه گرفتند و از نزدیک جمع شدند، در جریان کربلا هم همین طور بود این سی هزار نفری که امام سجاد(سلام الله علیه) فرمود: «کلٌ یتقرّب الی الله بدمه» همه اینها قربة الی الله آمدند اینها از همین اطراف آمدند اینها که از شام نیامدند فاصله شام تا کربلا که خیلی زیاد بود. یک عده آن مهرههای اصلی که مستشار بودند از شام و امثالذلک آمدند وگرنه همین مردم را جمع کردند دیگر از بس گفتند بنابراین اگر کسی شرایط کنونی را درک بکند که دشمن تا کجا صف بسته و تا کجا حاضر است و چه نقشه دارد میکشد و یکی از بزرگترین مراجع تقلید را اصلاً برای او اجازه نمیدهند که طبیب ببرند.
مقابله با دشمن نیازمند حضور مردم
خب، این اگر نباشد حضور مردم وضع همین است، تنها چیزی که حافظ است ذات اقدس الهی فرمود: ﴿إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا﴾، ﴿إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ حضور مردم است در صحنه، مسائل بعدی یک مقدار زیادی به رفاه طلبی ماست، مقداری هم اشتباهات دیگران است و امثالذلک؛ اما هرگز این مسائل جزئی و اختلافی را انسان نباید به حساب اصل اسلام مطرح بکند. فرمود: ﴿فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِم ْفَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ﴾ همین آیهٴ مبارکه را بعضی از علما و شخصیتهای علمی بزرگ(رضوان الله علیهم) در بحبوحه انقلاب، همین آیه را در طلیعه اعلامیههایشان مینوشتند و همین راهپیماییها، وقتی میخواستند اعلامیه صادر کنند اول، این آیه را مینوشتند، بعد مسائلشان را میگفتند، میگفتند یک امر اجتماعی است این امر، امر جامع است، اعتصاب امر جامع است، تظاهرات امر جامع است اول این آیه را مینوشتند، بعد حرفهای خودشان را میزدند، الآن هم همان حرف است و همان بیانات؛ منتها به سبک دیگر.
بنابراین تاکنون این دو مطلب روشن شد که دین در بخشی از مسائل، صریحاً اجتماعی است نظیر جهاد، نماز عید فطر، نماز عید قربان، مخصوصاً نماز جمعه. در بخش دیگر به طور غیرمستقیم، جماعت را لازم کرده است، حضور مردم را لازم کرد، نظیر نماز جماعتها که مستحب است و پیامدهایش هم همین احکام ولایی است، حالا مسائل دیگری که در این فصل چهارده است، اینها را مطالعه میفرمایید.
«و الحمد لله رب العالمین»
- جهاد و حج؛ نمونههایی از احکام جمعی اسلام
- شرط صحت با کمال بودن جماعت در نماز جمعه و عیدین؟
- عواقب عدم حضور مردم در جامعه اسلامی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴿200﴾
بیان «المیزان» در دلالت آیهٴ محل بحث بر جمعی بودن احکام اسلام
فصل چهاردهم از فصول پانزدهگانهای که سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) ذیل این کریمه، عنوان کردند این است که اسلام با همه شئونش اجتماعی است؛ دین فردی نیست، دین جمعی است. مهمترین شاهدش همین است که مسائل اخلاقی و احکامی که مربوط به فرد است آن را هم زیر عناوین جمع یاد کرده است که با هم صابر باشید، با هم مصابر باشید و رابطه برقرار کنید و اگر در بعضی از نصوص آمده است که رابطه داشته باشید با امام زمانتان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حالا در هر زمانی، امامی از ائمه معصومین، دوازده امام(علیهم السلام) بودند این به عنوان تطبیق است نه تفسیر، زیرا آن وقتی که این کریمه، نازل شده بود فقط وجود مبارک پیغمبر(سلام الله علیه) زمامدار مسلمین بود. در هر عصری انسان باید با امامش رابطه داشته باشد، این یکی از مصادیق است؛ اما مصداق معروفش این است که با هم رابطه داشته باشید. خب، پس خود این کریمه از آیاتی است که اجتماعی بودن اسلام را در همه شئون مشخص میکند.
جهاد و حج؛ نمونههایی از احکام جمعی اسلام
شواهدی که ایشان اقامه میفرمایند میفرمایند؛ که در بعضی از بحثها اسلام مسئله اجتماع را واجب کرده است یعنی خود آن حکم، حکم جمعی است، نظیر مسئله جهاد، هرگز جهاد فردی نخواهد بود؛ اگر گروهی به کشور اسلامی تهاجم کردند مسلمین که «وَ هُمْ یَد واحدةٌ علی مَنٌ سِواهُم» باید ید واحد باشند، باید یک نظام باشد که اینها را شکل بدهد. قهراً وحدت اجتماعی به وحدت قانون است، به وحدت نظام است، به وحدت رهبری است؛ اینچنین نیست که هر کسی برای خود یک راه مخصوصی را انتخاب بکند و از سلاح خاص استفاده کند و در جای خاص دفاع بکند، این طور نیست. جهاد با همه اقسام و شعبی که دارد امرٌ اجتماعی این یک. مسئله حج که این هم یک امر اجتماعی است در او هم تردیدی نیست یعنی خود به خود، همه یکجا جمعاند و مسئله عرفات را و احیاناً مشعر و منا را هم از مصادیق حج اکبر دانستند؛ حج اکبر را بر منا و عرفات تطبیق کردند، چون همگان در زمان واحد، در مکان واحد حضور دارند. ولی اینکه فرمود خداوند از مشرکین در روز حج اکبر بیزار است یعنی روزی که همگان یکجا جمعاند، طرز برنامه ریزی حج طوری است که همه یکجا جمعاند، این مسئله حج. گذشته از اینکه در پایان حج در مسئله نماز عید قربان، آنجا هم اگر خود امام معصوم(سلام الله علیه) حضور داشته باشد که نماز عید میشود واجب، آنهم باید به جماعت خوانده شود.
نماز جمعه وعیدین، نمونهای دیگر از احکام جمعی اسلام
در روزه هم، اینها در عین حالی که یک امر فردی است پایان روزه به صلات عید فطر ختم میشود که آنهم یک نماز جمعی است، چه اینکه در خصوص مسئله نماز، هر هفته یکبار باید کنار هم جمع بشوند به نام نماز جمعه که اینجا هم جماعت واجب است فرق نماز عید فطر و عید اضحی و نماز جمعه با جماعتهای دیگر آن است که در این سه نماز، جماعت شرط صحت است [اما] در نمازهای دیگر شرط کمال است. ممکن است بر کسی نماز جماعت واجب باشد ولی در همان نماز، جماعت شرط صحت نیست [بلکه] شرط کمال است. بیانذلک این است که نماز جمعه، جماعت مقوم اوست، اینچنین نیست که یا واجب است جماعتاً یا مستحب است فرادا که بعضیها درباره نماز عیدین فتوا دادند، اصلاً نماز جمعه بدون جماعت، صحیح نیست این شرط صحت اوست و مقوم اوست در سایر نمازها، جماعت شرط کمال است یعنی نمازهای یومیه را انسان فرادا بخواند، صحیح است، به جماعت بخواند هم صحیح است؛ منتها اگر به جماعت بخواند کاملتر است. درباره نماز عیدین، در زمان حضور و ظهور امام معصوم(علیه السلام) آنهم مثل نماز جمعه است که اگر واجب هست جماعت شرط اوست؛ شرط صحت است. در زمان غیبت هم بعضیها اختلاف کردند؛ اما به هر حال اگر هم مستحب باشد شرط صحتش جماعت است فرادا خواندن را گفتند به قصد رجا و مانند آن بخوانید به هر حال نماز عید و نماز عید فطر و عید قربان و نماز جمعه وجوباً و استحباباً در زمان غیبت فرق میکند؛ اما آنچه نقش اساسی در این نمازها دارد مسئله جماعت است که اینها جماعت مستقیماً در آنها اخذ شده است.
شرط صحت با کمال بودن جماعت در نماز جمعه و عیدین؟
پس مسئله جهاد است، مسئله حج است مسئله نماز جمعه هست، نماز عید فطر هست نماز عید قربان هست که جماعت در متن این احکام آمده بخشهای دیگر جماعت، به عنوان شرط کمال آمده نه شرط صحت برای پیدایش زمینه جماعت گفتند هر کسی نماز را در مسجد مجاور خود بخواند و جار را هم و همسایه را هم که به چهل خانه تحدید کردهاند، بعد گفته شده «لا صلاةَ لِجارِ المسجدِ إلا فی المسجدِ» قهراً نوع نمازها در مسجد خوانده میشود، گرچه حضور همه مردم در یکجا این به معنی جماعت نیست ولی ساختن زمینه جماعت هم هست از آن طرف هم شرط کمال هر نماز هم این است که به جماعت خوانده بشود بر بعضیها حضور در جماعت واجب فقهی است، مثل آنهایی که قرائتشان درست نیست و فراغت هم پیدا نکردند که قرائت را درست کنند تا نماز را با قرائت بخوانند، با قرائت صحیح، وقت میگذرد. در این گونه از موارد خب، شرکت کردن اینها در جماعت میشود واجب البته جماعت بر اینها واجب است نه اینکه شرط صحت آنها جماعت باشد، این فرق دارد با خود نماز جمعه که جماعت، مقوم اوست اصلاً. پس در اینگونه از موارد، جماعت گرچه مستحب است ولی برای بعضی واجب است. ولی آنچنان این مسئله، مسئله دینی تلقی شده است که جنبه سیاسی او در جماعت بودن او ظهور کرده است و این همان بیان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که اگر کسی در مسجد شرکت نکرده است من دستور میدهم خانههای او را آتش بزنند، این یک حکم ولایی است دیگر، اینکه حکم فقهی باب طهارت و دیات و صلات که نیست. خب، انسان حق داشته باشد خانه کسی را آتش بزند، این یک حکم حکومتی است دیگر و جزء احکام اولیه هم هست و همین را البته، عدهای بهانه کردند در جریان سقیفه و بیعت نکردن حضرت امیر(سلام الله علیه) و آن پدیده تلخ، ظهور کرده است این را بهانه کردند وگرنه اصلش در دین به عنوان یک حکم ولایی و یک حکم سلطنتی آمده است در کتاب شریف وسائل ابواب صلات جماعه، روایات فراوانی است که حضور در مسجد و هم چنین حضور در جماعت مستحب است، بعد آن احکام حکومتی ولایی آمده. باب دوم از ابواب صلات جماعه و هم چنین باب سوم، این گونه از ابواب در همین زمینه است.
بیان روایاتی دربارهٴ اهمیت نماز جماعت
روایات فراوانی است که در آن صحیحه هم هست غیر صحیحه هم هست، نوعاً معتبر است، چون صحیحه هم در آن هست. روایت اولش که از امام باقر(علیه السلام) است نقل میکند که حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود: «مَنْ سَمِعَ النِّداء فَلَم یُجِبْهُ مِن غَیر عِلَّةٍ فلا صَلاة لَهُ»؛ اگر کسی ندای نماز مسجد و جماعت مسجد را بشنود و در جماعت شرکت نکند، این نماز او نماز کاملی نیست. بخشی از این روایات، مربوط به این است که «لا صَلاة لِمَن لا یَشْهَدُ الصلاة مِن جِیران الْمَسْجِد إلا مَریضٍ أوْ مَشغولٍ» که در همین باب آمده.
روایت چهارم این باب این است که از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است که فرمود: «لَتَحْضُرُنَّ الْمَسْجِدَ أوْ لاُحْرِقَنَّ عَلَیکم مَنازِلَکُم»؛ فرمود یا در مساجد حاضر باشید یا من دستور میدهم که خانههای شما را آتش بزنند، این مستقیماً یک حکم حکومتی است و یک حکم ولایتی.
در روایت ششم این باب آمده است که «اشْترطَ رسولُ الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عَلی جِیرانِ المسجدِ شهودَ الصَّلاةِ و قال لَیَنْتَهِیَنَّ اقوامُ لا یَشْهَدُونَ الصَّلاةَ»؛ آنهایی که در مسجد، هنگام نماز حضور پیدا نمیکنند، دست از این کار بردارند، انتهاب بشوند؛ منتهی بشوند؛ نهی در آنها اثر بکند «أو لآمُرَنَّ مُؤذِّناً یُؤذِّنُ ثمّ یُقیمُ ثمّ آمُرُ رَجلاً مِن أهل بیتی و هُو علیٌ(علیه السلام) فَلْیُحْرِقَنَّ علی أقوامٍ بُیوتَهُم» اگر اینها دست از این تفرقه و توطئه برنداشتند و به مسجد نیامدند، من آخرین مرحله مهلت را به اینها میدهم و آن این است که موقع نماز که شد مؤذن را دستور میدهم که اذان بگوید، اقامه بگوید تا آن آخرین لحظه اگر دیدم که اینها نیامدند کسی که از اهلبیت من است و آن علی(علیه السلام) است امر میکنم که خانههای اینها را آتش بزند «آمُرُ رجلاً مِن أهل بیتی و هو علی(علیه السلام) فَلْیُحْرِقَنَّ علی أقوامٍ بُیوتَهُم» به فراهم کردن حطب به آنها «لأنَّهُم لا یأتُون الصَّلاةَ» روایات در این مضمون کم نیست.
روایت هفتم این است «مَن تَرَکَ الجماعةَ رغبةً عنها و عن جماعةِ المسلمین مِن غیرِ علةٍ فلا صلاةَ له»؛ اگر کسی از جامعه اسلامی از جمعیت اسلامی از گروه اسلامی بدون عذر فاصله بگیرد؛ در جماعت شرکت نکند، مخصوصاً در جمعه شرکت نکند بدون عذر این صلاتش مقبول نیست، حالا این را نوعاً حمل کردند بر نفی کمال. این نماز، آن نمازی نیست که بالأخره ﴿تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ باشد و مشکلاتش را حل بکند، بر فرض هم نفی صحت نباشد، آن حداقل نماز نصیبش میشود.
پرسش:...
پاسخ: خب حالا آنها را نباید به حساب عذر آورد، مهمان داشتن و امثالذلک را، خود مهمان هم بالأخره مسلمان است و در همین حکم است دیگر.
پرسش:...
پاسخ: آنها که قائل به ولایت مطلقه فقیهاند خب، بله؛ منتها این کار را وجود مبارک پیغمبر نکرده است ولی منظور این است که قسمت مهمّش درباره توطئه منافقین و امثالذلک بود اصل حکم به این اندازه مهم است و آنهایی هم که در صدر اسلام، هیزم آوردند که در خانه فاطمه(علیها السلام ) را آتش بزنند به استناد همینها بود و میگفتند حق با ماست و شما نباید این کار را بکنید.
تأکید روایات بر حضور در نماز جماعت مسلمانان
روایت نهم این باب این است که «هَمَّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بإحْراقِ قومٍ فی منازلِهم کانوا یُصَلُّونَ فی منازلهم و لا یُصَلُّون الجماعة» از این روایت نهم که نوع اینها روایاتی است که معتبر است البته، مخصوصاً این یکی محمدبنحسن، مرحوم شیخ طوسی «باسناد عن محمدبن علیبن محبوب بهذا الأسناد عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال «هَمَّ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بإحْراقِ قومٍ فی منازلِهم کانوا یُصَلُّونَ فی منازلهم و لا یُصَلُّون الجماعة»؛ حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نه تنها آن دستور را داد، نسبت به گروهی اصلاً همت کرد، قصد کرد که این کار را انجام بدهد، آنگاه «فأتاهُ رَجُلٌ أعمَی»؛ نابینایی حضور مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشرف شد «قال یا رسول الله انّی ضَریر الْبَصَر»؛ من یک انسانیم که چشمم نابیناست، ضریرم یعنی اعمایم «و رُبَّما أسْمَعُ النِّداء و لا أجِدُ مَن یَقُودُنِی إلی الجماعةِ»؛ گاهی من صدای مؤذن را میشنوم و اما قاعدی ندارم که دست مرا بگیرد، مرا به مسجد بیاورد چه کنم، من چه کنم «و رُبَّما أسْمَعُ النِّداء و لا أجِدُ مَن یَقُودُنِی إلی الجماعةِ و الصَّلاةِ مَعَک فقال لَهُ النَّبیُّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شُدَّ مِن مَنْزِلِک إلی الْمَسجد حبلاً و احْضُرِ الجماعةَ»؛ تو دستور بده این کار را بکنند، نخی، طنابی از خانهات تا مسجد بکشند به همین دیوارها، وقتی کسی نیست که دستت را بگیرد و به مسجد بیاورد، این طناب را بگیر خودت را به مسجد برسان.
نماز جماعت، نشانه حضور مردم در جامعه اسلامی
خب، البته این در یک وقت است، حالا ممکن است وقتی نظام اسلامی گسترده شد حضرت به این فشار حکومت را و ولایت را اعمال نکند؛ اما در وقتی که نظام اسلامی حضور مردم را طلب میکند، عدهای ﴿یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ﴾ یعنی مرتب در خانه نشستهاند بیتوته [و] تبیتشان درباره براندازی نظامهای اسلامی است. خب، میبینید در الجزایر دارند چه میکنند دیگر، این بر خلاف همه اصول دموکراسی و حقوق بشر هست این یک چیز بین الرشدی است دیگر که مسلمین الجزایر دارند و کاری بین الغی است که طاغیان آن زمان به وسیله همان شیطان بزرگ دارند میکنند، این دیگر یک امر مبهم و پیچیدهای که نیست که اگر دشمنان داخلی هم مرتباً این رادیوها را گوش میدهند، ببینند آنها چه میگویند که اینها هم به همان روال حرکت کنند. در یک شرایط کنونی آیا حضور مردم در صحنههایی که دین نیازی به آنها دارد واجب است یا واجب نیست، هیچکس نمیتواند بگوید که زید، فلان کار را کرده یا عمرو فلان کار را کرده، من علاقهام نسبت به اسلام بد شده است اگر خدای ناکرده این نظام تضعیف بشود دیگر به این آسانیها به این صد سال و دویست سال و ممکن است یک 2500 سال دیگری هم رژیم شاهنشاهی بیاید، بعدها امامی هم زنده بشود و ظهور کند و چنین کاری را انجام بدهد، معلوم نیست. این است که مشکلات جزئی و گلایههای جزئی و یک حوادث جزئی و یک سلسله حرفهایی هم که بعد سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) مطرح کردند که آنهم به خواست خدا مطرح میشود، آنها نباید انسان را از صبغه اسلامی بودن این نظام یا از ربقه اسلامی بودن، فاصله بیندازد.
علت تهدید پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به ترک جماعت مسمانان
خب این را پیغمبر، با اینکه ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است این ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ دستور خانه سوزی را داده است دیگر، «همَّ» نه تنها تهدید کرد «همَّ» و این هم حکم حکومتی است، حکم ولایتی است و آن حضرت برای خودش که نبود برای خودش همه خطر را هم تحمل میکردند اینها دیگر، وقتی میبینند اسلام در خطر است خب این کارها را هم انجام میدهند چون همه شان موظفاند امین اللهاند این امانت را حفظ بکنند، حالا هم چون این احکام، همان طوری مطرح بود یا تفکر، جدایی دین از سیاست بود یا تفکر انعزال این شرایط حوزوی از نظام سیاسی بود یا برداشتهای دیگر بود، به هر حال آنچه معروف است این است که این حکمها را حمل بر استحباب کردند؛ اما اگر یک وضع دیگری بیاید یک بازنگری دیگری بشود باز هم ما از این روایت حکم استحبابی میفهمیم، آن معلوم نیست. روزی که نظام اسلامی احتیاج دارد به حضور مردم در صحنه، مثل فردا که روز 22 بهمن است یا نماز جمعهها، آدم میتواند همین طور آرام باشد که من مهمان آمد یا کار دارم یا حوصله ندارم، این بعید است عندالله معذور باشد. آن وقتها که میگفتند به ما چه و کاری نداشتند نوع این روایات حمل بر استحباب میشد وگرنه نشانه استحباب، در این روایات نیست «همَّ رسولُ الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بإحراقِ قومٍ فی منازِلِهم کانوا یُصَلُّون فی منازلهم»؛ اهل نماز بودند ولی در خانه میخواندند «ولا یُصَلُّون الجماعةَ فأتاهُ رجلٌ أعمیٰ فقال یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) أنّی ضَرِیرُ البَصَر و رُبَّما أسمعُ النِّداءَ و لا أجدُ من یَقُودُنی الی الجماعةِ و الصلاةِ مَعک فقال له النبیُّ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شُدَّ مِن مَنزلک إلی المسجدِ حَبْلاً و احْضُرِ الجماعةَ» حالا البته، این شخص از آن افرادی نبود که در منطقههای دور دست قرار بگیرد اصولاً مگر مدینه آن وقت چقدر بزرگ بود کل مردم مدینه که مسلمان شده بودند تقریباً هزار نفر هزار و خردهای مثلاً مرد کامل داشت یا 1500 نفر، حداکثر دو سه برابر اینهم زن و بچه و اینها باشد، مگر جمعیت مدینه آن وقت در حد یک روستای بزرگ بود اینکه شما میبینید حضرت مثلاً صبح تا ظهر مینشست ظهر تا عصر مینشست، بین الطلوعین مینشست به کار همه مردم میرسید، این برای اینکه در حد یک روستای بزرگ بود نه مثل حالا یک وقت است که ولی الله(سلام الله علیه) با اعجاز و علم غیب میخواهد عمل بکند، شخصاً به همه سؤالها جواب بده، دیدارهای متعدد داشته باشد آن حسابی است مخصوص. یک وقت به عنوان ﴿إنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ﴾ میخواهد رفتار بکند خب، اگر بود آنهم دفتر داشت، معاون داشت، مشیر داشت، مستشیر داشت این کارها را انجام میداد دیگر. نباید گفت که حضرت آن کارها را خودش همهاش را انجام میداد بله، همهاش را انجام میداد در حد یک روستا کل مدینه این قدر بود، حالا اینکه فرمود: «شُدَّ مِن منزلک الی المسجد» نباید اعتراض بشود که خب، یک نابینا که ته شهر است، چگونه تا مصلای قدس طناب بکشد اینکه منظور نیست یعنی آن مقداری که ممکن هست، حداکثر امکان همین است، برای یک نابینا این طور است.
روایت دهم این است که «إنَّ اُناساً کانوا علی عَهْدِ رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابْطَئُوا عن الصلاة فی المسجدِ فقال رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) لَیُوشِکُ قومٌ یَدعون الصلاة فی المسجد أن نأمُرَ بِحَطَبٍ فَیُوضَعَ علی أبوابهم فَتُوقَدُ علیهم نارٌ فَتُحْرَقَ علیهم بُیوتهم» اینهم همان است.
بیان کتاب و سنت دربارهٴ ضرورت حضور در جماعت مسلمانان
در روایت یازدهم دارد که «عن ابی عبدالله مَنْ خَلَعَ جماعةَ المسلمینَ قَدْرَ شِبْرٍ خَلع رِبْقَ الإیمانِ مِنْ عُنُقِهِ»؛ اگر کسی به اندازه یک وجب این طناب جامعه را از گردن خود خلع کرد یا از دست خود رها کرد، به اندازه یک وجب، خلاصه از امت اسلامی فاصله گرفت، این شخص، آن ربقه اسلامی و آن طناب اسلامی و حبل الله را از گردن خود بیرون انداخت یعنی از پوشش اسلامی درآمده، این مسلمانی است که واقع، اسلام را نشناخته نمیداند که بیگانه، صف بسته که این نظام را بردارد، چون برای بیگانه هیچ چیزی مطرح نیست مگر دنیا آن مسئله قیامت و معاد و آینده را که معتقد نیست، او همین چند روز را میخواهد خوب زندگی کند، نظیر حیوان ﴿وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ اْلأَنْعامُ وَ النّارُ مَثْوًى لَهُمْ﴾ قهراً جزء تکالب و درندگی، چیز دیگری هم برای او نیست، بعدش هم که خبری نیست، به زعم او، لذا تمام تلاش و کوششاش را برای براندازی یک نظام، تضعیف یک نظام دارد. اینکه شما میبینید مسئولین ما در سخنرانیها حرفهای مکرر دارند، برای اینکه فحشهای مکرر به نظام داده میشود شما یک شبانه روز یا یک هفته این رادیوهای بیگانه را گوش بدهید، ببینید آنها چه میگویند بعد روشن خواهد شد که چرا مسئولین ما هر کدام ما حرف میزنند، همین آنچه میگذرد همان را میگویند حرفهای نو نیست برای ما نو نیست برای اینکه در متن جریان هستیم؛ اما هر روز یک تهمت تازه است، هر روز یک فریب تازه، هر روز یک نیرنگ جدید، هر روز یک دروغ تازه است، این رادیوها را که شما گوش بدهید، اینها ناچارند دفاع کنند و حمایت کنند. در یک شرایط کنونی، انسان بیاید برای مسائل جزئی از ربقهٴ اسلامی مثلاً فاصله بگیرد در همان جریان سورهٴ مبارکهٴ «نور» آنجا ذات اقدس الهی، حضور در صحنه را جزء مراحل ایمان شمرده، اگر گرانفروشی بود اگر اختلاف بود بدتر از اختلافهای حالا در صدر اسلام بود دیگر الآن که خیلی وضع خوب است، اختلافات صدر اسلام به مراتب بدتر بود، مشکلات صدر اسلام به مراتب بدتر بود. در آن فضا، این آیه نازل شده که مؤمنین، هرگز رهبران خودشان را در مسائل سیاسی رها نمیکنند. در سورهٴ مبارکهٴ «نور» آیهٴ 62 این است ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾ این برای عقیده، مؤمنون چه کسانیاند؟ کسانی که معتقد به خدا و قیامتاند، این برای اعتقادشان ﴿وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾ وقتی یک امر عمومی پیش آمد، هرگز صحنه را ترک نمیکنند ولو معذور هم باشند تا اذن بگیرند، اجازه بگیرند وقتی ولیّ مسلمین اجازه داده است، آنگاه صحنه را ترک کنند، که جریان حنظله غسیل الملائکه(رضوان الله علیه) ذیل همین آیه است دیگر. خب، حنظله غسیل الملائکه معذور بود و اجازه گرفت، فرمود مؤمنون کسانیاند که اول به خدا و پیامبر معتقدند، بعد ﴿وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ﴾ امر جامع یعنی امری که همه را جمع کرده، مثل نماز جمعه، مثل تظاهرات فردا که 22 بهمن است، این امر جامع است، این آیه که نباید گفت ـ معاذ الله ـ نسخ شده یا مثلاً تلاوتش برای ما مانده و کل این آیه که داد ابدیت میزند قرآن، فقط برای آن پنجاه سالی بود که پیغمبر بود کاری به این پنجاه هزار سالی که در پیش داریم نیست این طور که نیست که. فرمود مؤمنین کسانیاند که اول معتقد به خدا و پیغمبر باشند بعد در امر اجتماعی صحنه را ترک نکنند ولو معذورند، اعلام بکنند که ما معذوریم، عذر داریم بعد صحنه را ترک بکنند حنظله غسیل الملائکه به حضرت عرض کرد من معذورم، اجازه بدهید شب را در مدینه باشم، فردا میآیم، حضرت فرمود بسیار خب ﴿وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلی أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتّی یَسْتَأْذِنُوهُ﴾، آنگاه میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾؛ آنها که معذورند ولی با اجازه صحنه را ترک میکنند، اینها کسانیاند که به خدا و قیامت ایمان دارند.
ضرورت حضور نیروهای متعّهد و متخصص در جامعه اسلامی
خب، اگر نباشد حضور مردم در صحنه ولو در نوبتهای قبل ملاحظه فرمودید ولو ولیّ مسلمین امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) باشد. در زمان حکومت حضرت امیر، احکام خیلی بدتر از حالاها بود، ما آن نامهها را خواندیم در نهجالبلاغه، زیادبن ابیه در فلات وسیعی استاندار بود یعنی اهواز بود، بصره بود تا مرز کرمان، همه این منطقه، زیر ولایت آن والی رسمی بود به نام ابنعباس و خلیفه این والی هم همین زیادبن ابیه بود که حضرت چندتا نامه تند برای زیادبن ابیه نوشت. خب، اگر چهار تا آدم، شهید شد آن وقت چهار تا فاسق جای او مینشیند دیگر این نظام اسلامی را پنج گروه موظفاند حفظ کنند اول پیغمبر؛ بعد امام معصوم؛ بعد ولیّ فقیه حالا ـ معاذ الله ـ اگر ولیّ فقیه نداشتیم نوبت به عدول مؤمنین میرسد؛ بعد نوبت به فساق مؤمنین میرسد، این طور نیست که این نظام اسلامی را باید رها کرد که. ممکن است کسی در ادله لفظی ولایت فقیه کمی شک کند، بگوید فلان روایت سندش کذا فلان روایت حدیث دلالتش کذا؛ اما آن بیانی که از مرحوم صاحب جواهر خواندیم در جلد 21 جواهر که فرمود اگر کسی در ولایت فقیه با این گسترهاش شک کند، او هیچ طعم فقه را نچشید، این درباره کسی نمیگوید که درباره مقبوله عمربنحنظله یا مشهوره ابیخدیجه حرف میزند ایشان به این کسانی که در این مسائل جزئی وقت صرف میکنند میگویند سرتان را بلند کنید، از این حدیث و از آن روایت بیایید بیرون و این دین را ببینید، بعد بگویید این دین متولی میخواهد یا نمیخواهد شما خودتان را صرف کردید ببینید مقبوله عمربنحنظله چه میگوید. لذا فرمود این وسوسه است و اگر کسی قائل به ولایت نباشد «ما ذَاقَ مِن طعمِ الفقهِ شیئاً» این عبارتی بود که از ایشان خواندیم دیگر یعنی خودش را معطل کرده این باید بیاید بیرون اسلام را از اول عقاید تا آخر حدود و دیات بشناسد بعد بیند این متولی میخواهد یا نمیخواهد اگر مسئله قضا را لااقل بپذیرند کافی است که حکومت داشته باشند گرچه آن روایت درباره سلطان است و سلطان غیر از قاضی است خیلی از این آقایان تا مرحله قضا را پذیرفتند گفتند قضا هست؛ اما قضا هست باید قضا این دستوراتی که قاضی میدهد اجرا بشود یا نه؟ اختلاف مالی که بین شرکتها هست، الآن یکی از مسائل مالی که بین مسلمین است و غیر مسلمین همین چند میلیارد پولی است که بلوکه شده، خب حالا این قضای بین المللی میخواهد، یک طرفش مسلمان است یک طرفش کافر. این کار، کار آسانی نیست این سی چهل نفر کارشناس چهل پنج سال درس خوانده میخواهد، قهراً یک نظام وسیع دانشگاهی میخواهد تا این گونه از مسائل را آدم حل بکند. اختلافات دریایی هست، اختلافات صحرایی هست، اختلافات فضایی است، اختلافات زمینی و ارضی هست، اختلافات معدن هست. فلان جا میخواهند معدنی را کشف بکنند، مسلمین میگویند برای ماست، دیگری میگوید برای ماست، اینجا کارشناس وزارت نفت میخواهد حالا بر فرض، حالا قاضی مجتهد آمده همه اینها را هم فراهم کرده و حکم کرده به اینکه فلان شخص باید این پول بلوکه شده را بدهد باید قدرت داشته باشد بگیرد یا نه؟ فلان متهم را باید اعدام بکند یا زندان ببرد یا تبعید بکند باید قدرت داشته باشد یا نه؟ زندان و اعدام که برای قاضی نیست، برای حاکم شرع نیست، برای والی مسلمین است، برای زعیم مسلمین است. ممکن نیست کسی قبول بکند که در زمان غیبت قضا هست و حکومت را نپذیرد چون قضا بدون حکومتش شدنی نیست در این بخش فرمود مؤمن، کسی است که وقتی کار جمعی پیش آمد اگر هم عذر داشته باشد باید به مردم بگوید من معذورم تا مردم نگویند که فلان کس نیامد و ما هم نمیآییم. حالا اگر دسترسی ندارد به ولیّ مسلمین، استیذان کند لااقل مردم، همسایهها، دوستانش بدانند که آن که غیبت کرده روی عذر غیبت کرده، بعد فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ﴾؛ اینها که اجازه میگیرند و میروند اینها مؤمناند ﴿فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ﴾؛ اگر عدهای معذور بودند، کاری داشتند از شما اذن خواستند ﴿فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ﴾ باز هم مصلحت دست توست گاهی شما صلاح میدانید که آن عذر شخصی را این شخص تحمل بکند و مصلحت اسلام مقدم باشد به او اجازه نمیدهید، اگر میخواستی اجازه ندهی به حنظله غسیل الملائکه هم اجازه نمیدادی، این در اختیار شماست، اینهم حکم حکومتی است ﴿فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ﴾.
عواقب عدم حضور مردم در جامعه اسلامی
پرسش:...
پاسخ: بله؟ دفاع که زن و مرد ندارد، جهاد است که زن و مرد دارد؛ اما ما الآن واقع، در حالت دفاعیم. چون در حالت دفاعیم دفاع بر هر کسی که عقل دارد، تمیز میدهد ولو نابالغ، واجب است عقلاً ولو پیرزن و پیرمرد واجب است عقلاً بر هر کسی که عقل دارد حالا اگر کسی یک سارق مسلحی حمله کرده بر خانهای، بر همه آن اهل خانه واجب است دفاع بکنند ولو این شخص، مکلف نباشد، وجوب عقلی دارد نه وجوب شرعی.
پرسش:...
پاسخ: مگر اینکه او مشکل دیگر داشته باشد، چگونه ممکن است اذن ندهد در قبال حکم خدا این امر لازم است برای او. اگر جایی دفاع لازم بود شوهر میتواند بگوید که من اذن نمیدهم دفاع بکنی. اگر کسی یک مقداری این رادیوهای بیگانه را گوش بدهد از توطئهها باخبر بشود که چه نقشهها دارند واقعاً میکشند، شما دیدید وقتی مردم در صحنه نباشند آن حوزهای که بیش از هزار سال در نجف سابقه داشت و قدمت او و عظمت او و قداست او زبانزد عالم بود، این به چه روز سیاهی مبتلا شد دیگر. خب، میلیونها مرجع تقلید و عالم و مؤلف و مفسّر و حکیم و ادیب در طی این بیش از این ده قرن، این خاکها را بوسیدند خاک اعتاب مقدسه را دیگر درها را بوسیدند دیگر همین درهایی که میلیونها نفر فاضل و عالم و زاهد، در طی این بیش از هزار سال بوسیدند این را به گلوله بستند دیگر، اینها به قم و امثال قم رحم میکنند؟ و دیدید وقتی که قیام مردم مسلمان عراق داشت شکل میگرفت، باز صدام را تقویت کردند، اینچنین نیست که آدم دشمن را نشناسد و حضرت امیر(سلام الله علیه) به پسرش ابنحنفیه فرمود: «وَارْمِ بِبَصَرِکَ أقْصَی الْقَومِ»؛ ببین دشمن تا کجا صف بسته فرمود این روستائی که امروز از این اطراف آمده در برابر من ایستاد این را مأمورین شام اعزام کردند، از آنجا دستور گرفته و اینهایی هم که از نزدیک آمدند اینها از راه دور نقشه گرفتند و از نزدیک جمع شدند، در جریان کربلا هم همین طور بود این سی هزار نفری که امام سجاد(سلام الله علیه) فرمود: «کلٌ یتقرّب الی الله بدمه» همه اینها قربة الی الله آمدند اینها از همین اطراف آمدند اینها که از شام نیامدند فاصله شام تا کربلا که خیلی زیاد بود. یک عده آن مهرههای اصلی که مستشار بودند از شام و امثالذلک آمدند وگرنه همین مردم را جمع کردند دیگر از بس گفتند بنابراین اگر کسی شرایط کنونی را درک بکند که دشمن تا کجا صف بسته و تا کجا حاضر است و چه نقشه دارد میکشد و یکی از بزرگترین مراجع تقلید را اصلاً برای او اجازه نمیدهند که طبیب ببرند.
مقابله با دشمن نیازمند حضور مردم
خب، این اگر نباشد حضور مردم وضع همین است، تنها چیزی که حافظ است ذات اقدس الهی فرمود: ﴿إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا﴾، ﴿إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ﴾ حضور مردم است در صحنه، مسائل بعدی یک مقدار زیادی به رفاه طلبی ماست، مقداری هم اشتباهات دیگران است و امثالذلک؛ اما هرگز این مسائل جزئی و اختلافی را انسان نباید به حساب اصل اسلام مطرح بکند. فرمود: ﴿فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِم ْفَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ﴾ همین آیهٴ مبارکه را بعضی از علما و شخصیتهای علمی بزرگ(رضوان الله علیهم) در بحبوحه انقلاب، همین آیه را در طلیعه اعلامیههایشان مینوشتند و همین راهپیماییها، وقتی میخواستند اعلامیه صادر کنند اول، این آیه را مینوشتند، بعد مسائلشان را میگفتند، میگفتند یک امر اجتماعی است این امر، امر جامع است، اعتصاب امر جامع است، تظاهرات امر جامع است اول این آیه را مینوشتند، بعد حرفهای خودشان را میزدند، الآن هم همان حرف است و همان بیانات؛ منتها به سبک دیگر.
بنابراین تاکنون این دو مطلب روشن شد که دین در بخشی از مسائل، صریحاً اجتماعی است نظیر جهاد، نماز عید فطر، نماز عید قربان، مخصوصاً نماز جمعه. در بخش دیگر به طور غیرمستقیم، جماعت را لازم کرده است، حضور مردم را لازم کرد، نظیر نماز جماعتها که مستحب است و پیامدهایش هم همین احکام ولایی است، حالا مسائل دیگری که در این فصل چهارده است، اینها را مطالعه میفرمایید.
«و الحمد لله رب العالمین»


تاکنون نظری ثبت نشده است