- 47
- 1000
- 1000
- 1000
ماه رجب، بهار عقلانیت دینی
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع "ماه رجب، بهار عقلانیت دینی"، سال 1404
امشب را به مناسبت میلاد مسعود امام همام،حضرت باقرالعلوم علیه السلام، گرد هم آمدهایم. مایلم حدیثی از ایشان را محور صحبتم قرار دهم، حدیثی که چراغ راهی باشد برای ما در آستانه فصل عبادت؛ ماههای پربرکت رجب، شعبان و رمضان. امیدوارم این کلام برای بهرهگیری در این ایام مفید واقع شود. امام باقر علیه السلام میفرمایند: إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِی الدُّنْیَا وَ رَغِبُوا فِی الْآخِرَةِ؛ همانا خردمندان و عاقلان، از دنیا فاصله گرفتند و به آخرت رغبت و میل پیدا کردند. این حدیث شریف ابعاد گستردهای دارد و خود حضرت توضیحاتی پیرامون آن فرمودهاند، اما بنده قصد دارم به زبانی ساده و قابل انتقال برای دیگران، شرحی بر آن ارائه کنم. اکنون در آستانهی فصل عبادت هستیم. اما پرسش اینجاست: چه کسانی بیشتر و بهتر عبادت میکنند؟ پاسخ حضرت صریح است: افراد باهوش و عاقل. دلیل این امر،اصلی بنیادین است: انسانها معمولاً وقتی به پناهی پناه میبرند که احساس ناامنی کنند. زمانی به خدا ایمان میآورند که بدانند جای دیگری امنیت ندارد. اگر انسان به این درک برسد که در هیچ زمینهای امنیت مطلق وجود ندارد و تنها پناهگاه امن، نزدیکی به خداست، قطعاً به سوی خدا حرکت خواهد کرد. این اصلی قرآنی است. خداوند میفرماید: زمانی که کشتی در طوفان گیر میکند و در شرف غرق شدن است، مردم خدا را میخوانند؛ یعنی با اخلاص کامل رو به او میآورند. در اوج ناامنی است که فطرت انسان یا الله میگوید. انسان همیشه در شرایط حاد و اضطراری مانند طوفان قرار ندارد. پس چگونه میتواند آن حالت اخلاص را حفظ کند؟ افراد نادان و غافل، تا وقتی طعم ناامنی را نچشند، احساس ناامنی نمیکنند. اما انسان باهوش و عاقل حتی در امن ظاهری نیز این حقیقت را میفهمد که امنیت واقعی وجود ندارد. عاقل با خود میاندیشد: افراد سالم سرطان میگیرند، سکته میکنند، به بیماریهای ناشناخته و لاعلاج مبتلا میشوند. ممکن است از هر یک میلیون نفر، یک نفر دچار حادثهای ناگهانی شود و آن یک نفر من باشم. در هیچ زمینهای از زندگی سلامتی، ثروت، آبرو، امنیت ذاتی وجود ندارد. همه چیز در یک لحظه میتواند دستخوش تغییر شود. تنها پناهگاه حقیقی، خداوند است.
این حقیقت را سه گروه درک میکنند: 1.کسانی که در وضعیت ناامنی قرار گرفتهاند. 2.کسانی که با وجود قرار داشتن در وضعیت ناامن، ارزش این درک را ندارد. 3.کسانی که بسیار باهوش و عاقل هستند. این گروه، صبح که از خواب برمیخیزند و همه چیز سرجایش است، میدانند که تمام این نعمتها دست خداست و هر لحظه ممکن است تغییر کند. بنابراین، اینان از عبادت کوتاهی نمیکنند. عبادت، در بنیاد خود، کار عاقلان است. ممکن است برخی گمان کنند عبادت کار افراد عاشق است. این سخن درست است، اما به آدرس غلط میرود. بله، عبادت کار عاشقان است، اما شرط عاشق شدن چیست؟ تنها عاقلان میتوانند عاشق شوند، چون میفهمند هیچ پناهگاهی جز خدا ندارند. وقتی با این درک به سوی خدا رفتند، گرمای محبت او به تدریج آنان را گرفتار عشق میکند. مومنان در حقیقت، دو برابر احساس ناامنی میکنند: 1.ناامنی عمومی: مانند همه مردم که ممکن است دارایی، سلامتی یا آبرویشان در یک لحظه از دست برود. 2.ناامنی خاص: از آن جهت که برای خدا کار و عبادت میکنند، اما نمیدانند که آیا خداوند عملشان را پذیرفته است یا خیر. خداوند معمولاً فوراً نمیگوید عملت را پذیرفتم. این همان طرح حکیمانه خداست تا بندگانش بیشتر و بیشتر به او متوسل و متصل شوند. بنابراین، عاقلان و باهوشان، عبادتشان را از ماه رمضان یا حتی شعبان آغاز نمیکنند؛ آنان از ماه رجب شروع میکنند. آنان کاری را در ابتدای رجب انجام میدهند که افراد معمولی و عوام، از اول رمضان آغاز میکنند. حس و حال معنوی، لذت سحر و افطار، اهمیت دارد. اگر میشد پیشنهاد میکردم از ماه رجب در مساجد، سفرههای افطار پهن میشد تا این حس معنوی زودتر ایجاد شود. امام سجاد علیه السلام در اولین روز ماه رمضان، در دعای سلام بر ماه رمضان، گریه میکند و با آن وداع میکند؛ گویی از همان ابتدا نگران است که مبادا این ماه بگذرد و دستش خالی بماند. عاقلان در محضر خدا حسابکتاب نمیکنند. زیرا خداوند فوق حسابگر است. اگر تو با خدا حسابکتاب کنی، او هم با تو حسابکبار خواهد کرد و در آن محاسبه، تو بازندهای. عاقلان میگویند: من بیحساب برای خدا وقت میگذارم. نباید گمان کنیم عبادت کار افراد بیکار یا صرفاً عاشقِ از پیش ساخته است. اصلاً چنین نیست. انسان با عبادت است که کمکم عاشق میشود. بدون عبادت، کسی عاشق نمیگردد. محبت اهل بیت علیهم السلام نیز که در دلهای ماست، لطف و عنایت بیمزد و منت خودشان است تا راه برایمان باز شود. در روایت داریم: ذرهای محبت خدا وارد قلبی نمیشود در حالی که ذرهای محبت دنیا در آن باشد. باید خود را از محبت دنیا بکشیم تا به محبت خدا برسیم. این محبت را به عاقلان و خردمندان میدهند. هوش و عقل، در خانه خدا به کار میآید. ما هوشهای مختلفی داریم: اجتماعی، شناختی، هیجانی، اقتصادی و... اما مهمترین آنها هوش معنوی است. در زمینه معنویت و تقرب به خدا، هر ذرهای از هوش و تلاش که خالصانه به کار بندی، نتیجهاش را میبینی و هیچ قدمی دورریز ندارد. همانگونه که امام باقر علیه السلام فرمودند، دین مال عاقلان است. کسانی که عقل کمتری دارند، نمیتوانند دینداری عمیقی داشته باشند. ممکن است برخی گمان کنند مسجد جای افراد ساده است. اما حقیقت این است که مسجد جای افراد باهوش است. دانشمندان امروز دارند به این حقیقت میرسند که معنویت و دینداری نشانهای از خرد است. امام باقر علیه السلام دلیل لقب خود را اینگونه بیان میفرمایند: حق پنهان شده و باطل دور آن را گرفته بود. من پهلوی باطل را شکافتم و حق را بیرون کشیدم و آشکار کردم. جالب است که انتشار تشیع در ایران به شکل رسمی، از زمان امام باقر علیه السلام آغاز شد. امام باقر علیه السلام در روایتی میفرمایند: هر چیزی آقا و سیدی دارد و سید و آقای سرزمینها، جایی است که شیعیان ما در آن زندگی میکنند. این سخن، عظمت و کرامت ایران به پاس تشیع را میرساند. همانگونه که شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: ایران، حرم است. امام صادق علیه السلام نقل میکنند که با پدرم امام باقر علیه السلام از کنار مسجد النبی میگذشتیم. ایشان گروهی از شیعیان را دیدند و با نگاهی پر از محبت به آنان نگریستند. سپس خطاب به آنان فرمودند: وَاللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّ رِیحَکُمْ وَ أَرْوَاحَکُمْ؛ به خدا قسم! بوی شما و جانهایتان را دوست دارم. سپس افزودند: شما وقتی شاد باشید، ما شاد میشویم و وقتی غمگین باشید، ما غمگین میشویم. اگر مریض شوید، به خاطر شما ما احساس مریضی میکنیم.
امشب را به مناسبت میلاد مسعود امام همام،حضرت باقرالعلوم علیه السلام، گرد هم آمدهایم. مایلم حدیثی از ایشان را محور صحبتم قرار دهم، حدیثی که چراغ راهی باشد برای ما در آستانه فصل عبادت؛ ماههای پربرکت رجب، شعبان و رمضان. امیدوارم این کلام برای بهرهگیری در این ایام مفید واقع شود. امام باقر علیه السلام میفرمایند: إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِی الدُّنْیَا وَ رَغِبُوا فِی الْآخِرَةِ؛ همانا خردمندان و عاقلان، از دنیا فاصله گرفتند و به آخرت رغبت و میل پیدا کردند. این حدیث شریف ابعاد گستردهای دارد و خود حضرت توضیحاتی پیرامون آن فرمودهاند، اما بنده قصد دارم به زبانی ساده و قابل انتقال برای دیگران، شرحی بر آن ارائه کنم. اکنون در آستانهی فصل عبادت هستیم. اما پرسش اینجاست: چه کسانی بیشتر و بهتر عبادت میکنند؟ پاسخ حضرت صریح است: افراد باهوش و عاقل. دلیل این امر،اصلی بنیادین است: انسانها معمولاً وقتی به پناهی پناه میبرند که احساس ناامنی کنند. زمانی به خدا ایمان میآورند که بدانند جای دیگری امنیت ندارد. اگر انسان به این درک برسد که در هیچ زمینهای امنیت مطلق وجود ندارد و تنها پناهگاه امن، نزدیکی به خداست، قطعاً به سوی خدا حرکت خواهد کرد. این اصلی قرآنی است. خداوند میفرماید: زمانی که کشتی در طوفان گیر میکند و در شرف غرق شدن است، مردم خدا را میخوانند؛ یعنی با اخلاص کامل رو به او میآورند. در اوج ناامنی است که فطرت انسان یا الله میگوید. انسان همیشه در شرایط حاد و اضطراری مانند طوفان قرار ندارد. پس چگونه میتواند آن حالت اخلاص را حفظ کند؟ افراد نادان و غافل، تا وقتی طعم ناامنی را نچشند، احساس ناامنی نمیکنند. اما انسان باهوش و عاقل حتی در امن ظاهری نیز این حقیقت را میفهمد که امنیت واقعی وجود ندارد. عاقل با خود میاندیشد: افراد سالم سرطان میگیرند، سکته میکنند، به بیماریهای ناشناخته و لاعلاج مبتلا میشوند. ممکن است از هر یک میلیون نفر، یک نفر دچار حادثهای ناگهانی شود و آن یک نفر من باشم. در هیچ زمینهای از زندگی سلامتی، ثروت، آبرو، امنیت ذاتی وجود ندارد. همه چیز در یک لحظه میتواند دستخوش تغییر شود. تنها پناهگاه حقیقی، خداوند است.
این حقیقت را سه گروه درک میکنند: 1.کسانی که در وضعیت ناامنی قرار گرفتهاند. 2.کسانی که با وجود قرار داشتن در وضعیت ناامن، ارزش این درک را ندارد. 3.کسانی که بسیار باهوش و عاقل هستند. این گروه، صبح که از خواب برمیخیزند و همه چیز سرجایش است، میدانند که تمام این نعمتها دست خداست و هر لحظه ممکن است تغییر کند. بنابراین، اینان از عبادت کوتاهی نمیکنند. عبادت، در بنیاد خود، کار عاقلان است. ممکن است برخی گمان کنند عبادت کار افراد عاشق است. این سخن درست است، اما به آدرس غلط میرود. بله، عبادت کار عاشقان است، اما شرط عاشق شدن چیست؟ تنها عاقلان میتوانند عاشق شوند، چون میفهمند هیچ پناهگاهی جز خدا ندارند. وقتی با این درک به سوی خدا رفتند، گرمای محبت او به تدریج آنان را گرفتار عشق میکند. مومنان در حقیقت، دو برابر احساس ناامنی میکنند: 1.ناامنی عمومی: مانند همه مردم که ممکن است دارایی، سلامتی یا آبرویشان در یک لحظه از دست برود. 2.ناامنی خاص: از آن جهت که برای خدا کار و عبادت میکنند، اما نمیدانند که آیا خداوند عملشان را پذیرفته است یا خیر. خداوند معمولاً فوراً نمیگوید عملت را پذیرفتم. این همان طرح حکیمانه خداست تا بندگانش بیشتر و بیشتر به او متوسل و متصل شوند. بنابراین، عاقلان و باهوشان، عبادتشان را از ماه رمضان یا حتی شعبان آغاز نمیکنند؛ آنان از ماه رجب شروع میکنند. آنان کاری را در ابتدای رجب انجام میدهند که افراد معمولی و عوام، از اول رمضان آغاز میکنند. حس و حال معنوی، لذت سحر و افطار، اهمیت دارد. اگر میشد پیشنهاد میکردم از ماه رجب در مساجد، سفرههای افطار پهن میشد تا این حس معنوی زودتر ایجاد شود. امام سجاد علیه السلام در اولین روز ماه رمضان، در دعای سلام بر ماه رمضان، گریه میکند و با آن وداع میکند؛ گویی از همان ابتدا نگران است که مبادا این ماه بگذرد و دستش خالی بماند. عاقلان در محضر خدا حسابکتاب نمیکنند. زیرا خداوند فوق حسابگر است. اگر تو با خدا حسابکتاب کنی، او هم با تو حسابکبار خواهد کرد و در آن محاسبه، تو بازندهای. عاقلان میگویند: من بیحساب برای خدا وقت میگذارم. نباید گمان کنیم عبادت کار افراد بیکار یا صرفاً عاشقِ از پیش ساخته است. اصلاً چنین نیست. انسان با عبادت است که کمکم عاشق میشود. بدون عبادت، کسی عاشق نمیگردد. محبت اهل بیت علیهم السلام نیز که در دلهای ماست، لطف و عنایت بیمزد و منت خودشان است تا راه برایمان باز شود. در روایت داریم: ذرهای محبت خدا وارد قلبی نمیشود در حالی که ذرهای محبت دنیا در آن باشد. باید خود را از محبت دنیا بکشیم تا به محبت خدا برسیم. این محبت را به عاقلان و خردمندان میدهند. هوش و عقل، در خانه خدا به کار میآید. ما هوشهای مختلفی داریم: اجتماعی، شناختی، هیجانی، اقتصادی و... اما مهمترین آنها هوش معنوی است. در زمینه معنویت و تقرب به خدا، هر ذرهای از هوش و تلاش که خالصانه به کار بندی، نتیجهاش را میبینی و هیچ قدمی دورریز ندارد. همانگونه که امام باقر علیه السلام فرمودند، دین مال عاقلان است. کسانی که عقل کمتری دارند، نمیتوانند دینداری عمیقی داشته باشند. ممکن است برخی گمان کنند مسجد جای افراد ساده است. اما حقیقت این است که مسجد جای افراد باهوش است. دانشمندان امروز دارند به این حقیقت میرسند که معنویت و دینداری نشانهای از خرد است. امام باقر علیه السلام دلیل لقب خود را اینگونه بیان میفرمایند: حق پنهان شده و باطل دور آن را گرفته بود. من پهلوی باطل را شکافتم و حق را بیرون کشیدم و آشکار کردم. جالب است که انتشار تشیع در ایران به شکل رسمی، از زمان امام باقر علیه السلام آغاز شد. امام باقر علیه السلام در روایتی میفرمایند: هر چیزی آقا و سیدی دارد و سید و آقای سرزمینها، جایی است که شیعیان ما در آن زندگی میکنند. این سخن، عظمت و کرامت ایران به پاس تشیع را میرساند. همانگونه که شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: ایران، حرم است. امام صادق علیه السلام نقل میکنند که با پدرم امام باقر علیه السلام از کنار مسجد النبی میگذشتیم. ایشان گروهی از شیعیان را دیدند و با نگاهی پر از محبت به آنان نگریستند. سپس خطاب به آنان فرمودند: وَاللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّ رِیحَکُمْ وَ أَرْوَاحَکُمْ؛ به خدا قسم! بوی شما و جانهایتان را دوست دارم. سپس افزودند: شما وقتی شاد باشید، ما شاد میشویم و وقتی غمگین باشید، ما غمگین میشویم. اگر مریض شوید، به خاطر شما ما احساس مریضی میکنیم.


تاکنون نظری ثبت نشده است