display result search
منو
تفسیر آیات 172 تا 175 سوره آل‌عمران _ بخش اول

تفسیر آیات 172 تا 175 سوره آل‌عمران _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 11 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 172 تا 175 سوره آل‌عمران _ بخش اول"

وعده الهی برای مجروحین اُحد
تهدید به حمله مشرکین باعث زیاد شدن ایمان جنگجویان
قوت اراده و ضعف اراده کافرین جزء نعمتهای پروردگار



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ ﴿172﴾ الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ﴿173﴾ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُؤءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ ﴿174﴾ إِنَّمَا ذلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ ﴿175﴾

وعده الهی برای مجروحین احد که به یاری پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمدند
در تتمّه جریان اُحد به گروه خاصّی ذات اقدس الهی وعده می‌دهد، می‌فرماید: ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ﴾ یعنی کسانی که بعد از وقعهٴ اُحد، چون دوباره مشرکین قصد تهاجم داشتند و خبر به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسید، آن حضرت برای نفی این تهاجم و مقابله کردن با حملهٴ احتمالی فرمود کسانی که در جریان اُحد با ما بودند شرکت کنند، گروه خاصّی خدا و پیامبرش را استجابت کردند بعد از آسیب دیدن جنگ اُحد ﴿مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ﴾، این قَرح را در همین سورهٴ «آل‌عمران» قبلاً خواندیم که فرمود: ﴿إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ﴾ در همین سورهٴ «آل‌عمران» آیهٴ 140 این بود که ﴿إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ﴾ اگر شما مقروح و مجروح شدید، آنها هم مثل شما مقروح و مجروح شدند در جنگ بدر و باز در همین سورهٴ «آل‌عمران» از گروهی نام می‌برد که تابع انبیای سلف بودند و بعد از رنجها و آسیبها از پا ننشستند فرمود ﴿وَکَأَیِّنَ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ﴾ اینها که همراهان انبیای مبارز بودند این رنج و زخمی که تحمل کردند آنها را از پا درنیاورد، احساس ضعف و ترس نکرده‌اند، نه ضعف در بدن، نه وهن در اراده ﴿وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ﴾ و سخن آنها هم جز این چیز دیگر نبود که ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ﴾ .
آنچه به صورت خطوط کلی در آیات قبل بیان فرمود به صورت تطبیق بر مصداق در همین آیهٴ محلّ بحث سورهٴ «آل‌عمران» ذکر کرد، فرمود: ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ﴾ قبلاً در همان آیهٴ 146 فرمود عده‌ای جزء همراهان رزمی انبیا بودند و با تحمل آ‌ن شداید جنگ ﴿مَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا﴾ آنچه را که دیدند مایه وهن و ضعف اینها نشد نه ضعف در جسم، نه وهن در اراده، آن‌گاه فرمود: ﴿لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾.

اصرار عامه بر تبیینیه بودن «مِن» در آیه
اصراری در بین تفسیر اهل سنّت هست که این ﴿مِنْهُمْ﴾ «مِن» تبیینیه باشد، نه «مِن» تبعیض و آنهایی که می‌بینند این «مِن»، نمی‌تواند «مِن» تبیین باشد باید تبعیض باشد، باز طرزی آیه را معنا می‌کنند که تبعیض، در درون این آیه پیدا نشود، تبعیض به بیرون آیه برگردد. حالا این دوتا سخن یکی برای زمخشری است در کشاف، یکی هم از صاحب المنار است.
زمخشری در کشاف می‌فرماید، این ﴿مِنْهُمْ﴾ در ﴿لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ﴾ «مِن» تبیین است، نه «مِن» تبعیض، نظیر همان آیهٴ پایانی سورهٴ «فتح» که آنجا هم همین معنا می‌کنند و اتفاقاً به همان آیه هم مثال می‌زند زمخشری، اصل آیه بعد از اینکه فرمود وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسول‌الله است ﴿وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ﴾ در پایان آیه فرمود: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً﴾ که آنجا ﴿مِنْهُم﴾ را «مِن» تبیین می‌دانند نه «مِن» تبعیض و آنجا روشن شد که آن «مِن» هم «مِن» تبعیض است نه «مِن» تبیین، زیرا همه کسانی که همراهان پیغمبر بودند از نظر ایمان مخلص نبودند، اینجا هم این «مِن»، «مِن» تبعیض است نه «مِن» تبیین.

نقد نظر مفسرین عامه در نوع «مِن»
در «مِن» بیانیه باید قبلاً ابهامی باشد، به وسیله مدخول کلمه «مِن» ابهام برطرف بشود، اگر بگویند «خاتم من فضّة» و مانند آن، این می‌تواند بیانگر قبل باشد، اگر در گذشته ابهامی باشد و به وسیلهٴ مدخول کلمهٴ «مِن» آن ابهام، برطرف بشود می‌گویند «مِن» برای تبیین است ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ﴾ اگر تازه آ‌نجا هم این‌‌چنین باشد.
اما اینجا با ضمیر، کدام ابهام برطرف می‌شود، ضمایر خودشان جزء مبهمات و کنایات‌اند، با ضمیر چه ابهامی برطرف می‌شود که با اسم ظاهر قبلی برطرف نمی‌شد؟ فرمود: ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ﴾ این ﴿مِنْهُمْ﴾ چه ابهامی از «الذین احسنوا» رفع می‌کند که ما بگوییم «مِن» برای بیان است، چون سیاق، سیاق درباره اوصاف مؤمنین است، پس «مِن» نمی‌تواند «مِن» تبیین باشد؛ اما آنچه از المنار نقل شده است، این است که این «مِن» چون درک کرد که این «مِن» نمی‌تواند «مِن» تبیین باشد، باید تبعیض باشد، پذیرفت که ﴿مِنْهُمْ﴾ «مِن» تبعیضیه است ولی حاضر نشد که بگوید این ﴿مِنْهُمْ﴾ تبعیض است بر ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ و الرسول﴾، بلکه گفت تبعیض ﴿الْمُؤْمِنِینَ﴾ است که در پایان آیهٔ قبل بود ﴿وَأَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ آن‌گاه این مؤمنینی که در پایان آیه قبل بود بعضی از اینها کسانی‌اند که ﴿اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ این ﴿مِنْهُمْ﴾ نه به ﴿لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا﴾ که نزدیک به اوست می‌خورد، نه به ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا﴾ که صدر همین آیه است رجوع می‌کند، بلکه رجوع می‌کند به آن ﴿الْمُؤْمِنِینَ﴾ که ذیل آیهٔ سابق است؛ دوتا مرجع ضمیر روشنی در این آیه هست، ایشان می‌گوید به هیچ‌کدام از این دو رجوع نمی‌کند، بلکه به ﴿الْمُؤْمِنِینَ﴾ برمی‌گردد که در پایان آیهٔ قبل است.
می‌خواهند ثابت کنند همه کسانی که همراهان پیغمبر بودند، اینها آدمهای خوبی‌اند، در حالی که کشف خلاف در کار خیلی از اینها راه پیدا کرده؛ همه کسانی که در جنگ اُحد شرکت کرده‌اند به این مقام، به فوز عظیم و اجر عظیم نرسیده‌اند. خب، همانهایی بودند که قرآن کریم درباره آنها نقل کرد که ﴿إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ﴾ قرآ‌ن فرمود همینها که در جریان احد بودند، لغزشی داشتند ﴿إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ﴾ همینهایی بودند که در جنگ اُحد فرار کردند و لغزششان در اثر بعضی از گناهان بود و البته مورد عفو خدا قرار گرفتند، ولی منظور این نیست که همه کسانی که در جنگ اُحد شرکت کرده‌اند از اجر عظیم برخوردار باشند. پس این «مِن» در مقام اول باید بحث بشود که «مِن» تبیین است یا تبعیض، ثابت می‌شود که تبعیض است نه تبیین.

نقدهای وارده بر نظر صاحب المنار در نوع «مِن»
مقام ثانی بحث این است که حالا که «مِن» تبعیض است این کدام جمع و گروه را تبعیض می‌کند، به کدام مرجع برمی‌گردد آیا به ﴿لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا﴾ برمی‌گردد، آیا به ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا﴾ که در صدر این آیه است برمی‌گردد یا به ﴿الْمُؤْمِنِینَ﴾ که ذیل همین آیهٔ قبل است؟ ظاهراً به آن ﴿الْمُؤْمِنِینَ﴾ برنمی‌گردد، به همین ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا﴾ که در صدر آیه قرار گرفته است برمی‌گردد.
مشکل دیگری که در سخن المنار هست این است که اگر این ﴿مِنْهُمْ﴾ برگردد به آن ﴿الْمُؤْمِنِینَ﴾ که در پایان آیهٔ قبلی است، لازمه‌اش آن است که این مبتدای اول بدون ضمیر باشد یعنی وقتی جمله دوم، خبر قرار گرفت برای مبتدای اول، باید که این جمله ضمیری داشته باشد ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا﴾ این ﴿الَّذِینَ﴾ مبتدا ﴿اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾ این ﴿لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا﴾ خود این ﴿لِلَّذِینَ﴾ یک جمله است، این جمله‌ای که جملهٴ دوم را تشکیل می‌دهد خبر قرار می‌گیرد برای ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا﴾ که در صدر آیه است و مبتداست. وقتی جمله می‌تواند خبر برای مبتدا باشد که در این جمله یک ضمیر یا «ما هو بمنزلة الضمیر» به آن مبتدا برگردد، اگر این ﴿مِنْهُمْ﴾ که در ﴿لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ﴾ است به آن ﴿الْمُؤْمِنِینَ﴾ که در ذیل آیهٴ قبل است برگردد، این ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا﴾ که مبتداست، بدون ضمیری که به او رجوع کند خواهد بود.

پرسش:...
پاسخ: خب، ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾ یعنی همه کسانی که دوباره برگشتند در جریان حمراءالأسد، بعد از وقعهٴ اُحد، این‌‌چنین نبودند که همه‌شان اجر عظیم داشته باشند، بلکه آنها که ﴿أَحْسَنُوا﴾ آنها اجر عظیم دارند.

احتمال نزول آیه محل بحث در جریان بدر صغری
این جریان گاهی گفته می‌شود که مربوط به بدر صغراست، بدر صغرا در سَنهٴ چهار هجری واقع شده یعنی سنهٴ دوم هجری، ماه مبارک رمضانش همان قصه بدر واقع شد، سنهٴ سوم هجری، ماه شوّالش جریان اُحد واقع شد و سنهٴ چهار هجری، بدر صغرا. بدر صغرا این بود که آنها فکر می‌کردند که دوباره بیایند و تهاجم کنند یا میدان جنگ را همان جا قرار بدهند که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با همراهان خاصّی که حرکت کردند، آنها مرعوب شدند و فرار کردند و کاری از آ‌نها ساخته نبود جز سویق خوردن که از اینها به عنوان جیش السویق یاد کردند یعنی اینها رفتند بجنگند ولی سویق خوردند و برگشتند. در بدر صغرا، کار بدون جنگ ختم شد و مسلمین هم آنها را مرعوب کردند و هم با فروختن کالای تجاری که به همراه برده بودند، نفعی بردند و برگشتند. ولی این قصهٴ ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ راجع به این بدر صغرا نیست، چون یک سال فاصله شد از جریان اُحد تا بدر صغرا، بلکه ظاهرش همان راجع به جریان اُحد است، پس ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ﴾.

ایجاد جنگ روانی توسط ابن مسعوداشجعی
خب، اینها با کدام خطر روبه‌رو بودند؟ خطری که در جریان حمراءالأسد، اینها را تهدید می‌کرد آن خطر توطئه و خطر اشاعهٴ قدرت شیاطین و امثال‌ ذلک بود. خلاصه جنگ روانی بود، جنگ بدنی نداشتند ﴿الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾ این ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ﴾ را این آیهٔ بعد دارد به خوبی تبیین می‌کند، تشریح می‌کند وضع اینها را. فرمود اینها کسانی بودند که در برابر جنگ روانی ایستادند، اینها که نمی‌دانستند جنگ، جنگ روانی است که، آنها فشار روحی تحمل می‌کردند در برابر این فشار روحی، ایستادگی کردند و موفق شدند و آن عصاره‌اش این است که ابن‌مسعود‌اشجعی به عنوان یک گزارشگر منافق، از طرف مشرکین آمده به مسلمانها گفته که شما چه کار می‌خواهید بکنید، شما می‌خواهید به جنگ کسانی بروید که آنها آمدند و چیزی از شما باقی نگذاشتند و هفتاد نفر شما را کُشتند و بعضی را مثله کردند و رفتند. الآن با یک تجهیز بیشتری اینها مصمّم‌اند، شما کجا می‌خواهید بروید؟
این ابن‌مسعود‌اشجعی یا دیگران، مسلمانها را تخویف کردند؛ ترساندند، گفتند مشرکین با همه عِدّه و عُدّه حرکت کردند به طرف شما می‌خواهند بیایند، شما کجا می‌خواهید بروید؟ ﴿الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ﴾.

دلیل جمع آمدن ﴿النَّاسُ﴾ با وجود مصداق واحد
منظور این «ناس» در اینجا همین ابن‌مسعود‌اشجعی است که به سود کافران، سعی می‌کرد که مؤمنین را متزلزل کند. سخن یک نفر را قرآن کریم به جمع اسناد داد. یک نفر، این حرف را زد؛ اما می‌فرماید که مردم به مسلمین گفتند این یا برای آن است که این ابن‌مسعود، در حقیقت سخنگوی همه مشرکین بود [و] حرف همه آنها را رساند یا نه، حرف خودش را ابلاغ کرد و عدهٴ زیادی هم به این حرف راضی بودند، نظیر عقر ناقهٴ صالح که یک نفر عَقر کرد ولی خدا این عَقر را به خیلیها اسناد داد، فرمود: ﴿إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا ٭ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا ٭ فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا﴾ ؛ همه آن قوم، پیامبرشان را تکذیب کردند، صالح(سلام الله علیه) را و همه آنها ناقهٴ او را عَقر کردند و ترور کردند، در حالی که در خود قرآن کریم آمده است که صاحب اینها؛ کسی که از طرف اینها مبعوث شد ﴿فَتَعَاطَی فَعَقَرَ﴾ ضمیر مفرد ذکر می‌کند، فعل مفرد می‌آورد که آن کسی که برانگیخته شد از طرف قوم صالح، این شتر را ترور کرد نه همه آنها. در عین حال که دارد ﴿فَتَعَاطَی فَعَقَرَ﴾ فعل مفرد می‌آورد، در پایان سورهٴ «شمس» می‌‌فرماید که ﴿فَعَقَرُوهَا﴾ سرّش این است که همه آنها راضی به کار این عاقر بودند «إِنَّما یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ» بر اساس این دو وجه، کلمه «ناس» در اینجا به کار رفته. حالا یا این ابن‌مسعود، سخنگوی همه آنها بود یا نه، از خود گفت و دیگران راضی بودند این دو وجه ﴿الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ﴾ این ﴿الَّذِینَ﴾ یعنی ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ﴾ همین «الذین احسنوا منهم» این خُلّص آنها. این ﴿لَهُمُ﴾ به این «الذین احسنوا» برمی‌گردد. «ناس» یعنی ابن‌مسعود‌اشجعی و همفکران او، به این مؤمنین گفتند ﴿إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ﴾ که منظور از این «ناس» دوم، مشرکین‌اند ﴿الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ﴾ لذا ضمیر غیاب نیاورد، اسم ظاهر را تکرار کرد، چون این «ناس» دوم، غیر از «ناس» اول است ﴿إِنَّ النَّاسَ﴾ یعنی مشرکین ﴿قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ﴾؛ برای شما جمع کردند، چه چیزی را؟ عِدّه را و عُدّه را و نظامیانشان را «جمعوا أحزابهم لکم». خب، ﴿قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ﴾ چون این‌‌چنین است ﴿فَاخْشَوْهُمْ﴾ از اینها بترسید.

تهدید به جمله مشرکین باعث زیاد شدن ایمان جنگجویان
قرآن کریم وقتی نشانه موحّدین را ذکر می‌کند، می‌فرماید موحّدین فقط از خدا می‌ترسند و از غیرخدا اصلاً نمی‌ترسند ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ﴾ اینها در خشیت هم موحّدند. اینجا وقتی جنگ‌زده‌ها و آسیب‌دیده‌های اُحد را ابن‌مسعود‌اشجعی و همفکرانشان گفتند که مشرکین با یک عُدّه بیشتری دارند می‌آیند بترسید، اینها به جای اینکه بترسند ایمانشان افزوده شد یعنی انسان در حال عادی، یک مقدار عزم مصطلح دارد وقتی احساس خطر کرد، عزمش بیشتر می‌شود. در حال عادی کینهٴ مشرکین را در دل دارد، ولی وقتی ببیند مشرکین، قصد تهاجم دارند آن کینه، افزون‌تر می‌شود، آن مقاومت بیشتر می‌شود. لذا قرآن می‌فرماید: ﴿فَزَادَهُمْ إِیمَاناً﴾ حرف این سخنگوی مشرکین به جای اینکه خشیت و هراس در مؤمنین ایجاد بکند، ایمان اینها را زیاد کرده است ﴿فَزَادَهُمْ إِیمَاناً﴾ ایمان اینها افزوده شد و منطق آنها هم این بود ﴿وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾ حرفشان هم این بود، منطق آنها هم این بود.

قوّت اراده و ضعف اراده کافرین جزء نعمتهای پروردگار
دربارهٴ این گروه که اینها بگویند ﴿حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾ خدا پاداشهای مشخصی بیان فرمود. یکی اینکه ترس اینها را در دلهای مشرکین القا می‌کند یک، یکی اینکه به اینها پایداری و پیروزی می‌بخشد دو. ترس اینها را در دل مشرکین القا کرد، چون در سورهٴ «آل‌عمران» که قبلاً خواندیم و همچنین در سورهٴ «انفال» این مضمون هست. در سورهٴ «آل‌عمران» آیهٴ 151 که قبلاً بحث شد این بود که ﴿سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَکُوا بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً﴾ این ضعف اراده، در اثر کارهای غیبی است. انسان احیاناً می‌تواند وسایل مادّی را فراهم بکند؛ اما توان آ‌ن را ندارد که بر روحیّاتش مسلّط باشد، اراده‌اش را تقویت کند. این تقویت اراده، به دست انسان نیست. گاهی می‌بینید انسان هر چه می‌خواهد خود را رام بکند نمی‌تواند، با اینکه همه علل مادی فراهم است ولی از نظر روحیه، ضعیف است. گاهی به عکس همه علل مادی فراهم نیست ولی آن گروه یا آ‌ن نیروها از نظر اراده خیلی قوی‌اند، این بخش تقویت اراده یا تضعیف اراده این به کارهای غیبی وابسته است یا لااقل خیلی به کارهای غیبی تکیه می‌کند، چون در قرآن کریم، درباره مشرکین فرمود: ﴿سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ هم در سورهٴ «آل‌عمران» که آیه‌اش قبلاً بحث شد، هم در آیهٴ دوازده سورهٴ «انفال» فرمود: ﴿إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی الْمَلاَئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ﴾ و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم فرمود که «نصرتُ بالرعب» ؛ که ترس من در دلهای دشمنان من القا می‌شود. از طرف دیگر قدرت ارادهٴ مؤمنین این هم به عنایت الهی است. اگر کسی گفت ﴿حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾ قرآن می‌فرماید که خداوند او را تأیید می‌کند ﴿وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ خدا بَس است. اگر در سورهٴ «طلاق» وعده کلّی داد، کبرا را آنجا ذکر کرد ﴿وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ بعد معلّل کرد مسئله را ﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَی‏ءٍ قَدْراً﴾ در جریان حمراءالأسد هم می‌فرماید که همراهان نبیّ اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با شنیدن آن خبر توطئه ﴿قَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾ و این حرف را قرآ‌ن امضا کرده است یعنی اینها سیرتاً و صورتاً ﴿قَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾ نه صورتاً، چون اگر صورتاً و ظاهراً بود قرآن افشا می‌کرد، پس صغرا و کبرا هر دو را قرآ‌ن تبیین کرد یعنی فرمود در این جریان، اینها گفته‌اند ﴿حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾ گفته ایشان را قرآن امضا کرد و اینها واقعاً گفتند. چون اگر صورتاً می‌گفتند و در دل، این معنا را نمی‌پذیرفتند، قرآن فوراً می‌گفت که ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ﴾ قرآ‌ن، کتاب قصه نیست که حرف افراد را نقل بکند بدون داوری بگذرد، هر جا حرف هر کسی را نقل می‌کند اگر آن حرف، حق است یا صریحاً یا تلویحاً امضا می‌کند، اگر باطل است یا صریحاً یا تلویحاً ابطال می‌کند، این‌‌چنین نیست که ما بگوییم این حرفها در قرآن آمده، حرف فلان گروه است [و] قرآ‌ن حرف آنها را نقل کرده، این‌‌چنین نیست یا تصدیق یا تکذیب، اینهایی که گفتند ﴿حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾ اگر این حرف را از قلب نمی‌گفتند، فوراً قرآن می‌فرمود: ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ﴾ چه اینکه درباره یک عده دیگر، همین افشاگری را کرده. پس اینها «قالوا بأفواههم ما فی قلوبهم» پس در قلب اینها هم توکّل بر خدا هست، پس صغرای قیاس را در اینجا مشخص کرد، کبرای قیاس هم در سورهٴ «طلاق» مشخص شد که ﴿وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ خدا کافی است. نتیجه‌اش هم در همین آیه مشخص کرده ﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُؤءٌ﴾ اینها با اینکه زخم‌خورده بودند، با گروه کمی حرکت کردند، پیروزمندانه برگشتند هم با ارادهٴ قوی رفتند که خودش نعمتی است، دشمنان اینها با ضعف اراده روبه‌رو شدند که این غنیمتی است، دشمنان اینها وقتی برگشتند، متّهم شدند که شما جیش‌السویق هستید ، لشگر سویق هستید، این هم برای مؤمن، نعمت است و مؤمنین مثلاً چیزی را که به همراه داشتند فروختند و بهرهٴ ظاهری هم بردند، این هم برای آ‌نها یک غنیمت و نعمتی است ﴿فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُؤءٌ﴾، چرا، چون ﴿قَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:24

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن