- 212
- 1000
- 1000
- 1000
لذت مناجات(شرح مناجات خمس عشر)، جلسه شصتم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «لذت مناجات»، جلسه شصتم، سال 1386
معنای واژههای «اعتصام»، «تمسک»، «استمساک»؛ و «تشبث»؛ تقریباً مشابه هم است که معمولاً در فارسی به «چنگ زدن»؛ ترجمه میشود. اعتصام به حبل الله یعنی چنگ زدن به ریسمان خدا و «استمساک»؛ یعنی محکم گرفتن دستگیره. تقریباً «تشبث»؛ هم مشابه همین معنا را دارد. «معتصمین»؛ یعنی کسانی که چنگ زدند و ریسمان خدا را گرفتند. در قرآن روی دو واژه «تمسک»؛ و «اعتصام»؛ تکیه شده است؛ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً. فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی؛ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم. برای اینکه این معنا درست روشن شود و مناسبتش با اسماء و ترکیبهایی که در این مناجات به کار رفته بیشتر معلوم شود باید بیشتر دقت کنیم چه زمانی انسان به چیزی چنگ میزند؟
معمولاً وقتی انسان خطری احساس میکند، مثل خطر سقوط، به ریسمان، طناب یا میلهای چنگ میزند تا سقوط نکند؛ این حالت اعتصام است. ما انسانها طوری خلق شدهایم که در زندگیمان به چیزهای گوناگونی احتیاج داریم. اگر کسی گرسنه میشود غذا میخورد و دیگر به چیزی یا کسی احتیاجی ندارد، اما اگر غذا گیرش نیامد آن وقت به دیگران متشبث میشود. کسانی که در دنیا نعمت زیاد دارند، مشکلاتشان را با این نعمتها رفع میکنند و معمولاً هیچ وقت احساس نمیکنند که به خدا احتیاج دارند. شاید سرّ این آیه که، إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی * أنْ رَآهُ اسْتَغْنی همین است. این درک و احساس که انسان فکر کند احتیاج به خدا ندارد عین جهل است؛ در حالیکه قدرت اصلی که حاجتها را رفع میکند فقط قدرت خداست.
معنای واژههای «اعتصام»، «تمسک»، «استمساک»؛ و «تشبث»؛ تقریباً مشابه هم است که معمولاً در فارسی به «چنگ زدن»؛ ترجمه میشود. اعتصام به حبل الله یعنی چنگ زدن به ریسمان خدا و «استمساک»؛ یعنی محکم گرفتن دستگیره. تقریباً «تشبث»؛ هم مشابه همین معنا را دارد. «معتصمین»؛ یعنی کسانی که چنگ زدند و ریسمان خدا را گرفتند. در قرآن روی دو واژه «تمسک»؛ و «اعتصام»؛ تکیه شده است؛ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً. فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی؛ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم. برای اینکه این معنا درست روشن شود و مناسبتش با اسماء و ترکیبهایی که در این مناجات به کار رفته بیشتر معلوم شود باید بیشتر دقت کنیم چه زمانی انسان به چیزی چنگ میزند؟
معمولاً وقتی انسان خطری احساس میکند، مثل خطر سقوط، به ریسمان، طناب یا میلهای چنگ میزند تا سقوط نکند؛ این حالت اعتصام است. ما انسانها طوری خلق شدهایم که در زندگیمان به چیزهای گوناگونی احتیاج داریم. اگر کسی گرسنه میشود غذا میخورد و دیگر به چیزی یا کسی احتیاجی ندارد، اما اگر غذا گیرش نیامد آن وقت به دیگران متشبث میشود. کسانی که در دنیا نعمت زیاد دارند، مشکلاتشان را با این نعمتها رفع میکنند و معمولاً هیچ وقت احساس نمیکنند که به خدا احتیاج دارند. شاید سرّ این آیه که، إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی * أنْ رَآهُ اسْتَغْنی همین است. این درک و احساس که انسان فکر کند احتیاج به خدا ندارد عین جهل است؛ در حالیکه قدرت اصلی که حاجتها را رفع میکند فقط قدرت خداست.
تاکنون نظری ثبت نشده است