- 938
- 1000
- 1000
- 1000
خداوند، تدبیرگر عالم هستی، جلسه اول
سخنرانی حجت الاسلام محسن کازرونی با موضوع "خداوند، تدبیرگر عالم هستی"، جلسه اول، سال 1402
تقسیمی در قرآن مطرح شده است که ابتدائاً در مورد خود خداوند میباشد و بعد در مورد دنیا و اعمال هم مطرح شده است. شاید اگر انبیاء را نداشتیم و قرآن بر ما نازل نمیشد فهم بشری تا این حد کشش نداشت. فهم عمق این تقسیم از ره آوردهای وجود انبیاء است.این تقسیم ظاهر و باطن است که از خداوند شروع میشود. در دعای جوشن کبیر هم خواندهایم که خداوند وقتی خودش را معرفی میکند او خداییست که اول است و هیچ موجودی قبل از خدا مطرح نیست. کل هستی یک عمر محدودی دارند غیر از خداوند که همیشه بوده و هست. دنیا ذره ذره از ما میکاهد ولی انسان این را حس نمیکند. خداوند در این هستی خودش را به اشدّ ظهور نشان داده است. سرتاسر عالم تجلیات خداوند است و محال است چنین عالمی بی خدا باشد آن هم خدایی چنین تدبیرگر و توانا. در وجود خداوند نمیتوان شک کرد. این وجودی که اول و آخر و ظاهر و باطن است به همه چیز آگاه است و علم دارد و چیزی از حیطه علم الهی خارج نیست. حرص و طمع همیشه در وجود انسان است و هرچه سن بالاتر میرود این حرص و طمع بیشتر میشود. انسان اگر واقعیت مرگ را بپذیرد میبیند که چیزی از خودش ندارد و چیزی را با خود از این دنیا نمیتواند ببرد. تنها چیزی که برای آخرت انسان میماند، عمل صالح است. ما امانتدار این دنیا هستیم و هیچ چیز با خود نمیبریم. سرتاسر جهان هستی نشانههای الهی گسترده است ولی انسان گاهی به قدری جاهل میشود که چشمش را به روی همه این نشانهها میبندد و خیال میکند که خودش دارد جهان هستی با این همه عظمت را اداره میکند در حالی که تدبیرگر اداره کننده این عالم فقط خداوند است. اما گاهی غفلت بشر را به اینجا میرساند که چشمش به روی حقایق بسته میشود.
تقسیمی در قرآن مطرح شده است که ابتدائاً در مورد خود خداوند میباشد و بعد در مورد دنیا و اعمال هم مطرح شده است. شاید اگر انبیاء را نداشتیم و قرآن بر ما نازل نمیشد فهم بشری تا این حد کشش نداشت. فهم عمق این تقسیم از ره آوردهای وجود انبیاء است.این تقسیم ظاهر و باطن است که از خداوند شروع میشود. در دعای جوشن کبیر هم خواندهایم که خداوند وقتی خودش را معرفی میکند او خداییست که اول است و هیچ موجودی قبل از خدا مطرح نیست. کل هستی یک عمر محدودی دارند غیر از خداوند که همیشه بوده و هست. دنیا ذره ذره از ما میکاهد ولی انسان این را حس نمیکند. خداوند در این هستی خودش را به اشدّ ظهور نشان داده است. سرتاسر عالم تجلیات خداوند است و محال است چنین عالمی بی خدا باشد آن هم خدایی چنین تدبیرگر و توانا. در وجود خداوند نمیتوان شک کرد. این وجودی که اول و آخر و ظاهر و باطن است به همه چیز آگاه است و علم دارد و چیزی از حیطه علم الهی خارج نیست. حرص و طمع همیشه در وجود انسان است و هرچه سن بالاتر میرود این حرص و طمع بیشتر میشود. انسان اگر واقعیت مرگ را بپذیرد میبیند که چیزی از خودش ندارد و چیزی را با خود از این دنیا نمیتواند ببرد. تنها چیزی که برای آخرت انسان میماند، عمل صالح است. ما امانتدار این دنیا هستیم و هیچ چیز با خود نمیبریم. سرتاسر جهان هستی نشانههای الهی گسترده است ولی انسان گاهی به قدری جاهل میشود که چشمش را به روی همه این نشانهها میبندد و خیال میکند که خودش دارد جهان هستی با این همه عظمت را اداره میکند در حالی که تدبیرگر اداره کننده این عالم فقط خداوند است. اما گاهی غفلت بشر را به اینجا میرساند که چشمش به روی حقایق بسته میشود.
تاکنون نظری ثبت نشده است