سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع "اشتباه مسیر دین"، سال 1404
بنده تصور می کنم بهترین تشبیهی که می شود به کار برد برای معرفی سبک دینداری ما این تشبیه است که در یک مسابقه فوتبال افرادی به عنوان تیم بروند داخل زمین، شما فوتبال را طبیعتا می شناسید، این افراد باید چجوری فوتبال بازی کنند؟ چند توپ باید باشد؟ لازم نیست کسی برای شما تعریف کند چون ماهیت فوتبال چیست. تصور کنید یازده نفر رفتن در زمین فوتبال و هر کدام برای خودشان روپایی می زنند در حالیکه بازی فوتبال یک بازی تیمی بود در مواجهه با تیم مقابل بود و حرکت هایش برای دفاع در مقابل او و هجمه در مقابل او بود. پس چه شد که یک دفعه همه آمدند در زمین و رو پایی می زنند؟ هرکسی برای خودش هنرنمایی می کند. سبک دینداری ما امروز شبیه این است که برویم در زمین فوتبال به جای اینکه یازده نفر با یک توپ مواجه شوند و با رقیب مقابله کنند، دفاع کنند و حمله کنند و همین توپ به عنوان هدف مشترک در زمین بچرخد و همه توجه ها به آن باشد و هر کسی نقش خودش را در رساندن این توپ به هدف ایفا بکند بیاییم یازده نفر را بفرستیم برای روپایی زدن. سبک دینداری ما را مثلا در مساجد می توانید ببینید. مساجد جای کار تیمی هست، اصلا تا مومنین کنار همدیگر قرار می گیرند، تیم می شوند و دین برنامه یک تیم هست، نه یک برنامه فردی. اکثر آیات قرآن خطاب به یک کار تیمی است و فرد ساز نیست. اگر عالم دینی در مسجد، در هیئت صرفا به زندگی فردی بپردازد و اصل زندگی فردی در خدمت جمعی را رها کند و روی تکنیک فردی کار کند، دین را نابود کرده است. دین یک برنامه است برای زندگی جمعی. اکثر تعلیمات دینی که ما داریم آموزش روپایی زدن می دهند به جای فوتبالیست تربیت کردن. اگر دین را به مثابه یه برنامه ای برای تیم فوتبال در نظر بگیریم، روپایی زدن اصلا فوتبال نیست. یکی از برجسته ترین هواهای نفسانی زندگی فردی داشتن است. ظاهرا گناهی هم نمی کنی و معصیتی هم نیست و به کسی هم ظلم نکردی. اگر کسی بخواهد ایمان خودش را به خدا افزایش بدهد، ایمانش به خداوند متعال فقط در متن زندگی جمعی افزایش پیدا می کند. عبادت وقتی برای شما رونق پیدا می کند که بخواهی این عبادت را انرژی زندگی جمعی درست قرار بدهی. اگر بگویی من آمدم اخلاقم را درست کنم، اخلاق جز در زندگی جمعی قوی نمی شود. اگه بگویی من آمدم به خدا مقرب شوم، به خدا جز از زندگی جمعی درست نمی شود مقرب شد و اسلام شناس شدن جز با فهم بعد اجتماعی دین امکان ندارد. کسی که کار جمعی و زندگی جمعی و روحیه جمعی ندارد هم در دانش ورزی عاجز هست و هم در برخورداری از شخصیت برجسته انسانی و هم برای موسسه شدن در جامعه عاجز خواهد بود و هم در دینداری فردی و هم در انجام وظایف دینی انقلابی اجتماعی اش عاجز خواهد بود. اگر کسی فکر کند که بر محور فردیتش دینداری کند بر حقانیتش افزوده می شود در خطاست. دیندار شدن یعنی مسئولیت اجتماعی داشتن.
بنده تصور می کنم بهترین تشبیهی که می شود به کار برد برای معرفی سبک دینداری ما این تشبیه است که در یک مسابقه فوتبال افرادی به عنوان تیم بروند داخل زمین، شما فوتبال را طبیعتا می شناسید، این افراد باید چجوری فوتبال بازی کنند؟ چند توپ باید باشد؟ لازم نیست کسی برای شما تعریف کند چون ماهیت فوتبال چیست. تصور کنید یازده نفر رفتن در زمین فوتبال و هر کدام برای خودشان روپایی می زنند در حالیکه بازی فوتبال یک بازی تیمی بود در مواجهه با تیم مقابل بود و حرکت هایش برای دفاع در مقابل او و هجمه در مقابل او بود. پس چه شد که یک دفعه همه آمدند در زمین و رو پایی می زنند؟ هرکسی برای خودش هنرنمایی می کند. سبک دینداری ما امروز شبیه این است که برویم در زمین فوتبال به جای اینکه یازده نفر با یک توپ مواجه شوند و با رقیب مقابله کنند، دفاع کنند و حمله کنند و همین توپ به عنوان هدف مشترک در زمین بچرخد و همه توجه ها به آن باشد و هر کسی نقش خودش را در رساندن این توپ به هدف ایفا بکند بیاییم یازده نفر را بفرستیم برای روپایی زدن. سبک دینداری ما را مثلا در مساجد می توانید ببینید. مساجد جای کار تیمی هست، اصلا تا مومنین کنار همدیگر قرار می گیرند، تیم می شوند و دین برنامه یک تیم هست، نه یک برنامه فردی. اکثر آیات قرآن خطاب به یک کار تیمی است و فرد ساز نیست. اگر عالم دینی در مسجد، در هیئت صرفا به زندگی فردی بپردازد و اصل زندگی فردی در خدمت جمعی را رها کند و روی تکنیک فردی کار کند، دین را نابود کرده است. دین یک برنامه است برای زندگی جمعی. اکثر تعلیمات دینی که ما داریم آموزش روپایی زدن می دهند به جای فوتبالیست تربیت کردن. اگر دین را به مثابه یه برنامه ای برای تیم فوتبال در نظر بگیریم، روپایی زدن اصلا فوتبال نیست. یکی از برجسته ترین هواهای نفسانی زندگی فردی داشتن است. ظاهرا گناهی هم نمی کنی و معصیتی هم نیست و به کسی هم ظلم نکردی. اگر کسی بخواهد ایمان خودش را به خدا افزایش بدهد، ایمانش به خداوند متعال فقط در متن زندگی جمعی افزایش پیدا می کند. عبادت وقتی برای شما رونق پیدا می کند که بخواهی این عبادت را انرژی زندگی جمعی درست قرار بدهی. اگر بگویی من آمدم اخلاقم را درست کنم، اخلاق جز در زندگی جمعی قوی نمی شود. اگه بگویی من آمدم به خدا مقرب شوم، به خدا جز از زندگی جمعی درست نمی شود مقرب شد و اسلام شناس شدن جز با فهم بعد اجتماعی دین امکان ندارد. کسی که کار جمعی و زندگی جمعی و روحیه جمعی ندارد هم در دانش ورزی عاجز هست و هم در برخورداری از شخصیت برجسته انسانی و هم برای موسسه شدن در جامعه عاجز خواهد بود و هم در دینداری فردی و هم در انجام وظایف دینی انقلابی اجتماعی اش عاجز خواهد بود. اگر کسی فکر کند که بر محور فردیتش دینداری کند بر حقانیتش افزوده می شود در خطاست. دیندار شدن یعنی مسئولیت اجتماعی داشتن.


تاکنون نظری ثبت نشده است