- 207
- 1000
- 1000
- 1000
نصایح امام محمدباقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی، جلسه نهم
سخنرانی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی با موضوع «نصایح امام محمدباقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی»، جلسه نهم، سال 1390
وانْزِلْ سَاحَةَ الْقَنَاعَةِ بِاتِّقَاءِ الْحِرْصِ وَ ادْفَعْ عَظِیمَ الْحِرْصِ بِإِیثَارِ الْزهادةِ وَ اسْتَجْلِبْ حَلَاوَةَ الزَّهَادَةِ بِقَصْرِ الْأَمَلِ؛
امام باقر صلواتاللهعلیه در ادامه حدیث شریفی که برای جابر بیان کردهاند میفرمایند: با پرهیز از حرص، در عرصه قناعت نازل شو، و با انتخاب زهد و وارستگی، حرص بزرگ را از خود دور کن و به وسیله کوتاه کردن آرزها، حلاوت زهد را کسب کن!
در این سه جمله که کم و بیش به هم مربوطاند چند مفهوم اخلاقی ذکر شده که همه با آنها آشنا هستیم؛ قناعت در مقابل حرص، زهد در مقابل وابستگی به دنیا، و کوتاهکردن آرزو در مقابل آرزوهای طولانی. در مفهوم آنها و در تطبیق آنها بر مصادیق، اندکی ابهام وجود دارد. قناعت یعنی انسان به آنچه دارد و برای او میسر است اکتفا کند. اما آیا همیشه و همه جا انسان باید به آنچه دارد اکتفا کند و این قناعتْ مطلوب محسوب میشود؟ آیا نباید برای زندگی خویش کار و تلاش انجام ندهد؟ آیا تلاش برای پیشرفت در عرصه اقتصاد و سایر عرصهها نامطلوب است؟ آیا انسان همیشه باید به نان و پنیری اکتفا کند و شکر خدا را به جا آورد؟ از طرف دیگر حرصْ مفهومی ضد ارزشی است و در بعضی از روایات یکی از پایههای کفر شمرده شده است. حال اگر حرص مذموم است یعنی همیشه انسان باید همّتی کوتاه داشته باشد و به دنبال چیزهای بااهمیت نرود؟ افراد تنبل از این مفاهیم اینگونه استفاده میکنند. چون حال و حوصله کار کردن زیاد ندارند میگویند: «ما اهل قناعتایم و حرص نمیورزیم!» در واقع تنبلی خود را میخواهند با این مفاهیم توجیه کنند. سؤال دیگر اینکه مفهوم آرزوی کوتاه با مفهوم علوّ همت که محبوب خداست چگونه جمع میشود؟ مصداق همت بلند کجاست و مصداق آرزوی کوتاه کدام است؟ این سؤالها نکتههای ابهامی است که در اطراف این سه جمله وجود دارد و اگر خدای متعال توفیق دهد توضیح مختصری در باره آنها عرض میکنم.
اصولا باید بین دو امر فرق بگذاریم؛ یکی دلبستن به لذات زندگی دنیا و هدف قراردادن زخارف و لذایذ دنیا که این همان حب دنیای مذموم است و در روایت ریشه همه بدیها شمرده شده است (حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة) و دیگری کار و تلاش و آبادانی دنیا. کسی که لذایذ دنیا برای او هدف باشد طبعا به مسایل معنوی و اخروی چندان بهایی نمیدهد. حتی افرادی هم که معتقد به آخرت و امور معنوی هستند عملا در بسیاری از موارد، امور دنیایی را مقدم میدارند. این حب دنیا در آیات و روایات علامت کفر شمرده شده است: «وَ وَیْلٌ لِّلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ * الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ؛ واى بر کافران از مجازات شدید! همانان که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مىدهند.» کسانی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند در واقع ایمانشان مشکل دارد.
وانْزِلْ سَاحَةَ الْقَنَاعَةِ بِاتِّقَاءِ الْحِرْصِ وَ ادْفَعْ عَظِیمَ الْحِرْصِ بِإِیثَارِ الْزهادةِ وَ اسْتَجْلِبْ حَلَاوَةَ الزَّهَادَةِ بِقَصْرِ الْأَمَلِ؛
امام باقر صلواتاللهعلیه در ادامه حدیث شریفی که برای جابر بیان کردهاند میفرمایند: با پرهیز از حرص، در عرصه قناعت نازل شو، و با انتخاب زهد و وارستگی، حرص بزرگ را از خود دور کن و به وسیله کوتاه کردن آرزها، حلاوت زهد را کسب کن!
در این سه جمله که کم و بیش به هم مربوطاند چند مفهوم اخلاقی ذکر شده که همه با آنها آشنا هستیم؛ قناعت در مقابل حرص، زهد در مقابل وابستگی به دنیا، و کوتاهکردن آرزو در مقابل آرزوهای طولانی. در مفهوم آنها و در تطبیق آنها بر مصادیق، اندکی ابهام وجود دارد. قناعت یعنی انسان به آنچه دارد و برای او میسر است اکتفا کند. اما آیا همیشه و همه جا انسان باید به آنچه دارد اکتفا کند و این قناعتْ مطلوب محسوب میشود؟ آیا نباید برای زندگی خویش کار و تلاش انجام ندهد؟ آیا تلاش برای پیشرفت در عرصه اقتصاد و سایر عرصهها نامطلوب است؟ آیا انسان همیشه باید به نان و پنیری اکتفا کند و شکر خدا را به جا آورد؟ از طرف دیگر حرصْ مفهومی ضد ارزشی است و در بعضی از روایات یکی از پایههای کفر شمرده شده است. حال اگر حرص مذموم است یعنی همیشه انسان باید همّتی کوتاه داشته باشد و به دنبال چیزهای بااهمیت نرود؟ افراد تنبل از این مفاهیم اینگونه استفاده میکنند. چون حال و حوصله کار کردن زیاد ندارند میگویند: «ما اهل قناعتایم و حرص نمیورزیم!» در واقع تنبلی خود را میخواهند با این مفاهیم توجیه کنند. سؤال دیگر اینکه مفهوم آرزوی کوتاه با مفهوم علوّ همت که محبوب خداست چگونه جمع میشود؟ مصداق همت بلند کجاست و مصداق آرزوی کوتاه کدام است؟ این سؤالها نکتههای ابهامی است که در اطراف این سه جمله وجود دارد و اگر خدای متعال توفیق دهد توضیح مختصری در باره آنها عرض میکنم.
اصولا باید بین دو امر فرق بگذاریم؛ یکی دلبستن به لذات زندگی دنیا و هدف قراردادن زخارف و لذایذ دنیا که این همان حب دنیای مذموم است و در روایت ریشه همه بدیها شمرده شده است (حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئة) و دیگری کار و تلاش و آبادانی دنیا. کسی که لذایذ دنیا برای او هدف باشد طبعا به مسایل معنوی و اخروی چندان بهایی نمیدهد. حتی افرادی هم که معتقد به آخرت و امور معنوی هستند عملا در بسیاری از موارد، امور دنیایی را مقدم میدارند. این حب دنیا در آیات و روایات علامت کفر شمرده شده است: «وَ وَیْلٌ لِّلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ * الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ؛ واى بر کافران از مجازات شدید! همانان که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مىدهند.» کسانی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند در واقع ایمانشان مشکل دارد.
تاکنون نظری ثبت نشده است