display result search
منو
تفسیر آیه 186 سوره آل‌عمران _ بخش اول

تفسیر آیه 186 سوره آل‌عمران _ بخش اول

  • 1 تعداد قطعات
  • 29 دقیقه مدت قطعه
  • 17 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 186 سوره آل‌عمران _ بخش اول"

استمرار و ابزار سنّت آزمون الهی
تعیین نوع آزمون براساس مصلحت الهی
مصادیق خیر وشرّ برای آزمون الهی در سوره«فجر»



اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴿186﴾

استمرار و ابزار سنّت آزمون الهی
این ایام که مصادف با دهمین سالگرد ارتحال سیدناالاستاد علامه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) است، گرچه ایشان همیشه فی روح و ریحان‌اند ولی برای گرامیداشت نام مبارک ایشان اول، تفسیری که ایشان از این آیهٴ کریمه ذکر کردند عرض بکنیم تا نوبت به بیانات سایر مفسرین برسد. ایشان می‌فرمایند که این ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ﴾ در فضایی وارد شده است که نشانه استمرار آزمایش است. از اینکه با فعل مضارع یاد شده است و با تأکید، معلوم می‌شود که این امتحان، مستمر است و برای موفقیت در امتحان، پایداری لازم است و برای توفیق در امتحان مستمر، پایداری مستمر هم لازم است. فرمود: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُم﴾ مسئله مال همان جریان انفاق واجب و مستحب است، مسئله انفس، همان جهاد با نفس است، مسئلهٴ ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتاب﴾ همان مبارزات روانی است، خیلی از مسائل است که با مال یا با جان حل نمی‌شود، مشکلات روانی است تهمتهاست، اهانتهاست که انسان باید تحمل بکند که این نه کاری به مال دارد تا با بخشش حل بشود، نه کاری با جان دارد که با جهاد حل بشود. شنیدن تهمتها و افکها، اینها یک آزمایشهای روانی است، برای هر قسمی هم یک سلسله مقاومت لازم است و مشرکین با کسانی که داعیه توحید داشتند، اینها هم‌پیمان‌اند و علیه اسلام و مسلمین توطئه می‌کنند. یک سلسله امتحانها در داخله حوزه اسلامی است، نظیر امتحان به زکات است و امثال زکات، یک سلسله امتحانها در ارتباط جنگ اسلام و کفر و مانند آن است و باز یک سلسله امتحانها هم همان مسایل روانی است که در ارتباط جنگ روانی بین مسلمین و یهودیها یا بین مسلمین و مشرکین و مانند آن است و بعد برای پیروز شدن، صبر لازم است و تقوای مطلق، آن وقت استدلال در اینکه این هم باید با پایداری حل بشود این است که در ذیل آیه فرمود: ﴿فإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُور﴾.

مراد از ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ در آیه شریفه
﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ یعنی «من الامور التی ینبغی ان یعزم علیها» این است یعنی این جزء اموری است که انسان باید تصمیمش را بگیرد. یک وقت است کاری، کار عادی است؛ انسان هر روز وقتی که وارد می‌شود بدون تصمیم نخواهد بود با تصمیم وارد کار می‌شود؛ اما خطر یا ضرری هم که متوجه همان انسان در آن کار می‌شود، قابل تحمل است و قابل پیش‌بینی هم هست و چیز مهمی نیست، مثل کار روزانه. یک وقت است یک کار مهمی است که اگر خطری در آن کار، دامن‌گیر کسی بشود اگر یک انسان، دارای عزم راسخ نباشد مبتلا به تردید خواهد شد. لذا از اول باید تصمیم‌گیری بکند، اینها را می‌گویند: ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ یعنی «من الامور التی یجب ان یعزم علیها» یا «من الامور التی ینبغی ان یعزم علیها» که انسان اول باید تصمیمش را بگیرد که بعد نگوید من که نمی‌دانستم این‌چنین می‌شود. این امری است پرزحمت [که] از اول تصمیم می‌خواهد که با تردید همراه نباشد. عزم، جزء کارهایی که عقل عملی آن را به عهده می‌گیرد و آنچه عزم را از پا درمی‌آورد همان تردید است. تردید نه به معنای شک، شک در مقابل جزم قرار می‌گیرد و این تردید و دو‌دلی در مقابل عزم، تردید در مقام کار که آیا این کار را بکند یا نکند، این مایه وهن عزم است که با عزم سازگار نیست. چه اینکه شک در مسائل نظری و علمی با جزم، سازگار نیست؛ اگر کسی در یک مسائل نظری و مسئله نظری جزم داشت، بعد شک کرد که آیا این‌چنین است یا نه، این شک با آن جزم نمی‌سازد، اینها در مسائل نظری است. در مسائل عملی که انسان کاری را باید انجام بدهد باید تصمیم بگیرد، عزم داشته باشد. تردید که آیا آن کار را بکنم یا نکنم این با عزم سازگار نیست، گاهی ممکن است شک به جای تردید، تردید به جای شک قرار بگیرد؛ اما وقتی که در مقابل هم قرار می‌گیرند جزم، شک با او سازگار نیست [و] عزم، تردید با او سازگار نیست، به هرحال شک چون به مسئله علمی و نظر انصب است، فرمود این ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ است این یک بیان. بیان دیگر اینکه ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ است یعنی «من الامور التی عزم الله علیها»، «عزم» یعنی «کتب»، ذات اقدس الهی بر شما لازم کرده است. وقتی که ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ شد، پس شما از همان اول باید صابر و متقی باشید تا سرافراز از عهده برآیید.

رابطه مرگ با آزمون الهی
مطلب دیگر آن است که وقتی که فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ﴾ مسئله امتحان را به دنبال آن ذکر می‌کند یعنی در محل بحث، مسئلهٴ امتحان در یک آیه جداست ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ در آیهٴ جداگانه دیگر ولی در سورهٴ مبارکهٴ« انبیاء» با هم یاد شدند در یک آیه، آیهٴ 35 از سورهٴ «انبیاء» این است که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون﴾ چون مرگ هست، پس هر چه قبل از مرگ قرار می‌گیرد به عنوان آزمون است و توفیه اجر هم بعدالموت است.

مراد از امتحان شدن بر خیر و شر
مطلب دیگر آن است که آن ﴿لَتُبْلَوُنَّ﴾ گرچه ابتلا، اعم از سود و زیان است ولی در اینجا براساس خصیصهٴ مقام و موردی که هست دربارهٴ اموری است که به حسب ظاهر ناگوار است. اصل امتحان، گاهی به خوبی است گاهی به بدی است، گاهی گواراست گاهی ناگوار. همان آیه 35 سورهٴ «انبیاء» این است که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ هر چه را که ذات اقدس الهی به انسان در دار امتحان می‌دهد آزمون الهی است، چون دار دنیا دار امتحان است. بعضی مبتلا به سلامت¬اند بعضی مبتلا به مرض، آنها که مریضند با مرض، ابتلا و امتحان می‌شوند آنها که سالم¬اند به سلامت، ابتلا و امتحان می‌شوند. پس بعضی مبتلا به سلامت¬اند یعنی ممتحن‌اند، بعضی مبتلا به مرض‌اند یعنی بیمارند. در ذیل همین آیه 35 سورهٴ «انبیاء» روایتی را مرحوم امین¬الاسلام (رضوان الله علیه) نقل کرد که حضرت امیر(سلام الله علیه) مریض شد، برخی به عیادت حضرت امیر(سلام الله علیه) رفتند، گفتند «کیف تجدک» فرمود: «بِشَرٍّ» به حضرت عرض کردند شما هم می‌فرمایید شر، فرمود آری چون خدا فرمود: ﴿نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ بیماری، شرّ است برای ما، ناگوار است، ما را خدا امتحان می‌کند باید صابر باشیم سلامت، گواراست و برای ما خیر است، ما را امتحان می‌کند و باید صابر باشیم. پس بنابراین ﴿نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ این «نبلوکم فتنةً» یعنی نبلوکم بلائاً، این یک مفعول مطلق نوعی است که از جنس خود فعل است؛ منتها به زبان دیگر، مثل «قعد جلوساً، بلا فتنةً، ابتلا فتنةً، نبلوکم فتنةً» به جای بلائاً.

مصادیق خیر وشرّ برای آزمون الهی در سوره«فجر»
خب از این بازتر همان آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «فجر» است که فرمود از آیهٴ پانزده به بعد ﴿فَأَمَّا اْلإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ ٭ وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهانَن ٭ کَلاّ﴾؛ فرمود انسان عادی این‌چنین می‌پندارد که اگر خدا او را از نظر مال گرامی داشت، امکانات مالی به او داد. سلامت به او داد، جاه و مقام و حیثیت به او داد، خیال کرد او را گرامی داشت اکرام کرد و اگر مقداری او را به مشکلات مالی یا مشکلات جاه و حیثیت اجتماعی مبتلا کرد، خیال می‌کند او را اهانت کرده است ﴿کَلاّ﴾ این ﴿کَلاّ﴾ حرف رد است برای هر دو پندار، نه اولی اکرام الهی است نه دومی تحقیر الهی، بلکه اولی امتحان است دومی هم امتحان، در هر دو تعبیر به امتحان کرد. بعضی مبتلا به مال¬اند، بعضی مبتلا به مقام¬اند، بعضی مبتلا به فقرند و بی‌مقامی، هر دو ابتلاست؛ هیچ چیزی در نشئهٴ تکلیف جزای محض نیست، اگر هم انسان چهار تا کار مثبت کرد و خدا اجر مختصری به او در دنیا داد، در برابر این اجر هم مسئول است. پس در فرهنگ قرآن، هر چه در دنیا نصیب انسان می‌شود، چه گوارا چه ناگوار، چه مقام چه غیر مقام، چه حیثیت اجتماعی چه بی‌حیثیتی بودن، چه مال داشتن چه بی‌مال بودن، چه سلامت چه مرض همه ابتلاست. بعضی مبتلا هستند به مقام داشتن، بعضی مبتلا هستند به بی‌مقامی، بعضی به مال مبتلایند بعضی به فقر، بعضی به سلامت مبتلایند بعضی به مرض. لذا دربارهٴ هر دو، تعبیر به ابتلا کرد. فرمود انسان عادی این‌چنین می‌پندارد وقتی خدا او را به مال و نعمت مبتلا کرد، او خیال می‌کند خدا او را گرامی داشت و اگر خدا او را به بیماری یا تنگدستی مبتلا کرد، خیال می‌کند خدا او را اهانت کرد، این‌چنین نیست [بلکه] کمی روزی ابتلاست، زیادی روزی هم ابتلاست.

تعیین نوع آزمون براساس مصلحت الهی
پرسش:...
پاسخ: آن مصلحتی است که ذات اقدس الهی هر کسی را در کلاس خاص امتحان می‌نشاند. در حدیث قدسی هست که «إنّ مِن عِبادی مَن لایَصلَحُهُ الاّ الغِنی ولو صَرَفتُهُ إلی غیر ذلک لَهلَک» بعضیها در امتحان مقابل، خیلی به سختی از عهده برمی‌آیند و خطر برای آنها زیاد دارد. ذات اقدس الهی آنها را در آن امتحان پرخطر امتحان نمی‌کند، بعضیها که وضع مالیشان خوب نیست ذات اقدس الهی می‌داند که اگر اینها را به مال امتحان کند، مشکل است که از عهده بربیایند، آنها را به بی‌مالی امتحان می‌کند. بعضیها هستند که وضع مالیشان خوب است؛ اگر خداوند آنها را به بی‌مالی امتحان بکند بعید است که بتواند از عهده امتحان فقر بربیایند « إنّ مِن عبادیَ الموٴمنین مَن لایَصلَحُهُ الاّ الغِنی ولو صَرَفتُهُ إلی غیر ذلک لَهلَکَ إنّ مِن عبادیَ الموٴمنین مَن لایَصلَحُهُ الاّ الفقرُ ولو صَرَفتُهُ إلی غیر ذلک لَهلَکَ » او ارحم الراحمین است، می‌داند که چه کسی را به چه ظرفیتی امتحان بکند وگرنه دار تکلیف، دار کرامت نیست که کسی بگوید خدا ما را گرامی داشت و به حساب خود بیاورد، این¬‌طور نیست هر دو امتحان است یعنی آن کسی که در بیمارستان است با آن کسی که در منزل، در کمال سلامت است، هر دو مبتلایند: یکی مبتلا به سلامت است؛ یکی مبتلا به مرض، هر نعمتی که داده می‌شود یا گرفته می‌شود، این‌چنین است.
خب، پس امتحان یک امر عمومی است. براساس این دید، هیچ کس هیچ چیزی را به عنوان جزای نهایی نمی‌داند، روزی دستش نبود حالا به دستش رسید، روزی هم از دستش می‌رود، الآن هم که هست در برابر او مسئول است، این می‌شود ممتحن. اینها امتحان عمومی است و یک صبر متوسط هم کافی است برای موفق شدن در این‌گونه از امتحانات.

تفاوت آزمون‌های مؤمن و کافر
گذشته از این امتحانهای عمومی، یک سلسله امتحانهایی براساس مسائل اعتقادی بار است. فرمود چون شما مسلمانید، به یک امور دیگر هم ممتحن می‌شوید وگرنه انسان در هر شرایطی باشد آن امتحانها را دارد ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت﴾ چه مؤمن چه کافر ﴿نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ چه مؤمن چه کافر ﴿ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ﴾ چه مؤمن چه کافر و اما آیهٴ محل بحث در سورهٴ «آل عمران» یک امتحان زائدی است که انسان فقط بر اثر داشتن عقیده ایمانی مورد امتحان قرار می‌گیرد، فرمود: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ﴾ باید زکات بپردازید، وجوهات بپردازید یا بعضی از مسائل مالی را نگیرید، آنچه را که حرام است نگیرید، آنچه واجب است تأخیر نکنید، اینها مسائل مالی است که در حوزه اسلام مطرح است ﴿وَفِی أَنفُسِکُم﴾ که مسئله جهاد است، که ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾ بعضی از مسائل است که مسائل جنگ روانی است، نظیر همین تهمتهایی که نوعاً استکبار جهانی با مسلمین دارد ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾.

رابطه﴿لََتَسْمَعُنَّ﴾ با ﴿أَذًی کَثیرًا﴾
بیان سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) این است که این ﴿لَتَسْمَعُنَّ أَذًی کَثیرًا﴾ اثر، به جای مؤثر نشسته است مجازاً ؛ انسان اذیت را که نمی‌شنود [بلکه] انسان حرفی که اذیت¬کننده است می‌شنود. ولی در اینجا فرمود اذیت، مسموع شماست اذیت، مسموع نیست روح سخن این است که «و لتسمعن قولاً موذیا» هر کسی آزار می‌کند دروغ، تهمت، افک، افترا اینها حرفی است که آزار می‌کند، این اذیت اثر آن قول است. این اثر، به جای آن منشأ اثر قرار گرفته مجازاً یعنی «و لتسمعن قولاً موذیا» ولی به جای اینکه بفرماید «و لتسمعن قولاً موذیا»، فرمود: ﴿لَتَسْمَعُنَّ أَذًی کَثیرًا﴾ خب.
پرسش:...
پاسخ: آن همان مفعول مطلق نوعی است که تکرار می‌شود با دو لفظ، مثل قعد جلوساً ﴿لَتُبْلَوُنَّ﴾ لام هم لام قسم خواهد بود ﴿لَتُبْلَوُنَّ﴾ حتماً ﴿فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ﴾ اموال در حلال و حرام گرفتن و نگرفتن و انفس هم این‌چنین است.

تکبر و برتری طلبی، مهم‌ترین عامل دشمنی اهل کتاب با مسلمانان
﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾ دربارهٴ اینکه گروهی از کافران با مشرکین پیوند علیه اسلام را بستند این آیه به خوبی نشان می‌دهد، چه اینکه آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «مائده» هم مشابه این مضمون را آیهٴ 82 سورهٴ «مائده» این است که ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصاری﴾؛ خیلیها با شما دشمن-اند ولی آنها که عداوتشان اشد است، یهودیها هستند و مشرکین ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا﴾؛ یهود و مشرکین ﴿أَلَدُّ الْخِصَام﴾ اند برای شما و دیگران، سایر اهل کتاب این‌چنین نیستند ﴿وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصاری﴾ آنها که خیلی به شما نزدیک‌تر از دیگران‌اند، کسانی‌اند که مسیحی‌اند چرا؟ به سه دلیل برای اینکه ﴿الَّذینَ قالُوا إِنّا نَصاری﴾ چرا؟ ﴿ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسینَ﴾ اینها دارای کشیشهایی هستند که اینها را راهنمایی می‌کنند ﴿وَ رُهْبانًا﴾ که اینها را رهبری می‌کند به زهد ﴿وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُون﴾ آن دلیل اول و دوم در یهودیها هم هست، آنها هم دارای قسیس و رهبان‌اند عمده این دلیل سوم است که اینها انعطاف‌پذیرند و اهل تکبر نیستند. اگر این وصف سوم را از دست دادند، اینها هم جزء ﴿أَشَدَّ النَّاس﴾ خواهند شد، مثل الیوم، الیوم این کسی که داعیه نظم نوین جهانی را دارد در اثر این خوی استکباری جزء ﴿أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً﴾ است، برای اینکه آن قسیس و رهبان را هم در واتیکان به حساب خود آورد، امامی باید در غرب ظهور کند که مسیحیت آمریکایی را از مسیحیت ناب عیسوی جدا کند وگرنه آنچه الآن هست، واقع، مسیحیت آمریکایی است. ﴿وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ﴾ دلیل انعطاف‌پذیری آنهاست. حالا اگر آنها هم شدند مستکبر آنها هم جزء ﴿أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً﴾اند، دیگر، الیوم این‌چنین است که ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ چه یهودی چه مسیحی ﴿وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾.

صبر و تقوا، عامل پیروزی در آزمون‌های الهی
خب، این اذیت کثیر علیه اسلام و مسلمین است الیوم هم هست، چون آن‌وقت اختصاص آن‌وقت نبود، با فعل مضارع هم به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) تعبیر شد که نشانه استمرار است ، وظیفه در شرایط کنونی این است که ﴿وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا﴾؛ اگر صابر و بردبار باشید که این سورهٴ مبارکهٴ هم با صبر ختم می‌شود که ﴿صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾، ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾ ، ﴿وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا﴾ در همهٴ موارد چه دربارهٴ مسایل مالی، متقی باشید تا در امتحان سرافراز باشید، چه در مسئله جان در جهاد باتقوا باشید تا سرافراز باشید، چه در مسئله این جنگهای روانی و شنیدن تهمتهای ناروا صابر و باتقوا باشید تا سرافراز باشید ﴿وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا﴾ به مقصد می‌رسید و باید هم صابر و باتقوا باشید، چرا؟ ﴿فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ احیاناً انبیای بزرگی را که تصمیمهای مهم داشتند اینها را می‌گفتند اولوالعزم یعنی صاحب شریعت‌اند. عزم را گرچه در هر امر جزئی انسان با عزم کار می‌کند، چه اینکه قبلاً اشاره شد ولی ذات اقدس الهی در مسایل مهم خانوادگی هم کلمه عزم را به کار می‌برد ﴿وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ﴾ یا ﴿لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاحِ﴾ این کارها تشکیل خانواده یا انحلال خانواده کار جزئی نیست، از آن به عنوان عزم یاد کرده است ﴿وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ﴾ لقمان هم وقتی فرزندش را نصیحت می‌کند، به صبر و بردباری نصیحت می‌کند، آن‌وقت استدلال می‌کند می‌گوید: ﴿إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ یعنی «من الامور التی یجب او ینبغی ان یعزم علیها»، ﴿وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ چند تا نصیحت می‌کند به فرزندش در ذیل، این‌چنین می‌فرماید؛ آیهٴ 17 سورهٴ «لقمان» ﴿یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ نوع موارد این‌چنین است مخصوصاً صبر و مقاومت این ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ است، در این آیهٴ محل بحث هم ذات اقدس الهی فرمود این ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ است یعنی از اول باید بدانید این خطر هست، نباید بگویید ما نمی‌دانستیم یا ﴿جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ کَعَذابِ اللّهِ﴾ اینها را با هم خلط نکنید، اینها فرق دارد.

ویژگی«بلاء حسن»
خب ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾ این ضمن اینکه زمینه‌ای است برای بحثهای بعد می‌تواند تتمه آیات جریان احد هم باشد، چون همه این آزمونهای سخت مالی و جانی و حیثیت، در همان جریان جنگ احد و حمراء الاسد و مانند آن بود ﴿وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ خب یعنی اگر صابر و متقی باشید، این اطلاع شما به صورت بلای حسن درمی‌آید. وقتی امتحان، انسان سرافراز شد می‌شود بلای مبین، بلای حسن برای او. دربارهٴ حضرت ابراهیم فرمود: ﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ﴾ شما هم در این موارد امتحان، حالا امتحان مال یا امتحان نفس یا امتحان عرض، می‌شود «فَأَتَمَّهُنَّ» اگر﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ﴾ اینها هم جزء کلمات الهی است، آن‌وقت اگر شما این با‌صبر و با‌تقوا از عهده این مواد یاد شده برآیید، اتمام کردید اینها را، از این به بعد می‌توانید به عنوان فرزندان ابراهیم معرفی بشوید که ذات اقدس الهی او را پدر مسلمین معرفی کرده و فرمود: ﴿مِلَّةَ أَبیکُمْ إِبْراهیم﴾ ، ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُم﴾ این¬گونه از موارد، چون انسان خیال می‌کند که مال، برای اوست، ذات اقدس الهی مال را به خود انسان اسناد داده است که می‌گوید مال، برای شماست و شما مال خود را در راه خدا صرف بکنید. بعد انسان وقتی که می‌خواهد صرف بکند، می‌بیند که جز به عنایت الهی چیز دیگر نیست، در مال خدا به عنایت و توفیق الهی می‌خواهد تصرف بکند. این اسناد مال به انسانها، همان¬طوری که در بحثهای قبل ملاحظه فرمودید، در صورتی رواست که خود انسانها را بعضهم را با بعض بسنجیم و اما اگر کل را با الله بسنجیم، سخن از مال و اموالکم نیست.

لازمه پیروزی بر لذیت و آزار یهودیان و مشرکان
﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ آنها که ﴿أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾ بودند یهودیها بودند و مسیحیها و اهل کتاب، مثلاً زرتشتیها ﴿وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾ در مدینه، این اهل کتاب یک ارتباط تنگاتنگی با مشرکین مکه داشتند یعنی کاملاً رابطه بین یهودیهای مدینه و مشرکین مکه برقرار بود، هر‌گونه تصمیمی علیه اسلام و مسلمین می‌گرفتند نوعاً مشترک بود، لذا ذات اقدس الهی چه در سورهٴ «مائده» چه در سورهٴ «آل عمران» این پیوند مشئوم اهل کتاب با مشرکین را یکجا ذکر می‌کند، آنجا هم فرمود: ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا﴾ یهودیها را مقدم داشت در سورهٴ «مائده»، اینجا هم باز اهل کتاب را مقدم دارد، فرمود: ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُم﴾ که قبل از شما کتاب به آنها رسید ﴿وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾ و چیزی را که ذات اقدس الهی به کثرت یاد کند، معلوم می‌شود خیلی مهم است، معلوم می‌شود امتحان امتحانهای جزئی نیست، یک امتحان مهمی است. وقتی مهم شد، قهراً ﴿عزم¬الامور﴾ خواهد بود. یک وقت است انسان در بعضی از موارد مورد آزمایش است یا مسائل مالی است یا مسایل جان است یا گاهی هتک حیثیت است و مانند آن؛ اما اذیت، اگر کثیر شد واقع نیاز دارد به ﴿عزم‌الامور﴾ ﴿أَذًی کَثیرًا﴾ آن هم چیزی را که خدا او را کثیر یاد کند ولی چیزی نیست که نسبت به ذات اقدس الهی، کثیر و مهم باشد، چون هر چیزی نزد قدرت خدا ضعیف و ذلیل است اگر کسی صابر بود، ذات اقدس الهی به مدد او، فرشتگان را نازل می‌کند اگر به امداد او فرشتگان را نازل کرد، او می‌شود موفق، گرچه کثیر هست؛ اما نه نسبت به قدرت و امداد الهی، اگر قدرت و امداد الهی ضمیمه شد، همان مسئله ﴿کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً﴾ خواهد بود، پس آن اذای کثیر را شما می‌توانید تحمل بکنید چرا، چون با فیض الهی، این قدرت شما چند برابر اذیتی است که از قوم خواهید دید ﴿وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 29:30

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن