- 120
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 186 سوره آلعمران _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 186 سوره آلعمران _ بخش دوم"
سرّ مبتلا شدن انسان به امور خیر و شر
ملازم با خلقت انسان بودن امتحان و آزمون
تفکیک مومن از فاسق و عاقل از جاهل در پرتو امتحان الهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴿186﴾
معنای لغوی و عرفی «ابتلاء»
گرچه در آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که فرمود: ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرین﴾ آنجا تا حدودی مسئله امتحان بازگو و بررسی شد؛ اما شاید بعضی از نکات آنجا مطرح نشده باشد یا فعلاً در اذهان نباشد، ذکر بعضی از آن نکات بد نیست و آن این است که اصل ابتلا که از مادهٴ بَلاست و بِلا یعنی فرسوده کردن. آدم وقتی لباسی را چند سال بپوشد این لباس بِلا و کهنگی پیدا میکند؛ کهنه میشود بِلا یعنی کهنگی ثوب بالی یعنی لباس فرسوده. اگر کسی لباسی را چند سال بپوشد، این ثوب میشود بالی و کهنه و فرسوده و صاحب این لباس کاملاً از وصف این لباس باخبر است که آیا رنگش ثابت است یا نه، زود از بین میرود یا نه، پارچه دوام دارد یا نه، قابل اتو است یا نه اگر لکهای برداشت لکهاش زود پاک میشود یا دیر پاک میشود، همه خصوصیاتی که در یک لباس هست شخصی که چند سال این لباس را پوشیده این قبا را مثلاً پوشیده او را کهنه کرده، به همه خصوصیات این پارچه آگاه است. این خاصیت ابتلای ثوبی است که ثوب بالی میشود یعنی کهنه میشود این معنای لغوی. در تعبیرات عرف هم وقتی کسی بخواهد بگوید من چندین سال با او رفاقت داشتم و از اوصاف او باخبرم، میگویم من کهنهاش کردم یعنی چندین سال با او معاشرت کردم و از او باخبرم این هم دو مطلب.
سرّ مبتلا شدن انسان به امور خیر و شر
از جمع آن تعبیر لغوی، به این تعبیر عرفی به دست میآید که در موقع امتحان، آن امتحان کننده تا انسان را فرسوده نکند گوهرش ظهور نمیکند که این چه گوهری دارد، این است که گفته شد «فی تَقَلُّبِ الأحوالِ عُلِمَ جَواهرُ الرِّجالِ»؛ در زیر و رو شدن حالات، گوهر افراد مشخص میشود. گاهی با زشتیها با حوادث ناگوار گاهی با حوادث گوارا گاهی با مقام و نَصب گاهی با عزل و دفع پست گاهی با دادن مال گاهی با گرفتن گاهی با دادن فرزند گاهی با گرفتن گاهی با شهرت گاهی با خاموشی با همهٴ اینها در همهٴ شرایط امتحان میشوند تا خوب انسان فرسوده بشود بعد گوهرش مشخص بشود. تا انسان بالی نشود فرسوده نشود در کشاکش امتحان، گوهرش ظهور نمیکند این است که ذات اقدس الهی به اولیای کودکان فرمود اگر خواستید اموال ایتام را به آنها بدهید قبل از بلوغ که نمیتوانید بعد از بلوغ اگر این رشید بود میتوانید اموال یتامی را به اینها بدهید ﴿وَ ابْتَلُوا الْیَتامی﴾؛ اینها را کهنه کنید، چندین بار بیازمایید در خرید و فروش و مانند آن، اینها را بررسی کنید اینها را کاملاً فرسوده کنید و ببینید اینها لایقاند یا نه ﴿وَ ابْتَلُوا﴾ این است.
ملازم با خلقت انسان بودن امتحان و آزمون
همین معنا با حفظ این خصوصیات اصلی در امتحانهای الهی هست ذات اقدس الهی بشر را در شرایط گوناگون میآزماید تا کهنه کند خلاصه، فرسوده بشود انسان تا گوهرش مشخص بشود که چه خواهد بود این میشود معنای امتحان چون معنای امتحان این است. لذا خدا فرمود ما انسان را برای آزمون خلق کردیم ﴿إِنّا خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعًا بَصیرًا﴾؛ ما چون میخواهیم او را امتحان کنیم [و] او مبتلای ما بشود، او را از مجاری ادراکی و همچنین تحریکی برخوردار کردیم که خوب او را بیازماییم لذا وقتی که میخواهد بیازماید، در شرایطی گوناگون میآزماید، بعضیها در حال فشار و مصیبت. خوب از عهده امتحان برمیآیند صبر خوبی دارند ولی وقتی به رفاه و امکانات رسیدند شکر بدی دارند؛ شکور نیستند، گرچه صبورند. بعضیها در مواقع امتحان خوش که به آنها امکانات مالی داده میشود، امتحان خوبی پس میدهند یعنی شکر خوبی دارند بجا صرف میکنند در راه حرام صرف نمیکنند، اهل اسراف و اتراف نیستند و مانند آن ولی اگر به تنگدستی بیفتند نمیتوانند صبر کنند، ذات اقدس الهی همه را در شرایط گوناگون امتحان میکند لذا اصل آفرینش انسان را با امتحان در سورهٴ مبارکهٴ «انسان» یاد کرد ﴿هَلْ أَتی عَلَی اْلإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ﴾ که ﴿لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا ٭ إِنّا خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعًا بَصیرًا﴾ و مانند آن.
ابتلا و امتحان انسان به زینت زمین
در سورهٴ مبارکهٴ «انسان» آیهٴ دو به بعد ﴿إِنّا خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعًا بَصیرًا ٭ إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا﴾ برای آزمون، فرمود ما انسان را در زمینی زندگی دادیم که این زمین را مزیّن کردیم به انواع نعمتها، در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» اینچنین فرمود: ﴿إِنّا جَعَلْنا ما عَلَی اْلأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ٭ وَ إِنّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعیدًا جُرُزًا﴾، ما انسان را در کلاس امتحان گذاشتیم یعنی در روی زمینی قرار دادیم که زمین را مزیّن کردیم او اگر عاقل باشد بین زینتالارض و زینتالانسان فرق میگذارد اگر فریب بخورد فرق نمیگذارد، ما آنچه در روی زمین قرار میگیرد خواه بر اساس اصول صنعت، خواه بر اساس اصول طبیعت، هیچ کدام اینها زینتالانسان نیستند اینها زینتالارضاند و اگر هم دسترسی پیدا کرد به منظومههای شمسی راه یافت، در جهان ستارهها هم باید بداند که ﴿إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ﴾ این ستارهها هم بالأخره زینتالسماءاند نه زینتالانسان پس اگر یک روزی انسان قدرتی داشت و قصرهایی ساخت که ﴿لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلاد﴾ یا باغهایی داشت که گفت: ﴿ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَدًا﴾ یا اگر سفر آسمانی کرد و در منظومههای شمسی هم آنجا صاحب باغ و راغ شد، در همه این اطوار باید بداند که هیچ کدام از موجودات زمینی و موجودات آسمانی، زینتالانسان نیستند ﴿إِنّا جَعَلْنا ما عَلَی اْلأَرْضِ زینَةً لَها﴾ نه «لکم» حالا اگر کسی توانست یک باغ خوبی تهیه کند، یک خانه خوبی بسازد، یک فرش خوبی بسازد تهیه کند همه اینها زینت هست؛ اما آن منطقه از زمین که آباد شد به وسیله باغ یا خانه یا فرش، آن قسمت از زمین مزیّن شد نه صاحب خانه، بعد هم فرمود اینها پژمرده میشود. حالا اگر توانست چند تا ستارهای را هم به نام خود ثبت بدهد، باز هم این زینتالسماء است نه زینتالارض، بر فرض هم انسان، مالک شمس و قمر هم بشود باز مزیّن نشده زینتالانسان همان است که در سورهٴ «حجرات» مشخص کرد، فرمود: ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ اْلإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ﴾ پس زینتالانسان همان ایمان است و لا غیر فرمود ذات اقدس الهی ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ اْلإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ﴾ پس ایمان میشود زینتالانسان و لا غیر هر چه بیرون از محدوده جان آدمی است به حساب زینت انسان نخواهد آمد در موقع امتحان آن که عاقل است بین زینتالانسان و زینتالارض فرق میگذارد بین زینتالانسان و زینتالسماء فرق میگذارد آن که عاقل نیست به دام ﴿زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ﴾ میافتد بین زینتالارض و زینتالانسان فرق نمیگذارد و زینتالارض را زینت انسان میپندارد و خود را مزیّن میکند ﴿فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِه﴾ اینچنین میشود در حقیقت آن مرکوب مزیّن شد، آن لباس مزیّن شد، نه قارونی که ﴿فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ﴾ امتحان برای آن است که انسان، درست این راهها را تشخیص بدهد چیزی که بیرون از جان اوست او را زینت خود نپندارد و چیزی که در درون ذات خود اوست او را زیور بپندارد و لا غیر.
تفکیک مومن از فاسق و عاقل از جاهل در پرتو امتحان الهی
پرسش:...
پاسخ: آن در همین اوایل سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» بحث شد که اگر هم شیطان مزیّن هست شیطان، از مجاری قدرت ذات اقدس الهی هست در حد امتحان دارد این کارها را میکند؛ مگر اینکه کسانی تحت ولایت شیطان باشند که خداوند شیطان را بر آنها مسلط کند و بفرماید ﴿إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُون﴾ یا ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ خب.
پرسش:...
پاسخ: میخواهد گوهر افراد مشخص بشود وگرنه ذات اقدس الهی جز لطف چیز دیگری ندارد. گوهر بد، بدان معلوم بشود گوهر خوب، خوبان هم معلوم بشود ﴿لِیَمیزَ اللّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّب﴾ تا امتحان نشود، خوبی خوبان روشن نمیشود، همه انبیا و اولیا و مردان الهی به وسیله امتحان، به این مقام منیع راه یافتند و راه برای دیگران هم باز بود ولی به سوء اختیار خود پیدا کردند، اگر امتحان نباشد بین عاقل و جاهل فرقی نیست، بین مهذَّب و ملوّث فرقی نیست، این امتحان است که ﴿لِیَمیزَ اللّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّب﴾ امتحان چیز بسیار خوبی است.
فراوانی و گستردگی ابزار آزمون الهی
مطلب دیگر آن است که در بحث دیروز آیهٴ سورهٴ «انبیاء» اشاره شد که فرمود ما ﴿نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ در سور دیگر هم همین مسئله هست که ما گاهی با حسنات، انسان را میآزماییم تا ببینیم شاکر است یا نه گاهی با سیئات میآزماییم که ببینیم صابر است یا نه، گاهی در جمع غافلان انسان را میآزماییم ببینیم ذاکر است یا نه گاهی در جمع جاهلان میآزماییم ببینیم اهل فکر و علم است یا نه، مسئلهٴ شکر، مسئلهٴ صبر، مسئله فکر، مسئله ذکر همهٴ اینها در شرایط گوناگون امتحان میشود تا انسان شکور صابر ذاکر، از غیر اینها مشخص بشود لذا میفرماید: ﴿بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئات﴾؛ نه تنها با سیئات میآزماییم، گاهی با حسنات گاهی با سیئات، آیهٴ 168 سورهٴ «اعراف» این است که ﴿وَ قَطَّعْناهُمْ فِی اْلأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون﴾؛ گاهی با خوبیها اینها را میآزماییم، بلکه برگردند و شاکر باشند، گاهی با ناگواری و دشواری اینها را امتحان میکنیم، بلکه در اثر صبر برگردند و صابر باشند.
در همین سورهٴ «اعراف» آیهٴ 163 جریان قوم یهود را بازگو میکند، فرمود: ﴿وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُون﴾ اینهایی که در کرانه آن دریا زندگی میکردند امتحان شدند به اینکه روز شنبه صید نکنند؛ این تکلیف الهی بود که شنبه تعطیل باشد صید نکنند. اینها میدیدند روز شنبه که صید نمیکنند، ماهیها شارعاند یعنی بارزند، شُرَّعاند یعنی بارزیناند، همه این ماهیها به دم دست به دم تور میآیند، نزدیکاند فراواناند زیادند؛ اما روز یکشنبه به بعد، ماهی فراوان نیست. خداوند فرمود ما اینها را امتحان کردیم از آن طرف گفتیم روز شنبه صید نکنید، از آن طرف ماهیها روز شنبه فراوان و دم دست بودند ﴿وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِم﴾؛ روزی که روز سبتشان نیست، روز تعطیلشان نیست [و] روز کار هست، ماهی فراوان نیست، ما اینها را این طور امتحان کردیم. خب، ماهیها براساس آیهٴ سورهٴ «هود» که ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها﴾ هر جنبندهای بخواهد در هر شرایطی حرکت کند زمام او به دست ذات اقدس الهی است چه کسی این ماهیها را جلو میآورد و در روز تعطیلی اینها را فراوان نشان میدهد چه کسی اینها را در روز کار دستور میدهد قدری فاصله بگیرید فرمود ما این کارها را کردیم دیگر ما از این طرف به اینها میگوییم روز شنبه صید نکنید، در روز تعطیلی صید نکنید از این طرف در روز تعطیلی ماهیها هم فراواناند اینها امتحان شدند و عدهای در امتحان ناکام ماندند، آمدند و با حیله شرعی بالأخره روز شنبه از ماهیها هم استفاده کردند.
پرسش:...
پاسخ: آن هم باز امتحان است یعنی تمام اجر در دنیا داده نمیشود، هر چیزی که در دنیا نصیب انسان شد ولو نسبت به گذشته، اجر و پاداش باشد، نسبت به آینده امتحان است اگر چیزی را خدا به انسان داد این تمام اجر نیست، تمام اجر فقط در قیامت است که ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَة﴾ که آنجا اجر است و حسابی و اعمالی دیگر در کار نیست؛ اما در دنیا هر چه به انسان برسد، بالأخره همراه با یک تکلیف است که امتحان است مسئله دیگر آن است که مشابه این را در جریان صید محرمان فرمود
نمونهای از امتحان به امور دشوار در قرآن کریم
فرمود: ﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾؛ در حال احرام، صید بر شما حرام است. خب، اینهایی که احرام صید بر اینها حرام است، نیازمند هم هستند به مواد غذایی از آن طرف هم ذات اقدس الهی میفرماید ما در حال احرام شما را امتحان میکنیم ﴿لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ﴾ خب، از آن طرف میفرماید در حال احرام ﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ وقتی محرمید؛ صید نکنید. از آن طرف آهوان بالای کوه را دستور میدهد که به دامنه کوه سرازیر بشوند و در تیررس اینها و در دسترس اینها قرار بگیرند تا اینها را بیازماید وگرنه کسی که مُحرم شد و صید بَرّی بر او حرام شد و صید در دسترس او نیست، موفق شدن در این امتحان، کار سهل است، آنجا امتحان دشوار است که انسان نیازی به مواد غذایی داشته باشد و بهترین غذاها که همان گوشتهای حیوانات مثل آهو و اینهاست، در دسترس باشد و در تیررس باشد و او نکند. خب، پس امتحان گاهی به امور گواراست، گاهی به امور ناگوار.
چگونگی امتحان به شکر و صبر در حوادث گوار و ناگوار
پرسش:...
پاسخ: این هم امتحان است نسبت به گذشته هم اگر کیفر است نسبت به آینده، اگر بد بود. اگر خوب بود فقط امتحان است اگر انسان خوبی بود، فقط امتحان است، اگر انسان بدی بود ﴿فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ﴾ است؛ اما ذات اقدس الهی میفرماید که ما اینها را میگیریم ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا﴾ در همین زمینه است میفرماید که ما اینها را در فشار قرار دادیم، چرا آنها تضرع نکردند، ما اصلاً برای اینکه اینها به یاد حق بیفتند و تضرع کنند اینها را در فشار آوردیم دیدیم که نه لایق فشار نیستند. فشار را از آنها گرفتیم؛ نعمتهای فراوان به اینها دادیم ﴿إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا﴾ تا کاملاً پروار شدند و در نعمت غرق شدند ﴿أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً﴾ ما بهترین نعمت را به اینها دادیم که اینها بگویند یا الله، دیدیم لایق نیستند. این فشار، نعمت الهی است فرمود: ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا﴾ وقتی بأس ما آمد، چرا ناله نکردند، چرا تضرع نکردند. دیدیم لایق نیستند اینها را به حال خودشان رها کردیم، آن وقت در بحبوحهٴ نعمت اینها را گرفتیم.
به هر حال امتحان در همهٴ این موارد هست بعضی از موارد را ذات اقدس الهی خیلی روشن ذکر میکند، میفرماید وقتی به ذیالقرنین این همه نعمت رسید یا به وجود مبارک سلیمان آن همه نعمت رسید، گفت این نعمت را خدا به من داد تا ببیند من شاکرم یا نه. دربارهٴ سلیمان(سلام الله علیه) آیهٴ چهل سورهٴ «نمل» این است وقتی فرمود که ﴿أَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونی مُسْلِمین ٭ قَالَ﴾ کذا و کذا ﴿قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی لِیَبْلُوَنی ءَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ﴾ خب، این فضل خداست که نصیب ما کرده است تا ما را امتحان کند، ببیند ما شاکریم یا نه آن فشارها برای روشن شدن صبر است و این خوشحالیها برای روشن شدن شکر، پس معلوم میشود گاهی ذات اقدس الهی کسی را که در حد سلیمان(سلام الله علیه) است به وسیلهٴ آن مقامی که یکی از شاگردان او میگوید: ﴿أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ میآزماید، این میشود امتحان الهی. در بخشهای دیگر اینها خوب از عهده امتحان برمیآیند عدهٴ دیگر توان آن را ندارند پس امتحان گاهی به صورت ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات﴾ است این حوادث ناگوار، گاهی در حد ﴿هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی لِیَبْلُوَنی ءَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُر﴾ است که این درباره حوادث گواراست.
جایگاه و مقامهای اجتماعی، ابزار آزمون الهی
مقامات اجتماعی هم باز بشرح ایضاً [همچنین] در پایان سورهٴ «انعام» آمده که آخرین آیهٴ سورهٴ «انعام» این است ﴿وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ اْلأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُم﴾ این تفاوتی که در جامعه هست، بعضی رئیساند بعضی مرئوس، نه بر اساس لیاقت ذاتی رئیس است نه بر اساس محرومیت ذاتی مرئوس، گاهی عوض میشود. این ﴿رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجات﴾ این ﴿لِیَبْلُوَکُمْ﴾ است، هم «لیبلوا الرفیع» را هم «لیبلوا الوضیع» را برای هر دو امتحان است، ببیند این صابر است یا نه، آن فخرفروش است یا نه، برای هر دو امتحان است.
پرسش:...
پاسخ: بله؟ یعنی اینکه در این منزل او را قرار داد، این جعل الهی است، اینکه او را در این حد قرار داد ﴿رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْض﴾ یک عده را در پایین قرار بدهد، یک عده را در بالا قرار میدهد. اینها اینچنین نیست که کار به دست غیر حق تعالی باشد این نظم، نظم امتحانی است نظم پاداشی در بهشت است که ﴿لَهُمْ دَرَجاتٌ﴾ یا ﴿غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ﴾ و امثال ذلک؛ اما نظم دنیایی، نظم آزمونی است ﴿رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُم﴾ در هر دو حال.
بیان برخی از آزمونهای تشریعی و تکوینی
پس امتحان در همه شرایط هست و گوناگون هم هست؛ منتها آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آمد، مخصوص حوادث ناگوار است در موارد دیگر عام؛ اما آیهٴ محل بحث که میفرماید: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ﴾ این ناظر به امتحان به حوادث ناگوار است حالا یا ناگوار تشریعی، مثل اینکه بر انسان پرداخت بعضی از مسائل مالی واجب است بر انسان شرکت در جنگها لازم است، اینها تشریعی است یا تکوینی است نظیر مسائلی که در مال و جان وارد میشود آیهٴ سورهٴ «بقره» که فرمود: ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوع﴾ این ناظر به آن حوادث و امتحانهای تکوینی است غالباً؛ اما اینکه فرمود: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ﴾ هم تشریع را شامل میشود، هم تکوین را ولی تشریعش بیشتر به ذهن میآید، برای اینکه در فضای همان جنگ احد یا بعد از احد هست و محفوف است به این جمله ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾ که اینها یک آزمونهای تشریعی است یعنی شما از این جهت که مسلمانید مورد هتک و اهانت و افک و امثال ذلک هستید اینها آزمونهای تشریعی است؛ هر دو را شامل میشود.
رابطه «لتسمعن» با «انفسکم» در آیه محل بحث
مطلب دیگر آن است که این ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ﴾ که یک جنگ روانی است وحوادث نفسانی است، اگر زیر پوشش ﴿وَ أَنْفُسِکُم﴾ باشد یعنی این ﴿أَنْفُسِکُم﴾ این مسائل جنگ روانی را هم شامل بشود تحمل اهانتها را هم شامل بشود، آن وقت این از باب ذکر خاص بعد از عام، چون اهمیتی داشت یاد شده است و اگر منظور از آن ﴿أَنْفُسِکُم﴾ خصوص مسئلهٴ جهاد و امثال جهاد باشد، این ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ﴾ مطلب جدیدی است که بر آن مطلب قبلی عطف شده است از باب ذکر خاص بعد از عام نیست. مسئله نفس را در سورهٴ مبارکهٴ 47 که به نام وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، آنجا هم یاد کرده است در آیهٴ چهارم سورهٴ 47 این است که فرمود خداوند اگر بخواهد، میتواند از دشمنان دین انتقام بگیرد ﴿وَ لَوْ یَشاءُ اللّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُم﴾، ﴿لاَنْتَصَرَ﴾ یعنی «لانتقم» ﴿وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْض﴾؛ شما را با یکدیگر امتحان میکند، بعضی را زمینه بلوا و امتحان بعضی دیگر قرار میدهد تا ببیند شما چه میکنید وگرنه خدا چون ﴿کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی﴾ میتواند دشمنان دین را منکوب کند ولی شما را میخواهد بیازماید که دین، به دست شما زنده بشود. اینکه فرمود: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُم﴾ اگر منظور از این انفس همان مسائل تشریعی باشد که در سورهٴ 47 آمده، آن ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ﴾ یک امر خاصی خواهد بود. اگر اعم از تشریع و تکوین باشد، اعم از روانی و غیر روانی باشد دیگر آن ذکر خاص بعد از عام است و برای اهمیت یاد شده. در موارد دیگر این کلمه بلوا و ابتلا را با انحای گوناگون، ذات اقدس الهی یادآور شد.
صبر و تقوا، رمز پیروزی در آزمونهای الهی
خب حالا این محور بحث مسئله ابتلا و موارد ابتلا و فواید ابتلا و امثال ذلک، هیچ چیز در جهان نیست مگر اینکه ابتلا و امتحان الهی است حتی برای انبیا و اولیا هر مقامی که ذات اقدس الهی به اینها داده است جزء نعمتهاست ﴿لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم﴾ شاملش میشود باطلاقه و اینها باید از عهده امتحان بربیایند؛ اما اینکه فرمود شما در این گونه از موارد صابر و متقی باشید برای آن است که در موقع امتحان یک وقت است انسان زود از جا درمیرود، در امتحان موفق نخواهد بود ولو نسبت به کافران، البته ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾ اما شما چه کار کنید بعضی از شما هم مستقیماً مقابله به مثل بکنید، بعضی از کارهاست که اصلاً مقابله به مثل ندارد، نظیر قذف اگر زید، عمرو را قذف کرد، عمرو نمیتواند زید را قذف کند. بعضی از کارهاست که ﴿فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ﴾ خب، در مسائل جنگ، وقتی نوبت به جنگ رسید، مسئله ﴿قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً﴾، ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ﴾ است و مانند آن، آن برای مسئله جنگ است. اما قبل از اینکه مسئلهٴ جنگ برسد در موارد امتحانهای ابتدایی، در مسائل آزمون روانی و غیر روانی وظیفه مسلمین چیست وظیفه مسلمین آن است که اگر فحشی شنیدند فوراً فحش بگویند یا ﴿إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ است. صبر، معنایش سکوت نیست چون اگر کسی ساکت باشد که دشمنان دین با او کاری ندارند صبر برای انسان مقاوم است؛ کسی که در میدان است با او کار دارد اگر کسی که منزوی است که کسی کاری به او ندارد خب، گرچه وقتی نوبت به جنگ رسید ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّار﴾ باشید ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً﴾ باشید ﴿قاتِلُوهُمْ﴾ باشید ﴿حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾، ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ﴾ باشید و مانند آن. اما قبل از اینکه به مرز جنگ برسد شما به مجرد شنیدن اذیت و آزار از لسانی یا غیر لسانی فوراً باید مشتعل بشوید یا راه بهتری هم دارد، البته راه بهتری هم دارد.
مراحل برخورد در برابر اذیت و آزار دشمنان
در پایان سورهٴ مبارکهٴ «نحل» آیهٴ 126 سورهٴ «نحل» این است که ﴿وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ﴾ شما اگر خواستید عقاب کنید عقوبت کنید، به اندازهای که رنج دیدید معادل آن عقوبت کنید؛ اما ﴿وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرینَ﴾ اگر اهل صبر باشید و دست از عقوبت بکشید این بهتر است. اگر بخواهید مقابله به مثل کنید این عدالت است، چون ﴿فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ﴾. اگر خواستید از باب ﴿إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرامًا﴾ باشد این بالاتر از عدل است که احسان است که ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسان﴾ که احسان، بالاتر از عدل است. اگر کسی در عدل موفق شد، آنگاه دست به احسان میزند. اگر کسی در کلاس عدل موفق نشد سر از احسان درآورد این دارد اسراف میکند، خیال کرده احسان میکند. انسان، اول باید در سن عدل بالغ بشود وقتی کاملاً عادل شد، آن گاه از آنجا میتواند به بالاتر از عدل که احسان است سر در بیاورد. در همین آیهٴ سورهٴ «نحل» فرمود: ﴿وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ﴾ که میشود عدل؛ اما ﴿وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرین﴾ که میشود احسان و بالاتر از عدل است حالا شما اگر اذیتی از دیگران شنیدید باید نستوهانه مقاومت بکنید در او حرفی نیست اما با فحش و دهن کجی یا نه ﴿ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ یا نه ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا﴾ یا نه ﴿قُلْ لِلَّذینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذینَ لا یَرْجُونَ أَیّامَ اللّهِ﴾ طبق این آیات، نشان میدهد که انسان اول، کریمانه برخورد کند اُولیٰ است. اگر برخورد کریمانه سودی نکرد آنگاه نوبت به ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً﴾ میرسد، چه اینکه موسی و هارون(علیهما السلام) همین کار را کردند، چه اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همین کار را کرده است ولی تا به آن نصاب برسد مسئله، مسئلهٴ صبر است که انسان اگر صابرانه این مسائل را تحمل بکند، وقتی هم که به مرحله ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّار﴾ رسید، آنجا هم موفقانه پیروز میشود.
«و الحمد لله رب العالمین»
سرّ مبتلا شدن انسان به امور خیر و شر
ملازم با خلقت انسان بودن امتحان و آزمون
تفکیک مومن از فاسق و عاقل از جاهل در پرتو امتحان الهی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴿186﴾
معنای لغوی و عرفی «ابتلاء»
گرچه در آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که فرمود: ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرین﴾ آنجا تا حدودی مسئله امتحان بازگو و بررسی شد؛ اما شاید بعضی از نکات آنجا مطرح نشده باشد یا فعلاً در اذهان نباشد، ذکر بعضی از آن نکات بد نیست و آن این است که اصل ابتلا که از مادهٴ بَلاست و بِلا یعنی فرسوده کردن. آدم وقتی لباسی را چند سال بپوشد این لباس بِلا و کهنگی پیدا میکند؛ کهنه میشود بِلا یعنی کهنگی ثوب بالی یعنی لباس فرسوده. اگر کسی لباسی را چند سال بپوشد، این ثوب میشود بالی و کهنه و فرسوده و صاحب این لباس کاملاً از وصف این لباس باخبر است که آیا رنگش ثابت است یا نه، زود از بین میرود یا نه، پارچه دوام دارد یا نه، قابل اتو است یا نه اگر لکهای برداشت لکهاش زود پاک میشود یا دیر پاک میشود، همه خصوصیاتی که در یک لباس هست شخصی که چند سال این لباس را پوشیده این قبا را مثلاً پوشیده او را کهنه کرده، به همه خصوصیات این پارچه آگاه است. این خاصیت ابتلای ثوبی است که ثوب بالی میشود یعنی کهنه میشود این معنای لغوی. در تعبیرات عرف هم وقتی کسی بخواهد بگوید من چندین سال با او رفاقت داشتم و از اوصاف او باخبرم، میگویم من کهنهاش کردم یعنی چندین سال با او معاشرت کردم و از او باخبرم این هم دو مطلب.
سرّ مبتلا شدن انسان به امور خیر و شر
از جمع آن تعبیر لغوی، به این تعبیر عرفی به دست میآید که در موقع امتحان، آن امتحان کننده تا انسان را فرسوده نکند گوهرش ظهور نمیکند که این چه گوهری دارد، این است که گفته شد «فی تَقَلُّبِ الأحوالِ عُلِمَ جَواهرُ الرِّجالِ»؛ در زیر و رو شدن حالات، گوهر افراد مشخص میشود. گاهی با زشتیها با حوادث ناگوار گاهی با حوادث گوارا گاهی با مقام و نَصب گاهی با عزل و دفع پست گاهی با دادن مال گاهی با گرفتن گاهی با دادن فرزند گاهی با گرفتن گاهی با شهرت گاهی با خاموشی با همهٴ اینها در همهٴ شرایط امتحان میشوند تا خوب انسان فرسوده بشود بعد گوهرش مشخص بشود. تا انسان بالی نشود فرسوده نشود در کشاکش امتحان، گوهرش ظهور نمیکند این است که ذات اقدس الهی به اولیای کودکان فرمود اگر خواستید اموال ایتام را به آنها بدهید قبل از بلوغ که نمیتوانید بعد از بلوغ اگر این رشید بود میتوانید اموال یتامی را به اینها بدهید ﴿وَ ابْتَلُوا الْیَتامی﴾؛ اینها را کهنه کنید، چندین بار بیازمایید در خرید و فروش و مانند آن، اینها را بررسی کنید اینها را کاملاً فرسوده کنید و ببینید اینها لایقاند یا نه ﴿وَ ابْتَلُوا﴾ این است.
ملازم با خلقت انسان بودن امتحان و آزمون
همین معنا با حفظ این خصوصیات اصلی در امتحانهای الهی هست ذات اقدس الهی بشر را در شرایط گوناگون میآزماید تا کهنه کند خلاصه، فرسوده بشود انسان تا گوهرش مشخص بشود که چه خواهد بود این میشود معنای امتحان چون معنای امتحان این است. لذا خدا فرمود ما انسان را برای آزمون خلق کردیم ﴿إِنّا خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعًا بَصیرًا﴾؛ ما چون میخواهیم او را امتحان کنیم [و] او مبتلای ما بشود، او را از مجاری ادراکی و همچنین تحریکی برخوردار کردیم که خوب او را بیازماییم لذا وقتی که میخواهد بیازماید، در شرایطی گوناگون میآزماید، بعضیها در حال فشار و مصیبت. خوب از عهده امتحان برمیآیند صبر خوبی دارند ولی وقتی به رفاه و امکانات رسیدند شکر بدی دارند؛ شکور نیستند، گرچه صبورند. بعضیها در مواقع امتحان خوش که به آنها امکانات مالی داده میشود، امتحان خوبی پس میدهند یعنی شکر خوبی دارند بجا صرف میکنند در راه حرام صرف نمیکنند، اهل اسراف و اتراف نیستند و مانند آن ولی اگر به تنگدستی بیفتند نمیتوانند صبر کنند، ذات اقدس الهی همه را در شرایط گوناگون امتحان میکند لذا اصل آفرینش انسان را با امتحان در سورهٴ مبارکهٴ «انسان» یاد کرد ﴿هَلْ أَتی عَلَی اْلإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ﴾ که ﴿لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا ٭ إِنّا خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعًا بَصیرًا﴾ و مانند آن.
ابتلا و امتحان انسان به زینت زمین
در سورهٴ مبارکهٴ «انسان» آیهٴ دو به بعد ﴿إِنّا خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعًا بَصیرًا ٭ إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا﴾ برای آزمون، فرمود ما انسان را در زمینی زندگی دادیم که این زمین را مزیّن کردیم به انواع نعمتها، در سورهٴ مبارکهٴ «کهف» اینچنین فرمود: ﴿إِنّا جَعَلْنا ما عَلَی اْلأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ٭ وَ إِنّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعیدًا جُرُزًا﴾، ما انسان را در کلاس امتحان گذاشتیم یعنی در روی زمینی قرار دادیم که زمین را مزیّن کردیم او اگر عاقل باشد بین زینتالارض و زینتالانسان فرق میگذارد اگر فریب بخورد فرق نمیگذارد، ما آنچه در روی زمین قرار میگیرد خواه بر اساس اصول صنعت، خواه بر اساس اصول طبیعت، هیچ کدام اینها زینتالانسان نیستند اینها زینتالارضاند و اگر هم دسترسی پیدا کرد به منظومههای شمسی راه یافت، در جهان ستارهها هم باید بداند که ﴿إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکَواکِبِ﴾ این ستارهها هم بالأخره زینتالسماءاند نه زینتالانسان پس اگر یک روزی انسان قدرتی داشت و قصرهایی ساخت که ﴿لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلاد﴾ یا باغهایی داشت که گفت: ﴿ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَدًا﴾ یا اگر سفر آسمانی کرد و در منظومههای شمسی هم آنجا صاحب باغ و راغ شد، در همه این اطوار باید بداند که هیچ کدام از موجودات زمینی و موجودات آسمانی، زینتالانسان نیستند ﴿إِنّا جَعَلْنا ما عَلَی اْلأَرْضِ زینَةً لَها﴾ نه «لکم» حالا اگر کسی توانست یک باغ خوبی تهیه کند، یک خانه خوبی بسازد، یک فرش خوبی بسازد تهیه کند همه اینها زینت هست؛ اما آن منطقه از زمین که آباد شد به وسیله باغ یا خانه یا فرش، آن قسمت از زمین مزیّن شد نه صاحب خانه، بعد هم فرمود اینها پژمرده میشود. حالا اگر توانست چند تا ستارهای را هم به نام خود ثبت بدهد، باز هم این زینتالسماء است نه زینتالارض، بر فرض هم انسان، مالک شمس و قمر هم بشود باز مزیّن نشده زینتالانسان همان است که در سورهٴ «حجرات» مشخص کرد، فرمود: ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ اْلإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ﴾ پس زینتالانسان همان ایمان است و لا غیر فرمود ذات اقدس الهی ﴿حَبَّبَ إِلَیْکُمُ اْلإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ﴾ پس ایمان میشود زینتالانسان و لا غیر هر چه بیرون از محدوده جان آدمی است به حساب زینت انسان نخواهد آمد در موقع امتحان آن که عاقل است بین زینتالانسان و زینتالارض فرق میگذارد بین زینتالانسان و زینتالسماء فرق میگذارد آن که عاقل نیست به دام ﴿زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ﴾ میافتد بین زینتالارض و زینتالانسان فرق نمیگذارد و زینتالارض را زینت انسان میپندارد و خود را مزیّن میکند ﴿فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِه﴾ اینچنین میشود در حقیقت آن مرکوب مزیّن شد، آن لباس مزیّن شد، نه قارونی که ﴿فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ﴾ امتحان برای آن است که انسان، درست این راهها را تشخیص بدهد چیزی که بیرون از جان اوست او را زینت خود نپندارد و چیزی که در درون ذات خود اوست او را زیور بپندارد و لا غیر.
تفکیک مومن از فاسق و عاقل از جاهل در پرتو امتحان الهی
پرسش:...
پاسخ: آن در همین اوایل سورهٴ مبارکهٴ «آل عمران» بحث شد که اگر هم شیطان مزیّن هست شیطان، از مجاری قدرت ذات اقدس الهی هست در حد امتحان دارد این کارها را میکند؛ مگر اینکه کسانی تحت ولایت شیطان باشند که خداوند شیطان را بر آنها مسلط کند و بفرماید ﴿إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُون﴾ یا ﴿أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطینَ عَلَی الْکافِرینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا﴾ خب.
پرسش:...
پاسخ: میخواهد گوهر افراد مشخص بشود وگرنه ذات اقدس الهی جز لطف چیز دیگری ندارد. گوهر بد، بدان معلوم بشود گوهر خوب، خوبان هم معلوم بشود ﴿لِیَمیزَ اللّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّب﴾ تا امتحان نشود، خوبی خوبان روشن نمیشود، همه انبیا و اولیا و مردان الهی به وسیله امتحان، به این مقام منیع راه یافتند و راه برای دیگران هم باز بود ولی به سوء اختیار خود پیدا کردند، اگر امتحان نباشد بین عاقل و جاهل فرقی نیست، بین مهذَّب و ملوّث فرقی نیست، این امتحان است که ﴿لِیَمیزَ اللّهُ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّب﴾ امتحان چیز بسیار خوبی است.
فراوانی و گستردگی ابزار آزمون الهی
مطلب دیگر آن است که در بحث دیروز آیهٴ سورهٴ «انبیاء» اشاره شد که فرمود ما ﴿نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ در سور دیگر هم همین مسئله هست که ما گاهی با حسنات، انسان را میآزماییم تا ببینیم شاکر است یا نه گاهی با سیئات میآزماییم که ببینیم صابر است یا نه، گاهی در جمع غافلان انسان را میآزماییم ببینیم ذاکر است یا نه گاهی در جمع جاهلان میآزماییم ببینیم اهل فکر و علم است یا نه، مسئلهٴ شکر، مسئلهٴ صبر، مسئله فکر، مسئله ذکر همهٴ اینها در شرایط گوناگون امتحان میشود تا انسان شکور صابر ذاکر، از غیر اینها مشخص بشود لذا میفرماید: ﴿بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئات﴾؛ نه تنها با سیئات میآزماییم، گاهی با حسنات گاهی با سیئات، آیهٴ 168 سورهٴ «اعراف» این است که ﴿وَ قَطَّعْناهُمْ فِی اْلأَرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون﴾؛ گاهی با خوبیها اینها را میآزماییم، بلکه برگردند و شاکر باشند، گاهی با ناگواری و دشواری اینها را امتحان میکنیم، بلکه در اثر صبر برگردند و صابر باشند.
در همین سورهٴ «اعراف» آیهٴ 163 جریان قوم یهود را بازگو میکند، فرمود: ﴿وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُون﴾ اینهایی که در کرانه آن دریا زندگی میکردند امتحان شدند به اینکه روز شنبه صید نکنند؛ این تکلیف الهی بود که شنبه تعطیل باشد صید نکنند. اینها میدیدند روز شنبه که صید نمیکنند، ماهیها شارعاند یعنی بارزند، شُرَّعاند یعنی بارزیناند، همه این ماهیها به دم دست به دم تور میآیند، نزدیکاند فراواناند زیادند؛ اما روز یکشنبه به بعد، ماهی فراوان نیست. خداوند فرمود ما اینها را امتحان کردیم از آن طرف گفتیم روز شنبه صید نکنید، از آن طرف ماهیها روز شنبه فراوان و دم دست بودند ﴿وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِم﴾؛ روزی که روز سبتشان نیست، روز تعطیلشان نیست [و] روز کار هست، ماهی فراوان نیست، ما اینها را این طور امتحان کردیم. خب، ماهیها براساس آیهٴ سورهٴ «هود» که ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها﴾ هر جنبندهای بخواهد در هر شرایطی حرکت کند زمام او به دست ذات اقدس الهی است چه کسی این ماهیها را جلو میآورد و در روز تعطیلی اینها را فراوان نشان میدهد چه کسی اینها را در روز کار دستور میدهد قدری فاصله بگیرید فرمود ما این کارها را کردیم دیگر ما از این طرف به اینها میگوییم روز شنبه صید نکنید، در روز تعطیلی صید نکنید از این طرف در روز تعطیلی ماهیها هم فراواناند اینها امتحان شدند و عدهای در امتحان ناکام ماندند، آمدند و با حیله شرعی بالأخره روز شنبه از ماهیها هم استفاده کردند.
پرسش:...
پاسخ: آن هم باز امتحان است یعنی تمام اجر در دنیا داده نمیشود، هر چیزی که در دنیا نصیب انسان شد ولو نسبت به گذشته، اجر و پاداش باشد، نسبت به آینده امتحان است اگر چیزی را خدا به انسان داد این تمام اجر نیست، تمام اجر فقط در قیامت است که ﴿إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَة﴾ که آنجا اجر است و حسابی و اعمالی دیگر در کار نیست؛ اما در دنیا هر چه به انسان برسد، بالأخره همراه با یک تکلیف است که امتحان است مسئله دیگر آن است که مشابه این را در جریان صید محرمان فرمود
نمونهای از امتحان به امور دشوار در قرآن کریم
فرمود: ﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾؛ در حال احرام، صید بر شما حرام است. خب، اینهایی که احرام صید بر اینها حرام است، نیازمند هم هستند به مواد غذایی از آن طرف هم ذات اقدس الهی میفرماید ما در حال احرام شما را امتحان میکنیم ﴿لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّهُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ﴾ خب، از آن طرف میفرماید در حال احرام ﴿لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ﴾ وقتی محرمید؛ صید نکنید. از آن طرف آهوان بالای کوه را دستور میدهد که به دامنه کوه سرازیر بشوند و در تیررس اینها و در دسترس اینها قرار بگیرند تا اینها را بیازماید وگرنه کسی که مُحرم شد و صید بَرّی بر او حرام شد و صید در دسترس او نیست، موفق شدن در این امتحان، کار سهل است، آنجا امتحان دشوار است که انسان نیازی به مواد غذایی داشته باشد و بهترین غذاها که همان گوشتهای حیوانات مثل آهو و اینهاست، در دسترس باشد و در تیررس باشد و او نکند. خب، پس امتحان گاهی به امور گواراست، گاهی به امور ناگوار.
چگونگی امتحان به شکر و صبر در حوادث گوار و ناگوار
پرسش:...
پاسخ: این هم امتحان است نسبت به گذشته هم اگر کیفر است نسبت به آینده، اگر بد بود. اگر خوب بود فقط امتحان است اگر انسان خوبی بود، فقط امتحان است، اگر انسان بدی بود ﴿فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ﴾ است؛ اما ذات اقدس الهی میفرماید که ما اینها را میگیریم ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا﴾ در همین زمینه است میفرماید که ما اینها را در فشار قرار دادیم، چرا آنها تضرع نکردند، ما اصلاً برای اینکه اینها به یاد حق بیفتند و تضرع کنند اینها را در فشار آوردیم دیدیم که نه لایق فشار نیستند. فشار را از آنها گرفتیم؛ نعمتهای فراوان به اینها دادیم ﴿إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا﴾ تا کاملاً پروار شدند و در نعمت غرق شدند ﴿أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً﴾ ما بهترین نعمت را به اینها دادیم که اینها بگویند یا الله، دیدیم لایق نیستند. این فشار، نعمت الهی است فرمود: ﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا﴾ وقتی بأس ما آمد، چرا ناله نکردند، چرا تضرع نکردند. دیدیم لایق نیستند اینها را به حال خودشان رها کردیم، آن وقت در بحبوحهٴ نعمت اینها را گرفتیم.
به هر حال امتحان در همهٴ این موارد هست بعضی از موارد را ذات اقدس الهی خیلی روشن ذکر میکند، میفرماید وقتی به ذیالقرنین این همه نعمت رسید یا به وجود مبارک سلیمان آن همه نعمت رسید، گفت این نعمت را خدا به من داد تا ببیند من شاکرم یا نه. دربارهٴ سلیمان(سلام الله علیه) آیهٴ چهل سورهٴ «نمل» این است وقتی فرمود که ﴿أَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونی مُسْلِمین ٭ قَالَ﴾ کذا و کذا ﴿قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی لِیَبْلُوَنی ءَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ﴾ خب، این فضل خداست که نصیب ما کرده است تا ما را امتحان کند، ببیند ما شاکریم یا نه آن فشارها برای روشن شدن صبر است و این خوشحالیها برای روشن شدن شکر، پس معلوم میشود گاهی ذات اقدس الهی کسی را که در حد سلیمان(سلام الله علیه) است به وسیلهٴ آن مقامی که یکی از شاگردان او میگوید: ﴿أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ﴾ میآزماید، این میشود امتحان الهی. در بخشهای دیگر اینها خوب از عهده امتحان برمیآیند عدهٴ دیگر توان آن را ندارند پس امتحان گاهی به صورت ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات﴾ است این حوادث ناگوار، گاهی در حد ﴿هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی لِیَبْلُوَنی ءَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُر﴾ است که این درباره حوادث گواراست.
جایگاه و مقامهای اجتماعی، ابزار آزمون الهی
مقامات اجتماعی هم باز بشرح ایضاً [همچنین] در پایان سورهٴ «انعام» آمده که آخرین آیهٴ سورهٴ «انعام» این است ﴿وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ اْلأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُم﴾ این تفاوتی که در جامعه هست، بعضی رئیساند بعضی مرئوس، نه بر اساس لیاقت ذاتی رئیس است نه بر اساس محرومیت ذاتی مرئوس، گاهی عوض میشود. این ﴿رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجات﴾ این ﴿لِیَبْلُوَکُمْ﴾ است، هم «لیبلوا الرفیع» را هم «لیبلوا الوضیع» را برای هر دو امتحان است، ببیند این صابر است یا نه، آن فخرفروش است یا نه، برای هر دو امتحان است.
پرسش:...
پاسخ: بله؟ یعنی اینکه در این منزل او را قرار داد، این جعل الهی است، اینکه او را در این حد قرار داد ﴿رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْض﴾ یک عده را در پایین قرار بدهد، یک عده را در بالا قرار میدهد. اینها اینچنین نیست که کار به دست غیر حق تعالی باشد این نظم، نظم امتحانی است نظم پاداشی در بهشت است که ﴿لَهُمْ دَرَجاتٌ﴾ یا ﴿غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ﴾ و امثال ذلک؛ اما نظم دنیایی، نظم آزمونی است ﴿رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُم﴾ در هر دو حال.
بیان برخی از آزمونهای تشریعی و تکوینی
پس امتحان در همه شرایط هست و گوناگون هم هست؛ منتها آنچه در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آمد، مخصوص حوادث ناگوار است در موارد دیگر عام؛ اما آیهٴ محل بحث که میفرماید: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ﴾ این ناظر به امتحان به حوادث ناگوار است حالا یا ناگوار تشریعی، مثل اینکه بر انسان پرداخت بعضی از مسائل مالی واجب است بر انسان شرکت در جنگها لازم است، اینها تشریعی است یا تکوینی است نظیر مسائلی که در مال و جان وارد میشود آیهٴ سورهٴ «بقره» که فرمود: ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوع﴾ این ناظر به آن حوادث و امتحانهای تکوینی است غالباً؛ اما اینکه فرمود: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ﴾ هم تشریع را شامل میشود، هم تکوین را ولی تشریعش بیشتر به ذهن میآید، برای اینکه در فضای همان جنگ احد یا بعد از احد هست و محفوف است به این جمله ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾ که اینها یک آزمونهای تشریعی است یعنی شما از این جهت که مسلمانید مورد هتک و اهانت و افک و امثال ذلک هستید اینها آزمونهای تشریعی است؛ هر دو را شامل میشود.
رابطه «لتسمعن» با «انفسکم» در آیه محل بحث
مطلب دیگر آن است که این ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ﴾ که یک جنگ روانی است وحوادث نفسانی است، اگر زیر پوشش ﴿وَ أَنْفُسِکُم﴾ باشد یعنی این ﴿أَنْفُسِکُم﴾ این مسائل جنگ روانی را هم شامل بشود تحمل اهانتها را هم شامل بشود، آن وقت این از باب ذکر خاص بعد از عام، چون اهمیتی داشت یاد شده است و اگر منظور از آن ﴿أَنْفُسِکُم﴾ خصوص مسئلهٴ جهاد و امثال جهاد باشد، این ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ﴾ مطلب جدیدی است که بر آن مطلب قبلی عطف شده است از باب ذکر خاص بعد از عام نیست. مسئله نفس را در سورهٴ مبارکهٴ 47 که به نام وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، آنجا هم یاد کرده است در آیهٴ چهارم سورهٴ 47 این است که فرمود خداوند اگر بخواهد، میتواند از دشمنان دین انتقام بگیرد ﴿وَ لَوْ یَشاءُ اللّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُم﴾، ﴿لاَنْتَصَرَ﴾ یعنی «لانتقم» ﴿وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْض﴾؛ شما را با یکدیگر امتحان میکند، بعضی را زمینه بلوا و امتحان بعضی دیگر قرار میدهد تا ببیند شما چه میکنید وگرنه خدا چون ﴿کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی﴾ میتواند دشمنان دین را منکوب کند ولی شما را میخواهد بیازماید که دین، به دست شما زنده بشود. اینکه فرمود: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُم﴾ اگر منظور از این انفس همان مسائل تشریعی باشد که در سورهٴ 47 آمده، آن ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ﴾ یک امر خاصی خواهد بود. اگر اعم از تشریع و تکوین باشد، اعم از روانی و غیر روانی باشد دیگر آن ذکر خاص بعد از عام است و برای اهمیت یاد شده. در موارد دیگر این کلمه بلوا و ابتلا را با انحای گوناگون، ذات اقدس الهی یادآور شد.
صبر و تقوا، رمز پیروزی در آزمونهای الهی
خب حالا این محور بحث مسئله ابتلا و موارد ابتلا و فواید ابتلا و امثال ذلک، هیچ چیز در جهان نیست مگر اینکه ابتلا و امتحان الهی است حتی برای انبیا و اولیا هر مقامی که ذات اقدس الهی به اینها داده است جزء نعمتهاست ﴿لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم﴾ شاملش میشود باطلاقه و اینها باید از عهده امتحان بربیایند؛ اما اینکه فرمود شما در این گونه از موارد صابر و متقی باشید برای آن است که در موقع امتحان یک وقت است انسان زود از جا درمیرود، در امتحان موفق نخواهد بود ولو نسبت به کافران، البته ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾ اما شما چه کار کنید بعضی از شما هم مستقیماً مقابله به مثل بکنید، بعضی از کارهاست که اصلاً مقابله به مثل ندارد، نظیر قذف اگر زید، عمرو را قذف کرد، عمرو نمیتواند زید را قذف کند. بعضی از کارهاست که ﴿فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ﴾ خب، در مسائل جنگ، وقتی نوبت به جنگ رسید، مسئله ﴿قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً﴾، ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ﴾ است و مانند آن، آن برای مسئله جنگ است. اما قبل از اینکه مسئلهٴ جنگ برسد در موارد امتحانهای ابتدایی، در مسائل آزمون روانی و غیر روانی وظیفه مسلمین چیست وظیفه مسلمین آن است که اگر فحشی شنیدند فوراً فحش بگویند یا ﴿إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ است. صبر، معنایش سکوت نیست چون اگر کسی ساکت باشد که دشمنان دین با او کاری ندارند صبر برای انسان مقاوم است؛ کسی که در میدان است با او کار دارد اگر کسی که منزوی است که کسی کاری به او ندارد خب، گرچه وقتی نوبت به جنگ رسید ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّار﴾ باشید ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً﴾ باشید ﴿قاتِلُوهُمْ﴾ باشید ﴿حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾، ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ﴾ باشید و مانند آن. اما قبل از اینکه به مرز جنگ برسد شما به مجرد شنیدن اذیت و آزار از لسانی یا غیر لسانی فوراً باید مشتعل بشوید یا راه بهتری هم دارد، البته راه بهتری هم دارد.
مراحل برخورد در برابر اذیت و آزار دشمنان
در پایان سورهٴ مبارکهٴ «نحل» آیهٴ 126 سورهٴ «نحل» این است که ﴿وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ﴾ شما اگر خواستید عقاب کنید عقوبت کنید، به اندازهای که رنج دیدید معادل آن عقوبت کنید؛ اما ﴿وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرینَ﴾ اگر اهل صبر باشید و دست از عقوبت بکشید این بهتر است. اگر بخواهید مقابله به مثل کنید این عدالت است، چون ﴿فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ﴾. اگر خواستید از باب ﴿إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرامًا﴾ باشد این بالاتر از عدل است که احسان است که ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسان﴾ که احسان، بالاتر از عدل است. اگر کسی در عدل موفق شد، آنگاه دست به احسان میزند. اگر کسی در کلاس عدل موفق نشد سر از احسان درآورد این دارد اسراف میکند، خیال کرده احسان میکند. انسان، اول باید در سن عدل بالغ بشود وقتی کاملاً عادل شد، آن گاه از آنجا میتواند به بالاتر از عدل که احسان است سر در بیاورد. در همین آیهٴ سورهٴ «نحل» فرمود: ﴿وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ﴾ که میشود عدل؛ اما ﴿وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرین﴾ که میشود احسان و بالاتر از عدل است حالا شما اگر اذیتی از دیگران شنیدید باید نستوهانه مقاومت بکنید در او حرفی نیست اما با فحش و دهن کجی یا نه ﴿ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ﴾ یا نه ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا﴾ یا نه ﴿قُلْ لِلَّذینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذینَ لا یَرْجُونَ أَیّامَ اللّهِ﴾ طبق این آیات، نشان میدهد که انسان اول، کریمانه برخورد کند اُولیٰ است. اگر برخورد کریمانه سودی نکرد آنگاه نوبت به ﴿وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً﴾ میرسد، چه اینکه موسی و هارون(علیهما السلام) همین کار را کردند، چه اینکه وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همین کار را کرده است ولی تا به آن نصاب برسد مسئله، مسئلهٴ صبر است که انسان اگر صابرانه این مسائل را تحمل بکند، وقتی هم که به مرحله ﴿أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّار﴾ رسید، آنجا هم موفقانه پیروز میشود.
«و الحمد لله رب العالمین»


تاکنون نظری ثبت نشده است