display result search
منو
تفسیر آیات 186 و 187 سوره آل‌عمران

تفسیر آیات 186 و 187 سوره آل‌عمران

  • 1 تعداد قطعات
  • 26 دقیقه مدت قطعه
  • 12 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 186 و 187 سوره آل‌عمران"
آزمون‌های تکوینی و تشریعی
کلام امام علی(ع)در فایده آزمون‌های الهی
چگونگی ایذای مستمر اهل کتاب نسبت به مسلمانان
معانی مختلف فتنه و بلا در قرآن


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴿186﴾ وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ میثاقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلیلاً فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ﴿187﴾

آزمون‌های تکوینی و تشریعی
برخی از مفسرین، مسئله ابتلای در مال را منحصر کردند به همان آسیبها و آفتهایی که به مال می‌رسد، نظیر ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُس﴾ و مسئلهٴ انفاق پرداخت زکات و مانند آن را مشمول امتحان مالی ندانستند، گفتند این ابتلا نیست، چون در اینجا خداوند اضعاف مضاعفه اعطا می‌کند این ابتلا نیست. ابتلا، همان مواردی است که به وسیله حوادث آسمانی یا زمینی مال تلف می‌شود. این برداشت ناتمام است، برای اینکه ابتلا هم به مسائل تکلیفی است هم به مسائل تکوینی اصولاً در بخشی از روایات ما [برخی] تکالیف دینی به عنوان امتحان یاد شده است.

فراگیر بودن سنت آزمون‌های الهی
در نهج‌البلاغه در بیانات حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده است که خداوند، روزه را برای آزمایش اخلاص مردم قرار داد. در کلمات قصار، شمارهٴ 252 این است «فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ، وَالصَّلاَةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ، وَ الزَّکاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ، وَالصِّیَامَ ابْتِلاَءً لاِخْلاَصِ الْخَلْق»؛ تا خلوص نیت انسانها آزمایش بشود. پس تکلیفات الهی هم به همان بلایای الهی و ابتلائات الهی است. ابتلا اختصاصی ندارد به مسئلهٴ حوادث و آفتهای تکوینی این یک مطلب. مطلب دیگر اصل ابتلا به عنوان یک سنت تلقی شده است که ممکن نیست ابتلا از انسان گرفته بشود که بشر امتحان نشود. در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه)‌‌ این بخش آمده است که ابتلا از مردم سلب نمی‌شود، گاهی به صورت دستورات دینی امتحان می‌شوند گاهی هم به عنوان یک امر تکوینی آزمون می‌شود در ذیل خطبهٴ 103 این‌چنین است، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ، سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ زَمَانٌ یُکْفَأُ فِیهِ الْإِسْلاَمُ، کَمَا یُکْفَأُ الْإِنَاءُ»؛ فرمود روزی فرا می‌رسد که اسلام، واژگون می‌شود آن طوری که ظرف وارونه می‌شود بعد فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعَاذَکُمْ مِنْ أَنْ یَجُورَ عَلَیْکُمْ، وَ لَمْ یُعِذْکُمْ مِنْ أَنْ یَبْتَلِیَکُمْ»؛ فرمود ذات اقدس الهی، شما را امان داد که شما در امان عدل الهی هستید هرگز به شما جور و ظلم نمی‌کند ولی به شما امان نداد که شما را امتحان نکند، شما از جور خدا در امانید نه از امتحان الهی، امتحان الهی یقینی است بعد این آیه را استشهاد کرد فرمود که «وَ قَدْ قَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ: ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِینَ﴾ » جریان قوم نوح و امثال اینها را که ذکر می‌کند می‌فرماید این جزء آیات الهی است ولی ما داریم امتحان می‌کنیم ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِینَ﴾؛ ما دست از ابتلا برنمی‌داریم، این ابتلا به عنوان سنت ماست، حالا گاهی با مسائل تشریع، گاهی با مسائل تکوین.

آزمون‌های تکوینی و تشریعی الهی در نهج البلاغه
در همان خطبه قاصعه بند 53 آنجا می‌فرماید خداوند بندگانش را به سنگهایی آزمود که این سنگها سود و زیانی ندارند ـ در جریان طواف اطراف کعبه ـ فرمود: «أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ، سُبْحَانَهُ، اخْتَبَرَ الْأَوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ، إِلَی الْآخِرِینَ مِنْ هذَا الْعَالَمِ؛ بِأَحْجَارٍ لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ، وَ لاَ تُبْصِرُ وَ لاَ تَسْمَعُ. فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ»؛ فرمود از روزگار آدم‌(سلام الله علیه) تا الآن خداوند بندگانش را به طواف کردن دور سنگهایی که هیچ فایده‌ای ندارند امتحان کرده است، چون ضار و نافع، ذات اقدس الهی است، این احجار «لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ، وَ لاَ تَبصِرُ وَ لاَ تَسْمَعُ»؛ فرمود دور این سنگها باید بگردید. خب، اینها آزمون الهی است، پس اصل ابتلا یک سنت تخلف‌ناپذیر است.
مطلب دیگر این است که هر اندازه امتحان سنگین‌تر باشد پاداش هم بیشتر است، در همان خطبه قاصعه در بند 52 این‌چنین آمد «وَ کُلَّمَا کانَتِ الْبَلْوَی وَ الاِخْتِبَارُ أَعْظَمَ کانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ»؛ هر اندازه امتحان، سنگین‌تر باشد، هر کسی از امتحان سنگین‌تر سرافراز به در آمد، جزای او بیشتر است.

کلام امام علی(ع)در فایده آزمون‌های الهی
مطلب دیگر آن است که گاهی انسان در همین دوران امتحان ساخته می‌شود و نمی‌داند گاهی مثلاً در حال عادی است، گرچه حال عادی هم حال امتحان الهی است طبق بحثهای قبل دوران سلامت هم دوران ابتلاست؛ انسان یا مبتلا به سلامت است یا مبتلا به مرض هر دو ابتلا و امتحان است ولی آن اندازه که در دوران ابتلای مصطلح ساخته می‌شود به آن اندازه در دوران سلامت ساخته نمی‌شود. در کلمات قصار، عظمت امتحان و فایدهٴ امتحان را این‌چنین بیان فرمود. کلمات قصار حضرت امیر‌(سلام الله علیه) شمارهٴ 273 فرمود: «اِعْلَموا عِلْماً یَقِیناً اِنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ - وَ إِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ طِلْبَتُهُ، وَ قَوِیَتْ مَکِیدَتُهُ - أَکْثَرَ مِمَّا سُمِّی لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ» تا به اینجا که فرمود: «وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَی، وَ رُبَّ مُبْتَلی مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَی»؛ فرمود چه بسا افرادی که در نعمت، به سر می‌برند و این برای آنها جنبه استدراجی دارد این در حقیقت، اکرام آنها نیست [بلکه] این رها کردن آنهاست و سرگرم کردن آنهاست به لذتهای زودگذر و چه بسا افرادی که مبتلا شدند و دارند ساخته می‌شوند «رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ» یعنی چه بسا افرادی که خدا منعم است و آنها منعمٌ علیه‌اند و این انعام استدراج است، می‌خواهد درجه درجه، کم‌کم اینها را بگیرد که فرمود: «کم من مستدرج بالإحسان». استدراج یک نحو مکر الهی است که درجه درجه انسان را می‌گیرد. برخی در حال نعمت‌اند ولی درجه درجه دارند سقوط می‌کنند و برخی در امتحان الهی هستند و دارند ساخته می‌شوند، فرمود: «و رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ» که مشمول «بل نستدرجهم» است «وَ رُبَّ مُبْتَلی مَصْنُوعٌ لَهُ»؛ بعضی افرادند که مبتلا هستند دارند مصنوع می‌شوند یعنی ساخته می‌شوند. در آن نامه‌ای که حضرت امیر‌(سلام الله علیه) برای معاویه نوشت مرقوم فرمود: «فانّا صنائعُ ربِّنا و الناسُ بعدُ صنائِعُ لنا» صنیع پروردگار ما هستیم یعنی در هیچ مکتبی ما ساخته نشدیم ما فقط در مکتب وحی و غیب الهی به بار آمدیم، در آن کارگاه ساخته شدیم «فانّا صنائعُ ربِّنا و الناسُ بعدُ صنائِعُ لنا»؛ ما برای حق ساخته شدیم و در دستگاه الهی پرورش یافتیم دیگران برای ما پرورش می‌یابند و پرورش یافتگان ما هم هستند. «صنیع» یعنی مصنوع، یعنی ساخته شده، یعنی تربیت شده و پرداخته شده در این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود که عده‌ای دارند امتحان می‌شوند تا ساخته بشوند و قدر آن امتحان را هم باید بدانند پس «رُبَّ مُبْتَلی مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَی»؛ که با امتحان دارند ساخته می‌شوند.

پرسش:...
پاسخ: آن را ممکن است بخواهد به اندازه استطاعت امتحان بکنند، بگویند خدایا! طوری امتحان بکن که ما موفق بشویم این ممکن است یا حالا در مسائل خاصی که احساس ضعف می‌کند، بخواهد که در این مسئله امتحان نشود چون می‌داند که اگر امتحان بشود موفق نیست، ممکن است این دعاها را بکند احد الامرین را بخواهد بهترین امر از این دو امر آن است که از خدا بخواهد هر امتحانی که خدا او را با آن امتحان آزمود او سرافراز از امتحان به در‌آید این بهترین دعاست.

نمونه‌های از اذیت مردم نسبت به پیامبران الهی
خب، بنابراین اصل امتحان به عنوان سنت الهی هست که مایهٴ پرورش انسانها خواهد بود ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ﴾ این بلوا و این امتحان هست؛ اما ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا﴾؛ امم گذشته، انبیای خودشان را می‌رنجاندند، چه اینکه امت خاتم انبیا‌(علیه آلاف التحیة و الثناء) هم آن حضرت را آزار کردند، در جریان آزار موسای کلیم در سورهٴ «صف» آمده است که موسی فرمود: ﴿یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنی وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنّی رَسُولُ اللّه﴾؛ شما که می‌دانید من پیامبر الهی هستم چرا آزار می‌کنید دربارهٴ وجود مبارک رسول اکرم‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم فرمود: ﴿إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ﴾ ایذای رسول خدا به قدری پرخطر است که در کنار ایذاء الله قرار گرفته، نظیر اینکه اطاعت آن حضرت به قدری خوب است که در کنار اطاعت خدا قرار می‌گیرد پس این ایذا هست و در همین سورهٴ مبارکهٴ «آل‌‌ عمران» که محل بحث است به مؤمنین فرمود شما اگر اذیت شنیده‌اید و اذیت شده‌اید تحمل کنید و پاداش شما هم عظیم است در چند آیهٴ بعد از این به خواست خدا خواهد آمد که ثواب تحمل اذیت در آن آیه مشخص شده آیهٴ 195 سورهٴ «آل عمران» این است که ﴿فالَّذینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فی سَبیلی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا َلأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ َلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ ثَوابًا مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب﴾؛ آنهایی که اذیت در راه خدا را تحمل کرده‌اند و سایر وظایف را هم انجام داده‌اند، مشمول لطف خاص الهی‌اند که ﴿عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب﴾ است ولی کسانی که مؤمنین را می‌رنجانند و اذیت می‌کنند، آنها هم مبتلا به اثم عظیم و گناه بزرگ‌اند. در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» گروهی که به فکر ایذای مؤمنین بودند نقش آنها را بررسی می‌کند، فرمود شما چرا پیامبر را آزار می‌کنید، آیهٴ 53 فرمود که ﴿وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِه﴾ یا گروه دیگری که می‌رفتند منزل حضرت وقت حضرت را می‌گرفتند فرمود: ﴿إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ﴾؛ این مایه اذیت پیغمبر است این کارها را ترک بکنید.

مجازات ایذای پیامبران و مومنان
بعد خطر این اذیت پیغمبر و رسول خدا و اذیت مؤمنین را در آیهٴ 57 و 58 [سوره احزاب] بیان می‌کند می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذابًا مُهینًا ٭ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا﴾؛ آنها که خدا و پیامبر را خدا، یعنی دین خدا و احکام الهی را آزار می‌کنند و هتک می‌کنند و رسول خدا را آزار می‌کنند، مورد لعنت خدا هستند در دنیا و آخرت و کسانی هم که مؤمنین و مؤمنات را می‌رنجانند بدون گناهی که اینها مرتکب شده باشند، یک بهتان عظیمی را تحمل کردند، بهتان و اثم روشنی را، گناه روشنی را تحمل کردند، این ‌هم حکم اذیت که اصل اذیت بود هم نسبت به پیامبر هم نسبت به احکام خدا و کسانی که اذیت کننده‌اند گناه مبین را تحمل کردند و کسانی که اذیت را تحمل کرده‌اند، حسن الثواب برای آنها مشخص شده است، همه این ارکان را قرآن بیان کرده، اصل اذیت و خطر ایذای مؤمنین و پاداش تحمل اذیت.

عدم مقایسه ایذای مردم با عذاب الهی
مطلب دیگر آن است که اذیت مردم را نباید انسان به حساب عذاب الهی بیاورد، آنها که ضعیف‌الایمان‌اند مقداری که در راه خدا اذیت بشوند، دست از آن هدف برمی‌دارند، غافل از اینکه دست از هدف برداشتند گرفتار عذاب الهی می‌شوند و آن عذاب الهی به منزله اذیت مردم نیست و هرگز اذیت مردم هم به اندازه عذاب الهی اثر ندارد. در سورهٴ «عنکبوت» آیهٴ ده این‌چنین است ﴿وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللّه﴾ یعنی در راه دین، اذیتی دید ﴿جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ کَعَذابِ اللّه﴾ خب، این بلایی است که از طرف مردم به آنها رسیده است این باید تحمل بکند، آن وقت این را به منزلهٴ عذاب الهی می‌داند از او همان طوری که از عذاب الهی باید پرهیز کرد، این شخص از این فتنهٴ مردم پرهیز می‌کنند، در حالی که هرگز اذیت مردم مثل اذیت حق نیست مثل عذاب الهی نیست، عذاب الهی عذابی است که قابل تحمل نیست ولی فتنهٴ مردم، کاملاً قابل تحمل است پس اگر کسی در راه خدا یک مختصر اذیت بشود نباید این را به حساب عذاب الهی بیاورد، مثل عذاب الهی تلقی بکند و شانه خالی بکند و دست از تکلیف بردارد، اینها کسانی‌اند که لساناً مؤمن‌اند نه قلباً ﴿وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللّه﴾ یعنی فی سبیل الله ﴿جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ کَعَذابِ اللّه﴾.

پرسش:...
پاسخ: بله دیگر اختلاف است ﴿أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا﴾ یعنی وقتی که ذات اقدس الهی به ما دستور داد، فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا﴾ ما امتثال نکرده‌ایم، کم‌کم ما را به عذابهای گوناگون معذب می‌کند اینها عذابهای دنیایی است که ﴿أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابًا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ اختلاف داخلی ایجاد می‌کند بین شما یا عذاب آسمانی است، مثل صاعقه یا عذاب زمینی است، مثل سیل و زلزله یا عذاب اجتماعی است، نظیر اختلاف و به جان هم افتادن که ﴿یُذیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ﴾ اگر کسی با سوء اختیار خود این فرمان ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا﴾ را عمل نکرد، این را ﴿فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ﴾ کرد، آن‌گاه ممکن است به عذابهای گوناگون مبتلا بشود که یکی از آن عذابها هم به جان هم افتادن است. خب، در موارد دیگر اصل اذیت را مشخص کرد ولی رسالت انبیا را هم در برابر اذیت آزار کننده‌ها هم معین کرد. فرمود انبیا در برابر آزار اذیت کننده‌ها ایستادگی کردند و این‌چنین گفتند آیهٴ یازده و دوازده سورهٴ «ابراهیم» ﴿قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما کانَ لَنا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطانٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُون﴾ بعد فرمود: ﴿وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا﴾ یعنی حرف همهٴ انبیاست.

معانی مختلف فتنه و بلا در قرآن
پرسش:...
پاسخ: فتنه و بلا یک معنا داشت، در آن آیه ﴿وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً﴾ آنجا مفعول مطلق نوعی بود؛ منتها به کلمه دیگر نظیر «قعد جلوساً»؛ اما این فتنه‌ای که در ردیف بلا و بلیه نیست [بلکه] فتنه‌ای است به معنی آشوبگری و دو به هم زدن، و زمینه نظم جامعه را به هم زدن این غیر از امتحان است این همان است که فرمود: ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ﴾ اما اذیت غیر از بلاست کسی دارد کسی را ستم می‌کند البته گرچه کل آنچه در جهان می‌گذرد یک جنبهٴ آزمایشی هم دارد؛ اما مفهوماً مسئله اذیت غیر از مسئلهٴ بلیه است، بلیه گاهی در اذیت هست گاهی در احسان یعنی گاهی ذات اقدس الهی کسی را سلامت می‌دهد، نعمت می‌دهد، مال و فرزند می‌دهد دارد او را مبتلا کرده است این بلیه است یعنی امتحان و فتنه است فرمود: ﴿أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ﴾ با اینکه ﴿المالُ وَالبَنُون زِینةُ الٍحَیاة الدُّنیا﴾ اینها فتنه است یعنی افتتان است یعنی امتحان است اینها مفهوماً گاهی از هم جدا هستند و مصداقاً گاهی متحد خواهند بود ولی در اینگونه از موارد یاد شده فتنه همان امتحان است بر‌خلاف آن فتنه‌ای که فرمود: ﴿وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ﴾ ولی انبیا غرض آن است که تصمیمشان را گرفتند حرف همه انبیا این است ﴿قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ﴾ همهٴ انبیا، این انبیا در برابر اممشان گفتند: ﴿وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا﴾ ما ﴿وَ لَنَصْبِرَنَّ﴾ با این لام، با آن نون تأکید یعنی ما حتماً صبر می‌کنیم در برابر اذیتهایی که شما بر ما تحمیل کردید. خب، چرا؟ چرا این کار را می‌کنند چون این در حقیقت جزء ﴿مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ است خدا به مؤمنین هم می‌فرماید: ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثیرًا وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ حرف همهٴ انبیا هم همین است که ما تحمل می‌کنیم برای اینکه ذات اقدس الهی ما را هدایت کرده است و معنا ندارد که ما بعد از هدایت الهی سرپیچی کنیم و این اذیتها را در راه او تحمل نکنیم.

چگونگی ایذای مستمر اهل کتاب نسبت به مسلمانان
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ﴾ [و] نفرمود «من الکافرین»، برای آن است که عده‌ای به بهانهٴ اینکه در کتابهای آسمانی ما فلان مطلب را نوشته است اسلام و مسلمانها را هتک می‌کردند یک وقت است که می‌گویند: ﴿إِنَّ اللّهَ فَقیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ﴾ این یک نحو شکنجه روحی است، یک وقت است که می‌گویند: ﴿إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّی یَأْتِیَنا بِقُرْبان﴾ بنا ‌بر اینکه این یک جعل و افک و افترا باشد این هم یک نحو دیگر از اذیت اسلام و مسلمین است که چیزی را به دروغ بستند، گفتند که ﴿إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّی یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النّار﴾، لذا فرمود شما از کسانی که به آنها کتاب داده شد، اذیت می‌بینید یعنی به بهانه اینکه در کتاب ما فلان مطلب نوشته است شما را می‌رنجانند یک وقت است که آنها اهانت می‌کنند، هجو می‌کنند مثل یهودیهایی که هجو کردند چون در این شأن نزول ملاحظه فرمودید چند تا روایت هست، همه اینها می‌تواند به عنوان تطبیق قرار بگیرد؛ اما هیچ کدام منحصر نمی‌تواند باشد. خب، آنهایی که هجو کردند وجود مبارک پیغمبر‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را یا مؤمنین را اینها اذیتهایی را بر مؤمنین تحمیل کردند؛ اما آنهایی که گفتند: ﴿إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاّ نُؤْمِنَ﴾ تشبث جستند به یک کتاب آسمانی و به یک امر دینی، در حالی که این امر دینی نبود خداوند بنا بر آن وجه دوم که یک چنین چیزی نبوده است ولی اینها جعل کردند، به بهانه اینکه در کتاب ما آمده است که ما وقتی ایمان می‌آوریم که پیغمبر دارای یک معجزه خاص باشد و آن این است که به دعای او آتشی بیاید و قربانی را بسوزاند این یک افتراست، این را به تشبث اینکه اهل کتاب‌اند و در کتاب ما نوشته است گفته‌اند، لذا نفرمود «و لتسمعن من الذین کفروا»، فرمود: ﴿وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُم﴾ برای اینکه این دستاویز آن اذیتهای اینهاست.

مراد از ﴿عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾
بعد هم فرمود: ﴿وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ عزم الامور هم ملاحظه فرمودید یعنی کاری که انسان از اول باید موضعش را مشخص کند و تصمیم بگیرد، مثلاً یک وقت است کسی می‌رود به بازار تا متاعی را تهیه کند؛ اما خیلی ضروری نیست، برای او می‌گوید می‌روم اگر فراوان بود ارزان بود تهیه می‌کنم، اگر نشد که برمی‌گردم یا به فلان مجلس می‌روم، اگر دیدم جا بود، امن بود [و] مشکلی نداشت می‌روم، اگر نه که برمی‌گردم. از همان اول، مردد است مصمم نیست ولی یک وقت است می‌خواهد دارو تهیه کند و او را حیات بخش می‌داند و می‌داند که اگر آن دارو را تهیه نکند آسیب می‌بیند این می‌گوید من تلاش و کوشش می‌کنم به هر وسیله هست باید این دارو را تهیه کنم این می‌شود ﴿مِن عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ یعنی از اموری که از همان اول موضعش را مشخص کرده و تصمیم گرفته. مسئلهٴ تحصیل علم الهی در حوزه‌های علمیه من عزم الامور است؛ کسی که از اول می‌خواهد طلبه بشود، این از همان اول باید خودش را آماده کند برای اینکه همه این امتحانهای الهی را پشت سر بگذارد و برای اینکه ـ ان‌شاءالله ـ عالم ربانی بشود، هم از زرق و برق نجات پیدا کند و هم از رفاه‌طلبی در امان باشد تا بتواند به جایی برسد، این ﴿فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾ است یعنی از همان اول باید موضع را مشخص کند، نه اینکه بگوید می‌روم آنجا اگر حجره‌ای بود، اگر شهریه‌ای بود، اگر آب و نان بود، اگر چه بود، چه بود وگرنه برمی‌گردم، این سازگار نیست با این گونه از اهداف مهم.

حقیقت ﴿عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾
در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در غرر و درر هست که چند چیز است که با هم جمع نمی‌شوند یکی عزیمت با ولیمت است «لا تَجٍتَمِعُ عَزیمةٌ و وَلیمةٌ» ولیمه یعنی همین سورچرانی و اینجا مهمان بشود، آنجا غذا بخورد، امروز دستش در کنار سفرهٴ این دراز بشود فردا نامه دعوت او را تحمل بکند دریافت بکند این می‌شود فرمود انسان عزیم که دارای عزیمت و قصد و هدف است با سورچرانی جور درنمی‌آید انسان تلاش و کوششش این باشد که در کنار سفرهٴ این باشد یا دستش به جیب این دراز بشود یا چشمش به کیف او باشد بعد هم می‌خواهد عالم ربانی بشود این نمی‌شود، عزیمت با ولیمه خوری جمع نمی‌شود فطنت با بطنت جمع نمی‌شود یعنی انسان بخواهد فطن باشد بطین هم باشد، پرخور هم باشد، هوشمند هم باشد، این نمی‌شود. این چند چیز را در غرر و درر فرمود: «لا تجتمع کذا و کذا»، «لاتجتمع کذا و کذا»، «لا تجتمع الفطنة و البطنة» بطنه، بطین شدن، پرخوری و فطانت و هوشمندی فرمود اینها با هم جمع نمی‌شود، هر کس به جایی رسید با کم خوری و با اعتدال در خوراک به جایی رسید بالأخره، این نفس باید فراقتی داشته باشد که بیندیشد دیگر خب، پس ﴿عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ مشخص است یعنی اموری که در اثر اینکه هدف مهم است اهمیت دارد انسان از اول تصمیم می‌گیرد «کائناً ما کان» هر طور شد این معلوم می‌شود تصمیمش را گرفته، فرمود صبر و تقوا برای حفظ دین در مقابل شنیدن رنج بیگانگان ﴿مِنٍ عَزْمِ اْلأُمُورِ﴾ است؛ از اول انسان برای احیای آثار دین باید تصمیم بگیرد البته دشواری دارد، امتحان در مال دارد، امتحان در جان دارد، امتحان در هتک حیثیت و امثال ذلک دارد؛ اما ﴿فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ اْلأُمُور﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 26:17

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن